سوالی که بسیار از من به عنوان روانپزشک پرسیده می شود این است که: چقدر بعضی از رفتارهای ما ژنتیکی است؟و امروزه به طرز عجیبی مُد شده که یکسری درصد ارائه می دهند و درمورد این درصد با هم مناقشه می کنند. مثلاً چقدر هوش ژنتیکی است؟وقتی می گویند ژنتیکی است یعنی مادرزادی یعنی ذاتی است که از طریق وراثت از والدین منتقل شده. یک افرادی هم می گویند که یک محدوده وسیعی دارد. بعضی رفتارها را می گویند 20-30 درصد ژنتیکی است و بعضی رفتارها را می گویند 80-70 درصد ژنتیکی است. در بالای لیست چیزایی مثل هوش و خلاقیت قرار می گیرد و در پایین صفات دیگر قرار می گیرد. برای هر صفتی یک جوری مد شده که یک درصدی تعیین شده و روز به روز به تعداد این صفت هایی که برای آنها درصد تعیین می شود بیشتر می شود. در رسانه ها نه رسانه های زرد، در رسانه های متعارف مانند بی بی سی، سی ان ان، می آیند صحبت می کنند مبانی ژنتیک درستکاری، مبانی ژنتیک وفاداری، مبانی ژنتیک دروغگویی، مبانی ژنتیک پرخاشگری، مبانی ژنتیک رفتارهای قمارگونه و اعتیادی. در واقع این بحث را می کنند که به نظر می آید رفتارهای ما یک بخشی از آنها در دی ان ای ما حک شده و ژن هایی وجود دارند که این رفتارها را دیکته می کنند منتها این ژن ها در تعامل با محیط هستند که درواقع محیط می تواند بعضی از آنها را فعال کند و بعضی از آنها را ناکام بگذارد. به همین دلیل می گویند که بروز ژنتیکی وابسته به محیط است ولی یک درصدی از رفتار ژنتیکی است. و طبیعی است که این درصد خیلی اهمیت دارد که اگر این رقم خیلی بالا باشد این صحبت پیش می آید که یعنی خیلی ما نمی توانیم از طریق تغییرات محیطی رفتار را کنترل کنیم و در واقع خیلی از این افراد دست خودشان نیست و این ها محکوم هستند بخاطر آن ژنومی که به ارث بردند این رفتار را داشته باشند. رفتاری که در دی ان ای ما نیست آن موقع یک امیدی پیدا می شود که ما بتوانیم آن رفتار را از طریق آموزش تغییر بدهیم. در ژن ها هم باز یک امیدهایی شکل گرفته که شاید ما بتوانیم ژنتیک را دست کاری کنیم ژنتیک را انتخاب کنیم و ژن های معیوب را به نوعی مهار کنیم و ژن های خوب و بهتر را گسترش دهیم و تا آن صفت آن رفتار رشد پیدا کند. مسابقه ای برای تعیین سهم آن رفتار و پیدا کردن سهم ژنوم آن رفتار در واقع وجود دارد اگر ما بخواهیم نگاه کنیم این مسابقه این سوال، این نگرش، از نوعی تفکر بر می خیزد که انسان ها دارای ژنوم هایی هستند که این ژنوم بخش هایی از مغز انسان را دیکته می کند که از طریق دیکته کردن عناصر بیولوژیک در مغز حالا بعضی ها نفوذ بیشتری داشته باشد و بعضی ها کمتر باشد. یک مجموعه ای از صفات را در فرد ایجاد می کند که این لیست در حال گسترش است. پرخاشگری، کنترل تکانه، مسئولیت پذیری، مهربانی، پشتکار، اضطراب افسردگی، نفرت، انزجار، وفاداری، استرس، به نوعی با این چهارچوبی که در اسلاید سوم دیده می شود مقایسه می شود. ژنتیک افراد را تحلیل ژنوم انجام می دهند و سعی می کنند افراد را با این رفتار پیدا بکنند که ژنتیک رفتاری گفته می شود. که این ژنتیک رفتاری به گونه ای یک پیش فرض یا پیش زمینه ای دارد که ما یک لیستی از صفاتی را داریم که زیاد بشود این صفات برخاسته از مغز هستند و مغز هم برخاسته از ژنوم ما هستند. یک تلاش خیلی زیادی برای پیدا کردن این ژن ها وجود دارد. با وجود اینکه این نظام فعال است و طرفدار دارد هنوز ژن های خاصی شناسایی نشده اند. که بتواند صفات بالاتر را بصورت قابل قبول و احتمال بالایی پیش بینی کند. ما در مورد صفاتی مانند رنگ مو رنگ چشم رنگ پوست قد و درباره بیماری هایی مانند دیابت قدرت متابولیک که ژن هایی پیدا شدند که ژنتیک رفتاری تعداد کاندیدها بسیار محدودند که هر ژنی که پیدا می شود عمر محدودی دارد و بعد از 10 سال 15 سال آن را رد می کنند و می گویند آن طور که باید اثر نداشت. یک روانپزشک صاحب ذوق که کتاب هایی درباره تاریخ پزشکی دارد به نام جرمن بریوس- دکترین معتقدند از یک بهانه یا یک دست آویزی استفاده می کنند بنام تکنولوژی آلابای- آلابای یعنی: من در واقع به نوعی مستمسکی هست که مرا تبرئه می کند. جرمن بریوس درباره تکنولوژی آلابای از ژنتیک رفتاری در واقع سودبرده و گفته ما این ژن ها را پیدا خواهیم کرد تعداد آدم های بیشتری را بررسی کنید و ژنوم های بیشتری را پیدا کنیم تا آن موقع بتوانیم ژن هایی که پیدا نکردیم ما آنها را پیدا خواهیم کرد تقریبا 40-50 سال است که ژنتیک رفتاری با این مسئله دست به گریبان است. من می خواهم بحث خود را در دو چالش عمده بیان کنم. یکسری صفات که توسط ژن ها دیکته می شوند و هنوز کشف نشده است و اینکه تا چه حد رفتار ما ژنتیکی است در واقع امری بیهوده است. چالش اول: تقریباً شاید حدود20 سالی بر روانپزشکی و روانشناسی و روانشناسی جامعه خیلی غلبه داشت که ناگهانی غیب شد به آن انسان موقعیت گرا گفته می شود. که صحبت در باره این است که الان ما فرضی داریم که صفات ما صفات پایداری هستند(آدم نوروتیک، سختکوش و..) این ها صفاتی هستند که در انسان ثبات دارند و در موقعیت های مختلف خود را نشان می دهند قبل از اینکه ژنتیک رفتاری داشته باشید باید بدانید که یکسری صفاتی را به طور پایدار دارید. از دیرباز در انسان شناسی و فلسفه وجود داشته است.در روانشناسی مدرن آرپورت می آید که این صفات ها فقط ماهیت های اسمی نیستند این ها وجود خارجی دارند یک صفات پایداری هستند که در محیط های مختلف خود را نشان می دهند و برخواسته از ژنتیک هستند. پیش فرض ژنتیک رفتاری ما یکسری صفات داریم که وجود خارجی دارند.0 مثلا فلان کس برون گراست، ستیزه جو است و …) اوج قدرت دهه 1960 بود که افرادی بودند به راحتی این نظریه را نپذیرفتند. فردی بنام میلگرام نشان داد که انسان های ملایم و سر به زیر هستند که حاضر می شوند به هم وطنان خود شوک های الکتریکی با ولتاژ بالا (تا 450 ولت)اعمال کنند. یک میراث جالبی بجا گذاشت در آن زمان انسان های به دسته هایی از جمله( ما انسان های سادیستیک داریم – انسان پرخاشگر داریم – انسان آرام داریم – انسان اخلاقی داریم ) که این ها در ذاتشان هست. میلگرام معتقد بود این ذاتی که ما فکرمی کنیم ثبات دارد ثبات ندارد و انسان هایی که شهروندانی سابقه پرخاشگری نداشتند وقتی در آن قالب و محیط قرار گرفتند شروع کردند به دیگران شوک های الکتریکی وارد کردند. آزمایش میلگرام در سال 1963 این بود که خیلی از صفاتی که از دیرباز در روانشناسی به این صفات نسبت داده بود خیلی با این رفتارها هم بستگی نداشتند به همین دلیل ؟؟؟ نام نهادند که می گوید انسان ها در شرایط مختلف رفتارهای مختلفی از خود نشان می دهند. اگر انسان ها سیال هستند صحبت کردن از ژنتیک کلاً غیرممکن است. انسان ها در محیط های مختلفی خود را نشان ئمی دهند. خیلی خیلی خیلی بیشتر از آن چیزی که خود انسان فکر می کند انسان ها در شرایط های محتلف رفتارهایی از آنها سر می زند که خودشان هم شوکه می شوند. ممکن است در یک محیطی آرام باشند ولی در شرایط دیگر ممکن است رفتارهای پرخاشگرانه، سادیستیک و دروغگوی،ی رفتارهای فریبکارانه و خودخواهانه از خود نشان دهند. دهه 60 از این آزمایشات زیاد بود. همان انسان هایی که آنقدر مسئولیت پذیر هستند رفتارهایشان آن جوری که الگوی ثابت فراگیری که نشان می دهند نیست و ممکن است در شرایط دیگر جور دیگری رفتار کنند. اینکه بخواهی در یک شرایط نسبت به یک نفر رفتار خوبی نشان بدهی یا بد بستگی به شرایط محیط دارد تا صفات انسان. انسان ها ذات ثابت ندارند. درسال 1965 در رابطه یک پدیده ای که ارزش تحصیلی دارد مانند رقابت و جاه طلبی. و در مقابل فردی که آرام است و اهل رقابت و جاه طلب نیست. اینجا حدود 7000 هزار را بررسیزکردند و آنهاد را در حوزه های درسی و غیر درسی بررسی کردند و نتیجه این شد که هم بستگی در موضوعات مختلف حدود 4 درصد بود و پیام لین بودد ما انسان جاه طلب رقابتی نداریم ما فقط انسان هایی داریم که در موضوعات خاص حس رقابت و جاه طلبی دارداین دسته بندی ها فراموقعیتی نیستند. 1963سال : صداقت موقعیتی است بعضی ها در محل کارر آدم صادقی هستند اما در خانواده کلاه می گذارند. اینکه انسانی صداقت فراگیر داشته باشد خیلی کم و یا اصلاً وجود نداشت. خیلی از جنایتکاران نازی در خانواده خیلی دل رحم و مهربان و دلسوز بودند در محل کار یک آدمکش قهاری بودند بنابراین وقتی موقعیت انسان تغییر کند صفات انسان هم عوض می شود صفات پایدار پیدا نمی کنیم. شخصیت اقتدارگرا از بالا دستی ها حساب می برد و به پایین دست ها سختگیر است. ایا این صفت فراگیری است یا نه ؟ که دیدند نه نیست. هم بستگی کمی دارد در حوزه های مختلف. اقتدارگری یک صفت فراگیر نیست. 1928در سال تعدادی از روانشناسان : همین که به تدریج موقعیت را عوض می کنیم هم بستگی بین پاسخ ها در آزمون ها هم کاهش پیدا می کند. ادعای افراطی این بود که انسان ها هویت پایدار و مستقلی ندارند.درست است بعضی انسان ها بنا بر شرایط عوض می کنند یک سری ها اصلاً در آن شرایط تغییر نمی کنند. اگر شرایط عوض شود ثبات کاراکتر انسانی پایدار نیست. بسیاری از صفات شخصیتی در یک محدوده خاص مطرح شده است. وقتی شرایط محیطی و بیرونی ثبات داردرفتار فرد هم ثبات دارد اما اگر این ثبات محیطی از بین برود ثبات رفتاری هم عوض می شود. در اواخر دهه60 : کتاب والتر میشل از افراد برجسته هوش و شخصیت و تکامل شخصیتی است در ابتدای کتاب او از منتقدین شخصیت ثابت است که می گوید انسان ها شخصیت ثابت ندارند. بعضی از سازه هایی که تئوریسین های شخصیت که آنها را مهم می داند هم بستگی برونگرایی کودکی و بزرگسالی 3/0 است. باز بودن ذهن فقط 12/0 است. سازه مهم مهربانی همدلی عطوفت شفقت رعایت احساست دیگران 14/0 هم بستگی دارد. احساس اضطراب و افسردگی پرخاشگری و دل مردگی هم بستگی کودکی وبزرگسالی 02/0- است ما در زمان های مختلف الگوهای شخصیتی مان عوض می شود. اصولا در جهان این ضریب بالا است. گوشی همراه شما هر 20 دقیقه و 15 دقیقه از شما می پرسد احساس شما چیست؟ تفاوت های درون فردی شما(حس معنوی، خرد، شجاعت، عدالت ) سازه های کلیدی شخصیت ماست. حس انتقام جویی، معنوی، بخش،ش حق طلبی، نفرت این صفر تا صد شما بستگی به میزان آونگ شخصیتی شماست که با بغل دستی تان متفاوت است. بقای صفات سلف یک ایلوژن است و تعریفی که از شخصیت خودمان بر می آید. انسان ها حباب نیستند حباب تابع شرایط محیط است. ما شکل ظرف پذیری را داریم بعضی از روانشناسان معتقدند که انسان حباب کامل است. انسان فرا موقعیتی است. وقتی محیط عوض شود شرایط و صفات هم عوض می شود. ذهن سازنده و ذهن دسته بندی کننده: این به ذات اشاره دارد ما ذات های خاص صفاتی داریم که ذات داشته باشند؟ آیا چیزی بنام تکانه ای بودن داریم؟ آیا ما چیزی به نام افسردگی داریم؟ و … این ها برگرفته از دسته بندی های مغز ما هستند. صفات ربطی به فرهنگ ندارند احساسات و بیان چهره نیازی به فرهنگ ندارد و یک پدیده بیولوژیک است. یک حالتی داریم به نام غم، خشم و سورپرایز این ها در همه فرهنگ ها هست و صفات ذاتی هستند. درصدی از فیزیولوژیست ها می گویند که هیجانات پایه، رنگ های پایه و احساس های هیجانی ما مانند شادی و غم سازه های اسمی هستند و فیزیولوژیک ثابت ندارند. منتقدین می گویند خیلی ازمقوله هایی که اعلام کردند این ستاره ها از اخترفیزیک هیچ ارتباطی با هم ندارند. اینها هیچ مبنایی جزء ذهن دسته بندی کننده بشر نداشتند. خیلی از مقوله هایی که اعلام شده دسته بندی فرهنگی هستند. ما 6 هیجان پایه داریم. 5 صفت پایه برای شخصیت داریم. صورفلکی ماهیت های قراردادی و فرهنگی بشر هستند. ارنست مایر: فقط روانشناسی و ذهن فقط اینگونه نیست بیولوژی هم اینگونه است ما هیچ احساس پایداری نداریم. ما احساسات متعددی داریم که در هر فرهنگی یک طوری بررسی می شود. حتی گونه ها هم سازه های زبانی هستند. نظریه تکامل : هیچ ذات منفک نداریم و همه پیوسته هستند. مطالعات دوقلوها نشان داده است که اگر آنها را جدا از هم قرار بدهیم یکسری صفات بطور نسبی وجود دارد. به عبارت دیگر یک صفتی ژنتیکی است یا نه؟ خاستگاه و ادعای اثباتی اش مطالعه دوقلوهاست. در مطالعات دوقلوها خیلی سهم زیاد است. این اعداد میزان وراثتی بودن صفات است و تمایزمونوزیگوت ها از دی زیگوت هاست. مطالعات همسان جدا از هم و تفاوت دوقلوهای دو تخمکی و تک تخمکی. امروزه در این ها خدشه هایی وارد شده است آنطوری که هم بستگی ها را نشان دادید دوقلوهایی که از هم جدا هستند تک تخمکی ها چه با هم باشند چه دور از هم باشند ژنتیک هایشان بهم نزدیک است (مانند مذهبی بودن) خیلی از رفتارهای ما ژنتیک غیر مستقیم (قد جثه رنگ پوست چهره فیزیکی هستند) خیلی از صفات ما بطور غیر مستقیم کسب می کنیم. مثلا اگر قدمان بلند است ممکن است به سمت ورزش هایی برویم که مناسب قد بلند است. تلقی، هویتی است از داستان زندگی و حرف هایی است که شخص از خود دارد پس گوشه گیری، برون گرایی، و انزواطلبی ذاتی نیست. سازه فراگیری به نام هوش نداریم ( هوش وراثتی نیست) ذهن دسته بندی کننده ما زبان و فرهنگ این ها را به هم بسته می کند و اسم هوش را روی آن می گذارد.