… پس مشکل چیه ؟ چه چیزایی خوب نیست؟ سوال شروع میکنیم. میگه خب وضع اقتصادی بده، وضع مالیم بده، همش تنگی نفس دارم، داری چیکار میکنی؟ یواشکی directive به اونجا میخوای برسی که خب چرا وضع اقتصادی بده ؟ چرا تنگی نفس داری ؟ برای اینکه همش مواد میزنم و خب حالا که اوضاع انقدر بده و مواد میزنی و ارتباط این دوتا رو دیدی و میخوای وضع بد نباشه فکر میکنی قدم بعدی چیه؟ لابد اینه که مواد رو بذارم کنار دیگه یه تغییری تو سبکم بدم. یعنی میبینی هولش میدی به اون سو که خودش به اون نتیجه برسه. پس انعکاس تشدید شده یکی از انعکاسهای ارزشمنده و اتفاقا شما منتظر ضد حملهاش هستید، گاهی اوقات این بهتون بگم amplified reflection بعضی ها میگن این درواقع به نوعی همسو شدن با بیماره آره… همون حرفی که تو میزنی منم پشتش رو میگیرم ببینم به کجا میرسیم. یه نوع join کردن، همراهی کردن با بیماره. پس تا حالا ما چند تا انعکاس رو با هم دیدیم یکیش، Repeat سادهترین ،Rephrase ، paraphrase و amplified reflection . بعدی affective reflection انعکاس عاطفی یا انعکاس هیجانی. تاکید بر روی بعد عاطفی و هیجانی گفتههای بیمار از طریق استعاره یا عبارات مرتبط با احساس. یعنی شما اون گزارههای اخباریش رو نمیگیری احساس توش رو میگیری و به بیمار برمیگردونی. از نق زدن های مادرم خسته شدم، شکایتهای مادرت روحیه ی تو را تحلیل برده است. یه احساس بدی داری، افسرده شدی با وجود انکه اتفاق خاصی نیفتاده است اخیرا خیلی افسرده شدم خیلی ناراحت کننده است که نتوانی دلیل افسردگی خود را متوجه شی. یعنی رو ناراحتی بیمار، رو احساس بد بیمار مانوور میدین. حس میکنم تو زندگیم کمبودهایی دارم و باید اونا رو جبران کنم پس حالت بدی داری، احساس بدی تو دلته یعنی احساس بیمار رو reflect میکنی نه محتوای گزارهها رو پس اینم شد یکی دیگه affective reflection. باز میگم خیلی نگران نباشید اگه تفاوت اینا براتون تو بعضی جاها مبهمه reflection دیگه تو حوزههای مختلفی میره. یه نوع reflection دیگه داریم بهش میگن انعکاس دو طرفه Double-sided reflection در جریان انعکاس درمانگر دوحالت متضاد و دو سویهی گرایشات بیمار را برای وی تکرار میکنه. این کمکش میکنه که چی بشه discrepancy ناهمخوانی بیاد بیرون و یه قسمت ترازو رو باید حدس بزنی دیگه گفتم در مصاحبه انگیزشی درمانگر حدس میزنه، جلوتر از بیمار راه میره، حرف تو دهنش میذاره منتهای خب یه حرف های خیلی عجیب غریب نباید بزاری دیگه باید چیزی بزاری که بگنجه به اصطلاحا، یه چیزی بگی که در واقع بیمار یه جوری احساس ارتباط باهاش بکنه یه چیز خیلی غریب نباید مطرح کنی. از نقزدنهای مادرم خسته شدم ببین این دو سویش چیه؟ از یک سو به مادرت علاقه داری و از سوی دیگر از شکایت کردن او خسته شده ای به قول اون ادبیاتی ها نمیدونم تو دورهی دبیرستان یادتون هست؟ میگفتن این اصطلاح درش مستتره، شما میتونی حدس بزنی که خب آدم مادرش رو دوست داره دیگه و وقتی داره میگه ازش خسته شدم، از نق زدناش خسته شدم ولی خودش رو دوست دارم و اون قسمت دیگهی ترازو رو شما رو میکنه از یک سو به مادرت علاقه داری و از سوی دیگر از شکایت های اون خسته شدی. یعنی کمکش میکنی که discrepancy رو پیدا کنه آره… چون ببین اگه از نق زدن های مادرت خسته شدی یه راهش این میتونه باشه که خب چرا اصلا خونه رو ول نمیکنی؟ چرا اصلا دیگه نمیری بیرون از خونه تا اصلا دیگه نبینیش؟ میگه آخه دوسش دارم نمیشه که ادم مادرش رو ول کنه و این نق زدن ها دلیلش چیه ؟ احتمالا مواد دیگه مثلا شما ته خطر رو داری میخونی پس یه جهت دوست داری به مادرت روی خوش نشون بدی، سرویس بدی از یه جهتم میگی تو کار من دخالت نکن و این همون ناهمخوانیست discrepancy . با وجود این که اتفاق خاصی نیفتاده است اخیرا خیلی افسرده شدم. از یک سو شرایط بیرونی بد نیست و مشکلی برات ایجاد نمیکنه از سوی دیگه آزرده ات کرده یه discrepancy اخه مگه میشه هم شرایط خوب باشه هم من ناراضی باشم؟ پس یه جای کار داره میلنگه یا من ناراضی نیستم خیال میکنم ناراضیم، همون لئون فستینگر” رو یادتون بیارید یا شرایط بیرونی اونجوری هم که میگی خوب نیست پس یه اتفاقایی افتاده، در صورتی که شما اگه این کار و نکنید بیاید مقابله کنید باید اینو بگی. چی چیو میگی اتفاق نیفتاده ؟ تمام زندگیت بهم ریخته مادرت قهره، همسرت رفته مهرش رو گذاشته اجرا چجوری میگی هیچ اتفاقی نیفتاده؟ ولی گفتین قبول نیست این لغزیدن بر مقامت نیست این مقابله کردنه و مقابله که میکنی اون گارد میگیره شروع میکنه نخیر اتفاقا اینا نیست، اون تقصر اون بود تقصیر من نبود وارد مناظره میشی و پیشرفت متوقف میشه. تماس گوردن “رو بخاطر داشته باش. یا اینجا رو نگاه کن از نق زدن های مادرم خسته شدم خب ممکنه شما بگید خب مادرت حق داره دیگه هی میری چهار صبح میای لتو پال آشو لاش ب قول معروف سر و کله خونی بعد میخوای نق نزنه؟ ولی شما نمیتونی طبق قانون توماس گوردن” یا اون تلهها که زود تو جانب داری بیفتی. ولی میتونی یه جوری discrepancy رو نشون بدی مادر برات مهمه ولی از یه طرف هم داره نق میزنه. حالا میخوای چیکار کنی؟ دیگه مادره برات مهم نباشه یا یه کاری بکنی که این مادری که بهش علاقه داری دیگه بهت نق نزنه. میدونی تکنیکیه که بتونی گردنه رو رد کنی و الا شما اگه غریزی صاف بیای جلو که مادرت حق داره میشه قضاوت کردن. مادرت کجا نق میزنه؟ خب راست میگه میشه مقابله کردن. مادره دلیل داره نق میزنه میدونی همینجوری ادامه بدی چند ماه دیگه گوشهی زندانی؟ میشه تحدید کردن و ما باید road block هارو رو رد کنیم . خب بیاید یه ذره تمرین موافقید؟ یه تمرین حالا اسلاید ها هم میتونید خودتون تو DVD هست نگاه کنید. تمرین یک بیایم paraphrase ، amplified ، Double-sided و affective. یعنی در واقع اون انعکاس تفسیری، انعکاس تشدید شده، انعکاس دو سویه و انعکاس عاطفی رو برای این جملات مثال بزنیم. اخیرا افسرده شدم و برای فرار از آن کارهای مختلفی را امتحان کردهام اما هیچ چیز جای شیشه را برای درمان افسردگی نمیگیره، قبلش یه ذره از توماس گوردن” بگیم یه چندتا توماس گوردنی برای این فکر کنید. مثلا ببین درسته که شیشه افسردگیت رو به ظاهر درمان میکنه ولی این اصلا موقته شیشه این ویژگی رو داره تو چند روز اول افسردگی رو برطرف میکنه ولی یه افسردگی شدیدتر برات میاره این میشه چی؟ lecturing سخنرانی کردن، میتونی یه جور دیگه به قضیه نگاه کنی درسته ولی نباید آدم شیشه بزنه اینا اسمش مواد مخدره این میشه چی؟ moralizing . خب ببین این همون استدلالیه که معتادا میکنن فکر میکنن شیشه بهشون کمک میکنه این میشه چی؟ labeling انگ زدن. اینجوری کمکت کرده دیگه میگه شیشه کمکت میکنه اره میری میزنی بعد با چاقو میفتی دنبال مردم عجب کمک کردنی بنازم به این کمک، این میشه چی؟ مسخره کردن. پس شما میبینید هر کدوم از اینها رو بخواید در واقع انجام بدی کار block میشه. پس راهت برای این گزاره چیه؟ توماس گوردن” نمیتونی بری، مقصر نمیتونی پیدا کنی، مخالفت هم نمیتونی بکنی آخه این چه خوب شدنیه؟ میشه مخالفت کردن. به خیال خودت خوب شدی؟ پس چرا دوباره دو روز پیش میخواستی خودکشی کنی؟ اینا میشه مقابله کردن. پس اینارو نمیکنی میای اینا رو انجام میدی paraphrase . بدون موفقیت دنبال راهی غیر از مصرف شیشه برای افسردگی هست. گفتیم حرف میزاری تو دهنش یا یه ذره جلوترش میریم ببین حرف تو دهنش گذاشتیم خب ببین آره دنبال اینی که افسرده نشی ولی غیر شیشه هر چیزی رو امتحان کردی جواب نداده دیگه، دنبال راهی غیر از مصرف شیشه برای افسردگی هست ممکنه شما بگی این کجای این هست؟ اخیرا افسرده شدم و برای فرار از اون کارهای مختلفی رو امتحان کرده اما هیچ چیز جای شیشه رو نمیگیره. ولی شما یه جوری داری بهش میگی که آره قبولت دارم شیشه جای افسردگی رو میگیره ولی خودت دوست داری کاش یه چیز دیگه بود، کاش مجبور نبودم شیشه بکشم. میبینی داری حرف میزاری دهنش و اگه این رو بگیره و ادامه بده اون موقع اون داستان دوسویه گرایی که گفتم بین من و شما تقابل نیست، بین خودش کلنجاره حذف میشه، میگه آره راست میگه ها از یه جهت خب میخوام افسردگیم خوب بشه ولی از یه جهت هم دوست دارم شیشه نباشه با یه چیز دیگه خوب شه حرف میزاری تو دهنش این میشه paraphrase . Amplified شیشه تنها علاج افسردگیست گفتم تو amplified باهاش هم جهت میشی، و اغراق شده بهش میگی شیشه تنها علاج افسردگیست…