خوب عرض سلام دارم خدمت شما دوستان عزیزم این هفته هم با یک کتاب در خدمتتون هستم می خواهم یک بحثی داشته باشم در مورد کتاب دیگری از رابرت فرانک به نام تحت تاثیر، under the influence. این کتابها متاسفانه خیلیهاشون ترجمه نشده اند و به همین دلیل من فکر کردم که خیلی علمی هستند و خیلی مطالب جالب و به روزی دارند این هم می تواند یک راهکار باشد تا زمان اینکه افراد فرصت کنند اینها را به زبان اصلی بخوانند یا آنهایی که منتظر ترجمه هستند ترجمه بشه احیاناً من بیام خلاصه ای از کتاب را خدمتتون نقد کنم و بحث کنم راجع بهش و در واقع بتوانیم همینطور جلو برویم حالا ببینیم این رویه را تا کی میتوانیم ادامه بدیم و کتاب های جدیدی را خدمتتون ارائه بدهیم . کتاب توسط انتشارات پرینستون و آکسفورد چاپ شده این هم پیشاپیش به شما بگویم که پرینستون و آکسفورد جزء انتشارات خیلی قوی هستند و خیلی ها سوال می کنند ما چه جوری کتاب های خوب را تشخیص بدیم چه جوری بفهمیم یک کتاب خیلی خوب است من به شما میگویم یکی از کارها این است که به انتشارات همش نگاه بکنید و توی این رده بندی ها به نظر من انتشارات آکسفورد از همه بالاتر است. یعنی تاکنون به اعتقاد بنده اگر شما در حوزه روانشناسی و علوم شناختی علوم انسانی مسائل روان می خواهید کتابی را بخوانید اول آکسفورد هست بعد به نظر میاد این پرینستون را داریم کمبریج را داریم هاروارد رو داریم استنفورد را داریم و ام آی تی. اینها به نظر می آید انتشارات خوبی هستند وقتی کتابی را چاپ میکنند یعنی کتاب یک ارزش جدیدی دارد نویسندهاش یک اعتبار بالایی دارد. حالا بحثی که ما اینجا داریم under the influence میخواد چی به ما بگه من در عین حال عرض می کنم هر کدام از این مباحثی که خدمتتون ارائه میدهم علاوه بر اینکه به تئوری و زیرساختی را بدهم نکاتی را به دست بگم برای آنهایی که جنبه های کاربردی از هم برایشان مهم است بتوانند نکاتی را هم به صورت کاربردی از این ها بهره ببرند. بهتون این تضمین را میدهم که این کتاب در نگاه اول ممکن است شما فکر کنید یک کتاب کاملاً تئوریتیکال هست یک بحث شاید بگم روانی پایه و فلسفی را دنبال میکند ولی وقتی به انتهای کتاب رسیدم به خصوص به فصل ۱۰ و ۱۱ دیدم چقدر کاربردی شد و یک افق خیلی وسیعی گشود که من امیدوارم در جلسات بعد به آن هم بپردازم اصلاً قابل تصور نیست اینقدر افق های متعددی در قبال آن فصل های آخرش به خصوص باز شد پس من شروع می کنم پس در مورد کتاب ب خدمتتون توضیح بدم که چه ساختاری دارد. کتاب در چندین جا اشاره ای به جمله معروف جان استوارت میل دارد و بحث آن به نوعی دور آن میچرخد جان استوارت میل معتقد بود در یک جامعه متمدن تنها دلیلی که میتوان از اعمال زور و فشار علیه یک شهروند بر خلاف میلش استفاده کرد جلوگیری از آسیب به دیگران است این در واقع اساس بخش عمدهای از جوامع آزاد و دموکراتیک جهان را می سازد که شما اجازه نداری کسی را با زور کنترل بکنی مگر آنکه آن فرد در حال آسیب زدن به دیگران باشد میشه گفت این یک مانیفست جدی در دموکراسیهای متعدد است حالا با همین شروع میکنه و جلو میره سوالات زیادی به ذهن میآید که آسیب چه جوری است و ما چقدر از دیگران آسیب می پذیریم و آیا این هم آسیب حساب می شود حالا من خدمتتون خواهم گفت . فصل های ۱ و ۲ و ۳ برای آنهایی که روانشناسی آشنایی دارند یک مقدار تکراری است به آزمایش های میلگرام به صورت گذرا اشاره میکند همخوانی با فشار جمع به پدیده سالومون.اش اشاره می کند میدونید سالومون.اش یکی از کلاسیک ترین گفته ها توی در واقع میشه گفت روانشناسی اجتماعی است که تعدادی خطوط را به افراد نشان می دادند و با همدستی خود محقق می گفتند سالومون.اش یه عده می گفتند این خط از آن بلندتر است و یک عده تحت فشار جمع قرار میگرفتند حالا اسمش را میخواهید تلقین پذیزی یا همراهی با جمع بزارید conformity بذارین. در واقع آنها هم می گفتند بله درست میگوید این بلند تر است. یا مثلاً میلگرام که من بارها راجع بهش توضیح داده ام یک بحثی داشتهام به نظر من میلگرام یکی از آن اختر های درخشان اندیشه بشری است و خیلی متاسفم که این عمر زیادی نکرد.به نظر من ۵۱ سال بیشتر عمر کرد و در اوج درخشندگی و نبوغ خوش فکری از دنیا رفت. آزمایشهای متعددی دارد که آن آزمایش اطاعتش یکی از کلیدیترین آنهاست. و این هم به شما تضمین میدهم آن ایراد هایی که به او وارد کردهاند خیلی وارد نیست بیشتر ایراد های تکنیکال ضعیف است اصل حرفش درست است انسان ها در محیط تحت تاثیر قرار می گیرند و القائات محیط رفتار ما را به شدت تحت تاثیر قرار می دهند یعنی این ادعایی بود که در هسته مرکزی آن ها است من یک بحثی داشتم در مورد میراث آیشمن اشاره میکنم باید آنها آن را مبذول تر خدمتتون ارائه دهم چون این آیشمن خیلی ذهن من را درگیر کرده است در واقع آیشمن سمبل کسی است که هم خوانی میکند conformityمیکند همسویی میکند با فشار جمع و به نظر میرسد از خودش انگار اراده ای ندارد در کتاب فصل های جذاب تری دارد که جالب تر است به نظر من مثلاً با فصل ۷ شروع کنیم در فصل ۷ سه پدیده را مرور کردند سیگار کشیدن، خوردن پرخوری و چاقی و نوشیدن الکل و اشاره کرده که این سه پدیده به شدت تحت تاثیر دیگران است یعنی در واقع شاید بشه هم چنین تمی را در کتاب دنبال کرده این یک تمی است که من در کارهای دیگری که در اینستاگرام خدمتتون معرفی کرده ام خیلی دنبالش هستم انسان موجودی است به شدت تلقین پذیر انسان موجودی است به شدت تاثیر پذیر یعنی ما حالت های بسیار تاثیر پذیری از همنوعانمان داریم و حتی اگر یادتان باشد کارهایی مثل کارهای ژوزف هندریک را من معرفی کردم پدیده تاسمانی را معرفی کردم افول اینویت های قطبی را معرفی کردم تفاوت انسان با میمون را معرفی کردم همه اینها را من خواهش می کنم فرصت دارید اگر ندیدید برید گوش بدید اساس صحبت این است مغز ما آنچه که مغز ما را از شامپانزه اورانگوتان و گوریل جدا می کند صرفاً بزرگ شدن کورتکس و انجام محاسبات پیچیده تر و دسترسی به توانایی های هوشی بالاتر نیست آنچه مغز ما را متمایز می کند قدرت بسیار بالایی از الهام گرفتن از هم نوعان، هم گونه ها، #8:02یعنی شما به شدت تحت تاثیر همنوعان خود هستید من در آن موردی که راجع به برندهاه بود اشاره کردم میمون ها کاپوچین اصلا اینجوری نیستند اگر ببینند یک جنسی گران است و بقیه بهش اشتیاق نشان میدهند اصلا اشتیاق شان فرق نمی کند ولی به نظر میآید رگههایی از این در آن پرایمت ها یا نخستی های عالی شکل می گیرد و همینطور که بالا می آید به انسان به کمال خودش می رسد یعنی شما نمی توانید از دیگران قرنطینه کنی امکان ندارد و به شدت بخش زیادی از احساسات شان شادی شما باورهای شما استدلال های شما و تمام توان هوشی شما در واقع مثلث میدان جاذبه در اطراف شماست. درصورتی که شما تصور میکنید در شخص شما متمرکز است و خیلیها میگویند شاید این بزرگترین شاید چالش روانشناسی مدرن بود که از مقوله ذات، essence و کاراکتر فردی خودش رو منفعل کنه چون ببینید ما همش تصور میکنیم من آذرخش مکری در این جمجمه متمرکز هستم و من مسئول اعمال خویش هستم و من مستقل هستم و من میتوانم بدون توجه به حرف دیگران و فشار دیگران مسیر زندگی خودم را باورهایم را گرایش هایم را و لذت هایم را انتخاب کنم. میگن این یکی از بدترین شاید ذهنیتهایی است که روانشناسی روانپزشکی و علوم شناختی را کند کرده است. خیر ما به شدت مثل اجزاء یک شبکه به هم کانکت هستیم فوقالعاده به هم متصل هستیم و به طرز عجیبی از همدیگر القا می پذیریم این اصل اول است. منتها اصل دومش این است که ما حواسمان نیز القا می پذیرد یعنی اگر حواسمان بود قضیه حل بود من یک بحثی را مطرح کرده بودم تاثیر آگاهی از هنجار را دست کم میگیریم Normative social inference is under detective مقاله ای بود از جسیکا نولان این را توی اینستاگرام و تلگرام دارم. یک عکس کنتورهای برق را رویش گذاشته بودم که وقتی گفته بودم سعی کرده بودم برق را کم مصرف کنید آنچه که بیش از همه باعث میشود در مصرف برق صرفه جویی کنند نه توضیح دادن در مورد اثرات زیست محیطی صرفه جویی بود نه توضیح دادن در مورد قیمت و صرفه جویی اقتصادی بود بلکه توضیح دادن که دیگران هم این کار را میکنند. یعنی وقتی شما حس میکنید که هنجار ش نرمش این است طبیعیش این است شما هم شروع می کنید که طبق آن رفتار کردن منتها نقطه خیلی مهم این است که شما این را دست کم می گیرید تصور می کنید می کنید من با استدلال خودم به اینجا رسیده ام من با عقل خودم به اینجا رسیدم من با قضاوت خودم به اینجا رسیده ام اینگونه نیست به شدت انسان ها الهام پذیر تاثیر پذیر ازدیگران هستند و جالب است همین مقالهای که خدمتتان عرض کردم Normative social inference is under detective در واقع آن تاثیر آگاهی از هنجارها را دست کم میگیریم جسیکا نولن یکی از منابعی است ست که در این کتاب هم بهش اشاره کرده باز من یک لم دیگر خدمت دوستان جوان تر میگم که این ها می گویند ما چه جوری مطالعه بکنیم ببین شما یک کتاب را نگاه می کنید دنبال مقالاتش بروید آن مقالاتی را که خیلی روش مانور شده بروید اصلش را استخراج کنید الان خوشبختانه در ایران روش های زیادی از این سیستم هایی است که حالا نمیدانم چه جوریه هک کردند چیکار کردند یک دسترسی به تعداد زیادی از این مقالات میسر شده است بروید اصل مقاله را در بیاورید و اصلش را بخوانید و بعد جالب است بدانید در کدام کتاب ها بهش اشاره کردند مثل شما نگاه می کنید می بینید در خیلی از کتاب ها اشاره کرده اند یعنی شما به نوعی جریان شناسی آن تفکر را هم در نویسنده ها متوجه میشوید و ذهنتون خیلی انسجام می گیرد خوبی این در مورد این سه پدیده به چه چیزهایی اشاره کرده ؟خوب یکی از کارهایی که خلاصه بگویم البته خودش هم خیلی خلاصه بهش اشاره کرده ما کارهای خیلی زیادی داریم از اینکه سیگار کشیدن ما مشروب خوردن افراد اضافه وزن شان پرخوری شان تجمل گرایی شان مصرف هر کالایی به شدت تحت تاثیر دیگران است منتها نیاز هست که با یک سری یعنی شما میگوید ما این را می دانیم آره دیگه بالاخره با دوستاش میچرخه تحت تاثیر قرار میگیره ولی باید با روش علمی اینها را نشان داد و در عین حال این روش بهش نقدهای شده به مقاله ای اشاره دارد نوشته میرعالی و دبرا دوایر. این مقاله را اگر من بخواهم دقیقتر خدمتتون آدرسش را بدهم من البته اینها را سعی می کنم در قسمت کپشن هم بگذارم #12:43 مال سال 2009 هست در این مقاله چه در آورده بود آمده تعداد زیادی نوجوان را بررسی کرده قابل توجه آن هایی که نوجوان دارند دیده یکی از قوی ترین پیش بینی کننده های اینکه این نوجوان سیگار می کشد این است که دوستانش می کشند یا همکلاسیهایش می کشند حالا این را شما میدانستید بله ولی عدد های قشنگی را درآورده مثلاً به ازای هر ۱۰ درصد افزایش همکلاسی های سیگاری امکان اینکه فرد سیگاری شود ۳ درصد بالا میرود در ازای هر ۱۰ درصد افزایش دوستان سیگاری فکر کن طرف ده تا دوست دارد سه تاشون سیگار می کشند به ازای هر ۱۰ درصد ۵ درصد بالا میرود یعنی میشه ۱۵ درصد. این نشان داده بود شما یک قسمت زیادی از اینکه سیگار می کشید مال این است که دوستان از سیگار می کشند یا نه؟ بحث دیگری دارد راجع به خوردن، این خیلی جالب است اینجا یک هشدار هم به شما میده میگه شما با یک چالش اخلاقی هم مواجه می شوید یعنی ما چیکار کنیم اگر اطرافیان مان سیگاری هستند پرخور هستند اضافه وزن دارند بعضی عادت های ناشایست دارند ما چیکار کنیم باهاشون قطع رابطه بکنیم چون شما می گویید این دست خودمان نیست اتفاق میافتد این را باید روش فکر کنیم. اشاره نمیکنم دوستانتان را به این دلیل از دست بدهید دوست ارزشمند خیلی مهم است به صرف اینکه سیگار می کشد ممکن است به همان سرایت بکند ولی اساس صحبت این است که این رفتار contagious است مسری است راجع به چاقی خیلی ادبیات ادبیات قوی تر است اشاره به کار هایی دارد که جیمز فائولر نیکولاس کریستاکیس انجام دادند نام کریستا کیس را احتمالاً شنیده باشید در بعضی از حلقه های روشنفکری در ایران خیلی بهش اشاره شده است و کتاب مشهوری دارد به نام connected متصل مال ۲۰۰۹ است. من فکر میکردم این کتاب ترجمه شده ولی هرچی گشتم ترجمه پیدا نکردم ولی کتاب خیلی معروف است و دوستان بچرخندهاگر ترجمهای از آن هست را به بنده اطلاع بدهند نوشته جیمز فائولر و نیکولاس کریستاکیس، connected the surprising power of social networks قدرت شگفت انگیز شبکه اجتماعی ما. کریستاکیس پزشک است و در مسائل پزشکی اجتماعی کار کرده است او متوجه چه چیزی شده بود خیلی ساده به شما بگم او در یک مطالعه ۳۲ ساله که در نیو اینگلند چاپ شد که یک ژورنال بسیار معتبراست و یک اسم دقیقش را بخواهید می توانم خدمتتان بدهم اسم دقیقش هست #15:40 گسترش چاقی در یک شبکه بزرگ اجتماعی یک بررسی ۳۲ ساله خلاصش این است از یک ادعا آدمها پرسیده بود دوستانتان را نام ببرید این اساس آن شبکه اجتماعی بود دیده بود اگر شما یکی از دوستانت به ازای هر دوستی که چاق است 57درصد میزان چاقی شما بالا میرود در این ۳۲ سال اگر آن دوستی که نام بردی آن هم بگوید آن هم دوست من است من هم دوست شما است یعنی دوستی متقابل باشد شما بگویید دوست من از ولی او دوست شما را به عنوان دوستان اصلی نگذاشته باشد می دانم احساس بدی از شما او را به عنوان دوست اصلی می دانید ولی شما یکی دیگر را دنبال دوست اسلیمی دارد ولی اگر این اتفاق افتاده باشد یعنی هر دو همدیگر را به عنوان دوست اصلی تگ کرده باشید به قول امروزی ها امکان چاق شدن شما ۱۷۱ درصد بالا می رود خیلیه نمی دانم یا این ساده حرفش این است که راحت چاقی خود را میتوانید تقصیر افرادی بدانید که اطراف شما هستند حالا این نیست کتاب کریستاکیس میگوید فقط دوستان شما نیستند دوستان دوستان شما ما و دوستان دوستان دوستان شما یعنی سه پله تا ۳ درجه یعنی شما دوست لاغر دارید ولی اون با یک سری افراد چاق معاشرت می کند حالا شما می گویید این چگونه منتقل میشود مگر می شود مگر جادو است میگویند نه جادو نیست سرایت های پنهان است مثلاً آن دوست شما وقتی با دوستای چاقش معاشرت می کند راجع به چه چیزهایی حرف میزند ممکن است راجع به رستوران های خوب هست بزند راجع به کبابی های خوب تهران صحبت کند راجع به سفر تفریحی که رفته است چه غذایی خوب و حرف بزند در صورتی که ممکن است اگر ورزشکار باشد راجع به باشگاه های جدیدی که باز شده از طرف بزند راجع به رژیم جدید دارویی صحبت کند و این سرایت میکند به صورت غیر ملموس به شما منتقل میشود و رو شما اثر میگذارد. پس همین جا دوستان عزیز یک چیز دیگر را حواسمان باشد من یک بحثی را راجع به ماده تاریک dark matter دارم و مرتب آن را تکرار می کنم بخش زیادی از این تأثیرپذیری ها دست خودمان نیست حواسمان نیست اتفاق میافتد دیگه چه چیزهایی هست حالا ممکن است راجع به این چاقی ایران های وارد شود کتاب گفته قرار نیست شما خودت ذاتا چاقی دوست داری شما خودت تمایل به چاقی دارید در خود شما همه شما با این آدمها معاشرت می کنید دیر یا زود خودت هم چاپ میشوید تقصیر انها نیست این علی و معلولی نیست فقط همبستگی نیست و به موارد دیگری هم اشاره دارد این مقاله در ژورنال طبق کودکان جا ما در سال ۲۰۱۸ چاپ شده تقریبا میشه گفت قضیه را روشن کرده در یک سری از نظامیان آمریکا که دست خودشان نیست مرتب از اینها گاه به آنها از این شهر به آن شهر منتقل میشود ایران همین جوری از یک لحظه بیان می آید شما اضافه و به پایگاه دیگر منتقل می شوید و به محض انتقال به پایگاه که اضافه وزن وجود دارد یا میانگین وزن شان بالا است خودشان و خانواده شان شروع می شوند به چاق شدن یعنی میشه به یک آزمون این را در نظر گرفتن یک پدیده علتی در نظر گرفته مثل یک آزمایش ناخواسته است که رندوم یا تصادفی است شما را میفرستند میانگین افرادی که چاق هستند و شما هم تجربه چاق شدن می کنید شما را می فرستند به یک شهر یا پایگاهی که میانگین وزن شان پایین است متوجه میشوند که شما کاهش وزن پیدا میکنید این مسئله را در مورد مسئله نوشیدن مشروب دارد دیدن که باز داشتن هم اتاقی در خوابگاه که مشروب خور هست به شدت به سرایت کمک میکند و باز در خوابگاه های دیگر که قرعهکشی میشود یعنی هم اتاقی شماره قرعه کشی میکنند باز نشان دادند آره این است که خودت هم ذاتی بوده این دست خودم نیست کار کشیدند و با فلانی افتاده و مشروب خورد و به من هم سرایت کرده خوب ببینید بحثش این است که در بسیاری از رفتارها مسری است. اما دیگه این فصل ۷بود. به نظر من فصل قشنگش فصل۵ است فصل ۵ راجع به رفتارهای جنسی می گوید انقلاب جنسی تغییر گرایش های جنسی آنها چگونه سرایت پیدا می کند آیا آنها هم جنبه القا پذیر دارند آیا انسان ها از آن هزینه بابت هم سرایت پیدا می کنند بحث قشنگ و نوآورانه ای درباره رفتار و تغییرات جنسیت دارد. اشاره می کنند به اینکه در سالهای 1۹۶۰ خورده ای ۶۵ ۶۶ ۶۷ ما شاهد نوعی انقلاب جنسی در رفتار جوانان در آمریکا هستیم حالا من نمیخواهم انقلاب جنسی را توضیح دهم شما اینگونه فکر کنید می خوام بگم. اولش میگه نظام کلاسیک همسر گزینی و رابطه با جنس مخالف این گونه بوده افراد از هم خوششان میآمد با هم قرار می گذاشتند چند جلسه همدیگر را می دیدند اگر کم کم خوششان می دیدند به هم متعهد می شدند و بعد که به هم متعهد شدن در رابطه جنسی برقرار می کردند. حالا بعد از انقلاب جنسی میگن اونوری شده اول افراد با هم رابطه جنسی برقرار می کند بعد اگر همدیگر را از هم خوششان آمد با هم در رستوران و محیط بیرون قرار می گذارند و اگر این خوشایند بود نهایتاً با هم ازدواج می کنند یعنی به نظر می آید جهت فلش برعکس شده. اگر شما کتاب های کتاب های روانشناسی را و علوم شناختی را مطالعه و کنیدیکی از سوژه های که بسیار به آن میپردازند این است که چرا انقلاب جنسی در بعضی از این کشورها اتفاق افتاد علتش چیست و من فکر میکنم برای تمرین ذهنی برای شما مهم است و در عین حال برای بسیاری از شما ها می تواند جنبه های کاربردی داشته باشد در زندگی شخصی تان. چون سوال این است که این ازدواج این نظام سنتی که شما دارید چرا الگویش عوض می شود و من به شما یک هشدار میدهم بسیاری از این چیزهایی که شما به عنوان علت طلاق و جدایی یا تغییر رفتار جنسی جوانان میبینید بیشترش حرفهای غیرعلمی و من در آوردی و زرد است. یک عده نشسته اند و آن را تحلیل میکند که چرا این اتفاق میافتد چه می شود که افراد تمایل پیدا میکند که روابط جنسی کوتاه مدت برقرار کنند و اگر خوششان آمد عمیقش کنند در صورتی که قبلاً کاملا اونوری بود تا زمانی که افراد کاملا به هم متعهد می شدن یک چارچوب قانونی قرار نمیگرفتند رابطه جنسی برقرار نمی کردند و این یکی از آن چالش های فکری روشنفکران است و من فکر میکنم یکی از چالش هایی که شما چه بخواهید چه نخواهید واردش می شوید یعنی باید این بحث را دنبال کنید که چگونه رفتار های جنسی انسان ها تغییر پیدا می کند چرا رمانس وعشق و عاشقی طولانی مدت پر رنگ است؟ یه جای دیگه خیلی روابط گذرا است اصطلاحا بهش میگویند hook up culture در خیلی از موارد افراد میگویند که ما نگران هستیم به کسی علاقه مند شویم در این دانشگاه های غرب ما نگرانیم که مبادا عاشق شویم ما فقط دوست داریم رابطهمان گذرا باشد و حتی اشاره قشنگ کرده میگه اونجوری که قرن نوزدهم خانمها و پسرهای جوان نگران حامله شدن بودند الان نگران عاشق شدن هستند نگران هستند که به این دل بسته شوند از کار و ادامه تحصیل می اندازد من می خواهم که رشد کنم و به تحصیلات عالیه برسم حوصله ندارم در این رابطه قرار بگیرم حالا به نظر میآید که رابرت فرانک هم ایده هایی را مطرح کرده حالا چرا دونستن اینها مهم است؟ برای اینکه ذهن شما را بکشاند به طرز تفکر عمیق، از تفکر سطحی دور باشید مثلا نمیدونم تقصیر سریال های ترکیه یا ماهواره بیاندازید نه خیلی پیچیده تر از اینها است خیلی نشستند و اینها را آنالیز کرده اند به صورت کلاسیک و سنتی جواب انقلاب جنسی را میاندازند گردن ظهور روش های جلوگیری از بارداری یعنی contraception خوراکی . بعد یه عده دیگر هم میندازن گردن پنی سیلین یعنی ما دو گروه سنتی داریم یعنی اگر شما جامعه شناس روانشناس سنتی بپرسید چی شد آزادی جنسی پیدا شد؟ میگن پنی سیلین ۱۹۴۳بود چون جلوی عفونت های مقاربتی را گرفت و افراد ترسشون ریخت شروع کردند که ارتباط جنسی بازتری داشته باشند ولی یک عده هم میگویند این انقلاب جنسی دهه ۶۰ اتفاق افتاده و مصادف شد با آمدن روزهای خوراکی ضد بارداری و اینها بود که جلوی بارداری را که توانستند بگیرند دیگر نگرانی افراد کمتر شد. رابرت فرنگ نظر جالبی دارد فکر میکنم به این هم بیندیشید و بعد این را تعمیم بدهیم به سوالاتی که در زندگی ما پیش می آید که چگونه روابط جنسی عوض میشود رابرت معتقد است آنچه که روی روابط جنسی اثر میگذارد چون جنسیت در یک محیط معنی پیدا میکند و یک کل کشور معنی پیدا نمی کند در محیط دانشگاه در محیط کار بسیاری از افراد با همکاران و همکلاسی هایشان ازدواج میکنند گفته نسبت دختر به پسر بسیار اهمیت دارد یعنی چه جوری؟ از فرد دیگری را میبرم که من می خواهم بیشتر به کارهای او در جلسات بعد بپردازند یک آدم بسیار جنجالی است ولی حرفهای قشنگ دارد مارک رگنروس یک کاتولیک بسیار معتقد از ان کاتولیکهای خیلی دو اتیشه است استاد دانشگاه است جامعه شناسی از تگزاس آستین تگزاس است مارک رگنروس. او یک کتاب جدید دارد در کتاب در واقع میشه گفت آخرین اثر او است خدمتتون بگویم the future of Christian marriage مال انتشارات آکسفورد است. با وجود اینکه فکر کردم یک جهتگیری ایدئولوژیک دارد فقط ورق زدم و نخوانده ام و امیدوارم بتوانم خلاصه اش را به شما بگویم مخصوصاً برای آنهایی که میخواهند یک رابطه زناشویی نوجوان ها و اینها سوال دارند اسم این کتاب هست آینده ازدواج مسیحی به همین جا شما آن تفوق طلبی کاتولیک مومن را نگاه می کنید او معتقد است که کاملترین و اخلاقی ترین رابطه جنسی ازدواج مسیحی است چرا حالا ازدواج مسیحی؟ چون میگه منو گاموس تک همسری و چند همسری توش امکان پذیر نیست تمام عمر است در آن جدایی امکانپذیر نیست و کاملاً پترو سکشنال یعنی اون ایده عالی که معتقد است بشر باید در رابطه جنسی قرار بگیرد منتها این به تحلیل نوسان دقیق آن می پردازد چه می شود یک دوره های مردم از این عبور می کند سبک های دیگر را به چه جنسی را نگاه میکند یکی از عواملی را که مهم میداند و میگوید یک در یک اکوسیستم در یک محیط دانشگاه یا محل کار باشه. درص خانمها و آقایان چقدر است؟ برخلاف تصور این جوری دیده که اگر نسبت دخترها به آقایون به ۶۰ درصد برسد رفتارها به خلاف ازدواج مسیحی حرکت میکند یعنی ارتباط جنسی آزادتر با تعهد پایینتر و در عین حال کم شدن روابط به صورت رمانس به صورت عشق و عاشقی آن دیت کلاسیک پسر یا دختر از من خوشش آمده به زور به من نزدیکی کرده به من پیام دادی که شما را می خواهم با شما آشنا شوم با خانواده شما آشنا بشم بعد باهم قرار گذاشتیم نامزد کردیم و ازدواج کرده میگه اون پارامتری که تحت تاثیر قرار می دهد در دسترس بودن نسبیتی اینها است مثلاً اینجا که این پژوهش اسمش هست بِرمارکت دوپهلو معنی ازش در می آید هم به معنی برهنه هست هم به معنی لخت و اعیان بِرمارکت. Campus sex ratio romantic relationships and sexual behavior میشه همون محیط دانشگاه، نسبت جنسی در محیط دانشگاه و روابط جنسی. آمده دانشگاههای آمریکا را مشاهده کرده بوده که نسبت خانم ها به آقایون از ۴۵ درصد هست تا ۶۰ درصد و همین گستره ۴۵به۶۰ کلی تغییر رفتار جنسی را نشان داده وقتی نسبت به ۶۰ درصد میرسد این ذهنیت اقتصادی دارد و از بعد اقتصاد رفتار نگاه میکند میگه من چند درصد اضافه بودن بالانس باعث می شود شرایط عوض شود یعنی حتی ۳الی۴ درصد کم یا زیاد شدن یکی از دو جنس ساختار آن رفتار را از حالت رومانتیک به حالت سکس بازتر حرکت میدهد و برعکس در صورتی که هر کسی این را نگاه میکند ایجاد نمی بیند مثلاً میگویند اخلاقیات. در جوان ها اخلاقیات و بی بند و باریزیاد شده است ولی این میگوید که رفتار ریشه های عمیق دارد و میگوید این تغییر بالانس رفتار را عوض میکند رابرت فرانک از این یافته ها استفاده کرده و پژوهش کرده که چرا سالهای ۱۹۶۷ اتفاق افتاد؟ به هرم جمعیتی اشاره می کند خیلی جالب است طرفهای ۱۹۴۰ تا ۴۵ یکدفعه موالید، تولد نوزادان در آمریکا کم می شود چرا ؟جنگ جهانی است خیلی از مردها به جبهه رفتند شرایط بحرانی شد جوانها ازدواج نکردند یکجورهایی همه درگیر جنگ هستند ما شاهد افت شدید تولد نوزادان هستیم از ۱۹۴۷ ما یک پیک شدید میزنیم و ۵۰ درصد موالید افزایش پیدا میکند تا وقتی این اتفاق میافتد چه اتفاقی میافتد یک دفعه شما با یک موج جمعیتی نوظهور مواجه می شوید حالا دوست دارید راجع به همین در ایران خودمان صحبت کنیم یک دفعه رشد ۳ و نیم درصدی جمعیت در یک برهه داریم حالا این موج جمعیتی که از نوزادی شروع میشود در سال ۱۹۶۷ چه اتفاقی می افتد؟ اتفاق جالبی می افتد آقایون معمولاً وقتی می خواهند با یک خانم ازدواج بکنند جوان تر از خودشان را میخواهند و مسن تر از خودشان را میخواهند؟ چه جوری است دیدن به طور متوسط ۲ تا ۳ سال جوان تر از خودشان را میخواهد حالا اگر یک وجود دارد اینجوری می آید و این متولدین ،۱۹۴۳ ۴۴ خیلی کم هستند متولدین ۱۹۴۷ زیادند یعنی یک موج می آید جلو پس پسرهایی که متولدین ای که ۱۹۴۴ ۴۵ هستند اینها خیلی بعد می توانند با خانمهای ازدواج کنند که متولدین ۱۹۴۷ هستند یعنی ۳،۴ سال از آنها بزرگتر است ولی آنها درصدشون خیلی بیشتر از متولدین. منظور شده چی شد آنها به سن ۶۷ سالگی رسیدن به نسبت آقایونی که میخواهند رابطه عشقی شوند نسبت به خانم ها یک درصدی کمتر است حدود ۱۰ درصد کمتر است نسبت به آنهایی که سال از خودشان بزرگتر است رابرت فرانک معتقد است و همین ۱۰ درصد اختلاف در موجود بودن تعداد خانم ها در مقایسه با تعداد آقایان می تواند دینامیک رفتار جنسی را متحول کند. پس شما خیلی از این تغییراتی که میبینید تفسیر ماهواره با اینترنت اینجور چیزها خیلی هایش به بالانس های جمعیتی و وجود دیگران و همسالان برمیگردد حالا شما میتوانید به این نظریه ایراد هایی وارد بکنیم میگم مارک رگنروس منتقدین جدی دارد و در واقع یک کتاب دیگر هم دارد و آن هم من شروع کردم در لیست خواندن گذاشتهاند به نام ۲۰۱۷ نوشته به نام چیپس cheap sex رابطه جنسی ارزان قیمت Transformation of marriage and monogamy of men در واقع تغییر مردان در ازدواج و تک همسری. چگونه پارامترهای اقتصادی، پارامتر های در دسترس بودن یا نبودن به مقدار خیلی کم حجم ۱۰ درصد می تواند آن اخلاقیات کلی جنسی جامعه را زمین تا آسمان تغییر دهد. حالا ما در جهت این نیستیم که رد یا تایید بکنیم بدهیم دیدگاه اینها را ولی می خواهم چیزی را به شما بگویم در این مسائل عمیق بیاندیشید آن بحثی که در جلسات خودشناسی بارها می گویم ا Complicateز این که مردم تغییر کردن دخترها و پسرها و عشق و اینجوری شدند اینها حرفهای سبکی است اگر شما می خواهید به اندیشمند اجتماعی تبدیل شوید باید عمیقتر به این مسائل نگاه کنید چگونه رفتارهای دموگرافیک یا جمعیتی میتواند. ترجمه شود به میزان اتصال بین جفت ها به سمت monogamy یا تک همسری و ازدواج پایدار و بروند متاسفانه میبینی این فکر ها نیست. تازه جالب منتقدین مارک رگرنوس میگن تو خیلی داری ساده نگاه می کنی خیلی پیچیده تر از اینها است .کتاب دیگر نام ببرم این اسمش جالب است امیدوارم بتوانم برسم این را هم به شما توضیح دهم مارینا اتشید،#34:11 استاد اقتصاد ونکوور در کانادا است. و کتابش هست نه اقتصاد و عشق را تحت تاثیر قرار میدهد شما میبینید شاخص های درآمدی و توزیع درآمد در جامعه می ت Dollar and sex دلار و سکس. Economics affects sex and love how. چگونه پول این چیزها را ،عشق راعوض کند در صورتی که می توانید ببینید خیلی ساده اندیشی وجود دارد که همه چی می تواند به اخلاقیات فردی تقلیل دهد. یعنی بشر یک شبکه پیچیده رفتاری قرار دارد و وظیفه علم جدید این است که این رفتار را دربیاورد در صورتی کهیه عده این کاراکتر اخلاقی چسبیده اند. کتابی است من باز این را معرفی می کنم من الان هم اونجا معرفی کردم مارک آلفانو فیلسوف جوان معاصر نوشته Character as moral fiction اسمش آدم را به شوک وامیدارد. کاراکتر شخصیت منش به عنوان یک افسانه اخلاقی یعنی اینکه ما آدم ها انقدر خوب درست بدکردار لاابالی طبقه بندی می کنیم بخش زیادی از این است که این تو هست و اینا می کرد آن ماده تاریک dark matterرا نمی بینیم به همین دلیل این کتاب را دوست داشتم احساس کردم که به زبان خیلی ساده داره dark matter را توضیح میدهد شما خیال نکنید که آره این چیزها برمیگردد به یک دختر پسر عاشق شوند و چه می شود که عشقشان نمیماند و این خوب برنیامد تربیت خانوادگی ندارد در صورتی که نیرو های عجیب و غریب روی آنها اثر می گذارد که این نیروها را ما مثل میدانهای جاذبه نمیبینیم پس کتاب آلفانو را بسیار توصیه می کنم که همش داره میگه که همه چی این تو فکر نکن همه چیز این تو متمرکز از ما یک اتصالات از وزنمان گرفته از دخانیات گرفته از عاشق شدنمان گرفته و خیلی از اینها با متغیرهای بیرونی در تماس اند و فکر میکنیم اگر شما با این نظریه sex ratio آشنایی نداشتید که آن نسبت جنسی است در علوم رفتاری خیلی چیزها را توضیح می دهد خیلی از این چیزهایی که مثل شما میگویید مردهای فلان کشور چرا اینجوری هستند چقدر عاشق پیشه ان؟ یا چقدر هوس باز هستند این تصور خیلی ساده انگارانه است که بیایم همه چیز را تقلیل دهیم به ذات اخلاقی افراد تقلیل میخوای بده اشکال نداره بدبختی اینه که وقتی میخوای از راه اخلاق گرایی فردی به مسئله نگاه بکنی به بن بست میخوری یعنی هر کاری می کنی درست نمیشه و بعد خشم پیدا می کنید. من این خوب نشناختم چرا اینجوری شد و هرکی میبینی اینجوری. اینگونه است یعنی بالانس جامعه را عوض می کند کتاب ارزش نسبی توزیع نابرابری درآمدی بالانس جنسی عوض میکند و رفتار تغییر می دهد. ون مارک رنوس با وجود اینکه دست راستی است و حتی یک جاهای سرزنشش کردهاند که تو طرف ترامپ ای بالاخره از منتقدان راستی است و معتقد است که این فرد جمهوریخواهی حساب میشود با این خواه حال حرف های زیادی قشنگی میزند ازدواج مسیحی در حال تغییر است و آن هم به دلایل عجیب و غریب که شما آنها را شاید به حساب نیاورد ولی شاید در جلوتر ببیند چه فایده هایی دارد سبک نگرش رابرت فرانک که شما این عناصر پنهان بیرونی را در نظر بگیرید بریم ببینیم چه فایده هایی دارد کم کم دارد که جوجه هایش بیرون می آید سبک نگرش رابرت فرانک ۶ ماه این عناصر پنهان بیرونی را حواست باشد همه چیز را بعد میاد میگه این را هم بریم با من آشناست مشورت کنیم که این شخصیت شب هم می خورد یا نه مارک آلفانو داره میگه که اصلاً شخصیتی فیکشن است یک مراکش nast شما بسیار تحت تاثیر آن شبکه دینامیک قرار میگیرید کلی از طرف هم تست شخصیت بگیره ویدیو جنسی از دوستانش چه شکلی هستند توزیع درآمد در آن سیستمی که زندگی می کند چگونه از اینها توضیح میدهند در سال جنسی اش را در صورتی که شما همش به همین دلیل است که معتقدند که آن همه چیز را به گردن اکسی توسین و تستسترون میاندازند که خیلی از آنها پیچیده تر از اینها است. باز در این کتاب در فصل ۸ اشاره دیگری به این دارد که نه تنها این چیزهایی که گفتم یک دینامیک پیچیده دارد خرج کردن هم یک دینامیک پیچیده دارد من هفته قبل در آن صحبت کردم تلاش شما برای به دست آوردن کالاهای موقعیتی آن اصطلاحی که در واقع هیریش به کار برده بود واقع کالاهای موقعیتی کالاهایی است که رتبه ش مهم نه خودش به آن اشاره میکند که خیلی از کالاها داره به صورت رتبه در میاد. مثلاً مسئله این ماشین های شاسی بلند در ایران معروف شده است. تقریباً میگه در سالهای ۱۹۸۰ کسی شاسی بلند دوست نداشته چون هم درد سر داشت هم بنزین زیاد مصرف میکرد هم رانندگی باهاش سخت بود همین که اصلاً ترمز کردن باهاش سخته و امکان چپه شدنش بالاست و یک ماشین جالبی نیست اگر هم میخواست استفاده بکنیم s u vاسمش بود. اگر هم میخواستین استفاده کنید برای آنهایی بود که می خواستند باهاش به کوه و تپه دشت بروند توشهر نمیبردند بعد میگه ۱۹۸۷ رنجروور میاد ماشین خودش را ارائه می دهد. منتها اتفاقی که در suv میافتد میگه سایز ماشین تبدیل به یک کالای موقعیتی می شود یعنی موقعیتی هست که شما دیگران ماشین های شان بزرگتر میشود و شما هم در چزخه ای می افتید که ماشین پر مصرف تر و سنگین تر بخرید منتها دوستان عزیز حواستان باشد یک هشدار قشنگ داره. چیه؟ ممکن است شما بگویید همان چشم و هم چشمی خودمان است ا صلاح چشم هم چشمی در واقع شاید اصطلاح سخیفی باشد شاید معادل انگلیسیش هم keep up with the joneses همسایه ماشین خریده برای اینکه ما هم عقب نمانیم می رویم و ماشین میخریم میگه فراموش نکنید سرایت رفتار به خصوص در کالاهای موقعیتی به چشم هم چشمی ساده تقلیلش ندهید از آن دینامیت های پیچیده ای است که من چندتایی الان به شما مثال زدم مسئله جنسی مسئله سرایت پنهان ماده تاریخ فقط این نیست آقا خودش رو کنترل کن و دهن بین باش مگه هرچی میبینی چشماتو میبندی میری میخری. این نیست بعضی از آنها دست خودت نیست مثلا وقتی ماشین ها بزرگ میشوند شما در ماشین های کوچک احساس اضطراب می کنید و درست هم هست برای اینکه ماشین شاسی بلند بهت بزند امکان نفله شدنت زیاد است شما مجبوری ماشینش را بزرگ کنی. برای حفظ جان خودت. یا اینکه نرم به سمت آن می رود و ماشین ها ارزان تر می شوند، ارزش کالا پایین میآید و فسیلیتی هاو امکاناتی که برای آنها افزایش پیدا میکند برای این هایی که در اقلیت قرار میگیرند کم میشود ناچار به اونور میروند و این پیام که این کتاب دارد آن است که آن سرایت افراد و چشم هم چشمی پیچیده تر از این است . در مورد مسئله دیگری که معتقد است سرایت جدی وجود دارد اندازه خانه ها است. نه تنها اندازه ماشین ها و اندازه خانه ها با وجود اینکه مسکن مرتب داره بزرگ میشه از ۱9۷۳ تا الان مسکن آمریکاییها به طور متوسط سرانه دو برابر شده است منتها شما ممکن است بگویید که خوب است دارندگی و برازندگی اشکال ندارد آدم پول زیاد در می آورد و چهار خوابه زندگی می کند ولی یک چیز جالب متوجه شد میگه برای اینکه حالا آمار ایران را نداریم احتمالاً آمار ایران ریز تر است ولی برای اینکه بتوانیم مسکن متوسط داشته باشیم ۱۹۷۳ باید ۴۴ ساعت در هفته کار بکنیم ولی الان باید 100ساعت کار بکنیم یعنی با جان کردن بیشتر به دست میآید و این همان موقع مسابقه تکاملی است که هفته قبل راجع بهش صحبت کردیم چشم و هم چشمی نیست دیگران رشد میدهند بازار رشد میکنه در نتیجه شما هرچقدر هم قناعت پیشه باشید و هر چقدر هم تودار باشی خویشتندار باشید باز هم در آن چهارچوب گیر میکند و نمی توانید پابه پای آنها حرکت بکنید این تقریباً 9فصل اول کتاب بود که رفتار بسیار مسری است دست خودمون نیست سرایت پیدا میکند و این سرایت را شما به حد یک چشم و هم چشمی کوچک نسبت ندهید. اما به نظر من شاهکار کتاب در فصل دهم اتفاق افتاده است. خیلی کاربردی میشود روشنگری میشود میگه صبر کن ببینم مردم اگر این را نمیگویند که هر انسانی مسئول اعمال خویش است شما خودت راه درست انجام بده شما چیکار به بقیه داری بقیه سیگار میکشم اگه تو عقل نداری؟ اراده نداری؟ ولی بیشتر نداری یا مثلا دیگران خونه های بزرگ تو همین خونه و ماشین کوچک هستند الان که زمین داره گرم میشه دلیل عمده اش بزرگ شدن خانه ها است چون هم ساختنش هم گرم نگه داشتن خنک نگه داشتن انرژی می برد شما خودت را کنترل کند و این جمله است که زیاد می شنوید ولی متاسفانه من با این دید که انتقاد دارم و نگرانم همفکری پیدا شده تو خودتو درست کن کار بقیه نداشته باش هر کسی خودش را درست کند هر کسی صرفه جویی بکند هر کسی سعی بکند قناعت کند و اسراف کند چگونه درست میشود از منتقدین جدی است که نمیشود سرایت رفتار خیلی قهارتر از این موضوع است. فصل دهمش اینو میگه. should regulators ignore behavior of containers آیا آنهایی که جامعه را اداره اداره میکنند باید به مسری بودن رفتار توجه کنند یا نه؟ این جمله رو شما زیاد می شنوید هرکسی اراده آزاد دارد که در مورد مسائل خودش تصمیم بگیرد هر کسی مسئول اعمال خویش از شما برو خودتو درست کن کاری به بقیه نداشته باش اینجاست که یک نقطه خیلی عمیق را به نظر من باز میکند من فکر می کنم در جلسات بعدی خیلی من فکر میکنم از راجع به این مسئله باید در جلسات بعد خیلی توضیح بدم . بخصوص درخواست خیلی از دانشجویان دانشجویان عزیز بوده و آن هم مسئله اراده آزاد و مسئله جبر و اختیار. ببین همه اینا میگن دیگران دارند ولخرجی و اسراف میکنند شما برو خودت را بچسب به این جمله ایراد دارد یا نه آیا من سعی کنم سیاست زندگیم این باشد که به اراده خود متکی باشم یا به تغییر دادن بیرون و محیط بیرونی؟ اینجا خیلی شیرین میشه کتاب سه فصل آخرش خیلی جذاب است یک کاری هست خانم کسلین #46:05 و جاناتان اسکولر انجام دادند. اسم مقاله این است the value of believing in free will ارزش اعتقاد داشتن به اراده آزادencouraging a belief in determinism increases cheating یکی از مقالات بسیار مورد استناد است اینجا آن بخش عملی که گفتم داره شروع میشه اگر میخواهی برداشت عمل داشته باشید اینجا است ایا من فکر کنم در سرنوشت خودم حاکمم؟ من چیزی دارم به نام اراده آزاد این حرف هایی که در ۴۵ دقیقه گذشته مقدمتان از کردم قشنگ است ولی همین جوری برای تئوری خوب است من سعی می کنم به خوبی زندگی کنم کاری به بقیه ندارم آیا این سیاست به شادکامی و سلامت روان شما منجر خواهد شد یا اینکه شما همواره در این فکر باشیم که من تا میتوانم محیط بیرون را اصلاح کنم و تغییر بدم و الا بر میگردد backlash شلیک به عقب به خودم هم میاد. شما چیکار داری همه همکلاسی هایش را می کشند تو نکش نمیشود. نمی شود کلی پژوهش نشان داد که نمی شود کدام است درست است کسلین ووث و جاناتان اسکولر در این آزمون این کار را کردند که یک عده آمدند قسمتهایی از کتاب کریک، اون واتسون کریک معروف کاشف DNA و برنده نوبل کتابی دارد the astonishing hypothesis ادعا میکند که مردم زور بیخود نزنید چیزی به نام اراده ازاد نداریم همه چیز توسط ژن تعیین می شود بخش هایی از این را به یک عده دادند. بخش هایی از این کتاب را به گفتن این مطلب را بخوانید و چیزی را که یاد گرفتید به ما ارائه دهد چه کار می کند و ذهن شان را در آن زمینه سازی میکنند. درقسمت دوم پژوهش چیکار کردند رفتن یکی از کارهایی که مثل تو اینستاگرام مثل تاس انداختن و اینکه یک کاری را خودت انجام بده و یا توضیح بده دندانهایی که معتقدند یا تو ذهنشان فعال شد که ما چیزی به اسم اراده آزاد نداریم ما برده ژن ها و محیط آن هستیم آنها بیشتر تقلب کردند یعنی باور به اراده آزاد باعث شده بود که کمتر تقلب کنیم و اخلاقیات را بیشتر رعایت کنند و مسئولیت پذیر تر باشند من اینجا میبینم یه تعدادی لایک می آید نمیدونم این آدمها ممکن است disappoint بشن چون رابرت فرنک عکس اینو میگوید و تعداد زیادی فیلسوف برجسته معرفی می کند که من کتاب هایشان را به ترتیب به شما معرفی خواهم کرد امیدوارم بتوانم هفته یکی را معرفی کنم و یکی از کتاب های خیلی قشنگ مال 2020 است گرگ پروگروم و گر پادوسو. اینها بسیار آدم های عمیق اندیش هستند free will scepticism in law and Society challenging retributive Justice این ها معتقدند نخیر دوستان عزیز اعتقاد افراطی شما به اراده آزاد به اینکه انسان مسئول اعمال خویش است و هرکسی وظیفه داره خودش رو کنترل کند اتفاقاً مطالعات تجربی نشان می دهد که خیلی جاها شلیک رو به عقب دارد و جامعه را خراب میکند حالا رابرت فرنک یک اشاره مختصر بیان کرده و میتونید که خدمتتون نام بردم و باز کتاب خیلی جنجالی #49:57سیستم سرسخت و لجوج مسئولیت اخلاقی این سه تا گرگ پروگروم و گر پادوسو و بروس والر فیلسوفان معاصر هستند و کارهایشان به چیزهای تجربی متکی است که میگه وقتی شما می آید حس اخلاقی و مسئولیت پذیری و اراده آزاد را در انسان ها تقویت میکنیم که هر کاری بخوای می کنی میتونی نه نداره انسان ها حاکم سرنوشت خودشان هستند اصطلاحاً چیزی هست بهش میگن Horatio algor mental scent این کتاب های خیلی شاد و داستانی ۱۰۰ سال پیش در آمریکا می نوشت و با قیمت خیلی کم چاپ میکرد کودک فقیر که با اراده خود پولدار شد یا فرد فلجی که با اراده خود قهرمان ورزشی شده این دامن زدن به مفهوم اراده آهنین و تلاش و خویشتن آزاد نقد داره بهش اولاً باعث سرخوردگی میشود دو :سیستم ها هرچه بیشتر به این دامن میزنند جرم بیشتر میشود در مقابل سیستم هایی که اصطلاحاً بهش میگن free well scepticism شکاکان اراده آزاد من الان برای شما شکاک اراده آزاد را نشان دادم. اونجوری که فکر می کنی حاکم رفتار خودت نیستی رفتار خودت از محیط از مناسبات بیرونی از روابط زن و مرد میاد فکر نکن همه چی درون خودت است. دیدن ان هایی که اینجوری فکر میکنند جوامع انسانی تر می سازند شروع میکند محیط را بسازد به این نتیجه میرسند که ببین برای اینکه نتیجه برسیم باید برویم پارامترهایش را پیدا بکنیم پارامترهایش چه چیزهایی هستند توضیع زنگوله ای درآمد، نسبت افرادی که مهاجرت می کنند، winner take all mentality همه برنده اند. اومده دیده جوامعی که جرم های پایینتر است تعداد زندانی ها پایین تر است به طرز عجیبی مردم کمتر به مفهوم اراده آزاد اعتقاد دارد اینکه هر کاری میتوانیم بکنیم برعکس جوامعی که همش افراط گونه روی مقوله خویشتن اراده آزادی مسئولیت فردی تاکید میکنند بیشتر بحران پیدا میشود. میگم این بحث های جدی است الان فقط به شما یک اشاره کردم در فرصت های دیگه کتابهای این آدمها را دنبال خواهیم کرد و در واقع بحث هایی دارد که ببینه اون جوری که ما گفتیم شانس در هفته قبل بحث کردیم ۱۳۹۹یک سهم بزری در موفقیت داره در خوشبختی و بدبختی افراد نقش دارد ما moral luck هم داریم در جاهای بدی می کنیم و شاید این کار های غیر اخلاقی ازت سر بزند پس در واقع بیا اینجوری نگاه بکنیم این جریانی که رابرت فرانک قسمت اقتصادی است ولی فیلسوف هاش آنهایی که من نبردم خدمتتون صحبتشون بر سر این است انقدر نگو وظیفه اخلاقی مسئولیت اخلاقی سعی کنید مناسبات اجتماعی را اصلاح کنید و بعد تو اسکاندیناویها دیده وقتی مناسبات اقتصادی جنسی رفتاری محیطی را اصلاح کردند تعداد زندانی در آن کشور ها ۷۰ در صد هزار نفر هست.در صورتی که در آمریکا و انگلیس ۷۰۰ در صدهزار نفر است. یعنی در اسکاندیناوی این تعداد زندانیان نسبت به جمعیت یک دهم آمریکا است. نه قدرش، درصدش و خیلی از آنها معتقدند نه اینجوری که شما میگین انسان میتونه کاری با کنه انسان بالاخره بندی محیط شرایط و فرهنگ بسته شدنش از به همین دلیل من می خواهم یک باب برای شما باز کنم این شاید ضد جریان خواستن توانستن است باشد شما کافیه اراده کنی و تلاش فردی خیلی عمیق دلت بخواد موفق میشی و اتفاقاً دیدن خیر کسانی که خیلی شک میکنند امکان موفقیتشان بیشتر بود چون شروع میکنند مناسبات محیطی رو تغییر دادن این را من بعد از سالها تجربه در مورد معتادانی که وقتی میگن من اراده کردم نزنم تقریباً شکست خوردم ولی معتادانی که اینجوری باور دارند دست خودم نیست دیگران میکشن من وسوسه میشم میکشم میرم خونه فشار کار هست وسوسه میشم میبینم پول اضافی در جیبم هست وسوسه میشوم بعد به این نتیجه میرسد که پول اضافی در جیبش نباشد که وسوسه نشود فشار زندگی اش را کم میکند ارتباط هاش را عوض میکند ساعات رفت و آمدش را عوض میکند بعد موفق میشود پس یک عده آمدند گفتند در سلامت روان به خصوص در دوستانی که رشته شان روانشناسی بالینی است دوستانی که روانپزشک هستند در مشاوره کار می کنند این داستان به قول خارجی ها تریکی، به قول خودمون اومد نیومد داره انقدر راحت نباید به طرف مسئولیت پذیری را دامن بزنیم یک جاهایی کمک میکنه یه جاهایی بدبختش می کنه یه جاهایی باید واقف باشه که ما محدودیتهای داریم همه چیز در اراده آزاد ما نیست دیدیم سیگار کشیدن ما به محیط اطراف است که بخشی از مسئولیت اخلاقی ما نه خویشتن داری بلکه تغییر محیط می شود و برای همین است که روشنفکران باید در جهت تغییر مالیات ها حرکت کنند در تغییر مناسبات ها حرکت کنند. وارد بحث آن نمیشم خسته میشین. به اقتصاددانی به نام آرتور پیگو اشاره می کند او معتقد بود برای هر چیزی که برای جامعه مضر است باید مالیات داشت مالیاتی که به دست می آید سرش رو کم کرد و به بقیه پس داد. این داستانی که شما می بینید روی مشروبات و ما سیگار اتومبیل شاسی بلند مالیاتی می کشند برای اینکه می گویند کربن دی اکسید زیاد تولید می کند می گویند درآمد آن را پخش میکنند در مدارس این انسانی ترین روش است و به جای اینکه بگوییم شما خودش را اصلاح کند استفاده نکند این ضد ارزش تبدیل می شود باید مناسبات را تغییر بدهیم در این کتاب و کتاب قبلی به یک شاهکار بشری اشاره کردیم میدونم هنوز خیلی از شماها در اطرافتان سیگاری دارید و این هم به عنوان پزشک خدمتتون میگم اگر شما فقط یک اقدام می خواهیم در زندگی انجام دهد که به طول عمر و سلامتی شما منجر شود یعنی یگانه اقدامی که بیشترین تاثیر را بر زنده ماندن و سلامت شما دارد رعایت کنید ترک سیگار است اصلاً بی برو برگرد دفعه ۸ تا ۱۰ سال روی عموم تاثیر می گذارد اصلاً یک میگیرید مثل یه بازی هست که میپری پله بعد همه امتیازات برای شما می شود یک دفعه ۸ الی ۱۰ امتیاز برای شما زیاد می شود و اشاره می کند در زمانی که خودش نوجوان بوده تا ۶۰ درصد نوجوانان سیگاری بودند ولی الان در کشورهای مرفه و صنعتی به حدود ۱۵ درصد رسیده یک چهارم شده است و این میراث همین محدودسازی از طریق افزایش قیمت و کنترل مالیات و افزایش بیرونی است می کند آیا جوامع باید به تنظیم بازار ها مطرح کند که جوابش بسیار مثبت است و انتظار تعیین می توانید داشته باشید از بیرون باید کسانی را انتخاب کنید که از بیرون شما یک محدودیتهایی را در جهت رفتارهای آسیب زا ایجاد کننده و الا خود فرد نمی تواند از درون خودش با آسیبهای خودش بجنگد. حالا من می خواهم یک بحث اراده آزاد و خویشتنداری اشاره کنم چون یک بحث و فلسفی است دوستان بسیاری از آنها یک سیگار میکشیدن وقتی به سن بالا می رسند می گوید کاش نمی کشیدم و بعد همان حرف استوارت میل را میزند میگه برخلاف میلش میل کدام زمانش میل الانش یا میل بعدیش یعنی خیلیها میگویند و نوجوانی جلوی ما را می گرفتیم و نمیگذاشت سیگار بکشیم این را چه جوری می خواهید توضیح دهید این چالش اراده آزاد چقدر پیچیده است خوب پس من ادامه بحث را موکول می کنم به جلساتی که ما می خواهیم راجع به اراده آزاد و نقد این کتاب ها برای منتها نه نقد فلسفی بلکه نقد کاربردیش. من کجا ها می توانم بدانم که با تسلط بر امور خویشتن می توانم به امور خویشتن کمک کنه و کجاها بپذیرم محدودیت و جبر جامعه را بپذیرم فقط میخواهم این را در ذهنتان بیندازم که این نیست که هرچی انسان فکر کند که من آزاد و فعال هستم اتوماتیک به شادکامی شما منجر می شود و حتی این شکاکان اراده آزاد معتقدند اتفاقا ضد حمله اش بسیار ناراحت کننده است و می تواند برای شما دردسرساز باشد پیام آخری که از این کتاب گرفتم این یکی قشنگ اش مانده یک جور موید عرایض بنده بود و یه ذره کاربردی هم هست برای شما. چرا من دارم اینها را میگویم چرا دارم این هر مطلب مطرح میکنم ؟ممکن است بعضی ها میگن در آن در این شرایط سخت، کرونا، تحریم، گرانی، تورم داریم راجع به جبر و اختیار و اراده آزاد بحث میکنیم فایده اش چیست؟ قسمت آخر کتاب یک شاهکاری دارد که من بعضی هایش را می خواهم در قالب پیام های اینستاگرامی برای شما بگذارم چی میشه انسان ها تغییر میکنند چی میشه شما میتوانید باور اگر سیگار کشیدن هست خرید شاسی بلند هست اینا همه حکایت از تغییر است. من چگونه میتوانم ذهن انسان ها را تغییر دهم؟ به چند تا یافته جالب میرسم یک مقاله هست من اسم مقاله را خدمتتان می گوید ولی اجازه دهید کاملش را به صورت یک برنامه ضبط شده اینستاگرام را خدمتتان ارائه دهم چون خسته میشوید و میخواهم جداول را هم ببینید این ۲۰۱۸ است در ژورنالPNAS، exposure to opposing views on social media can increase political polarization پیام سادش اینه ببین ما این را شما خیلی شنیده اید اینجا می خواهم ذهن شما را درگیر کنم که انسان خوب پیام طرف مقابل را بشنو پیام این طرف و خودت را بشنو بعد انتخاب کن معمولاً در مجادله و مناظره تلویزیونی اینگونه است یا شما فقط حرف یک طرف نشنوحرف طرف مقابل را هم بشنویم در این قضیه اینه یک شک جدی کردند از کجا آمد؟ دیدن با افزایش شبکههای اجتماعی و افزایش دسترسی مردم به اینترنت اینستاگرام توییتر مردم دارند قطبی تر و افراطی تر می شوند گفتن تقصیر این است که هر کسی میرود هم نوعان خودش را پیدا میکند یعنی شما میروی آدمهایی را فالو می کنی که مثل شما هستند اصلاحی را پیدا میکنیم eko chamber مثل اتاق پژواک، حرفهایی را میزند که شما آنها را دوست دارید و لایک میکنید که نتیجه آن اکوسیستم را به شما می دهد که شما به صورت افراطی در حد خود میمانید. دیدن در جوامع غربی که بررسی دقیق کردند و در کشور خودمان هم هست قطبی شدن در حال افزایش است و با وجود افزایش دسترسی مردم به رسانه های اجتماعی. جوامع یعنی اطلاعات آزاد آنگونه که تصور میکردند به تعدیل دیدگاه ها منجر نشد به افراطی تر شدن افراطی ها منجر شد نمونه ش را در انتخابات ترامپ میبینید انتخابات کشورهای غربی و کشور خودمان می بینید ولی شما ممکن است بینی آخه چه جوری از شما ممکن است بر روی سایت های آنها را هم چک کنید شما هم تلویزیون خودمان به هم ماهواره را نگاه کنیم بعد حرف این دوتا رو مقایسه کنید ولی این آزمون به سلسله پژوهشهایی تعلق دارد که میگه ذهن انسان جوری کار نمیکند چه کار کردند؟ به یه عده گفتند: خیلی خوب شما دموکراتین و شما جمهوری خواه هستید بیا در پژوهش ما شرکت کن اجازه بده در روز ۲۴ تا از توییت های منتخب حزب مقابل را برای شما بفرستیم به مدت ۱ نیم ماه یعنی شما توییت های آن را هم بخونه فقط توییت های همفکرهاتو نخون میتواند این باشد که شما یک می کند از آنهایی که در مقابل شما هستند شرکت کننده آنهایی که در جریانهای مخالف هستند اگر همش تلویزیون نگاه می کنی یه ذره ماهواره را نگاه کن معنیش اینه . به طرز عجیبی دیده بود بعد از یک و نیم ماه دیدگاه افراد افراطی تر شده. یعنی شما با دید مقابل مواجه می شوید نمیای دید خودت را اصلاح کنید از افراطی تر می شویم در ذهنت به خشم میگیری شروع می کنی بیشتر تحقیق کنید و بیشتر ازش فاصله میگیرید پیام ساده این مقاله و خیلی از افرادی که همسو با این هستند این است اکسپوژر یعنی مواجه شدن با دیدگاه طرف مقابل به تعدیل دیدگاه شما منجر نمی شود من قبلا کتابی معرفی کردم #60:02به نام معمای استدلال کردن و نشان داده بود که انسان ها اینگونه نیستند اینگونه نیستند چون مناظره کننده شما برو استقلال طرف مجاب بشه آخر مناظره میگه شما راست میگی من به این نتیجه رسیدم که شما حق با شماست حالا عجله میگه بیشتر یک تعارف است این را پژوهش کردن و دیدن بعد از مناظره های سیاسی اقتصادی مناظره های بین مذهبی ها و سکولار ها مخاطبینی که از جلسه بیرون آمدن تقریباً نسبتشان هماهنگ بوده فرق نمیکرد هیچکدام از آن طرف این لحظه گفتن راست میگوید من در ضلالت بودم پس به نظر میاد مواجه شدن با دیدگاه دیگران به رشد فکری ما خیلی کمک نمیکند و اعصابتون خرد می کند پس از اینکه آقا حرف طرف مقابل را هم بشنویم یکم افراطی و غلیظ خدمتتون میگم خیلی معجزه برای تان می کند ولی و حتی خواسته مطمئن بشه این توییتها را هم میخونه از لابلاش سوال طرح کرده اگر گفتی در تویوت فلان چی گفته بود ربطی نداره طرف همه را هم دیده از آن سوال می پرسند مثلاً یک حیوان فرستاده بود اگه متوجه شدین عکس حیوان چی بود دیگه نه اینطوری سیاسی نبود که به خیال خودش باز میکنه میتونه ولی نیست که استوری کنه و رد بشه . پس از تغییر چگونه اتفاق می افتد؟ رشد فکری چگونه اتفاق می افتد؟ رابرت فرنک به استناد پژوهشهای زیادی در فصل آخرش میگه زمانی هست که شما به سوال کردن می پردازید وقتی انسان ها برایشان سوال پیش میآید چرا اینجوریه؟ حتی اگر به جواب هم نرسند مغزشان رشد پیدا می کند پس شما برای رشد فردی تان شروع کنید به سوال کردن دنبال جواب نباشید دنبال سوال باشید و یک کتاب دیگر دارد من تورق کردم بعضی هایش را نخوندم the economic naturalist why economics explain almost everything برای ۲۰۰۷ است این کتاب خیلی شیرین است میتوانید همینجوری نگاهش کنید این جمع شده سالها سوال از دانشجویان است گفت برین سوال خوب در بیاورید سوال هایی که چرا این گونه است چرا این اتفاق می افتد و بعضی از این سوال های خوب را در این کتاب آورده و گذاشته مثال چرا مثلاً لباس عروسی را هیچ جای عروسی نمی شود ولی لباس دامادی را خود شلوار دامادی را در خیلی جاها مثل محل کار می توانید بپوشید و خیلی ها هم می پوشند پس کت شلوار دامادی به درد مناسبتهای دیگر می خورد و لباس عروسی به دلیل مناسب است که نمی خورد ولی خانم ها اصرار دارند لباس عروسی شان را بخرند و درصد زیادی از دامادها لااقل در غرب لباس دامادی شان را اجاره می کنند کرایه می کنند چرا اینجوری است در صورتی که کاملا میتواند عکس باشد آن چیزی که به درد میخورد را بخر چه کسی که برای یک شب بود چرا هزینه میکنیم خوب در نگاه اول شما میری سراغ همان کاراکتر منش جوابهای کلیشهای میدهی زن جماعت اینجوری هست دیگه چرا آقایان همه چیز آریایی است. به این جواب ها میگن رئالیسم سادهلوحانه naive realism همانطور که نسبت به جنسی را گفتند چرا اینجوری شده مردان هوس باز شده اند یا عشق ها الکی شده دخترها بی وفا شده اند به این میگن naive realism میگه از naive realism دور شوید و شروع کنید به فکر کردن مثلا میگه این سوال قشنگ بود یک عده فرستادیم در بیارن که چرا مردم اجاره لباس می خرند این سوال میره جلو و یک سوال پیچیده تر پشتش میآید مثل همان نسبت بود که گفت محبت زن به مرد داده بود که فرم لباس های دامادی خیلی محدود تر از لباس های عروسی است چون ممکن است ۳۰۰ نوع لباس عروسی داشته باشید ولی لباس دامادی پنج شش نوع هست پس اگر شما می خواهید کرایه درست کنید کافی است ده دست لباس دامادی بخرید و با آن مغازه خود را بچرخانید ولی اگر شما می خواهید لباس عروسی کرایه دهید باید آن خزانه و ذخیره و مخزن ۳۰۰ و ۴۰۰ تا لباس عروس داشته باشید پس مقرون به صرفه تر نیست برای آن عرضه کننده میگه اگر من ۴۰۰ تا لباس عروس بخرم باید سرمایه مرا بخوابونم ۴۰۰ دست لباس عروس بخرم که در سال صدتای آنها را اجاره دهم که شاید یک لباس پنج سال همچنان کرایه نرود من نمی خم چون گردشش کم میشود. پس سوال این است که چرا لباس عروس را می خرند و لباس دامادی را در غرب کرایه می کنند این نیست که مرد جماعت قناعت پیشه است و خانمها بیشتر دوست دارند چیز جمع کنند این است که تنوع لباس عروس بیشتر از تنوع لباس دامادی از وقتی دیدند پژوهش کردند دیدن هرموقع تنوع کم شد کرایه کردن هم بیشتر شده چون آن مخزن نیست حرف ،چون باید چند نوع های مختلف هم داشته باشد پس سوال را اینجوری کنید که چرا ما 500 نوع لباس عروس داشته باشیم و در حالی که ۵ یا ۶ لباس دامادی نداریم باید اینو جواب بدیم پس میگه همان مثالی که من در خودشناسی ها می گم complexify پیچیده سازی و مطرح کردن سوال به رشد فکری کمک میکند. کودکان خود را تشویق کنید که هی سوال مطرح کنند و این ذهن جستجوگر و کنجکاو و شان باشد اگر شما می خواهید به جای مناظره من خودم هیچ وقت مناظره دوست ندارم چون فقط به دعوا و کدورت منجر می شود میخواهی ذهن مردم روشن شود وادارشون کن فکر کنن فکر عمیق کنند برای همین است که اصرار دارم این پیام ها بالای یک ساعت باشد چرا توییت نمی فرستی جواب دارد برای این که دیدیم تغییر ایجاد نمیکند میخونی خیلی هم قشنگ است به همین خاطر بار می کنی ولی دیدن پژوهش کردند تغییر ایجاد نمیشود تغییر زمانی ایجاد می شود که ذهن درگیر شود یعنی وقتی میای بیرون شدم نفهمیدم چی شد ندارد که میشوی ولی اون مثل عضله از مثل اینکه از باشگاه میره بیرون عظلاتت درد دارد به رشد عضله منجر می شود. میگفت نسبت جنسی از آن طرف می گفت اقتصاد از آن طرف می گفت سرایت آخرش هم به جمعبندی نرسیده دیدن وقتی مسئله را باز میگذارند و با سوالات عمیق همراه است به تغییر و رشد آدم ها منجر میشود پس از این کار را بکنید یک لم دیگر هم نام برده من می خواهم در بحث خودشناسی این صحبت بکنیم این است که چیزهایی را که می شنویم و میگوییم برای خودتان را توضیح دهید self-explanation یک ورزش فکری می شود برای خودت را توضیح بده داستان sex ratio نسبت جنسی برای خودت توضیح بده. تاثیر آن روی روابط تک همسری و روابط عشقی رمانتیک و جنسی و برای خودت توضیح بده به عمق تفکر میانجامد نمیدونم وقتی مغز با خودش مشغول است شروع می کند رشد کردن ولی این را میدانیم پیام های کوتاه تغییر ایجاد نمی کنند آن لحظه ها می آیند و می روند نه تنها تغییر ایجاد نمی کنند به افراطی تر شدن افراد منجر میشوند برای همین من نگرانم شما گفتوگوها سطحی میشود یک نفر را مسخره میکند یکی فلان سیاست را مسخره میکند یکی از سیاست دفاع می کند پیام میفرستن ولی غافل از اینکه افراد Echo chainber اتاق پژواک درست می کند آنها را فالو نمی کند دوباره وقتی خواندن جالب است ذهنشان را بسیج میکنند که اون برای این پادزهر بسازند قبل تر هم کتابهای دیگه خدمتتون گفتم اون ۷ و نیم درصد از مغز گفتم مغز ما شبیه بیشتر سیستم ایمنی است که هدفش پیدا کردن حقیقت نیست که هدفش دفاع از کیان شماست . مثل سیستم ایمنی است. پس وقتی یک فکر خارجی به ذهنتان وارد می شود فکر قشنگ بیا من هم این را بپذیر من هم شروع می کنم به تو فکر کنم نخیر مثل این است که یک آنتی ژن خارجی وارد شود تمام بدن بسیج میشود تا آنتی بادی ، پادتن آن را بسازد و پادتن آن این است که یک استدلال علیه ان میسازئ. تقریباً شما هیچ کدوم از این مناظره های تند معتقدین به تکامل در مقابل غیر تکامل به تغییر طرف مقابل منجر نمی شود یعنی بیشتر سیستم ایمنی را تحریک میکند مثل آنتی ژن که میزنی برگردد جواب های تندتر دهد پس چگونه این رشد میکند؟ با ابهام ماندن و سوال های پیچیده تر مطرح کردن پیادهسازی قضیه به جای سطحی سازی قضیه و هی با خودت مرور کنیم و سعی کنید سوال های خودت را در ذهن خود حرکت بده و دلیلی هم که میبینید من اینگونه صحبت می کنم وقتتان را میگیرم توضیح درازمدت میدهم منظورم این است که بر اساس این پژوهش ها اینگونه است در این گونه است یعنی اگر شما میخواهید درس را عمیق یاد بگیرید باید سوال مطرح کنید سوال های دیگری هم مطرح کرده بود حالا سریع بگم که خسته شده مثلا اشاره جالبش این بود که در کشورهای خارجی مصداق داره نه در کشور ما نیست در خیلی از بارها و مشروب فروشی ها چرا انقدر اب گران است ولی این بادام زمینی که رو روی میز است خیلی ارزان است دلیلش این است که روی میز که شوری را می خورند تشنه شون شود و نوشیدنی سفارش می دهند و اگر قرار باشد آب رایگان باشد و آبسردکن باشد میرن آب سرد می خورند. پس حتما باید آب گران باشه که افراد تشویق شوند به سمتِ خرید مشروبات الکلی بروند یا مثلاً چرا قوطی نوشابه گرد است ولی شیر را مکعب یا مستطیل درست میکنند تو خارج ؟چرا اینگونه است؟ خب برای اینکه حمل و نقل شیر باید سرد باشد ولی نوشابه را می توانید در ماشین های گرم هم منتقل کنید و بعد در یخچال بگذارید یا مثلاً فرض کنید اصولا همه نوشیدنی ها بهتر است مکعب مستطیل باشد اصولاً باید همه نوشیدنیها مکعب مستطیل باشد چون مقرون به صرفه تر از حمل و نقل ولی چرا نوشابه گرد است این را نمی دانند که چرا این نوشابه ها بیشتر گرد بود؟ آیا در دسترس گرفتنش راحت هست حتی میتونید اون ارتفاع نوشابه بدترین حالت باشد ۳۳۳ میلی لیتر حالا شاید مثل قوطی رب با آلومینیوم درست میکردند آلومینیوم کمتری مصرف می شد و هزینه ها پایین می امد.اینها همه سوالاتی هست که ممکن است جواب نداشته باشد ولی میگه ذهن را درگیر میکنه. و همین را ما در مورد مسئله اراده آزاد درگیر کنه که واقعا مبحثش چیه؟ برای همین من به شما جواب نمیدم فقط می خواهم که فکت ها را به شما بگویم و شما را وادار کنم بیندیشید در جلسات بعد من امیدوارم همین کتاب هایی را که نام بردم لابلای کتابهای دیگر به شما بگویم و این داستان که چرا مسئولیت اخلاقی را باید پررنگ تر کنیم انسان ها خوش به حالشون میشه خوش اخلاق تر میشن یا بدتر میشن؟ چون در نظر بگیرید وقتی مسئولیت را در رنگ تر می کنیم آن موقع مجازات ها هم خشن تر می شوند و شما می گردید و معلول را مجازات میکنید در صورتی که وقتی شما شکاک به مقوله آزاد باشید کل سیستم را درگیر می کنید. مثال میگن که آن کشورهایی که اینگونه فکر میکنند خیلی به تغییراتی در نظام اداری و نظام مملکت داری بیشتر بها داده اند در صورتی که آنهایی که به اراده آزاد مرتب دامن میزنند رو اخلاقیات فردی نشان تمرکز میکند که آدم های درست را انتخاب کن و امید داشته باش درست کار میکند در صورتی که این میگه نه محیط، مناسبات را درست کن مثلا اگر شما میخواهید رفتارهای جنسی درست شود تو تمام محیط ها این نسبت تنظیم بهینه اش بکن این خوبه یا مثلاً در جامعه حواست باشد یک دفعه با موج رشد و کوچک شدن جمعیت کار نکن این موج که حرکت می کند یک نا تعادلی در جمعیت ایجاد میکند و باعث میشود آن رفتار جنسیتی عوض شود یعنی الان خیلی از تغییرات جنسیتی را اگردوست داشته باشید می توانید با همین توضیح دهید تقصیر تو نیست تقصیر تغییرات نیست تقصیر عوض شدن است قدیم این اتفاقات خیلی نمی افتاد چون یکدفعه نمیتوانستیم شاهد رشد 3درصد جمعیت بشیم و بعد بشه 1 درصد، انقدر نوسان نداشتیم ولی الان داریم. خوب پس از توجه شما سپاسگزارم یک مثال طولانی شد ولی عمدی من حس می کنم باید درگیر بشه و از توجه شما سپاسگزارم تا جلسه بعد