شماره 281: کتاب موفقیت و شانس

پادکست دکتر مکری
شهریور 1400

شماره 281: کتاب موفقیت و شانس

پادکست دکتر آذرخش مکری
شماره 281: کتاب موفقیت و شانس
Loading
/

متن پادکست

نقد وبررسی کتاب sucesse and LUCK کتابی که چند روز پیش خدمت شما معرفی کردم و در واقع اسم کامل کتاب هستSucess and lock good fortune and many progrece در واقع می‌شود موفقیت و شانس و خوش اقبالی و افسانه شایسته سالاری، به نظر من کتاب ارزشمندی است. قویا توصیه‌ می‌کنم آن را بخوانید. به شما چیزهای جالبی آموزش خواهد داد. من می‌خواهم بحث خودم را درباره موفقیت و شانس در زندگی شروع کنم. البته این بحث ممکن است ادامه پیدا کند در همین جلسه و نتوانیم به همه جوانبش برسیم ولی من به صورت فایل‌های جداگانه در اینستا گرام و لایوهای آن را دنبال خواهم کرد. خوب ببینید من چرا به این مبحث علاقه‌مند شدم و درواقع چه نکته‌ای است که من به عنوان یک روانپزشک من به آن بپردازم که اصولا شانس و موفقیت چه ربطی به هم دارند. خوب من قبلا سخنرانی کردم به عنوان آیا بشر پیروز خواهد شد و اشاره کردم که خیلی شواهد وجود داردکه شاخص‌های بهداشتی رو به بهبود اند، رفاه رو به افزایش است و جنگ و خونریزی با وجود این که شما منطقه ما را می‌بینید و مشکلات ما را می‌بینید در جهان در کل در حال کاهش یافتن است و بسیاری از مردم دارند از فقر جدا می‌شوند یعنی گرسنگی کم شده و قحطی کم شده. آره شما ممکن است در بعضی کشور‌ها قحطی آمده ولی در سال‌های قبل و نسبت به قرون قبل در واقع می‌شود گفت این کاهش یافته است. ولی سوال من این بود با وجود این بهبودی دراین شاخص ها چرا روحیه مردم خیلی خوب نشده، چرا افسردگی هنوز هست، به عنوان یک پزشک یادم هست دردوران طب عمومی و دانشجویی بیماریی‌های زیادی را به ما آموزش می‌دادند بیمار جزام و انگل‌های عجیب و غریبdrako close medenacesو می‌شود گفت این‌ها بیماری‌های خیلی شدید و گاهی منزجرکننده بوده و خیلی آسیب جدی به فرد می‌زد و انگل‌های عجیب و غریبی که زیر پوست رشد می‌کردند و بعد ازآن هیچ وقت در دوره‌های بعدی این بیماری‌ها را ندیدم. تقریبا بسیاری‌شان ریشه‌کن شدند. بسیاری از بیماریی‌هایی که بشر را آزار می‌داد ریشه‌کن کردند و طول عمر ما در یک قرن میانگین‌اش از۴۰سال به نزدیک ۸۰سال رسید. یعنی ما دو برابر بیشتر عمر می‌کنیم ولی سوال این است چرا باوجود این که این همه خوشبختی برای بشر می‌آید باز هم روحیه‌ها کسل هست و افسردگی وجود دارد؟ شواهد می‌گوید از ۱۹۹۰تا الان در کشورهای مرفه صنعتی شاخص افسردگی بهبودی نداشته و هنوز که هنوز است بروز افسردگی و پیش آهنگی در ۳۰سال اخیر با وجود این همه درمان‌ها و دستاورد‌های علمی کاهش چندانی نداشته. هنوز انبوه افسرده‌ها را می‌بینید و اطرافتان را شما می‌بینید یک عده دارند شکایت می‌کنند. علت شاید علت تحریم و کرونا در ایران نیست شاید بر خلاف جزام و این انگل‌ها ریشه کن نشده و دارد ادامه می‌دهد. من می‌خواستم جای این لایو کتاب malankolea را معرفی کنم که در واقع آن به افسردگی می‌پردازد ولی گفتم این را معرفی کنم چون قسمت‌هایی از آن را برای شما روشن خواهد کرد. پس ما می‌خواهیم زوم کنیم روی کتاب‌های رابرت فرانک که استاد دانشگاه کورنردر نیویورک آمریکا است و می‌خواهیم آثار او را ببرسی کنیم و ببینیم که چرا خوشبختی اینقدر راحت افزایش پیدا نمی‌کند و با وجود این همه پیشرفت‌های تکنولوژی چی می‌شود که مردم هنوز شاکی هستند و ناراضی هستند. من سه کتاب عمده از ایشان دیدم. یکی را امروز معرفی می‌کنم. یکی که خلاصه‌ای از آن را خدمت شما خواهم گفت و فرصت معرفی کاملش نشود، یکی دیگر را در لایو دیگه کامل معرفی خواهم کرد. پس می‌خواهیم با کارهای رابرت فرانک استاد برجسته اقتصاد دانشگاه کورنر آشنا بشویم و می‌خواهیم بهره ببریم از نوشته‌های او درجهت سلامت روان و روانشناسی و روانپزشکی، کتابی دارد به سال ۲۰۱۱حالا چرا می‌گویم این کتاب‌ها را بخوانید و می‌خواهم خلاصه‌ای بحث در مورد این‌ها را در کتاب بیاورم The darven aconame، اقتصاد داروین liberty competition and the commen goodدر واقع می‌شود آزادی و رقابت و شاید بگوییم رفاه و یا خوشبختی عام، کتابی است به سال ۲۰۱۱حالا خواهم گفت که دکتری تخصصی را درآن معرفی کرده است و در کتاب ۲۰۱۶همین که می‌خواهیم امروزز بحث کنیم success and lock good fourteen and many progrece در رابطه با آن به بحث بپردازیم کتابی ۲۰۲۰دارد. این را شروع کردم و دارم با ولع تمام می‌خوانم کتاب واقعا خواندنی وشیرینی است که امیدوارم در هفته‌های آینده خدمت شما عرض خواهم کردinfuluence putcuer to work تحت تاثیر فشار هم سالان برای کار کردن و خیلی بحث جالبی دارد. در کتاب ۲۰۲۰، فقط یک مختصری خدمت شما بگویم که ما چقدر از دیگران الهام و تاثیر می‌پذیریم بحث‌هایی که مطرح کردم و در لایو قبلی به آن اشاره کردم چگونه رفتار دیگران را موثر می‌گذارد و به ما سرایت می‌دهد. اما بحث امروز ما حول بحث اقتصاد داروین یک مختصری به آن اشاره خواهم کرد و این کتاب sucessfulاست. خوب بیاید که ببینیم بحث را چگونه شروع می‌کند. در واقع چه مباحثی را مطرح می‌کند. خوب در ابتدای کار فرانک مقداری راجع به زندگی خودش می‌گویدکه سال ۲۰۰۷ با توماس گلاویچ معروف، من گلاویچ را درلایو‌های خودشناسی به آن اشاره کردم. اون spaut of atation یعنی دیدی که شما حس می‌کنید که همش در دید دیگران هستید و در معرض دید دیگران هستید را دانشمندی به نام توماس گلاویچ مطرح کرده است و داشتم تنیس بازی می‌کردم مثل اینکه arrest می‌کند و همان جا می‌افتد و توماس گلاویچ پزشک نیست می‌گوید من چیزهایی را در فیلم و این‌ها دیدم یک CPR مانندی انجام می‌دهد. یک آمبولانسی بوده می‌رسد و آن را می‌برد به طور متوسط آمبولانس ۷ الی ۸ دقیقه طول می‌کشد که آن را ببرد و ظرف یک دقیقه می‌رسد. به او شوک DCمی دهند و احیا می‌کنند و زنده می‌ماند و این سه تا کتاب را می‌نویسد و این دست مایه این تفکر شد که چقدر شانس در زندگی آدم تاثیر دارد. یعنی آدم در یک جاهایی باید شانس بیاورد تا به این جایی که قرار دارد برسد. منتهی اساس صحبتش این نوع شانس‌ها نیست البته همه شانس‌ها را من موافقم نزدیک بود تصادف کنم و نزدیک بود بمیرم و نزدیک بود برق بگیرتم این شانس‌ها را نمی‌گوید و شانس‌های عام و فراگیر را می‌خواهد بگوید که چه سرنوشت و تاثیری دارد روی زندگی. خوب صحبت حول این است که بسیاری از دستاورد‌های ما تمام چیزهایی که ما فکر می‌کنیم که با زحمت و تلاش خودمان به دست آوردیم به خصوص در جامعه غربی بخش عمده‌ای بسته به عنصر LOCKشانس و اقبال بوده است و ما باید دید منطقی داشته باشیم که چقدر شانس در زندگی ما موثر است و می‌گوید گاهی اوقات غفلت کردن از این پدیده هم تبعات روانی برای آن‌هایی که هم موفق نشد و هم آن‌هایی که در قله موفقیت دارندپس بیایم مفاهیم کلیدی که در این کتاب معرفی کند خدمت شما بگوید. بخشی از این مفاهیم را درکتاب اقتصاد داروین مطرح کرده ولی در همین کتاب ۲۰۱۶ موفقیت و شانس هم به آن اشاره می‌کند. پس من تلفیقی از این دو کتاب را خدمت شما ارائه می‌دهم و دوستان جوان‌تر که یاداشت برداری می‌کنند این‌ها به آن‌ها به صورت فهرست گونه می‌گویم که بنویسید. اولین پدیده‌ای که به آن می‌پردازد پدیده‌ای است به نامPozetional goodکالا و یا در واقع می‌شود گفت مال موقعیتی یعنی چی؟ این اصطلاحی است که اقتصاددان و جامعه‌شناس انگلیسی در واقع فرد هیرش. مطرح کرده است. می‌گوید کالاها بعضی موقع‌ها غیر موقعیتی اند. مثلا غذای خوب، یک ماشین امن و امکانات بهداشتی و ما برای به دست آوردن آن‌ها تلاش می‌کنیم و به دست می‌آوریم اما بسیاری از کالاها به صورت روز افزون موقعیتی هستند poze tional هستند. مثلا مدال المپیک یک poze tionalهست شما به خاطر اول و دوم و یا سوم شدن آن را می‌برید نه به خاطر قدر مطلق موفقیت. حتی اگر شما خوب بدوید کسی بهتر از شما دوییده باشد او موفقیت را به دست می‌آورد و شما به دست نمی‌آورید. او می‌گوید بسیاری چیزهادر ذهن ما pozetionalاست یعنی قدر مطلق‌اش اهمیت ندارد، این که چندم شدی اهمیت دارد. نگاه قشنگی است و می‌خواهیم تاثیر این را روی روان بررسی کنیم مثلا شاگرد اول شدن یک پدیده pozetional است نفر اول در امتحانات برد یک پدیده pozetional هست این که جز ۱۰٪ اول در آزمون دستیاری شدید یک پدیده pozetionalهست یعنی این است که شما در موقعیت چندم قرار گرفته اید مهم نیست، نمره‌ات چقدر است مهم این است. چندم شده‌ای به عبارتی آن چه که داری مهم نیست آن چه که بقیه دارند مهم هست. شما بیشتر از آن داشته باشید به شما احساس خوب می‌دهد و او اشاره می‌کند به صورت روز افزون با افزایش رفاه بشر کالا‌ها دارند جنبه pozetional پیدا می‌کنند. مثلا مثال‌های جالبی می‌زند. می گوید خانه را نگاه کنید. بسیاری افراد خانه‌های بزرگ می‌خرند، نیاز به جای بزرگتر ندارند فقط می‌خواهند در بین دوستان و بزرگان و آشنایان بزرگترین خانه را داشته باشند. یعنی رتبه اهمیت دارد. اشاره می‌کند از زمان تالیف کتاب ۲۰۱۶ پنجاه درصد به مساحت متوسط خانه‌های آمریکایی اضافه شده و این درحالی است که متوسط درآمد آن‌ها افزایشی نیافته است و می‌پرسید که چرا خانه بزرگتر می‌خواهید در نگاه اول می‌گویند که جا کم داریم در حالی که در همان زمان هم نمی‌گفتند جا کم داریم برای اینکه بقیه خانه‌های بزرگتر دارند و به همین دلیل است که من کتاب سومش را من کتاب خیلی مهمی میدانم کتابunderde and fuluenceیعنی ساده‌اش این می‌شود که شما از دیگران تاثیر می‌پذیرید و الهام می‌پذیری و حس می‌کنید باید خانه بزرگتر داشته باشید در صورتی که همان خانه هم برای شما کافی بود. این می‌شود یک pozetional. مثال دیگری می‌زند می‌گوید عروسی‌ها را نگاه کنید جالب است این فرهنگ مختص مردم ایران نیست، طفلک مردم ایران را سرزنش می‌کنند، از این حالت خیلی بدم می‌آیید که هر چه صفت بد هست می‌آیند نسبت می‌دهند به هموطن‌های مظلوم من و فکرمی کنند که بقیه دنیا خیلی عاقل و خردمند هستند. می گوید عروسی با احتساب قیمت دلار و تورم در سال ۱۹۸۰یک عروسی خوب در آمریکا ۱۰هزار دلار بود. با احتساب تورم نه اینکه فکر کنید کالاها گران شده یعنی به دلار ثابت حساب کردند ولی الان در۲۰۱۵ که کتاب را نوشته است گفته است که عروسی خوب شده است ۳۰هزار دلار و کمتر از عروسی ۳۰هزار دلار بگیرید می‌گویند مقداری فقیرانه بود و در محله منهتن نیویورک یک عروسی متوسط ۷۶ هزار دلار است و وقتی نگاه می‌کنید بیشتر آن به ریز و به ‌پاش هست بیشتر آن wiestاست. پس چرا افراد شروع می‌کنند این کالای بیشتر را خواستن؟ می‌گوید برای اینکه rankیا رتبه مهم هست برای اینکه شما مقایسه می‌کنید و می‌خواهید جز۱۰٪ عروسی‌های تاپ باشد. اسپارتاکوس و بن هور را نگاه کنید یک زمانی به آن‌ها می‌گفتند قهرمانان پرورش وزیبایی اندام. خیلی‌ها را شاید من هم یک ذره دمبل بزنم به آن‌ها نزدیک بشوم ولی الان شما مقایسه کنید چه هیکل‌های غول پیکری هستند و قدر مطلق ان مهم نیست شما مهم است که بقیه چقدر دارند رشد می‌کنند. پس پدیده ایی داریم به نام pozetional goodکه مرتب رو به افزایش است راستش را بخواهبد من راجع به این فکر می‌کردم مثلا شما نگاه کن کنکور این درصدی که شما می‌زنید خیلی اهمیتی ندارد و خیلی‌ها حواسشان به این نیست می‌گوید من خیلی خوب زدم ۸۰٪اصلا اهمیت ندارند اهمیت این که بقیه چند درصد زدند. اگر بقیه ۸۱٪ زدند اصلا ۸۰٪ به درد نمی‌خورد و شما یک زمانی ممکن است بگویید آمدم بیرون ۴۰٪ زدم ولی بقیه ۳۵٪ زدند. جالب است بگویید شما بگویید چقدر آسان بود هیچ ارزشی ندارد چون کنکور یکpozetional goodهست یک کالای موقعیتی است مهم این است که بقیه چقدر زدند. اصطلاح دومی که او به کار می‌برد و من فکر می‌کنم که در سلامت روان چقدر روانشناس‌ها و روان پزشک‌ها می‌توانند ازآن سود ببرندبه نام pozetiona arms rese مصاحبه تسهیلاتی رقابتی راستش را بخواهید من در دوران کنکور به همبن فکر کرده بودم می‌گویم چرا بچه‌ها همه با هم قرار نمی‌گذاریم که نصف کتاب‌ها را نخوانیم یا بعضی‌ها می‌آمدند ۸ الی ۱۰ساعت در طی روز درس می‌خواندند می گفتند همه بیایم تصمیم بگیریم که سه روز درس نخوانیم مثلا چهارشنبه و پنج شنبه و جمعه‌ها را آف بدهیم به خودمان و استراحت کنیم، هیچ فرق عمده‌ای نمی‌کرد، یعنی شما سوادت فرق عمده‌ای نمی‌کرد، همه با هم می‌آمدید پایین یا مثال دیگری می‌زند که قشنگ است می‌گوید شما دراین مسابقه فوتبال و این‌ها و یا اون‌هایی که یک سری کنسرت آزاد‌تر می‌روند نه کنسرت‌های مجلسی دیدید برای این که افراد سن را ببینند پا می‌شوند و می‌ایستند یا می‌آیند روی پنجه‌شان این هیچ فایده‌ای ندارد. بقیه هم همین کار را می‌کنند یعنی پشت سری و جلویی شما اون هم می‌آید روی پنجه یعنی همه با هم درگیر رقابت روی pozetional goodمی شوند. پس اصطلاح دوم است pozetional arms rase، مصاحبه تسهیلاتی و موقعیتی. شما سعی می‌کنی موقعیت برتر پیدا کنی زور می‌زنی، جان می‌کنی خوب بقیه هم همین کار را می‌کنند، شما می‌گویی بذار که من کنکور ۸ ساعت بخوانم بقیه ۹ ساعت می‌خوانند، شما می‌گویی بگذار پنجشنبه و جمعه‌ها من بخوانم بقیه تعطیلات نوروز و عاشورا و تاسوعا هم می‌خوانند. یعنی همه تعطیلات و ساعت‌ها را می‌آیند پر می‌کنند این می‌شودpozetional arms rese و او می‌گوید این ارزش کالایی ندارد ارزش خوشبختی ندارد ولی شما در آن گیر می‌کنید و مجبور هستید که تلاش کنید. حالا که این چه ربطی به موفقیت پیدا می‌کند را خواهم گفت برای این که او سوال اصلی‌اش این است که وقتی می‌گویید موفقیت، موفقیت pozetional منظور شما است و یا قدر مطلق‌اش. در کدامش می‌خواهی بدانی که شانس مهم است یعنی یک دفعه ببین داستان عوض می‌شود. یعنی دوستان عزیز شما نگاه می‌کنید همه دستیاران محترم و دانشجویان phdبا هم کم درس بخوانند نمره تراز را می‌آورند پایین ۱۰٪ افراد همان افراد بودند با درصد کمتر و با تلاش کمتر. پس شما می‌توانید مثل ابر قدرت‌ها که قرار گذاشتند در مسابقات تسهیلاتی، در کشورها همه تصمیم بگیرند که بمب‌ها را با هم نصف کنند می‌توانند افراد هم وارد این قضیه بشوند. حالا کتاب اقتصاد داروین چه می‌گوید؟ می‌گوید که در طبیعت ما pozetonal arms rase داریم. مثال شاخ گوزن. آن شاخ گوزن ارزش تغذیه ندارد ارزش خون رسانی و حفظ تعادل و این‌ها ندارد، فقط باعث فشار به عضلات گردن می‌شود. باعث می‌شود که در جنگل راحت نتوانید راه بروید و تعادل‌ات را هم به هم می‌زند. پس چرا در تکامل این شاخ‌ها دارد بزرگ و بزرگتر می‌شود؟ برای اینکه شاخ شما باید بزرگتر از شاخ رقیب‌ات باشد. وقتی با هم می‌روید در شاخ هم وقتی برای جنس مخالف دارین رقابت می‌کنند، اونی که شاخ بزرگتری دارد می‌برد. پس ببین مجبوری که از رفاه‌ات و شکم‌ات به قول معروفliteraly بزنی و به شاخ بی‌حاصل‌ات بپردازی برای این که شاخ بی‌حاصلت رتبه‌اش مهم است و آنی که بلند‌ترین شاخ را دارد می‌شود رییس گله و می‌گوید همه ماده‌ها به او می‌رسد می‌گوید این‌ها می‌توانستند یک قراری بذارند بیاین بین دیگر بیشتر از ده سانت شاخ رشد نکند و ۱۵ سانت بیشتر شاخ رشد ندهیم این pozetional arm raseاین قوانین را حیوانات ندارند. بلکه بر اساس بقا و قوانین اصلح داروینی است ما این مسئله را درنوشته‌های رونالد فیشر هم داریم. از راجع به دم طاووس می‌گفت می‌گفت طاووس‌ها هی دم‌شان را بزرگ می‌کنند، اینقدر دمشان بزرگ می‌کنند که آن دم بلای جانشان می‌شود ومی زنندشان زمین پس رابرت فلک دارد معرفی می‌کند می‌گوید تکامل و رقابت لزوما به بهبود منجر نمی‌شود، یک جاهایی پدرت را در می‌آورد، می اندازت در pozetional arm rese وبه انقراض منجر می‌ شود. این را درذهن نگه دارید دوستان عزیز. خیلی از دانشجوها و خیلی از مراجعه‌ها از مسئله کمال‌گرایی شکایت می‌کنند، من همه چیزم باید خوب باشد و همه چیز را باید درست انجام بدهم باید بهترین نمره را بگیرم این یک pozetional arms rase و در کتاب darven aconameمی‌گوید فکر نکن که بقا اصلح منجر می‌شود و یک جایی می‌زندت زمین و منقرض‌ات می‌کند، اینقدر تلاش می‌کنی که بیشترین و بهترین بشوی و بعدش می‌بینی تمام منابع‌ات را گذاشتی از جمله خوشبختی‌ات راگذاشتی برای pozetional arm raseخوب پس چه موجودات در حیات وحش و چه انسان‌ها در pozetional arm raseقرار بگیرند حالا شما مثال‌های خیلی زیادش را فکر کنید ببینید چقدر مثال می‌شود افرادی که مثلا می‌گوید که یکی ۴۰۰تا مقاله دارد. یکی برای اینکه بتواند ۱٪ دانشمند بشود باید ۴۵۰تا مقاله داشته باشد و مثلا همه چیز می‌زند تعداد مقاله‌هایش یا راجع به خودروسازیی واضحا این را می‌گویدکه که از خودروهای ۵۰تا ۶۰هزار ضریب ایمنی‌شان می‌آید پایین و کولرشان تقریبا به یک پلاتوم می‌رسد فقط شما خودرو گران‌تر می‌خرید به سمت ۱۰۰هزار و ۱۵۰هزار دلار و می‌روی، سراغ برند‌های لوکس برای این است که رتبه خودت را بالا‌تر ببرید نسبت به بقیه در این رقابت. پس دو تا اصطلاح داریمpozetional goods وpozetional arm rase، سومین اصطلاح که در دو کتاب به آن اشاره کرده و ما می‌خواهیم که در زمینه سلامت روان از آن استفاده کنیم می‌گوید دینامیک و یا پدیدهwinner takes .allببین کالای موقعیتی یا کالای رتبه‌ای گفته حالاسوال این است شما که رتبه یک شدید نسبت به رتبه دو و یا ۵ و یا ۶ بیشتر گیرتان می‌آید. ولی چقدر بیشتر گیرتان می‌آید؟ به این پدیده هر چه شدیدتر باشد می گویند winner takes all، در یک حالت هست که نفر اول همه را می‌برد دیگر ۲به درد نمیخورد مثلا اونی که اسکار می‌برد نفر دومی ندارد و سه چهارم اسکار و رتبه ایی ندارد نبرده است خیلی ساده شما نفر اول می‌شوید و نفراول مثلا گزینش می‌شود برای بورس ادامه تحصیل، نفر دوم با وجود اینکه یک سوال با او فاصله دارد عملا به هیچ چیزی نمی‌رسد. ما مثال‌های زیادی را در زندگی می‌بینیم. مثلاشما تصور بکنید هرچیزی که نفرات اول تا سوم دارد مدال المپیک نمی‌دانم جایزه اسکار، رتبه‌هایی که برای شما ارزش همه یا هیچ دارد. ولی این بحث جالبی است. می‌گوید اگر این دوتا را بگذارید کنار این سومی یک دینامیک پیچیده‌ای در زندگی انسان‌ها شکل می‌گیرد آیا زندگی ما winner takes all و یا نه آیا رشته‌ای که شما درآن کار می‌کنید رشته winner takes all هست یا نه. مثلا شما فکر کنید من پیش خودم داشتم فکر می‌کردم و مثال‌های آن را هم داشتم می‌دیدم. مثلا شما رستوران داشته باشید، رستوران داری در ایران winner takes all نیست شما ممکن است رستوران شماره یک تهران را نداشته باشید و شماره ۱۰را داشته باشید ولی ورشکست نمی‌شوی و به خاک سیاه نمی‌شینی و قدر آن مشتری نداری و یک خرده مجبوری که قیمت پایین‌تر بدهی. پزشکی تا چندی پیشwinner takes all نبود بسیاری از کارهایی که یدی هستند و متکی به تلاش و همت فردی هستند نمی‌تواندwinner takes all باشد. مثلا ییک جراحی هست روزی ۲۰ تا عمل انجام می‌دهد و مشتری دارد یک عده که به خوبی او نیستند ۵ تا انجام می‌دهند ولی صفر انجام نمی‌دهند ولی او از دینامیک‌هایی یاد می‌کند که به تدریج رو به افزایش است. خوب ما باید نگاه کنیم که آیا راست می‌گوید و یا نه در جوامع مدرن این سیاست رو به افزایش است یعنی اول شدن می‌ارزد و دوم شدن دیگر فایده‌ای ندارد. مثال همین appهای کامپیوتری را دارید شما با آن‌ها کار می‌کنید، ببینیید سه الی چهارتا هست که تقریبا همه گوشی‌ها دارند. دیگر آن که با ۱۰۰۰۰عضو باشد به درد نمی‌خورد یا باید مثلا اینستاگرام و واتساپ و تلگرام میلیونی و یا میلیاردی باشی و یا اصلا نباشی و مثال دیگر همین بازی‌های المپیک است و اسکار است و جایزه‌ها است. اولی بیشترین سهم را می‌برد و دومی و سومی به صورت لگاریتمی وبه بعضی‌ها هیچ چیزی نمی‌رسد. حالا مثال‌هایی که رو به افزایش است مثال بزنم. همین رستوران رو به افزایش وجود نداشت ولی الان هست اگر زنجیره‌ای بشود چه؟ یک زنجیره همه را می‌گیرد و بقیه تقریبا ورشکست می‌شوند. یک برند همه جا را کنترل می‌کنند و نیمچه برند‌ها همه نابود می‌شوند. دو تا ویژگی عمده دارد. کالا و موقعیت وابسته به جایگاه هست. دو بیشتر پاداش‌ها متراکم در دست افراد برتر هستند. مثلا سلبریتی، وقتی شما سلبریتی می‌شوید فالورهایت میلیونی می‌شوند و پول آگهی‌هایی که می‌توانی بگیری میلیونی می‌شود و یک ذره که شما عقب هستید عملا چیزی بهت نمی‌رسد، به عنوان نکته کاربردی به دوتا چیز فکر کنید در رشته‌ای که هستید چرا که سوال شما این است؟ چقدر زحمت من مهم هست؟ چقدر شانس من مهم هست؟ چقدر باید متکی به موفقیت آنی و لحظه‌ای باشم چقدرباید با پشتکار و زحمت جلو بروم سوال اول این است آن رشته‌ای که در آن کار می‌کنی winner takes all هست یا نه اگر هست دینامیک‌اش فرق می‌کند، دو برای آینده‌ات می‌گویم آیا دارد به این سمت می‌رود یانه؟ مثلا آنی که گفت رشته هنر، نقاشی و موسیقی تا چندی پیش نبود برای اینکه یک نفر یک کنسرت اجرا می‌کرد مگه سالن چقدر جا دارد؟ مثلا ۱۰۰۰نفر به بقیه افراد هم یک چیزهایی می‌رسید. ممکن بود درسال ۱۰۰۰نفره نتواند کنسرت اجرا بکند ولی دریک محفل کوچکتر مثل رستوران می‌توانست پیانو بزند و اجرا بکند با بیست تا مخاطب و با سی تا مخاطب ولی با آمدن سیستم‌هایی که تولید انبوه می‌کنند شکاف‌های بین برنده و نفر بعدی افزایش پیدا کرد. مثلا شما می‌بینید یک نفر که یک best beller می‌نویسد یک فیلم خوب می‌سازد که اسکار می‌برد یا موسیقی‌اش best heat می‌شود یک دفعه ده میلیون فروش می‌کند و نفر دوم لگاریتمی می‌آید پایین و بقیه ناپدیدمی شوند. پس در زندگی خود فکر کنید winner takes allاست یا نه آیا رشته پزشکی می‌تواند باشد یا نه خوب بعضی همکاران هستند که پنجه طلا هستند، همه مریض‌ها می‌روند پیش اولی، او ظرفیت محدود دارد ۱۰۰۰۰تا مریض که در یک روز نمی‌تواند ببیند ولی در بعضی رشته‌ها در حال برند شدن هستند مثلا وقتی کلینیک برند می‌شود وینر تیکز آل شکل میگیره. پس این شد سه تا نکته که دوست داشتم بدانید. نکته چهارم که بهش اشاره می‌کند و ما را ارجاع می‌دهد به کتاب دیگر و پدیده‌ای است به نام long tailدنباله بلند his selling lessof more the long tail the future of buisnes کتابی است به سال ۲۰۰۶که ۲۰۰۸ تجدید چاپ شد نوشته کریس اندرسون که سر دبیر مجله vayer هست راجع به تاثیر تکنولوژی در زندگی ما است که این تکنولوژی‌ها جدید آمده یهو گوشی آمد یهو اینترنت آمده. نمی‌دانم واتساپ آمد این چه تاثیری در زندگی ما دارد. آن را با کریس اندرسون دیگر اشتباه نکنید. من دیدم در سایت‌های فارسی اشتباه کردندکه بنیان گذار تیتاک است وکریس اندرسون جدا هست کتاب کریس اندرسون این که بحث ما است long tail است چه می‌گوید می‌گوید اوادعا کردکه با اثر مدرن و آمدن تکنولوژی‌هایی مثل موبایل و اینستاگرام و واتساپ و فیس بوک و همین جور دارد ادعایش را تکرار می‌کند. البته اون زمان این‌ها در مرحله اولیه بودند و هنوز نیامده بودند ولی همینchetroomاین‌هایی که آمده بودند می گفت کم کم باعث می‌شود به اونهایی که دنباله بلند هستند هم یک روزی برسد. یعنی چی می‌گفت؟ شما تصورکن یک دوره‌ای بود شما یا یک فیلم ساز مشهور یا یک کمپانی مشهورهالیود یا یک کمپانی موزیک یا یک انتشاراتی راضی می‌شدکه کتاب شما را چاپ کند و فیلم شما را بسازد یا به شما اجازه ضبط رکورد را بدهد اگراین را می‌گرفتید برده بودید یعنی یک موفقیت بزرگ و وقتی بهت می‌گفتند نه تقریبا به خاک سیاه می‌نشستی. وقتی من پول ندارم فیلمم را بسازم سناریو‌ام روی زمین می‌ماند. او ادعاش این بود با آمدن اینترنت و تکنولوژی‌های فراوانIT درجه ۳ و ۴ و ۵‌ها هم برایشان پیدا می‌شود به این پدیده در بیزنس و بازاریابی می‌گویند The long tailو بقیه کتاب اسمش این است of business why the futurچرا این آینده بیزنس the selling less more یعنی چی درمثال شما این بود این که اینترنت آمد و حرفش این بود واتساپ آمد و اینستاگرام امد بعدا این ادعا را ادامه داده باعث می‌شود شما هم یک جایی داشته باشید با همین گوشی‌ات ورداری فیلم بسازی و آهنگ ضبط کنی بگذاری آنلاین و بفروشی یعنی جا برای شما هم باز می‌شود و جهان از مونوپل برنده‌ها همه چی را می‌برند شکسته می‌شود. پس این هم یک نکته پس سوال این است این که باید درذهن شما شکل بگیردآیا ما به سمتlong tail می‌رویم یا نه؟ رابرت فرانک می‌گوید نه و ادعا می‌کند که ببینید من همین الان یک لایو گذاشتم بافالورهای خودم یک عده فالو کردند و تشکر می‌کنم نشستند دارند لایو من را گوش می‌دهند. من نه صداوسیما را دارم و نه بودجه ترلیونی این medeaها را دارم من هم توانستم پیامم را به شما برسانم. خوب می‌گید این از شکسته شدن انحصار برنده همه را می‌برد یعنی شما برنامه دارید و در صدا وسیما مشهور می‌شوید، به زور ممکن است کسی بشناسدت و الان می‌گفت این اتفاق می‌افتد ولی چیزی که رابرت فرانک نشان داد این که نه مسیر آن جوری نمی‌رود متاسفانه آن جوری نیست مثلا به پژوهش‌هایی اشاره می‌کند. من چند تا مثال برایتان بزنم که یک ایده بیاید دستت‌تان قانون برنده همه را می‌بردwinner take allاین است وقتی که شما جز نفرات تاپ و یک هزارم اول و یک ده هزارم اول هستی سهم عمده اون lions shareسهم پادشاهی و شاهانه را می‌برد می‌گوید مثلادر حوزه موسیقی نگاه کنید آهنگ‌ها آن آهنگ‌هایی که دررتبه‌بندی جز یک صد هزارم اول بودندیک صد هزارم اول نه یک یک صدم اول بودند هفت درصد فروش دست ما است. یعنی شما در صدر لیست این ارزیابی و رتبه دهی باشین ۷٪ در سال ۲۰۰۷ فروش می‌کردین می‌گوید ۲۰۱۵ چه شد سهم یک صد هزارم اول از ۷٪ شد ۱۵٪یعنی جهان درهفت سال winner takes allترشد. می گوید چطور ممکن است ما که این همه massmedea داریم. می‌گوید آره ولی اون وسط گم می‌شوید وقتی که شما سرچ می‌کنید چه در گوگل و چه درهر چی اونایی که صدر لیست هستند می‌آیند و بقیه را کسی دیگر نمی‌بیند به عبارت دیگر دنباله بلند نازک و طولانی است دارد هم نازک‌تر می‌شود و هم کوتاه‌تر می‌شود. یعنی جهان دارد به سمت برنده همه را می‌برد میرود. پس دینامیک رفتار شما عوض نمی شود. من همین جا یک چیزی را هم لو بدهم این گونه خدمت شما لو بدهم که در جهانی که درآن winner takes all نیست برنده همه را می‌برد و صفراست و موفقیت شما ارتباط تام و مستقیم با تلاش و موفقیت شما دارد، پس جواب لو داده شد. هرچه قدر دینامیک به سمت winner takes allمی رود امکان شانس و بک گراوند و زمینه قبلی به صورت لگاریتمی افزایش پیدا می‌کند. پس چرا من این ۴ تا پدیده را خدمت شما گفتم. این ۴ تا می‌خواهیم بحث‌اش را ادامه بدهیم به نطر می‌آید وقتی با این نیت نگاه می‌کنید آدم چه لذتی می‌برد و می‌گوید جهان را اینگونه ندیده بودم. اصلا حواسم نبود در 7سال که جهان اینقدر winner takes allترشده است ولی خیلی چیزهای دیگری که من فکر می‌کردم و مثال دیگرمی گوید خوب در همان آهنگ‌ها چند درصدشان زیر صد نسخه فروش کردند. دوستانی می‌خواهند کتاب بنویسند، تابلو بکشند کار هنری درست کنند ببینند چند تا فروش می‌رود؟ اونی که زیر صد نسخه هم فروش می‌رود، اندازه گیری کردند، زیر صد تا آهنگ فروش می‌رودسال ۲۰۰۷.۹۱٪ بودندسال ۲۰۱۵.۹۴٪مثل همین داستان تیراژ کتاب هست یعنی تیراژ پایین‌ها باز تیراژ پایین‌تر شده و سهم‌شان کمتر شده پس ببین جهان دارد این گونه می‌شود. یک دفعه مشهور می‌شوی در رده اول قرار داری و انفجاری موفقیت می‌آید سراغت بعد یک ذره که از آن دور می‌شوی افت می‌کنی و عملا هیچ چیزی گیرت نمی‌آید و این شیب دارد بدتر می‌شود. بدتر شدن آن تبعات روانی بسیار جالبی داردکه برای شما در چند دقیقه آینده خواهم گفت و وقتی می‌گوید به این‌ها هوشیار باشیدزندگی را قشنگ‌تر می‌بینید کمتر افسرده می‌شوی کمتر خشم پیدا می‌کنید و راه حل پیدا می‌کنی چه کار بکنم وقتی جهان این گونه شد. حیفم میاد که بگم که اشاره‌ای دیگه‌ای نپردازند که در کتاب موفقیت و شانس واشاره‌ای است به کتاب مشهور و بسیار خواندنی استیون لویت و استفان داگنر این کتاب به فارسی ترجمه شده خوشبختانه کتاب ۲۰۰۵ به freecaconomec anomecsیک اصطلاح من در آوردی است از مخلوطی از freecیعنی عجیب و غریب و econameیعنی ااقتصاد نابه هنجاری‌های پنهان‌های اجتماعی. این ترجمه جناب آقای سعید مشیری هست و نشر نی آن را چاپ کرده و حالا واقعا این هم مثال‌های قشنگی داردکه همسو هست با کارهای رابرت فرانک مثلا یک مثالی که می‌زند این خیلی قشنگ است و این داستان دعواهایی که چرا این فوتبالیست‌ها اینقدر پول می‌گیرند را حل می‌کند. آن بحث را به روی مواد مخدر بدون اینکه هیچ اشاره‌ای بکنم این نیست که فوتبالیست‌ها در صنف مواد مخدر هستند. این‌ها قشری زحمت کش و ارزشمند و دوست داشتنی هستند درواقع مقابل قاچاقچیان مواد مخدر ولی اشاره‌اش راجع به اینکه هم آن‌هایی که در تیم‌های حرفه‌ای کار می‌کنند هم ورزشکارهای حرفه‌ای و هم سبلریتی‌ها و هم قاچاقچیان مواد مخدر یعنی آمده هر سه تای این‌ها را بررسی کرده. ببینید شما این تصور را دارید که قاچاق مواد مخدر بسیار پول ساز است و بسیار درآمدزا است و مثالش هم این است این سران قاچاقچی را می‌بینید درقایق‌های تفریحی نشسته دارد اب پرتغال می‌خورد و انگشتر‌های الماس و این‌ها دستشه واین‌ها سمبل اون قاچاقچیی‌ها است ولی او محاسبه خیلی خوبی کرده، گفته قاچاق موادمخدر به طور متوسط ساعتی سه ونیم دلار می‌دهد در صورتی که در مکدونالد کارکردن ساعتی ۸ دلار، یعنی بروی مک دونالد کارکنی بیشتر گیرت می‌آید تا بری قاچاقچی مواد مخدر بشوی. خوب این چه جوری ممکن است، داستانش جالب است می‌گوید آن چندتایی که شما می‌بینید در قایق تفریحی در سواحل باهاما می‌رودwinnertakesallاست آن برنده هم را برده است و بقیه آن بیچاره‌ای است که سرچهار راه وایستاده یک تیکه کوکایین بفروشد اکثرا نمی‌فروشد و الاف وایستاده پلیس می‌گیرتش وبا تیر می‌زنتش وبا چاقو می‌زنتش و او محاسبه کرده تعداد افرادی که دراین صنف هستند بر کل درامد تقسیم کرده ساعتی ۵/۳دلار بیشتر درنیامد. همین را راجع به ورزش‌ها و فوتبال‌ها و اینها می‌گوید. ممکن است شما بگویید نه فوتبالیست‌ها خیلی درآمد دارند چون winner takes al است اونی که تیم ملی می‌رود آن که آقای گل می‌شوداون winnertakesalداردیک دفعه این منحنی به شدت افت پیدا می‌کند. شما به تعدادیی از جوان‌هایی فکر کنید که به تیم‌های محلی و بعد از ظهرها و ساعت فراغت به قول خودشان توپ می‌زنند. به قول قدیمی‌ها زانویشان آخر سر آب می‌آورد و هیچ وقت هم پولی گیرشان نمی‌آید. خوب این می‌گید که دینامیک‌های winner takesallاین فریبندگی را دارندکه شما در درآمد میانگین خطا می‌کنید. لاتاری هم همین است دیگر شما وقتی بلیط بخت آزمایی می‌خرید. اون یک دونه‌ای که ده میلیون دلار می‌برد فکر می‌کند عجب پولی در لاتاری هست ولی درکنارش ده میلیون نفر ده دلارشان را باخته اند و تازه یک چیزی هم به آن تولید کننده لاتاری باید بدهندfree denamecsهم این را می‌گویدمی گوید دینامیک‌های برنده همه را می‌برد .بسیار گول زننده و فریب دهنده هستند و خیلی از نوجوان‌ها را فریب می‌دهد حتی او ادعایش این است به همین دلیل است که با پول کم این‌ها قادر به فعالیت اند. آن مثال خودمانی است که به یارو می‌گفتند ماست بریزی در دریا دوغ نمی‌شود ولی اگر شد چی می‌شود؟ به اندازه دریا دوغ دارم شما وارد فوتبال و نمایش و فیلم می‌شویدو وارد خیلیی از رشته‌ها می‌شوی و بعد امیدت این است که به آن سلبریتی تاپ برسی در صورتی که آن winner takesallاست واگر رسیدی پول انبوهی گیرت می‌آید ولی اگر نرسیدی تقریبا به خاک سیاه می‌نشینی. خوب پس این اشاره‌اش این است وقتی سوال می‌کنیم که چقدر زحمت ما در موفقیت ما نقش دارد او سریع می‌گوید که این چند تا چیز را باید نگاه کنی اولاpozetional goodمی خواهی بگویی یا نه یعنی ما در واقع کالای رتبه‌ای و دوما مسئله آن رقابت تسهیلاتی در نظر بگیرید درآن گیر می‌کنید. شما مثلا اگر می‌خواهید قهرمان بدنسازی بشوید باید حواست به بقیه باشد و این را به شما بگم که این را میان عرایضم به شما بگم که می‌خواهم ارجاع بدهم به یک بحث دیگر که خودم خیلی دوسش دارم اون هم بحث حسادت است. قبلا چند بار سخنرانی کردم ولی هی می‌روم مطلب بیشتر انتخاب می‌کنم و اشاره‌ای که از زمان هلمت شوک هست اولین کتاب را در موردanverحسادت نوشته است می‌گوید حسادت فراگیر‌ترین و عمیق‌ترین و شدید تریت هیجان بشری است و در عین حال پنهان‌ترین است ممکن است شما راجع به انحرافات جنسی اعتراف کنید ولی راجع به حسادت اعتراف نمی‌کنید و در وافع می‌شود گفت انسان موجودی است حسود پس وقتی وارد این رقابت رتبه‌ای می‌شویدکه برنده همه را می‌برد و شما فقط یک قدم فاصله داشته باشید تا به او برسی و همین یک قدم را نتوانستی بروی ببینید چه خشمی در شما جمع می‌شود و چه احساس خودگونه‌بینی درآن که برنده همه را می‌برد شکل می‌گیرد و چقدر آسیب‌شناسی جامعه عوض می‌شود. فقط من همین را خواستم بگویم ولی ادامه بحث را دنبال کنید و حالاببینم در ادامه بحث او چه شواهدی دارد که خوب برنده همه را می‌برد. چقدرش به شانس بستگی دارد. او مثال‌های متعددی می‌زند می گوید در زمانی که منحنی شما یک خط ملایم دارد و دنباله بلند و یا یک پیک و یا یک موج شدید ندارد، دینامیک برنده همه را می‌بردواقعا زحمت بکشی به جایی می‌رسی و به همین دلیل است حس مسئولیت‌پذیری و حس اینکه تنبلی کردی و تلاش نکردی و به اندازه کافی خوب نبودی و نتوانستی خوب قبول است و ذهنیت ما هزاران سال رو این سوار است چون شما قانون برنده همه را می‌برد خیلی کم بوده است ولی در جهان مدرن به طرز عجیبی دارد برنده همه را می‌برد. دارد فراگیر می‌شودو او شواهدی برای این دارد و مثال‌هایی می‌زند منتهی مثال‌ها محدود است و من هم فکر کردم که شاید بیشتر ازاین هم مثال نباشد. مثلا بعضی از مثال‌ها را برای شما می‌زنم اون مثال افول بتا ماکس این را هم زده. من در اینستاگرام برای شما داشتم افول بتاماکس پس دیگر آن را توضیح نمی‌دهم که چگونه یک دفعه دستگاه‌های VHSو ویدیو‌های VHSیک دفعه تمام بازار را می‌گیرد و بتا ماکس کاملا ورشکست می‌شود. اون هم به دلیل چند اتفاق ساده‌ای که خیلی هاش هم قابل پیش بینی نبوده ویا بحث دیگری دارم که این هم به او اشاره کرده. چرا بعضی‌ها گل می‌کنند و اشاره‌اش به مقاله معروف Dankel whatsو mateu salganekکه چرا بعضی‌ها گل می‌کنند. این مقاله خیلی خوبی است که درsauinessچاپ شده است و شاید تجربی‌ترین اثبات این است که وقتی رقابت خیلی تنگاتنگ می‌شود و دینامیک متکی بر برنده همه را می‌برد هست، سهم عنصر شانس به طرز عجیبی زیاد می‌شود. حالا می‌توانید آن را ببینید که دراینستاگرام هست حالا من یک خلاصه‌ای می‌توانم بگوییم برای اینکه بحث ما آن پیوستگی‌اش حفظ بشود. چند تا اتاق مجازی موسیقی تعریف کرده بود و از تعدادی نوجوان خواسته بود که این‌ها را نمره بدهند. بعد در آخر میزان دانلود آهنگ‌ها را بسنجد پس آهنگ‌هایی را گذاشته بود که مشابه ولی با اتاق‌های مجزا و در واقع فالورهای مجزا گفته بود شروع کنید این‌ها را گوش بدهید و نمره بدهید، بعدآخر سر ببینید که کدام دانلود می‌شود، خوب اگر صرفا کیفیت آهنگ‌ها عامل موفقیت‌شان باشد، شما انتظار دارید در این اتاق‌های مجازی مختلف تقریبا رتبه‌بندی این‌ها مشابه هم باشد و برنده‌ها با یک احتمالات منطقی شبیه هم دربیایند و چیزی که او متوجه شد یعنی این که تقریبا این اتفاق می‌افتد، یعنی می‌شود این جوری فکر کرد که یکی برحسب تصادف ۵ تا لایک اولیه را گرفته است و از بقیه جلو افتاده و همین جلو افتادن بقیه که او را جلو می‌بینند بروند آن را گوش بدهند. آن راrankکنند و بعد یک چرخه‌ای شکل می‌گیرد که آن را می‌برد و بقیه ورشکست می‌شود ولی در اتاق‌های مختلف دید این را ترتیب رعایت نمی‌شود. در یک اتاق هست یک نفر از نظرrank danlowdهشتم است و در اتاق دیگر اول است در یک عده هست که می‌بینید که در ۱۰٪ آخر است و یک عده دراتاق دیگر جز۱۰٪ اول است پس اگر صرفا تلاش و کیفیت بود که این را مشخص می‌کرد. نباید این اتفاق می‌افتاد. به این پدیده اصطلاحا می‌گویندmateu effect پس اگر می‌خواهید لغت یاد بگیرید و اصطلاح بنویسند ایده‌ای را بنویسند. متیو افکت به یک روایت انجیلی بر می‌گردد. متنی که در واقع می‌گوید در آن نوشته شده ما به آن کس که دارد خواهیم داد، بیشتر خواهیم داد و آن کس که ندارد ممکن است همه چیزش را از دست بدهد. همانی که می‌گوید پولدار‌ها پولدارتر می‌شوند و فقیر‌ها فقیر‌تر می‌شوند و سوال این است که matu effect به سمت دینامیک مدرن بیشتر می‌رود. می گوید شما دقت کردید که پیانو فقط چند سازنده اصلی دارد، چند برند اصلی دارد، قبلا این جور نبود، هر شهر کوچکی یک کارخانه تولید پیانو داشت و ما صد‌ها برند پیانو داشتیم پس چرا اکثریت مطلق‌شان ورشکست شدند و چند تا پیانو به حاکمیت رسید؟ می گوید اختراع راه آهن. وقتی راه آهن ساخته شد حمل و نقل پیانوهای سنگین راحت وارزان شد به همین دلیل آن مزیتی که هر کس در شهر خودش تولید می‌کردیک دفعه ناپدید شدآن که یک ذره جلو افتاده بود و مشهورتر شده بود بقیه را حذف کرد وقتی یک ذره جلو افتادی بقیه را پشت سر می‌گذارد. آن بقیه حذف می‌شوند برای شما به صورت تصاعدی بیشتر می‌آید. باز مثال دیگه‌ای که دارد می‌زند کتاب outhayers مانی تاکو گلدول هست این کتاب هم ترجمه اش است من دوست دارم حتما آن را بخوانید که مال سال ۲۰۰۸ است این یک matu effect دیگر معرفی می‌کند یعنی ببین این‌ها هستند که مشخص می‌کنند و همین عنصر شانس که گفتم چه می‌گوید متوجه شده بودند که در تیم‌های هاکی و تیم‌های فوتبال آمریکایی، هیکلی‌ها دید که کاسکت می‌گذارند آن‌هایی که در سطح تیم ملی می‌آیند بین ۴۰تا ۶۰ درصدشان متولد ژانویه و فوریه و ماه مارس هستند. در صورتی که نمی‌شود قاعدتا باید ۳۰٪ و یک چهارم و ۵٪ متولد این سه ماه باشنددرصورتی که ۴۰ تا ۶۰ درصد‌اند چرا ما غلبه ماه‌های ژانویه و فوریه و مارس را در قهرمانان تیم‌های مشهور هاکی که روی یخ می‌روند و فوتبال آمریکایی داریم در صورتی که در پینگ پنگ و تنیس و این‌ها دیده نمی‌شود. ببین هر چیزی یک علت علمی دارد و این‌ها برگشتند این فکر را کردندکه چه می‌شود که شما می‌روی عضو تیم ملی و این رشته‌ها می‌گوید که خوب تیم امید جوانان وتیم محلی و مدرسه و تیم مدرسه چه می‌شود از تیم مدرسه می‌پری می‌روی جلوتر می‌گوید خوب می‌روند در کلاس امتحان می‌کنند وقتی شما در یک کلاس هستید کی‌ها را انتخاب می‌کنید؟ را این چه کسانی بیشتر می‌روند دراین دو تا ورزش که زور و هیکل مهم است وآن هاییی که درشت تر‌اند خوب چه کسانی در یک کلاس درشت‌تر هستند؟ همه‌شان متولد یک سال هستند دیگر آن‌هایی که متولد اول سال هستندیعنی اگر شما متولد ژانویه هستید به خصوص درسنین بلوغ یک ۱۰سانتی ممکن است از آنی که متولد دسامبر است۲۰۰۰هست درشت‌تر هستید پس شما را می‌برند. این یک matu effectاست که این برای شما ادامه پیدا می‌کند تا حد رسیدن به تیم ملی. پس ببینید که اتفاق‌های کوچولو که حتی ببینید دارند فاصله جدی با حواست هم نباشد شما را می‌اندازد جلو و بقیه موارد را می‌کند یا مثال دیگری می‌زند که من در همان اینستاگرام نوشته ام. حروف الفبا داستان حروف الفبا چی بود؟ آمده بود ژورنال‌ها و استادان تمام و آن‌هایی که teznurدارند یعنی که مقاله چاپ کردند و کرسی ثابت دارند را در دو رشته روانشناسی و اقتصاد مقایسه کرده حالا چرا این مقایسه را کرده است در رشته روانشناسی می‌گوید عرف براین است که ترتیب اسم نویسنده‌های مقالات براساس میزان سهمی است که آن‌ها در مقالات دارند؛ نفر اول بیشترین زحمت را کشیده و همین جور که می‌رود جلو کم می‌شود ولی در مجلات و رشته‌های اقتصاد عرف بوده بر اساس حروف الفبا اسامی را بنویسند. دیگه بقیه‌اش را فهمیدید دیگر یعنی اگر حروف اسم شما با AوBوC و این‌ها شروع بشود، در هر مقاله‌ای احتمالا اسم نفر اول حتی اگر حداقل زحمت را کشیده باشی و خوب من است بگوید که حواسمان هست وبعد که می‌روند خلاصه می‌کنند و مقالات را سایت می‌کنند و این‌ها آن‌هایی که اسم‌هایشان اول است در چشم هستند. یعنی بیخودی مشهور می‌شوند درصورتی که خودشان زحمتی برای این کار نکشیدند. مقاله‌ای که ثبت شده این است Whats inster name چه چیزی در یک فامیل هست؟ the effects of sour name inesheal and aconamec، اثرات حروف اول فامیلی در موفقیت آکادمیک zhornal practicive live on on life، leat arrive در محاسبات سنگین و زیاد علمی درآوردند ولی همه این‌ها به حروف ماه تولد بر نمی‌گردند. چیز دیگری که او متوجه شده نام خانوادگی است تعدادی آمار. من این آمارها را در اینستاگرام‌های جدا محاسبه کنم برای اینکه حس می‌کنم یک روشنفکر یک تحصیل کرده بداند که دنیا چگونه است. ادعایی که الان در تمام کتاب‌ها است هیچ کس این کار را نمی‌کند. می گوید از سال ۱۹۸۰انتهای دوره کاتر و به کار آمدن ریگان در جهان مرفه غربی به سرعت دهک اول به خصوص صدک اول به خصوص یک هزارم اول دارند فاصله جدی می‌گیرند حتی این گونه گفته است نسبت به سال ۱۹۸۰تا الان ۲۰۲۱شصت درصد پایین درجامعه آمریکا جامعه اروپا نه، جامعه آمریکا با احتساب نرخ تورم ثروت‌شان افزایش پیدا نکرده است ۲۰٪ دوم تا حدی افزایش پیدا کرده و خیلی کم و ۲۰٪ اول به طرز عجیبی۷.۵ تا ۷ برابر شده است در یک درصد اول تا ۷ برابر شده است پس ببینید دارد winner takesall می‌شود زندگی و این شاخص درتمام کتاب‌ها تکرار می‌شود درآن نردبان شکسته و اصلا یک کتاب دیگر که به نظر آن هم حتما جزو لیست خواندنی یک روشنفکر و خوش اندیشه چه روانشناس و چه روانپزشک اصولا هر کسی که دوست دارید در واقع بگویند روشن فکر هست به اصطلاح capital in ۲۲ first centureیعنی سرمایه در قرن ۲۱ام کتاب مشهور توماس پیکتیز که تمام این منحنی‌ها را درآورده که ثروت در دنیا دارد چگونه جابه جا می‌شود، چیزی که هست شاخص‌ها بعضی‌هایش آدم مثلا می‌ترسد و حس می‌کند که وای ما داریم گیر winner takes allمی افتیم و باید ذهنیت‌مان را آماده بکنیم مثال دیگری دو تا عدد می‌خواهم به شما بگویم یک ذره ترسناک است درآمریکا ۲۰٪ پایین جامعه یک هزارم ثروت را دارند و ۲۰٪ دوم دو هزارم ثروت را دارند و ۴۰٪ پایین سه هزارم یعنی یک درصد ثروت را هم ندارند. درمقابل یک هزارم اول یعنی یک درصد نزدیک ۲۰٪ را دارند و ثروت آن‌ها تقریبا برابر ۸۰٪ جامعه است یعنی یک هزارم بالا قدر ۸۰٪ پایین دارند. در صورتی که ۴۰سال پیش مطلقا وجود ندارد. خیلی این ارقام به هم نزدیک‌تر است پس اگر شما روی اون موج یک درصد اول و یک هزارم اول و نهایتا ۱۰٪ اول هستید همین جور موج شما را می‌برد. بالاهی موفقیت برایت می‌آید و اگر جز آن ۸۰٪و بدتر از آن ۴۰٪ و فاجعه‌آمیز جز ۴۰٪ پایین هستی هر چقدر جان می‌کنی نمی‌توانی بیایی بالااین را باز در کتاب بسیار جالب رابرت پوت نام داریم. من در لایو‌های اعتماد به اسمش اشاره کردم یک روشنفکر بسیار دوست داشتنی است. در واقع چارک پایین‌تر سه تا ۲۵٪ پایین‌تر نسبت به سال‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰میزان دانشگاه رفتن‌شان هیچ فرقی نکرده است پس ببین به طرز بدی دارد می‌گوید ببین در کدام دهک باشی مشخص می‌کند که چقدر رشد کنی. باز کتاب دیگری هست من راجع به این‌ها امیدوارم ویس‌های جدایی بگذارم نه اصلا سیاه نمایی آمریکا نیست مثلا الان مد شده نه کل دنیا این خطر را دارد و آن‌ها چون آمار دقیق‌تر دارند و عمیق‌تر بررسی کردند می توانیم به تبعات آن فکر کنیم و ببینیم وقتی که به کشور ما کشیده می‌شود چه می‌شودthe toil of the elit America after mretrakre crestofer highes ۲۰۱۲ است در واقع سپیده دمان الیت و آمریکا به از شایسته سالاری، آمارهای جالبی می‌گوید مثلا می‌گوید در کانادا اگر درآمد والدین شما درسال بالای ۱۰۰هزار دلاراست ۸برابر امکانش بیشتر است که دانشکده پزشکی قبول بشوید، در مقایسه با زمانی که زیر صد هزار دلار است یا درآمد متوسط دانشجویان پزشکی دانشگاه هاروارد در آمریکا ۴۵۰هزار دلار است. یعنی می‌شود ۲ درصد اول یعنی میانگین آن‌هایی که دارند دانشکده پزشکی هاروارد می‌روند۲ درصد است از خانواده‌هایی می‌آیندکه ۲ ٪ اول جامعه آمریکا را می‌سازند. پس این آمارها را بخوانید خیلی عددها این جا و تاب نردبان شکسته هم که دو هفته پیش معرفی کردم یعنی این‌ها همه را تایید می‌کنند و در همه این‌ها این است وقتی که شما جز ۱۰٪ اول هستید چند برابر بیشتر درآمد خواهید داشت و حتی بیشتر عمر خواهی کردآن کتاب بیست سال تفاوت را هم گفتم ببینیم که این عوامل چقدر نقش‌اش برجسته است. حتی یک پژوهش جالب دیگر این هم حیف هم آمد نگویم MTOاسمش هست movment / moving to opertunaty داستان خیلی ساده است یک سری افراد بودند جز مناطق خیلی فقیر در چند شهر آمریکا به این‌ها آمدند یارانه دادند. منتهی یارانه برابر منتهی به یک عده گفتند خودت خرج کن به یک عده گفتند این کمک هزینه اجاره خانه دریک محله بهتر است یعنی مثلا شما فکر کن ۵۰۰دلار بهش بدهند یا خودت برو خرج کن یا ۵۰۰دلار بهت می‌دهیم به شرطی که بروی یک محله بهتر است انجا و ما به التفاوت اجاره‌ای که دراین محل می‌دهی با آن محل می‌دهی آن جا بروی زندگی کنی یعنی بروی در محله یک پله پولدارتر مثلا شما فرض کن ۵۰۰دلار بهش بدهند ۵۰۰دلار را خودت خرج کنی اینکه ۵۰۰ دلار بهت می‌دهیم به شرطی که بروی یک محله بهتر و ما به التفاوت اجاره با این محل می‌دهی با اون محل می‌دهید آن جا بروید، یعنی بروی در محله یک پله پولدارتر به برلیز نروی آنقدر ندادند بهش یعنی یک پله بروی بالاتر فرض کن از حاشیه یک مقدار بیای نزدیک تر. چیز عجیبی که متوجه شدند۱۰سال بعد میزان دانشگاه رفتن فرزندان، میزان جرم و میزان زندان نرفتن میزان معتاد شدن به طرز بسیار معنا داری درعده‌ای که move کرده بودند. در مقایسه با اون‌هایی که move نکرده بودند تفاوت کرده درصورتی که به هر دو همان مقدار پول را داده بودندپس یک پیام دیگر هم دارد می‌دهد می‌گوید اگر می‌خواهی موفق بشوی حالا این سوبرداشت نشود یک ذره باید فکر کنیم این پدیده‌های علمی دارد این را نشان می‌دهد. باید خودت را بندازی درجمع موفق‌تر ها. حالا این پیامش این نیست که مهاجرت کنید ولی سعی کنی از یک دانشگاه به دانشگاه بهتر بروی از یک محله به محله بهتر بروی چون عوامل پنهان موفقیت درآن هست همان بچه‌هایی که بچه‌هایت با آن‌ها بازی می‌کنند، همان سوپری که ازش خرید می‌کنید همان روحیه که در آن محله حاکم است شما را می‌کشد بالاپیام ساده‌اش همین است می‌گویند جنبش و یا MTOاست moving to apourtunety محله‌ات راعوض کن برو جای بهتر هر چه پول گیرت می‌آید برو خرج این کن و این داستان که ما یک عده را سرزنش کنیم که تازه به دوران رسیده است و از منطقه محروم شهر آمده به جای بهتر و اقدام درستی کرده است شاید ممکن است از روی چشم و هم چشمی و پز بوده است ممکن نیست ولی اقدام درستش این بوده است و باز چیز جالبی خواندم یک تعداد از سناتورهای آمریکایی گفتند خوب ما بیایم به همه این‌ها پول بدهیم و همه اینها منتقل شوند به یک محله خوب نمی‌شود که همه‌شان منتقل شوند به یک محله بهتر، بعد می‌آید به قسمتی می‌رسد که یک ذره می خواهیم روی روان شما، وقتی دینامیک به سمت برنده همه را می‌برد میل می‌کند روان ما هم عوض می‌شود چندتا اتفاق می‌افتد یک در آن‌هایی که جز برندگان نیستند خشم و افسردگی شکل می‌گیرد. پس شما بگویید چرا دارد افسردگی افزایش پیدا می‌کند، رفاه اینقدرزیاد شده است ولی افراد هی حس بازنده بودن دارند، حس این را دارند که اه ما مثلا دوتا سوال بیشتر زده بودیم و قد ما یک سانت بلندتر بود، یک ماه زودتر به دنیا آمده بودیم رفته بودیم تیم ملی و بعد رفته بودیم بالا و بالا و الان یک سلبریتی میلیاردی شده بودیم. الان یک کارمند ساده هستیم. پس یک خشم و frastguationدر جمعیت شکل می‌گیرد. پس خیلی ازاین چیزها به دینامیک برنده همه را می‌برد ربط دارد. در حالی که او به بالا رسیده دارد چه اتفاقی می‌افتد؟ خودشیفتگی و مصرف عنان گسیخته دیدند به شدت ارتباط دارد با بالا رفتن قیمت لاکچری goodsوشما می‌بینید همه ماشین و این‌ها همه با استدلال تازه به دوران رسیده مردم را نکوبید. من از اصطلاحاتی که بار اخلاقی و قضاوتی دارد اجتناب می‌کنم. می گویم دینامیک این که برنده همه را می‌برداین است که نفر دوم بعد من که چیش را می‌گیرم یک مغازه کوچک دارد ولی من الان چه شدم پس من حتما یک نبوغی داشتم، توهم نبوغ و استعداد به واسطه اینکه برنده همه را می‌برد شکل می‌گیرد باز یک چیزهای جالب‌تر درآوردند. خوب طبیعی است آن که می‌ررود بالا زحمت کشیده و یک چیزی را هم یادم رفت راجع به همین کتاب رابرت فرانک جا به جایی کتاب خیلی ترسیده و مظلومانه عذرخواهی می‌کند، می گوید ببخشید من منظورم این نیست که شما به آن بالا رسیده‌اید همش شانس بوده است شما استعداد داشته‌اید شما توانمند بودید، حس کردم در جامعه امریکا می‌ترسد، به آن نخبگان یک ذره علنی‌تر حرفش را بزند، یعنی شاید خودمونیم زاکربرگ و بیل گیتس یک سال قبل و یک سال بعدآمدند دانشکده هیچ چیزی نمی‌شدند و الان می‌بینید که نوک قله ایستادند. دینامیک برنده همه را می‌برد و این را چقدر با ترس می‌گوید نشان می‌دهد که در جامعه آمریکا در این جامعه باور بر این است که شما وقتی آن بالا رسیدی واقعا حق‌ات بوده و تماما ناشی از تلاش‌ات بوده در صورتی که در مکان مناسب و جای مناسب و سمت خانوادگی مناسب جای خوب شهر بودن همه این‌ها نقش داشته و خیلی از این‌ها راحواست نبوده انبوهی از آدم‌ها بودند که آن‌ها هم تلاش کردند ولی به خاطر اینکه یکی الی دو تا از پیپچ‌هایشان می‌لنگیده و دینامیک به صورتی که برنده همه را می‌برد دیگر دیده نشدند و از رده خارج شدند ولی سوالاتی که جواب داده می‌شود وقتی آنی که آن بالا رسیده متوجه می‌شود که یک جاهایی میلمتری شده مثلا ۵ نفر را می‌خواستند بعد من نفر پنجم شدم نفر ششم را نخواستند بعد ما ۵ تا اسممون رفت رفتیم بالای لیست و بعد همین طور ادامه پیدا کردچه اتفاقی می‌افتد خرافی می‌شوند می‌گویند. خیلی سلبریتی‌ها جادو می‌کنند و شما می‌گوید ما اصل روشنگری را پشت سر گذاشتیم ما اصحاب روشنگری و اصحاب دایرةالمعارف را پشت سر گذاشتیم و انقلاب فرانسه دوباره مردم بر می‌گردند به این چیزها بله وقتی دینامیک برنده همه را می‌برد خرافات روشن می‌شود. به هرچیزی متوسل می‌شوی تمام ابر و باد و مه و خورشید را متوسل می‌شوی جز آن یک هزارم بشوی دیگه و دیده بود بر خلاف تصور درجوامعی که دینامیک همه را می‌برد خرافات هم بیشتراست، جامعه آمریکا درمقایسه با اروپای غربی در مقایسه با آلمان بسیار خرافی‌تر است یک عده ماندند که چرا شما اینقدر خرافی هستید؟ چرا اینقدر تعداد آن‌هایی که داروین را قبول دارند پایین تراست؟ خوب این نیست که بگوییم ساده‌اند برنده همه را می‌برد. مثال‌ها را اینجوری خرافی به بار بیاورد. چون یک جاهایی عنصر شانس هست. مثال دیگری می‌زند آن هم مثال قشنگی است آن‌هایی که رکوردشکن چند ورزش المپیک بودند، به خصوص دو و میدانی، نوشته درست است توانمند هستند اصلا شک ندارند اصلا نمی‌توانم به او مبادی ادب کنم به تیم محلی هم می‌رسم به مراتب از من قوی‌تر هستند ورزشکارها ولی نوشته آن‌هایی که رکورد شکستند یعنی این یک pozetional good وقتی امده در ۸ که در ۸ مورد طلایی نگاه کرده در ۷ مورد جهت وزش باد از پشت سر بوده و در یک مورد باد نبوده است در المپیک می‌گوید اگرسرعت وزش باد ۲ متر بر ثانیه باشد مسابقه برگزار نمی شود و یا رکورد را قبول نمی‌کنند ولی در فاصله دو متر هست ولی بعد‌ها دیده ۰۷/۰ ثانیه از پشت سر یعنی یک جاهایی باد موافق در پشت سر در حد یک متر مربع متر بر ثانیه سرنوشت شما راعوض می‌کند. چون وقتی شما رکورد را می‌شکنید اسمت می‌رود روی مجلات شرکت نایک و ادیداس می‌آیند بهت آگهی می‌دهند و مدال می‌گیری و مشهور می‌شوی و سلبریتی می‌شود و بعد همین جوری برایت می‌ایند در مقابل وقتی همان بدشانسی را آوردی یک باد سه دهم متر برثانیه از مقابل رکورد شما را زمین می‌زند پس دینامیک خیلی جالب است می‌گوید خوب ما چه کار کنیم می‌گوید اگر می‌خواهی خشم و خرافات درجامعه پیدا نشود، افسردگی کم بشود، سعی کنید با دینامیک برنده همه را می‌برد، مقابله کنید. به نفرات ۲ و ۳ و ۴ و ۵ هم یک چیزهایی برسدآیا کنکور ما برنده همه را می‌برد است؟ داشتم فکر می‌کردم که متاسفانه دارد این گونه می‌شود. چون شما در چند تا رشته اول دانشگاه خوب قبول می‌شوید بقیه انصراف می‌دهند سر چند تا سوال و فقط خواندن شما نیست پس اینکه شانس چقدر در زندگی ما حاکم است جواب سوال این است آیا داری با دینامیک برنده همه را می‌برد نگاه می‌کنی پس خرافات هم می‌ارزد. نه تنها می‌ارزد این روند عجیبی که امروز مدشده است این تفکر انگیزشی این که فکر ثبت بکن فکر منفی نکن به خودت بگو موفق می‌شوم دیدید که چقدر فراگیر شده، این‌ها همه ممکن بگویند من دارم فریب می‌بینم نه خیر دینامیک‌های ناشناخته جامعه دارد این‌ها را مشخص می‌کند چون یک چیزی را دیدند یکی از پارامتر‌هایی که بهت کمک می‌کند وهم یا هزیان موفقیت، هزیان موفقیت در دینامیت‌های برنده همه را می‌برد به درد نمی‌خورد. چون یک تنش عجیبی است واقعا به شانس متکی هست پس همینجور به فکر مثبت بکن و فکر منفی نکن و انرژی مثبت به خودت بده و افکار مثبت را به سمت خودت بکش در این دینامیک از هر چیزی حتی جن هم باید کمک بگیر یا اگر وجود داشته باشد لاقل کمک‌مان می‌کند دیگر ولی در دینامیک‌هایی که برنده همه را نمی‌برد نه دیگر پس اگر شما می‌خواهی روی این چیزها جمع شوید باید سخنرانی کنید و روشنگری کنی، تفکر نقادخوب است ولی کمک نمی‌کندباید اون دینامیک را عوض کنی حالا باز چیزهای دیگری من نگرانم می‌کند. چرا جهان دارد به سمت برنده همه را می‌برد می‌رود. روزی که اینترنت آمد همه آنlong tailکریس اندرسون رادر نظر بگیرید گفت به بازنده‌ها هم یک چیزی می‌رسد اگر شما اسکار نبردید، اگر شما اسمت تاپ نیست، روی جلد مجله مشهور نیستید و هرروز تلوزیون نمیای شما هم می‌تونید با گوشی یک جایی برای خودتان باز کنید و رشدش بدهی ولی چیز‌های بعدی نشان داد حتی اون هم اتفاق نیفتاد. پس چرا جهان دارد به سمت دینامیک برنده همه را می‌برد می‌رود؟ خوب این جا باید کتاب‌های دیگری را خدمت شما معرفی کنم کتاب دانیل ساسکین afutuer of work میگه اتوماسیون همین است وقتی چیزی ضرب می‌شود همین است شما اگر سابقا آواز خوان خوبی بودی و هنرمندی بودی و ساز می‌زدید این جور نبود که بتوانی این را ضبطش کنی و انبوه تولید کنی، می‌تونستی ماکسیمم برای یک عده اجرا کنی، در روز به چند نفر می‌رسیدی که بتوانی اجرا کنی، همه جهان و دنیا که نمی‌رسیدی پس برای بقیه هم جا بود ولی الان شما می‌توانید به یک میلیون تیراژ برسی و ۱۰ میلیون تیراژ برسی این پدیده‌ای است که نسیم نیکولاس تالم در blaks one ودر گوی سیاه به آن اشاره می‌کند که اصلا می‌گوید شما می‌خواهید پول نجومی به دست بیارین باید حتما در مولتی پلیکر‌ها قوی بگیری با کار ساده نمی‌توان باید در دینامیکی بروی که برنده همه را می‌برد والا به زحمت عادی نمی‌توانی حالا چکار میشه کرد برنده همه را می‌برد درجامعه کم بکنیم نکند این مسیر تکامل هست و اون جور که در داروین و فیشرین ران وی می‌گوید فرار فیشرین اینقدر این بزرگ می‌شود و کولپس می‌کند برای اینکه ثروت می‌رسد به یک عده که توهم استعداد دارند اینقدر هم که این گندگی را می‌بینم گوش نمی‌دهند. چون به اون مقام‌های ارشد و پول و حکومت رسیدند به خاطر استعداد خودشان بوده و بعد این‌ها شروع می‌کنند خرابکاری کردن آیا راهی داررد که جلو این را بگیریم؟ رابرت فرنک معتقد است اره باید این کار را بکنیم باید با این دیالوگ مقابله کنیم پس ببینید در همین محل کار شما اصلا نفر برد بتوانند بدون هیچ چیز برود نه آن‌ها را باید یک فکری بکنیم باید همه چیز پلکانی بشود این سلامت روان منجر می‌شود با سخرانی سلامت روان ایجاد نمی‌شود خبر خوب این است دن ارین لی اسمش را زیاد شنیدید کتابهایش به فارسی ترجمه شده است یک پژوهش جالب کرده بود از مردم آمریکا سوال کرده بود که فکر می‌کنید توزیع ثروت در آمریکا چگونه است حالا من این را به صورت فایل جدا اینستا گرامی خدمت شما می‌گویم. مردم آمریکا خیلی برابرتر از آن که فکر می‌کردند جامعه را معرفی کردند وقتی بهشون گفت بود ۴۰٪ پایین فقط ۳/۰ درصد را دارند این‌ها فکر می‌کردند دارند۲۰٪ دارند همه شوکه شدند یعنی باورشان نمی‌شد که جهان اینقدر برنده همه را می‌برد شده است و وقتی پرسیدند این را دوست دارین همه گفتند نه. حتی آن‌هایی که در دهک‌های اول بودند گفتند زندگی نامردی شده باید عدالت بیشتر یبشود و فرصت به بقیه هم بدهیم بعد سوال این است که خودت می‌گویی دوست داری برابر‌تر بشود پس چرا درآن جهت حرکت نمی‌کنی؟ این قسمت بد قضیه است رمان نوشته ماریی شرلی فرانکستاین. هیولای فرانکشتاین یک جمله قشنگ می‌گوید به اون هیولا می‌گوید که در واقع تو مرا آفریدی ولی من ارباب تو هستم ۱۸۱۸ من زور می‌گویم و آن بدبینی این است که نکند سیستم‌هایی را خودمان خلق کردیم خودمان با دست خودمان برنده همه را می‌برد درست کردیم و بعد خودمان داریم قربانی آن می‌شویم. پس یک تلاش جدی باید بکنیم برای اینکه این چرخه برنده همه را می‌برد بشکنیم و حواسمان باشد تا زمانیکه این دینامیک هست خرافات و خشم و افسردگی رشد می‌کند ولی خیلی افرادی هستند که عجیب من هم زحمت کشیدم ولی هیچ چیز به تو نرسید من هم مثل هم کلاسی‌ام بودم امتحان را ازمن کمک می‌گرفت حالا او ۲/۰ بیشتر من نمره آورده است اون تهران قبول شد من شهرستان رفتم و هزینه‌ها زیادبود ول کردم. حالا یک مثال دیگر آزمایش بحث برانگیزی هست راجع به این احساس حق داشتن و محق بودن بهش میگن the mounth the coocke studyمطالعه هیولای شیرینی کار خیلی ساده است و یک عده شک کردند این کار انجام شده یا نه و پژ وهش به این صورت بوده که سه نفر را بردند در یک اتاق گقتند بشینید روی چیزی کار کنید منتهی شما یکی رندوم رییس باشد هیچ کاری نمی‌کند رندوم رییس باشد. چند دقیقه شیرینی آوردند ۴ تا بوده سوال نفری یک دونه بخورند چهارمی را کی می‌خورد؟ در تمام گروه‌ها رییس خورده است بعد می‌گویند تو زحمت نکشیدی شانسی شدی رییس, پس چرا شیرینی ۴‌ام رابرداشتی؟ یعنی حس کرده مال من است من رییس‌ام یعنی حتی اگر تصادفی رئیس شده باشی در یک آزمون ساده می‌گویی که حق من است و ببینید که این چقدر روی روان ما می‌تواند تاثیر بگذارد از آن طرف گفتند به انسان یاد آوری کن شانس‌هایی که در زندگی آوردی، شانس آوردم در خانه‌مان کتاب بود، پدرم می‌خرید و بیشترین پول را می‌داد به این‌ها، وقتی به این شانس‌ها فکر بکنم دیده آدمی منصف‌تر می‌شوم و پر خاشگری و افسردگی‌ام کمتر می‌شود. در مقابل وقتی شما فکر می‌کنید تلاش کردم manta healthسلامت روان‌ات یک ذره بهم می‌خورد. پس بیایم به عنوان یک عنصر سلامت روان به شانس‌های زندگی فکر کنید چرا به این دانشگاه نیومدی؟ محله خوبی بود. واضحا به درمان افسردگی و سلامت روان کمک می‌کند طرفدار برنده همه را می‌برند هم داریم یک عده معتقد‌اند جامعه این گونه رشد می‌کند و شاهانه به یک یندهی همه نمی دوند که مثلا قاچاقچی‌ها یارو جانش را هم می‌دهد، به این آمدیم اگر بشویم چی میشد من هم به آن قله برسم داری احتمال برد کم می‌شود ولی اگر ببری چه می‌شود. پس داری جهان را اینگونه ببینی.
Document