شماره 140: کتاب حواس‌پرتی

پادکست دکتر مکری
فروردین 1399
نوشته : مگی جکسون

شماره 140: کتاب حواس‌پرتی

پادکست دکتر آذرخش مکری
شماره 140: کتاب حواس‌پرتی
Loading
/

متن پادکست

دوستان عزیز سلام کتابی که معرفی کردم در اینستاگرام که میتواند کتاب خوبی باشد در زمینه خستگی به نامdistracted که میتوان به حواس پرتی یا پریشان از،نظر تمرکز تعبیر،کرد .Regaining our focus in a world of lost attention بازیافتن تمرکزمون در دنیایی از توجه گم شده کتابی از مگی جکسون توسط انتشارات پور و مته نوشته شده که انتشارات روشن گر آمریکا ست و توسط متفکر معاصر تاسیس شده و کتاب هایی که چاپ میکند در مورد روشن گری است و خیلی از کتاب ها نقش انتقاد ی دارد و ره گشاست و به انسان راههای تعامل با جهان معاصر را می دهد . یک مجموعه و درس نامه درمورد مقوله خستگی تهیه میکنم و کمکم با آن آشنا شویم و اگر در حالتی نتوانستید کتاب هایی راکه معرفی می کنم را بخوانید این ویس هارا گوش بدید تا زمینه را خدمتتون عرض کنم.و کتاب دیگری هم معرفی کردم که میدم خدمتتون این کتاب چه میگوید و چرا به مقوله خستگی بر می گردد و شروع کتاب در مورد عصر ارتباطات است و بعداز ان که دستگاه تلگراف مرف تاسیس شد و مردم به تلگرام درس یافتن یک تحولی در زندگی انسان ها ابداع شد و در مخیله بشر نمی گنجیده که میشود اطلاعات به صورت آنی منتقل شود و وقتی خبر مهمی بوده تا پیک می رسیده زمان میبره و نکته ای که مگی جکسون میگوید حتی بشر اولیه توسط چاپار خبر را منتقل میکرده اند و مثلا یک اتفاق جالب که می افتد و گفتند وقتی می شود با امواج الکتریکی تماس برقرار کرد پدیده انتقال ذهن مد میشود و ما با خیزش علوم ذهنی مثل احضار روح و مدیا شکل میگیرد و بشر متوجه میشود اطلاعات مقوله مهم است .و بشر از دستگاه کایزر پایوراما یاد میکند و شبیه یک شهر فرهنگ قدیمی ماست و 20جایگاه داشته و تصاویر به صورت مکانیکی می چرخیده و افراد منظره را در حد چند ثانیه بوده و بعد از جنگ جهانی اول نامش تغییر میکند و پارایوما ی جهانی نام میگیرد و هفته ای دو بار فیلم هاش عوض می شده و فیلم ها قدم زدن در خیابان شلوغ و توهم حرکت ایجاد می شده و این ایده ایجاد میشود که توجه پدیده است که ممکن است کم شود و متفکر ها می گویند شما دیگر مالک توجه خود نیستید و عده توجه شما را جلب میکنند و می قاپند .حواستان را جلب کنید و در این کتاب ناله نیست و ادبیات بدبختی و بیچارگی نیست و خیلی شیوع دارد و اقتصاد جهان فرو می ریزد و این کتاب به شیوه معتدلی میگوید که توجه یک کالای باارزش است. و در دوره زیاد بوده و کالای نایابی نبوده قبل ازان به نظر میرسد که خیلی چیزی برای حواس پرتی نبوده و جمله ی من می توانم توجه شما داشته باشم و از دوره شروع تلگراف زیاد میشود و از دانشمندانی یاد میکند که attention عمیق داشتند و کیس شاول بومه 21روز 8ونیم تا 11شب یک حشررو میبیند و رشدش را یادداشت میکند .آن زمان این جوری بوده و هیپنوتیزم هم باب میشود که توجه شما را میرباید و مالک فکر شما میشود. شاید به عصری بر می گردد که افراد به آن بیشتر فکر میکنند .چیزی که حیفم می آید که نگویم کاری است که توماس ادیسون در آخر عمرش میخواسته بکند 1920و آن سعی داشته دستگاهی بسازد که با مردگان ارتباط برقرار بکند و میخواسته با امواج الکتریکی با مردگان ارتباط برقرار بکند.و آن عصری بوده که ارتباط با راه دور مد شده بوده و در کتاب می گوید ما مجبور میشویم تمرکزمان بیشتر کنیم . در فصل بعد می آید در مورد خانواده صحبت می کند یک خانواده آمریکایی را بحث میکند درمورد آمریکاست اما ولی من حس میکنم در ایران خودمان هم باشد از اثری نام میبرد نوشته elenel oohs روی 32 قوم انجام داده.بین سال های 2001تا2004 بوده ولی خود کتاب برای سال 2018است. دقیق زندگی قوم های مختلف را بررسی کرده و 1600ساعت فیلم از خانواده گرفتند و به تحلیل پرداختند و چیز جالبی آبت بود وقتی پدر خونه وارد میشود در 1/3خانم ها هیچ کار نمیکنند ودیده استقبال شوهر ها از همسر ها بیشتر است و 40درصد کار را ول میکنند و دیده که بچه ها از پشت میزشان هم تکان نمی کنند و دلیلش این است که جهان بی مکان شده چون پدر که میاید در روز با خانواده در ارتباط بوده و هر کسی در سرکار خود است و در 40درصد باهم شام نمی خورند و مال جامعه آنهاست و به نظر میاید همش مسئله ی عاطفه نیست یا مسئله ی دیگر اینک در خانواده ها تلوزیون عضو ثابت است و داستان این جوریه که بچه 1تا3ساله به تلوزیون خبره میشود در حین بازی کردن و چند واقعه مهم دیگر اینکه دیدن شیوع اینک هم زمان چند کار را انجام بدی خیلی بیشتر شده و توجه افراد از این شاخه به شاخه دیگر میرود و می گویدحتی این مسئله به تلوزیون هم سرایت کرده و جمله قشنگی دارد به اسم کارآمدی داریم بعضی از ویژگی های اصلی را رقیق میکنیم .In the name of efficiency, we are diluting some of the main features. در کتاب اشاره میکند این چیزی است که در نظام کار هم اتفاق می افتد و فقط خانواده و تفریح نیست تفریح هم جالب است. که چند کار را با هم انجام می دهد و کیفیت فدای کمیت شده و در کار هم متهم اصلی را همان نظام های اصلی مثل نظام تیلوری میداند کسی که آمد کار را به بخش های کار را تقسیم کرد و هم زمان چند کار انجام دادند و این یک جنون در نظام صنعتی وجود داشته که هدفش این بود که افراد سریع تر کار کنند. وقتی حرکت روتین است کی تواند به کار دیگر نیز توجه کند کارایی را بالا برد و فرانک جسملس اشاره کرد که ما باید کار تقسیم کنیم و او 12بچه داشت و فیلم کمدی هم از روی او ساختن به نام با دو جین ارزون تر در میاد و حتی سعی داشت روی زندگی عادیش این کارها رو انجام بدهد مثلا هنگام اصلاح از دو تیغ استفاده کرده بود و سرنوشت او این شد که این کار را ول کرد چون دید تعداد زخم هایی که صورتش بر میدارد و مجبور میشود چسب بزند دو دقیقه وقتش را میگیرد و این داستان مد میشود آدمی که چند تا کار باهم انجام می دهد و این بیان شد که multy fastانسان های کار آمدی هستند .بحث کتاب این است که این طور نیست چون کارایی پایین میاید و خستگی را دامن می زند و این که نکنه مغز ما قادر به آن نباشد .الان مرتب به مرتب entrabtionداربم .افرادی که در داره کار میکنند و چند کار میکنند و دیده بودند در فاصله 10دقیقه پشت هم یک کار را انجام نمی دهند و اگر مزاحمتی هم نباشد خود فرد به کار دیگری مشغول می شود و کتاب شیرین است و به دل میبیند و جای دیگر راجب غذا صحبت کرده و چیزی که در آورده است که فست فودی ها بیشتر از مزه به این که نریزد توجه می کنند و این که اندازه اش مناسب باشد .غذاهایی که بریزند و مسی باشند خیلی کم شده و غذا های سنتی ما مسی است و کاش ما حرکت نکنیم به سوی غذاهای که نریزد و سنتی نباشد .خوب باز مثال های دیگری دارد مثلا راجب اینک مردم چقدر همه چیشون قابل حمل شده و یکی از دلایل این است که مردم درهمه جا غریبه اند و فروشگاه ها زیاد شده ایت نزدیک پمپ بنزین ها و داستان Molly tasting چیه ؟ فقط کتاب می گوید ما به این سمت می ریم و چند کار را باهم انجام می دهیم و این افراد تصور دارند که کارایی شان افزایش میاید. و فکر کنیم ایا ما مجازیم یا باید از این به شاخه پریدم اجتناب کنیم.این سیستم به خستگی شدید سیستم عصبی منجر می شود و راندمان فرد پایین میاید . و از چند مطالعه نام برده که وقتی افراد سرچ میکنند سرگردانند و از این صفحه به آن صفحه می روند و این سبب می شود به پاسخ خوب نرسد و عمقی نباشد .این که می گویم در کتاب دیگست انسان ها وقتی این گونه کار میکنند عده ای خسته میشوند و عده دیگر به آرامی با کار خود ادامه می دهند و این جمله را دقت کنید چطور است که عده روزی 16ساعت درس می خوانند موفق می شوند و عده روزی 4ساعت می خوانند موفق نمی شوند .تست ها و تموم خستگی شناسی این گونه متوجه شدند که کارآمدی بااحساس خستگی دو مقوله جداست .اگر شما چند کار انجام بدی و سیستم شناختی خودت را در فشار قرار بدی بعضی ها کار را ول می کنند و بعضی ها احساس fatic نمی کنند اما بازدهی آنها پایین می آید و نکنه جالب اینکه به امیل کرپلین بر می گردد که کار آمدی افراد با حس خستگی کاری ندارد ،بعضی افراد وقتی باطری شان پایین بیاید کار را ول می کند بعضی ادامه میدهند مانند درس خواندن و این شاید چیز قشنگی داشته باشد که بعضی ها که چند کار را باهم می کنند ولی یک چیزی است که ممکن است که حواسش نباشد که چه کاری می کند. و معنای خستگی دارد خودش را کم کم نشان میدهد و من از این کتاب خوشم اومد اما آخرش خیلی توضیح داده است .اما خلاصه اش قشنگ است یک روز پر از توقف ممکن است خسته ات کند .ما باید پنجره های فرعی را ببنبم و فقط به یک یا دو موضوع بپردازیم .خیلی از افراد می گویند که ما دیگر موبایل نداریم .شاید فرصتی خوب باشد که در قرنطینه بنشینید و روی یک چیزی زوم کنید شاید روی آن احساس خوب بودنتان اثر بگذارد.این نکته را بگیریم که این اثرات از این شاخه به آن شاخه پریدن را گاهی ما به آن بصیرت نداریم و فکر نمی کنیم چیزی مزاحم است و ما با محدودیت جهان واقفیم.میانگین پاسخ به پیام ها به 6ثانیه رسیده است مباحث دیگری دارد مثلا attention belaines مبحث قشنگی است مثال آن گوریل معروف است که اگر چند جایی را بپایی جایی را از دست می دهد .امیدوترم تصویر این که خستگی چیست ؟ در ذهن شما تبلور بیاید.تا مطلب دیگر خدا نگه دار
Document