… Alcoholic بمونم و اصلانم نمیخوام تغییر کنم و حس میکنم که اصلا دنیا رو هم نمیخوام، ترک تحصیلم میکنم راجرز” میگه بازم قبولت دارم. بریم شمارهی هفت، مراجعه به فهم خود، بصیرت به خود و پذیرش خود نزدیک میشود. اینجاست که راجرز” قدرتش رو نشون میده میگه هدف من این نیست که عوض بشه، هدف من این نیست که الکل رو بزاره کنار، هدف من این نیست که مشاجره با همسرش رو بذاره کنار، هدف من این نیست که اضطرابش رو بزاره کنار هدف من Growthرشده و رشد یعنی این که مراجعه به فهم خودش، بصیرت به خودش و پذیرش خودش نزدیکتر شه. یعنی مراجع میگه که ببین من این چیزایی که ریختم بیرون شما هی قبول کردی گفتم، آدم بدیم قبول کردی، گفتم باهوشم قبول کردی و همش بی طرف موندی بهم کمک کردی خودم رو بفهمم. عجیبه یه چیزای جالبی تو خودم دیدم! من هیچوقت اینجوری راجب خودم فکر نکرده بودم یا اینجوری راجب تصمیمام فکر نکرده بودم ازت ممنونم و تو کمک کردی خودم رو بشناسم، بفهمم من چه جور آدمیم ؟ بفهمم که چرا از این قضیه عصبانیم؟ برای راجرز” مهم نیست چرا عصبانیه و هدفشم این نیست که اون چرا رو پیدا کنه، مهم اشتی دادن فرد با خودشه. یعنی فرد بتونه با خودش روراست باشه، بتونه خودش رو درک کنه وthis insight this understanding of the self and acceptance of the self خیلی یه خورده رمانتیکه یکی از انتقاداتی که به راجرز” دارن اینه که روان درمانیت خیلی رمانتیکه ولی اینه میگه خودت رو میفهمی و خودت رو قبول میکنی. فهمیدم که آره هم چیزهای بد دارم هم چیزای مثبت دارم هم خیلی آدم چاخان دروغگو اغراق کنیم ولی یه جاهاییشم واقعا لوتیم و دارم خودمو میپذیرم. من اینم دیگه یا شما فرض کن دارید درس میخونید میپذیرم که یه جاهایی واقعا هوشم نمیکشه یه جاهایی واقعا IQ اونقدر نیست یه چیز رو میخونم صد دفعه یاد نمیگیرم. ولی ازیه جهات دیگه خب ادم با ذوقیم خودم رو دارم میپذیرم دیگه بیخودی حسادت به مردم نمیکنم آره اون یه جوره منم یه جورم . خودمو اینجوری قبول دارم حسرت دیگرانو ندارم و از این هم که مثل بقیه باهوش نیستم با یه کلمه یاد میگیرم احساس ننگ ندارم هم خودم رو فهمیدم میدونم کیم بیخودی گارد ندارم، بیخودی دفاع ندارم و هم خودمو پذیرفتم پس this understanding of the self and acceptance of the self پس حالا خواهیم دید فرایند رشد در رواندرمانی اینه. به understanding of the self and acceptance of the self برسی. هم خودت رو بفهمی هم خودت رو بپذیری قبول کنی. تبیین و روشنسازیه تصمیمات و اقدامات احتمالی بعدی. خب حالا که خودتو فهمیدی، خودتو قبول داری تو زندگیت میخوای چیکار کنی؟ فکر میکنم میخوام ادامه تحصیل بدم، فکرمیکنم میخوام الکل رو بزارم کنار یا فکر میکنم میخوام کنترل شده مشروب بخورم یا اصلا میخوام مشروب رو ترک کنم برم مواد بزنم و راجرز” اینجا باید کمکش کنه که اینا رو روشن کنه بیمار و شروع اقدام و عمل برای تغییر. خیلی خب حالا که میخوای اقدام کنی بیا باز با هم بریم جلو اما دقت کن که راجرز” non-directive یعنی نمیگه که به من چه اگه نمیخوای دانشگات رو ادامه بدی دیگه پیش من برای چی میای؟ در هر حال من accept میکنمت، رشتت میدم . حالا اینجا یه ظرافت دارهها وقتی شروع و اقدام هست اینکه من نمیام باهات همدستی کنم، بیام پول مشروبت رو بدم یا راهنماییت کنم کجا بری مواد بخری اصلا این نیست . داستان اینه که من همیشه کنارتم و قبولت میکنم، سرزنشت نمیکنم فقط میخوام بهت کمک کنم خودتو بفهمی و خودت رو درک کنی و ادامهی اقدام رشد و گسترش بصیرت. اینقدر این کار رو میکنم تا طرف بالاخره به رشد کامل میرسه که در رشد کامل هم خودش رو خوب میفهمه هم خودش رو درواقع درک میکنه و میپذیره. به این فرایند راجرز” میگه رابطهی درمانی، therapeutic relationship و راجرز” معتقده که این فرایندی که من اینجوری نام بردم ببین تقریبا ده تا شکل گرفت اساس رواندرمانی اوست و این کار رو بکنی با یه نفر میرسی به حالتی که بهش میگن رابطهی درمانی یا therapeutic relationship . پس therapeutic relationship حاصل برخورد پذیرنده و غیر جهتدار مشاور با مراجع است، مراجعه ای که خودش مراجعه کرده. راجرز” بعدها سنگ بزرگت تری رو برمیداره و یه ادعایی میکنه که خیلیا دیگه شوکه میشن و اینو میگه : میگه در روان درمانی صرف شکلگیری رابطهی درمانی، شرط لازم و کافی برای درمان است. این جمله از حد تکرار متعارف گذشته یعنی من یه سری جملاتی رو براتون توی این اسلاید ها انتخاب کردم که تقریبا شما هر کتابی رو ببینی مخرج مشترک همه تکست های رواندرمانیه. اون پنج شیش تایی که آخر DVD تون گذاشتم نگاه کنید همشون این جملات رو دارن، مسئلهی مثالهایی که زدم کیسهایی که گفتم. اینم یکی از جملاتی که همه جا bold یا italic به هر صورتی هست مشخص میکنند. The necessary and sufficient condition for therapy are contained with therapeutic relationship یعنی شرط لازم و کافی برای درمان توی این رابطهی درمانی که من براتون پله پله مثال زدم چیه وجود داره و رابطهی درمانی شکل بگیره کافیه. پس از نظر راجرزی مهم نیست که من چه حرفی به بیمار بزنم؟ چه interpretation بکنم فقط کمکش کنم که وارد رابطهی درمانی بشه که حالا خواهیم گفت رابطه درمانی بعدا روشن میکنیم منظورش چیه برای بیمار کافیه . خب تا اینجا فکر یه مقداری براتون باید قاعدتا روشن شده باشه اگه روشن نشده من عذر میخوام فکر کنم نقص از منه چون وقتی مسیر راجرز” رو خوب بری جلو کلیک میکنه و جا میفته و تقه میکنه میگه ها.. حالا فهمیدم چی میگه ! پس تکنیکی من که یه کاری کنم اضطراب من کم بشه یا مریض رو مجاب کنم به یه سویی بره نیست مهم اینه وارد یک رابطه برابر غیر جهتدار بشم با این آدم این آدم رو قبول کنم دربست بپذیرمش و بهش کمک کنم که خودش رو درک کنه و این باعث میشه مثل همون درخت بلوط این رشد کنه و از تو مشکلاتش در بیاد من کاری ندارم که چیرو مشکل میدونه؟ چه چیزی رو مذیت میدونه؟ خب تا اینجای کار این جمله رو هم به عنوان quotation معروف راجرز” بدونید که خیلیا بعدا سر این دعوا کردن خواهیم دید رواندرمانگران نسل جدید، مصاحبهی انگیزشیا اونایی که اومدن CBT رو با مراجعه محور قاطی کردن به این جمله اعتراض دارن آخه یعنی چی! The necessary and sufficient condition for therapy are contained with therapeutic relationship یعنی therapeutic relationship شکل بگیره کافیه و لازمه؟ میگه اره.. میگه نه بدون این درمان صورت میگیره و وقتی به صورت گرفت دیگه کاری نمیخواد بکنی خود مریض خوب میشه. یه ذره بزاریم دور شیم.. یه موقتا مثل اینایی که شما داری رانندگی میکنی یه لحظه پارک کنید کنار حالا دارید سفر میرید، مسافرت این تو ایام نوروز پیاده میشید یه ذره گل و سبزه هارو نگاه کنید بعد دوباره سوار ماشین شید و ادامه بدید. اینجا هم پیاده شیم یه ذره گل و سبزه هارو نگاه کنیم که راجرز” دیگه چه چیزهایی الهام بخشش بود؟ اینا کار خودشون بود. راجرز” از چندتا چیز دیگه هم الهام گرفت یکی از چیزا این بود، این تو تکنیکها الهام گرفت. اون زمان میخوام بدونید که روانشناسی چه مطالعاتی میکرد و چجوری فکر میکردن؟ یه مقالهی معروفی چاپ میشه توسط فردی به نام verplanck و green spoon اون زمان روانشناسی خیلی تو عصر کودکیش بوده دیگه و ادعاهایی که میشد حالا بعدا ممکن تایید نشده ولی مقالهای verplanck , green spoon این بود. این دو نفر نشون داده بودن که اگه وقتی داری با یه نفر مکالمه میکنی، وارد یه دیالوگ شدی اگه رو بعضی کلمات بیمار، رو بعضی جاهای بیمارشما مداخله کنی و feedback بدی، بگی اهان اهان اووم درسته اهان واا… به صورت تصادفی روی بعضی لغتها این کار رو بکنی ادعای اونا این بود که در جلسات بعد یا در ادامهی مصاحبه فرکانس اون کلام و اون لقاط بیشتر میشه.