اندرو ای. کلارک، جورج وارد، نتاود پاودتاوی، ریچارد لایارد، سارا فلش عرض سلام دارم خدمت شما دوستان و علاقهمندان عزیز برای این هفته هم مرور و بررسی یک کتاب رو در نظر گرفتن منتها فکر میکنم که از اونجایی که یک کتاب جامعی هست و نکات ریز متعددی داره ممکنه این بررسی به درازا بکشه و حتی ممکنه چندین بخش مختلف و فایل مختلف رو در بر بگیره. ولی حسم این بود که میارزه برای اینکه کتابیست که خیلی از سوالات ما پاسخ میده اسم کتاب هست The Origins of Happiness منشا خوشبختی . یک کتاب جدید هست خیلی منابع جدیدی رو در اون استفاده کرده و جمعبندی خیلی جالبی در مورد پدیدهی خوشبختی و شادکامی داره. این یکی از اون پدیدههایی که به کرات سوال میشه که چی میشه بعضی انسانها احساس خوشبختی میکنن چه جوری هست که بعضیا تو زندگی همیشه شادن از زندگیشون راضین و در واقع یه درصدی هم هستند که همواره شاکی هستند غر میزنن احساس میکنند زندگی بر وفق مرادشون نیست و درواقع همیشه احساس سرخوردگی و ناامیدی دارند؟ تا مدتی این مساله رو فقط جامعهشناسانه توجه میکردند ولی کمکم یک تلفیق خیلی قشنگی از این مساله بین جامعهشناسی حسابدارها روانپزشکان و روانشناسان شکل گرفت و در واقع یک علم میشه گفت خیلی درست و حسابی در این باره به وجود اومده. شاید مثلا چهل سال پیش شما میگفتی که میشه مردم خوشبخت میشن چی میشه مردم احساس شادی میکنند؟ خیلیا ممکن بود انتظار داشته باشن که فلاسفه یا متفکرین اجتماعی تیوریسینهای علم اخلاق به اون جواب بدن. ولی تجمع خیلی زیبای اطلاعات تجمع خیلی زیبای آزمایشها و این پرسشنامهها و نظرسنجیهای خیلی بزرگی که طی سالهای اخیر به خصوص در کشورهای و پیشرفتهی اروپایی و آمریکای شمالی شکل گرفت به خیلی از این سوالات پاسخ داد و به نظر میاد که این معما تا حدی در حال حل شدن هست. البته این رو هم بهتون یادآوری بکنم که اساس این پیشرفتها خیلی مساله ی فلسفی یا وجود شناسی یا سوالات اگزیستانسیال نیست بلکه یک سری پایشهای سادهی اجتماعی که پا میشن میرن از مردم میپرسن خانوم آقا کودک آیا از زندگی راضی؟ احساس شادی میکنی؟ احساس شادکامی میکنی ؟یا اینکه نه احساس میکنی زندگی این گونه که هست ناخوشایند و دوستش ندارم ؟ تو بین کتابهای مختلفی که من دیدم به نظرم اومد این یکی هم روان هست هم خیلی به روز هست و تقریبا اطلاعات خیلی خوبی رو تا سال دو هزار و هفده در خودش گنجونده و جمعبندیهای The Origins of Happiness, the science of well being over the life couse.Sarah Fleche, Andrew Clark, George Ward, Nattavudh Powdthavee, P. Richard G. Layard علم خوشبختی یا رضایتمندی در طی زندگی . کتاب معتبریست من تاکید دارم که چه خوب میشد که حتی شاید میشد این رو سریع ترجمش کرد و به نظر میاد خیلی هم ادبیات پیچیدهای نداره و بخش عمدهی کتاب یک سری جداول هست که اون جداول توضیح داده و خیلی دیدگاه فلسفی پشتش قرار نداده. یه جایی Andrew Clark نویسندهی کتاب نکتهی قشنگی رو اشاره میکنه ممکنه البته شما خرده بگیرید که این داره خیلی ساده میکنه این قضیه رو ! میگه که تو قرن هفدهم مردم ایدهای در مورد دما نداشتند راست میگه هنوز دماسنج نبود طبقهبندی فارنهایت یا سلسیوس وجود نداشت و مردم همینجوری میگفتن دیمی میگفتن، هوا گرمه سرده خیلی سرده خیلی گرم داغ ولرم و این گفتمان واقعا یک شکل علمی به خودش نگرفته بود ولی در قرن هفدهم که شروع کردن اولین ترمومترها دماسنجها رو ساختن، کمکم بشر با این مقوله کنار اومد و امروز شما میبینید خیلی دقیق روی ساعت مچی شما روی گوشی شما روی ماشین شما هواشناسی مرتب اعلام میکنه و به قدر این مردم بهش عادت کردن که جز گفتمان هر روزشون قرار گرفته امروز بیست و شیش درجه هست امروزه سی و چهار درجه است. میخوایم بریم سفر ببینیم اونجا دماش چنده؟ تو این راه دما به چند درجه میافته؟ و اون معتقد که علم خوشبختی هم با تکرار و گسترش میتونه به همین دقت برسه. یعنی اگر ما تعداد زیادی نظرسنجی در زمانهای مختلف در گروههای جمعیتی گسترده انجام بدیم به یک یافتههای معتبری برسیم که کی تو زندگیش احساس رضایت میکنه کی از زندگیش سرخورده هست؟ به هر حال خوندن این کتاب خیلی خوبه و گفتم کتاب خیلی زیاد در زمینهی Happiness و well being هست. فکر میکنم تو بین اونایی که من گشتم این یکی روانترین و بیطرفانهتر گفته و همین که به نظر میاد خیلی کاربردی یعنی به درد زندگی فردی شما هم میخوره . قبل از اینکه مرور کتاب رو شروع کنم چندتا نکته یکی اینکه ممکنه خورده بگیرید که این کتاب مال انگلستان و بیشتر یافتههای اون میگرده به اروپای غربی و آمریکای شمالی این اعتراض کاملا وارد ولی خب چارهای نیست ما کتابهای مشابه این که در مورد ملتهای دیگه با همین دقت بررسی کرده باشه نداریم اره بعضی از کتابها هست که یه سری سازمانهای جهانی اون رو چاپ کردند و در واقع اشارتی داره به تمام ملتها تمام کشورها ولی یه مقدار هم به روانی این کتاب نیست و همین که حس کردم خب یه جاهایی ایراد وارد دیگه .مثلا تحت تاثیر مسایل سیاسی مسایل قومیتی اینا داده هاشون خیلی معتبر نیست ولی من با مروری که کردم احساس بی طرفی رو توی نویسندههای این دارم یعنی این نیست که دارن ایدیولوژی خاصی رو به ما در واقع تحمیل میکنن . خب خوشبختی اروپاییها و آمریکاییها به ما چه ربطی داره من فکر میکنم که در هر حال خیلی چیزها رو برای ما روشن میکنه در واقع میتونیم از ملتهای دیگه درس بگیریم و ببینیم چه پارامترهایی چقدر اثر داره؟ تنها کاری که باید بکنیم این که همواره احتیاط رو حفظ بکنیم و حواسمون باشه که این در کشور ما منطقهی ما هنوز محک زده نشده ولی دلیلی هم نداره آنچه در ایران اتفاق میفته خیلی با این متفاوت باشه میدونید یعنی چه دلیلی داره که مثلا رضایتمندی از زندگی در یک کشوری به تحصیلات این رابطه رو داشته باشه به زندگی خانوادگی این رابطه رو داشته باشه و در یک کشور دیگه اصلا هیچ ارتباطی نداشته باشه! به هر حال ما هم به سمت صنعتی شدن میریم و امیدواریم ما هم به سمت رفاه بریم و وقتی به اون مراحل رسیدیم یک ایدهی خوبی خواهیم داشت که چه چیزی شادکامی ما رو مشخص میکنه. باز یه نکتهی دیگه قبلش بگم بعضیا ممکنه یه خرده بگیرند که ترجمهی این لغتا چیه Happiness well being یا life satisfaction در این کتاب خیلی اینا رو از هم جدا نکرده و گفتم اصلا به دیدگاه فلسفی خیلی نپرداخته. قشنگی کتاب اینه که بیشتر در واقع میشه گفت نظرسنجی و آزمایشهای روانشناختی جامعه شناختی یا روانشناسی اجتماعی پا میشه میره از مردم میپرسه چقدرا راضی هستی ؟ یک تا ده به زندگی خودش نمره بده ؟ دوست داشتی زندگیت یه جور دیگه بود؟ چقدر حسرت زندگی دیگران میخوری ؟چقدر حس میکنی نسبت به دیگران خوشبختترین ؟نسبت به گرما بدبختی … این سوالات خیلی ساده است یعنی برای همین خیلی جملهی اینها شما خواهش میکنم حساس نباشید.پس Happiness رو شاید ما بگیم شادکامی well being رو بگیم احساس خوشبختی life satisfaction رضایت از زندگی. ولی همواره اینا جای هم به کار رفته یعنی حالا اصرار کنید Happiness حتما یک بار hedonic هیجانی توش باشه یا life satisfaction حتما به زندگی اجتماعی برگرده. نه این تمایزها رو نداشت. به قدری بعضی از جداولش گویاس که من فکر کردم شاید اصلا من این مرور این کتاب رو اختصاص بدم به ارایهی این جداول . حالا بعضیا ابراز تمایل کرده بودند که هرچه زودتر این رو ترجمهش کنن چون من تا اونجایی که گشتم دیدم ترجمهی در ایران موجود نیست ولی خب یه مقداری ترجمه شاید بخشهاییش برای مخاطب یک مقدار بعضی قسمتها کسل کننده باشه چون روشهای ریاضی روشهای آماری رو به بحث گذاشته . از اونجا که من میدونم ممکنه افراد این بخش رو دنبال میکنن خیلی علاقه نداشته باشند به جزییات من سعی کردم و بخشایش جدا بکنم که خیلی شسته رفته است و شاید حتی جدول به جدول بریم جلو فصل فصل بریم جلو و این جای خوندن اون رو موقتا بگیره تا بعدا فرصتی باشه که دوستان عزیز اصل کتاب رو بخونن. تو همون فصل مقدمه یه بحثی رو شروع کرده که چرا life satisfaction داره این مساله ی خوشبختی و شادکامی و رضایت از زندگی پررنگ میشه؟ گفته یکی از دلایلی که سالهای اخیر بودجههای این افزایش پیدا کرده و مطالعاتش خیلی جدیتر شده، مثلا در بعضی کشورهای کوچک اروپایی تقریبا سال به سال که چه عرض کنم ماه به ماه از کسر وسیعی از جمعیت نه اینکه مثلا یه گروه صد نفری دانشجوها رو جدا بکنن از مردم کوچهی بازار سنهای مختلف میپرسن چقدر از زندگیتون راضی هستین؟ چقدر حس میکنی خوب میگذره ؟ چقدر حس میکنی بد میگذره ؟ نسبت به ماه قبل وضع بهتری نسبت به سال قبل احساس میکنی خوشبختترین؟ یکی از دلایل جالبش بوده اسلاید جدول 0-1 که میگه وقتیکه رای دادن رو در این دموکراسیهای غربی نگاه کردن که مردم به کدام دولتها بیشتر رای میدن؟ دیدن چند پارامتر موثر هست ولی این یافته دقت کنی چقدر جالب و امیدارم روزی در کشور ما هم اینها انقدر اهمیت پیدا بکنه. مثلا ببینید همبستگی اینه که شما به اون دولت رای بدی شصت و چهار صدم بوده با رضایت از زندگی یعنی اگر مردم که مثلا این سیاستمدار این دولت مرد این حزب داره رضایت از زندگیشون رو افزایش میده یه چیزی حدود شصت و چهار صدم همبستگی داره با رای دادن. درصورتی خیلی جالبه رشد اقتصادی سی و شش صدم یعنی نصف اون .یعنی یه دولتی میاد میگه ببین در دولت من رشد اقتصادی رو من از دو درصد رسوندم چهار درصد این اونقدر رای براش جمع نمیکنه که مردم بگن آره در این دولت ما رضایتمندی از زندگی داشتیم life satisfaction داشتیم.متوجه میشید که پس life satisfaction یا رضایتمندی از زندگی همش رشد اقتصادی و بیکاری و تورم نیست. دیدن افزایش بیکاری شش صدم با رای دادن به اون دولت ارتباط داره یعنی میبینید دولتها اکثرا میان میگن ما رشد اقتصادی و بیکاری رو مخاطب قرار میدیم گزینهی بعدی تورم که پونزده صدمه ولی جالبه مجموع رشد اقتصادی کاهش بیکاری و کنترل تورم اونقدر نظرسنجی و دیدگاه عموم در حمایت از یک دولت سیاست مدار و رای دادن به او ارتباط نداره که رضایتمندی از زندگی داره یعنی بیان بگن که در این چهار سال در این هشت سال در این پنج سال در این ده سال حس کردیم خوشبختتر شدیم! یعنی وقتی این و از مردم میپرسید همبستگی که دوباره برن به اون کاندیدا به اون حزب رای بدن دیدن خیلی بیشتره تا این که بگن تو اون دورهی مثلا هشت ساله دورهی ریاست جمهوری این دورهی نخستوزیری اون فرد ما دیدیم که مثلا اقتصاد دو برابر شده یا تورم کم شده. و این نشون میده که به نظر میاد بشر داره به یه جایی میرسه که بیش از اونی که دنبال رشد اقتصادی و بیکاری و تورم باشه اینه که یه کار کن از زندگیمون راضی باشیم! یه کارکن خوشبختی رو تجربه کنیم !این عددها اونقدر برای ما تعیین کننده نیست . حالا باز اون احتیاطی که من خدمتتون گفتم رعایت بفرمایید میدونم باید همواره شما یه دونه اون بالا یه دونه من بنده بنر بزنم که این مال ارزیابی کشورهای دیگس! مثلا ممکنه یکی بگه آره خب بالاخره تورم اونا همش و سه درصد حالا سه درصد یادبودو درصد خیلی رای دادن به اون ادم نداره تو کشوری که تورم یدفعه میشه چهل درصد پنجاه درصد خب خیلی فرق خواهد کرد ! یا بیکاری یا همینجور مساله رشد اقتصادی. خب اینا رو من واقف هستم ولی میخوام بگم که در شرایط متعارف مردم دنبال یه چیزی ورای رشد اقتصادی و بیکاری و تورم هستند. این قضیه اینقدر مهم بودو این یافتهها که دولت مردها شروع کردند برن طرف اینه که ما از روانشناسان جامعهشناسان و روانشناسان اجتماعی کمک بگیریم در کنار اقتصاددانان که در واقع ببینیم مردم چی میخوان و چه عواملی هست که شادی اونا رو تامین میکنه و روی اونها سرمایهگذاری کنیم حالا نه فقط از روی خیرخواهی بلکه از این که در دولت بمونیم رای بهمون بدن . مثلا joseph Stiglitz با او احتمالا آشنا هستید برندهی جایزهی نوبل اقتصاد در سال دو هزار و یک هست یک چهرهی نسبتا معقولی در اقتصاده کتابهای خیلی خوبی داره حالا فرصت بشه شاید کتابهای او هم معرفی بکنیم دیدگاههای خیلی روشن گری داره در سال دو هزار و هشت Nicolas Sarkozy به این نتیجه میرسه که او را استخدام کنه و اون رو در راس کمیسیون ویژهای قرار بده به نام کمیسیون Stiglitz به اسم خود فرد است. Sarkozy که میدونید نخست وزیر رییس جمهور سابق فرانسه بود و Sarkozy هدفش از این این بود که به کمک این کمیسیون در بیاره که من چیکار میتونم بکنم که خوشبختی مردم بیشتر بشه و اگر مثلا خوشبختی مردم به این که مثلا برنامههای تلویزیون تنوع بیشتری داشته باشه من این همه زور نزنم که تورم و کنترل کنم یا اگر خوشبختی مردم فرضا اینه که ساعت بیکاری بیشتری داشته باشند این فضای سبز بیشتری داشته باشن هوا تمیزتر باشه ؟ خب چرا تمام هم و غمم بزارم بیکاری رو کم کنم؟ بیام اون و درست کنم که همه مردم راضی باشن همین که خودم در حاکمیت و حزب بمونم .و درواقع این به نظر میومد که امروزه این علم سیاسی اجتماعی روانی روانپزشکی خاصیه. خواهید دید که همکاران روانپزشک دستیاران و اونایی که روانشناس بالینی هستند این برنامه رو دنبال کنن چون خیلی جالبه حالا خواهید دید بخش زیادی از احساس رضایتمندی ما از زندگی و خوشبختی ما در تقابل هست با اون چیزهایی که ما بیماریهای روانپزشکی بهش میکیم. به همین دلیل که شاید روانپزشکان میتونن یک نقش خیلی پررنگی اینجا ایفا بکنن در این که مردم خوشبختتر باشن زندگی رو بیشتر دوست داشته باشن و وقتی که به سن هشتاد میرسند حس کنند زندگی ای که کردن چقدر خوب بود. در مقابل اونی که همش حسرت داشته باشن و احساس بکنن که چرا اینقدر غفلت کردیم . خب میدونید این شروع مطالعهی خوشبختی به صورت علمی و اینها تقریبا از دهههای پنجاه و شصت صورت گرفت ولی اولش بیشتر به نظر میومد یک سرگرمی جامعهشناسی یا روانشناسی اجتماعی بود ولی همین جور که گسترش پیدا کرد یافتههای خیلی جالبی به اون اضافه شد که فقط این کتاب یک نمونه از اون خروار یافتهاست. یکی از اولین کسانی که اومد این پدیده رو دنبال کنه Hadley cantril جامعهشناس روانشناسی که یک مقیاسی رو ابداع میکنه به نام نردبان cantril . cantril life ladder و از اینجا بود که نشون دادن که همونطورکه ما دماسنج داریم و میتونیم دمای هوا رو بسنجیم میتونیم یه دماسنج روانی هم داشته باشیم چون قبل از اون فلاسفه خیلی از سیاستمداران خیلی از روانشناسان با شک به این قضیه نگاه میکردند. میگفتن آقا خوشبختی که قابل اندازهگیری نیست خوشبختی یه پدیدهی درونی آدم با دلش خوشبخت باشه یا نمیدونم مال هر کسی یه جوره خوشبختی هر کسی یه فرم داره ، همه یک چیز نمیخوان اینا درسته آره یا از زمان فلاسفهی یونان باستان حتی قبلتر شما آموزههای اولین نوشتههای بشر از اون پاپیروسهای مصری نگاه میکنید تا در واقع ادبیات کهن چین به این مساله پرداختند که انسان خوشبخت نیکزیست کیه؟ ولی اینا اومدن گفتن خیلی خب ما بازی رو یه جور دیگه میکنیم، میریم از مردم میپرسیم به جای اینکه اینقد فلسفی به قضیه نگاه کنیم آقا یه نردبون تجسم کن این کنترول این کار کرد این نردبان شما ده تاپله داره پلهی دهم اینه که از این بهتر زندگی نمیشه best possible life پله پایینش از این بدتر زندگی نمیشه worst possible life به این گفتن نردبان کنترول. حالا پاشو بریم از مردم بپرسیم شما کجای این نردبان قرار دارین؟ cantril life ladder و موسستاتی مثل gallup نظرسنجیهای اروپایی و بعد کمکم روانشناسان و روانپزشکان شروع کردند. چون ببینید وقتی شما در تستهای روانشناسی روانپزشکی از مردم میپرسید چقدر از زندگی سیری؟ چقدر میخواید خودتو بکشی؟ چقدر افسردهای؟ خب چرا یه سوال خیلی جامعتر و کلیتری نپرسید !چقدر زندگی الان توشی دوست داری؟ و چیزی که در آوردن این که آره این نردبان معتبر و جوابهایی که مردم میدن جوابهای میشه گفت اصطلاحا rerable هست قابل اعتنا و قابل اعتبار هست و جالبه زمان به زمان مکان به مکان عوض میشه ولی عوض شدنش قاعدهمند اینجوری دیمی نیست به همین دلیل این ترنومتر میشه گفت دماسنجی که خدمتتون گفتم معتبر و میشه روی اون اتکا کرد. حالا یافتهها از همون زمان شروع شد و گسترش پیدا کرد . مثلا همون نردبان cantril نگاه کنید صفر تا ده البته cantril یه کار دیگم کرد .معتقد بود باید شما نقاط خاصی رو تعریف بکنیم که مردم بدونن منظور از اون صفر تا ده روی پلهها چیه؟ و زمانش رو هم بپرسی مثلا الان پنج سال گذشته یا حتی آینده رم میتونی از افراد بپرسی؟ یعنی شما که الان دانشجو هستید فکر میکنی سال بعد زندگی بهتر میشه یا بدتر میشه؟ اومدن و اینا سوالای قشنگ فکر میکنی بعد فارغالتحصیل بشید زندگی بهتر میشه یانه؟ رقم هفت به بالا رو گفتن آدمایی که نمرهی هفت به بالا میدن یعنی نسبتا خوشبختن. چهار به پایین این رو اصطلاحا میگن در بدبختی و بیچارگی هستند. لغتی که اونا به کار میبرند suffering. طرف داره رنج میکشه و یا یه لغت دیگه به کار میبرن misery میدونید اون بینوایان، misery یعنی بینوایی بیچارگی بدبختی. خب زیر چهار بیچارگی و بینوایی هست و بالای هفت میشه گفت اوضام خوبه، این وسط دارم تلاش میکنم دیگه چهار تا هفت. همین الان قبل از اینکه من برم جلو میتونیم به خودتون یه نمره بدید همین الان احساستون چیه؟ درماه گذشته احساستون چی بوده؟ سال نود و نه کدوم رو داشتید؟ همهی اینها میدونم تحت تاثیر تورم تحت تاثیر کرونا اینا عوض میشه ولی الگوهای عوض شدن اینها چیزهای خیلی قشنگی رو به ما یاد داده . یکی از چیزای جالب که تقریبا همهی مطالعات اون رو نشون دادن حتی کشورهای جهان سوم حتی کشورهای فقیر آفریقایی کشورهای پرجمعیت پر از جمعیت بیکار مرحوم چیز جالبی که هست اینه که توزیع نمرات تقریبا این شکلی در یک جامعه شما در این اسلاید میبینید distribution of life satisfaction در سنین سی و چهار تاچهل دو سال یا جمعیت انگلیسی ولی جالب جمعیتهای دیگه باز خیلی تفاوت نداره یعنی ببینید میانگین مردم پنج نمیگن اکثریت مردم نمرهی هفت هشت یا نه به خودشون میدن . پس اولین شوکی که به همه وارد میشه این پا میشی میری از مردم کوچه بازار میپرسی چقدر خوشبختی اکثریت مردم میگن خوشبختیم!! میدونم یه ذره باور سختهها یعنی شما میشینی غر میزنی تو تاکسی غر میزنی تو مغازه رو میزنی ولی وقتی همچین نردبانی بذاره جلوی مردم حتی در شرایط من نمیدونم الان تو ایران مثلا مردم چه خواهند گفت؟ولی بازم این حس و دارم که روی پنج نیست از پنج این طرفتر یعنی تقریبا به سمت ده حرکت میکنه. حالا ممکنه خیلیا بهترین زندگی ممکن نیست خیلی از این بهتر میشه ولی هفت احتمالا میانگین خواهد بود و ببینید بیشترین چیزی که جواب دادن هشته! سی درصد مردم از صفر تا ده به خودشون هشت دادن. پس این یکی از سوالات اولیهی روانشناسی شود که توزیع احساس خوشبختی در جامعه دچار اون حالت ……… یه حالت چولگی داره منحنیه توزیع زنگولهای نیست که پنج وسط قرار بگیره اکثرا به سمت خوشبختی و این رو بعدا روانشناسا گفتن آره یک نوع میشه گفت حالا وهم بگیم یک نوع خطای شناختی بگیم ولی مردم در مجموع از زندگیشون راضین . حالا یه سری تیوریسینها هستن که میگن این انکار هیجانات منفی این احساسات خاصی آره ولی مغز انسان اینجوری ساخته شده شادمانی ژنتیکی تکامل پیدا کرده ارگانیک تکامل پیدا کرده که با شرایط موجود بسازه و خیلی غر نزنه برای اینکه اصولا خب زندگی پر از رنج و مشقت دیگه اگه بخوای همش فکر کنی نمیشه و آدم سالم معمولا احساس خوشبختی میکنه. این یافتهی اول . حالا باز شما میگین مال جمعیت انگلستان هست حالا جمعیتهای دیگهای رو هم رفتن اندازه گیری کردن رواندا مثلا جمعیت کشورهای آفریقایی که اونا هم مدتها مثلا خشکسالی بوده توش مهاجرت عمده بوده بازم با تعجب دیدن پنج نیست از پنج بهتره ! یعنی یه جوری مثل اینکه بشر ساخته شده که جهان رو مثبت ببینه یه جور میل به احساس رضایتمندی از زندگی وجود داره. حالا این یکی رو نگاه کنید شاید بشه گفت یکی از خلاصههای خیلی کلیدی این کتاب هست صفحهی شما اسلاید شماره نه رو داریم احساس خوشبختی در سی و چهار تا چهل و دو سالگی . حالا سنین دیگر هم اندازهگیری کردن راجب اینا بحث خواهم کرد. بحث شیرینی واقعاه که رشتشون بالینی قطعا تاکید میکنم کتاب رو بخونن این بحث دنبال کنن اونایی که بالینی نیست و اصولا یک خوشفکر اجتماعی هستند به این فکر کنن تا دیگه دیمی صحبت نباشه انشاالله متکی بر یافتههای علمی باشه. این ببینید سهم در واقع متغیرهای مختلف رو در رضایتمندی از زندگی نشون داده یعنی مثلا اگه بیان بگن که مثلا به صورت یه دونه کیک یا پیتزا بزرگ در نظر بگیریم یا اون پای سیب، سهم هر کدومش چقدر ببینید عوامل مختلف گذاشت درآمد این یه چیز متوسط مایل به کم در صورتی که وقتی از مردم سوال میکنی چه چیزی بیش از همه خوشبختی میاره میگن درآمد .مدرکت تحصیلی، با کمال تعجب ببینید در سی و چهار تا چهل و دو سالگی خیلی خوشبختی آدما رو تعیین نمیکنه . داشتن شغل ، تقریبا تو مایههای درآمد نداشتن. سابقهی جرم ، یعنی عدم سوپیشینه، حالا این یه بحث خیلی قشنگه که چرا سوپیشینه اینقدر احساس بد به آدما میده؟ یعنی آدمایی که زندان رفتن آدمایی که جرم مرتکب شدن و جرمشون جرم همین criminal جرمی هست که به خاطر دزدی سرقت و نمیدونم چک و این چیزا هست و این چگونه زندگی اینا رو متحول میکنه و نگاه کن یکی از پارامترهایی که خیلی در سلامت و احساس رضایتمندی از زندگی هست be partnered داشتن شریک زندگی اونایی که تنها هستن اونایی که هیچ کس در دنیا ندارند به نظر میاد که یه جوری احساس رضایتمندیشون آسیب میبینه. پس ببینید یکی از چیزهایی که باعث خوشبختی میشه اینه که یک ادمی رو تو زندگی دارن. منتها این شریک زندگی رو خب کشورهای غربی هست اینا گفتن که اینا همش با هم جمع کردن میخواد همسر قانونیش باشه میخواد اون پارتنرش میخواد هم خونش باشه میخواد دوستپسردوست دخترش باشه ولی به نظر میاد یه نفر شما به عنوان شریک زندگی در زندگی داری حتی در جمعیتهای همجنسگرا هم دیدن همین نقش دارد. سلامت جسمانی سلامت جسمانی ببینید تقریبا محور سابقهی مجرمیت سلامت جسمانی و درآمد در واقع یک مقدار هست .ولی از همه جالبتر به این دلیل گفتم روانشناسان بالینی و همکاران روانپزشک به این دقت کنن ببینید بیشترین عنصری که احساس خوشبختی انسانها رو تعیی میکنه لااقل در میانسالی سلامت روان است یعنی شما از این تشخیصهای افسردگی و اضطراب نداشته باشید حالا به این خواهم رسید و این خیلی جالبه که یعنی نداشتن بیماری روانی نداشتن Mental Illness از هر پارامتری که اینجا شما میبینید بیشتر در خوشبختی شما موثر و این سیاست گذاری رو اصلا دستخوش تحول کرد! یعنی امثال آقای سارکوزی یا خانم مرکل اینا همشون از این کمیسیونها راه انداختن فهمیدن انسانها اگر بگم ما اضطراب و افسردگی و وسواس و پانیک و سردردو بیخوابی و بیقراری و نمیدونم حالتهای دلشورهی فراگیر و اینا نداشته باشیم این خیلی میتونه جبران پارامترهای دیگر رو بکنه درآمد و مدرک تحصیلی و شغل و ایناروب همین دلیل که خیلی از کشورهای مرفه به این نتیجه رسیدن سلامت روان باید بیشتر روش کار کنیم برای اینکه خوشبختی انسانها رو میاره حالا شما آمارهایی رو خواهید دید مثلا درآمد طرف دو برابر میشه اونقدر احساس خوشبختی نمیکنه که بگه از شراین اضطرابه راحت شدم از شر این بی خوابی راحت شدم این چقدر بهم کمک کرد. پس اینجا شاید یک تبلیغی برای رشتههای بهداشت روان باشه و باز حالا یه جور دیگه این نگاه کرد اینم اسلاید کلیدی دیگریست اسلاید شمارهی ده و همینطور که حالا شاید من اصل کتاب رو گفتم چون برای اینکه همینجور که میریم جلو شروع میکنیم ریز ریز اینا رو بحث کردن درآمد چجوری بیشتربه میچسبه سلامت فیزیکی چیه با پارتنر باید چه جوری باشی که بیشتر احساس رضایتمندی بکنی و از همه مهمتر این معمای اضطراب افسردگی وسواس اختلالات روانپزشکی اضطراب اجتماعی اینا وقتی میرن یه دفعه طرف احساس میکنه که چقدر زندگی عوض شد. باز یه یافته دیگه هست دوستان این یکی هم در واقع یک اسلاید کلیدی هست اسلاید دهم رو نگاه کنیم من همینجا یک یادآوری میکنم بعضیا فقط فایل صوتی رو گوش میدن متاسفانه فکر کنم این یه مبحث رو دیگه همیشه فقط صوتی گوش داد باید یا اسلاید جلوتون باشه یا از اون فایل درواقع صوتی تصویری استفاده کنید که بتونید اسلایدهارو ببینین. خب این یک چی میکه این برای اینکه اینم بهتون بگم خیلی از این مطالعات که راجع به خوشبختی هست چون بعضی از وقتی این رو من بحث کردن بعضی از دولتمردان بعضی از مسولین گفتن چه خوب ما هم بریم همینا رو توی مثلا ایران پیاده بکنیم اینا یک ظرافتهای جالبی داره مثلا الان در اون کشورها اینها به بار نشسته اینا از هزار و نهصد و شصت یعنی شصت سال پیش شروع کردن سال به سال اینار مردم جمع کردن شما همینجوری بری تو کوچه بازار از مردم سوال کنی خیلی شاید چیزی دستگیرت نشه میشه ها چیزای خوبی گیرت میاد ولی مهم اینه که همون آدمی که الان تو چهل سالگی بری پروندهی ده پونزده سال دراری ببینی تو مدرسه بود چقدر احساس رضایت میکرد تو مدرسه بود چیکار میکرد و اینا رو بیا همینجوری اصطلاحا دنبال بکنی فالو بکنی. برای همینه که شما خیلی از این اسلایدهااون پایین نوشته British cohort study و cohort یعنی یک جمعیت انبوه وسیعی رو شروع میکنیم از حتی بدو تولد همینجور دنبال میکنی سلامتش و درآمدش تحصیلاتش رضایتمندی و سال به سال ببینیدکی بعدا خوشبخت میشه کی بعدا مشکل پیدا میکنه ؟ حالا باز نگاه کنیم که حالا شما ممکنه بگی خب میریم از آدما میپرسی رو به عقب پرسیدن فایده نداره این رو تقریبا بیشتر مطالعات روانشناسی نشون دادن یعنی اگه شما الان بیا بپرسید تو دبیرستان همین حس خوشبختی رو داشتی ؟وقتی پنج سالت بود همینجور راضی بودی از زندگی یا ناراضی بودی؟ بیشتر جوابهایی که اینجوری به دست شما میاد جوابهای معتبری نیست یعنی افراد به گذشته در واقع داستان سرایی میکنن confabulate یه چیزایی رو که نبوده بسته به شرایط حالشون میسازند. ولی اگر شما سال به سال اینا رو اومد دنبال کردید میتونی بری دربیاری تو دبیرستان همین آدمی که الان چهلودو ساله از نظر روانی از نظر رفتاری چه مدلی بوده؟ که خوشبختانه ما اطلاعات اینا رو در مورد بعضی از کشورهای خیلی مرفه و ثروتمند داریم از جمله انگلستان British cohort study از اون استخراج کرده حالا این نگاه کنید این یکی از اون چیزای مهم وقتی شما بین سی و چهار تا چهل و دو ساله چه مقدار از این که الان حالت خوبه یا حالت بد سهمش بر میگرده به حالتهایی که تو شونزده سالگی داشتیم؟ تقریبا دبیرستان ببینید سه محور اینجا بررسی کرده درس و تحصیل qualifications رفتار در شونزده سالگی behavior at 16 ، سلامت هیجانی در شونزده سالگی emotional health at 16 ما با این سه پارامتر خیلی کار داریم دوستان . پس روی اسلاید شماره ده یذره تامل کنید میگن شالوده های زندگی شما تا حدی در شونزده سالگی شکل میگیره یعنی در شونزده سالگی بر پیشانی شما و اگر خرافی هستید و به کفبینی و اینا اعتقاد دارید در کف دست شما حک میشه که سهم قابل توجهی از این که شما در چهل پنجاه سالگی خواهید داشت تو شونزده سالگی نمود پیدا میکنه شونزده سالگی یک زمانیست که شما تقریبا شخصیت شکل میگیره اون مفهوم خویشتن برجسته میشه و خودت و میشناسی همون دورهای که اریکسون در مورد هویت نام میبره . پس حالا شما شونزده نگی بگی دبیرستان و فکر میکنم خیلیام تو دبیرستان موندن حالا اونایی که نرفتن معادلش مثلا ممکنه که بگن آره اون زمانی که شاگردی میکردیم مغازه بودیم اینا ولی خیلی عجیبه یعنی به نظر میاد اونجا هست که یه جور یک پرتابهای در شما شکل میگیره که تا آخر عمر بخشی از خوشبختی رو با شما همراه میبره . اینم بهتون هشدار میدن الان نمیتونی رو به عقب جواب بدی باید اون موقع جواب میداد یعنی اون موقع میومدن سر کلاس دبیرستان شمار تست میکردن و بعد الان مقایسه میکردن . رو به عقب شما داستان سرایی کارکردیش. سه محور پررنگ میبینن درسو تحصیل. درست خوب بود یا نه ؟راحت درس میخوند یا نه؟ امتحانا برات سخت بود اضطراب داشت یا نه ؟ بیست میگرفتی یا هیجده میگرفتی یا دوازده میگرفتی؟ این میشه qualifications . دو: رفتار در 16 سالگی، همش از خونه میرفتی بیرون همش فوتبال بازی میکردی؟ همش با رفیقات بودی؟ همش پای تلویزیون بودی؟نمیدونم خواب منظم بود؟ نمیدونم همش دوست داشتی سرچهارا بایستی؟ دوست داشتی تو باشگاه باشی؟ این میشه رفتار. سه : سلامت هیجانی : اضطراب داشتی؟ بیخوابی میکشیدی؟ دلشوره داشتی ؟نگران چهرهت بودی؟جلو آینه اضطراب گرفته نگران هیکلت بودی ؟ نگران نظر مردم بودی؟ وسواس داشتی؟ آدم دلشورهای بودی ؟افسرده حال بودی همش با بغض میکرد گریه میکردی؟ یا نه emotional health at 16 سلامت هیجانی . خب حالا نگاه کنید در خوشبختی شما در سی چهل سالگی بیش از همه سلامت هیجانی سهم داره و سهم بیشتری رو ایفا میکنه البته ببینید سهم این قدر مطلق نیست یعنی خیلی عوامل دیگه میاد بیکاری اجتماع شغل جرم جنایت ولی بخشی از اون آرماتوربندی یا اون نقشهی ساختمان اینجا ریخته میشه ولی پیام جالبی که داره این که نقشهی عمده رو سلامت روان ریخته میشه. در صورتی که متاسفانه ما میبینیم خیلیها اون درس و تحصیل براشون اولویت اول و از همه جالبتر اینکه رفتار خیلی شالوده نیست ! یکی میبینی اهل مهمونی بوده بوده یکی از تلویزیون بوده یکی همش تو کوچه فوتبال بازی میکرد خیلی پیشبینی نمیکنه دوتا هست که مقام اول مال سلامت هیجانیت . حالا ببینید اسلاید شمارهی یازده از جنبهی دیگری به این قضیه نگاه میکنه یعنی اینا رقیب هم نیستند شما درس وتحصیل و سلامت رفتار هیجانی تو ذهنتون بمونه این اصلا بمونه برا اینکه در مراکز مشاوره من خواهم گفت که این مهمترین مشاورهای که میتونیم بکنیم دانشجوهایی که میان پیش شما مثلا شما تو مرکز مشاوره دانشگاه نشستی شما در مرکز مشاوره تحصیلی هستی از سه محور میتونی بچهها رو بررسی کنی درسش خوبه رفتارش چطوره آیا آدم مثلا همش دعوا میکنه با این و نمیدونم همش از خونه میزنه بیرون یا اینکه نه آدم آرومیه؟؟ و سوم سلامت هیجانی. از جنبههای دیگهای هم میتونه دنبال کنی میشه اسلاید یازده ، اسلاید یازده رقیب اون سه تا نیست ایجاد کنندهی اون سه تاس. یعنی اون سه تا محصول و عصارهی این چند عامل دیگه هستند برای همین تو دو اسلاید مختلف گذاشتیم . نقش عوامل مختلف در احساس خوشبختی در بزرگسالی .خب شما میبینید هر چه طول این ستون بیشتر باشه یعنی سهم بیشتر و طبیعیست که وقتی ستون از صفر رو به سمت چپ هست یعنی این که خب سهم مخرب داره این یکی سهم سازنده داره. درآمد خانواده اندازش نگاه کنید گفتم متاسفانه این مجموعه رو شما ما باید بصری دنبال کنید اگر فقط صوتی دنبال میکنید اسلاید یازده اندازهی سهم درآمد خانواده انقدر تقریبا یه چیزی حدود دو صدم. تحصیلات والدین همونقدر. بیکاری پدر پدر بیکار باشه یه سهم منفی داره و میبینی سهم منفیش از تحصیلات بیشتر . اینکه مادر شاغل باشه شاغل بودن مادر میبینی یه اثر منفی داره آره میگن اونایی که مادرشون میرفت سرکار .ولی بین تقریبا تو بین عوامل مختلف ضعیفترین عامل است پس این گونه که همه میگن مادران میرن سرکار باعث میشن بچه تنها بمونه و بچه آسیب میبینه و بعدا احساس خوشبختی نمیکنه ممکنه این به عنوان یه متهم ارایه بده ولی جرمش از همهی متهمانی کمتر و حالا خواهددید که چگونه توسط چیزای دیگه جبران میشه. مثلا فعال بودن والدین با کودک یکی از اون ابر عوامل ببینید سهمش تقریبا دو برابر درآمد خانواده دو برابر تحصیلات خانوادهست یعنی شما تحصیلات و درآمد خانواده رو بذارید روی هم جمع بزنید از فعال بودن والدین با کودک که من این و به عنوان ترجمه parental involvement گذاشتم. چقدر والدین با بچشون وقت میذارن میشینن با هم فیلم میبینن میشینن با هم نقاشی میکشندبه میرن بیرون بگردن پدر با بچه میره فوتبال بازی میکنه پدر با بچه میشینه فیلم میکنه پدر با بچه میشه تخته بازی میکنه نمیدونم مادر با دخترش میشینه کاردستی با پسرش میشینن مثلا رمان میخونن میشینن با هم آشپزی میکنن همهی اینا میشه parental involvement اینارو خیلی ریز توی این مطالعات سنجیدن مثلا میگن خیلی خب در این هفته چند ساعت با بچت وقت خصوصی گذاشتی نشستی باهاش مثلا حالا فقط ریاضی کار کردن نیست نشستیم باهم مثلا یه چیز کاردستی درست کردیم با هم رفتیم بیرون خریداین مادر دخترا معمولا یا حتی مادر پسر با هم میرن خرید و جالبه ببینید این جبران میکنه تقریبا درآمد خانوادگی و تعطیلات والدین رو. و نقش چهار برابر شاغل بودن مادر پس مادرا که شاغل هستن اصلا نگران نباشن یه کوچولو گاز بدی جبران میشه این گاز دادن این که اگر مثلا صبح تا عصر کاری همون یه ساعتی که میای بچهها بشینیم میخوایم بازی کنین بچههاییم بیرون بیاید بشینیم بریم آشپزخونه هم کیک درست کنیم بیا بشینیم داستان بخونیم یعنی هر نوع درگیری و جالبه مثلا اینا که میگن ما با بچهمون چیکار کنیم خوب بشه من فکر میکنم این مجموعه کتاب خیلی جالبه که نشون میده آره شما ببینید چهار برابر نقش داره از این که خونه نیستی حتی اگر اشکال درآمدی داری سهم این چندین برابر اون. جدایی والدین ببینید نقش منفی داشته ولی باز میبینید به اندازهی فعال بودن والدین به کودک نمیرسه یعنی اگر یک مادری تنهادار با بچهها زندگی میکنه ولی با بچههاش وقت میذاره و چه خوشبختتر از مادری که سرکار نمیره خونوادشون از هم جدا نشدن ولی وقت نمیذاره. در این بین کدام عامل هست که بیشترین سهم رو داره اگر جدول یازده رو نگاه کنید این شکل 11 سلامت روان مادر ! تقریبا از هر عملی قویتر یعنی به نظر میاد حالا نمیدونم چرا انقدر این پررنگ شده در این مطالعات یعنی اونایی که مادر سالمی دارند از نظر روانی مادران ستیزهجو پرخاشگر کنترلکننده نمیدونم خشمگین یا افسرده بیشترین سهم رو در احساس نارضایتی از زندگی در انسانها دربزرگسالیشون به جا میذاره. حالا منظور این نیست که مادرها رو سرزنش کنیم چون اونورشم درسته دیگه مادر سالم خیلی میشه گفت گرم عاطفی حمایتگر ببینید سهمش میتونه جبرانه تقریبا اکثر عوامل مختلف و برای همین شاید حالا خیلی اون ذرهبین اون کانون توجه اون نورافکن میفته روی سلامت روان مادران مادرایی که بچشون دوا نمیکنن قهر نمیکنن گلاویز نمیشن خیلی بچه رو له نمیکنن این بیشترین تاثیر داره و ببینید این مطالعات دقت کنید دوستان عزیز مطالعات دنبال کننده و آیندهنگر هست نه مطالعاتی که رو به گذشته باشه به گذشته اصلا اعتبار نداره شما ممکنه اگه از یه نفر بپرسید چرا افسردهای میگه از دست مادرم خیلی کوچیک بودم خیلی اذیتم کیکرد. خب این الان قبول نیست این حرف حرف سند نمیشه باید تو پنج سالگی توده سالگی وقتی دبستان بودیم اون زمان این مشخص میشه چون الان حافظت میتونه اونها رو تغییر بده حالا میایم به اسلاید شماره دوازده این اسلاید شمارهی ده یازده دوازده خیلی کلیدی دوستان عزیز و خیلی مسیر آیندهی ما رو روشن میکنه حالا ببینید من یادتون هست گفتم سه عامل داریم عامل تحصیلات که همون qualifications بود که اینجا تحت عنوان intellectual خاکستری نشون داده یک رفتار بود که گفتی بچه میره فوتبال میشینه تلویزیون نگاه میکنه پولاشو تقسیم میکنه پولاشو جمع میکنه این میشه رفتار که سفید هست و اون هیجاناتش که با رنگ تیره است. حالا سوال اینه که این سه گانه چه تاثیری در یافتههای مختلف زندگی شما خواهد داشت ؟از کودکی تا بزرگسالی. یعنی اینجوری دقت کنید شما وقتی در دورهی نوجوانی از نظر هوشی از نظر رفتار از نظر هیجانی صفات مختلفی داری این چه اثراتی میذاره در مولفههای بزرگسالی شما .فکر میکنم بعضی از این اسلایدهارو باشد روش فکر کنین من آهسته میخوام جلو برم. درآمد: اینجا گفتیم اینکار .ببینید بیشترین چیزی که از این سه تا یعنی رفتار شما در نوجوانی هیجانات شما در نوجوانی و هوش شما در نوجوانی نقش داره این سهگانه است یعنی شما هر نوجوانی رو میتونید کودک و نوجوان تکرار کنم کودک و نوجوان رو بر اساس این سه مولفه از هم تمایز بدید و طبقهبندی کنید. اون چیزی که درآمد بیش از همه پیشبینی میکنه اون intellectual اونی که بیست میگیره درآمدش بیشتر. اونی که ریاضی زود میفهمه درآمدش بیشتر خواهد بود .حالا با شما خورده خواهید گرفت که این کشورهای صنعتی کشورهای پیشرفته است ولی لااقل در بعضی کشورهای فقیرتر هم برسی دیدم بازم همین حالا اونی که خوب درس میخونه حالا شما تحصیلات به ضرر تموم میشه. این مقاطع و استثناها رو دور کنه ولی در مجموع لااقل قسمت عمدهای از جهان حالا جهان صنعتی اون چیزی که پیشبینی میکنه درآمد شما رو تو اون سه محور رفتار هیجانات و هوش است. بند دوم qualifications مدرک تحصیلی ببینید بیش از حد اون قسمت intellectual که بیش از حد قابل انتظار هست دیگه شما اگه همش شاگرد اولی همش بیست میگیری احتمالا دکترا هم خواهی گرفت . اگر شما درست خوبه احتمالا بعداز سی سالگی یه سمت علمی بالاتر داری مدارک دانشگاهی بیشتری داری. ولی یه چیز جالب دیگه هم هست مثلا ببین این دقت کنید دوستان این اهمیت داره تو بحث ما خیلی به این برخواهیم گشت.هیجانی بود خدمتتون گفتم ببین تو این دوتا خیلی نقش نداره در صورتی که هیجانی گفتیم در خوشبختی خیلی نقش داره پس یعنی اگر شما عذر میخوام در دورهی نوجوانی و کودکی یه آدمی هستی همش افسرده همش مضطرب همش دلشوره دار اون چیزی که حس میکنی سلامت کافی روان نداری این خیلی مانع این نمیشه که دکترا بگیری و پولدار بشی . پس این میتونه خیلی چیزا رو برای شما روشن کنه مشاورین عزیز روان پزشکان عزیز یکی میبینی حس میکنی این از نظر زندگی چقدر زندگی سردی داره ناامیده اصلا پا به موت احساس میکنه که اصلا سرخورده بعد نگاه میکنی مثلا یه فوقدکترا داره درآمدخوبم داره. این عوامل با هم ربط نداره اونورم گول نخورین بگید این چه جور آدم بیماری اینکه شاگرد اول بود هم دوره من فکر کنم بیش از همه کسی که این و میفهمه اونایی هستن که تو مرکز مشاوره دانشجویی کار میکنن میگن حالا تعجب میکنی بابا المپیادی این سه چهار تا مدال داره این تو هر امتحانی اول شده بعد الان هم همش میگه گریانم پکرم! برای این که این سه عامل ببینببین نقش عوامل هیجانی اصلا تو qualifications تقریبا صفر یعنی شما میتونید یه آدم کاملا ریلکس برونگرای آرام شاد باشید مقدار درس بخونید یا حتی کمتر که یه آدم نوروتیک مضطرب وسواسی. پس ببینید اصلا تراکم درآمد و مدرک بیشتربه هوش ربط داره. و هر داره این که بعدا بیکار باشه خیلی پررنگ نیست مجرم باشیم خیلی ربط نداره این که بعدا پارتنر داشته باشه یا نداشته باشی بتونه یه زندگی با ثبات با شریک عاطفی جنسی خانوادگی دنبال بکنی نکنی این سه تاتقریبا نقشی نداره. سلامت جسمی هم خیلی ربط نداره physical health میبینیم منتها تو بین physical health اینه که یه مقدار هیجانی باشی نقشش پررنگه. ولی ااین پایین نگاه کن سلامت هیجان طبعا سلامت هیجانی بیشترین تاثیر رو همون emotional بودن یا وضعیت هیجانی در دورهی نوجوانی شما. از این اسلاید یه درس خیلی مهم میگیریم : سواد رفتار خب سواد و تحصیلات یه طرف رفتار یک طرف و هیجانات طرف این سه تاسه مجموعهی نسبتا منفک هستن. اگر تو نوجوانی و کودکی بچهی شاد آروم غیر وسواسی هستید این یه سرمایهی عاطفی برای زندگی میشه ولی به درد پول درآوردن و درس خوندن مدرک دانشگاهی نمیخوره. مدرک دانشگاهی میخوای تست هوش و این که تو پنجم دبستان نمراتی بودن و برعکسشم درسته اگه تمام عمر شاگرد اول بودی این خیلی به درد این نمیخوره که مثلا بعدا خوشبخت باشی و باز یه تعدادی عوامل اون وسط شما میبینید از نظر جرم و شراکت عاطفی و سلامت فیزیکی که تقریبا هیچ کدومشون این حالت ندارن فکر کنم یه اسلاید دیگه رو وصل کنیم و بعد اجازه بدیم که یک توقف بیفتدتا باشیم البته فایل ما طولانی شده شاید همین جا متوقف کنیم خوب باشه برای اینکه این اسلایدا سه تا سر هم هستن که حالا میخوایم ببینیم خیلی خب اون سلامت عاطفی که در این بیت سلامت رفتاری و سلامت هوشی و تحصیلی شما با چه چیزایی تو خانوادهت مربوطه یعنی تو خونوادش باید چه چیزایی باشه که شما اینها رو تجربه بکنیم خب اجازه بدید که بقیش رو در جلسهمون ارایه خواهیم داد