یک پژوهش تأمل برانگیز دیگه میخوام خدمتتون معرفی کنم. من شخصاً این رو خیلی دوست دارم و در چند سخنرانی به صورت جسته گریخته بهش اشاره کردم. به نظر من یک پژوهشیه که واقعاً آدم رو به فکر وامی داره و سعی کرده یکی از سؤالات اصلی رو که در زندگی ممکنه برای ما پیش بیاد رو جواب میده. طراحیش خیلی ساده است، به همین دلیل آدم خیلی بیشتر از این پژوهش خوشش میاد و البته در ژورنال معتبری هم چاپ شده. در ژورنال science که میدونید یکی از ژورنالهای معتبر هست. از این پژوهش حدود دوازده سال میگذره و طی این دوازده سال نقدهای بسیاری رو به خودش اختصاص داده و در کتابهای مختلفی بهش اشاره شده. از جمله در این کتاب “قبل از آنکه بفهمی” “John Bargh” و اونهایی که به مسئله زمینهسازی، مسئله priming و مسئله ناخودآگاه خیلی علاقه دارند و تأثیر اون رو روی رفتار ما میخوان بررسی کنند، معمولاً به این پژوهش ساده ولی خلاقانه و جذاب خیلی اشاره میکنند. اسم پژوهش هست “spreading of disorder” “گسترش بینظمی” گسترش شاید اسمش رو بگذاریم اغتشاش. Kees Keizer و همکاران او از دانشگاه Groningen هلند این رو انجام دادند. Groningen. یکی از شهرهای هلند هست و توی این شهر انجام دادند. چند آزمایش مجزا رو دربر میگیره، ولی تم مشترکی داره. با هم ببینیم چه کار کردند و چه نکته جالبی توش بوده؟ صحبت اینها اینه که چی میشه مردم هنجارها رو میشکنند؟ چه اتفاقی میوفته که مردم خیلی از اون چیزهایی که قوانین گفته میشه، مقررات گفته میشه، شاید گفته بشه باورهای اخلاقی و هنجارهای رفتاری باشه رو زیر پا میگذارند و میدونیم که به صورت سنتی ما یک سری انسانهای قانونشکن داریم، یک سری انسانهای ضداجتماعی داریم، در مقابل یک سری انسانهایی داریم که مبادی آداب هستند و قوانین رو رعایت میکنند و ذهنیت اخلاقی دارند. این برمیگرده به اون نگرش ما که گفتیم انسانها سرشت ثابت و پایدار و فراگیری دارند. در مقابل اگر خاطرتون باشه، اشارهای شده بود که خیلی از مواقع انسانها بسته به موقعیت، رفتارشون بسیار تغییر میکنه و این رو گفتیم یک دیدگاه بسیار جذاب و در عین حال قدری است در علوم رفتاری، علوم شناختی، به نام situations یا موقعیتگرایی و معتقدند که تفاوت انسانها در موقعیتهای مختلف این قدر زیاده که شاید ما به راحتی نتوانیم از ذات یک نفر صحبت کنیم. یعنی یک انسانی ممکنه در یک شرایطی خیلی قانونمند، خیلی درستکار، خیلی فداکار باشه، و برعکس یک جای دیگه کاملاً خودخواهانه عمل کنه و مقررات رو زیر پا بگذاره. و اون ثباتی که ما در رفتار انسانها می بینیم، به اعتقاد موقعیتگرایان بخشی خیالی است. انسانها موقعیتهای مختلف رو تجربه نکردند و یا در قالبهای مختلف هنوز خوب قرار نگرفتند، ولی اگر توی اون قالبها برن، رفتارشون عوض میشه. طبیعتاً شما میدونید ما نمیتونیم توی مداخلات پژوهشی خیلی انسانها رو دستکاری کنیم. مثلاً فرض کن یک آدمی رو بگیریم از تمام زندگی، شغل و سمت ساقط کنیم و بفرستیمش یک جای دورافتاده و بعد بیایم ببینیم آیا او کماکان صفات شخصیتیش رو حفظ خواهد کرد یا تغییر خواهد کرد؟ ولی دستکاریهای کوچیکی هست که مارو به این سو راهنمایی میکنه. این پژوهش یکی از اونهاست. مثلاً چی بوده؟ اومده توی آزمایش اولش دو حالت مختلف رو در نظر گرفته. این عکسها رو من از اینترنت جدا نکردم و عکسهای خود مقاله است، یعنی عکسهایی هست که نویسندههای مقاله خودشون توی این مجله چاپ کردند. اون اشاره میکنه که این پژوهش رو در کوچه پس کوچههای Groningen انجام دادند به این صورت که میبینید یک تابلو زده که نوشته “گرافیتی ممنوع”. گرافیتی میدونید که نقاشیهاییه که افراد روی دیوار رسم میکنند و به نظر من خیلی شهر رو زشت میکنند، ولی نمیدونم چرا یک عده میگن خیلی هنریه! و در واقع میان روی دیوارها خطخطی میکنند و نقاشی میکشند. اینجا گفته تابلو هست گرافیکی ممنوع و دو حالت مختلف رو در نظر گرفتند. یک حالت اینه که تابلو گرافیکی ممنوع رو زدند و میبینید دیوار پاک پاکه و هیچی روی دیوار نیست. و یک حالت دیگه داریم که در واقع همون کار رو کردند، تابلوی گرافیکی ممنوع است و بعد اومدند دیوار رو کثیف کردند. از این نقاشیها، نوشتهها و آرمها روی دیوار زدند. یعنی در حالت اول شما شاهد این هستی که یک هنجاری معرفی میشه و اون هنجار رعایت میشه، و در حالت دوم شاهد این هستی که یک هنجاری معرفی میشه ولی رعایت نمیشه. این شده اون priming یا زمینهساز. یعنی آدمها وقتی میان یک جایی هنجارها زیر پا گذاشته میشه، آیا این زمینهساز رفتارهای نابهنجار اونها میشه یا نه؟ رفتار نابهنجاری که میخواستند اندازهگیری کنند چیه؟ میگن به دوچرخههایی که اینجا پارک شده بودند، میرن یک تعدادی برگههای تبلیغی میچسبونند. این پژوهش هم نزدیک سال نو میلادی انجام شده و روی اون نوشته بود “آرزوی سال خوبی برای شما داریم” و زیرش یک مؤسسه ورزشی خیالی، یعنی تبلیغ واقعی نبوده ولی افراد فکر میکردند تبلیغ واقعی بوده. اما سؤال اینها این بوده، که این اطراف سطل آشغالها رو هم برداشته بودند. وقتی اون طرف میاد دوچرخهاش رو باز کنه، اونها کمین نشسته بودند و میدیدند که وقتی میاد دوچرخهاش رو باز کنه، این برگه رو چیکار میکنه؟ میگذاره توی جیبش و اولین سطل آشغال میندازه دور یا همونجا پرت میکنه زمین؟ همونجا پرت کنه زمین، یعنی هنجار رو زیر پا گذاشتن. اولین یافته جالب این بود که زمانی که خیابان آلوده است به این نقاشیها در مقایسه با اون زمانی که خیابون تمیزه، شما یک تفاوت محسوس میبینید. در زمانی که تابلو هست، گرافیکی نکشید و دیوار تمیزه، 33 درصد افراد اون کاغذ رو همونجا پرت کردند زمین، در صورتی که وقتی تابلو هست، گرافیکی نکشید و دیوار آلوده به این گرافیکیهاست، 69 درصد بود. به عبارت دیگه وقتی میبینید افراد حس کردند اینجا نظم نداره و اینجا هنجار شکسته شده، این یک نوع زمینهسازی بود برای اینکه خود اونها هم هنجار رو بشکنند. باز آزمایش دیگه، چند آزمایش در شهر Groningen در جاهای مختلف انجام دادند. آزمایش دوم، یک نرده اینجا بود که پنجاه سانت درش بازه و اینجا تابلو زده که از اینجا وارد نشوید، ورود از اون طرفه، ingand که قاعدتاً باید همون )07:13) یا ورود باشه، میشه 200 متر اون طرفتر. یعنی از اینج نرو تو، برو دویست متر دور بزن و از اون طرف بیا. دویست متر هم زیاده، یعنی اینجا یک هزینه نسبتاً بالای رفتاری به افراد تحمیل کرده. منتها حالت کنترل و آزمایشش چی بود؟ اینجا یک تابلو زده که دوچرخه به این حصار قفل نکنید. در حالت کنترل هیچ دوچرخهای به این حصار نیست و چهار دوچرخه جای دیگهای قفل شدند. در حالت مداخله، چهار دوچرخه رو آوردند به این حصار قفل کردند، یعنی شما باز یک نشانی میبینید که یک قانونی گذاشتند و اون قانون شکسته شده. بعد اونجا کمین نشستند که ببینند چند درصد آدمها میان از اینجا وارد بشن، یعنی قانون رو زیر پا میگذارند، یا چند درصد میان برن دویست متر دور بزنند و از در ورودی بیان. باز شما رفتار خیلی جالبی میبینید. این عددها واقعاً تأمل برانگیزه. 27 درصد در مقابل 82 درصد. یعنی وقتی اینجا گفته دوچرخه نبندید و دوچرخه نبستند، 28 درصد قانون رو میشکنند و میرن داخل. وقتی اینجا گفته دوچرخه نبندین و چهار تا دوچرخه رو اومدند به این نردهها قفل کردند، افراد این حس رو داشتند شاید هنجارها رو میشه زیر پا گذاشت، یا آیا این حس رو کردند که اون روحیه یا اون من هنجارشکنشون اومده بالا و اون فعال شده و 82 درصد از اینجا وارد شدند. باز آزمایش دیگه، اینها اومدند توی محیطهای مختلف و با زمینههای مختلف، مثلاً گفتند اون قوانین راهنمایی و رانندگیه، شاید مردم به قوانین راهنمایی و رانندگی این جوری نگاه میکنند و وقتی یکی شکست، بقیه هم میشکنند و این حس رو میکنند که اینجا مثل اینکه همچین قانونی نداره. اومدند این دفعه در یک سرویس بخش خصوصی که ربطی به دولت و ضدیت با پلیس و اینها نداره، اومدند باز دو حالت مختلف تعریف کردند. یک سری تابلو زدند که گفته بودند این چرخ دستیها رو توی این مرکز خرید، بعد از اینکه خریدتون تموم شد ببرید تحویل اون ناحیه بدید و رها نکنید. یعنی رها کردن چرخدستی شد هنجارشکنی و دو حالت تعریف کردند. یک حالتی که همه چرخدستیها منظم در اونجا قرار گرفته و یک حالت دیگه که چهار تا چرخ دستی رو ول کردند توی پارکینگ و بعد دوباره اومدند زیر برفپاککن این ماشینها از همون آگهیها گذاشتند و گفتند ببینند افراد آگهی رو مچاله میکنند و میندازند زمین یا میندازند سطل آشغال؟ وقتی اینجا هیچ چرخدستی نبود و نظم برقرار بود، 30 درصد، یک سوم آگهیها رو همونجا انداختند زمین. در صورتی که وقتی چرخدستی رو رها کرده بودند، رقم تقریباً دو برابر شد. یعنی 58 درصد آگهیشون رو همونجا انداختند زمین و نبردند بندازند سطل آشغال. ببینید عددهایی که شما دارید اینجا میبینید، بین 2 تا 3 برابر شدن یک رفتار هنجارشکن به صرف فعال شدن یک سری primeهاست و یک سری زمینهسازیهاست. باز برگردیم به همین آزمون. اون دفعه اومدند آزمون رو یک جور دیگه اجرا کنند، باز همین دیوار رو گذاشتند، این دفعه ربطی به گرافیکی نداره، نزدیک سال نو هست و در واقع ترقه زدن توی شهر و اینها مثل همون چهارشنبه سوری ما معمول میشه. منتها جوری که من فهمیدم و توی مقاله نوشته بود، میگه در کشور هلند، حالا شما رفتید اونجا و نزدیک سال نو هم بود باید حواستون باشه که ترقه زدن در شهر تقریباً 60 یورو جریمه داره و این رو تقریباً همه جوونها میدونند که شما نباید قبل سال نو ترقه توی شهر بزنین. فقط اون لحظه سال تحویل میتونی این کار رو بکنی و قبلش، مثل اینکه چهارشنبه سوری و دو سه هفته قبل ترقه بزنند، پلیس شما رو ببینه 60 یورو جریمهتون میکنه. و بعد دو حالت مختلف این بود که افراد وقتی میومدند طرف دوچرخهشون که هم اون دوچرخه رو بردارند و اعلامیهاش را یا بندازند زمین یا بندازند سطل آشغال، یا ترقهای صداش میومد توی اون کوچه، اون پشت یا ترقه میزدند یا اینکه نمیزدند. باز نگاه کنید وقتی ترقه نمیزدند، 52 درصد برگهشون رو انداختند زمین، ولی وقتی چند لحظه قبلش صدای ترقه میومد، صدای آتشبازی میومد، 80 درصد. یعنی باز تقریباً دو برابر شده بود. یعنی باز این حس رو کردند که وقتی یک هنجار رو میشه شکست یا اون طرحواره هنجارشکنی فعال شد، افراد مثل اینکه توی خودشون هم هنجارشکنی رو فعال کردند. این هم لازم به ذکره که بعداً که از این افراد میپرسند یا پرسوجو میکنند که چرا این کار رو کردی، هیچ کدوم نمیان آگاهانه این جمله رو بگن که اینجا پس پلیس نیست، اینجا صاحب نداره، عذر میخوام اینجا خر تو خره و به همین دلیل من هم اومدم این کار رو بکنم. نه، حس میکنند که نمیدونم، فقط حسش اومد که بندازم زمین و حسش نیومد که ببرم بندازم سطل آشغال. یعنی نشون میده چگونه ناخودآگاه ما، رفتار ما رو کنترل میکنه. هنوز یک عده گفتند اینها هنوز رفتارهای ضداجتماعی نیست، درسته انداختن کاغذ کار زشتیه، ولی جرم نیست و خلاف اخلاقی حساب نمیشه و بیشتر یک هنجاری رو زیر پا گذاشتن هست. در مرحله بعد آزمون که آزمایش پنجمشون بود گفتند ببینیم طرف کارش به جرم میکشه یا نه؟ یک سری پاکت این جوری درست کردند. یک پاکت نامه است که بعضی از پاکتها طلق داره و توی پاکت دیده میشه و پنج یورو گذاشتند توش و این پاکت رو نیمه کردند توی صندوق پست. یعنی نیفتاده توی صندوق پست و تهش بیرونه، در نتیجه افراد میتونند این یک تیکه رو دربیارن و رسماً دزدیه و اون پاکت اسم داره، صاحب داره و تمبر داره و کار اخلاقی اینه که اون پاکت رو هل بدی توی اون صندوق پست نه اینکه برداری بندازی توی جیبت. باز دو حالت تعریف کردند. یک حالت که اون اطراف نوشتند گرافیکی نباشه، مثل اینجا که مردم تابلو میزنند لطفاً برچسب نزنین روی در و میبینید دویست تا برچسب میان میچسبونند. یک حالتش این بود که نوشته بودند روی این صندوقها هیچی گرافیکی ننویسید و صندوق تمیز تمیز بوده و یک حالت دیگه این بوده که گفتند گرافیکی نکشید و کلی گرافیکی روش بوده. باز اتفاقی که افتاد این بود که وقتی صندوق تمیزه، 13 درصد این پاکت رو برداشتند. این خودش یک ذهنیتی به شما میده، یعنی 13 درصد مردم 5 یورو رو ببینند توی خیابون که صاحب داره، میندازند توی جیبشون. میتونی یک ایده بگیری که چند درصد این کار رفتار رو انجام میدن. ولی وقتی گرافیکی روی صندوق بود، 27 درصد برداشتند، یعنی دو برابر و خوردهای. و این خیلیه! یعنی یک رفتاری که عملاً دزدی حساب میشه، حالا ممکنه دزدی خرد باشه، 5 یورو البته توی ایران رقمیه و با یورو امروز فکر کنم میشه 150 هزار تومان، ولی همین پول رو بیشتر از دو برابر افراد برداشتند و گذاشتند جیبشون به صرف اینکه گرافیکی روی در صندوق دیدند. این آزمون خیلی الهامبخش شد و در جهت تأیید این شد که در واقع وقتی طرحوارههای بینظمی، ناامنی، نداشتن صاحب، نداشتن نظم و قانون فعال میشه، درون ما هم رفتارها با او همسو میشن و این به نظر میاد یک ارزش عمده طراحی شهری داره، چون خیلیها گفتند پس این نشون میده که اگر ما میخوایم به شهر سالم و به جامعه سالم برسیم، نمیتونیم از کنار این خلافهای کوچیک بگذریم. این برای دولتمردان ما هم شاید اهمیت داشته باشه. وقتی شما میبینید موتورسیکلت از رمپ اتوبان طرف مقابل داره میاد بالا و این جوری داره قانون میشکنه، این داره خیلیها رو prime میکنه که مثل اینکه قانون شکستنیه و هیچ نظمی نباید توی زندگی انسانها وجود داشته باشه.