شماره 157: طردشدگی اجتماعی و تنهایی

پادکست دکتر مکری
تیر 1399
قسمت دوم

شماره 157: طردشدگی اجتماعی و تنهایی

پادکست دکتر آذرخش مکری
شماره 157: طردشدگی اجتماعی و تنهایی
Loading
/

متن پادکست

خب دوستان عزیز جلسه ی دوم از نگاهی به مقوله ی طرد شدگی رو دنبال کنیم . اگه یادتون باشه تو جلسه ی اول که به عنوان مقدمه خدمتتون ارائه دادم تا اینجا رسیدیم که در واقع لغت Ostracism میشه گفت یکی از اصطلاحاتیست که خیلی رایجه و برای مقوله ی طردشدگی استفاده میکنند از اون عادات یونان باستان برگرفته شده . که در اون شهروندان هر دولت شهر، حالا اونایی که حق رای داشتند وقتی با کسی مخالف بودن اسم او را بر روی تکه ای از سفال یا در واقع صدف مینوشتن به اون تکه های سفال شکسته میگفتن ostrakon و اون کسی که اسمش زیاد بود او را طرد میکردند و بعد اون فردی که طرح میشد ، دچار در واقع کلی رنج و ناراحتی و عوارض روحی و بدنی میشد . حالا میخوایم بحثمون رو دنبال کنیم و ببینیم که طی این دو دهه ی اخیر، تقریبا از سال دو هزار چرا من میگم مطالعه ی طرد شدگی خیلی شتاب گرفت و خیلی طرفدار پیدا کرد ؟ یکی از دلایلش اینه تقریبا از بیست سال پیش شروع کردن تست های خیلی ساده ای رو طراحی کنند که ببینند واکنش افراد به مقوله ی طردشدگی چیه ؟ چون قبل از اون باید شما متکی میشدی به پیدا کردن آدم هایی که از محیط طرد شده بودند، به گونه ای دیگران باهاشون قهر کرده بودند . این Ostracismرو شاید بشه شباهتی به قهر کردن هم براش قایل شد . چون این اصطلاح رو توی خانواده درمانی و دینامیک خانواده ها هم به کار میبرند. میگن خانواده هایی که یکی از اعضاشون رو Ostracize میکنند. مجبور بودن برن اونا رو پیدا بکنند، ازشون سوال کنند، پرسشنامه بدن . پرسشنامه ها خیلی نمیشد با دیگران شما مقایسه بکنید، به همین دلیل مطالعه نسبتا سخت بود. شما باید دنبال گروه های طرد شده و مطرود میگشتید و بعد تازه میموندی که این از قبل این علائم رو داشته ، بعدا از اینکه طرد شده اینجور شده ؟ یا اینکه اصلا صفات زمینه ی شخصیتی داشته که باعث شده او را طرد کنند و بیخودی نبوده که از میان جمع در واقع اخراج شده؟ ولی کاری که صورت دادن اینه.. اومدن درواقع شبیه سازی های طرد رو طراحی کردند. البته همه ی این افراد معترفند من وقتی نوشته هاشون رو میخونم اعتراف میکنند که خب این با طرد شدن واقعی خیلی فرق داره . ما نمیتونیم این الگو های کوتاه مدت آزمایشگاهی که برای چند دقیقه ، برای چند ساعت اجرا میشه رو بیایم شبیه بکنیم با کسی که از جامعه طرد شد، کسی که اصطلاحا روی مرز حاشیه رفته ، marginalized شده به دلیل، حالا باورهای شخصی، عقیدتی ، رفتارهای جنسی، رفتارهای سنتی ، رفتارهای مذهبی، غیر مذهبی به گونه ای از اون جریان اصلی طرد شده . خب خیلی زمین تا آسمون فرق داره! ولی خب کلی ایده داد بهشون و به نوعی باعث رونق مطالعات طرد شدگی شد . چون شما میدونید وقتی یه ابزاری به دست بیاد یه تعدادی از اون دانشمندانی که خیلی به این تکنولوژی های جدید علاقه دارند. مثلا شما فرض کنید همین تصویرسازی های مغزی MRI وFMRI و اینها… هجوم میارن به اون حوزه و سعی میکنند مطالعه کنند این خودش باعث اومدن پول ، توجه افراد هوشمند ، موسسات خیلی میشه گفت پیشرو میشه و باعث رونق اون حوزه میشه. حالا چه تست هایی اتفاق افتاد؟ هزار و نهصد و نود و سه یه تست طراحی کردند در دانشگاه trier آلمان. Trier در آلمان هست … اینم حالا من عکسش رو از اینترنت پیدا کردم اینه… و اسم این تست بود، TSST. Trier social stress test که لین تست معمولا پونزده دقیقه طول میکشید و اساسش این بود که به فرد میگفتن که خب قراره ما یه مقدار مثلا هورمون های شما رو بسنجیم. معمولا یک آنژیوکت به دست طرف وصل میکردند و بیشتر این تست هدفش اندازه گیری هورمون ها و تغییر اون ها در جریان استرس های اجتماعی بود که این استرس های اجتماعی بیشتر مقوله ی طرد توش پررنگ بود . به دست طرف وصل میکردند ، طرف رو میشوندند. منتها بهشون نمیگفتن که مثلا قرار طرد بشی و هدف ما سنجش واکنش خونی تو.. در واقع ترکیبات درون سرم تو به مسئله ی طرد . مثلا میگفتن وقتی میخوای فکر کنی یا میخوای استدلال کنی یا میخوای مثلا صحبت کنی ، سخنرانی کنی ما میخوایم ببینیم تغییرات این هورمون ها تو بدن چیه ؟ پنج دقیقه طرف رو آماده میکردند و معمولا پنج دقیقه مثلا میگفتن راجب یه حوزه ای سخنرانی کن. حالا یا سخنرانی کن یا تجاربت رو بگو یا اصلا فکر کن مصاحبه است ، رفتی یه جا استخدام شدی . منتها در اون پنج دقیقه میومدن بعدش یه مقدار فشار عمدی برای طرف ایجاد میکردند . مثلا اون چند نفری که اونجا بودن عمدا از پیش تعیین شده شروع میکردند اعتراض کردن. یعنی شما خودت رو در این قضیه بزار مثلا پنج دقیقه اومدی درباره ی یه چیزی صحبت کردی بعد به جای اینکه دیگران تشویقت کنند بگن خیلی خوب بود . شروع کنن هی ایراد گرفتن. ایرادهای عجیب غریب از این ایرادهای به قول معروف بنی اسرائیلی. این و چرا این گفتی؟ شما مگه اینجوری فکر میکنی ؟ اصلا این کتاب رو خوندی ؟ این چیه شما اطلاع داری ؟ و بعد اینا چون به صورت ساختاری بود میشد مقایسه کرد دیگه و بعد آخر سر هم بگن نه من حس میکنم اصلا صحبت شما خوب نبود ، علمی نبود، اصلا وقت ما رو گرفتید. خب میبینید یه استرس اجتماعی به افراد وارد شد . این با استرس های فیزیکی فرق داره یا مثلا فرض کنید ترس اینکه مثلا با یک حیوانی مثل سوسک مواجه شن یا با یک سگی که پارس میکنه مواجه شن . یعنی سرزنش اجتماعی که در دلش نقد شدید و طرد بود . که نه نمره ی شما خوب نیست و ما نمیخوایم ممنونم .. و بعد میومدن ببینن که ترشح cortisol ، ترشح catecholamine ها و این transmitter ها چی میشه ؟ خب این تست trier یه مقدار داشت طرفدار پیدا میکرد که یه تست حتی جالبتر پیدا شد . این یکی دیگه محشر شد ، بهش میگن cyber ball که ball میش توپ ، cyber هم که حتما دیگه همه شنیدید و این تقریبا سال دو هزار طراحی شد و میشه فهمید چرا طراحی شد ؟ بازی های کامپیوتری زیاد شدند، خیلی ارزان شدند و اصلا این هم که شما الان عکسش رو میبینید . خیلی بازی پیش پا افتاده ایه یعنی برای سال دو هزار هم عقب بوده. سال دو هزار شما خیلی بازی های بهتری داشتی. ولی توی محتوای این پژوهش ها اینه که نمیگفتن هدف این پژوهش ، سنجش طردشدگیه . به افراد میگفتن ما چیزای دیگه رو میخوایم بسنجیم و در جریان اون فرد رو به گونه ای طرد میکردند و واکنشش رو میدیدند . البته برای اینکه بعدا مشکلات اخلاقی نباشه ، وقتی تست تموم میشد میگفتن این طردشدگی ساختگی بود ، دلیل این که این اتفاق افتاد این بود این بود این بود.. و هدف ما از قبل این بوده و امیدواریم که مشکلی برات پیدا نشده . تو cyber ball که الان شما تو اینترنت سرچ کنید میبینید شاید نزدیک چهارصد – پونصد مقاله ی در واقع در سایت های خوب در اون index ها خوب چاپ شده که از cyber ball استفاده کردند. اساس cyber ball رو شما اینجا میبینید و دو فرد به نام نیومی ایزنبرگ ” خانوم نیومی ایزنبرگ” و کیپتینگ ویلیامز ” خیلی تو این نقش داشتند و اصلا این دو آدم انقدر رفتن جلو که الان کلی کتاب و مطلب راجع به social exclusion طرد اجتماعی نوشتند و حتی توی you tube و tik Tok و اینا هم هست. به این صورت بود که میگفتن خب ببینید ما مثلا میخوایم یه برنامه ی کامپیوتری هست که سه تا بازیکن دارید ، شما اینجا نشستی ، شما یه بازی کنی این دو تا هم دو بازیکن دیگه هستند. و این دو بازیکن دیگه کامپیوتر نیستند، بهشون اینرو میگفتن . مثلا همکلاسی های شما هستند. حتی یه اسم هم ممکن بود بدن. حالا روایت های مختلف تو این test ها هست . دو تا همکلاسی شما هستند ، دو تا آدم هستند که داوطلب شدند، دو تا خانوم هستند، دو تا آقا هستند ، یه زن و شوهر هستند ، انواع چیز هارو توش میتونند پیاده کنند. ولی بهشون گفته میشد که اینا واقعی هستند . و مثلا تو اتاق بغل نشستند و هدف از بازی اینه که ما به همدیگه توپ پاس میدیم و انواع حالا طراحی ها رو میشه توش کرد . که مثلا از شما میخوایم که توپ در لحظه بگیری. ببینیم مثلا چقدر طول میکشه شما وقتی توپ به سمت شما میاد کلیک کنی ؟ یا مثلا حرکت توپ رو تجسم کنی. یا مثلا فرض کن میخوایم حافظه ی بصریتو بسنجیم . میخوایم ببینیم مثلا فاصله ای که توپ به شما برسه چقدر بوده ؟ خلاصه یه چیزی برای استتار اصلی میذاشتند و طرف شروع میکرد نشستن به خیال خودش داره با دو آدم واقعی بازی میکنه . ولی خب نکته اش اینه که اون دو آدم اصلا واقعی نبودن و به دروغ بهشون گفته بودن که واقعیه و در اصل کامپیوتر و برنامه ی از قبل تعیین شده بود . خب شروع میکردند توپ به هم پاس دادن ، این به اون پاس میداد، اون به این پاس میداد ، بعد یکی از اونا به آزمودنی پاس میداد ، آزمودنی پاس متقابل میداد. مثلا چهار- پنج بار این اتفاق میافتاد و بعدش کم کم اونا شروع میکردن فقط به همدیگه پاس دادن. و این همینجور منتظر میموند که خب پس به من چرا پاس نمیدید ؟ و بعد اونا به همدیگه پاس میدادن.. حالا مثلا هر دفعه هم که توپ رو میگرفتن ممکن بود که صدای مثلا تشویقی بیاد ، یه صدایی که از این دستگاه کامپیوتر بلند میشه و اینا ..و بعد طرف همینجوری نگاه میکرد که آره اولش والا با من هم بازی میکردن ، ولی بعدا دیگه من رو طرد کردند، من دیگه از جرگه بیرون افتادم نمیدونم چی شد ! من بد پاس دادم؟ اون دوتا باهم دیگه دوست شدن؟ چی شد؟ ما رو خلاصه exclude کردند. ما رو انداختن بیرون. و در حین این قضیه انواع دیگه پژوهش ها روشون میکردن. مثلا بعدش بیان ازشون تست روانشناسی بگیرن، تست های واکنشی دیگه بگیرن یا حتی تو مراحل پیچیده تر بیان سر طرف رو تو دستگاه FMRI بذارن و ببینن وقتی که از بازی اخراج میشی و بعد خودتم حس میکنی که چیه! من خوب پاس نمیدادم ؟ یا من خوب بازی نمیکردم دیگه توپ به من پاس نمیدین؟! چه نواحی ای از مغزش در واقع واکنش نشون میده ؟ شما همین الان میتونید تجسم کنید که اوو.. چه دنیایی از پژوهش و یافته ها میشه از این طراحی کرد . یه چیز خیلی ساده هم هست .. منتها یه ایراد هست که من در واقع شانس شما رو برای شرکت در این بازی سوزوندم برای اینکه افرادی که باید شرکت کنند ، نباید بدونن هدفش exclusion ولی چون تا اونجایی که من میدونم تو ایران خیلی راجب این پژوهش نمیشه، شخصا کسی رو ندیدم cyber ball کار کنه. برای همین احتمال اینکه بعدا شما داوطلب این آزمون بشید خیلی کمه وخب اشکال نداره . ولی خب اتفاقی که افتاد این بود یا انبوهی از یافته ها به دست اومد ، حالا من یه مقدار راجب اینا صحبت میکنم .. بعد حالا ببینید یه کار دیگه هم میشد کرد ، فقط سنجش طردشدگی نبود، میشد مداخلاتی کرد . مثلا قبلش ما چیکار کنیم طرف بیشتر احساس طرد میکنه ؟ بعدش چیکار کنیم کمتر احساس طرد میکنه؟ قبلش چیکار کنیم واکسینه میشه ؟ یا اصن کدوم آدما بیشتر احساس طرد میکنند؟ ببین چه انبوه .. برای همینه شما میبینید چهارصد-پونصد تا مقاله از روش دراومده . بیخود نبوده! البته خب شما همین الان میتونید اعتراض کنید، بگید آخه این با طرد واقعی خیلی فرق داره حالا دو تا آدم نشستن دارن توپ شلیک میکنند به همدیگه و بعد اینرو از بازی میندازن بیرون چی میشه؟ ولی نکته ی جالبی که هست اینه که کیپتیگ ویلیامز” و نیومی ایزنبرگ ” چیزی که نشون دادن اینه.. که حتی با همین واکنش خیلی کوچیک، یه چیزی که شما ممکنه بگی آخه بااین بازی ابتدایی ، یه مانند پیزوری شما میخوای احساس طردشدگی تو آدما بکاری ؟ جوابش اینه که آره خیلی ها این حس رو پیدا کردند و اصلا بعضیا که میومدن بیرون .. من نمیدونم اصلا حس بدی دارم ..ناراحت شدم.. اصلا من رو مسخره کردن.. اینا با همدیگه دارن بازی میکنند هیچی به من پاس نمیدن ، اصلا من نمیدونم من بد عمل کردم؟ چیز بدی گفتم ؟ کار بدی کردم؟ اینا اصلا دوتا با هم زد و بند داشتن چی بودن !! و اکثریت شرکتکننده ها متوجه نمیشدند که این اصلا یک بازی ازقبل تایین شده ی کامپیوتره. شما تقصیر نداری . حالا روایت های دیگه ای ، ورژن های دیگه ای هم درست شده . اونم بامزس . مثلا این یکی هم قشنگه . O-cam. اینا هم اومده و فکر میکنم شما الان بتونی این O-cam رو نگاه کنید. اینا نود ثانیه طول میکشه .معمولا حالا میشه ساعت های مختلفی هست . که مثلا شما نشستی، اون دو نفر مثلا با webcam به شما وصل هستند. شبیه cyber ball منتهی به جای اینکه توپ به همدیگه پاس بدیم، اینه که مثلا شما وقتی داری صحبت میکنی میبینی اون دو تا شروع میکنند با هم دیگه صحبت کردن. یا اصلا حرف شما رو گوش نمیدن یا متوجه میشه ای بابا مثلا از دم بلندگو رفته یا اصلا بلندگو رو خاموش کرده یا webcam شو بسته و به شما گوش نمیده . منتها نکته ای که هست اینه که تو همین O-cam ها ، همه ی اینا از قبل ضبط شده است. یعنی اون طرف مقابل live نیست . ولی به غلط به طرف میگن اینا live و چون معمولا شما یه احوال پرسی میکنید . مثلا خیلی از ایناش اینه که خب شما سه نفرید، هرکدوم نود ثانیه خودتون رو معرفی کنید. اول این خانوم خودش رو معرفی میکنه ، بعد این خودش رو معرفی میکنه، بعد که نوبت به معرفی آزمودنی میرسه یه دفعه میبینی گوش نمیدن، که در اصل فیلم از قبل ضبط شده . برای همین برای همه استاندارد میتونه باشه. مثلا شروع میکنن که با یه چیزی ور رفتن ، گوشیشون رو درمیارن نگاه کردن یا اصلا میبینی اون مثلا هدفون رو از روی سرش برداشت گذاشت زمین. و این طرف حس میکنه که من برای کی دارم حرف میزنم؟ چجور حالا به زندگی من رسید؟ به نقطه نظر من رسید کسی گوش نداد؟ اونا که حرف میزدند من دقیق گوش دادم حالا که نوبت من شد یارو هدفونش رو گذاشته زمین مثلا داره اون رو میز یه چیزی یادداشت میکنه . در صورتی که این فیلم برای همه تکرار میشه و بعد واکنش فرد رو بسنجند. حالا بیایم ببینیم چیا ازتوش درآوردن؟ یه جوری به این مقاله ی اول برگردیم . این مقاله اول ادرسش اینه ، من اینجا براتون بذارم .. Eisenberger NI, The pain of social disconnection این مقاله ی اولش نیست ببخشید!! این مقاله دو هزار و دوازده است. مقاله ی اولش دو هزار و سه هست . که میگه rejection hurt درد داره ولی توی این مقاله دو هزار و دوازده که به شما پیشنهاد میدم اگر میخواید یه مقاله ای رو بخونید این یک مطالعهی اجمالی مروری کرده از تقریبا ده سال کار خودش و ویلیامز” و بقیه بر روی این مساله ی rejection ، The pain of social disconnection: examining the shared neural underpinning of physical and social pain. درد قطع شدن اجتماعی : خیلی مجله ی معتبریه. Nature review neuroscience دو هزار و دوازده. اما ببینیم که چه یافته های اولیه ای داره؟ که بعدا من اینها رو در آزمون های دیگه که تخصصی تر میشه براتون توضیح بدم. یکی از یافته های اولیه که خیلی جالب بود این که تقریبا در بیشتر آزمودنی ها متوجه شدند که وقتی طرد اجتماعی اتفاق میفته، توی آزمون همین cyber ball بیشتر دو کانون هست که خیلی در واقع پر رنگ دچار تغییر activity میشه. یکیDACC این دوتا جا رو پس یاد بگیرید چون انقدر توی این ادبیات و پیشینه ی این در واقع دنبال میشه که شما دیگه خسته میشینین دوتا لغت رو بذارین همه جا. یکی dorsal anterior cingulate cortex که جاش میشه تقریبا اینجا ، این اگر یک برش در واقع نیمرخ از مغز باشه شما اینجا corpus callosum رو میبینید و بالاتر از اون ناحیه ی cingulate رو میبینید و در واقع dorsal anterior cingulate cortex هست. پس این یکی در اینجا قرار گرفته و دیگری anterior insular و DACC تو بیشتر این ها فعال میشد. حتی تو مطالعاتی که انجام دادن انقدر تعدادش زیاد بود که میتونید متاآنالیزش کنید. تو مطالعات مختلف چیزی که در آورده بودن اینه که social distress ک بعدا میتونی از طرف بپرسی که اومدی بیرون چقدر ناراحت شدی؟ بعضی ها میگفتن هیچ هم ناراحت نشدم ولش کن بابا، گور باباشون بازی نکنن اصلا حوصله ندارم. اونقدر ناراحت شدم بعضیا خیلی ناراحت میشن میگن نه خیلی بهم برخورد اینجا نشستن من دارم حرف میزنم اونا گوش نمیدن و خود شمام که الان اینجا نشستید آدمهای متفاوتی هستین بعضیاتون واقعا یه بار براتون پیام بیاد مثلا شما پیام بفرستید طرف سین کنه و جواب نده یا اصلا بلاکتون کنه یا حس کنی که گوشی خاموش کرد یه احساس کلافگی خیلی شدید پیدا کنید. منتهی چیزی که درآورد این که نگاه کنید هر چقدر احساس distress اجتماعی بیشتر میشه activity در DACC بیشتر شده و dorsal anterior cingulate cortex و گروههای مختلف و مطالعات مختلف درومده. پس شما ببینید حتی یک خط خیلی واضحی داره و همبستگی مثبتی هست بین احساس distress اجتماعی احساس آزار اجتماعی و فعال شدن DACC . پس اولین یافتش شاید بگیم این بود rejection hurts یعنی طرد شدگی درد داره همونطور که پائول مکلین” گفت. گفت این میراث پستاندار بودن ماست. که البته این هم خدمتتون بگم پایینتر از پستانداران هم rejection درد داره براشون تو پرنده ها واضحا اینگونه هست و حالا بحث خواهم کرد که آیا تو خزنده ها هم طرد بشن مثلا یه خزنده ای اون یکی تحویلش نگیره، به دیوار بخوره سلامش یا نمیدونم یا اومد من رو تحویل نگرفت روش رو برگردوند اونور، کلش رو چرخون نمیدونم دمش رو چمباتمه کرد دور کلش، من نگاه نکرد اونم حالش گرفته میشه یا نه ؟ که اون هنوز روش یه مقدار بحث هست حالا الان وارد نشوم ادامه خواهم داد . خب این یافته اول. بریم یافته دوم چی بود؟ خب در این تصویر شما با یه نمای بهتری از DACC و anterior insular رو میبینید. منتهی چیزی که متوجه شد اینم جالب بود! که اگه یه آدم رو فیزیکی اذیتش کنیم، hurt کنی مثلا سوزن بزنید دستش، دستشو لای مثلا در بمونه لای کشو بمونه، انگشتش رو فشار بدین شوک ملایم الکتریکی وارد کنید در اون فرد هم anterior insular و DACC فعال میشه. علاوه بر اون البته ما میدونیم که در درد فیزیکی منطقه ی S1 ، منطقه ی S2 و posterior insular هم فعال میشه. ولی اینها در واقع جای درد رو مشخص میکنند یعنی این کانون ها بیشتر به localization یعنی موضع درد رو شناسایی کردن است . وقتی درد اذیتت میکنه میزان اذیت درد فیزیکی با AI همون anterior insular و DACC ارتباط داره . پس یافته ی جالب دیگه ای که اینا متوجه شدن اینه : باز یه نمای دیگه میبینید این نما از روبرو هست ، dorsal anterior cingulate cortex و anterior insular چپ و راست. خب حالا وقتی چیز جالب که متوجه شدم اینه که در واقع محل های درد فیزیکی با محل های درد طرد اجتماعی یکیه. یعنی شما وقتی انگشت لای در میمونه با این که دیگران تحویل نمیگیرند، جواب سلامت رو نمیدن یا میای تو جمع بلند میشن میرن همون جای مغزت درد میگیره و در واقع این یک مجموعه ای از چالش های جالب فلسفی، علوم شناختی، روانشناسی ، روانپزشکی را ایجاد کرد که در واقع اونجوری که ما تحتاللفظی میگیم آی قلبم رو شکستی، آخ بهم خنجر زدی، چرا این حرف رو زدی؟ من رو سوزوندی، واقعا من سوزوندی با این حرفت دقیقا همون جاهای مغز فعال میشه که واقعا با آب داغ بسوزوننت. و این خیلی جالب بود به عبارت دیگرphysical pain درد فیزیکی با درد روانی یک همبستگی داره و هر دو یه جا ادراک میشن. پس خیلیا این رو مطرح کردن که پس این نوعی کلام استعاره گونه نیست مغز واقعا داره همون جا رو تجربه میکنه. حالا من مطالعات دیگری رو براتون خواهم گفت و شما خواهید دید که چقدر جالبه حتی توی حیوانات هم این قضیه هستش و باز یافته‌های جالب دیگه‌ای توی همون ۱۰و ۱۲ سال , Naomi Eisenbergerو Williams نشون دادن,که البته اون تیمشونه و خیلی‌ها این کارا رو تکرار کردن و گروه‌های دیگه تکرار کردم و این دو نفر چون پیشکسوت بودن اسمشون خیلی می‌درخشه و بقیه یه جوری به این‌ها اقتدا می‌کنند .یافته دیگه‌ای که داشتن در واقع این بوده که همبستگی که وجود داره این هم جالبه که میشه این سومین یافته ما بین درد اجتماعی و درد فیزیکی دوستان عزیز همکارانی که روانشناس بالینی هستین روانپزشکان عزیز دستیار روانپزشک این خیلی اهمیت داره و این خیلی از معماهای ما را حل می‌کنه ,یعنی درد روانی با درد فیزیکی همبستگی داره و اون آدم‌هایی که فوبیای اجتماعی دارند احساس می‌کنن تو جامعه طرد شدن و احساس می‌کنم سرخوردگی دارند وقتی که با دیگران مواجه میشن همش نگرانند که الان دیگران مسخره‌شون کنن هولشون بدن بیرون .و اون‌هایی که توی جامعه با قلدری طرد شدن و این پدیده bullyingاینجا قرار می‌گیره اون قلدری که توی مدارس میشه و یکی به اون بچه رو طرد می‌کنه شدیداً همبستگی داره با احساس درد فیزیکی ,یعنی اونایی که آستانه درد فیزیکیشون پایینه آستانه طرد شدنشون هم تا حدی پایینه یعنی این دوتا یه جورن یعنی مثلاً اگر شما همون جوری که یه سیخ داغ بهتون می‌چسبونن و می‌گید آی آی دردم اومد و میگید که من خیلی سوختم و ازش گریزان هستید اون آدم‌ها احتمالاً همون قدر هم می‌ترسند از اینکه طرد بشن یا احساس rejection دارند .یعنی اصولاً دردپذیر بودن توی افراد ریشه مشابه داره پس اینم یافته دیگری بود .پس دوستان عزیز این می‌تونه خیلی چیزها رو توضیح بده یعنی شما در نظر بگیرید که اینایی که فکر می‌کنی یه جوری زودرنجن یا نگران هستند تو روابط دو نفره و روابط جمعی همش نگرانن که نکنه اون طرف به من بی‌محلی کنه و نکنه منو ول کنه که بره قهر کنه نکنه روشو برگردونه اگر این کارو بکنه من چیکار کنم یه همبستگی بین اون وجود داره با اون آدم‌هایی که میگن که نکن الان دستم بشکنه نکنه الان دستم ببره اگر دستم زخم بشه من باهاش چه جوری کار کنم یعنی physical pain یه همبستگی داره با social pain درد فیزیکی با درد اجتماعی باز یافته‌های دیگری هست مثلاً دیدن عناصری که آستانه تحمل شما رو به درد اجتماعی کم بکنه ,آستانه تحمل شما رو به درد فیزیکی هم کم می‌کند و برعکس و عواملی که درد فیزیکی شما را کم می‌کنه کمک می‌کنه که درد روانی شما هم کم بشه و برعکس. پس به عبارت دیگر مثل اینکه درد اجتماعی متعالی اون دردی که طرف میگه یه جوری همگروهیام منو ول کردن و منم تنها گذاشتن بهم نارو زدن بهم خنجر از پشت زدن یه جوری همون درد فیزیکیه که پیچیده‌تر شده و این جالبه یعنی اینکه ریشه مشترک داره و شما بشین نگاه کن چه چیزهایی که حالا میگم این یک مقاله مروری قشنگیه که من تک تک این‌ها رو سعی می‌کنم با گستره بیشتری خدمتتون توضیح بدم. مثلا اونایی که دیدن early social traumaدارن.درامای کودکی اجتماعی زود هنگام مثلاً ما اول دبستان رفتیم اونجا و توی همون اول دبستان همه بچه‌ها با ما چپ افتادن و ما رو انداختن بیرون ,مثلاً ما ۵ سالمون بود و بابای ما همیشه با ما قهر می‌کرد و ما رو از خونه می‌نداخت بیرون زیرزمین و نمی‌دونم چی, اما اوناییکه social Dreama دارن در واقع تحمل درد اجتماعیشون کم میشه و جالب این آدم‌ها تحمل درد فیزیکیشون هم میاد پایین و اصلاً این یک تجمع از یاخته‌های روانپزشکی هستش همونطور که شما می‌دونید neglected child بودن ,کودکانی که مورد اغماز و غفلت قرار گرفتند بعداً بیماری‌های فیزیکی بیشتر می‌گیرند بعداً دردهای بدنی بیشتری می‌گیرند پس trauma اجتماعی زود هنگام شکست ,وقتی که شما شکست خوردی و در امتحان رد شدی کنکور قبول نشدی اون نگاه‌های دیگران دردناک‌تره سر سفره یکی سرش رو برگردون زنگ زدم یکی آیفون رو جواب نداد و برنداشت و از پشت پنجره ما رو دید ولی در رو باز نکرد ,دید گوشی من reject کرد یا از الکی ناپدید شد ,همون‌ها بیشتر میشه احساس دردش و چون که گفتم درد اجتماعی به درد فیزیکی هم منجر می‌شه همینه یعنی شما وقتی کنکور رد شدی خدای نکرده آزمون برد و ارتقا و رد شدی اتفاقی که برات می‌افته این هستش که می‌بینی ای بابا پا دردتم بیشتر این آرتروزمم بد تر شد و این گردن درد و میگرنم هم بدتر شد یعنی مسیرهای مشترکی دارد , social exclusion طرد اجتماعی ,وقتی که شما احساس می‌کنی که آره بقیه ما رو تحویل نمی‌گیرن همش پنجشنبه جمعه‌ها کوهن همش رستورانند و از ما هیچ خبری نیست و هیچ وقت اسم ما توی لیستشون نیست همون آدم در فیزیکی بیشتری می‌گیره درد روانی بیشتری می‌گیره و جالب درد فیزیکی اون افزایش پیدا می‌کنه پس شما می‌تونی بفهمی اون سالمندی که طرد شده و درد آرتروز هم داره اون یه درد مضاعف رو هم داره تحمل می‌کنه .و گاهی اوقات شما می‌گید که من رفتم بهش سر زدم و آرتروزش بهتر شد این معما چه جوری حل میشه که این معما اصلاً یه چیز خیالی و غیر قابل باور نیست علم خیلی قوی پشتشه وو شما DACC یه جوری تلطیف کردی و باز خیلی از این توضیحات رو میده که چرا بعضی از این طب‌ها alternative مثلاً ما نگاه می‌کنیم مثلاً اون دارو نمی‌تونه موثر باشه اصلاً دوزی نداره که موثر باشه اصلاً کدوم مطالعه RCT نشون داده که اون موثره ولی طرف می‌خوره و میگه که خیلی خوب بود شما از این قافلی که اون حکیم داره با طرد اجتماعیش در واقع برخورد می‌کنه یعنی یه جوری تحویلش گرفته و همین باعث کاهش آلام فیزیکی شده یعنی انقدر از مسیرها واضحه اون پایین هم داریم مثلاً وقتی انسان‌ها حمایت اجتماعی دارند و هم تیمی‌هاشون وایسادن درد فیزیکیشون کمتر میشه و حتی این یکی رو من یه ذره با دیده ی شک نگاه می‌کنم ولی من ادبیاتش رو دیدم و پژوهش‌هاشو دیدم که به نظر میومد که معتبر بود.استامینوفن یعنی استامینوفنی که شما برای درد پا دردتون می‌خورید درد اجتماعیتون رو هم کم می‌کنه که اینجا به نظر من یه ذره اغراق کرده و من استامینوفن زیاد خوردم ولی حس نکردم که درد اجتماعی رو کم می‌کنه ولی لااقل توی مطالعات دوسوکوور نشون داده که شما وقتی استامینوفن از می‌خوری طرف جوابتم نده بلاکتم بکنه کمتر اذیت میشی ولی اون یکیش رو واضحاً قبول دارopiates مواد افیونی که این‌ها شاهکارند که شما وقتی مواد افیانی می‌زنی فقط کمردردت خوب نمی‌شه که این حسی که کسی تحویلت نمی‌گیره کسی بهت محل نمی‌ذاره این هم خوب میشه و شما می‌تونی بفهمی که چرا اعتیاد سمجه و چرا وقتی با معتادها صحبت نمی‌کنه و طردشون می‌کنی و اونا رو می‌فرستیشون یه جا و به خیال خودت از شرشون راحت میشی اعتیادشون بدتر میشه چون وقتی طرد اجتماعی میشن نیازشون به مواد افیونی افزایش پیدا می‌کنه و شما می‌بینی که عجیبه یعنی سیستم یکی از جاهایی که به شدت توش گیرنده داریم DACC antiracist یعنی گیرنده‌های افیونی داریم ,پس دوستان عزیز در واقع تصور نکنید که مورفین فقط یه physical incilerو یک ضد درد فیزیکی یک ضد درد اجتماعی هم هست حالا این بدآموزی داره ولی وقتی شما دوستت پارتنرت یا همسرت خانوادت طردت می‌کنن اون حس خنجر خوردن رو داری و بهت نارو می‌زنن بدآموزی نداشته باشه ولی مواد افیونی ومورفین درد اون رو هم کنترل می‌کنن و این فقط تلقین نیست البته خود تلقین یه مکانیزم پیچیده روانی هست ,پس می‌بینیم که او چه دنیایی رو توی همین ۱۰ ۱۲ سال اخیر کشف کردن و رشد کرده و این یه اسلایدیه که فکر کنم اسلاید آخر برای این جلسه است که خدمتتون می‌خوام بگم که یکی از شویات دیگه‌ای هم کردن توی همون ۱۰ ۱۲ سال که یکی از کشفیات جالب دیگه اینه پس الان من سه چهار تا کشف رو گفتم و قراره با توضیحات بیشتر و حواشی اون بحث کنم که مثلاً شما مثلاً وقتی توی دوره دبستان کسی تحویلتون نمی‌گرفت که آیا این مستعد این میشه که توی بزرگسالی بعداً بیشتر کمردرد بگیری جوابش اینه که بله و اون آدم‌هایی که محبوب اند و همه دوسشون دارن می‌بینیم که کمتر حتی درد فیزیکی می‌گیرند و همونطور که توی مقدمه بهتون گفتم بیشتر عمر می‌کنن و وقتی که دور و برت یک سری آدم باشند که ببینی برات حمایت اجتماعی دارند تامین می‌کنند درد فیزیکیت کم میشه از شما این رو می‌فهمی که اون مادربزرگ‌هایی که میگن بچه‌هامون یا نوه‌هامون بهمون سر نمی‌زنن چرا همش گردن درد و کمردرد و علائم فیزیکی دارند و در عین حال وقتی میرن دکتر چیزی پیدا نمی‌شه خیال می‌کنند که این‌ها دارن تمارض می‌کنند در صورتی که آستانه‌های این دو تا درد یه جوری هست و برعکس توی ما خانواده‌هایی رو که می‌بینی که میگن آخ آخ اون با اون زانوی داغونش چه توی جمع نشسته و داره خوش و بش می‌کنه و شما می‌بینی که ناخودآگاه فقط داره زانوش رو می‌ماله و یک پارچه بسته دورش می‌لنگه ولی شکایتی نداره و وقتی اون رو می‌بری توی دستگاه ام آر آی می‌بینی که DACC اون فعال نیست و اون درده اونقدر اذیتش نمی‌کنه چرا چون عزیزانش دور و برشن و این حتی توی حیوانات هم صدق می‌کنه به این هم خواهیم رسید که حتی توی رده‌های حیوانی وقتی دارن همدیگرو می‌لیسن و به همدیگه توجه می‌کنند دردشون کم میشه و این خیلی از معماهای طب و روانپزشکی رو حل می‌کنه و می‌فهمید خیلی از این چیزهایی هم که میگن توجیه علمی داره که مثلاً من یه جوشونده‌ای رو خوردم و خوب شدم اون توجه دلسوزی و اون مراقبت و اون کسی که اون جوشونده رو داده دستت و مهربانانه بهت نگاه کرده اون در واقع آستانه دردت رو کم کرده و چند مورد آخر را خدمتتون بگم که اون یکی هم خیلی جالبه و چیز عجیبی رو در مورد social pain کشف کردن و این یکی از معماهایی هست که ذهن من رو هم درگیر کرده که این چرا اینجوریه که دیدین این درد اجتماعی و درد فیزیکی خیلی شبیه به همدیگه بودن ولی یه تفاوت عجیب و جالب دارند که میگن یاداوری درد فیزیکی خیلی دردناک نیست یعنی شما مثلاً بهتون بگن که اون روز پات شکسته بود یادته میگی آره آره یادمه و الان بیا بهش فکر کن و دقیق بگو چی شد و شما می‌گید که اون روز داشتم راه می‌رفتم لیز خوردم الان صحنش یادم میاد خوردم به لبه جدول و پام شکست و میگن که الان چطوره میگه الان بد نیستم خوبم میگن که حس بدی نداری میگه که آره الان یادش افتادم حسم بد شد ببینید این درد اولیه است .این درد فیزیکی که یادم اومده اگر درد اولیه انقدر بوده وقتی یادت میاد انقدر یادت میاد توی اسلاید ببینید خیلی کم یادت میاد مثلاً به شما بگن که همون لحظه که پاش شکسته یا دستش مونده لای در همون لحظه که یه اتفاق بد فیزیکی افتاده مثلاً ۸ واحد متوسط درد داشتن وقتی که یادش میاد بهش میگن الان چقدر درد میگه دو واحد ولی درد اجتماعی یه چیز عجیب داره که همون لحظه بهش میگن که یادته مثلاً بهت نارو زدن و دعوتت کردن و بعد تو شب تصادفی زنگ زدی دیدی که همه فامیل دور همدیگه جمعن و به تو الکی گفته بودن که مهمونی نیست به همه رفته بودن تولد و تو یکی رو دعوت نکردن نمی‌دونن ما قیافه‌مون چی بوده فکر کردن دندون چی خوری نداریم قیافه‌مونو دوست ندارم میگن نحسی ما رو عروسی دعوت نکردن اینا انقدر ناراحت شدم. مثلاً ۸ شماره بعد از یه مدت که میگن خب حالا یادمون یادمون بیفته چقدر ناراحت میشیم خب خیلی باز دوباره زیاد یادت میفته ناراحت میشی اینا relived pain پس یه چیز عجیب دیگه که در مورد social painدرد اجتماعی هستم مقایسه با درد فیزیکی این هستش ک درد اجتماعی خاطرشم می‌تونه همونقدر دردناک باشه یعنی حافظه درد اجتماعی خیلی شدیده ولی حافظه درد فیزیکی خیلی شدید نیست اون دندون درد شدید می‌تونی بگی که آره عجب دردی داشت هیچی نمی‌تونستم بخورم ولی اون روزی که مثلاً همه یه جور مسخرت می‌کردن بیرون می‌کردم هنوزم که هنوزه یادم میافدههنوزم که هنوز آتیش می‌گیرم و اینم یه معمای دیگه است که چرا درد اجتماعی فراموش نمی‌شه خب این می‌تونه اینو نشون بده که خوب او پس یه چیز شدیدتره دیگه و باز ما یه چیزای دیگه‌ای هم اینجا داریم که مثلاً هنگامی که شما باز همون DACC نگاه کنید ک DACC که خدمتتون عرض کردم پژوهش DACC نگاه کرده شما اگه درد یکی دیگه رو هم تجسم کنی باز همون کانون فعال می‌مونه یعنی میگم فلانی پاش شکسته از اتاق عمل اومده بیرون شما پای ملتهب اون رو می‌بینید شما رو هم ازتون تصویر بگیرن می‌بینن که DACC فعال دارید یعنی جالبه که در انسان‌ها مثل اینکه اونایی که دردشون رو ببینی همون کانون روشن میشه منتها چیز عجیب اینه که درد اجتماعی اتوماتیک سرایتش کمتره و باید حتماً یه آشنا باشه و تو اون خیلی پررنگه و شما اگر نگاه کنی و می‌بینی که یک غریبه‌ای طرد شده خیلی DACC شما فعال نشده empathy for social pain of stranger غریبه اخراج شد یا یه غریبه توی جمع راه ندادن ما شنیدیم که فلانی پولدار شده و دومادشونو انداختن بیرون نمی‌دونم جشن تولد بوده بعد مدرس قهر کرده رفته شما اینجا خیلی کانون نمی‌بینی ولی اگه یکی از عزیزان شما دچار درد طرد اجتماعی بشه DACC شما فعال میشه پس یه ویژگی دیگه‌ای داره و یکی از این ویژگی‌ها چی بود این بود که یادآوریش خیلی شدید و دردناک یکی دیگش هم اینه که مال عزیزاتم همون قدر دردناکه این حسی که دوست صمیمی شما خیط شده و از جمع اونا انداختن بیرون همون قدر می‌تونه شما رو منقلب البته درد فیزیکی رو گفتم هست ولی درد روانی مثل اینه که شما باید درد روانی اجتماعی هر چقدر به طرف نزدیک‌تر باشی خیلی پررنگ‌تر اونو تجربه خواهی خوب این جلسه رو من اینجا تموم بکنم فعلاً یه سری از کارهای Naomi Eisenbergerو Williams رو گفتم خلاصه‌ای از ۱۰ ۱۵ سال کار که توی چند مجله مشهور چاپ شده در science چاپ کرده اون مقاله رو سال ۲۰۰۳ رو rejection heartsدر nature reviews در سال ۲۰۱۲ چاپ شده و مبحث دیگه‌ای که راجع بهش جلسه بعدی می‌خوام صحبت کنم اینه که به غیر از این تست‌ها یه سری مقیاس‌هایی هم درست کردن که حالا این مقیاس‌ها رو خدمتتون ارائه میدم که راجع به خودتون هم ببینید که این مقیاس‌های طرد شدگی اجتماعی چقدر هستش تا جلسه بعد خدانگهدار .
Document