عرض سلام دارم خدمت دوستان و همکاران عزیز فکر کردم خدمتتون بحثی داشته باشیم در مورد کتابی که در اینستاگرام معرفی کردم و فکر کردم از این بعد هرکتاب که معرفی میکنم یک خلاصه ای از ان بگویمکسانی که علاقه دارند ان را دنبال کنم و بعدا از این ها در درس نامه ها استفاده بیشتری خواهم کرد وکتابی که امروز مد نظرم است کتابی است به نام against empathy نوشته paul bloom استاد روانشناسی دانشگاه ییل است و در اصل کانادایی است و در زمینه مسئله ی empathy و مسائل اخلاقی کار های خوبی انجام داردو کتاب خوب دیگری هم دارد و gast babys…rejen av good andeven نام دارد . ذهن خودم هم بااین مقوله درگیره که ادم های خوب کی ها هستند و ادم های شرور کی هاهستند ان ادم هایی دوسشون داریم و خوبند این از کجا می ایند و ادم های شرور این شرارتشان از کجا می اید .و مبحث میراث ایشمن را هم به طور جداگانه تویح خواهم داد وقتی این ادبیات علمی 3 ف4 ذهه اخیر را میبینیم خیلی از فلاسفه راجب ان صحبت کردند که ادم بد چرا بده و خوب چرا خوبه . ایا انسان ذات دارد و اگر ذاتی دارد ایا این ذات خوب است و بعدا توسط جامعه بد میشود مثلا کودکی بد یا اموزه های اجتماعی بد از انها ادم بد می سازد یا سرشتی است و به سمت این کشیده میشوند و رابطه ان با مسائل روانشناختی چیه . برای شروع بیاید بااین کتاب علیه همدلی بحثمان را شروع کنیم نویسنده می گوید من خیلی شجاعت به خرج دادم که این کار را انجام دادم . در صفحه 19 می گوید :من به این نتیجه رسیدم که علیه همدلی بودن مثل این است که علیه بچه گربه باشی (lve come to the conclusion that being against kittens). هیچکس ازت خوشش نمیاد ولی گفته من می خوام ان را به نقد بگدارد و گفته شماره اگر امازون را چک کنید 2000 کتاب پیدا می کنید ک ه empathyدر انها است . می دانید که نورون های اینه ای اولین بار در مغز میمون ها کشف شد و نورون هایی هستند که وقتی میمونی کاری را انجام می دهدویا ان فعل را انجام دادنش را در میمون دیگر میبیند شلیک می کند و باعث شد که بگویند مقوله ای که حس خای دیگران به هم وارد می شودیک مبنای خیلی پایه بیلوژیک عمیق است می گووید ما دو تا empathy داریم یکی شناختی و دیگری عاطفی؛ هیجانی است و خود bloom گفته من با عاطفی کار دارم . شناخی سطحی تر است و بیشتر مواردی مثل هوش اجتماعی و ذهنی سازی را در برمیگیردو گفته است ان چیزی من می خواهم بحث کنم :experiencing the world as you think others experience itتجربه کردن جهان به گونه ای که فکر می کنید دیگران تجربه میکنند به طور ساده آن جوری که ادام اسمیت انرا تعریف می کند . خودمان را در جای ان بگذاریم و مثل ان فرد بشویم . و او معتقد است روشنفکران اسکاتلندی در مورد این موضوع به خوبی بحث کرده اند افرادی مثل ادام اسمیت ،دیوید هیوم و جیمز هوتون به روشن فکران اسکاتلندی معروف اند آنها در آن زمان اصلاح empathy به کار نبردند .simpathy به کاربردند و هنوز من میبینم بعضی دانشجویان و افراد راجب این بحث می کنند که رابطه این دو چیه ؟و بیشتر مواقع به کتاب علامت شناسی سیمز رجوع می کنند ولی این کتاب خوبی نیست و انذا به عنوان رفرنس قرار ندهیم . و میگوید در سال های اخیر خیلی به ان اشاره شده و به سخنرانی اوباما اشاره می کند (بزرگترین نقصی که ما در جاامعه و در جهان اکنون داریم نبود همدلی است ) و گفت ما اگر کاری کیم که دیگران همدیگر را درک کنند جهان جایی بهتر خواهد بودد وهمزمان مرتب bloom به سیمون بارن کوهن اشاره می کند و او کسی است teory of mains کار کرده و پسر عموی ساشا بارن کوهن بازیگر معروف است که فیلم های کمدی بازی میکند .که در واقع کتابی دارد که با دید منفی بود من وقت خواندم عصبی شدم و در واقع معتقد بود شما وقتی نتوانی دیگری را درک کنی در واقع مجرم میشوی در واقع جملش اینه شرارت چیست = empathy روشن در کتابش احساس میکنم سفسته کرده و با رفتار های شرارت امیز بشر .بلوم ادعا کرده در جریان یک سال تحصیلی یک دانش اموز 4000 بار با این استدلالمواجه مشود وقتی کار بدی کرده اگر تو کسی این کاررو باتو کنه چه کار می کنی ،ولی حس میکنم یه ذره اغراقه اما دیدم که استفاده میشود بلوم می گوید من مخالف ام اساس اخلاق بردوری از شرارت منطبق نیست و با یک کیس شروع کرده است و معتقدم کیس ارزش خیلی بالایی در استدلال های فراگیر نداردکیس جالبی است که می توانید در اینترنت درباره زندگی اش بخاند) (zel keravinski. این فرد خیر است و تا حالا 45هزار دلار اهدا کردهبه موسسه های مختلف .و بزرگ ترین اهدا کننده است . ووقتی ازشش سوال کردند تو ایا با مری ها همدردی کردی گفت نه من اصلا این کار را نکردم من فقد محتسبه کردم که با هر چند هزار دلار جان یک نفر نجات می کند من 45 دلارم را بدم جانم رو از دست نمی دهم و یک کار محشر کرده و کلیه اش را به یک غریبه داده وگفته امکان مردم بایک کلی 1 در4000 است و گفته من هیچ حسی هم به او و دیگر افراد ندارم و راجب خانمی به ابی گیماش صحبت می کند و این فرد راجب افراد کلیشان را به دیگران دادند صحبت می کند و می گوید این افراد وقتی ازشون این کار را کردی می گویند هیچ احساسی ندارم و وقتی افراد می خواهند یک کار خوب بکنند به این دلیل که مثلا دلم سوخت این کار را نمیکنند و بیشتر از یک اصول بیرونی پیروی می کندو من این را در نویسنده کتاب اعتیاد یک انتخاب هم دیدم : انسان ها همیشه از یک محور پیروی می کنند و احساس درون یاصول و بیشتر اصول پیروی می کنند و تقریبا شبیه بلوم که اصول در انجام ای ن کارها بیشتر تاثیر دارد و معتقد همدلی ممکن است برعکس عمل کند که احساسات بقیه را تتهیج میکند مانند سیاست مداران و به مقاله خوبی اشاره کند که کاری است از دنیل بدسون از افرادی است از او قبلا صحبت کردم و امید وارم بتونم آن را به صورت یک درس نامه در بیارم بدسون به عنوان کارشناس شناسایی ریا و دوری است و کتابی دارد که چرا اخلاق کافی نیست ؟ او پژوهش جالبی کرده به یک عده امده یک دختر 10 ساله خیالی به شری سامرز معرفی کرده و گفته فرض کنید که سرطان دارد و در لیست گرفتن درمان موثر است و در یک جا بسیار احساسی نوشته که افراد خودرا جای والدینش بگذارند و در وقع رنجش را تصور کنند و بعد از افراد سوال کرده ایا حاضرید در لیست انتظار دست ببرید و نوبت این فرد را به جلو ببرید و این به این معناست که کودکان دیگری که انها هم سرطان دارند بروند عقب . ولی عملا در حق دیگران طلم کنی و ¾ گفتن این کار میکنیم در صورتی که در حالت کنترل 1/3 گفتن می کنیم فکر میکنی جان یک نفر را نجات دادی درحالی که نسبت به جان 10 هزار نفر بی تفاوت باشی و انرا یک امار ببینی و میگوید اگر شما همدلی را در جامعه رشد بدی مردم از تفکر عقلانی دور میشوند وبرای یک نفر هزینه کنند و این حس را داشته باشند کهمن دلم میسوزه و از ان ور در مقابل افرادی که فرصت نکردی همدلی کنی و تکتک می تونی همدلی کنی و معتقد است این می تواند خطر ناک باشد و اینجا متاثر از piter singer است فیلسوف مشهور که من در فرصت های دیگر در مورد افکار piter singer بیشتر اشنا بشویم که ان هم در زمینه empathy صحبت کرده و میگوید ما باید عقلانی فکر کنیم نه empathyو حتی از ایرادات empathy چیز های دیگ هم گفته و گفته شما می توانید توسط empathy خیلی هم فریب بخورید و خیلی از جاها پژوهش کردن در مورد یتیم های کامبوج و عکس اینها را برای امریکایی ها میفرستادند وکمک می کردند انها صاحب خونه و زندگی شوند و بعدا مشخص شد هدایت کننده های انها کودک ربایی میکردند که رقم کودک های یتیم خانه بالا برود و بتوانند پول بیشتری به جیب بزند مثل این را در ایران هم داریم که باند های تبهکار ممکن است با کمک ما کودک ربایی را افزایش بدهند تا پول بیشتری دریافت کنند و معتقد است empathy نتیجه گرا نیست و فقط می خواهد حس درد خودش را کم کند . باز یک مثال دیگر میزند که حتی می تواند کار هایی بکند که با خوب بودن بقیه جهان در تضا د باشد .یکموسسه ای هست در امریکاmeikel vish که کمک می کند به کئدکان صعب العلاج و می گوید یک ارزو کن ما ارزو یت را براورده می کنیم کیس اخیری که معروف شد کودکی بود که دوست داشت بتمن بشود و داری بیماری ثعب العلاج بود برایش ماشین بتمن تهیه کردند لباس تهیه کردند و عده ای جمع شدند که برود یک شخصی را نجات بدهد و همه ی دنیا برایش اشک رختن و از دیگران پول میگیرد تااین ارزو ها براورده کند و بااین پول میتوانی در افریقا جان کودکان را نجات بدهی .و درواقع می تواند باعث شود که از محرک درد اور دوری کنی پس میبینیم که ادعا او چیز بدی نیست همدردی با مردم و اساس جامعه را بر روی هم دردی گذاشتن چیز بدی است و در ادامه کتابش چیز های جالبی دارد که می تواند دست مایه پژوهش و مطالعه دیگران بشود ،میگوید گاهی همدردی ممکن است باعث دردسر شود احساس کمک به جمع و بعضی ها جوری هستند که همش نگران دیگرانه مثلا بچه خودش غذا ندارد می گوید من برود به دیگران کمک کنم می تواند دردسر ساز باشد و منابعت را به دیگران بدهی درحالی که خودت به این منابع نیاز داری و بحث را ادامه می دهد باا شواهد دیگری که Empathy نمیتواند شیرازه ی اخلاق در جامعه رابسازد یک عده بهش این انتقاد را می کنند که خودش پاسخ میدهد ممکن است نتوانیم یک جهان را با empathy اداره کنیم ولی برای شروع کار لازمه .او به کار روان شناسانی اشاره میکند که میگویند نه این طور نیست کودک در سنین پایین empathy داشته یا نداشته باشد او صرفا ادم بدی نمی شود و ان empathy بعد از یک مدت لزوما به اصول اخلاقی تبدیل نمی شود .و همیشه دشمنان به حیوات تشبیه میشوند و فقد حس ها برای ما است مخافین من بعد انسانیشان رانکار میکنم و وقتی انهارا غیر انسانی کرد م و انها حس ندارند و بلوم به خوبی جواب نمیدهد و می گوید وقتی شما دشمنت را غیر انسانی میکنی ته دلت باور داری که انسان است و انرا به عنوان رجز خووانی به کار میبری ولی انرا تحقیر میکنی به حیوات ، خوک و موش و خوب من فکر می کنم کتابش می لنگد و جمله قشنگی گفت قانون گودوین در واقع یک قانون مرفی است علمی نیست ادعای قشنگ و میگوید اگر بحث به میزان کافی ادامه یابد حرف از هیتلر و رژیم نازی بیاید 100 درصد و می گوید چیزی به نام شرارت خالی وجود ندارد و امثال هیتلر جای بحث وجود دارد و بلوم معتقده که خشم در جای خودش خوب است و مثال خوب میزند از دالای لامان می پرسد اگر شما فرصت می کردی هیتلر را میکشتی این کا ر را می کردی او گفت بله اما بدون خشم . کتاب به پایان خودش امد و فکر میکنم کتاب خوبیست و کمکم بحرا باهم دنبال کنیم که خیر و شر چیست ؟مثلا انهایی که empathy محور هستند اسم هاشان ردر ویس های بعدی می گذارم مثلا فرض کنید ferance doval خیلی به این مسدله گرایش دارد و در کتاب بونووو و لامذهب در مورد بونووو ها صحبت می کند و میگوید انها به درد و رنج هم حساس اند وقتی یکی می لنگد ودیگری کمک می کند و benami bartal کتابش در مورد empathy در موش ها است و میگه وقتی شما موشی رادر رنج می گذاری موش دیگر کلافه میشود و میخواهد کمکش کند و ایا این کار را می کند چون کمک به او لازمه و یا صدای ان برایش درد ناکه و شما برای رفاه خودت این کار را میکنی .کتاب های دیگری راهم معرفی میکنم که ایین بحث را باهم دنبال کنید که انسان شرور کیست و مجرمین چه کسانی هستند ؟ایا در شرایط محیطی اش است به نظر من کتاب خوبی است و در معتقدند انچه که بشر را نجات می دهد ممکن کمک به هم نوع باشد و نهایتا بشریت را نجات خواهد داد و کتاب را بخوانید و هنوز این کتابرا ترجمه نکرده است امید وارم مترجمان کشورمان این کتاب را ترجمه کنند . ممنون از توجهتون