عرض سلام خدمت دوستان و همکاران عزیز جلسهی سوم از مبحث شبح سرگردان آرتور ینسن” رو دنبال کنیم. خب اگر خاطرتون باشه در جلسهی قبل به این مقالهی کلیدی و خیلی پر سر و صدا و جنجالی ژورنال wall street رسیدیم و حتی گفتیم که یه ذره عجیب بود که یه سری محقق، دانشمند، روانشناس بیان توی ژورنال wall street که بیشتر یک میشه گفت روزنامه و مجلهی درواقع سهام، بازار بورس و مسائل اقتصادی هست یک مقاله راجع به هوش بنویسند. ولی گفتیم انگیزهی اینها بیشتر پایان دادن به اون بحثهای مختلفی بود که بعد از مقاله و کارهای آرتور ینسن” شکل گرفت و حتی میشه گفت جامعهی غربی به خصوص جامعهی آمریکا رو دو پارچه کرد که یه عده معتقد بودند که مقالهی او کاملا نژادپرستانه است مبنای علمی نداره و نباید به اون بپردازیم چون تبعات اخلاقی بدی داره. یعنی اگر ما به این نتیجه برسیم که در واقع سیاه پوست ها و اقلیتهای نژادی از نظر هوشی پایینتر هستند خب این خیلی میشه گفت تو اون جامعه تاثیرگذاره و اونم تازه نه مقدار کمی یک standard deviation یعنی اگر خاطرتون باشه گفتیم یک نوجوان هفده سالهی سیاهپوست قراره که قد یک نوجوان سیزده سالهی سفیدپوست دارای تواناییهای هوشی و ذهنی باشد. این مقاله که مال هزار و نهصد و نود و چهار بود چند ماه بعد از انتشار یک کتاب جنجالی دیگه شکل گرفته The Bell Curve من توی این اسلاید شماره چهارده The Bell Curve رو گذاشتم براتون. کتاب خیلی میشه گفت پرحجمه و شما نگاه میکنید تعداد زیادی جدول و در واقع گراف و… داره. و در واقع این The Bell Curve کتابی بود که هرنشتاین” و موری” اون رو نوشته بودن ریچارد هرنشتاین” . هرنشتاین” یک دانشمند برجسته ی رفتارگرا بود ولی چارلز موری” بیشتر فردی بود که در علوم سیاسی در واقع فعال بود و اساس این کتاب چند مبحث رو به صورت میشه گفت مبسوط پوشش داده منتهی من توصیه نمیکنم این رو بخونید برای اونایی که خیلی دیگه تو این حوزه علاقه مندن و میخوان به عمق قضیه برسن کتاب رو توصیه میکنم . ولی اگر همین جوری این رو ورق بزنید جداولش رو نگاه کنید چیزهای جالبی دستگیرتان میشه. چون قسمت زیادیش هم data است بحث نیست. Data رو همینجور سلسله وار در واقع نوشته و تدوین کرده. بیشتر اینا حول و حوش چندتا چیز دور میزنه که میشه گفت شاید همون بحثهای آرتور ینسن” هست . این که هوش بسیار مهمه و درواقع تواناییهای هوشی خیلی مشخص میکنه شما در دانشگاه قبول بشید، رشتهی خوب برید، شغل خوب پیدا کنید و درآمد بالا داشته باشید. قسمت بعدیش به این میپردازه که بین اقوام مختلف در آمریکا و همچنین جهان تفاوتهای هوشی وجود داره و همون اعداد و ارقامی که آرتور ینسن” اشاره میکنه دوباره تایید میکنه و بالاخره اشاره میکنه که در جهان هم همین مسئله هست فقط سیاهپوستهای آمریکا نیستند و در واقع ملتهای مختلف تفاوتهای هوشی دارن، اقلیت یهودی و اقلیت آسیای جنوب شرقی هوش بالاتری دارند و در واقع میشه گفت سفیدپوست ها وسط قرار گرفتن بعد اون آمریکای لاتینیها یا اصطلاحا Hispanic ها هستند و پایینتر از همه سیاه پوست ها قرار دارند. اگر به این کتاب مراجعه کنید میبینید که نژاد هندی افرادیکه تو آسیای غربی خاورمیانه هستند و همچنین اعراب و در واقع اروپای شرقی ها هم در واقع از نظر هوشی یه مقدار از سفیدها پایینتر تلقی شدن. این کتاب، کتاب بسیار بحث برانگیزی بود و با این حال خیلی فروش رفت و خیلیا روی اون نقد نوشتن منتهی چیزی که این کتاب رو مهم میکرد اینه که خودش ادعا میکرد متکی بر fact . میگفت ببین من داستان سرایی نکردم، شعار ندادم هرچی هست reference دارم شما سالیان سال testing کردید تست هوش گرفتید من همهی اینا رو آوردم تو جداول گذاشتم و یه نکتهی دیگه هم اشاره کرد که آره اون در واقع دره یا اون gap که بین اقلیت ها وجود داره جمع نشده . باز کتابهای دیگهای رو میتونم بهتون معرفی بکنم که بازم میگم توصیه نمیکنم اینها رو بخونید حجمشون زیاده و پر از گراف و جدوله. ولی با این حال برای همینجور ورق زدن بد نیست. The global bell curve کتاب دیگریست این ها جدیدتر از اون هستند تقریبا ده سال پونزده سال بعد از اون نوشته شدن ریچارد لین”نوشتتش حالا یه مقدار بیشتر با کارهای ریچارد لین” آشنا خواهیم شد و دیگری race , evolution , and behavior که این نوشته فیلیپ راشتون” هست که در جلسهی قبل راجب اون صحبتهایی کردیم . حتی اونایی که میخوان یک در واقع نگاه اجمالی و سریع بندازن که تو دل این کتابها چی هست؟ شاید یه مقالهی پنجاه – شصت صفحهای بد نباشه این میشه گفت عصاره و فشردهی The Bell Curve آثار آرتور ینسن” و همچنین نوشتههای ریچارد لین” و فیلیپ راشتون ” هست که مال journal psychology public ecology and low که نوشته Thirty years of research on race differences in cognitive ability سی سال تحقیق در مورد تفاوتهای نژادی در زمینهی تواناییهای شناختی و وقتی این نگاه میکنید تقریبا همهی اونها رو به صورت یک سری جدول نشون داده من چند تا از این گراف هارو که به نظرم جالب بود یه مقدار میشه روش تامل کرد، فکر کرد برای شما از این کتابها استخراج کردم با هم این اسلاید هارو نگاه کنیم و یه مقدار ما به فکر فرو بریم ببینیم که در واقع چی میگه؟ مثلا در این گراف اسلاید هفده شما اگر ملاحظه بفرمایید میبینید که اون ستونهای سفید، سفید پوستها هستند و اون هاشورها سیاهپوستان جامعهی آمریکا هستند و در واقع شما وقتی نگاه میکنید در مشاغلی مثل پزشکان و مهندسان حضور سیاهپوست ها کمرنگتره در مشاغلی مثل معلمین دبیرستان و اونهایی که تو کار املاک و real estate و بنگاه و معاملات و اینا هستن یه خورده سیاهپوستها بیشتر میشن ولی باز هنوز غلبهی قاطع با سفید پوست هاست. میایم به سمت چپ که همینجور حرکت میکنیم در واقع یه چیزی هم اشاره کرده که میانگین بهرهی هوشی یا IQ این مشاغل رو در اینجا داریم مثلا مهندسین باید بالای صد و چهارده باشن، اون معلمین یه چیزی معمولا بین صدو هشت تا صد و سی و چهار هست و پایینتر که میاد مشاغلی مثل پلیس و آتشنشان میبینید که هوش کمتری دارند میانگینشون و همینطور که میرن پایینتر رانندهی کامیون و مثلا قصاب هست که باز بهرهی هوشی پایینتر هست. بازم میگم من قصد هیچ گونه توهینی به مشاغل ندارم و این آماریست که تو این کتابها هست. اینا هم اشاره میکنن میگن هیچ این معنی بدتر بودن این انسانها نیست فقط تست هوششون این نمرات رو میگیره. منتهی اگر شما ملاحظه بفرمایید در این دو ستونی که در سمت چپ قرار داره، کم کم درصد سیاهپوستها بیشتر میشه و درواقع جمعیت سیاهپوست میبینی متراکم هستند در مشاغلی که هوش کمتر دارن و میشه گفت تخصصیتر نیستند مثل قصابی و رانندهی کامیون و افسر پلیس و این ها و این اشاره میکنه که این سالیان سال که این الگو حفظ شده یعنی هر کاریشون میکنیم به سمت مشاغل این طرف خیلی رشد نمیکنند. حالا ممکنه یه عده بگن خب این مال جامعهی حالا میگم بزارید بحث ها خیلی داغ میشه ، من یه مقدار دارم با آهستگی این مباحث رو میرم جلو برای اینکه اینها تبعات بسیار مهمی داره و اینم بهتون بگم که شما جای سیاهپوستها بذار ملتهای غیر سفیدپوست اروپایی، چون همین در مورد اونها هم ادعا شده دیگه که در واقع تو دنیا مشاغل وقتی این مهاجرت میکنند باز همین مشاغل کم میشه گفت تخصصی نصیبشون میشه. خب چیزی که ما اینجا داریم میبینیم در واقع اشارهای به این داره که جامعهی آمریکا یک نا برابری عمده داره، مشاغل پردرآمد تر و تخصصی توسط بیشتر سفیدها به نسب اشغال شده البته همهی مشاغل میبینیم جمعیت سفیدپوست ها بیشتره خب این به این دلیله که تو کل جامعه آمریکا سفیدها بیشتر هستند . یا این یکی جدول رو نگاه کنید اینا همش قابل بحثه یعنی آدم رو به فکر وامیداره مثلا این جامعهی آمریکا از نظر داشتن college degree درجه دانشگاهی یازده درصد سیاهپوستان، ده درصد Hispanic ها و Hispanic ها هم بگم همون Latino ها هستن ممکنه این سوال پیش بیاد که فرق Hispanic با Latino چیه؟ جواب در واقع Webster و جواب امتحان میشه گفت ILC اینه که Hispanic ها نژادن ethnic group هستن در صورتی که Latino ها زبانند یعنی ما زبان لاتینی داریم، نژاد Hispanic داریم ولی عملا یکی میشن دیگه یعنی اونایی که از برزیل اومدن، اونا که از مکزیک اومدن Hispanic تلقی میشن . ببینید ده درصدشون تحصیلات دانشگاهی دارن و سفیدپوستها بیست و هفت درصد. خب حالا ممکنه یه عده بگه که خب این واضحا نشون میده حالا من میگم فعلا قضاوت نمیخوام بکنم ، یه عدهای میگن که خب این واضحا نشون میده این اسلاید و اسلاید قبلی که جامعهی آمریکا نوعی تبعیض داره و اجازه نمیده سیاهها و Hispanic ها ترقی کنند و دانشگاه برن و مشاغل خوب پیدا کنند . اما ستون در واقع میشه گفت ردیف دوم رو نگاه کنید matched for IQ این رو میگه… میگه که اونهایی که دانشگاه میرن عدد صد و چهارده رو در نظر گرفته گفته صدو چهارده به بالا، از میان سیاهپوستانی که صد و چهارده به بالا بهرهی هوشیشون هست لطفا دقت بفرمایید . شصت و هشت درصد تحصیلات دانشگاهی دارند. در صورتی که در سفید پوست ها این رقم پنجاه درصده . به عبارت دیگر ادعای این ستون اینه که کمتر بودن سیاهها و Hispanic ها در دانشگاهها به این دلیل نیست که اینا رو راه نمیدن به این دلیل این که بهرهی هوشیشون پایینه اگر شما هوش صد و چهارده به بالا داشتید نه تنها مثل سفیدها میتونی وارد دانشگاه بشی، حتی بیشتر وارد میشی یعنی حتی نگاه کنید این اشارهای میکنه که نشون میده سیاهها در صورتی که هوششون رو با سفید ها مچ کرده باشی شانس پذیرفته شدنشون در دانشگاهها بیشتره و در واقع این ادعا این رو میگه که جامعهی آمریکا یک تبعیض معکوس داره، میگه اگر سیاهی هستی واقعا هوشت بالای صد و چهارده امکان اینکه شما برید دانشگاه به خاطر سهمیهبندی، به خاطر اون در واقع سهمیههای نژادی که وجود داره امکان این که شما بتونید بری دانشگاه بیشتر میشه و نه تنها جامعه آمریکا ظلمی نمیکنه، بلکه داره به این ها لطف هم میکنه . ببینید برای همینه که میبینی یه عده معتقدند که این کتابهایی که من معرفی کردم خدمتتون در واقع عصارهی تفکر اون supremacist ها اون برتری طلبهای سفید است . همونایی که الان متهم هستند که جامعه آمریکا رو دارن هدایت میکنن طرفداران ترامپ هستند و در عین حال تو اروپا هم در حال قدرت گرفتن . میخوام شما رو با ادعاهاشون آشنا کنم توی مبحث در واقع قضاوت نقادانه و باور به توطئه اشاره کردم که inoculation واکسیناسیون روانی بسیار لازمه یعنی شما باید تمام ادعاها و مستندات طرف مقابل رو هم دقیق گوش بدی. پس این در حمایت از نژادپرستی نیست در نقد پدیده است. باز ردیف سوم رو اگر ملاحظه بفرمایید فقر، مثلا حالا شاخص های فقری که تعریف کرده میبینید بیشتر سیاه پوستها در اون خیلی بیشتر هستند بیست و شیش درصده سیاه ها و هیجده درصد Hispanic ها فقیر حساب میشن در صورتی که در سفیدپوستان این رقم هفت درصد است. ولی باز میاد وقتی مچ میکنه به خاطر IQ میبینید این بسیار تعدیل میشه یعنی شما شاهد این هستید که تعداد کمتری سیاهپوست فقیر هستند و در واقع اینه که سیاهها بیشتر فقیرن مال اینه که IQ شون پایین تره و الا میگه شما IQ متوسط به بالا داشته باشید امکان اینکه فقیر بشی یه دفعه خیلی کم میشه. باز ستونهای دیگه همین چیزها رو کمابیش نشون میدن بیکاری، اینکه شغل گیرت نیاد، داشتن فرزند نامشروع یا نامشروع بودن یعنی out of wedlock یعنی این که والدینت ازدواج رسمی نکرده باشند، از نظر اینکه کمکهای بهزیستی دریافت کنی و از نظر این که مرتکب جرم بشی. مرتکب جرم رو نگاه کنید این یه مسئلهای که همیشه تو جامعه آمریکا مطرح میشه که سفیدها خیلی کمتر جرم مرتکب میشن دو درصدشون در صورتی که سیاه ها سیزده درصدشون سابقهی جرم دارن. ولی وقتی هوششون رو میای مچ میکنی میبینی این رقم خیلی تعدیل میشه، اینه که تقریبا شش و نیم برابر هست یه دفعه تبدیل میشه به دو و نیم برابر و البته باز هنوز میبینید یک بالاتر بودن در جمعیت سیاه هاست میگن این وقتی مچ کردی از نظر IQ میتونه نشون دهندهی تبعیض و مسائل فرهنگی باشه ولی وقتی اینجوری نگاه میکنید بخش زیادی از این سهم IQ هست درواقع سیاهپوستان چون یک standard deviation پونزده شماره هوش پایینتری دارند درنتیجه و میدونیم این رو اشاره خواهم کرد که قبل تر اشاره کردم ببخشید که هوش با مسائلی مثل تحصیلات، ثروت، شغل و همچنین خانوادهی سالمتر، عدم استفاده از کمکهای بهزیستی و welfare و همچنین کمتر بودن جرم ارتباط داره. پس این گروهها میگن جرمشون بیشتره، فقرشون بیشتره، بیکاریشون بیشتره مال این نیست که اجحاف اجتماعی هست مال اینه که خب IQشون پایین تره و IQ یک متغیری هست که همه چیه زندگی رو در واقع به خوبی دیکته میکنه و نشون میده باز اینجا داره یک شاخص دیگه رو نشون میده ببینید این SES یعنی socioeconomic status یعنی وضعیت اقتصادی- اجتماعی و معمولا اینها رو به پنج در واقع قطعه تقسیم میکنند یک دو سه چهار پنج. یک از همه بهتره اون در واقع میشه گفت سرمایهدارها، پزشکان، اساتید دانشگاه، متخصصان، مهندسین ارشد، دندانپزشکان اونایی که شغلها و بیزنس های خوب دارن رو شامل میشه توی جامعهی آمریکا و این که خب چند درصد سیاهها عضو SES یک هستند ؟ اینجا مشخص نکرده ولی این رو نشون داده که اگر IQ هاشون صدو هفده باشه تعداد آمریکا در واقع سیاههای با IQ صدوهفده به بالا بیست و شیش درصدشون توی SES یک قرار میگیرند در صورتی که تو سفیدها ده درصده. پس میبینید واضحا میگه اگه شما IQ قد سفید داشتی خلاصه این ادعا اینه، وضعت تو جامعه آمریکا خیلی خوبه و به خصوص اگر سیاه باشی یا Hispanic باشی یعنی جامعه بهت لطف میکنه اجازه میده بری بالا دلیلی که نمیتونی بری بالا و تو SES پایین هستی اکثر سیاهها تو SES چهار و پنج قرار دارن مال این نیست که جامعه داره هولت میده پایین مال اینه که IQ اون نمیکشه دیگه طفلکی اگر IQ میکشید اون جامعه اون بالا برات جا داشت، شما صد و هفده روز رو تست IQ تو دورهی کودکیت بیار اگه بزرگ شدی به احتمال بیست و شیش درصد میفتی تو اون یک پنجم در واقع مرفه جامعه در صورتی که برای سفیدها این قضیه خیلی کمتر اتفاق میفته . پس میبینید که این یه مقدار داره ادعا میکنه که عامل عقب ماندگی اقلیتها در جامعه آمریکا بیش از اونی که اجحاف و نابرابری باشه هوششونه و قبلا هم دیدیم که همه هم این ادعا رو میکنند که هوش ژنتیکیه، کاریش نمیشه کرد هشت دهم نقش وراثت توش هست در مقابل دو دهمی که مال محیطه . باز این ردیف پایینتر میگه اگر شما IQ صد باشه تو جامعهی آمریکا میانگین درآمدت انقدره سفید ، Hispanic ، سیاه پوست که میبینی خیلی فرق نمیکنه پس میگه با IQ برابر شما درآمدت برابره . پس اگه میبینی بعضی اقلیتها درآمدشون کمه مال اینه که IQ شون پایینه. حالا یه عده اومدن گفتن نه این مال جامعهی آمریکاست این قضیه جهانی نیست خلاصه این چند تا کتابی که خدمتتون معرفی کردم شما همینجوری ورق بزن یه جا نوشته استرالیا، اروپا، خود آفریقا آسیای جنوب شرق پر همش جدوله یعنی اینقدر جدول داره که حوصلهی شما رو سر میبره برای همین گفتم نخونیدش همین خلاصهای که من بهتون گفتم از من بپذیرید باور کنید کافی است. حالا اومده همینو توی تانزانیا مثلا براتون استخراج کردم، تانزانیا اقلیت هندیتبار داره یه عدهای هم سیاه پوستن و اومده میانگین سالهای درواقع تحصیلی رو تو این گروه نگاه کرده. در سال هزار و نهصد و هفتاد و یک سیاه ها به طور متوسط سه ممیز شیش سال درس خونده بودن یعنی میشه گفت دبستان. در صورتی که هندیها میشه گفت سیکل داشتند هشت کلاس. هزار و نهصد و هشتاد هندیها پیشرفت کردن سیاه ها هم پیشرفت کردن، سیاه ها به شش سال رسیدن یعنی میشه گفت ابتدایی رو تموم کردن میانگین هندی ها تقریبا به دیپلم نزدیک شدن. ولی نگاه میکنی این رو نشون میده که بازم سیاه ها در سرزمینی که خودشون در اکثریتند بازم عقب افتادن و این میگه خب این مگر چیزی جز اینه که IQ هست ؟ IQ با سنوات تحصیلی ارتباط داره و وقتیIQ شما یه standard deviation پایینتره خب عملا نمیتونی خیلیاتون به دیپلم برسید. حالا این یکی کتاب که دیگه جنجالیتر میشه یه کتاب خیلی جدید هم هست The Intelligence of Nations هوش ملتها . من بخشهایی از این رو دیدم که طی در واقع این چند سال گذشته حتی توی این شبکههای اجتماعی ایران هم بعضی گراف هاش رو درمیاوردن میزاشتن و کلی نقد و جنجال تو همین جامعهی خودمون ایجاد کرد. چون این در واقع کتاب که حالا گفتم جدید هست ولی ورژنهای قبلیش بوده، چاپ های قبلیش بوده شاید خلاصهی ادعاش اینه شما این رو در این اسلاید شمارهی بیست و دو میبینید . اون تیرهها هوش بالاتره و در واقع رنگ روشن هوش پایینتره . شما میانگین هوش ملتها رو در واقع محاسبه کردی . حالا ممکنه بپرسید از کجا محاسبه کرده ؟ این خودش حالا به مبسوط نوشته نوشته مخلوطی از نمرات تحصیلی SAT سطح امتحانات ورود به دانشگاه، ورود به دبیرستان همچنین اون جاهایی که روانشناس های اون ها اومدن تستهای جهان شمولی مثل وکسلر ” مثل ریون” و آزمونهای دیگر انجام دادن و خلاصه یک پکیجی درست کرده که با توجه به میانگین سن و جمعیت و اینا مشخصات دموگرافیک اینا رو اصلاح کرده. راستش رو بخواین این خیلی توی این شبهه نیست یعنی من مثلا اون مقالهای که خدمتتون گفتم که مقاله خلاصه هست اینجا، اینجا داریم این رو در واقع گفتم براتون این رو بخونید Thirty years of research on race differences in cognitive ability خب این مقالهای بود که اجازه دادن مخالفین اون هم تو همین شماره در واقع نقد هاشون رو بنویسن. شما اگر همین شماره رو ورق بزنید بعد از این نقدهای اونها هست که از جمله نقد رابرت استنبرگ” هست، نقد نیسبت” هست، نقد خود خانم لیندا گتفرتسون” هست که گفتم نویسندهی اون مقالهی wall street بود . هیچ کدوم از این ها نیومدن این ادعاهارو زیر سوال ببرند بلکه که چیزای دیگه گفتند. یعنی این اسلاید بیست و دو زیر سوال نیست بعضی ها اومدن چیزای دیگه گفتن که حالا خدمتتون میم. ولی راجب این یک اتفاق نظر وجود داره یعنی میگه شما تستهای استاندارد ریون و وکسلر رو برداری بین ملتها توزیع کنی نمرهها آوردنشون اینجوری میشه . ببینید این چین و ژاپن از همه بیشتر آورده و راستش رو بخواین حالا نترسونمتون این رو حالا به عنوان طنز وسط تدریس شما از من بپذیرید ولی یه عده دارن میگن که اینها رو دست کم نگیرا! اینا ممکنه به جهان مسلط بشن و میبینیم که وقایع سالهای اخیر نشون داده قدرتهای عجیب اقتصادی دارن میشن و دارن جهان رو به سلطه خودشون درمیارن و حتی تو این کتاب هشدار داده ! گفته که اینها شاید اصلا تمدن غرب را ببلعند شما ده شماره میانگین IQ بالاتر از انسان آمریکای شمالی و اروپای غربی داری در اینجا . این خیلی پررنگه و همینطور میان مرحله بعد یعنی این با رنگش میتونید مچ کنید اروپای غربی قرار داره و آمریکای شمالی و بعد همینطور به منطقهی خاورمیانه هند، پاکستان، آسیای میانه و همچنین Hispanic ها حرکت میکنید به یه چیزی حدود نود و سه نود و چهار هست و این پایین آفریقا دیگه واقعا یه standard deviation و حتی گاهی اوقات ادعا شده یک ممیز یک standard deviation یعنی حتی به هشتاد نزدیک میشه. حتی یکی دو تا مقاله بود که این جنوب آفریقا میانگین IQ با تست ریون هفتاد دراومد، یعنی اون کسی که در واقع در اروپای غربی و آمریکای شمالی صد نمره میاره همون سن اون و هم در واقع رنگ اون در کشورهای آفریقایی هفتاد نمره میارن. حالا اینا هم گفتم paradox هایی است که ما در مقابل اون قرارداریم و باید یه جوری بهش فکر کنیم گفتم یک انسان اهل مطالعه، روشنفکر باید برای این یه راهحلی پیدا کنه این چیه؟ گیر کار کجاست ؟ آیا تست ها وابسته به فرهنگن؟ آیا اینا توطئه همون نظریهی توطئه رو بیایم فکر کنیم نظریهی توطئهی انسان غربیه؟ که البته یه چیزی که این رو رد میکنه اینه که خب این چه توطئهای که چینیها و ژاپنیها بیش از همه در اومدن؟ اگر این تستها ادعای غربی هاست و داره فرهنگ غربی رو میسنجه؟ باز چرا ژاپنیها ، کرهایها و چینیها به خصوص یعنی کره هم همین ویژگی رو داره به سمت تایلند، مالزی میریم کمتر میشه. یعنی واقعا اون نژاد زرده، چشم بادومی هستن که این رقم بالا رو به دست میارن . چی هست این قضیه؟ در ادامه کتاب یه چیزای دیگه هم میگه. میگه که ببینید یه چیز عجیب من دیدم حالا همین شاخص رو شما نگاه کن، ببین هوش اینجا ما داریم این رو وقتی بیاید در مقابل درآمد سرانهی افراد، نمودار بکشی اینجوری در میاد. یعنی میبینی حتی اینا دارن میگن دنیا خیلی هم حقه یعنی اونایی که هوششون بالاتره میبینی هوش همینجور که حرکت میکنه به سمت صدو ده میره درآمد سرانشون هم داره بیشتر میشه، رشد اقتصادیشون هم داره بیشتر میشه و درواقع رشد اقتصادی و موفقیت خیلی از ملتها مدیون اینه که IQ شون بالاست و چرا IQ شون بالاست؟ اونا میگن نمیدونیم ولی پشتبندش میگن خب ژنتیکیه دیگه و این ببین گفتم برای یک روشنفکر، یه سوال خب این رو میخوای چیکار کنی ؟ الان یه عدهای که این رو میزارن جلو آدم این رو میگن خب فرض کن شما مثلا در خاورمیانه قرار دارید ممکنه روشون نشه علنی بگن ولی معنی که استمتاج میشه اینه که خب شما هر چقدرم تلاش کنی از نظر اقتصادی رشد کنی، میبینی با این همه منابع خدادادی داری بازم نمیتونی ثروت انبوهی به دست بیاری، کشورت خیلی پیشرفته بشه خب مال ژنتیکتونه دیگه و حالا شما باید یه چیزی به این فکر کنید دیگه این حالا ممکنه که علنی اینجوری نمیگن ولی تبعات این ادعاها اینه . برای همینه من اسم این درس نامه رو گذاشتم شبح سرگردان آرتور ینسن . یعنی این بالای سر ماست شما باید این رو حل کنی. حتی در این اسلاید شما باز میبینید که ادعا میکنند که ضریب جینی اون که نابرابری اجتماعی رو نشون میده اونم به IQ ملتها ارتباط داره یعنی هر چی ملت ها IQ شون پایین تره شما در واقع ضریب جینی بیشتری داری و میدونی ضریب جینی هر چی میری بالا یعنی نابرابری بیشتره وهرچی میاد پایین یعنی این که نابرابری کمتره صفرش یعنی این که همه دیگه با هم برابرند و یک بدترین حالته یعنی تمام ثروت دست یک نفره و شما میبینید در مطالعات مختلفی که روی کشورهای مختلف صورت گرفته همبستگیه در واقع ضریب جینی با IQ منفی هست و همیشه اعدادی در بین مثلا چهل تا پنجاه هست . هر چی IQمیره بالاترضریب جینی میاد پایین تر یا صفت هایی که حالا از نظر شخصیتی اهمیت داره مثل conscientiousness باز شما میبینید conscientiousness اون احساس مسئولیت پذیری، اون احساس خویشتنداری، اون احساس درواقع کنترل خود اون هم همین همبستگی رو با IQ نشون میده و حتی شاخصهای خیلی بحث انگیز دیگهای که توسعهی اجتماعی هست. مثلا modernism . مثلا اعتماد بین فردی ببینید هر چقدر IQ ملتی بالاتره مدرن تره شاخصهای modernism داره شاخصهای post modern داره، شاخصهای اعتماد بین فردی بالا داره و conservatism پایینتره . یعنی محافظهکاری مال جوامعی است که IQ پایین تری دارن و باز هم چنین میبینید که هر چقدر IQ کشوری در مجموع پایینتره نابرابری جنسیتی بیشتره و باز همهی این سوال ها مطرح میشه . خب فکر کنم این مبحث ما یه مقدار طولانی شد. اگه اجازه میفرمایید من یک توقف اینجا انجام بدم بقیش رو موکول کنیم به جلسهی بعد. تا جلسهی بعد خدانگهدار همگی.