اگر صدای من رو دارید که حس میکنم دارید، اگر موافق هستید که من کامنت هارو خاموش کنم که به بحث امروز بپردازیم. خب من احساس میکنم که، یک لحظه من چک بکنم صدا هست، تصویر هست، بله بسیار خب. عرض سلام دارم خدمت همه دوستان و علاقه مندان عزیز من برنامهای که درنظر گرفتم اینه که من بعد سعی کنم بعضی از کتابهایی که بنظرم خیلی جذاب هستند و آموزنده میان و مباحث عمیقی رو دربر میگیرند، این هارو یه مقدار بیشتر با عمق فراگیرتری بهش بپردازم که احیاناً در جلسات لایو من راجب اون ها شروع کنم بعد کامنت هارو میگیریم بعد کم کم شروع میکنیم، شاخ و برگ بیشتری رو بررسی بکنیم و یکم عمیقتر به این کتابها بپردازیم. فکر هم کردم که جلسات لایو رو چهارشنبه برگزار کنم؛ یعنی مثل همون جلسات خودشناسی منتها این هیچ ربطی به اون نداره، مستقل هست و سعی میکنم تداخل اینها در حداقل باشه. مطالب دیگر شما دنبال خواهید کرد، مطالب لایو هم یک و کتابها یک مبحث دیگر هست. پس شروع میکنیم از این به بعد سعی میکنیم، ماهی یک یا دو کتاب رو عمقیتر در جلسات لایو خدمت شما ارائه بدم. اما چرا این کتاب؟ البته یک کتاب نیست، دوکتابه. باور من بر اینکه که واقعاً باید یک جنبشی شکل بگیره، یک حرکتی شکل بگیره تا ما کتابهای عمده و تاثیرگذار رو حالا حتی اگر خودمون نمیتونیم بخونیم سعی کنیم که در مورد اون اطلاعاتی بدست بیاریم و یک مقداری آگاهی در مورد اونها داشته باشیم. لذا پیشنهاد ما این است که کتاب خیلی تاثیرگذار رو بررسی کنیم و ما اگر برسیم حتی دو کتاب هم مرور کنیم، خودش فکر میکنم خیلیه و بخشی از اون موج علمی که در جهان رو شاید بتونیم فراگیرتر بشناسیم و درعین حال سعی کنیم به دیگران هم منتقل بکنیم. کتابها چون اکثراً جدید هستند، خیلیها ترجمه نشدند و من این رو یک پیشنهادی میدونم که کتاب بررسی میشن رو کاش ما حتی یک جریانی برای ترجمه اینها هم شکل بگیره چون بنظر میاد کتابهای بسیار علمی هستند. کتابی که برای این جلسه درنظر گرفتم در اصل دوتا کتابه، یکیش هست How behavior sports (چگونه رفتار سرایت پیدا میکند یا رفتار گسترش پیدا میکند.) و درواقع The science of complex contagions (علم سرایتهای پیچیده). این لغت هارو هم من سعی میکنم هم انگلیسیشو بگم، هم فارسیشو که پیشنهادی دوستان داشتن که بعضی از لغتها یا اسامی خاص رو من توی قسمت کپشن ادامه خواهم داد بعد از اتمام لایو این رو سیو میکنم انلاین میذارم و اون رو هم اضافه خواهم کرد. پس اینجا یک اصطلاحی هست که خیلی امروز بحث خواهیم کرد، complex contagions که این چی هست؟ خواهم گفت و یکی دیگر کتابی است به نام change، در واقع این کتاب همون نویسنده هست و نویسنده هر دو کتاب Damost یا به قول امریکاییها Dimest Chola هست. یک جامعه شناس هست از دانشگاه Pennsylvania و کتاب خوبی ارائه داده. اصلاً یک آدم سطحی نیست و به استناد چند مقولهی خیلی خوب او من چند کتابش رو خیلی معتبر میدونم. دوتا مقاله در Science Journal داره. میدونید Science یکی از بالاترین و بهترین ژورنالها است. یکیش هست An experience of the stadi of hemophilia apshen behavior science 2011 هست و دیگری Despered behaved this social the network 2010 هست در ژورنال معتبر P. N. A. S Proceedings of the National Science of Emergency Conversion, Birth of the Headquarters of Culture 2015 هست. به همین دلیل این دوتا کتابی که او نوشته به نوعی مکمل هم هستند و یکیش اون Have behavior sports (چگونه رفتار سرایت پیدا میکنه؟) مربوط به سال 2018 هست و دیگری مربوط به سال 2021 دوکتاب بسیار جدید هستند منتها من چرا این کتاب هارو انتخاب کردم؟ راستشو بخواید من همیشه این سؤال رو دارم که وقتی شما با دیگران گفتمان میکنید، گفت و گو میکنید، چرا حس میکنید بعضیها حرفهای نامعقول میزنند؟ چرا تو کتشون نمیره، بابا من خیلی دارم، میگم این اصول خیلی مسلمه، این یک پذیرفته شده علمیه، استدلال میکنی، کلی براش دلیل میاری، باز میره حرف خودشو میزنه و شما ممکنه حتی خیلی عصبانی بشید. آخه این چه حرفیه؟ چرا این اتفاق نمیوفته؟ خیلی چیزاهای خوب، نواوری ها، علم جدید، یافتههای بسیار منطقی، شما شاهد اون هستی که سرایت پیدا نمیکنه، بین مردم فراگیر نمیشه، اصلاً به در بسته برمیخوره. شما میبینی یک کتابهای خیلی سطحی، یک سری افکار خیلی سطحی، یک سری مطالب خرافی چقدر راحت نفوذ پیدا میکنه، طرفداران خیلی زیادی پیدا میکنه. حالا این فقط راجب اندیشهها نیست، راجب رفتارم هست، راحب رفتارما دربرابر رفتار دیگران، مثلاً مردم هجوم میارن به یک سبک غذا مثلاً فست فود انقدر فراکیر میشه که شما این همه شواهد علمی داری که نباید باشه. یک طرف دیگه شما مصرف مواد مخدر صحبت میکنید میبینید که انچنان فراگیر میشه. چرا مردم یدفعه سبک ورزش بولد نمیکنند؟ چرا اون فراگیر نمیشه؟ یا حتی شما افکار سیاسی، افکار اجتماعی اینا هست که چگونه اینها گسترش پیدا میکنند؟ همین جای کار میدونید که یه چیزی که برای اندیشمندان همیشه سواله که چرا وقتی یک فکر، یک رفتار، یک کالا، یک کتاب، اثرهنری، ارزش بالا دارد فراگیر نمیشه؟ درمقابلش میبینید چیزهای دیگه رشد میکنه یا اصلاً سؤال فراگیرتر صحبت بکنیم، چی میشه که گل میکنه؟ چرا میبینیم یک فیلم خیلی طرفدار پیدا میکنه؟ یک کارگردان، یک هنرپیشه، همه اون رو دوست دارند و بعد که میشینی قضاوت میکنی، میگی ببین راستشو بخوای یه مقدار شبه دارم احساس نمیکنم این واقعاً اونقدری که سزاوارش باشه، لایقش باشه، رشد کرده و برعکس میبینی مظلوم واقع شدن، یه کتاب خیلی خوبی دارن، اثرای هنری خوبی دارن، کارهای علنی، نقاشی، هنری دارن و میبینی طفلکی شناخته نمیشه و گاهی اوقات بعد از مرگ، یه قرن بعد شناخته میشه، چرا این اتفاق میوفته؟ این یک سوالیه که مدتها ذهن منو درگیر کرده. مثلاً بحثی که در یکی از چهارشنبهها در ماه گذشته داشتم، اون کتاب Nicholas Appley رو معرفی کردم و گفتن آره بعضی مواقع ما نمیتونیم بفهمیم طرف مقابل رو، طرف مقابل برای اینکه ما تمام گزینهها در ذهن خودمون هست به صورت سریع دریافت میکنیم، درمقابل گزینههای ذهن اون رو نمیدونیم، اون با دیدگاه چه پیش زمینههایی خاطراتی داره استدلال میکنه، این یه داستان. داستان دیگر رو بعضی درباره سرایت میگن. میگن آره خب از پدیدههایی که سرایت پیدا میکنند، حقشونه، کیفیت بالاتر دارند، هنری یه ویژگی داره که همه رو مجذوب خودش میکنه، این کتاب علمی این ویژگی رو داره که همه رو مجذوب میکنه. منتها شما داری مزاح میکنی این واقعاً حقشه که اونجور فراگیر بشه؟ Dimest Chola دیدگاه عالی بسیار جالبی رو مطرح میکنه، میگه نخیر اینکه ما یک چیزی رو میبینیم بسیار بسیار پیچیده اس و یک منطق بسیار جالبی رو روش قرار داده. به استناد اون چند پژوه خیلی قشنگی که توی science چاپ کرده ادعا میکنه که من میخوام اون هارو مطرح بکنم و درمواقع باهم جلو بریم. شروع ادعاش برای اینکه یکم بازار گرمی کرده باشه، میگه ببین شما بعضی مواقع صحبت میکنی میگی ببین فلانی خیلی in fluency، خیلی تاثیرگذاره، خیلی سلبریتیه، خیلی فرد خوبیه، اونکه شما خیال میکنی رو اون رو اصلاً نداره راحت میکنه اصلاً، اسمش رو story of influencers، استوره تاثیرگذاران و داستان اصلاً یک چیز خیلی پیچیده تره. خب اگر موافق هستید، داستان رو باهم دنبال بکنیم ببینیم چه حرفهایی میزنه. مطلب زیاد متنوعه، من خودم یه هیجانی دارم که این رو بگم برای خودم بسیار آموزنده بود. این رو بدونید خیلی از سوالاتی که ما بهش فکر کردیم رو ما به شیوههای قشنگ علمی جواب داده. خب بیایم اینجوری شروع کنیم ببین وقتی شما یه فکر جدید میبینی، یه رفتار جدید میبینی، یه کالا میبینی، فکر نکن که فقط ویژگیهای مستقیم اون کالاست که در اون اثر میذاره. Dimest Chola از اینجا بحثش رو اینجوری آغاز میکنه. شما تصور میکنی که ویژگی ظاهری اون کالا یا اون حرف یا اون ادعا اونقدر خوبه که باعث میشه اون رو بپذیری. اینکه شما یک چیزی رو بپذیری حرف دوتا پدیده اس. یک چیزهایی که در آن کالا، اون فکر یا اون ادعا داره، این به کنار. دو اینکه دیگران اون رو پذیرفته ان یا نه. معمایی که شمارو خیلی شیفته و شگفت زده میکنه همینه. دیگران راجب اون چی میگویند؟ منتها ما ممکنه این تصور رو کنیم که خب آره دیگران میگن فلان فیلم خوبه، دیگران میگن فلان کتاب خوبه، دیگران میگن فلان اثر هنری خوبه ولی من عقلم دست خودمه، من اینقدرم کودک نیستم، من میتونم استدلال کنم، من میدونم این اثر بهتره، حرف اینا علمی تره، این روش پزشکی درست تره، این تصمیم سیاسی بهتره. Dimest Chola در مقدمه کتاب change و در بخشهای دیگه اش خیلی قشنگ میگه خیر ما حواسمون به تأثیرپذیری از دیگران نیست و درواقع مقدار تاثیری که از دیگران میگیریم، بسیار غافل هستیم. نکته بسیار مهمشه. دیگران مطالبی رو میگن ما خیال میکنیم استقلال رأی داریم، ما استقلال رأی نداریم، چندین سال است. من یکی دوتاشو قبلاً مطرح کردم مثلاً چرا بعضی کالاها رو میخرم؟ خرید کالاها چه تاثیری روی ما داره؟ دیدیم که مثلاً قیمت کالاها چه مارکی هستند، باعث میشه افراد کارایی اون کالا رو بیشتر ببینند. اون رو ما توی مباحث قبلی داریم، میتونید به اینستاگرام مراجعه کنید و ببینید. مثلاً حتی اشاره کردم اون قیمت نوشیدنیهای الکلی، چوبهای گلف که اینکه مارک چی هست؟ دیگران چی می گویند؟ حتی باعث میشه خوش دستتر بدست بیان، افراد بهتر با اونها بزنند. پس قدم اولش اینه، ما حواسمون باشد چقدر از دیگران تأثیر میپذیریم؟ این نکته بسیار مهمیه و درواقع در یک انکار قرار داریم، فکر میکنیم همه چیو خودمون مستقیماً قضاوت میکنیم، صحت و سوق حرفهای یک سیاستمدار در صورتی که داریم از دهن اطرافیان نگاه میکنیم و به این پدیده آگاهی نداریم، سعی کرده تو عمق این نمیره. چندتا مثالهای دیگه ام میزنه، من مثالهای اون درواقع اینکه چی میشه افراد بد مصرف میکنن رو هم در اینستاگرام گذاشته بودم. اون فایلهای قبلی هست، شما میتونید برید ببینید. مثال دیگه ای میزنه میگه مثلاً کشورهای اروپایی اومدن در چه کسانی میان انرژی خورشیدی رو استفاده میکنن؟ solar energy استفاده میکنن؟ برای افراد میان استدلال میکنن که انرژی خورشیدی پاکه، مقرون به صرفه اس، به طبیعت کمک میکنه، اینقدر راحته. دیدن این خیلی در پذیرش انرژی خورشیدی تأثیر نداره. آنچه که تأثیر داره یک اتفاق خیلی ساده اس. آیا همسایهها استفاده میکنن یا نمیکنن؟ به عبارت دیگر سرایت پیدا میکنه استفاده دیگران به شما. مثلاً وقتی شما میبینی پنج تا ساختمون از اینا گذاشتن، حالا شما اینو انرژی خورشیدی فرض کن، اینو دیش ماهواره فرض کن وقتی میبینی بقیه گذاشتن به این نتیجه میرسی که اره این چیز خوبیه من برم بذارم منتها ازت بپرسن چرا انرژی خورشیدی اتخاذ کردی؟ یا دیش ماهواره اتخاذ کردی؟ نمیگی دیگران گذاشتن میگی من خودم استدلال کردم دیدم استلال ها خیلی منطقی بود، منم پذیرفتم. پس این میشه سرایت، contagions، رفتار دیگران به ما سرایت میکنه. پس بخشی از پذیرش رفتار مال ماهیتشه، مال ذات خودشه و بخشیش سرایت از دیگران. منتهی داستان همینجا به یک چالشهایی میرسه. میگفتن خب آگه سرایته چجوریه که بعضیا شما خیلی چیزارو میبینی سرایت پیدا نمیکنه؟ شما چجوریه که تلویزیون ماهواره داره خیلی چیزارو تبلیغ میکنه ولی شما انجام نمیدید؟ بشر انقدر هم سرایت پذیر نیست. شما فکر نکن انقدرهم هالوئه که تا یه چیزی بهش دادن انقدر چشم و همچشمی بشه اینجاست که Dimest Chola به یک امر مهم اشاره میکنه، simple contagions place contagions یعنی سرایت میگه شما، رفتار ما دوتا پدیده داریم: سرایت ساده و سرایت پیچیده. سرایت ساده چی هست؟ سرایت ساده رو میگن مول همین بیماریهای ویروسیه و درواقع از مدل بیماریهای عفونی انتخاب شده. شما وقتی با یک نفر توی مترو نشستی اتوبوس، تاکسی اون چندتا سرفه میکنه شماهم میگیری، این میشه simple contagions یعنی شما با اون فرد خیلیام آشنایی نداری، خیلی اتصال عاطفی نداری، خیلی برات مهم نیست کیه. مثلاً simple contagions درباره سرماخوردگی همین کرونارو نگاه کن شما از کسانی که کرونا میگیری لزوماً دوسشون نداری، لزوماً باهاش دوست جون جونی نیستی، دوست قدیمیت نیست، یه لحظه ده دقیقه با یه نفر سلام علیک کردی توی تعمیرگاه بود یا توی فروشگاه بود یا توی صف نمیدونم چی بود، بعد من از این گرفتم، این میشه simple contagions. درمقابل ما یه پدیده داریم به نام completion contagions، میگه simple contagions چه زمانی اتفاق میوفته؟ خب من مثال عفونت رو زدم برای چیزهای دیگه ام هست، مثال کارهایی که مقاومت توش نیست یا نیاز به تلاش ندارد. شما میری مغازه میبینی پنج نوع سیر گذاشته، پنج نوع پفک گذاشته، یه نفر میاد میگه آقا ما اینو خریدیم خوبه شمام بردارید چرا چون انتخاب کالای یک به کالای دو خیلی افراط نمیخواد، خیلی شما نیاز نیست به خودت فشار بیاری، یک گزینه ساده اس. پس درواقع simple contagions درمورد انتخاب کالا خیلی رایج اعمال میشه به شرطی کالاها دریک برابری باشند، نه اینکه خیلی تفاوت قیمت یا تفاوت تلاش داشته باشه. مثال، شما مثلاً بگید من میخوام یه کالای ارزون بخرم به قیمت پنج میلیون تومان، یکی دیگه میگه برو اصلشو بخر پنجاه میلیون تومان. خب این یه تلاش میخواد، چهل و پنج میلیون فرقشه، این چهارتا شیر دامداران و چیو چی اینا نیست که قیمتش پونصد تومن، صدتومن، پنجاه تومن فرقش باشه، اون قوطیش قشنگ تره یا این اونا که افراط دارن simple contagions روشون اثر نمیذاره. دو میگه شایعات، مثلاً ما از یک نفر در تاکسی میشنویم که فلانی مرد، میخوان فلان چیزو زیاد کنن. میگه شایعات هم از simple contagions هاست. داستانهای شهری، شنیدی فلانی بهم زد؟ میدونی فلان هنرپیشه میگن معتاده؟ یا فلان سلبریتی میگن مدال آورده؟ اینا درواقع simple contagions هستند. خب پس اینا، شما نیازی نیست طرف درواقع خیلی ارتباط نزدیک داشته باشید. اما اگر شما میخوای تغییر با فشار تو زندگیت ایجاد کنی، تغییر عمده ایجاد کنی، مثلاً سیگارو ترک کنی، پاشم برم ورزش، اینا افراط میخواد، اینا هزینه داره، مقاومت دربرابرش داریم اینجاست که simple contagions برای شما اثر نمیکنه. مثلاً شما فرض کن اضافه وزن داری و یه نفر تو ایستگاه مترو میبینی که لباس ورزشی پوشیده و میگوید دارم میرم باشگاه، عه پس منم برم باشگاه. دیدن نه اون خیلی سرایت پیدا نمیکنه. یا همین داستانهای عمده سیاسی، انتخابات رأی بدم یا رأی ندم؟ مهاجرت بکنم یا نکنم؟ ازدواج بکنم یا نکنم؟ دیدن اینها با simple contagions اتفاق نمیافتد اینا complaints contagions چیه؟ در complaint contagions اینا روی دور ور شما هستندو شما با اونها اتصال عمیق داشته باشید. در simple contagions یا سرایت ساده اتصال عمیق نمیخواد داشته باشید همین که بچه محله مونه، همین که میبینمش، همینطور تو ایستگاه اتوبوس باهم آشنا شدیم، توی بقالی باهم اشنا شدیم، اینا اصطلاحاً میگن Week raise. درمقابل complaint contagions اثرات عمیق داره. ادمهایی که حاضری براشون جونتو فدا کنی، هزینه بدی، مهمن تو زندگیت. پس درس اولی که مطرح میکنه اینه، ما برای اموری که نیاز به تلاش نداره، نیاز به قربانی کردن منافعمون نداره، نیاز به حل مقاومت زیاد نداره، بسیار از اتصالات ضعیف الهام میگیرم و درواقع مکانیزم اون اتصالات ضعیف است. ولی برای اموری که خیلی پیچیده اس، خیلی براش ارزش قائلیم، شما مطلقاً از اتصالات ضعیف الهام نمیگیری، از اتصالات عمیق خودت الهام میگیری، اتصالات عمیق، اونهایی ان که شما براش وقت زیاد میذاری، چون خیلی صمیمی هستی و از نظر عاطفی برای شما مهمن. خب تا اینجا من فکر کنن خیلی از سؤالات پاسخ داده میشه. فلان سلبریتی یا فلان fluenc میگه برید رأی بدید. میگه این بابا ده میلیون فالور داره، هیجده میلیون فالور داره. فلان ورزشکار از مردم خواسته از مردم سیگارو ترک کنید، نمیدونم فلان کس اومده گفته که بیا برو به این گزینه عمل بکن، اصلاً عمل نمیکنه و بعد سؤال این شکلیه که چرا اینا اسطوره، سلبریتی هاست چون میتونن روی قیمت دوتا کالا یا مثلاً شما از این خودکار بخر یا از این نخر اثر بذارند. میتوانند اثرهای فراگیرترم داشته باشن. وقتی شبکه هارو نگاه کرده دیده انسانها برای اثرات مهم زندگیشون از افرادی که اتصال ضعیف دارند الهام نمیپذیرند. خواهش میکنم بحث رو دنبال کنید، بحث قشنگیه؛ یعنی لحظه آخر آگه براتون جا بیوفته اون احساس شعف رو خواهید داشت. عجب این نظریه قشنگیه و چقدر همینجوری که تو خیابون راه میرید چقدر سؤالات زندگی رو پاسخ داد. پس چی میشه که مثلاً افراد میگن اینا مؤثر هستند؟ خیلی از مواقع جهت برعکسه سلبریتی ها اونها از دیگران الهام پذیرفتن و لحظهای که قراره یه اتفاق بیوفته اونها میان اونو اعلام میکنن اینه که وقتی شما یه کاری رو انجام دادی، شما از قبل تصمیم خودتو گرفتی، کار خودتو میخوای بکنی، حرف اون نیست درواقع پیش دستی کرده یا حتی زرنگی کرده. مثال اومده درمورد استفاده از توییتر، بحث کرده. خب میدونید همین که شما یه ابر رو انتخاب بکنید، خودش افراد میخواد دیگه. مثلاً بیام نصب بکنم بعد برم اون تو اکانت درست بکنم، حساب درست کنم بعد دوستامو دعوت کنم، دوستامو جمع کنم. اصلاً بعضیا اینستاگرام دوست ندارن، تلگرام دوست ندارن، بعضیا میان مثلاً توییتر، دوست دارن، من خودم توییتر ندارم و اصلاً هم علاقه مند نیستم. خب این سؤال که چرا من نگرفتم؟ چرا من اینستاگرام گرفتم؟ چرا من تلگرام گرفتم؟ این مقاومت هست، پس کار سادهای نیست. این نیست که من رفتم تو سوپری میخواهم اینو بردارم دستم یذره بره اونورتر، اونو بردارم یه مقدار حواس و کار میخواد. اومدن نگاه کردن گفتن خیلی خوب اسطورهاش اینه که توییتر معرفی شده بود و خانم Oprah Wilfi فکر کنم خیلی از شما میشناسیدش یه چهره تلویزیونی درآمریکا هست، خیلی طرفدار داره، خیلی دنبال کننده داره. این اومد اولین توییتش رو در 17 اپریل 2009 زد و بعد از اون هجوم آوردن از توییتر استفاده کنن. بفرما شما میبینی که اتصالات ضعیف چون شما درمقابل هم نیستید، بهم پول قرض نمیدید، باهم دیکه مهاجرت نمیکنید اصلاً دستت بهش نمیرسه ولی اون رو شما اثرگذاشت و رفتارتون تغییر کرد. Dimest Chola گفت نه نه بذار دقیقتر تحقیق کنیم، چیزی که دقیقتر اومد نگاه کرد چیزای جالبی دید. عه اصلاً اینگونه نبود. توییتر شیب نسبتاً ملایمی روی سانفرانسیسکو بود. گفتن 17 آپریل 2009، Oprah اولین توییتش رو زد و 28 میلیون نفر توییتر داشتن در امریکا ولی می گویند خب ببینیم چی بوده اون موقع توییتر ده هزارتا، بیست هزارتا اضافه میکرد؟ میگه نه، فوریه رسید به نه میلیون، ماه فوریه نه میلیون بود، ماه آوریل یعنی 17 روز قبل اینکه اون این کارو بکنه بیست میلیون بود و آخر آوریل شد بیست و هشت میلیون. اینگونه به ذهن میاد که این خانم اومد تو تلویزیون گفت توییتر استفاده کنید و همه هجوم آوردن در واقع او از این فرصت استفاده کرده بود، ایجادش نکرده بود آنچه که مهمه اینه که چجوری ده هزار مصرف کننده، آروم و بی سروصدا رسیدند به نه میلیون مصرف کننده؟ اینجاست که Dimest Chola پژوهشهای خودش رو شروع میکنه. خب پس ما حالا داریم از چندتا چیز صحبت میکنیم: سرایت ساده سرایت پیچیده، اتصالات ضعیف و اتصالات قوی این روهم بهتون بگم که مثال قشنگی میزنه، میگوید ببین همینطور که انسان هست که مثل کرات که دیدیم تحت تأثیر میدان جاذبه قرار دارند، ماهم تحت تأثیر میدان اتصالات جاذبه قوی هستیم ولی خودمون حواسمون نیست، مثلاً دخترعموها، پسرعموها، پسرخاله، دخترخاله، همسایههای نزدیک که خیلی باهاشون جون جونی هستیم، اینا رفتارهاشون روی ما اثر میذاره، مارو به یک سو حرکت میده، پس این یافته اول و بسیار مهم بود. حالا بیاین ببینیم داستان این اتصالات ضعیف از کجا پیدا شد؟ از یک شخصیت بسیار برجسته و مشهور نام میبره. من فکر میکنم باید بشناسیدش و باهاش اشنا بشید. Mark Grano Wetter متولد 1943 الان میشه 78 سالش، استاد دانشگاه standford است. Mark Grano Wetter مبتکر اتصالات ضعیف است و کتاب و مقالات متعددی در این زمینه دارد. مقاله یا اصطلاح مشهور او هست Poor connection strength، قدرت اتصالات ضعیف. این قدرت اتصالات ضعیف کجا پیدا شد؟ کار Mark Grano Wetter است. Mark Grano Wetter اینو نشان میدهد که چه کسانی راحتتر شغل گیرشون میاد؟ کیا راحتتر تو زندگیشون خرید و فروش میکنند؟ کیا راحتتر میتونن پیامشون را به بقیه برسونن؟ دید اون هایی که اتصالات ضعیف زیاد دارند. اتصالات ضعیف هست که اینکارو میکنه. شما حتماً شنیدید که کارت گیر کرده ببین توی دادگستری آشنا نداری؟ توی شهرداری اشنا نداری؟ توی بهزیستی آشنا نداری؟ این بانک اینجا رئیسشو میشناسی؟ چیز جالیی که در واقع میگه اینه که اون پژوهش هاشو اون زمان روی مسئلهای به نام Rosa Parks، در مسئله Rosa Parks این تو تاریخ آمریکا میدرخشه، اونقدر کتاب و مقاله راجبش هست؛ که کتاب هست charge، قدرت عادتها، من زیاد صحبت کردم Rosa Parks یک خانم سیاه پوستی بود در دسامبر سال 1955 دقت بفرمایید اول دسامبر 1955 قانون تمایز نژادی در امریکا بود که در اتوبوس این قسمت مال سیاه پوستاس این قسمت مال سفید پوست هاس درواقع اگر صندلی در بخش سفید پوستها خالی است من برم اونجا بشینم میگفتن محدوده سفیدهاست شما باید وایسی. Rosa Parks میره اون قسمت میشینه راننده میره بهش تذکر میده که ببین این قسمت مال اونهاست، برو عقب. اون میگه من نمیخوام، نژادها باهم برابرند اونو دستگیر میکنن براش پرونده تشکیل میدن ولی Rosa Parks ناگهان تبدیل میشه به یک شبه مدنی تو امریکا که خیلی وکلا، خبرنگارها، روزنامه نگارها اینا جمع میشن میگن راست نمیگوید این چه قانونیه آخه، چرا باید سیاه پوست سرپا وایسه وقتی صندلی خالیام هست. خلاصه این میشه یکی از جنبشهای مدنی امریکا برای برابری نژاد. منتها همه سوالشون سر این بود که قبل از Rosa Parks هم ده ها آدم اینکارو کرده بودن. مثلاً Ruder Calvin چند وقت پیش همین کارو کرده بود، گرفتن یدونه ام از این پلاکها انداختن حبسشم کردن، سوسابقه ام براش شد و رفت ولی چطور این موفق شد؟ خب همه اینها از جمله charge اومدن نگاه کردن دیدن قدرت لینکهای ضعیف، مثلاً Rosa Parks با خانم سفید پوستی بود که اون یکی از دوستاش توی یکی از خبرگزاریها بود یا معلمی مثلاً همکار خانم Rosa Parks بود که این برادرش مثلاً تو دادگستری بود گفت فلانی رو میشناسم بعد همونجا این مد شد تو جامعه امریکا. قدرت اتصالات ضعیف هست که باعث میشه شما تو شغلت قوی بشی. Mark Grano Wetter اینو دید که وقتی شما پول نداری، بیکاری، اون چیزی که شما زودتر شغل گیرت بیاد، اتصالات ضعیفه. مثلاً یکی میگه عه شرکت ما استخدام میکنه چرا نمیای شرکت ما؟ پس میگه دستتون درد نکنه. ولی اونا که فقط اتصالات عمیق دارند اینا چون به بیرون راه ندارند و در واقع نوعی قرنطینه هستند اینا از دست میرن و بلا زیاد میاد سرشون و تو جامعه موفق نیستند. این موجی شد برای شکل گیری تلاش حداکثر شبکه سازی و Networking اصلاً شما مشاهده کنید همش میگن هرجا میری تا میتونی آشنا درست کن، به همه ایمیل تو بده، بگیر تو گوشیت و درواقع اشاره کرده بود اونی که تو گوشی شماره تلفنهای متنوعی داره او آدمی است که موفق خواهد شد و به قلههای موفقیت خواهد رسید به این میگن موفقیت لینکهای ضعیف. این فرهنگیام که شما تو امریکا میبینید،Networking، هی سعی کن شبکه درست کن. آقا مثلاً شما تو فلان کارخونه اشنا داری، اینارو نگه دار، اینا به دردت میخورن. تو ایرانم میبینی این Networking خیلی جا افتاده. تو دادگستری، شهرداری آشنا داری؟ این آشنادارها اینا همه لینکهای ضعیف هستند، حیف دیگه شما که باهم وصلت نکردید، پول بده بستان نکردید، یه سلام علیک دارید. گاهی اوقات مثلاً یه کارتی بهم برسید یه تبریک بگید یا حداکثر اینکه یه پول تاکسی مهمونش کرده باشید، در این حد. ولی میگه اینا بعداً برات سرنوشت میشن. در کنار نظریه Week raise، قدرت اتصالات ضعیف، Mark Grano Wetter، یک نظریه دیگری مطرح میکنه که ابداع شده بود به نام جان کوچک. میگه وقتی شما اتصالات ضعیف رو بهم وصل کنی میفهمی که جهان چقدر کوچکه. آزمایش مشهور Gram میدونید، بعضیا سعی میکنن از ازمایش هاش ایراد بگیرن یک موجی شکل گرفته که نه ازمایش های will gram زبرسوال و اینا من بیشتر فکر میکنم از عظمته اینکاره اینقدر کارهاش عظیم و شاهکاره که توی مرکز نورافکن افراده و افراد براش نقد مینویسن و تعدادی نقد منفی هم پیدا میشه. میدونید شاهکار او اصلیترینش مسئله اطاعت و همسویی با جمع بود که یک عده آدم معمولی رو دعوت کرده بود به ازمایشگاه و و گفته بود ما قراره راجب یادگیری پژوهش بکنیم، ما قراره به ازمودنی شوک الکتریکی بدیم و دیده بود اکثریت افراد وقتی تو محیطش قرار میگیرند گ، شکنجه کاران قهاری میشن، هی شوک الکتریکی بدن به طرف مقابل که به خیال خودشون کار درست رو انجام داده باشن بعد میگن بابا این داشت میمیرد، داشتی میکشتیش. میگفت به اینش فکر نکرده بودم، فقط چون شما گفتی، داشتم انجامش میدادم. این از این یه ازمایش قشنگ دیگه ام داره، چندسال بعد اونو انجام داده بود او آزمایشش این بود که اگر ما یک خانم خانه دار در شهر اوباماهای، وسط امریکا، تصادفی انتخابش بکنیم و به یک دلال بازار بورس در شهر شاروت آمریکا، ساحل شرقی، وسط امریکا، اینا با چند پله بهم میتونن برسن یعنی با چندتا اشنا بهم میرسن. الان میگه این یه خانم خانه داره چطور بهم میرسن؟ این منطقه سنتی امریکا، اون شارون امریکا اصلاً یه بیزینس من قهار گفت خب بیا امتحان کنیم، 680 دلار البته چقدر کم، مال دهه 1360 و یه تعدادی کارت پستال میده به اون خانمها میگوید، خب سعی کن اینو بفرستی به دوستات و به اونا به عقلش رجوع کنن که این کارت پستال هارو به کی میتونی بدی که اون بده به کسی دیگه تا ببینی آشناهایی پیدا بشه توی شهر شارون که تازه دلال بورسه. در کمال تعجب دید بعد از شیش تا دست به دست شدن رسید به اون و این عدد 6 مشهور شد. شما این عدد 6 رو زیاد میشنوین که در واقع میگه شما دوتا ادمو تو ایران انتخاب بکنید. هرچقدر عجیب، هرچقدر نامربوط، هرچقدر بی ارتباط باهم حالا شما باز یه انتخاب بکنید، میبینید بهم شبیهان. دوتا استاد، یکی استاد ارتوپد، یکی استاد بیولوژیست، خب اینا باهم ارتباط زیاد دارن. حالا شما مثلاً یه کسی یه، کسی با یه شغل نامربوط این سر کشور یکی دیگه، انتخاب کنی خب اینا با چند پله بهم میرسن؟ متوسط دیده بود حتی بعضیها با سه پله بهم رسیده بودن. مثلاً میشه فرض کرد که من مثلاً برادرم معلمه آره دادم کارت پستال رو به اون اونم بعد دیدش اون گفتش اتفاقاً داداشش تو تهران دانشگاه تهرانه، اونم دادش به اون، اونم گفت من دانشگاه علوم پزشکیام رسید به اون میشه شیش پله. پس به این قانون میگن قانون جهان کوچک، Small world law، به علت پلهای ضعیفی هست که بین افراد وجود داره. حالا اینجای کارو نگاه کنید، خب سوالش سر این بود که نکنه ما درمورد پلهای ضعیف اغراق کردیم؟ پلهای ضعیف نمیتونه شمارو به رژیم وادار کنه، به رژیم گرفتن، نمیتونه شمارو به ورزش وادار بکنه و در واقع موج تغییر رفتار ایجاد کنه، شما الهام میپذیرید؟ آره اما با افرادی که نزدیک هستی، جون جونی هستی، نه از افراد خیلی دور و در واقع میخواهد در شما یه رفتاری رو تغییر بده، چه درجهت خوب، چه درجهت منفی، شما از نزدیکترین ادمها به خودت الهام میگیری. درصورتی که سلبریتی ها، مشاهیر، افراد برجسته، سیاستمداران اتصالات ضعیف دارن و به صورت شعاعی ازشون ساطع میشه درصورتی که توی حاشیه باهم در تنیده هستند. حالا چندتا پژوهش کرد و این پژوهشها نشان داد که تغییر رفتار در حاشیه صورت میگیرد نه از مرکز به حاشیه؛ یعنی شما این شکلی میشه، درهم تنیده هستی، برای تغییر رفتار از نزدیکان خودت تأثیر بگیری. دو، یه اتفاق دیگه ام باید بیوفته بهش میگه اصل Ridanse، اضافه بودن. اصل اضافه بودن چی میگه؟ میگه که پسرعموی شما یه چیزی گفت، دخترعموی شما یه چیزی گفت، عمتم یه چیزی گفت، پسرداییتم یه چیزی گفت، اینا رو هم تجمیع میشه و متمرکز میشن شمارو تغییر میدن به این میگن اصل Ridanse. درصورتی که Mark Grano Wetter این رو اشتباه کرده بود او معتقد بود در اتصال شبکههای اجتماعی بی فایده اس. یه پیام رو از سه نفر بشنوی. چه فایدهای داره شما از سه نفر بشنوی؟ دید آره پیام اینکه فلان سلبریتی مرده یا تیم ما اول شده یا نشده چه از یه نفر بشنوی، چه از سه نفر، شما چه ویروس رو از سه نفر بگیری، چه از یه نفر بگیری، سرما میخوری. پس سرایت ساده، اصل Ridanse، مزاحم است یعنی از چند مرکز یا از چند مبنا میگیری بی فایده اس. اما در سرایت پیچیده باید از چند مرکز یا از چند نفر اینو دریافت کنید. پس الان من دارم در ذهنتون، نمیدونم شاید یه مقدار پیچیده گفتن، عذر میخوام. من میخوام مطمئنشم چند تا چیزو باهم گرفتید. ما یه سرایت ساده داریم، تو سرایت ساده باعث میشه شما پرتقال فلان انتخاب بکنی یا نمیدون شیر فلان انتخاب بکنی، باعث میشه شما از اخبار سریع مطلع بشید، باعث میشه شما خبرها رو سریعتر بفهمید، مثلاً شنیدی تو ایران خودرو دارن آدم استخدام میکنن؟ برای همینه Mark Grano Wetter درست میگفت شما زودتر شغل گیرت میاد اگر یک لینک ضعیف یا یک اتصال ضعیف و دور داری. ولی اگر میخوای تغییر بکنی به این میگه Complex contagious سرایت پیچیده، در سرایت پیچیده باید اتصالات نزدیک شما باشن و به اضافه اینکه هرچه اتصالات بیشتر باشن امکان اینکه شما تغییر رفتار بدید بیشتر است. خب بیا الان تو زندگی خودت نگاه کن و اینم بدون این تغییر رفتارها رو شمارو بهش وقوف نداری، شما ازش اگاه نیستی، مثلاً دیدی یه خانواده میگن دیدی یه نسله دومیا شروع کردن ازدواج کردن، خواهر برادرا و دخترعموها و پسرعموها خب اینا سرایت پیچیده اس و اینجوری نیبینن سه تاشون ازدواج کردن ولی خواننده ترک ازدواج کرده، شما ازدواج نخواهی کرد. پس همینجا چندتا نکته دیگه ام بهتون بگم. اینکه میگن ماهواره تغییر تو مردم ایجاد میکنه اصلاً درست نیست، سریالهای ترک داره تغییر رفتار ایجاد میکنه نشون داده که این اتفاق نمیوفته، اصلاً اینقدری ام که شما فکر میکنی الهام پذیر نیست، شما از نزدیکان خودت داری الهام میپذیری. خب بخوام باز یکم مطلب رو گسترشش بدم. خب چه شکلی به این پدیده پی برد؟ یعنی چه اثباتی براش داشت؟ ما همین طور دیمی که دلیل نمیشه. اون چند آزمایش انجام داد، مشاوره و ازمایش در واقع کارآزمایی کرد و نشون داد. من چند تاشو براتون بگم. یک، مشاهده دقیقش چی بود؟ یادتون هست گفتم برای در واقع تغییر رفتار و غلبه و مقاومت شما باید درگیر شدههای درهم تنیده نزدیک و مضاعف باشید. از اون اومد در مورد وایرال شدن بعضی چالشها، فراگیر شدن بعضی چالشها اومد مطالعه کرد که تو کتابش اشاره کرده ببینید چند چالش رو نام میبره. اگر شما برید اینترنت بزنید بعضیاشو راست میگه، دیدین یکی یه عکسی میگیره، یه کاری میکنه بعد یدفعه همه شروع میکنن اون رو انجام دادن. خب چالش دیگه حداقل تلاش رو میخواد، شما پول سنگینی از جیبت نمیدی ولی چند دقیقه بعد شما هم باید بری اون رو بگیری. سوالش این بود. چرا بعضی از این چالشها فراگیر میشن؟ مثال، چندتا از چالش هارو نام میبره. حالا عکسای اون من تو لایوم نمیتونم نشونتون بدم. مثلاً یکی از چالشهای مشهور بود، Cat Bread. نمیدانم دیدید یا نه. کلهی گربه رو جدا میکنن، لای نون میذارن یا Cat Breeding گربه رو این زیر میگیرن، پشماشو که شبیه ریش آدم میشه عکسشو میگم یا Horse Maning میگه که من سرمو مثلاً با حولهای چیزی میپوشونم یه فرد دیگه اون پشت سرشو بده بیرون، بنظر میاد سرمن قطع شده و در واقع سرمو بغل کردم یا یکی میذاره تو اینستاگرامش یا توییترش یدفعه میبینی انفجاری بقیه شروع میکنن اون کارو تکرار کردن یا Plabking یا یکی دیگشون اون حالت این یکی دستشو گذاشته زیر دستش آب پرتقال گرفته دستش داره شیرجه میره داخل استخر این اتفاق یا یکیشو که من خیلی دوست دارم اینام عکسای زیادی رو میگیرن که آره من اینجوری کرده و مادرش تو اشپزخونه گلو خودشو گرفته. سوالش این بود که چرا اینا وایرال میشن؟ خب اگر شما دسترسی به اون بانکهای توییتر داشته باشید میتونید بفهمید اولین بار کی اون عکسو گذاشت و بعد به چه شکلی این رشد کرد. خب مطالعه دقیقش خیلی سریع اینو نشون داد که مطلقاً اون influence ها اون هایی که فالور میلیونی دارن، اونا شروع کننده اینها نیستن و مواردی که شروع کردن مرده، سقط شده، سرایت پیدا نکرده یعنی مثلاً فرض کن یه هنرپیشه مشهور ده میلیون فالور داره اومده یه ژستی گرفته یک حرکتی رو انجام داده و بعد دیده که یه سیصد، چهارصد نفری اونو انجام دادن و بعد ناپدید شده پس این شکلی نیست که شما از اتصال نازک الهام بگیری. خب رفته ردشو گرفته از کجا اومده، دیده اینجوریه، گروههای درهم تنیده، متراکم دوستان، اینو داداش انجام داده، دوسش انجام داده، بعد زن برادرش انجام داده بعد اینها شدن یه گروه 16 الی 17 الی 20 نفری و بعد مثل بلور هی از کنار این. منتها این رشد خیلی رشد آرومیه، رشد انفجاری نیست، اروم اروم بزرگ شده و در واقع قبل از وایرال شدن یه چیزی حدود 8 باز تا 14 ماه سینه خیز و اروم حرکت کرده به اینا میگه یه فکر باید توسط سرایت پیچیده، توسط افرادی که باهم اتصال عمیق و درهم تنیده دارند، رشد کنن تا به یک نقطه بحرانی برسه. نقطه بحرانی رو میگن Critical point. حالا چه منطقی پشت این هست. این Mark Grano Wetter خودش کشف کرده بود. Mark Grano Wetter اینو میگفت. میگفت فرض کن شما یه رفتاری که شما یک ذره اکراه داری انجام بدی مثلاً با شلوارک بری تو خیابون بعد یه نفر از فامیلای شما شلوارک بپوشه. آیا شما میری تو خیابون؟ میگه نه آگه دونفر بپوشه چی؟ آگه سه نفر بپوشه؟ آگه پنجاه نفر بپوشه؟ میگه آره اونموقع میشه. منتها اونی که یک به دو میشه چی؟ یه سری تفاوتهای فردیه، یه کسی هست با دیدن یه نفر الهام میپذیره، یه نفر هست پنجاه نفر اونکارو نکنن الهام نمیپذیره. پس درواقع به این صورت هست یه اتفاق بیوفته یه الهام پذیر با یه حساس میشن دوتا، وقتی شدن دوتا، دو به سه راحتتر میشه چون الهام پذیری راحتتر میشه و وقتی رسید به پونصد، ششصد، هفتصد، الهام پذیری نفر پونصد و هفتادو یکم راحت تره. وقتی شما میبینید مثلاً اعتراضی هست، مخالفتی هست، تغییری در رفتار هست، تغییری در اداب روزمره هست، این پونصد نفر انجام دادن دیگه نمیتونی به راحتی مقاومت کنی، شما به راحتی میشوی پونصد و یکمین و وقتی شدی پونصد و یکمین، خود میشی پونصد و یک نفر برای پونصد و دومین. در اون لحظه هست که یدفعه اون حرکت میره بالا و اون میگن لحظه سر ریز شدن و اون لحظه گاهی اوقات influence ها، گاهی اوقات سلبریتی ها میان تو تلویزیون میگن یا عکسشونو تو پیجشون میذارن و بعد خیلی سریع فراگیر میشه، همه میگن اینکارو کرده درصورتی که اون اطراف بوده. باز اصطلاحی که میخواید بشنوید اینه که میگه تغییر رفتاری از حاشیه شبکه شروع میشه نه از مرکز و اونهایی که در مرکز نشستن یعنی فاب شبکه هستن، یعنی وقتی دومیلیون فالور داری، یعنی فابی دیگه اون دومیلیون نفر درواقع شما نیستی که تغییر رفتار ایجاد کنی، شما میتونی که به جای پپسی، زم زم بخور ولی نمیتونی که بگی که وزنتو کم کن، سیگارتو بذار کنار. من سالها اینو شاهد بودم توی صداوسیما و اینا سلبریتی میارن که برای ترک سیگار و هروئین. اینا اصلاً تکون نمیخورن ولی وقتی یه مصرف کننده میدید که دوتا بچه محلشون درواقع ترک کرده، میشد نفر سوم و نفر چهارم به ترتیب میومد نفرپنجم به ترتیب مانند بلور و کریستال بهم وصل میشدن و وقتی اینا به این صورت رشد میکنن، مقاومت درمقابلش خیلی سخت میشه. شما میبینی همه بچه محلی هاتون یه کارو میکنن. باز یه مثال جالب میزنه نگاه کنید این خیلی از چیزارو جواب میده. میگه که جنگ جهانی اپل خیلیا نمیرفتن سربازی، هرچقدر راه میافتادن تو خیابون ها که بجنگید، تو روزنامهها میزدن یک مرد شجاع باید برود بجنگد گ، میگفتن میزان افرادی که میرفتن ثبت نام میکردن برای جنگ جهانی اول، دونفر بودن تا اینکه میشه گفت نابغه مثبت یا منفی به نام، میگه نمیشه مردم رو اینجوری مجاب کرد که برن بجنگن، من پا میشم میرم تو یه مدرسه میرم تو تو یه محله، پنج نفرم ثبت نام میکنم، بهشون میگم به دوستاتون بگید ما داریم میریم جنگ، ما برای وطنمون میجنگیم و یک بلور اونجا رشد کرد، اسم اینو حتی گذاشته بودن گردان های رفقا بعد دیدن انقدر سریع بود که دیدن افراد خودشون میرن بقیه رو میکشن به اون حقله و اون حلقه خودش رشد میکنه درصورتی که همه تصور میکردن از مبدأ و از اون اتصال مرکزی اتفاق میوفته. پس این خیلی از چیزارو برای ما توضیح میده. مثلاً جنبشهای موفق ترک اعتیاد، مثلاً کنگره 60 یا N. A، اینا آیا یه نفر اومد اعلام کرد که ما میخوایم پونصد کلینیک در سطح شهر ترک اعتیاد بدیم، پاشید برید اونجا، این شکست خورد. در مورد کلینیکهای متادون ولی اون متادونهای اول، خیلی خوب کار میکرد، اینجوری خوب کار کرد. داستانش اینه پنج نفر بودن، نفر شیشم اومد، نفر هفتم اومد، نفر هشتم آمد و اونایی که نهم، دهم، یازدهم اومدن، همه به واسطه اتصالات قویشون اومدن، نه اتصالات ضعیفشون. شما اگر میخوای روان درمانی موفق بشی، باید مریض هات، مراجعینت رو از طریق همین روش فراگیر کنی. من در همین آگهی میدهم تو تلویزیون، من میخوام روان درمانی کنم، پاشید بیاید، کی میاد؟ weeks time میاد ولی وقتی شما ده نفر، پونزده نفر از همکلاسیها اومدن روان درمانی، شونزدهمی خیلی راحت میاد، چون از حاشیه رشد کرده. پس این داره مکانیزم اینو میبینه وقتی این چالشهای اینترنتی رو دید ببینید شما سر نورو سوراخ کنی کله گربه عکس بگیری کل هزینهات و بیست دقیقه وقت و اون نون تستی که به فنا میره، همین. حداقل افراط رو افراد حاضر نیستن با دیدن دیگران انجام بدن، زمانی انجام میدن که تو نزدیکانشون دیده باشن. حالا شما تجسم کن من پنج سال بخوام برم روان درمانی، تجسم کن میخوام مقاله بذارم کنار، تصور کن میخوام وزنمو کم کنم، پس درواقع روش رشد داشت. پس اگر شما میخوای روان درمانی رشد کنه، الان خیلیها اینو سؤال میکنن مریض نمیاد پیش ما روان درمانی ما چیکار کنیم؟ بعد میگن خب باید انجمنها سلبریتی ها به مردم اگاهی بده، اطلاعات بده. براساس دیدم که هیچ اثری نمیکنه اینا مثل بلور از حاشیه رشد میکنن و اگر شما میخوای یه کلینیک پیشگیری از اعتیاد، من بارها اینو به ستاد مواد مخدر گفتم، پاشی بری تو تمام استانها آموزش بذاریم و مرکز درست کنیم، این نمیشه. شما یه مرکز درست میکنی این رشد میکنه. حالا جالب چند نکته قشنگ دیگه ام هست که تو زندگی بدردتون میخوره. الان اینارو بهتون میگم. سؤال، چرا ما شلیک به صورت هاب و فراگیر بکنیم اثر نمیکنه؟ میخوایم از اتصالات ضعیف استفاده بکنیم. میگه خب فرض کن من الان به یه نفر میگم خب توی خرم اباد نشسته میگم که سیگارتو ترک بکن اون حتی پیام منو گوش میده به منم علاقه داره، درنظر بگیر یه پیام به او نیست، اطرافشو نگاه میکنه او ده تا اتصال قوی داره، اتصال قوی برای او ریکوشه نمیکنه. ریکوشه اصطلاح قشنگیه. ریکوشه میدونید چیه؟ تیغه میزنید به دیوار این میخوره برمیگرده، به این میگن ریکوشه. اون پیام ریکوشه نمیکنه پس درنتیجه ناپدید میشه. درباره تغییر رفتار گفتیم اتصال قوی نیاز داریم و من یه لحظه فکر میکنم بعد ناپدید میشه. پس اگر من قراره ناپدید بشم چیکار باید بکنم؟ یعنی فکر کن شما میتونستی پیامتو به صدنفر دیگه ام بگی، به صدنفر نفر دیگه از کشور برسونیم خب این بهتره دیگه، حداکثر پوشش در صورتی که نه صدنفر اونو یه جا پیدا کن، توی یه فامیل به اون صد نفر بگو این بلور رو شروع میکنه، دیدن جنبشهای اجتماعی، ادیان با حلقههای متراکم، اتصالات عمیق شروع میشه و اینها آشناهای نزدیک خودشونه و در واقع در اون فاز رشد میکنن تا برسن. حالا باز نکات قشنگ دیگه، پس دوستان عزیز بیینید من سعی دارم به شما پیامی بدم که لازمهاش یه مقدار تلاشه از کارهای متعددتون بزنید کتاب بخونید، شما تغییر تو سبک زندگی ایجاد کنید. الان میبنیم 1077 نفر عمل کردن، این 1077 هزار پیام منو بشنون، خیلی تغییر نمیکنن ممکنه بگن جالب گفت، بریم کتاب بخونیم. چگونه این عده کتاب خواهند خواند؟ زمانی خواهند خواند که به یکی از اون ها برسن. شما پنج تا داداش، پسرعمو، دخترعمو، دخترخاله هستید، هر پنج تا میگید صحبت مکری رو گوش دادید بخونید بعد همدیگرو تحریک میکنید، از اونجا شکل میگیره. پس داشتن فالور های متراکم درهم تنیده کم بهتر از فالور های انبوه فراگیر منفعل هستند. باز توی پژوهش هاش نشون داد که اون هام میتونن به خودشون یه تکونی دهند، وزن کم کنن، سیگارشونو بذارن کنار یا سبک زندگیشونو تغییر بدن. اما این پژوهشهای مشهورش دیگه چی بود؟ خب تا اینجای کار گفتیم مشاهده بود ولی پژوهش دقیق داشت. یکی از پژوهش هاش که گفتم توی scoense 2010 چاپ شد Despered behaved this social ten network است. داستانش واقعی بود دیگه، خیالی نبود. او اومد 128 داوطلب رو انتخاب کرد، 128 داوطلب و این هارو توی شبکههای اینترنتی ماهی قرار داد. یه عده رو به صورت رندوم پخش کرد یعنی اینا اتصالات رو توی ۶ نفر انتخاب کردن و این ۶ نفر رو توی دو حالت، یکی از حالتها رندوم تو پخش کردن، تو حالت دیگه این ۶ تا تنیده و درهم بودن؛ یعنی اون ۶ تا هر ۶ تا رو و اون دوستاشون رو هم دوستان یکدیگر بودن. ببین من میتونم با ۶ نفر دوست باشم، اون ۶ نفر همدیگرو اصلاً نشناسن که این حداقل افراطه. پس این وقتی ریکوشه، تغییر رفتار شما تقویت نشه، تغییر رفتار نخواهی داشت. حالا باز یه یافته جالبی داشت. وقتی شما قطع کنی، دیگه پیامی نفرستی، من دیگه برای شما پیام ارسال نکنم، افرادی که خوشه هستن چون هفت، هشت نفر هستن که ریکوشه میکنن. هی به هم برنامه با حذف من رفتارشون ادامه پیدا میکنه. ولی وقتی یه بخشی از سلبریتی به صورت شعاعی دارن اون گوینده درو دنبال میکنن، ناگهان همه چیشون ناپدید میشه یعنی دیگه تاثیری نمیپذیرند. پس تا اینجای کار داره نشون میده که چقدر پیچیده اس اما هنوز جذابیتها ادامه داره. خب پس تا اینجای کار اینجوری نگاه کن برای تغییر رفتار شما بهتره از چندین زاویه یا موضع نزدیک به خودت یه پیامی دریافت کنی. چیز عجیبی دیگه ای که وجود داره، وقتی از چند موضع متفاوت با ریکوشه های متفاوت پیام دریافت میکنید، محتوای پیام خیلی مهم نیست، برای همین خرافات هم میتونه باشه میتونه کاملاً چیزاهای بیخود باشه، میتونه کاملاً یک امور درواقع بدرد نخور باشه، یعنی همه اون ها میتونه در واقع رشد بکنن پس درواقع میتونه این معمارو توضیح بده که چرا تو معماهای بسته هم تغییر رفتار مثبت و هم تغییر رفتار منفی داریم؟ و همین که بنطر میاد بخش زیادی از منطق بی اثر میشه، این نیست که بلا اثر میشه، یعنی اون اثر که تعیین میکنه شبکه اس که تغییر رفتارو تعیین میکنه، نه ماهیت فکر این ببینید کشف بزرگیه، شما خیلی از مواقع سعی داری. چرا ما با مسائلی در زمینه خرد مشکل داریم؟ در زمینه سرایت رفتار مشکل داریم؟ در زمینه رفتارهای مشکل داریم؟ مگه این رفتار درست نیست باید همه اونو اتخاذ کنن. پس چرا نمیکنن؟ دیده بود که در شبکهها درهم تنیده خوشهای با ریکوشه بالا، محتوای پیام خیلی اهمیت نداشت. باز یه چیز دیگه ام اینجا مشخص میکنه، اون شبکه درهم تنیده، هرچقدر اتصالات ضعیفش کمتر باشه بهتر تغییر رفتار میکنیم. اینم گرفتیم اینم خیلی جالبه یعنی اگر شما بیای برای اون شبکه درهم تنیده هشت نفره که دوست صمیمی هستند بیای یه، سه، چهار تا کمکی ایجاد بکنی، خواهی دید یه افت بار میده. چرا، چون پیام رقیق میشه. پس شما وقتی میخوای یه پیام تغییر رفتاری باشه، پس پیام رو قرنطینه کنی این چیزیست که بهش میگن یعنی باید برن توی یه جزیره فکری با بیرون ارتباطشونو قطع کنن و با ریکوشه هی بهم پیام بدن بعد توی مدل سازی های واقعی اونارو نشون داده که اینا میان حتی افکار خیلی خاص رو میپذیرن بعد از اون میان یه چیزی ایجاد میکنن که خب یکی، دوتا نکته دیگه ام بگم و این بحث کتاب رو به انتها ببرم. یکیش پژوهشهای واقعیه. رفتن توی کنیا و کره جنوبی و اون روش اتخاذ روشهای جلوگیری از اینو داریم، فرض کنیم یه چیز عجیب دیدن توی روستاهای از نظر درامدی و همه چی بهم شبیه هستند، رفتن روش جلوگیری از بارداری رو در کنیا معرفی کردند و توی روستاهایی که بغل همن، خیلی کم فاصله دارن، توی یه روستان 1.7 درصد روش رو پذیرفتن توی روستای دیگه 40 درصد پذیرفتن پس میبینیم اینکه از کجای اون شبکه وارد بشی و لحظه شروع سرایت کجا اون خوشه باشه، میتونه انقدر تفاوت فاحش ایجاد کنه. حتی جالبتر از اون توی کره جنوبی بررسی کردن. توی کره جنوبی موجی شکل میگیره که برای کاهش موانی پامیشن میرن انواع روشها قرص، کاندوم و بقیه وسایل توسعه میدن. با کمال تعجب دیدن تصادفی توی یک دهکده توی یک روستا همه طرفدار وازکتومیان. همه توی روستای دیگه طرفدار AUD هستند، خواستن ببینن تفاوت در چیه. از نظر سن، جنس، تحصیلات هیچ تفاوت باهم نداشتند. این میگه ما یه شبکه وسیع داریم اینکه اون شروع بلور از کجای اون شبکه باشه، سرنوشت اون تغییر رو مشخص خواهد کرد. پس میبینم اگر شما مثلاً ساختار شبکهات خیلی شعاعی باشه یا لحظه شروع اون تغییر یک جایی باشه که منجر به متراکم شدن نشه، اون تغییر فراگیر نمیشه و همینه یه نفر رمان خوب مینویسه و اون رمان هیچی نمیشه ولی یه نفر یه رمان مینویسه، توی شبکه هشت نفره قرار داره، هفت، هشت نفر اونو میخونن بعد اون هفت، هشت نفر میگن جه جالب بود. اون هشت نفر، هر هشت نفر میپذیرن یه خوشه تشکیل میدن، اون خوشه شروع میکنه دیگران را مرغوب کردن. وقتی هشت نفر استاد باهم بگن چه رمان خوبیه، رمانش رو راحت میپذیره و میشه نفر نهم بعد حالا شما نه نفر داری که متراکماند و اون نفر دهم و بعد اون لحظه که این انقدر فراگیر شده که این وقتی میگید صدهزار نفر محبوبه دیگه شما اون لحظه تو جاذبه که باید تا مدت زیادی قرنطینه بشه اتفاقاً کاری بکن که اون خوشهات با بیرون خیلی ارتباط نداشته باشه لذا اون فکر رو ریکوشن کنی، اون خیلی ریستا شده چون رقیق شده. پس یک پیام دیگه ام که براتون داره اینه که برخلاف رویکردی که Mark Grano Wetter اعلام کرد اینکه من انبوهی از لینکهای ضعیف داشته باشم، بدردت نمیخوره، یک ذره برو تو خودت و برای همینه که یه جنبشهایی شکل میگیره. میگه قدرت درون گراها و اونایی که دور هم جمعاند و دارن روی مقاله علمی مار میکنن و بحث میکنن این خیلی بهتر از پیام میلیونیه که واسه انبوه مخاطب بتونیم پیدا بکنیم، اون انبوه مخاطب خیلی بدرد شما نمیخوره چون پیام شما ناپدید میشه، زمانی شلیک میشه پیامت که ریکوشه بشه. این بود دوجلد از کتاب Dimest Chola. امیدوارم قابل استفاده بوده باشه. من از حضورتون تشکر میکنم و امید دارم در آینده کتابهایی رو براتون معرفی بکنم. دیدگاههای شمارو میشنوم ولی عذر میخوام، من نمیدونستم پیامهای خصوصی رو پاسخ بدم چون انبوهی از پیامها هست و خودم هم بسته نگه داشتن اتصالات رو شروع کردم قبلاً داشتم، بیشترش کردم اما اقا شما همه جا پات باشه، همه جا سخنرانی بکنی، با همه در تماس باشی، پیامتو به انبوه برسونی، این دیگه Dimest Chola هم نشون داد که تو هم هست که من دارم تأثیر گذاری میکنم، روی دانشجو که مطالعهاش را بیشتر کنه، هستههای کوچک مطالعاتی بهتر هستند و شما هم یک ذره از این داستان بکاهید، همش بریم شبکه درست کنیم تو هر موسسهای تو هر کنگرهای تو هرکانالی میخوان عضو بشن. میگن از همه جا اطلاع داشته باشیم، آره، اما این اتصال ضعیفه و این اتصال ضعیف به کار ما نمیشه و تازه از شکل گیری خوشههای کارآمد زندگی فردیت میکاهد. خوشه کارامد که برای شما از هر جهت مطالعه، کاهش وزن، سلامت، پول درآوردن کمک خواهد کرد. خب تا جلسه بعد خدانگهدار