شماره 356: کتاب اثر انتظار

پادکست دکتر مکری
مرداد 1402
بخش دوم

شماره .356: کتاب اثر انتظار

پادکست دکتر آذرخش مکری
شماره .356: کتاب اثر انتظار
Loading
/

متن پادکست

خب سلام مجدد دارم خدمت شما دوستان علاقمندان عزیز، اگر موافق باشید بررسی کتاب اثر انتظار اثر david robsen رو دوباره پی بگیریم و بخش دومش رو در خدمتتون باشم، اگر خاطرتون باشه در قسمت قبلی من یادآوری کردم که robsen یه اعتقاد راسخی داشت که باورهای ما، اون چیزهایی که ما در مورد وقایع آینده‌ای که قراره در مورد بدن ما اتفاق بیفته داریم، بر پاسخ ما در اتفاقاتی که در بدن ما میفته تأثیر خواهد داشت و چند مورد رو مثال زد، یکی بررسی گسترده‌ی پدیده‌ی placebo بود اثر دارونما و دیگری پدیده‌ی اثر آزاردهنده یا nocebo که اگر ما فکر کنیم اقدامی، عملی، دارویی، ماده‌ای عوارض منفی بر روی ما داره امکان تجربه کردن اون آثار بیشتر میشه، در ادامه همین مباحث بخش های بعدی کتاب، مسائل جالب تری رو مطرح میکنه، که هر کدوم از اینا به نظر من خودش یک چالشه و من خودم هم یه مقدار نگرانم راستشو بخواید که یک طرفه مطلب رو ارائه ندم و بعضی افراد برداشت های مخرب بالینی از این قضیه نداشته باشند، یکی از مباحثی که بهش می‌پردازه سندرم بعد از ضربه به سر یا post concussion syndrome یا pcs هست، داستان سندرم بعد از ضربه به سر چیه؟ ببینید ما یک حالتی داریم یه مقدار اینجا بحث ادامه‌ش جنبه پزشکی تخصصی پیدا میکنه ولی من سعی میکنم یک جوری ارائه بدم که سوء تفاهم پیدا نشه چون بعضی ها ممکنه احساس کنن که آهان برای همینه من این علائم رو دارم یا برای این اتفاق برای من افتاده نه باید دقت بفرمایید نکاتی رو که عرض میکنم دچار اشتباه نشید، ببینید ما یه حالتی داریم بهش میگن mild traumatic brain injury M-T-B-I این یه مقدار اسمش پر طمطراقه و من اسلاید 68 رو در اسلاید 69 براتون فارسی کردم، ترجمه کردم، تحت عنوان آسیب ملایم مغزی ناشی از سانحه، شما توی این فیلم ها دیدین، مثلا طرف داره میره جایی یکی با چوب میزنه پشت سرش یه لحظه بیهوش میشه، و بعد بلند میشه میبینه مثلا کیفشو دزدیدن وسایلشو دزدیدن، یا طرف مثلا میاد بلند شه سرش میخوره به یه جایی، یه لحظه از هوش میره و بعد از چند دقیقه، چند ثانیه یه دفعه هوشیاری خودشو پیدا میکنه، یه چند دقیقه‌ای گیج و مبهوته و بعد به راه خودش ادامه میده یا ممکنه کسی تصادف کرده باشه موتور زده بهش تو اون چند دقیقه اولش نمیدونه کجاست، الان کجایی داشتی کجا میرفتی ببینم این ماشین توئه، یه ذره نگاه میکنه بهت‌زده هست حافظه‌ش ایراد داره، ولی خیلی سریع خوب میشه، حواستون باشه این با ضربه مغزی فرق داره ،اصلا جالبه که این باعث یکی از سوء تفاهم ها شده post concussion syndrome یا اون سندرم بعد از ضربه به سر با ضربه مغزی، اون حالتی که میگن طرف تصادف کرده الان تو کماست گفتن باید ببرن جراحی، بخش جراحی اعصاب خطر داره ممکنه نمونه خون‌ریزی کرده فرق داره، این سندروم بسیار ملایم تره و زیر سؤاله شک داره، میگن این سندروم رو اینجوری باید تعریف کنیم، ابتدا یک آسیب ملایم مغزی رخ میده، پس این فاز یکشه، فاز یک و دو داره، فاز یکش یه ضربه ملایم میخوره، مثلا من مثال‌هاییش رو میتونیم در این تصویر ببینیم هفتاد و دو رو داریم مثلا یک آجری افتاده رو سر طرف، حتی توپ فوتبال محکم خورده به سرش یا سر طرف خورده به جایی، معمولا این موارد بسیار شایع هست و چه اتفاقی میفته؟ طرف ممکنه هوشیاریش رو از دست بده، چند حالت داره که سه تاش در واقع مهمه یا ممکنه هوشیاریش رو از دست بده، ممکنه حافظه‌ش تو اون لحظه دچار اشکال بشه، یعنی همون آجر که بهش خورد یا سرش خورد به یه جایی یه لحظه حس کنه نمیدونم کجام، کیفم رو کجا گذاشتم، اصلا من چرا اینجام، داشتم کجا میرفتم، یا ممکنه وضعیت روانیش تغییر پیدا بکنه، یه حالت روحی منقلب بشه، یک حالت بهت‌زده داشته باشه، نتونه حرف بزنه، یه جوری حالت پریشان داشته باشه، دچار وحشت شده باشه، ولی نکته مهمش اینه که این علائم باید خیلی سریع خوب بشن، من در همین اسلاید هم براتون گذاشتم اگر بیهوش شده نباید بیش از پونزه دقیقه بیهوشش طول بکشه، اگر حافظه‌ش اشکال پیدا کرده نباید اختلال حافظه بیش از شصت دقیقه طول بکشه و وقتی هم که فرد به هوش میاد نباید اون مدلی باشه که بگن بردنش بیمارستان الان نیمه هوشیاره، نمیتونه جواب بده، افراد رو نمیشناسه، خیلی سریع باید قبراق بشه، اصطلاحا میگن GCSش اون مقیاس کمای گلاسگوئش باید خیلی سریع بین 13 تا 15 باشه، یعنی طرف تقریبا هوشیار کامل بشه، پس این حالت رو شما در نظر بگیرید گفتم خیلی هم شایعه تو همه‌ی فیلم‌ها هست یه ضربه‌ای میزنن یه چوبی چیزی میزنن تو سر طرف، طرف بیهوش میشه تو خیلی از این فیلم ها دیدیم مثلا با پشت اسلحه میزنن تو سرش سارق میزنه میفته دو دقیقه بعد بلند میشه خیلی sharp بلند میشه یه ذره گیجه و معمولا ظرف یک ساعت این علائم برطرف میشه، به اینها اصطلاحا میگن Mild Traumatic Brain Injury یا MTBI حالا این فاز یکشه، عده‌ای به دلایلی که هنوز مبهمه، هنوز به درستی شناخته نشده، بعد از مدتی، مثلا چند روز بعد، چند هفته بعد، یا از همون روز به بعد، یک سری علائم ملایم پیدا میکنن که این علائم رو من در اسلاید هفتاد براتون گذاشتم، ترجمه اون رو در اسلاید هفتاد و یک داریم، بیاییم این علائم رو نگاه کنیم، سردرد، سرگیجه، خستگی، حالت عصبی بودن و تحریک پذیری، بیخوابی، مشکل در به خواب رفتن، مشکل در تمرکز، مشکل در حافظه، عدم تحمل به استرس، میگن زود کلافه میشم، زود عصبی میشم، همه‌ش احساس خستگی میکنم، و وقتی میگه از کی اینجوری شدی میگه بعد از اون ضربه، و دقت کنید اون ضربه مغزی به معنی‌ای که بین بسیاری از مردم مصطلحه نیست‌ها، که بردن جراحیش کردن، تو کما بود، مدتی فلج بود، به سختی راه میرفت، نه، همون ضربه‌ای یکی ظرف پونزه دقیقه هوشیاری برمیگرده ظرف شصت دقیقه همه چیز صاف و صوف میشه، طرف کاملا حالش خوبه بلند میشه، یه لحظه از ترک موتور افتاده سرش به جایی خورده، حتی گفتم توپ فوتبال ممکنه محکم خورده تو سرشون، چند لحظه گیجه یه ذره اینور اونور رو نگاه میکنه بهت‌زده‌ست و بعد خوب میشه ولی عده‌ای بعد از اون دچار این مجموعه علائم میشن که شما در اسلاید هفتاد و یک دارید، یعنی بعد از یه مدت دیگه میگن من درس نمیتونم بخونم، من عصبیم، من حوصله کسی رو ندارم، من نمیدونم تا میخوام بخوابم اذیت میشم، و اتفاقا این یکی از مسائل بغرنج در روان پزشکی و مغز و اعصاب بیماری های مغز و اعصاب نورولوژیه، چون بعضی از اینا ادعای خسارت میکنن میگن بعد از تصادف اینجوری شدیم، و بعد از طرف دیگه اون فردی که متهم هست میگه خب شما ازت mri گرفتن ازت ct scan گرفتن همه چی طبیعی بوده گفتن خونریزی در مغزت نیست، شکستگی جمجمه نیست، ولی اون طرف میگه من اینجوریم و نسبتا هم شایعه و خیلی هم مسئله سازه، برای اینکه افراد ادعا میکنن که قبل از این من خیلی حالم خوب بود، بعد از این اصلا عوض شدم، و این سندرم چه هست؟ یکی از سندرم های بسیار پرمناقشه هست که اون رو تحت عنوان سندرم بعد از ضربه به سر یا post concussion syndrome در واقع تلقی میکنه، این با خونریزی و گفتم اینا فرق داره و مکانیزمش، انواع ضربه هاش رو میبینید به این صورت هست و یکی از مکانیزم ها یا شاید اصلی ترین مکانیزم ایجاد این حالت بیهوشی از دست دادن هوشیاری، حرکت سریع سر به سمت جلو یا عقب هست، یعنی در واقع اگر سر به صورت پاندول ناگهان به جلو یا عقب بره، شما هوشیاریتون رو برای چند لحظه از دست میدین ولی میگن این پدیده خوش‌خیمه، بعدش پا میشی راهت رو میری و هیچ مشکلی هم برات به جا نمیذاره، و در واقع یکی از راه هایی که این رو در مطالعات خیلی قدیم اندازه‌گیری میکردن یک آونگی رو درست میکنن آونگ نسبتاً سنگینه، مثلاً یک یا دو کیلو وزن داره و رها میکنن اگر ناگهان بخوره به سر این رو توی حیوانات آزمایشگاهی انجام میدادن هم وزن جمجمه‌ش و یه لحظه سر ناگهان در واقع حرکت روی محور در واقع گردن داشته باشه، فرد بیهوش میشه، ولی خیلی سریع برمیگرده، اما چرا بعد از یه مدت یه عده میگن که بعد از اون قضیه حالم خیلی بد شد؟ یه عده این تفسیر رو گذاشته بودن که خب یک ضربات یا آسیب های جزئی در مغز پیدا میشه که شما اینا رو نمیتونی با ابزارهای فعلی مثل mri و اینا شناسایی کنید، احتمالا یک در واقع میشه گفت ضایعات خیلی کوچیک و میکروسکوپی‌ست اما عده‌ای دیگه گفتن نه، این شاید جنبه های روانی داره، افراد نگرانند، افراد باور دارند، افراد انتظار دارند از این و اون شنیدن که اگر به سر یه نفر ضربه بخوره، بعدش حافظه‌ش خراب میشه، دیگه خوب نمیتونه درس بخونه، اگر به سر یه نفر ضربه بخوره مشکل بی‌خوابی پیدا میکنه، همه‌شو می‌ندازن گردن این و یک ملغمه خیلی پیچید‌ه‌ایه که هنوز که هنوزه روانپزشکی و نورولوژی توی این مسئله خیلی مناقشه داره، خب در اینجا هم david robsen به خودش اجازه داده به چند مقاله استناد کرده چرا میگم به خودش اجازه داده، چون که این قضیه خیلی بغرنجه، شما افرادی رو میبینید که همه‌ش میگن زندگیم خوب بود شاگرد اول بودم داشتم خیلی خوب درس میخوندم اون موتوریه زد یه لحظه من رو پرت کرد بعد از اون دیگه من یه جور دیگه شدم، در صورتی که یه عده دیگه میگن نه بابا شما هر چه هست مغزت گفتن سالمه هیچ جاییت فلج نشده خونریزی نکرده داری به خودت تلقین میکنی، اینقدر به خودت تلقین نکن من اینجوری شدم و موندن سهمش چقدره و حتی جالبه که البته این رو david robsen بهش اشاره نکرده، در کتاب های نورولوژی بهش اشاره شده بود که حتی از دهه ها پیش میدونستن که اون مجموعه‌ی علائمی که افراد بعد از این سندرم نشون میدن، مثلا همینی که شما در این اسلاید هفتاد و یک میبینید سردرد سرگیجه است اشکال در حافظه‌ست، تا حدی وابسته به فرهنگه، مثلا تو بعضی فرهنگ‌ها افراد بعد از اون همه‌ش میگن من شب‌ها سردرد دارم، برعکس تو بعضی فرهنگ‌ها میگن اصلا آدم ها رو نمیتونم خوب شناسایی کنم، حافظه‌م اشکال پیدا کرده، و بعد تو بعضی فرهنگ‌ها هم فقط عصبانی میشن و به همین دلیل مشکوک شده بودن که انتظارات ما، باورهای ما در شکل گیری این سندرم، این حالت در واقع تاثیر داره، بازم یادآوری میکنم چرا همش دارم تکرار میکنم ممکنه خسته‌تون کنم عذر میخوام، ولی دلیلش اینه که این سوء برداشت نشه اونی که میگن خونریزی کرده بردن جراحی خون رو تخلیه کردن سه ماه هم دستش فلج بوده، این اون نیست، این یه ضربه خیلی ملایم گذرای لحظه‌ایه، حتی تو مشاجره‌های خانوادگی هم ممکنه بگیم مثلا اون محکم مشت زد تو سرم بعد این که زد سرم رو گرفتم و گفتم نمیدونم چیه یه لحظه چشمام سیاه رفت و یادم نیست چی شد و بعدش هم خوب شدم و بعد الان میگی بعد از اون من اینجوری شدم، خب مقالات زیاده ولی دو پهلوئه و میدونید چون نمیشه این کار رو رو انسان ها به صورت گروه کنترل تجربی آزمایش کرد دیگه شما یه عده داوطلب رو بگیری ضربه بزنی به سرشون ببینی بعدش کیا دچاره این سندرم میشن، مجبورند به مطالعات متعددی اشاره بکنن که مثلا robsen به یکی از اونا اشاره کرده اینه به نظر من مطالعه‌ی نسبتاً کاملیه، که در ژورنال neurology, neurosurgery and psychiatry دو هزار و دوازده چاپ شده، When a minor head injury results in enduring symptoms وقتی ضربه‌ای ملایم به سر باعث علائم ماندگار میشود، توی این اومدن اونایی رو که ضربه به سرشون خورده و اون حالت رو تجربه کردن، یعنی یا بیهوش شدن کمتر از پونزه دقیقه یا حافظه‌شون اشکال پیدا کرده یا یه مدتی گیج، منگ و مبهوت بودن برای چند دقیقه، اونا رو اومدن دنبال کردن، ببینن کیا دچار این حالت میشن در فواصل سه ماه و بعد فواصل شش ماه، یک سری متغیر پیدا کردن، چون اومدن ببینن آیا شخصیتشون، آیا مثلا آدم های درونگرا برونگرا آدم های عصبی آدم های مضطرب کیا بیشتر بعد از این که ضربه به سرشون بخوره اینجوری میشن؟ خلاصه‌ی اون در اسلاید 75 براتون گذاشتم این جدولیه که من از اون مقاله استخراج کردم، راستشو بخواید دلم باهاش خیلی راحت نیست برای این که وقتی نگاه میکنم میبینم شواهد دو پهلوان، خیلی قاطع نیست، به اون قطعیتی که robsen تو کتابش بهش اشاره میکنه نیست، ولی اینا توش هست مثلا اومدن دیدن اونایی که اضطراب و افسردگی پایه دارن تا یه حدی ممکنه بیشتر این علائم رو تجربه بکنن یا یک چیزای دیگه‌ای وجود داشته که باعث شده بیشتر این حالت بشن، مثلا شما بعد از اینکه ضربه به سرت خورد چه رفتاری در پیش میگیری، بعضی ها هستن که میگن سعی میکنیم دیگه سرکار نریم، سعی میکنیم دیگه موتور سوار نشیم، سعی میکنیم دیگه فوتبال بازی نکنیم، یعنی رفتار خودشون رو محدود میکنند یا یک سبکی ازشون سر میزنه که حالا وقتتون رو باهاش نمیگیرم بهش میگن سبک all or nothing یعنی مثلا اینا میگن که بعضی ها خب ضربه به سرشون خورده میگن خب سعی میکنیم به کارمون برگردیم ولی خودمون رو خیلی خسته نمی کنیم، ولی یه عده هست میگن نه برای این که مثلا لج میکنیم یا میخوایم ثابت کنیم که میتونیم، میخوایم به خودمون روحیه بدیم تا اونجایی که توان داریم کار میکنیم تا خسته شیم تلپ بیفتیم، به این میگن all or nothing، چند سبک رفتاری بعد از بیماری ها وجود داره، اصولا ربطی هم به ضربه به سر نداره یعنی بعضی ها هستن بعد از این که مریض میشن شما فرض کن آنفلوآنزای شدید میگیری، کرونا میگیری، بعضی ها هستن میگه بعد از اون خیلی خودم رو محدود کردم همه‌ش تو رخت خوابم، همه‌ش رو مبلم سعی میکنم باشگاه دیگه نرم، پیاده بیرون نرم تو گرما بیرون نرم، به این میگن limiting behavior محدود کردن رفتار، یه عده دیگه هم هستن مثل اینکه از اونور میگن میخوام برای این که حالا جبران بکنم چی، تا اونجایی که جا دارم کار میکنم تا این که دیگه خسته‌شم، تا این که دیگه نتونم، به این میگن all or nothing style سبک همه یا هیچ، و از دیرباز میدونستن این نوع رفتار در واکنش به هر بیماری از شکستگی پا بگیر، از ضربه به سر بگیر، تا از عمل جراحی بگیر سبک های مخربی هستن، یعنی شما باید تست کنید که آره برگشتم قدم به قدم، آهسته آهسته به زندگی برمیگردم، خودم رو محدود نمی کنم ولی در عین حال حواسم هم هست دیدم به آستانه خستگی دارم نزدیک میشم، دارم به آستانه‌ای میرسم که دیگه توانم داره تمام میشه بیخودی تخته گاز نمیرم تا اونجایی که تماما باتریم تمام بشه، یه جایی به خودم ثبت میذارم میگم بسه دیگه الان وقت استراحتمه خودم رو خیلی نسوزونم، خودم رو خیلی مستهلک نکنم، خب دیده بودن مثلا این سبک All or Nothing یکی از چیزهاییه که خیلی با این قضیه مرتبطه، ولی چیزی که توی این مقاله بود و robsen بهش استناد کرده یه قسمتیش برمیگرده به اون باورهای فرد که این بیماری خطرناکه، اونایی که باور دارن ضربه به سر مهلکه، سر خیلی حساسه، اگه چیزی بهش بشه آدم کلی آسیب میبینه کلی زمین‌گیر میشه، چون دیدی بعضی ها بیخیال هستن اون ضربه به سرم خورد و بعضی‌هام هستن نه نه آقا این سرشو بپا این سر خیلی حساسه آدم ضربه به سرش بخوره کلی اون تو مدار هست کلی اون تو سلول هست وضعت خراب میشه، اونایی که حساس بودن و فکر میکردن ضربه به سر اثر خیلی نگران کننده داره و به راحتی علائمش پاک نمیشه در بدو ضربه به سر این پرسشنامه‌ها رو ازشون گرفته بودن، تو چند ماه بعد دیده بودن بیشتر دچار حالت‌های سندرم بعد از ضربه به سر میشن، برداشتی که robsen کرده اینه که من تا حدی میگم مقالات اونو تایید میکنه ولی نه به پررنگی که robsen توی کتاب خودش میگه و اونم اینه که اگر ضربه به سر شما خورد شما از اونایی هستی که خیلی نگران سرتی میگی مغز خیلی عضو حساسیه اصلا باهاش شوخی نمیشه کرد این یه چیزیش بشه یه لحظه بیهوش بشی معلوم نیست اون تو چه اتفاقایی میفته احتمالی که شما post concussion syndrome بگیری بیشتره، خب باز اینجا سر همون دوراهی گیر میکنیم که یعنی اون آدم هایی که یه جور بیخیالن خب اونها خب ضربه به سرت خورده دیگه حالا چرا انقدر شلوغش میکنی و اینا، احتمال اینی که این علائم رو بگیرن کمتر خواهد بود و برای راحتی قضیه در همون مقاله، این اسلاید 76 رو داریم که اونایی که میگم جدی‌تر میخوان به این مسئله بپردازن رشته‌شون هست اینجوری گفته میشه که شما یه ضربه به سرتون میخوره، اون قسمت بالا که به صورت در واقع اون ستاره هشت‌پر میبینید mild traumatic brain injury، بعد بسته به اینی که آدم مضطربی هستی emotionت چیه، بسته به اینی که باورت اینه که این بیماری چقدر خطرناکه، سر چقدر حساسه، اصولاً با مغز چقدر میشه شوخی کرد، و باز بسته به این که بعد از ضربه به سر کدام سبک رو اتخاذ میکنی، محافظه کار میشی همه رفتارات رو آی دیگه موتور سوار نمیشم آی دیگه رانندگی نمی کنم خیلی همچین آسه میرم آسن میام بلا نیاد سرم یا اینی که نه جون میکنم اون لحظه‌ای که دیگه خسته شدم ول میکنم all or nothing behavior اینا دست به دست هم میدن و post concussion رو ایجاد میکنن پس میبینید یه چیزی مثل post concussion انتظارات ما درش نقش داره، حالا این رو من چرا یه مقدار مبسوط‌تر توضیح دادم؟ فکر میکنم عده‌ای از شما احتمالا به اون مبتلا خواهید بود. پس پیامی که من میتونم بهتون بدم البته به قول اینایی که باشون مصاحبه میکنم من کوچیکتر از اونی هستم که پیامی برای شما داشته باشم ولی اگر دوست داشتید بشنوید اینو میخوام بهتون بگم، مواظب سرتون باشید سعی کنید کلاه ایمنی همیشه سرتون بذارید سرتون رو در معرض ضربه قرار ندید ولی اگر ضربه خورد سریع به هوش اومدید و اینا خیلی نگران نباشید که چیزی میشه، امیدوارم و به احتمال زیاد چیزی نخواهد شد، هرچی بهش حساس‌تر بشید اون ماشین تجربه هست، شما شروع میکنی خب حالا ببینم حافظه‌م چقدره، حالا ببینم سردرد دارم یا نه، حالا ببینم درکم چقدره، حالا ببینم آی سرگیجه دارم یا نه، تعادلم چقدره، اون ماشین تجربه که در واقع andy clark بهش گفت فعال میشه و شما شروع میکنید دچار علائم ضربه بعد از علائم بعد از ضربه به سر شده، البته یه چیزی هم هست که در این اسلاید بهش اشاره نکرده بود، اونم اینه که اگر شما به نوعی البته اشاره کرده بیرون اون لوزیه گذاشته اون بالا، social support، و اونم اینه که اگر فرض کن دنبال بیمه و از کار افتادگی و نمیدونم یه جور جبران و اینا باشی احتمالا اونم یه نقشی برات ایجاد میکنه چون مثلا میخوای از زیر یه مسئولیتی رها بشی یه معافی بگیری، نمیدونم دیگه سرکار نری یه کاری بکنی، اونم وارد این پارامترها خواهد شد، خب این یه جنبه امیدوارم بهداشتی برای دوستان داشته باشه، اما به نظر من جایی که تو کتاب هست و قسمت اصلیشه این اسلاید هفتاد و هفته، اثر انتظار و استرس، که اصلا اسم اون فصل رو گذاشته de-stressing، استرس زدائی از استرس، یا برداشتن استرس از استرس، خلاصه‌ش اینه ببینید ما از دیرباز در روانشناسی سلامت در روانپزشکی اینو میگیم، از استرس دوری کن، استرس زیاد برات بده، برای قلبت بده، برای فشارخونت بده، برای سلامتت بده، برای طول عمرت بده، سؤال قشنگی که robsen مطرح میکنه البته او فقط مبتکرش نیست اون بیشتر سبک ژورنالیستی داره و خوب تونسته این رو توسعه بده والا متخصصین علوم اعصاب سال هاست دارن به این فکر میکنن که باور ما به اینی که استرس مخربه آیا در مخرب شدن اون نقش داره؟ مثل همون ضربه به سر هست، یعنی ببین بعضی‌ها هستن میگن ببین این همه تو استرس بهت وارد میشه بالاخره من یه چیزیم میشه دیگه من یه روز دق می‌کنم، این همه فشار این همه استرس من شنیدم وای استرس فشار خون میاره، استرس بیماری قلبی میاره، استرس باعث میشه بیماری روان پزشکی بگیری، همین فکر آیا به بدخیم شدن استرس منجر میشه یا نه؟ این سؤال خیلی قشنگیه و اسم chapterش اون فصلش هم قشنگه، میگه انقدر مردم القا نکنید که استرس براتون خطرناکه، این خودش داری استرس رو بدخیم تر میکنی، بیاین ببینیم چه شواهدی ارائه میده، پیشتر دوست دارم یه کتاب رو نام ببرم چند بار سعی کردم این رو معرفی کنم خوندم تا نصفه رفتم ناتمام موند همون تعلل و procrastination و اینا اتفاق افتاد ولی امیدوارم دوباره در دستور قرارش بدم The Age of Stress عصر استرس Mark Jackson نوشته‌ش انتشارات oxford چاپ کرده، کتاب معتبری‌ست ولی به تاریخچه این میپردازه از کارهای هانس هلیز و اینا که چگونه مفهوم استرس وارد روانشناسی و علوم اعصاب مدرن شد، یعنی این که محرک‌های بیرونی بر ما اثر میذارن و اگر از کنترل ما خارج باشن، ما رو از تعادل خارج میکنن و اون خارج شدن از تعادل عوارض جسمی و روانی داره، منتها دقت کنید از زمانی که این باور پررنگ شد، استرس هم بدخیم‌تر شد، چون قبلی‌ها خیلی ها اصلا این حس رو نداشتن که استرس چیه اصلا لغتش رو نشنیده بودن، استرس یعنی چی؟ خب ولی وقتی شما خیلی به استرس حساس باشی ماشین تجربه andy clarkت فعال میشه، آیا من الان دارم خیلی استرس تحمل میکنم؟ شغلم پر استرسه؟ این مراجعه ها پر استرسه؟ نکنه این باعث فروپاشی شما بشه، ببینیم چه شواهدی ارائه داده، من اونایی که جالب بود براتون جدا کردم، یه قسمتی از شواهد به کارهای jeremy jensen برمیگرده، تعداد زیادی مقاله داره ولی مشهورترین اثرش رو اینگونه معرفی میکنه، که اصل مقاله‌ش مقاله خیلی مبسوطیه ولی من خلاصه‌ش رو اینجا در واقع خدمتتون اینجوری ارائه میدم، داستانش به این صورته، این به درد دانشجوها دانش آموزا میخوره اگه کنکورم دارید امتحانهای جدی دارید این یه تیکه رو گوش بدید شاید به دردتون بخوره افراد خب قبل از امتحان استرس میگیرند عصبی میشند اضطراب میگیرند هی میگن خوابمون خراب شده سر جلسه مضطربن، یک آزمون ساده‌ای انجام میده و اینم باز هی وسط حرف خودم میپرم اینه که این آزمونا خیلی قشنگن خیلی شیکن ای کاش ببینیم تکرار میشه یا نه، و اصولا تو فرهنگ های مختلف جواب میده یا نه، چون ما استنادمون مثلا به کارهای jeremy jensen نمیدونیم جاهای دیگه‌ای آیا اینو تکرار میکنن یا نه، ولی اینقدر اثر شیکه که فراگیر شده و این نگرانی رو ایجاد میکنه که شاید از بس شیکه مورد استناد قرار گرفته، داستانش هم اینه، عده‌ای رو برده در آزمون، برای یه عده این عبارت رو قبلش گذاشته که من در اسلاید 79 خدمتتون گذاشتم خلاصه این عبارت اینه، به افراد گفته ببین قبل از امتحانات شما ممکنه دچار اضطراب بشید دچار استرس بشید و تست گرفتن رو در واقع اذیت کنه برای شما، خیلی ها باور دارن که این مسئله باعث بد عملکرد شما میشه و استرس و اضطراب باعث میشه حافظه‌تون خالی بشه، و خوب نتونید جواب بدید، اما اصولا اینجوری نیست برای یه عده دیگه اینو گفته، گفته اتفاقا نشون داده شده اضطرب و استرس باعث میشه منابع مغزی شما بسیج بشه شما هیجانت بره بالا، دقتت بره بالا، کار رو جدی‌تر بگیری و نمره بهتری داشته باشی، پس دقت کن به یه عده میگن اضطراب چیه استرس چیه، به یه عده دیگه میگن اضطرب چیه استرس چیه ولی استرس بد نیست‌ها، قبل امتحان بگیری مثلا میگه قبل جلسه کنکور داشت قلبم میزد دلشوره داشتم، خیلی اضطراب داشتم که الان چی میشه، ولی خوش به حالت این بهت کمک میکنه برای اینکه وقتی اضطراب داری، یعنی مغزت داره حسابی موتورت شارژ میشه میره بالا و داری آماده میشی، اتفاقا یه اشاره جالبی دارن میگن ورزشکارها خیلی اونقدر نگران اضطراب قبل از مثلا دو یا حرکت نیستن، که افرادی که میخوان امتحان بدن، این باور هست که مثلا من اضطراب بگیرم اضطراب بگیرم خوب نمیتونم سوال‌ها رو جواب بدم ذهنم خالی میشه ولی برعکس بسیاری از ورزشکارها میگن اگه قبلش استرس بگیرم ضربان قلبم بره بالا خیلی هیجانی بشم این به نفعمه باعث میشه که تا تیر شلیک شد من عین فنر بدوم و شروع کنم مسابقه رو، و اتفاقا اگر ضربان قلبشون نره بالا نگران میشن میگن که آه پس هنوز گرم نشدم هنوز آماده نشدم، اینو اومده به بعضی افراد که داشتن امتحان میدادن اونوری گفته، گفته اگر استرس گرفتی ناراحت نشو استقبال کن این برای اینه که منابع مغزیت داره باز میشه، اتفاقی که افتاد اینه، نمره اون گروهی که بهشون گفته بود استرس خوبه Graduate Record Examination، gre مجموع امتحانات greشون به 770 رسید، در صورتی که گروه مقابل 706 بود، تقریبا 10 درصد، به عبارت دیگر اگر شما استرس قبل از امتحانات رو چیز منفی نبینی و بگی آخ جون استرس گرفتم، یعنی مغزم حسابی داره گاز میده 10 درصد نمراتی که به دست میاری بهتر میشه، میگم این کاش تکرار بشه این آزمایش، ولی اگر صحت داشته باشه خیلی چیز خوبیه، 10 درصد سرنوشت شما رو در کنکور یا بسیاری از آزمون ها برطرف میکنه، عوض میکنه برای شما باز کوچکتر از اونی‌ام که پیامی داشته باشم ولی یه پیام خدمتتون بگم، اونم اینه که شاید قبل از امتحانات اینجوری فکر کنی که چرا انقدر همه‌ش نگران این دلشوره و تپش قلب و اضطراب و اینایی، اونوری فکر کن مغز داره حسابی گاز میده داره آماده میشه که راه بیفته، مثل ماشینی که حسابی گرم کرده آماده است برای این که یه دفعه راه بیفته، وقتی اونجوری پیام رو به افراد داده بود ده درصد کارایشون بالاتر رفته بود، و البته یه چیزی رو هم دقت کنید ده درصد، یعنی شما نمیتونی معجزه باهاش بکنی، مثلا رتبه چهل هزار رو بیاری به رتبه دو رقمی، ولی میتونی ده درصد میانگین نمره‌ت رو بالا ببری، خب این یکی از کارایی بود که بهش اشاره کرده بود که من چقدر اضطراب رو به نفع خودم میبینم، چقدر به ضرر خودم میبینم. باز مطالعات دیگری، این یکی، does the perception that stress affects health matter? آیا ادراک این که استرس بر سلامت شما اثر میگذارد مهم هست؟ سوال قشنگیه و این برمیگرده به پژوهش هایی که از تعداد زیادی از افراد سؤالات متنوعی در مورد استرس، واکنششون به اون استرس و باورشون در مورد اون استرس داشتند. سه تا سؤال هست که در این national health interview survey، NHIS 1998 صورت گرفته و از افراد این سه سؤال رو پرسیدن، سؤال اسلاید 81 من در 82 فارسی این رو خدمتتون گذاشتم، طی دوازده ماه گذاشته چقدر استرس داشتید؟ خیلی زیاد، متوسط، نسبتا کم یا اصلا هیچ، این یه سؤال، خب پس ما انتظار داریم اونایی که بگن استرس زیاد داشتیم سلامتشون در پیگیری‌های بعدی، چند سال اینا رو دنبال بکنیم مختل‌تر باشه دیگه،یعنی یه عنصر بده اونی که میگه نه، تو دوازده ماه گذشته خوب بود خوب گذشت مشکل نداشتم استرسم کم بود، این باید تو پیگیری، تو پدیده‌ی follow up ببینی این سالم‌تر مونده و خب این یه چیز، اما سؤال و قشنگی این مقاله اینه، چند سؤال دیگه هم کرده، سؤال دومش مهمه که robsen به اون استناد میکنه، در دوازده ماه گذاشته چقدر استرس بر سلامت شما اثر گذاشته است؟ خیلی، تا حدودی، کم یا هیچ، این همون تمایز داشتن استرس و باور به این که این استرس رو من داره اثر میذاره هست، البته اینم بگم باز اینجا هم من به robsen یه ذره خورده میگیرم این مقاله اونقدر واضح اینو تمیز نداده، اینو پرسیده که از افراد فکر میکنی اون استرس ها چقدر روت اثر گذاشتن؟ ولی تا حدی حرف robsen رو دنبال میکنه دیگه، که در واقع استرس داشتی یا نه، ولی فکر میکنی اون استرس روت اثر گذاشته یا نه پس این که استرس داری یا نداری یه مسئله هست، اینه که باور داری چقدر استرس رو تو اثر میذاره یه مسئله دیگه هست، این دوتا مسئله هست، بعضی ها ممکنه بگن یه سال جهنمی بود اصلا همه‌ش پشت سر هم، مشکل مالی مشکل چی، میگه خب فکر میکنی روت اثر گذاشته؟ میگه نه اتفاقا استرس خوبه، استرس که به من وارد میشه من فکر میکنم فولاد آبدیده میشم، یکی ممکنه این باور رو داشته باشه، یکی ممکنه اونوری فکر کنه، خب آره دیگه من خوندم استرس آدم رو پیر میکنه، من خوندم به آدم فشار بیاد امکان ابتلا به سرطان هست، فشار خون هست، عمر آدم کوتاه میشه، این باور و انتظار شما میتونه سرنوشت‌ساز باشه، و سؤال سوم در طی دوازده ماه اخیر آیا اقدامی جهت کاهش استرس انجام دادید؟ بله یا خیر. بعد این اومده اینا رو آنالیز کرده، این هم خدمتتون بگم وقتی مقالاتی در واقع مثل این مقاله Health Psychology 2012 چاپ شده ژورنال های نسبتا خوبی هستن به این راحتی نیست که فقط جواب اینا رو چاپ کرده باشه، باید تحلیل های آماری کرده باشه و عناصر مخدوش کننده، عناصر واسط، عناصر تعدیل کننده رو همه لحاظ کرده باشه مثلا سن، جنس، تحصیلات، سلامت بدنی، شغل، بیکاری درامد، همه اینا رو توی محاسبات وارد می کنند، بعد از اون نتیجه نهایی رو از طریق تحلیل آماری مشخص می کنند، که اونی که با احتساب اون عوامل دیگه، با احتساب بیکار بودن، شغل، درامد، بقیه چیزا اونی که باور داره استرس رو من خیلی اثر گذاشته، اون چقدر بیشتر مریض شده، اونی که باور داره استرس روم هیچی اثر نذاشته، چقدر مریض شده، خب اینجا شاخصی رو به صورت خام داریم در اسلاید 83، مثلا اگر شما نگاه کنید جمعیت نسبتا زیادی هم بودن، یک چیزی حدود 185 هزار نفر رو در این مطالعه وارد کرده و در این سیستم می‌بینید اونایی که گفتن خیلی رو من اثر گذاشته، نمی‌دونم اونایی که متوسط اثر گذاشته، کم اثر گذاشته، اصلا نذاشته رو توضیحش رو می بینید، اینی که چقدر اون استرس ها برت اثر گذاشتند رو هم باز می بینید ولی این نمره خام خیلی ارزش نداره، آنچه که هست در اسلاید 84ئه، ببینید اون سه سؤالی رو که گفتم در اینجا تحلیل کرده، اونایی که گفتن در دوازده ماه گذاشته خیلی استرس داشتیم در ادامه پیگیری یک odds ratio یک در واقع نسبت احتمال رو، یک ممیز هفتاد و پنج کردیم، در مقایسه با اونی که هیچی استرس نداشته، پس اگر شما بخوایم ساده خدمتتون بگم اونی که میگی من در دوازده ماه گذاشته هیچی استرس نداشتم، یک فرض کنید، اونی که گفته خیلی استرس داشتم یک ممیز هفتاد و پنجه، یعنی هفتاد و پنج درصد اضافه شده به اون امکان اشکالات بعدی سلامت پیدا میکنه، البته تو قسمت سلامت روان خیلی پررنگ تره ولی سلامت بدنی مخصوصا، پس استرس داشتن مخربه، اما سوال دوم جالبه، اونی که گفته این استرس هایی که داشتی چقدر روت اثر گذاشته؟ اگر اینو یک فرض کنید، واحد فرض کنید، اونی که گفته خیلی روم اثر گذاشته چهار ممیز بیست و شیش شده، یعنی چهارصد و بیست و شیش درصد، تقریبا چهار برابر، پیام ساده‌ش اینه، اونقدری که استرس شما رو تخریب میکنه نیست، که اونقدی که باور داری استرس شما رو تخریب میکنه، اون تقریبا چهار برابر شده اون تقریبا یک ممیز هفتاد و پنج شده، پس باز پیام دیگه ای که اینجا میتونم خدمتتون بدم اینه، خب استرس چیز بدیه بهتره استرس تجربه نکنید، استرس مالی شغلی اجتماعی اقتصادی هر چیزی که هست، ولی اگر داری تجربه میکنی یه ذره تعدیلش کن اینقدر نگران نباش که این استرس الان وای اون تو رو داره خراب میکنه الان من سرطان میگیرم من فشار خون میگیرم من آخرش سکته میکنم. اونی که این باور رو داره بیشتر آسیب میبینه، پس این تیتر قشنگی بود de-stressing یعنی استرس زدائی از استرس، باز وقتی شما اینجا رو نگاه میکنید در اسلاید هشتاد و پنج اینو داریم، A lot of stress in the 12 month اونهایی که در دوازده ماه اخیر خیلی استرس داشتن اگر باور داشته باشن که من خیلی استرس داشتم، و این استرس ها بالاخره یه بلایی میاره سر من، اینا از همه بدتر بوده وضعشون، در مقایسه با اونایی که هیچی استرس نداشتن، خب اونی که هیچی استرس نداشته اگر باورم کنه که استرس چیز مخربیه چون خودش استرس نداشته خیلی اذیت نمیشه در اسلاید هشت و دو پنج رو ردیف اول اینو میبینید ولی اونی که هم استرس داره هم باور داره که استرس زیاد مسئله سازه، میتونه برای فرد خیلی عوارض جدی داشته باشه، پس من اینجوری براتون خلاصه کنم، الان در مقابل من اسلاید هشتاد و شیش قرار داره اگر شما استرس زیاد داری و باور به تاثیر مخرب استرس داری، در اون صورت دچار عوارض بدنی و روانی میشی، یعنی یه راهش اینه که اگر هم استرس زیاد دارم سعی نکنم بین استرس زیاد و اون انتظاری که یه بلایی بیاد سرم، یک ارتباطی برقرار کنم، برای همینه که من فکر میکنم درسته ما خیلی از این کلیپ های آموزشی میبینید در فضای مجازی همه‌ش به شما میگن برید تمرینات آرامش‌دهی انجام بدید، یوگا کار کنید، relaxation داشته باشید، غم دنیا رو نخورید، سعی کنید از استرس ها دوری کنید، ولی حواسمون نیست اینا میتونه دو طرفه عمل کنه، یعنی همزمان دارید به مردم اینو میگید که استرس چقدر چیز خطرناکیه و عوارض جدی داره، شمشیر دو لبه‌ست و اونایی که استرسشونو نمیتونن کم کنن میذاریدشون توی امپاس خیلی بد، من استرس زیاد دارم هر کاری هم میکنم استرسم کم نمیشه و وای من شنیدم این استرس ها خیلی هم برای من مشکل سازه، و اونور گیر میکنید، پس اگر نمیتونی استرساتو کم کنید لااقل اینقدر راجع به این که استرس با بدنت چه کار میکنه و عمر رو کوتاه میکنه و اینا مطلب نخون و سعی کن ذهن خودت رو درگیر نکنی، باز استناد به مقالات دیگری داره من این یکی رو براتون انتخاب کردم، Increased risk of coronary heart disease among individuals reporting adverse impact of stress on their health در واقع افزایش بیماری های قلبی و عروقی در میان افرادی که معتقدند استرس اثر منفی روی سلامت اونها دارد، این مربوط میشه به مطالعه‌ی whitehall دو، اگر یادتون باشه من مطالعه‌ی whitehall،رو قبلا خدمتتون معرفی کردم sir michael marmot که نشون داده بود هر چقدر شما در سیستم اداری و بروکراتیک مقامتون بالاتره و به قله سازمان نزدیکتری و رئیس‌تری درجه‌ت بالاتره، بیشتر عمر میکنی، کمتر فشار خون میگیری، کمتر عوارض داری، این به مطالعه michael marmot معروفه، که بعدا لقب sir گرفت بابت این کارهاش، قبلتر برای شما این رو معرفی کردم تحت عنوان مطالعه‌ی whitehall، Whitehall دو، این فاز دوم، باز یک چیزی حدود 7300 مرد و زن رو با میانگین سنی نزدیک 50 سال 18 سال پیگیری کرده و تو این پیگیری 18 ساله متوجه شده بود که از این 7000 و خورده‌ای چیزی حدود 350 تاشون یا بر اثر بیماری قلبی عروقی فوت شدن یا این که سکته عمده قلبی داشتن، و اومده عواملی رو که زمینه‌ساز مرگ بر اثر بیماری قلبی یا سکته کردنه شناسایی کنه، خب طبیعی‌ست که عوامل متعددی هست خوردن نمک، فشار خون، کلسترول بالا، قند بالا، چربی بالا، اما وقتی به فاز استرسش رسیده این رو متوجه شده، اونایی که در واقع اومدن گفتن استرس‌ها چقدر رو تو به نظرت اثر میذاره، گفتن هیچی، یعنی حالا بین خودمون بخوایم یه اصطلاح ساده بگیم مثلا از اون پوست کلفت‌ها یا بیخیال ها که میگن ببین بدبختی تا خرخره دارم ولی من بیخیالم من اعتقاد ندارم، من به این چیزهایی که این دکترها میگن نمیدونم اینقدر غصه نخور استرس نداشته باش فشار خون و … اعتقاد ندارم استرس مسترس من اصلا حالیم نیست، در مقابل اونی که باور داره خب استرس خیلی رو آدم اثر میذاره، تقریبا دو برابر بیشتر فوت شدن یا بیماری قلبی و عروقی گرفتن در پیگیری دوازده ساله، شما در اسلاید هشتاد و نه اینو میبینید، اونی که معتقده not at all اون بالا میبینید در صورتی که اونی که a lot or extremely دو ممیز دوازده صدم ریسک رو بیشتر کرده، حتی وقتی اون اومدن این رو دقیق تحلیل کردن گفتم خدمتتون میان شاخص های دیگر رو یه جور وارد معادلات میکنن، و سهم اونها رو پاک میکنن، یعنی مثلا رفتارهای بهداشتی، این که چقدر ورزش میکنه، نمیدونم چقدر ریز فاکتور ژنتیکی داره، چقدر نمیدونم هیجان منفی داره، چقدر افسردگی داره، چقدر حمایت اجتماعی داره، چقدر احساس میکنه دیگران بهش کمک میکنن و و و غیره، اینا رو همش رو لحاظ کردن باز یک ممیز چهل و نه برابر یا یک و نیم برابر فرق معامله بود، یعنی اونایی که همه اینا رو با هم مقایسه کردن با هم یه جوری معادل سازی کردن match کردن اون فردی که باورش اینه که ببین این استرس‌ها خیلی رو من داره اثر میذاره خیلی به نظر من اینا خطرناکن و اینا، یک و نیم برابر بعد از 18 سال بیشتر سکته کردن یا فوت کردن، باز میگم رقم معجزه نیست، ده برابر نیست و یک و نیم هم خوب خیلیه، یعنی شما در نظر بگیر 350 نفر از اون 72 از 7200 نفر وقتی این بلا اومده سرشون، اگر یه ذره بیخیال این بودن که خب حالا استرس روت زیاده ولی انقدرم غصه نخور اینقدر هی نگو به خودت تلقین نکن که استرس خطرناکه استرس خطرناکه احتمال مرگ و میرشون کمتر میشده. خب پس اینم یه فاز جالب دیگه‌ش بود من فکر کنم این فاز اثر انتظار و استرس خیلی تو سلامت روان مهمه، چون اگر شما دقت کنید یک انبوهی از در واقع آموزش های روانشناسی سلامت اینه که میگه استرس نقش منفی دارد خطرناک است و طول عمر را کوتاه میکند، ولی وقتی شما این پیام رو دارید میدید نیتت اینه مردم استرسشون رو کم کنند دیگه، ولی اونایی که نمیتونن استرسشون رو کم کنند داری اونا رو میدازی توی یه وضعیت بد، که یعنی هم استرس داری هم اینکه یه جوری هم اون اثر nocebo یا آزاردهنده رو بهشون تحمیل میکنی، نمیدونم باید چکار کرد، واقعا نمیدونم، از یه طرف بیای بگی که خب اصلا غصه نخور حالا نگران نباش خب داری استرس رو اجازه میدی مدیریت نکنه، ولی از اون طرف هم هی داری میترسونیش، میگی ببین این خطرناک‌ها، این بالاخره رو قلبت اثر میذاره، بالاخره شما رو به سکته میندازه و اون آدم رو حساسش میکنید به استرس هایی که، داره، ماشین تجربه‌ش رو فعال میکنید این چقدر پیچیده‌ست این زشته، پس همین جور صبح تا شب هی بوق و کرنا کنید مثلا به بچه فشار نیارید بچه رو نزنید، نمیدونم چی نکنید این بعدا دچار بیماری میشه، خب نیتتون خیر و پیشگیری از این حالته ولی از اون طرف هم دارید تو ذهن اونایی که این حالتها رو تجربه کردن اینو میکاری که بعد از یه مدت این حالت‌ها رو ابتلا مبتلا خواهی شد، یه فصل دیگه داره اونم جالبه، اثر انتظار و توانایی های شناخت، خب میگم این هر قسمتی رو یه جوری پرداخته بهش، ولی خب متخصص حوزه نیست، ولی خب بعضی کارهای قشنگ رو معرفی کرده منم برای این که واقعا سعی کنم یک تعادلی برقرار کنم سعی کردم اون مقالات رو استخراج کنم و ببینم چقدر معتبره و حتی یه جاهایی رو من اشاره میکنم ممکنه شما تو کتاب اصلی نبینی مربوط به اون مقالاتیه که استخراج کردم ولی همسو هست با نوشتاری، این داستانش چیه؟ خب این داستان‌ش البته برنمیگرده کامل به nichole kidman ولی بر میگرده به یک کمپینی که حدود دو دهه پیش شکل گرفت و شاید یکی از افراد شاخصی که اینو تو دهان مردم انداخت خیلی تبلیغات ایجاد کرد nichole kidman بود و داستان این بود که آیا راه هایی هست ما هوشمون رو افزایش بدیم؟ آیا ما میتونیم با تمرین های ذهنی باعث بشیم قدرت هوشمون زیاد بشه؟ اون زمان گفتن آره یه سری برنامه های نرم‌افزاری هست شما میشینی مغزتو تمرین میدی و بعد از یه مدت حافظه‌ت قوی میشه هوشت قوی میشه قدرت ذهنیت قوی میشه، مثل عضله دیگه، ولی سؤال سر این بود که چقدر میشه این کار رو کرد؟ اونم تو جمعیت عادی، من قبلا این مسئله رو بارها گفتم در اونایی که مصرف کننده مواد بودن آسیب دیده های روانپزشکی بودن، بیماری های روان پزشکی داشتن که آره گفتیم این باور که قدرت من قابل افزایشه باور خوبیه، ولی اونا کسایی هستن که یه آسیبی دیده بودن، این راجع به آدم هایی داره صحبت میکنه که دارن خوب عمل میکنن یا حتی در بهترین شرایط خود هستن، شما مثلا آیکیو 130 داری و میگه آیا کاری میتونم بکنم اینو بکنم 140؟ میتونم مغزم رو به چیزهایی هی تمرین بدم این موتورشو قوی کنم اون مثال هایی که من زدم و روش وایسادم آره ماف اون فردیه که میگه من مدت ها شیشه زدم مدت ها بنزو دیازپام خوردم الان حافظه‌م خرابه اصلا ذهنم نمیکشه یه دونه جدول نمیتونم حل کنم، به اون بگیم تمرین بده برمیگردی و خیلی خوب میشی ولی آیا میتونیم مثل آدمی که تصادف کرده عضلاتش تحلیل رفته، میره فیزیوتراپی برمیگرده عضلات قوی میشه، آیا میتونی یه آدم رو عضلاتش رو چندین و چند برابر بکنی بدون استفاده از در واقع هورمون و اینا؟ تعداد زیادی مقاله هست که این جنجال رو توش موندن، مثلا اینجا یک متا آنالیز هست، متا آنالیز یعنی تعداد زیادی مطالعه رو جمع میکنه و تحلیل میکنه و میانگین و جمع‌بندی اونها رو ارائه میده، improving fluid intelligence with training on working memory: a meta-analysis بهتر کردن هوش سیال از طریق کار کردن بر روی حافظه در واقع کارکردی working memory، ببینید اگر شما بخواید بدونید این روش هایی که این شرکت های خصوصی برند کردن و هنرپیشه ها سلبریتی ها اینا رو اون جلو گذاشتن که تبلیغ بکنید من به کمک این هوشم رو بردم بالا اینا چی ها هست، خب از روش های ساده شروع شده بود، مثلا شما یه فهرست لغات رو حفظ بکن یا تند تند اعداد رو تو ذهنت ضرب و تقسیم بکن، ولی بعد از یه مدت اینا به این سو رفتن گفتن بهترین روش اگر بخواد کار بکنه اینه: n-back training، n-back training یا تمرین ان بک در اسلاید 94 هستیم اینجا دوستانی که فایل صوتی رو گوش میدن توصیه میکنم این اسلاید رو نگاه کنن که ببینن داستان چیه، ببینید ما یه چیزی داریم به نام حافظه کارکردی، وقتی یه نفر شماره موبایلش رو به شما میگه شما این رو اعداد رو سریع تو ذهنت نگه میداری، یا مثلا به شما پنج تا عدد بگن پنج چهار سه دو، پنج چهار سه دو میتونی اینا رو تو ذهنت نگه داری یعنی اون تو میچرخه و البته اگر شما بعدش بخوان یه سخنرانی ارائه بدی یا یه مطلب دیگه بگی، اون سریع بخار میشه پنج چهار سه دو رو دیگه نمیتونی نگه‌ش داری قاطی میشه با چیزهای دیگه، این حافظه working memory یا کارکردی ماست که حجم نگهداری اون به صورت سنتی میگفتن هفت قلم خیلی توش هست، اون عدد طلایی بود که اشاره میکردن، george miller میگفت و البته انواع این مطرح شد allen bradley مطرح کرد که این میتونه دو قسمت داشته باشه، یه قسمت کلامی هست یه قسمت هوافضایی هست ولی خلاصه‌ش اینه که چند تا چیز رو همزمان باید تو حافظه‌ت نگه داری، اینه و میگن اگه تمرین کنی و اینو تقویتش کنی این سر منشا تمام توانایی های عمده شناختی شما از هوش بگیر تا خلاقیت بگیر تا قدرت استدلال بگیر تا نمیدونم توان حل مسئله بگیر این خیلی مهمه و شما بتونی اون حالا به صورت رم بخوایم بگیم اصطلاح کامپیوتریش نمیدونم چی بگم اینو بتونیم مثلا یه خورده یه ده درصد، پونزده درصد تقویتش کنی با تمرین کلی هوشت تکون میخوره، این ادعایی هست و بیشتر مقالات هم به N-back training برمیگرده حالا مثالی از N-back training براتون میگم که حالا بفهمید N-back training یعنی چی backبه معنی عقب N-back یعنی n تعداد، داستانش هم اینه یه تعداد عدد یا حرف، به توالی به شما معرفی میکنن، من اینجا مثالشو میزنم و بعد اینجوری میگن، ببین این یه عدد میاد یا یه حرف میاد میره میاد میره، عوض میشه، منتهی وقتی یه حرف جدید میاد قدیمیه شما کم کم یادت میره دیگه منتهی n-backش اینه، که معمولا میگن حواست به سه تا عقبی باشه، حواست به دو تا عقبی باشه، حواست به یه دونه عقبی باشه، خب یه دونه عقبی از همه ساده تره معمولا با سه صحبت میکنن، ولی گاهی اوقات دیگه بخوان خیلی اذیتتون کنن با چهار تا پنج تا، یعنی شما این کارو میکنن، مثلا میگن یه تعداد حروف روی مانیتور میاد و پاک میشه هر موقع حس کردی یه حرفی به فاصله سه تا تکرار شد اونو اعلام کن. فهمیدین چی شد؟ اگر متوجه نشدید الان من دمو براتون میزنم شما نگاه کنید، N-back ما عدد ما اینجا سه پس میشه سه بک، three back training، که شما نگاه کن این حروفی که روی مانیتور میاد و حذف میشه خب هر موقع دیدی به فاصله سه تا تکرار شد اونا رو به من اعلام کن، ببینیم چجوریه، یه لحظه میخواد دقت کنید این از اوناییه که اعصاب آدم رو خورد میکنه، حافظه‌ی working رو نگه داشتن اذیت کننده‌ست، تموم شد میبینید یه حرف که میاد شما باید حرف بعدی تو ذهنت بیاد، بعد چون تا n-back سه هست باید تا سه تا قبل رو نگه داری ولی وقتی میاد جلوتر دیگه اون چهارمی رو ولش میکنی، سه جدید رو میذاری همینجور میری جلو من یه اسلاید میرم جلو و به صورت غیر انیمیشن نشونتون میدم اینه، شما ببینید لغت c حرف c و حرف f در این مجموعه واجد اون معیاری بود که من خدمتتون گفتم یعنی ببین یه f داریم که به فاصله دو حرف دوباره تکرار شده و یه c رو داریم که اونم به فاصله دو حرف دوباره تکرار شده و وقتی این مجموعه رو دیدید شما باید میگفتین c و f در این مجموعه واجد این معیار بود، یعنی به فاصله سه تا تکرار شده بود، ولی میبینی خسته میشی برای که مثلا شما b که میاد پاک میشه c میاد بعد باید شما یادت باشه خب الآن b c، بعد b c m، آهان b c m f، بعد دوباره اون b رو ولش کن c b m f، b m f، باید یکی یکی بیاد تو ذهنت، بعد میگی حالا شد f o f،همین جوری که نگاه میکنی بعد وقتی فاصله‌شون با دو حرف شد یعنی سه تا قبلیه با اون یکی شد شما اونو اعلام میکنی، یعنی باید لحظه به لحظه اون چند تا قبلی رو تو ذهنت نگه داری، به این میگن n-back training، و میگن اگر شما بشینید با نرم افزار درست کردن حالا با دو تا هست سه تا هست چهار تا هست هرچی این کار رو بکنی اون حافظه‌ت قوی میشه و کمکت میکنه که هوشت بهتر بشه، خب گفتن در اون مقاله چه کار کرده بود؟ اومده بود پژوهش های موجود رو جمع کرده بود و میانگین اینا رو به تحت عنوان متا آنالیز استخراج کرده بود، در اسلاید 96 شما این رو میبینید از 2012 داره 2009 داره 2012 2011 2010 2013 همه این مطالعات رو میبینید و همونطور که میبینید تو بعضی مطالعات خیلی خوب جواب داده مثلا شما اینجا یه مطالعه میبینید جگی بوش کوییی جونیدس و پرینگ 2008 چه اثری نشون داده، یه افکت سایز یک نشون داده خیلیه، ولی اکثریت اینا یک اثر متوسط نشون دادن، چندتایی هم اثر منفی نشون دادن دیدن تمرین نه تنها کمکی نمی کنه بلکه باعث کاهش هوشت میشه، ولی اون لوزی یا اون الماس مشکی که اون پایین میبینید میانگین این مطالعات که عددی حدود 24 صدم رو درآورده، یعنی 24 صدم اون اثر افکتشه و کم هست ولی معقوله یعنی اینجوری نگاه کنیم مثلا هوش 120 رو میتونه بکنه 124 بکنه 125، این مطالعات، خب تا اینجای کار به نظر میاد n-back training موثره یعنی شما بشینی این تست هایی که گفتن به کرات انجام بدی هوشت چند شماره میره بالا، منتهی باز robsen در کتاب خودش به مطالعات دیگری اشاره میکنه که شبهه در این ایجاد میکنه، سؤال، آیا این تمرین ها هوشت رو برده بالا، خب یا این که باور به این که این کارو بکنم هوشم زیاد میشه؟ میدونی وقتی شما ساعت ها میشینی با این نرم افزار بازی میکنی مغزتو کار میندازی کم کم داری به خودت تلقین هم میکنی و انتظارم داری شاید اثر placeboست، از کجا میدونی شاید این انتظاری داری که هوشم بره بالا بعدا که تست هوش بهت میدن حواستو جمع میکنی، مثل همون خلبان هایی که توی simulator بودن که حس می‌کرد دیدش بهتر شده اینم فکر میکنه باهوشتر شدن و بهتر سوالات رو جواب بده، این ممکنه باشه در اینجاست که سوال وجود داره، باز یک سلسله مقالات دیگری هست اینم جالبه اینم در همون راستا هست، Mobilizing unused resources: using the placebo concept to enhance cognitive performance که ببین گفتی هوشم رو تقویت کنم هوشت واقعا تقویت شده از طریق اون مکانیزم یا اثر placebo، سوال اینه، چون اگه اثر placebo باشه مثل اینه که شما بگین خب مثلا من از این نمیدونم میگن مثلا گردو بخور پنیر بخور نمیدونم گردو بخور هوشت زیاد میشه اگه طرف واقعا باور داشته باشه انتظار داشته باشه گفتیم هر چیزی یه اثر دارونما داره و همون چند شماره سه چهار شماره‌ای که شما در آیکیو میبینی میتونه توجیه کنه، اینه یا واقعا n-back training کمک کرده؟ مقاله ای در اینجا هست quarterly journal of experimental psychology چون قشنگ بود بهش استناد میکنم، داستانش چی بوده؟ داستان این مقاله این بوده که گفته ببینیم آیا میتونیم با placebo دارونما یه جوری به افراد بگیم ببین حافظه‌ت زیاد شده یا قدرت مغزیت زیاد شده، این کار رو کرد، یک، از افراد بیست تا سؤال اطلاعات عمومی پرسیده، مثلا یکیش رو مثال زده بود که تابلوی گرنیکا اثر کیه؟ salvador dali، picaso، نمیدونم کی کی و میدونید کار picaso هست، خب این بیست تا سؤال از افراد پرسیده، خب این از این، و ببینه چند درصد جواب میده، این یه گروه، به یه گروه دیگه گفته ببین ما، طراحی این پژوهش قشنگه، من میگم این طراحی‌هاشون قشنگه مثلا مثل شعبده بازی میمونه و آدمو به فکر وامیداره، میگه به یه عده بیست‌ تا سؤال پرسیدیم گفتیم جواب بده، نمره میانگین درست جواب دادن اینا شد هشت ممیز سی و هفت، در اسلاید نود و هشت میبینید، به یه عدع دیگه placebo داد، منتهی placeboش چی بود؟ گردو بهشون نداد نمیدونم چیز نداد بگه حافظه‌ت قوی میشه، اینو داد. گفت ببین سؤال که میاد ما با سرعت بالا جوری که تو نتونی ببینی، ولی ناخوداگاهت بتونه اون رو ببینه، جواب درست رو رو اسلاید میندازیم، یعنی از همون تحت آستانه‌ای‌ها جواب میاد ولی تو نمیبینیش و به همین دلیل به شما جواب رو رسوندیم، اما در واقعیت چی بود؟ هیچ آستانه ای نبود، هیچ چی اصلا پخش نکردن فقط به طرف گفته بودن ببین جواب الان لا به لا اینا میاد، تو چشمت نمیبینه ولی ناخوداگاه این رو خواهی دید در کسری از ثانیه، هزارم ثانیه رد میشه، ولی هیچی پخش نشد در اون گروه که اینو بهشون گفته بودن میانگین شد نه ممیز هشتاد و پنج صدم، این تقریبا یک و نیم شماره یک و نیم سوال رو بهتر جواب میده، ببین این یه جوری آدم روش فکر میکنه یعنی من خب نمیدونستم گرنیکا مال کیه مال picaso هست ولی به این القا کردن که جوابو بهت انداختیم و بعد شما گفتی picaso، این چه جوری ممکنه؟ یعنی یه جور اون توانایی مغزت رو چلوندی بسیج کردی، من یادمه یه زمانی مثلا معلمین میگفتن که بچه میگفت ببین یادم نمیاد ببین خب یه ذره به سرت فشار بیاد دستتو بزار فشار بیاد آها ببین یادت میاد، و امید داشتن که اون بچه که چیزی رو نخونده یادش بیاد یا حافظه‌ش تقویت بشه و گاهی اوقاتم میشه اینم میتونه اثر placebo باشه ولی لااقل این مطالعه اگر تکرار باشه میگم اینا چون قشنگن شیکن، مورد استناد قرار میگیرن، ولی ممکنه صرفا خطای محاسبه‌ی اونا باشه یا خطای تکرار پذیر نباشن اینا، ولی جالب بوده یعنی به یه عده تلقین کنین که ببین جواب‌ها رو داریم بهت میرسونیم حافظه‌ی طرف placebo دارونمایی بهتر میشه و طبیعی‌ست که خب اینا رو میدونسته دیگه یادش رفته بوده و بعدا بازیابی اون حافظه‌ها بهتر میشه، در همین راستا هموطنمون جناب آقای سیروس فروغی باهاشون آشنایی ندارم ولی مال دانشگاه george mason هستن تعداد زیادی پژوهش در این زمینه انجام دادن که جالبه و یکی از اینها رو در Proceedings of National Academy of Science دو هزار و شونزده چاپ کرده جناب آقای فروغی کارش اینه Placebo Effects in Cognitive Training میگه ببین این متا آنالیزه هست اینجا، در اسلاید نود و شیش خب و بیس و چار صدم جواب داده، به این افراد گفته بودن که شما داری میای در آزمون n-Back Training و n-Back Training برای تقویت مغزته اوه پس بهشون گفته بودی تو آزمون تقویت مغزه، خب این میتونه اثر Placebo باشه، اینا نباید بدونن برای چی داری این کار رو میکنی، ولی اینا خیلی‌هاشون ممکنه این حس رو کردن که آخ جون رفتیم یه کاری که هوشمون زیاد بشه، و همون انتظارم افتاده دیگه وقتی باهاشون این کارو کردن اثر دارونمایی بوده چهار صدم اضافه شده، اینو باید جدا کنیم، یه کار جالب کرده، اولا اومده اینا رو تفکیک کرده، پا شده به این افراد نامه نوشته یا آمار پایه‌شون، طراحی دقیق پژوهششون رو از اون مطالعه استخراج کرده همون مطالعه‌ای که من در چند اسلاید قبل خدمتتون معرفی کردم دیده در 17 تا از این مطالعه ها به طور واضح اشاره به تمرین مغزی و شناختی داشتن، یعنی وقتی افراد گفته ببینم ما برای چی داریم این آزمونه رو انجام میدیم؟ گفتن برای اینکه قدرت مغزیت زیاد شد برای اینکه این تمرین مغزیه، برای اینکه تمرین شناختیه، خب این داری بهشون القا میکنی این انتظار رو ایجاد میکنی که عه پس بعد از این لابد مغزم قوی تر میشه دیگه، این قبول نیست باید اینو ندونن برای چیه، وقتی اومده دیده فقط دو تا مطالعه بودن که توی این دو تا مطالعه نگفتن برای چی داری این تمرین ها رو میکنی، وقتی شما بهت میگن تمرینی داری میکنی برای تقویت مغزت، خب طرف فکر میکنه خب تمرین کردم لابد بهتر شدم دیگه، دیدیم اثر دارونما هم همینه، دید وقتی اومده اون دو مطالعه رو نگاه کرده دیده دو تا مطالعه اخیر به جای 24 صدم 11 صدم اثر نشون دادن، پس اینجا مشکوک شده که نکنه اون تمرین n-back نیست که شما ساعت ها مغز خودتو خسته میکنی هی عدد حفظ میکنی هی حرف حفظ میکنی به این نیت که هوشت بره بالا، صرفا به این حالتی که خیال میکنی چون داری هوش خودتو تقویت میکنی اثر placebo اتفاق افتاده و هوشت تقویت میشه برای همین آقای سیروس فروغی کاری که گروه پژوهشیشون کرده اینه اومدن مطالعه شبیه اونو با افراد تکرار کردن منتهی با دو نوع آگهی یا فراخوان متفاوت، تو یکی از فراخوان ها گفتن در آزمون Brain Training and Cognitive Enhancement شرکت کنید، یعنی در مطالعه تقویت مغز و افزایش قدرت شناختی شرکت کنید، بسیاری از مطالعات نشان دادن که تمرین حافظه کارکردی میتواند هوش شما را افزایش دهد، همین امروز ثبت نام کنید و شرکت کنید، این یه دونه flyer، یه دونه اعلان یه دونه آگهی، به یه عده دیگه هم گفته همین امروز ایمیل بزنید و در یک مطالعه شرکت کنید، آیا نیازمند واحد هستید آیا نیازمند مثلا اون گواهینامه هستید برای رشته‌تون پنج امتیاز مثل امتیاز بازآموزی بهتون تعلق بگیره در مطالعه ما شرکت کنید، هیچی نگفته راجب تقویت هوش، تقویت حافظه، پس توی یکی اشاره کرده اون، توی یکی اشاره نکرده جوابش جالب بوده، اومده دیده بعدا توی اونایی که شرکت کردن اونایی که در آزمونraven که آزمون سنجش هوش هست و Bochum Matrices Test که اونم bomat اونم تا حد شبیه آزمون raven هست دو گروه رو نگاه کنید، اون افزایش هوش تو اونایی صورت گرفته که توی اون آگهیشون گفتن در آزمون تمرین و تقویت شرکت کنید و تو اونایی که بهشون نگفتن برای چی داری این اعداد رو هی حفظ میکنی اصلا هیچ اشاره‌ای نکردن مثلا من چه میدونم لابد مثلا میخوایم وقتت رو بگیریم صرفا میخوایم یه پژوهشی کرده باشیم و هدف مطالعه رو نگفتن شما در اسلاید 102 میبینی واضحا بعد از تمرین هوششون تو آزمون raven همین آزمون مشهور تصویری هوش و آزمون bomat: Bochum Matrices Test افزایشی نشون نداده پس نتیجه‌ای که گرفته اینه و جالبه اونایی که بهشون گفته افزایش هست پنج تا ده شماره آیکیوشون رفته بالا، پیام ساده به یه عده بگیم داریم مغزت رو دستکاری میکنیم هوشت زیاد شه پنج تا ده شماره هوشت میره بالا، یعنی همون اثر placebo، حالا میتونی بگی انگیزه‌ش رفته بالا دقتش رفته بالا نمیدونم چیه، ولی هرچی هست اتفاق میمون و جالبیه و حتی یه چیز جالبی دیگه فهمیده بود که اینجا من دارم که ربطی به اونی که چقدر در اسلاید صد و چهار شما این رو میبینید، حالا به اسلاید صد و سه هم برمیگردم، اینه که چقدر اون طرف توی اون n-back training خوب عمل کرده هم تاثیر نداره، ببین شما تو n-back ممکنه بگین خوب آفرین خیلی خوب تمرین کردی آهان داری یاد میگیری داری یاد میگیری آفرین آفرین بهتر شد نمره‌ت، حالا فهمیدی تونستی سه تا سه تا قشنگ تو حافظه‌ت نگه داری؟ آره آره اونی که خوب عمل کرده بود دیده بود با اونی که بد عمل کرده خیلی فرق نداره، یعنی بیشتر ربطش به این داره که کدام اعلامیه رو دیده، اون بیشتر موثره و در واقع در صورتی که شما انتظار داری اگر شما مثلا تو تستت بد عمل کردی خیلی هم نتونستی خوب یاد بگیری اون n-back رو اون رو هوشت اثر نداره دیگه ولی اون اونقدر اثر نداشته که تو کدام flyer داشتی، اونی که خیلی خوب تمرین‌ها رو دنبال میکرده خیلی متفاوت از اونی که بد دنبال کرده نداره فقط اینه که باورشون داری که تو کدام گروهه اون مهمه، و باز چیز جالب دیگه ای که هست اینه اونایی که باور دارن هوش سیاله و میتوان آن را زیاد کرد، توشون بیشتر این اتفاق افتاده، اونی که معتقده که نه مثلا هوش رو نمیشه تغییر داد مگه میشه هوش رو تغییر داد اون پنج تا ده شماره بهبودی رو ندیده، پس در اینجا جناب آقای فروغی و بعد یه چیز جالب دیگه هم میگه حتی برای بعضی‌ها بعد از یه جلسه این اتفاق افتاده، یعنی همینی که رفتن تو برنامه ثبت نام کردن آخ جون هوشمون زیاد شد، حالا این میگم خیلی جای فکر داره، آیا این قابل تکراره یا نه، یعنی به مردم بگی ببین یه کاری کردیم هوشت بهتر شه پنج تا ده شماره هوششون بهتر میشه، آیا انگیزه شون بیشتر شده آیا دقتشون رو بردن بالا، آیا تمام توان ذهنیشون رو بسیج کردن که بهتر سوال‌ها رو جواب بدن، اینا همه سواله، ولی این شک جدی در فرایند n-back training تمرین n-back ایجاد میکنه یعنی معنیش اینه که خیلی از موارد این نیست که اون تمرینه هوشتو زیاد کرده، صرفا باورت اینه که با هوشتر شدم پس یه پنج تا ده شماره‌ای باهوش‌تر شدی، ولی فراموش نکن دیگه هوش هشتاد رو صد و چهل نمی کنه یه چند شماره بالا می بره، یعنی این اثر انتظار به نظر میاد در بسیاری از چیزها هست ولی نباید راجع بهش اغراق کرد باهاش نمیتونی سرطانت رو کامل درمان کنی ولی میتونی طول عمرت رو افزایش بدی، باهاش نمیتونی کاملا از بیماری قلبی عروقی دوری کنی ولی میتونی احتمالش رو کم بکنی، قبل تر و در جاهای دیگه من به این مسئله اشاره کردم به نام اثر pygmalion، که در این کتاب robsen هم بهش اشاره شده، pygmalion in the classroom استقبال گسترده‌ای از این کتاب شد در دهه‌ی شصت میلادی، و این ۱۹۶۸ چاپ شده این کتاب و صحبتش بر سر این بود که یک آزمونی بود که به نظر میاد الان شما نمیتونی انجام بدی، شبهه اخلاقی داره، یه سری تست من در آوردی داده بودن و بعد به یه سری دانش آموزها و صرف نظر از این که چی جواب داده بودن به یه عده از اونها گفته بودن به معلمشون گفته بودن این بچه خیلی باهوشه، این بر اساس تست ما خیلی باهوشه، 20 درصد رو این کار رو کرده بودن و 80 درصد رو گفته بودن نه معمولیه، و به اون 20 درصدی که گفته بودن خیلی باهوشه دیده بودن آخر سال نمراتش واقعا بالاتر از بقیه‌ بوده و امروزه اسم اثر پیگمالیون رو میذارن TEE Teacher Expectation Effect اثر انتظار معلم، وقتی معلم فکر میکنه دانش آموزی باهوشه، اون دانش آموز بهتر عمل میکنه، میشه حدس زد چرا دیگه، بیشتر از اون سؤال میکنه بیشتر به اون دقت میکنه بیشتر برای اون دل میسوزونه، بیشتر وقتش رو روی اون میذاره، همیشه به اون نگاه داره، حواسش به اونه، و اون بچه هم بهتر عمل میکنه، به این میگن اثر پیگمالیون پس اگر به این همین هم میدونید که به اون داستان مجسمه سازی برمیگرده که یک مجسمه‌ای میسازه، داستان افسانه‌ایست، و بعدا عاشق مجسمه‌ی خودش میشه، یعنی اون فراورده‌ی ذهنی خودش رو واقعی می‌پنداره و باهاش درگیر میشه و اون پیگمالیون در اصل این پیگمالیونه برمیگرده به اون اثر جورج برناردشاو که اون بانوی زیبای من audrey hepburn رو هم از روی اون ساختن، my fair lady یعنی اگر یک کسی رو انتظاری ازش داشته باشی که خوب عمل کنه بهتر عمل میکنه و اگر انتظارت از یه نفر پایین باشه که این کم‌هوشه، این که نمیتونه، این که قادر به اون کار نیست اون کمتر عمل میکنه، اسم علمی این TEE هست امروزه Teacher Expectation Effect و سؤال اینه که این وجود داره ولی چقدره؟ یعنی چقدر از نمره شما به انتظار معلم برمیگرده؟ بحث سر اون هست، و فکر میکنم یه مقدار robsen به سمت پررنگش رفته، مثلا مقالات رو که نگاه میکنی یه عده میگن ببین اون قدرم نیست اینجوری هم نیست که دیگه معلم این که از شما انتظار داره شما نابغه بشی واقعا شما خیلی بدرخشی یا بهت ایمان دارم من مطمئنم تو خیلی نمره بالایی میاری و این باعث شه که طرف نمره بالایی بیاره، ولی درصدی کمک میکنه ولی فکر میکنم محدوده‌ی اثر تو بیشتر این چیزهایی که تو این کتاب معرفی کرده به نظر من یه چیزی حدود ده الی بیست درصده، یعنی تفاوتش با عدمش، یعنی اثر placebo با اثر واقعی اثر انتظار بیماری، انتظار ضربه به سر، اینا تو همون محدوده هست انتظار بهبودی هوش و غیره. خب اینا مباحث عمده‌ای بود که در کتاب مطرح شده بود، یکی دو تا فصل دیگه هم داره که جالبه، بسیار تکراری بود و باز برای من یه مقدار خوشایند بود که من قبل‌تر به این مقالات اشاره کرده بودم یه جور آدم یه احساس دلگرمی میکنه که آها مقالات درستی انتخاب کرده بودم، اینجا هم اون‌ها رو همون‌ها رو جدا کرده مثلا من در پژوهش های تامل برانگیز یک مقاله‌ای دارم تحت یک صحبتی دارم تحت عنوان ذهنیت میلک شیکی، که اگر خاطرتون باشه یا اون فایل رو دیده باشین توی تلگرام یوتیوب اینستا هست که وقتی به افراد میگفتن این میلک شیک high calorie هست کالری بالا داره و یه اسم خیلی پرطمطراق گذاشته بودن مثلا بمب کالری در مقابل این که گفته بودن این خیلی بهداشتی و رژیمی و سلامته و مثلا slim و لغت لاغر و نمیدونم سبک و رژیمی گذاشته بودن در صورتی که همون میلک شیک بوده بعدش احساس سیری اشباع و ترشح هورمون هایی که در واقع پیامرسان سیری یا گرسنگی هستن همسو شده بود و فرق کرده بود، رو حتی پروفایل ترشح گرلین‌ها. و به عبارت دیگر این پیام رو میداد که وقتی شما شیر کم‌چرب میخرید یا غذای رژیمی میخورید درسته که کالری کمتری دریافت میکنید ولی مغزتون هم انتظار کالری کمتر داره در نتیجه زودتر گرسنه‌تون میشه، و باز اگه بخوام پیامی به شما داده باشم با وجود این که کوچکتر از اونی‌ام که پیامی به شما بودم میگم این جمله تکراری رو اصرار دارم بگم داستانش اینه که اگر هم غذای رژیمی میخورید لااقل یه اسم طمطراق و مثلا بمب چربی، نمیدونم انفجار قند اینا روش بذارید و حتی برای موسساتی که اینا درست میکنن نیازی نیست اینقدر دیگه رژیمی بودن و سلامت و zero calorie و اینا رو توش بزنید، برای این که این خودش باعث میشه انتظار سیری و اشباع هم نداشته باشن افراد و به نظر میاد شواهد این درسته، درستش پس اینه، غذاهای کم کالری با اسمهای پرطمطراق درست کنن و افراد اونا رو بخورن و در واقع این بهترین گزینه رو ایجاد خواهد کرد. باز به سلسله مقالات دیگری اشاره کرده که اونها رو هم باز من قبلتر توی پژوهش های تامل برانگیز خدمتتون گذاشته بودم مثلا یکیش تاثیر قیمت کالاها بر کارکرد ما، که اگر خاطرتون باشه به مقاله‌ای اشاره کردم performance brand placebos پلاسیبو برندها در کارکرد ما، که وقتی به افراد همون چوب های گلف رو داده بودن ولی تحت عنوان برند مشهور و گران قیمت دیده بودن افراد با اونها بهتر توپ رو توی اون سراخ های گلف میزنند، یعنی وقتی شما فکر میکنی راکت تنیست چوب گلفت راکت بدمیتونه نمیدونم راکت پینگ پونگت جنسش بهتره واقعا گرونتره برند اصله باهاش در عمل هم بهتر عمل میکنی، اینم پژوهشی بود که اون هم باز کتاب robsen اثر انتظار به اون اشاره کرده بود پس شما اگر فکر کنید اون کالایی که خریدی خیلی گرون قیمته این خیلی اصله خیلی اورجیناله، این نمیدونم از بهترین برند موجوده، باهاش بهترم کار میکنی و امتیاز بهتری میگیری، اینجا یک مقاله‌ای رو بهش اشاره کنم برای که چرا دارم میگم؟ برای این یک ذره شکل کردم میگم همیشه شما باید اون شک نقادتون رو در این علم داشته باشید، بعضی مقالات عین چی صدا میکنن میگی خب خیلی جالبه مثلا چوب گلف که ده هزار دلار خریدی باهاش بهتر میتونی توپ رو توی سوراخ بزنی در صورتی که همون چوب رو اگر به قیمت پایین تر به شما گفته باشن اونقدر باهاش خوب نمیتونی کار کنی، اینه ادعاش، ادعای عجیب و جالبیه، ولی آیا ممکنه شبهه توش باشه؟ نمیدونم. مثلا این مقاله رو نگاه کنید این جایزه‌ی ignoble برده بود Baba shiv و carmon و dan ariely Placebo Effects of Marketing Actions که حالا ignoble یعنی چی؟ یه جایزه ای هست که تو بر وزن نوبل گذاشتن ولی ignoble هست یعنی ای کاش این کار رو نمی کردی قشنگه مطالعه‌ت ولی خیلی یه جور تم شوخی میکنه دیگه، آخه کی حوصله داره اینو پژوهش کنه و جایزه‌ش حالا تحقیر نیست ولی یه جور میشه گفت طنز شیرین توشه و فهرست پژوهش های جالبی هست که ignoble بهشون میدن و dan ariely توشه حالا dan ariely رو براتون خواهم گفت چرا توشه، اینم اثر placebo رو تو نوشیدنی های در واقع انرژی‌زا بررسی کرده بود، یک نوشیدنی sobe منتهی این کار رو کرده بود به یه عده اون نوشیدنی رو قیمت واقعیش فروخته بود به یه عده گفته بود این تو حراجیه مثلا نصف همون قیمت، و وقتی دیده بود افراد همون نوشیدنی بود همون برنت همون کالا همون تاریخ رو به قیمت ارزونتر خریدن نوشیدنی نیروزا بر وزن همین ردبول های خودمون، و وقتی اونو خوردن هوشیاری کمتری بهشون داده و حل مسئله توش کمتر دقت کردن، چون میدونی این نوشیدنی های نیروزا به دلیل کافئینی که دارن به خاطر قند بالایی که دارن یه مقدار تمرکز و دقت رو میبرن بالا، بخشیش اثر placebo و بخشیش اثر واقعی برانگیختگی هست که توی مواد نیروزا و انرژی‌زای اونا هست و چیز جالبی که دیده بود وقتی کمتر بابتش پول دادی کمتر نیروزا ازش دریافت میکنی در صورتی که همون مارکه، اینجا خیلی جالبه دیگه یعنی پول بیشتر بدی اون جنسه بیشتر بهت اثر میکنه، دارو گرونتر بخری بیشتر بهت اثر میکنه، منتهی حالا چرا گفتم حساس باشیم هوشیار باشیم حالا من در کتاب دیگری Nobody’s Fool Christopher Chabris و Daniel Simons کتاب بعدی که امیدوارم چند هفته دیگه خدمتتون معرفی کنم، به این اشاره کرده که بعضی از این پژوهش ها آب توش میره یعنی ایراد داره، از جمله همین کار dan ariely یه مقدار ناراحت شدم چون dan ariely خیلی شناسه و شما میدونید چند کتاب ازش ترجمه شده، یک پژوهشش از ژورنال خارج شد و میدونی این خیلی بده که یک پژوهشی رو پس بگیرن francesca gino و dan ariely نوشته بودن که هر دوشون متهم به تقلب شدن پژوهش dan ariely این بود که خواسته بود ببینه که اگر شما اول از افراد تعهد اخلاقی بگیری اخلاقی تر میشن یا آخر بگیری، افرادی که رفته بودن برای بیمه خودرو اقدام بکنند یکی از سؤالاتی که میپرسن این که کیلومترت چقدر کار کرده و هر چقدر کیلومتر بالاتر گزارش بدی سهم بیمه‌ت گرونتر میشه، چون بیمه شخص ثالث و بیمه تصادفات و اینها خب ماشینی که بیشتر کار کرده احتمال این که تصادف کنه بیشتره دیگه چون مستهلک شده احتمالاً ترمزش خوب کار نمی کنه، فرمونش خوب کار نمی کنه و اینا، پس افراد یه انگیزه دارن که کیلومتر رو پایین اعلام کنن البته خب سری‌های بعد گیر میکنن دیگه چون هر سال دیگه باید همون رقم رو اعلام بکنن یا اگر تصادف کنن و کیلومتر نخونه با اون چیزی که اعلام کردن شرکت بیمه میتونه در واقع یه ذره سر و صدا در بیاره و خسارتشون رو نده ولی افراد وقتی میخوان اولین بار بیمه‌شن کیلومترشون رو پایین تر گزارش میدن ماشین نوتره، که بیمه‌ی کمتر حوادث بهش تعلق بگیره، اودومترشون اون کیلومتر شمارشون، و این دیده بود اگر اون بالا بنویسن که من متعهد میشم تمام این گزینه ها از نظر اخلاقی متعهد میشم این گزینه ها درست است کیلومتر پایین تری رو گزارش میدن تا زمانی که همون جمله رو پایین نامه بنویسی که من تمام صحت موارد فوق رو اعلام میدارم، و از اخلاقا موظفم که درست گفته باشم و چند صد کیلومتر چند هزار کیلومتر تفاوت داشته توی کیلومترشمارشون، و این دعا کرده بود که اگر انسانها رو اول از نظر اخلاقی تو معذوریت بذارید درست‌تر عمل میکنه تا آخر تو معذوریت بذارید، مقاله قشنگی بود خیلی صدا کرده بود و اینا ولی یه عده نشسته بودن آمار اونو تحلیل کرده بودن از جمله اعداد و ارقام، به این نتیجه رسیده بودن که این ارقام قطعا فیکه و نمیتونه گزارش واقعی باشه، حالا این رو من تو همون کتاب nobodys fool صحبت بود و این ضربه‌ی مهلکی برای dan ariely بود و حتی باعث شد خانوم francesca gino از دانشگاه هاروارد اخراج بشه الان معلق شده با وجود کتاب ها و تالیفات زیادی که داشت گفتن این محققینی بودن که تو دیتاشون دست میبردن برای اینکه مقاله‌شون جذابتر بشه، یا پرسر و صدا بشه و حالا اون که چجوری فهمیدن فیکه رو تو همون کتاب nobodys fool, بحث خواهیم کرد ولی به همین دلیل آدم یه ذره نگران میشه، میدونی؟ اون Christopher Chabris اشاره جالبی کرده و میگفت وقتی خودت دوست داری یه سری جواب رو ببینی و با پیش‌فرض‌هات میخونه، اوه مثلا با ذهن آدم میتونه هوشش رو زیاد کنه با تلقین میتونی بیشتر موفق بشی این چیزهاییه که مردم دوست دارن بشنون پس اگه شما مقالاتی همسو با اون بنویسی و توش دستکاری کنی بیشتر مورد توجه قرار میگیری، پس باید یه هوشیاری تو تحلیل این داده ها داشته باشی، حواسمون باشه، ممکنه بعضی از اینا توش تلقب باشه ممکنه بعضی از اینا بیش از حد گزارش داده، یا اونایی که این نتایج نشون دادن رو اومدن، مشهور شدن همون پدیده‌ای که ما در مورد بمب‌افکن ها داریم در همون کتاب بهش اشاره خواهم کرد اون خطای سوگیری بازماندگان survivorship bias، abraham watt راجع به اون بمب‌افکن های B-17 که از بمباران آلمان برمیگشتن که کجا هاشون رو باید سپر بذاریم ضخیم کنیم که تیر نخوره به اون اشاره خواهم کرد، شاید اون مقالاتی که این چیزها رو پیدا کردن hitch up شدن، دست به دست شدن و اونایی که رفتن دیدن ببین هیچ فرقی نمی کنه چقدر پول بدی یا واقعا مثلا گرون‌تر بخری با ارزونتر بخری توفیری توی کارکردش نداره، اونا جذاب نبوده دیگه، خب برای همین همه میگفتن خب معلومه دیگه آدم پول گرونتر که کیفیت جنس رو بهتر نمیکنه اتوماتیک همون جنس رو، ولی مثلا این مقاله این ادعا رو داشته، پس هوشیاری خودمون رو حفظ میکنیم، این خلاصه‌‌ای از چند فصل کتاب بود، ذهن نقاد، ذهن پرسشگر، جستجوگرمون رو باز نگه میداریم، و این باور رو دارم که هر چقدر شما شواهد دو طرف رو بیشتر مطالعه کنی، بیشتر به این یافته‌ها مواجه بشی به قول رفتارگرایان expose بشی واکسینه میشی در مقابل گول خوردن، واکسینه میشی در مقابل تقلب، ذهن توانمندتری پیدا خواهی کرد، معرفی کتاب ها رو ادامه خواهیم داد و هفته های دیگه هم ادامه مطالب دیگه رو دنبال خواهیم کرد، از توجه شما سپاس گزارم.
Document