سلام قسمت هشتم از مبحث کمالگرایی ، perfectionism رو دنبال کنیم. اگه اسلاید ها مقابلتون هست میخوایم از اسلاید سی و چهار شروع کنیم و بحثمون رو اینجوری آغاز کنیم ،این کمالگرایی از کجا میاد؟ چرا بعضیها این حالتهای پرفکشنیستیک، یک حالت کمال طلبی افراطی دارند؟ چه اتفاقی تو رشد اینا ،تو ذهن اینا، تو مغز اینا میفته که این شکل میگیره؟ من اون سه تا کتابی رو که خدمتتون معرفی کردم از نظر سبب شناسی هم مرور کردم و ارجاعات قشنگی به مقالات نظری مختلفی هست ، اونها رو هم حالا یه مقدار خدمتتون ارایه میدم. ولی جمعبندی که من کردم و البته تو کتابها بود از اونا استخراج کردم اینه..که نظریات پایهی شکلگیری اون حس پرفکشنیزم در سه محور یا سه دسته طبقهبندی میشن . یعنی اونایی که دنبال این هستن که ببینن بچهها چی میشن؟ که تو سنین ده دوازده سیزده سالگی کمکم این رگههای پرفکشنیزم افراطی توشون ظاهر میشه ؟ به سه دسته نظریه رسیدند . البته خب طبعا نیاز به تکرار نیست، همهی شما میدونید اینا هیچ کدومشون رد کننده و نافی اون یکی نیست؟ اینا رو هم همپوشانی دارند، ولی بعضیاشون پررنگتره و جالبه بدونید بعضیاشون بسته به زمان ودوره مد میشه ،خیلی طرفدار پیدا میکنه و بعد دوباره از مد میفته . اسلاید سی و پنج من فهرست این سه نظریه رو دارم. بزارید براتون بخونم.. یک یادگیری اجتماعی، social learning دو رشد در محیط نا امن و فرزندپروری معیوب، anxious rearing ، و سه انتظارات اجتماعی و خانوادگی social/parental expectation خب بیاین یکی یکی اینا رو بحث کنیم. از اولی شروع کنیم یادگیری اجتماعی. حالا چرا اینر اول گذاشتن؟ برای این که کمتر از دوتای دیگه طرفدار داره و در واقع میشه گفت در نگاه اول به نظر میاد یکی از سبب شناسیها باشه ، ولی مقالاتی که طی سالهای اخیر از سال دو هزار به اینورچاپ شده، نقش اینرو کمرنگ کرده. Social learning یعنی این، یعنی این آدمای کمال طلب perfectionism تو محیطها و محیطهای خانوادگی رشد میکنند که در اطرافشون آدمای خیلی موفق ، پرفکشنیسم، رقابتی وجود داشتند و اینها از اونها الگو برداری میکنند. مثلا پسری میبینه پدرش خیلی منضبطه، تو کارش خیلی جدیه، کارش همهی زندگیشه، همهی وجودش و در واقع تا یه کار ایدهآل ارایه نده آروم نمیشینه، خیلی بابت خطاها عصبی میشه، کلافه میشه و میگن این کودک الگوبرداری میکنه، یاد میگیره. خب همونطور که گفتم مثل اینکه خیلی طرفدار نداره ،وقتی اومدن پرسشنامه دادن به چندتا نکته رسیدن… یک همبستگی زیادی بین پرفکشنیست بودن والدین و اطرافیان ،خواهر برادرهای بزرگتر و فرد وجود نداره. یعنی شما خیلی عجیبه ممکنه ببینید که در خانوادهای رشد کردید، به شدت کمالگرا هستید ولی پدر مادر خودشون شخصا اینجوری نیستن، با اشتباهاشون خیلی راحتن، از خودشون خیلی انتظار ندارن، خیلی خودشون رو میبخشند و اون چیزی که تو جلسهی قبل گفتم ، در واقع self-critical dialogue با خودشون همچین، دیالوگ گفتگوی سرزنش امیز ندارن. یعنی easy going هستند، به قول امروزیا.. خب نشد، نتونستم کار خوب ارایه بدم ،بابا کارم خیلی ایراد داشت، انجام دادم کلی گند توش بود ولی خب با یه خنده ای میگن خب این بود دیگه.حالا این یکی معلوم نیست بچه ها چرا انقدر پرفکشنیسم عمل میکنه؟حالا یه جای دیگه هم فقط این حواستون باشه.. هشدار!!! وقتی از خود افراد میپرسن خیلی از افرادی که پرفکشنیست هستند، اگر شما که داری اینو گوش میدی،پرفکشنیستی حواست به این مخاطره باشه، یادگیری اجتماعی رو یه دلیل عمده اعلام میکنند. یعنی از منظر شما اگر پرفکشنیست هستی ممکنه بگی آره .. پدر مادر من، برادر بزرگم پرفکشنیست بود من از او الگوبرداری کردم، ولی دیدن این بیشتر درک شماست. از اونها.. یعنی وقتی از اونا پرسشنامه گرفتن، با اونا اومدن مصاحبه کردن دیدن نخیر اونا پرفکشنیسم نیستند. پس آدمای پرفکشنیزم این ادراک این 4:55مشکلدار رو دارن که فکر میکنند اطرافیانشون خیلی پرفکت بودند منم شبیه اونها شدم. ولی وقتی اطرافیان رو جلو میبرن توی اتاق دیگه باهاشون مصاحبه میکنن، میبینن نه اونجوری نبودن . پس اینجوری تئوری اول رو جمعبندی کنیم. نقشش خیلی پر رنگ نیست، اگر پررنگه بیشتر ادراک شماست تا واقعیت. بریم دنبال نظری دوم. نظریه دوم خیلی طرفدار داره و تقریبا میشه گفت عمر اصلی کمالگرایی با این گذشت، رشد در محیط نا امن و فرزند پروری معیوب.. ببین یه بار خیلی منفی داره ها.. یعنی تقریبا سی چهل سال روانشناسان و روانپزشکان باورشون بر این بود، این پدیده از یک آسیب فرزندپروریه، خونوادههایی که بچهها رو در محیط ناامن عاطفی رشد میدن، حمایتگر نیستند، همش بیتفاوت یا سرزنش کننده هستند، بچه رو خیلی اجازهی اون attachment اون احساس عاطفی امن نمیدن بچه مضطرب میشه. پس در واقع این پرفکشنیزم با اضطراب و insecure attachment ،اتصال نا امن ارتباط داره. میگم ببین این نظریه چقدر بار منفی داره، چقدر روش بحثهای منفی هست و حتی اونا چند لغت رو بکار میبرن، مکرر شما در ادبیات فرزندپروری و اتصال ناامن ، شما این لغت هارو میبینی، من دوتاشرو براتون میگم.. یکیش non- attunementیعنی چی؟ یعنی مثلا موج رادیو هست که میگن خیلی خوب، در واقع این تنظیم شده و دیگه صدا خشخش نداره، این میگن رادیو رو attuneکن یا یک آلت موسیقی رو خیلی شما خوب کوکش میکنید، تنظیمش میکنی. میگن که در این محیطها یک non-attunement وجود داره، یک عدم تنظیم دقیق است، والدین با خواستهای سرشتی کودک، نا تنظیم اند. مثلا کودک از نظر سرشتی نوروتیکه و والدین اصرار دارند که برونگرا بشه، کودک خیلی برونگراست، والدین اصرار دارند که مثلا تو محیط خونه بمونه .در واقع وقتی والدین همساز نیستند، هم کوک نیستند با بچه، بچه احساس میکنه که out of tune یعنی از کوکه، خارج از تنظیمه و دچار اضطراب میشه و این اضطراب در جریان رشدش وجود داره و به عنوان دفاع برای اینکه این اتصال عاطفی معیوب را اصلاح کنه، سعی میکنه بهترین باشه، یعنی وقتی میبینه والدین ، والا من نمیدونم مثلا یه بار والدین میگن که من باید مهمونی بیام، یه بار دیگه همش تو خونه باید بمونم، یه بار هم همش راجب نظم بهم ایراد میگیرن ،یه جای دیگه همش میگن چقد شلختهای، یه جای دیگه مثلا فرض کن میگن چرا با دوستات نمیری؟ یه جای دیگه میگه نه چرا تنها هستی؟ چرا این کار رو میکنی ؟ چرا اون کار رو میکنی ؟مثل اینکه خواستههای این دوتا با هم خوب در واقع مچ نمیشه ، اینا احساس میکنن که بابا ولش کن ما سعی میکنیم بهترین باشیم، اینقدر من سعی میکنم کوک پرفکت بشم، که در واقع بتونم خواستههای اونا رو تنظیم کنم. یه لغت دیگه هم کنار non- attunement توس ادبیات پرفکشنیزم هست بهش میگن asynchrony . Synchron یعنی همزمان ، asynchrony یعنی غیر همزمان. میگن در واقع توجهات و مداخلات والدین، از نظر زمانی کوک و مچ با بچه نیست، وقتی بچه توجه نیاز داره بهش توجه نمیکنن، وقتی بچه استقلال نیاز داره برعکس هی مرتب میخوان تو کارش دخالت کنند. وقتی نیاز داره بیای طرفش، نمیان طرفش. وقتی که در واقع میخوای ازش دور بشه ، احساس میکنه نیاز داره یه مقدار زمان برای خودش داشته باشه ، برعکس اصرار دارن بیان طرفش . البته شما میتونی بگی که non-attunement و asynchrony یه معنی داره. یکیش بیشتر روی رفتاره، یکیش روی زمانه. مثلا asynchrony بیشتر زمان رو نشون میده، بچه احساس میکنه که هیچ وقت برای من خرج نمیکنند. هیچوقت منرو نمیبرن بگردونند. هیچوقت به محبت نمیکنند. منرو بغل نمیکنن یا برعکس اون زمانی که این چیزا رو نمیخوام میان سراغم. این دوتا رو بعضیا به صورت معادل به کار میبرند، ولی پیام سادهش اینه ..میگن که این خانوادهها تنظیم نیست ارتباطشون و وقتی تنظیم نیست، بچه دچار اضطراب میشه و برای فرار از اون اضطراب سعی میکنه به سمت پرفکشنیزم حرکت کنه. پس پرفکشنیزم با اضطراب کودکی ارتباط داره ،در نظریهی اینها. این نظریه هنوز طرفداران زیادی داره و در واقع خیلیها معتقدند که اساس پرفکشنیزم یک فرزند پروری معیوبه. شما اگر اون محیط عاطفی همدلانه ی حمایتگره مهربان رو داشته باشید و خواسته های کودک رو به خصوص تو سنین پنج- شیش- چهار سالگی خوب پاسخ بدی، رگههای تلاش برای پرفکشنیزم تو کودک شکل نمیگیره . این نظریهی در واقع میشه گفت anxious rearing بزرگ کردن اضطرابگونه است. خب این نظریه خیلی منفی بود. اگر شما پرفکشنیستی، اونجا دارین گوش میدی ،میگی من خیلی همچین دوست دارم همه چیز هام ایدهآل باشه، بهترین باشه ،بهترین درس رو بخونم، بهترین کار رو ارائه بدم یه ذره ممکنه بگی نه بابا محیط ما انقدر هم بد نبود. والا مادر-پدر عاطفی بودن، برعکس به نظرم اومد که اونا خیلی هم برای من وقت گذاشتن، انرژی گذاشتن ، همچنین والدین سرزنش کن یا رها کنندهای نبودن. اینجاست که نظریهی سوم پررنگ میشه .. من به شخصه اگه بپرسید به کدومش بیشتر اعتقاد دارم؟ من خودم سومی رو پر رنگتر میبینم. اون نظریه ی دوم تا یه حدی دینامیکی است. روانکاوی ست. مثلا با کار های کوهوت” در واقع مرتبطه. ولی سومیه خیلی اجتماعیتره و درواقع سومی این رو میگه انتظارات بالای خانواده از فرزند به او منتقل میشه، والدین ممکن خودشون پرفکت نباشن، ممکنه خودشون بدونن خیلی به جایی نرسیدند ، خیلی مالی نشدند، ولی ممکنه تلاش کنند به صورت جبرانی یا نیابتی اون رو توی فرزندانشون ببینن. برای این شواهد قشنگی وجود داره ، پس تو تئوری سوم ما از اون آسیب عمیق ساختار خانواده که یک خانوادهی معیوب هست ،دور میشیم و بیشتر به یک خانوادهی طبیعیتری، که تحت تاثیر نرمهای زمان خودش قرار گرفته میرسیم. حالا شواهد این متعدده، من چند تاش رو برای در واقع شما میگم، مثلا یه عده میگن که خب ما بیایم نگاه کنیم. آیا پرفکشنیزم در حال افزایشه؟ تو سالهای اخیر بچهها حس پرفکشنیزم بیشتری دارند؟ یک review article خیلی خوب ما اینجا داریم که من توصیه میکنم دوستان این review article رو در واقع ببینند. یک review article در واقع میشه گفت خیلی جامعی است تو psychological bulletinچاپ شده ، تو اسلاید سی و هفتم اون رو دارم. Perfectionism is increasing over time : A meta-analysis of birth cohort differences from 1989 to 2016 . پرفکشنیزم در حال افزایش هست. یک متا آنالیز خیلی سنگین هست از افراد، از سال هزار و نهصد و هشتاد و نه تا دوهزار و شونزده. میگم میگم psychological bulletin مقالاتش خیلی حرفهای هست و در واقع این مقالات خیلی میتونید بهش بها بدید. اون معتقده که از تقریبا سه دهه پیش ما شاهد این هستیم که پرفکشنیزم در نوجوانانف کودکان در حال افزایشه. نویسندههای مقاله یه مقدار تمایلات میشه گفت چپی دارن و مخالفت دارند با این رشد لیبرالیسم و نئولیبرالیسم و اونها معتقدند که سه اتفاق در سالهای اخیر تو کشورهای مرفه افتاده و به تدریج به کشورهای درحال توسعه هم داره سرایت پیدا میکنه و اینها باعث شده که فرزندان خیلی پرفکشنیستیک تر بار بیان.و در واقع اینا به سمت حالت های کمالگرایی حرکت کنند. یک میگن افزایش نئولیبرالیسم، یعنی قضیهی فردگرایی، رقابت آزاد و بازار آزاد. میگن وقتی جوامع خیلی رقابتی میشه این احساس پیدا میشه که هر کی برای خودش، هر کسی باید تلاش کنه که در واقع گلیم خودش رو از آب بیرون بکشه، کلاه خودش رو بچسبه، یک رقابت تنگاتنگ تو اقتصاد، بازار ،موفقیت، حتی توی فیسبوک میبینی ،مثلا لایک بیشتر داشته باشی، فالور بیشتر داشته باشی، فروش بیشتر مثلا تو مغازه داشته باشی ، نفر اول توی امتحان برد بشی و هرکسی برای خودش هست . این باعث میشه افراد به این نتیجه برسن که خب تو این بازار بلبشوی رقابتی شدید دیگه کار غیر پرفکت جایی نداره و معتقدند توی دبیرستان خیلی از بچهها این میشن. اگه شما کالج های خوب نری، نمیدونم دبیرستان خوب نرفته باشی ،رتبهی خوبی نداشته باشی، کنکور جای خوب قبول نشی کلاهت پس معرکه هست. پس باید بهترین امتحان رو بدی، بهترین درس رو بخونی. بند دومش رو میگه rise of Metritocracy در واقع رشد نخبهگرایی. این داستان اینهکه ، هی سعی کنیم آدمای پرفکت تر رو استخدام کنیم، کسی که cv خیلی قویتره، کسی که دانشگاه بهتر رفته، نمرات بهتری داره، پرفکته، سو پیشینه نداره، سو سابقه نداره، هیچ وقت اخراج نشده، برگهی قرمز توی پروندش نیست، هیچ وقت بازخواست نشده، توبیخ نشده و در واقع با افزایش نخبهگرایی افراد به این سو دارن میرن، که اگه پرفکت نباشی در واقع نمیشه .پس ببینید اینا خیلیاش از آسیب خانوادگی و مادر یخچالی و مادر نمیدونم نوروتیک و اینا نیست، بیشتر اینه که خب مردم توی مسیری افتادن که باید پرفکت باشند دیگه. حالا شاید این همون 15:38 باشه دیگه . تو جلسهی قبل من گفتم، که مردم درگیر یک رقابت تسلیحاتی شدن دیگه ، اگر cv شما نقص داره استخدامت نمیکنند، هیات علمیت نمیکنند و همش شما سعی میکنید تمام نقایصت رو بپوشونی، سعی میکنی پرفکت ترین باشی و بعد این برات به تدریج دردسر میشه و سومین اصلی که وجود داره، مسئلهی در واقع parental practices هست. اینم نکته ی سومه معتقدند که طی سالهای اخیر، سبک فرزندپروری تغییر کرده. Altered parental practices و این سومین عامل باعث افزایش در واقع مقولهی پرفکشنیسم شده.این متا آنالیز زو من خلاصهشو براتون بگم ،این روی چهل و یک هزار سمپل ، رو چهل و یک هزار نفر بوده، از صد و شصت و چهار مطالعه در آمریکا، کانادا و انگلیس. البته قبول دارم این اعتراض شما وارده که اینا مال آمریکا ،انگلیس، کاناداست به ما چه ربطی داره؟ ولی خیلی موارد دیده شده که الگوهای اینها بعد از چند سال با تاخیر به کشورهای دیگه هم سرایت پیدا میکنه. و مال سالهای هزار و نهصد و هشتاد و نه تا دو هزار و شونزده. خلاصهی این متا آنالیز رو من در اسلاید چهل گذاشتم ، که نشون داده که از سال هزار و نهصد و هشتاد و نه تا همین دو هزار و پونزده ،هر سه محور پرفکشنیزم افزایش پیدا کرده. منتها نکتهی خیلی جالبیه، این اسلاید چهل رو اگر در مقابل خودتون دارید بهش نگاه کنید، نکته ی جالبش اینه.. اون self-oriented perfectionismاون پرفکشنیزم معطوف به خود، اونی که گفتیم برای دل خودشه، تجویز اجتماع نیست، اون خیلی افزایش پیدا نکرده. یعنی از سال هزار و نهصد و هشتاد و نه تا دو هزار و شونزده خیلی تغییر نکرده ، اون پرفکشنیزمی که خیلی بد رفته بالا و توی سی سال اخیر زیاد شده، اون تجویز اجتماعی است. اون تجویز اجتمعاعی همونیه که طرف میگه اگر من این پرفکت نباشم سرزنش دیگران هست و در واقع همیشه نگران سرزنش دیگرانم. پس این متاآنالیز با مطالعهی صد و شصت و چهار مقالهی مختلف که در این سه کشور مرفه صورت گرفته، داره به ما میگه مردم توی سی سال اخیر بیشتر و بیشتر و بیشتر نگران دیدگاههای دیگران هستند و در واقع به این دلیل اینا دارن مرتب Concern بیشتری دارند و مقدارش داره افزایش پیدا میکنه، شما شاید هزار و نهصد و هشتاد خیلی easy going تر بودی ، راحتتر بودی، خیلی این مطالب رو راحت میگرفتی ولی الان این داستان اینکه من به خاطر دیگران باید پرفکت باشم افزایش یافته. و حالا این رو نگاه کنیم نکنه، این توجیهی باشه، توضیحی باشه برای افزایش اختلالات روانپزشکی. یعنی مردم بیشتر از خودشون انتظار دارن، مردم به این راحتی در واقع با خودشون کنار نمیان، اصطلاحا میگن اون رفعت به خودشون رو ندارن . خودشون سرزنش میکنند و این افزایش به دلیل اون سه محوری که خدمتتون گفتم . بازار عرضه و تقاضا داره خیلی ناموزون تر میشه ، پذیرش توی مشاغل خوب سختتره، رقابتها فشردهتر شدن ، در نتیجه مردم حس میکنن باید بیشتر به خودشون زور بیارن و خب به خودشون سخت بگیرن، و این سخت گرفتن به خود باعث افزایش اختلالات روانپزشکی شده و اون محور سومش اون other-oriented perfectionism هست. Other-oriented perfectionism هم در حال افزایشه. که اون یکی البته به اندازهی اون نوع دوم افزایش پیدا نکرده ، ولی این که نه تنها مردم به خودشون سخت میگیرن ، دارن به اطرافیانشون هم سخت میگیرن و یه جوری ما افتادیم تو یک رقابت تسلیحاتی به خودت زور بگو،سعی کن به خودت سخت بگیری، و به بقیه هم همینجور و همینجوری داریم میریم جلو . آیندش چی میشه؟ نمیدونم ..وایسیم تا جلسهی بعد. وقت ما الان تمومه تا جلسهی بعد خدانگهدار.