شماره 70: مصاحبه انگیزشی

پادکست دکتر مکری
فروردین 1395
قسمت بیست و چهارم

شماره 70: مصاحبه انگیزشی

پادکست دکتر آذرخش مکری
شماره 70: مصاحبه انگیزشی
Loading
/

متن پادکست

… و تکنیک دیگری که در اینجا هست تفسیر مجدد یا reframing از گفته‌های بیمار. یعنی یه جایی شما میاید کلام بیمار رو یه ‌جور دیگه‌ای تفسیر می‌کنی که بیشتر بوی خودکارآمدی بده تا بوی شکست. مثلا به جای لغت شکست به جای اینکه بپرسی چند بار تو ترک شکست خوردی؟ بگی چندبار سعی کردی؟ می‌دونی شکست بوی منفی داره، بوی ناتوانی داره ولی سعی کردی بوی خودکارآمدی داره. یعنی مثلا نمیای بگی که خب تا حالا چند دفعه رفتی ترک کنی نتونستی؟ تا حالا چند دفعه تو ترک شکست خوردی؟ تا حالا چند دفعه failed شده؟ خب اینا بوی شکست میده. ولی تا حالا چند دفعه تلاش کردی؟ تا حالا چند دفعه سعی کردی؟ اینجا بوی خودکارآمدی میده . به جای چند بار در ترک شکست خوردی؟ میگی چند بار سعی کردی؟ و ممکنه اون شکست هارو به جاش بگی کلی تجربه اندوختی به جای این‌که بگی دفعات شکست خوردی. یه آدم میاد پیش شما میگه من پونزده بار سعی کردم وزن کم کنم نشده، لغت سعی چیز خوبیه تا اینکه بگه پونزده بار شکست خوردم و در واقع این رو به خودش برمی‌گردونه که پس هر سعی ای که کردی یه چیزی به توانمندیت اضافه شده، یه درسی گرفتی یه تجربه‌ای اندوختی برای من از اونا بگو، از این سعی های مکرری که کردی، ببین لغت شکست رو به کار نمیبری از این سعی های مکرری که کردی از هر کدوم یه چیزی نصیبت شده، برای من توضیح بده چیا نصیبت شده؟ میگه خب مثلا تو ترک اول فهمیدم که باید برنامه‌ی دقیق داشته باشم، تو ترک چهارم فهمیدم که مثلا باید خوابم رو درست کنم، تو ترک پنجم فهمیدم که باید از بعضی شرایط دوری کنم. یعنی ببینید حس خودکارآمدی مرتب به زبان آورده میشه . داستان اسکینر” و فروم” رو یادتون باشه وقتی راجب توانمندیت حرف می‌زنی، تجارب توانمندت حرف می‌زنی به جای تجربه‌ی شکست خوردن به جای از نکات مثبت خودت حرف میزنی، از آورده هات حرف می‌زنی امکان اینکه تغییر کنی بیشتر میشه. باز می‌تونی کار دیگه بکنی… بحث درباره‌ی شرایط فرضی. که باز توانمندیش سنجیده بشه. مثلا فرض کنید یه آدم میاد میگه که ببین تا زمانی که این مادر تو خونه‌ی منه من نمی‌تونم ترک کنم. این یعنی بوی مقاومت دیگه. با این چجوری برخورد می‌کنی؟ می‌خوای یه جور خودکارآمدیش رو دامن بزنی. اینجوری میگی، میگی خب فرض کن مادر نباشه اون موقع چیکار می‌کنی؟ می‌بینی؟ یعنی با حذف اون عامل بیرونی شرایط خودکارآمدیش رو دامن می‌زنی، فرض کن این مشکل نبود یا آن را حل میکردی بعد چی؟ فکر کن چند سال بعد به امروز نگاه کنی فکر می‌کنی چه چیزهایی کمک کرده است؟ فکر کن انشالله پنج سال دیگه مواد رو کنار گذاشتی و سالم هستی فکر می‌کنی اگر اون اتفاق افتاد چه کارهایی کردی که موفق شدی ؟ اینجا دیگه از اون مقاومتی که خب این من مامان رو چیکار کنم؟ این تا زمانی که تو خونه‌ی من نشسته من چی بگم؟ میلغزونیش، میاری به خودکارآمدی. نکته رو گرفتی؟ چون این حالت خیلی شایعه دوستان! بزارید یه ذره راجبش توضیح بدم. شما خیلیا رو می‌بینی با یه مقاومتی میان پیش شما میاد میشینه می‌گه که ببین آقای دکتر من می‌خوام ترک کنم ولی داداش من معتاده و این همش میاد جلو من میشینه می‌کشه، من چجوری ترک کنم؟ ببین شما اگه بیای مقابله کنی، مثلا میگی خب اون چه ربطی داره؟ تو باید سعی کنی این کار رو نکنی یا داری اشتباه می‌کنی یا این که داری اشتباه میکنی اینا همش بوی مقابله میده باید با این تکنیکهایی که عرض کردم بکشی این ور. خب فرض کن برادر تو خونت نیست اون موقع تو چیکار می‌کردی؟ اون موقع من چی کار می‌کردم؟ پونزده روز میرفتم کمپ میخوابیدم، بعد هشت روز میومدم نمیدونم رژیم میگرفتم، بعد دوازده روز میرفتم دارو می‌خوردم بعد می‌رفتم تو گروه‌های فلان شرکت می‌کردم… یعنی از مقابله و مقاومت میلغزونیش به سمت خودکارآمدی. فکر کن انشالله کنار گذاشتی خوب شدی، اگه خیال کنی خوب شدی چه کارایی کردی؟ خب احتمالا چه کارایی کردم؟ رفتم خونه مستقل گرفتم، رفتم شغل پیدا کردم، از این خانواده دور شدم یعنی ببین خودش کلام تغییر داره میگه و از زبان خودش میگه… از زبان خودش میاد بیرون جیزه جیزه بچه یادتونه؟ یا این دست اریک فروم” و اون تقویت میشه بجای اینکه شما بیاید مدعی تغییر بشی و اون هی بیاد شروع کنه ساز مخالف زدن. آخه تو برادر من رو نمی‌شناسی؟ چجوری من باهاش قطع رابطه کنم؟ چجوری من باهاش حرف نزنم؟ اصلا این میاد همش مزاحمم میشه و تبدیل به یک بوکس‌بازی یا کشتی گیری میشه . خب یک مثال ببینیم و بحث این ساعت رو تموم کنیم… بیایم ببینیم که چه پیشنهادهایی برای یه همچین فردی دارید؟ یه مقاومت داره. حرفش اینه فکر می‌کنم مشروب برای سلامت خوبه و برای همین مصرف می‌کنم. شما چجوری میتونی خودکارآمدیش رو دامن بزنی به جای اینکه باهاش مقابله کنی؟ چه مثال‌هایی به ذهنتون میرسه؟ من بگم؟ نگاه کنین… علاقه مند به سلامت خودت هستی ببین مقاومترو نمی‌چسبی، سلامترو میچسبی اووو پس به سلامت خودت علاقه‌مندی و سعی داری خودت رو سالم نگه داری. میبینی به جای اینکه سر مشروب باهاش مقابله کنی، سلامت رو میچسبی و شروع می‌کنی به سلامته دامن زدن و تازه خودکارآمدیش هم هست. فکر می‌کنی برای سلامت چه چیزهای دیگری هم خوبه؟ برای سلامتت چه کارای دیگه‌ای هم می‌تونی بکنی؟ تو که حس کردم به سلامتت خیلی علاقه‌مندی علاوه بر مشروب فکر می‌کنی چه راه‌هایی برای سلامتت هست؟ و چجوری میتونی سلامت خودت رو تقویت کنی؟ میبینی به جای مقابله داری خودکارآمدی رو تشویق میکنی. این نکته‌ی مثبتیست که به دنبال سلامت خودت هستی، از یک جمله‌ی بسیار مخالفت و سرسخت به یک جمله‌ی لغزیده بر مقاومت و پر از self در واقع efficacy و توانمندی سوقش دادی. پس با توجه به مشکلات سلامتت حسابی به کمک نیاز داری. این چیه؟ یک reflection amplified که به نوعی طرف ممکن بگه نه اوضاع اونجورم نیست، من خودم میتونم از پس خیلی از مشکلاتم بر بیام و ببین پس هم انعکاس دادیم، هم سوالات باز ارائه دادیم، هم حس خودکارآمدیش رو دامن زدیم، هم اینکه از روی این مقاومته لغزیدیم. اینم یک مثالی بود برای جمع‌بندی این ساعت. خب تا اینجای امر ما تکنیک‌های عمده‌ی مصاحبه انگیزشی رو دیدیم و علاوه بر تکنیکی که در ساعت قبل صحبت کردیم. یعنی تکنیک‌های oars به قضیه‌ی کلام تغییر، عدم مقابله و لغزیدن بر مقاومت و همچنین تقویت حس خودکارآمدی تاکید داشتیم. در اینجا تقریبا به انتهای فاز یک مصاحبه‌ی انگیزشی می‌رسیم.
Document