…این یه مکانیزم بسیار شایع استرس reaction to stress نتونستم دیگه اون استرس رو تحمل کنم یعنی میگی تصادف نمیکردی نمیشد؟ میگه باورکن نمیشد .دوباره شروع نمیکردم ،بد آوردم. خیلی از این استرسها خانوادگیه میگه اره دو ماه بود خوب بودما رفتم خونه اصلا سر یه چیز پوچ با خانومم دعوام شد، بعد اون گفتن من گفتم شروع کردیم به هم بد وبیراح گفتیم و اون قهر کرد و در رو کوبید رفت ، منم عصبانی شدم بعد دیگه شبش دیدم نمیتونم اروم ندارم همش دور خودم دارم میچرخم، بعد یادم اومد نمیدونم تو زیرزمین یه دونه پایپ داشتم از اون طرفم یه رفیقمون روبرو اپارتمان روبه رو میشینه مواد کرک داره، چیز شیشه داره رفتم گرفتم . پس استرس.. یه عده اینو میگن ، میگن همش کسل بودم یه وقت کنار گذاشته بودم ، علائم ترک تموم شده بود وسوسه نداشتم .ببین دکتر جان ولو بودم اصلا هم چشممو باز میکردم مهمونی نمیرفتم ، سرکار نمیرفتم ، یه جک نمیگفتم ، بچم میومد هر چقدر طرفم هی میزدم برو اونور حوصله ندارم ، اصلا انقدربیحوصله بودم که یه جوری گفتم دیگه نمیتونم این بیحوصلگی داره منو میکشه . حتی جالبه بدونید بعضی موقعها بستگان توصیه میکنن یعنی اونا زله میشن از دست تو دیگه دیوونه شدیم همش عنق همش کسل یه گوشه نشستی برو دوباره استفاده کن. یه عده شبیه اونه میگن خیلی بی تفاوت شده بودم برام مهم نبود حس کردم حالا که مواد نیست اصلا انگار یه گمگشته داشتم ، حتی فکر میکردم بمیرمم مهم نیست چند نوبت همینجوری وسط خیابون داشتم راه میرفتم ماشین بوق میزد میگفتم چیه؟ نمیدونم اومدن گفتن که نمیدونم زدن به ماشینت رفتن زدن دیگه چیکار کنیم؟ بی تفاوت ، بیانگیزه مغازه رو دزد برده بود حال نداشتم برم شکایت کنم اینقدر بیتفاوت و پوچگرا اصلا احساس میکردم زندگی برای چیه؟ اصلا یه آدم دیگه شده بودم بعد دو ماه احساس میکردم چقدرnihilistic ام، اصلا انسان برای چی به دنیا میاد؟ اصلا زندگی چه فایدهای داره؟ کاش اصلا میمردم . یه جوری یه احساس دلمردگی ، انگار تخم مرگ پاشیدن،. تموم شده بود . بعضی اود اتفاقی دارن اینم بامزست، میپرسی بعد سه ماه چی شده که اود کردی؟ میگه باورکن اصلا خودت انقدر مسخره اود کردم باورت نمیشه میگم خوب چی بود؟رفتیم یه جا دور هم جمع شدیم من خوب ، میگم کسل بودی؟ میگه نه بابا .بیحوصله بودی؟ میگه نه بابا استرس بود وسوسه بود ؟ نه هیچی نبود جمع شدیم سر یه شرطبندی احمقانه دور از جون شما یکی گفت این شیشه است گفتم نه بابا این شیشه نیست یکی گفت این کرکه نمیدونم چی گفتم بده من الان نشونتون میدم اگه شیشه باشه دودش اینجوریه شروع کردم پک زدم، زدم تو صورت یارو گفتم دیدی این نیست بعد یه ذره دیدم من رو گرفت .رفتم بیرون دیدم ای بابا ای بابا ای بابا … دوباره وسوسه زنده شدن دوباره علاقه شروع شد اصلا رفتم اصلا خودم نفهمیدم. این جمله رو شما زیاد میشنوید تو شرح حال ها .میگه خودم نفهمیدم به خودم اومدم دیدم پایپ دستمه ، یه سری اغراقه ها مثل این کنترل خشمیاست که میگه نمیدونم چی شده یارو یه فحشی بهم داد بعد دیدم روی سینه یارو هستم کارد رو برداشتم اینجوری دارم میزنمش . بعد بعضیا که یه ذره سادهتر شرح حال میگیرن یه اطلاعات مختصرتری دارند میگن اهان اره این TLE حمله یepilepsy این اصلا حواسش نبود automatism بوده ،نه اون منظورشون اون نیست، اون داره استعاره میگه اینو میگه داشتم میرفتم عروسی اصلا نمیدونم چی شد سر راه اصلا ماشین رو سرش رو کج کردم انگار اصلا یه چیزی بهم گفت بعد شما میگیhallucination بود ؟ نه hallucination نیست اون یه چیز بهم گفت ندای درونشه اینجوری چرخوندم فرمون رو رفتم بالا گفتم سلام فندک رو بدین به من ،گرفتم اینجوری شروع کردم . بعدش دیدم دوباره شروع کردم . یعنی بعضی ها واقعا نمیتونن بگن چی شده یه نوع automatism میگن. ولی من بهتون قول میدم نه TLE ،نه Dissociative نه hallucination . هیچکدوم از این ها نیست داره . اینجوری بیان میکنه.. سبک بیانشه . عناد و لجاجت، سرکشی rebellion سرکشی برای زبان تخصصی دو هم خوبه rebellion سرکشی، عناد ، لجاجت. از لج بابام از لج زنم .. دیدم بعد از یه ماه که من کنار گذاشتم هنوز داره کم محلی میکنه ،هنوز به رخم میکشه منم گفتم میرم میکشم تا بفهمه یعنی چی. مامانم که همش هی مشکوک بود ،هی منو دنبال میکرد، میرفتم دستشویی میومدم میدم موبایلم رو گشته ، موبایلمو از تو کیفم برداشته بود ورداشته بود تمام SMS هارو خونده بود ، نمیدونم به بعضی ادم ها که اونجا بودن زنگ زده بود پیش میادا واقعا هست که ببینه چیه ؟ نمیدونم شنود برام گذاشته، نمیدونم وسایل اتاقم رو دست زده بود، منم گفتم برای این که کار دق بکنه میرم میزنم تا توبفهمی دیگه این کارو نکنی . یعنی خیلیاشون rebellion . اینم هست یه عده خیلی ساده میگن دلم براش تنگ شده بود، ندیده بودمش ، وسوسه نبودم، اذیت نبودنم، حس کردم دوست دارم دوباره نئشه شم ،عمرم برای چی بگذره ؟ میگه تمام بدبختیا رو یادم بود آره ولی فکر کردم که چی؟ یه جوری اصلا گفتم عیب نداره لذتش به همهی اینا میرزه . ببین اینا تو زندگی شما هم اتفاق میافته ها!! نه روی مواد رو بقیه رفتارهاتون . دقت کنید مثلا شما بارها تصمیم گرفتین یه کاری رو نکنید ، یه جایی نری ،با فلانی صحبت نکنی نمیدونم فلان سایت اینترنت نری ، به فلان کس SMS ندی ، یه دفعه حالا نمیدونم دلم براش تنگ شده یه دفعه این کارو کردم. تو مخمصه ای هم نبودم . علامت پایدار خاص. این رو دقت کنید ! این یکی از اون حالتهای سمجه. میگه سه ماه گذاشته بودم کنار یه مشکلم درست نمیشد یعنی یه چیز درست نمیشد و بالاخره کار من و اون به او اود کشوند علامت پایدار خاص، یه علامت recalcitrant ، یعنی مقاوم، سرسخت .میگه ببین همه چی خوب بود وسوسه نبودم، کسل نبودم ولی این درست نمیشد و اصلا یه جوری خودم تو مخمصه بودم. بعضیا یه چیز دیگه میگن ،میگن مثلا این عرق کردن کف دستم درست نمیشد، دکتر زندگیم همه چی درست شد، اشتی کردن، روحیم خوب بود، وسوسه نبودم ، ولی اصلا با مردم نمیتونستم دست بدم همیشه یه حوله تو جیبم بود در میوردم خشک میکردم اصلا همینجور اب میچکیداز دستام یه علایم ایدیوسیتراتیک که بعد از ترک میمونه . ایدیوسیتراتیک علائم منحصر به فرد کاریشم نمیشه کرد . خیلی هم سمجه دارو میدی جواب نمیده، مداخله میکنی جواب نمیده. یکی دیگه از این علائم پایدار خاص رو شما تو شیرهایها و تریاکیها میبینید اون حالتیکه پاها مورمور میشه ، Restless legs syndrome میگه هی همش شبا میشه پاهام انگار میخواد راه بره ، وقتی میخوام بخوابم اون سندروم Ekbom میخوام بخوابم حس میکنم یه چیزی تو پاهام داره راه میره ،یه چیزی مثل مورچه ست هی پام رو در میارم تکون میدم تا سه نصف شب مسب منو در اورده. همه چیمو داغون کرده ، الان سه ماه نمیتونم بخاطر این بخوابم، میگی این درست بشه هیچ مشکلی دیگه نداری؟ مطمئن باش ندارم .بعد هرکاری میکنیاین درست نمیشه و فقط یه راه داره درست بشه یه دود دیگه تریاک بگیرم. پس این علائم خاص رو میبینید .این علائم خاص اینم باز به نظر من برای پژوهش چیز بدی نیست، اون چیزایی که من دیدم چند تاست عرض کردم erectile dysfunction ، مسئله سندروم پای بیقرار، restless leg syndrome در افیونی هابه خصوص در شیرهایها، تریاک خورها تو کرک و هروئین دیده نمیشه تو اونایی که مدت طولانی هروئین شیره و تریاک خوردن دیده میشه . مسئلهی عرقکردن و بعضی چیزا حتی ممکنه خیلی عجیبتر باشه ،مثل سردرد بعدازظهر، نمیدونم حالتی که پلکام میزنه، پرش عضلات پیدا کردم یه چیزیه که یه جوری خیلی اذیتش میکنه. اینم بهتون بگم این اذیت کردن گاهی اوقات شما ممکنه حس کنید که جنبهی سایکوژنیک هم داره آره ..درسته . یعنی کف دستا خیس شدن واقعا گاهی اوقات حس میکنی اونقدر هم وحشتناک نیست که این میگه ، یه مقدار exaggerateاست شکایتش. چون به نوعی با بقیهی این علائم به صورت پنهان ربط داره شما میتونید مکانیزمهای در واقع Dissociative رو هم براش فرض کنید که اون علامت مکانیزم های Somatization ببخشید اون علامت به نوعی سنمبل یک ناراحتی کلیست که برای بیمار باقی مونده . بعضیا میگن function میافتاد ، تلاش برای بازیابی کارکرد. میگه دکتر مواد که کنار گذاشته بودم واقعا فروش مغازه اومده بود پایین ، معاملات دیگه نمیکردم، درس نمیتونستم بخونم، فیلم نمیتونستم بازی کنم .خیلی از افرادی که function یا Performance کارکرد براشون مهمه ، فروشندهها ، هنرپیشهها ، سخنرانان، نمیدونم آدمهایی که ورزش کارن ، میگه ببین اینا نیست ولی خب بدون اون کارکرد ندارم وقتی فروش نکنم…