شماره 123: قضاوت نقادانه و باور به توطئه

پادکست دکتر مکری
اسفند 1398
قسمت یازدهم

شماره 123: قضاوت نقادانه و باور به توطئه

پادکست دکتر آذرخش مکری
شماره 123: قضاوت نقادانه و باور به توطئه
Loading
/

متن پادکست

عرض سلام دارم خدمت دوستان عزیز همکاران محترم، مبحث قضاوت نقادانه و باور به توطئه رو دنبال کنیم . این در واقع میشه بخش یازدهم و اگه خاطرتون باشه تو بخشهای قبل بعضی عوامل مرتبط با شکلگیری اون باور به گزینه ی” ب “و توطئه محو تر دیدن وقایع جهان رو به بحث گذاشتیم. حالا باز میخوایم ببینیم که چه شاخصهایی رو طی سالهای اخیر مطالعه کردند و چه چیزهایی در تصمیم ما دخیل هست که بیشتر به سمت اون روایت “ب” بریم یا روایت “الف” رو قبول کنیم ؟ امروز میخوام در مورد مبحث هشتم در واقع این توضیحات صحبت کنم که اسلاید صد و یک میشه. میشه ناتوانی در ادراک فریب و دروغ. این البته خودش میتونه یک دستگفتار جدا باشه ، چون یکی از حوزهه هاییه که خیلی بهش علاقه دارم، دوست دارم که بتونم یک مجموعه ای هم در این زمینه تهیه کنم و اونم اینه که اصولا چی میشه انسانها دروغ میگن ؟ و بعد چگونه میشه که دیگران متوجه دروغ دیگران میشن یا نمیشن ؟ به عبارت دیگر Deception ، فریب هست واین نیرنگ چی هست؟ و آیا ما میتونیم در گفتار دیگران، در حرکات دیگران متوجه دروغ گفتن اونها بشیم یا نه؟ این مبحث اینم باز شاید دو دهه ی اخیر خیلی رشد کرده و شاید بعضیا میگن یکی از دلایلی که علاقه ی عموم ،نه حالا دانشمندان به اون افزایش پیدا کرده. یک مجموعه سریالهایی بود که یکی از اونها lie to me هست به من دروغ بگو و این سریال خیلی طرفدار پیداکرد و داستان این سریال این بود که یه تعداد متخصص و خبره در امور در واقع دروغ سنجی رو معرفی میکنه که از روی حرکات ظاهری افراد، به خصوص اون زبان بدن ، Body Language اینا سعی میکنن بفهمن دیگران دروغ میگن یا نه و این مبحث خیلی داغ میشه که آیا ما از حرکات دیگران، از اون نگاهشون، از حرکت دستشون ، از حرکت چهرهشون میتونیم بفهمیم یکی داره دروغ میگه یانه ؟ و البته تو این سریال به طرز بسیار اغراق آمیزی ادعا شده بود که آره اگر ما به بدن افراد دقت کنیم اون زبان بدن رو دنبال بکنیم میتونیم بفهمیم. یعنی میشه اینجوری پیام داد که آیا اگر ما قضیه رو ندونیم . شما ببینین دوتا مبحثه یکی اینه که شما یه مطلبی رو میدونید، مثلا فرض کنید یه نفر میاد میگه که من تو موجودیم پول بود و چک شما رو چرا نذاشتی پاس بشه ؟ و بعد شما میرید چک میکنید، میبینید تو موجودیش پول نبوده. این از راه Fact ، از راه صحت وقایع متوجه میشه دروغ گفته. ولی این ادعای این افراد اینه که نه شما وقایع بیرونی رو نمیدونی فقط به چهره ی طرف، کلام طرف، طرز حرف زدنش، طرز نشستنش نگاه میکنید و میفهمید دروغ میگن یا نه . و در واقع صحبت بر سر اینکه آیا انسانها قادر هستند Deception ، فریب و دروغ رو در دیگران متوجه بشند یا نه ؟ که البته من فکر میکنم این مجموعه ی قشنگی میتونه باشه و خیلی جای بحث داره. چون علاوه بر این که به مسئله ی دروغ میپردازه، اصولا به مسئله ی Nonverbal processing ، پردازش غیر کلامی هم میپردازه. آیا ما در لابلای کلاممون چیزهایی از ما تراوش میکنه که طرفی که در مقابل ما هست متوجه اون میشه ؟ یا اینکه نه اینا همش خطاهای شناختیه، یه سری سوگیری های شناختیه و ما خیال میکنیم که میتونیم این چیزا رو ببینیم؟ آیا ما Non-verbal cues ، نشانه های غیر کلامی داریم؟ آیا Body Language ارزش داره یا نداره ؟ میگم این بیست سال اخیر خیلی پژوهشهای قشنگی در موردش صورت گرفته، من توی این بیست دقیقه سعی میکنم یه خلاصه ای از اونا رو خدمتتون بگم و ارتباطش رو با قضیه ی باور به توطئه. از این مقاله یاد کنم، یه مقاله ی نسبتا بزرگیه. البته مال دو هزار و شیشه، تقریبا چهارده سال پیشGlobal Deception Research Team ، در واقع گروه مطالعه ی فریبه.. درواقع گروه جهانیه مطالعه ی فریب . یک گروهیست که تو تمام کشورهای دنیا اومدن بررسی کردند، که تو دنیا مردم فکر میکنند دروغ گو ها چه ریختی هستند؟ Journal of Cross – Cultural psychology و اسم مقاله هیت A world of lies . جهانی از دروغ. که هفتاد و پنج کشور رو بررسی کرده و از نظر مردمان این کشورها پرسیده. شما فکر میکنید دروغگوها چه ریختین؟ و وقتی یکی داره دروغ میگه چه چیزهایی در حرکاتش ، در سکناتش دیده میشه که شما رو مشکوک میکنه که این آدم راست نمیگه؟ این به نظر میاد پژوهش قشنگیه، چون میتونی پاشی بری این کشور ، اون کشور بپرسی ..بگی که مثلا یه لیست بذاری جلوش ، آدمایی که در واقع دروغ میگن چه ریختین؟! اسلاید صد و چهار. این رو یه جدول گذاشتم که شاید یه خلاصه ای از این مقاله باشه. که چه چیزهایی رو مردم دروغ میدونن ؟ تقریبا تو تمام دنیا بالای شصت درصد ، یه رقم خیلی بزرگیه!!! معتقدن دروغگوها تو چشم آدم نگاه نمیکنند . Avert gaze ، یعنی وقتی ازشون سوال میکنی یه جای دیگه رو نگاه میکنند، سعی میکنن مثلا چشمشون رو پایین بندازن. چشمشون رو به دیوار خیره میشن.ودر واقع این رو ما خیلی توی عوام هم داریم و اینا که به من نگاه کن! به من نگاه کن راستشو بگو! و این تصور هست که اونایی که به آدم نگاه میکنن خیلی سختشونه دروغ بگن . Avert gaze رو بالای شصت درصد، نزدیک هفتاد درصد گفته بودن که از ویژگی های دروغگوها است. چند تا ویژگی دیگه هم گفته بودن. مثلا Nervousness ، مضطرب بودن سی درصد. اینه که حرفاشون نامربوط درمیاد و به هم نمیخونه بازم نزدیک سی درصد، حرکات بدنی ، تغییرات چهره و در واقع اون رنگ چهره و وقفه ، Pause توی کلامشون .. اینا از ویژگیهای دروغ گو هاست. منتها دقت کنید!! این معنیش این نیست دروغ گوها این ریختین. این باور مردم رو میگه که مردم فکر میکنن دروغگو ها چه ریختیند. و بعد سلسله پژوهشهای زیادی صورت گرفت که ببینن آیا اینا راست یا نه ؟ آیا آدما وقتی میخوان دروغ بگن کمتر به شما نگاه میکنند؟ و یا اصولا مردم میتونند از کلام دیگران بفهمند دروغگو کیه یا نه؟ راستش رو بخواید یه مجموعه ی خیلی قشنگ پژوهش هست . منم یه مدتی در خدمت همکاران در مرکز ملی مطالعات اعتیاد، سالها پیش.. حدود پونزده سال پیش . یه سری پژوهشهایی رو شروع کردیم ، کلیپهایی رو ضبط کردیم که ببینیم افراد میتونند هیجان واقهی رو از هیجان ساختگی detectکنند و اینا… و خیلی تاسف میخورم که این رشته ی پژوهش رو دنبال نکردم . یعنی فکر کنم رشته ی خیلی جذابی میتونست باشه به خصوص تو رشته ی روانشناسی و روانپزشکی خیلی از بالینگران ، Clinician ها سوال میکنند که مثلا ما از کجا بفهمیم این داره دروغ میگه ؟ به خصوص من تو این رشته ی طب اعتیاد میبینم که مثلا Intern ها هستند، دستیارها هستند وقتی مریض میاد میگه من مصرف نکردم ، یه عده اصرار دارن که آره این راست میگه مصرف کرده و یه عده میگن نه این داره دروغ میگه! میگیم خب از کجا میفهمی داره دروغ میگه ؟ میگه نه اصلا معلوم دیگه.. از چهره اش معلومه، تو حرف زدنش معلومه، اصلا دیدی هل شد یه دفعه به تته پته افتاد.. معلومه دروغ میگه. که چقدر پشت این ها سند هست؟خب پژوهشهایی که بیشتر در مورد دروغ سنجی وجود داره و تو دانشگاهها دنبال میشه معمولا این کاررو میکنند. کلیپهای یک دقیقه ای تا سه دقیقه ای از افراد ضبط میکنند و ازشون میخوان که یا راست قضیه رو بگن یا در مورد باورهاشون یا در مورد هیجاناتشون یا در مورد مثلا یه کارهایی که انجام ندادن دروغ بگند. مثلا به طرف میگن که خب شما بیا بگو مثلا این تو آمریکا دیگه.. مثلا شما جمهوری خواهی؟ آره بیا یه دقیقه راجب خوبیهای دموکرات ها صحبت کن و اینکه مثلا چرا به دموکرات ها رای دادی؟ و این یه کلیپ یه دقیقه ای ضبط میکنند و بعد به یه عده نشون میدن. که ببین آیا این فرد دروغ میگفت یا نمیگفت؟ یا در مورد هیجاناتشون.. خب از الکی الان شما وانمود کن خوشحالی و بیا یه دقیقه در تعریف و تمجید از اون اتفاقی که افتاده صحبت کنیم. یا توی محیط آزمایشگاه این رو تو اسلاید صد و پنج گذاشتم. یه اتفاقای کوچیک میزارن. مثلا فرض کن از در که میاد تو میگه اونجا ساعت نبود ، ولی تو از الکی بگو اونجا من ساعت رو دیدم و ساعت این بود.. یعنی یه واقعه که بیرونی ها هم میتونن صحت و سقمش رو تایید یا رد بکنند و بعد ببینیم که تو این یه دقیقه میتونی چند نفر رو فریب بدی ؟و معمولا کاری که میکنن اینه که این رو به صورت بالانس میذارنو یعنی پنجاه درصد موارد طرف راست میگه ، پنجاه درصد موارد طرف دروغ میگه و از بیننده میخوان ،میگن این کلیپ رو نگاه کن.. حالا بگو راست میگی یا دروغ میگی؟خب هرچقدر شما دقیقتر باشی، باید اون درست هارو بگی درست میگه ،دروغا رو بگی دروغ میگه و میدونید که اگه تصادفی ، همینجوری شیر یا خط بندازی، پنجاه درصد درست خواهی گفت دیگه خواهد بود.. پژوهش های خیلی زیادی به کمک این متدولوژی توسط روانشناسان، دانشمندان علوم شناختی صورت گرفته و وقتی نگاه میکنی یکی از مشهورترین این افراد پائول اکمان” هست . پائوا اکمان” متولد هزار و نهصد و سی و چهاراست. عکسش رو شما در اسلاید صد و شش میبینید و این فرد الان میشه گفت تقریبا سی-چهل ساله در زمینه ی دروغ و فریب و نیرنگ داره مطالعه میکنه و کتاب مینویسه . و جز برجسته های این حوزه هست. و حتی اون سریال Lie to me مثلا این جزو مشاوران فنی اون سریال بوده. پائول اکمان” یه باور عجیبی داره که بعضی انسان ها قادر هستند از روی کلیپ های کوتاه و چند لحظه صحبت کردن با یک نفر دروغش رو درارند. حتی اگر وقایع روندونند. چون میدونی نکته ی مهمش اینه که اگر مثلا فرض کنید که بیاد بگه من امروز صبح رفتم مغازه و شما بدون اون مغازه تعطیل بوده،خب دیگه این از روی ظاهر چهره اش نیست از روی Fact بیرونی فهمیدی داره دروغ میگه .ولی این داستان نیست اون طرف نتونه از روی Fact بگه، از روی فقط طرز حرف زدن. و اون یک پروژه ای رو راه انداخت که ابتدا اسمش رو گذاشت پروژه ی Diogenes . شما میدونید دیوژن حکیم در گذشته بود.. که این شیخی بود که با چراغ گرد شهر میگشت و دنبال آدم بود و در واقع این صحبت این براساس پروژه Diogenes این بود که در واقع آیا میشه ما بگردیم و آدم راستگو ، آدم درستکار رو که دیو و دگ نباشه، شناسایی کنیم؟ با چند لحظه باهاش حرف زدن.. و بعدا البته یه مقدار صحبت شد که Diogenes این کاررو نمیکرده.Diogenes دنبال دروغگوها نبوده. Diogenes دنبال سلامت اخلاقی بوده و اینا … برای همین اسم پروژه اش رو عوض کرد اسمش رو گذاشت Wizards project . wizard هم میشه یه چیزی مثل جادوگر، یه چیزی مثل آدمی که تو کار سحر و جادو هست و باورش بر این بود که بعضی انسان ها توانایی عجیبی دارند. که یه دیقه یه کلیپ رو ببینند، بگن که این دروغ میگه و مثلا معتقد بود خب این خیلی به درد این سیستم های انتظامی و پلیس و اینا میخوره دیگه.. طرف میگه آقا من سارقم یه دقیقه صحبت میکنم . خب بگو ببینم روز سرقت کجا بودی؟! از روی چهره اش، از روی تته پته کردنش میفهمم که این دروغ میگه یا راست میگه. خب این الان میشه گفت تقریبا بیست ساله که داره پژوهش میکنه . منتها چیزی که دستگیرش شد این بود ..اول کار اینه که اکثریت مردم همون پنجاه درصد رو در میان. این جمله رو ذقت کنید.. اکثریت مردم همون پنجاه درصد رو درمیان.این جملرو دقت کنید! اکثریت مردم پنجاه درصد رو میگن. یعنی با شیر یا خط فرقی ندارند. به عبارت دیگر اولین یافته ی درواقع پائول اکمان” و گروهش این بود که اکثریت غالب مردم توانایی شناسایی دروغ را در طرف مقابل ندارند. این یه Fact خیلی مهمه. دوستان عزیز… این Factرو دقت کنید و این Fact طی مطالعات متعدد به کرات تکرار شده. ولی یه چیز جالب پشتبندشه… اکثریت مردم خیال میکنند این قدرت را دارند، یعنی همونایی که نمیتونن و واقعا پنجاه درصد میزنن ، وقتی ازشون میپرسی چقدر مطمئنی؟یه چیزی حدود شصت،هفتاد درصد به بالا مطمئنه مطمئنن!اصلا شک نکن.. نود درصد مین شک نن.اصلا تو چهرش معلومه. اصلاداد میزد داره دروغ میگه… و این مقالات رو که من خوندم یه مقداری بدبین شدم به این آدمایی که خیلی ادعای زرنگی و رندی اینا میکنند.. آقا من تا یارو رو میبینم میفهمم دروغگو.. اصلا من یه نگاه به طرف بندازم میفهمم و این تقریبا با پژوهشش نشون داد اکثریت مردم این کاره نیستند. و چیزای دیگه ای که از توش درآورد این که خیلی به رشته ی شما هم ربط نداره و حتی دید افرادی که باید تو رشتشون این کار باشه ، مثل وکلا ،مثل پزشکان ، مثل اون مصاحبه گران حرفه ای این سازمان ها که میخوان آدم استخدام کنند .. بیشتر اینا درگیر خود بزرگ بینی هستد. خیال میکنن آقا من فهمیدم این آقا این کاره نیست. این کاره هست یا نمیدونم چیه. اینا همش خیالاته. و البته پائول اکمان” عده ی زیادی رو کلیپ بهشون نشون داد. بین کار ساده ای هم است، کلیپ رو میبری به مردم نشون میدی باید ببینی کی بالای پنجاه درصد درمیاره؟ تعداد زیادی کلیپ. یک چند نفری رو درآوورد که اسم اینا رو گذاشت Wizard . و برای همین اسم پروژه رو گذاشته پروژه Wizard . که این توانایی بالایی دارند در detect کردن دروغ گفتن دیگران. منتها یه سری نقد بود بعضیا میگفتن خب این تصادفیه میدونی! میگن شما دویست هزار نفر رو تحلیل کنی بالاخره یه هفت- هشت نفری در میان که خیلی نود درصد درست میزنند و این نمیتونه لزوما توانایی اینها باشه .به خصوص این که راستشو بخوای من رد پائول اکمان” رو گم کردم. یعنی بعد از یه مدت دیدیم که دیگه مقاله چاپ نمیکنه و خبری هم از اون Wizard هاش نشد . و که اینا چی شدن ؟آیا اینا رو با یه گروه مستقل ارزیابی کردن یا نه؟ حالا یه توطئه هم اتفاقا پشت این شکل گرفت که آره پائول اکمان” دانشگاهی بود و بعد غیبش زد. چون FBI و CIA و اینا .. این رو به کار گمردن چون به یه نتایج خیلی جالبی رسید. حالا ما نمیدونیم این یک تفکر توطئه است؟ که این آقا غیبش زده و داره یواشکی پژوهش میکنه در مورد شناسایی چهره و فریب و نیرنگ ؟یا اینکه نه کارش واقعا پا به سن گذاشته دیگه متولد هزار و نهصد و سی و چهار عرض کردم. یعنی خب دیگه هشتاد ساله شده و دیگه مقاله چاپ نمیکنه و پژوهش نمیکنه و رفته تو فلوریدا داره استراحت میکنه و خودش میگه من دیگه فیلد رو یه ذره ول کردم. ولی یه عده میگن نه داره دروغ میگه. این داره با این سازمان های امنیتی همکاری میکنه که این فهمیده. منتها اون زمان اون Wizard هاش کیا بودن!! دیده بود بیشتر این نگهبانان مقامات هستند. اون چند مورد.. میدونید اونایی که کنار مثلا اون senator ، وزیر، رییس جمهور وای میستادن. میبینی از اون هدفون ها هم تو گوششونه و دارن جمعیت رو نگاه میکنند که کسی نخاد ترور کنه، کسی نپره وسط. نمیدونم .. یا اینایی که میبینید بادیگارد این سلبریتی ها هستند ، یه جوری قلچماق و هیکلی هستند وایمیستن دست به سینه جمعیت رو دارن از زیر عینک نگاه میکنند، ادعاش بود این آدما انقدر به جمعیت خیره شدن و نگاه کردن کم کم یاد گرفتن که کی دردسره؟ کی اونجا نشسته الان میخواد پاشه سوال بد بکنه! کی میخواد حمله بکنه! کی میخواد تعرض کنه و این توانایی رو دارند. ولی میگم یافته هاش بعدا توسط گروههای مستقل تایید نشد . و حتی البته اسلاید فکر کنم دیرتر گذاشتم اسلاید صد و دوازده اگر برید جلو. تو اسلاید صد و دوازده من این و نشون دادم یک متاآنالیز صورت گرفت، اگر اجازه بفرمایید یه لحظه بریم اسلاید صدودوازده. که اون زمان البته متاآنالیز مال سال دو هزار و شیش بود و صحبتش روی تقریبا بیست و پنج هزار آزمودنی بود. که بررسی که کرده بودند، ا میان ز بیست و پنج هزار نفر که تو مطالعات مختلف درک دروغ شرکت کرده بودند میانگین نمره ی افراد در درست گفتن این کلیپها پنجاه و چهار درصد بود.در صورتی که میدونی پنجاه درصد یعنی شیر یا خط. پس یعنی به طور متوسط انسان ها این همه زور میزنند، این همه تلاش میکنند، میرن تو نخ طرف و سعی میکنن طرف رو شناسایی کنند فقط چهار درصد بالاتر از درواقع تصادف میتونند تخمین بزنند . منتها بازم میگم پژوهش ها خیلی قشنگه و می ارزد آدم اینا رو مطالعه کنه. اسلاید صد و هشت برگردیم.مثلا یه کشفی یه گروه کردن جالب بود ! خدمتتون گفتم که کلیپ ها سه دقیقه ای بود دیگه. سه دیقه مساویه با یه نفر بود که بگه این دروغ میگه یا نه؟ چیزی که متوجه شدن اینه که اگر از اون سه دیقه ، پونزده درصدش رو به صورت تصادفی جدا کنید و به جای سه دقیقه افراد پونزده درصد را ببینند، این عده بهتر دروغگویی رو شناسایی میکنند. ایده آل نه!ولی بهتر . به عبارت دیگر کمتر دونستن از طرف ، باعث میشه شما راحتتر در واقع دروغش رو درارین. به این پدیده میگن Thin-slicing . Thin-slicing یعنی یه اسلایس ، یه برش کوتاه. میگه هر چه برش کوتاه تر از طرف باشه ، شما راحتتر میتونی به دروغگویی اش پی ببری. ولی فراموش نکنید اینا در حد مثلا پنجاه و هفت، پنجاه و هشت و پنجاه و نه درصده دیگه.. که در مقابل پنجاه تصادفی. این نیست که یه دفعه نود درصد بشه . ولی همین یه سوال شد برای دانشمندان علوم شناختی، که وقتی زمان رو کوتاه میکنی چرا پردازش دقیقتر میشه؟ و اینها گفتن به این دلیل که اگر از مبحث قبل یادتون باشه اینا شهودی تر نگاه میکنند .اسم مقاله دو هزار و نه، در اسلاید و هشت اییه. Can intuition improve deception detection? . آیا الهام ، شهود میتونه باعث بشه که شما راحتتر دروغ رو detect کنید؟ و این مقاله بررسی کرده بود که آره ..اگه شما میخوای اون درصدی دروغ افراد رو درک کنی، آنالیتیک نباید به قضیه نگاه کنید، باید شهودی نگاه کنی. باید به دلت میاد بیاد، بهت الهام شه. که این آقا داره دروغ میگه و باید خودت و رها کنی . حتی باز همون مثال پژوهش های قبلی که بود ، تو اسلاید صد و نه میبینید.. میگه حتی اگر ذهن طرف رو مشغول به مثلا حل یه سری مطالبی بکنه که بار شناختی داره، یعنی طرف مجبور بشه فکر کنه. روی یه مسئله ی نامربوط ، مثلا همزمان که دارای کلیپ اون طرف رو نگاه میکنیم یه مسئله ریاضی هم حل کنی. یعنی حواست پرت بشه .. سیستم شناختی آنالیتیکت، تحلیلگرت درگیر حل مساله باشه، دروغ رو باز راحت تر detect میکنی. پس اونی که داره یه کار دیگه میکنه،مثلا داره بافتنی میبافه داره، داره دقیق نقاشی میکنه، داره کتاب میخونه و یه جمله ای رو از یکی میشنوه که داره میگه. میگن این راحتتر دروغ طرف رو detect میکنه تا اونی که دقیق میشه . یا باز در اسلاید صد و ده یه چیز دیگه میبینید ،که انگیزه ی افراد در درک دروغ خیلی کمک نمیکنه. یعنی اگه به یه عده مثلا بیان پاداش بدن اونایی که اون گلیپ هارو میبینند، ببین همون گفتم پنجاه و چهار درصد در میاد. بهت پول نقد اداش میدیم خوب فکر کن! خوب دقت کن! یا جایزه میدیم به اونی که بهترین بررسی رو بکنه. دیدن تاثیری ندارد. برای همین یه عده گفتن اگر انگیزش کمک نمیکنه ، اگر پاداش کمک نمیکنه اگر در واقع تمرکز کمک نمیکنه پس این یه process یه فرآینده ناخودآگاه. و البته این سوال همیشه هست که این فرآیند ناخودآگاه درواقع چگونه شکل میگیره؟ و آیا این یک خطای آزمایشگاهیه یا واقعا وجود داره؟ باز در اسلاید صد و یازده شما مورد دیگه ای رو میبینید که آره اگر انسانها و وادار کنن که ذهنشون درگیریه مطلب دیگه بشه و روی یک معما فکر بکنند و در عین حال به دروغ ها و یا راست ها گوش بدن باز قدرت سنجششون درصدی افزایش پیدا میکنه . پس ببینید دوباره برگشتم به اون مسئله. که الان اگه من بخوام جمع بندی بکنم از این صحبت چند دقیقه ای خودم به چند تا چیز میرسیم. یکی این که ما راحت نمیتونیم دروغهای افراد رو متوجه شیم . یه احساس خیلی دشواره. دو اکثریت ما دچار این وهم، خیال و خوش بینی هستیم که میتونیم. یعنی میگیم :رفت مغازه داره گفتم فلان چیز رو داربد ؟گفت نه.. از چهرش معلوم بود داره دروغ میگه. نه داداش از الکی بهم گفت نه.. از کجا فهمیدی؟ نگاه رفیقش کرد.. یه پوزخندی زد.. نمیدونم هل شد.. قلم از دستش افتاد و این داستان ها خیال ماست. صحت نداره.. اینم بهتون بگم که وقتی رفتن پژوهش کردند، یادتون باشه گفتم در اون دروغ ملت ها که در هفتاد و پنج کشور بررسی کرده بودند ویژگی اصلی دروغگویان چیه؟ هیچ کدوم از اون شاخصهایی که افراد فکر میکردند با دروغ ارتباط داره ارتباط معنی دار نداره. یعنی دوستان من دروغگو ها چشمشون رو منحرف نمیکنند، بسیاری از دروغگوها مضطرب نمیشن و اتفاقا چیز عجیبی که دیده بودند، اینه که آدم هایی که دارن راست میگن لکنت پیدا میکنند، مضطب میشنn و دستشون میلرزه چون همش نگرانند که طرف مقابل حرفشون رو باور نکنه. به همین دلیل شما میبینید علامت شناسی واحدی برای این قضیه وجود نداره. پس دومین چیزی که هست ما تصور میکنیم که میتونیم دروغ دیگران رو خوب detect کنیم. و سومین نکته ای که تا حالا جمع بندی شده اینه که اگرم بتونیم detect کنیم ، یه درصد کمی بالای پنجاه درصد هست ، اون فرآیند ناخودآگاه ، intuitive و شهودی است. و باز چهارمین نکته که هست اینه که آیا در بین ما یک ابر مردانی هستند که بتونند دروغ افراد رو از روی کلامشون متوجه بشند؟ فعلا جریان اصلی علوم شناختی میگه نه.. ولی بازمانده های پائول اکمان” میگن هستند . بگردید پیدا میشند. و البته تئوری توطئه اش هم اینه که خب اگه این آدما پیدا بشن ، صاف صاف تو خیابون نمیگردن که.. اونا رو احتمالا یه سیستم هایی که خیلی براشون می ارزند استخدامشون میکنند. دیگه چیه ؟ همه برید پژوهش کنید. سارق و قاتل رو میاره اونجا .میگه یه دقیقه برو نگاش کن بگو سارق یا قاتله؟ ولی ما نمیدونیم اینا هستند یا نه. من خودم به شخصه احساس میکنم که پائول اکمان” یه ذره اغراق کرده بود در مورد توانایی هاش. منتها ببینید این مبحث یه کاربرد خیلی جالب هم داره وسوال سر این بود که چرا الگوی دروغگویی انسانها ثابت نیست ؟ میدونید! یعنی چرا نمیتونیم ما در طرف مقابل متوجه شیم دروغ میگه؟ جوابی که بهش دادن اینه.. میگن الگوش مثل مد میمونه مثل fashion میمونه، لحظه به لحظه عوض میشه. مثلا تو یه گروه ، تو یه عده وقتی بخوان دروغ بگن به شما خیره نمیشن ، ولی تو یه عده ،تو یه عده ی دیگه ممکنه برعکس ، خیره شند. تو یه زمان تو یه گروه ممکن دست ها بلرزه، تو یه زمان دیگه ممکنه ریلکس باشه . به عبارت دیگر الگوی غیر کلامی دروغگویی مرتب عوض میشه. این الگو مثل شرایط آب و هواست ، ثابت نیست Fix و Universal نداره. و حالا اونایی که میخوان یه ذره بحثای عمیقتر فکر کنند، ببینید این قضیه به یه جای دیگه هم سرایت کرده ، نکنه کل روان ما الگوی ثابت نداره.به این جمله من دقت کنید!! یعنی الگوی روان ما Universal و ثابت نیست. آیا بشر در کل تاریخ یه جور غمگین میشده ؟ آیا وقتی افراد افسرده میشدند یه سری علائم داشتند؟ آیا افسردگی همیشه مثلا با کند شدن و سرافکندگی و نداشتن تماس چشمی همراه بوده ؟عده ای معتقدند نخیر!!! هیجانات ما مثل دروغگویی و راستگویی ما ، مثل مد میمونه لحظه به لحظه عوض میشه و به همین دلیل توجه شما به در واقع رفتارهای استاتیک در علامت شناسی روانی و Universal خطاست . یعنی در دوره ای ممکنه انسانها بیقراریشون رو با مثلا یه جا نشستن و وول خوردن نشون بدن. در دوره ی دیگه با زیاد خوابیدن . در فرهنگی، در نسلی ممکنه که عصبانیت با مثلا فشردن دندون ها نشون بدن، در نسل دیگه با مثلا شل شدن و افتادن پلکا نشون بدن . چون دروغ هم همینجوریه و چون این لحظه به لحظه و محیط به محیط عوض میشه ،شما نمیتونید در واقع دروغ دیگران رو بفهمی. چون در واقع مثل اینکه گفتن الان اخیرا چی مده؟ دروغگو اخیرا مدشون چیه؟ ولی به همین دلیل که این سریال Lie to me به نظر من دروغه، اغراقه..که یعنی وقتی آدم مثلا بخوان راستشو بگن دستشونو مشت میکنند، نمیدونم دست راستشو نمیدونم، انگشتش رو به شصتش میماله اینا… هیچکدوم نمیتونه فراگیر باشه . الگوی emotional expression ما و حتی emotional experience ما در واقع کاملا سیال و گذراست . یعنی شما مثل ابر میمونه، به قول ادوارد شولتز” مثل کشیدن خط روی سطل آب ، شما رو آب وقتی یه خطی میکشی آره یه لحظه آب جابه جا میشه ، چندتا موج درست میشه .و لحظه دیگه یه شکل دیگه میشه. این الگوها ثابت نمیمونند، روان ما سیال تر از اونیه که فکر میکنید. برای همین یه عده شبهه ایجاد کردند که آیا ما میتونیم علامت شناسی روانی ور به این راحتی دسته بندی کنیم؟ Categories کنیم؟ و معماها رو جواب بدیم؟ چرا در ابتدای قرن بیستم ما شایعترین علامت روانپزشکی خستگی و Neurasthenia بوده ؟ چرا در اواسط قرن بیستم اضطراب بوده؟ چرا این اواخر افسردگی و بعدش ADHD هست؟ یعنی شما میبینی مثل اینکه علامت شناسی Distress هم سیاله و لحظه به لحظه عوض میشه. حالا این چه ربطی به مبحث توطئه داره؟ داستانش اینه .. میگه که یکی از دلایلی که در واقع ما درگیر بعضی باورهای افراطی میشیم، این که بیش از حد به intuition و شهود خودمون بها میدیم. یعنی وقتی ازش میپرسیم که خب استدلالت چیه؟ یادتون هست در جلسه ی قبل گفتم، میگه نمیدونم دیگه حس کردم داره دروغ میگه.. حس کردم یه کلکی توی کارشه.. این حس کردم یه کلکی توی کارشه از کجا میاد ؟ این در واقع Unconscious processing .و من فکر میکنم اصلا کلی بحث میطلبه که بحث کنیم تو جلسات بعد. که آیا Unconscious processing یک process ، یک فرایند معتبر است؟ یا یک فرایند نامعتبر؟ در پژوهش هایی که خدمتتون معرفی کردم دیدیم ، که اونقدری که ما فکر میکنیم معجزه نمیکنه . ولی اگر قراره چیزی به داد ما برسه اون احساس intuitiveدر این گونه موارد هست. خب بحثمون خیلی طولانی شد. اجازه بدید بحث رو با معرفی با چند کتاب به انتها برسونم.. اگه شما میخواید در مورد دروغ سنجی که آیا چجوری میشه دروغ افراد رو فهمید؟ کتاب تیموتی لیواین” به نام Duped فریبخورده . کتاب خیلی خوبیست. و این پژوهشها رو توش خیلی قشنگ نوشته و انواع پژوهشها را توضیح داده .و باز یک کتاب بسیار خواندنی و سرگرم کننده ، که از مایکل گلدول” است . گلدول” میدونید یکی از نوسنده های پرآوازه هست که خیلی کتاب هاش طرفدار داره. Talking to strangers کتاب جدیدی است. دو هزار و نوزده . صحبت کردن با غریبه ها و گلدول” توی این اومده بحث کرده که چرا ما وقتی با غریبه ها صحبت میکنیم انقدر گول میخوریم ؟ و البته به کیس های تاریخی اشاره میکنه و از اونا شروع کرده. مثلا چیمبرلین” در واقع نخست وزیر انگلیس در قبل شروع جنگ جهانی دوم.. و لرد هالی فاکس” وزیر امور خارجه. میگه هر دو با هیتلر” دیدار کردند و چند دقیقه که باهاش صحبت کردند اومدن بیرون و گفتن عجب مرد نازنینیه. عجب مرد رئوفی، عجب انسان درستکار و صادقی. ما تا حالا سیاستمدار مثل این ندیدیم و این اصلا یچ شرارتی توش نبود. یعنی انقدر راحت فریب اون رو خوردن و بحث رو از اونجا شروع میکنه که چیه که ما غریبه ها رو میبینیم انقدر در مورد اونا اشتباه میکنیم . اونایی که راست میگن رو دروغگو میپنداریم و اونایی که حسابی دارن دروغ میگند رو متوجه نمیشیم . و بعد دلمون خوشه که نه اتفاقا خیلی هم خوب فهمیدیم.. نه من یه احساس حق به جانب و خیلی مغز کل بودن هم بهمون دست میده .آقا ما هر کی میبینم فورا میفهمهیم. اگر شما این حس رو دارید به احتمال بسیار بسیار بسیار زیاد اشتباه میکنید و گفتم تو دویست و خوردهای هزار نفری که پائول اکمان” جمع کرده بود . ده-دوازده نفر، هفت- هشت نفر به صورت Wizard تازه به ادعای اون که دیگران تاییدش نکردند دراومد . پس شما به احتمال زیاد داری گول میخوری که یکی و دیدیم آقا من فورا فهمیدم این دانشجو اهل کلکه، این دانشجو درست کاره، این نمیدونم فردی که میخواستیم استخدام کنیم یه ریز داشت دروغ میگفت و غیره ..به این راحتی نیست. ولی متاسفانه چون ما به این قضیه بصیرت نداریم خیلی الهامات خودمون رو دست بالا میگیریم . یادتون هست در فایل قبل خدمتتون گفتم intuition ، الهامات ما مهمه به شرطی که بهشون وفادار نمونیم و سعی کنیم اونها را در بوته ی نقد و آنالیز قرار بدیم . ببخشید جلسه طولانی شد تا فایل بعد خدانگهدارهمگی.
Document