شماره 200: کتابِ منشاءخوشبختی

پادکست دکتر مکری
مهر 1399
قسمت سوم

شماره 200: کتابِ منشاءخوشبختی

پادکست دکتر آذرخش مکری
شماره 200: کتابِ منشاءخوشبختی
Loading
/

متن پادکست

بخش سوم از نقد و بررسی کتاب منشا شادکامی رو دنبال بکنیم خدمتتون عرض کردم که از این به بعد می‌خوایم به زیرگروه‌هایی به صورت جداگانه بپردازیم درآمد تحصیلات اشتغال خانواده و سلامت روان و موارد دیگه و ببینیم نقش هر کدوم از این‌ها در احساس شادکامی ما خوشبختی ما چگونه هست. اگه خاطرتون باشه تو قسمت دوم تا اینجا جلو اومدیم که یکی از عوامل خیلی پررنگی که می‌توانست اون احساس هیجانی عاطفی ناسالم در دوران نوجوانی و جوانی رو خنثی بکنه داشتن مدارس خوب بود و در واقع این رو من باز یادآوری بکنم چون در این کتاب و خیلی کتاب‌های دیگه و اصولا جریان اصلی سلامت روان به صورت روزافزون داره مطرح میشه و اون این هست که مدرسه به خصوص دبستان نقش بسیار بزرگی در سلامت روان دارد و هر چقدر دولت‌ها بر روی دبستانشان سرمایه گذاری بکنن شادکامی و احساس خوشبختی بیشتری در شهروندان او به دست خواهد آمد و حتی به گونه‌ایست که بعضیا افراطی‌تر جلو رفتن و میگن شما یه ملت خوشبخت را از روی دبستان می‌تونی بشناسی. اگر حس کردی دبستان‌ها محیط خیلی خوبی از نظر عاطفی هیجانی به ثبات می‌رسند کودکان در اونجا به نوعی تاکید بر دوستی خلاقیت و مهربانیست و جالبه دیدید که بر درس خیلی تاکید نیست یعنی قرار نیست خیلی اونجا چیزی یاد بگیرن آماده بشن برای نمی‌دونم المپیاد و آزمون‌های برتر و اینا نه قرار رشد هیجانی پیدا بکنن این جبران می‌کنه کمبودهای خانواده و آسیبی که جای دیگه دیدیم. خواهیم دید که یکی از مولفه‌های کشورهایی که مردم روش خیلی رضایت بالا ابراز می‌دارند این که دبستانشون خیلی با کیفیت و بیشترین سرمایه‌گذاری رو برای دبستان و مدارس ابتدایی و بعد از اون مدارس دبیرستان و راهنمایی انجام دادن . حالا خب بپردازیم به مبحث درآمد جالب از نظر ترتیب هم بحث‌ها رو اینگونه گذاشته که من براتون انتخاب کردم چون اکثر مردم هم به این قضیه درآمد خیلی در واقع حساسند و وقتی صحبت از شادکامی میشه خیلی سریع نقش پول پررنگ میشه یعنی افراد اشاره می‌کنن که خوش به حال پولدارا حالا بیایم ببینیم که یافته‌های علمی در این قضیه چی هست؟در خیلی از نظرسنجی‌ها وقتی از مردم پرسیده میشه که خب فکرمی‌کنی چه چیزی هست که خیلی با خوشبختی مرتبط اکثرا درآمد به عنوان بالای لیست قرار میدن. در صورتی که بعدا مشاهده کردن به این راحتی نیست . خب اون فصل خودش با گفته‌ی جالبی از آرتور شوپنهاور شروع کرده ثروت مانند آب دریاست هر چقدر بنوشید تشنه‌تر خواهی شد. و این یکی از اون پارادوکس‌هایی از اون تناقض‌هایی که ما در شادکامی می‌بینیم آیا پولدارها خیلی خوشبخت تر از فقرا هستند؟ چه نقشی داره درآمد؟ و چگونه و شادکامی ما اثر خواهد داشت؟ یک توزیع درآمد و در کشور انگلستان نشون داده بیشتر منابعی که در کتاب منشا شادکامی بهش اشاره شده انگلیسی هست یعنی تاکید اون‌ها بر روی انگلستان و بعد اروپا و آمریکای شمالی و کمتر از اون کشورهای در حال توسعه . برای این که ایده‌ای بگیرید که میانگین درومدر ببینید یک توزیع نسبتا نرمال داره در منتهی الیه سمت راست صد و شصت هزار پوند در سال هست و این طرف یه چیزی حدود دو سه هزار پونداست و وسط میانش بیشترق بیست هزار پوند در سال درآمد افراد سی و چهار تا چهل و دو ساله رو نشون میده . خب چیز بدیهی که هست و تقریبا تمامی پژهش های درباره‌ی شادکامی تکرار شده اینه که خب دهک‌های درآمدی بالاتر جامعه احساس خوشبختی بیشتری میکنن . یه چیز نسبتا ثابته ولی مقدارش و شدتش شما تقریبا توی این اسلاید شماره‌ی بیست و یک می‌تونید ببینید حالا عرف بر این تو مطالعات خوشبختی شناسی شادکامی شناسی میان مثلا جامعه رو به چهار چارک تقسیم می‌کننده، ده دهک تقسیم می‌کنن یا سه ثلث تقسیم میکنند. مثلا میگن یک سوم فوقانی سوم میانی و یک سوم تحتانی . ولی شما اگر دقت بفرمایید لااقل اینا این نکته مهمه برای اینکه من خیلی از این بحث‌ها رو که من می‌بینم که مثل پول خوشبختی میاره نمیاره من فکر کنم جواب علمیشو پیدا کردیم یعنی رفتن سنجیدن توی افراد مختلف و دیدن چه نقشی داره . خب درآمدها هر چقدر به ده‌ها یا ثلث های بالای جامعه میریم افزایش درآمد میزان رضایتمندی در واقع بیشتر میشه و اگر شما نگاه کنید همون پلکان صفر تا ده بود خدمتتون یادتون هست که گفتم افراد بین صفر تا ده اکثریت حدود هفت هشت به خودشون نمره میدن. ببینید این یه سمت راست ما و یک سوم فوقانی درآمد رو می‌بینیم یعنی اگر همین جا باشه یعنی مثلا شما این و به سه قسمت تقسیم کنید و سه قسمت از نظر تعداد شهروندان و نگاه کنید این یک سوم اونایی که یک سوم فوقانی هست یه چیزی حدود مثلا هفده هیجده درصدشون شیش یا کمتر از شیش ماه خودشون نمره دادن یه درصد زیادی بین هفت و هشت دادن و باز شاید یه چیزی حدود بیست و سه چهار درصد نه تا ده دادن. ولی چیز عجیب اینه که درسته من خدمتتون عرض کردم که درآمد میره بالا خوشبختی بیشتر میشه ولی ببینید همچین اندازه خیلی غول پیکر نیست. یعنی یک سوم پایینی میزان اونایی که به خودشون هفت تا هشت دادن یا حتی نه تا ده دادن خیلی با یک سوم فوقانی فرق نکرده و فقط بیشتر کاهش از شیش یا کمتر بوده و گفتیم کمتر از چهار رو میگن افرادی که احساس بیچارگی می‌کنن درماندگی می‌کنن آره اون کم میشه توشون ولی عملا نه تا دهه ببینید خیلی زیاد نشده. حالا خواهش می‌کنم شما قضاوت سریع نکنید به دنبال موعظه‌ی اخلاقی نیستم و از این قضیه خیلی جدی ترم این که بیام بگم آره پول خوشبختی نمیاره ، نه اینجا واضحا میگه پول خوشبختی میاره! ولی اونقدی که فکر میکنین خوشبختی نمیاره. ولی این شرایط داره و باید اون شرایط رو هم لحاظ بکنیم .پس میزان رضایتمندی در زندگی می‌بینید که با افزایش درآمد افزایش پیدا میکنه. حالا برای اینکه یه عددی تو ذهنتون میاد تقریبا توی مطالعات جهانی رو میگن میگن هردو برابر شدن درآمد دو دهم نمره شما از یک تا ده میره بالا . یعنی گفتیم که اون نردبانی که cantril معرفی کرده بود صفر تا ده به خودش نمره بده اگر شما مثلا روی هفت هستی درآمد دو برابر بشه میشه هفت ممیز دو میانگین و بعد درآمد باید یه بار دیگه دو برابر بشه تا بشه هفت ممیز چهار . پس تاحالا شد چهار برابر. و بعد یه دو برابر دیگه یعنی بشه هشت برابر بشه هشت ممیز شیش. پس می‌بینید برای این که شما در واقع بتونی یه پله بری بالا از هشت بری به نه از هفت بری به نه در واقع دو برابرشدن درآمد کافی نیست باید شما درواقع سی و دو برابر بشه درآمد و شما بتونید یه پله رو برید بالا. به همین دلیل است که گفته می‌شه که ارتباط درآمد با میزان رضایتمندی لوگاریتمی بالا میره. پس این یک چالش است یعنی اگر شما می‌خواید از راه درآمد به خوشبختی برسید با بیست درصد اضافه حقوقی درصد … عملا خیلی کارت راه نمیفته که دو برابر بشه حقوق دو دهم خوشبختی میره بالا. رقم به نظر من کمه یعنی شما اگر می‌خواید دو پله خوشبختی مثلا از شیش به هشت بره خیلی پیدا بکنه یعنی باید از طبقات به کل عوض بشه. ولی این تمام ماجرا نیست وقتی صحبت از شادکامی و درآمد میشه اسم ریچارد ایسترلین richard easterlin می‌درخشه یعنی شما امکان نداره کتابی ببینید راجبه شادکامی و از اسم richard easterlin فاکتور گرفته باشه و ازش یاد نکرده باشه . Paradox easterlin تناقض ایسترلین در هزار و نهصد و هفتاد و چهار مطرح می‌شه . پارادوکس میگه ما می‌دونیم که هر دو برابر شدن حقوق یه مقداری حالا اون دو دهم که گفتم میانگینش ممکن سه دهم ممکنه یه به افزایش شادکامی منجر میشه. اما ملت‌های اروپایی وامریکای شمالی تقریبا طی مثلا صد سال اخیر مرتب درآمدشون افزایش پیدا کرده اما خوشبختیشون تغییر محسوسی نکرده به این میگن تناقض ایسترلین. افزایش درآمد به صورت فردی دقت بفرمایید نوع دیگه بیان پارادوکس افزایش درآمد به صورت فردی به افزایش رضایتمندی خوشبختی و شادکامی شما منجر میشه ولی وقتی همه با هم درآمدشون میره بالا تغییری نمی‌کنه. اسلاید شماره‌ی بیست و چهار صفحه‌ی بیست و چهار رو نگاه کنید این در کتاب است اینجا انگلستان ر ونشون داده آلمان غربی چون زمانی که اینا در واقع این مطالعات شروع کردن بخش زیادی آلمان هنوز دو تکه بود و برای اینکه دیتای اون بتونن سیو کنن کماکان اومدن تعمیمش به اون مناطق آلمان غربی استرالیا و آمریکا. ببینید اونایی که سابقه‌ی قدیمی‌تر دارن در سنجش رضایتمندی مثلا آمریکایی‌ها تاریخی خیلی بیشتری دارند از هزار و نهصد و پنجاه برداشتن همین سوالات رو از افراد پرسیدن یک به هفت یک تا ده به خودش نمره بده چیز عجیبی که هست ببینید در هر چهار محوری که اینجا نشون داده و این چهار محور عملا از تعداد زیادی پژوهش یعنی بقیه کشورها تقریبا همین سال به سال درآمد زیادتر شده این خطای ممتد می‌بینید افزایش درآمد سرانه است. البته می‌دونید که نیاز به گفتن نداره قطعا می‌دونید که اینا رو با تورم هم اصلاحش می‌کنن یعنی این نیست که خب ممکنه شما الان فکر کنید در ایران درآمد داره میره بالا ولی به دلیل تورم هست یعنی به ازای تورم یا ارزش پول اون زمان باشه که با احتساب ارزش پول اون زمان شما می‌بینید که درآمد و تمامی کشورهای مرفه رو به افزایشه. سال هزار و نهصد و چهل و دو آمریکا داره یا هزارونهصدوهشتاد آلمان غربی هست انگلستان و استرالیا .ولی چیزی که هست اینه که این نقطه‌ها این دایره‌ها که می‌بینید این میزان شادکامی و خوشبختی هیچ فرقس نکرده! به این میگن پاراکوکس ایسترلین. درآمد میره بالا و درآمد به صورت فردی خوشبختی میاره ولی وقتی ملت‌ها پولدارتر میشن مردم احساس خوشبختیشون بالاتر نمیره. چرا این اتفاق میفته؟ چند دلیل براش مطرح شده البته می‌دونید که این تاثیر عجیبی توی سیاست‌های کلان خواهد داشت و این شاید بخشی از اون روحیه‌ی غر زدن یا شاکی ملت‌های مرفه رو بتونه توضیح بده که خیلی از اینایی که از این ور گود نشستن ملت‌های فقیر نگاه میکنن میگن شما دیگه چرا مینالید؟ میدونید چقدر شما درمیارین ! شما مثلا ماهی پنج هزار دلار هفت هزار دلار می‌گیری ماین ماهی صد دلار دویست دلار می‌گیریم بایدشاد باشین! ولی نیستن یعنی بیشتر خیلی بیشتر از این حس می‌کنیم باید شاد باشن که نیستن! دو علت براش مطرح کردن یک مقایسه‌ی اجتماعی هست و دیگری عادت کردن social comparison adaptation, . adaptation توضیح ضعیف‌تر است یعنی میگه مردم به پول عادت می‌کنن یعنی به پولدار بودنشون عادت می‌کنند به همین دلیل که اسلایس 24 دوباره نگاه کنیم درسته درآمد میره بالا امکانات میره بالا ولی چون مردم عادت می‌کنن که با سطح بالاتر زندگی کنن با درآمد بیشتر زندگی کنند همین که میره بالاتر از میزان رضایتمندی تغییر نمی‌کنه . توضیح قوی‌تر مقایسه‌ی اجتماعی یعنی میگه اون چیزی که به من خوشبختی میده حالا دوستان دقت بفرمایید یه ذره با اون باورهای اخلاقی باورهای انسان‌دوستی بعضیا به چالش کشیده میشه می‌دونمم بعضیا کامنت میذارن نکته‌ای میگن من نمی‌رسم واقعا خیلیاشون پاسخ بدم ولی سعی میکنم به صورت کلی جواب بعضی از کامنت‌ها یا بعضی از اون نوشته‌های کلیدی رو بدم که چطور می‌شه آدم مثلا از خودش و مقایسه کنه دیگران وضعشون بد باشه احساس رضایت بکنه ولی متاسفانه ظاهرا بشر اینجوری هست و اگر شما حس کنید از دیگران بیشتردر میاری ولو اینکه خیلی در نمیاری احساس رضایت‌مندی خیلی زیاده در صورتی که حس کنی خیلی در میاری ولی بقیه از شما خیلی بیشتر درمیارن و این میتونه توضیح بده این پارادوکس ایسترلین که افزایش درآمد چون همه وضعشون خوب میشه کمک نمی‌کنه اگه قراره با پول خوشبخت بشی لازم اینکه شما پولدار بشی نه همه با هم. می‌دونم بار اخلاقی داره آدم این حس بد می‌کنه یعنی یعنی من بد دیگران می‌خوام اون مفهومی که تحت عنوان schadenfreude آدم از ناکامی دیگران از بدبختی دیگران احساس رضایت بکنه و خیلی می‌دونید مضمونه جز زیر گروهای حسادت است جز گناهان مطرح در لااقل فرهنگ غربی است ولی با این حال وجود داره . به عنوان مثال اینجا داره لوگاریتم افزایش درآمد و تاثیرش بر روی شادکامی صفر تا ده رو نشون میده، گفتیم دو دهم بود دیگه ولی اینجا اون دو دهم میانگینش بود ما شونزده صدم، بیست و شیش صدمه آلمان داریم استرالیا شونزده صدم داریم و آمریکا سی و یکصدم 1524یعنی آمریکایی بیشتر مثل اینکه درآمد می‌چسبه اگر شما درآمد دو برابر بشه امکان جلو رفتن شما از اون دو دهم برسه دهماز پیدا کنه ولی خط پایین جالبه ببینید تقریبا معادل همون لینفی البته تو انگلیس منفی‌تر حالا علیه ملت‌ها درباره بیان کنیم این به عنوان شوخی عرض می‌کنم ولی مثلانگلستان سودترین ملت‌ها ببینید اونی که درآمد بقیه کم بشه بیشتر بهش رضایت یا این که درآمد بقیه خودم با درآمد دیگران مقایسه کنم یعنی می‌تونین فکر کنید که هر نصف شدن درآمد دیگران بیست و سه صدم به شادکامی من می‌افزاید و در واقع هر دو برابر شدن درآمد دیگران بیست و سه صدم شادکامی من کم می‌کنه یعنی اگر تفاضل در واقع ردیف اول بیفیدو رو نگاه کنیم شاید امامشان به عنوان شوخی بگم بذاریم ضریب حسادت یا زنیبه در میان ملت‌ها که مثلا آلمانی‌ها تقریبا برابر یعنی خودم حقوق دو برابر بشه یا بقیه قشون به شادکامی اندازه‌است استرالیاییهوبره باز می‌تونیم بگیم یه ذره به نظر لاشتر میان یعنی حقوق بقیه کم باشه خب خیلی بهم احساس خوبی نمیده شانزده صدم ولی خودم مهمه ولی انگلیسی‌ها حالا اینا رو نمی‌دونم سوداوری دراومده که درآمد دیگران بیشتر اذیتشون میکنه تا درآمدد خب برای اینکه یه ذره درواقع بتونم توسعش بدیم چند تا مقاله‌ای که به نوعی به این مربوط ولی تو کتاب نیست خدمتتون بگم حیفه اومد این مقاله رو مطرح نکنید چون جزییاز مقالات خیلی پر سر و صدا بوده که تایید می‌کنه که آره مثل اینکه حقوق همسالان ما همسن‌های ما هم ردیفان ما به طرز عجیبی توی خوشبختی ما اثر داره و چون جز تابو است من توی اون سخنرانی‌های حسادت عرض کردم یکی از تابوتی مفاهیم در ذهن انسان‌ها حسادت حتی به قول بعضیا میگه انسان‌ها ممکنه به رفتارهای غیر متعارف جنسی خودشون اعتراف بکنن ولی به اینکه حسادت دارن میکنن برای چشم در میاد از موفقیت دیگران اعتراف نکنند چون انقدر این بار در واقع بالای میشه گفت تو داره و حتی اگه یادتون باشه در این کتاب آخرین آغوش ماما به این قضیه اشاره کردم که فرانس دوبار خیلی قشنگ میگه میگه اون مفهوم توی اون میمون معروف لانس بود و مطالعه که با سرانسان داده بود یکیشون خیار می‌گرفتنانومت گرد عصبی شده بود و خیار پرت می‌کرد و حاضر نبود بوروواربورووار می‌دانندجان خیارها رو می‌خونین مطالعه یکی از اون چیزایی که از نظر مدیریتی روش کار شده و می‌خواهمدر یک پژوهش تامل‌برانگیز بهش نگاه کنیم ما اومدن سه ردیف آدم رو بررسی کردن آدمایی که حقوقشون برای کاری که می‌کردن تو اون بالاتراز میانگین بوده نه اینکه درآمدشون بالاتر باشه برا اون کارشون یعنی شما فرض کنید مثلا برای ویزیت دندانپزشکی یا ویزیتمون پزشکی یا تدریس معلم یک رنگی وجود داره اگر یه‌عده داره همون تدریجا می‌کنه تو اون یه ساعت و بالاتر از میانگین آدمایی که دارن حق‌التدریس مثلا فیزیک می‌کنن در میاره میشه این ستون ردیف بالا میشه اونی که اندازه‌ی بازار میگیره ردیف وسط اون که پایین‌تر می‌گیره یه پایین اولین کشف مهمی که مرتکب شدن این حتی اگر شما بالاتر از میانگین بازار داری درآمد کسب می‌کنید یه چیزی حدود یک سوم باوردار که پایین‌تر داریم می‌گیریم و این چهل و پنج درصد باور دارند قد بازار میگیرن و فقط بیست و یک درصد اون وقوف رو دارن که ببین من جز اوناییم که آره دارم بالاتر می‌گیرم درآمدم نسبت به ساعت کار تخصص و نوع کاری که می‌کنم بالاتر یعنی هشتاد درصد معتقدند قد بازار می‌گیرن یا پایین‌تر می‌گیرن به عبارت دیگر هشتاد درصد خطای شناختی رو دارن که حس می‌کنن به نوعی داره بهشون اجازه میده پس این یک نگرش بنیادین یک خطای بنیادین اگر شما دارید قد بازار درآمدداری ببین فقط سی درصد معترفند و متوجه‌اند که قد اون کاری که می‌کنی به میانگین داریم پول میگیره درصد این طفلکیا فکر می‌کنن دارن خیلی درآمد دارن یعنی دارن گرون می‌گیرن مثلا من کلینیکمیو می‌گیرم شصت و چهار درصد معتقدم داریم بهمون اجحاف میشه داریم پایین‌تر می‌گیم و البته اونایی که پایین‌تر از میانگین می‌گیرن هشتاد و سه درصد معترفند ولی یه درصد کمیشون فکر می‌کنن که دارن بالا پس پیام اول اینه که اکثریت افراد حس می‌کنند برای کاری که می‌کنن حقوقشون پایین‌تر از بقیه‌است یعنی بقیه دارن بیشتر در میان واین مقاله‌اش اینهای یه موانعی بود که خیلی سر و صدا کرده بود برای اینکه اومده بود تو یه موسسه‌ی خیلی بزرگی به صورت فراگیر همه رو بررسی کرده بود که رییس شما چقد درآمد داره و اثر مقایسه‌ی دو هزار و نوزده این تو اون کتاب نیست ولی حس کردم برای تکمیلش جالب چون دیدم حتی تو سی ان ان و توی این جاهای عمومی به این مقاله اشاره شده این یافته از همون مقاله بود و چه جالب‌تری که داشت اینبود که وقتی افراد دارن ازشون می‌پرسن فکر می‌کنیم هم رده‌های همردیف‌های تو چقدر دارن درآمد دارن واقعا درآمد واقعیشون چقدر همچین توزیعی به دست اومده یعنی توزیع نرمال هست ولی ببینید این وسطش رو سفر نیست مختصری از صفر اونوریس می‌کنند که در واقع اونطرف بیشتر می‌گیرند ولی اگر بپرسم که در واقع مدیرانمون چقدر در میان این میگم ما فرهنگ غرب دوستان یعنی میشه اینجوری گفت که غربی‌ها لااقل درآمد هم‌رده‌های خودشون نسبتا درست تخمین می‌زنند ببین اگه اینجا درست صفر بود یعنی کاملا درست می‌زنیماین درست گفتی که آره مثلا پزشکای دیگهدر میارن یا مثلا کارمند هستی آرهم پایه‌ی من هم ردیف مندریوای نکته‌ی جالبی که هست حالا می‌تونی به جهان سرمایه‌داری فکر کنه اینه که وقتی راجب مدیرانش اون رییس‌اش ارشدشون تخمین زدن تخمیرشده منفی داره میره یعنی توی این شکلی نیست و یک خطای جدی دارند پیام ساده‌ش اینه تخمینی که افراد از درآمد بالا دستیشون می‌زنن کمتر از اونی که اون در میارن یعنی معنی دیگش حالا شما می‌تونی بگی این دیگه فریب جامعه‌ی سرمایه‌داری اون بالاتر یا یه جوری وانمود می‌کنه نه بالاباک می‌کنیم درنمیاریم ولی در واقعیت ودرمیان این مال موسسات کلان آمریکایی ست یعنی اون کارمندا تخمینی که می‌زنن حواسشون نیست که مدیران چقدر درمیارن خیلی پایین‌تر خیال می‌کنن درمیانمیاندر اومد این بود اگر شما تخمین اشتباه بود یعنی بعدا بهت گفتم که کجای کار ساده‌ای فلانی داره انقد بیشتر درمیاره واکنش چه خواهد بود ینیچ حس می‌کنی بی‌انگیزه میشی چقدر حس می‌کنی ناراحت می‌شی باز یه چیز خیلی عجیب در آوردمارتا حس کنید که دستمزد همکارتون بیش‌از اونی بود که خیال می‌کردی به ازای هر ده درصدی که مثلا شما فکر می‌کردی که فرض کن شما داری اینقدر در میاری و همکار شما داره پنجاه پونصد درمیاره ولی بعداش به عمل اومده همکار شما شیش میلیون داره در میاره یعنی پنجاه پونصد تا شیش میلیون ده درصد شما خطا کردن دیدن بعد از اینکه پی برد همکار ده درصد بیش از اونی که فکر می‌کنی درمی‌آورده ساعات کار نه ممیز چهار درصد افت کرده یعنی بی‌انگیزه شدیم و تغییر فروشم توی این مراکزی که اینا بیشتر اون شرکت‌های فروش و اینا در نظر گرفتن هفتمدر کم شده یعنی بفهمی همکارات بیش از تو دارن درمیارن انگیزه‌ی کار و فعالیت و دلخوشی میاد پایین ولی یه چیز عجیبی که وجود داره حالا شما می‌تونی بگی این مدیر طراحی کردن این پژوهش به نفع به ازای هر ده درصد بالاتر بودن دستمزد رییس یعنی اینکه حس کنی که رییس من فکر می‌کردم پنجاه میلیون درمیاره الان فهمیدم پنجاه و پنج میلیون در میاره یعنی ده درصد بیشتر از اونی که فکر می‌کردم در میاره جالب ساعات کار دیدن چهار درصد بیشتر میشه و فروش چهار درصد افزایش پیدا میکنه حالا اینم شما به عنوان پژوهش‌های تامل‌برانگیز بهش نگاه کنید دیگه یعنی آدم وقتی حس می‌کنه بالاتریها خودش بیشتر درمیارن انگیزش برای کار بیشتر میشه ولی وقتی فکر می‌کنه همسالانش بیشتر در میارن انگیزش پایین میاد می‌دونم الان شما پیشامدی خواهیدکرد این یافته‌ها به ما تعلق نداره من قبول دارم آره به این قضیه قبول دارم ولی توضیحی که اینا دادن این که میگن در کشورهایی که افراد حس می‌کنند اونیکه بالاتر از من قرار به دلیل سابقش به دلیل تخصصش به دلیل اون تبحر بیشتری که داره وقتی می‌فهمن پول بیشتری در میاره من انگیزم برای کار بیشتر میشه برای همین شاید تو ایران شما شوکه بشید گینهجریان برعکس ما پژوهش تو ایران نداریم نمی‌دونم چجوری یعنی در واقع به نوعی پیامی رو تایید می‌کنه که در این کتاب فرکانساستفاده نوشته این کتاب مشهور است وی ستاریتش این ربطی به این کتاب شادکامی ما نداره ولی چه جالب که از دیودوت اینه که میگه درآمدمونه درمیاری فقط مهم نیست انیبال می‌تونی در بیاریم خیلی از افراد ممکنه یه کاری رو می‌کنن مثلا مینبا حقوق کم دارن می‌سازن برای اینکه ته دلشون خوشه دلخوشی دارن که منم یه روزی قد اون بالایی در میارم حتی اگر در عمل در نیارهای جالب باعث میشه که اینا هما با هم بدون و این میتونه توضیحی باشه برای این سیستم‌های مدیریت غربی که در واقع اینا همیشه اسواینکنی قسمت شدم مدیر شدن مدیرکل شدم اون سی‌دی شدم درآمدم چقدر میره بالا به همین دلیل به این درآمد پایین خودم راضی هستم پس یکی از ابهام‌هایی که میگیم درآمد و شادکامی در واقع به این راحتی توضیح داده نمیشه این که اون که درآمدی که داریون همه چی رو تعیین می‌کنه این که بقیه چقدر درمیارن و خود بالقوه چقدر توان خواهی داشت که در سال‌های بعد افزایش بدیم در کشورهای دیگه چون این بالقوه رو به خودشون می‌بینن که منم منجر میشم می‌فهمن رییس قسمت بیش از اونی که فکر می‌کردن درآمد داره میگه حتی انگیزش برای کار بیشتر میشه یعنی دلش خوش میشه که ببین من اگه به اون شب برسم میتونم داشته باشم و می‌دونید که این شاید برای بعضی از نفت توضیح بده خیلی از حس شادکامی رو مطرح کنه مثلا من حدسم این بود که برای پزشکان جوان شاید به نوعی این دینامیک در نظر بگیرند که فقط اون درآمدشا نیست که تعیین میکنه چقدر شادکامی داره اینه که هم‌رده‌های شما چقدر درآمد دارن و در عین حال او پزشکی که هستیمباور بگیرم متبیلی رونق پیدا کنه چی میتونه باشه هر چند من هیچ وقت به اونجا ممکنه نرسم ولی این حتی توهم اینه که من به اونجا می‌رسم بر اساس کتاب ریناکاساس می‌بینیم که مقوله‌ی یه مقدار پیچیده‌است اما بذارید این قسمت رو هم حتما اشاره کنم اسلاید شماره‌ی سی و یک که از بعضی سوتفاهم‌ها جلوگیری بشه اسلاید ولی اصلاح رو خیلی دوست دارم ورژن‌های متفاوتی از این هست حالا این چتوود کتاب منشا شادکامی بود این انتخاب کردم ولی از این دقیق‌تر و ریندرین درآمد سرانه‌ی انسان‌ها در کشورهای مختلف و احساس شادکامی و خوشبختیشون رو نشون میده این محور عمودی میزان شاکاریان اونایی هستن که خودشون رو خیلی خوشبخت می‌دونن ببینید خب تو اینا که سکنه‌ی کشورهایی مثل سیس دانمارک نروژ بلژیک کانادا انگلستان استرالیا یعنی این کشورهای مرفه اروپایی و آمریکای شمالی و نیوزلند استرالیا و فنلاند وقتی ازشون صحبت میشه که چقدر شادکامی دارید این بالاترین نمرات ردر میان و در عین حال بالاترین درآمدها را هم دارند و اگر دقت بفرمایید زیبایی منحنی اینه که اگر شما به حرکت کریستیدانشگاه کنیدی به این گونه داره یا می‌تونه اینجوری نگاه کنی که عمود میره بالا بعد افقی میشهداره بالا و افقی میشه یادتون هست گفتم دو برابر شدن درآمدفرماندهی ولی اون مال این کشورایی منطقه اونایی که درآمدشون بالای ده هزار دلار حالا به چه دلیل ده هزار دلار مثل اینکه یه عدد سالن‌ها عدد سرانه سالانه سرانه‌ی سالنی ده هزار دلار اینه که اگر شما حقوقت درآمد رسید به ده هزار دلار در سال بعد از اون دچار یه رکود میشه یعنی هر دو برابر شدن درآمد یه کوچولو خوشبختیبه برای همین توی این کشورهای مرفه خیلی فرق نمی‌کنه که شما بیست هزار دلار در بیاریال هزار دلار دربیایدبوبری ولی وقتی زیر ده هزار دلار هستی بین افزایش یه مختصر درآمد که عجیب احساس رضایت شما رو بالا می‌بره پس این شاید اعتراض بعضیا رو جواب بده که ممکنه از فیلتر خودشون رد کنن بگن حالا تو کشور ما من حس می‌کنم که حقوق من بیشتر از این بود خیلی شاد بودم اصلا ربطی به مدرسه و پرخاشگری مادرم و اینا نداره این باید بررسی بشه و لااقل در دهورسی کردن اگه شما زیر ده هزار دلار هستید یه کوچولو افزایش درآمد کلی می‌بردت بالا پس گفتم این کتاب رو باید با احتیاط تعمیم داد یکی از مواردش اینه و متاسفانه الان کشور ما خب قطعا زیر ده هزار دلار دیگه همین کشورهای دیگه رو مقایسه کنید ببینید اوکراین بلاروس روزیه یوانییوانی سابق آفریقای جنوبی ترکیه پاکستان اینا اینا درآمدشون بین ده هزار تا پنج هزار دلار به طور متوسط و می‌بینی یه مختصر که میره بالا کلی جهش می‌کنند در افزایش پس پیام درآمد این که یک لم داره یک شاید بگم یک توریست داره یک دین کوچیک داره که شما باید به ایوانکایوان درآمد فصل بعدش تحصیلات تحصیلات آیا هر سالی که من دانشگاه برم لیسانس با بلیسندرم این چقدر نقشدار اینجا یک اسلاید رو می‌بینیم از میزان تحصیلات در کشورهای مربعبر داشته باشه جالبه برای اینکه بتونیم با کشور خودمون مقایسه کنیم این مشکی در واقع عملا میشه اونایی که بی‌سوادنداین پانصد و پنجاه تا دو هزار و ده کاهش یافته و الان تقریبا یکی دو درصد بیشتر نیست در کشورهای مرفهین خاکستری روشن دبستان رو نشون میده ببینید اونایی که فقط تا دبستان خوندن در بزرگسالا پیدا کرده و شاید مثلا ده درصد باشه پونزده درصد این خاکستری تیره در واقع دبیرستان رو نشون میده و این سفید اونایی که تحصیلات دانشگاهی دارند پس اولین یافته‌ی مهم اینه که ببینیداز هزار و نهصد و پنجاه تا سال الان دو هزار و بیست تقریبا ما شاهد افزایش منظم افرادی هستیم که تحصیلات دانشگاهی دارن و اون رقم از یه چیزی حدود پنج درصد رسیده به یچیزی حدود مثلا چهل درصد این باز جلوتر رفته سی و پنج درصد یعنی سی و پنج درصد افراد در کشورهای مرفه تحصیلات دانشگاهی دارن و باز میگم نگاه کنید این روندش مهمه یعنی از هزار و نهصد و پنجاه تا دو هزار و ده عملا ببین چقدر زیاد شده یعنی هزار و نهصد و پنجاه اونانداگا رفته بودن پنج درصد بوده و کشورهای مربعورودی مقایسه کنیم باید زمان و مکان و هر دو درنظر داشته باشه ولی همزمان یادتون هست که ما تو اون پارادوکس ایستلند دیدیم که از هزار و صد و پنجاه تا دو هزار و ده تا کشورهای مربع میناکامی خیلی بالا نرفته خب چه چیزایی اینجا موثر دیدم که آره افزایش تحصیلات به افزایش احساس رضایتمندی منجر میشه و در واقع هر یک استاندارد ویژن افزایش تحصیلات که تقریبا معادل دو سال و نیم است یعنی هر دو سال و نیم که به تحصیلات شما افزوده بشه قاعدتا باید یه چیزی حدود نوزده صدم از یک تا ده بری بالا ولی وقتی اومدن مقایسه کردن دیدن خب ببین شما وقتی تحصیلات اضافهمی که همزمان درآمدم اضافه میشه همزمان امکان بیکاری کم میشه حالا تو ایران دادمکتبی میان اونا رو کنترلیکن جواب نهایی که به دست میارم اینهریار چیزی ثابت باشه افزایش تحصیلات چهارصدم به افزایش یک تا ده منجم میشه پس ببینید یکی از مشکلات این که از راه درس خوندن به خوشبختی و شادکامی رسیدن خیلی سخته هر دو سال و نیمی که شمادر می‌خونی مستقل از افزایش درآمد و اینا حدود چهار صدم از یک تا ده میری بالا یعنی اونی که ده سال از یکی دیگه بیشتر و خونده دو دهم توی اون اسکیل صفر تادمی حالا یعنی هشت بوده میشه هشت ممیز دو دهم خب اینجا ممکنه شما بگید پس درس خوندن راه خیلی خوبی برای افزایش شادکامی نیستنیازهای مقرون‌به‌صرفه نیست راه‌های دیگه‌ای برای افزایش شادکامی وجود داره ولی یه چیز ترسناک بهت بگم یادتون در مورد درآمد گفتم که یک نقش منفی داره افزایش درآمد دیگران یکی نقش منفی افزایش تحصیلات دیگران سه چهار برابر یعنی گرفتاری که شما توش گیر خواهید کرد این افزایش تحصیلات شما خیلی به افزایش رضایتمندی از زندگی منجر نمی‌شود ولی افزایش تحصیلات دیگران سه چهار برابر به کاهش رضایتمندی شما از زندگی مجاهد شد برای همینکه میگن اون چه که در آوردن اینه که با افزایش تحصیلات در جامعه شما مجبورید هم جهت بشید و سعی کنید تحصیلات بیشتری داشته باشید تحصیلات بیشتر به افزایش خوشبختی شما به آن صورت منجر نمی‌شود ولی اگر تحصیل نکنید چون بقیه دارن تحصیل می‌کنن و میرن جلو به شدت از خوشبختی شما کاسته خواهد شد یعنی برعکس اینکه دیدیم به ازای هر استانداردی بین که تقریبا معادل دو و نیم سال تحصیلی میشه یه مقدار کمی به خوشبختی شما افزوده میشه با کنترل سایر عوامل می‌شه چهارصد بدون کنترل سایدلودی هر دو نیم سال افزایش تحصیلات دیگران یه چیزی حدود سه برابرارزش یعنی شما دیپلمه میمونی و می‌بینی همه دکترا گرفتن اگه شما دکتراگرایش در حد بقیه و اون چیزی که قبلا داشتیم می‌موند ولی اگر نگرفتی یافت می‌کنی حالا اینم باز تقصیر من نیست که امور جهان اینگونه‌استاولین بلیانیه پیام داره که آره بعضیا میگن از روی چشم و هم‌چشمی مجبورن برن دانشگاه جوابشهرست مجبوریم اگر اون عامل براتون انقد مهمه مجبورید برای اینکه به شادکامی شما کاهش خواهد داد برای همین خیلیا گفتن که افراد میرن درس بخونن نه به این دلیل که خوشبختیشون ایجاد میشه برای اینکه از بقیه عقب نمونن اینمی از اون چیزهایی که بدونید بهتر و ماهیتش رو نشون داده خب می‌رسیم به مبحث بعدی اشتغال شغل چه نقشی در احساس رضایتمندی از زندگی داره براینکه فیلمخیلی بزرگ نشه من اینجا این رو متوقف می‌کنم میگم کتاب خوبیه اگر شما بخواید متن روانی داره و پر از نمودار تراشیده جایی که برای بعضی ایذه دشوارش کنه اینه که اصطلاح‌هایی زیاد داره و خیلی از اینها رو در قالب در واقع فکتوری و اینا مطرح کرد تا جلسه‌ی بعد خدانگهدار
Document