سلام دوستان عزیز این میشه جلسهی نهم مبحث perfectionism . خب کتاب جلسهی قبل یادتون هست که گفتیم سه دیدگاه برای شکلگیری پرفکشنیزم بود؟ و سومیش مقولهی انتظارات والدین و انتظارات اجتماعی بود و به مقالهای در psychological bulletin اشاره کردیم که یک متاآنالیز خیلی فراگیر از مطالعات سالهای اخیر بود که به وضوح نشون میداد مردم دارن perfectionistic concern اون نگذانی های پرفکشنیستیک بیشتری نشون میدن در کشورهای مرفه صنعتی مثل آمریکا ، کانادا و انگلیس و دیدیم که بیش از همه اون مسالهی perfectionistic concern یعنی تجویز اجتماعی در واقع داره رشد پیدا میکنه و شاید این زمینه ساز یک احساس بد و اختلالات روانپزشکی باشه. و یادتون هست که گفتیم که در این مقاله رشد این پدیده رو به نوعی با فردگرایی، نخبهگرایی و تغییر رفتار والدین مرتبط میدونست. منتها این تغییر رفتار والدینی که میگفت منظورش این نیست والدین مضطربند، نوروتیکند، والدین درواقع خودشون دچار اختلال روانپزشکی هستند، بلکه میگه اینا بیشتر در فکر و درگیر بچهها شدن. این هم یک یافتهی قشنگ است . بذارید من به یک مقالهی دیگه ارجاع بدم، این مقاله هم مقالهی قشنگی هست، به نام the rug rat race مسابقهی راگ رت. Rug ratیه اصطلاح قشنگ هست ، میدونید یعنی موش قالیچه و بیشتر به بچهها میگن دیگه اینا دیدین رو قالیچه هی اونور میرن ، وول میخورن، تحرک دارند، یه slang انگلیسی هست، آمریکایی هست بهشون میگن rug rat و rug rat race یعنی مسابقهی اینها و این مقاله رو دو اقتصاد دان نوشتند به نام ramey و ramey هر دو فامیلیشون یکیه.و این یکی از مقالات کلیدی موسسهی brookings بوده که در مورد وضعیت آمریکا بهش اشاره شده. میدونم باز آمریکا به ما چه ؟ ولی میخوام بگم که مشابهتهایی وجود داره و در واقع شاید ره گشا باشه برای حل معمای کمالگرایی.این مقاله این رو متوجه شده که میگه که از سال ..یه مقولهی خیلی مبسوطی هم هستا.. یعنی اگر شما حتی.. پر از جدوله بهتون توصیه میکنم این نگاش کنید جداولش قشنگه یه مقالهی تقریبا پنجاه صفحهای هست . یک 2:58 هست که البته ده سال از عمرش میگذره مال دو هزار و ده. ولی از ارزشش نمیکاهه و جزو مقالاتی است که خیلی بهش اشاره شده. چیزی که میگه اینه.. میگه ببینید وقتی از بعد از جنگ جهانی دوم ، مردم خیلی لااقل از اون موقع که اندازهگیری کردن حالا قبلش ما نمیدونیم ولی از سالهای هزار و نهصد و شصت اینا تا هزار و نهصد و نود تقریبا ، یعنی از مثلا هفتاد سال پیش تا سی سال پیش، خیلی والدین چه مادرها چه پدرها برای بچشون وقت نمیذاشتن، حالا بچه رو تر و خشک میکردند ولی بیش از اون دیگه وقتی نبود که همچین بالا سرش باشن، بالا درساش باشن، همش برن مدرسهاش سر بزنن، تکالیفشون نگاه کنن، ببینن داره چیکار میکنه یه چیز جالبی که متوجه شدن اینه، از هزار و نهصد و نود مادرها و پدرها، شما این اسلایدشو توی چیز عکسشو توی اسلاید چهل و یک و چهل و دو دارید. اگر اسلاید ها در مقابلتون هست لطفا نگاه کنید. چهل و یک مال مادراس و چهل و دو پدراس با شیب تندی وقت بیشتری برای بچههاشون میذارن و در هفته به طور متوسط مادرها گاهی اوقات بیش از ده ساعت در مقایسه با سالهای قبل وقت صرف بچه میکنند. یعنی دیده بودن مادرهایی به خصوص کدوم مادرا ؟ مادرایی که تحصیلات دانشگاهی دارند،دیپلم بالا هستن، بالاتر از دیپلمند، لیسانس دارند، فوق لیسانس دارند اینا.. دیده بودند که به طور متوسط مادرایی که کالج رفتند، دانگاه رفتند در هفته یه چیزی حدود بیست تا بیست و دو ساعت برای بچشون وقت میذارن و این مقدار برای پدرها یه چیزی حدود ده ساعت است. در صورتیکه قبل از اون سالهای هزار و نهصد و شصت، هزار و نهصد و هفتاد این وقت گذاشتن نصف این مقدار بوده ، یعنی برای مادر ده ساعت و برای پدرها چهار ساعت بوده. یعنی از هزار و نهصد و نود یهدفعه پدرها و مادرا به خصوص اونایی که دانشگاهیان، شروع کردن درگیر زیاد شدن با بچهها، وقت زیاد براشون میذارند، فکر کنم شما هم که دارید این رو گوش میدید، این احساس رو دارید ممکنه والدین خود شما اینجوری بودند یا خود شما این حس رو دارید، مثلا میگیم عجیبه، سی سال پیش خیلی با درس و مشق ما کار نداشتن، حداکثر میپرسن کلاس چندی ؟نمیدونم نمرات چیشد؟ آخر سال کارناممون رو میدیدن. ولی الان گاهی اوقات کنار معلم خصوصی اینا نشسته، تکالیف رو داره مرور میکنه، داره دنبال میکنه و اومدن این رو ریزش و هم در آوردن که وقت اضافه از کجا اومده؟اسلاید هاش قشنگه میگم نگاه کنید یه جوری ممکنه باهاش همانندسازی کنید. مثلا در مورد مادرها، اسلاید چهل و سه و چهل و چهار هست. اسلاید چهل و سه مادرهایی که تحصیلات دانشگاهی ندارند، اسلاید چهل و چهار مادر هایی که تحصیلات دانشگاهی دارند. بذارید من اسلاید چهل و چهار رو بیشتر توضیح بدم. چون شما اگه الان این رو گوش میدی این احتمال بیشتر هست که جزو اونایی باشی که دانشگاه رفتی، چیزی که در آورده بودن اینه هزار و نهصد و شصت ،شصت و پنج تا هزار و نهصد و نود مادرها به صورت یکسان وقت آزادی داشتند و این وقت آزادشون خیلی صرف بچهها نمیشده ولی از سال هزار و نهصد و نود از وقت آزاد خودشون به طور متوسط ده ساعت کم شده و ده ساعت به مراقبت از بچه افزودند. یعنی جالبه قبل از اون خیلی کار با کار بچه نداشتن، ولی یه دفعه ده ساعت از اون وقت کم کردن، از اون وقت آزادی که خودشون داشتن به وقت بچه افزودند. حالا یه چیز دیگه هم هست، یه دو روند دیگم داریم میبینیم ، مادرها از یه جا وقت صرفهجویی کردن، کارهای خونه، پونزده ساعت در هفته کمتر وقت میبره این رو هانس روسلینگ ” معروف اون اپیدمیولوژیستی که که اخیرا فوت شد خیلی قشنگ توی این 7:7 هاش میگه.مثلا اومدن ماشین لباسشویی ،جاروبرقی، وسایل خونگی، غذاهای آماده ،یخچال فریزر باعث شده در هفته مادرها یک چیزی حدود پونزده ساعت وقت آزاد بیشتری داشته باشند. ولی جالبه این وقت آزاد از اون طرف توسط کار در خارج از منزل جبران شده. یعنی وقت آزاد برای مادر نمونده. پس ما یه شیب منحنی داریم که کارهای خونه داره میاد پایین و کار در مورد بیرون داره میره بالا و این دو تا تقریبا معادل هم هستند، همدیگه رو خنثی کردند. ولی از اون طرف، اون وقتی که مال خود مادر بوده ،وقت استراحتش بوده، تفریحش بوده و اگر شما این فیلمهای دههی شصت -هفتاد حتی فیلم فارسیهای قدیم رو دیده باشید، یک حالت زنستیزانه ای که داشت، سنبل این بود که خانم ها یا توی آرایشگاهن یا نشستن پای تلفن دارن خیلی عذر میخوام غیبت میکنن و اصلا معروف بود که مثلا چیه؟ سه ساعت تلفن رو اشغال کردی، داری خیلی عذر میخوام این لغت رو به کار میبرم، وراجی میکنی. ولی اون 8:8 اون سالها بود. از سالهای نود برعکس شده ، مادره از ساعات تفریح و آزادی خودش به طور متوسط ده الی پونزده ساعت زده و به کار بچهها افزوده. بعد اومدن نگاه کنن که ببینن کدوم کار بچههاست ؟ اسلاید چهل و پنج. پدرام همین اتفاق افتادهها ، منتهی پدرها به جای اینکه ده پونزده ساعت باشه، در حد پنج ساعت در هفته افزایش دادن. ولی پنج ساعت خیلیه یعنی یک روز در روزهای.. یک ساعت در روزهای کاری. ببینیم اون وقت اضافه صرف چی شده ؟ جالبه دیدن صرف بچههای زیر پنج سال نیز نشده، صرف بچههای دبستانی و بالاتر شده. یعنی مادرا دارن از وقتی اضافهشون میزنند ولی این وقت اضافه به طور متوسط برای بچه کوچولوها نیست، اتفاقا بچه کوچولوها وقت کمتری میبرند ، در مقایسه با دههی شصت- هفتاد بچههای زیر پنج سال از مادرا وقت کمتری دارند میبرن، سه -چهار ساعت کمتر ،شاید مهدکودک بیشتر شده ،شاید اومدن تلویزیون ،شاید اومدن این اسباببازیها است که بچه خودش مشغوله و این تکنولوژی فرزند خردسال است. ولی برعکس بچهدبستانی، راهنمایی داره وقت بیشتری از والدین میبره و ما شاهد این trend هستیم این روند هستیم. حالا خیلیا دارن این و میگن، میگن نکنه این تغییر ،ایجاد کرده توی روان کودکان و ما اون دلیلی که افزایش پرفکشنیزم داریم با این مرتبطه. مادرا اومدن دیدن اون وقت اضافه رو داری چیکار میکنی؟ صرف چه کاریه؟ ددن امور مرتبط با تحصیله. یعنی اون ساعت اضافه رو با بچه دبستانی نمیشینند 9:53 بازی کنن، باهاش نمیشینه کیک درست کنه ، داره به درس و مشقش نظارت میکنه. بیا تکالیفت رو جلوی من انجام بده، بیا ببینم امروز تو مدرسه چیکار کردی؟ حتی جالبه! یه اسلاید هست ، اسلاید چهل و شیش هست، دیدن سه ساعت از اون وقت ، صرف chauffeuring شده، شوفر بچهها شده. من فکر میکنم خیلی از خانمهایی که دارن این اسلاید رو گوش میدن، این تجربه رو دارند، این وویس رو گوش میدن. که شوفری شده، میبرمش کلاس ، میبرمش کلاس نقاشی، میبرمش کلاس زبان، میبرمش کلاس کنکور و دیدن به طور متوسط سه ساعت در هفته مادرا رانندهی بچههای دبستانی به بالا هستند، دارم میبرمش استخر ،دارم میبرمش کلاس ورزش و این وقت اضافه صرف achievement و دستاورد بچهها داره میشه. خب خیلیا پس این تحلیلی که میکنند به نظر میاد قشنگه ،میگن مادرا طفلکیا و بعد پدرا.. اونا هم طفلکیا ولی کمتر طفلکیا دارن از وقت آزاد خودشون میزنن، برای فرزند پروری و این وقت آزادی که دارن میزنن برای بچه کوچولوها نیست ، بچه یه سال دو سال نیست بچهدبستانی ببریمش یه چیزایی یادش بدیم که جلو بیفته . حالا همین موارد چیز قشنگ دیگه هم داره، این جاش رو گوش بدید . اونایی که مادر هستند، اینجا گوش بدن .یه لحظه اگرم چیزی دستتونه ، دارید نمیدونم رانندگی میکنید، کار دیگه میکنید یه لحظه وایستید این مقاله اون لم قشنگش کجاست!! گفتم این کار تو آمریکا صورت گرفته خب.. بعد اومدن مقایسه کردن که این افزایش وقت گذاشتن تو بچهی دبستانی و بالاتر با چه چیزی مرتبطه؟ و اینرو در آوردن .. جواب با جو رقابتی و دشواری ورود به دانشگاه در اون کشور و منطقه. یعنی هر چقدر کنکور سختگیرانهتره، رقابت دانشگاهی سختگیرانهتره، کار افراد برای اینکه بتونن وارد یه رشتهای به درد بخور، سخت گیرانه تره، مادرا و پدرها از وقت آزاد خودشون بیشتر زدن، توی ممالکی مثلا مقایسه کردن اروپا- کانادا که وارد شدن به دانشگاه راحتتره، اینقدر مستبقه سخت نیست ، نمرهی اسایتی نمیخواد ،cv خیلی قوی برای بچه نمیخواد این اتفاق کمتر افتاده. پس چیزی که در جریان اینه.. کنکو سخت شده، رقابت سخت شده، جامعهی فردگرا شده، افراد خیلی سخته براشون از کنکور قبول شن، مادر، پدرا مجبور شدن وقت بیشتری برای درس و مشق و نظارت به پیشرفت بچه بذارن و این باعث شده که پدیدهی پرفکشنیزم پررنگتر بشه. منتهی کدوم پرفکشنیزم؟ اون پرفکشنیزم بدخیم ، اون پرفکشنیزمی که social concern هست، نه اون پرفکشنیزمی که من کار رو برای دل خودم میکنم، این پرفکشنیزمی که بیا باز میری بعد جواب میدی،نمرت کم میشه،کارنامت کم میشه آبرومون میره. و در واقع تو بید بچهی پرفکت ما باشی. هم باید کلاس پیانو بری، هم ورزش کنی، هم نمیدونم یه زبان خارجه بلد باشی، هم بهترین دبیرستان قبول شی، بعد بزارمت استعداد های درخشان، بزارمت دردبیرستان خاص و والدین دارن زور میزنند، از وقت آزاد خودشون دارن میکنن، برای اینکه اون کار رو کنند و این اثر روانیش افزایش پرفکشنیزم در کودکان است. این پدیدهی 13:11 به نظر من واقعا جالب بود ! شما اگر واقعا مقابل این دبستانها بایستید، بخصوص شاید مرفهتر شهر، این صحنه رو زیاد میبینید، مادرانی که دارن بچه رو میرسونن و میبرن. یا دم کلاسهای زبان و اینا و میگن که مواظب باشید.. حالا من تو جلسات بعد خواهم گفت. نکنه این کار… درسته به موفقیت تحصیلی بچتون ممکنه کمک کنه، ولی حواستون باشه با ظرافت انجام بدید، سلامت روانشو خراب نکنه perfectionism social concern بارش نیاری. خب هنوز وقت داریم و میخوام یه ذره برم جلوتر . اسلاید هارو ولی کنید قشنگه و حتی اون مقاله رو دانلود کنید ، بخونید، کلی نمودار داره ، نموداراش خیلی جالبه! مثلا برای به زیر پنج ساله بیشتر وقت چیه؟ مثلا برای بچهی زیر پنج ساله، دیدن chauffeuring نیم ساعت در هفته است. یک ساعت در هفته است. یعنی احتمالا میبرنش فروشگاه ، میبرنش نمیدونم شهر بازی یه جایی، ولی برای بزرگتره یه chauffeuring زیاد میبره، حتی carpooling هم اتفاق افتاده، مامانایی که با هم قرار میذارند، بچههای همدیگه رو جمع کنیم با هم ببریمشون کلاس، با هم ببریمشون باشگاه. ولی هویت” و فلت” این بدردتون میخوره اینجا.. اینجارو گوش بدید. هویت” و فلت” این رومیگه، میگه درسته که رقابت زیاد شده، انتظار زیاد شده، اون سه نظریه که خدمتتون گفتم ، فرزندپروری معیوب و anxious rearing و افزایش انتظارات. ولی میگه اینا کافی نیست، برای این که بچه دچار پرفکشنیزم بدحیم بشه. باید یه اتفاق دیگه هم بیفته و در واقع وقتی مطالعات آینده نگه کردن، دیدن درست اینا بتونه بچه رو به سمت کمالگرایی مشکلدار سوق بده، ولی یه اتفاق دیگه هم پشتش میفته و شمایی که حالا میگی من چیکارم؟ من چیکار کنم؟ اگه بچه ام میخواد پرفکشنیزم نشه، آسیب نبینه، اونم اینه اسمش رو گذاشتن perfectionism social disconnection model مدل قطع ارتباط اجتماعی در کمالگرایی و این نظریه خیلی قشنگه، میگه ببینید دو مرحله داریم، مرحلهی اول همون سه تایی که خدمتتون گفتم،که گفتم وجه انتظارات خانوادگی اجتماعی داره پررنگ میشه و وجه اون والدین معیوب کمتر میشه . ولی گفتن این برای این که فرزند شما رو دچار پرفکشنیزم مشکل دار کنه کافی نیست و باید رو این یه اتفاق بد دیگه هم بیفته و اون فرزندان و انسانهایی که این فرایند را طی میکنند، دچار کمالگرایی معیوب میشن. اونم هست social disconnection قطع ارتباط اجتماعی. این چی هست؟ چهار دیقه وقت دارم گوش بدید. میگه ببین وقتی تو بچه ،مثلا بچهی ده ساله، یازده سال، دوازده ساله به واسطهی اون پارامترهایی که من گفتم، نوعی کمال گرایی شکل میگیره، کمالطلبی شکل میگیره ، بچه ممکنه دو مسیر رو طی بکنه، یکیش میگن avoidant coping و دیگری میگن problem focused coping مقابلهی اجتنابی یا اون یکی مقابلهی مسئلهمحور. داستان این شکلیه. میگه شما رگههای پرفکشنیزم تو بچه میکاری، بعدش چی میشه؟ بچهها ممکنه دو راه در پیش بگیرن، برن تو دل مشکلات سعی کنن مواجه شن با خواستههای محیط با دیگران تعامل کنند برخورد داشته باشن و خودشون رو محک بزنند یا این که برعکس سعی کنن مواجه نشن، شما بچههایی رو میبینی میگه من خیلی خونهی دوستام نمیرم ، چون میترسم کار اشتباهی ازم سر بزنه، من خیلی از این فعالیتهای ورزشی رو شرکت نمیکنم مبادا توش خیطی بالا بیارم، مبادا گند بزنم. پس اون هستهی پرفکشنیزم، خود به خود بدخیم نمیشه.. زمانی بدخیم میشه که شما با اجتناب اجتماعی همراهش میکنی. طرف میگه من خیلی مهمونی نمیرم چون میترسم تو مهمونی پرفکت نباشم . خیلی معاشرت نمیکنم، خیلی تو دل مسائل نمیرم، چون میترسم در اونجا نماد خوبی نداشته باشم. میگن این اجتناب باعث میشه باورهای بیمار، باورهای فرد .ببخشید لغت بیمار رو به کار میبرم .. روانپزشک انقدر با بابیمار سر و کار داریم این لغت رو به کار میبریم. باور های فرئ تثبیت بشه. و فرصت اصلاح اونا رو پیدا نکنه. میگن وقتی شما تو دل مسائل میری، میری متوجه میشی که عه ببین اگه یه جایی خرابم کردی، اگه یه جای پرفکت هم نبودی خیلی بد نیست، مردم اونقدرم سرزنشت نمیکننف اونقدرم اصلا درگیر تو نیستن که حالا نمراتت کامل نبوده یا شنیدیم نفر سوم شدی. ولی وقتی طرف رویه یا کوپینگ مقابلهی اجتنابی Avoidant روانتخاب میکنه، میره تو لاک دفاعی خودش. معاشرتاش کم میشه، تعاملش با دیگران کم میشه و کمکم این فکرش تثبیت میشه که در واقع من، مردم به انسانهای ناکامل بها نمیدهند. در صورتی که اگر توی دورهی تینیجری، دورهی نوجوانیش، میرفت و متوجه میشد که رفتیم خونهی دوستم و دیدم مثلا بابای اون اصلا خیلی براش مهم نبود مثلا این امتحان رو افتادیم یا اصلا تجدید آوردیم، یا تو خانوادهی دیگران بحثی نبود، مثلا من نمره ام کم شده بود دیدم نه هیچ احساس منفی به من نداشتن، اون موقع میگن پرفکشنیزمه اصلاح میشه و اجازهی رشد به نوع self-orinetedپیدا میکنه. پس این که self-oriented بشه لازمش اینه که شما بری تو دل مشکلات و خودت رو و بچه رو مرتب تشویقش کنی که که عیب نداره ، نترس.. هر جا هست.. عیب نداره حالا من برم ورزش مسابقه ورزشی اومدیم من باختم، خب بباز. این باعث میشه expose بشه مواجه بشه و این expose به correction به اصلاح او کمک میکنه. ولی اگر او رو قرنطینه کردید حالا لغت قرنطینه این روزا خیلی معروف شده. اگر او را قرنطینهی عاطفی، اجتماعی کردید، فرصت این اصلاح پیدا نمیشه. به این قضیه میگن نظریهی perfectionism social disconnection model و میگن تا زمانی که social disconnection اتفاق نیوفته پرفکشنیزم بدخیم نمیشه. و در واقع اون فرد دچار اون حالتهای نوروتیک نخواهد شد. خب این یک استفادهای هم داره برای اینکه ما با پرفکشنیزممون چه کنیم؟ چه کنیم بچهها چیز نشن ؟پس انتظار زیادم داری ازش خب حالا کار خوبی نیست، ولی لااقل انتظار داری نزار قرنطینه بشه و سبک تدافعی پیدا کنهف اون سبک تدافعی مانع اصلاحش میشه. تو یه دیقه یه نکتهی دیگه هم بگم حیفم اومد اسلاید چهل و نه هست. آیا کودکان نابغه، استعدادهای درخشان ، اونایی که نمرات بالا دارن، شاگرد اولا اینا بیشتر دچار پرفکشنیزم هستند؟ میگن نه بررسیهایی که صورت گرفته پرفکشنیزم یک توزیع فراگیر داره و این که شما تو مدرسهی خیلی نمونه داری درس میخونی ،کالج نمونه داری میری، شاگرد اول هستی لزوما بیشتر پرفکشنیزم از بقیه نیستی. پس این یه خطاست که وجود داره. ولی توی افراد نابغه ، استعدادهای درخشان گاهی اوقات اینم گفته میشه، میگن اینها یه مکانیزم دیگه هم برای شکلگیری پرکشنیزم بدخیم توشون وجود داره. این اینقدر باهوشه که هیچوقت شاگرد دوم نشده، پس در نتیجه همیشه اجتناب کرده از تجربهی به ظاهر تلخ ناموفقیت . پس میبینیم اساس مقوله ی پرفکشنیزم اونجا که بدخیمش میکنه، اینه افراد مواجه نشند و اجتناب کنند از شکست . چون وقتی میگن تو سنین کودکی به خصوص مواجه شدند و چند جا رفتن به خیال خودشون خیت کردند، ضایع شدن ،نمیدونم احساس کردن اون چیزی که بقیه انتظار دارن نیستند، میگن بعد اضطرابشون میریزه و در واقع این ماهیت بدخیمش خراب میشه، از بین میره و اون ماهیت خوشخیم زیرش میمونه . خب اینم یک مبحث مختصری در مورد چگونگی شکلگیری پرفکشنیزم. اون social disconnection model رو نگاه کنید الان یکی از قشنگترین دیدگاهها است و تو اون تکست کتاب هویت” و فلت” به صورت کامل اونرو توضیح داده. جلسات بعد به چند پدیدهی دیگه میپردازیم. یکیش مسیلهی خستگی، این قضیهی fatigue هست که خواهم پرداخت و دیگری به مسالهی خلق و افسرگی و ارتباط اون و در نهایت به این میپردازیم که خب چه بکنیم؟ و چه راههایی وجود داره؟ ولی فکر کنم تا اینجا اگه خوب گوش داده باشید، خیلی از راهحلها به ذهنتون رسیده تا جلسهی بعد خدانگهدار.