شماره 102: کمال‌گرایی

پادکست دکتر مکری
اسفند 1398
قسمت دوم

شماره 102: کمال‌گرایی

پادکست دکتر آذرخش مکری
شماره 102: کمال‌گرایی
Loading
/

متن پادکست

عرض سلام خدمت دوستان و همکاران عزیز، مبحث جلسه دوم از مبحث perfectionism و مقوله‌ی در واقع کمال گرایی رو دنبال کنیم . تو جلسه‌ی قبل من یه مقدمه خدمتتون گفتم و سه تا ریفرنس هم معرفی کردم. این سه تا ریفرنس رو هم در کانال میذارم و در واقع در کانال شما این کتاب‌ها رو دارید. می‌تونیم با هم بریم جلو، البته من مباحثی رو که خدمتتون ارائه خواهم داد، دقیقا بر اساس فصل بندی اون نیست و گاهی اوقات از اونا خارج می‌شیم به یک سری مقاله اشاره می‌کنیم و دوباره برمیگردیم. خب بیایم جلسه‌ی دوم که در اصل میشه دسته‌ی اول بعد از گذر از اون مقدمه شروع کنیم . بحث perfectionism اگر بخوایم ببینیم که توی روانشناسی قرن بیستم، در واقع کجا بهش پرداخته میشه؟ دوتا شخصیت هستند که در این مقوله ازشون زیاد نام برده میشه. کارن هورنای” و آلفرد آدلر” یعنی وقتی نگاه می‌کنیم تقریبا ریشه‌های شکل‌گیری مقوله‌ی کمال‌گرایی، perfectionism به آدلر” و نوشته‌های کارن هورنای” برمیگرده. هر دوی اون‌ها به صورت مبسوط در مورد مساله perfectionism . کارل هورنای” متولد هزار و هشتصد و هشتاد و پنج و هزار و نهصد و پنجاه و دو از جهان رفت. آدلر” حدودا پانزده سال بزرگ‌تر از کارل هورنای” او متولد هزار و هشتصد و هفتاد و هزار و نهصد و سی و هفت از جهان رفته. و آدلر” اگر بخوایم حساب کنیم همین مقدار پونزده سال از فروید” کوچکتره. و در واقع میتونید شما توالی این‌ها رو ببینید. نکته‌ای که هست اینه که این دو متفکر در زمینه‌ی perfectionism یه مقدار با هم تفاوت دارند، کارل هورنای” جزو اونهایی است که باور داره، perfectionism اصولا دردسرآفرینه. یعنی نگرش مثبت به perfectionismنداره . بیشتر معتقده یک پدیده‌ایست که مرتبط با شخصیت‌های نوروتیک. یعنی معتقد اون انسانی که اصرار داره همه چی باید درست باشه، همه چی باید مرتب باشه، همه چی باید بهترین باشه، تو هر چیزی سعی می‌کنه که ایده‌آل‌ترین رو انتخاب بکنه این آدم در واقع مریضه و این نیاز به کمک داره. neurotic personality disposition. در واقع یک زیرساخت نوروتیک داره و اصطلاح قشنگی داره، این اصطلاح رو ما به کرات به کار خواهیم برد، حتما شنیدید ولی برای اونایی که نشنیدن میگم، tyranny of the should . tyranny یعنی جباریت، غلبه، درواقع غلبه به معنی تسلط، و tyranny در واقع جاییست که در اون یک جبار یا یک فرد دیکتاتور قرار داره. دیکتاتور یک لغت لاتینی است. ولی tyranny به قبل از حکومت روم و دیکتاتوری روم برمی‌گرده و در واقع بعضی از این شهرهای یونان ، city-state بعضیاشون دموکراتیک بودن. یعنی توسط در واقع انتخاب مردم اون رییسش انتخاب می‌شد. بعضی دیگه به مدینه‌های tyranny ، اونطور که فارابی اون رو ترجمه می‌کنه، مدینه‌ی تقلیب، غلبه، سلطه برمی‌گرده و tyrant اون جبار در واقع دستور می‌داده دیگه. حالا یه تفاوت‌هایی در علوم سیاسی بین tyrant و دیکتاتور هست ولی دیگه ما به اون بحث وارد نمیشیم. ولی tyranny of the should یعنی در واقع میشه گفت تسلط و غلبه‌ی باید. و کارن هورنای” معتقد بود در زندگی این آدم‌ها ، perfectionism ها قدرت مطلقه مقوله‌ی بایده. باید ماشین من خیلی خوب باشه، باید من بهترین دانشگاه قبول شم، باید من بهترین رشته رو بخونم، باید من بهترین نمرات رو داشته باشم، لباس من باید بهترین باشه، فیزیک و هیکل من باید بهترین باشه و این tyranny of the should معتقد بود که انسان رو در واقع فرسایش میده و درواقع با یک حس سرخوردگی همراه میشه. این دیدگاه کارن هورنای” حالا ما به این بر خواهیم گشت. آلفرد آدلر” یه مقدار میشه گفت دوستانه‌تر به مقوله‌ی perfectionismنگاه می‌کنه، بذار یه جمله ازش بخونم ، تلاش برای کمال ذاتی و درونی است. این رو آدلر” میگه پس در واقع اون معتقده که این کمال طلبی و اینکه شما بخواید بهترین باشید یک نیاز درونی است. یک innate. تلاش برای کمال ذاتی و درونی است. بخشی از زندگی است. یک تلاش یک میل، چیزی که بدون آن زندگی قابل تصور نخواهد بود. به عبارت دیگر او معتقد که ما یک perfectionistic drive. انسان ها همشون سعی دارن به کمال مطلق برسند، حتی یه مقدار این مساله رو با مقوله‌ی مذهبی هم آمیخته می‌کنه و من به این مسئله هم خواهم رسید که به نوعی perfectionism با مسئله ی ادیان هم درهم تنیده است. ما می‌خوایم بهترین باشیم، به دنبال بهترینیم و دنبال بهترین شدن هستیم. و او معتقده که این تلاش ذاتی تو همه‌ی موجودات است و منتهی جنبه‌های آدابتیو و غیر آدیبتیو non adaptive . یه جایی به نفع شماست، شما سعی میکنی کار بهتری ارائه بدی، سعی میکنی که تو رشته‌ی خودت رشد کنی، موفق باشی، کار هنری خودت رو ارتقا بدی و یه جای دیگه هم اذیتت میکنه، حالا به اون اذیتت می‌کنه بیشتر خواهیم رسید و در واقع به اون خواهیم پرداخت.پس دیدگاه آدلر ” معتقده که این جنبه‌ی انطباقی و غیر انطباقی داره. ولی کارن هورنای” خیلی منفی‌تر نگاه می‌کنه، میشه گفت کارن هورنای” آزاد تره و معتقده که باید از قید بایدها رها شد. در کنار کارن هورنای” و تا حدی هم جهت با فکر با او آلبرت الیس” است که این مقوله‌ی tyranny of the should رو هم اون هم بهش می‌پردازه و میگه اونایی که تو زندگیشون با باید کار می‌کنن، این‌ها خیلی اذیت میشن. حالا آدلر” بیشتر راست میگه یا کارل هورنای” ؟ به اینم باید بپردازیم. آیا ما یک غریزه، حالا اسمش رو به صورت غریزه نذاریم، یک میل و گرایش داره انسان‌ها که همیشه چیز بهتر رو انتخاب کنه یا نه انسان‌ها اصولا بسنده می‌کنند، به چیزهای موجود، بسه دیگه در حد قابل قبوله، چرا اصرار داری بهترش کنی؟ آیا این سوالا.. ببین چقدر این سوال ها فلسفی میشه .. آیا انسان‌ها ذاتا رقابت گرند؟ آیا ذاتا دوست دارن با هم رقابت کنن؟ آیا ما یک سیستم درونی ناشی از تکامل، خلقت هر چی می‌خوای اسمش رو بذاریم داریم که ما با هم رقابت کنیم که بهترین رو در واقع دنبالش بریم؟ یا این که نه.. انسان‌ها این رو از جامعه یاد می‌گیرن، این محصول تمدن هست و آدم‌ها در حد رفع نیاز براشون کافیه و اصرار به این که حالا چه اصراری دارین حتما شیک‌ترین باشه؟ قشنگ‌ترین باشه رو نخواهند داشت. خودم هم برام خیلی سواله با هم بریم جلو ببینیم به کجا میرسه. سفر قشنگیه ! امیدوارم هر شب بتونم یکی از این وویس هارو براتون بذارم و با هم دنبال کنیم. اسلاید یازده رو اگر مقابلتون باشه بد نیست یه نگاهی بندازید. این تعداد مقالاتیه که در مورد perfectionismچاپ شده و چیز قشنگی که هست اینه که میبینی تقریبا تا سال هزار و نهصد و نود، خیلی مبحث مطرح نیست ،یعنی ما اون سه نفر رو بذاریم کنار، کارن هورنای” آلفرد آدلر” آلبرت الیس” یک گپ، یک وقفه داریم که تقریبا از دهه‌ی شصت شروع میشه و تا سال هزار و نهصد و نود ادامه داره . خیلی مبحث جذابی نیست، افراد به مساله‌ی اضطراب به مسئله‌ی وسواس ،به مساله‌ی افسردگی خیلی می‌پردازند. ولی از سال نود دوباره این فکر پیدا میشه که چرا ما به این نگاه نمی‌کنیم؟ یه مبحث خیلی مهمه! یه مبحث خیلی کلیدیه! و بعد از اون ما شاهد افزایش شدید توجه به این مقوله هستید و چنان که مثلا در همین اسلاید میبینید در دو هزار و شونزده تعداد پابلیکیشن ها مثلا از سه، چهارتا ..پنج، شیش تا رسیده به سیصد تا. البته میگم این شاخص یه مقدار بایس داره. چون رشد علم هم همینجور زیاد شده. یعنی اصولا تعداد مقالات چاپ شده تو هر رشته‌ای، تو هر زمینه‌ای زیاد شده. ولی به نظر میاد در زمینه‌ی perfectionism متناسب با روند نبوده و بیشتر از اون روند جهانی بوده . پس دوباره علاقه به این مساله داره زنده میشه. حالا چرا؟ خواهیم دید. با خیلی از بیماری‌ها ارتباط داره، با مساله‌ی خوشبختی ارتباط داره و درواقع آماده‌اید؟ بریم جلوتر… اما perfectionism چیه؟ خیلی نمی‌خوام وارد تعریفش بشم، یه تعریف ساده براتون تو اسلاید دوازده گذاشتم. The practice of demanding of oneself or others a higher quality performance than is required by situation. یعنی در واقع میشه درخواست از خود و دیگران، یک کارکرد کیفی بالاتر، که در واقع شرایط الزام میکند. پس در واقع اینه که از خودمون یا از دیگران، کارکرد بالاتر از مورد نیاز شرایط موجود بخواهیم ، این perfectionism هست. یعنی به آنچه که در حد رفع نیاز هست بسنده نکنیم و بالاتر بخوایم . اگر شما این حس درونتون هست، این بارقه‌ها و جرقه‌های perfectionism هست. این از کجا اومده؟ بماند. بریم اسلاید بعدی، سیزده.توی این دو دهه‌ی اخیر وقتی اومدن perfectionismرو مطالعه کنن، قبلش گفتن ما بیاییم اصلا دقیق ببینیم perfectionism راجب چیه؟ یعنی اون آدمی که میگه من استاندارد بالاتر از بقیه می‌خوام، استاندارد بالاتر از مورد نیاز می‌خوام، این استاندارد تو چه حوزه‌هایی است؟ از کی میخواد ؟ بیشتر نگران کیه؟ از کجا اومده؟ به عبارت دیگر ما بیایم اجزا و زیر مجموعه‌های perfectionismرو شناسایی بکنیم. من یه مقداری از این جلسه و جلسه‌ی بعد رو می‌خوام به این اختصاص بدم و اینم بهتون یه هشدار رو بدم این یه تیکه، یه ذره از نظر شما شاید کسالت آمیز، ملال آور باشه. برای اینکه یه سری طبقه‌بندی‌های روانشناختیه. ولی می‌خوام ذهنتون با این لغت ها آشنا بشه، با این دسته‌بندی‌ها آشنا بشه، که perfectionism یه پدیده‌ی واحد نیست. اجزایی داره، ما سعی کنیم اجزای این رو تو انسان‌ها شناسایی بکنیم و بعد این اجزا رو دونه دونه ببینیم با چی مرتبط؟ و بعد از کجا میاد ؟ و به نفع ماست ؟ یا به ضرر ماست؟ اولین تلاش منسجم برای طبقه‌بندی perfectionism توسط فراست” صورت می‌گیرد. frost. و در واقع این دیدگاهی که perfectionism چند بعدیه، multidimensional هست، تقریبا از همون دهه‌ی نود خیلی پررنگ میشه. قبلشم بوده‌ها. یعنی مثلا می‌گفتنneurotic perfectionism. perfectionism neurotic. narcissistic perfectionism. perfectionism narcissistic. perfectionism مخرب، critical perfectionism اینجور طبقه بندی هایی بوده. ولی تقریبا با questionerبا پرسشنامه در یک انبوه مراجعان و بیماران در واقع یک کار مدرن‌تر است که چند تاش رو من خدمتتون معرفی خواهم کرد. یکی از افرادی که اولین بار به این طبقه‌بندی می‌پردازد فراست” است. فراست” معتقده همین بحثی که ما گفتیم perfectionism شش تا جز داره و در واقع تو شیش محور یا شیش بعد قابل در واقع اندازه‌گیری است. محور اول استانداردهای فردی، personal standards یعنی بعضی انسانها هستن استاندارهاشون بقیه بالاتره، یعنی اگر بقیه می‌گن یه ماشینی باشه که ما رو راه ببره و یه کولر داشته باشه برامون کافیه، اون میگه نه، این ماشین باید بسیار استاندارداش بالا باشه، در حد این ماشین‌های خیلی گرون قیمت و درواقع قوی و خیلی مقاوم باشه. شما استاندارد رو تو همه چی داری دیگه. استاندارد ایمنی داری، استاندارد کار داری، استاندارد مقاله داری، مثلا یه مقاله ای هست که چند تا غلط هم داره، ریفرنس هاشم یه مقدار قدیمیه ولی اون طرف معتقده که نه باید بهترین باشه. Personal standards. یعنی استاندارد های بالاتر. این یه محوره، ولی همه‌ی perfectionism استاندارد بالاتر نیست، او محور دومی رو مطرح می‌کنه، نگرانی درباره ی اشتباه‌ها، concern over mistakes و میگه که یکی از بعدهای کمال‌گرایی، نگرانی در مورد اشتباهه. اشتباه نباید پیش بیاد، نباید من خطا کنم. متنی که من نوشتم نباید غلط تایپی داشته باشه، ماشین من نباید یه جاییش ایراد داشته باشه، خونه ای که من در واقع آن را آراسته کردم نباید دوتا لامپ سوخته داشته باشه، نباید گوشه‌ی مبل پاره شده باشه، این اثر هنری که من خلق کردم یه جاش نباید رنگش نیاد به بقیه و در واقع بیش از حد زوم می‌کنند، روی اشتباها. و جالبه که… یکی از مبحثی که من یادم رفت بهتون بگم تو perfectionism که خیلی به مطالعش کمک کرده مسائل ورزشی است. مثلا بعضی ورزشکارا که من نباید گل بخورم، من نباید اون اشتباه توی تاریخچه‌ی من باشه، من نباید اینجوری اشتباه می‌کردم، من تو اون بازی حرکت پاس اشتباه دادم و خیلی این توی ذهنشون می‌چرخه، حالا وقتی میگم اینا چند بعدی چرا میگم ؟ برای اینکه مثلا دیدن personal standardلزوما همبستگی تام با نگرانی در مورد اشتباه نداره .بعضی انسان‌ها خیلی استاندارد های بالا دارن، ولی اشتباهشون راحت می‌بخشن و برعکس بعضی از این perfectionism ها استاندارهاشون همچینم بالا نیست ولی یه جای کار که خراب میشه وحشتناک احساس بدی پیدا می‌کنند. محور سومی که اون میگه تردید درباره‌ی اعمال، doubts about actions اینا کار رو نمیتونن شروع کنن، چون همش منتظرن که اون کار به مرحله‌ی ایده‌آل برسه و اون حالت فس فس کردن و تعلل و هی کار رو به فردا بندازه و بذار یه مقدار دیگه مطالعه کنم و بذار بیشتر راجبش فکر کنم و در واقع اون procrastination با این مرتبطه. یعنی بعضی perfectionism ها همش تردید دارن که این کار رو بکنیم، نکنیم ! بذار یه ذره دقیق‌تر، بذار چند جا دیگه هم پرس‌وجو کنیم، می‌خوایم این خونه رو بخریم بذار یه ده تا خونه‌ی دیگه هم ببینیم. بزار با فلان کس هم که مهندسه یه مشاوره‌ای بکنیم. و عملا هیچ وقت کار شروغع نمیشه. محور چهارم parental expectations انتظارات والدین، میگه که یه سری از perfectionism ها واقعا خیلی اون سه‌تای قبلی نیست، میگه همه‌ی این چیزا انتظارات والدینمه. اصلا تو خودم نیست، اونا میگن اینجوریه و منم دارم این کار رو تکرار می‌کنم. یعنی همبستگی سنگینی داره با انتظارات والدین .من خودم دوس ندارم دانشگاه شریف یا پزشکی تهران قبول شم ولی والدینم این و میگن و من دارم با اون همراهی می‌کنم . بعد پنجم سرزنش توسط والدین، parental criticism خیلی ها میگن که اونچه که perfectionism ما هست، بیشتر اون سرزنش والدین، همش سرزنش می‌کنند این کار رو چرا بد کردی؟ این چرا اینجوری؟ این چه حرفی بود زدی ؟ اونجا چرا رفتی؟ چرا این حرکت رو کردی؟ چرا لباست کجه؟ و به این صورت. و ششمین محور، سازماندهی organization اینا به انضباط کامل معتقدن، همه چی سر وقت باشه، همه چی در واقع جای خودش باشه و در واقع امور خیلی حساب شده باشه. پس این شش محور فراست” هست. اینو از تعداد زیادی پرسشنامه، در واقع استخراج کردند. به تعداد زیادی آدم دادن و دیدن وقتی آدما میگن ما میخوایم همه چی کمال باشه، بهترین باشه، تمرکزشون روی یک یا چند تا از این محور هاست. منتها فراست ” یک پرسشنامه هم داره در واقع frost multidimensional perfectionism scale . فراست” یه مقدار کارش تعدیل شد و توی سال‌های بعد اومدن دیدن که نه ما خیلی از اونا رو می‌تونیم، یه جور دیگه مطرح کنیم،یه دیگه به هم بچسبونیم و طبقه‌بندی کنیم. پس شما اون فراست” رو نگاه کردید یه ذره باهاش لذت ببرید، یه ذره بهش خیره بشید، به اون اسلاید شماره سیزده و فکر کنید که اگر شما صفت‌هایی از perfectionism دارید، مال شما بیشتر کجا متمرکزه؟ اون صدای والدین هست که هی دارن خرده می‌گیرند بهتون یا اون چهره‌ی معصومانه ی مادر هست که آرزوهای بزرگ برای شما داره؟ یا خودتون یه آدمی هستی که معتقدند اگر شماره یک نیستم و بهترین ندار، پس هیجی نداشته باشم بهتره. اون محور personal standards . ولی بعدا باز بیشتر روش کار شد، این شیش تا رو به سه تا تغییر دادن. یعنی دیدن perfectionism ها تو سه محور قرار میگیرند. این میشه سه محور Hewitt and flett . اسم این دوتا رو قبلا گفتم، یکی از کتاب‌هایی که براتون معرفی کردم ،مثلا نویسنده‌ها شون هویت” و فلت ” بودند. اچ اف. مخفف اسم هر دوتاشون، h f multidimensional perfectionism . اینا سه محور معتقدند، این قشنگ دیگه داره بحث فنی میشه و یه ذره از مقدمات داریم وارد کار جدی تر میشیم. اینا معتقدند که perfectionism توسه محور هست و این سه محور می‌تونن تا حد زیادی از هم مجزا باشند، شکل گیری متفاوت دارند و نتایج متفاوت. این سه محور ایناست. معطوف به خود، معطوف به دیگران و تجویز اجتماع. یه بار دیگهمیگم ، معطوف به خود یا self-oriented ، معطوف به دیگران other-oriented و socially prescribed ، تجویز اجتماع. معطوف به خود اینه من باید خودم بهترین باشم و همه چی درباره‌ی خود من هست، من میخوام استانداردام بالا باشه، این در واقع تقریبا با همون محور یک در واقع فراست” می‌خونه personal standards من باید بالاترین حالت رو داشته باشم. دومین معطوف به دیگران، این جالبه ! خیلی از perfectionist ها اونقدری که راجع به خودشون سخت می‌گیرن، راجع به دیگران سخت نمی‌گیرن و یه عده هم برعکسن، راجع به دیگران خیلی سخت می‌گیرن. اگه شما می‌خوای با من دوست باشی، اگه شما می‌خوای همکار من باشی، اگه شما می‌خوای دانشجوی من باشی، یا استاد من باشی شما باید بهترین صفت‌ها رو داشته باشید، شما باید باسوادترین باشید، شما باید منضبط ترین باشید این میشه other-oriented معطوف به دیگران. و جالبه وقتی perfectionism هست ، لزوما معطوف به خود با معطوف دیگران همپوشانی کامل نداره و سومی تجویز اجتماع socially prescribed اینه که من استانداردهام نمی‌خوام بالا باشه، ولی جامعه می‌خواد . یعنی اینا باورشون بر این که بین من برای خودم نمیگم، برای اینکه از فشار جامعه در امان باشم میگم. جامعه آدمایی رو که کامل نیستند دوست نداره، جامعه به آدم‌هایی که بهترین نیستن محل نمیزاره، اگه هیکلت کج و کوله باشه کسی تو رو آدم حساب نمی‌کنه، اگر ماشینت ایده‌آل نباشه کسی تحویل نمی‌گیره . به عبارت دیگر این در مساله‌ی درونی سازی، بیرونی سازی هست. این perfectionism که من دارم از درون من نمیجوشه، این یه چیزی ست که جامعه تجویز کرده. اگر بهترین نباشی کلات پس معرکه است. برای همین من سعی دارم تلاش می‌کنم که بهترین باشم. خودم تو تنهایی خودم با خودم راحتم. ولی می‌دونم دیگران به خورده خواهند گرفت. این میشه socially prescribed خب بیست دقیقه مون رو رد کردیم، اجازه بدید اینجا متوقف بشیم، فردا تو جلسه‌ی بعد ادامه‌ی مساله رو دنبال می‌کنیم. این مقوله‌ی طبقه‌بندی‌هاش و بعد کم‌کم بیایم بگیم که اینا از کجا میاد؟ ولی میگم شاید مبحث امروز یه ذره براتون کسل‌کننده بود ولی این طبقه‌بندی مهمه تا آخر تکرار خواهد شد . بخصوص اون مساله‌ی self-oriented معطوف به خودف در مقابل تجویز اجتماع. این به مقوله‌ی پذیرش فشار بیرونی، درونی شدن کمال، درونی شدن درخواست اجتماع، برمی‌گرده . تا جلسه ی بعد خدانگهدار.
Document