…میان حتی به شما مثلا نشون میده، جیزه دستشو میکشه عقب. اون جیزه، booster، کمک و مکمل اون فعله. یعنی من این حرف رو میزنم که این کار رو نکنم . یعنی در واقع دارم خودم به خودم میگم جیزه که دستمو بکشم عقب، جا میفته ؟ یعنی برای اینکه من یه فعلی رو انجام بدم، باید خودم به خودم بگم و هر موقع خودم یه چیزی رو به خودم گفتم،اون کار رو انجام میدم. ممکنه یه ذره فکر کنی این خرافیه، این دیگه pop psychology . ولی یکی از تئوری هایی که پشته مصاحبه انگیزشی قرار گرفته اینه. میگه وقتی بیمار شروع میکنه کلام تغییر رو هی گفتن، گفتن ،گفتن، گفتن، گفتن، گفتن، امکانی که بهش عمل کنه بیشتر میشه . تا این که هی بیاد مقاومت رو بگه، مقاومت رو بگه، مقاومت رو بگه، اونموقع بیشتر مقاومت میکنه . پس اگه شما نیم ساعت بیای از دلایل عدم تغییرت، دلایلی که چرا نمیخواید ترک کنی؟ دلایلی که چرا مواد دوست داری؟ بحث کنی، مباحثه کنی، جروبحث کنی، امکان اینکه تغییر کنی کم میشه. ولی اگر نیم ساعت بیای فقط راجب تغییرت توصیف کنی، امکان اینکه تغییر کنی، مثل این جیزه گفتن بچه زیادتر میشه و این تئوری است که پشت مصاحبهی انگیزشی قرار داره. حالا شما ممکنه بگی این نه بابا… دیگه این.. این دیگه خیلی اغراقه.. یعنی چی؟ یعنی آدم به خودش یه چیزی رو بگه.. بیشتر اون کار رو انجام میده ؟ آره.. پشتش این تئوری هست . منتها،منتها،منتها… دوستان عزیز دقت کنید!!! حتی اگه این تئوری درست هم نباشه، ما مشکلی نداریم. چون مصاحبه انگیزشی ظاهرا اثر میکنه، حالا ممکنه با مکانیزم دیگه اثر کنه. نمیدونیم… ولی بعضیا گفتن مکانیزمش اینه. حالا بیشتر براتون جا بیفته برمیگردم به این مقاله، این اسلاید رو یه جای دیگه دیدید، مطالعات Greenspoon and Verplanck . در زمینهی امکان تقویت محتوای کلام مراجعان با دادن بازخورد. این رو توی DVD رواندرمانی مراجع محور دیدیم و بازهم میبینیم راجرز” اولین بار به اون اشاره کرده. راجرز” با الهام گرفتن از این مطالعه، که یک مطالعهی behavioristic ، رفتاریست. اینو میگه… میگه اگه بعضی حرفای مراجع رو شما تقویت کنید، یعنی انتخابی.. همهی حرفاش رو نه. بعضیاش رو تقویت کنی، به اون سو میره. حالا برای اینکه مثالش جا بیفته، اینو نگاه کن.. این یه داستان خیلی معروفه.خوب گوش بدید!! امیدوارم این کمکتون کنه که اساس مصاحبه انگیزشی براتون جا بیفته. بذارید من اینا رو بذارم زمین، یه لحظه شما صبر کنید نگاه کنید .دو شخصیت بسیار برجسته در روانشناسی و روانپزشکی، دو قول قرن بیستم و بوروس فردریک اسکینر” که درDVD بعدی رفتاردرمانی راجب به اون صحبت میکنیم. استاد مسلم نظریهی رفتارگرایی، این میشناسین؟ اریک فروم” روانکاو، روانکاوی که با رویکرد humanistic انسانگرا کار میکنه. میگین اغراقه، ولی خب میخوام برای اینکه جا بیفته براتون بگم، میزگردی میذارن در یکی از دانشگاههای آمریکا، این دو تا میان سخنرانی و پنل تشکیل میدن. این به شدت رفتار گراست و منکر بسیاری از مطالب روانکاوی است. معتقده این همه اشتغال ذهنی با ذهن مسئله ی روان خودآگاه، ناخودآگاه ارزشی نداره. آنچه که مهم است رفتار و تقویت اونه. این یکی در مقابل اریک فروم” او رو سرزنش میکنه که میگه انسانها رو تقلیل دادی به همه چیشرطیشدن ، conditioning و فکر میکنی انسانها همون کبوترن، انسانها موش آزمایشگاهین. که بهشون یه بادوم میدی، یه دونه، دونه میدی، رفتارشون تقویت شه انسان خیلی پیچیدهتر از ایناست. این دو تا دارن باهم مباحثه میکنند. حالا میگم… نمیخوام سوی هیچ کدومشون رو بگیرم. هر دو برای من بسیار عزیزند. و من اریک فروم” را بسیار دوست دارم و شیفتهی اسکینر”هستم. ولی دو غول دارن با هم مباحثه میکنند. اریک فروم” داره حرف میزنه ،بوروس فردریک اسکینر” اونور نشسته. به یکی از شاگردانش یادداشت میده، میگه میخوای من همین الان حرکت دست چپ فروم” رو برات تقویت کنم؟ و رفتارش رو تغییر بدم؟ وایسا نگاه کن.. بعد میدونی این استاد shaping دیگه، شکلدهی به رفتار. اریک فروم” داره حرف میزنه، داره اینجوری حرف میزنه، داره سخنرانی میکنه، دستش رو تغییر میده و این حرکت رو میکنه، این حرکت میکنه، داره این حرکت میکنه، داره سخنرانی میکنه . اسکینر” به او نگاه کرده و ادعا میکنه که هر موقع فروم” دست چپش رو انکار میکرد، من سریع به او نگاه میکردم. سر تکون میدادم.. بله بله… لبخند میزدم درسته درسته.. اینجا شو تایید میکردم.و هر جا حرکت دیگه ای میکرد، مثلا دستش رو به کمرش میذاشت و این حرکت رو میکرد. من اونور رو نگاه میکردم، پوزخند تمسخر آمیز میزدم. اصلا برام مهم نبود چی میگه.. فقط همین کار میکردم. حالا میگم منتقدین این رو خواهند گفت که خب حالا این برداشت اسکینر” یا اسکینر” غلو کرده، نمیدونیم.. همش به عهدهی راویش هست. ولی میگن اینقدر این کار رو تکرار میکنه در جلسه که به تدریج حرکات اریک فروم” به این سو میره، و هی دستشو اینجوری میکرده. چون هر دفعه این کار رو میکرده اسکینر” بهش توجه میکرده، دقیق میشده، لبخند میزده، گوش میداده و هر موقع این حرکت رو نمیکرده، یه جای دیگرو نگاه میکرده و یه حرکت دیگه میکرده. شاهدان میگن اینقدر این کار میکنه و تقویت میکنه که ساعت از دست چپ اریک فروم” میوفته. یعنی انقدر دستشو میکوبه رو میز که ساعت ازش جدا میشه و مجبور میشه این کار کنه. حالا من توی این داستان شک دارم . شاید بایس، اسکینر بوده.. شاید به قول امروزیا اومده لاف زده از خودش تعریف کرده . خیلی عذر میخوام باز یه اصطلاحه سخیف، خالی بسته. ولی در هر حال ذهنیت این دو غول رو نشون میده . این غول معتقد بود هرجا شما یه رفتاری رو دیدی، اون رو شروع کنی بهش feedback بدی، اون تشدید میشه. و این داستان و وسائلمو بردارم و این مطالعات الهام بخش راجرز” و ویلیام میلر” بود. یعنی ما با مریض مخالفت نمیکنیم، سرزنشش میکنیم، باهاش سر شاخ نمیشیم. ولی هرجا دیدیم حرفی میزنه که بوی تغییر میده… تو دلمون اون رو میخوایم، اونجا رو میچسبیم، اونجا رو تایید میکنیم… لبخند میزنیم… آهان… سوال میکنیم ،بهش توجه میکنیم، میگیم توضیح بده، elaborate کن. مثال بزن، راجب به آینده بگو، راجب به گذشته بگو، نمیدونم مورد خاص برامون توضیح بده که تشویق بشه هی اونو بگه هی اون قسمترو بگه. بچه کوچولو ها هم همینن دیگه. یعنی شما وقتی میبینید بچه ات یه حرکت خوب انجام میده، یه ادای قشنگ درمیاره… آفرین.. ماشاالله … دست میزنی. ولی اگه دیدی یه حرکت زشت کرد، ادای بد درآورد ،نیازی نیست توبیخش کنید. .داد بزنید.. بیتفاوت میگذرید. ولی اونجا اون حرکت خوبه…. و اساس انگیزشی با الهام از این نوع فکر نه الهام صرفا از این حکایت.. این حکایت نسبتا معاصره وبعد از اونه که راجرز” نظامش رو تعبیه کرد. راجرز” بیشتر از این مطالعه الهام گرفته بود و البته از شرطی سازی اسکینر” در حیوانات. که ما اون رفتار، اون کلام، اون حرفایی که بوی تغییر میدن رو میچسبیم. و به اونا تایید میدیم، feedback میدیم..میگیم آها … میفهمم… آفرین.. Reflect میکنیم. elaborate میکنیم. هی ازش سوال میپرسیم و مثل این حکایت اریک فروم” اگر راست باشه بعد از یه مدت میبینی بیمار هی داره حرف تغییر میزنه، هی داره حرف تغییر میزنه.. و اگه این داستان جیزه راست باشه، میره عمل میکنه. میره تغییر میکنه. حالا خوشمون بیاد یا خوشمون نیاد مصاحبه انگیزش چی ها، اونایی که motivational interviewing میکنن، میگن اینه لم ما و ما اینجوری مریضارو هل میدیم برن جلو . حالا تو انتها خواهم گفت که پژوهشها هنوز مبهمه، میدونیم مصاحبه انگیزشی خیلی موارد اثر میکنه، ولی آیا واقعا اینجوری اثر میکنه؟ آیا دلیل دیگهای داره؟ دقیق نمیدونیم. ولی اگه خواستی یکی از تئوری هاش رو بدونی، اینه.. نظریش اینو میگه، تقویت انتخابی.. تقویت که میدونی reinforcing . یه اصطلاحیه که ازرفتارگرا ها اومده . و انتخابی یعنی selective .و اون رو که تقویت میکنی، کمکم کلام تغییر بیشتر میشه. و کلام تغییر که زیاد شد، امیدت اینه که به فعل تبدیل بشه. این خلاصه خوشمون بیاد یا نیاد لم مصاحبهی انگیزشی است. خب دوستان بزرگوار کلام تغییر رو دیدیم، نقطهی مقابل کلام تغییر چیه؟ resistanceمقاومت، یعنی اونجایی که.. ادامه دارد…