شماره 161: طردشدگی اجتماعی و تنهایی

پادکست دکتر مکری
تیر 1399
قسمت ششم

شماره 161: طردشدگی اجتماعی و تنهایی

پادکست دکتر آذرخش مکری
شماره 161: طردشدگی اجتماعی و تنهایی
Loading
/

متن پادکست

جلسه ششم می شود از مبحث طرد شدگی . علم جدید طی ۲۰ سال اخیر چه یافته های جذابی دارد و چگونه می توان آنها را در زندگی به کار برد اگر یادتان باشد تا اسلاید شماره ۶۹ جلو آمدیم و اشاره کردیم اثرات حاد طرد شدگی خیلی متنوع است یک عده افسرده می شوند و یک عده خشمگین می شوند و اتفاقا یک عده خیلی ملایم می شوند و یک عده دوست داشتنی تر می شوند یک عده می خندند ولی پست آن خنده پر از خشم و عصبانیت است یک عده کینه به دل گرفته و دنبال انتقام هستند و عده ای می گویند به طور عجیبی مجذوب آن آدمی می شوند که آنها را طرد کرده است حالا مجذوب آدمی که آنها را طرد کردن شدن یکی از مباحث جالب است که در طب اعتیاد خیلی به آن می پردازند و می گویند شما احساس می کنید چیزی به شما آسیب زده ولی آن را بیشتر می خواهید این در مصرف مواد نیز وجود دارد طرف می داند و با شما صحبت می کند برای شما خیلی خوب استدلال می کند و می گوید که میداند این مواد به زندگی او آسیب رسانده و منشا تمام بد بختی های او از آن است ولی نمی داند که چرا هر کاری می کند نمی تواند از آن دل بکند و یک کششی در خودشان حس می کنند و این ها پیچیدگی های این فرایند عجیب طرد شدن است . اگر موافق هستید من به صورت منتخب مقالاتی را خدمتتان معرفی کنم و ببینیم چه چیز هایی را می توانیم در مورد مقوله طرد شدگی بیابیم . یک مقاله بسیار پر حجم و در واقع پر محتوایی است ولی متاسفانه مطلب زیادی در انتها باقی نمی ماند . who gets ostracized چه کسی طرد می شود ؟ چه کسانی بیشتر مستعد طرد شدن هستند ؟ personality perspective on risk and protective factors of ostracism در واقع یک رویکرد شخصیتی در مورد عوامل خطر و عوامل حفاظت کننده در مورد طرد شدگی است . منتهی خیلی معاصر است و فکر می کنم از این جدید تر چیزی پیدا نشود و مربوط به ژورنال personality و social psychology است ژورنال شخصیت و روانشناسی اجتماعی و مربوط به سال ۲۰۲۰ است . من سعی کردم این مقاله را عصاره اش را بیابم اما متوجه شدم که خیلی نامتناقض است و به یک انبوهی از پژوهش ها اشاره کرده که به دنبال این هستند که آنهایی که بیشتر طرد می شوند چه کسانی هستند ؟ آیا ظاهر یا حرف زندان اشکال دارد ؟ ولی اشکال این است که در انتها چیز زیادی در آن باقی نمی ماند برای اینکه به درستی نمی‌دانیم که چرا بعضی ها طرد می شوند . فراموش نکنید که همه چیز اصل کلی نیست در این قضیه مثلا یکی بگوید دلیل آن ظاهر و حرف زدن و هوش پایین است . نه خیلی از این شاخص ها در مطالعات متعدد رد شده و شما نباید فکر کنید که فقط آدم های با هوش هستند که طرد نمی شوند . در واقع می بینید گاهی اوقات خلاف آن نیز وجود دارد و افرادی که هوش پایین ترین دارند خیلی خوب در سیستم می مانند و آنهایی که اتفاقا خلاق هستند و ذهن پویایی دارند طرد می شوند . چیزی که در این مقاله شاید ارزش داشته باشد این است که در آن نظام سرشتی ۵ قسمتی که می دانید که بر روی ۵ صفت اصلی مانور می دهند و شامل آن حالت نوروتیزیسم و حالت برون گرایی یا extroversion و حالت opened یا باز بودن به تجربه و آن حالت مسئولیت پذیری به نام come she in nestes و یک حالت در واقع پذیرا بودن و مهربان و همدل بودن به نام egg rebolones چیزی که فهمیدند این است که شاخص های شخصیتی بیشتر از همه با مقوله طرد شدن ارتباط دارد یکی پدیده come she in nestes یعنی مسئولیت پذیری و دیگری egg rebolones . آنهایی در واقع come she in nestes پایینی دارند در آنها بیشتر امکان طرد شدگی وجود دارد و می توان دلیل آن را حدس زد . برای اینکه وقتی شما به عناصر موجود در come she in nestes توجه می کنید مسئولیت پذیری و استمرار در کار و پذیرفتن اموری که به شما محول می شود و سر وقت و منظم و منضبط بودن و رعایت کردن قوانین در دل come she in nestes و آن حس مسئولیت پذیری وجود دارد و در آنهایی که come she in nestes پایینی دارند یعنی اگر come she in nestes افراد را به سه دسته تقسیم کنید آن حالت مسئولین پذیری را پایین و متوسط و بالا . آنهایی که پایین هستند امکان طرد شدگی بیشتری را نشان می دهند که به نظر می رسد که داشتن بالا یک عنصر محافظتی است . پدیده دیگر آن egg rebolones است egg rebolones آنهایی هستند که مهربان و همدل هستند و با دیگران با لطافت برخوردار می کنند و دوست دار بقیع هستند و می توان حدس زد که آنها با طرد شدگی پایین ترین همراه هستند ولی نکته جالبی که نمی توان حدس زد و من نیز انتظار نداشتم مثلا نوروتیزیسم است آنهایی که خیلی پایه اضطرابی و وسواس دارند و خیلی افسرده و غمگین هستند که اصطلاحا می گوییم نوروتیک هستند خیلی این قضیه به طرد شدگی ارتباط پیدا نمی کند یعنی نشان می دهد که نگران بودم و غمگین بودن و زیاد خندان نبودن به این معنی نیست که طرد نمی شوید و از طرفی دیگر برون گرا ها یعنی آدم های که خیلی معاشرتی و خندان هستند و دوست دارند در جمع باشند و خودشان را در جمع مطرح کنند لزوما طرد شدگی کمتری را تجربه نمی کنند چون می توان حدس زد که بعضی ها از این رفتار خوششان نمی آید و همه این پدیده را دوست ندارند . باز مقاله دیگری وجود دارد که نکات جالبی دارد که چگونه طرد شدگی را می توان تعدیل کرد ؟ پس از اسلاید ۷۰ وارد این بحث می شویم . شما به درستی نمی توانید پیش بینی کنید که چه کسی طرد می شود یا نه ؟ یک شاخص های خیلی کلی دارد و شما نیز به راحتی نمی توانید بگویید که تیپ شما به گونه ای است که طرد می شود و بررسی کردند و متوجه شدند که خیلی ظاهری نمی باشد و نباید فکر کنید هر که ظاهر خوبی دارد و خوشتیپ است او را طرد نمی کنند و بر عکس پس اگر ما خیلی نمی توانیم طرد شدگی را مدیریت و پیش بینی کنیم شاید بتوانیم ضربه آن را ملایم تر کنیم یعنی در پدیده درمان و مداخلاتی که افراد می گویند که یک چیزی بگویید که به درمان بخورد این گونه گفته می شود که طرد شدگی آنقدر خودش هسته نیست که تلطیف و ملایم کردن طرد شدگی مهم است یعنی آن پدیده ای که روان درمان گر ها بر روی آن کار می کنند به نام cafeling the blow off social experssion نرم کردم ضربه طرد شدن اجتماعی می گویند این مهم است و انسان بیشتر در این با یکدیگر اختلاف دارند نه خود مقوله طرد شدگی و طرد شدگی ممکن است توزیع خیلی فراگیر داشته باشد و به این راحتی نیز قابل پیش بینی نیست که در کجا طرد می شوید یا نه و لزوما بعضی ها این اعتراض را مطرح می کنند و بعضی ها می گویند که بهتر است که از این جمع طرد شویم نمی خواهیم با آنها باشیم . پس هنر اصلی در آن نیست که طرد نشوید هنر اصلی این است که اگر طرد شدید ضربه را نرم کنید cafeling the blow off social experssion مقاله جالبی است که در مورد اینکه چه کسانی بهتر ضربه را تحمل می کنند بحث کرده است . در این مقاله یک محصول فرعی نیز وجود دارد که یک طبقه بندی را ارائه داده که شاید شما دوست داشته باشید بر روی آن تامل کنید و این است که انواعی از طرد شدگی وجود دارد و طرد شدگی را به سه طبقه تقسیم کرده است و من خودم خیلی به طبقه بندی علاقه ندارم و فکر می کنم خیلی از این ها مجازی است و گاهی اوقات فکر کنید که انواع طرد شدگی چیست ؟ جالب است . گفته که وقتی یک نفر را طرد می کنید هنگام طرد شدن آیا یک مکاتبه یا یک مباحثه یا ارتباط آشکار وجود دارد که او را طرد می کنید یا نه ؟ فرض کنید یک عده جمع می شوند و سلام می کنند و می گویند که شما دیگر به اینجا نیا و خدانگهدار و این می شود active communication یعنی در واقع ارتباط یا تعامل مستقیم . ولی در بعضی ها بدون اینکه communication شوند این اتفاق می افتاد یعنی خودش حس می کند که دیگر ما را راه ندادند و پیدا نشدند و قرار بود با ما تماس بگیرند قرار بود ما را انتخاب کنند اما نکردند و در تعریف می گوید که بین روانشناسان اجتماعی این تفاهم شکل می گیرد که اگر کسی بدون اینکه بداند یعنی بدون اینکه مستقیم به او بگویند که شما دیگر welcome نیستید و دیگر به اینجا نیا و کم کم بدون اینکه خودش حواسش باشد او را از جمع خارج کنند به آن ostracism گفته می شود در صورتی که یادتان است در یونان باستان روی ostracon می نوشتند و رای می گرفتند و می شمردند ولی امروزه ostracism وقتی می خواهند یک عده را طبقه کنند زمانی است که مثلا شما در مدرسه هیچ کسی نگفته که از شما بدش ما آید و در کلاس نیا ولی بچه خودشان با یکدیگر قرار می گذارند و به مهمانی و ورزش می روند و ما را خبر نمی کنند که به آن ostracism گفته می شود . بعد اگر یک communication وجود دارد یعنی یک نوع تعامل وجود دارد و آن تعامل مستقیم باشد و مستقیما به طرف بگوید که تو نیا نمی‌خواهیم تو را ببینیم و دیگر با من تماس نگیر اگر تماس بگیری قطع می کنم به این explicit rejection گفته می شود یعنی طرد آشکار و یک حالت دیگری نیز وجود دارد که به آن طرد پنهان یا طرد دو گانه گفته می شود ambiguous rejection که در این طرد دوگانه مکاتبه یا کلام و ارتباط و گفتمان انجام می شود ولی مستقیم نیست که بگویند دیگر نیا بیشتر می توان سر دواندن را مثال زد این جملات مشهور آن است که خیلی خوب شد خیلی ممنون از اینکه شما این رزومه را ارائه کردید اگر فرصت شد و بودجه داشتیم با شما تماس می گیریم که به آن ambiguous rejection گفته می شود . ambiguous rejection مثال های دیگری نیز دارد مثلا شما اشاره می کنید که یک طوری طرف را دست به سر می کنند مثلا در جمع های دوستانه می گوییم که خیلی دوست داریم شما در جمع ما باشید خیلی عالی است ولی متاسفانه متوجه شدیم که برنامه سفر چند صندلی بیشتر جا نداشته یا مثلا هتل اتاق نداشته بنابراین فکر کنم فرصت بعد در خدمتتان باشم در صورتی که منظور این است که شما را نمی خواهیم و جالب است که پژوهش کردند و فهمیدند که هر کدام از این ها فایده ها و آسیب هایی دارد مثلا در این مقاله یک چیز جالب وجود دارد که مثلا در مدل explicit rejection دقت کنید که سو تفاهم نشود بعضی ها به این قسمت که گوش می دهند سریع استنتاج تمام نکنند در آن نوع طرد مستقیم متوجه شدند که در درصدی از انسان ها و شرایط وقتی در کنار طرد مستقیم ابراز تاسف و عذر خواهی می کنید میزان اثر طرد بدتر می شود یعنی اینکه به طرف بگوییم که من متاسفم و خیلی ناراحتم که این جواب را به شما بدهم واقعا من احساس بدی دارم ولی شما در گروه و جمع ما پذیرفته نشدید درخواست شما رد شد و عجیب است من فکر می کردم همیشه عذرخواهی کردن و مودب بودن کمک کند ولی اصلا یک تئوری وجود دارد که چرا عذرخواهی کردن در بعضی موارد به ضرر هر دو طرف تمام می شود ؟ برای اینکه عذرخواهی کردن نشانی از عدم صداقت و نشانی از نفاق تلقی می شود یعنی اینکه شما چرا متاسف هستید ؟ اگر متاسف هستید چرا این را می گویید ؟ به خصوص در روابط بین فردی مثلا دختر و پسر مثلا من خیلی متاسفم میدانم که تو واقعا آدم دوست داشتنی هستی تو آدم خیلی خوبی هستی ولی نمی توانم تو را به همسری قبول کنم پس دارید دروغ می گویید . چرا متاسف هستید ؟ برای چه متاسف هستید ؟ یا از این مدل که یک نوع دروغی در آن شکل می گیرد که واقعا حس می کنم تو می توانستی بهترین انتخاب زندگی من باشی ولی خیلی عذر می خواهم و نمی توانم . می گویند که جالب است یکی از پژوهش های است که چرا عذرخواهی در عده زیادی از افراد کم هم نیستند به تشدید طرد شدگی منجر می شود ؟ چون نشان می دهد که دارید دستکاری می کنید و با او صادق نیستید و باید بگویید که من انتخاب خودم را دارم و شما در انتخاب من نیستید . متاسف نیستم و عذر نمی خواهم و بدهی نیز ندارم . گاهی اوقات این طور بهتر است . باز می گویم که نمی توانیم این طور ترقی کنید ولی این مطلب را به این دلیل گفتم که طور دیگری تلقی نکنید که همیشه اگر یک چیز را نرم کنید و ضربه را بخواهید ملایم تر کنید و طوری به طرف بگویید که او ناراحت نشود حتی گاهی اوقات خیلی شدید تر ناراحت می شود و متوجه شدند که ambiguous rejection مدل ابهام گونه و سر دواندن یک عده را بیشتر اذیت می کند منتهی اینکه چه کسی بیشتر اذیت می شود ؟ چرا یک عده از عذرخواهی عصبانی می شوند ؟ چرا یک عده از دو پهلویی عصبانی می شوند ؟ چرا یک عده از ostracism عصبانی می شوند ؟ می گویند در واقع هیچ ارتباطی نداشتیم و نفهمیدیم که چه شد که همه رفتند و ما تنها شدیم مانند آنهایی که تا وارد یک گروه می شوند و متوجه می شوند که اعضای گروه ساکت می شوند و بدون اینکه چیزی بگویند ناپدید می شود بدون اینکه بگویند کار داریم یا اینکه بگویند شما آمدید اینجا ما بخاطر شما می رویم این یک ostracism بدون active communication است . در واقع بدون آن گفتمان مستقیم است . این نیز یک چارت اصلی دیگر است که می گوید وقتی افراد می خواهند طرد شوند در چه حوزه هایی خیلی دچار آسیب می شوند ؟ در واقع نیاز های فرد همان کسی که طرد می شود . می گویند ۴ حوزه است که خیلی آسیب می بیند : اعتماد به نفس یا self confidence و حس تعلق یا blonging و حس معنا دار بودن وجود یا meaningful existence و مقوله کنترل . یعنی افراد وقتی طرد می شوند فکر می کنند که کنترل زندگی را از دست می دهند و حس تعلق داشتن و اعتماد به نفس را از دست می دهند . از طرفی دیگر یافته های جالب دیگری نیز است فکر نکنید که طرد کننده ها نیز در شرایط راحتی هستند . طرد کننده ها نیز فشار زیادی را نیز تحمل می کنند مثلا خیلی از آنها فشار عاطفی تحمل می کنند وقتی به طرف نه می گوییم جا نداریم شما را نمی توانیم بپذیریم و شما درخواست دادید تا در یک شرکت استخدام شوید مجبوریم که نه بگوییم و آنها احساس بدی دارند هم سعی می کنند که در واقع reputation خود را حفظ کنند آن وجه را حفظ کنند همین که سعی می کنند آسیب روانی نبینند ولی بیشتر پژوهش ها بر روی این قضیه است که آنهایی که طرد می شوند چگونه هستند ؟ پس جواب را در این ۴ مورد وجود دارد می گوید انسان هایی که اعتماد به نفس بالا و حس تعلق به جای دیگر دارند دقت کنید که آنها به یکدیگر سرایت می کنند در واقع انتقال دارد یا احساس معنی دار بودن زندگی را دارند یا حس می کنند بر آموزد کنترل دارند ضربه طرد شدن خیلی برای آنها تعدیل می شود پس بجای اینکه سعی کنیم طرد نشویم بر روی هر کدام از این شاخه ها کار کنیم اعتماد به نفس و احساس تعلق و معنی دار بودن وجود و داشتن کنترل بر زندگی و امور میزان طرد شدگی و ضربه آن را کم می کند و در نتیجه واکنش منفی را که ممکن است از شما سر بزند را نیز کم می کند مثلا اگر یادتان باشد در مقوله کنترل وقتی افراد آن volume آن پیچ صدای هدفون دستشان بود و می توانند آن را کم و زیاد کنند ضربه طرد شدگی را ملایم تر تجربه می کردند در صورتی که آنها از دو حوزه مختلف است و آن هدفون به طرد شدن ربط زیادی ندارد ولی کنترل در حوزه دیگر است مثلا اگر شما در یک اداره شاغل باشید و حتی کنترل نداشته باشید که چه زمانی مرخصی بگیرید و ساعت کار شما خیلی انعطاف پذیر نباشد و خیلی اجازه استفاده از تمام وسایل اتاق ها را نداشته باشید و رمز کامپیوتر را نداشته باشید و از جایی دیگر شما را در مهمانی کارمندان دعوت نمی کنند آن ضربه خیلی شدید تر خواهد بود پس یکی از راه هایی که می گویند بر روی آن کار کنید این است که کنترل افراد بر امور دیگر بالا باشد حس تعقل و اعتماد به نفس آنها بالا باشد وجود معنی دار در زندگی داشته باشند . همچنین متوجه شدند که چند شاخص دیگر با آن مرتبط است که در واقع پیش بینی می کند که چه کسی خشم نشان می دهد ؟ آنهایی که این ۴ شاخص را کم دارند و همچنین چند شاخص دیگر و خودشیفتگی یا narcissism انسان های narcissistic طرد شدگی را بدتر تحمل می کنند و یک سازه دیگر است که آن را باید در مباحث و درسنامه های جدا و در کنار narcissism توضیح دهم چون در دل آن است که به آن حساسیت به طرد گفته می شود مثلا یک عده هستند که حساسیت افراطی به طرد دارند هر جایی که نه می شنوند بهم می ریزند که به آن rejection sensitivity گفته می شود و حالت تکانه ای بودن در واقع انسان های که تکانه ای هستند و کنترل آنها بر خودشان پایین است و ناگهان عصبانی می شوند آنها طرد شدگی را بدتر تحمل می کنند و در نهایت پدیده self control وجود دارد . پس مجموعه پیچیده ای وجود دارد که اگر شما بر روی هر یک از آنها کار کنید مسئله طرد شدن را تعدیل می کند . منتهی حواستان به این نکته باشد که خیلی ها می گویند هدف شما جلوگیری از طرد نیست بلکه ملایم کردن طرد است پس اگر کسی بر روی تکانه ای بودن خودش یا self control خودش کار کند امکان ضربه دردناک طرد شدن کاهش می یابد . چه پژوهش های جالب دیگری وجود دارد ؟ هر کدام از آنها چه چیزی را نشان می دهد ؟ مقاله دیگری برایتان انتخاب کردم که Baz dybal در آن نوشته when destiny hurts وقتی سرنوشت آدم را اذیت می کند درد ایجاد می کند implicit theories of relationship moderate and aggressive response to ostarcism مقاله جالبی است . فکر کنم کاربرد عملی برای شما خواهند داشت در واقع می گوید تئوری های پنهان ارتباط فردی بر میزان خشم شما هنگام طرد شدن اثر می گذارد . حالا این چه می گوید ؟ می گوید وقتی دقت کنید انسان ها یک تئوری پنهان در روابط بین فردی دارند که به آن implicit theory of relationship و این تئوری پنهان این را می گوید بعضی ها معتقد هستند که دقت کنید دو طیف را می خواهم بگویم منتهی الیه یک طرف این را می گوید انسان ها هر کسی یک طور است و انسان ها باید به یکدیگر بیایند و اگر خلاف این باشد طرد می شوند یعنی باورشان بیشتر مانند قفل و کلید است مانند قطعات پازل است دندانه های آن باید شبیه یکدیگر باشد و برای همین این تئوری در بعضی ها خیلی افراطی است و آدم ها می گویند چرا آن شریک زندگی ات را پیدا نکردید ؟ می گویند به دنبال آن soul mate یا نیمه گمشده هستم یعنی در این تئوری پنهان روابط بین فردی نیمه گمشده وجود دارد یعنی معتقد است هر انسان یکسری دندانه های خاص شخصیتی دارد که این دندانه ها سفت و پایدار هستند و طی زمان تغییر نمی کنند و باید بگردد و هم دندانه و هم شکل خود را پیدا کند تا بتوانند در واقع در هم تنیده شوند و آن نیمه گمشده پیدا شود و این اصطلاحاتی که دو روح بوده و باید همدیگر را پیدا کنیم باید soul mate خود را پیدا کنیم و یک طور در تمام دنیا یک نفر وجود دارد که match دقیق است و باید پیدا شود این ها منتهی الیه این تئوری هستند . در مقابل یک عده معتقد هستند که اینکه انسان ها باید به یکدیگر بیایند یا نه وجود ندارد ما دندانه نداریم و انسان ها سیال هستند و می توانند کار کنند و با یکدیگر کنار بیایند و هر آدمی می تواند با یک نفر دیگر کنار بیاید یعنی این طرف کار بسیار معتقد است که ما خیلی انعطاف پذیر هستیم برای همین گاهی اوقات به آنهایی که در قسمت اول بودند high destiny beliefs یعنی باور بالا بر سرنوشت فردی دارند . من یک آدم هستن و از لحظه ای که زاده شدن یکسری آدم در دنیا هستند که با من match هستند و من باید بگردم تا آنها را پیدا کنم و اگر کسی را پیدا کردم و با آنها کنار نیامدم ایراد کار در این است آدم مناسب را پیدا نکردم یعنی آن سرنوشت را اشتباه رفتم . چیز جالب دیگر این است که در جریان exclusion در جریان طرد اجتماعی و در جریان عدم طرد این حالتی که در این نمودار inclusion می باشد هر دو مورد یک مقدار عصبی شدند اما هنگامی که پای طرد شدگی پیش آمد آنهایی باور های سرنوشتی پایین دارند یعنی اعتقاد ندارند که هم زاد دارند و نیمه گمشده دارند ، آنها در هنگام طرد شدن حس خیلی شدیدی تجربه نکردند و بسیار خشمگین نشدند در صورتی که آنهایی که اعتقاد داشتند که باید match خود را پیدا کنند خیلی حس شدیدی را تجربه کردند و پیامی که این مقاله دارد جالب است و اول اسم مقاله است in destiny hearth اعتقاد داشته باشید که سرنوشت است که بعضی ها با یکدیگر match هستند و بعضی ها نه طرد شدن آنها را خیلی عصبانی می کند و آزار می دهد حتی این پژوهش فقط یکسری سوال و پرسشنامه نبوده و آن را در یک کار عملی نیز ارائه داده است یعنی از همین پژوهش های چند تکه ای است که طرف هدف قسمت های دیگر این پژوهش را نمی داند مثلا در مورد فعالیت اجتماعی و جمعی بوده و آن مقداری که طرف اجازه داشته صدای آن ضبط را زیاد کند این معادل همان سس تند است و خیلی اعتقاد به سرنوشت داشته و طرد شدگی را در آزمون cyber ball تجربه کرده در قسمت دوم آزمایش به طور معنی داری صدای آن دستگاه یا بلنگو را بیشتر گرفته تا دیگران اذیت شوند یعنی خشم خودش را به محیط نشان دادن است . پیام بهداشتی که این مقاله دارد این است که خیلی معتقد نباشید که در واقع شما یک نیمه گمشده دارید هر انسان با یک انسان دیگر مقرر است که match شود و با او آشنا شود و اگر طرد شدید انسان ها را خیلی خمیری تر و پلاستیک تر در نظر بگیرید و ابن حس را داشته باشید که می توانم با آدم های دیگر نیز کنار بیایم و قرار نیست که ما از روز ازل به یکدیگر بیاییم و اگر هم این طور باشد به این معنی نیست که هیچ وقت یکدیگر را طرد نخواهیم کرد . اصولا تفکر آن سرنوشت محور در سلامت روان چیز خوبی نیست یا به همین پژوهش دیگر که قبلا توضیح دادم دقت کنید آنهایی که در آن عروسک سوزن فرو می کردند وقتی طرد می شدند چه کسانی بیشتر سوزن فرو می کردند ؟ چه کسانی بیشتر احساس خشم داشتند ؟ ما یک شاخص دیگر در انسان ها شناسایی کردیم آن نیز شاخص جالبی است که در اسلاید ۷۶ منتهی آن وجود دارد ولی اسلاید ۷۷ یک دیدگاه مهم است که در روانشناسی بالینی و روانشناسی شناختی و علوم شناختی شکل می گیرد و آن هم این است که ما به صورت ذاتی هیجان را بسیار مهم می دانیم و آن دلیل رفتار می دانیم که به emotion as direct causation perspective گفته می شود دیدگاهی که emotion دلیل اصلی رفتار است مثلا وقتی کسی عصبانی است لیوان پرت می کند فحش می دهد و در را محکم می کوبد و به دیگران خشم رفتاری نشان می دهد و حرف های بد به آنها می زند و آزارشان می دهد و چیز های می گوید که آنها اذیت شوند . به نظر می رسد که درست است شخصی عصبانی شد و در را کوبید و رفت یا شیشه را شکست . حالا این بحث امروز ما نیست و در تئوری هیجان است ولی به نظرم کشف خیلی قشنگی است این حدود ۱۰ الی ۱۵سال اخیر این دارد رونق می گیرد و می گویند این چیزی که شما می گویید درست نیست عصبانی شد و در را کوبید و رفت یا لیوان را پرت کرد و فحش داد و رفت این درست نیست این ترتیب علی رفتار نیست و ترتیب درست آن نظریه بند دوم است emotion as feedback perspective می گویند مغز انسان این گونه نیست که عصبانی شود و شیشه را بشکند بلکه این گونه است که عصبانی شود و باور داشته باشد که اگر شیشه را بشکند آروم می شود و شیشه را شکست . این دو با یکدیگر خیلی تفاوت دارند و در واقع دیدگاه که در نظریه هیجان مطرح شده می تواند انقلابی در تئوری هیجان ها و رفتار های بین فردی ایجاد کند . ما قبلا فکر می کردیم هیجان یکی از علت های رفتار انسان ها است ولی این می گوید هیجان بعد باور در مورد چگونگی حل آن هیجان بعد رفتار . یعنی شما می گوید عصبانی می شوید و باورتان بر این است تا حال طرف مقابل را نگیرید آرام نمی شوید تا شیشه را نشکنید آرام نمی شوید تا فحش ندهید آرام نمی شوید یا می توانید این طور فکر کنید که عصبانی هستید اگر فحش دهید حال طرف مقابل را بگیرید اگر به او حرف بد بزنید آن موقع آرام می شوید . خیلی از آنها می گویند که چه کنیم کنترل خشم نداریم ؟ در تئوری کنترل خشم خیلی این مطرح شده است . چه کنیم که عصبانی نشویم ؟ نه داستان این نیست که عصبانی می شوید آن رابط وسط آن حلقه وسط را که خیلی سریع از آن عبور می کنید و حواستان نیست در واقع این است که خیلی از آدم های عصبانی فکر می کنند که اگر کار n را انجام دهند کار x را انجام دهند آن موقع حالشان خوب می شود و این باعث می شود که فرد پرخاشگر شود . پس الان کم کم تئوریسن های هیجان دارند از emotion as direct causation حرکت می کنند به سمت emotion as feedback perspective . حالا همین را اندازه گیری کردند . یک پرسشنامه به نام angry mod improvement inventory ( AMII ) است که در واقع می شود گفت پرسشنامه بهبود خلق عصبانی و در این پرسشنامه همین سوالات است و آن حلقه وسط را می پرسد . مثلا فکر می کنید چه کنید عصبانیت شما کاهش می یابد ؟ فکر می کنید چه پیش بیاید کمتر عصبانی می شوید ؟ فکر می کنید چه کنید آرام می شوید ؟ بعضی از انسان ها نمره بالا بر روی AMII دارند و یک عده نمره پایین می آورند و شما نیز می توانید فکر کنید و سوال کنید که شما الان عصبانی هستید فکر می کنید به طرف حرف های بد بزنید آرام می شوید یا نه ؟ بعضی ها می گویند که مطمئن هستند که آرام می شوند و بعضی ها می گویند که نکته جالبی گفتید می دانم که اگر او را بزنم حال بهتری نخواهم داشت و متوجه شدند که در angry mod improvement inventory نمره پایین ترین دارند وقتی طرد می شوند خیلی خشم زیادی نشان نمی دهند پس نشان دادن خشم و پرخاشگری به صورت خودکار محصول عصبانیت نیست محصول عصبانیت به علاوه باور بر این است که اگر این کار را انجام دهم حس خوبی خواهم داشت و نکته ای که در این وجود دارد این است که AMII بالایی دارند یعنی باورشان بر این است که اگر این کار را انجام دهند آرام خواهند شد بعد از انجام آن کار به این نتیجه می رسند که دیدگاه اشتباهی داشته اند و عجیب است که فکر می کردند اگر تماس بگیرند و فحش دهند دلشان آرام می شوند و شاد می شوند اما وقتی به آنها فحش دادند نیز آرام نشدند پس این نظریه جالب است که اگر شما طرد می شوید فکر کنید که اگر قرار است طرد شوند چه کنم احساس آرام تری خواهد داشت ؟ چقدر آن اثر خواهد داشت ؟ داستان اصلا یک بازی ساده نیست که طرد می شوید عصبانی می شوید . پارامتر های دیگری در آن وجود دارد . یادتان است که راجع به این اسلاید نیز توضیح دادم و گفتم یک مقاله ای است که کجا است که اگر شما کلاس بگذارید و خیلی طرد کننده باشید و از موضع خودت صحبت کنید بیشتر جذاب می شوید ؟ when does playing hard to get increases romantic attraction playing hard این طور مانند ترجمه خودمان می شود کلاس گذاشتن و خودش را گرفتن و محل نگذاشتن و گفتم که در این پژوهش این کار را کردند که افراد ۵ دقیقه می آمدند به صورت in dating با یکدیگر قرار گذاشته و منتهی کاری کرده بودند که یک تعداد از این افراد جز پژوهشگر ها بودند و کاری که می کردند این است که در ۵ دقیقه اصلا به حرف های طرف مقابل گوش نمی دادند و از خودشان می گفتند و یک حالت رخوت داشتند و حالتی داشتند که دیگران برایشان مهم نیستند و خودشان مهم هستند و طرف را طرد می کردند و بعد سوال این بود که کدام یک از آدم ها این حس را خواهند داشت که آن طرد کننده را می خواهند ؟ درست است که او را طرد می کند ولی او به طور عجیبی دلش پیش او مانده و نمی تواند از او دور باشد . یافته های او نکات جالبی داشت .اولین یافته این است که در بیشتر موارد وقتی شما playing hard جدولی که اینجا رسم شده hard to get و easy to get است . وقتی شما easy to get هستید اتفاقا کلاس نمی گذارید و خودتان را نمی گیرد و بی محلی نمی کنید ارزیابی شما اصلا مثبت است و مردم آدم های را که خودشان را نمی گیرند دوست دارند آنها کسانی هستند که hard to get بودند و به طور متوسط ۴/۳الی ۸/۳ میزان دوست داشتنی بودنشان affective Valuation ارزیابی هیجانی بوده در صورتی که آنهایی که آدم های easy going بودند و خودشان را نمی گرفتند ۵/۳و ۵/۴ و ۵/۵ بودند پس یک اصل کلی وجود دارد آدم های که خودشان را نمی گیرند دوست داشتنی تر هستند و شما این را به عنوان اصل در نظر بگیرید پس اینکه شما باید خودتان را بگیرید کلاس بگذارید دوست داشتنی بودن شما را افزایش نمی دهد و این خطا را مرتکب نشوید . این در هر پژوهشی وجود دارد . پس این دو بخش را بررسی کرده affective Valuation یعنی چقدر دوست داشتنی بودن چقدر حس کردی آدم خوبی است چقدر آدم nice بود چقدر آدم دوست داشتنی بود منتهی آنهایی که می گویند مردم نمی گویند که کسی که خودش را می گیرد آدم دوست داشتنی است و حتی همه پشت سرش فحش هم ممکن است بدهند و بگویند کخ آدم عوضی است و خیلی هم پشت سرش غیبت می کنند ولی بعد دنبالش می کنند پس این یک مسئله ای است که ما دو بحث داریم یکی affective Valuation و دیگری motivational Valuation . Motivational Valuation این را می گوید که من چقدر دوست دارم به هر قیمتی که شده به او برسم و نگذارم مرا طرد کند یعنی چقدر خواستنی می شوم ممکن است شما بگویید دوست داشتنی بودن مگر از خواستنی بودن جدا است ؟ بله دوستان عزیز این علم ۲۰ سال اخیر ما از سال های ۲۰۰ به بعد نشان می دهد که دوست داشتنی بودن همان خواستنی بودن نیست و برعکس و ممکن است شما خیلی دوست داشتنی باشید ولی کسی شما را نخواهد و برعکس این است که چالش است و در واقع آنهایی که می گویند کم محلی کنید و خودتان را بگیرید و خیلی محلشان نگذارید حواسشان است که این طور دوست داشتنی و محبوب نمی شوید ولی مطلوب می شوید یعنی کسی که می خواهد دنبالتان هستند . این را سوال کرده گفته motivational Valuation یعنی چقدر حاظر هستید که خرج کنید ؟ آیا حاظر هستید پولی بپردازید ؟ آیا حاظر هستید که کاری را انجام دهید که این آدم را دوباره ببینید ؟ این motivational یا همان جنبه انگیزشی می شود . حالت easy to get آن حالت سخت گیری نبودن و طرد کننده بودن است اما یک تفاوت دارد و فهمیدند که چه کسی دچار آن حالتی می شود که وقتی طرف به او محل نگذارد و طردش کند او را بیشتر بخواهد ؟ چیزی که فهمیدند تعهد قبلی است تعهد قبلی آن پدیده رابطی است که این دو را می تواند از یکدیگر تمایز دهد . در این جدول دو حالت وجود دارد commitment و no commitment . Commitment یعنی اینکه این دو نفر یکدیگر را ببیند از قبل مثلا آن مشخصات و خلاصه زندگی را چند هفته قبل به طرف داده بودند و او را نشان کرده بوده است . اگر شما کسی را نشان نکردید یعنی no commitment و برخورد اول شما است و او خودش را می گیرد و شما را طرد می کند و به شما محل نمی گذارد نه تنها شما ارزیابی affective یعنی ارزیابی دوست داشتنی پایینی از او خواهید داشت ارزیابی انگیزشی شما از او نیز پایین خواهد بود . در اینجا نه تنها صفر بلکه منفی نیز در آمده بزارید برود خودش را می گیرد فکر می کند چه کسی است ؟ ولی اگر یک تعهد قبلی یعنی نشان کردن قبلی وجود داشته باشد commitment یعنی او را نشان داده آید و گفته آید که این جز تیم است این نیز یک طور پیام غیر مستقیم دادید شاید او نیز به شما علاقه داشته باشد و دنبال یکی مانند شما باشد مثلا فرض کنید شما دانشجوی مهندسی هستید و او نیز در برگه است نوشته است که دنبال یک دانشجوی مهندسی با سن شما می گردد یعنی یک تعهد پنهان یا یک نشان گری پنهان در شما شکل گرفته است . دقت کنید در ستون منتهی الیه راست اگر طرف خودش را بگیرد خواستنی بودنش افزایش می یابد پس پیام این مقاله این است که طرد شدگی اگر با حس نشان کردن قبلی توام باشد یعنی تا مدت ها شما را تحمل کرده و دو دل بوده که آیا برود به او سلام کنم ؟ آیا با او آشنا شوم ؟ آیا سعی کنم چیزی به او بگویم ؟ و هر چه آن دوره بزرگ تر شود و هر چه شما بیشتر در آن حالت برزخ عدم ارتباط ولی در عین حال دلت می خواهد بماند ولی در ذهن بپروراند اگر شما را طرد کند شما دوستش نخواهید داشت و محبوبیت او کاهش می یابد ولی متاسفانه مطلوبیت او افزایش می یابد پس انسان یا کالای طرد کننده را بیشتر بخواهید یعنی یک طور در ذهنتان نشان کنند و وقتی به آنجا بروید بگویند تمام شد یا فروشی نیست جالب است بدانید این ابتکار را بسیاری از شرکت های فروشندگی در مورد کالا ها انجام می دهند و یک موردی را که انجام دادند حس کردم که چقدر زشت و دردناک است این کار خیلی بد است و آن هم در مورد فروش اسباب بازی است که در نزدیک کریسمس این یکی از سوالاتی است که خیلی از اقتصاد دان ها آن را بررسی کردند که چرا مغازه ها نزدیک کریسمس کلی تبلیغ اسباب بازی می کنند و وقتی به آنها مراجعه می کنید می گویند که تمام شد و در غرب این را می گویند . خب شما کمی بیشتر تولید کنید یا تبلیغ نکنید شما که می دانید تمام آن فروش می رود . حس کردم که درست نیست که در حق کودکان این کار بکنند حالا در بزرگتر ها نمی شود این یک چالش اخلاقی است ولی با کودکان نباید این کار را کرد اما آنها می گویند با کودکان این کار را نمی کنند و با والدین این کار را می کنند . داستان این است که بچه آگهی را می بیند و چند روز درگیر است که برای کریسمس قرار است این را برایش بخرند بعد که می روند می گویند که تمام شد و دیر رسیدید فروش رفت و آن اسباب بازی را والدین بعضی اوقات حتی به قیمت بالا تر قیمت بدون تخفیف آن را بخرند زیرا در ذهن بچه آن commitment آن نشان کردن شکل گرفته و یک طرد شدگی را حس کرده و به مغازه رفته به او گفتند که دیر آمدی چند تا بود و فروش رفت و عده ای از اقتصاد دان ها فهمیدند که حس کردم که کار زشتی است که تولید عمدا پایین است که افراد سرخورده شوند . ممکن است بگویید چرا تولید پایین است که فروششان کم شود ؟ نه فروششان پایین نیست چون در آن لحظه که افراد سرخورده شدند کالاهای دیگر را به صورت ولع آمیز می خرد مثلا شما اسباب بازی خاصی را کودک نشان کرده حالا در ایران این طور نیست اما در آنجا در کریسمس فروش نرفت یا نبود و همان جا مجبور شدید که چند تا جنس دیگر را بخرید تا حس درماندگی کودک درمان شود و اینکه آن احساس playing hard to get احساس محل نگذاشتن و سخت بودن در بچه رشد کرده و ۲ ماه بعد پا می کوبد که این را برایم بخر کریسمس نیز تمام شد و به تابستان نزدیک می شوید ولی در نهایت باید آن را برایش بخرید یعنی چند تا کالا را فروختند و طرف را متعهد نیز کرده اند . مشابه این در آزمون های دیگر نیز انجام شده است که نه تنها بر روی انسان ها بلکه بر روی کالا ها نیز وجود دارد که همین اتفاق می افتاد و کالا خواستنی تر می شود و افراد پول بیشتری بابت آن می دهد و اصطلاحا این طرد شدن را در هنگامی که مقوله به کالا بر گردد لغت jilt را به کار می برند و نشان دادند که وقتی شما به جایی می روید یک چیزی را نشان می کنید این را که اصلا نشان نکردید مانند آن ملاقات دو نفره این اهمیت ندارد ولی در ذهن پرورانده آید از قبل گفتند که آن کالا در اینجا وجود دارد و به آنجا رفتید و گفتند این کالا نیست این می شود jilt یعنی شما را یک طوری رد کردند و در پژوهش ها نشان داده شده که شما پول بیشتری بابت آن کالا خواهید داد مثلا در این پژوهش چه کرده اند ؟ به افراد گفتند بازی کنید تا ژتون برنده شوید توکن برنده شوید و بعد خواستند متوجه شوند که مثلا قول داده بودند که یک کالایی را به شما هدیه می دهیم بعد گفتند که این کالا نیست مثلا کالای P موجود نیست یک کالای جایگزین به شما خواهیم داد ولی یک گزینه شما این است که با این ژتون هوایی که در بازی برنده می شوید می توانید از این کالایی که به عنوان جایزه به شما داده این بخرید و شما متوجه می شوید که هنگامی که آنها را jilt کردند و رد کردند و آنها یک حس طرد شدگی را تجربه کردند و به آنجا رفتند و گفتند که فروشی نیست این موجود نیست ژتون بیشتری را همان طور که در جدول می بینید حاظر شد خرج کند . پس حواستان باشد که این یک تکنیک بازاریابی نیز است اول در ذهن شما تعهد و نشان کردن ایجاد می کند بعد که به آنجا رفتید می گویند که موجود نیست و بعد یک alternative برای شما مطرح می کنند و آن alternative باعث می شود که شما پول بیشتری خرج کنید و پول بیشتری از شما دریافت کنند منتهی یک سوال است گفتند که شما می گویید این خواستنی تر می شود این را ما خودمان نیز می دانیم مثلا ما برای خرید یک کالا به مرکز خرید می رویم و بعد می گویند که آن را فروختند شما حاظر هستید که همان جا ۲۰۰ هزار تومان یا ۳۰۰ هزار تومان یا ۵۰۰ هزار تومان با این تورم عجیبی که پیش آمده ممکن است بگویید ۲ میلیون تومان حاظر هستم بدهم یکی دیگر آن یکی مغازه دارد که به شما بدهد یعنی یک دفعه شما طمع می کنید که آن کالا را گران تر بخرید چون jilt شده آید حس طرد شدگی داشته آید . حالا اینجا یک سوال کردند که آیا وقتی آن را خریدید بیشتر دوستش خواهید داشت ؟ سوال قشنگی است . آن آدمی که شما را طرد کرد و به شما نه گفت و کلاس گذاشته و به شما بی محلی کرد و شما این تجربه را پیدا کردید چون می گوید خیلی بیشتر هزینه خواهید کرد آن جنبه انگیزشی شما خیلی بیشتر می شود آیا وقتی او را بدست آوردید بیشتر دوستش خواهید داشت ؟ پژوهش ها یک جواب قشنگ می دهند . نه بیشتر دوستش نخواهید داشت و راحت تر از دستش می دهید . قسمت دوم این پژوهش چیست ؟ قسمت دوم این پژوهش این بوده که بعد این کالا را با آن ژتون خرید یک وقفه ایجاد می کنند که آیا حاظر هستید آن را با چیز دیگری عوض کنید و آن گروهی که jilt شده بودند عوض کردنشان بعد از بدست آوردن خیلی بیشتر از گروهی بوده که jilt نشده بودند طرد نشده بودند یعنی آن kip p ( نگه داشتن p ) در گروهی که jilt نشدند وجود دارد و می گویند حالا این را گرفتم و آن را با کالای دیگری عوض نمی کنم ولی کسی که jilt شده بود یک دفعه طرد کنندگی او و سابقه طرد کنندگی که داشت درست است خیلی با هیجان بیشتری آن را خواسته بود و برای او مطلوب تر شده بود ولی محبوب تر نشده بود و آن را راحت تر از دست داد . جالب است که این را در روابط بین فردی نیز مشاهده می کنید . می گوید طرف را خیلی می خواست و به سختی به او رسید به او محل نمی گذاشت اصلا همیشه او را طرد می کرد و جواب تلفن را نمی داد و تماس هایش را reject می کرد هر چه پیام می دادم مشاهده می کرد اما جواب نمی داد ولی در نهایت او را پذیرفت و با او آشنا شد ولی زود از یکدیگر جدا شدند این معما این را نیز می تواند توضیح دهد یعنی کابل و انسانی که به واسطه rejection انگیزش در او بالا رفته و شما آن را بدست آوردید وقتی بدست آوردی آن مقدار ماندگاری برای شما نخواهد داشت پس این می تواند توضیح دهد که به سختی به او رسیدید بعد ۳ ماه از یکدیگر جدا شدید . باز پژوهش جالب دیگر این بود که شبیه همین بود که به افراد گفته بودند که شما یک عینک guess هدیه خواهید برد و بعد گفتند که این کالا موجود نبود و نمی توانیم آن را به شما بدهیم قرار بود در این مسابقه شرکت کنید و این کالا را ببرید اما نمی توانیم آن را به شما بدهیم اما در کنار این نظرشان را در مورد ساعت Calvin Klein و ساعت guess پرسیده بودند که هر دو مثلا در یک رنج قیمتی مشابه باشد متوجه شدند کسی که عینک guess را می خواست و در مسابقه شرکت کرده بوده را تا آن را ببرد در نهایت حاظر بود که ژتون بیشتری برای ساعت guess در مقایسه با ساعت Calvin Klein دهد . یک پژوهش قشنگی بود . منتهی بعد از اینکه این ساعت را به او دادند یا فرض کنید که در مورد کیفیت این دو ساعت نظر خواهی کردند کسی که jilt شده بود یعنی عینک guess را به تو نداده بودند کیفیت ساعت ( guess ) را خیلی پایین تر در مقایسه با ساعت رقیب ( Calvin Klein ) ارزیابی کرده بود یعنی نشان می دهد درست است که هر طور که شد آن را بدست آوردید ولی وقتی آن را بدست آوردید احساس نکردید چیز جالبی است یعنی احساس نکردید که کیفیت خیلی خوبی دارد بیشتر یک ولع گذرا را تجربه کردید . خب این بحث نسبتا طولانی شد ولی فکر می کنم درس عملی برای همه داشت که می شود با تکنیک های از طریق طرد شدن موقت مطلوبیت یعنی خواستنی بودن یک چیز را افزایش داد یک انسان ، یک رابطه ، یک کالا ، ولی نمی توان محبوبیت و دوست داشتنی بودن آن را افزایش داد و این دو از یکدیگر جدا هستند . پس جواب علمی این سوالی که یک عده می پرسند این است . اگر انسان ها را منع کنید حریص تر می شوند یا نه ؟ باید بگویید که منظورتان از حریص شدن چیست ؟ اگر منظور شما از حریص جنبه های انگیزشی بدست آوردن باشد بله به شرطی که آن پدیده را قبل برایش نشان کرده باشند نه اینکه شما از کنار مغازه عبور می کنید یک کالایی را که تا به حال ندیده اید را در آنجا گذاشته و نوشته که فروش رفته است این مورد آن اثر را ندارد باید چند روز قبل آن را دیده باشید و آن را نشان کرده باشید و یک تعهد و دوست داشتن و خواستن و تمنا در ذهنتان شکل گرفته باشد و بعد بروید و طردتان کنند که این طور می شود ولی فراموش نکنید که انسان ها را منع کنید ممکن است که حریص تر شوند ولی آن کالا را دوست داشتنی تر نمی کنید و جالب است وقتی چالش دوست داشتن و خواستن یعنی مطلوبیت و محبوبیت شکل می گیرد می گویند شرایط خیلی بدی است و انسان ها از نظر روانی در فشار قرار می گیرند . معتادان در این شرایط هستند .
Document