شماره 163: طردشدگی اجتماعی و تنهایی

پادکست دکتر مکری
تیر 1399
قسمت هشتم

شماره 163: طردشدگی اجتماعی و تنهایی

پادکست دکتر آذرخش مکری
شماره 163: طردشدگی اجتماعی و تنهایی
Loading
/

متن پادکست

دوستان عزیز قسمت هشتم از مبحث طرد شدگی را دنبال کنیم . پس ببینید طرد شدگی چقدر اثرات مخربی می تواند بر جای بگذارد به خصوص وقتی مزمن شود افراد بی انگیزه شده و از جهان بی ون لذت نمی برند یعنی آن حالتی که تحت عنوان آه دونی از آن نام می بریم یعنی این حس سرگشتگی و پوچی دارند و آن پشتکار افت می کند و به نظر می آید که انسان از شکایت های بسیار عجیبی شروع به رنج کشیدن می کنند و در نهایت وقتی به سن بزرگسالی کی رسند دستاوردی کمتری داشته و در سن سالمندی با مرگ زودرس تر و میزان مرگ و میر بیشتر نسبت به سن مواجه می شوند . بحث را دنبال کنیم . هنوز یک جنبه های جالبی است که طی سال های اخیر در واقع روشن شده است . آیا هر نوع تعلق به گروه به نفع تمام می شود ؟ یعنی اگر شما بگویید به هر قیمتی وارد گروهی شدید و آن گروه شما را در برگرفته و شما را تایید کرده و طرد نمی کند آیا آن به نفع فرزند شما است ؟ آیا به نفع شما است که هر طور که می شود در یک جمع بمانید ؟ یکسری مطالعات جالب دیگری نیز وجود دارد . مثلا با این مقاله شروع کنم مقاله نسبتا جدید است و مربوط به سال ۲۰۱۴ است که می گوید were ever happened to the Cool kids این بچه های کار درست که بقیه بچه ها به آنها غبطه می خورند و در کلاس محبوب هستند و با این ها بگردند و مورد توجه آنها قرار بگیرند این اصطلاح cool به خصوص در مدارس غربی وجود دارد و این بچه ها معمولا بچه های هستند که اعضای گروه آنها را خواسته و مطلوبیت دارند . در مطالعات محبوبیت یادتان هست که اشاره کردم که این با محبوبیت متفاوت است و از لغت cool به معنی دوست داشتنی بودن در مقابل این مطلوب بودن که آنهایی هستند که برایشان تقاضا زیاد است و خیلی ها دوست دارند که با آنها باشند و باز یادآوری می کنم که خواستن از دوست داشتن جدا می شود . یک سن را آنها تعریف کردند که که به آن نوجوان های سو و جمهور گفته می شود آنهایی که در واقع بلوغ کاذب دارند و بالغ شدن کاذب دارند منتهی این بالغ شدن به معنی بالغ شدن جنسی نیست و به معنی بزرگ شدن کاذب است و بزرگ شدن کاذب دارند بررسی کردند و متوجه شدند و سلف نوجوانان به خصوص در سنین ۱۳ الی ۱۴ سال یکسری کودکان هستند که مطلوبیت بالایی دارند و کودکان دیگر دوست دارند هر طور که شده با آنها در تماس باشند و آنها اصلا طرد شدگی را حس نمی کنند . منتهی دلیل اینکه این ها دور و بر آنها هستند آن صفات دوست داشتی بودنشان نیست شبیه همان مبحثی است که قبلاً بهتان گفتم در آن آیین dating کوتاه مدت و پیدا کردن حالا نامزد ، دوست دختر ، دوست پسر و همسر که گفتیم یک طور hard to play انجام می دهند یک طور به طرف مقابل بی طرفی کرده و خود را بالا می دانند و کلاس گذاشته و این باعث تمنای بیشتر در اطرافیان می شود . کسانی که بالغ کاذب هستند نیز همین طور هستند کسانی که در سنین ۱۳ الی ۱۴ سالگی هستند که در نمودار می بینید در مقایسه با آنهایی که بلوغ کاذب کمتری دارند خیلی مطلوب تر بوده و بقیه دوست دارند با آنها دوست شوند و به طرف آنها کشیده می شود . منتهی چه چیز های در آنها وجود دارد که آنها را مطلوب می کند ؟ بر خلاف آن دوست داشتنی های مطلوب که می گویید مهربان هستند یادتان هست در آن مناظره یک به یک speed dating که چند جلسه پیش خدمتتان گفتم که هر چقدر شما مهربان تر باشید به خواسته های طرف مقابل توجه کنید و با او همدلی داشته باشید در مقابل تمجید های مثبتی که او می کند و شما نیز از او تعریف کنید و آن نقطه های قوت شما را یاد آوری می کند و شما نیز نقطه های قوت او را یادآوری کنید و دهنده باشید برای و بخشش عاطفی و مالی داشته باشید دوست داشتنی تر می شوید . بالغین کاذب این کار را نمی کنند و شبیه آنهایی هستند که کلاس می گذارند و از این طریق خواستنی تر بودن را در خود افزایش می دهند وقتی بالغ های کاذب را بررسی کردند صفات جالبی در آنها پیدا شده است مثلا اینکه آنها یک خلاف های جزئی دارند mayor deviance مثلا نظم کلاس را رعایت نمی کنند از مشق در می رود تقلب می کند خلاف های عمده ندارند و چاقو و مواد مخدر سنگین مانند هروئین و کوکائین به کلاس نمی آورند و مصرف نمی کنند و کسی را کتک جدی نمی زنند ولی یک طور خلاف های جزئی دارند چیز های ممنوع می آورند مثلا وسائل ممنوع مانند کشور خودمان در زمانی که به نوعی موسیقی ممنوع بود مانند کاست و فیلم با خود می آورند و تقلب می کنند و به دنبال افراد خوشتیپ هستند و یک تمایل عجیبی دارند که با خوشتیپ ها بگردند و خودشان نیز خوشتیپ باشند یعنی یک لایه های هستند که خلاف جزئی کرده و نسبتا خوشتیپ بوده و به خود می رسند و به آنهایی تیپ خوبی ندارند محل نداشته و رفتار خودخواهانه یا خودکامه دارند و یکسری بچه ها را با اسامی دیگر تحقیر می کنند آنهایی را که مرفه نیستند و فکر می کنند که از آن طبقه بالایی مرفه شهری نیستند آمها را با لغت هوایی تحقیر می کنندیعنی یکسری آپم های هستند که به خود رسیده و با یکدیگر رفت و آمد می کنند و یک ویژگی دیگر که دارند این است که رفتار عشقی زود هنگام دارند مثلا وقتی ۱۴ ساله ها هنوز درگیر مناطق عشقی نیستند آنها پوست دختر و دوست پسر دارند و خیلی مسائلی مانند جاه طلبی دارند و خود رسیده و پول و خرج خیلی برایشان مصداق دارند و مصرف زود هنگام الکل و ماری‌جوانا دارند و بچه های شلوغ کلاس هستند منتهی از خود راضی و افاده ای هستند شاید لغت افاده ای لغت خوبی باشد البته رفتار مجرمانه جدی ندارند منتهی چیزی که در این گروه است این است که گروه همین طور که در اسلاید قبلی مشاهده کردید با افزایش سن ، مثلا وقتی از ۱۳ سالگی به ۱۵ سالگی می رسند خیلی سریع مطلوبیت و محبوبیت آنها کاهش می یابد و آن گروهی نقطه مخالف آنها هستند افسرده می شوند پس به همین دلیل این جمله گفته می شود که ممکن است در نگاه اول خیلی خواستنی باشید اما دوست داشتنی نباشید و آنهایی که دنبال خواستنی ها هستند دنبال دوست داشتن او نیستند و به دنبال موقعیت آنها هستند . فرض کنید کسی که به خود رسیده و لباس های گران قیمت می پوشد و حشیش می کشد و با جنس مخالف رابطه دارد خب خیلی ها به این قضایا کشیده می شوند دیگر و دوست دارند که آنها را تحویل بگیرند و به واسطه آن امکاناتی نیز برای آنها فراهم شود مثلا آنها نیز بتوانند به پارتی دعوت شوند و با جنس مخالف ارتباط داشته باشند و از آن بازار برند های مشهور اطلاع داشته باشند و طوری به طبقه با کلاس بپیوندند منتهی چیزی که متوجه شدند این است که این نوع عدم طرد و خواستنی بودن بقا ندارد و بعد از گذشت چند سال آنها به شدت افت می کنند و چیز جالبی که در چند مطالعه یافتند این است که مثلا در مطالعه بعدی آن را خدمتتان می گویم یک مطالعه آینده نگر است و بر روی ۸۹۷ نوجوان آمریکا انجام شده است . منتهی بیشتر آنها یعنی تقریبا همه آنها از آمریکایی های سیاه پوست بودند یعنی آنهایی که آفریقایی تبار هستند the cost of being cool هزینه آن cool بودن آن بچه خاص بودن how adolescent pseudomature behavior maps behavior maps onto adult adjustment . در واقع آن رفتار های بالغ کاذب چگونه در بزرگسالی به رفتار های دیگر تبدیل می شود ؟ آنها ۸۹۷ نفر را در سال ۱۹۹۷ که ۱۰ سالشان بوده تا سال ۲۰۱۱ که ۲۴ ساله شدند دنبال کردند و چیزی که یافتند این است که البته این گروه بالغ زود هنگام را که دنبال کردند با کمال تعجب فهمیدند آن مطلوب بودنشان که در دوران نوجوانی داشتند به کارشان نیومده چون در پشت آن قضیه یک نوع رقابت و خواستن بوده نه دوست داشتن و اینجا باز یادآوری می شود اگر شما خواستنی هستید تعداد زیادی شما را follow می کنند تعداد زیادی آدم شما را حمایت کلامی می کنند دوست دارند شبیه شما شوند این لزوما به معنی تبدیل شدن به دوست داشتنی بودن و عدم طرد نیست یعنی آن خواستنی که بخاطر منافع باشد و افراد بخاطر منافع کنار شما باشند کمتر از طرد شدگی نیست و آنها بیشتر در آن طبقه ای که در واقع که خیلی می گویند که درست است که خیلی رفیق کنارشان هست خیلی ها اطرافشان هستند اصلا سرشان خلوت نمی شود همیشه مورد خواست دیگران بودن اما آنها را بخاطر خودشان نمی خواهند و بخاطر پول و برای و بخشش و مهمانی و پارتی و خانه آنها را می خواهند بخاطر خانه شأن است که مرتب آنها را دعوت کرده که به مهمانی بیایند و به همین دلیل آنها را می خواهند و وقتی این امکانات را از دست بدهند یک طرد شدگی عجیبی را تجربه خواهند کرد و چیز جالبی که در آنها دیدند این است که وقتی آنها به حوالی ۲۴ سالگی می رسند خودشان طرد شدگی را تجربه می کنند و می گویند که ما را آنقدر می خواستن الان متوجه شدیم که ما را بخاطر خودمان نمی خواستند بیشتر برای مطامع گذرا و موقعیت اجتماعی بوده است . وقتی شما بچه cool هستید و خیلی لباس top و برند می پوشید آنها نیز از طریق گشتن با شما یک کلاسی برای خودشان فراهم می کنند و این تحلیل جالبی دارد و من فکر می کنم که دیگر فرصت نیست که در این مبحث بگویم زیرا مبحث خیلی زیاد می شود ولی افراد این را می گویند درست است که از دور نگاه می کنند می گویند تو هیچوقت طرد نشدی و همیشه مورد خواسته بقیه بودی و همیشه دنبالت بودند و کلی آپم اطرافت بودند و یک لحظه تو را تنها نمی گذاشتند ولی من حس می کنم کسی من را دوست نداشت و همه من را بخاطر چیز دیگری می خواستند . ما همین قضیه را داریم که می گویند مردم مرا بخاطر منافع شأن می خواهند مثلا من به آنها پول زیاد می دهم و فرصت شغلی برایشان ایجاد می کنم و من صاحب نفوذ و قدرت هستم و می توانم برایشان کار پیدا کنم و آن خواستن و مورد توجه بودن دیگر را اثر بهداشتی را ندارد و آن هم شبیه طرد شدگی است منتهی گشتم تا متوجه شوم که وقتی افراد حس کنند که مورد توجه دیگران هستند ولی نه بخاطر اینکه دیگران آنها را دوست دارند و بخاطر اینکه به اشتباه هم می گویند که از بغل او می خورند و سو استفاده می کند آیا anterior insula و DACC آن فرد نیز فعال می شود ؟ یعنی وقتی اطرافیان به او سلام می کنند تبریک می گویند دوست در مهمانی دعوتش کنند آیا او متوجه است که او مرا می خواهد ؟ مرا reject نمی کنند ؟ مرا طرد نمی کنند ؟ بخاطر خودم نیست آنها یک چیزی از من می خواهند و منافعی دارند به همین دلیل ممکن است احساس طرد شدگی باشد و گفته شده در افرادی که خیلی جذابیت ظاهری دارند این حس را دارند که مرا بخاطر خودم نمی خواهند و مثلا فکر می کند که خیلی زیبا هستم و بخاطر سو استفاده های جنسی می خواهد و او دیگر حس عدم طرد شدگی را ندارد حتی مطالعاتی وجود دارد که می گوید که این به شدت طرد شدگی را افزایش می دهد برای همین است که بعضی افراد که بررسی شده بود که ظاهر زیبایی دارند و در درصد top هستند آنها یک احساس شدید طرد شدگی دارند و ممکن است که این فکر صورت بگیرد که همه شما را می خواهند و دنبال این هستند که با شما آشنا شوند و ارتباط بر قرار کنند اما در دل حس می کند که برای وجود خودش نمی خواهند . این باز یک مبحث خیلی پیچیده ای روانشناسی است که تعریف آن سلف ما چیست ؟ من در آن کتاب تستوسترون شهریار اشاره کردم و گفتم مفهموم جنسیت ما یک لایه خیلی پیچیده است و خانم tavris اشاره کرده بود و می گفت شما لایه های اجتماعی و خانوادگی و آموختنی و طبقاتی دارید که این ها را که کنار می گذارید همه تصور می کنند که به یک ذات می رسند که آن ذات هسته مرکزی سلف ما را تشکیل می دهد در صورتی که این طور نیست و همه این ها به طوری سلف ما هستند . حالا سوال من این است که انسان های که می گویند ما را بخاطر طاهر و پول و موقعیت اجتماعی می خواهند اگر این لایه ها بکنید درون آن به چه چیزی می رسد ؟ اکثر مردم معتقد هستند که درون آن ما یک طبیعت یا سرشتی داریم که منفک از آن شرایط محیطی ، اجتماعی ، امکانات ، درآمد و مکنت ما است و روانشناسان اجتماعی می گویند نه خیلی این گونه نیست . یعنی وقتی آن لایه ها را می کنید یعنی جذابیت ظاهری و موقعیت اجتماعی و وضع خانوادگی و داشتن پاسپورت یک کشور معتبر در نهایت ممکن است بگویید که خودم می شوم و دوست دارم مردم مرا بخاطر خودم دوست داشته باشند ولی خیلی خواهند گفت که خودت یک illusion است یک وهم است و ما چیزی به نام خودم نداریم هر انسانی مجموعه ای از چیز های است که دارد منتهی ما با صورت مجازی تصور می کنیم بدون امکانات و بدون موقعیت و بدون دارایی قابل تصور هستیم ولی این گونه نیست یعنی آن هویت مانند لایه های پیاز که می کنید و به هیچ چیزی نمی رسید و می بینید که پیاز از بین رفت و چیزی در داخلش نبود . حالا این بررسی نیز که عرض کردم که آینده نگر بوده یافته که در ۲۴ سالگی این افرادی که خواستنی بودند ولی پوست داشتنی نبودند بسیار آسیل دیدند و خیلی از آنها گرفتار مواد مخدر و افت تحصیلی و ازدواج ناخواسته و بارداری ناخواسته و آسیب های اجتماعی و مواد مخدر سنگین شدند . یک در این مطالعه که به نظرم جالب است این است که وقتی به بچه های کلاس توجه کرده بود یافته بود یافته بود که بچه ها در ۴ دسته قابل طبقه بندی هستند یکسری این بچه های conventional هستند که می شود گفت بچه های متعارف یا بچه های سنتی یا همان چیزی که بعضی ها می گویند بچه مثبت ها آنها به مدرسه خیلی علاقه دارند و دوست مدرسه را ادامه دهند و رفتار های بالغ زود هنگام ندارند یعنی خیلی زود به مواد و دوست جنس مخالف و مهمانی و الکل و رانندگی کردن بدون گواهینامه روی نمی آورند و رفتار های خلاف نیز ندارند منتهی چیز جالبی که یافته این است که مطلوب بودن آنها خیلی زیاد نیست و حتی منفی است . گروه دیگری داریم که گروه detached هستند که خیلی محبوب نیستند ولی خیلی مرکز توجه نیستند مثلا در روابط نیستند و گوشه گیری هستند و با دوستان خلاف نیز رفت و آمد دارند . ولی نکته جالب این گروه سوم است ، گروه Delinquent ها آنها بچه های خلافکار هستند و محبوبیت بالایی ندارند و رفتار های ضد اجتماعی دارند و پرخاشگر هستند و از مدرسه فرار می کنند و خلاف های آنها خیلی سنگین تر از بالغ های زود هنگام است . ولی بالغ های زود هنگام محبوبیت بیشتری دارند ولی محبوب ترین گروه در کلاس هستند و این یک چیزی است که دبیرستانی ها حتی برایشان سوال است که می گویند که متاسفانه بچه محبوب های کلاس یا درست تر بگویم بچه مطلوب های کلاس که در واقع ترجمه آن papular است معمولا بچه های خیلی مثبتی نیستند و آنها بعدا در ادامه راه خیلی دچار اشکال می شوند . متاسفانه این بچه های که سرشان در کار خودشان است و درسشان را می خوانند و پرخاشگری ندارند و خلاف نمی کنند نه تنها مطلوب نیستند بلکه ضد مطلوب هستند نمیدانم این مربوط به کشور های غربی است که بچه مثبت ها کلاس یک را تشکیل می دهند آنها در ایران چقدر مطلوب هستند ؟ چند مقاله جالب دیگری نیز که فکر کردم که به آنها نیز بپردازم . این ها نکات جالبی را دارد مطرح می کند . به اساس این مقاله توجه کنید چیز جالبی است . در این مقاله یکی از رمز و راز های دوره نوجوانی را نیز آشکار کرده است و داستان این است حالا من به جزئیات آن نمی پردازم خیلی شما را خسته می کند ولی خلاصه اش را نقل به مضمون کنم محتوای آن را بگویم frontostriatal maturation predict cognitive control failure to advertise his cues in adults به ترجمه این خیلی توجه نکنید . ولی داستان این است . دقت کنید کاری که کرده چیست ؟ در سه رده سنی مختلف ، کودکان ۶ الی ۱۲ سال و نوجوانان ۱۳ الی ۱۷ سال و بزرگسالان ۱۸ الی ۲۹ سال را ارزیابی کرده است . یعنی سه دسته کودک و نوجوان و بزرگسال . آزمون او چه بوده است ؟ آزمون او این بوده که یک قرارداد هایی می گذاشتند و می گفت که یک تصاویر برای شما به نمایش گذاشته می شود تا با پژوهش های علوم شناختی آشنا شوید مثلا این تصاویر پشت سر یکدیگر به نمایش گذاشته می شود و هر دفعه باید کلیدی را فشار دهد و اگر باید تصویر خاصی به نمایش گذاشته شود باید آن کلید را فشار ندهد و این می شود تست های go no go یا go don’t go . مثلا می توانیم این قرار را بگذاریم که هر وقت تصویر سیاه پوست آمد دکمه go را فشار دهید و اگر تصویر سفید پوست آمد دکمه را فشار ندهید این می تواند یکی از قوانین باشد . یک قانون دیگر این می تواند باشد که اگر آقایان آمدند دکمه را فشار می دهید و اگر خانم ها آمدند دکمه را نمی زنید و سرعت را بالا می برند و این تستی است که خیلی معتقد هستند که بچه های ADHT در آن دچار اشکال هستند و کسانی که اختلال دارند دچار اشکال هستند یعنی مثلاً فرض کنید شما می گویید که وقتی سیاه پوست می آید باید دکمه go را فشار دهید وقتی سفید پوست نیز می آید باز آن دکمه را فشار می دهد و دچار یک خطای ارتکاب می شود . منتهی در این سه گروه چیز دیگری را بررسی کردند یعنی جنس نبوده ، سفید پوستی و سیاه پوستی نیز نبوده است و گفتند به هیجان در چهره واکنش نشان دهید اگر میخندد دکمه را فشار ندهید ولی اگر چهره نمی کنند دکمه را فشار می دهید همین طور که می بینید این چهره نمی خندد پس دکمه را باید فشار دهد و این چهره نیز نمی خندد و باید دکمه را فشار دهد و اینجا می خندد و باید دکمه را فشار ندهد و بعد دوباره این چهره می خندد و باید دکمه را فشار ندهد . از اسلاید قبلی یک انتظار دارید که همین طور که سن افزایش می یابد باید قدرت خویشتن داری او نیز افزایش یابد و مطالعات آن را ثابت کرده است که این گونه است یعنی همین طور که بچه پا به سن می گذارد با سرعت بالاتر می توانید این تصاویر را به نمایش بگذارید و خطاهایی که او مرتکب می شود کمتر می شود . ولی در لبخند زدن چه اتفاقی می افتد ؟ منحنی این گونه می شود . کودکان یک کنترل داشتند بالغین نیز یک کنترل خوب داشتند ولی آنهایی که اشتباه دکمه را فشار دادند و نباید دکمه را فشار می دادند در نوجوانان افزایش دارد یعنی حتی از کودکان و بزرگسالان بیشتر است حالا ممکن است بگویید که بیشتر بودن آن نسبت به بزرگسالان منطقی است چون هنوز مغزشان به اندازه بزرگسال نرسیده اما در مقایسه با یک کودک بد تر عمل می کنند یعنی یک نوجوان چهره خندان را نمی تواند را نمی تواند ترمز بگذارد و این بحثی شد که این گونه گفته می شود که در سنین نوجوانی چهره هایی که هیجان مثبت دارند به قدری گیرا و جذاب هستند که طرف نمی تواند در مقابل آن مقاومت کند . وقتی به او لبخند می زنند نمی تواند مقاومت کند و کلید را فشار می دهد و این درگیری مناطق مغزی را در تصویر برداری FMRI نشان می دهد . دقت کنید نوجوانان چقدر دچار تفاوت هستند با کودکان و بزرگسالان . تعریف ساده آن این است در سنین نوجوانی شما به قدری به لبخند زدن و تایید دیگران حساس هستید که نمی توانید در مقابل آن مقاومت کنید این همان تفسیری است که می گویند نوجوانان جوگیر می شوند تا از آنها تعریف می کنید هر کاری انجام می دهند و اغفال می شوند و آنها خیلی نیازمند تایید و توجه هستند و این تحقیق نشان می دهند که وقتی می گویند به او زیاد نخند پر رو می شود شاید مفهومش این باشد که وقتی با چهره خندان مواجه می شوند self control خویشتن داری مختل می شود نمی توانند دکمه را فشار ندهند و دکمه فشار می دهند و در مقایسه طرف دیگر را تست کردند یعنی فرض کنید وقتی به آنها گفتند تصویر خندان است دکمه را فشار بده و وقتی تصویر خندان نیست دکمه را فشار نده دچار آن اشتباه نشده و آن پدیده را در آنها نمی بینم و معکوس آن است که این اتفاق می افتاد یعنی تفاضل happy در مقابل calm است که خیلی به نفع happy دکمه را فشار می دهد . پس یک معنی دیگر دارد که در دوران نوجوانی افراد به مقوله طرد شدگی حساس تر هستند و با وجود اینکه مغز آنها از مغز یک کودک ۶ الی ۱۲ ساله تکامل بیشتری دارد ولی هنگام لبخند و تایید دیگران سست شده و نمی توانند و خودشان را کنترل کنند برای همین است که Kenneth gergen که یکی از روانشناسان اجتماعی مشهور است و تالیفات و تحقیقات بسیار زیادی دارد از اصطلاحی نام می برد به نام monadic clusters یعنی دسته های مونادیک یا floating worlds دنیای شناور . او سازنده این دو اصطلاح است . اصلاح دیگری که از او در واقع به میراث داریم zero song games است در واقع بازی های که می شود بازی باخت باخت یا بازی برد باخت نه برد برد این اصطلاح را او مطرح کرده است ولی monadic clusters و floating worlds چیست ؟ می گوید در دوران نوجوانی به خصوص با آمدن موبایل و سیستم های combination نوجوانان و البته در بزرگسالان نیز این اتفاق می افتاد اما در نوجوانان و teenager ها شدید تر است آنها پسته های چند نفری می سازند و این آنها را موناک گذاشته و این دسته ها یک محیط های اجتماعی تک صدایی هستن . جمله خیلی قشنگی می گوید univocal social environment through the process of circular affirmation مجموعه های مونادیک محیط های اجتماعی تک صدایی از طریق فرایند تایید چرخه حلقه ای . حالا ممکن است بگویید که منظور از این چیست ؟ مفهموم آن چیست ؟ خدمتتان توضیح می دهم . می گوید یعنی دسته های چند نفری درست می شود که تک صدا است و همه یک حرف را می زنند و یک باور را دارند و به طور عجیبی یکدیگر را تایید می کنند و محیط اجتماعی تک صدایی از طریق تایید حلقه ای عمل می کند . یعنی من شما را تایید می کنم و شما نفر سوم را تایید می کنید و نفر سوم نیز مرا تایید می کنم و ما چند نفر نشسته و در کامپیوتر و چت روم ها و شبکه های اجتماعی و کاری که می کنیم فقط یکدیگر را تایید می کنیم این حلقه ها بسیار قوی می شوند که روانشناس ژاپنی یک اسم قشنگ برای آن انتخاب کرده و می گوید تله کاکون که کاکون یعنی شفیره و می گوید نوجوانان چند نفری در شفیره ها رفنهدو تنها کاری که می کنند این است که همدیگر را تایید می کنند . این او را تایید می کند و او این را تایید می کند منتهی خوبی این داستان چیست ؟ خوبی این داستان این است که طرد شدگی را به حداقل می رساند یعنی آن ضربه طرد شدگی را تله کاکون ها می گیرند یعنی آن گروهی که چند نفری با یکدیگر هستند و معتقدند این بسیار عامل حفاظتی است یعنی آن کودکان که ممکن است که سلامت روان ندارند اگر وارد یکی از این تله کاکون ها شوند به شدت سلامت روان را پیدا می کنند و این چیزی است که خانواده ها می گویند که این چند دوست دارد که از یکدیگر جدا نمی شوند و نمی توان آنها از یک دیگر جدا کنیم و همیشه با یکدیگر هستند و هر کاری که یکی می کند بقیه نیز باید انجام دهند و این نشان می دهد که قدرت طرد شدگی شدید است که آنها برای خود شفیره هایی درست می کنند که قانون این شفیره طبق گفته gerken طبق به قانون تایید چرخه حلقوی است یعنی ما یکدیگر را تایید می کنیم و نه نمی آوریم و در نتیجه سلامت روان ما تامین می شود و در واقع خیلی از کودکانی که مشکل دارند وقتی به بزرگسالی می رسند آسیب دیده اند آنهایی هستند که شاید نتوانستند monadic clusters این مجموعه های مونادیک را به درستی تجربه کنند . منتهی gerken از این داستان راضی نیست این monadic clusters از قبل بوده اما با آمدن گوشی و موبایل و اینترنت خیلی شدید تر شده و قابل بررسی کردند فهمیدند خیلی از نوجوانان بر خلاف تصور که می گویید اینترنت چقدر گزینه برایمان ارائه می کند بیشتر مکاتبات و تماس ها و چت ها با همان دسته مونادیک است و با بقیه نیست و شما تعجب می کنید که اینترنت در دسترس دارید ولی اطلاعات شما خیلی رشد نکرده و به جهان بیرون خیلی توجه نمی کنید و متوجه شدند بیش از ۸۰ درصد تعامل آنها و ارتباطات آنها با همان موناد خودشان است . این سلامت روان آنها را تامین می کند ولی خطراتی نیز دارند و یکی از خطر هایش این است که سو گیری اجتماعی پیدا می کنند و هر چه آن موناد بگوید تایید می کنند برای همین اگر یکی از آنها باور دارد که حشیش معجزه می کند امکان ندارد که بقیه مخالفت کنند و آنها به شناخت بی طرفانه آسیب می زند و شما می بینید با وجود اینکه ما در عصر ارتباطات و گزینه های متعدد هستیم آنها بر روی یکدیگر zoom کرده اند و فقط یک مبحث خاص را تکرار کرده و جلوی رشد را می گیرد و gerken مخالف این باور است و معتقد است این یک تهدید برای بشریت است یعنی جریان آزاد اطلاعات لزوما به جریان آزاد اطلاعات منجر نمی شود و مردم را آزاد می گذارید یا monadic clusters درست می کنند یا دنیای شناور . یعنی عده ای هستند که شبیه به جزیره هستند و فقط با یکدیگر در تماس هستند و این دنیا ها ممکن است که خیلی از نظر مکانی در یک جا نباشند ولی یک تعداد آدم هستند که فقط به یکدیگر ایمیل می زنند و یکدیگر در سایت ها follow می کنند و فقط از یکدیگر اطلاعات بدست می آورند و این قضیه باعث آسیب می شود ابن مقاله قشنگی است که اگر شما میخواهید بدانید که این عصر جدید و سیستم ارتباطات با ذهن انسان ها چه کرده است mobile communication and network privaters literature review of the implications for diverse and new toes که چگونه پیوند های اجتماعی محدود شده و در خیلی ها این حالت تله کاکون را پیدا کرده ؟ این هم از مبحث تله کاکون ما بود . یک جمله قشنگی را تئوریسن های گروه های کوچک مطرح می کنند این است . ما همیشه دیدگاه های را ارزیابی می کنیم در یک گروه ها یا فرقه و اگر آن دیدگاه ها برای ما علاقه ایجاد کرد و حس کردیم آن دیدگاه ها درست است به آن گروه می پیوندیم در صورتی که تئوریسن های تله کاکون نکته ای را که مطرح می کنند این است که نه این گونه نیست جمله قشنگی ها این است که اول اتصال می آید بعد باور یعنی اول آن حس تعلق می آید بعد باور ها یعنی این گونه نیست که ما باور های یک گروه را قبول داریم پس به آن گروه می پیوندیم . می گوید نه شما یک گروه تشکیل می دهید برای مبارزه با طرد شدگی و با یکدیگر اتصال پیدا می کنید و بعد باور های آن گروه را می پذیرید برای همین است که این خطر وجود دارد و چرا من به این مبحث طرد شدگی بها می دهم ؟ فقط بخاطر سلامت روان نیست برای پدیده خرد ستیزی و تفکر ما معقول و غیر منطقی نیز است وقتی شما از طرد شدگی و یک گروه می ترسید تمام محتویات فکری آن گروه را نیز قبول می کنید و بر خلاف اینکه خیلی ها معتقد هستند ذهن انسان به صورت بنیادی می تواند خطاهای شناختی بسیاری را مرتکب شود و من کتاب های را در نقد این معرفی کردم مثلا من دیروز به دنیا نیامده ام Hugo mercier اشاره کرده بود یا مباحث دیگری را راجع به خطا های شناختی مطرح خواهم کرد چیزی که بود این است که مغز انسان آنقدر که شما فکر می کنید مستعد خطا های شناختی نیست ولی مجبور است که خطا های شناختی را بپذیرد چون از طرد شدگی می ترسد و شما خیلی از آدم ها را می بینید که تا معقول بحث می کنند و حرف های عجیبی می زنند و شما حس می کنند که چرا آنها آنقدر نا به خردانه عمل می کنند ؟ مگر شما سیستم cortex ندارید ؟ مگر شما سیستم تعقل ندارید ؟ مگر شما منطق ندارید ؟ نه داستان این نیست داستان این است که از طرد شدگی توسط آن سیستم فرار می کنند و می دانند اگر مانند آن سیستم یا فرقه یا گروه یا مجموعه مونادیک فکر نکنند از آن حلقه طرد می شوند و طرد شدگی به قدری دردناک است که باعث می شود که تفکر ما به شدت سو گیری پیدا کند پس خیلی ها این را می گویند که راه حل افزایش تفکر خردمندانه و عقلانی درس دادن خرد و منطق و عقلانیت نیست بلکه کمک در حل مقوله طرد شدگی است یعنی اگر شما در یک مجموعه مونادیک نوجوانی هستید و فرض کنید یکسری رفتار ها را آن مجموعه تایید می کند این نیست که شما ثابت کنید که آن رفتار ها اشتباه است بلکه باید به طرف کمک کنید که اگر از آن مجموعه طرد شوی فاجعه بزرگی نیست و آن لحظه ناگهان شما می بینید که تفکر خردمند شکل می گیرد پس در واقع درست است که همه چیز بخاطر طرد شدگی نیست ولی منشا بخش عمده ای از خرد ستیزی انسان ها باور های غیر منطقی و افراطی نادرست در مقوله طرد شدگی است . من سعی کردم یک مبحثی را خدمتتان ارائه داده باشم . مقیاس هایی را نیز برای طرد شدگی و بی انگیزگی وجود دارد . حالا برای خیلی طولانی نشدن این بحث به آنها نمی پردازم این نیز یک تصویر قشنگی است که خیلی ها می گویند که معنی دار است که مقوله طرد شدگی آن my life است عمر و عشق را که reject کرده و در واقع مقوله طرد شدگی را خیلی سمبولیک نشان داده است من سعی می کنم مبحث را اینجا تمام کنم چون که خیلی طولانی شود پیگری آن دشوار می شود مباحث تکمیلی تر و ابعاد تخصصی تر قضیه را سعی می کنم در مجموعه های دیگر خدمتتان ارائه دهم . پس این را اینجا فعلا تمام کنیم تا تک این مقوله ها را بعدا به صورت مبصوت تر جاهای دیگر خدمتتان ارائه دهم .
Document