شماره 171: پدیده تاسمانی

پادکست دکتر مکری
مرداد 1399
Tasmania effect

شماره 171: پدیده تاسمانی

پادکست دکتر آذرخش مکری
شماره 171: پدیده تاسمانی
Loading
/

متن پادکست

مدتی هست که این مقوله سرشت انسان مسئله هوش مسئله ذاتی یا ژنتیکی بودن هوش داره به بحث گذاشته میشه و من خواستم که باز این بحث رو گسترش بدم و ادامه بدم و به همین دلیل می خوام یک مقدار مباحثی را به صورت پیش درآمد بهتون عرض کنم تا بعداً به اصل مطلب برسیم یکی از این ها پدیده تاسمانی است. یک پدیده جالبی که می خوام توی چند دقیقه توضیح بدم و از شما خواهش می کنم که یه مقداربه تأمل و تفکر در این حوزه دعوت کنم ببینید تاسمانی یک جزیره ای است در جنوب استرالیا که در قرن هفدهم دریانورد هلندی به نام آبل تاسمان و به اسم آن نامگذاری می شود. اولین کسی هست که به اونجا میرسه و اروپاییان مدرن با این جزیره تماس پیدا می کنند این جزیره در جنوب استرالیا است همینطور که میبینید فاصله حدود ۲۵۰ کیلومتری با اون خشکی اصلی استرالیا و ایالت ویکتوریا داره و این جزیره در واقع اخیراً جزیره شده در مقیاس زمین شناسی یعنی چیزی حدود ۱۴ هزار سال پیش به خشکی اصلی استرالیا وصل بوده و ۱۴ هزار سال پیش اون پل در واقع به خشکی متصل کننده که در واقع به تنگه یا اون گستره باسم معروفه آب میاد بالا و 14 هزار سال پیش این جدا میشه یعنی دیگه از راه خشکی نمیشه رفت تاسمانی و ساکنان تاسمانی که گروه های شکارچی خیلی ابتدایی بودن از بقیه ی هم گونه های خودشون و از بقیه انسان هایی که توی استرالیا زندگی می کردند جدا میشن و قرنطینه میشن و در واقع تک می‌افتند و چیزجالبی که بعدا دریانوردی مثل کوک که در قرن هجدهم میرن و تاسمانی رو میبینن اونا خیلی تعجب می‌کنند می بینن که در واقع ساکنان جزیره تاسمانی قایق ساده‌ای دارند بدون پارو یعنی حتی پارو ندارند یک چوب و می کنند توی آب این رو در واقع قایق را جلو می برند قایق شونم چیزی نیست به جزء یه تیکه تخته چوب که میزارن توی آب ابزار استخوان ندارند یعنی میدونید که بشر در دوران پارینه سنگی و حتی قبل تر از اون شاید تا صد هزار یا حتی دویست هزار سال پیش ما نمونه هایی داریم که بشر استخوان رو خوب تراش داده استخوان حیوانات اون شکار خودش و از اون ابزار ساخته به صورت دشنه و به صورت نیزه به صورت حالا بزار برش میبینه اینا اصلا ابزار استخوانی ندارند یا نیزه مرکب ندارند نیزه مرکب یعنی چی یعنی این که فرض کنید سنگ رو به نوک نیزه بسته باشند یا چسبونده باشند به نوک اون چوب یا اینکه شما میبینی بعضی موقع ها نیزه رو میارن با یه چیزی مثل یک طناب مثل یک چوب دیگه پرتاب میکنند که در واقع خیلی بره جلوتر خیلی چیزی که دارن چوبی هست که نوکش رو تیز کردن حتی لباس دوخته شده ندارن وقتی سردشون میشه یه تیکه پوسته وال آبی وال آبی یه چیزی مثل کانگورومنتها از اون کوچیکتره میندازن رو دوششون با دست نگه میدارن یعنی نخ و سوزن و اینا رو نتونستن داشته باشند حتی ابزار نوشیدن ندارن یعنی وقتی میخوان چیزی رو بنوشن میبینن اینا کاسه ندارن از اکثر چیزی که استفاده می کنند اون کاسه سر یا جمجمه حیوانات و حتی انسان ها هست یعنی توی اون میریزند ماهیگیری نمیتونن بکنن با وجود این که اطراف تاسمانی پرواز ماهی های متنوع هست اینا قادر به صید ماهی نیستند ابزار صید ماهی ندارند به دریا نمیتونن برن و کل چیزی که درواقع از راه اون اعتزار می کنند علاوه بر اینکه یه مقدار از اون دانه های گیاهی و گیاهان تغذیه می کنند . گاهی این شیر های دریایی فوک ها که میان به ساحل با سنگ و چوب و چماق میزنند تو سرش و میکشنش و میخورنش حتی خیلی کم آتش دارند و حتی اصلا آتش به صورت ثابت ندارند. وقتی اون باستان شناسان انسان شناسان آنتروپلوژیست ها میان نگاه می کنند میگن ابزار این آدما در حد رئان ترال ها است و ۲۰۰ هزار سال پیش بشر ابزاری پیشرفته تر از اینا داشته و حالا ممکن است شما بگید که خوب این گونه خاصی از بشر بوده و یه چیز دیگه ای بوده که اینا نتونستن به این برسن در صورتی که این صحت نداره بالای تنگه به سمت ایالت ویکتوریا که میرید بومی هایی که اونجا هستند قایق یعنی اون کامو هایی رو دارند که قشنگ اونا رو به هم دوختن دارن تور دارن ابزار مرکب ماهیگیری دارند کاسه های کوچکی از چوب دارند که توی اون تراش دادن و غذاها و خوراکی هاشون رو میریزن توش لباس به صورت همان والابی ها دارند که اون رو دوختند به همدیگه بومرنگ دارن بومرنگ یک ابزار خیلی پیچیده شکاره یا نیزه مرکب دارند مثلاً یک چوبی دارند که نیزه رو میزارن توش نوک نیزه سنگه بدنش چوبه و آن را می کشند توش مثل فلاخان و آن نیزه پرتاب میشه و به مسافت خیلی دور تری میره. یا حتی برای نگهداری خوراکی هاشون کیسه دوختن و ته کیسه هاشون طناب داره و میکشنش اینا همون آدما هستن از نظر ژنتیکی همونا هستند فقط چهارده هزار سال پیش اینا از هم جدا شدند به خاطر بالا آمدن آب در تنگه بسم. و اتفاقی که افتاده اینه که میبینی اینا انقدر قعرقعرا رفتند . وقتی تاسمانی ها رو نگاه میکنی میبینی تاسمانی ها حداکثر ۲۴ تا نتونستن بیشتر ابزار برای اینا بشمارند یعنی شما فرض کن یه سنگ داره یه چماق داره یه نیزه داره یه تیکه جمجمه رو شکسته توش آب میخوره و کل در واقع دارایی شون همینه یعنی شما میبینی نسبت به همسایه شمالیش انقدرعقب افتاده باز چیز عجیب دیگه ای که هست اینه که خب این اهالی تاسمانی چه جوری به اونجا رسیدن اینا اتفاقاً دریانوردان قهاری بودند که بین ۴۰ تا ۵۰ هزار سال پیش به کمک قایق هایی که احتمالاً پیچیده بوده پارو داشته ابزار پیش برنده داشته خودشون رو تونستن به اون منطقه برسونن و اونجا ساکن بشن حالا سوالی که اینایی که توی قضیه ی هوش تو مسئله ی توانمندی های ذهنی پژوهش می کنند میگن تاسمانی هایی ها چرا انقدر عقب افتادند وقتی اومدن در واقع انسان شناسا زمین و کندن یه چیز دیگه ای متوجه شدند که تاسمانی ها اینارو داشتند مثلاً تا ۳۵۰۰ سال پیش مردم تاسمانی ماهیگیری می کردند ولی بعداً تکنولوژی ماهیگیری را از دست دادند و از نظر ذهنی هوش و توانایی گرفتن ماهی رو ندارند یا سه تا پنج هزار سال پیش ابزار های خیلی متکامل تری می ساختند همون ساکنان تاسمانی ولی به تدریج به نظر میاد اینا قعرقعرا رفتند و به نظر میاد هوششون رو هم حتی از دست دادند چون بعد از اینکه دریانوردان اروپایی می رسند آنجا می بینند که اینا اصلا نمیتونن هرکاریش میکنی اینجور نیست حالا ممکنه بعضی ها بیان بگن که خب اینا ژنتیکی افت کردن ولی توی پنج تا شش هزار سال پیش خیلی بعیده اتفاقی که افتاده انسان شناسا و عده‌ای از متخصصین علوم شناختی در زمینه ی هوش خیلی تفسیرهای بهتری دارند من می خوام شما رو ارجاع بدم به یه مقاله ای جالب که بعداً ارجاع خواهم داد به یک نویسنده جالب و چند کتاب از او معرفی خواهم کرد و به تدریج میخایم آثار او را دنبال کنیم نویسنده این نفر چهارم مقاله هست اون نویسنده کتاب که مد نظر من هست جوزف هنریک یا جوزف هنرینچ که در واقع کتاب های خیلی خوبی ازاو داریم و یک پژوهش خیلی قشنگ داریم مال سال ۲۰۱۴ سوشیلتی این فلوف …کار پژوهشی که کرده اون به این صورت که صد نفر از دانشجویان دانشگاه را انتخاب کرده و این ها رو به او دو گروه تقسیم کرده دو گروه ۵۰ تایی در گروه مدل یا الگوی تک نفره به این صورت هست که هر کسی یه چیزی رو یاد میگیره و به نفر بعد از خودش منتقل میکنه و یاد میده یعنی نفر یک به نفر دو یاد میده نفر دو به نفر سه یاد میده و ….. تا ۱۰ نسل در این مقاله ده نسل رفتن جلو و شما اینجا پنج گروه رو به صورت موازی تک نفره داری به صورت موازی این در پژوهش گروه های پنج نفره هستند یعنی پنج نفر نسل اول به ۵ نفر نسل دوم یاد میدن ۵ نفره نسل دوم به ۵ نفر نسل سوم یاد میدن این میخواد بگه که وقتی انسان ها با هم تعامل می کنند گروه تشکیل میدن انتقال اطلاعات و دستاوردهای علمی چقدر متفاوت خواهد بود وقتی تک به تک این کارو می‌کنند چیو قراره یاد بگیرند و اختراع بکنند و منتقل کنند رسم همچین شکلی به کمک یک نرم افزار ناشناخته کامپیوتری یعنی کسی با آن نرم افزار نمیتونه کار کنه فقط اینه که باید در واقع آزمون و خطا بکنند و هر نسلی ۲۰ دقیقه وقت داره حالا شما فکر کن این نسل ۲۰ دقیقه وقت داره که یه چیزهایی کشف کنه و بعد به نسل بعد منتقل کنه ببینید اونایی که به صورت تک نفره بودن چه اتفاقی افتاد همینجور که رفتن جلو عملا نسل یک با نسل آخر خیلی فرق نکرده حتی بعضی جاها شما می‌بینید قعرقعرا رفته نسل یک نسل دهش اصلاً یه چیز خیلی ابتدایی شده اصلاً نسل های ۸ و ۹ و ۱۰ کاملاً خراب کردند در صورتی که وقتی با هم پنج تا پنج تا کار می کردند شما میبینی به این ته که میرسه تقریباً نسل ۱۰ همشون تونستن نرم‌افزار را درست بسازند و باز وقتی نگاه می کنی پیچیدگی شکلی که ترسیم کردند این آبی اون گروه های تک نفره است و این قرمز این گروه‌های ۵ نفره است که شما میبینی ترقی کرده مشابه همینو در مور ساختن یه همچین چیزی انجام داد با همین گروه که ببینید یک ابزار پیچیده طناب هست برای کوهنوردی و صخره نوردی نسل یک اینو یاد گرفتن و همینطور به نسل بعد منتقل کردند شما میبینی همین جور که میره جلو تو نسل پنج نفری خیلی افت نمیکنه ولی تو نسل تک نفره اون طناب نهایی خیلی خیلی افت میکنه و در واقع کیفیتش میاد پایین خوب همین رو در مورد قبائل دیگه و جزایر دیگه داره چیزی که متوجه شده حجم ساکنان اون جزیره با پیچیدگی ابزار شون رابطه خطی داره هاوایی که جزیره خیلی بزرگیه اون بومی های اون ابزارهای خیلی مرتب تر و پیچیده تر ماهیگیری دارند تا اون گروه هایی که جمعیت کمتری دارند خب این اساس یک بحث بسیار شیرین و جذاب است که من می خوام توی فایل های دیگه توی گفتارهای دیگه اونو ادامه بدم و بخش‌هایی از آن را از کتاب دیسیکرک آوارس سکسز راز موفقیت ما نوشته جوزهنریک جدا کردم جوز فنریک در مورد این پدیده تاسمانی این رو میگه، میگه که هوش انسان در واقع محصول فزاینده و تضایدی تقابل انسان‌ها با یکدیگر برخلاف اینکه ما تصور کنیم هوش محصول مثلاً یک فرایند ژنتیکی هست میگه انسان ها به صورت هم افزایی با هم تعامل می‌کنند و در واقع مغزشون پیچیده تر میشه اگر شما میخوای هوش بالا داشته باشی باید با هم نوعان باهوش خودت بیشتر معاشرت کنی یعنی هوش ها مثل آینه روی هم اثر می گذارند مثل تصویر آینه و هرکسی هوش یکی دیگر رو افزایش میده ولی وقتی مثل مردم تاسمانی شما قرنطینه میشی جدا میشی به تدریج اوفول می کنی به عبارت دیگر این یک شاهد بسیار قوی است که هوش خود به خود در ذهن انسان تکامل پیدا نمیکنه در واقع در اینتراکشن در تعامل با هم نوعا است که در واقع راز خلاقیت تکامل هوش و تکامل شعور شکل میگیره من فکر کنم این اتفاقاً کاربردهای اجتماعی هم داره یعنی اگر ما به تدریج نخبه هامون رو از دست بدیم این باعث میشه که هوش عمومی افت بکنه و راه افزودن هوش عمومی تعامل بیشتره با انسان های باهوش شما اگر میخوای هوش یک دسته یک گروه یک در واقع جمعیت افزایش پیدا بکنه باید کاری بکنیم که این ها بیشتربا آدم های باهوش اینترک بکنند این ربط خیلی زیادی به ژنتیکشون نداره و من در مباحث دیگر به این مسئله بیشتر اشاره خواهم کرد در واقع خیلیا اینو میگن میگن ما پدیده‌ای به نام ایندیویولوج اینتلجنس نداریم ما یک سو اینتلجنس داریم یک هوش جمعی داریم یک هوش اجتماعی داریم و آنچه که باعث تکامل بشر شده در واقع میشه گقت سوشال برین بوده یعنی مغز اجتماعی.
Document