… رعایت کنی ولی اینجا میگه درمانگر تو دل خودش رو هم باید اینجوری باشه نمیتونه دروغ بگه. حالا خواهیم دید.. میگه برای اینکه بتونی دیگران رو درک کنی نباید اطلاعات جدیدی داشته باشی، نباید چیزی یاد بگیری باید به خودت اجازه بدی دیگران رو درک کنی یعنی چی؟ یعنی گارداتو برداری، قضاوتات رو برداری، پیش داوری هاتو برداری، اون احساسهای کلیشهای رو تو خودت برداری و اجازه بدی دیگران رو درک کنی. اگه شما یه پیش ذهنیتی داری که من از آدمای تنبل بدم میاد، از آدمای نق بزن بدم میاد، از دخترای فراری بدم میاد، از آدمایی که خیلی سکس رو دوست دارن بدم میاد، از همجنس بازا بدم میاد، از آدمای بی مسئولیت بدم میاد جلو نمیره باید اجازه بدی بفهمیشون و اجازه بدی بفهمیشون یعنی باید گاردت رو، اون پیشداوری خودت رو معلق کنی اجازه بدی بتونی وارد جهانش بشی یعنی اون معتقد انسانها actively نمیخوان دیگران رو درک کنن، ولش کن من نمیخوام گوش بدم به حرفات، من نمیخوام بفهمم چی میگی برای این که همش داری حرف مفت میزنی همش داری بیخود میگی تو دل خودت داری میگیا… اینو ولش کن من نمیخوام دنیای این رو بفهمم این یه آدم ناتوان، بدبخت به قول خارجیا looser من چه نزدیکی به فکرم دارم ولش کن بزار ساعتش بگذره بره. باید اجازه بدی خودتو open up کنی permit myself . خیلی رمانتیکه ولی خیلی قشنگه باید اجازه بدم تا دیگری رو درک کنم. پس تکنیک نیست که برم یاد بگیرم که چجوری دیگری رو درک کنم، کلاسش رو برم میگه باید به خودت اجازه بدی دیگری رو درک کنی. برای همینه که خواهیم دید در انتها راجرز” معتقده که شخصیت شما اهمیت تمام و مطلق داره. منتظر باشید یه ذره صبر کنید، بلند نشیدا جایی نرید چاییتونم بزارید کنار همینجا خیره شید. بحثه داغه مهم است راههای ارتباط دیگران برای انتقال احساساتشان با من باز شود. I have found it enriching to open channels whereby others can communicate their feelings, their private perceptual worlds, to me. ، مهمه اجازه بدم دیگران راههای ارتباطشون با من بازکنند. خودم رو به روی دیگران نبندم وقتی شما پذیرندهای accepting ، غیر قضاوتی هستی و دروغ نمیگی، تظاهر نمیکنی دیگران خودشون رو بازمیکنند و وقتی راههای communication شون رو باز کردن هم خودت جهانشون رو میفهمی، هم رابطهی درمانی شکل میگیره. خیلی مهم است که فرد دیگر رو بپذیرم . I have found it highly rewarding when I can accept another person. . Accept کردن یه صفت عالی ذهنی میشه، ببین فقط یک تکنیک نیست کم کم به نظر داره میاد یک ماهیته مثل اینه که میگن آدم خوبیه، آدم فهمیدهایه، آدم فرهیخته ایه، آدم accepting یعنی میتونم دیگران رو بپذیرم. هرچه بیشتر واقعیتهای خود و دیگری را میپذیرم میل و عجله ام در اصلاح دیگری کمتر میشود. بسیار قشنگه این تیکش وقتی شما مریض رو نمیپذیرید به خصوص من سالها با معتادا کار کردم یه احساس داری که خب این چی میگه؟ آدم ضعیف نفس، ناتوان، خوش گذران، بیمسئولیت همش میخواد تو چرت باشه. پس عجله داری زودتر از مواد آزادش کنی، عجله داری زودتر به جادهی سلامت برش گردونی چیزی که شما تعریف از سلامته . ولی وقتی طرف رو میفهمی ممکنه شما بگید خیلی سخته یه معتاد رو چجوری میشه فهمید؟ بنظر من یه آدم معتادا … جمله رو من زیاد میشنویم فکر نکنید من دارم براتون موعظه میکنم یا مثلا میخوام ساعت پر کنم، کلاس کارگاه میذاری برای مصاحبه انگیزشی برای روان درمانی اعتیاد نصف بیشتر میگن ما از معتاد جماعت بدمون میاد، اصلا قیافشونو نمیتونیم ببینیم. پس چجور accepting هستی؟ چجور understanding هستی؟ که اینقدر پیشداوری داری؟ پیشداوری با Homosexual داری به sex worker ها داری به نمیدوم ادمای افسرده داری، ادمی وسواسی داری، هر کسی که perfect نیست ممکنه احساسا بدی بهش داشته باشی. میگه اینجا وقتی شما اونا رو درک میکنی از اون عجلت، میلت به اینه که زود یه چیزی رو درست کنی دور میشی. Motivational interviewing ها یه اسم برای این گذاشتن، میگن righting reflex میگن انسانها یعنی درمانگرها به خصوص اصرار دارن هر جا مشکلی میبینن زودی اون رو درست کنن، شما تو خونه میای میبینی مثلا فرض کن چراغ افتاده، نمیدونم لیوان برگشته یا شیر آب بازه زود میری شیر آب رو میبندی یا میبینی مثلا یه چیزی رو کف زمین افتاده ورمیداری میزاری اونجا. یعنی میگه انسان righting reflex داره، عجله داره یه چیزی رو درست کنه. ولی وقتی دیگران رو accept میکنی از اون هول و عجله . to fix things ، اصلاح امور دور میشی. پس یک درمانگر accepting ، یک درمانگر که با خودش و خود بیمارش بیتعارف و بیرودربایسی در تماسه عجلهای در اصلاح امور نداره، عجلهای برای Fix کردن نداره و در واقع میذاره فرایند رشد خودش ادامه پیدا کنه. راجرز” در بعدها این رو خواهد گفت و اسلایدش هست خواهید دید که به نظر میاد یک نوع وارد یه کیش شخصیت میشه. یعنی اشاره خواهم کرد که درمانگر نظام کارل راجرزی باید شخصیت مجهور داشته باشه، یعنی وقتی خودت مجهور نیستی خودت رو قبول نداری، با خودت مشکل داری نمیتونی خودت رو دربست با کم و کاستیات قبول کنی چجوری میتونی یه مریض دیگه رو قبول کنی ؟ پس به درد این کار نمیخورد برای همینه که آدم این احساس رو داره که راجرزی ها باید درمانگران جذاب و دوست داشتنی ای باشند و نه فقط در اتاق مصاحبه و مشاوره بلکه در زندگی عموم. برای همینه که دیدگاههای راجرز” شاید بیش از اونی که وارد نظام روان درمانی بشه، وارد سیاست، اجتماع و غیره شد انسانهایی که accepting هستند. یعنی دیگران رو درک میکنن، راجب دیگران قضاوت نمیکنن، دیگران رو اونجور که هست میپذیرند، اصراری به اصلاح دیگران ندارند چون خودشون رو پذیرفتن و با خودشون در صلح هستند و انقدر با خودشون conflict و دغدغه و مشکل ندارن پس اصطلاحا میگن باید درمانگر کحجهور باشه . راجرز” کمکم میگه که متوجه شدم رابطهی درمانی با موارد زیر ایجاد نمیشه اگه شما خیلی از مراجعه خودت دور باشی، یعنی جهانت فیزیکی و emotional دور باشه نمیتونه رابطهی درمانی رو حل کنی. قادر به درک جهان اون نیست، نمیفهمی اخه واقعا چرا مواد میزنه ؟ این یه تسته برای شما. چرا هی من دارم مواد رو میگم؟ یک: برای اینکه motivational interview که گفتم فرزند خلف اینه اشتغال اصلیش با مواده. دو: شاید معتادان یکی از سختترین گروهها برای acceptance شما باشه. شمایی که میگی از دود سیگارم بدم میاد یه آدمی که همیشه تو چرته و اینجوریه من چجور میتونم سعی کنم جهان اون رو درک کنم ؟ من هر چی فکر میکنم اخه کدوم آدم نابخردی میره دنبال پولشو میده به این مواد؟ ولی اگه بتونی درکش کنی اون موقع رابطهی درمانیت شکل میگیره و میتونی کمکش کنی قادر به درک جهان اون نیست. میبینی بار اخلاقی خیلی هست، آدمایی که رابطهی مثلا صحیحی تو اجتماع ندارن، رفتارهایی دارند که از نظر norm به خصوص اخلاق جنسی، اخلاقهای دیگه خیلی آزاردهندهاست درک جهانشون سخته برای شما و برای همینه که درمانگر خیلی دچار اشکال میشه. درباره او قضاوت میکنند آدم بدیه، آدم خوبیه، آدم تنبلیه، آدم زرنگیه، آدم دروغگوییه، آدم شالاتانیه، آدم کلکیه، آدم بیمسئولیتیه قضاوت نکن شاید شما هم بودی همین کار رو میکردی. اینم در نظر بگیر که راجرز” در دوران جوانتر بودنش یه جورایی به مسئلهی determinism اعتقاد داشته و معنیش این بوده که من نمیتونم بگم من جای این آدم نبودم دزدی نمیکردم، من نمیتونم بگم من اگه جای اون نبودم این کار رو نمیکردم، این کارایی که من دارم با تحقیر دارم بهش نگاه میکنم کدوم آدمی حاضره همچین کاری بکنه؟ منم اگه جای اون بودم احتمالا همین کارا رو میکردم. پس راجرز” به همین دلیل که determinism بود شاید قضاوت نمیکرد. میخواد اون رو کنترل کنه. اون righting reflex اخه تو نباید مواد بزنی، من تو رو درستت میکنم هدف شما درست کردنش نیست. راجرز” بارها میگه هدفت این نیست اون رو آدمش کنی، هدفت نیست اون رو از دروغگویی درش بیاری، هدفت نیست بالاخره مچ این آدم رو بگیرن بفهمه که اینقدرنباد کلک باشه نه.. باید اجازه بدی خودش رشد کنه. نمیتواند از او جدا بماند یه جورایی نمیتونی آره accept کردی ولی دلیل هم نداره آویزونش بشی، از نظر عاطفی درسته میپذیریش ولی آویزونش نمیشی، دلت نمیسوزه اینکه احساس کنم وای اگه این مسیر رو بره آخه این نمیتونه این مسیر رو بره من چه جوری میتونم ببینم جگرگوشم جلو چشمم آب میشه؟ اون جیگرگوشت نیست و همیشه باید مرز خودت با اون جدا باشه. باید بپذیری که شما یه آدمی اونم یه آدمه. یک نوع نظام خیلی پیچیدهی انسانگرایست . یعنی دیگران رو نه کنترل کن، نه بهشون وابسته و آویزون بشو…