شماره13: رواندرمانی مراجع محور

پادکست دکتر مکری
بهمن 1393
قسمت ششم

شماره14_پادکست_دکترمکری_اعتیاد_نگاهی_به_اصول_اولیه_بهمن1394

پادکست دکتر آذرخش مکری
شماره14_پادکست_دکترمکری_اعتیاد_نگاهی_به_اصول_اولیه_بهمن1394
Loading
/

متن پادکست

… براش شغل پیدا کنیم،براش نمیدونم کمک هزینه‌ی تحصیلی بدیم اون زمان اینجوری فکر می‌کردن. میگفتن اونایی که محیطشون خیلی مشکل نداره ، این environmental treatment نمیخوان باید برن تو درمان مستقیم و درمان‌های مستقیم اون زمان باورتون بشه یا نه این‌ها بوده : یعنی اگر می‌گفتن شما محیطت مشکل نداره ، میرفتی پیش یه مشاور ،روانکاو ،روان درمانگر یا هر چی که هست و درمان مستقیمت میکردن .اون چیزی که امروزه به غلط مردم میگن گفتاردرمانی ،گفتاردرمانی یه چیز دیگست ، ولی با حرف منظور بوده که شما رو مخاطب قرار میدادن. باورتون بشه یا نه یکی از راه‌های درمانی اون زمان ordering and forming بوده. طرف رو مینشوندن جلو، یه نفرم مثلا نوشته عضوعالیه مشاوره‌ی مثلا دانشگاه یا مشاور کلینیک فلان شروع می‌کرده به شما دستور دادن نهی کردن ،می‌خوام از فردا این کار و بکنیم ،این کار نکنیم، دیگه نمی‌خوام صبح ها این کار رو بکنی، بعد از ظهر ها ساعت چهار میخوام یه استراحت کوتاه بکنی، نه شب می‌خوام شام اینو بخوری یه ربع هم باید بری ورزش. و وقتی شما رو می‌بردند پیش مشاور یعنی می‌بردند یه جا یکی بهت دستور بده، شروع می‌کرد. حتی جالب بود برای اینکه آموزش خانوادش چی بود! راجرز” میگه یه سری کارت‌هایی هست که روش نوشته مثلا درست، غلط. به بچه پول تو جیبی بدیم ،درست یا غلط؟ بعد مثلا همه میگفتن غلط! نباید این کار کنیم. به بچه اجازه بدیم مثلا تنهایی دوچرخه سوار شود؟ غلط! نباید این کارو بکنید. یعنی آموزش مستقیم باید و نبایدها بوده، و اسم اینها رو میذاشتن روانشناس، یعنی جالب بودا یعنی شما می‌رفتید اونجا ،روانشناس مثل یک واعظ میشسته برای شما میگفته این کار می‌کنی این کار نمی‌کنی‌! حتی ممکن بوده تهدید هم پشت بندش باشه! پس یعنی تکنیکordering and forming . این که چجوری دستور بدی ، چجوری منع کنی هم جز متون آموزشی بوده. یعنی مثلا من چه جوری بگم که طرف پیام قاطع بهش منتقل بشه ؟ شیرینی نمی‌خوری! ورزش می‌کنی! تو این اتاق نمی‌خوابی! به مادرت مثلا اینجوری سلام می‌کنی!و آموزش مستقیم بوده . روش دیگه‌ای که تو درمان‌ها بوده روشه قول و قسم بوده ،بیماران میومدن میشستن قول می‌دادن ! خیلی خب پس قول بده که این کار و بکنی، قول بده این بکنی !آها !!این کارم قسم می‌خوری انجام بدی ،این پایینم امضا کن. ببین الان بدیهی به نظرتون میاد ها! ممکنه شما فکر کنید این دیگه چه روانشناسیه! ابتدای قرن بیستم روانشناس و مشاور از این کار می‌کرده .بردیم یه جا حسابی اون براش قول و قرار و اتمام حجت کرد، یعنی شاید مثلا اتمام حجت درمانی هم یکی از مکاتب بوده می‌شستن میگفتن این این ااینو انجام نمیدی. Plague promise and exportation روش دیگری بوده که اون زمان مرسوم بوده و جالبه مثلا نقاشی هست از ژان پل پیسمادو” و مشاوره‌ی خوب که در واقع این کارا صورت می‌گرفته مشاور شروع می‌کرده این کار می‌کرده و مددجو در واقع توی قرن نوزدهم اینا رو میگرفته. رفتیم یه جا حسابی مارو قسممون داد ،بچه رو آموزش داد. و جالب بدونید هنوز تو بین مردم این هست دیگه، مثلا بچه‌شون رو میارن پیش شما انتظار دارن این کار ها اتفاق بیفته! شما راضیش کنید ، شما ازش قول بگیرید ،شما یه جوری ازش تضمین بگیرید که دیگه اون کار و نمیکنه . و جالبه روانشناس هم کارش این بوده! کار دیگه‌ای که اون زمان خیلی مرسوم بوده ،تلقین بوده، یعنی اینم جزو متدهای درمانی بوده . suggestion کسی که خیلی اسمش در این زمینه می‌درخشه فردی‌ست به نام امیل کوئه “. که البته اسم کاملش هست” امیل کوئه دو لا شا ته نیقه ” امیل کوئه” مبتکر پمکتب تلقین درمانیست ، یعنی مریضا می‌رفتن میشستن اونجا و اون تلقین‌های مکرر بهشون می‌کرد. اون زمان تو قرن نوزدهم اوایل قرن بیستم فکر میکردن بری بشینی یه نفر بهت تلقین کنه ،خوب میشی.تو افسرده نیستی!تو خیلی زیبا هستی! تو در زندگی موفق خواهی شد !و بعد جالب اینا رو تکرار هم می‌کردن مثل باشگاه میره حالا پونزده بار حرکت رو انجام بده.آها!! یک..دو.. آهسته.. نفس بکش.. اینا هم همین کار رو میکردن. خوب به خودت بگو من دارم زیباتر میشم. من دارم زیباتر میشم .من دارم زیباتر میشم. نفس عمیق.. دارم زیباتر میشم.. اینا می‌شد suggestion و اون زمان روانشناسی باورشون بود اثر میکنه و مثلا رفتیم پیش این تلقین درمانیش خوب نبوده و دیگه تلقی درمانی نکردن . حتی یاد میدادن تلقین به خود بکنیم البته یه مقداریش الان تو CBT ها مونده میره جلو آینه وایمیسی من افسرده نیستم! من افسرده نیستم! من افسرده نیستم! بعد میومد گفت چند دفعه به خودت گفتی؟میگفت: پنجاه بار. .. کم بوده.. بکنش صد و پنجاه بار، پس صد و پنجاه بار صبح این و میگی دویست بار اینارو میگی و میگی بعد مثلا اینا رو میگی. و امیل کویه” کتاب قشنگ نوشته بود اثرات تلقین! حتی تو هیپنوتیزم هم شما میدونید این کار اتفاق میوفته. این طرفداران مکتب suggestion امیل کوئه” میگفتن اگه تو هیپنوز تلقین کنی دیگه چه بهتر … طرف میره تو حالت هیپنوز بعد بهش میگی تو دیگه افسرده نیستی ..تو دیگه عصبانی نمیشی.. تو دیگه دلت مشروب نمی‌خواد..و بعد خوب میشی. و جالبه که خیلیا اون زمان کلاس‌ها و جلسات مبتکران نظریات “شاته نیقه”رو دنبال می‌کردن. “امیل کوئه” حتی هنوز کتاب‌هاش هست. تلقین به خود و نمی‌دونم چی ،و کلی هم پیدا می‌کرد نتیجه نشون میدن .. case report بود . مثلاآدم ترسویی که بعد ازده هزار بار تلقین به خودش شده بود یه آدم نترس.. یه آدم افسرده‌ای که خوب شده بود. ببینید روانشناسی واقعا چقدر بدیهی بوده و کودکانه عمل می‌کرده. حرکت دیگه‌ای که اون زمان مرسوم بود و کار روانکاوا نیست. از قبل از روانکاوان وجود داشت ، مساله‌ی تخلیه یا catharsis بود. میگفتن اگه بتونی مشکل خودتو بیان کنی.. بیرون بریزی ..گریه کنی… هیجانت تخلیه می‌شه. همونطور که شما یک چرک رو تخلیه می‌کنید. یک جوش رو تخلیه می‌کنی از نظر روانی هم میشه آدما روتخلیه کرد.. و اگر اون مطلب رو به زبون بیاره و هیجان مربوطش رو رها کنه بیمار خوب خواهد شد. پس اینم مورد دیگه بود که بعدا به صورت abreaction توسط روانکاوها کامل‌تر میشه. قسمت بعدی نصیحت بود. Advice میشینی اونجا و نصیحتت می‌کنن و یه سری آدم خوش زبان چرب زبان همواره در حوزه‌ی روان درمانی وجود داشتند که خوش نصیحت بودن ، یه جوری این کارا رو انجام می‌دادند . آخرین موردی که در اون زمان مد بود مساله‌ی intellectualize interpretation بود. یعنی تعبیر عقلانی شده، یعنی مریض مینشوندن و همون چیزی که ما تحت عنوان interpretation شاید به صورت کامل‌تر در روانکاوی میبینیم اونجا وجود داشته، که تغییر می‌کردن. ببین می‌دونی تو چرا از این بدت میاد؟ چون این شبیه اون کسی که تو دوره‌ی دبستان باهاش مشکل داشتی یا این چون هم اسم اونه . ینی علتی رو پیدا می‌کردن و علت رو کلامی می‌کردن. می‌دونی تو چرا مثلا از گوجه فرنگی بدت میاد ؟ برای اینکه وقتی پنج سالت بوده مادرت که داشته گوجه فرنگی خرد می‌کرده دستش بریده و تو اون زمان از گوجه فرنگی بدت اومده…آها!! حالا فهمیدم دلیلش …!! یعنی پیدا کردن علت و فکر می‌کرد اگه علت رو پیدا کنیم قضیه حله. همین که علت رو بگی طرف آگاه بشه به مساله‌ی علت رفتارش ، خود به خود علامتش می‌پره. حالا اونایی که علاقه دارن این حتی بعضی موقع‌ها دست‌مایه‌ی فیلم‌های طنز هالیوودی قرار گرفته، فیلمایی که طرف متوجه میشه خیلی به صورت کودکانه و سخیف و سطحی شده . مثلا من چرا مثلا از بلندی می‌ترسم ؟به این دلیل.. من چرا مثلا از تاریکی می‌ترسم ؟ به این دلیل.. و وقتی که طرف می‌فهمید دلیلش رو معتقد بودن خوب میشه. خب حالا چه خوشمون بیاد چه بدمون بیاد علمی که ما امروز اون رو یاد می‌گیریم و می‌خوایم توش مدرک بگیریم، تخصص بگیریم هفتاد ، هشتاد سال پیش زرادخانه‌اش این بوده. و اونایی که میگن psychotherapy شاید صد سال پیش، میرفتی پیش psychotherapist از این روش‌ها استفاده می‌کرده. مثلا این روش suggestion مثلا خیلی مدرن بوده.. از فرانسه اومده بوده ..و آمریکایی ها می‌گفتن روش امیل کوئه: است.خیلی اثر میکنه. در صورتی که مثلا این روش‌ها قدیمی‌تر بود. در هر حال ببینیداین 6 تا اساس زرادخانه رو قرار میده . راجرز” تو1942 میگه: من حس کردم اینا کافی نیست، یعنی هیچ کدوم از این‌ها مریضا رو خوب نمیکنه. ساعت‌ها نشستیم به این نوجوانان تلقین کردیم هیچی نشد!! سعی کردیم دلیل رفتارشون به زبان بیارن هیچی نشد.. کلی اشک ریختن گریه کردن.. از گذشته تلخ خودشون گفتن.. خیلی ضجه کردن بعدش باز هیچی نشد.. برای همین ما فکر کردیم باید یه چیزی پیدا کنیم که درمان‌کننده باشه !! و اونجاست که راجرز” میگه: من احساس کردم روشی نوین خلق کردم. “client centered ” که اون زمان ناشناخته بوده و به نوعی هم درست میگه…
Document