چگونه ما یک عدم تقارن در احساسات خود داریم. بهگونهای که حس منفی در زندگی ما خیلی اثرگذارتر است ما را بیشتر متحول می کند در مقابل حس مثبت همانطور که قبلاً بحثی داشتیم راجع به اینکه ما چگونه در خواندن ذهن دیگران و در برداشت ذهن دیگران دچار اشکال میشویم و در یک جهان حباب گونه ای از افکار خود هستیم راجع به برداشت هایی که مردم از ما دارند و ما معمولاً در این ها دچار خطا می شویم. بیشتر راجع به خویشتن داری، آینده نگری و کنترل خود صحبت می کنیم یعنی تمرکزمان روی این است که چه میشود برخی از افراد حس میکنید خیلی خویشتن دار هستند از الان برای یک مدت طولانی در زندگیشان برنامه دارند فکر دارند ایده دارند در مقابل افرادی را می بینیم که به نظر میرسد برای آینده شان اصولا فقط در لحظه زندگی می کنند وقتی می پرسید خب در آینده میخواهید چه کار کنید چه چیزی را دنبال کنید چه هدفی در زندگی دارید اکثرا هدفی ندارند. چه میشود که بعضی ها تکان های لحظه ای و در آن واحد تصمیم می گیرند در مقابل عده خیلی آینده نگر هستند و به پیشگیری معتقد هستند مثلاً میگویند شما خیلی عقل خوبی داشتید که این رشته را خواندید یا در این قسمت سرمایه گذاری کردید. عده دیگری مسئله انگیزه را مطرح می کنند که می گویند اصولا انگیزه ما کم است یعنی نه تنها در پیشگیری کردن و در آینده نگریستن دچار اشکال هستند اصولاً انگار برای هر کاری جون ندارند برای هر تصمیم گیری باید کلی تلاش کنند یا خانوادههای این را میگویند دانشجو هستند نوجوان هستند بیشتر وقتشان را در اتاقشان می گذراند با دوستانش می چرخند کار مفیدی انجام نمیدهند و میگوییم با گشتن و خوشگذرانی خیلی نمی توانید به آینده امیدوار باشید میگوید حالا چه کار کنم غصه آینده را بخورم نخورم من در لحظه زندگی می کنم. پس ما با حالتهای مواجه هستیم که عدهای آینده را خوب می بینند و برای چندین سال برنامه دارند در مقابل هستند می گذارند دیگری هستند که هیچ گونه هدفی ندارند تا ظهر در رختخواب می مانند و هدفی برای روزمره خود ندارند اگر بخواهیم اصطلاحش را یادبگیریم میگویند عدهای هستند که سیاست ری اکتیو دارند واکنشی هستند یعنی هر لحظه باید بحرانی چیزی پیش بیاید در مقابل عده ای هستند که ذهنیت پیش مقابل دارند از خیلی قبل حساب می کنند و آن پدیده را حل میکنند عده دیگری هستند که خیلی انگیزهای به کارهای زندگی ندارند و اصطلاحاً به آنها بیانگیزگی گفته میشود حس میکنند خیلی جایگاهی در زندگی ندارند و از آن بدتر وقتی به او میگویم چرا هیچ تحرکی نداری می گوید حسش نیست اصلاً هر چه فکر می کنم برای چه این کار را انجام دهم که چه شود چه اتفاقی بیفتد این نسل به خصوص افرادی که در محدوده سنی ۲۰ تا ۳۰ سال هستند ممکن است این قضایا را خیلی عمیق تجربه کنند و این چالش را چگونه حل کنند ممکن است علاوه بر این که آینده نگری نیست و بی انگیزگی هست ممکن است رفتارهای تکانهای سرپا شود مثلاً استفاده از مواد یا اینکه ممکن است فرض کنید که شما در واقع شاهد این باشید که افراد بیایند و رفتار تکانهای داشته باشند رانندگی بی محابا، دوستی های بی سرانجام، تصمیمات عشقی عاطفی و رفتاری که پشت آنها دور اندیشی نیست خب فرض کنید شما با فردی دوست میشوید آخرش چه میشود یا فرض کنید اگر شما وارد یک رابطه خیلی خاص میشوید فکر کردید بعدا تبعاتش را چگونه کنترل می کنید پس ما چگونه به آینده نگری بپردازیم کنارش برخی تعبیرات دیگری دارند که می گویند عجول است و همیشه لحظهای تصمیم می گیرد شاید مثلاً این فرد حواسش نیست همه کارهایش بیحساب و کتاب است یعنی مخلوطی از عدم آینده نگری بیانگیزگی و در عین حال تصمیم گیری تکانه ای و آخرین نکته این است که بعضی ها میگویند این مسئله میتواند در سطح فرهنگی و کشوری و ملی مطرح شود مثلاً مرتب میگویند ژاپنی ها برای ۴۰ سال آینده شان برنامه دارند آلمانی ها برای ۵۰ سال آینده نقشه کشیده اند ولی می گویند ایرانی ها حتی برای یکی دو ماه آینده نیز به سختی برنامه دارند ما می خواهیم بدانیم مشکل کجا است نکته اول ببینید وقتی میخواهند به این سوال پاسخ دهند که چه می شود در واقع ما این احساس ها را داریم قدم اول این نکته است که( استعاره ی پایه)root metaphor شما چه است پس اولین نکته این است که اگر شما با این مشکلات مواجه هستید استعاره پاره خود را مشخص کنید با نگاه به تاریخ برای اینکه این مشکلات را حل کنند به استعاره سازی از روان و رفتار متوسل میشدند از بشر در تاریخ استعاره های مختلفی برای توضیح رفتارش می ساخته است سوال اولی که پیش میآید استعاره من کدام است هر کسی اینگونه نیست که به یک استعاره بچسبد و عوض نشود استعارهها مرکب عوض میشوند یا ممکن است شما استعاره های مختلفی داشته باشید و یک استعاره اصلی باشد وقتی ما با مسئله بیانگیزگی بی انرژی بودن و تصمیم گیری لحظه و عدم توان برنامه ریزی و آینده نگری و ژرف اندیشی مواجه می شویم استعاره های مختلفی شکل می گیرد یکی از استعاره ها استعاره غذاست مشغله ذهنی در ارتباط با خوردن طی نوشته های تاریخ که نگاه کنید مثلاً صحبت می شده است برخی غذاهایی را که می خورید سست میشوید ناتوان می شوید برخی از غذاها برعکس شما را پر انرژی و پرتوان می کند و شما را تیز میکند بعضی انسانها به این استعاره ها اعتقاد دارند و در ذهنشان است. ایده عجیبی راجع به خوراکی ها دارند مثل این را نخورید سردی دارد اون گرمی است این را بخوریم انرژی زیاد میشود آن را بخوری سخت ناتوان می شوی و نمیتوانید کارهایت را به درستی انجام دهید پس عده زیادی هستند که با استعاره غذا زندگی شان را سپری میکنند نسل های قدیم این موضوعات را بیشتر داشتند و شایع تر بود. شاید بخش زیادی از آنچه که ما به عنوان طب سنتی میشناسیم مربوط به این موضوع باشد در نظر بگیرید که این استعاره ها در مورد روان اینگونه نیست که درست یا غلط باشکد بیشتر به نظر میآید که برخی استعارهها کارآمد و کاربردی در می آیند و بعضی ها در نسل و عصر جدید اصطلاحاً رها می شوند پس حواسمان باشد بر خلاف چیزهای دیگر که در علم داریم بسیاری از استعارههای روان رد نمی شوند دوره ای مردم با استعاره ها خیلی درگیر هستند و خوششان می آید و معتقد هستند آن استعاره میتواند رفتار بشر را توضیح دهد ولی دوره یک دیگر از مد میافتد کسی آن را رد نمیکند خط بطلان میکشد چون خیلی از اینها قراردادی هستند قرارداد را که نمی شود غلط بودنش را ثابت کرد دوست دارند اینگونه فکر کنند که روان ما وابسته به خوراکی هایی است که می خوریم بعضی چیزهایی که میخوریم به ما انرژی و توان می دهند و برخی دیگر ما را سست می کنند. نکته ای که باید بدانیم این است که بسیاری از استعارههای روان الهام گرفته از عصری هست که در آن زندگی میکنیم. یعنی وقتی تاریخ دانان علم تاریخ دانان رفت بشر نگاه کردن دیدند که خیلی از استعارهها الهام گرفتهاند عصر خودمان است. استعاره ای که شاید دویست سیصد سال در اروپا شکل می گیرد استعاره موتور است موتور بخار و درواقع به همت و اراده و انگیزه ما شبیه ساز می شود به موتور بخار. همانطور که موتور میتواند سرد بشود و یخ کند میگویند طرف هم اینگونه شده است پس آدمی که درس نمی خواند و همش در خانه است موتورش سرد شده است موتورش داغ شده است موتور سوزانده است یعنی در واقع روان را به آن تشبیه می کنند و در استعاره موتور چیزی که داریم این است که فشار به اندازه کافی در آن سیلندر باید جمع شود یک استعاره میتواند این باشد که اگر شما بیخودی آن فشار را از دست دهید شما دچار ضعف شدید خواهید شد. قرن نوزدهم پر از تفکر استعار گونه موتور برای این مسائلی است که گفته شد یعنی وقتی می پرسند این بی انگیزه ها چه کسی هستند کم تحرک هستند کم انرژی هستند از خستگی رنج می برند اینها چرا اینگونه شدند می گویند تخلیه فشاری است که در شان بوده است پس اصولاً تخلیه در آن دوره یک پدیده مذموم شناخته می شده که ممکن است این تخلیه هیجان باشد یا لذت جنسی باشد برای همین است که این استعاره در روانپزشکان شکل گرفته بود که اگر بیانگیزه هستید برای این است که زیاد خوش گذرانده اید زیاد انرژی را از دست داده اید فشار داخل موتور را بیخودی بر باد داده اید برای همین است که ما شاهد دوره ای هستیم که بسیار نسبت به آن خوشگذران هستیم بسیار بسیار نسبت به رفتار جنسی افکار منفی وجود دارد هرگونه خوشگذرونی افراطی عیاشی ارتباط جنسی سر منشا مشکلات گفته شده میشود بی انگیزگی بی انرژی بودن و آینده نگری و در راس این ها مسئله خود ارضایی است. کتاب سکس یا ارتباط جنسی یک نفره یک تاریخ فرهنگی خود ارضایی نوشته توماس والکر لاتن که بررسی کرده است که دیده داستانی که بشر با مسئله خود ارضایی داشته برخلاف تصور خیلی ها به سنت قدیم و مذهب بر نمی گردد تا حدی ریشه در آن مسائل دارد ولی مذموم بودن آن به آن استعاره موتور در قرن ۱۸ و ۱۹ برمیگشته است. چون معتقد بودند که انرژی جوانان از این طریق به هدر میرود توانشان میرود وقتی خود ارضایی میکنند فشار در کمپرسور ها کم می شود و بنا بر این بی انگیزه می شوند و این باعث میشود که نتواند برای آیندهاش درست تصمیم بگیرد خسوف مدینه فاضله ی کار نوشته آنسون رابین باخ او هم به این مسائل قشنگ اشاره میکند قرن نوزدهم قرن ترمودینامیک است فشار در سیلندر ها در موتورهای احتراق داخلی و همچنین مسئله انرژی فردی اگر انرژی را دادی رفت خراب میشود و به همین دلیل است که خیلی نسبت به خوشگذرانی زندگی دید منفی به وجود داشته است یعنی اگر می پرسند چرا شما انگیزه تان پایین است میگوید وقتی زیاد خوش بگذرانیم نتیجهاش این میشود و شما وقتی نوشته های فروید را می خوانید تعجب می کنید که این ها از نوعی اقناع جنسی چه وحشتی دارند بیاییم استعاره های دیگر را نام ببریم هدف از گفتن استعاره ها فقط تاریخ نیست چرا که آنها کاربردی هم هستند چون همه ما برخی از این استعاره ها را داریم. علم فیزیولوژی نشان میدهد قندحقیقت انقدر نمی افتند که مانع فکر کردنت بشود ولی این حس را شما دارید یا استعاره موتور بخار استعاره بعدی تقریبا شاید تو دهه ۵۰ و۶۰خیلی پررنگ میشود استعاره های ترمز هست چرا من نمیتونم خوب کار کنم چرا من نمیتونم تو زندگیم موفق بشم میگه از بس ترمز میگیرید از بس مهار دارید یعنی بیشتر به این فکر کردن که این ترمز ها و این مهار ها شما را سنگین کرده نمیگذارد با خیال راحت رانندگی کنید و باید مهار ها برداشته بشود این مصادف میشود با ان عصری که شما میبیند خیلی از تابو ها را برمیدارد بر خلاف استعاره قبلی اینجا ازاد بودن مهم است ازادی جنسی باید داشته باشید ازادی خوش گذرانی باید داشته باشید ببین جلوی بچه رو نگیر محرومیت بهش نده سختی بهش نده عقده ای میشود بعدا که این عقده ای شد این زندگیش را در واقع متوقف میکند خیلی ها را ما میبینم با این استعاره ها فکر میکنند چرا نمیتوانی خود شکوفا بشوی چرا ایده های خوبی تو ذهنت داری ولی حس و حالش نیست بری اینها را عملی کنی چرا همش میشینی حرف های خوب میزنی ولی یک دانه اش را انجام نمیدهی چرا تصمیم میگیری برا اینده من میخواهم این کار ها را بکنم ولی عمل هیچ همان به قول خیلی از مادر پدر های عزیز عصبی میگه داره ازاد میگه یه عده گفتند خب این از بس مهار شده است از بس سرکوب شده است از بس نگذاشتید ازاد باشد ازادی رفتار ازادی پوشش ازادی هرچی دوس دارم استفاده بکنم این ترمز ها را که میگذارید ماشین و موتور کند میشود پس این استعاره ترمز است علاجش چی هست علاجش این میتونه باشد که ازاد باشد هر جور دوست داری لباس بپوش هر جور دوست داری بگرد خیلی نیازی نیست قوانین اجتماعی را رعایت بکنید خیلی نیاز نیست مبادی اداب باشید اصلا هر جور دوست داری بیا بیرون نمیدونم هر جور دوست داری زندگی بکن دیگران حق ندارند به تو بگویند چیکار بکنی این شاید مصادف میشود با کارن هورنای با البرت الیس این حاکمیت باید ها که میگوید ان چیزی که شما را بدبخت میکند انگیزه شما را میگیرد بی انگیزه تان میکند شاید حاکمیت باید هاست و شما اگر باید ها را داخل زندگیتان رها بشوید خیلی زندگی شاد و خوبی خواهید داشت خب پس میبینم که چقدر ما دیدگاه های متفاوتی را میتوانیم در اینها ببینیم و گردش یک دفعه از این رو به ان رو میشود همان روانپزشکانی که انتهای قرن ۱۹ خیلی مخالف با هر گونه رفتار خوشگذرانی بودند یک دفعه میشه گفت سوپر لیبرال میشوند و معتقد هستد چه اشکالی دارد نکنید بزارید ازاد باشید بزارید خوش باشید حالا ما استعاره های دیگری هم داریم مثلا استعاره کاراکتربعضی ها میگویند سرشت بعضی ها یک سرشت توانمند دارند سرشت پر کار دارند این با نظرات شخیت خیلی همخوان میشوند استعاره های دیگری شکل میگیرد مثلا استعاره ای که قبل از همه اینها بوده استعارات مذهبی بوده اصطلاحی داشتند به نام آسیدیا یعنی شیطان شما را فریب داده و نمیگذارد فردی کارامد باشید شما را به تنبلی ،کاهلی و گوشه نشینی در واقع تشویق میکند یکی دیگر از چیزهایی که خیلی اخیرا بعد از استعاره ترمز شاید پررنگ شد مقوله ی افسردگی است شما از خانواده ها میپرسید از خودش میپرسید فکر میکنی چرا نمیتونی خوب کار کنی چرا نمیتوانی ان پتانسیل خودت را به حداکثر برسانی میگوید افسرده شدم مفهموم افسردگی خیلی پررنگ شده است عده ای به ان میگویند Molecular age عصر ملاکولی و اگر بخواهید بدانید کی شروع میشود تقریبا بعد از دهه ی ۶۰یا ۷۰ شروع میشود و انجا هست که سر منشا که شما نمیتوانی خودت را کنترل بکنی اگر نمیتوانی اینده نگری بکنی این را نسبت میدهند به پدیده افسردگی ملاکولی و حتی جالب بعضی ها ممکن است بگویند اقا من افسرده نیستم من حس نمیکنم افسرده ام فقط حالش را ندارم فقط تنبلم خب به شما میگویند Depression is a maskافسردگی ماسکه پس جالب میبیند که استعاره ها عوض میشود حالا بخوام این بحث متافور پایه راعوض کنم تموم کنم و به بخش بعدی برم این است پس قدم اول اگر شما با همچین مشکلاتی مواجه هستید اول از همه ببینید متافور پایه تا چی هست و یادتان باشد متافور پایه غلط یا درست نیست بلکه ان سبکی است که شما علائم خودتان را توجیح میکنید توضیح میدهید و میتواند فراگیر شده باشد مثلا من میبینم این متاپور افسردگی یه دوره ای خیلی شایع بود یعنی هر کسی حال نداشت کار بکند میگفتند افسرده است و به این فکر می افتاد که به سمت پزشک و درمان افسردگی برود باز از فرصت استفاده کنم کتاب دیگری را یاد اوری کنم خدمت تان که البته یک لاین مجزا برایش خواهیم گزاشت و بحث خواهیم کرد به نام Molecular Biotechnology این را اخیرا در اینستاگرام معرفی کردم متیو بل این را نوشته در واقع کتابی است که اشاره میکند چجوری ملانکولی یک پدیده ای بود که از یونان باستان بود و یک دوره ای خیلی تسلط بلامنازه بر رفتار ما داشت استعاره اخر را برایتان بگویم استعاره اخر که امروزه خیلی دارد مد میشود یک جوری با پدیده ای دی اچ دی در تماس است داستانش این است در واقع این است که انسان ها موجوداتی هستند تکانه ای که به تدریج بایستی سلف کنترل را به دست بیاورند وقتی شما صاحب سلف کنترل شدید سلف کنترل به صورت یک سیستم پردازشی یک استعاره پزدازش گونه برای شما اثر میکند و در واقع شما را میتواند به سمت موفقیت حرکت بدهد خب کاربردی اول را پس بگذاریم کنار روتمتافور شما کدام است دو بیایم کاربردی دوم را صحبت بکنیم یه روتمتافورا خدمتتان گفتم رد نمیشه از نظر پزشکی کسی نمیاد ثابت کند که ببین این مدل تصورشما که انرژیت تخلیه میشود اینجوری میشوی چون داستان که اگر باور داری پس اثر میکند یعنی ویژگی اینها بر خلاف متافورم های جسمی متافورم جسمی رد میشود یعنی مثلا متوجه میشوند که بعضی خوراکی ها انجور که تصور میشود باعث ایجاد سرطان یا سکته قلبی نمیشوندباور عوام وتو مطالعات کار ازمایی بالینی رد میشود ولی روان انسان که اینگونه نیست انسان که هرچیزی را باور داشته باشد همان اتفاق می افتد دومین چیزی که میخوام برای شما بگم و امیدوارم کاربردی بشود یک اصطلاحی است که از علم فلز شناسی متالوژی به روان به خصوص روان درمانی منتقل شده به نام سیمولیتت انی لیم فارسیش نمیدانم چه میشود اگر همکارانی هستنند رشته شان متالوژی است بگویند داخل فارسی این را چه ترجمه کردند ولی سیمولیتت انی لیم چه هست میگویند برای اینکه بخواهی ساختار فلز را قوی بکنی مقاومش بکنی تغییرش بدهی یک دفعه حرارتش میدهی داخلش جمب و جوش ایجاد میکنی و ارام سردش میکنی پس مثلا فولاد را حرارت میدهند تا دمای خیلی بالا میبرند بعد ارام ارام که سردش میکنند ساختار فولاد تغییر میکند حالا جالب است این را باز دوباره یک استعاره است برای تغیر رفتار انسان ها در نظر گرفتند گفتند در روان درمانی تو خیلی از جاها که شما وارد میشوید این اتفاق می افتد ان استعاره های قبلیت داغ میکنند شما احساس میکنی که انها را بریز دور و بعد شروع کن استعاره جدید برای خودت بساز پس یک راهی که من به عنوان کار عملی به شما میگویم در زندگی فکر کنید یک دوره باید سیمولیتت انی لیم بکنید ممکن است خیلی از ما ها داخل این استعاره هست که ببین من همش سختی کشیدم من همش محرومیت کشیدم داخل خانواده خیلی محروم بار اومدم این میشود استعاره ترمز خیلی سخت گیر بار اومدم ببخشید این میشود استعاره ترمز این استعاره ترمز من باعث شده من الان ادم شادی نیستم اصلا داخل خانه ما ممنوع بود ساز ،اواز و اینها ممنوع بودند برا همین هیچکس هیچ نمیگوید برای همین من دل مرده بار اومدم یا مثلا داخل خانه ما همه سخت گیر بود یک چیزی را جابجا میکردی پدر داد میزد این باعث شده من دیگر خلاقیت نداشته باشم خب داری از استعاره ترمز استفاده میکنی سیمولیتت انی لیم یعنی باید ان استعاره ات را داغ بکنی و یک استعاره دیگر بزاری ساخت ان و استعاره ای که الان رو بورس است استعاره خویشتن داری در مقابل رفتار تکانه ای است این استعاره چه میگوید این استعاره این را میگوید کودکان از همان سنین پایین اینده نگر نیستند رفتار هایشان تکانه ای هست یک خوراکی میبینند میخواهند بخورند نمیتوانند پس انداز کنند مفهمونی به نام اینده خیلی در انها پررنگ نیست ولی به تدریج به دلایلی کم کم پدیده ای به نام خویشتن داری یا self-restraint در انها شکل میگیرد و اگر شما این مشکلاتی را که خدمتتان گفتم بی انگیزگی عدم اینده نگری اینکه خیلی بی حال هستی احساس کسالت میکنی ملالت میکنی مال این استself-restraintداخلت شکل نگرفته است این شاید یکی از جدید ترین استعاره های است که خیلی دارد مد میشود یکی از فرزندان فکری ان در واقع فرزندان عقیدتی اش میشود ای دی اچ دی ببین نمیتونی خودت را جمع کنی همش از این شاخه به ان شاخه میپری پشتکار نداری چه مفاهیمی توی این استعاره پررنگ است توی ان استعاره چی بود ؟مهار بود محرومیت بود سرکوب بودمهار جنسی بود توی این استعاره چه چیزی پر رنگ است نیو پیا یکی از اصطلاحات خیلی شایع میگویند این افراد نسبت به اینده میو پیک هستند یعنی اینده را نمیبینند نزدیک بینی دارند دیلی اور ریکشن یکی از اساسی ترین سنگ بنا های این استعاره است یعنی اینکه کودکان نمیتوانند لذت سرخوشی را به تاخیر بیندازند میگویند اساس یک انسان سالم در این استعاره در استعاره قبلی چی هست اینکه فشار گاز را حس کند تو این استعاره چی هست این است که در واقع لذت هایت را بتوانی به اینده موکول بکنی نه اینکه لذت نبری لذتت را به اینده موکول کنی دیلیو او گریتشن یک پدیده دیگر هست میگویند انتخاب های ریسکی نداشته باشید انتخاب ریسکی چی هست انتخابی هست که به شما مقدار زیادی لذت میدهد ولی ان لذت احتمالش کم است در مقابل شما در اقدامات غیر ریسکی دارید یعنی یک چیزی به شما لذت کم میدهدولی با یک مقدار ثابت مثالی که میتوانیم بزنید افرادی که فرض کن حقوق ثابت دارند اینها بیشتر انتخاب های غیر ریسکی را انتخاب میکنند میگویند سرماه حقوق را میریزد ولی یک نفر دیگر میگوید نه من دوست دارم وارد یک سیستمی بشوم که ممکن است یک دفعه به من چند میلیارد بدهند البته ممکن است تو خیلی از مواقع هم نمیدهد حتی اگر امید ریاضی این دوتا باهم برابر باشد اونی که انتخابی را انتخاب میکند که خیلی ریسک در ان بالا است اون اصطلاحا گفته میشود که سلف ریگلیشن پایین تری دارد پس الان بخواهیم نگاه کنیم ادبیات ۳۰ سال اخیر اینها است اینده نگر نیست میوپیا دارد دیلی یا گرفتیکیشن ندارد انتخاب هایش ریسکی هست حالا این را چه شکلی میسنجند یک اتفاق های خوبی هم هست میتوانند انها را بسنجند مثلا بین دوتا گزینه برای شما قرار میدهند شما میخواهید مثلا هزار تومان به احتمال ۱۰۰ درصد ببرید یا ۱۰ هزار تومان به احتمال ۱۰ درصد میدانی از نظر امید ریاضی یکی است ۱۰درصد ضربدر ۱۰ هزار تومان میشود هزار تومان ولی نه اون یکی که میگوید ۱۰ هزار تومان را میخواهم اصطلاحا میگویند که توی ان محور تکانه ای سلف ریگلیشن پایین است و اشاره ای که میکنند میگویند کودکان ریسکی هستند تا اینکه کم کم حرکت میکنند از نوجوانی که گذشت به بزرگسالی که رسید سلف ریگلیشن پیدا میشود پس میخواهم نکته کاربردی سوم را به شما بگویم مدل سلف رگلتوری سلامت یا استعاره سلف رگلتوریمیتواند استعاره مفید و کار امدی برای شما باشد خب حالا سوال میکنم که ان خودکنترلی از کجا می اید یعنی چه شکلی است ان قبلی ها گفتیم غذاهای میگن پرکالری بخور یامحرومیت جنسی بکش یا برعکس بگذار این کودک را این از کجا می اید چندتا چیز برایش پیدا کردم مثلا گفتند انهایی که در محیط های سالم رشد میکنند محیط هایی که توش پدر مادر دعوا ندارند کتک کاری نمیکنند اصطلاحا والدین گودین اف دارند والدین عاطفی دارند در کنار داشتن یک ژنتیک سالم و نداشتن زمینه بیولوژیک باعث میشود به تدریج خود به خود خویشتن داری در کودکان رشد بکند و فرد بتواند پاسخ های لذت بخشش را به تاخیر بیندازد میدانید یکی از اصلی ترین ازمایش های این همان ازمایش مارشملو های معروف هست که در واقع مارشملو را جلوی کودک میگذاشتند شیرینی را میگذاشتند و ان کودکانی که میتوانستد شیرینی را نخورند و یا با تاخیر بخورند نشار داده بودند که سلف ریگلیشن در انها بیشتر شکل گرفته و اینها در واقع به مراحل کامل تری رسیدند یک مطالعه خیلی جامه ای بود به نام مطالعه دونه دین یک دانه دینستادی بود که این نزدیک ۴۰ سال کودکان را دنبال کرده بود و دیده بود که اره سلف ریگلیشن باعث میشود که اینها به درجات بالاتر اقتصادی برسند شغل بهتر پیدا بکنند بیشتر عمر بکنند کمتر طرف مواد مخدر بروند و در عین حال در زندگی شان شاد تر باشند و انگیزه بیشتری برای کار و موفقیت داشته باشند خب پس قسمت سومی که باهاش صحبت کردیم به عنوان یک کاربرد این است که گفتم که استعاره ها باطل نمیشوند از مد می افتند الان استعاره ای که خیلی رو مد است استعاره خویشتن داری یا سلف ریلیگشن است در مقابل استعاره ی در واقع رفتار تکانه ای و این دارد خودش را به صورت یک استعاره پر نور تر نشان میدهد اما بیایم ببینم که اگر شما دوست دارید و این استعاره را به عنوان درک زندگی خودت برای توضیح دادن رفتار خودت استفاده بکنی چه نکات ظریفی را باید در ان در واقع لحاظ بکنیم میخوام چندتا مطالعه خدمتتان بگم که شاید برایتان جالب باشد نکته اولی که هست این است یک عده حس کردند که این استعاره هم دارد مسموم میشود وکم کم دارد به سمتی میرود که افراد احساس میکنند که این هم دارد دردسرساز میشود چون خویشتن داری بالا کنترل خویشتن به تاخیر انداختن شدید میتواند به کمال گرایی منجر بشود و یکی از افت های این استعاره دیر کردن داخل ان تله ی تحمل گرایی است که این را افراد به این صورت میگن خیلی وسواس دارم تا چیزی کامل نشود نمیتوانم ارائه بدم این من را گیر انداخته میخوام خلاقیت به خرج بدهم نمیتوانم پس یک نکته اول حواستان باشد که این پدیده میتواند از ان طرف برای شما دردسر ایجاد بکند یک نکته دیگر وقتی امدندن نگاه کردند دیدند که این خبر خوب برای انهایی است که خویشتن داری پایین دارند اولش اینجوری فکر میکردند که خویشتن داری یک پدیده ای است که شما کسب میکنید و قبلش شما فقدان دارید یعنی نداشتن خویشتن داری یک عمل منفی است و وقتی صاحب خویشتن داری میشوی یک عمل کاملا مثبت و مفید است خب تا اینجای کار و به عبارت دیگر خویشتن داری داشتن هدف است ولی فردی به نام الیسون گوپلینک اینم اثارش قشنگ است کتابی دارد که به فارسی هم ترجمه شدهThe Gardener and the Carpenter) که در واقع اشاره اش بر این است که شما باغبان نیستید بیشتر شبیه نجار هستید برای فرزندانتان الیسون گوپلینک پژوهش های زیادی انجام داده و به این نتیجه رسیده خیر خوب برای انهایی که خویشتن داری پایینی دارند بی انگیزه هستند برای اینده شان خیلی برنامه ندارند و دارند در لحظه زندکی میکنند دیده بود این نیست که باید ازاین به آن برسیم می گوید که اینها را باید با هم تلفیق کنیم مثل مقاله ای دارد جالب است مقاله ای به نام when younger learners can be better than older onesا ۲۰۱۵ در current directions in psychological scienceچاپ کرد است بازهم مقاله ای دیگر به نام change in cognitive flexibility and hypothesis search across human life history from childhood to adolescence to adulthood این مقالات این را می گوید آن قسمتی که خویشتن داری، تفکرت آینده نگر نیست، تفکر مسموم نیست آن هم خودش کار های خودش را دارد، تفکر خلاق است، تفکر زایا است و جالب بود وقتی کودکان را تست کرده بود در این دو مقاله خیلی جالب دیده بود شما حس می کنید یک بزرگسال همواره باید نسبت به کودک در یک تست دیگر بهتر عمل کند دیده بود بچه های ۴ ساله وقتی یک معما به او می گوییم، یک سناریو به او می دهیم، امکان اینکه جواب های خلاقانه بگوید بیشتر از یک بزرگسال است به عنوان مثال مثلاً اینها آمده بودند، اشکال مختلفی را در ترازو گذاشته بودند و چراغ روشن می شد و بعد به بزرگسال گفته بودند که این آلگوریتش یا قانون روشن شدن چراغ چه هست؟ و جالب این هست که اینها را طوری گذاشته بودن که دونوع شما میتوانستید داشته باشید مثلاً اینکه هر دفعه کره آبی یا کره سبز را گذاشتی ،یا ساچمه سبز گذاشتی چراغ روشن میشود یکی دیگر این است که هر وقت دوتا شئ را گذاشتی چراغ روشن میشود بزرگسال ها اکثریت فقط یک عدد جواب پیدا کرده بودند در صورتی که کودکان ۴ ساله نسبت به بزرگسال ها جواب های متنوع تری پیدا کرده بودند یا بعداً گفته بودن این هم میشود ،ها راست میگویی به این موردش دقت نکرده بودیم یک راه حل آن هم میتواند این باشد که هر دو ساچمه را با هم می گذاری روشن می شود رنگش مهم نیست یا مثال زده بودن که فرض کنید که یک تصاویر مختلفی را نشان داده بودن که یک کودکی هست دوچرخه سوارنمی شود،یا نمی دانم وسیله ای دیگر بازی نمی کند و بعد بزرگسالان گفته بودن فکر میکنیم این فردی که این کارهارانمیکند چه مشکلی دارد؟ اکثریت گفته بودن که ترسو هست، یا خجالتی هست در صورتی که بچه ها گزینه های دیگر را هم معقولی هم گفته بودن،گفته بودن شاید دوچرخه باد ندارد، شاید دستگاه خراب هست ،شاید دستش درد میکند، ودیده بودند این هم هست به عبارت دیگر تنوع جوابهایی که کودکان به آن رسیده بود بیشتر بود در هوش مصنوعی هم به این پرداختند در واقع سیستم های هوش مصنوعی دیدن از دوتا چیز اتفاق می افتد exploration and exploitation nدر واقع جستجو و استفاده و در واقع این هست که شما بایدجواب های مختلف شما جستجو کنی و بعد از جواب بهینه استفاده کنی وقتی خویشتن داری، آینده نگری، حذف اندیشی راافزایش می دهید یعنی exploitationاستفاده و بهره مندی بالا می رود ولی explorationپایین می آیدپس نکته بعدی در این مبحث می خواهم به شما بگویم این هست که خویشتن داری مطلق هدف نیست، تعادلی بین خویشتن داری و در عین حال عدم خویشتن داری، رها کردن خود، در لحظه زیستن و در واقع بدعت ،عدم داشتن آینده نگری است پس چهارمین چیزی که می خواهم به شما بگویم به جنبه خوشایند،عدم کنترل یا جنبه خوشایند وضعیت کنترل پایین هم عنایت داشته باشید ،اگر شما هیچ انگیزهای برای کار ندارید ،اگر بیشتر روزدر تخت خواب هستید، فکر نکنید تو مدبیمار هستید، شما درمد شماره یک زیاد ماندید، یک انسان سالم بین این دوتا مد نوسان می کند نه اینکه از مدیک به انسان مد دو حرکت کند قبلا اینگونه فکر میکردم آن مدیک بعضی ها اصطلاحاً به آنludicمی گویند، مد بازی، بازی گوشی، همه چی ،هیچی جدی نمی گیرد، اصلاً هیچ آیندهای، هیچ هدفی برای آینده ندارد، همینطور برای خودش دارد می چرخد،بی هدف می چرخدکه ممکن است فکر کنند این مد خراب مغز است در صورتی که دیدن مثل خواب و بیداری هر دوتا مد برای انسان لازم است و شما در واقع باید بتوانید آن یکی مد را هم دنبال کنید جالب هست حالا باز کتابی صرف نظر از ادعاهایش از نظر قوانین و سنت هاو امور شرعی ما کتاب بسیار جالبی هست آن هم به این مطلب اشاره می کند کتابی به اسم مست(drunk ) نوشته ی ادوارد اسلینگرلند این کتاب ۲۰۲۱ ا رامن قبلاً اینجا من در موردش صحبت کردم همانی بود که کتابی داشت به نام سعی کن که سعی نکنی کتاب دیگرش این هست همه اش راجع به الکل نیست راجع به این است که ببین تیتر دوم آن خیلی گویا است چگونه ماراه خود را به سوی تمدن با رقصیدن،تلوتلو خورون و در واقع می شود گفت در حال خودنبودن طی کردیم و ادعایش این است جالب است بشر بیش از آنکه فکر کنیم در طی تاریخ با این دو تا مد در تضاد بوده است و این نبوده که همیشه از حرکت کرده باشد از حالت شل و بی تفاوت، بی انگیزه و تلو تلو خوران به سمت هوشیار کامل ،برنامه ریز برود بین این ها نوسان می کرد تاریخ و تمدن بشر نشان میداد که در کنار تلاش برای رسیدن به خویشتن داری یک تلاشی برای لق کردن عمدی خویشتن داری هم وجود داشته و اگر شما به صورت عمدی خویشتن داری، هدف داری، کمال گرایی ، رالقش نکنی در تله ی بدی می افتید پس این می تواند برای شمادرس چهارمی باشدکه به آن فکر کنید ما گفتم قرار نیست چیزهای ساده بگوییم قرار مطالبی بگوییم که روی آن فکر(پیچیده کردن) complexifyکنیم یعنی شما بیایید و سعی کنید که در واقع این گونه در نظر بگیرید که باید یک زمان هایی را رودست بخورید، باید یک زمان های آینده نگری نکنی، باید یک زمانهایی حس کنی که آره دیگرفکر این رانکرده بودم، اینجایش را دیگرنخوانده بودم ،برای اینکه خوب دیگر همه چیز را نمی توان پیش بینی کرد، همیشه نمی توان کار کرد ،یعنی عمداً کمال گرایی و کنترل خویشتن را بزنیم لغو کنیم و این کتاب drunk این را می گوید، که می گوید بعضی تمدن ها یک راهش مستی بوده است، تمدن های دیگر رقصیدن بوده و تمدن های دیگررها کردن موقت آن خویشتن داری بوده برای اینکه اجازه بدهد خلاقیت افزایش پیدا کند و در آن مطلبی هست که دلم نیامد که خدمتتان نگویم به نظر من جالب است می گوید، دقت کردین بسیاری از فرهنگ هایک چیزی دارند که یوهان هویزینگا ، انسان شناس و تاریخ دان است به آن پرداخنه است. که به آنHalses l به زبان آلمانی یعنی (معمای گردن شکن)چه چیزهایی هستند در اکثر فرهنگ ها داریم یک معمایی که باید جوابش را بگویی و اگر جوابش را نگویی سرت را قطع می کنند Halse یعنی گردن به آلمانی Rätsel یعنی معما .مثالی که میزند میگوید همان معمای ابوالهول و ادیپ واست که میگوید آن چیست که در کودکی چهار تا پا دارد، بعد دو پا میشود، بعدسه پا می شود و اینها در واقع آن جوابش انسان است که چهار دست و پا راه میرود، بعد تو بادوپا راه می رود، بعد با عصا راه میرود منتها چیز جالبی که از دیده ها افتاده ابوالهول می گوید اگر جوابش را نگویی ما را می کشند و به نظر می آمد که جوامع برای این است که عمدا اغتشاش ایجاد کند، عمدا آن خلاقیت را بالا ببرد، عمدا اجازه بدهند ،افراد پرش افکار پیدا کنند و چون میدانند تفکر خلاق باexploration باشد کودکان آن را دارند آلیسون گوپنیک نشان می دهد برای همین اشاره می کند که مبادا گرفتن تمام کودکی و بزرگ شدن هدف تان باشدبخشی باید بزرگ شود ،بخشی باید کودک بماندآن ludic life بازی گوشی و شنگولی،دم غنیمتی، جدی نگرفتن دنیاباید در لحظاتی درما جود داشته باشد و الاسیستم ما آن خلاقیت را نداردواین معما هاهمه ی شان با جواب های اینگونه خلاقه ی کودکانه حل میشدن، نه با جواب های پیچیده فلسفی ،خوب پس تا اینجای کار داریم به این نتیجه می رسیم که خویشتن داری با استعاره های مختلف توضیح داده میشودکه یک استعاره خوبش، استعاره تکانشگری در مقابل،surfing donation هست واین استعاره دارد پالایش میشود این سی سال پیش نیست ،سی سال پیش معتقد بودن که هرچه خود را بیشتر کنترل کنی ،تکانه هایتان رابهتر کنترل کنی،شما آدم کاملتری هستی و بعد دیدن که بی اندازه تورا در چاله کمال طلبی تو چاله ای میافتی که همه چیز را به طورکامل می خواهی چرا بعد از آن طرف های پژوهش نشان دادند که نه آدم های خلاق خیلی به قول امروزی ها گاف می دهند ،خرابکاری می کنند، رودست میخورند، یک جاهایی هستند که شما میگویی چطور عقل تو نرسید ،چطور چطور این کار را کردیم آن کتابintelligence trap که قبلاً به شما معرفی کردم که افراد بسیار برجسته ،عذر می خوا هم که این اصطلاح را استفاده میکنم حماقت های عجیبی می کنند و کارهای ساده لوحانه وکودکانه از آنها سر میزنند نمی توانی همه آن را به سمت surfing donation افزایش دهیم خوب باز حالا در مورد خویشتن داری صحبت می کنیم پس من باید قبول کنم که بخشی از من می تواند خویشتن دار بشود، این بخش باید تکامل پیدا کند، راههای تکامل آن رامن در اینستاگرام زیاد گفتم ،آن داستان ناملایمات کودکی، اینکه چگونه ژنتیک میتواند در آن اثر یانداشته باشد، به رشد منجر شود ،ببینیم دیگر چه چیزی هست که این تئوری را می توان تبیین کند و به درد شما از لحاظ فردی به درد بخورد سوال :حالا منهای گفتیم والدین خوب، والدین دلسوز، ژنتیک معقول ،نداشتن ترومه های شدید، ناملایمات کودکی منجر می شودکه آن کودکی که تماما در بازی هست که ludic life است ، اصلا آینده برایش مهم نیست بخشهایی از آن، نه همه اش بخش هایی از آن بیاید و کنترل را اعمال کند و بعضی تمدن ها می گویند اجازه میدهند، آوانس میدهند که همه تمدن ها آن طرف نیاید ،همیشه یک لقی داشته باشدآن کتاب drunk را میگویم آن جشن هایiعیاشی های لحظهای و گذرا که در تمدن باشد اما سوال: چرا باید این روند اتفاق بیفتد؟ و منی که اگر آن را کم دارم ،خویشتن داری ام کم هست ،من چگونه می توانم آن را بیشترش کنم ؟ خوب آخر من هنوز خیلی ها شکایت این طرفی است ،ما هر دو طرف شکایت داریم آنطرفی که ludic life ندارد و تماما چسبیده به scrupulosityمن کمال طلب هستم ،من نمی توانم آینده رو فکر نکنم، باید برای همه چیز غصه بخورم، به همه چیز فکر کنم از آن طرف بحث یک عده ای هستند که به نظر می آید آینده برای شما وجود ندارد ،همه چیز برای ایشان فراهم است این هست الان بحث ما این طرفی هست ، آن طرفی نیست هرچند که یک امتیاز دادم به آنهایی که بی انگیزه اند که ببین همش بیماری نیست یک بخش هایی اتفاقا خوب است خیلی ها حسرت می خورند که کاش ما هم بتوانیم تو لنگ ظهر دراز بکشیم و همینطور فکر های خلاق بکنیم چون دیدن وقتی این کار را میکنندscrupulosity ها رو برمیداری پاسخ های خلاق به حل معماهای گردن شکن بهتر اتفاق می افتداما چگونه بتوانیم خویشتنداری را تقویت کنیم ،بیاییم برگردیم به تاریخ و مناظره جالب دو شخص یکی از آنها را همه میشناسیم زیگموند فروید و دیگری آلبرت مول این داستان هایشان این بود داستان هایی که مطرح می کردند سوال های قشنگی بود، برای فکر کردن هم سوال های قشنگ است، می گفتن یک فعل لذت بخش کجایش لذت بخش است؟ آلبرت مول معتقد بود که فعل لذت دو قسمت است و راست میگوید لذت ها دوقسمت دارند یکی از آنها می گفت ،coودیگری را می گفت فاز تجمع وفاز تخلیه ببین استعاره های شان چیست؟ استعاره های شان موتور بخار است اینها اینها قرنی نوزدهم و اول ۲۰ است میگوید شما وقتی حالتون خوب میشودکه دو اتفاق بیفتدفروید بیشتررو اول کار فکر می کرد که ارضاهست ،اغناهست،تخلیه جنسی هست، برطرف شدن گرسنگی هست، اینها همه فعل های لذت بخش است از شما وقتی شیرینی میخورید لذت میبرید،رابطه جنسی که به انتها یش میرسد افراد احساس لذت می کنند فیزیولوژیک هست آلبرت مول با وجود این که اصلاً متفکری درسطح فروید نبود و خیلی سطحی اندیش تر بودولی آن فازتجمع را جالب است ببین همه لذت آن نیست ، تحمل تنش تلاش کردن به رسیدن تخلیه آن هم می توانند لذت بخش باشد ،نمیدانم این مثلا بازی های خیلی کودکانه که خیلی نوستالژیک است همه داشتید مثلاً تخمه کدو، تخمه آفتابگردان بچه ها پوست می کنند و نمی خوردند، آن دانه هایش را جمع میکند و بعد یک دفعه بخورند آن یک دفعه خوردن تخلیه است، وقتی شما یک دفعه مهمانی می دهید همه جشن میگیرید این ها همه فاز تخلیه است ولی البرت مول به فروید این را گفت ببین دقت کردی آن فاز تجمع هم لذت بخش است همان هایی که غذا دارند درست میکنند ،مادرانی که دارند آشپزی کنندو نمی خورند ازآن ولی همان برایش لذت دارد وقتی شما دارید برای جشن آماده می شوید ،دارید چمدان برای رفتن به سفر میچینید ، در آن تخلیه اتفاق نمی افتد ولی باز هم مزه دارد ،حتی همان تخم هایی که پوست می کنید و جمع می کنید و من فکر می کنم آن هم لذت بخش است که شد ۲۰ تا ۳۰ تا ،یاشایعترین آن پول خرج کردن هم لذت داردولی عدهای هم میگویند که پول جمع کردن هم لذت دارند البرت مول درست گفتههم لذت دارد منتها ،پدیده جالب این است میگوید اولاً اگر می خواهی تخلیه خوب داشته باشی باید بتوانی تجمع خوب داشته باشی اگر همه اش تخلیه باشد خیلی زود به اضمحلال میری همهاش نمیتوانی غذای آماده بخوری،نمی توانی بشینی واغنا بشوی،ارضا بشوی، شاید آن داستانsolitary sex که گفتم و نگرانی که روانپزشکان قرن ۱۹ داشتن همه اش هم بی مورد نبود اینها میگفتند اگر تنش نباشدtensionو فشار نباشد ،آن فاز بعدی تخلیه به تدریج بی لذت میشود ،فقط بشینی به شما خدمات بدهند،باید بشینی و به تو لذت بدهند، برای همین ها گفتند به نظرمی آید در تکامل کودک کم کم به این نتیجه میرسد که پول جمع کردن هم مثل پول خرج کردن می تواند لذت بخش باشد، انبار کردن و تهیه غذا قبل از خوردنش هم می تواند لذت بخش باشد، و حتی یک چیز عجیب به شما بگویم شما به یک فازی میرسی که ممکن است تخلیه اتفاق نیفتد ولی باز هم طرف می گوید که من از زندگی راضی هستم مثل این هایی که می گویندکه خوب ببین این همه پول جمع کردی، این همه چیز کردی، هیچ وقت نرسیدی از آن استفاده کنی آیا حسرت به دل نیستی؟ می گوید نه همان تلاش هم برای مزه داد هیچ وقت نرسیدم که از آن استفاده کنم ،ولی تلاشش هم مزه داد ،یاباز مادران مهربانی که این همه غذای خوشمزه درست کرده ولی سر شام اصلا خودش نمی خورد حالا میگویند رژیم دارد، یا قندش بالاست، چربی اش بالاست، ولی همین که میبیند درست کرده و دیگران لذت می برند برایش کافی است پس تجمع را میتوان پرورش داد درس بعدی که میخواهم خدمتتان بگویم این است نقش تلاش و تجمع تنش در استعاره ی مدرن خویشتن داری ،می گوید اگر شما تنش نداشته باشی دوباره برمیگردی به استعاره تراکم گاز ولی این ها دارند یک طور دیگر مطرح میکنندکه اگر شما تنش و تلاش نداشته باشی فاز تخلیه تو بعد از یک مدتی ناپدید می شود برای هر چیزی باید قبلش زحمت بکشی و در واقع آن رشدی که ما در دوره خویشتن داری میبینیم همه اش این نیست که طرف خویشتن داری را یاد می گیردبلکه این است که یاد می گیرد از تنش یاد میگیردکه لذت ببرد، پول جمع کردن لذت بخش میشودشما دیدین بچه ها در یک سنی پول انداختن در قلک به او لذت می دهد نه وقتی که با آن بستنی با آن می خرد یعنی در آن تجمع درآن صورت می گیرد شما وقتی که درس می خوانی به طور لذت می دهد، یا وقتی که کار می کنی و دستمزد را میگیری در صورتی که خرج نکنی دیگرفقط موقع خرید نیست آن آدم هایی که من خدمتتان قبلاً عرض کردم اول صحبت اول جلسه گفتم عذر می خواهم آن آدم هایی که آینده نگری ضعیفی دارند، آنهایی که بی انگیزگی دارند، آنهایی که حس بی ارادگی دارند، گفتم یک استعاره می تواند افسردگی باشدولی استعاره دیگرآن میتوانند این باشد تجمع در آن شکل نگرفته، فاز تجمع در آن پررنگ نشده ،در آن نتیجه آن تخلیه بی ارزش می شود،وچون بی ارزش میشود مجبوراست مقدار بیشتری از آن به خرج دهد خیلی هایشان می گوید فقط مواد میکشیم ،مواد تخلیه مطلق است ،یعنی اگر می خواهید بدانید مواد چیست تخلیه مطلق است، مگر اینکه حسابقبل از آن تلاش کرده باشید، زحمت کشیده باشید، پول جمع کنید با پول خودتان به قیمت زیاد برویم و تهیه کنیم آره، ولی یک چیزهایی مثل خود ارضایی ،مثل مصرف مواد این ها تخلیه دارند تجمع زیادی قبلش ندارد یعنی طرف تنش یا تجمع و خشم نمیدهد و این ها یک چیز خیلی مهم متوجه شدند که اگر شما نتوانی صاحب تجمع بشوی لذت تخلیه را از دست میدهی و به تدریج دچارآن حالت هایی میشوی که خویشتن داری ندارد ،کنترل خویشتن درآن مختل می شودحتی جالب که حیوانات هم اینگونه است آزمایش مشهوری هست من آدرس دقیق آن را خدمتتان می گویم این آزمایش فردی به نام مایکل لوییس آن را انجام داده درسال some none the affects 1964 که نشان داد رمز سلامت ، رمز شکل گیری خویشتن داری، رمز مبارزه با افسردگی بخشی اش از اینکه گوارش بتوانی از تلاش لذت ببری یعنی فاز تجمع از آن لذت بخش کنی فقط تخلیه بار نیایی ،من این را مرتب انگلیسی اش را میگویم عذر می خواهم این ها معادله فارسی در ذهنم نیست تجمع شاید بشودمثلا تجمع فشار و تخلیه میشودخوابیدن،شل شدن، لخت شدن و آزمایش به این صورت بود که موش هایی را به آنها وزنه ۵ گرمی وصل کرده بود به کمک قرقره و یک جلیقه ی مخصوص و به موش های دیگر وزن ۸۰ گرمی و اینها را وادار کرده بود که طول سالن را به دوند بعد از یک مدتی یک چیزی را متوجه شدند که آن موش هایی که وزن ۸۰ گرمی بارمی کشیدن در مقابل آن موش هایی که ۵ گرم بار می کشیدند غذا را با لذت بیشتری میخورند، با ولع بیشتری می خورند، و اصولاً خیلی از آن غذا ازآن ظاهرش، ازولعی که می خورند، سرعت خوردنش همه این ها بیشتر است البته شما ممکن است بگویید که آن ۸۰ گرمی می کشد،خوب گرسنه تر شده و باولع بیشتر می خورد آره ،وقفه میانداخت مشکل ندارد، شرطی اش می کردبه آنی که در جریان ۸۰ گرم خورده بوده ازظرف آبی مثلاً در مقابل ظرف قرمز و دیده بود مثل اینکه حتی درموش ها اگر برای چی زحمت نکشی ،از آن لذت نخواهی برد مثال دیگری از آن را بررسی کرده بودند شما راکون شنیدیداین سمور هایی که دور چشمشان سیاه است در آمریکای شمالی است و بخشی از آن در آسیا میانی هم هست و فرانسویها به این میگویند راتون لاور یعنی موش شوینده و درواقع دلیلش این است که هرچه به آن بدهیم مانند سنگ ،گردو به آب می برد و می شوید و آن را می سابد وبعضی میگویند این موش چه قدروسواسی است،چه قدر تمیز،چه قدر اهل نظافت هست، یه چیز جالب دیدن اگر دست هایش را بکنید درون می تن در این دستکش هایی که نتواند با آن کار کند و جلوی شست و شوی آن رابگیری به سرعت افسرده و بی انگیزه می شود و دچار اضمحلال روانی می شود به نظر میآید که مسئله این است که تلاش بتواند لذت بخش شود بخش مهمی از رمز سلامت است ،پس ببین دارد کم کم سناریو دارد روشن میشود آدم های خوشبخت چه کسانی هستند؟ آدم هایی که دارای سلامت روان چه کسانی هستند؟ منهای اینها که گفتیم در ناملایمات کودکی نباشند ،مشکلات جدی روانپزشکی در کودکی در والدین شان نداشته باشند چه چیزی هست؟ اینکه بتوانند از تلاش شان لذت ببرند خیلی جالب است به نظر من این یکی و بعد در مقابل شما در ضمن به این قرار بگیرید به نظر من خیلی خوب است، نکته عملیاتی و کاربردی می خواهم به شما بگویم این است که اگر بتوانید از تلاش تان در محدودهای قرار بدهی آن هم مثل تخلیه لذت بخش بشود سلامت روان شما بالا میرود و خیلی از آن مشکلاتی که اول گفتم حل می شود، آن فردی میبینی همه همش خواب است ،حشیش می کشدعملا تجمع برایش شکل نمی گیرد وچون تجمع در کار نیست تخلیه هایش کم کم بی ارزش می شود همه ی آنها میگویند دیگر مواد هم دیگرلذت نمی دهد، الکل لذت نمی دهد، هروئین هم لذت نمی دهند، هیچی لذت نمی دهد و این برای همین است که آخر سر به افسردگی خیلی شدید می رسند حالا بازیکجای دیگر حیفم آمد از نظر تاریخی اشاره نکنم این هم در همان کتاب آن کوسوف مدینه فاضله کار آنسون رابین باخ نوشته جالب است یکی از اولین کسانی به این مسئله معتقد شد دولت آلمان نازی بود و باورش بود که اصطلاحاتی به کار برده بودن یک اداره درست کرده بودند وزارت خانه نبود ant بود office یعنی اداره زیبارویان کار جالب است متفکران آن زمان ،جامعه شناسان شان ،روانپزشک های شان ،به این رسیده بودن کار باید لذت بخش باشد و اصطلاح دیگر را به کار بردند که میشد beauty of labor که کاری بکنیم ،که وقتی کار میکنیم لذت ببری و معتقد که این سلامت روان شما را خیلی افزایش خواهد داد یعنی توان، قدرت از راه شادمانی و اینها کارهایی که کرده بودند این بود که معتقد بودند اگر کار را در محدوده ای نگه داریم که ساعات کار و لذت بخش باشد افسردگی ،عدم خویشتن داری، مصرف مواد مخدر و همه اینها ناپدیدمی شود و جالب این است که رابین باخ رابه آن بهاداد که این قسمت فراموش شده تاریخ بشر را خوب روشن کرده است آنها باورشان بر این بود کهl جلوی از خود بیگانه شدن کارگر را بگیرند افسردگی،مصرف مواد مخدر، حالت های بی انگیزگی ، درآن از بین میرود کارهایشان ساده انگارانه بوده ولی باز هم قشنگ بوده آنها می خواستند تلاش و لذت بخش کنند اینها هم آمده بودند سالهای مختلف را اسم گذاری کنند و سعی می کردند به این هدف ها برسند ۱۹۳۵ از against excessive noiseصدا در محیط کار باید حذف بشود صداهای مزاحم کارخانه ها و صنعت و وسایل۱۹۳۶ good light good workنورپردازی همه باید درست بشود لامپهای مدرن ،لامپهای خوش نور۱۹۳۷، اینها نامگذاری سالهای شان بوده است clean people and clean place کارخانه ها باید بسیار تمیز باشند یعنی ببین تا حالا کارخانه دیگر صدا نداند، نورپردازی خوب هست و تمیز هست و ۱۹۳۸hot food in the plan باید غذای داغ بخورید و تقریباً در ۱۹۳۸ دیگر نتوانست سال بعد را اسم گذاری کنند، جنگ جهانی شروع شد و هدف شان این بود که ما یک کاری بکنیم که از کار لذت ببریم پس یک رمز قضیه این است درست است که رژیم منحوس و مذموم رژیم نازی بود ولی این کشفش قشنگ بود اداره زیبایی کار که باید بتوانیم از آن ساعت کارت لذت ببری، اگر لذت بردی خویشتن داری شروع به رشد می کند وشما به سرعت دچار حالت خیلی سالم روانی می شوید ،میگویم که این ها راه حل هایی است که خیلی ها از آن مطالبی که اول کار گفتم رنج می برید باید کاری پیدا کنید، کاری را طوری انتخاب کنید حالا و نازی ها بر این باور بودند که نور پردازی، گرمای سالن، غذای گرم آنجا نور باشد، صدا نباشد، که شما از آن در کارخانه کار کردن احساس لذت بکنید ولی حالا شما بایدهم بتوانی کاری بکنیم که فاز تجمع شما افزایش پیدا کند حتی من این را به صورت استعاره گونه به خیلی از مصرف کننده های مواد می گویم، میگویم حتی نمی توانی موادت را ترک کنی آن فاز تجمع یعنی زحمت کشیدن برای جمع کردن پول تقویت کنی، آخر پیش کس دیگری می دهد مشکل این هست یعنی آن هم نیست اگر بروید صبح تا عصر کار کنی و آخر سر بگویی که مواد کشیدم یک قدم به سمت حرکت به سوی سلامت روان خواهی بود تقویت فاز تجمع است این چند تا نکته بود در مورد خویشتن داری بود ولی من چند دقیقه دیگر می خواهم وقت شما را بگیرم و یکی، دو نکته دیگر را خدمتتان بگویم بحث عمقی ترآن را به جلسات بعد موکول کنم که ایده باشد خوب پس من اگر خویشتنداری ندارم ،اگر من بی انگیزهام، اگر برای من کندن از رختخواب دشوار هست ،من چه باید بکنم اینها را دارم می گویم با این متد کم کم جلو خواهیم رفت قسمت بعدی آن چیست، قسمت بعدی آن را با معرفی یک کتاب می خواهم شروع کنمthe broken ladder یعنی نردبان شکسته the broken ladder how inequality affects our thinking the way we live and die نردبان شکسته چگونه نابرابری به فکر ما، به شیوه زندگی ما، به شیوه مرد نما تاثیر گذارد برای ۲۰۱۷ است در اینستاگرام اشتباها یک قسمت اشتباه کردم ۲۰۲۰ نیست ۲۰۱۷ است و خبر خوب اینکه کتاب به فارسی هم ترجمه شده توسط سرکار خانم سمانه پرهیزکاری این را توصیه می کنم حتما بخوانید چون به جنبه دیگری از این مسئله می پردازد آن هم جنبه محیطی اگر من انگیزه ندارم، اگر من همش حس می کنم نمی توانم کار کنم، آن انرژی جمع نمی شود و استعاره ام موتور بخار نیست یا خوراکی ها نیست ،مال این نیست که واقعاً روغن نباتی نمیخورم ،روغن کرمانشاهی نمیخورم ، چرا هست استعاره خویشتن داری دارند حتما این جنبه های تکمیلی اش را هم ببینید در این کتاب به کمک پژوهش های خیلی جالبی نشان می دهد که یک بعداجتماعی هم خویشتنداری داردپس حل بعدی چون درست است که میگویند آدم نبایدپند و نصیحت بدهد ولی اگه استفاده کنید این به جنبه های محیطی خویشتن داری هم آگاه باشید و همه آن تقصیر شما نیست این پندششم است یعنی چه؟ یعنی من انگیزه ندارم بلند بشوم ، اگر هم من همه اش دارم لحظه ای کار می کنم، اگر نمی توانم برای دراز مدت به خودم پس چرا مردم از شش ماه پیش درس می خوانند، من دو روز مانده درس می خوانم مثل اینکه حس نمی آید بعضی ها ماشاالله از یک سال قبل برنامه ریزی کرده، پایان نامه اش رانوشته، کارهایش را کرده، سر وقت انجام داده ،من اصلاهمش تو اسلحه پشت گردنم نباشد، فشار نباشد، هل نشوم، کارم را نمی کنم این همان برنامه ریزی پایین است یک جنبه دیگر هم دارد این را کیف پین داخل کتابش خیلی خوب در واقع به آن اشاره می کند دیده اگر شما در محیط نا برابر باشید خویشتن داری شما افت می کندو خلاصه کتاب این است دو چیز هست به تقویت خویشتن داری شما کمک می کند ،منابع اطرافت قابل توجه باشد و دوم اینکه توضیح منابعی که در اطرافت هست تا حدی برابر باشد ،بی عدالتی و فقر خویشتنداری را خراب میکند حالا پژوهش هایی که ارائه می دهد خیلی جالب است من مختصراخدمتتان عرض می کنم مثلاً آمده دیده در ایالت های آمریکا که نابرابری بیشتر است رفتار های تکانه ای، مصرف مواد مخدر ، خشونت و خشم های ناگهانی، نزاع های خیابانی بیشتر است من یک مورد دیگرعرض کنم که در اینستاگرام معرفی کردم نزاعدر آسمان که وقتی مسافران یک میکلس با مسافران فرس کلس با هم مواجه میشوند و همدیگر را میبینند در آن پرواز امکان نزاع و مشاجره، عدم رعایت قوانین، بد مستی و اینها چند برابر افزایش پیدا میکند پس بخشی از عدم خویشتن داری ما برمیگردد به مشاهده ی نابرابری در جامعه باز هم در همان ایالت ها دیده بود که حتی لغت هایی که از را افراد در گوگل سرچ می کنند حاکی از آن مشکلاتی است که من اول کار خدمتتان گفتم چگونه می توان زود پولدار شد ،رسیدن به پول ،وام فوری ،پول الان لازم دارم ،این موارد را در گوگل سرچ می کنند در ایالت هایی که نابرابری است در ایالت هایی که برابر ی در آن بیشتر است سرمایه گذاری، نمی دانم پیش بینی بازار بورس در آینده، یعنی دیدش به آینده وسیع تر می شود باز در مدلهای آزمایشی نشان داده بود که اگر شمادر بازی ها و درقمار های خیالی شرکت کنید و برد افراد را به گونه ای تنظیم کنند که نابرابر تر بشود شرط هایی که شما می بندید نامعقولانه تر ، تکانه ای تر و دور از آینده نگری خواهد بود پس در واقع نابرابری دامن میزند به مسئله ی تکانه ای و اتفاق های نابرابر نادرست و این میتواند توضیح دهنده ی خیلی از چیزهایی باشد که ما بیخودی فرهنگ مان، مردم عزیزمان را سرزنش می کنیم اصلاً ایرانی جماعت آینده نگری ندارد، ولی ژاپنی ها دارند نه هیچ چیزی این تو نیست، مغزش فرق ندارد ،ژنش فرق ندارد وقتی توضیح ثروت را نگاه می کنی و همچنین مقدار قدر مطلق ثروت و هر دو تای اینها که متناسب می شود انسانها خویشتن دار میشوند به طرز عجیبی تکانه ای بودنشان کاهش پیدا میکند ،حالا برای اینکه شاخ در بیاورد آدم از پژوهش هایی که صورت گرفته دوتا مقاله دیگر هم به شما میگویم یکی از آن ودیگرنیچر۲۰۱۵ وقتی غذا در کندو زنبور کم است و قحطی هست تقسیم آن نابرابراست دیدند که زنبور ها ریسک های بیشتری می گیرند و به سمت گل هایی می روند که ممکن است در آن شهد وجود داشته باشد یاشهد نباشد در مقابل وقتی کندو پر است ،خوب توزیع شده ،منطقی صبح بلند می شوند میروند گل شان رامی چینند و بر می گردند همچین بدون محابا، بی گدار به آب نمی زنند واقعی در واقع خیلی ها می پرسند تو که فقر داری، بدهی داری،انقدر گرفتار هستی، چرا تو یک دفعه به سراغ کار قاچاق رفتی این کار خطرناک چه بود، چرا تقلب کردی در امتحان، چرا این کار مالی غلط را انجام دادی،که باعث سرنگونی خود ت و خانواده ات شد، چرا آینده نگری نکردی ،چرا نگفتی که به دام می افتی، این مخ تو چه ایرادی دارد ،من بیام ببینم این ایراد مخ تو چه هست، دیده و در خیلی از مواقع مخ ایراد ندارد، وقتی شما در شرایط نابرابر قرار گرفتی و منابع تو کم است ،مثل اینکه سیستم مغز اینگونه ساخته شده است که تصمیمات تکانه ای می شود، تصمیمات ابلهانه میگیری، به این امید که آمدیم وشد، آمدیم و موفق شدم،پس این می توان توضیح بدهد چرخه بدی را که کشورها در آن گرفتار می شوند، نابرابری افزایش پیدا میکند ،فقر افزایش پیدا میکند ، خویشتن داری پایین می آید ،نزاع خیابانی بالا می رودبعد در کنار آن آینده نگری پایین می آید ،دیگر نمی توانیم برای آینده شان برنامه ریزی کنم،چون نمیتوانم برنامه ریزی کنم منابع شان باز هم به باد میرود و این چرخه همینطور و پایین میرود پس ببینید این چه طور حتی در کندوی عسل این را توضیح داده است یواشکی عسل کندو را مکیده بعدی یکجا هایش را زیاد گذاشته یعنی همان چیزی که در جوامع مشکل داراتفاق می افتد ثروت انبوه دست یک عده فقر دست یک عده که باعث کم شدن درآمد آن دو گیاه است که از من نخواهید ترجمه کنم چون نتوانستم بفهمم یکی از آنها شبیه گل سنبل بود ،یکی دیگه هم در واقع هاکلبری وحشی بود گین هاکلبری وحشی اینگونه هستند که یا در آن پر از شهد است ،یا در آن هیچ چیزی وجود ندارد و اگر در آن هیچ چیزی نباشد سوخت برای برگشتن به کندو هم ندارید دیگر یعنی رفتی دو کیلومتر رفتی و آنچه داشت را بکشی و میبینی که هیچی نیست نه تنها هیچ چیزی گیرت نمی آید امکان دارد که جان تو هم از دست بدهیم مثل اینهایی میشود که قاچاق مواد می کنند و در راه کشته میشوند ولی وقتی که کندو توضیع خوب است وکندو پر است وآن ریسک هارا نمی کند و آن گل دم در می رود ،وآن گل که منقول به آن پاداش می دهد پس در واقع نگاه کنید ما داریم کم کم علم این را شکل می گیریم که وقتی من بی انگیزم پس یک بخشی از آن مال شرایط محیطی من است پس این کتاب را حتماً بخوانید امیدوارم که بیشتر بتوانم بیشتر معرفی کنم در اینستاگرام و یک کمک که به شما می کنم همش به قول قدیمی ها زمان ما، نسل ما به گیرنده های خود دست نزنید گاهی اوقات اشکال از فرستنده است آن با محیط شما را اینگونه کرده است یعنی در آن محیط نمی توانید تکانه ات را کنترل کنیم و رفتارهای تکانه ای یعنی چه ؟مثلاً مصرف مواد نزاع های خیابانی ،شرط بندی ،رفتارهای جنسی محابا، رفتارهایی که در آینده در تله می افتید و در واقع این را دامن می زند و بحث خودم را با یک کتاب دیگر این راه آن در لیست خواندنی ها گذاشتم و به زودی خدمتتان معرفی خواهم کرد به نام سرچشمه می شود که آن را ترجمه کنیم سرچشمه میگوم که باید از سر چشمه آب را کنترل کنی trying to solve problems before they happen تلاش برای حل مشکلات ،قبل از آنکه اتفاق بیفتد، ببینید در حالت اول که به شما گفتم مشکلات را زمان شما حل میکنید که اتفاق افتاده یا خطر در کنار شماست چه میشود بعضی ها دوراندیش اند قبل از اینکه خطر نزدیک بشوند ،می روند و آن را حل میکنند بخشی از آن را تا الان گفتیم این کتاب خوبی از این است همه چیزهایی که من گفتم قسمتی اش را به صورت ساده ارائه داده و یک جمله هم دارد که باز خوشایند تا ن باشد خیلی از آنهایی که فکر می کنی عجب دور اندیش هستند ،عجب آینده نگر هستند ،نه آینده نگر هستند ،نه دوراندیش بلکه صرفاً منابع شان زیاد است ،وقتی منابع زیاد باشد به قول چیز میگم توپ هم تو را نمیتونم از جای تکان بدهد خوب آره اینجا خراب شد ،منابع آن طرف می آورم و درست می کنم و بررسی کردیم که در بسیاری از کشورهای ثروتمند افراد بسیار ذینفوذ و توانمند و پولدار بسیاری از موسسات بسیار نیرومند،چه خطاهای بدی را مرتکب می شوند اصلاً می گویند آن لحظه رویمان ندیدیم در سیاستهای کلان شان شما چگونه اشتباهی می کنید شما که اینهمه اتاق فکر دارید، این همه چیز دارید خیلی قشنگ وضع کرده که نه لزوم هماهنگی این طور نیست به نظر میآید مثل اینکه این کالا بسیار نایاب است پست دوراندیشی ،آینده نگری و ابر شرکت ها مثل گوگل شرکت های خیلی توانمند ،شما فکر نکن بقیه خیلی کار درست هستند خیلی از آنهایی که شما فکر می کنید عجب کار درست از آینده نگران است منابع آن زیاد است وقتی منابع زیاد است خوب یک جا آینده نگری نکرد جبران می کند از طریق شیفت کردن منابع در یک میلیارد به زمان طولانی شد عذر می خواهم امیدوارم که برای جنبه کاربردی پیدا بکند چرا همیشه این گرانی دارم که فقط به مطالب تئوری پرداختیم ولی این شماره ای را که خدمتتان گفتم خواهش می کنم به آن فکر کنید اگر مشکلاتی را که اول جلسه به شما معجزه ندارد بعضی ها فکر میکنن قرصی بدهید به من درست بشوم یا اینکه فرد بین دو جلسه برود روان درمانی برود درست میشود اگر حشیش رو بذار کنار درست میشود نه به این راحتی نیست ولی این حوزه هایی که گفتم سعی کن که تغییر کنی سیمولیتر آیامتافورعوض کنیم آیا متافور کاربردی است ،آیا خویشتنداری رفتار تکانه ای را رایت حساب کردی اگر اکتساب کردی مواظب ریزهکاریها ایشان هستیم و بالاخره آیا در جهانی هستی که تلاش برایت ارزش داشته باشد و مزه بدهد خیلی به شما کتاب معرفی کردم ولی یکی از سیاست هایم می تواند این باشد با هم کتاب بخوانیم و بحث کنیم من خیلی خوشحال می شوم هر هفته در خدمت شماباشم و اینها را خلاصه بگویم یک لحظه اگر من در واقع کتاب آخر خدمتتان معرفی کنم و آن هم این است کتاب جالبی است a world without work technology automation and how we should respond ساسکین این را نوشته است در سال ۲۰۲۰ بسیار جالب است می گوید ببین آیا ممکن است ما به روزی برسیم که کار نکنیم ،تلاش نکنیم ،زحمت نکشیم آن مدینه فاضله را به دست آوریم یعنی بخوریم بخوابیم و برای من بیاید بیاورند اندر بیاورند مدر و پولش را میدهند کالا ها را به ما میدهند همه شو ربات انجام میدهد ساسکین می گوید نشانه هایی است که ممکن است ما به آن فاز برسیم ولی بحث قشنگ را مطرح کرده آیاتو در آن فاز خوشبخت خواهیم بود جان اگر آن نظریه تجمع را در نظر بگیریم اگر زحمت نبا شد، اگر تلاش نباشد آن موقع چه می شود، آیا باز هم احساس خوشبختی خواهیم کرد نه آیا باز هم می توانیم باهمان شاد کامی ادامه بدهیم من در این یک مقداری شک دارم به نظر من اگر آن فاز تجمع نباشد فازهای بعدی به سرعت به اضمحلال میروند خیلی از افرادی که من میبینم پنجره وابزار و این مشکلات هستند جواب ساده اش این است آیا ازتلاش خود در زندگی لذت میبری اگر توانستی ببری یا نه اگر توانستی ببری بخش زیادی از سلامت روان خود را به دست آورد یا اگر نتوانستی میتوانم بگویم جای بدی ساده پایین میرود خوب من از همه شما تشکر می کنم وقت بیش از حد مزاحمتون شدم چند لحظه ای در خدمت جناب آقای دکتر پور غریب هم خواهیم بود ما را معاونت محترم دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی تهران آقای دکتر پور غریب عرض سلام دارم من فکر کنم ماسک مو بزنم یا فاصله بگیرم مقدار از شما در خدمتتان هستیم بله میخواهیم تصویر تصویر شما را هم بگیریم که کتاب بسم الله الرحمن الرحیم استاد من هم سلام عرض می کنم خدمت شما و ارز خواسته .