سلام عرض میکنم خدمت شما دوستان و همکاران عزیز میخوام جلسهی دوم این درسنامهی در واقع قضاوت نقاد و باور به نظریات توطئه رو دنبال کنیم. چون واقعا اعتقاد دارم برای شروع فرایند آشنا شدن با پروسهی تفکر ، شاید مبحث خیلی خوبی باشه و در عین حال به شما یه کمکی بکنه که این قدرت قضاوت نقادانه خودتون رو هم افزایش بدید. خب از اسلاید هیجده شروع کنیم ، در جلسهی قبل خاطرتون باشه چند مثال رو زدم خدمتتون برای اینکه این مثالها جزو اون مثالهاییست که خیلی مطالعه شدن و میخوان فرایند ذهنی این افراد رو بررسی کنند. میخوام چند سوال مطرح کنم و سریع جواب اونا رو بدم تا به مبحث فرایند برسیم. سوال اول آیا تفکر توطئه conspiratorial thinking در حال افزایشه؟ و طی سالهای اخیر بیشتر شده؟ راستش رو بخواین من این مقالات اخیر رو مطالعه کردم نتونستیم به جوابی برسیم که آیا واقعا مردم بیشتر دارن این دیدگاهها رو مطرح میکنند؟ چون خیلی اهمیت داره اگر بیشتر شده باشه ، به ما کمک میکنه که مکانیزمش رو کشف کنیم. مثلا اگر نسبت به چهل سال پیش، پنجاه سال پیش ببینیم مردم بیشتر دارند با یک دید روایت دوم، روایت سوم به وقایع نگاه میکنند،خب شاید اون موقع دنبال علتهاش بریم بگردیم. ولی متاسفانه این رو که بررسی کردم به جمعبندی خاصی نتونستم برسم و فعلا ما cross-section به صورت مقطعی آمار داریم که این در واقع تفکرات چگونه است. ولی چون پرسشنامهها یکسان نبوده و وقایع افت و خیز داشتند، قضاوت در این مورد خیلی امکانپذیر نیست. جلسه ی قبل دیدیم که از زمان امپراتور نرون، افکار در واقع توطئه وجود داشته و نمیشه گفت این یه پدیدهی کاملا معاصره و ربط داره به روانشناسی معاصر. ولی لااقل بعضی از آمارها رو داریم، مثلا.. تو اسلاید نوزده حالا شما به صورت خیلی تصویری میتونید ببینید که مثلا … یه چیزی هم بهتون بگم وقتی آمار میگیرن یه ایراد داره، ولی این که تو کدوم جمعیت بگیریم و پرسشنامه لغتهاش و سوالاتش دقیقا چی باشه، پاسخ فرق خواهد کرد . برای همین ما نمیتونیم دقیق بگیم که مثلا یک روایت یک اعتقاد بهش هست یا روایت دو. ولی مثلا تو این اسلاید نوزدهم من چندتاش رو براشون مثال زدم .مثلا پنجاه و چهار.. تو این اسلاید ادعا شده، پنجاه و چهار درصد مردم آمریکا معتقدند که اون روایت رسمی از واقعهی یازده سپتامبر درست نیست و به روایتهای دو ،سه، چهار معتقدند. یعنی اینکه اون تو یک دسیسهای بوده و فقط کار اون گروه القاعده نبوده. ولی آمارهای دیگه هم جالبه، مثلا تو همین اسلاید اشاره کرده که نزدیک پنجاه درصد آمریکاییها باورشون بر اینه که JFK در واقع جان اف کندی ” رو لی هاروی اسوالد ” نکشته. و دست های پنهان دیگه ای از جمله سازمان سیا بوده. نصف جمعیت به این معتقدند. سومی جالبه اینه که با موجودات فضایی، مقامات و دولتها تماس داشتند ولی دارن از مردم پنهان میکنند. یک چیزی حدود چهل و دو درصد این باور رو دارند و در مورد اینکه گرمایش زمین حقه است و این رو دانشمندان بسیج شدن، برای اینکه میخوان رفتار مردم رو عوض کنن چهل و دو درصد. و باز هم این مثال های دیگه هست مثلا اینه که ویروس اچ آی وی تو آزمایشگاه ساخته شده و این یک نوع حربه بیولوژیک بوده، سی درصد مردم آمریکا به این اعتقاد هستند و بیست و پنج درصد طبق بیست و چهار ممیز دو درصد ، بر اساس این نظرسنجی معتقد بودن که بشر روی کرهی ماه پیاده نشده و اینها ساختگیست. این مال آمریکا بود. ولی میگم این عددها خیلی نوسان داره ، شما این که تو جمعیت دانشگاهی سوال کنید، تو جمعیت در واقع کوچهبازار سوال کمید خیلی پاسخ های متعددی میگیرید. اسلاید بیست مشابه همین رو داره مثلا از جمعیتی که مقیم انگلستان هستند. طبیعیست که بالاترین مورد برای باور به توطئه در اونها قضیهی مرگ پرنسس دایانا” است. که نزدیک هشتاد درصد ، معتقدند که تصادف نبوده. یعنی دستهای پنهان دربار، امآیسیکس یا جاهای دیگه توش بوده. در مورد جان اف کندی” باز همین رقم پنجاه خوردهای درصد رو دارن و این که گرمایش زمین یک حقه است چهل و خردهای در صد و چهل و دو و نیم درصد دقیق بگم ، باورشون اینه که این وجود نداره و درواقع یک فریب هست برای اینکه میخوان برای مردم مالیات ببندند و اینا. و باز در همون مطالعهی انگلستان بیست و یک درصد گفته بودند که آمریکاییها روی ماه پیاده نشدند. و باز همون رقم نزدیک بیست درصد ، اشاره کرده بودند که HIV توی آزمایشگاه ایجاد شده و این در واقع ساختهی دستهای پنهان هست و یک سلاح بیولوژیک بوده . حالا ما به زودی باید بررسیهایی رو، من مطمئنم یه عده شروع کردن پژوهش کردن ،در مورد همین پروسهی در مورد همین ویروس کرونا و باید ببینیم که فرایند مکانیزم ذهن افراد چگونه خواهد بود در این قضیه. توی اسلاید بیست و یک، گفتم یکی از اونایی که خیلی آمریکاییها روش مطالعه کردن، مسالهی ترور کندی” است. یک درس قشنگ به ما میده، این اومده روایت توطئهی قتل و تئوری توطئه در قتل کندی” رو طی سال هال مختلف نشون داده. از هزار و نهصد و شصت و سه تا تقریبا دو هزار و پونزده . چیز جالبی که هست اینه، اون زمان که کندی” ترور میشه یک چیز حدود شاید مثلا بیست تا سی درصد ، در واقع به یک احساسی داشتند که آره این واقعا کار اون ضارب لی هاروی اسوالد” بودخ. و یه چیزی حدود پنجاه درصد مدعی بودند که نخیر، این دستای دیگران توش بوده. پس یعنی همون زمان میبینی اکثریت فکر بر این بوده که این یه توطئه است. و میدونید که یه گزارشی چاپ میشه به نام گزارش وارن.که در واقع کنگره آمریکا تعداد زیادی سناتور و نماینده مجلس و اینا دست به دست هم میدن جمعبندی میکنن و گزارش وارن این هست که هیچکی توی ترور کندی” نقش نداشته و ضارب فقط یه نفر بوده، لی هاروی اسوالد” که بعدا متاسفانه توسط جک روبی” یک پلیس ترور میشه و زنده نمیمونه که توی دادگاه شهادت بده. ولی چیز جالب اینه که این باور به توطئهی قتل کندی” یک نوسان جالب داشته .مثلا گفتم پنجاه درصد در زمان ترور معتقد بودند که توطئه بوده و این توصیف درست نیست .هزار و نهصد و هفتاد و پنج این جمعیت میشن هشتاد درصد، یعنی جالبه بعد از گذشت نزدیک ده ،دوازده سال از قتل کندی” باورمندان به توطئه در ترورش، نه تنها کم نمیشوند بلکه افزایش پیدا میکنند. و از هزار و نهصد و هفتاد و پنج تا تقریبا دوهزار و سه، این رقم حول و حوش همون هشتاد درصد بوده . که البته طی سالهای اخیر یه کوچیک کم شده .ولی هیچ وقت کمتر از پنجاه درصد نبوده. یعنی همونطور که میبینی اکثریت مردم آمریکا باور دارند که این گزارش رسمی در مورد ترور کندی” درست نیست. پس میبینیم یه چیز جالب وجودداره که تئوری های توطئه به این راحتی نمیمیرند و گاهی اوقات با گذشت زمان حتی شدیدتر میشن. سوال اینه چرا ؟ اصلا بعدی .. این اسلاید رو من دوست دارم و برگرفته از یک مقالهی خیلی معاصر هست که در واقع است که، یک سیستماتیک ریویو و متاآنالیز تحقیقاتیست که در مورد تفکر توطئه وجود داره. مال فوریه دو هزار و نوزده است. یعنی تقریبا یک سال پیش ،چاپ شده. و یک متاآنالیز خیلی سنگین هست از تقریبا تمامی مقالاتی که از سالهای گذشته تا الان با مضمون تفکر توطئه درواقع پژوهش کردند. و چیزهای جالبی در این مقاله دستگیزتون میشه. من قسمت هایی از این مقاله رو براتون توی اسلاید گذاشتم. مثلا چیز قشنگش اینه.. که تو همون اسلاید بیست و دو ،تعداد مقالاتی که در مورد مطالعاتی که در مورد تفکر توطئه بوده، از هزار و نهصد و نود و چهار تا سال دوهزار، یعنی تو این گسترهی شیش- هفت ساله فقط دو تا مطالعه بوده . ولی از سال دوهزار و پونزده تا دو هزار و هجده ما شاهد پنجاه و شیش مطالعهی جاندار در مورد تفکر توطئه هستیم. به عبارت دیگر یه چیزی حدود شصت درصد، پژوهشها در مورد تفکر توطئه تو سه -چهار سال اخیر صورت گرفته. پس یه علاقهمندی شدیدی به مطالعه در مورد conspiratorial thinking طی سالهای اخیر شکل گرفته . و این نشون میده که خیلی از محققان علوم شناختی و روانشناسی متوجه بعد قضیه شدن و اهمیت قضیه شدند. شما قبل از سالهای هزار و نهصد و نود، نگاه کنید خیلی پژوهش روش نیست. خیلی اون رو جدی نمیگرفتند . معتقد بودن یه پدیدهی خیلی کوچیکیه اونم تو یه سری اقلیتهایی که دچار یه مقدار تفکرات فناتیک هستند، آدمایی هستن که احتمالا سطح تحصیلات بالایی ندارند یا گروههای حاشیهای هستند. ولی اونچه که مطالعات اخیر نشون داد اینه که نخیر، اتفاقا برخلاف تصور بسیار این نوع تفکر فراگیره و بسیار شایعهاست و یک اشتیاق عجیبی برای مطالعه توی این قضیه توی سالهای اخیر پیدا شده. باز وقتی نگاه میکنیم در ژورنالهای نسبتا معتبری مثلل مقالات چاپ شده، تو همون اسلاید بیست و دو ،توزیع مقالات میبینید. خیلی از اینها در personality and individual differences ، frontiers in psychology ، applied cognitive psychology و در واقع European journal of social psychology ، و اون ژورنال plos one در واقع چاپ شده. پس میبینیم که یک تم خیلی مورد علاقه هست .در اسلاید بیست و سه باز ما شاهد این هستیم که توزیع جغرافیاییه این مطالعات رو بررسی کرده. بیشتر این مطالعات در اروپا و آمریکا بودند. چهل و سه درصد مطالعات در اروپا بودند ،سی و پنج درصد در آمریکا بودند، چهار ممیز دو درصد در آسیا و مابقی در استرالیا ، آفریقا و جا های دیگه بودند. پس ببینید اخیرا بشر غربی ، بشر اروپای غربی، آمریکای شمالی به این حوزه خیلی علاقهمند شده. من یادم هست سالها قبل وقتی با برخی روانپزشکان اونوری این بحث رو مطرح میکردم، میخندیدن میگفتن این تفکر توطئه و اینا خاص این کشورهای عقب مانده ی جهان سومه و اینا همه چی رو در قالب توطئه میبینند و فکر میکنند همه دشمن اینا هستند.فکر میکنند که همه چی در دنیا با حساب کتاب نمیدونم ،امآیسیکس و فراماسونریا و اینا هست. ولی الان میبینیم که خود اونها به مطالعهی این قضیه پرداختند و این نشون میده که متوجه شدند که فقط مختص کشورهای جهان سوم نیست، در جهان غرب هم بسیار فراگیره و همه موندند که چی میشه ما این تمایز پردازش اطلاعات رو داریم. و بعد اسلاید بعد انواع مطالعات رو باز یه آمار های دیگه داده که بیشتر توی دانشجوها بوده، توی بزرگسالان بوده و بعضی از اونها توی در واقع مردم عادی صورت گرفته. تقریبا نصف مطالعات ، بررسیهای رودررو بوده و همین مقدار کمتر ، مطالعاتی بوده که آنلاین صورت گرفته و یه مقدار چیزی که ضعیف میکنه این مطالعات رو اینکه اکثریت قاطع اونا، یعنی هشتاد درصدشون cross-sectional هستند.مقطعی هستند و به همین دلیل به راحتی نمیتونن در مورد علیت قضیه صحبت کنند. خب باز بیایم ببینیم چه یافتههایی این مقالات دارند. من خیلی از این مقالات رو هم اصل هاش رو پیدا کردم، خوندم و سعی میکنم طی این درسنامه به نکات کلیدی که این مقالات طی سال های اخیر در واقع بررسی کردن خدمتتون ارایه بدم و امیدوارم براتون قابل استفاده باشه. تقریبا یه چیزی حدود صد و خوردهای مطالعه خیلی جاندار، طی سالهای اخیر در مورد این پدیده صورت گرفته. مثلا چیزایی که خیلیا راجبش متفقالقولند این، اسلاید بیست و پنج، اعتقاد به افکار توطئهآمیز با یکدیگر همبستگی دارند. بیشترین این مطالعات این رو نشون میده و برای همینه که قضیه رو جذاب میکنه. یعنی این نیست که این پدیده موردیه، مثلا یه عده هستن که سر کندی” گیرند یه عده هستن که سر پیادهشدن در کرهی ماه گیرند، دیدن وقتی شما به یکی از این نظریات معتقدین، یک همبستگی مثبتی داره با اعتقاد به سایر نظریات. به عبارت دیگر ما این نیست که موردی گرفتار این هستیم که کندی ” رو سی آی ای کشته یا نه؟ بلکه بعضیا دوس دارن اون روایتها، اون ورژن درواقع دوم، سوم، چهارم رو بپذیرن و برای همین شده که متخصصین علوم شناختی، روانشناسی، روانپزشکی به این حوزه علاقهمند شدند. یعنی این نیست که یک گرایش سیاسی رو نشون میده ، یک سبک تفکر رو نشون میده و من تو ادامهی درسنامه اشاره خواهم کرد که این سبک تفکر چه المانها داره. یعنی چی میشه بعضی از مردم توصیفات ساده رو دوست ندارن؟ توصیفات پیچیدهتر رو دوست دارن؟ توصیفات پنهان رو دوست دارن؟ و اینم بهتون بگم پیشاپیش قسمتی از جوابها رو لو بدم. ممکنه شما بگید خب اینا پارانویید دیگه، یه اصطلاحی هست الان روانشناس، روانپزشکا به کار میبرنید. پارانوییدن، اینا بدبینن. نه مطالعات نشون داده به این راحتی نیست و اگر به این راحتی بود ، من همینجا درسنامه رو تموم میکردم. میگفتم بعضیا هستن رو اشل پارانویی ها یا psychoticism آیزنگ” نمرهی بالاتری میارن، اونا به تفکر توطئه معتقدند. اینوریا نمیارنو نه اگه اینجوری بود دیگه من چند ساعت وقتم رو نمیداشتم. خیلی ظرافتهای قشنگی داره که امیدوارم به روزهای دیگه براتون مطرح کنم. یه مقدار دارم بازارگرمی میکنم برای ادامه درس . خب مثلا در اسلاید بیست و شیش اومده همبستگی اینا رو نشون داده ، مثلا توی یک مطالعه. بله مثلا داستان باور به اینی که کندی ” رو سی آی ای کشته ، یه همبستگی دارند و این خیلی قوی نیست، اکثر اینها در حد دو دهم ، سه دهم، چهار دهم ، پنج دهم ، شیش دهم اینهاست با مثلا اینکه اچ آی وی رو سازمانهای اطلاعاتی آمریکا درست کردن ، برای اینکه گی هارو یا سیاهپوستا رو از بین ببرن . یا این که در واقع اف بی آی مارتین لوتر کینگ” رو کشته و جالبه یکی از تئوریهایی که اونجا وجود داره، مسئله گروگانگیری در ایرانه که همبستگی اون رو در جدول با بقیهی باور ها شما میبینید. یعنی همهی اینها یک جوری یک همبستگی بین اینها وجود داره، که این رو ما باید بتونیم توضیح بدیم که چرا وقتی یکیبه یدونه از اینا معتقده، تقریبا به بقیهی اونها به صورت همبستگی مثبت معتقده، نمیشه منفی باشه ؟و جالب اصلا چیزایی که ممکنه هیچ اشتراک منافعی توش وجود نداشته باشه، با این حال افراد ورژنهای توطئه آکیز رو بیشتر دوست دارند. اسلاید شماره بیست و هفت، پس علاوه بر اینکه ما یک همبستگی تو اینا میبینیم یه چیز جالب دیگه هم توش هست ، افکار توطئه آمیز میتوانند متناقض باشند. این همون چیزی که یه عده متخصص علوم شناختی را وادار به فکر کرده. یعنی شما وقتی به روایت دو سه، چهار معتقدی روایت دو میتونه ناقض روایت سه باشه و در عین حال هم به دو معتقد باشید، هم به سه معتقد باشی. مثلا در اسلاید بیست و هشت یک بررسی کردن در مورد قتل پرنسس دایانا” . چندتا توضیح رو افراد مطرح کردن ، مثلا اینکه امآیسیکس ، دایانارو کشته برای اینکه آبروی اینا نره. این داشته با یک فرد عرب مسلمان ارتباط داشته. معتقد بودن برای دربار در واقع چیز بدیه.و یه عدهی دیگه معتقد بودند که نه دایانا رو در واقع اون رقیبان تجاری اون دودی الفاعد کشتند. یعنی ربطی به ام آی سیکس نداره و جالبه بعضی از اونها که به این دو دیدگاه معتقد بودن، همزمان وقتی ازشون پرسیده شده یه دیدگاه دیگه رو تایید کردند، گفتن دایانا” اصلا زنده است. او مرگ خودش و نامزدش را ظاهرسازی کرده که بتونن با اسم مستعار و هویت مستعار مثلا در جزیره ی باهاما زندگی کنند . میدونید دیگه این ورژن نمیتونه با ورژنی که ام آی سیکس اینارو کشته جمع بندی بشه. ولی وقتی افراد به تئوری آلترناتیو معتقدند دیدن بعضیاشون هر دوی اینا رو تایید کردن و وقتی اینا رو confront کردند، باهاشون مقابله کردن که ببین بالاخره داستان کدومه؟ داستان اینه که تجاریه، دودی الفاعد کشته، ام آی سیکس کشته، دربار پشت ایناس.. یا اصلا اینا زندن .. خودشون ادا شو درآوردن، افراد گفتن ممکنه هر کدوم از اینا باشه. پس بیشتر داستان اینه، عدهای دوست دارند آلترناتیو دسیسه گونه ببینند. محتواش مهم نیست. اینی که حالا محتواش اینه که، کی کیو کشته ، توسط کی بوده نیست. فقط میگن که اون ورژن ساده رو نمیخوایم بپذیریم. وقایع جهان اونجوری که شما فکر میکنید ساده نیست. باز همین مطالعه رو در آمریکا در مورد مرگ بن لادن” صورت گرفته . که جالبه که بعضیا که این رو مطرح کرده بودند چندتا گزینهی متناقض رو باور داشتند، اینکه بن لادن” هنوز زنده است و الکی گفتن این رو کشتن، برای اینکه تبلیغات و دادار دودور راه بندازن و از توانشون. و در عین حال معتقد بودند که بن لادن” داره به اون ها الان همکاری میکنه و در عین حال بعضیا معتقد بودن بن لادن” اصلا قبلا تو بمباران آمریکا کشته شده برای اینکه بار تبلیغاتی باشه میگن بهش حمله کردن. یعنی میبینی چندتا گزینهای که نمیتونن همزمان وجود داشته باشن. پس اینم یه یافتهی قشنگ دیگه بود ،که ما رو به این سو میکشونه که ما با یک فرایند پیچیدهی ذهنی مواجهیم، صرفا بدبینی یا یک سوگیری عقیدتی نیست. چگونه است که افراد اصرار بر این دارند ، یک گزینهی درواقع پیچیدهتر رو بپزیرند؟ باز در اسلاید شمارهی سی، اومدن دیدن که با اینایی که به ورژنها یا در واقع میشه گفت، رویکرد توطئه محور بیشتر علاقه دارن چه المانهای مشترکی توشون وجود داره؟ و اینها فرایند رو چجوری توضیح میدن ؟ دیدن که این انسانها معمولا از پنج مرحله رد میشند، یعنی جالب مثل رسیدن یه میوهست، از یک فکر خام شروع میشه و این فکر کمکم رسیده تر و پیچیدهتر میشه. مراحلش تو بعضی از مطالعات اینجوری دراومده . میگه اول یه احساس وجود داره که وقایع همچین something is not in order ، مثل اینکه وقایع همچین درست نیست. تو مرحلهی دوم به این نتیجه میرسند که جهان اون چیزی که میبینی نیست ، پیچیدهتره و تو مرحلهی سوم به این نتیجه میرسند که توصیفهای رسمی غلطتند. و تو مرحلهی چهارم به این نتیجه میرسند که اصولا تمام توصیفهای رسمی غلطند. و تو مرحلهی پنجم گاهی اوقات به این دید خیلی افراطیتر میرسن که اصلا همه چیز در دنیا فریبه و هر آنچه شما میبینید در واقع اون چیز ظاهری که نشون میده نیست. و در ورای اون یک تمهای پیچیدهتر وجود داره. معمولا این افراد وقتی ازشون میپرسی که اون ساختار conspiratori توسط چه چیزهایی صورت گرفته؟ اینا معتقدند که چهار گروه دست به دست هم میدن و این باور سادهلوحانه رو دامن میزنن. عوام گوسفند صفت ، یک دستگاه تبلیغاتی انبوه فریبکار، یک سری مدیران میانی و بالاخره اون حلقهی نخبگان شرور. که در اسلاید سی و دو من اینرو نشون دادم و معتقدن که آمیزهی این چهارتا هست که جهان رو داره میچرخونه و درواقع دست به دست هم دادند و این فرایند رو دامن میزنند. خب میبینیم که پس ما کمکم یک هویتی این تفکر conspiratorial داره و اینجور نیست که فقط یک فکر بدبینانه باشه. من در جلسهی بعدی بیشتر به این قضیه خواهم پرداخت که در واقع این conspiratorial believes چه ویژگی های دیگهای دارند؟ بعد یه چیز خیلی مهم هست برای شما، که خب همهی اون چیزایی که پیچیدن لزوما غلط نیستند ، شما باید حواستون باشه دیگه .. چون اگه یادتونم باشه اون کتاب بوی بامستر” فورگاس” اسمش بود the social psychology of gullibility ، از یه طرف شما ممکنه سادهلوح باشید، همه چی رو که نمیتونی بگی توطئه است.هر چیز پیچیدهای رو نفی کنی ، بگی توطئه است. خب بعضی جا ها واقعا توطئه است دیگه.یعنی بشر داره برا خودش دردسر درست میکنه ،اینقدر هم نیست که همهچیز به خوبی میگذره. هدف من از این کرس اینه که فرایند تصمیمگیری رو به نوعی تبیین کنم، که شما بتونید خودت راحتتر قضاوت کنی ، که کجاها داری بیش از حد پیچیده میبینی این قضیه رو؟ و کجاها داری سادهلوح عمل میکنی؟ یعنی یک تمرینی برای تمایز این دو تا باشه تا جلسه ی بعد خدانگهدار.