خب برای کسایی که میخوان در واقع طب اعتیاد “addiction medicine” رو بررسی کنند و به نوعی وارد این حوزه بشن دونستن یه سری نکات بسیار basic در مورد اینکه واقعا اعتیاد چیه ؟ و معتاد چه کسی هست؟اهمیت حیاتی داره. به جرات میتونم بگم من اینجا تاکید دارم به اینکه متاسفانه خیلی از افراد به این دلیل نمیتونن درمانگر خوبی برای اعتیاد باشن یا اعتیاد رو در واقع به درستی باهاش برخورد کنند. چون ماهیت روانشناختی و طبی اعتیاد رو درست درک نکردند. برای همین من میخوام یه مقداری سرمایهگذاری سنگین زمانی بکنم بر روی اینکه واقعا اعتیاد چیه؟ علائممون چیه؟ و ما وقتی میگیم یک نفر معتاده یعنی چه حالتهایی داره؟ این بسیار اهمیت داره دوستان عزیز. خواهش میکنم این CDرو به دقت گوش بدید. حتی تاکید دارم اگه تونستی چند بار گوش بده!!! برای اینکه این CD شاید یکی از مهمترین بخشهایی باشه که واقعا ما به کی میگیم معتاد؟؟چه کسی هست که ما اون رو در واقع معتاد تلقی میکنیم؟؟ ما یه نگرش کلاسیک و سنتی به اعتیاد داریم. کلاسیک شاید منظور من این باشه که به صورت آکادمیک وقتی شما textهای کلاسیک پزشکی رو باز میکنید، به manual پزشکی مراجعه یا از یک نفر پزشک که خیلی رویکرد روانپزشکی – روانشناختی نداره، میخوای که بیاد و اعتیاد رو برای شما توضیح بده شاید همچین مواردی رو برای شما مطرح کنه. این دیدگاهی است که خیلی به ظاهر علمیه ، به ظاهر مدرنه ، و به جرات میتونم بگم در حتی خیلی از کتابهای بینالمللی هم به کرات به او اشاره شده. بیاین ببینیم این ایده چی هست ؟؟از کجا شکل گرفته ؟؟و خطاهای اون چی؟؟ و این که دوستان عزیز اگر شما واقعا اعتیاد رو درست درک نکنید ، رواندرمانی ، خانواده درمانی ، دارو درمانی برای شما متصور نیست. درست approach نمیکنید. باکمال جرعت باید بگم: naive biomedical model یعنی مدل biomedical سادهانگارانه برای اعتیاد همون مقدار ناکارآمده که اون دیدگاههای سنتیه که معتقدن اینا یه سری آدم بی ارادهی بیعرضهای ناتوان هستن که نمیتونن مشکلاتشون رو حل کنند. در نتیجه پناهبردن به مواد. پس بیایم دقیق این CD رو گوش بدیم ببینیم که در واقع منظور ما از این پدیده چه هست؟؟ نگرش کلاسیک و اون مدل naive biomedical که گفتم از چند گزاره عمده تشکیل شده.یکیش اینه: میگن تو دنیا یه سری مواد هستن که اعتیادآورن ، یعنی یه موادی هستند که اگر شما اونا رو مصرف کنید شما رو معتاد میکنه. یعنی به عبارت دیگر به نوعی سهم اعتیاد رو در اون ماده میگذارن. دوستان عزیز دقت کنید!!معنیش اینه بعضی ترکیبات هستن که اگه شما اونا رو مصرف کنید شما رو معتاد میکنن . یعنی چی؟! یعنی نیاز پیدا میکنیم که روز به روز مصرف اون ماده رو بیشتر کنی!! یعنی گرفتارش میشی!! مثلا میگن هرویین یه مادهی اعتیادآوره. شما وقتی هرویین رو استفاده میکنید به تدریج نیاز به مصرف هرویین میره بالا، بعد دچار حالتی میشی که نمیتونی مصرفت رو قطع کنی. مرتب مصرفت رو بیشتر میکنی و هر موقع که اراده میکنی که اون مصرف متوقف کنی، برات امکانپذیر نیست . پس ببین بیشتر رول اون ماده اس، یعنی یه جوری یک نقش مرموز مسمومیتی، یک نوع نقش مرموزی که اون ماده میاد مغز تو رو تسخیر میکنه و بعد از یه مدت اونقدر مصرف شما نهادینه میشه و فراگیر میشه که اگر شما این مصرف رو قطع کنید ، برات بسیار علائم ناخوشایند پیدا میشه. و به تدریج که این مصرف رو ادامه میدید اثرات بدی بر شما میگذارد. این نظریهی سنتی ای است که حالا اشاره خواهم کرد که خاستگاه اون از کجا بود؟ و چه شکلی تو ذهن دانشمندان پیدا شد؟ که یک مادهای از بیرون میاد شما رو گرفتار میکنه . در واقع مسحور خودش میکنه. تسخیر میکنه شمارو. خوب این نگرش سنتی معمولا خیلی دوست داره که فهرستی از مواد اعتیادآور ارائه بده و مثلا همیشه همچنین فهرستی تهیه میکردن و میومدن راجب اعتیادآور بودن اونها خیلی مانور میدادند. مثلا میگفتند ترکیباتی مثل شیشه، کراک ،هرویین، کوکایین، سکونال اعتیادآورن. یعنی شما تا اونا رو مصرف کنید مغز شما یه جور گرفتار میشه و بعد نیاز به مصرفت هی میره بالا هی میره بالا هی میره بالا و وقتی بخوای اینا رو بزاری کنار یه جهنم برات درست میشه، حالت خیلی بد میشه. اذیت میشی.و جالب اینه که به تدریج که اینا رو ادامه میدی از همه چیز زندگی ساقط میشی. پس این نظریهای بود که از دیرباز وجود داشت و معمولا میومدن فهرستی از اعتیادآورا تهیه میکردن میگفتن بعضی از مواد اعتیادآورن، مثلا مثل : کراک،شیشه،کوکایین، بعضی از مواد اعتیادآور نیستند و میتونستن ،مواد رو به خوب و بد تقسیم کنند و این نظریه خیلی طرفدار داشت. شاید اساس اون از پزشکی قرن نوزدهم گرفته شده بود. از این جهت میشه گفت خیلی مترقیانه بود یعنی برای خودش اگر شما زمانی که این نظریه شکل گرفت رو در نظر بگیریم مثلا ابتدای قرن بیستم، بسیار نظریهی متکامل، مدرن و خلاقانه ای بود. این ها از پزشکی کلاسیک الهام گرفته بودن. توی پزشکی کلاسیک ما همچنین نمونهای داریم، در واقع معتقدند یک فرد وجود داره که این فرد یک عامل بیماریزای یک عامل بیرونی، وارد بدنش میشه، یک “پاتوژن” و این پاتوژن مثلا یک میکروب همونطور که یک آدم سالم یک میکروب وارد بدنش میشه اون رو بیمار میکنه. پس فرد سالم ،عامل بیماریزا، بیماری. این میراث قرن در واقع بیستم بود. و به نوعی میشه گفت که این نظریه بسیار پذیرفته شده بود. حالا بعدها عدهای از روانپزشکا ، عدهای از متخصصین اعتیاد اومدن به جای پاتوژن یعنی اون عامل بیماری خارجی که گفتیم در پزشکی عمومی میتونه میکروبها باشه، میتونه سموم باشه ،میتونه گازهای سمی باشه ،میتونه آرسنیک باشه اومدن داروهای اعتیاد آور گذاشتن .یعنی به عبارت دیگر گفتن یه آدم سالم وجود داره که یک سری داروهای خطرناک وجود دارند، خطرناک مثل چی؟ مثل همون شیشه ،مثل کوکایین ،مثل هرویین که میان همون کار که یه میکروب تو مغز شما میکنه اونا هم رو مغزشما میکنن. مغز شما رو گرفتار میکنن و شما مبتلا میشین. “معتادمیشین” و اثراتی هم که این مواد مغز تسخیر شدگان میدارن، یعنی این ترکیباتی که میرن اونجا مغز رو مسموم میکنن ،به درون سلولها نفوذ میکنن، میرن به نوعی توی نورون ها و بقیهی اون سلولهای عصبی توی سلولهای بدن. حتی جالب بدونین!! گلبولهای قرمز و تمام اینها رسوخ میکنن و برای شما علائم اعتیاد رو ایجاد میکنن . این نظریهی کلاسیک اعتیاد است. و علائمی که ایجاد میکردند چیا بود؟؟میگفتن همون موادی که میان شما را تسخیر میکنند، مواد شیطانی ، مواد ممنوعه به شما رخفت و بیحالی میدن. چون دیده بودن خیلی از معتادها سست میشن، لق میشن ، انرژی ندارن یه حالت خستگی دارن یه چیزی که میبینید دست مایهی حتی این طنزهای سخیف هم راجب معتادا و تریاکیها و اینا هست که اینا خیلی بیحالن، پای منقل نشستن حال ندارند حتی یک کار ساده انجام بدن.یک توان بدنی کاهش یافته ،یه حالت بیارادگی، خستگی،افسردگی، بیمسئولیتی ، بهانهگیری. ببینید تقریبا تمام صفات منفور، منفی، بشر رو در واقع این مواد در افراد ایجاد میکردن .اینا دیگه علاقهای به کار ندارن، میدیدن کارگرهایی که تریاک زیاد میکشن معتقد بودند کمکم تریاک ، مغز اینها رو خون اینهارو مسموم میکنه. و حتی میبینی این دیدگاه هنوز تو مردم هست میگن تو بدنش نشسته این تریاک دیگه وارد بدنش شده. حتی طنز میگن، میگن: مثلا این برداری بچلونیش کلی از شیره میریزه بیرون. یعنی اینجوری رفته تو تمام ماهیچه و اعصاب و سلولهای عصبی و اینا و خب نتیجهاش خیلی واضحه این افراد دیگه نمیتونن کار کنن .خونواده رو ول میکنن، بیمسئولیت میشن، پرخاشگر میشن، دروغ میگن ، بیبرنامه میشن ،همش دارن چرت میزنن این خیلی دست مایه طنز داره این چرت زدن اینا. لاغر میشن همچین اصطلاحایی که میگن نفنگی، نمیدونم معتاده، قیافش بابا معتاده، اینکه جون نداره خمیدس،قوز کرده. سیاه شده و حرف زدنش حتی تو دماغی و مسخره شده .یعنی میبینید که در واقع پزشکی متوجه شده بود و نوشتههای قرن نوزدهم و بیستم رو که میخونیم مملو از این پدیده است.مادهی بیرونی روی مغز شما سوار میشه و شمارو معتاد میکنه. به جرعت میتونیم بگیم که این نظریه بسیار الهام گرفته از “رابرت کخ” یکی از اون قهرمانان پزشکیست ، یکی از نوابغ و فکر میکنم همهی ما همین که الان زنده هستیم ،همین که اینجا هستیم درصد زیادی مون مدیون کارهای کخ” و امثال او هستیم، که نظریهی میکروبی، نظریهی پاتوژنها رو مطرح کردن و در واقع نشون دادن که بیماریها همینجوری پیدا نمیشن چون فراموش نکنی تو قرن هیجدهم تو قرن هفدهم خیلی متوجه نبودن بین علت بیماری و اون علائمی که نشون میده ، همین جوری فکر میکردند اخلاق به هم میخوره ، نمیدونم مزاج شما بهم میخوره، شما… ادامه دارد…