… عفونت میکنی، مزاجت بهم میخوره خون بالا میاری، مزاجت بهم میخوره تب میکنی و میمیری. در صورتی که کخ ” یک سری اصولی رو در پزشکی پیدا کرد، که در واقع فرضیات کخ ” است. که این فرضیات بسیار مترقی و بسیار انقلابی بود. ولی متاسفانه به نظر میاد در یک نگرش ساده انگارانه سرایت داده شد به نظریات روانپزشکی به خصوص مصرف مواد مخدر. حالا یه ذره اشکال نداره، من معتقدم برای اینکه درک عمقی از مسائل داشته باشید یه ذره از طب اعتیاد دور شیم و به پزشکی عمومی برگردیم راه دوری نمیره. کخ ” چند تا پیشفرض داشت در مورد اینکه چی میشه یه نفر مریض میشه و یک عامل عفونی بیرونی تعریفش چیه؟؟ او میگفت : وقتی که یه نفر بیمار میشه باید اون عامل بیرونی توی اون بیمار باشه و تو افراد سالم نباشه، مثلا کسی که طاعون میگیره نباید Yersinia Pestis یا درواقع اون عامل طاعون باشه ولی در افرادی که طاعون گرفتن باید باشه. این بسیار مترقیانه بود ولی متاسفانه سرایت این خواهیم دید به طب اعتیاد خیلی کارساز نشد ، یه جوری یه بنبست درست کرد.بعد اگه شما بتونید عامل بیماری رو جدا کنید و شناسایی کنید مثلا اون باسیل کخ یا عامل طاعون یا Yersinia Pestis همان باسیل کخ ،همان عامل سل ، اون رو به یک آدم سالم درواقع تزریق کنیم اون آدم هم باید بیمار بشه و همون عامل تو بدنش پیدا میشه اینها رو بهش میگن کخ pastoralists . که در واقع اساس پزشکی قرن بیستم رو تشکیل داد و در واقع کخ” خیلی قشنگ نشون داد، اگر شما یک بیمار دارید مثلا این موش بیمار، تو بدنش عامل بیرونی هست ،اون عامل رو میتونی جدا کنید ،خالص کنید به یک موش سالم تزریق کنید اون مبتلا شه و توی بدن اون هم عاملمون رو ببینیم . خب این قضیه سرایتش به روانپزشکی و طب اعتیاد چجوریه؟؟ خب شاید داستان برمیگرده به یک هتل، یک هتل در پاریس،”هتل دولوزل” تقریبا همزمان با رابرت کخ” است. میانههای قرن نوزدهم یا یه ذره اونورتر شد دهههای پنجاه و شصت و هفتاد قرن نوزدهم ، هزار و هشتصد و پنجاه هزار هشتصد و شصت و یک سری ادیبان برجسته یه سری نوابق فرهنگی و فرهیخته اونجا جمع شدن ، افرادی مثل “اوژن دلاکروا” ، “شارل بودلر” و حتی “الکساندر دوما” (الکساندر دومای پدر) جمع شدن و یه کلوپ درست کردن به نام کلوپ حشیشیون ، که افراد اونجا جمع شدن و مواد مختلف رو دارن رو بدن خودشون امتحان میکنن ، یعنی همون طور که ما در نظریات کخ ” دیدیم میومد روی موش اون ترکیبات رو میزد، اینا هم ترکیبات شیمیایی مختلف دارن رو بدن خودشون امتحان میکنند که بین هر کدوم چه اثراتی میذاره؟ مثلا یکیش رخفت میده ، یکیش بی حالی میده یکی شنگولی میده ، یکی فراموشی میده ،یکی افسردگی میده و به خصوص در دست اون مادههایی که امتحان میکردن حشیش بود. و یک روانپزشک بسیار برجسته که من در CD های دیگه در مورد اون صحبت کردم به خصوص در زمینهی هذیان فردی به نام “ژاک ژوزف مرو ” که “مرئو تورس” معروفه . مرئو تورس” یکی از روانپزشکان بحث برجستهی قرن نوزدهم و در واقع توصیفات خیلی دقیقی از حالات روانی داره. مرئو تورس” هم در این جمع نشسته و این اثرات رو داره یادداشت میکنه. کاتالوگ خیلی زیبایی تهیه میکنه از این که هر ماده رو مغز شما چه اثری داره؟ .. شباهتش به کارهای کخ ” میبینیمپد؟؟ اون در پزشکی عمومی ..این در طب اعتیاد و روانپزشکی و حتی یافتههای خیلی جالبی داشت مثلا مرئو تورس” یه چیزهای جالبی نشون داد، نشون داد شما میتونید در اثر مصرف یک ماده دچار توهم بشی، دچار hallucination بشی. مفهومی که دومینیک اسکیلور” اون رو به عنوان علامت pathogenesis جنون شناسایی کرده و برای این خیلی جالب بود که شما میتونید با یه مادهی شیمیایی که روی مغز شما میاد جنون ایجاد کنید و بعد از یه مدت که اون ماده از مغز شما خارج میشه جنون ناپدید بشه. در قرن نوزدهم به درستی نمیدونستند که چی میشه انسانها جنون پیدا میکنن؟؟چرا افسرده میشن؟؟ نظریهی بیولوژیک نمیتونست توضیح بده. ولی این اولین جوانههایی بود که بفهمیم چگونه حالا که ما حالاتی که به روح نسبت میدادیم ،شادابی، دلهره ،ناامیدی ،خوشحالی، بشاشی، اعتماد به نفس، سرخوشی اینها میتونه توسط ترکیبات شیمیایی و فعل و انفعالات شیمیایی دستکاری بشه. این خیلی انقلاب بود !!یعنی نشون دادن آره میتونی مغز و هم دستکاری کنید و حالات روحانی یا حالات روانی انسانها عوض بشه ..به عبارتی میگن میتونی پلی بزنی میون این دوتا و استفاده از مواد توهم زا، استفاده از ترکیبات اعتیادآور خیلی جالب بود، یه آدمی پکر یه جا نشسته و بهش یه ذره ترکیبی مثل اوپیون میدادن یا حشیش میدادن میدیدن شنگول میشه!!یا یه آدمی خیلی دلهره داره بهش یه ماده میدادن اضطرابش میرفت. یا برعکس یه چیز دیگه میدادن به شدت دچار اضطراب میشد دچار وهم میشد میترسید. پس میدیدن چقدر راحت میشه حالتهای روحی رو با دستکاریهای بیرونی تغییر داد. و این کمک کرد در شکلگیری نظریه اعتیاد. یعنی یه عده اون موقع گفتن خب این ترکیبات همونجور که میکروبها میتونن برن بدن شما رو مریض کنن، ترکیبات شیمیایی هم از بیرون میتونن بیان بدن شما رو مریض کنن و جوانههای نظریهی اعتیاد زده شدن، و در واقع معتقد بود که حشیش یک نوع بیگانگی alienation روانی میده از خود بی خود شدن میده ،مسخ میده. ،یه پدیدهای که تو اون زمان بسیار جنبه ی فلسفی داشت . ” alienation ” و این بیگانه شدن میدونی توسط یک ترکیب شیمیایی ایجاد شده، یعنی خیلی برای زمان خودش انقلاب بوده. خب روانپزشکان اینطرف اقیانوس اطلس هم بیکار نبودن. شاید برجستهترین اونها “سیلاس وایر میشل” هست.وایر میشل” در آمریکاست و اون داره روی کاکتوسی به نام peyote کار میکنه. من اثرات تمام این ترکیبات رو در CD دیگری که انواع مواد هست اشاره کردم. ولی جالب بدونید وایر میشل ” نشون داده بود که حالا شما با مصرف این کاکتوس میتونید توهم پیدا کنید ،صدا بشنوید، چیزی که تا قبل از اون فکر میکردن نشانهی تمام عیار جنونه و در واقع به نظر میومد توسط ترکیبات شیمیایی میشه این کارارو ایجاد کرد. خب همزمان نظریات اعتیاد داشت شکل میگرفت ،مثلا “تئودور ریبو” ما ریبو” رو در نورولوژی میشناسیم او در زمینهی حافظه، مسائل دمانس زیاد کار کرده. حتی حافظهی افراد مبتلا به دمانس رو خیلی قشنگ توضیح میده. اون زمان حدس ریبو” این بود که ما یه کانونی داریم به نام کانون اراده ، کانون تصمیمگیری که درستم میگفت و مواد مخدر میرن این کانون رو هدف قرار میدن و همونطور که بعضی میکروب ها میان ریه شما رو خراب میکنن ، شما تنگی نفس پیدا میکنید، مواد مخدر هم کانونهای ولنته ، کانونهای ارادهی شما رو خراب میکنند و معتقد بود اعتیاد چیزی نیست جز بیماری اراده ، منتهی بیماری اکتسابی اراده ، یعنی از بیرون یه ترکیبی اومده ارادهی شما رو خراب کرده. در 1883 کتاب معروفی تئودور ریبو” داره به نام “بیماری های اراده” که یکی از اونها اعتیاد بود و حالا میبینیم که خیلی قشنگ به مسائلی مثل وسواس، مسائلی مثل افسردگی، ناتوانیهای مختلف ،نوراستنی،سایکاستنی مرتبت میشه. یعنی یه جاهایی از مغز توسط ترکیبات بیگانهی شیمیایی خراب شدن. “هیولین جکسون” توی انگلستان او هم نظریات جالبی راجب اعتیاد مطرح میکنه. با اسم جکسون” فکر کنم همه آشنا هستید اونایی که پزشکن jacksonian march رو شنیدن نوعی از تشنج که در واقع از بخشی شروع میشه و بعد سرایت میکنه به جاهای دیگه. همچنین اسم او را در میگرن شنیدید. او در مورد fortification spectra و aura ها بسیار توضیح داده. هیولین جکسون ” نظریه اش در مورد اعتیاد این بود که ترکیبات بیرونی وجود دارند که این ترکیبات خطرناک اند مثل هروئین،مثل کوکائین،مثل الکل و این ها میرن قسمتهایی از مغز شما رو حل میکنند . desolation میکنند، desolate میکنن میشورن، پاک میکنند ،میبرن و در واقع وقتی شما این ترکیبات رواستفاده میکنین بلایی که میاد سرت این که قسمتهای خیلی پیشرفتهای از مغز شما حل میشه میره، میسوزه ،پاک میشه و در واقع اون رفتاری که شما میبینید یک نوع رفتار ابتداییست ، یک نوع رفتار وحشی گونه ی بشر ابتداییست، برای اینکه شما اون دستاوردهای cortex تون که نتیجهی میلیونها سال تکامله،( فراموش نکنید در این زمان نظریه تکامل مطرح شده) از دست میده و درواقع شما برمیگردید به همون حالت . میبینید الکل و ترکیبات مخدر چگونه ازت میبرن. پس desolation theory نظریه ایست که هیولین جکسون” مطرح میکنه. اینم بدونید در پزشکی خیلی مواقع اون کسی که یک نظریه رو بسیار رشد میده پزشک نیست و باعث فراگیر شدن یک ایده میشه پزشک نیست. یک نفریه که رو افکار عمومی اثر داره. ما بارها در قسمتهای مختلفی از روانشناسی، روانپزشکی و حتی پزشکی عمومی شاهد این هستیم. دانشمندانی یه حرف میزنن ولی یه آدمی پیدا میشه که سحر کلام داره charismatic ، خوب میتونه به زبان ساده مسائل رو مطرح کنه. ادامه دارد…