عرض سلام دارم خدمت شما دوستان و علاقهمندان عزیز! چند جلسهای هست که داریم در مورد تقلب، دروغگویی، فریب و ریاکاری صحبت میکنیم. این جلسه هم میخوام باز یک مقالهی جالب دیگه ودرواقع دو مقاله جالب دیگه رو خدمتتون معرفی کنم در مورد بررسی اینه که چی میشه انسانها به دروغگویی و فریب رو میارن و این شرایط بیرونی چه هست؟ من خواهشم اینه که اگر این فایلها رو دنبال میکنید، به ترتیب اینها رو گوش بدید چون من خیلی جاها مجبور میشم به آزمایشها یا روشهایی که در فایلهای قبلی بهش اشاره کردم استناد کنم، برای اینکه راحتتر متوجه جریان این پژوهشها بشید فکرمیکنم از همون ابتدا باید شروع کنید اینها رو دنبال کنید. یک فایدهی دیگهای هم داره حتی اگر شما علاقهمند به مبحث صداقت و فریب و دروغ نباشید اینه که شما میبینید که چگونه با روشهای خیلی خلاقانهی ساده میتوان کارهای پژوهشی جالبی کرد و دستاوردهای جالبی داشت و در حتی جاهای معتبر اونها رو چاپ کرد و در واقع یه بخشی از آموزش این فایلها میتونه بررسی ذهنیت خلاق این پژوهشگران باشه و ما داریم با یه گروهی از پژوهشگران آشنا میشیم که اینها کارهای خیلی جالبی تو زمینهی دروغ، فریب و مسالهی ریا و تزویر انجام دادند که به تدریج امیدوارم کارهای اینها رو طی این هفته خدمتتون معرفی کنم. یکی از افرادی که کارهای خیلی جالبی داره shawl shavi هست که نویسندهی این مقاله ی حاضرم است. شاول شالوی در دانشگاه آمستردام کار میکنه و کارهای پژوهشی خیلی خلاقانه با روشهای بسیار سادهای انجام داده. یکی از مقالات جالبش اینهrequires time honesty (صداقت زمان لازم داره) and lack of justification و نبود ِتوجیه. من خواهش میکنم این پونزده دقیقه رو دنبال کنید، برای خود من واقعا تامل برانگیز بود به خصوص اون آزمایش دومش، پژوهش بعدی که بهش اشاره خواهم کرد. خب در این پژوهش باز این روشِ ساده ی تاس رو استفاده کردند. خدمتتون عرض کردم که این روش رو fish bakher در اون مقاله ی 2014 به صورت کامل توضیح داد ولی از سالهای 2006، 2007، 2008 شروع کرده بودند با این تاس این پژوهشها را انجام دادند. این مقاله هم مربوط به 2012 است. ببینید حتی روش چقدر ساده هست یه لیوان کاغذی رو برداشتند و تهش رو سوراخ کردند و روی تاس گذاشتند و در واقع به فرد میگن که شما همین لیوان رو تکون بده که اون تاس اون زیر در واقع جابجا بشه و بعد از این سوراخی که این بالا درست کردیم (ته لیوان رو) سوراخ کردیم نگاه کن ببین چه عددی اومده. ببینید نه وسایل آزمایشگاهی پیچیده میخواد، نه امکانات، حتی اتاقم نمیخواد. یه گوشهی میز میتونن افراد بیان این رو انجام بدند و بعد اون عددی که اومد، روی کامپیوتر جلوی اسمت تایپ کن و معادلش پول بگیر و همینجور که میبینید یه دلار، دو دلار سه دلار، چهار دلار به ازای هر کدوم از این تاس ها در واقع این عددی که (روی خالی) که روی تاس میاد به افراد تعلق میگیره، به همین سادگی. منتها در این پژوهش اومده چکار کرده! ببینید میگم ذهنهای خلاق است و سعی میکنند معمای دروغگویی و صداقت روحل کنند. اومده دو حالت برای افراد در نظر گرفته: یکی گفته شما این تاس رو حرکت میدی، نگاه میکنی و باید ظرف زمان خیلی کوتاهی (کمتر از هشت ثانیه) سریع جواب رو تایپ کنی و در حالت دیگر وقت آزاد بوده! یعنی سوال اینه: ” اگر ما آدما رو تو فشار قرار بدیم (توی مضیقه ی زمانی قرار بدیم) بیشتر دروغ میگن یا کمتر دروغ میگن؟ و جالبه بدونید این یک سوالی که هنوز داره روش بررسیهای زیادی انجام میشه! حالا شما ممکنه بگین چه فایدهای داره؟ خیلی فایده داره! اگر انسانها در زمانی که تحت فشار هستند و در واقع محدودیت زمانی دارند بیشتر دروغ میگن؛ این نشون میده (به قول این کامپیوتری ها! به قول این نرمافزاری ها) اون default mode یا اون حالت پایهی ما میل به فریب داره و اگر به افراد وقت بیشتری بدیم و اینا صداقت شون افزایش پیدا بکنه، میشه اینگونه توجیه کرد که آدم به صورت واکنشی، غریزی، خود انگیخته دوست داره دروغ بگه مگر آن که فکر کنه در مورد تبعاتش یا ارزشهای اخلاقی! پس به عبارت دیگر اگر انسانها رو توی منگنه بذارید و ازشون سریع بخوای جواب بدن، اون جوابی که میدن بیشتر دروغه یا راسته؟ حالا البته از روی یه پژوهش ما نمیتونیم نتیجه بگیریم پژوهشهای دیگهای هست که عکس این رو نشون داده یا مثال دیگه هست که ببینید شما چقدر میشه خلاقیتهای متعددی ایجاد کرد مثلا وقتی طرف داره اون تاس رو نگاه میکنه زیر لیوان ، در عین حال بهش بگن باید یه سری ضرب و تقسیمم انجام بده؛ یعنی ذهنش در واقع فعال باشه، یک بار ِشناختی بهش داده باشن! اون موقع ببینند اون تتمه و باقی ماندهی مغزش آیا بیشتر میل به دروغ داره یا میل به راست !اینجا اومده فشار زمانی رو گذاشته. خب ببینید تاسها را هم به دو دسته تقسیم کرده: چهار تا شیش، یک تا سه و این در واقع میدونید پنجاه درصد امکانش هست که تاس ها بالای چهار تا شیش ییاد و پنجاه درصد در واقع ببخشید عذر میخوام پنجاه درصد امکانش هست که چهار تا شیش ییاد، پنجاه درصد امکانش هست یک تا سه بیاد. یک تا سه میدونیم از میانگین برد کمتری رو به افراد میده و چهار تا شیش برد بالاتری رو میده، منتها اتفاقی که افتاده اینه که وقتی فشار زمانی کم بوده یعنی افراد وقت آزاد داشتن، گفتن عجله نکن، فکرت ُبکن، اون تاس رو خوب نگاه کن بعد اون روی کامپیوتر کلیک کن، تایپ کن چند آوردی… ببینید اون اتفاق افتاده و بالای پنجاه درصد، افراد ادعا کردند چهار تا شیش آوردن یعنی اون فریبکاریشون وجود داشته و در مقابل تاس های یک تا سه که برد کمتری رو داره، افراد به صورت کمتری گزارش دادن در مقایسه با پنجاه درصدی که ما انتظار داریم بیاد. ببینید این اختلاف تقریبا بیست درصد افزایش پیدا کرده! ولی توی سمتِ راست این اسلاید نوشته: “high time pressure ” زمانی که افراد گفتن عجله کن، زود باش، زود باش، عجله کن، میبینید این اختلاف بیشتر شده! یعنی نزدیکِ یه چیزی حدود هشتاد و خردهای درصد ادعا کردند بین چهار تا شیش اومده، در صورتی که قاعدتا باید پنجاه درصد باشه. پس پیامی که این مقاله در واقع برداشت کرد اینه که اگر آدما رو هول کنی، تو منگنه بذاری، تو فشار بذاری، ذهنشونو درگیر کنی که خوب نتونند فکر کنند اتفاقا دروغگوتر میشند و این یه چیزیه که پژوهشِ تامل برانگیزه! که شما باید فکر کنید یعنی چی؟ یعنی آدما وقتی هول میشن، وقتی سورپرایز میشن، وقتی یه دفعه غافلگیرشون میکنیم مثل اینکه ذاتا دوست دارن یه چیزی بگن به نفعشون باشه، بعدا اخلاقیات میاد و تعدیلش میکنه. حالا باز روی اون مقاله فکر کنید مقالهی دیگری از همین shawl shalvi از دپارتمان روانشناسی دانشگاه آمستردام هلند. به نظر من این مقاله خیلی جالب تره و خواهشم اینه که واقعا راجع به این تامل کنید. “justified ethically” به صورت اخلاقی توجیه شده، البته این مقاله تقریبا همزمان با اون یکی مقاله هست، یه مقدار زودتر این رو چاپ کرده ولی نکتهای که هست پژوهشهاشون به هم شبیه هست ولی ببینید چه کار خیلی قشنگی انجام داده. باز از همون الگوی اسلاید قبلی استفاده کرده یعنی اینی که شما در اینجا میبینید، این روش ثابتشه! این عکس خودِ پژوهش هاش هم هست،این آزمودنیهایِ خودشه! ببینید لیوان رو گذاشته و به افراد گفته خب یک دور تکون میدید و درواقع اون زیر تاسی که اومد، عددی که اومد، اون رو گزارش میدی و معادلش پول دریافت میکنی. لطفا خواهشم اینه این لحظه رو دقت کنید، ببینید دو حالت مختلف چی بوده؟ حالت اول این بوده که گفته فقط یه بارتاس میریزی و گزارش میدی و جایزتو میگیری! حالت دوم: گفته که سه بار تاس میریزی یعنی سه بار این لیوان رو تکون میدی و نگاه میکنی چه عددی اومده، منتها فقط بار اول حسابه! دقت بفرمایید دوستان عزیز بار اول حسابه! دقت بفرمایید دوستان عزیز! بار اول حسابه! اون تاس اول هست بار دوم و سومی که لیوان رو تکون میدی و تاس رو نگاه میکنی، اون فقط به عنوان ادامهی پژوهشه و حق نداری از اون چیزایی که تو بار دوم یا سوم اومده انتخاب کنی! فقط بار اولُ باید انتخاب کنی، اینجوری نیست که بگیم سه بار گزارش بده اونی که بالاترین اومد، اونو انتخاب کن! نه! بار اول.. ولی حالا فرقش چیه؟ شما ممکنه بگی خب این چه فرقی کرد؟ هیچ فرقی نکرد! ولی ببینید چه اتفاق جالبی افتاد، این باز همون گزارش دادن تاس هاست. یک، دو، سه، چهار،پنج و شیش و این خطی هم که میبینید اون خطِ 7/16 درصد برای هر خال است و طبیعتا میبینید چهار، پنج و شیش بالاتر از حد انتظار آماری اومده و یک، دو، سه پایین تر. منتها این حالا سمت چپ رو کاری نداشته باشید، ستون وسط یعنی مجموعهی وسط و مجموعهی سمت راست. شصت و دو نفر اینجا فعالیت داشتند، شصت و هفت نفردر قسمت راست باید باشه. اون قسمت راست که شصت و هفت نفر بوده single rule یعنی یه بار اجازه داشتند تاس رو تکون بدند. این گزارشیه که دادند، می بینید چهار و پنج و تا حدودی شیش رو بالاتر از میانگین اعلام کردند، دقت بفرمایید! خیلی زیاد نیست ولی! حالا اینا اانصافشون بیشتر از آزمایشهای قبلی بوده ولی این یکی! اون مجموعهی وسط”multiple rules” اونایی که اجازه داشتن سه بار تاس رو تکون بدن! ببینین واضحا پنج و شیش رو بالاتر از 7/16 درصد گزارش دادن! سوال زیبای شاول شالوی اینه که بین این دو گروه چه فرقی هست؟! اونی که سه بار اجازه داشته تکون بده، دقت بفرمایید! معنیش این نبوده هر کدوم بالاتر بود انتخاب کن! (تو این سه بارت) بار اولُ باید انتخاب کنی ولی واضحا نسبت به اون گروهی که یه بار تاس رو تکون دادن و همون یه بارُ گزارش دادن تقلب بیشتری مرتکب شدند. چراُ این اتفاق افتاده ؟ حالا این ستون چپ چی بود؟ این ستون چپ این رو نشون میده که اگر شما در واقع سه بار اجازه داشته باشید تاس رو بریزی، بالاترین رو بخوای گزارش بدی، نه این که بار اولُ، بالاترین گزارش بدی؛ همچین الگویی پیدا خواهد کرد و در واقع الگوی اونی که سه بار ریخته خیلی شبیه الگوی اینه که توی اون سه بار بالاترین روُ گزارش داده و این دقت بفرمایید! چرا این اتفاق افتاده؟ به نظر من یه کشف خیلی مهمه! جوابی که شاول شالوی و همکارانش میدن اینه: میگن شما میل داری دروغ بگی، فریب بدی ولی حجم دروغگویی افراد در واقع یک حجم محدودی است، شما وقتی سه بار تاس ریختی بار اول مثلا دو اومده، بار دوم چهار اومده و بار سوم مثلا پنج اومده ! خب اون چهار و پنج اجازه نداشتی اونا روگزارش بدی ولی اونها رو دیدی میگه وقتی شما میخوای دروغ بگی حجم دروغی که میتونی بسازی محدوده! یعنی من همُ ادعا کنم پنج اومده و هم پنج رو بیام گزارش بدم، در صورتی که اصلا پنجی نبوده ولی وقتی سه بار اجازه دادی این تاس رو بریزن افراد پنج رو دیدن ولی تقلب این نبوده که بیان بگن ما پنج اومد. میگن پنج اومده بود ولی در میزان تقلب، دروغ یا فریبی که دارن اعمال میکنن اینه که اون پنج رو قرار نبود گزارش بدی، اون توی ریزش دوم یا سوم بوده ولی در هر حال من یه پنجی دیدم! به عبارت دیگر کل داستان رو تخیل کردن دشوارتر از اونیه که شما بخوای یه دستکاریهای جزیی کنی، میگه من شیش اومد ولی خب دروغم اینه که شیش توی بار دوم اومد نه تو بار اول ولی من به جای بار اول گزارش دادم ولی اینکه اصلا شیشی نبوده و من بیام گزارش بدم شیش اومد این خیلی متفاوت هست! من حالا یه کاربرد براتون بگم، مثلا : شما از دوستی پول طلب دارید و اون پول شما رو نریخته، ممکنه به شما بیاد بگه آره رفتم بانک اومدم پول رو بریزم گفتن کارتم مسدوده! این ببینید برای دروغگوییِ این قضیه اگر این کار رو کرده باشه که اصلا بانک نرفته، اصلا کارت با خودش نبرده! اصلا کارتش مسدود نبوده! این حجم دروغی که باید بگه خیلی زیاده ولی اگر فرد به بانک رفته باشه ولی نه برای ریختن پول شما! رفته اصلا حساب خودش رو چک کنه، به بانک رفته باشه، از کارتش استفاده کرده باشه ،نه برای دادن پول به شما بلکه برای کار شخصی، این دروغگویی براش راحتتر خواهد شد و به احتمال بیشتر برای شما دروغ خواهد گفت. برای اینکه اون گزینههای دیگر که من رفتم به بانک و کارتم رو استفاده کردم رو دیگه دروغ نگفته! فقط اومده یه دستکاری کوچیک کرده! آره! رفتم بانک! کارتم رو استفاده کردم ولی نه برای شما ! برای کار دیگه. پس در واقع پیامی که داره این میده اینه: دروغگویی یک بار بر سیستم شناختیِ ما ایجاد میکنه و هر چقدر ما مجبور شیم حرکتهای کمتری ایجاد کنیم، یعنی هم رفتن به بانک رو بسازیم، هم استفاده از کارت رو بسازیم هم اینی که اون صندوق دار گفت نمیشه به این حساب پول ریخت رو بسازیم، این خیلی دشوارتر از اینیه که فقط یه قسمتش رو که بسازیم که اون صندوق دار گفت نمیتونم پول به حسابت بریزم! بقیش رو انجام داده باشم. برای همینه که سناریو وقتی نزدیکِ واقعیت باشه امکان تقلب خیلی بیشتره و شما میبینید این تفاوت محسوسی بین این دو حالت وجود داره. خب در جای دیگرِ پژوهش همین رو اومده پرسیده که اگر شما خودت رو جای اون حالتی بذاری که سه بار تاس ریخته و یا اون حالتی که یه بار تاس ریخته و اون طرف میاد میگه شیش! به نظرت کدوم بیشتر دروغ گفته اون حالتی که یه بار تاس ریخته رو افراد خیلی مضرتر و دروغِ فاحش تر دونستن! یعنی با اون دروغ دوم یه خورده کنار اومدن! خب طفلکی راست میگه گفته شیش! شیش رو دیده ولی شیشه حقش نبوده! شیشه مال یکی دیگه بوده اون دوره ریزش بعدی بوده و همین رو تو همون پژوهش فشار زمانی هم اومد دید که اتفاقا وقتی فشار زمانی بالاست این اتفاق خیلی موثرتره یعنی وقتی شما تو فشار زمانی هستی حداقلِ رو دروغ میتونید بسازید و باید اون بقیش راست باشه تا جلسهی بعد…