خب دوستان عزیز با یک پژوهش تامل برانگیز دیگه در خدمتتون هستم، به نظرم اومد پژوهش جالبیست، با وجود اینی که شیش سال از انتشار اون میگذره ولی جزء پژوهش های خیلی مشهور هست، مورد استناد قرار میگیره و نتایج بسیار تامل و بحث انگیزی رو داشته. اسم پژوهش هست reading to young children، a head-start in life، در واقع کتاب خواندن به کودکان برای کودکان جوان، یک پیش افتادن در زندگی که در ژورنال economics of education review چاپ شده، نویسندههای اون Kalb از ملبورن استرابیا و Jan C. van Ours از کشور هلند هستند. یک کار مشترک بین کشور هلند و استرالیاست و نتایج جالبی در بر داشته. میدونید یه سوالی که همیشه مادران، پدران میپرسن اینه که خب چه عواملی با هوش و تواناییهای شناختی کودک مرتبطه و ما چه کارایی میتونیم بکنیم که احتمالا به افزایش این تواناییها در کودک منجر بشه؟ وقتی شما پیشینهی این پژوهشها رو نگاه میکنید، به غیر از حالا مواردی که به صورت سرشتی و ژنتیکی مطرح میشه، برخی عوامل خیلی مشهور اجتماعی که میگه با قدرت شناختی کودک ارتباط داره اینا هستند: مثلا تعداد کتابهایی که کودک داره، یعنی هر چی کودک تعداد بیشتری کتاب داشته باشه دیدن تواناییهای خواندن و هوشیش افزایش پیدا میکنه. داشتن روزنامه در منزل، اونایی که روزنامه یا مجله مشترک هستن و هر روز یا هر هفته این وسایل، این در واقع رسانهها میرسه در خونشون، داشتن ابزار موسیقی در منزل، بازدید از موزه و تئاتر. و دریافت تدریسهای خاص، یعنی حالا مثلا بچه کلاس میره، کلاس ورزشی میره، کلاس موسیقی میره، کلاس خطاطی میره، کلاس آواز میره، بالاخره هر چیزی که بچه میره، کمک میکنه به افزایش هوشش. یکی از اون عواملی که توی مطالعات خیلی پررنگ دیده شده، و دیده شده که همبستگی داره با افزایش هوش کودک، کتاب خواندن برای کودکه، یعنی والدین به خصوص مادرها بشینن هر روز برای کودکشون کتاب بخونن، میدونید این یک کار خیلی شایعیه، به خصوص bed time، زمان خواب، کودک در رختخوابشه، در تخت خوابشه و مادر میشینه براش مثلا چند دقیقه چند صفحه کتاب میخونه و نشون دادن که این یک همبستگی بالایی با هوش و تواناییهای شناختی کودک داره، منتهی همیشه سوالاتی در این زمینه مطرح بوده. در موردی که بین این دو تا همبستگی هست کمتر شک هست، ولی سه تا سوال عمده وجود داشته. آیا این صرفا یک همبستگیه یا رابطه علی و معلولی وجود داره؟ این میتونه صرفا یه همبستگی باشه، خانوادههایی که مرفهترن، خانواده هایی که سطح اجتماعی بالاتر دارن، خانواده هایی که خب فرهیخته ترن، حالا به دلیل عوامل سرشتی، ژنتیکی، مالی، اقتصادی، خب طبیعتا اینا کتاب بیشتری دارن و ممکنه کتاب بیشتری هم برای کودکشون بخونن، به خصوص، خانواده هایی که وقت آزاد بیشتری دارن، پس این ممکنه علی نباشه، و میدونید که برای اینکه بخوای شما رابطه علی رو پیدا بکنی، بهترین و دقیقترین راهش اینه که دست به آزمایش و آزمون بزنی، مثلا بیای به صورت تصادفی، کودکان رو به دو دسته تقسیم بکنی، تو یک دسته اصرار کنی والدین برای بچه شون کتاب بخونن و یک دسته رو هم از این فعالیت لذت بخش و احتمالا مفید محروم کنی، و بعد بیای تفاوتهای این دو تا رو بسنجی، خب میدونید این کار نه اخلاقیه نه شدنیه و نه اصولا خانواده ها رضایت به همچین کاری دارن، پس بیشتر اون چیزی که ما در این زمینه داریم، یک همبستگی هست، یعنی عوامل با هم دیده شده و هنوز در مورد اینکه دقیقا خوندن کتاب منجر یعنی به صورت علیتی منجر به افزایش هوش میشه، ما نمیتونیم به راحتی صحبت کنیم. دومین سوالی که مطرحه اینه که آیا این گذراست یا اینه که پایداره؟ ممکنه شما مثلا کودک چهار ساله رو داشته باشید بگین براش کتاب میخونم، این خیلی تصاویر کتاب رو دوس داره، خودش حتی میتونه قصه رو جلو جلو بازخوانی کنه، به خصوص اینا که چند بار برای بچه قصه میخونن میگن قصه رو حفظ شده، حتی میتونه اون نوشته ها رو با اون کلمات در واقع مطابقت بده، یعنی یه چیزی یاد میگیره اونجا، حتی بعضیا میگن میتونه بخونه خودش. ولی خب ممکنه چند ماه که گذشت این ناپدید بشه و فروکش کنه و اصولا برای اون بچه هایی هم که شما قصه نمیخونی بعدا اینا که پا به سن میذارن، مسن تر میشن، به سن بزرگسالی میرسن فاصلهشون کم بشه و عملا این فاصله ناپدید بشه، یعنی به عبارت دیگر اتفاق خوبی بوده، ولی اتفاق ماندگاری نبوده. و سومین سوالی که مطرح میشه آیا توانایی خواندن افزایش پیدا میکنه؟ آیا توانایی کلامی، لغوی افزایش پیدا میکنه؟ یا گسترش پیدا میکنه با حوزههای دیگر هوش؟ مثلا هوش ریاضی، هوش استدلال، هوش فضایی، تصویری. آیا به اون حوزه ها هم در واقع ارتباط پیدا میکنه یا نه؟ خب ما چیزای دیگهایم میدونیم مثلا دیده شده که کتاب خوندن برای کودک، با سواد مادر یک همبستگی خیلی بالایی داره، یعنی تو خانوادههایی بیشتر اتفاق میفته که مادر باسواده و هر چی سواد مادر بیشتره، کتاب خوندن برای کودکان هم بیشتر خواهد بود. اونایی که وضع اقتصادی بهتری دارن هم همینطور، و همچنین یک شبهاتی وجود داره اینه که فرزند چندم باشی؟ تقریبا این گونه گفته میشه که فرزندان اول شانس بیشتری دارن که والدین براشون کتاب بخونن، چون وقت بیشتری دارن، وقتی تعداد فرزندان خیلی زیاد میشه ممکنه این اتفاق کم بشه مثلا در انگلستان دیدن به طور متوسط فرزند اول در مقایسه با فرزند دوم، بیست تا سی دقیقه بیشتر وقت اختصاصی با مادر پدرش داره و بالاخره مادرا ترجیح میدن برای دخترا بیشتر بخونن و حتی شاید این داستانی که میگن خانمها توانایی کلامی بالاتری دارن و هوش verbal، هوش لغوی بالاتری دارن واقعا ربطی به هورمونها و ژن و بیولوژی نداشته باشه، صرفا برای اینه که با مادرها راحتتر مچ میشن و مادرها در واقع بیشتر براشون کتاب میخونن و این منجر به جلو افتادنشون میشه، میگم اینا همهش میتونه فرضیه باشه، حالا چرا من این مقاله رو انتخاب کردم؟ چون میدونید با وجود اینی که اشاره کردم برای پی بردن به مساله همبستگی یا رابطه علی، شما اگر امکان آزمایش به صورت دو سو کور تصادفی نداری، باز از طریق پیگیری، مطالعات طولی و کنترل عوامل مخدوش کننده و عوامل واسط، شاید بتونی در واقع برخی از این پارامترها رو خنثی کنی و ازطریق در واقع مدل های اماری به گونهای وجود رابطه علی رو نشون بدی. این مطالعه چون یک مطالعه بسیار بزرگ و آیندهنگر هست این ویژگی ها رو داره، در استرالیا صورت گرفته. و دو تا کهرت رو دنبال کرده، یکیش کهرت بی هست که کودکان رو از بدو تولد تا یک سالگی توش ثبت نام کردن، از دو هزار و سه تا اونایی که، ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۴ به دنیا اومدن و دستهی دیگر کودکان چهاره الی پنج ساله بودن، یعنی اونایی که ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۰ سن سال تولدشون بود و اینها رو چندین سال دنبال کردن. خب در این دنبال کردنی که صورت گرفت چند شاخص رو اینا در واقع سنجیدند، یکی در واقع نمراتی که کودک در LSAC به دست میاورد که این عبارت است از The Longitudinal Study of Australian Children که یک مطالعه ای هست که توانایی های در واقع کودک رو از سنین خیلی پیش دبستانی تا سنین بالاتر در واقع پایش میکنه. و دیگری که در واقع NAPLAN ،The Nation Assessment Program – Literacy and Numeracy که در واقع یک برنامه سنجش توانایی های کلامی و ریاضی کودکان هست. پس این ابزارها بودن و هنگام کسب این اطلاعات، هم با والدین صحبت شده بود، هم با معلمین و مربیان، هم با خود کودک مصاحبهی رو در رو داشتن تا توانایی هاش رو ببینن و در واقع توانایی های هوشی و کلامی او رو بسنجن. و همچنین پرسشنامه هم در اختیار هم معلمین و مربیان و هم والدین گذاشتن، یعنی میبینید هم آینده نگره، هم حدود چهار هزار نفر رو شامل شده و حدود پنج سال این چهار هزار نفر رو دنبال کردن و ابعاد مختلف تکامل و ترقی هوشی اینا رو سنجیدن. در کنارش رفتارهای والدین رو از نظر اینکه چقدر برای بچه کتاب میخوندن رو هم بررسی کردن، خب اینجا من به صورت سریع نتایج رو خدمتتون ارائه بدم. ببینید این ستونیست که در هفته صفر تا دو بار در هفته برای کودک کتاب میخوندن و اینجا میشه سه تا پنج بار و اینجا شیش تا هفت بار. هر چی رنگ تیره هست نمره کودک در آزمون های کلامی پایین تره، پس شما میبینید که این موارد روشن که نمرات بالا رو گرفته ارتباط بیشتری داره با شیش تا هفت بار در هفته برای کودک کتاب خوندن. این هم در مورد پسرها صدق میکنه هم درباره دخترها. هم هنگامی که ارزیابی کننده والدین هستند هم هنگامی که ارزیابی کننده مربی مهد و پیش دبستانیست، یعنی شما میبینید به خصوص در دخترها اونایی که شیش تا هفت بار در هفته براشون کتاب خونده میشه، اون دستهای که نمرات دو و سه میگیرن که نمرات بالای کلامی هست، خیلی بیشتر هستند در مقایسه با اونایی که هیچی براشون کتاب خونده نمیشه. و در واقع وقتی سن شیش تا هفت سالگی همین کودکان رو هم بررسی کردن، دیدن کتاب خواندن در چهارتا پنج سالگی تا شیش تا هفت سالگی هم مزایا داره و شما اثرش رو میبینید، یعنی برای کودکانی که در چهار تا پنج سالگی بیشتر کتاب میخوندن، مثلا شیش تا هفت بار در هفته کتاب میخوندن، وقتی اینا هفت سالشون بوده نمرات بهتر دهک های بیشتری رو در بر میگیره. و این نکته باز نگاه کنید در دخترخانمها در واقع پررنگتره و وقتی این رو به صورت نمودار بر اساس نمرات NAPLAN نشون میدن که در واقع هم نمره آزمونهای کلامی رو در بر میگیره و هم آزمونهای ریاضی، خیلی واضح تر شما میبینید، ببینید اومدن باز دوباره همون دوران چهار تا پنج سالگی رو در نظر گرفتن، یعنی زمانی که سنجیدن در چهار تا پنج سالگی بوده، چهار تا پنج سالگی چقدر والدین برای کودک کتاب میخوندن. کمتر از سه روز در هفته یا شیش تا هفت روز در هفته یا سه تا پنج روز در هفته، پس ببینید سه گزینهی مختلف داریم، زیر سه روز اونیه که تقریبا کتاب براش نمیخوندن، خیلی کم میخوندن. شیش تا هفت روز یعنی تقریبا هر روز براش کتاب میخوندن، منتهی نیومدن نمرات توانایی خواندن رو همون لحظه ببینن، اومدن تو سن هشت تا نه سالگی نگاه کردن، شما ببینید چه در پسرها و چه در دخترها، اون گروهی که شیش الی هفت روز در هفته براشون کتاب خوندن، نمرات به طرز معنی داری جلوتر از گروه دیگه و به طریق اولی جلوتر از گروهی بوده که زیر سه روز در هفته، باز نگاه کنید این منهنی در خانمها در دختربچهها خیلی بازتره، یعنی نشون میده که تاثیر خانواده برای دختربچهها خیلی بیشتر خودش رو نشون میده. و اونها رو جلو میندازه، خب این در سن چهار تا پنج سالگیست و این در سن شش تا هفت سالگی، منتهی چه چیزی این قبلی رو شما نگاه کنید نمرات خواندن بود، یکی از سوالای ما بود که آیا این نمرات سرایت میکنن به حوزه های دیگه؟ این مهارتهای شناختیه، یعنی حوزههایی که به ریاضی و در واقع تجسم فضایی و گردش اجسام در فضا برمیگرده، یعنی خیلی به خواندن ربط نداره، باز شما میبینید چه در چهار تا پنج سالگی چه در شیش تا هفت سالگی ،در پسران و همچنین هشت تا نه سالگی باز در پسران و همچنین شما رو این رو خانمها دخترها میبینین، چهار تا پنج سالگی، شیش تا هفت سالگی، و هشت تا نه سالگی، نه تنها کتاب خوندن شیش تا هفت روز در هفته باعث افزایش تواناییهای لغوی میشه، تواناییهای ریاضی و فضایی اونها رو هم بهبود میده. حالا اینا از طریق کنترل عوامل مخدوش کننده شامل سن والدین، شامل موقعیت اجتماعی اونها و در واقع تعداد فرزندان در خانواده، اینها رو استخراج کردن، به همین دلیل تقریبا اینها معقتد هستن و نشون دادند که وقتی ما والدین به خصوص مادرها برای کودکانشون کتاب میخونن، فقط یک همبستگی نیست و به احتمال زیاد این پدیده نقش علی داره در افزایش هوش کلامی، و همچنین هوش ریاضی کودک. این افزایش فراگیره و در همون زمان بسنده نمیشه بهش، یعنی تا سالهای بعد هم ادامه پیدا میکنه. و نه تنها در واقع این قضیه ادامه پیدا میکنه بلکه به نظر میاد کمک میکنه که کودک در سالهای بعدی از نظر تحصیلی جلو بیفته. خب این یکی از بحث هاییست که در واقع در کتاب weirdest people in the world که من چندی پیش در اینستاگرام در واقع معرفی کردم هم مطرح شده و در واقع چند صفحهای از کتاب به این مقاله اختصاص پیدا کرده، من فکر کردم پس مقاله خوبیه رفتم دیدم جاهای دیگهم بهش زیاد استناد شده، در نتیجه اون رو براتون معرفی کردم . منتهی پیامی که از این ما میتونیم در بیاریم اینه که در واقع هنگامی که سواد خانمها افزایش پیدا میکنه، ما با زنان فرهیخته مواجه هستیم، نسلهای بعدی هوششون افزایش پیدا میکنه، چرا چون اینا شروع میکنن برای بچه هاشون کتاب خوندن، این فعالیتیست که خیلی بیشتر مادرا انجام میدن. و این خودش باعث افزایش هوش نسل بعد میشه و هوش نسل بعد به خصوص دختربچه هایی که مادراشون براشون خوندن، خود به طریق اولی باعث میشه هوش نسل بعد افزایش پیدا کنه و این میتونه بخشی از پدیده fill in رو توضیح بده شما میدونید که این گونه گفته میشه که هوش اروپاییها از سالهای ۱۹۰۰ یعنی ابتدای قرن بیستم تا انتهای قرن بیستم تقریبا یه standard deviation افزایش پیدا کرده و این میتونه یکی از دلایل افزایش هوش باشه و شما میبینید با سواد شدن خانومها یک ملت رو میتونه تکون بده، و باعث تغییر فراگیر فرهنگی و رشد و بالندگی بشه. من فکر میکنم این پیام مهمی داره که باید به اون توجه کنیم.