شماره 18: مسئله تغییر و سیر اعتیاد

پادکست دکتر مکری
بهمن 1394
قسمت دوم

شماره 18: مسئله تغییر و سیر اعتیاد

پادکست دکتر آذرخش مکری
شماره 18: مسئله تغییر و سیر اعتیاد
Loading
/

متن پادکست

.. طرزمصرف ماده، برای همین میتونه این چند ماه باشه ، میتونه چند سال باشه . شما آدمایی رو می‌بینی میگی ده ساله مثلا دوشنبه‌ها مشروب می‌خوره، پنج شنبه ها مشروب میخوره و مشکلی هم براش پیدا نشده ، خودش رو alcoholic نمیدونه ، لج خانواده رم درآورده حالا خانواده چه به خاطر اعتقادات مذهبی ، چه به غیر اون عصبین که تو چرا این کارارو میکنی؟ ولی هرچیم نگاه می‌کنن نمی‌تونن گیرش بندازن ، نه افت مالی کرده ، نه depressed شده ، نه suicidal شده ، نه عصبیه ، نه بین مستی تصادف کرده یه جوری داره خوش می‌گذرونه . بعضی مواقع هم ممکنه خیلی کوتاه باشه .تجربتا میگم ما الان اطلاعات دقیقی نداریم . ولی تجربتا عرض میکنم مثلا شیشه و کراک این شاید سه ماه بیشتر طول نکشه . یعنی شما در شرح حال که از مریضا می‌پرسی میگی این دوران طلایی این، دوران ماه عسل چقدر طول کشیده؟ میگه سه ماه تموم شد. دیگه افتادم به روغن سوزی.. ولی بعضی ترکیبات مثل حشیش ، مثل تریاک میتونه ده سال طول بکشه . باز میگم فقط ماده نیست زیرساخت شخصیتی طرف ، عوامل اجتماعی، ساپورت خانواده، مشکلات دیگه ،منابع روانی که بیمار در اختیار داره ،منابع اجتماعی که در اختیار داره طبیعیست آدمی که امکانات داره ،وضع مالیش خوبه ،ساپورت داره ،وجهه داره ، وجاهت داره به راحتی به ته خط نمیرسه. پس طول این دوره می‌تونه بسیار زیاد باشه . همین جا ممکنه یه سوال به ذهنتون بیاد . چون میگم این رو من نزدیک صد بار درس دادم فکر کنم تا حالا تو صدتا کارگاه این رو درس دادم ، همینجا جواب میدم یکی میگه ممکنه که تا آخر عمرش تو اون دوره ماه‌عسل بمونه ؟ میشه .. اره.. چون این فیلم رو قرار نیست مردم عامی ببینن ، قرار نیست برای نوجوانان پخش بشه، ولی theoretically ممکنه. یعنی بعضیا هستن میبینی بیست سال – سی ساله دارن با موادشون معاشقه می‌کنن و ماه عسلشونم تموم نمیشه اره. حالا اینکه چرا تو بعضیا تموم نمیشه؟ به این خواهیم رسید . منتها تو این CD نه ، جای دیگه اشاره خواهیم کرد که چی میشه این سیر به سمت جلو حرکت میکنه ؟ پس فاز یک رو اگر احساس کردید باهاش ارتباط برقرار کردید و ملموس شدید بیاین بریم فاز دو. تو فاز دو چه اتفاقی میفته؟ کم‌کم ببین مصرف سنگین‌تر میشه ، دفعات بیشتر میشه مثلا میشه دوشنبه ،پنجشنبه، جمعه، شنبه ،یکشنبه، سه شنبه همه‌ی روزارودربر می‌گیره و شدت مصرف هم افزایش پیدا می‌کنه . البته دارم میگم دوستان عزیز دقت کنید ! شدت مصرف و دفعات مصرف لزوما با این چیزایی که من اینجا نشونتون دادم مرتبط نیست . خیلی multifactorial با چیزهای مختلفی مرتبطه . تو مرحله‌ی دو چه اتفاقی میفته؟ تو این مرحله‌ی دو، اعتیاد کماکان و تا حدودی لذت‌بخشه ،هنوز به طرف پاداش می‌ده یادتون هست؟ تو CD قبلی گفتم هسته‌ی مرکزی اعتیاد پاداش است . یعنی افرادی که مواد مصرف می‌کنند به دنبال پاداش هستند و هنوز اینجا پاداش میده، تو این مرحله‌ی قبلی بیشتر پاداش‌ها مثبته، تقویت مثبته ولی تو این مرحله تا حدی تقویت مثبت و منفیست . یعنی وقتی ازش می‌پرسی چرا مواد می‌زنی؟ میگه ببین هم خیلی شنگولم می‌کنه ، هم وقتی دمقم، بی حوصلم، کسلم آرومم می‌کنه یعنی این رو میگه. خلقش هنوز عادیه ولی به خوبی قبلی نیست یعنی کم کم شما می‌بینید از اون حالت همش شنگول داره میشه گاهی شنگول ، گاهی معمول، گاهی هم depressed که البته وقتی depressed میشم زود ماده رو می‌زنم دوباره خودم رو می‌کشم . کارکرد هنوز خوبه ، هنوز افول نکرده. فرد تصمیم عمده‌ای به توقف مصرف نداره یعنی احساس نمی‌کنه که باید بزاره کنار ولی اون حالت نمی‌دونم بت کردن ، اون حالت رویایی دیدن مرحله‌ی یک رو نداره و گاهی هم ممکنه فکر کنه موقت بذارم کنار یا یه دو سه روزی بذارم کنار یه ذره چهرم بهتر شه یا دیگه دیگه دارم افراط می‌کنم بسته دیگه . بذار یه یک هفته‌ای break بدیم این دوشنبه نمیشه ، این چهارشنبه نمیشه ، این پنج‌شنبه نمیشه . هنوز در مقابل دیگران پنهان‌کار یا سرکشه ، یه جورایی هنوز خودش رو مشکل‌دار نمی‌بینه و برای مشاوره و درمان هم نمیاد . فرقی که با مرحله‌ی قبل داره این که رگه ‌هایی از تردید درش ایجاد شده احساس می‌کنه که شایدم دارم افراط می‌کنم ، باید مواظب باشم، یه ذره اوضاع ممکنه بیریخت بشه …وای یه ذره داره شورش در میاد … یه یه هفته‌ای استراحت بدم یه ذره دیگه دارم افراط میکنم . این میشه مرحله‌ی دوم ما. تو مرحله سه چی میشه؟ داریم میریم جلو مثلا شما تصور کن حالا پنج سال از اعتیاد طرف گذشته ، گفتم اینها می‌تونه خیلی کوتاه‌تر باشه اگه از من بپرسید کرک و شیشه ظرف شیش ماه به این مرحله میرسه .تو مرحله سه .. میگه اعتیاد دیگه لذت‌بخش نیست، اون شنگولی رو نمیده ، اون حالتی که قبلا داشتم ، خیلی سرخوش می‌شدم می‌زدم ، می‌رفتم تو هپروت دیگه نیست میگه پس برای چی میزنی؟ میگه می‌زنم حالم بد نشه ، چون اگه نزنم خیلی کسل میشم ، خیلی دمق میشم ، خیلی depressed میشم، می‌زنم حالت عادی پیدا کنم . گاهی هم حالا جنسش خوب باشه محفل گرم باشه یه خنده‌ی شنگولی بهم میده . خلقش به ندرت دیگه عادیه و مرتب حالت های افسردگی و عنقی رو اینا میاد سراغش.. مثلا موبایل رو خاموش کردم جواب کسی رو ندم ، حوصله‌ی کسی رو ندارم. نمی‌دونم نمی‌تونم بیام بیرون از خونه این پنج‌شنبه – جمعه رو گرفتم خوابیدم احساس می‌کردم با همه دعوا دارم… بابا ولم کنید دیگه دست از سرم بردارید حوصلتون رو ندارم.. دیگه از اون شادابیه خبری نیست ، کارکردش اسیب دیده.. داره مرخصی می‌گیره ، هی استعلاجی می‌گیره ، فروش مغازه اومده پایین، با مشتریا دعوا می‌کنه، خوب مطالعه نمی‌کنه ،خوب سرکار حاضر نمیشه، فرد تصمیم داره متوقف کنه مصرفش رو. یعنی به این نتیجه رسیده که بسه دیگه باید بزارم کنار.. بسه دیگه باید بذارم کنار.. میگه پس چرا نمی‌زاری کنار؟ حالا آره چشم ، بذار یه ذره خودم رو جمع و جور کنم، بزار یه ذره به کارا برسم ، بزاراین فصل رد بشه ، بزار این مغازه رو قولنامه کنم ،بذار بچم مدرسش شروع بشه، بزار ماشین رو بفروشم ، بذار اول برم مثلا لوزه‌هام رو معاینه کنن دندونام رو درست کنم بعد فکر اینکاررومیکنم . یعنی یه جوری داره عقب میندازه حالت تعلل داره.. یعنی تو فکرش هست که توقف کنه ولی همش داره دست دست می‌کنه ،یه جوری هی میگه حالا بزار بعدا .. یا جدی نیست ولی ته دلش احساس میکنه که دیگه ورق برگشته باید تغییر کنه . در مقابل نظر دیگران دیگه اونجوری سرسخت و غدو اینی که من راست میگم نیست، یه جوری دو دله .. مثلا دیگران میگن ببین این گلرو مواد گرفت سرتا!! میگه نه شما دارید اغراق می‌کنید ،حالا اینم اثر داشته دیگه درست میگید .. قبول دارم.. آره .. تو ذهنشم هست یه ذره سرحال باشه، انرژیش رو جمع کنه از شما می‌پرسه ببین دکتر سراغ داری؟ این متادون داستانش چیه؟ بیمارستان شما معتاد می‌پذیره؟ شما خودت می‌پذیری؟ تلفن دکتر مکری رو داری؟ یعنی این چیزا میاد تو سرش . اعتقاد به مشکل داربودن خودش پیدا کرده. میگم قبول داره خراب شده ، قبول داره اشتباه کرده، قبول داره اوضاع از اون حالتی که دوست داشته شکل نگرفته ولی هنوز اولویتش نیست بذاره کنار به صورت جدی هدف اولش نیست ، جز هدف‌اش هست.. آره این کاررو خواهم کرد.. و کم‌کم میخواد اون رفتار رو تغییر بده. به نوعی ما می‌گیم در حالت procrastination هست، یعنی هی داره امروز و فردا می‌کنه پشت گوش میندازه ، تعلل می‌کنه ،تاخیر می‌کنه، اهمال کاری میکنه، procrastination نگاه کنید procrastination ، نگاه کنید procrastination . خب اینم مرحله‌ی سه‌ ما بود. پیشاپیش اینم بهتون بگم دوستان عزیز! این تغییراتی که براتون توصیف کردم روانشناسان نظریه‌ی تغییر ، نظریه‌ی change باورشون بر اینه که هر تغییری همین مراحل رو طی میکنه . حالا می‌خواد کنار گذاشتن مواد مخدر باشه، تصمیم شما به ورزش کردن باشه، تصمیم شما بعضیاتون که خدایی نکرده درس نخون هستین به درس خوندن باشه ، اونایی که اضافه وزن دارن و می‌خوان لاغر شن باشه. مثلا اوایل کار خیلی هم چاقی بهشون مزه میده ، غذا خوردن بهشون مزه میده ، هر هر هم میخندن آره ببین نگاه کن کمرم دیگه بسته نمی‌شه و یه جور ذوقم می‌کنه . ولی تویه مرحله ای احساس می‌کنه اره دیگه بابا نگاه کن صبح ها بلند میشم اخ اخ کمرم درد میگیره ، زانوهام درد میگیره، نمیتونم زیاد سر پا وایسم، شروع کنم همچین یه هفته‌ای یه بار هم شام نمی‌خوره به این نیت که وجدانش یه ذره آروم بشه . ولی سیر ادامه پیدا می‌کنه. خب تو مرحله‌ی بعد چی میشه؟ ببینید دیگه داره حسابی شور قضیه درمیاد . تو این مرحله اعتیاد دیگه خیلی آزاردهنده‌است ، طرف حس می‌کنه دیگه داره اذیتم می‌کنه ، خلقم خیلی بده ، depressed تو این مرحله ممکنه حتی افکار…
Document