شماره 258: هدف وسیله را توجیه می کند اما فقط در وسط راه

پادکست دکتر مکری
اسفند 1399

شماره 258: هدف وسیله را توجیه می کند اما فقط در وسط راه

پادکست دکتر آذرخش مکری
شماره 258: هدف وسیله را توجیه می کند اما فقط در وسط راه
Loading
/

متن پادکست

جلسه‌ای هست که داریم در مورد مسئله دروغگویی، ریاکاری، فریبکاری و تقلب صحبت می‌کنیم و من فکر کردم قبل از اینکه به مبحث بعدی بریم که بیشتر می‌خوام در مسئله نوآوری و خلاقیت صحبت کنم، به چند پژوهش دیگه هم اشاره کنم و به اصطلاح این مبحث رو ببندم، تمومش کنم. یکی از این پژوهش‌هایی که حیفم اومد خدمتتون ارائه ندم و به نظر من پژوهش جالبیست، بسیار تأمل‌برانگیزه، پژوهشیست که در واقع میشه عنوانش رو این‌جوری ترجمه کرد: هدف وسیله را توجیه می‌کند، اما فقط در وسط راه. خوب منظور چیه؟ اصل پژوهش اینه: “The End Justifies the Means, But Only in the Middle.” نوشته خانم Touré-Tillery و خانم Fischbach. Fischbach Ayelet یک فرد سرشناس هست که اون هم در زمینه ریاکاری، فریب، تقلب و به‌خصوص خودفریبی مطالعات جالبی داره. Ayelet به معنی غزال هست و درواقع میشه غزالِ Fischbach که کارهای جالبی که داره، در فرصت‌های دیگه به اون اشاره خواهم کرد به‌خصوص در مورد رژیم گرفتن، تغییر عادت‌ها و خویشتن‌داری هم پژوهش‌هاش خیلی جالب هست. به عنوان مثال کار جالبی که کرده بود، حالا این یه‌جوری به بحث امروز هم ربط داره‌ها! ممکنه در ظاهر بگین این چه ربطی داره؟ اومده بود دیده بود وقتی انسان‌ها مثلاً می‌خوان رژیم بگیرن و غذای سالم بخورن اگر به‌صورت جداگانه مثلاً یه نوشابه بهشون بدی و یه مقداری توت‌فرنگی بدی نوشابه کوکاکولا سمبل غذای بد هست می‌دونید قند داره، جزء فست‌فودها با فست‌فودها میاد و معمولاً چیز فایده‌داری نیست در مقابل توت‌فرنگی خب ویتامین داره جزء میوه‌جات هست و خیلی خواص خوبی داره و تشویق میشن افراد، توصیه می‌کنن که افراد توت‌فرنگی مصرف کنند. دیده اگر این‌ها رو به‌صورت با هم عرضه کنیم ببینید سمت چپ، در مقایسه با اینکه به‌صورت جداجدا عرضه بشه مصرف اون غذای بد یا اون نوشابه در حالتِ با هم، امکانش بیشتره و درواقع توجیهی که او یافته بود اینه که وقتی شما این دو تا رو کنار هم می‌زاری، طرف تو ذهن خودش برآیند و میانگین می‌گیره و میگه حالا که من توت‌فرنگی خوردم، حالا که من غذای سالم خوردم پس اشکال نداره بیام کوکاکولام بخورم در صورتی که اگر تو دو بشقاب جدا این‌ها رو بدیم، این اتفاق نمی‌افته. این قابل‌توجه اوناییه که می‌خوان رژیم بگیرن. اگر شما اون غذای چربتون، اون تکه گوشتتون، اون تکه غذای کربوهیدرات‌دارتون رو تو بشقاب کنار چند تا کرفس گذاشتید امکان اینکه اون کربوهیدراته رو بیشتر بخورید افزایش پیدا می‌کنه. این‌ها را تو دو بشقاب جدا بذارید. چون وقتی این دوتا رو با هم می‌بینید، مغز شما این دوتا رو با هم جمع جبری می‌کنه برآیند می‌گیره، میگه خب حالا که کرفس خوردم حالا که غذای سالم خوردم پس اشکالی نداره، نوش جونم بزار اون یکی رَم افزایش بدم یا مثال دیگه یا پژوهش دیگه‌ای که کرده بود این بود برای دانشجویان کتاب درسیشون رو و یک‌سری سی‌دی سریال فرندز که اون زمانی که این پژوهش رو انجام داده خیلی سریال معروف و هنوز هم طرفدار داره بحمدلله و وقتی دیده بود که این‌ها رو وقتی با هم به افراد عرضه کرده بود، افراد بیشتر نشسته بودن سریال نگاه کرده بودن چون گفته بودن که خب حالا که داریم درس می‌خونیم حالا که زحمت کشیدیم حالا که تلاش کردیم خب نوش جونمون اشکال نداره بزار یه مقدارم تفریح کنیم در مقابل اگر اینا رو به‌صورت جداگانه عرضه کرده بود یعنی جداگانه میگم یعنی جدای فیزیکیا، مثلاً به فاصله چند ثانیه یا دوتا پاکت جدا یا یکی رو بده این دستش یکی رو بده اون دستش، دیده بود افراد کمتر شائق هستند که اون وقت بزارند روی سریال. حالا این رو در مورد مقالا…عه مقولاتِ اخلاقی هم میگه، میگه افراد وقتی یه کار مثبت می‌کنن یه کار معنوی می‌کنن یه کار اخلاقی می‌کنن مثل اینه که به خودشون یه مجوز میدن که اشکال نداره حالا که ما اومدیم کارهای اخلاقیمونو کردیم از اونور می‌تونیم تلافی دربیاریم و با خیال راحت اون کارهای حالا کمتر اخلاقی یا کمتر مورد تایید جامعه رو هم انجام بدیم این اثر جبرانی امور اخلاقی و معنویات رو روش کار کرده حالا من بعداً تو فرصت‌های دیگه به این بیشتر اشاره خواهم کرد. اما این پژوهش چرا این اسم رو گذاشته بود که هدف وسیله را توجیه می‌کند اما در میان راه؟ خوب یادتون هست ما چند جلسه‌ای راجع به همون تاس ریختن مشهور صحبت کردیم که افراد فریب میدن تقلب می‌کنن و عدد بالاتر ارائه میدن. سوال خانم Fischbach این بود که اگر ما این فرایند رو تکرار بکنیم، افراد بیشتر در ابتدای کار کلک می‌زنن، وسط کار کلک می‌زنن یا آخر کار کلک می‌زنند؟ به عبارت دیگر ما در رعایت کردن اخلاقیات در ابتدای راه خیلی مصرتریم، وسط راه مصرتریم یا انتهای راه مصرتریم؟ و فکر کنم شما می‌بینید که چه پژوهش‌های خلاقانه‌ای میشه انجام داد، به عنوان مثال مثلاً اومده بود از افراد خواسته بود که شما ده بار باید در یک فرایند غلط‌گیری متن شرکت کنید، این پژوهششه. این شبیه اینه که بگن ده بار تاس بریز دیگه، منتها اومده بودن به جاش گفته بودن ده بار در غلط گیری شرکت کنید، منتها هر سری سکه بندازید و اگر سکه اومد که تسک ساده یعنی تسک آسان، اون کار آسان به شما محول بشه یه پاراگراف به شما داده میشه که دو غلط توشه ولی اگر سکه اومد که کارِ دشوار باشه، یک صفحه بزرگتر داده میشه، تعداد بیشتری جمله توش هست و ده غلط رو شما اصلاح کنید، پس طبیعیست که آزمودنی‌ها دوست دارن اون دو غلطه بهشون بیفته، زود تموم بشه، پاداششون و بگیرن و بیان بیرون. خوب چه شکلی باید اونو مشخص کنن؟ همین سکه که مثلاً روی سکه‌هارَم چسب زده بود که افراد نتونن توجیه کنن: متن کوتاه، متن بلند. منتها مثل همون آزمونایی که گفتم میری در خفا سکه میندازی، ده بار پشت سر هم، هر دفعه که میندازی، عه غل… اون متن رو بهت میدن، غلط‌گیری میکنی، میری متن دوم، میری متن سوم، دوباره سکه میندازی، متن چهارم، سکه میندازی، متن پنجم. خب، باز طبق یافته‌های قبلی که ما داشتیم، شما یادتون هست که انسان‌ها بالاتر از ۵۰ درصد به نفع خودشون سکه خواهد اومد. این قضیه رو هم خانم Fischbach متوجه شد، الگو اینگونه بود، اما نگاه کنید، این خطی که شما اینجا می‌بینید، این خط ۵۰درصده یعنی این منصفه اینجا، سکه واقعاً براساس تصادف اومده. هرچی بالاتر از اون بیاد یعنی افراد دارن کلک می‌زنن، دارن سکه رو به نفع خودشون تفسیر می‌کنن متن کوتاه رو وَرمیدارن. منتها نگاه کنید وسط کار بیشترین اتفاق افتاد یعنی ماکسیموم تقلب‌ها توی ۶، ۷ و ۸ بود و سوال خانم Fischbach این بود که درواقع عنوان مقاله هم اینه: چرا مردم وسط کار کلک می‌زنند؟ وقتی می‌خوان درواقع تقلب بکنن، وقتی می‌خوان یه‌جور یه کار ناراستی رو انجام بدن، نادرست انجام بدن، از ابتدا و انتهاش نمی‌زنن برخلاف تصور، از وسطش می‌زنن، این خلافکاری‌ها وسط کار اتفاق می‌افته. خب یه تفسیر ممکنه این باشه که خب هرچی میریم جلوتر افراد خسته میشن و خسته که شدن، رعایت اخلاقی براشون دشوارتر می‌شه، می‌خوان زود سر و تهِ قضیه رو هم بیارن، پس متن سبک می‌خوان ولی شما نگاه کنید وقتی به انتها نزدیک شده، دوباره کم شده یعنی آدما به انتها که رسیدن دوباره درستکار شدن، دوباره منصف شدن، چرا؟ عه… قبل‌تر گفتم خانم مریم کوچکی، خانم دکتر کوچکی پژوهشی که کرده بودند اینه که مردم بعد از ظهرها بیشتر تقلب می‌کنند، دروغ میگن و فرض بر این بود که خب خسته میشن. پس اینجا ممکنه ما بگیم که یک و دو خسته نیستن، اخلاقیات رو رعایت می‌کنن، به‌تدریج خسته میشن، میرن بالا، دیگه رعایت نمی‌کنن ولی چرا دوباره در انتها شروع می‌کنن اخلاقی شدن؟ اومد گزینه‌های دیگری رو هم برای این پژوهش در نظر گرفت، گفت اصلاً ما نمی‌گیم که افراد هر نوبت تقلب بکنن، ما وسط‌های کار بعضی جاها احضارشون می‌کنیم و ببینیم که در اون وسط کار روی کدوم کارت‌ها بیشتر ممکنه دروغ بگن؟ یک پژوهش ساده دیگه انجام داد، هفت بار باید پژوهش تکرار می‌شد مثل همین اصلاح غلط‌گیری متن، منتها پاداش به این صورت بود که هر نوبت اون آزمایشگر میومد بالای سر افراد و مثلاً یه ژتون به افراد می‌داد به عنوان که کارو تموم کردین، منتها در بعضی جاها این کارو کرد که وانمود کرد یادش رفته که ژتون به افراد داده یا نه، یعنی قبل‌تر ژتون پاداش رو داده بود ولی بعد اومد گفت راستی به شما ژتون دادم یا نه؟ که بعد ببینه افراد می‌پذیرن یا نمی‌پذیرند؟ چون اگه بپذیرن یعنی دارن دروغ میگن دیگه، به ذهنش اومده اینکه یادش نیست فکر می‌کنه به من پاداشو نداده، پس بزار دو بار بگیرم. خب وقتی در اقدام دوم، چهارم و ششم به افراد مراجعه کردن بر حسب تصادف، دیدن بیشترین جایی که طرف حاضره این تقلب رو بپذیره و درواقع به روی خودش نیاره که قبلاً شما اینو با من حساب کردی، قبلاً پولشو دادی و دوباره پاداش بگیره، اون جایزه‌اشو بگیره، حق‌الزحمشو بگیره، در کارت شماره ۴ خیلی بیشتره، باز تاییدی بر این که مردم تو وسط‌های کار به نظر میاد اون استانداردهای اخلاقیشون شل میشه، استانداردهای اخلاقی رعایت کردنشون میاد پایین، پس این مالِ حتی این نیست که مثلاً تکرار شده، چون ببینید ممکن بود شما بگید اون چند بار تکرار کرده و کم‌کم ترسش ریخته ولی اینجا بر حسب تصادف تو افراد مختلف یا سر کارت دوم، یا سر کارت چهارم، یا سر کارت ششم، این کار رو با افراد می‌کردند یعنی وقتی مثلاً فرض کنیم کارت چهارم دارن این کارو می‌کنن، دیگه تو کارت ۲ و ۶ این کارو نکرده بودن، تو یک‌سوم افراد رو کارت دو، رو یک‌سوم رو کارت چهار و یک‌سوم رو کارت ۶ و می‌بینید وقتی روی کارت چهار بوده، بیشترین مقدار پذیرش اون پاداش مضاعف که حقشون نبوده رو انجام دادن، حدود ۵۳ درصد رو خودشون نیاوردن که تو قبلاً اینو با من حساب کردی، یه بار دیگه در واقع هدیه رو گرفتند و اصلاً اون عکسی که من اول پژوهش گذاشتم چی بود؟ اون شمع Hanukkahست، اون شمعِ درواقع Menorahست که توی عید Hanukkah صورت می‌گیره. خانم Fischbach درواقع اصالتاً یهودی هست و پژوهشی کرده در مورد آیینِ درواقع میشه گفت اون رعایت کردنِ روشن کردنِ شمع در Hanukkah، می‌دونید در آیین Hanukkah تو هشت شب باید پشت سر هم مناسکی رو اجرا بکنن، عبادت بکنن و شمع روشن کنند و بعد دیده بود که افرادی که درواقع جشن Hanukkah رو به جا میارن، مناسک Hanukkah رو به جا میارن، بیشترین از زیر کار در رفتن و میشه گفت به نوعی رعایت نکردن مناسک در روزهای ۳، ۴، ۵ و ۶ صورت می‌گیره یعنی دو سر عید رو حسابی رعایت می‌کنند، هم شمع روشن می‌کنن، هم همه عبادت‌ها رو انجام میدن، وسط‌هاش مثل اینکه از زیر کار در میرن و درواقع این شاید الهام‌بخشش این بود، الهام‌بخش این پژوهشش بود که چرا مردم توی این آیین، اون روزهای وسط رو کمتر جدی می‌گیرن و دو طیف رو درست‌تر رعایت می‌کنند. خب، تا اینجای کار فهمیدیم که اگر قراره تقلبی اتفاق بیفته، وسطش اتفاق میفته حالا می‌خواد عبادت و آیین باشه، مثلاً توی یک ماه وقتی افراد دارن عبادت میکنن وسط‌‌های ماه کمتر جدی میشن، یا اگر یه فرایند رعایت اخلاقی هست، اون وسط مسیر بیش از همه رعایت نمی‌کنند ولی دو سرش رو خیلی خوب رعایت می‌کنند و این پژوهش ارزشش چی بود؟ Fischbach جزء اون عده‌ای هست که میگه ببین، انسان‌ها وقتی تقلب نمی‌کنند، اخلاق رو رعایت می‌کنند، چند هدف رو دنبال می‌کنند که لزوماً این‌ها نقض‌کننده اون یکی نیست، یکی اینکه می‌ترسن از عواقبش، درسته، ممکنه که نگران هستند که گیر بیفتند، یکی دیگه اینه که می‌خوان به دیگران علامت بدن من آدم بااخلاقی هستم یعنی وقتی اخلاق رو رعایت می‌کنند، اون مثال شماره ۴ یادتونه تو تاس‌ها؟ می‌گفتیم خیلی از افراد عمداً میگن ما ۴ آوردیم چون اگر بگن ۶ آوردیم، اون پیام رو به طرف مقابل دیگه نمیده که من آدم اخلاقی‌ای هستم ولی وقتی ۴ میاره، هم داره تقلبشو می‌کنه مثلاً ۲ آورده داره میگه ۴، هم اینکه داره به طرف میگه ببین من آدم اخلاقی‌ای هم هستما، من نیومدم از الکی بگم ۶. پس یکیش میتونه سیگنال دادن یا علامت دادن به دیگران باشه ولی باز توی پژوهش‌ها دیدین وقتی در گمنامی کامل بود، یکی از پژوهش‌ها یادتون هست؟ گفتیم که خودش باید از تو پاکت سهم خودش رو وَرمی‌داشت، بقیه پول رو می‌ذاشت تو کشو، میومد بیرون، باز هم افراد میومدن رو ۴ تقلب می‌کردن، اینجا سومین قسمتِ فریب و تقلب هست، میگه Self-signaling، درواقع علامت دادن به خود، انسان‌ها دوست دارن به خودشون هم دروغ بگن و به خودشون هم بقبولونن که آدم درستکاری هستند، وقتی افراد رعایت اخلاق رو می‌کنند، فقط برای این نیست که دیگران بفهمن آدم درست‌کاریند، وقتی می‌خوان به خودشون هم بگن، یک Self-concept بهش میگن، مفهومِ خویشتن و هر چقدر اون علامت یا اصطلاحاً اون سیگنال بیشتر تو ذهن شما نشان‌دهنده خوب بودن و اخلاقی بودن باشه، شما اون سیگنال رو بیشتر اونجا اعمال می‌کنید. این عکسو من برای چی گذاشتم؟ ببینید یه عده توی باران شدید دارن مسابقه ماراتون و دو انجام میدن، شما وقتی ببینی همسایه‌اتون یا خودتون وسط بارون داری می‌دویی، بیشتر نتیجه‌گیری می‌کنی که این عجب آدم ورزشکاریه! یا اینی که توی یه هوای خوب داری می‌دویی، مثلاً وسط برف و بوران یه نفر داره ورزش می‌کنه، شما بیشتر نتیجه می‌گیری که اوه عجب آدم با پشتکاریه؟ یا وقتی مثلاً در شرایط معتدل؟ یا مثلاً اینو داریم مثلاً می‌بینی شب عید نشسته داره درس می‌خونه، عجب بچه درس‌خونیه، این وسط مهمونیم کتابشو آورده داره درس می‌خونه، نشون میده تو بعضی موقعیت‌ها سیگنالی که به ما منتقل می‌شه که ما رو درواقع تعریف می‌کنه متفاوته، Fischbach معتقد بود که وقتی ما یک فعلی رو انجام میدیم، اون‌هایی که فعل رو در ابتدا و انتهای یک فرایند انجام میدن، سیگنال‌ها خیلی پررنگ‌تره مثلاً در یه پژوهش دیگه اومده بود سه شخصیت خیالیِ افراط، شیلا و هیرا، سه شخصیت یهودی رو که جشن Hanukkah رو انجام می‌دادن تعریف کرده بود، منتها افراط و شیلا و هیرا تو هر کدوم از این‌ها مثلاً وسط Hanukkah رو رعایت می‌کردند یا آخرشو؟ دیده بود اونایی که دو سر رو رعایت می‌کنن، روز اول و روز آخر را رعایت می‌کنن، مردم خیلی مذهبی‌تر می‌بینن تا اونی که اون وسطو رعایت می‌کنه. خب، پس از اونجایی که انسان‌ها اعمال اول و آخرِ مسیر رو بیش از اعمالِ میان راه، معرف خودشون می‌دونن، اگر قرار باشه ما کار رو جوری انجام بدیم که به خودمون بقبولونیم ما موجود اخلاقی هستیم، ابتدای مسیر و انتهای مسیر رو بیشتر رعایت خواهیم کرد و در وسط‌های مسیر اون استانداردهای لازم رو درواقع دنبال نمی‌کنیم.
Document