شماره 151: نگاهی به مقوله‌ی اعتماد

پادکست دکتر مکری
خرداد 1399
قسمت هشتم

شماره 151: نگاهی به مقوله‌ی اعتماد

پادکست دکتر آذرخش مکری
شماره 151: نگاهی به مقوله‌ی اعتماد
Loading
/

متن پادکست

عرض سلام خدمت دوستان قسمت هشتم از نگاهی به مقوله ی اعتماد اجتماعی. تو جلسات قبل یه مقدار راجب مسائل اجتماعی ، اقتصادی و در واقع سیاست های کلان کشورها در ایجاد مسئله ی اعتماد صحبت کردیم . این جلسه میخوام یه ذره چرخش کنم و بیایم به طرف بیولوژی و مبانی زیستی . که این که به یه نفر ما اعتماد میکنیم، به یک غریبه اعتماد میکنیم چه یافته های زیست شناسی، نوروشیمی و میشه گفت نورونی وجود داره ؟ و در واقع علم عصب شناسی در این مورد چی میگه؟ اگر بخوایم یک مرور خوبی از مقالات بکنیم تا تا چندیسیت که این سیاست اینجورری شکل گرفته که ما در روابط بین فردی و روابط اجتماعیمون در واقع چند ماده یا ناقل شیمیایی داریم که خیلی این ها مرسوم هست و معروف شدند به این که تاثیر میذارن روی روابط بین فردی ما. از یه طرف ما Dopamine رو داریم که خیلی مقالات راجب مسئله ی میل و جذابیت وجود داره و اشاره میکنند که Dopamine به خصوص ِDopamine که در قسمت های قاعده ی مغز ترشح میشه ارتباط عجیبی داره با این که ما به یک امر یا یک انسان یا یک رفتار جذب بشیم و اون رفتار برای ما لذتبخش باشه. در مورد میل جنسی و تمایل جنسی و رفتارهای جنسی پای هورمون های جنسی بازهست ، و در زمینه ی مسئله ی اعتماد، اتصال عاطفی و اینکه ما چطور با غریبه ها زودتر آشنا میشیم و اون یخ بینمون آب میشه و شروع میکنیم با غریبه ها راحت بودن و اعتماد متقابل بین ما شکل میگیره؟ هم بیشتر Oxytocin مطرحه. یعنی توی این رفتار اجتماعی ما معمولا از چند ماده شیمیایی یاد میشه که شاید شما در اسلاید هشتاد و هشت اون رو میبینید . مسئله ی Attraction ، Lust یا شهوت ، Attachment و جالبه که تو روابط زناشویی و روابط دو نفره و روابط Couple ها زوج ها هم در واقع این سه فرآیند مرتب راجبش مقاله هست . اینه که چقدر اینا با هم رابطه ی جنسی دارند؟ چقدر میل جنسیشان زیاده رو میندازن گردن هورمون های جنسی زنانه و مردانه . این که چجوری از هم خوششون میاد ، همدیگه رو میبینند احساس ذوق میکنند، شوق و شعف پیدا میشه میگن به ترشح Dopamine در هسته های قاعده ای و همچنین ناحیه hypothalamus برمیگرده و اینی که دلشون برای هم تنگ میشه، به هم اعتماد میکنند یه جور اون اتصال خیلی عاطفیه غیر جنسی، غیر شهوانی رو دارند، اون رو به Oxytocin و سیستم مربوط به اون نسبت میدند و در واقع معتقدند عشق یک مقوله ی مخلوطی از اینهاست. ولی الان بحث ما عشق نیست، حالا شاید در فرصت های دیگه ای پیدا بشه، راجب اتصال دو نفره و پدیده ی اتصال های بین فردی عشقی- عاطفی صحبت مجزایی من ارائه بدم خدمتتون . ولی مبحث در واقع اعتماد و ارتباطش با این ناقل های شیمیایی کجا خیلی پررنگ میشه؟ من گشتم گشتم گشتم بالاخره به این مقاله رسیدم . یعنی خیلی از این فتنه ها از این مقاله برمیخیزه . اولا تو جای معتبری چاپ شده، ژورنال Nature ، اونایی که با ژورنال های علمی آگاهی دارند، آشنایی دارند میدونند Nature خیلی معتبره و من قبل از این خیلی مقالات زیادی رو برای شما آوردم از ژورنال Science ولی خیلی ها معتقدند Nature حتی از scienceهم خیلی جدی تره. مقاله مال سال دوهزار و پنج هست و در واقع اسمش هست Oxytocin increases trust in humans . Oxytocin اعتماد را در انسان ها بالا میبره. به جرعت میتونم بگم یکی از اون مقوله هاییه که توصیه میکنم اصلش بخونید ،خیلی حجیم نیست. طراحی ساده ای داره و خیلی جنجال به پا کرد و پشت اون پونزده ساله الان شما از مجلات معمولی ، نمیدونم روزنامه هاNew York times ، CNN ، BBC تا حتی روزنامه های زرد و غیره نگاه میکنیم به نوعی به این استناد کردند و باعث معروفیت این پژوهش شده. نویسنده ی اولش فردیست به نام کاسفلد” ولی کسی که خیلی به نظر میاد با این مقاله به قول خودی ها همچین پز داد ، خیلی معروف شد پائول زک” هست که من اسمش رو در اینجا هایلایت کردم، زرد کردم. مقاله سال دو هزار و پنج، طراحیش خیلی سادست. اساسش یکی از همون بازی های اعتماده که قبلتر با اونا آشنا شدیم که گفتیم یه نفر یه پولی بهش میدن ، بعد میتوونه پولش رو به طرف مقابل منتقل کنه، اعتماد کنه ، که اون پول ضرب در سه بشه و اون طرف مقابل هم میتونه پول رو به طرف برگردونه .منتها اشاره کرده بودند که بعضی از این بازی ها به صورت همه یا هیچ. یا باید کل پولترو برگردونی یا هیچی . ولی تو این بازی اجازه دادن که مثلا هیچی ندی به طرف مقابل، اعتماد نکنید صفر دلار . یا یک سومش رو بدی چهار دلار، یا هشت دلاربدی یا کلش رو بدی دوازده دلار و وقتی دادی این ضرب در سه میشه و اون طرف مقابلم گزینه های مختلفی داره که به شما چقدر برگردونه . خب پس یه بازی که قبلا باهاش آشنا بودید. اما یافته ی جالبی که داشت اینه که اون مقدار پولی که اون فرد اعتماد کننده ، یعنی نفر اول به نفر دوم منتقل میکنه مشاهده شده بود که اگر Oxytocin بهش بدیم در مقایسه با placebo یعنی اسپری Oxytocin توی بینیش درواقع اسپری کنند یا این که به جای اون یک اسپری بیخاصیتی که عملا فقط مثلا نمک توش هست و چیز دیگه ای نیست توش منتقل کنند، شما یه تفاوتی میبینی که این تفاوت معنیدار بوده. یعنی دیدن این گروه Oxytocin به طور متوسط ، مثلا نه ممیز شیش دلار تو اقدام اول منتقل کردند . در صورتی که گروهی که دارونما گرفتند در واقع هشت ممیز یک دلار و آنچه که هست نشون میده که Oxytocin ها اعتماد بیشتری کردند. حالا شما ممکنه بگین نه ! Oxytocin ها اعتماد بیشتری نکردند، Oxytocin آدم رو همچین شنگول میکنه، سرخوش میکنه، بیخیال میکنه در نتیجه یارو میگه حالا میدم به طرف فوقش پولم ر.خورد .اصلا دیگه اون پول برام اهمیت نداره. در آزمایش مقایسه ای اومدن یه کار ریسکی خواستند بکنند و درکار ریسکی میبینید گروه Oxytocin با گروه دارونما فرقی با هم از نظر اینکه پولشون رو بزارن حالا جهنم پول پرید نداره . ولی در گروهی که عامل انسانی هست و شما باید به یک غریبه اعتماد کنید اون Oxytocin تقریبا بیست درصد بیش از دارونماییه پول منتقل کرده. البته همین جا هم این رو نگاه کنید همچین رقم خیلی بزرگی نیستا.. این نیست که چند برابر بیشتر اعتماد کرده، بیست درصد بیشتر شده . ولی همین شد دست مایه ی انبوهی از مقالات و حتی یک کتاب پرفروش.. که اسم کتاب هست The Moral Molecule مولکول اخلاقی. How Trust Works چگونه اعتماد کار میکند یا چگونه اعتماد اثر میکند ؟ نوشته ی پائول زک” . نمیدونم این ترجمه شده یا نه !! ولی از اون کتاب های بسیار پراستناده. و مرتب میبینی که تو جاهای مختلف هر کی میخواد یه مبحثی راجب عشق، راجب اخلاق، راجب انسان دوستی ،نوع دوستی مطرح کنه سریع اسم Mural Molecule یا مولوکل اخلاقی رو مطرح میکنه و راستشو بخواین حالا جز کتاب هایی که من توصیه نمیکنم بخونید. من اینجا خیلی کتاب توصیه میکنم .. ولی حسم اینه که یه ذره آقای پائول زک” اومده بازاری شده.. یعنی میخواد بگه اگر زن و شوهر احساس خوشبختی نمیکنند، شما با پارتنرت راحت نیستی، نمیدونم تو محل کارت حس میکنی شریکت سرت دار کلاه میزاره، نمیدونم توی خرید و فروش و داد و ستد همش احساس میکنی که دارد سرت کلاه میره .. بزار من سر یکی دیگرو کلاه بزارم..یا اصلا درد هم نوع و هموطنت اذیتت نمیکنه.. همه ی این داستان ها برمیگرده به Oxytocin و در واقع این oxytocin به کمک این کتاب و این آزمایشی که پائول زک” یکی از نویسنده هاش بود . تبدیل به یک مولکول اخلاقی قهرمانی شد .. یعنی حتی یه عده این رو اخیرا یکی دو سال پیش بود که حتی من یادمه در CNN هم این منتقل شد. که زوجینی که باهم مشاجره ی زناشویی دارند و همش با هم دعوا میکنند، بهشون اسپری Oxytocin بدین. همدیگه رو میبینند پاف کنند توی بینیشون ، اون موقع مهربون میشند، همدیگه رو دوست دارند، دیگه دعوا نمیکنند..! یعنی اینقدر این داستان بال و پر گرفت و فانتزی پیدا کرد و بعد از اون یک انبوهی از مطالعات شروع شد که ببینن این واقعا داستان Oxytocin چیه ؟ حالا من به عنوان مثال مثلا یکی از این آخرین مقالات رو خدمتتون ارائه میدم مال دو هزار و نوزده. یعنی تو این چهارده سال مرتب Oxytocin، ، Oxytocin اومده و راجب اعتماد بوده. خب در اونجا دیدیم که Oxytocin رو در بازی اعتماد Trust و اون مقدار پولی که اعتماد کننده حاضره سرمایه گذاری بکنه و به فرد مقابل ، به اون معتمد بده، اندازه گیری کردند. توی این یک مقاله که از این صنف مقاله هم زیاده .. اومدن از سیستم های کامپیوتری، از این سیستم های تصویرسازی مجازیreality virtual استفاده کردند. Oxytocin reduces interpersonal distance و کارشون این بوده که اومدن ببینند اگر به خانم ها Oxytocin بدن و این خانم ها بعد از دریافت Oxytocin از نظر فیزیکی با غریبه ها نزدیکتر قرار میگیرند یا نه ؟ چون ما خیلی مقاله تو این زمینه داریم که حتی ادعا میشه اگر شما Oxytocinدریافت کنید اون فاصله ی فیزیکیت با آدمای غریبه رو کاهش میده . چون شما میدونید ما مثلا همینجوری تو صف نونوایی بگیم حالا اصلا شما به داستان کرونا نگاه نکنید توی مترو، اتوبوس ، توی خیابون خیلی به همدیگه نزدیک نمیشیم. یک حباب مجازی بین ما هست و فاصله ی ما رو تنظیم میکنه. منتها مقالات زیادی بود که میگفتن وقتی Oxytocin میدی این حباب کوچیکتر میشه و شما اگر مثلا به عنوان مثال به فاصله ی یک ممیز دو متر با دیگران وایمیستید وقتی داری حرف میزنی، Oxytocin که میدن مثلا تو هشتاد سانتیمتریشون وایمیستی. یعنی احساس صمیمیت و خودمونی بودن میکنی. منتها ایرادایی که بود ،این بود که اولا این قابل تکرار نبود این آزمون ها و یه مسئله ی دیگه هم این بود که وقعا آدم ها رو به خط کردن و تو یه جا نگه داشتن و اینا کلی عامل مخدوش کننده داره. گرمی هوا و اون طرف داره میخنده، نمیدونم عطر زده …نزده ..خوشبو، خوشبو نیست .چه لباسی پوشیده ..برای همین بعد از اومدن این تکنولوژی های مجازی، اومدن از همین عینک های VR استفاده کردند وبعد oxytocin به آدما میدادن و ببینن که مثلا اینا وقتی افراد میتونن دور یا نزدیک کنند یا میخوان وایستن کجا میرن وایمیسن؟ تو این پژوهش که شاید بگم نمونه و sample این پژوهش ها است . روی صد و هشتاد تا خانم انجام شده به هر کدومشون بیست و چهار واحد Oxytocin داخل بینی دادن و بیست دقیقه بعد که اینا تو بازی مجازی شرکت کردند که ببینن مثلا اون آواتار یا اون موجود خیالی که هست، اون جای بهینه ای که باهاش وایمیستن چجوریه؟ و دو حالت هم داشت یکی این که آزمودنی توی این تصویر مجازی جلو میرفت تا وایسه یا اینکه اون که میومد جلو میگفتن ببین به کجا رسید ؟ احساس میکنی که دیگه نه! جلوتر نیا.. احساس ناآرامی دارم. یعنی شما وقتی با یکی وایمیستید اگه خیلی دور باشه احساس نا آرامی داری، خیلی نزدیک باشه باز حس میکنی که چرا اومده تو دل من ! و در عین حال یه جایی که وایمیسته میگه آهان این خوبه . یعنی من اگه میخواستم با این آدم حرف بزنم میگفتم اونجا وایسا و ببینن اونی که Oxytocin گرفته این فاصله اش چقدره؟ یعنی آروم آروم میاد جلویا خودش میره جلو بعد وایسه. کار دیگه هم کرده بودند. اونم این بود که این تصویر ها مال خود اون مقاله است.که اون چهره ی طرف هم در واقع هیجانات مختلفی رو نشون بده ، یه جا غمگین باشه ، یه جا عصبانی باشه، یه جا حالت مسخره کننده داشته باشه، یه جا خندان باشه ببیند به هر چهره ای ما چه فاصله ای رو اجازه میدیم؟ البته شما ممکنه همین الان اعتراف کنین بگین این چهره ها خیلی جالب نیست ..من قبول دارم خیلی از این بهتر میتونستن طراحی کنند و عملا این پژوهش به نظر من با وجود دو هزار و نوزده و تکنولوژی چهره پردازی خیلی خوب بوده.. مثلا این چهره ها.. این قراره عصبانی باشه و اینم قرار حالت چندش یا disgust داشته باشه . خب ببینیم نتایج چی بود؟ این حالتیست که آزمودنی قراره بره جلو . این حالتی ست که اون آدم خیالی ، اون حالا نمیدونم واقعا من اصطلاح این بازی های کامپیوتری رو بلد نیستم ..همینجوری از این اون شنیدم بهش میگن Avatar یا شکلک، آدمک اون بیاد جلو و ببینیم تو چه فاصله ای افراد احساس آرامش میکنند؟ باز نگاه کنید یه تفاوت کلی هست این ربطی به Oxytocin نداره . اینو بعدا شما توی پژوهش های علوم اجتماعی و روانشناسی جمعی میبیند. وقتی شما داری میری جلو اون فاصله ای که توقف میکنی معمولا بیشتر از اون فاصله ای که اون داره میاد جلو و شما احساس آرامش میکنید. پس اگر کنترل راه رفتن دست ماها باشه ما معمولا بیست سانت، سی سانت زودتر وایمیسیم . ولی اگر طرف مقابل داره میاد و میگیم کجا حس میکنی بسه؟ مثل این که دارن دنده عقب میان.. بیا بیا بیاا خب.. اون جایی که وایمیسته، روی تقریبا بیست سی سانت کمتره و باز نگاه کنید خب اینم منطقیه، اون حالت هایی که طرف چهره اش عصبانیه، طرف چهره اش چندش داره یا ترسیده شما دوست دارید تو فاصله ی بیشتر وایسی. میبینی تو اینا هم خودشو نشون داده در صورتی که اون حالت هایی که غمگینه یا اون حالت هایی که خوشحاله یا حالتی که خنثی است . ببینید چند چهره داشته .. خنثی، غمگین ، خوشحال، فاصله ی کمتری شما اجازه میدی به شما داشته باشه و نزدیکتر بشه به شما و اینایی که پرخاش دارن ترسیدن یا عصبی هستند فاصله ی بیشتر دارند. خب این باز ربطی به پژوهش ما نداره. ولی باز یافته ی قشنگیه که مثلا ما آدم های غمگین رو وقتی باهاشون حرف میزنیم بهشون نزدیکتر میشیم. تا یه آدمی که توی چهرش چندشه. خب این البته یه چیزیه که ممکنه بگین این دیگه پژوهش نمیخواد همین اینو میدونستیم. ولی یه نکته ای که هست تفاوت این دو ستونه، ببینید ستون سیاه اونایی که اسپری placebo گرفتند، ستون روشن تر، خاکستری اونایی که Oxytocin گرفتند. ببینید تقریبا تو اکثر حالات، اونی که Oxytocin گرفته یه چیزی حدود بیست – سی سانت در واقع نزدیک تر وایتادن به هم . حالا چه آزمودنی جلو رفته باشه ، چه اجازه داده باشه که اون بیاد جلو و تو همه ی اینها هست. منتها تو بعضیاش معنیدار بوده.. توی حالت چندش، توی حالت ترس و توی حالت خشم میبینید فاصله ها، تفاوت ها معنیدار بودند. پس پیامی که این مقاله منتقل میکنه اینه که اگر شما در حالت در واقع بیشتر خلق منفی هستید . طرف مقابل عصبانیه، حالت تحقیر کننده داره، حالت ترسیده داره و به شما Oxytocin بدن و اون طبیعتا چهره ی Avatar غریبه بوده دیگه ، Avatar فک و فامیلش رو درست نکرده بودند. شما بیشتر اجازه میدین به شما نزدیک بشه و این پژوهش این رو ادعا میکرد. منتها این پژوهش من چرا انتخاب کردم ؟ و یه یافته جالب دیگه ایم داشت حالا منهای اینی که Oxytocin نزدیکی بیشتری رو دامن میزنه . اومده بودن از این ازمودنی هایی که توی اینجا شرکت کردن . یعنی صد و هشتاد تا خانم یه سوال دیگه کردند که این سوال یه سوال استراتژیکه، هم به بحث اعتماد ربط داره، هم به خیلی بحث های جالب دیگه ای که در حول و حوش اعتماد مطرحه و من امید دارم تو فرصت های بعدی اینها رو خدمتتون ارائه بدم . اونم در واقع پدیده ای به نام love withdrawal . یعنی love withdrawal چی هست؟ و اینجا ببینید تو Low love withdrawal ، یعنی محرومیت عشق ، محرومیت عشق پایین این تفاوت خیلی معنی دار بوده بین دارونما و Oxytocin . ولی اون هایی که High love withdrawal دارند تفاوتی نداشتند. اونایی که محرومیت عشقی بالا داشتند در واقع Oxytocin نتونسته مزیتی نشون بده به دارونما . ولی اونایی که محرومیت عشقی پایین داشتند چی؟ محرومیت عشقی چی ها هستند حالا؟ love withdrawal . یک سازه ی جالبه که من در مباحث آتی نه توی این مبحث اعتماد اجتماعی به اون خواهم پرداخت. اینم خدمتتون بگم که یک درسنامه ی دیگه آماده کردم که بعد از اعتماد اون رو خدمتتون ارائه میدم و اون مقوله ی طرد شدگی است. به نظر من طرد شدگی هم به اندازه ی اعتماد جذاب و جالبه. اینه که وقتی ما رو ترک میکنند، میگن دوست نداریم ، وقتی که تو گروه تحویلمون نمیگیرند یه جوری درخواست های ما رد میشه و ما احساس بیرون انداخته شدن میکنیم این چجوری تو مغز ما پردازش میشه ؟ و کلی کشفیات قشنگ راجب اون هست . پس اگر مباحث رو دنبال میکنید منتظر باشید، این مبحث که تموم شد. مبحث بعدی Social Rejection یا Personal Rejection . و Ostracism و درواقع تبعید شدن عاطفی اون رو بحث خواهم کرد . ولی اینجا پیشتر این مسئله ی love withdrawal رو بگم. Love withdrawal اینه، معنیش این نیست که طرف عشق تو زندگیش نداشته نه ! میگن استراتژیست که بعضی از والدین بخصوص مادرها به بچهشون دارند. یعنی بعضی مادرها این سیاست رو دارند که وقتی بچه کار منفی ای انجام میده ، نافرمانی ای نمیکنه، درس نمیخونه ، شیطنت میکنه ، شلوغی میکنه میگه دوست ندارم و از نظر عاطفی باهاش قهر میکنه. دیگه اون عشق و محبت رو Boycott میکنه و در واقع استفاده میکنه از قرنطینه یا میشه گفت مثلا به نوعی تحریم عشقی میکنه بچه رو به عنوان تنبیه. یکی دیگه میبینی وسایلش رو میگیره ، یکی دیگه میبینی مثلا براش بستنی نمیخره ، یکی دیگه حتی ممکنه میزندش. ولی بعضی از والدین بخصوص مادرها استراتژی ای دارند که یه جوری عاطفی رو Boycott میکنند تا دوباره بچه ی خوبی بشه. به اینا میگن love withdrawal و چیزی که در آوردن سال های اخیر اینه که بین انسان هایی که با love withdrawal بزرگ شدند و اونایی که بدون love withdrawal بزرگ شدن تفاوت است و طبعا میتونید حدس بزنید که فلسفه ی معاصر غربی معتقده انسان هایی که love withdrawal بالا داشتند، اینا آسیب دیده ترند. یعنی مادراشون اومدن هی تحریم عشقشون کردن ، دوست ندارم ، دیگه باهات حرف نمیزنم ، دیگه مهربونی بهت نمیکنم تا بچه ی خوبی بشی . ولی بعضی مادرها love withdrawal ندارند به هرحال بازم قربون صدقه ی بچشون میرن ، عشقشون رو نشون میدن . ولی ممکنه عصبانیم باشند، ببینید توی اون هایی که love withdrawal نداشتند Oxytocin اثرکرده . ولی به نظر میاد اونایی که love withdrawal بالا تجربه میکنند، یه جوری اون طردشدگی نهادینه میشه و حالا اسمش رو میخوای بزاری سنگدلی، میخوای اسمش رو بذاری مثلا boycott عشقی و اون آدما دیگه Oxytocin دیگه اون کارایی رو نداره. حالا چرا من این مسئله اشاره میکنم؟ اینه که شما کم کم با این ذهنیت آشنا بشید که اینگونه نیست که این ترکیبات به هر کی بدی یه اثر مشابه و یکسان داشته باشه و این یک نوع خوش خیالیه که بازاری میشه و متاسفانه شما میبینید تو همین سایت ها و شبکه های اجتماعی هم مرتب دست به دست میشه ، مثلا هورمون عشق، هورمون وفاداری در صورتی که این که این ماده اثر کنه، حالا خواهید دید به این راحتی هم نیست که یه پاف اسپری میزن طرف خوب میشه. کلی زیرساخت روانی و تجربه های قبلی و باورهاش اثر داره . پس دیدیم که در واقع کمک میکنه. منتها برای اینکه یه ذره الان بیست دقیقه از این جلسه گذشت، یه ذره نا امیدتون کنم و این شور و شعفتون کم بشه، یه سری حالا مقالاتی میگم که خیلی هم اون حرفای قبلی رو تایید نکردند. مثلا اون دو هزار و نوزده بود، این دو هزار و هیجده، یه سال قبلشه ولی کار قشنگی بود، یه گروه چینی انجام دادند. اگر شما به چینی ها اعتماد دارید و بد بین نیستید. Placebo treatment facilitates social trust and approach behavior. صحبت این گروه چینی اینه که حالا درسته که شما اینجا ببینید مطالعت این بوده که Oxytocin دادی و به یه عده placebo دادی یعنی دارونما دادی، یه اسپری که واقعی نیست. ولی اصلا بیا ما Oxytocin ندیم و بیایم دارونما دادن رو مقایسه کنیم با هیچی ندادن. ببینیم اون موقع تفاوت چیه ؟ و این مبحث چرا حالا قشنگه ؟ چون یه پدیده ای رو در واقع دارن اینا مطرح میکنند و سال های اخیر خیلی توی روانشناسی مطرح شده ، بهش میگن SPE . Social placebo effect . پس منتظر باشید راجع به SPE بعدا زیاد صحبت خواهیم کرد. شما میدونید اثردارونما رو از قبل اینجوری فکر میکردن که شما میدی مثلا دردت خوب میشه ، دل پیچه داری یه قرص بهت میدن میگن این برای دل پیچه ات خوبه و درواقع خب اینو از دیرباز پزشکی میدونه. یا مثلا دلشوره داری ، اضطراب داری، تپش قلب داری یه دونه قرص بهت میدن و بهت میگن این قرص برای فشار خونت خوبه ، برای دلشوره ات خوبه، برای تپش قلبت خوبه.. و معمولا سی – چهل درصد شما پاسخ میگیرد به این میگن اثر دارونما یا اثر placebo . و خیلی از مداخلات شبه علمی بر این استواره. خیلی از این دمنوش ها و جوشانده ها و انرژی درمانی و نمیدونم چیزای دیگه افراد دریافت میکنند خب اثر دارونما داره. فکر میکنند یه داروی خیلی موثر دریافت کردند و فورا تغییر میکنند و خیلی از جاها در پزشکی شما خواهید دید که مثلا دارو شصت درصد موثره ، دارونما چهل و پنج درصد. یعنی فاصله ی دارونما تا دارو فقط پونزده درصده. و سهم عمده ای رو اصلا دارونما انجام داده. ولی این ها بیشتر راجب اثرات فیزیکی بوده . چند سالیه که دارن یک پدیده ی دیگه رو مطرح میکنند. به نام SPE دارونمای اجتماعی. آیا میشه مثلا ما یه قرصی به یکی بدیم ، بگیم این قرص رو که بخوری دروغگو میشی؟این قرص رو به یکی بدیم راست گو میشی؟ این قرص رو بهت بدیم شجاع میشی؟ این قرص رو بهت بدیم مثلا آدم وفاداری میشی؟ این قرص رو بهت بدیم آدم چاخانی میشی؟ آیا همچین چیزی هست؟ و سال های اخیر روانشناسان اجتماعی دیدن آره آره … خیلی جالبه ! میشه با آدما دارونما داد و رفتارهای اجتماعیشون رو عوض کرد . مثلا این دارو رو بهت بدن بددهن میشی. این دارو رو بهت بدن خیلی مودب میشی. این دارو رو بهت بدن خیلی منظم میشی. این دارو رو بهت بدن خیلی سخت کوش میشی. یعنی رفتارهای پیچیده ی اجتماعی مارم اثر کنه.خب در اینجا اومدن همین رو انجام دادن که دیگه اصلا Oxytocin در فاز یک این پژوهش در کار نیست. یه عده یه اسپری دادن و به همشون گفتن این Oxytocin و براشون کلاس گذاشتن گفتن وقتی Oxytocin به یه نفر میدیم شما به غریبه ها بیشتر اعتماد میکنید، شما با غریبه ها صمیمی تر میشی، در مقابل به یه عده راجب Oxytocin کلاس گذاشتند، گفتن Oxytocin این کارارو میکنه ولی به شما نمیدیم. اصلا به شما هیچی نمیدیم برو همه ی اینارو یاد بگیر. برای یه گروه سوم هم که اصلا هیچ چیزی راجع به Oxytocin نگفتن. پس یه گروه اسپری داریم که اسپری واقعا تو بینشون زدن ،همینجا با قرمز میبینیم ولی Oxytocin نیست،یه دیگه هست که گفتن اسپری این کار هارو میکنه ولی بهت نمیدیم و یه گروه دیگه هم که اصلا هیچی راجب Oxytocin نگفتن. چیز جالبی هست که بین توی این مطالعه هم دیدیم که میزان سرمایه گذاری شون توی بازی اعتماد یعنی investment از دوازده دلار یک تاثیر تفاوت تقریبا یک و نیم دلاری ، دو دلاری گذاشته و باز همین فاصله ی اجتماعی، گفتم یک متر و بیست ، یک متر و سی فاصله ی خوبیه . وقتی اسپری خیالی گرفتن تو یک متر و سی وایسادن ، اونایی که اسپری نگرفتن یک متر و چهل و یک متر و پنجاه وایستادند و عملا شما در این ور جدول میبینید که فاصله ی اسپری با کنترل چه توی اعتماد و چه توی فاصله ی اجتماعی وایسادن قابل توجه . پس این محققین چینی نشون دادن که فقط Oxytocin نیست که این کار رو میکنه ، اصلا باور به این که یه چیزی بهت دادن تو اعتماد کنی، میتونه بیست- سی درصد اعتماد شما رو بالا ببره. که این اعتماد چه در بازی سرمایه گذاری اعتماد دیده میشه ، چه در فاصله ی بین فردی که شما بایستی . و این یافته جالبی بود ! یعنی نشون میده که این فرآیند های اعتماد فقط لازم نیست Oxytocin توش باشه، همین که خیال کنی یه چیزی داره روت اثر میذاره ، خودش کلی به اعتمادت می افزاید. و شما اینجا میبینید که SPE رو از نظر فاصله و از نظر سرمایه گذاری هم نشون دادن که با هم همبستگی دارند. یعنی هر چقدر طرف پول بیشتری توی بازی Trust داده ، فاصله ی کمتری هم حاضر شده بایسته و یک خطی هست که با هم همبستگی داره . خب پس این یافته جالبی بود ! جالبه یعنی حتی میشه به مردم تلقین کرد که با اعتماد باشید. توی مرحله ی دوم این آزمون هم اومدن این کار رو کردن که گفتن خیلی خب حالا تو فاز دومش Oxytocin واقعی رو هم میاریم مقایسه میکنیم که باز میبینیم که خب Oxytocin هم یه مقدار نسبت به placebo سر هست . ولی چیز جالبی که باز اینجا درآوردن اینه ، که باز دیدید، مورد قبلی رو دیدین گفتم محرومیت عشقی، حالا این رو چی درآوردن؟ ببینید اینجا این تفاوت ها تو دو حالت هست . Before Betrayal و After Betrayal . Betrayal یعنی چی؟ یعنی خیانت، نارو زدن . دیدن اون اثر تفوق، برتری راجب Oxytocin و اون اسپری خیالی اگر طرف یه بار نارو بخوره خیلی سریع از بین میره . یعنی قبل از نارو خوردن اثر داره ولی یه بار که نارو خوردی، چشمت ترسید درواقع به اصطلاح میشه گفت یه جوری زخمی شدی، اون موقع دیگه اثرش میپر. پس بازم میخوام این رو بگم که میبینیم این ترکیبات اثر دارد ولی اینگونه هم نیست که این ترکیبات یک اثر Fix ثابت تو همه داشته باشند. بعضی جاها یه اثرات عجیب تری دارن. حالا باز یه گروه دیگه ، یه پژوهش دیگه کردند اینم جزو پژوهش های قشنگیه. من گشتم حدود مثلا شاید نزدیک هفتاد -هشتاد تا پژوهش Oxytocin هست . ولی اینا قشنگ اش بود، اونایی که یه چیز جدید و مطرح داشت.. اونم باز برای اینکه شما ببینید که Oxytocin برخلاف گفته ی پائول زک” هورمون اعتماد و عشق نیست یه اثرات پیچیده داره . تو این پژوهش دیگه اومدن این کار رو کردن.. باز به یه عده Oxytpcin دادن به یه عده دارونما دادن، خب دو کروه. منتهی بازی اینا چی بوده ؟ بازی اینا این بوده که شما با یک نفر میشینی و یک نوع قمار انجام میدی . گاهی اوقات شما میبری ، گاهی اوقات او میبره . یعنی سه تا در جلوی شما باز میشه ، توی این بازی خیالی . مثلا میگه که شما انتخاب کن ، شما شما قرمزرو انتخاب میکنی، میگن شیش دلار بردی . رقیب شما مثلا زرد رو انتخاب میکنه، میگن اون چقدر برد؟ اون سیزده دلار برد. پس درواقع شما تو یه حالت هایی هست شما زیاد میبری، یه حالت هایی هست رقیبت زیاد میبره ، یه حالت هایی هست هر دو یه اندازه میبرید. و شما معلومه که به طور معمول حدس میزنی که وقتی رقیبت زیادتر میبره ، شما چه حالتی پیدا میکنید؟ حالت envy پیدا میکنی، حسادت میکنی که اون چرا بیشتر برد؟ حالا یه جوری هم معمولا این بازی ها را شبیه سازی میکنند که شما فکر کنید بازی واقعیه. بازی خیالی نیست . در مرحله ی دوم ممکنه که شما زیاد ببری، اون موقع حسی که پیدا میکنی اصطلاحا میگن schadenfreude . این schadenfreude همون حسیه که گفتم ترجمه ی فارسی نداره، تو خیلی از کشورها هم ترجمه نداره. حتی تو انگلیسی هم ترجمه نداره . یعنی یک اصطلاح آلمانی است. یعنی خوشحالی شما از آسیب دیدن دیگران. که حتی در انگلیسی هم همین لغت رو استفاده میکنند. آلمانیش رو آوردن انگلیسیش کردن schadenfreude البته gloathing رو معادلش گذاشتن ولی خیلی معادلش نیست . پس اسم مقاله رو نگاه کنید . intranasal administration of oxytocin increases envy and schadenfreude و چیز جالبی که متوجه شدن اینه.. اونایی که Oxytocin میگیرن در مقایسه با placebo ببینید تفاوت این حالت ها رو. چه تو حالت برد ، چه تو حالت باخت. وقتی طرف باخته اونی که Oxytocin گرفته حسادت بیشتری میکنه و اون حالتی که برده schadenfreude بیشتری داره . در صورتی که شما میدونید هم schadenfreude هم در واقع حسادت ، حس های منفی هستند. حس های اخلاقی نیستند. پس در واقع اینجا Oxytocin داره ضداخلاق عمل میکنه و نتیجه ای که نویسنده های این مقاله گرفتن اینه که Oxytocin اعتماد رو زیاد نمیکنه ، اخلاقیات رو زیاد نمیکنه . فقط هیجانات بین فردی رو هر چیزی که در اون بستر هست دستخوش تغییر میکنه با توجه به اون پیشینه ی طرف . یعنی همون آدمی که به غریبه ها ممکنه اعتماد کنه یه جایی هم ممکنه اعتمادش رو بیشتر کنه ، ممکنه oxytocin همزمان میشه گفت حسادتش رو هم بیشتر کنه. پس این Moral Molecule اینگونه که ما فکر میکنیم نیست و این حالت یک اصطلاح کوچه بازاری و میشه گفت عوامفریبانه است که شما یک ماده مصرف میکنید و همه چی درست میشه ..نخیر اینگونه نیست . خب بعد این هم مقاله ی جالبیه! دو هزار و پونزده، یعنی بعدش یه سری مقاله بود. ولی این یه مقاله ی خیلی انتقادیه. Does Oxytocin Increase Trust in Humans ? A critical Review of Research آیا Oxytocin اعتماد را در انسان ها بالا میبره؟ یک مرور میتونیم بگیم نقادانه. و این مقاله اومده مطالعات اصلی رو بررسی کرده . مثلا اینجا اون مطالعه ی پائول زک” و کاسفلد” رو دیدیم دو هزار و پنج توی Nature بوده . و بعد مطالعات شبیه اون که تکرار شده . یعنی یک متاآنالیز هست. ببینید جمع بندی که کرده خب اون مطالعه ی پائول زک ” از همه بیشتر اثر داده . این خط وسط رو شما نگاه کنید اگر این طرف باشه، نتایج یعنی Oxytocin کمک کرده . این طرف باشه یعنی placebo کمک کرده. ببینید همونجوری که مطالعات مختلفی اومدن اتفاقی که افتاده اینه که بعضی جاها شما شاهد هستید که اثربخشی کم شده . حتی تو دو مطالعه ، یکی مال دوهزار ده و دیگری مال دو هزار و چهارده ، نه تنها Oxytocin کمک نکرده به افزایش اعتماد بلکه ضد اعتماد عمل کرده و در جریان این متاانالیز چیزی که دراورده اینه که تقریبا oxytocin تو جمع بندی اثر صفر داره. یعنی نه کمک میکنه ، نه ضدشه. پس شما متوجه میشید که اثربخشی این هورمون ها به این راحتی که فکر میکنید نیست و اون داستان صرفا یک کار دکان بازاری، اسپری بزاریم تو بینی مردم خوش بخورد بشن ، اخلاقی بشن ، دزدی نکنند ، اعتماد پیدا کنند، وفادار بشند.. اینا . این اصلا یک خیالپردازیه و توی این مقاله یه چیز جالب دیگه ای هم بحث کرده که اون یه مقدار آبروریزیه دوستان. و اگه یادتون باشه مثلا دیدید اون اسپری بیست و چهار واحد رو که در بینی اون صد و هشتاد خانم امتحان کردند، گفتیم بیست دقیقه بعد اعتمادشون رو سنجیدند. خب منتها نکته ای که اینجا هست اینه، که دوستان من این بررسی کرده و یک چیز جالبی متوجه شده و اونم اینه که Oxytocin وقتی از طریق بینی اسپری میشه ، درسته که پونزده دقیقه طول میکشه تا سطح خونیش بره بالا که بیست دقیقه بعد شما اثراتش رو بخوای ببینی. ولی عملا برای عبور از مغز و رسیدن به کانون های اصلی مغز یه چیزی حدود هفتاد و پنج دیقه طول میکشه . به عبارت دیگر خیلی از این Oxytocin هایی که زدن و روشون test انجام دادن در اکثریت شرکت کننده ها هنوز به مغزشون نرسیده بوده ، فقط سطح خونیش رفته بوده بالا. که توی پژوهش دیدن اره خب سطح خونی Oxytocin بالا تر بوده ولی سطح مایع نخاعی رو اندازه گیری نکردند و بعد تو پژوهش های دیگه نشون دادن که برای اینکه سطح مایع نخاعی طبعیت بکنه از سطح خونی یه ، یک ساعت دیگه وقت لازمه. یعنی خیلی از این پژوهش ها زیر سوال میره و عملا میشه گفت خیلی عذر میخوام باد هواست . یعنی الکی بوده .. پس داستان به این سادگی هم نیست . من یک سخنرانی دارم آماده میکنم به نام قتل در قطار سریع السیر شرق و مسئله نوروساینس. اون رو پیگیری کنید خواهید دید که ادعای من توی این مبحث اینه. اونجوری که ما خیال میکنیم دو دوتا چهارتا نیست . این ماده رو میزنی آدما عصبانی میشن، این ماده رو میزنی شاد میشن ، این آدما این رو میزنی احساس خوشبختی میکنند. Serotonin میره پایین افسرده میشی. Dopamine میره بالا شاد میشی. نه این واقعا کودکانه دیدن مغزه و روابط اونجوری که شما فکر میکنید ساده نیست . یک عظمتی در اون وجود داره مثل این کوه های اورست که نیاز به بررسی داره . خب این جلسه رو تمام کنیم. جلسه ی بعد بازم میخوایم راجب مطالب بیولوژیک oxytocin و سایر ناقل های مغزی و همچنین مقوله ی اعتماد یک سری بحث های تکمیلی تری رو دنبال کنم.از توجهتون ممنونم.
Document