جلسه امروز مبحث خودشناسی، به نوعی به مسائل تحصیلی اختصاص داده خواهد شد .این که چطور یک سری از افراد درس می خوانند و در درس خواندن شان موفق هستند و چگونه می توانیم به عمق یادگیری برسیم یکی از مسائل حائز اهمیت در آغاز سال تحصیلی چگونگی و نحوه درس خواندن و گرفتن بهترین نتیجه از آن روند است .البته ،لازم به ذکر است این مطالبی که گفته می شود برای دانشجویان عزیز می باشد .که اینجا ما در خدمت معاونت محترم دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی تهران هستیم .این مباحث برای افرادی که در حوزه کنکور هستند و همچنین برای افرادی که الان دارند به عرصه مطالعه وارد می شوند می تواند مفید واقع شود.در ابتدا ،به روند یادگیری موفق خواهیم پرداخت. امروزه ما در پیرامون خود افرادی را میبینیم که ،سرشار از انگیزه و هدفمندی و شوق رسیدن به هدف هستند. ولی بلعکس افراد دیگری می باشند که هیچگونه انگیزه و هدفمندی در آنها وجود ندارد.این افرادسرگردان هستند و فکر میکنند که رشته انتخاب شده، به درد آنها نمی خورد و آینده خوبی پیش رو ندارند .در ادامه به بحث علمی درباره این پدیده خواهیم پرداخت ؛که پیشاپیش به سان جلسات قبل گفته می شود که آنچه در اینجا می شنوید در این جا پیچیده سازی رخ می دهد و خبری از تک راهکاری فوری، برای حل مشکل بی انگیزگی نیست .در اینجا به فرایند های عمیق برای یادگیری بهتر و بهرهوری بالا اشاره می شود.به تشریح مباحث می پردازیم .با تشریح هر مبحث کتاب متعلق به آن حوزه معرفی می شود یک مبحث به نام Emerging adulthood(بزرگسالی در حال ظهور) که jeffry arnett سال ها آنرا دنبال می کند که در واقع این مبحث ،اسم کتاب این فرد نیز می باشد .طی بررسیهای صورت گرفته ،ترجمهای از این کتاب موجود نمی باشد ولی در کشورمان ایران، در پایان نامه ها و مقالاتی به این مبحث اشاره شده است و نامی که از این اشاره شده بزرگسالی در حال ظهور می باشد.چاپ اول این کتاب سال ۲۰۰۴ و چاپ دومش مربوط به سال ۲۰۱۴ می باشد که توسط انتشارات آکسفورد ،منتشر شده است.در اینجا ممکن است برای خیلی از دوستان سوال پیش بیاید که ما از کجا یک کتاب خوب را تشخیص بدهیم و به مطالعه آن بپردازیم پاسخ بنده این است که، به انتشارات،نویسنده و تعدد چاپ آن کتاب توجه بنمایید.حال باید ببینیم چه چیزی در Emerging adulthood نهفته است.و این مبحث برای افرادی که در محدوده سنی ۱۸ تا ۲۶ سال هستند اهمیت دارد.در حدود ۳۰، ۴۰ سال قبل گفتهاند انسان که به سن ۱۸ سالگی برسد ،بزرگسال است وجوانی تمام میشود و باید اهداف زندگی خود را مشخص کند.که در این سن جایی برای سردرگمی و نداشتن هدف و انگیزه وجود ندارد و در واقع اتمام دوران بازی گوشی می باشد طی مطالعات متعدد نشان میدهد که ،یک روندی از کشورهای مرفه شروع شده و در حال رسیدن به کشورهای در حال توسعه می باشد که از این مسائل می توان به بالا رفتن سن ازدواج اشاره کرد که در کنار آن سرگشتگی تحصیلی پدید آمده است ب.رای مثال از یک فرد ۲۵ ساله که سوال می شود به چه چیزی علاقه مند هستید میگوید من به رشته فنی علاقه مندم ولی فعلاً در حوزه هنر فعالیت دارم کهjeffry arnett میگوید: این نوع بلاتکلیفی امروزه رو به افزایش می باشد که در کنار این مباحث خوشبختانه میانگین عمر ما نیز رو به افزایش است .که با افزایش میانگین سه دهه ای عمر، همه چیز تاخیر دارد.اگر شما از آن دسته افراد هستید که در سن ۱۸ و ۱۹ سالگی راجع به آینده و شغل و رشته خود بلاتکلیف هستید پس شما نیز افراد وارد شده به حوزهEmerging adulthood می باشید.که در این مورد خواسته ها رو به عقب میرود و جستجو همچنان ادامه دارد.در لابلای این موضوع یک سری نکات کاربردی بیان می شوداگر شما مفهوم Emerging adulthood در ذهن دارید به این نکته توجه داشته باشید که بعضی از افراد این احساس را دارند که من باید ایده آل خود را پیدا کنم پژوهش هایی انجام شده و نشان میدهد ۱۸ تا ۲۶ و یا شاید ۲۸ سالگی،به نظر میرسد این سنوات افزایش پیدا کرده است .که افراد دچار ذهنیت های غلط هم می شوند که میگویند ما در جستجوی ایدهآل خود هستیم که این جمله به نظر می رسد، ایراداتی دارد و به عقیده برخی از افراد منشاء بسیاری از مشکلات می باشد. اول از همه ،در مبحث ازدواج فرد می گوید من به دنبال missing half( نیمه گمشده) خود هستم که در این صورت این سنوات کشیده میشود و فرد ۷،۸ سال می گردد تا نیمه گمشده خود را پیدا کند .که البته بحث امروز ما همسرگزینی و ازدواج موفق نمی باشدولی به نظر میرسد این موضوع به تحصیل، سرایت پیدا کرده است. یعنی من در جستجوی تحصیلی هستم که دقیق راست کار من می باشد.یعنی دقیق آنرا میخواهم اما ببینیم پیام درستش چیست کسانی که درباره ازدواج و تحصیلات کار کردهاند گفتهاند که ما در جستجوی پیدا کردن نیمه گمشده نباید باشیم ما به دنبال ساختن پروراندن آن باید باشیم. این گونه نیست که، من هنوز نمیدانم به چه چیزی علاقه دارم و دنبال چه هستم که اگر هم اینگونه باایستی هنوز هم به چیزی علاقه مند نمی شود و همین گونه با تصادف بگردی و بگویی این را انتخاب کنم، یا آن را عملاً وقت به جایی نخواهی برد باید یک جایی به ساختن علاقه خود شروع کنی در اینجا این جمله را می گویم ولی بعدا مفصل راجع به آن خواهیم گفت می گویند در واقع علایق شما ساخته می شوند کشف نمی شوند شما هم این گزاره را برای خود بنویسید علائق من باید ساخته شوند کشف نمی شوند اصطلاحی را می خواهم به کار ببرم به نام engagemen )درگیر شدن.( شما ممکن است از حوزه های مختلف رشد شوید برای مثال می گوید من ورزش ادبیات و سینما را می خواهم امتحان کنم تا این که برحسب تصادف یک جا گیر کنم و علایق اصلی خود را کشف کنم افراد راجع به عشق و ازدواج نیز همین عقیده را دارند و میگویند ما با افراد زیادی در تعامل و ارتباط هستیم تا ببینیم کدام یک مهرش در دلمان جای می گیرد و منجر به وصال می شود. که باید حواستان باشد این استراتژیک و هشت سالی که در واقع در جوانی کشیده شده این نیست که شما به لفظ تا اینکه یک جا گیر کند بسنده کنید بایستی درگیر سازی را دامن بزنید. پس من موضوع به موضوع دارم پیش می روم مطلب بعدی این است یکسری از افراد می گویند خیلی خوب من می خوام ایده آل را تجربه کنم و با دل و جان به آن وفادار بمانیم حسابی در آن حوزه مطالعه کنیم درس بخوانیم و سرآمد شویم که از دوره کنکور شروع می کنند تا اواخر مقطع تحصیلی خطر هایی ممکن است در مسیر این افراد وجود داشته باشد چند مطلب در اینجا فهرست شده که برآمده از مطالعات و پژوهشهای بدست آمده از چند سال ارتباط و تعامل با دانشجو ها می باشد مبحث بعدی این است که یک چیزی به عنوان مانع بر سر راه شما قرار می گیرد که به آنlearning style (سبک یادگیری) گفته می شود. که بصورت فراگیر تری در روانشناسی معاصر تحت عنوانCognitive style(سبک شناختی) مطرح است. این موضوع نیز به گونهای به بحث نیمه گمشده مرتبط است که هر انسانی یک سبک یادگیری و سبک شناختی مختص به خود را دارد و اگر در سبک نامناسب شروع به تحصیل کند و به آن شیوه خواهد یاد بگیرد یادگیری عمقی نمی باشد و نمی تواند خوب یاد بگیرد آخرین بررسی انجام شده ام دریافتم که یک مقاله مروری نوشته شده است که در آن ۷۱ سبک مختلف یادگیری اسم برده شده است برای مثال بعضی از افراد خیلی بصرری هستند و دوست دارند آنتی ویروس را که می خوانند تجسم کنند بعضی دیگر شنیداری هستند و میگویند باید هدفون در سرمان باشد تا بشنویم، بعضی ها میگویند برای اینکه چیزی را یاد بگیریم باید بنویسیم بعضی دیگر میگویند باید راه برویم و با خود حرف بزنیم بعضی ها میگویند به صورت رندوم باید کتاب را باز کنیم و از هر کجا که شد شروع به خواندن کنیم چه به این رویکرد رویکرد تصادفی آرند و گفته می شود بعضیها میگویند از اول باید شروع کنیم و حتی مقدمه را نیز بخوانیم اگر از وسط شروع کنیم کلافه میشویم و یادگیری مان مختل میشود که به این دسته از افراد sequential list learning میگویند که بعضی ها آنها را فردی وسواسی کتاب می کنند که اینگونه نیست مطالعات مختلف انجام شده که یک منبع معرفی می کنم به خصوص برای آنهایی که علاقه مند به مسائل جوانان آموزش و پرورش و روانشناسی هستند.Great legends of education and learning ا)فسانه های بزرگ تحصیل و یادگیری( ویراستاری جفری هولمز و چاپ انتشارات وایلی .۲۰۱۶ که یک سری مجموعه کتاب می باشد سطح پنج شش سال اخیر به دفعات زیاد چاپ شده است سردبیر کل مجموعه که در جوانی به سرطان پانکراس مبتلا شد و درگذشت. ایشان یک مجموعه را درست کرد چه باور های افسانه ای و غلط را در همه حوزه ها اعم از یادگیری درمان زندگی زناشویی مطرح کرده و این مجموعه به فارسی ترجمه نشده است. مسئله حائز اهمیت این است که دنبال پیدا کردن سبک یادگیری خود نباشید بررسیهای انجام شده مشخص شده است که ،سبک یادگیری برای هر فرد متنوع است و انسانها از یک سبک به سبک دیگر حرکت می کنند برای مثال ممکن است شما مدتی شنیداری مباحث را بخوانید مدتی دوست دارید با چشمان بسته این موضوع را تجسم کنید و زمانی ممکن است دوست داشته باشید راه بروید و با خود حرف بزنید مدتی دیگر دوست داری با استدلال حرف بزنی مدتی دیگر دوست داری حفظ کنی بنابراین سبک های یادگیری افراد متنوع و سیال می باشد و یک مجموعه بزرگی از بازار یافت شده است چه ادعا می کنند ما کنکاش و پیگیری میکنیم سبک یادگیری مخصوص شما را پیدا و به شما ارائه میکنیم که در این روند به شما پرسشنامه میدهند از شما آزمون می گیرند کلاس های خاص برگزار می کنند جوابی که جفری هلمز و مجموعهاش داده اند این است که دنبال سبک یادگیری نروید سبک یادگیری خود را میتوانید مرتب عوض کنید سبک یادگیری هرکس نیاز به فیکس بودن ندارد و در واقع کسی نمی تواند به شما بگوید سبک یادگیری ایده آل چیست شما سبک یادگیری خود را سیال به نامید پس این یک نکته مهم برای عمق بخشیدن به یادگیری می باشد. سوال یا حوزه بعد یک عده می گویند ما به دنبال رشته خود هستیم پاسخ این است که عجله نکنید.بزرگسالی در حال ظهور عده دیگری میگویند باید سبک درست را بیابیم شنیدهایم فلان موسس سبک درست را آموزش می دهد ثبت درست نداریم ذائقه است مثل این است که شما بگویید غذای عید آن کدام است یا مثل اینکه بگویید بهترین شیرینی کدام است خوبه هر کسی یک نمونه دوست دارد و بعد از مدتی از آن دلزده می شود حجم هر روز یک نوع از آن را انتخاب و استفاده کنید برای مثال هر روز ناپلئونی بخوریم پست سبک های یادگیری نیز به این شکل میباشند و اما مطلب سوم بعضی از افراد ۱۶ الی ۱۸ ساعت روزانه درس می خوانند ولی من ۴ ساعت بیشتر نمی توانم بخوانم چه کار کنم چگونه این مشکل را حل کنم با خستگی هنگام مطالعه چه کنم این مشکلات نیست راه حل دارند و مطالعات جالبی راجع به آن صورت گرفته است یکی از کتاب هایی که قبلاً در صفحه اینستاگرام خود نیز معرفی کرده ام و فکر کنم در حال چاپ شدن می باشد کتاب (روانشناسی خستگی) psychology of fatigue Work effort and control انتشارات کمربیج سال ۲۰۱۳ خلاصه ای از این کتاب چرا یکی ۱۵ ساعت درس می خواند من چرا بعد از سه ساعت احساس خستگی می کنم که این موضوع چند هشدار دارد در بررسی این موضوع به یک مورد جالب رسیدهام خستگی دو جزء دارد جزء درونی من وقتی مطالعه می کنم حس می کنم خسته شدم و دیگر توانایی ندارم اما جالب است بدانید یک جز عینی دارد یعنی یک نفر دیگر کار کرد یا راندمان شما را می سنجد برای مثال تعداد زیادی مسئله به شما میدهند و میگویند آن را حل کن در آخر نتیجه را ببینند و و اینکه شما چند تا از آنها را حل کرده اید یا اینکه تعداد زیادی لغت هست که شما باید آن را یاد بگیرید و از شما در آن باب سوال پرسیده خواهد شد چیز عجیبی که متوجه شده ام این است که امیدوارم این پیام به دردتان بخورد امیدوارم این پیام به کار شما بیاید برخلاف آن هست گی درونی یک تنوع و گستردگی وسیعی در انسان وجود دارد گوشی ایرانی تنوع کمتری دارد خستگی عینی تنوع کمتری داردیعنی به نظر می رسد راندمان انسان ها تقریباً ثابت است ولی بعضی ها احساس درونی زود دست می دهد و به بعضی دیگر دست نمی دهد برای درک این موضوع مثالی می زنیم برای مثال کسی سه ساعت درس می خواند و می گوید بس است من دیگر نمی کشم فرد دیگر ۱۰ ساعت در حال مطالعه است قسمت زیادی از این تفاوت به خاطر خستگی درونی است حواستان باشد کسی که دارد ساعات زیاد درس می خواند راندمان ای که دارد شاید با شما برابر باشد یعنی وقتی مطلبی را که یاد گرفته با هم اندازه گیری و مقایسه می کنند می بینند که تقریباً اندازه بازدهی شان یکی است که میگویند احساس وجه درونی خستگی در بعضی ها کمتر است یعنی به صورت درونی احساس خستگی نمی کند و می بینند تقریباً اندازه همان آدمی که کمتر درس خوانده و برید و کسل شده است یاد گرفته است پس بنابراین شما تلاش نکنید ساعت خود را با دیگران برابر کنید و بسیاری از مواقع که شما نگران ساعت پایین مطالعه هستید بدانید که غلظت مطالعه شما بالا است که شما مثال این موضوع را در شیمی نیز داریم یک محلول ۱۰ درصد با یک محلول ۶۰ درصد حجم یکسانی داشته باشد دومی ۶ برابر اولی ماده موثر دارد به همین دلیل می توان گفت تراکم یادگیری بعضی ها بالاتر میباشد. پس این یک مسئله مهم در مورد خستگی است. خستگی دارای ظرافت هایی است که در کتاب روانشناسی خستگی به آنها اشاره شده است که باز کردن شان به جلسات محول می شود. بعضی از افراد خستگبی را به صورت ممتد تجربه میکنند یعنی سبک شان بدین گونه است که روزانه ۴ساعت مفید می توانند درس بخوانند بعضی افراد نیز هستند که روزانه چند ساعت درس می خوانند و روز بعد اصلا درس نمی خوانند سبک خط نقطه گویند اصولاً روند رسم الخط در یادگیری وجود ندارد به نظر میرسد که دارای چرخ های سینوسی است مدتی مغز دارای توان یادگیری بالایی است و دوره بعد وارد رکود میشود که متاسفانه به غلط میان مردم واژه دوقطبی بودن جا افتاده است راجع به این مسئله اینطور نیست چرا که بیماری دوقطبی بسیار شدید است. اینکه آدمی یک روز حالش خوب باشد یک روز بعد باشد یک روز سرشار از انرژی و روز دیگر بی انرژی باشد , که در مبحث خستگی به آن بسیار اشاره می شود خیلی از دانش آموزان یا دانشجویان هستند که می گویند ما چند روز درس خواندیم و چند روز توقف کرده ایم و مطالعه نکرده ایم که این چرخه سینوسی طبیعی است اشاره دیگری که می شود این است که وقتی شما دارای چرخ های سینوسی هستید اگر چرخه های سینوسی شما خیلی ارتفاع می گیرد برای مثال شما یک روز می گوید چقدر پر انرژی هستم و ۱۰ ساعت درس می خوانید گاهی اوقات برخی معتقدند که باید یک ترمز گذاشته شود یعنی پیشروی بیش از حد انجام نشود سعی کنید ارتفاعات طبیعی سینوسی در واقع کم باشد یعنی وجود داشته باشد صفر نباشد ولی کم باشد بنابراین باید از افراطیگری یادگیری پرهیز کرد قبلا راجع به پدیده دانی کروگر صحبت شده است که در لایو های قبلی موجود هست که الان یک اشاره گذرا به آن می کنم هرچقدر مهارت انسان ها کمتر باشد هر چقدر تسلط شان کمتر باشد لزوما این حس را ندارند که کمتر می دانند گاهی اوقات احساس میکنند که خیلی بهتر می دانند در واقع به مطالعات جاستین کروگر و دیوید دانیل برمیگردد که نشان داده بود وقتی شما در دهک پایین یادگیری هستید نمره خود را بالاتر از آن چیزی که می آورید تخمین میزنی مثلاً در دهک پایین شما فکر میکنید ۶۰% اول هستید در صورتیکه آنهایی که در دهک اول هستن نه تنها خود را در دهک اول نمی پندارند بلکه خود را در دهک های پایین تر تخمین می زنند. پس یک پیام مهم برای یادگیری موثر این است که باید ببینیم تخمین در یادگیری یا نمره ای که می آورید چقدر است یعنی اگر میخواهی وقت و انرژی بگذاری کن این قسمت را تکمیل کن وقتی شما آزمون می دهید ببینید نمره تان چند میشود قبل از اینکه نمره است اعلام شود و بعد زمان اصلاح حدس خود است یعنی به بررسی علل بپرداز چرا فکر میکردی نمره ات ۱۸ بشود و الان بعد از اعلام نتایج ۱۲ شده است این موضوع به پدیده دانیل کروگر برمیگردد و در واقع قدم اول یادگیری این است که عمق یادگیری خود را درست تخمین بزنیم کتاب دیگر که معرفی می کنم کتاب جالب و خواندنی the knowledge illusion :why we never think alone (وهم آگاهی یا وهم دانایی) نوشته استیو اسلومن و فیلیپ فرنباخ و چاپ ۲۰۱۷ که این کتاب اشاره جالبی دارد و میگوید بیشتر ما فکر میکنیم بیش از آنچه می دانیم، میدانیم و آزمایش های جالبی را نشان داده است آزمایش های ساده برای مثال سیفون دستشویی به چه شکل کار میکند اگر می توانی با رسم شکل کار کردن را نشان بده که در این آزمایش اکثر مرجم موفق نشده در صورتی که به پرسش آیا می دانید سیفون چیست همگی پاسخ بله دادهاند سوال دیگر این بود که دوچرخه چگونه کار میکند گفته بودند میدانم از طریق چرخ دنده گفته بودند چرخدنده را دقیق رسم کنید تقریباً اکثریت افراد دو چیز مهمی که این نویسنده و دانیل کروگر میگویند این است اگر شما می خواهید یاد بگیرید روش درست داشتن تخمین درست از عمق یادگیری می باشد یعنی بدانید شما چقدر مطلب می دانید سوال دیگری که الان مطرح میشود این است که و قبل از پاسخ بدانید که با کمال تاسف خیلیها پاسخ را نمی دانند چرا در تابستان هوا گرم و در زمستان هوا سرد است در آمریکا و خیلی جاهای دیگر در پاسخ به این سوال دانش آموزان گفته اند چرا که در تابستان زمین به خورشید نزدیکتر است در صورتی که این پاسخ اشتباه است پس چرا در تابستان ما در استرالیا زمستان هست؟ که این به دلیل زاویه تابش و در واقع نیمکره شمالی در مقابل نیمکره جنوبی است که اکثر افراد یک چیزی می دانند ولی در قضیه فرو نرفته اند پس نکته مهم این است سعی کنید عمق خود را بسنجید و این برای یادگیری موثر شما سودمند است ما در این مباحث چند اصطلاح را به کار می بریم راه سودمند برای شما این است که این اصطلاح ها را چه بسا انگلیسی شان را با خودتان تکرار کنید که برای تقویت زبان نیز خوب است. یک نکته مهم که اساس موفقیت تحصیلی است اگر سبک یادگیری آنقدر مهم نیست اگر تلاش این شکل کافی نیست افراد فکر میکنند که کیسه ساعت مطالعه خود را زیاد کنند و مثل آن فردی که ۱۲ ساعت مطالعه میکند به شب که ممکن است با این کار احتمالاً راندمان پایین بیاید مثل این است که طرف خودش را جادو کرده است در واقع اینها درد را حس نمی کنند این نیست که بدنشان قوی تر است پس رمز اصلی موفقیت در یادگیری موفق چیست اصطلاحی است که قبلاً نیز گفته شده استdelebrative practice (تمرین تامل گونه )مثلاً من چگونه بفهمم که به چه شکل باید درس بخوانم چگونه بفهمم عمق یاد گیری من چقدر است چگونه بفهمم چند ساعت در روز باید مطالعه کنم چه باید بگوییم این واژه بخش کوچکی از فعالیت ما را تشکیل میدهد یعنی اگر شما فکر کنی ساعات بیداری شما ۱۶ ساعت است و مشغول به انجام فعالیتی هستی شاید قسمت تمرین یادگیری (ناب ترین قسمت یادگیری) ۱ یا دو ساعت بیشتر نباشد و حتی وقتی سنوات افراد را بررسی میکنند آن قسمت delebrative practice تعیین میکند چه آنها در ده سال چقدر کار مفید انجام داده اند و چقدر ترقی خواهند کرد برای مثال در موسیقی در آمادگی برای امتحانات در جراح موفق شدن و در روان درمانگر موفق شدن سنجیدن است. اماdelebrative practice چه هست پاسخ این سوال خیلی ساده است شما وقتی تیراندازی را می بینید که تیر می اندازد ممکن است شما بگویید من روزی ۱۲ ساعت تیر می اندازم این گفتن به تنهایی کمک نمی کند باید وارد عمل شویم سپس برگردی خطای خود را اصلاح کنیم و دوباره و به جلو برویم و ببینیم چقدر اصلاح شده است این فرایندی که به صورت تأمل گونه با ذهن آگاه و فعال راندمان خودم را در مقایسه با کارهایی که انجام می دهم بسنجم و کارها را مرتب تغییر دهم تا به راندمان بهینه برسم را delebrative practice می گویند. و اساس موفقیت را ساعتdelebrative practice در روز می دانند. اگر شما بتوانید در روز یک یا یک و نیم ساعتdelebrative practice داشته باشید در دراز مدت بسیار ترقی خواهید کرد و بسیاری از افراد نخبه این راه را در پیش گرفته اند یک مثال از رشته روانپزشکی میزنم با مریض یک جلسه میگذارم و جلسه تمام میشود ممکن است دوستان بگویند من روزی ۱۲ ساعت مریض میبینم خب خوب است ولی آن چیزی که باعث رشد و پیشرفت می شود جز delebrative practice است. یعنی من مریض را که دیدم ارزیابی کنم این جلسه کدام قسمت ها به شما کمک کرد تفاوت جلسه قبل و این جلسه چیست فکر می کنی کدام یک از حرف های من به درد شما نخورد کدام حذف های من اذیتت کرد کدام حرف های من اثرگذار بود و هفته بعد دوباره این سوال ها پرسیده شود اما این مورد را در حوزه های مختلف می بینیم برای مثال شما میخواهید برای یک امتحان جامع آماده شوید چگونه درس بخوانم در تله سبک زندگی نیفت در تله اینکه من باید حتماً اراده کنم که روزی ۱۲ ساعت درس بخوانم نیفت که این خیلی ساده می باشد یک سری فرایندها را به اجرا در می آوریم که ببینی با واسطه آنها یادگیری چگونه است و بعد فرایند خود را دوباره اصلاح می کنی و دوباره امتحان می کنید تا اینکه به سبک های بهینه خود نزدیک خواهی شد. ممکن است با خود بگویید که بله این خیلی ساده میباشد ولی باید بدانید اکثریت افراد این کار را انجام نمی دهند اکثرا دنبال تصادفی پیدا کردن آن پدیده هستند در صورتی که تصادفی پیدا نمی شود شما با آزمون و خطا و تمرین باید آن را بپروراند نکته دیگر این است که اکثر ما دارای خطای دانیل کروگر هستیم وقتی مطلبی را مطالعه میکنیم خیال میکنیم که یاد گرفته ایم خیال میکنیم که عمقی گرفتهایم و نکته سوم به اینکه ما به خستگی خودمان به اینکه ببینیم راندمان راندمان نداریم خیال می کنیم داریم یاد میگیریم چرا که این ساعت ها را داریم هدر میدهیم و فقط برای دلخوشی خود است که با خود بگویید این ساعت ها را هدر نداده ام و در واقع هیچ اندازه گیری از یادگیری خود ندارید پس این چند راه حل می تواند برای ما کمک کننده باشد اما نکات دیگری هست که میتواند به شما کمک کند اگر شماdelebrative practice می کنید یک اتفاق می افتد باید مرتباً خودتان را با خودتان مقایسه کنید یکی از راه هایی که بسیار کمک می کند با افراد در یادگیری رشد کنند مقایسه خود با خود است نه اینکه خود را با دیگران مقایسه کنند یعنی آن روشی را که پیاده می کنید بفهمید چقدر به خودتان کمک کرده است در واقع self improvementبه جای comparison یعنی سنجش بهبودی خود به جای مقایسه کردن با دیگران وقتی سنجش بهبودی خود را هدف قرار می دهید به رشد بیشتری دست خواهید یافت. قبل از اینکه بفهمیم نمره شما چند شده است به جای اینکه بفهمید نفر چندم شده اید از این دید به قضیه نگاه کنید که نسبت به آن سری که با آن زمان وسبک مطالعه می کرده ام در مقایسه با الان چقدر فرق کرده ام. یک تعداد لغت و اصطلاح برایتان بگویم اگر دوست داشتید یادداشت کنید وبه آن فکر کنید در زندگیتان مثلاً هر جا که آمدید ببینید نمره شماچند شد، قبل از اینکه سریع بپرسیدنفر چندم شدم ،بیایید به این نگاه کنید که نسبت به دفعه قبل نسبت به آن دوره که روزی مثلاً چهار ساعت مطالعه می کردم ،اینطور مطالعه میکردم ،راه میرفتم و با خودم میگفتم، مقایسه با الان که ضبط کردم و با هدفون گوش دادم چقدر فرق کردم، یعنی به همین سادگی پس ما داریم اینجا داریم یک سری تکنیک معرفی میکنیم که دیگر مقایسه بهبود خود در مقایسه با دیگران اصطلاح دیگر را به شما بگویم این یک مقدار اصطلاح آن سخت است انگلیسی نیست ،لاتینی است ولی وارد ادبیات انگلیسی kont اولین بارآن را وارد کرد و مرد و مفهوم فلسفی دارد ولی در یادگیری آن را خیلی به کار میبرندsaperowdey یاsaperowdai Saperیعنی داشتنowdeyهم خانوادهodensitiهست به معنی جرئت یادگیری، جرئت دانایی در واقع میشود دیدن که خیلی از افرادی که نمیتوانند عمقی یاد بگیرند، یا نمی توانند به عمق یادگیری بروند مشکل شان این است میترسند ،از مواجه شدن با ناآگاهی خودشان ،یا از این است که پی ببرند مطلب درست رانفهمیدن یا درست نمی دانند عبا دارند در نتیجه همانطور که شما دیده اید مثلاً درس ها را میخواهی بخوانی میبینی که من زیاد نمیفهمم میبینی که من زیاد ریاضی را نمیفهممم زودکتاب را میبندی ،یا اصلاًبرنامه نگاه نمی کنی،وای این چیزها من رامیترساند راجع به کارهای عقب مانده، همین کار را می کنند پایان نامه ای که جامانده مردم این کار را می کنند،sabraowdeh یعنی جرات داشته باش و برو در گود و نترس واز این نا آگاهی خود ونترس از نادانی عبا نداشته باش من از این کتاب هیچی نمی دانم بزار شروع می کنم از یک جایی از کتاب شروع می کنم ببینم که چقدر می توانم یاد بگیرم پس این یک مفهوم دیگر است که می تواند به شما کمک به کند در واقع ترس از جستجوگری را کنار بگذارید و در واقع آن اجتنابی که خیلی ها دارند می گویند می ترسیم با اینکه مطالب را به آن برخورد کنیم چون مبادا پی میبریم که عمق دانسته های ما کم است واقعا وقتی دقیق فکر می کنم میفهمم که این را دقیق نفهمیدم فقط حفظ کردم خوب آره جوابش این است که این اولاً طبیعی است پدیدهdanemke rogle را داریم در مقابل این است که آنهایی که این ترس را ندارند و در واقع وارد این گود می شوند رشد بیشتری را تجربه خواهند کرد بازیک اصطلاح دیگر فهرست وار بنویسیم اینها امیدوارم که به دردتان بخوردeilojenafteranseteranseperansi این اصطلاح را،glovich glovich tomas مطرح کرد افرادی که اصولاً از یادگیری می ترسند onsaftheoppgerl را ندارندجرئت یادگیری ندارند متوجه شد که خیلی از آنها وهم شفافیت دارند وهم شفافیت یعنی چی ؟ من در بحث های قبلی در آن نقد کتاب mainvaiseclassnow classepeict صحبت کردم شما هم همینطور که می نشینی تصور این را دارید که دیگران روی شما زوم کرده اند، دیگران دست شما را خوانده اند، دیگران میدانند که در ذهن شما چه هست ،دیگران نقص شما را بسیار قشنگ متوجه هستند و یادت اگر باشد چند تا آزمون را مثال زدم آزمون پوشیدن آن تیشرتbari ma nilo یک تیشرت را فرد پوشیده بود و با آن تیشرت یک مقدار سبک بود رفته بود و در جمع شرکت کرده بود و بعد سوال کرده بود که فکر می کنید که چند درصدی یادشان است که شما آن را پوشیده بودید و آن درصدی که طرف ادعا کرده بود خیلی بیشتر از آن درصدی بود که واقعاً در ذهن دیگران بود این داستان درواقع elojenoffteransperasstiآن را میگوید، میگویند مااین تصورراداریم که دیگران خیلی متوجه نقایص ما، نادانی ما و نا توانایی های ما هستند یعنی ما تخمین ما ن از توانایی دیگران در درک و شناسایی ناتوانی ما بالاتر از آن چیزی است در واقع وجود دارد بیایید حالا سناریوها را در کنار هم بگذاریم و کنار هم نگاه کنیم شما تصور دارید که دیگران متوجه هستند که شما خوب قضیه را نمی دانید در حالی که خودت هم به یک آگاهی رسیدی متوجه هستید که عمق آگاهی ام در اینجا پایین است این دوتا دست به دست هم میدهند و شما یک رویکرد اجتنابی پیدا می کنید در واقع آنSaperowdey شما است که از دست میرود و در واقع شروع میکنید مسیر خودت را بستن و در واقع آن جرات یادگیری خودت را در واقع کاهش می دهی و این باعث می شود که نتوانینdel ebet pera tise را دنبال بکنی درصورتی که delebretperactice یا تمرین تحمل گانه راه اصلی شما برای رشد تان است باز تکنیک دیگری که خیلی کمک می کند دوستان چه هست؟ sefelegtionصفت انیمیشن برای خود توضیح بدهیم مشاهده کردند که وقتی انسان ها می آیند یک مطلبی را برای خودشان توضیح میدهند خیلی از این وقایع در آن حل می شود اولا آن احساس جرات این که به عمق بپردازد برای شان پیدا می شود، وحشت از این که مطلب عمیق نمیدانم، در مطالعاتی که صورت گرفته من یک مقاله ای هم هست خدمتتان معرفی می کنمindosenselentpesheneanmetasixtocs ، نوشته است heiranbistra ودرنویسنده هایش یک نفر خانم ایرانی هم هست به نام ریماه سلیمی از دانشگاه سیمان فریزر از از بریتش کلمبیا اجوکیشن حکایت هندی ویدیو صحبتی که این ها داشتن یک تکنیک خوب برای یادگیری موثر و مفید در واقع برای خود توضیح دادن استselfethepinection شما هر مطلبی را که یاد می گیرید شروع کنید برای خودت نیازی نیست که کسی در مقابل شما باشد و این را برای خودت توضیح بدی پس این هم یک نکته دیگر است دیگر چه چیزهایی داریم خوب بحث مان را ادامه بدهیم یک نکته دیگر پس ما داریم همه نکاتی را که در سال های اخیر که به نظر می آید آن متخصصین یادگیری عمقی به آن پرداختند راخدمتتان ارائه میدهم یک نکته دیگر هم دارد یادگیری، با حافظه کامپیوتر فرق میکند شما در حافظه کامپیوتر سعی می کنید که متمرکز و متراکم یاد بگیرید یعنی مطلب رادر واقع کاملاً خالص و بدون حواشی یاد بگیرید اما در ذهن انسان اینگونه کار نمی کند ذهن انسان با اصلreidansi یعنی اضافه کاری کار می کند یعنی اگر شما مطالب اضافه ای یاد بگیرید کمک می کند که به آن هسته مرکزی بهتر یادگیری بشود، عمیقتر یادگیری بشود ،شما وقتی میخواهی یک چیزی را روی کامپیوتر save کنی می آیی قسمت های اضافه اش را میزنی معتقدی که در حافظه جانگیرد یعنی چه حافظه را کامل پرنکند و این کار درستی هم است فایل های اضافه را پاک میکنید ، تصویر ها رابر می داریم ،مطالب اضافه را هم پاک میکنیم، که حجم آن کم میشود و این هم قشنگ تر در حافظه قرار بگیرد حافظه انسان اینگونه کارنمی کند حافظه انسان اتفاقاً با داشتن جوانب زائد و اضافه رشد میکند پس اگر شما می خواهید مطلبی را عمقی تر یاد بگیرید ،بهتر یاد بگیرید، نباید خلوص آن را بالا ببری،باید اضافه های آن را زیاد بکنید ،برای همین است که بعضی ها سوال می کند که خوب این مطلب در کتاب نیست، این مطلب که از آن امتحان نمی آید من برای چه یاد بگیرم من تمام هم و غمم را بگذارم آن مطلبی که از کتاب که از آن سوال می آیدو به صورت خالص هست آن را یاد بگیرم در صورتی که این یک خطای عمده است اگر شما میخواهی یک مطلبی را عمیق یاد بگیرید ذهن ما اینگونه کار میکند که هرچه استطال راههای نامربوط، هرچه استطال های اضافی که ممکن است نامربوط هم باشدکه ممکن بیشتر باشد آن هسته مرکزی محکم تر سر جای خود می ایستد، مثل این است که شما بگویید یک درخت برای اینکه محکم تر به ایستد باید هر چه که می تواند ریشه اش عمیق تر باشد، پس دانستن وجه تسمیه این یک اصطلاح است دانستن زبان های اضافه، دانستن حکایات، دانستن قضایای تاریخی، اصلاً چه شد که به این مسئله رسیدم دیدم که این ها را خیلی ها می گویندمثل آنهایی که درس می خوانند می گویند اسم چند دانشمند چه اهمیتی دارد، یا اینکه این داستان چگونه کشف شد چه اهمیتی دارد برو آن مطلب خالص را یاد بگیر متاسفانه در خیلی از کلاس ها سعی می کنن که آن خلوص نکات مهم را بگو ،نکات مهم را فهرست وار بگو، اگر شما می خواستید مغز تان را مثل کامپیوتر پرورش دهید ، هاردت پرنشود، حافظه ات پرنشود این روش درستی بود ولی حافظه انسان بسیار مبسوط تر است و در واقع چیزهایی بهتر در حافظه می ماند که شاخه و جوانب بیشتری داشته باشد پس راه حل اصلی یادگیری این نیست که یک کارآن راده بار به طور خالص شده ا ، مثل این هایی که یک چیزکه خلوصش را میبرند بالا مثل تغلیظ اورانیوم ،تقطیر یک ماده خلوصش بالاتر برود من آن خالصش را بخوانم نه اتفاقاً مغز هایی را بایدخواند که در آن dondensiداشته باشد ،اضافه داشته باشد، آنredondensiکمک می کند که این محکم سر جای خودش بماند و شما بعد از چند ماه که گذشت یاد یک جوک می افتید مربوط به آن قضیه است، یاد یک مسئله یا حکایتی می افتید که استاد تعریف کرد یا جایی خوانده اید که وجه tasmieh آن قضیه است من در CDهایی که ارائه میدهم، کارهایی که ارائه می دهم بعضی ها اعتراض می کردند شما چرا استاداینقدر به تاریخچه می پردازید ،آره ولی اگر با تاریخچه یاد بگیرید خیلی عمیق تر در ذهنت می ماند ذهن انسان از طریق این قلابهای جانبی رشد می کند و برای همین است اگر شماچند زبان بلد باشید ،اگر وجه های مختلف قضیه را ولو اگر مربوط به آن حوزه نیست بدانید و آن رابعضی ها اصطلاحاtereviمیگویند یا چیز های اضافه که ظریف است و خیلی کاربرد ندارد آن را بدانید آن هسته مرکزی محکم تر در مغز شما باقی می ماند خوب این یک مقدار منافات دارد با آن روشی که ما نظام های کنکور، تست کنکور، دانشگاه و آمادگی می گوییم آنها سعی میکنند اضافات را بزنند یک سری جزوه خالص به شما بدهند در نگاه اول راندمان شما بسیار بالاست ولی در دراز مدت میبینید که چیزی نتوانستید یاد بگیرید و روی آن گیر کرده اید خوب پس این هم نکته دیگری بود که ما در واقع به آن پرداختیم خوب پس اصل zidandensi را هم در ذهن داشته باشید این یک معنی دیگر هم دارد اگر شما چند بعدی باشید ، چند وجهی باشید ،در چند حوزه مختلف کار کنید، یادگیری تان عمیق می شود پس ببین این تکنیک نیست که من به طور خالص و متمرکز روی آن حوزه حرکت کنم، اتفاقاً تکنیک این است که من به صورت گسترده با استطال های متعدد روی آن حوزه حرکت کنم اینگونه شاید در کوتاه مدت کمی عقب بمانم ولی در دراز مدت من موفقیت بسیار بالاتری خواهم داشت کتابی بود که من قبلا خدمتتان معرفی کرده بودم که خوشبختانه ترجمه هم شده به نام ……………………………. نوشته۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ که ترجمه شده به نام گستره، عمق یا وسعت توسط نشر نوین و جناب آقای مهدی بغدادی و این صحبتش این است که چند بعدی باشید و یادگیری خود را خودرو چند بعدی کنید که این باعث می شود که بتوانید عمیقتر به مسائل بپردازید دیگر چه چیزهایی داریم پدیدهmatio،matioefect من matioefect را در در لایو های قبلی اشاره کردم به خصوص در لایو اقتصادی و اشاره ام بود matioefect این را میگوید برگرفته از انجیل متاع است در واقع حکایتی در انجیل متاع دارا ها دارا تر می شوند و فقرا فقیرتر میشوند و دیدند که در یادگیری هم این گونه است matioefect عمیق در یادگیری دارد و آن سوالی که اول جلسه خدمتتان گفتم چه میشود که بعضی از بچه ها درس خوانند و همش شاگرد اول هستند، همش تلاش می کنند و یک عده دیگر عقب می مانند همیشه میگفتند مسئله هوش، مسئله شخصیت، ولی یک سهم بسیار پررنگش به matioefect برمیگردد آنهایی که در یک رشته ،در یک حوزه، جلوتر هستند ولو به اندازه اندکی چون احساس خوب می کنند، چون احساس اول بودن می کنند، به آنها دلگرمی میدهد و آنها را جلوتر می برد و برعکس آنهایی که عقب تر هستند چون به جای اینکه خودشان با خودشان مقایسه بکنند، خودشان را با دیگران مقایسه میکنند ،انگیزه شان افت میکند و شروع به عقب رفتن می کنند پس خیلی از این هایی که آن جلو هستند ناشی از matioefect است و matioefect می تواند شما را در یک سال تحصیلی جلو بیندازد وقتی شما وارد یک حوزه می شوید از بقیه یک مقدار جلوتر هستید، یک مقدار درخشان تر عمل میکنید، توجهات به شما جذب میشود، دلگرمی ها هم به سمت شما می آید ،خودتان هم احساس دلگرمی می کنید و انگیزه هم در شما شروع به رشد کردن میکند ،شروع میکند به حرکت کردن و جلو می افتید چند matioefect را دقیقاً در آموزش کودکان متوجه شد ،مثلاً در کودکان دبستانی و راهنمایی سرعت خواندن یک matioefect بسیار مهم است یعنی آن بچه ای که یک مقدار سریعتر از بقیه می خواند نیاز نیست انگشتش را بگذارد زیر لغات و من و من کند و جلو برود چون سریع تر می خواندو سریع تر میتواند، در رشتههای دیگر را سریعتر یاد بگیرد و و جلوتر برود برای همین است که خیلی ها میگویند بچه دبستانی و راهنمایی دارید روان خواندن و اینکه بتواند با سرعت بخواندیک matioefect است بقیه را پشت سر خود می آورد در دانشگاه matioefect چیست ؟در دانشگاه در کشورهای غیر انگلیسی زبان، زبان خارجه است یعنی آن کسی که انگلیسی اش بهتر است یک matioefect خیلی عمیق دارند برای همین توصیه من به شما در سالهای اول دانشگاه این است که حتماً در زبان انگلیسی تسلط پیدا کنید چون باعث می شود که روان تر بخوانید و همین روانتر خواندن شما باعث میشود درسالهای بعد خودش را به این صورت نشان می دهد دیگران ممکن است تلاش بیشتری بکنند که همان مبحث آناتومی ،همان بحث روانشناسی، همان مبحث فیزیک را یاد بگیرند و این یک matioefect برای شماتون کار ساز میشود مضاف بر این دانستن آن زبان های مختلف اصلredandensi اصل زیاد بودن، اصل اضافه بودن ،را دامن میزند و این سوال می شود که چطور بعضی ها خوب یاد می گیرند برای اینکه اینها شاخه هایشان زیاد است تداعی های متنوع دارندوقتی شما خالص می آیید فرض کنیدکه می خواهند یک مطلب را برای شما تغلیظ می کنند و شما می آیید خالص آن را یاد می گیرید ممکن است که بگویید شما که خیلی راحت بود، یکی ،چند تا از آن را حفظ کردم رفتم و امتحان دادم دست این کلاس درد نکند ،دست این موسسه کنکور درد نکند ،ولی فراموش نکن این یادگیری به درد مغزمانمی خورد یادگیری که استطال های اضافه دارد این که اصطلاحاً لاتینی اش چه میشود ،اینکه چه کسی این راسزاشوار اولین بار گفت، این که در امپراطوری روم شکل گرفت ،اینکه یونانی ها این را می گفتند، ممکن است بگویید که اینها چه ربطی دارند چه فایده ای دارد اینکه همین اصطلاح در ورزش هم هست ،اینکه در بازی بسکتبال همین اصطلاح را به کار می برند این هم خانواده آن است که باعث می شود آرماتور وسط این هسته مرکزی محکم آنجا بماندپسredandensi با مخلوط matioefectمی تواند برای شما یک پیشرفت بسیار قابل توجهی را دنبال داشته باشد امیدوارم که خسته نشده باشید من می خواهم این ها را ادامه بدهم و باز هم گفتم که شیوه من این نیست در یک جلسه شما همه چیز را متوجه بشوید و هدف کم کم راجع به اینها بازهم صحبت بکنیم باز هم در آثار بعدی راجع به اینکه چگونه matioefect چگونه delebefectseچگونه در واقع آنeilozentranperansii آن وهم شفاف بودن را روشن کرد، اما بیایید ببینیم ، که به آن بحث برسیم من علاقه ندارم، من این نکات را گفتم، ولی نمی دانم که علاقه نمی آید، اصلاً علاقه نمی آید که من شروع به خواندن بکنم ،همینطور نشستهام ،درگیر نمیشوم، میلغزم و از روی آن رد می شوم، بقیه می آیند کتاب هایشان را باز میکنند با ذوق و شوق و ورق می زنند اول مهر است ،ذوق دارند واحد ها را نگاه میکنند ،درس ها را نگاه میکنند من عزا میگیرم ،من باید چه کار کنم جوابش این است که چه کار بکنم جوابش این است که من هم ingeat بشوم ،درگیر بشوم پس معما در ingeat است خیلی ها می گویند بابابچه ها یمان واقعا باهوش است، واقعاً با استعداد است، هرجا که رفته واقعا درخشیده است ،دل به کار نمی دهد ،علاقه ندارد ،یک گوشه نشسته، اصلاً یک طوری ورق می زند انگار که که اصلا گذر عمر را نگاه میکند ،من دلم می سوزد، آخر عزیز دل من این کارو می کنی، چرا به هیچی علاقه نداری،چرا همش خودت را سرگرم موارد بیخود می کنی، من چه کار کنم که این چرخ دنده هادرهم برود به هم گیر کند این سوالی است که می خواهم با این چیزهایی که خدمتتان توضیح دادم یک جواب معقول برایش پیدا بکنم این سوال را خیلی می پرسند ،این شایعترین است سوالی است که والدین تحصیل کرده همکاران می پرسند در مورد بچه شان، دانشجویان می پرسند من نمیدونم که این چرا اینجوری شدم مثل من علاقه ندارد، چرا حل می توانیم برایش پیدا بکنیم جواب های آن به شما داده ام داستانش این است این چند دقیقه فکر کنید که می خواهم جواب با این یافته ها به شما بدهم اولاً شما matioefect ندارید چون نسبت به بقیه عقب هستید گیر نمی کند، اگر شما هم یک درخشندگی داشتید یک جای یک اصطحکاکی برقرار می شد و گیر می کردید ولی matioefect ها دیگر جلو هستند، میخواهی فیزیک کار کنی میبینی که آنها خیلی جلو ترند ،می آیی که زبان یاد بگیری این یکی راخیلی بیشتر بلد هستند ،و حتی گاهی اوقات در ساختار خانواده میبینم مثلاً فرزندی که خودش را با سه خواهر و برادری مقایسه می کند آنها همه به phd و تخصص رسیده اند و این هنوز در قبولی کنکور درجا میزند چون آن matioefect راندارد مدام فاصله اش بیشتر میشود من چگونه میتوانم به این matioefect غلبه کنم ،به این بیانگیزگی چگونه غلبه بکنم، چند راه حل من به این افراد پیشنهاد می دهم ۱- بدانیدکه بخشی از به این matioefect برمیگردد که ندارید چون سرآمد نیستید، اگر مختصری سرآمد یا درخشندگی داشتی این انگیزه سریع تر می آمد ۲- اززاد گرایی بپرهیزید زاد گرایی یعنی اینکه انگیزه باید در آدم باشد یادتان هست گفتم که میچرخیم، میچرخیم تا آن مطلب مورد علاقه خود را پیدا کنیم آن طور پیدا نمی شود حتی بعضی ها هم میگویند آن طور عشق هم پیدا نمی شود، باید آن را بسازید پس من رفتم کلاس ثبتنام کردم خوشم نیامد ،من رفتم این واحد را برداشتم خوشم نیامد ،رفتم ورزش خوشم نیامد ،خوب برای اینکه درگیر نشدی و اینطور نیست که برحسب تصادف نیمه گمشده ات پیدا شود باید نیمه گمشده تراشیده شود که در آن گیر کند پس این که من به چیزی علاقه ندارم اینقدر صیقلی شده که گیر نمی کند بایستی این را بسازم ازاد گرایی بپرهیزیم استعداد ها کشف نمی شود علاقه ها کشف نمی شوند بلکه ساخته می شوند حالا اگه این را دوست داشتید به صورت نقل قول بنویسید علاقه انسان ها پرورش پیدا می کند پس این هم یک نکته است، پژوهش ها چگونه بوده ،پژوهشها علاقه را پرورش دادن شما تجسم کنید ،مثلا بعضی از حوزه هایی که علاقه در آن نداشتید و در آن علاقه پیدا کردید یک عده زیادی روی این ها کار کردند مثلاً یک قسمت زیادی پژوهش است راجع به ورزش قدرتی بانوان الان شما حتی در کشور خودمان خانم هایی را میبینید که دمبل میزنند، قاطر می زنند، و سنگین کار می کنند در صورتی که شاید چند سال پیش چه در ایران وچه در کشورهای اروپایی اصلاً میگفتند که اصلاً ورزش به ما نمی آید ،اصلاً به دستمان نمی چسبد، من برم باشگاه که مثلاً وزنه بزنم ، در صورتی که میبینی الان شکل گرفته یک عده نشستن که ببینین چگونه شکل گرفته است، و این رمز و رازش چه بوده است، دیدن یکی از آن موارد matioefect است وقتی خانم ها حس می کردند از نظر قدرت بدنی از آقایان پایین تر هستند در آن حوزه اصلا وارد نمی شدند من چقدر دمبل بزنم که تازه از ضعیف ترین همکلاسی مذکر خودم باز هم ضعیف تر باشم matioefect آنجا بوده راه حل چیست گفتم مقایسه با خود پس قدم بعدی به جای زاد گرایی، به جای تلاش برای پیدا کردن علاقه کاری که شما میکنید این است که در واقع خود را با خود مقایسه کردن selfepoofmentra سنجیدن ۳-کار دیگری بکنید تلاش خود را تعبیر مجدد بکن ،باز هم تعبیر بکن یادتان باشد من در در اینستاگرام خدمتتان یک مورد را معرفی کردم که بعضی از خانم هایی که نظافت اتاق های هتل را به عهده داشتند بعضی هایشان این را فقط به صورت کار دیدند و بعضی آمدند و گفتندورزش است که در آن کالری می سوزانید و حتی کالری سوزی را به آنها یاد دادند بعد از یک مدت دیدند که آنها هم از آن کارراضی تر بودند، هم کالری بیشتری سوزانده بودند، هم سلامت بیشتری داشتند، و شما بخشی از این قضیه را تمرین خود برای ارتقاء توانمندی خود حتی میگویندکه علاقه ندارم یعنی طرف می گوید ،ببین من هیچ علاقه ای به ورزش ندارم ولی این را شما تمرینی برای ingeat بودن و افزایش توانمندی خود ببینید پس این هم یک قدم دیگر است قدم دیگر این است که الان صحبت کردیمtabdearleh از دانستن نترس، از اقدام کردن نترس،justademnetti برودر گود اشکال ندارد ازاجتناب ترس ها روی خودت به ترس، دوری کن نیازی نیست به ترسی اینجا یک راه حل دیگر هم شما گفتم elojenoffteransperasstiآن وهم شفافیت بودکه همه افراد این وهم را دارند که مادرمنظر هستیم در منظر دیده دیگران هستیم و دیگران در واقع متوجه وضعیت و این تلاش ناراحت کننده ما خواهند شد اصلاً این گونه نیست شما را کسی ارزیابی و قضاوت نخواهد کرد ،خوب پس اینها می تواند به شما کمک بکند در همان مدل ورزش بانوان چیز های دیگری هم دیده بودند که من اینها را در صحبت های دیگری وارد کردم اینجا فقط فهرست وار به آن اشاره خواهم کرد تغییر محیط ،وارد شدن به شبکه همسالان، شما در واقع در شبکه همسالان هستید که آن انگیزه را دنبال می کنند به شما سرایت نامحسوس دارد من الان چندین جلسه است که در لایو این بحث را می کنم انسان موجودی است به شدت الهام پذیر و تاثیر پذیر است و حتی یک بحثی را مطرح کردم که یک مقداری دیدم که مورد توجه قرار گرفت در سایت های دیگر هم آنرا forwarde کردند کهemteieimodeing که در واقع وقتی شما شرایط محیط را عوض میکنی، ووارد یک محیط می شوید که در آن همسالان فعال هستند همسالان در واقع در آن تلاش میکنند یک مکشی ایجاد می کند و شما را به آن سو می برد از این هم راه حل دیگری شد که ما اینجا مطرح کردیم بازدیگر چه راه حلی وجود دارد؟ میگویم عذر می خواهم که حس می کنید همه اینها فهرست وار دارد مطرح می شود، یک راه رفتن به عمق ایجاد درگیر شدن این است که یک جاهایی مطرح کنیم این کانال هایی است که کم کم شما درگیر بشوید این geatment را ایجاد بکنید مسئله ملالت و bordemخیلی ها این صحبت را می کنند از کسالت و حوصله سر رفتن، گریزان هستند خیلی نگران هستند ،حوصله ام در کلاس سر میرود ،حوصله ام در این رشته سر میرود، رفتن در این رشته همچین شاد نیستم به نظر میآید ،حوصله سر رفتن یک عنصربسیار مفید در زندگی است و افراد خیلی زود از آن امتناع می کند وقتی شما دچار bordem می شوید، وقتی دل زدگی می شوید، حوصله اش سر می رود ،مکانیزم های خلاقیت تان به کار می افتد و در واقع شروع میکند به جوانه ساختن، ساختن یعنی شما می خواهی یک چیزهایی بسازی که این دو با هم گیر کنند شروع میکند راه حل هایی پیدا کردن، من فکر می کنم یکی از چیزهایی که باعث می شود خیلی از دانش آموزان، خیلی از دانشجویان رشد نکنند این که از حوصله سر رفتن، از پدیده bordem گریزان هستند میترسندکه حوصله شان سر برود عیبی ندارد ،بگذار حوصله ات سر برود وقتی حوصله ات دارد سر می رود درست است که حالت ناراحت کننده ای دارید ولی مغز شما شروع می کند به جوانه زدن ،خلاقیتش رشد می کند و کم کم در آن حوزه که هیچی نیست صاف صاف است جوانه یا پرزهایی پیدا میشود که این می تواند این ها را به هم متصل بکند انبوهی از پژوهشها اینجاهست که کارهایی که حوصله انسان را سر می برد، دلزدگی برای آنها ایجاد می کند، در دراز مدت می تواند به رشد علاقه شان منجر شود شما فکر نکنید تا رفتی در یک حوزه ای باید خیلی خوشم بیاید، ووووم من را بگیرد بگویم که نیمه گمشده ام پیدا شد ببخشید و آن را ادامه بدهم، نه دلت را می زند، احساس سرگشتگی دارید این اصطلاح را من قبلا صحبت کردمrezabownfectise یعنی دشواری های مطلوب دلم زد،، حالم گرفت، احساس کردم که خوشم نمی آید ولی آن کمک میکند که جوانه بزنی و شروع میکند که خلاقیت بالا برود چرا الان این پدیده کم است؟ خیلی واضح هست برای اینکه همش حواستان را سریع از بی حوصلگی مشغول می کندdisteraction هایتان زیاد حواس پرتی هایتان زیاد است اینقدر گوشی و شبکه های اجتماعی نمی دانم فیلم و کلیپ های مختلف هست که حوصله ات سر نمی رود یعنی تو دیدی که حوصله سر می رود سر کلاس یا وقتی که داری مطلب می خوانی سریع گوشی به دست میگیری شروع میکنی خودت را مشغول کردن و می گویی که زمان پرید اصلاً حواسم نبود ،نمیدانم که چطور گذشت در صورتی است که شما بگویید من رفتم باشگاه ورزش کنم و در باشگاه ورزش یک طوری دستکاری کردم این وزنه ها را سبک کردم راحت همه آنها را انجام دادم و تمام شد به قول معروف می گویند بنده خدا هدف از سنگینی آنها این است که یک مقدار درگیر بشود، چرخ دنده درگیر بشود، و رشد کند پس بیا از حوصله سر رفتن و bordemنترس خیلی ها را دارند این رامطرح می کنند میگویند که در جامعه مدرن امروز حوصله سر رفتن بچه ها و کم شده و این چیز خوبی نیست درست است که حوصله سر رفتن چیز بدی است ولی یک چیزی است که بالقوه است یعنی باعث می شود ذهن انسان راه بیفتد و شروع کند انگیزه و علاقه را بسازد و وقتی انگیزه و علاقه را ساخت کم کم آن جوانه ها درست میشود ریشه می دهند پس از bordemاجتناب نکنید این خیلی از چیزهای دیگر را هم توضیح می دهد مثلاً چرا حشیش بد است؟ من خیلی ها را دیده ام چه خانواده هایی که درمانده، مستاصل ،نگران مشاوره میخواهند ،مراجعه به بیمارستان می کنند این بچه من درس نمی خواند، هیچی انگیزه ندارد و این مال حشیش است و حتی این پدیده جا افتاده است که حشیش بی انگیزگی می دهد این را من نمی گویم که بخواهم راجع به حشیش صحبت بکنم خوب یا بدش را بگویم، می خواهم یک مکانیزم را برایتان روشن کنم آره حشیش بی انگیزگی می دهد ولی نه به صورت مستقیم اینگونه است که وقتی انسان ها بی انگیزه هستند وقتی حوصله شان سر میرود ،رنج و ناراحتی bordemیا حوصله سر رفتن را تحمل می کنند و سیستم شروع به جوانه زدن میکند ،وقتی جوانه میزند انگیزه اش شکل می گیرد یک matioefect پیدا میشود و انسان شروع به جلو رفتن میکند بعد خودش را با خودش مقایسه میکند ،رشد می کند و کم کم آن درگیر میشود اما وقتی شما حشیش میزنید، وقتی که ماده مخدر مصرف می کنید، میگویید خیلی سریع حالم خوب میشود، دیگر حوصله ام سر نمیرود اصلاً ساعت راحت می گذرد یعنی جلوی جوانه زدن را گرفتهاید پس حشیش به طورمستقیم مغزرا پوک نکرده خراب نکرده فرصت طلایی جوانه زدن را از شما گرفته یعنی به حوصله سر رفتن به عنوان یک فرصت طلایی نگاه کنیدکه یادگیری شما را عمق ببخشد خوب دیگر چه چیزهایی هست فقط یک مطلب دیگر می گویم و بعد از آن برای تان جمع بندی می کنم و مباحث را به جلسات بعد میسپارم اگر شما موفق هستید برای چه هست؟ این را چه کار کنم وقتی که از افراد می پرسید که خیلی خوب شما اینقدر خوب درس می خوانید، اینقدر خوب مطالعه می کنید ،اینقدر که رتبه در کنکور خوب شده ،دلیلش چیست؟ اکثریت این افراد می گویند تلاش خودمان بوده است و خوب درست هم می گویند زحمت کشیدن و آمدن دیدن که انسان هایی که تماما لاف تلاش خودشان را می زنند ماده ای هستند که همه به اراده خودشان به جایی رسیده اند این ها در دراز مدت آسیب می بینند امکان دارد که خیلی سریع بی انگیزه شوند بیایید اینجوری فکر کنیم یک توازنی در موفقیت به خودت ارائه بده در واقع اینطور بگو که موفقیت من مخلوطی است از شانس، فرصت های اجتماعی، کمک دیگران، تلاش وقتی اینطور به آن نگاه می کنیم به نظر می آید که آن خشم ها و بی انگیزگی های بعدی خیلی کمتر می شود بعضی ها رو میبینی که وقتی آمدن دانشگاه این حس را دارند این حس را دارند من بی انگیزه شدم و احساس می کنند که نمی توانند درس بخوانند وقتی از این افراد می پرسید آن سنی که درس می خواندی چه بود؟ تلاش میکردم، همت خودم بود ،باید بگویی، نه همش همین نبود در محیط توکسانی بوده که کمکت میکردن، بخشی ازآن هم شانس بوده یعنی همش از منشاآن خودت نبوده اینجا می تواند سرزنش را تغییر بدهد در نظریه سرزنش ما نکات خیلی جالبی داریم من بحث هایی را امیدوارم در نطریه سرزنش دنبال بکنم leame وقتی در زندگی بد می آوریم چه کسی را سرزنش کنیم خودمان را ،دیگران را والدین مان را ،جالب است آن سرزنشی که اتفاق می افتد در اکثریت مواقع افسانه گونه است مبنای علمی دارد، و بعضی از سرزنش ها کاربردی است و به درد شما میخورد، بعضی سرزنش ها مخرب هستند و شما را زمین میزند، خوب یک تعداد مطالب مختلف خدمتتان گفتم یک مقدار که شاید به نظرتان نامتنا جس باشد ولی خواهش می کنم تحمل بفرمایید و اجازه بدهید این جوانه بزند این مطالب در جلسات بعد در طی سال تحصیلی بیشتر به آن بپردازیم رئوس مطالب را در واقع در ذهن تان نگه دارید و اینگونه فکر کنید که مشکل چه هست؟ یک مرور سریع بکنم و بعد جلسه راقطع میکنم شما در جایی هستید میگویید که انگیزه نیست، حوصله نیست ،هر چه میگردم دلم را میزند، نمی توانم خوب درس بخوانم، زود خسته میشوم، من دارم برای شما یک چهارچوب رسم می کنم که این را حل کنیم این حل ساده ندارد پس بیاییم فهرست وار بگوییم ۱-حل ساده ندارد ۲-مدام تلاش نکن ،امتحان کنم ،این کارکنم ،آن کار کنم ،آمدی یک جا انگیزه پیدا شد ،انگیزه اینطور پیدا نمی شود ۳-پدیده را ذاتی نکن من زاتا از این بدم میآید من ذاتا از آن بدم میآید، من ذاتا به این علاقه دارم، انگیزه پروراندنی است ،کشف کردنی نیست ۴-matioefect در ذهن داشته باش اگر شما در یک چیزی یک مختصری جلو بیفتید این باعث می شود که گیر کند و بعد اصطکاک ایجاد کند و شروع کنید به رشدکردن۵- بسیاری از آن چیزهایی که در مورد شیوه افزایش عمق به شما یاد دادن کاذب است مثل سبک های یادگیری ، ۱۸ ساعت مطالعه کردن در روز، خیلی از اینها خطادر آن وجود دارد۶- خودت را با خودت مقایسه کن نه با دیگران۷- delebreateation تمرین تحمل گونه بهترین شیوه رشد است یعنی وقتی که گیر کرد من چگونه میتوانم مرتب عمق راافزایش بدهم۷- ما دچار چندوهم و خطای کاذب هستیم وهم این است که مطالب را عمیق می دانیم واینکه بر امور مسلط هستیم جرات داشته باش و بدان که نمیدانی و به عمق برو در واقع saperowder۸- وقتی میخواهی جرئت نکنی و به عمق بروی نگران حرف دیگران نباش، نگران ضایع شدن نباش،نگران اینکه وقتی دیگران بفهمند که عمقی نداری من وقتی رو کردم معلوم شد که آنقدر هم زبانم خوب نیست، آن وقتی که فهمیدن مطلب راعمیقتر نفهمیدم، اتفاقاً این با باز شدن، مواجه شدن است که به عمق می رود دیگران آن قدرت ذهن شمارا نمی توانند بخوانند ،فکر کنم که میشود ۹- سریع وارد گود شوید و هرجا که حس کردی این گیر کرد آن باعث می شود کهgastmen soaleti را داشته باش ۱۰-از مسئله این که حوصله ام سر می رود، دلم را میزند، و به من لذت نمی دهد، نگران نباش ،وقتی دلت می زند، به شما لذت نمی دهد ،حوصله ات سر میرود ،سیستم شناختی بسیار فعال است دارد سعی می کند در واقع به جوانه بزندو آن یکی از جوانه ها باعث می شود که این جا گیر کنی به جای اینکه حواس خودت را پرت کنی که حوصله ات سر نرود زودشروع کنی دلخوشی، سرگرمی ،مواد مخدر اجتناب سمت آن ها بروید حوصله از سر نرود بگذار که حوصله ات سر برود کم کم در آن جوانه ها رشد می کند و راه های را پیدا کردوبالاخره شکرگزار شانس هایی که آوردی باش سپاسگزار محیط است باش و همه موفقیت را مدیون تلاش و اراده خودت ندان آن اراده آزاد درست است که میگویند اراده آزاد باور داشته باشید من هرکاری که بخواهم می توانم بکنم انسان اگر بخواهد می تواند ولی خیلی موفق در آن وجود ندارد، خیلی سا زنده در نمی آید باید، استفاده از محیط بهینه می تواند روش آخر باشد یعنی اینکه خودت را در محیطی قرار دهی آن انگیزه را برایت ایجاد کند این یک بحث مختصری بود در مورد شالوده ای که من در برنامه های بعد دنبال خواهم کرد و مخاطبم آنهایی خواهند بود که میگویند ما چگونه خودمان را علاقه مند کنیم، بیشتر درس بخوانیم، عمقی تردرس بخوانیم، یک مقدار اگر باورتان این است هر حوزه ای را سریع رد شدن و متنوع رد شدن درست است ولی می خواهم این جوانه هایی را که ایجاد کردم و بعدا تمدیدش کنم ازmateoefect بگیر تا پدیدهgeatment برای پدیده اینگیجمنت جالب است کتاب دیگری را برای معرفی کنم کتاب جالبی است آن طرفی کارکرده از این دین بازان ممکن است بگویید چه ربطی دارد اعتیاد طراحی شدهmeisheinderglestan در واقع قمار ماشین یا قمار دستگاه های قمار در lastegasteنوشته natashowdowasho از دانشگاه pareinstonهسته کتاب بسیار معتبری در راجع به قمار بازی آنلاین و در واقع اساس قمار بازی چرا حالا این را گفتم برای اینکه آنهایی که قماربازی را خلق کردنadienshinbianiss اعتیاد طراحی شده است همان کاری که من و شما دوست داریم بکنند در شیوه مخربش را انجام می دهند شما به چیزی علاقه ندارید و می خواهند شما را به آن علاقمند کنند شما به درس و مطالعه علاقه ندارید آن می خواهد به یک شیوه علاقه مند کند که ساعتها بنشینی و یک مطلب را عمیق یاد بگیری یک عده آدمی که شاید قسمت خیلی درخشان و خوشرنگ سیاره ما نباشند این کار را در حوزههای دیگر کرده است یک آدمی که اصلاً به قمار علاقه ندارد چطور گیرش می اندازد یک کاری بکنیم که این حسابی مشتری بشود و بیاید حسابی پول خرج بکند و این کتاب در این باره است جالب که این فرد به نیت معرفی قماربازی ننوشته از این نوشته خوشش آمده، و مسائل را گفته ،چگونه bordemایجاد کند چگونه جوانه های کوچکی ایجاد میشود وقتی که جوانه های کوچکی ایجاد شد matioefect ایجاد کنیم طرف را گیر بندازیم و طرف فکر کند در این حوزه دارد پیشرفت میکند ،جلو میرود ،آنجا انگیزش ایجاد بشود، و بعد در آن ریشه بدواند، جالب است من خدمتتون گفتمmatadoremerdinabanton آن بزرگسالی مرتب ذهنیت مان عوض میشود که کاملاً طبیعی است اتفاقاً دید دیدن که در قمار همینگونه است و مهم نیست که قمار اصلی آن چیست این را سریع به آن منتقل نمیکند، می گذارند در حوزه های مختلف رشد بکند ،به حوزههای مختلف علاقه مند شود، یعنی جالب است نیمه تاریک سیاره به نظر می آید، که علاقه مند کردن انسان ها در جهت منافع خودش موفق تر از نیمه روشن است که انسان ها را به اندیشیدن علاقه مند بکنیم، به تحصیل علاقمند به کنیم، به کار مفید علاقمند به کنیم ،ولی می توانیم از تجارب آنها در این زمینه استفاده بکنیم خوب من اگر اجازه بدهید اجازه بفرمایید بحث رابه انتها میبرم امیدوارم این مطالب برای شما قابل استفاده بوده باشد و من قول می دهم بحث عدم قطعیت را به جلسات بعدی که این مطالب را بخواهیم با عمق بیشتر مسئله خستگی ،مسئله چگونگی درگیر شدن با یک مسئله ،چگونگی شکل گیری انگیزه و تاثیرات باورهای ما در مورد توانایی های خودمان دنبال خواهیم کرد تا جلسه بعد خدانگهدار