سلام عرض میکنم خدمت دوستان و همکاران عزیز این میشه قسمت سوم از مجموعهی perfectionism بیاین بحث رو دنبال کنیم، اگه خاطرتون باشه در جلسهی قبل به اون نظریات و طبقهبندی هویتفلت” که در واقع به HF” معروفه چون اینا پرسشنامهای دارن به نام HF” در واقع multidimensional scale و وقتی میگن HF” منظورشون همین که هویت و فلت” هست . که نویسنده های یکی از کتابهایی که خدمتتون معرفی کردم هم هستند. گفتیم اینا به این نتیجه رسیدند که افرادی که میگن ما کمالگراییم، perfectionism هستیم، تمرکزشون میتونه روی سه حوزه باشه، یه مدل self-oriented داریم، یعنی معطوف به خودشونه، میگه من باید بهترین باشم، من باید کار ایدهآل ارایه بدم، چیزایی که مربوط به منه باید تاپ باشه، بهترین باشه، من باید فیزیک بدنیم رو اصلاح کنم، کاری که من ارائه میدم ، چیزی که من مینویسم، بچهی من، خونوادهی من، در واقع آنچه که مایملک من هست و در اطراف من قرار داره، من سعیم رو میکنم که اینها رو به بهترین وجه ممکن اداره کنم و پدر نمونه باشم، نمیدونم کارمند نمونه باشم، دانشجوی نمونه باشم و… ولی ویژگی این اینه که تمرکز اصلی این نوع تفکر perfectionistic متمرکز بر خود است و افراد احساس میکنند استاندارداشون باید بالا باشه و اون کارهایی رو که انتخاب میکنند، گزینه هاشون باید بهترین باشه. گفتیم حالت دیگری داره به نام other-oriented که معطوف به دیگرانه، اینه که معطوف به دیگرانه در واقع یک تفاوتی داره که بیشتره سرمایه گذاری روانیشون اینه، که آنهایی که اطراف من هستند باید درست رفتار کنند، گزینههای اونها باید خوب باشد من در اسلاید شماره پانزده در مورد other-oriented perfectionism یه مقدار بیشتر مثال زدم . other-oriented perfectionism یعنی اون perfectionism معطوف به دیگران، یک همپوشانی و یک قرابت به معنی نزدیکی با perfectionism narcissistic داره ، در واقع narcissistic perfectionism خیلیا میگن همینه و معنیش اینه، من دوست دارم خودم خیلی خوب باشم، بهترینها باشم، ولی بسیار مهم و از اون مهمتر اینه که افرادی که اطراف من هستن، اونها هم باید بهترینها باشند. و در واقع این نوع perfectionism رو گاهی اوقات بهش میگن Dark from of perfectionism یعنی perfectionismسیاه . این با اون هوش سیاه و اینا هم به نوعی مربوطه و در واقع خیلیها میگن با اون dark personality traitsاون نارسیسیسم و اون احساس ماکیاولیسم و سایکوپاتی همراه میشه . یعنی اونایی که اطراف من هستند، باید بهترین رو ارائه بدن. اگر بهترین رو ارائه نمیدن، برن بمیرن بهتره. یا فرض کن کسی که میاد پیش من، اگر انقدر سواد نداره، اونقدر ظاهرش جذاب نیست ، اونقدر از خانوادهی خوبی نیست، من اصلا کوچکترین بهایی بهش نمیدم .و دوستان گفتیم که این رو میگن dark from of perfectionism ، perfectionism سیاه. این perfectionism سیاه خیلیها معتقدند که تو کتابهای perfectionism و کمالگرایی به این نپردازیم و این رو بریم در مقولهی ماکیاولیسم، سایکوپاتی رفتارهای ضد اجتماعی و نارسیسیسم بررسی کنیم . چون بیشتر حرص خوردن اینا از خودشون نیست، خودشون رو سرزنش نمیکنن که چرا وسیلهی من بهترین نیست، چرا کاری که من ارائه دادم بهترین نیست، اینا بیش از حد از اطرافیانشون انتظار بهترین بودن رو دارن. یک حس تمنا دارن، یک حس درخواست بیش از حد دارند، استانداردهای بیش از حد در دیگران میطلبند. البته اینها چند جا به مبحث ما دوباره برمیگردن، مثلا یه عدهای رو گفتن که perfectionism که در ما هست ، مثلا همون self-oriented perfectionism اون perfectionism معطوف به خود، نکنه محصول والدینی باشه، به خصوص پدرانی که other-oriented perfectionism هستن. یعنی پدرانی که معتقدند تو، توی این خونواده داری رشد میکنی، بچهی من هستی، پس تو هم باید نمراتت دقیقا مثل مال من باشه. تو هم باید اون خوشنامی منرو داشته باشی، تو هم باید اون زندگی نامه ات، اون دستاوردهات از تاپ ترین ها باشند. پس این یک جای کاره. حالا یه مقدار راجب این صحبت خواهم کرد که چقدر این در ایجاد perfectionism معطوف به خود ما موثر هستیم. یه قسمت دیگه این پدیده ایست به نام . dyadic perfectionism perfectionism دو نفره. من با این مقولهی dyadic خیلی علاقه دارم و اعتقاد دارم خیلی از چیزهایی که شما به عنوان بیماریهای روانپزشکی میبینید، در علامت شناسی میبینید، واقعا در خود فرد متمرکز نیست. بلکه بر یک دوگانه متمرکزه. یعنی دو تا آدم هستند. دوستان و همکاران رزیدنتی که جلسات ویزیت معتادان رو تشریف دارن، متوجه این شدن گاهی اوقات میبینیم یک دایاد بد خیم شکل میگیره، بین فرد مصرفکننده و همسرش. فرد مصرفکننده وپدر یا مادرش، میبینی وقتی این دو تا با هم هستند به شدت پرخاشگر، کلام بسیار خشن، گاهی اوقات حتی شما دچار گسیختگی تداعیها میشی، میبینی این دو تا وقتی با هم هستند اصلا دارند جوری حرف میزنن که شما این حس روو دارید، مثل اینکه اینها دچار حالتهای هذیانی و توهم و سایکوز هستند. ولی با بقیهی مردم رفتار خیلی معقوله. یعنی در واقع بدخیمی، در تک تک آدمها نیست. بدخیمی در این دوگانه اس تو وقتی این دوتا به هم میفتن بدخیم میشن. ما یک نوع از این بدخیمی ها رو هم داریم به نام Dyadic perfectionismکه بیشتر توی زوجها دیده میشه . مثلا یکی از افراد مثلا خانوم خیلی کمالطلبه، حس میکنه باید بهترین رشته رو بخونه، باید بهترین تحصیلات رو داشته باشه، همیشه مثلا بالاترین کارهای شغلی مال اون باشه و همین رو هم از همسر خودش انتظار داره.و اگر این استاندارد رو نبینه اونجاست که مشاجرات شروع میشه و در واقع وقتی نگاه میکنیم، اختلاف زناشویی، ناشی از پدیده خاصی نیست، پدیده ی اینه که خب این یک dyadic بدخیم رو تشکیل داده دیگه. و وقتی یکی از اونها استاندارده perfectionism نمیرسن، شما اون حالت بدخیمی رو میبینید. باز یه حالت دیگهای که این other-oriented perfectionism هست، میگن در بستگانه اونهایی است که دچار اعتیاد یا بیماریهای سایکوسوماتیک و یا بیماریهای روانتنی میشند. چرا اینجوری میگن ؟میگن فرض کن اگر شما یک مادری داری، که other-oriented perfectionism داره، این ویژگی رو داره که از فرزندش یک استاندارد خیلی بالا میخواد و چون فرزند نمیتونه این استاندارد رو تامین کنه و همواره حس میکنه که بیرون اون استاندارد افتاده، این مجبور میشه برای کنترل خلق خودش، روحیات خودش به مصرف مواد، گل، مواد، حشیش این چیزا رو بیاره . یه لحظه از ذهن خودتون رد کنید، شاید این رو دیده باشید که این دایادها و این حالتها رو توی بعضی از معتادان شما میبینید، مثلابه زیاد ارجاع میدن، مثلا فردی مراجعه میکنه، سه تا خواهر و برادرش از اساتید تاپ دانشگاه هستن، یکی جراح درجه یک، یکی یک محقق برجسته هست، یکیش یک صاحبمنصبه دولتیه و چهارمی یه جوری به قول خودشون، به قول خودشون میگم، نخاله دراومده. نه درس میخونه و باعث سرشکستگی و بسیار بسیار پایینتر از استانداردهای اونا است. این بسیار بدخیمه. این آدم رو میبری هرجا ترکش بدی میبینی موفق نمیشی و همش فکر میکنی که آره این اعتیاده، عجب گل سمجیه، عجب هروئین سمجیه در صورتی که این توی یک dyadic perfectionism هست. درواقع اون افراد یک other – oriented perfectionism ، perfectionism های معطوف به دیگران اطرافش هستند و عملا شما حس میکنید چون نمیتونی با اون استانداردها حرکت کنید، قافیه رو باختی و در واقع همه چی رو ول کردی. و درواقع نمیتونه این حرکت رو دنبال کنید. پس اجازه بدید ما از مبحث other-oriented perfectionism . perfectionism معطوف به دیگران فعلا دور بشیم، این و من در درسنامههای دیگه بیشتر بهش میپردازم. تو مقولهی شیفتگی، غرور و سایکوپاتی و ماکیاولیسم. و نوع سومی که گفتیم هویت” و فلت” میگه تجویز اجتماع است. Socially prescribed حالا فرق self-oriented با socially prescribed چیه؟ هر دوش فرد در مورد خودشه اما اینجوری تجسم کنید. البته یک نکته رو هم بهتون بگم اگه در حال رانندگی هستین، چون بعضی دوستان گفتن این وویس هارو موقع رانندگی گوش میدن، یه لحظه تجسم نکنید. بزارید وقتی رانندگی نمیکنیم. چشماتون رو ببندید و فکر کنید این استانداردهایی رو که شما دنبال میکنید، اگر بالا هست، مثلا من باید خیلی فیزیکم متناسب باشه، شکمم نباید بیرون زده باشه، نمیدونم تحصیلاتم باید از خیلی خوبش باشه، نمراتم تاپ باشه یه مقدار سخته . ولی سعی کنید این برای خودتون روشن کنید. خودت خیلی دلت میخواد یا اینجوری حس میکنی که دیگران، چهرهی مادر، پدر، دوستان، نامزد، همسر، حتی به قول بعضی روانشناسان شناختی، خداوند متعال، اونها هستن که از من میخوان این استاندارد بالا رو. یعنی من خودم وقتی شکمم گنده است، فیزیکم یه مقدار ناموزونه به قول بعضیا قناسه. ناراحت میشم یا از اون چهرههای دیگران که احساس میکنم نوعی سرزنش و نوعی قبول نکردن توشون است ؟ اینجاست که مرز self-orientedاز socially prescribed جدا میشه و خیلی از تئوریسینهای روان و perfectionism معتقد هستند و این خیلی مرز مهمیه. یعنی تو برای دل خودت، داری سعی میکنی بهترین رو ارائه بدی؟ یا یه جوری دیگران رو ناظر بر اعمال خود میبینی ؟ و سعی داری اونها رو راضی نگه داری.. این یک جهش تکاملی و بسیار با اهمیت است. به این بعدا خواهیم رسید. پس این اصطلاح self-oriented معطوف به خود در مقابل تجویز اجتماع socially prescribed تو ذهنتون باشه. البته مشابه همین، طبقهبندی های دیگهای هم مطرح شده ولی لب کلام محتوای اون بر همین محور استواره. مثلا اسلاید شونزده یه نوع دیگه این دوگانه رو طبقهبندی کردن، بعضی مواقع میگن personal standards استاندارد های فردی.perfectionism در مقابل self-critical perfectionism. Personal standards همون self-oriented. من استاندارد هام بالاست. ولی نوع دوم اینه که perfectionism سرزنشیه، من در واقع همش خودمو سرزنش میکنم ، اگر استانداردها پایین باشد . این محققین perfectionism وقتی رفتن جلو، خلاصه گفتن بابا بذار برای اینکه یه کاسه کنیم شما خیالتون راحت باشه، ما این دوگانه رو بچسبیم منتها اسمهای مختلف روش گذاشتن دیگه، دیدیم self-oriented در مقابل socially prescribed . اون personal standards در مقابل self-criticalیا اینی که در اسلاید هفده دارم، این بیش از همه داره مشهور میشه. گفتن perfectionistic strivings در مقابل perfectionistic concernsگفتم تقریبا همشون یه مفهوم رو دنبال میکنند. تو این دوگانه سوم که تو اسلاید هفده براتون گفتم perfectionistic strivings یعنی تلاش perfectionistic . من تلاش میکنم perfect باشم، در صورتی که در حالت دیگه من concernهستم. نگران هستم که باید perfectionism باشم. چرا نگرانی؟ به خاطر حرف مردم ، به خاطر سرزنشی که از جانب دیگران بر من تحمیل خواهد شد. حالا خواهم گفت که این دوگانه بسیار دوگانه ی جدی ای است وبیشتر مطالعاتی که طی سالهای اخیر شده در مورد اینکه perfectionism خوبه؟بده؟ باهاش چیکار کنیم ؟چه جوری ایجاد میشه؟ میگن مثل اینکه رمز قضیه، معمای قضیه در اینه که ما کدوم وجهش هستسم. Perfectionistic strivings یا perfectionistic concerns!! و خط فاصل اینا اینه که مرز سرزنش و مرز تصمیمگیری منم یا حرف دیگران.. تو اسلاید بعدی من یک قطعه ای از کتاب در واقع استوبر” رو جدا کردم، یک اسلاید هست براتون گذاشتم که این دیدگاهها رو با نویسندههاش کنار هم گذاشته دیگه ، perfectionism strivings در مقابل concern که مثلا در دستگاه فراست” میشه personal standards در مقابل نگرانی در موزد خطا ، اشتباه و سرزنش. یا همون مسئله ی self-oriented در مقابل socially prescribed که هویت” و فلت” میگه. خب این اسلاید جمع بندی در واقع این طبقهبندی ما هست . خب حالا سوالای دیگهای هم مطرحه که حالا ما گفتیم که… خب یکی از اینا، اینه که این منشا این سرزنش از کجا میاد؟ یعنی تودل ما از کجا میجوشه؟ جنبههای دیگری از کمالگرایی رو هم بررسی کردن، حالا من اینا رو برای شما پشت سر هم میگم و سعی میکنم که تو بیست دقیقه تمومش کنم که خسته نشید که کمکم اون داستان متولد بشه. تو اسلاید بیستم، جنبههای دیگری از perfectionism رو هم بررسی کردن، اون احساسات Perfectionistic بود .خب اون صفات Perfectionistic بود. حالا ما باز نما های perfectionism هم داریم. یعنی در واقع وقتی شما یک میل کمالگرایانه دارید، یه میلی داری که تو هر چیزی شماره یک باشی، بهترینش باشی، درسته درستترین حالت رو داشته باشید، قدم بعدیش اینه که خب دوست داری چیا رو نشون بدی؟ presentation باز نمایت، نمایشت چیه؟ این رو هم باز محققا اومدن دیدن که، مثل این که اینم تو انسانها فرق میکنه و سه گروه رو شناسایی کردن که البته باز میگم این گروهها همپوشانی دارند گروههای کاملا مجزا از هم نیستند، ولی در واقع به نوعی سرنوشت ما رو به روشن خواهد کرد. یکیش میگن نوع اول، ترویج کمال گرایانهی خود، perfectionistic self-promotion من اگر دوست دارم بهترین باشم، دوست دارم مدارک موفقیتم رو هم نشون بدم، لوحهای تقدیر رو هم نشون بدم، شاگرد اول شدنم رو هم نشون بدم، خونهی خیلی مجلل و تاپ و پرفکت رو هم به نمایش بگذارم در واقع استراتژی من در نمایش دادن perfectionism خودم، متکی بر self-promotion هست. ترویج دستاوردهای خودم. این آدما نشون میدن که چه ماشین خوبی دارن، نشون میدن نمرات بچههاشون رو، خیلی تاکیدشون اینه که هر چیز خوب و پرفکت که دارن به نمایش بذارن. خب پس میتونیم تو اینستاگرام به عنوان مثال ببینی که این perfectionism هست دیگه، یعنی وقتی خونه رو خیلی خوب تمیز کرده، نمرات خوب گرفته، رفته بهترین وسیله رو خرید کرده، نمیدونم بالاترین دستاورد علمی رو داره، اینا رو بیشتر نمایش میده . ولی دیدن که این استراتژی فراگیر نیست. بعضیا هم و غمشون درسته که self-promotion ولی هم و غمش اصلیشون نیست، این درجه دو سه هست. هم و غم اصلیشون، non display of imperfection عدم نشان دادن نواقص، یعنی عملا میشه گفت اون جایی که نمرش کمه، اونجایی که احساس میکنه پرفکت نیست، اون رو به نمایش نذاره و در واقع تلاشش، نشان ندادن imperfection حالا این رو هم خواهیم دید، که به نظر میاد این گزینه در مقابل گزینهی اول بدخیم تره. یعنی همو غمش اینه که یه جوری لاپوشانی بشه، دیده نشه. حالا یه پله عمیقتر از این، ببین این نوع دوم اینه که من نواقص رو نشون نمیدم، یعنی وقتی که مثلا یه نمرههایی دارم، اون چهارتا نمرهای که بیست نیستن، اونها رو نشون نمیدم. توی لیست نمیارم .من فقط لوح های اول شدنم رو میذارم توی در واقع اینستا . وقتی سوم شدم رو تو اینستا نمیذارم. یک حالت بدخیمتری از نظر استراتژی کمالگرایی تو یه عده دیگر دیده میشه، ک این نوع سوم میگن non-disclosure of imperfection یعنی نه تنها نمایش نمیده، بلکه سعی میکنه پنهانش کنه، لاپوشانی کنه، سانسور کنه، یعنی فعالانه سعی داره imperfection رو پنهان کنه . میگن وقتی به مرحله ی non-disclosure of imperfection رسیدی، پنهان کردن نواقص رسیدی، اون حس بدخیمی و ارتباط با بیماریها و مشکلات خیلی پررنگتر میشه. پس همین الان تو خودتون این مقوله رو دنبال کنید، ببینید بیشتر تمرکز تون رو چیه؟ دوست دارید دستاوردتون رو خیلی نشون بدید؟ یا بیشتر دوست دارید نشون ندید اوناییکه خوب نیست؟ یا این که فعالانه کلی خرج میکنیم، که مثلا یک عضو فامیل که عضو مطلوبی نیست، مثل شما مدارج دانشگاهی نداره سر راه نباشه، دیده نشه، بفرستیدش یه جایی تو جمع نباشه، یه جوری از مسیر دید دیگران خارجش کنید؟ یا فرض کنید مثلا میبینی وقتی حس میکنه لیسانسش رو از دانشگاه خوبی نگرفته، اون رو display نمیکنه. شمارهی دو. یا این که فرض کن یه جای نمراتش کمه، میره سعی میکنه سوابق اونجا رو پاک کنه، ماسمالی کنه، بپوشونه که بعدا هیچکس نفهمه که شما فارغالتحصیل اون رشته بودید؟ شما اونجا رفتین؟ اونجا که دانشگاه خوبی نیست.. یا نمرهی فلانتون این بوده؟ و در واقع هم وغم اصلیش روی تمرکز روی اون هست. پس self-presentation perfectionism هم یکی از جنبههای مهم هست. حالا باز یه جنبهی دیگه از perfectionism اینارو من دارم یه ذره تند تند پشت سر هم میگم که بعدا وارد، کمکم بحث ساختاری منسجم مون بشیم. اونم اینه که خیلی خب.. شما وقتی میخواهید به اون حوزهی perfectionism برسی، نوع برخوردت چگونه هست ؟در واقع سعی میکنیم خودت رو مرتب محک بزنی؟ یا از جاهایی که محل هست گریزانی؟ این چه هست؟ این بمونه برای جلسهی بعد . بیست دقیقهی ما تموم شد تا جلسهی بعد خدانگهدار.