شماره 165: کتابِ هنر چگونه اثر می‌کند

پادکست دکتر مکری
مرداد 1399
نویسنده: الن وینر

شماره 165: هنر چگونه اثر می‌کند

پادکست دکتر آذرخش مکری
شماره 165: هنر چگونه اثر می‌کند
Loading
/

متن پادکست

How Art Works: A Psychological Exploration – Ellen Winner The Art Instinct: Beauty, Pleasure, and Human Evolution – Denis Dutton Understanding the Beauty Appreciation Trait: Empirical Research on Seeking Beauty in All Things – Rhett Diessner Art and Visual Perception – Rudolf Arnheim برای کتاب این هفته، چون الان دارد کم کم روال به این صورت می‌شود که سعی کردم هر هفته یک کتاب خدمت علاقه‌مندان معرفی کنم و یک مقداری کتاب را به بحث و نقد بگذارم. کتابی را که انتخاب کردم، کتابی است به نام “هنر چگونه اثر می‌کند” how art works، “A psychological exploration” یک بررسی روان‌شناختی، نوشته خانم “Ellen Winner”. این کتاب رو من خیلی توصیه می‌کنم و به جرأت می‌تونم بگم این یک ماه اخیر خیلی من رو درگیر کرده بود. کتابی است بسیار جذاب، بسیار خواندنی و واقعاً جوری هست که وقتی کتاب رو شما دستتون می‌گیرید، بعضی فصل‌هاش رو فکر می‌کنین مثل یک فیلم سینمایی و یک سریال دوست ندارید تموم بشه و مکرر می‌خونید و اصرار دارید ببینید آخرش چی می‌شه؟ بعضی شبها واقعاً من رو تا نزدیکی‌های صبح بیدار نگه داشته بود که ببینم جمع‌بندی اون فصل آخرش چی می‌شه و خانم Winner برای این قسمت چه خواهد گفت. من خیلی این رو توصیه می‌کنم و امیدوارم شما هم از خوندنش لذت ببرید و براتون قابل استفاده باشه. خانم Ellen Winner استاد روانشناسی کالج بوستون هست. و دارای دکترای روانشناسی رشد از هاروارد هست. منتها شغل جالبی که داره اینه که مسئول یک آزمایشگاهه به نام Art and Mind Lab. آزمایشگاه هنر و ذهن. و از نظر روان‌شناختی به بررسی جنبه‌های هنر می‌پردازه. حالا یک مختصری رو اینجا توضیح خواهم داد. ولی یکی از چیزهایی که خیلی از همون اول کتاب من رو راغب کرد و یک جور عجیبی ارتباط با این کتاب برقرار کردم، نوشته‌ای بود که در صفحه دوازدهم داشت. Perhaps immersing ourselves more like going to a psychiatrist، مثل اینکه خودمان را غوطه‌ور کردن در هنر، به گونه‌ای مثل رفتن نزد روانپزشک هست. both experiences challenge us and face us to introspect ، هر دو تجربه ما رو وادار می‌کنه و ما رو به چالش می‌کشه که به درون خودمون یک نگاهی بندازی. و در واقع خلاصه این کتاب بیشتر بر همین محور ارتباط هنر و مسئله ذهن هست و جنبه‌های روانشناختی هنر رو دنبال می‌کنه. کتاب نسبتاً جدیدی هست و 2018 چاپ شده، یعنی بیشتر منابع و مآخذی که داره مال 20 سال اخیر هست و می‌شه گفت تقریباً پیشرفته‌ترین پژوهش‌ها در حوزه‌های مختلف روان‌شناسی هنر رو دربر می‌گیره. کتابهای دیگه‌ای رو در همین زمینه دیده بودم. مثلاً کتابی هست که Denis Dutton نوشته که یکی از الهام‌بخش‌های خانم Winner هست. Art Instinct، در واقع غریزه هنر، Beauty pleasure and human evolution، زیبایی، لذت و تکامل انسان. یا باز کتاب جدیدتری هست که حتی از کتاب خانم Winner جدیدتره، ولی به اندازه این جامع و مسلط به حوزه نیست، ولی باز هم خالی از لطف نیست خوندنش. Understanding the Beauty Appreciation Trait، شناخت صفت تمجید از زیبایی‌شناسی که در واقع Rhett Diessner این رو نوشته و سعی کرده این قضیه که آیا ما اصلاً غریزه زیبایی‌شناسی داریم یا نه رو بررسی کنه. و حتی شاهکارهای کلاسیک که مدتهاست در مجامع مختلف تدریس می‌شه، جوری که من می‌دونم حتی در رشته هنر در ایران هم جزء منابع درسی هست. Art and visual perception، هنر و ادراک بصری، روانشناسی چشم خلاق، نوشته Ruodolf Arnheim، منتها از کتاب Arnheim، شاید حدود شصت سال می‌گذره. اگر بخوام خلاصه گفته باشم، کتاب خانم Winner می‌شه گفت اون فرم کاملاً معاصر و جدید و در واقع شصت سال جلوتر از کتاب Arnheim هست و به حوزه‌های خیلی جالبی از هنر می‌پردازه و سؤالات خیلی مهمی رو مطرح می‌کنه که آیا واقعاً ما چیزی به نام “حس غریزی هنر” داریم. آیا زیبایی‌شناسی به صورت ذاتی درانسانها هست؟ آیا اصلاً می‌شه هنر رو به صورت کیفی و کمّی اندازه‌گیری کرد؟ مثلاً بگیم هنر بهتر و یا هنر بدتر؟ آیا هنر یک قرارداد اجتماعیه؟ آیا هنر به صورت ذاتی در طبیعت انسان وجود داره؟ آیا اینکه ما یک هنر رو دوست داریم و یکی دیگه رو دوست نداریم، این یک پدیده‌ای مثل ذائقه به غذاست و یا اینکه به سخت‌افزار مغز ما برمی‌گرده یا الهام گرفته از فشار و شرایط محیطی هست؟ مثلاً بحث بسیار جالبی که داره اینه که فرض کنید ما یک نوع هنر داریم که در موزه‌های مشهور خیلی به اون بها داده می‌شه. آیا این واقعاً تبلیغات اون نظام فرهنگی و فرهنگی اون تمدن هست که اون رو به عنوان هنر معرفی می‌کنه یا اگر این رو ببرید پیش قبایل خیلی ابتدایی جنگل‌های آمازون یا جاهای خیلی دورافتاده آمریکا، آیا اونها هم باز اون رو هنر تلقی خواهند کرد و برتر خواهند دید؟ اینها واقعاً سؤالات به جایی هست. چرا بعضی از هنر غمگین استفاده می‌کنند؟ چرا خیلی‌ها موسیقی غم‌انگیز گوش می‌دن؟ چرا خیلی داستان‌های غم‌انگیز می‌خونند و این قدر طرفدار داره؟ از همون ابتدای کتاب بحثش رو بر روی همین داستان مشهور “Charles Dickens” The Old Curiosity Shop شروع کرده. این همون متنی هست که کارتونی که نسل ما به یاد دارند، اون دختری به نام نل رو از روی این ساختند. نل و پدربزرگش که از دست فرد شروری به نام “کیلپ” داره فرار می‌کنه و اون داستانهاش رو داره ذکر می‌کنه. منتها این داستان به قدری جذابه که می‌گه وقتی این به صورت پاورقی در انگلیسی چاپ می‌شده، اونهایی که توی آمریکا بودند روی ساحل می‌نشستند و منتظر بودند که کشتی از انگلیس برسه و ببینند قسمت بعد چی می‌شه. به خصوص قسمت آخرش می‌گه یک جمعیت انبوهی به سال 1841 روی باراندازهای نیویورک نشسته بودند و از دور منتظر بودند کشتی از انگلستان برسه که ببینند آخرش چی می‌شه؟ نل می‌میره یا نه؟ می‌گه چه جور بوده اینها این قدر گیرایی داشته و این تونسته بوده جمعیت رو درگیر کنه با وجود اینکه خیلی غم‌انگیزه؟! و در واقع این سؤال رو مطرح می‌کنه که چرا ما از هنر و نقاشی‌های غم‌انگیز لذت می‌بریم؟ چرا از موسیقی غم‌انگیز لذت می‌بریم؟ آیا واقعاً مگه ما به دنبال شاد شدن و خوشحالی و احساس سرخوشی نیستیم، پس چرا این جوریه؟ و آیا این فرم‌هایی که ما به صورت غم‌انگیز داریم، در ملت‌های دیگه هم وجود داره یا نه؟ یا حتی سؤالات دیگه‌ای می‌کنه که چرا بعضی از هنرها یک دفعه رشد می‌کنند و معروف می‌شن؟ در همون ابتدای کتاب اشاره‌ای به فروش این نقاشی “ژان میشل باسکیا” می‌کنه. بعضی‌ها ممکنه بگن این چیز خاصی نیست و چرا این قدر مشهور شده؟! نکته عجیب اینه که در سال 2017 همین نقاشی توسط مؤسسه Sutheby’s که یک مؤسسه اکشن فروش آثار هنری هست، به یک رقم باورنکردنی 110 میلیون دلار به فروش می‌ره و این قدر این رقم بالا بوده که باعث جابه‌جا شدن سهام مؤسسه Sutheby’s می‌شه. و این سؤال هست که بعضی‌ها می‌گن همچین هنری هم نیست، چرا این قدر قیمت بالایی داره ما شاید هنرهای خیلی اصیل‌تر و متعالی‌تر از این نقاشی داشته باشیم؟! آیا اصولاً چیزی به نام هنر متعالی معنی داره؟ آیا هنر مبتذل معنی داره؟ آیا هر چیزی که مردم از اون لذت ببرند، ما اتوماتیک می‌تونیم هنر بنامیم؟ منتها بحث جالب خانم Winner این هست که از نگاه فلسفی و اون نگاهی که سالیان سال بر محافل هنرشناسی حاکم بوده اجتناب می‌کنه و خیلی به فلسفه هنر و تعریف هنر نمی‌پردازه. بیشتر به صورت مستند، پژوهش‌های بسیار بسیار خواندنی و جالبی رو در روانشناسی هنر ارزیابی می‌کنه. که آیا اگر ما این سبکها و رنگها رو دستکاری کنیم و افراد رو در شرایط مختلف قرار بدیم، آیا همون اثر رو روشون خواهد گذاشت؟ اینهایی که هنر غمگین گوش می‌دن، آیا تفاوت شخصیتی دارند؟ وقتی نوشته‌های غمگین رو می‌خونند چه اتفاقاتی میوفته؟ به نظر من خیلی بحثش گیراست و همینطور که از ابتدا شروع می‌کنه، سؤالات واقعاً جدی در ذهن خواننده پیش میاد. یک دلیلی که من تأکید دارم این کتاب رو بخونید اینه که من متأسفانه شاهد این بودم که افرادی که تحصیلات دارند و رشته روانشناسی و روانپزشکی هستند، وقتی یک سری چالش‌هایی در مورد چرایی هنر و یا ماهیت هنر پیش میاد، هم بحثها یک مقدارغیرعلمی می‌شه و هم یک مقدار بحثها حتی می‌شه گفت یک مقدار به خشونت و خصومت می‌انجامه و این در واقع متأسفانه ما حتی می‌بینیم یک جاهایی تبدیل به انگ زدن می‌شه. مثلاً کسانی که از نقاشی‌های غمگین لذت می‌برند، می‌گن اینها آدمهای افسرده و شخصیت‌های مازوخیست هستند. در صورتی که Winner خیلی قشنگ نشون می‌ده اصلاً پدیده این جوری نیست و خیلی پیچیده‌تر از اینهاست و یافته‌های جالبی داره. یا مثلاً یکی از بحثهاش که به نظر من جزء فصل های شاهکارش هست، در مورد هنر مدرن هست که می‌گه بعضی‌ها انتقاد می‌کنند و می‌گن هنر این نیست و بچه ما هم می‌تونه از این نقاشی‌ها بکشه. چند تا خط و رنگه. آیا ما همچین چیزی داریم که واقعاً این هنرها یک اصالتی دارند و یا اینکه قرارداد اجتماعی هست؟ ابتدای کار همین رو نشون می‌ده. این یکی از کارهای “Marcel Duchamp” هست. این هم جالبه. که می‌گه یک عده این رو هنر می‌بینند و یک عده این رو هنر نمی‌بینند. وقتی سال 2017 این رو به موزه معرفی می‌کنه، یک عده معرفی نمی‌کنند و می‌گن این هنر نیست، یک چهارپایه گذاشتی و یک چرخ جلوی دوچرخه رو روش گذاشتی. ولی بعداً یک عده احساس می‌کنند چه هنر عمیقیه! سؤال اینجاست که چی می‌شه یک عده هنر رو تمجید و قبول می‌کنند و یک عده برعکس اون رو تخطئه می‌کنند. و فقط جالبه بدونید این اثر ابتدای کار به تمسخر گرفته می‌شه، ولی بعدها خیلی طرفدار پیدا می‌کنه. حتی یک کار دیگه‌ای رو ما از “Marcel Duchamp” داریم که حتی اون روانشناسیش خیلی به نظر من عجیب‌تره که در واقع این چشمه، fountain “مارسل دوشامپ” معروفه. همینطور که می‌بینید یکی از این توالت‌های مردانه است، از این Uranium، که توش ادرار می‌کنند که این رو بدون هیچ دستکاری فقط روش نوشته R.MUTT 1917، به این صورت به موزه معرفی می‌کنه. اول یک عده مسخره می‌کنند که این چه چیزیه و بعد یک عده احساس می‌کنند این واقعاً یک پدیدۀ عمیقه! و همین قدر کافیه بدونید همین اثر، تازه خودش نه چون بعداً مفقود می‌شه و یک کپی سال 1999 در مؤسسه Sutheby’s این هم 1600000 دلار فروش می‌ره. یا آخرین چیزی که می‌خوام اینجا بگم خیلی جالبه. این هم مورد دیگه است. یک هنری هست که دو هنرمند ایتالیایی، Sara Goldschmied و Elena OrChiari اون رو اجرا کردند که با سیصد تا بطری مشروب و شامپاین و یک مقداری ته سیگار و یک سری آشغال و کاغذ یک صحنه‌ای رو درست کرده بودند به عنوان یک اثر هنری که خیلی‌ها اون رو تمجید کرده بودند. لذا اتفاق کمدی و تراژیکی که اتفاق افتاده بود این بود که شب که موزه رو بستند، اون خدمه و نظافت‌چی‌های موزه فکر کردند اینها آشغاله و همه رو جارو کرده بودند و ریخته بودند دور و صبح که افراد اومده بودند بازدید، دیده بودند که اون اثر نیست و پرسیده بودند کجاست؟ کارمندها گفتند اون آشغال‌ها رو ریختیم دور. و سؤال اینکه که چی می‌شه از نظر بعضی ها این هنره و از نظر بعضی‌ها هنر نیست؟ من می‌خوام این بحث رو دنبال کنم و امیدوارم علاوه بر معرفی این کتاب بتونم بخشهایی از این کتاب رو برای اونهایی که علاقمند هستند، چون تا اونجا که اطلاع دارم ترجمه نشده و یافته‌های روانشناسیش خیلی جالبه، به صورت فایل خدمتتون ارائه کنم.
Document