خب بخشهای دیگری از کتاب هنر چگونه اثر میکند خانم الن وینر رو دنبال کنیم. فکر میکنم دیگه این احتمالا قسمت آخر خواهد بود چون دراواخر کتاب دو فصلش اختصاص داده به این که آیا هنر به رشد شناختی منجر میشه یا نه یعنی افرادی که بیشتر درگیر مسایل هنری هستند موسیقی نقاشی رمان ، ایا این گسترش تفکر اینها هوش اینها مهارتهای اینها در حوزههای دیگه هم سرایت پیدا میکنه یا نه این پدیده رو اصطلاحا بهش میگن far transfer یعنی انتقال دور . عنوان مثال اگر شما یک فرض کنید ساز موسیقی رو خوب بلد باشید بنوازید آیا این کمک میکنه که مثلا در فیزیک شیمی ادبیات هم رشد بکنید آیا اینها به همدیگه درواقع حمایت میرسونن و همدیگه رو تقویت میکنن یا نه ؟؟ و میدونید که معمولا وقتی صحبت از این قضیه است تقریبا همهی کتابها میان آلبرت انیشتن رو مثال میزنن که بله ایشون هم ویالونیست بوده و هم فیزیکدان بسیار قوی بوده و اشاره میکنند که یک بخشی از تواناییهای ذهنی و هوشی او در مسالهی فیزیک نظری به این برمیگرده که ذهن موسیقیایی داشته. خانم الن وینر ه عنوان یک روانشناس این پدیده رو دنبال کرده و نسبتا یک بحث میشه گفت جامعی روی این قضیه ارایه میده در ابتدا میاد به مونوگرامها و مطالعات گستردهای که نمرات افراد رو در آزمون اس ای تی ای با سوابق هنری اونها مقایسه کردن میپردازه میدونید اس ای تی ای یک نمرهای است شباهت به آزمون کنکور در کشور ما داره درواقعا scholastic children’s test یا scholastic aptitude test نمرهای هست که معمولا دو تا شاخه داره یکی شاخهی ریاضیات است و دیگری شاخهی کلامی هست mathematics and ferb که هر چه این نمره بالاتر باشه امکان پذیرش افراد در دانشگاهها بیشتر افراد بسیار نخبه اونایی که در دانشگاههای خیلی تراز اول قبول میشن معمولا نمرات هزار و چهارصد هزار و سیصد اینا دارن و میانگین حول و حوش رقم حدود نهصد هشتصد اینا در واقع نوسان میکنه. در یک مطالعهای اومدن بررسی کردن ببینند که خود خانم وینر هم توی اون بوده که نمرات اس ای تی افراد که حتی این رو هم بهتون بگم در مطالعات دیگه اس ای تی و گاهی اوقات به عنوان نایب یا جایگزین تست هوش هم حساب میکنن یعنی اگر شما نمرهی ast بالاس شمارو افراد باهوشتری تلقی میکنن و نشون داده شده که با آزمونهای کلاسیک هوش همبستگی اسایتی حدود هفت دهم هست یعنی تقریبا میتونه جایگزین اون حساب بشه . مطالعه وسیعی انجام داده روی تعداد زیادی از دانش آموزان رقمها رو شما نگاه کنید همگی در حد میلیونی هست که افراد دانش آموزان نمرهی اس ای تی اونها رو اومده به عنوان مقایسه کرده با تعداد سالهایی که در کلاسهای هنر شرکت داشتند. عدهای بودند حدود دو میلیون و پونصد هزار نفر که هیچ سالی کلاس یا course هنر شرکت نکردن این گروه دیگه که سه میلیون و خوردهای بوده یکسال course هنر شرکت کردن در دورهی دبیرستانشون، گروه دیگه دو سال سه سال و بالاخره چهار سال و نکته ای که واضحه اینه که میبینید هر چقدر سالهایی که افراد course هنر گذروندن نمرهی اس اس تی بیشتر بوده به عنوان مثال اونی که چهار سال یا بیشتر از چهار سال گذرونده به طور متوسط نمرهی اس اس تی اینها نمرهی composite یعنی مخلوط اون نمرهی کلامی و ریاضیاتی حدود نهصد و پنجاه بوده در صورتی که اون که هیچ دورهی هنری شرکت نکرده هشتصد و هشتاد بوده و اون این که فقط یک سال course اضافه برنامه فوق برنامهی هنری گرفته نهصد تا بوده. ببینید تفاوت خیلی محسوس و معنی داره منتها خانم وینر میگف به درستی میگه این دلیل نمیشه که در واقع این افراد دلیل افزایش نمرهشون اس ای تی انها course هنر باشه میتونه اون وری باشه خب افرادی که باهوشتر افرادی که درسشون بهتره فرصت دارن وقت دارن در برنامههای هنری شرکت میکنند به همین دلیل این همبستگیهای باشه یا میتونه مال این باشه که افرادی که نمرات بالاتری دارن معمولا از نظر وضعیت اقتصادی اجتماعی در وضعیت بهتری هستن اونایی که نمرات بالاتر کنکور میارن حالا به استثناها شما دقت نکنید یه همبستگی وجود داره بین درآمد والدین و نمرات اس ای تی که کودکان و فرزندان به دست میارن و خب طبیعتا اون خانوادههای مرفهتر احتمالا بچههاشون رو کلاسهای انواع کلاسهای هنری هم در واقع میذارن و اینجا تفکیک دو تا نمره هست که ببینید هم به نمرهی ریاضیات کمک کرده یعنی شما اونهایی که یک سال یا هیچ سالی شرکت در برنامههای فوقبرنامه هنری نداشتن در مقایسه با اونهایی که چهار سال یا بیشتر داشتند و این نمرات کلامی اوناس که باز شما میبینید که تفاوت محسوس و پیام ساده اینه که همبستگی وجود داره ولی اشتباه نکنید همبستگی به معنی علت نیست هرکسی سالهای بیشتری برنامههای هنری شرکت کرده نمرهی اس ای تی بیشتر. منتهی کشف جالبه خانوم وینر کرده و جالبه با وجود این که خودش روانشناس هنر هست حالا خواهیم دید کمکم جمعبندیش به این سو است که این اثری که شما میبینید و در واقع افرادی که نمرات بالاتری در آزمونهای اسایتی دارند این به دلیل فعالیت هنریشون نیست این یک همبستگی غیر علی هست . اینجا رو به این صورت دنبال کرده که شما ببینید نقش شرکت کردن در برنامههای هنری در افزایش نمرات اسایتی رو شما در اسلاید صد و هشت مشاهده میکنید سالهای هزارو نهصد و هشتاد و هشت این همبستگی یا اثر متقابل کمتر بوده و همین طور که به سمت سالهای هزار و نهصد و نود و هفت میریم به تدریج همبستگی و تاثیر شرکت کردن در کلاسهای فوق برنامهی هنری بر نمرات اس ای تی افزایش پیدا میکنه . یعنی شما میبینید دانشآموزانی هزار و نهصد و هشتاد و هشت فارغالتحصیل شدن اونقدر هنر تو نمرهی اسای تی نقش نداشته که اونایی که در هزار و نهصد و نود و هفت فارق التحصیل شدن و به تدریج شما میبینید این افزایش پیدا میکنه و این مساله رو شما در رشتههای مختلف میبینید باز اینجا تفکیک کرده اونایی که هیچ هنری شرکت نکردن میبینید نمرات پایینتر هست چه نمرهی ریاضیات و چه نمرهی کلامی در مقایسه اونهایی که در هنرهای مختلف شرکت کردن حالا این هنرها میخواد رقص بوده تاریخ هنر بوده مسالهی کارکرد موسیقیایی بوده تاریخ موسیقی بوده طراحی بوده یا دراما یا هنرپیشگی. پس ببینید هر نوع هنری ظاهرا همبستگی داره با افزایش نمرات اس ای تی منتهی دوستان من عزیزان من وقتی یک نفر عمیق به مساله نگاه میکنه سریع نتیجهگیری نمیکنه اینجا سریع نتیجهگیری نکرده اگر شما بچههاتون و دو سال سه سال بذارید کلاسهای فوق برنامه هنر نمرات کنکورشون خود به خود بهتر میشه این اومده اینجوری قضاوت کرده از روی اسلاید صد و هشت که شما میبینید همونطورکه جلو میره همبستگی شرکت در برنامههای هنری با نمرهی اس ای تی افزایش پیدا میکنه. این اینجوری میگه میگه به تدریج که ما داریم میریم جلوتر دانشگاهها دوست دارن افرادی رو پذیرش بکنن که سوابق متنوع دارن تو تحصیلاتشون فقط درس نخوندن فقط کنکور ندادن دوست دارن افرادی رو بپذیرن که بگن به غیر درس خوندن چه کار دیگهای بلد یا در واقع میشه گفت عملا چه هنر دیگهای بلدی؟ و این باعث شده که افراد و دانشآموزان نخبه رو بیارن به این که علاوه بر اینکه فیزیک بخونن شیمی بخونن ریاضیات بخونن ادبیات بخونن فعالیتهای فوق برنامهیی هنری هم شرکت کنن به این امید که شانس قبول شدن و پذیرفته شدنشون در دانشگاهها افزایش پیدا کنه. مطالعاتی که کرده این رو نشون داده که این همبستگی همبستگی علی نیست یعنی شما بیاید بری کلاس نقاشی کلاس موسیقی نمرهی کنکورت بهتر میشه بلکه مال این کسایی که دیگه خیلی رقابتی هستن و همینطور که میبینید در اسلاید هشت رقابت همینجور بیشتر بیشتر شده و دوست دارن توی اون دانشگاههای خیلی خوب پذیرفته بشن دیگه علاوه بر اینکه درس میخونن سعی میکنن هنرهای دیگهام بلد باشن اون رزومهشان پر باشه و بتونن پذیرفته شن. پس تا اینجا کار خانم الن وینر جمع بندی میکنه که برای البته این ببینید یه جمعبندی خیلی سیاسیها و یه مقدار هم میتونه تبعات خیلی کلان اجتماعی داشته باشه که آیا مثلا میان هزینههای کلاسهای هنر را در دبیرستان افزایش بدن به افزایش فیزیک و شیمی و ریاضیات کمک میکنه که خانم الن وینر معتقده که متاسفانه اینگونه نیست. هر چند آدم خیلی دوست داره اینجوری باشه ولی اونچه که شما در مورد آلبرت انیشتن میبینید یک همبستگی غیر علی هست به اعتقاد خانم وینر. مقدار باز میگم یه سری تبعاتی داره یعنی الان در کشور ما هم خیلی میپرسند که آیا مثلا اگه فرزندمون کلاس نقاشی بفرستیم فرزندمون رو بفرستیم موسیقی یاد بگیر این باعث میشه نمرهی کنکورش بهتر بشه ظاهرا مطالعات خانم وینر میگه نه این گونه نیست . کمکی نخواهد کرد البته من قبلتر وارد مقولهی ژنرالیست اون پدیده انسانهایی که در واقع چند بعدی هستند و تو چند مقوله فعالیت میکنند کتابی معرفی کردن و اشاره کردم که جنرالیست ها اصولا در درازمدت افراد موفقتری هستند چون اینجا شما دقت بفرمایید که این همبستگی رو اومده با اس ای تی نمرهی کنکور گرفته و همهی زندگی که نمرهی کنکور نیست اصلا بخش کوچکی از موفقیت و نمرهی اس ای تی تعیین میکنه فقط برای ورود به دانشگاههای خوب و در واقع معروف آمریکا شاید کاربرد داشته باشه به همین دلیل من فکر میکنم که یه مقدار جمعبندی خانم وینر یک مقدار هنوز میشه گفت زود هنگام هستکه این اثر نداره آره در نمرهی کنکور ممکنه اصن نداشته باشه شما وقت بذاری بری همون درس کنکور بخونیم بیشتر میشه طبیعتا تا این که ساعات زیادی صرف نقاشی و هنر بکنی. حالا باز محورهای دیگهای رو هم بررسی کرده مثلا اگر شما رمان بخونید کتاب داستان بخونید کتاب داستانهای عمیق بخونی آیا این درک هیجانات تواناییهای شناختی و هیجانی شما رو گسترش میده یا نه یه عده از بچهها هستن فقط فیزیک شیمی ریاضی میخونن درس میخونن یه عدهی دیگه هست که ادبیات دوستدارن دوران دبیرستان طی دوران دانشگاه میان شاهکارهای ادبی رو میخونن آیا این روی سیستم شناختشون کمک میکنه آیا این باعث میشه که تواناییهای بین فردیشون بیشتر بشه؟؟ اینجا مطالعات کم دوستان به این راحتی نیس سنجیدن اینا چون ببینید شما به این راحتی نمیتونیم مثلا با دو گروه کنی یه عده رو بگی شما بیا چهار سال حتما رمان بخون کتابهای هنری بخون و بعد بیان ببینن که چه اثری روی تواناییهای شناختی داره اون مورد قبلی که شما دیدین اون حجم نمونهای بسیار بالا اینا هیچ کدومشون درواقع کارآزمایی نبوده این نبوده که یه عده رو بفرستن شما برو چهار سال هنر بخون یه عده رو نفرستند و بعد بین این دوتا رو با هم مقایسه کنند این همان گونه که بوده مورد بررسی قرار گرفته و همونطور که دیدیم دلیلی که این آوردن اینه: باونایی که باهوش ترن کتاب بیشتر خوندن فرهنگ شده باب شده مد شده کنارش مرسوم شده حتما یه هنری هم داشته باشند به همین دلیل این همبستگی داره پررنگتر میشه. حالا یه جریان مطالعهی دیگم جالبه که توی همین کتاب بهش پرداخته این به نظر من ازنظر طرز و Méthodologie و درواقع شیوهی پژوهش جالبه که مثلا ببینید چه کار جالبی کردن. مقاله مال دو هزار و شیش توی کتاب خانم وینر بهش استناد شده از این مقالات زیاده. خب ما بیایم ببینیم اونهایی که سابقهی خوندن رمان دارن آیا از نظر روابط بین فردی و درک هیجان چهره در دیگران موفقترن یا نه چون میگن وقتی شما رمان میکنید تو قالب اون شخصیت ها میری یا رمانهایی که شاهکارهای هنری هستند قدرت بالایی در توصیف هیجانات و عواطف و حالتهای روانی انسانها دارند پس شما اگر از سن پایین اینا رو بخونید در واقع آشناتر خواهید بود. مقالهی جالبیست bookworms versus nerds حالا تو فارسی به راحتی ما نمیتونیم اینا رو ترجمه کنیم bookworm میشه کرم کتاب و nerd ما به عنوان خوره و یا بچه خرخون حساب کنیم. ولی در اینجا منظور این بوده: کسایی که رمان میخونن کتابهای هنری میخونن و کسایی که فیزیک شیمی ریاضی میخونن یعنی درسخونهای یا علاقهمندان به علم کتابهای علمی میخونن دوست دارن راجب کرات و سیارات و نمیدونم میکروبها و مسایل فیزیک شیمی بخونن یه عدهی دیگه هستن که ذوق هنری دارن کتابهای هنری میخونن زیاد و اونا رو اومده گفته bookworm و اون یکی رو اومده گفته nerd البته این رو به صورت تحقیرآمیز نگفته اومده از اون اصطلاحات عامیانه استفاده کرده. منتهی bookworm رو اونایی که کارهای هنری زیاد میخونن چه جوری اومده متمایز کرده از اونهایی که کتابهای nonfiction درواقع علمی میخونن به این صورت که اومده فهرستی از نویسندههای مشهور تهیه کرده من به این عکسا برمیگردم فهرستی از نویسندههای مشهور تهیه کرده و پرسیده کدوم یکی از اینها رو میشناسید و تو چه حوزهای هستند ؟ فرض بر این اونایی که کتابهای علمی میخونن احتمالا نویسندههای کتابهای علمی رو میشناسن و اونهایی که علاقهی زیادی به خواندن ادبیات رمانهای تخیلی رمانهای درواقع بینالمللی اینها دارن و به ادبیات جهان مسلطن نویسنده های اینها رو بیشتر آشنا هستن حالا شخصا به عنوان مثال من خودم دیدم توی اسلاید بعدی خیلی موفقتر عمل کردم خیلی از اونا رو شناختم ولی این اسلایدر که مربوط به اون bookworm کرمها اونایی که هنری هستند نشناختم! یک تعداد زیادی اسم گذاشته حالا امیدوارم شما با این اسم بیشتر از من آشنا باشید و یکی یکی خونده و گفته ابته میدونید پخش و پلا کردند و اسم ساختگی به عنوان اینکه یه کسی نباشه الکی همه رو مگه میشناسم اگر اون اسمهای ساختگی میگفتند میشناختم اون موقع نمرش کم میشه. اینها افرادی هستند که در حوزهی فیکشن هستند و این یکی نان فیکشن ساخته بودم ولی قبلیا رو متاسفانه با اوج شرمندگی خیلیاشون نشناختم اینجا شما افراد رو میبینید مثل استفان هاوکینگ استفان ریگولد ریچارد داوکیگ ….. یا نویسندههای کتابهای روانشناسی شما اینجا میبینید میشل فوکولت برتلند راسل جفری …. بودن و افرادی nerd بودن احتمالا بیشتر اینا رو میشناختن با این توصیف من به سمت نرد ها باید برم و اونهایی که کارهای ادبی بیشتر اینا رو میشناختن و گفتم یه سری کتابهایی هم بوده که نویسندههای بوده که ساختگی بودن و اگر طرفین میگفته میفهمیدن که این مثبت کاذب یا همه رو داره الکی میگه. تستی بوده به نام تشخیص هیجان در چهره. یا تشخیص هیجان در چشمها این eyes test معروف یه تعدادی عکس به این صورت تهیه کردند این تست معروفه از افراد میپرسن که این تو چهرهاش چی هست ؟ شاد غمگین متعجب البته به صورت چهار گزینهای اطراف عکس چهارتا گزینه میاد و میگه به کدوم یک نزدیکتر شما انتخاب بکنید . این مثلا نگران عصبانی افسرده است خوشحال هیجانزده است یا این یک حسودی شده نمیدونم عصبانی مضطرب و سوال سر این بودکه آیا با بوک ورم ها بهتر ار نرد ها تشخیص میدن یا نه؟ جوابی که این مقاله گرفته یک بله قاطعانه! اونایی که رمان میخونن تواناییشون بهتر و اونها میتونن بهتر درواقع اون چهره رو شناسایی بکنن ولی باز میدونید این دلیل نمیشه یعنی خب ممکنه آدمایی که به امور بین فردی علاقه دارن به هیجانات علاقه دارند یا اصلا اصولا رویکرد ذهنیشون فردی هست خب اینا طبیعتا به ادبیات بیشتر علاقمند میشن به افرادی که راجب هیجان مینویسن بیشتر علاقمند میشن و شاهکار های ادبی و هنری رو میخونن باز رابطهی علی و معلولی تایید نمیشه. برای رابطه علی و معلولی گفتم ما نیازمند آزمایش هستیم یعنی افراد دو دسته بکنیم به یه عده بگیم بیا بشین کتابهای ادبی بخون عده دیگه بیان بشین کتابهای علمی بخون بعد ازشون این تست رو بگیریم. در مقالهی جالبی به نام reading literary fiction improves of mind نوشته Kidd & Castano دو هزار و سیزده. به این مساله پرداخته این مقاله خیلی سر و صدا کرد توی ژورنال مشهور و معروف ساینس چاپ شد هفت سال پیش و یافتهها خیلی همچین تاثیرگذار بود یه عده رو آورده بودن گفته بودن قطعات ادبی بخونید یه عده رو راجب فیزیک شیمی دستگاهها بخونید و بعد ازشون همین تست reading the mind in the eyes test RMET یعنی ذهن خانی در تست چشمها همین عکسایی که نشونتون داد عکسارو نشون دادن و گفتن بگو این توی ذهنش چی هست چه هیجانی توش هست به این میگن تست آر ام ای تی و این تست معتقدند هرچقدر شما قویتر باشید از اون محور حالت اوتیستیک دورتری و در روابط بین فردی و شناختن هیجانات در اطراف و افراد موفق تر عمل میکنید. خب یافتههای این مقاله خیلی به قول معروف دلگرم کننده بود و خانم وینر گفت این اگر خب تایید میشد چیز خوبی بود. ببینید چند قطعه کرده بود یه عدهای literary fiction خورده بودن فیکشنهای ادبی بودن یه عده نوشتههای پاپ خوندن یه عده هیچی نخوندن و یه عده nonfiction خوندن تو چند مطالعهی مختلف و چیزی که تو این مطالعه درآورده بود ای ها همش تفاوت معنیدار هست . نشون داده بود اونایی که literary fiction میخونن حالا به صورت خیلی زیاد نه ولی در حد مثلا پنج درصد ده درصد. بیست و پنج مقابل بیست و سه هست نمیدونم بیست و شیش در مقابل بیست و سه هست یعنی بیست و شیش نمرهی مثبت در اونایی که ادبی خوندن در مقابل بیست و سه نمره مثبت اونایی که مثلا شاهکار ادبی نخوندن رمان سطحی خوند چون توی اون دیگه اون هیجانات پرسپکتیو و اون دیدگاههای درونی افراد مطرح نمیشه خب گفتم این مقاله خیلی طرفدار پیدا کرد و توی مقالات و روزنامهها و رسانههای جمعی خیلی به اون اشاره شد که اگه میخواین بچتون از اون حالتهای در خود فرورفتگی خارج بشه در اون حالتهای نمیدونم اوتیستیک حالتهای افرادی که میگن theory of mind ضعیفه اونهایی که نمیتونن ذهن دیگران رو خوب بخونن تو روابط بین فردی از درک هیجانات دیگران عاجزند وقتی طرف مقابل ناراحت نمیفهمه وقتی طرف مقابل سعی داره اشتیاقش رو نشون بده متوجه نمیشه یا حرفایی میزنه که دیگران آزرده میشن و به خیال خودش مثلا حرف خوبی زده شوخیای دیگران خوب نمیگیره. اینا افرادی هستن که میگن theory of mind ضعیفی دارن. مقاله نشون داده و به صورت حالا آزمایشی در کوتاه مدت شما یه ذره کارای ادبی بخونی theory of mindبچه ات بهتر میشه. ارزش داشت میدونی این معنیش اینه که شما باید تا اونجایی که میتونید فرزندان خودتون تشویق کنید که رمانها رو بخونن و سعی کنند در واقع ذهن پویاتری رو کسب کنن. خانم وینر میگه آره هممون دوست داریم این درست باشه هر هنردوستی این رو دوست داره درست باشه یعنی شما وقتی شاهکارهایی از قسمتهای اصلی که خیلی انتخاب کرده بودند نوشتههای چخوف بود. شما وقتی میخوای بگی که مثلا چخوف شاهکار میگه که بین حتی رشد میده مغز تو ولی متاسفانه یه عدهای بسیج شدند البته این بسیج شدن و نمیگم جوابشون متاسفانه این پژوهش در واقع کیپ رو تکرار کنند پژوهش دوهزار و سیزده رو حدود پنج سال روش کار کردن تا مقالهی دو هزار و هیجده دراومدنشون dose a single session of reading literary fiction prime enhanced mentalizing performance آیا یک جلسه خوندن یک اثر ادبی ذهن شما رو در خوندن در واقع ذهنهای دیگر ذهنخوانی mentalizing توانایی درک هیجانات در دیگران یاری میکنه یا نه؟ اون متاسفانه که گفتن مال اینجا بود نه کار پژوهش این چهار گروه چهار پژوهش کردن، four replication experiments of Kidd and Castano چهارتا گروه چهار جای مختلف این کار رو تکرار کردن و جواب هر چهار پژوهش منفی بود. یعنی نشون دادن که به این راحتیا نیست شما رمان بخونی ذهنتون رو باز بشه! پس این قضیه تا اینجای علم این رو میگه که اگر اثری داشته باشه اثری پیچیده درازمدت و در طی عمر ولی در حد نمرهی کنکور یه جلسه دو جلسه نیست. سوال بعدی روی ریاضیات چی ؟ همون مسالهای که در مورد انیشتن گفتم آیا شما برای گروههای موسیقی شرکت کنید و توی ساز و موسیقی و آواز و اینا فعال باشی آیا این ذهن ریاضیاتی شما رو تقویت میکنه؟ آیا از این جنبه کمک میکنه خب روی این هم پژوهشهای زیادی صورت گرفته یکی از پژوهشهای و من دیدم بهتون بگم دوستان عزیز گفتم در آمریکا این قضیه خیلی سیاسی میشه خیلی از سناتورها نمایندهها افرادی که میخوان ریسجمهوری بشن به اینا استناد میکنند مثلا میگن ما میخوایم بودجهی فعالیتهای هنری فوق برنامه رو توی مدارس افزایش بدیم مدارس دولتی به چه نیتی به این نیت که فیزیک و شیمی و جلو بیفته و تو رقابت مثلا فضایی از کشورهای دیگه جلو بزنیم از کامپیوتر جلو بیفتیم در علوم بنیادین مثلا از چین و روسیه جلو بیفتیم. و این بودجهی خیلی زیادی خواهد بود پس این پژوهشها اهمیت دارند این مقالهای که به عنوان master piece حساب میشه و خانم وینر به صورت مبسوط توی کتابشون پرداخته مقاله Catterall هست هزار و نهصد و نود و هفت این مقاله حالا من بخشهاییش رو خدمتتون عرض کنم involvement in the arts and success in the secondary school درگیر هنر و موفقیت در دبیرستان. این به صورت یک مونوگراف در هزار و نهصد و نود و هفت چاپ شده. خب این چه یافتههایی داشته باز با هم یافتهها رو مرور کنیم یا شباهت داره به همون کارهای خانم وینر و نمرات اس ای تی. اومده بود افراد اینجور در نظر گرفته بود خب توی دبیرستان بیان ما یک چارک چارک کنیم یک چهارم اول یک چهارم دوم یک چهارم سوم یک چهارم چهارم . یک چهارم اول اوناین که بیشترین ساعات حضور در کلاسهای هنر نقاشی موسیقی تاتر دارن و شاید کلاسهای فوق برنامه میرن در بیستوپنج هزار نفر سنجیده بود. رقم بالاست و چارک پایین اونایی که تقریبا هیچی ندارن دیگه یعنی تو حوزهی هنر هیچ فعالیتی ندارند و اومده بود از چند نظر اینها رو در واقع با هم مقایسه کرده بود: گرفتن نمرات ای و بی در ادبیات انگلیسی چارک بالای هنری هفتاد و نه ممیز دو درصد گرفته بودند چارک پایین هنری شصت و چهار ممیز دو درصد نمرهی بالاتر از میانگین در کل آزمونها شصت و شش ممیز هشت درصد چهل و دو ممیز هفت درصد. پس یعنی اون هنریها نمرات شونم بهتره ترک مدرسه در کلاس دهم یعنی این دانشآموزان سال هشتم اومده بود با کرده بود فالو کرده بود دیده بود ترک تحصیل توی اون چارک پایین تقریبا چهار برابر چارک بالایی است! رقم کلا زیاد نبوده یک ممیز چهار درصد اومدن کلاس دهم یعنی دو سال بعد مدرسه رو ترک کردن درصورتی که تو اون گروهی که هیچ فعالیت هنری حداقلش رو داشتن چهار ممیز هشت درصد و احساس کسالت و ملالت در مدرسه که با ببینید تفاوت خیلی زیاد نیست ولی اونایی که چارک بالای هنری بودن کمتر این حالت ها رو داشتن. پس جمعبندی این بود که هنر کمک میکنه یه همبستگی داره . افراد وقتی میان میرن توی فعالیتهای هنری یه مقدار بهتر شدن ولی خب ببینید خیلی همچین در واقع پر رنگ نیست. یا باز اومده بود کلاسهای دانشآموزان کلاس دهم را بررسی کرده بود چیز جالب که متوجه شده بود این دوستان عزیز یه بخشی رو دقت بفرمایید به خصوص اونا و آقایونی که میگن فرزند دبیرستانی دارن دیده بود که اونایی که تو فعالیتهای هنری شرکت میکنن خب وقتی شما برای فرزندتون فعالیت هنری نقاشی موسیقی شعر تاتر اینا انجام میدید فقط نمراتش بهتر نمیشه یه اتفاقی میفته که بعضیا گفتن این دلیل بهتر شدنشون دلیل کاهش کسالت و روحیهی بهترشون و اونم تماشای کمتری تلویزیون هست. یعنی اون ساعاتی رو که اینا میرن فعالیت هنری میکنن کمتر تلویزیون نگاه میکنن اونایی که چارک پایین بودید بودن ببینید بیشترپیش از سه ساعت تلویزیون سی و چهار درصد بودن در صورتی که اون چارک بالای هنریها بیست درصد بودن یعنی تلویزیون بیش از سه ساعت در روز. در صورتی که کمتر از یک ساعت در روز. که یه اتفاق خوب در چارک بالای هنری بیست و هشت درصد بوده در چارک پایین هنری پونزده درصد. به عبارت دیگه وقتی شما در فعالیتهای هنری شرکت میکنید از تماشای تلویزیون تون در روزهای هفته کاسته میشه و این همبستگی بالایی داره با موفقیت تحصیلی و سلامت روان دوستان عزیز متاسفم این و بگم ولی کمکم داره باور شخصیم میشه همه جای دنیا نه ایران بلکه تو کل دنیا تلویزیون به نظر چیز خیلی جالبی نیست و آدمهایی که بالای سه ساعت در روز تلویزیون نگاه میکنن یه همبستگی داره با افت تحصیلی مشکلات روانپزشکی کاهش احساس رضایتمندی از زندگی… حالا بین خودمون باشه جالبی نیست دیگه حداکثر نگاه میکنیم زیر یک ساعت ، نذارید یک ساعت رد شه و این ربطی به تلویزیون ما نداره همه جای دنیا این به نظر میاد این جعبه جادویی کمش خوبه ولی وقتی زیاد میشه واقعا رو اعصاب انسانها میره و چیزای در نمیاد و در واقع دیده بودند که اگر شما بچتون بری تو کلاس فوق برنامه ثبت نام کنید نمراتش بهتر میشه ولی بخشی از این مال اینه که اون ساعتی که داره میره نقاشی تمرین اون ساعتی که داره میره موسیقی تمرین کنه خوشبختانه پای تلویزیون نیست و تاثیراتش سو از تلویزیون نمیگیره و این نکتهی جالبیست. مقالات دیگری هم کنار این اومده . فعالیت فوق برنامه هنری کمک میکنه به عنوان مثال این یکی مقالهرو نگاه کنید living the arts through language and learning a report on community based youth organizations Americans for the art monograph مونوگرافهای که به صورت سالانه چاپ میشه. اونایی که نه ساعت یا بیشتر فعالیت هنری فوق برنامه در هفته داشتند یعنی بچهها رو بفرستید به طور متوسط نه ساعت در هفته فعالیت هنری فوق برنامه داشته باشند دیده بودند که در دبیرستان هشتاد و سه درصد جایزهی درسی میبرند در صورتی که میانگین کشوری آمریکا شصت و چهار درصد پس در واقع در فعالیتهای هنری شرکت کردن با افزایش بردن جایزههای در واقع ملی جایزههای منطقهایا حالا مدرسهای اینا همراه کمک میکنه. منتها همین مقاله یافتهی جالب دیگه هم داشت. شاید دلسردکننده باشه و اونم اینه که فعالیت فوقبرنامه ورزشی هم همین کار و میکنه به عبارت دیگر فعالیت فوق برنامه هنری گفتیم از ساعات تلویزیون میکاهه و درس رو بهتر میکنه باعث میشه شما جایزههای بیشتری در حد استان مدرسه و نمیدونم ایالت و شهر وشهرستان ببرید ولی فعالیتهای فوق برنامه ورزشی هم همین کمک میکنه. پس این مفهوم فوق برنامه بودن که کمک میکنه نه صرفا یاد گرفتن ویالون کمک کنه درست بهتر شه و شاید همون فوق برنامهی ورزشی هم با کمک بکنه کمتر تلویزیون نگاه کنی و سیستم شناختی بهتر توسعه پیدا بکنه. باز در مطالعهی دیگهای نمرهی اسایتی دانشآموزا دبیرستانی رو دیده بودند که اگر شما چهار سال کلاسهای هنری فوق برنامه در مقایسه با یک سال داشته باشید یعنی توی دورهی دبیرستان چهار سال داری پیانو کار میکنی چهار سال نقاشی کار میکنی در مقایسه با کسی که یک سال کار کرده نمرهی اس ای تی کلامی شما چهل شماره و ریاضیات شما بیست و سه شماره بیشتر خواهد بود. پس اینم در نگاه اول دلگرم کننده است ولی در حوزهی هنر وقتی این قسمت و نگاه میکنید اگر به جای کارهای هنری چهار سال کلاس زبان بری به صورت فوق برنامه حتی اثر پررنگتری داره یعنی معنیش اینه که شاید بعضی از خانوادهها دارندبچهها اون کلاس زبان میفرستن به صورت فوق برنامه شاید این با این پژوهش خیلی بیشتر همخوانی داره چهار سال کلاس زبان به صورت فوق برنامه در مقایسه با فقط یک سال یعنی به یک زبان دوم یادبگیریم باعث افزایش صد و بیست و یک شمارهی اس ای تی کلامی و پنجاه و هفت شمارهی در واقع یعنی این تو کلامی افزایشی پررنگ داشته و فوق برنامهی علوم در محور ریاضیات . پس پیام سادهای که اینا میدن این توی اون بررسیایی که اومدن فرد رو فرستادن توی یک برنامه یعنی گفتن خب یا نسبت به بقیه این رو اضافه به شما میدیم هنر کمک کرده ولی فوق برنامهی زبان و فوق برنامهی علوم مثلا کتاب کلاس کامپیوتر میشه کلاس مثلا طراحی صنعتی میشه اینها خیلی بیشتر و نمرهی اس اس تی اثر داشته. خب پس تا اینجا جمع بندی به نظر میاد خیلی برای لااقل در علم کوتاه مدت ما دقت بفرمایید اینا علم قاطع نیست ! کوتاهمدت من عرض کردم نمرهی اس ای تی همه چی رو تعیین میکنه ولی معنی سادهش اینه دوستان که لااقل یافتههای علمی این و میگن که اگر شما هدفتون کنکور و قبولی در دانشگاهه خیلی کلاس هنری به فرزندتون کمک نخواهد کرد اگر بکنه از راه کاهش فعالیتهای مخرب مثل تماشا تلویزیونه و در کنار اون اگر شما کلاسهای فوق برنامه به صورت زبان خارجه یا کلاسهای فوق برنامهی علوم مثلا گفتم کامپیوتر نمیدونم الکترونیک این شرکت بکه اینا خیلی نمرات اس ای تی رو بیشتر ارتقا میده ولی باز هم من این رو عرض میکنم هم خانم وینر، ایشون اشاره کردن نمره اس ای تی همه چیز زندگی نیست و در واقع اس ای تی و حالا وزارت آموزش و پرورش آمریکا روش حساسه وزارت علوم آمریکا حساسه ،زندگی افراد که کنکور و اینا نیست هنر یک جنبههای دیگری داره ولی اشکالش اینه که ما به راحتی نمیتونیم دیگه اونها رو اندازهگیری کنیم دیدیم حداکثر پژوهشهایی که صورت گرفته بود در حد این بود که مثلا شما چند دیقه رمان بخونین و بعد ببینن که روی ذهن شما اثر دراز مدت ممکنه اثر داشته باشه ولی لااقل علم روانشناسی با ابزارهای موجود نمیتونه اون رو نشون بده و در عین حال مردم هم موش آزمایشگاهی نیستن که شما ده سال یکی رو بفرستید مثلا کلاس هنر و بعد ببینید که آیا در ازدواجش در زندگیش در درآمدش در حوزههای دیگه آیا اثر داره یا نه!؟ دیدیم اثر داره ولی نمیتونه علی باشه ممکنه دلیل دیگه داره خب خانوادههایی که رفاه بیشتری دارن شادابی بیشتری دارند فعالیتهای فوق برنامه بیشتری هم خواهند داشت و به این راحتی نیست . به خصوص که یافتههای بعضی کشورهای دیگهی دیگه میگه این هلند هست و این انگلستان در انگلستان دیدن رابطهی از اسایتی و فوق برنامه هنری پیدا نشد چرا چون خیلی از مدارس دولتی و در عین حال اون رقابتی که تو آمریکا باب شده که فرض کن رزومه پر کنی مینویسی علاوه بر اینکه نمرهت بالاست بلدی پیانو بزنی و توی کارهای نقاشیو خط و … فعال بودی بتونه یک رزومهی بهتری برات فراهم کنه خیلی کاربرد نداره پس تو هلند این رابطه پیدا نشده و جالبه تو انگلیس رابطه معکوس میدن یعنی اونایی که فعالیتهای هنر در دبیرستان کنند نمرات فارغالتحصیلیش پایینتر و در واقع میگن پس ببین خیلی مسایل فرهنگی توش نقش داره چرا تو انگلیس پایینتر اینجوری دیدم دیدم و بچههایی که از پس درسای ریاضی برنمیان فیزیک شیمی علوم برنمیان اینا برای اینکه به هر حال تو دبیرستان بمونن میرن رشتههای هنری رو انتخاب میکنن برای اینکه ساعتشون پر بمونه و از طرفی چون دولت در واقع تشویقشون میکنه که در حال روی دبیرستان بمونن اینا شیفت میکنند از رشتههای علوم پایه مثل علوم تجربی و ریاضی به سمت رشتههای هنری و هنرستانی پس به همین دلیل یک رابطه معکوس میبینیم هر کی بیشتر با هنر درگیره در واقع نمرات اون کنکور مانندش کمتر هست پس ببینید چقدر مسایل فرهنگی میتونه توش داشته باشه حالا شاید بعضی شرایط این اتفاق در کشور ما بیفته مثلا میگفتن از دیرباز که مثلا دیپلم ریاضی خیلی سخت بوده و اونایی که نمیتونستن بگیرن میرفتن تو رشته های دیگه. پس به همین دلیل این که به صورت کاذب شما یک تفاوتی ممکنه ببینید. مطالعه دیگری که این هم سال هزار و نهصد و نود و نه نه است تست دی سی تی developing cognitive abilities test سنجیده باز اینا کارآزمایی اینا خوبیش اینه که اومدن افراد دو دسته کردن اثر سه سال کار کردن با نواختن پیانو در تواناییهای شناختی کودکان . این کاری که کردن اومدن برخلاف او قبلا گفتیم این دیگه همبستگی میتونه علی باشه با پول پژوهشگران گفتن خیلی خب یه عده رو ما میایم به صورت در واقع تصادفی میذاریمشون توی کلاس پیانو شرکت کنن یه عده گروه کنترل هم این رو نخواهند داشت و بیابیم که تواناییهای شناختیشون همون مسالهی هوشی چگونه هست DCAT در این پژوهش میبینید تو سال اول و دوم اونهایی که در فعالیت پیانو شرکت کردن نمراتش یه چیزی حدود ده درصد بیشتر شده میبینید یک فاصله افتاده یعنی توی که دو سال نواختن پیانو کمک کرده که هوش اونایی که مینوازند افزایش پیدا کنه دیسی ایتی تقریبا میشه اون تست هوش گفت. ولی اتفاقی که افتاده این که ببینید این پژوهش از هزار و نهصد و نود و چهار بوده تا نود و هفت سه سال طول کشیده در نود و هفت دوباره دو گروه به هم رسیدند نتیجه این که نویسندگان گرفتن این که آره فعالیتهای هنری بخصوص موسیقی در کوتاه مدت به افزایش تواناییهای شناختی افراد منجر میشه ولی در درازمدت بقیهی کودکان هم از راههای دیگه جبران میکنند و بهش میرسند این یه مقدار با اون آرزوی بعضیها که بهش میگفتن Mozart effect اگر بچهها به موسیقی مواجه بشن یا روش کار بکنن هوششون جلو میفته یه مقدارن خط میکشه بر اونها میگه آره موقتا ممکنه یه خورده جلوتر باشد ولی در نهایت دو گروه به هم میرسند. در واقع این پژوهش دیگهایه Schellenberg E G music lessons enhance IQ psychological science اینم بازیافتهاش این بوده که آره اگه سی و شیش هفته و صد و چهل و چهار نفر اینو بررسی کرده. سی و شیش هفته افراد رو بیایم توی فعالیتهای موسیقیایی حالاچه به صورت خوانندگی و چه به صورت فعالیت کیبورد مقایسه با اونایی که این دریافت ندارن شرکت کنند هوش یه عده افزایش پیدا میکنه و چند واحد در واقع جلو خواهد بود ولی ببینیدخیلی همچین خیلی نیست اون گروهی که دریافت نکردن هوششون بعد از سی و شیش هفت نود و نه بوده در صورتی که اونایی که کیبورد کار کردن صد و دو بوده این تقریبا میشه گفت دو یا سه شماره آی کیو رو افزایش داده و در واقع سی و شش هفته کار کردن با آلات موسیقیایی یه مقداری به افزایش آیکیو منجر شده ولی اونم برای یک سال همونطور که دیدیم تو پژوهش قبلیهم این پدیده بود یه مختصری هوش قبالا ولی بعدا این گروه دیگه بهش رسیدن اصطلاحا catch up کردن و بهشون در واقع بازگشت کرد و در اینجا شما میبینید باز به صورت نمودار رسم کرده. توی خوانندگی بودن توی ویس بودند و چون اونایی که با کیبورد کار کردن میزان افزایش آی کی یوشون یه تقاوت معنیداری با اونایی که توی در واقع موسیقی شرکت نکردن وجودداره. این شاید باز یک یافتهای بود که کمک کنه دیداین دوتا مقاله مال سالهای دو هزار و چهار هزار و نهصد و نود و نه بعد از اون تعداد زیادی مقاله صورت گرفته چی بوده که ببینن آیا واقعا شرکت در موسیقی باعث افزایش هوش میشه وقتی meta-analysis کردن یعنی تعداد زیادی مقاله رو جمع کردن جواب تعدیل شد و شما آنچه که میبینید مال سال دوهزارو شونزده هست و در واقع یه چیزی حدود پونزده سال پژوهشهای بعدی رو دنبال میکنه و جواب نمایش من براتون اینجا با ذرهبین بزرگ میکنم این اصلان خیلی کم است یعنی تقریبا شاید یک یا دو شمارهی آی کیو به زور یعنی مثلا اگر اونایی که شرکت میکنن صد و دو بشن اون که شرکت نمیکنن صد و یک هستن و خیلی پررنگ نیست. پس جمعبندی که ما اینجا داریم اینه که تواناییهای شناختی به راحتی دستخوش تغییر نمیشن به کمک موسیقی و اگر موسیقی ادبیات و هنر کمک بکنه من فکر میکنم واقعا به جنبههای لذت زندگی احساس خوب بودن و احساس میشه گفت چند بعدی بودن هست ولی تو تستهای متعارف هوش و خیلی خودش رو نشون نخواهد داد. این پدیده رو عدهای به همون ترنسفر میگن یعنی خیلیا سوالشون اینه که آیا ما با پدیدهی ترنسفر مواجه میشیم ببینیم یعنی انتقال یعنی اون توانایی بتونه به حوزههای دیگه منتقل بشه یعنی شما اگر خوب پیانو بنوازی باعث بشه جبر و مثلثات و بهتر بفهمی؟ جواب این که نه به نظر میاد اینا مقولههای جدا از هم هستند اگر کمکی به شما میشه این کمک موقتیست راههای دیگهای داره و همهی فعالیتهای فوق برنامه این کار رو میکنن یعنی کلاس بسکتبال بذارید کلاس بوکس بذارید کلاس زبان دوم سوم بذاره رشدش کمک خواهد کرد و لزوما از راه هنر این اتفاق نمیفته. اینجا یه مقدار خانم وینر میگه دوست داشتیم جور دیگه باشه ولی باید علم رو به صورت بیطرفانه عرض کرد با این حال اصلا این به این معنی نیست که شما فرزندانتون برای فعالیتهای هنری تشویق نکنید منتهی معنیش اینه که اگر انتظار دارید که skill transfer بشه گفت که اگر این پیانو میزنه بعدا بتونه جبر و مثلثلت بهتر نمره بیاره ! کمکی نمیکنه اون مثال انیشتن یه مثال خاص که افتاده سر زبانها یه اسطوره شده یک افسانه شده نیازی نداره شما نوبل فیزیک میخوای ببری حتما بلد باشه که خوب پیانو بزنی خوب ویالون بزنی یا این که نقاشی حذف کنی ولی اونا برای دل خودت اگه میخوای حتما دنبال کن . پژوهش برای این که آیا اون روی خوشبختی انسانها از میذاره یا نه خیلی دشوار عزیزان من برای اینکه شما به این راحتی نمیتونی انسانها به گروههای مختلف تقسیم بکنی و در عین حال سنجش اون پارامترها به راحتی سنجش چندتا دیدن هیجان در چهره یا خوندن ذهن افراد بر اساس نگاهشون یا حلکردن چند مسالهی در واقع تست هوش نیست. خب در اینجا کتاب تموم میشه من توصیه میکنم واقعا این کتاب رو بخونید چون در واقع میشه گفت فرایندهای دیگری رو هم شما ایشون من در واقع موارد بعدی سعی میکنم کتابهای دیگهای رو خدمتتون معرفی بکنم و این خط را دنبال بکنیم که ذایقهی ما گرایشات ما چقدرش تحت تاثیر دیگران فرهنگ و جمع است و شما خواهید دید که بخش زیادی از تواناییهای شناختی ما هوشمند قدرت هیجانی ما ارادهی ماتوان کار کردن با خوشبختی ما ذایقهی ما گرایشات ما محصول جمع است نه در تراوشات خالص درونی ما . ما گفتیم که ذایقه گفتیم یه پدیدهایست که کاملا فردی درسته در اوایل این مبحث خاطرتون باشه دیدیدم نمره دادن که در ذایقهی هیچ مناقشهای نیست هر کسی که ذایقه داره ولی خواهیم حتی ذایقهی ما این که چه غذایی رو ترجیح میدیم برخلاف تصور اولیه بیش از اونی که بیولوژیک باشه محصول اجماع و همفکری و همگرایی جمعیست یه مبحث کوچکی رو دو سه روز آینده خدمتتون ارایه خواهند داد به نام معمای فلفل خواهش میکنم اون رو دنبال بکنید چون فلفل سمبل ذائقه هست دیگه یا شما فلفل دوست دارید یا ندارید و این سوال کرده که دوست داشتن فلفل از کجا چون فلفل از نظر بیولوژیک کاملا یک عنصر آزاردهنده است اینگونه نیست که بعضیا فلفل دوست دارن چون مثلا مغزشون یه جوری یا سلولاش یه جوری فلفل برای همه دردناکی لذت میبرن . پس فقط هنر نیست فقط موسیقی غمناک نیست که ممکنه تحت تاثیر جمع یک هیجان مرکب و پیچیده ایجاد کنه یعنی شما بگید میدونم این ساز غمناک و احساس sadness به من میده ولی دارم ازش لذت میبرم یه عده حتی سبقت گرفتن گفتن موسیقی رو بزار کنار هنر بذار کنار یه چیز خیلی سادهتر و سوزانندگی فلفل بر نوک زبان شما این تحت تاثیر فرهنگ میتونه به یک عمل لذت بخش تبدیل بشه یعنی شما فلفل تند میخوری و میگیرین غذا لذت داد در صورتی که تمام گیرندههای درد شما دارن با تمام توان شلیک میکنن و به شما هشدار میدن که آی سوخت سوخت ولی شما لذت خواهید بینی علم حتی گفته که ما از هنر هم رد کردیم از هنر هم گذشتیم پایینتر از اون هم میتونه حتی تحتتاثیر دینامیک اکتسابی جمعی و فرهنگ تجمعی صورت بگیره از توجه شما سپاسگذارم