شماره 285: شناخت‌های جهت‌دار ما

پادکست دکتر مکری
مهر 1400

شماره 285: شناخت‌های جهت‌دار ما

پادکست دکتر آذرخش مکری
شماره 285: شناخت‌های جهت‌دار ما
Loading
/

متن پادکست

خب عرض سلام دارم خدمت شما دوستان و علاقمندان عزیز، با یک پژوهش تأمل‌برانگیز دیگه در خدمتتون هستم که من اسمی که براش انتخاب کردم، شناخت‌های جهت‌دار ما. حالا این عکسی هم که اینجا انتخاب کردم، به نوعی به محتوای این پژوهش برمی‌گرده که درباره اون صحبت خواهم کرد. فکر می‌کنم این پژوهش خیلی از درواقع ابهامات رو می‌تونه روشن کنه که چرا توی این مباحث مختلفی که یک بار هیجانی بالا داره مثل اثربخشی طب Alternative یا نمی‌دونم قضیه واکسیناسیون، گرم شدن زمین، درواقع مسائلی که به نوعی هم اخلاقیه، هم ایدئولوژیکه، هم عقیدتیه، به نظر میاد سیستم شناختی ما دچار خطاهای جدی و سوگیری‌های جدی‌ای میشه که می‌خوام در جریان این پژوهش، اون‌ها رو تا حدی به بحث بزارم. اسم مقاله‌ای که پژوهش اصلی هست و این محتوا رو از اون انتخاب کردم Motivated numeracy and enlightened self-goverment در واقع میشه گفت حسابگری انگیزه‌مند یا جهت‌دار و درواقع مدیریت خویشتن روشنگرانه. حالا اسمش خیلی گویا نیست ولی این اسم خیلی مد شده و تو خیلی از کتاب‌ها و مقالات دیگر به این قضیه استناد می‌کنند، یک کار جالب هست از DAN M. KAHAN، استاد حقوق دانشگاه Yale که در Behavioural Public Policy سال ۲۰۱۷ چاپ شده یعنی حدود ۴ سالی از چاپ این قضیه می‌گذره. خب، بزارین بحث رو اینجوری شروع کنم دوستان عزیز، ببینید خیلی مواقع شما ممکنه با اطرافیانتون دچار این چالش بشید که آیا طب سنتی اثر می‌کنه؟ آیا این جوشونده‌ها موثرند؟ آیا این روش Homeopathy اثربخشه؟ آیا Telepathy وجود داره؟ آیا واکسیناسیون که میگن اثر می‌کنه یا اینکه این یک توطئه هست که توسط یه عده طراحی شده برای اینکه مثلاً بشریت رو عقیم کنند یا کنترل کنند؟ بسیاری از این چالش‌ها برمی‌گرده به همین اسلایدی که شما در شماره ۴۴۰ یا اسلاید ۴۴۰ ملاحظه می‌کنید، یه لحظه به این تأمل کنید، این درواقع اساس تفکر علمی ما رو تا حد زیادی تبیین می‌کنه، ببینید وقتی شما با یک پدیده‌ای مواجه میشید که می‌خواید بدونید اثربخش هست یا نه، معمولاً ما دچار این خطا میشیم که مثلاً اشاره می‌کنیم آره این کارو انجام دادم بعد نتیجه گرفتم، حالا شما می‌تونی خلاقیت خودت رو به خرج بدی و برای اسلاید ۴۴۰ هر سوژه‌ای رو انتخاب کنی، رفتم واکسن زدم جلوی کرونا رو گرفت یا برعکس واکسن زدم، با وجود واکسن زدن بازم کرونا گرفتم، خیلیا که واکسن نزده بودن هیچیشون نشد یا نمی‌دونم امروز صبح اومدم، فرض کن مثلاً یه کار وسواسی انجام دادم و ماشین تصادف نکردم، خراب نشد و روزایی که این کار رو نکردم، ماشین خراب می‌شد، این باز می‌تونه اساس تفکر خرافی وسواسی رو تشکیل بده یا مثلاً اینجوری درس خوندم کنکور قبول شدم، اینجوری درس نخوندم کنکور قبول نشدم، پس ببینید تمامی این مطالب رو شما می‌تونید در قالب این ماتریکس ۲ در ۲ در نظر بگیرید یعنی یه زمانی شما یه فعلی رو انجام میدی، یا اثر می‌کنه یا نمی‌کنه، مثلاً شما فرض کنید یک دمنوش می‌خوری، داروی Homeopathy می‌خوری، سردردت خوب میشه یا نمی‌شه، پس شما یه اثر کردن داری، یه اثر نکردن یعنی دو ستون عمودی داری، باز یه زمان دیگه هست که یه فعل رو انجام نمیدی و باز ببینی اون اثر اتفاق می‌افته یا نمی‌افته، قسمت زیادی از پژوهشگران تفکر نقاد و خطاهای شناختی از این اسلاید استفاده می‌کنند که خطاهای شما رو نشون بدن، میگن بسیاری از مردم متکی به این هستند که وقتی یه فعلی رو انجام میدن و اثر می‌بینند به این نتیجه می‌رسند که رابطه علی و معلولی بین اون دو تا وجود داشته و اون عمل باعث اون اثر شده در صورتی که غافل از این هستند که شما تنها و تنها، دقت بفرمایید دوستان عزیز، زمانی می‌تونی همچین قضاوت علمی‌ای بکنی که علاوه بر اون چهارخانه‌ای که درواقع اثر و انجام فعل رو توش بررسی کردی، محتویات سه خانه دیگر رو هم داشته باشی، یعنی زمانی که اون کار رو انجام دادی ببینی چقدر موارد اثر نکرده، زمانی که اون کار رو انجام ندادی باز ببینی چقدر اون اثر رو دیدی و جالب‌تر از اینه که زمانی که اون کار رو انجام ندادی چند دفعه اون اثر رو ندیدی؟ پس اینی که میگن ما مثلاً جوشونده خوردیم، دمنوش خوردیم، رفتیم نمی‌دونم یه خواب دیدیم این خوابه اتفاق افتاد، زمانی می‌تونی اثر درواقع یک ادعای علمی بکنی که بگی که آره من مثلاً خواب دیدم و بعد اون واقعه اتفاق افتاد درسته، خیلی مواقع هم هست شما خواب دیدی و اون واقعه اتفاق نیفتاده، بسیاری از مواقع هست که شما خواب ندیدی و اون واقعه اتفاق افتاده و یه سری موارد هم هست که نه خواب دیدی و نه اون واقعه اتفاق افتاده، زمانی که این چهار تا رو داشته باشی شما می‌تونی قضاوت بکنی که آیا این قضیه با هم همبستگی داره یا نه. حالا رفتیم اسلاید ۴۴۱، اونایی که یه ذره ریاضی‌هراسی دارند هول نکنند، اون چیزی که اون بالا هست خیلی ساده است، درواقع داره این رو میگه، میگه شما زمانی می‌تونی ادعا بکنی که انجام اون فعل، رابطه عِلّی با انجامِ…عه در… رسیدن به اون اثر داره که این چهار مورد رو شما در نظر بگیرید، حالا این چهار مورد یعنی چی؟ درواقع میشه گفت احتمال یا درصد مواردی که کار رو انجام دادی، یعنی اون Effect رو انجام دادی، اون Cause بوده و اون نتیجه رو دیدی، این C مخفف Cause هست و E مخفف نتیجه است، منهای اون درصد مواقعی که اون کار رو انجام ندادی و اون نتیجه رو دیدی، اگر بخواید ریاضی بنویسید درواقع زمانی می‌تونی این کار رو بکنی که بگیم مجموعه موارد A تقسیم بر مجموع A و B، منهای C تقسیم بر C و D، اگر این پاسخ یعنی دلتای P (∆”P” ) این احتمال مثبت شد، اونموقع شما می‌تونی ادعا کنی که اثربخشی‌ای وجود داره، در غیر این صورت وقتی اینا صفر بشه یا منفی باشه، معنیش اینه اون کار شما اثربخش نیست، پس باید دلتای P (∆”P” ) شما بزرگتر از صفر باشه تا شما بگی اون کار اثربخش بوده. باز یه مقدار وقتتون رو می‌گیرم ممکنه خسته بشید ولی این مهمه، پس دقت کنید اگر من خواب دیدم و فرداش ماشینم تصادف کرد، این دلیل نمیشه، باید مواردی رو که خواب دیدی و ماشین تصادف نکرده، به اضافه مواردی که خواب ندیدی و ماشین تصادف کرده یا نکرده اینا رو هم داشته باشی، وقتی اینا رو از هم کم می‌کنی و طبق اون معادله عمل می‌کنه، اگر دلتای P (∆”P” ) به صورت معنی‌داری مثبت بود، اونموقع شما می‌تونی بگی بین اینا رابطه وجود داره، حالا بیایم مثلاً یه مثال عددی براتون بزنم، فکر کنید مثلاً تزریق یک واکسن یا استفاده از یک دارو یا یک فرایند، مثلاً رفتیم شوک دادیم برای درمان افسردگی یا دارو خوردیم برای خارش پوست یا اینی که هر چیز دیگه‌ای می‌تونه باشه، این شکلی درس خوندیم به این موسسه پول دادیم و کنکور قبول شدیم، همه این‌ها می‌تونه در قالب این چهارخانه دیده بشه، فکر کنید ۸۰ مورد اون کار رو انجام دادید، ۲۰ مورد اون کار رو انجام ندادید، تو اون ۸۰ باری که اون کار رو انجام دادید ۶۴ بار نتیجه گرفتید و ۱۶ بار نتیجه نگرفتید، در مقابل ۱۶ بار که انجام ندادید نتیجه گرفتید و چهار بار درواقع انجام ندادید و نتیجه هم نگرفتید، حالا اگه همه این‌ها رو توی اون فرمول قبلی که اینجا گفتم خدمتتون گذاشتم قرار بدید، متوجه میشید که جواب صفر میشه پس شما وقتی همچین الگویی رو نگاه می‌کنید و همینجوری به قول چیز، دیمی نگاش کنی ممکنه یه احساسی داشته باشی که عه… این مثل اینکه عمل می‌کنه! نگاه کن ۸۰ بار این کارو کردم ۶۴ بار نتیجه گرفتم، ولی اون سه تا خانه دیگر رو ممکنه شما در نظر خودت نیاری و به نظرت خیلی بی‌اهمیت بیاد، مثلاً همون خونه‌ای که انجام ندادی و اثرم نکرده، یه عدد ۴ داری و اینجا به این نتیجه برسی که ببین یه چه ۶۴ پررنگ داریم، پس این کاری که من انجام دادم اثربخش بوده، در صورتی که این کاملاً می‌تونه خطای ذهنی شما باشه. خب، حالا ببینید بیشتر موارد در علم میان محاسبه می‌کنند ولی ما معمولاً محاسبه نمی‌کنیم، دِیمی میگیم، دَر و اطراف رو نگاه می‌کنیم، مثلاً همین داستان واکسیناسیونو نگاه کن، سریع تو ذهنتون مرور می‌کنید فک و فامیل، دوست و آشنای اونایی که زدن و کرونا نگرفتن، این میشه اثربخشیش، چون اثربخشیش میشه نگرفتن کرونا، اونایی که زدن و با وجود اون کرونا گرفتن، این میشه درواقع انجام فعل و ندیدن اثر و موارد دیگه، شما همینجوری دیمی اینا رو تو ذهنت رد می‌کنی و بعد یه نتیجه‌ای می‌گیری که آیا اثر داره یا نداره؟ سیستم شناختی ما اینجوری عمل می‌کنه. منتها بسیاری از روانشناسان و متخصصین علوم شناختی اومدن گفتن نگاه کن، شما همین اسلاید ۴۴۳ رو نگاه کن، اگر این رو بیای محاسبه‌اش کنی، درست اندازه‌گیری کنی، متوجه میشی که این بی‌اثره این فعل شما، حالا این اعداد دیگه هم براتون می‌ذارم فرقی نداره ولی هر موقع اون اعداد به اون صورت دربیاد که درواقع A تقسیم بر A به اضافه B، منهای C تقسیم بر C به اضافه D، صفر یا کوچکتر از صفر باشه، نشون میده اون فعل شما اثربخش نیست که البته باید حجم نمونه‌اتون هم مقدار کافی باشه، خود اون تصادفی به دست نیومده باشه ولی با این حال چرا حالا این اهمیت داره این جدول؟ اسلاید بعد رو نگاه کنید، ببینید این خطای مشهور مولر لایره، اون دو خط افقی با هم برابرند و شما می‌تونی خط کش بزاری، این رو همتون دیدید ولی همینجوری که دیمی نگاه می‌کنی این حسو داری که خط بالایی طولش بیشتره، دانشمندان اینو میگن، میگن هنگام نگاه کردن به همین جداول، شما دچار همین احساس‌های خطا میشین، خیلی از مواقع ما جدول رسم نمی‌کنیم، محاسبه نمی‌کنیم، ذهن ما یه میانگین تخمینی می‌گیره، شما تو خیلی از موارد تو زندگیتون میانگین تخمینی می‌گیرید، چند تا مهمون دارید؟ چند نفر تو سالن بودن؟ امروز چقدر تو ترافیک موندید؟ همینجوری هم راجع به اثربخشی‌های اطرافتون نظر میدید، مثلاً اون مواردی که خودتون دمنوش خوردید و سردردتون خوب شده یا اون مواردی که نخوردید و با وجود این خوب شد و وقتی شما همینجوری دیمی می‌گیرید، خیلیا میگن مثل خطای مولر لایر شما دچار خطای اندازه‌گیری می‌شید، این مولر لایر رو مگر اینکه شما خط‌کش بذاری متوجه بشی ولی همینجوری یه تازه‌کار باشی میگه خب معلومه اون خط بالایی طویل‌تره، شما هم همچین اسلایدی رو نگاه کنی، بگی مثلاً فرض کنید یه کاری بوده ۸۰۰ بار من انجام دادم، تو ۶۴۰ بار نتیجه گرفتم در صورتی که ۲۰ بار انجام ندادم و ۱۶ بار نتیجه گرفتم و چهار بار نتیجه نگرفتم، این باز تو همون فرمول قرار بگیره، شما متوجه خواهی شد که بی‌اثره ولی دانشمندها اومدن مثل مدل خطای مولر لایر چند تا چیزو پیدا کردند، مثلاً دیدن اگر دفعات انجام فعل شما نسبت به دفعات انجا… عدم انجام فعل زیاد باشه، شما مثل همون خطای مولر لایر احساس می‌کنی که این قضیه موثره، مثلاً من در اینجا این رو رسم کردم، شما ببین ۸۰۰ بار انجام دادی، ۲۰ بار انجام ندادی، این اهمیت نداره، این ۴ تا پاسخ اهمیت داره، خب از همین‌جا شما می‌تونی بفهمی تو چه جاهایی ما ممکنه دچار خطای شناختی بشیم؟ زمانی که یه فعلی رو زیاد انجام میدیم، من هر روز مثلاً دارم این کار رو انجام میدم و دارم هر روز به مقدار زیادی نتیجه می‌گیرم، میگن آره ممکنه به ذهن خودت این همبستگی خیلی قوی بشه، شما ببین همبستگی هی قوی و قوی‌تر میشه، ۸۰۰ بار انجام دادم، ۶۴۰ بار نتیجه نگرفتم ولی مهم اون ۲۰ باریه که انجام ندادی و نتیجه گرفتی و درواقع ببین همون نسبت رو شما در همین‌جا داری ولی این دانشمندان متوجه شدند هر چقدر شما این عدد انجام فعل رو نسبت به عدم انجام فعل بالا و بالاتر ببری و این نسبت رو از اون جهت قوی بکنی، امکان اینکه طرف این احساس کاذب، خطای مولر لایری پیدا کنه که آره اثربخشه بیشتر میشه، خب همین‌جا شما نگاه کن، ببین کجاها شما در تله شبهِ علم و خرافات و اینا گیر می‌کنی؟ مثلاً باید شما فعل‌هایی باشه که زیاد انجام بدی، دقت کردین بسیاری از این درواقع طب‌های مکمل، اون‌هایی که می‌بینی اثربخشی علمی تو مقالات نداره ولی به ذهن مردم میاد اثربخشه، اوناییه که راحت انجام میشه، سهل‌الوصوله، شما یه نمی‌دونم عرق نسترنی، شربت گیاهی‌ای، چیزی رو راحت می‌تونی هر شب مصرف کنی، در نتیجه عملاً تعداد انجام فعل میره بالا ولی اگر به گونه‌ای باشه که موارد عدم انجام فعلت زیاد باشه توی تمرین‌هات و انجام فعلت کم باشه، این خطای شناختی رو نمی‌کنی، زود می‌فهمی، برای همینه که برای چیزهای عجیب‌غریب، وقایعی که درواقع شما خیلی نادر اقدام به انجام یه کاری می‌کنی، شما کمتر دچار این خطای شناختی، دوباره کجا هست که ذهن ما دچار این آشوب می‌شه؟ زمانی که موارد اثر نسبت به عدم اثر زیاد باشه، شما فکر کن باز این جدولو نگاه کن، باز تو این جدول شما نگاه کنی، شما همینجوری میگن دیمی حالا عذر می‌خوام یِلخی نگاه کن، بگو این اثر وجود داره یا نه؟ شما نگاه می‌کنی آره دیگه وجود داره، ۶۵۶ بار انجام داده، ۶۴۰ بار نتیجه گرفته پس این اثر وجود داره، پس ببینین نسبت عمودی و افقی، هر چقدر نسبت اثر به عدم اثر یا انجام به عدم انجام بیشتر باشه، به صورت کاذب شما خیال می‌کنی اثر داره، شما اینجا نگاه می‌کنی ببین ۶۴۰ بار من نتیجه گرفتم، میگه آره ولی اون خط پایینم نگاه کن، عدم انجام اونم ۱۶۰ بار نتیجه گرفتی، پس اگه اینا رو تو همون فرموله بزاری بی‌اثر میشه، این چه مواقعی اتفاق می‌افته؟ مواقعی که عدم اثربخشی یه پدیده نادر است مثلاً شما فکر کن بگی که من هر روز صبح پا میشم نمی‌دونم یه دمنوشی می‌خورم زلزله نیاد و عملاً هم نمیاد، چون شما حساب کنی اکثر موارد زلزله نمیاد، شما در روز، در سال، چند بار زلزله میاد؟ پس شما ممکنه هزار بار، این عدد شما مثبت باشه، اینجا دو بار منفی باشه، این زمانیه که اون فعل رو انجام دادی، اون دمنوش رو خوردی یا اون فعل خرافی رو انجام دادی و زلزله نیومده و درواقع چون این نسبت این کسر که الان من با Cursor نشون میدم، باید یه لحظه به تصویر نگاه کنید، هر چقدر این عدد بزرگتر باشه و این عدد کوچکتر باشه اون خطای کاذب بیشتر اتفاق میفته، پس شما متوجه میشید که شکل‌گیری خرافات یا ارتباطات کاذب زمانی هست که اثر نسبت به عدم اثر یا انجام فعل نسبت به عدم انجام فعل، یک عدم تقارن داشته باشه و خیلی بالا باشه، همینجوری دیمی افرادی که سواد ریاضی کمتر دارند یا آمار و احتمالات رو مسلط نیستند خیلی سریع نتیجه می‌گیرند که آره این اثر داره، این اثر داره، حتی می‌تونن بگن اثربخشی این از قبلیه بیشتر بود ببین ۶۴۰ بار نتیجه گرفته، اون پایین فقط چهار بار عدم اثر داریم ولی حواسشون نیست که وقتی توی تناسب میزاری، همون عدد به دست میاد، اما دوستان عزیز درواقع وقتی من دارم این رو مطرح می‌کنم، شما متوجه می‌شید که بخش زیادی از وقایعی که در اطراف ما می‌افته با همین قابل توضیحه، باز مثال دیگر رو نگاه کنید بیایم این عددها رو حالا هر دوشون رو به سمت شدیدی افزایش بدیم، انجام هزار بار اثر بده و ۱۰ بار اثر نده، این خیلی ممکنه این ارتباط کاذب و خیالی رو تقویت بکنه در صورتی که بازم نتیجه همین رو شما نگاه کنی تو همون فرمول بزاری هیچ فرقی نداره، بازم همون اثربخشی بی‌اهمیت هست و صفر هست یعنی دلتای P (∆”P” ) مساوی با صفر میشه ولی اینو دیگه نگاه کنی هر کسی نگاه کنه میگه بابا داره داد می‌زنه اثر کرده دیگه و هر دفعه اون کارو انجام دادم اون اثر رو دیدم، جوابش اینه که آره اون چند بار معدود، خیلی معدود مواردی که انجام ندادی و اثر کرده بی‌نهایت مهمه و همچنین اون چند بار اثر نکردنه مقایسه‌اش کنی با چند باری که عدم فعل را انجام دادی یعنی اینجا ببین این اعداد خیلی گم میشن ۱۰ و ۱ و این اعداد خیلی تو ذهن میاد به خصوص اون هزارباره، هر چقدر ما به این میریم خطای ذهنی ما در درک قضیه بیشتر می‌شه. من فکر کنم یه لحظه برگردم به اسلاید ۴۴۷، این تو وضعیت کرونا خیلی اهمیت داره چون ببینید اکثریت افراد کرونا نگرفتند کرونای علامت‌دار که دچار عوارض جدی بشن و خوشبختانه اکثریت افراد فوت نکردند یعنی یک اقلیتِ یکی دو درصدی هست پس شما می‌بینید چقدر بازار این خیالات و درمان‌های خیالی رشد می‌کنه یه دلیل اصلیش میگن اینه، میگن شما وقتی این قضیه رو در ذهنت نگاه نمی‌کنی دیمی نگاه می‌کنی این حسو پیدا می‌کنی، حالا فکر کن یه روشی باشه که این ۵۰ باشه، این ۵۰ باشه، این ۵۰ باشه، این ۵۰ باشه، در این صورت شما با یه نگاه گذرا متوجه میشی که بابا اثر نمی‌کنه دیگه، نصف موارد اثر کرده نصف اثر نکرده برای همینه که هر چقدر نسبت اثر به عدم اثر یا انجام فعل به عدم انجام فعل به هم نزدیک‌تر باشند، ذهن شما ممکنه که بتونه قشنگ‌تر این قضیه رو تفسیر بکنه ولی اینجور مواقعی تو این چاله‌های سوگیری قرار می‌گیره. برای اینکه بهتر راجع به این مطلب آشنا بشید و مسلط بشید یک کتابِ خوب هست می‌خوام خدمتتون معرفی بکنم، البته کتاب رو جداگانه معرفی خواهم کرد و بحث‌های دیگری رو از فصل‌های اون انتخاب خواهم کرد، کتاب روشنگریست به نام pseudoscience، The Conspiracy against science، در واقع میشه علم کاذب، توطئه بر علیه علم، یک کتاب بسیار خواندنی مال سال ۲۰۱۸ هست، آلیسون کافمن Allison B. Kaufman و James C.Kaufman اون رو ویراستاری کرده و فصل‌های خیلی خوبی داره که چه جوری این علم‌های کاذب رشد می‌کنند و مردم گول می‌خورند و پشت این گول خوردن‌ها چیه؟ یکی از فصل‌هاش به صورت مبسوط همین نظریه رو ارائه کرده، خب پس تا اینجای کار هیچ ربطی به مقاله‌امون نداشت ولی برای اینکه مقاله رو درک کنید باید با این قضیه آشنا می‌بودی که چگونه ذهن ما اون درواقع ماتریس دو در دو رو لحاظ نمی‌کنه و فقط اون موردی که انجام دادم و نتیجه گرفتم رو می‌بینه و هر چقدر این ارتباطش قوی‌تر باشه یک ارتباط خیالی تجسم می‌کنه که علی و معلولیه و وجود داره، همبستگی معنی‌دار وجود داره، البته ممکنه بعضی از شما این ایراد رو بگیرید که بازم اون دلیل علی و معلولی نمی‌شه، این دلیل همبستگی معنی‌دار میشه، آره یعنی حتی یه پله هم هنوز پایین‌تره ولی اون مواردی که خدمتتون گفتم اصلاً نشون میده همبستگی معنی‌داری هم وجود نداره، من، بررسی‌هایی که کردن، من اگر باز دو سه تا اسلاید برگردم عقب، دیدن خیلی از مواردی که افراد تصور می‌کنند چیزی به نام تله‌پاتی وجود داره، مثلاً من یه جا می‌شینم بعد الان میگم فلان‌کس زنگ می‌زنه و بعد زنگ می‌زنه، از همین برگرفته است. اومدن بررسی کردن تعداد دفعاتی که شما در روز فکر عزیزانتونو می‌کنی بسیار زیاده یعنی انجام فعل بسیار بالاست و درواقع شما اون خطاهایی که شما مرتکب میشی یک ارتباطی می‌بینی وقتی دوستان و آشنایان هم به شما در همون لحظه زنگ می‌زنند و درواقع شما یک احساس کاذب ارتباط می‌بینی یا همبستگی می‌بینی بین اونا ولی اگر قشنگ بشینی این رو رسم کنی، شاید اولین‌بار کسی که این کار رو کرد فروید بود که زمانی که رفته بود برای دوره آموزشی نزد شارکو در پاریس، دفترچه یادداشتی رو برداشته بود و به خانمش گفته بود که بیا هر روز وقتی اون لحظاتی که به هم فکر می‌کنیم چه مثبت، چه منفی، چه می‌ترسیم چه وحشت می‌کنیمو یادداشت کنیم و بعد ببینیم چندتاشون با هم همخوان می‌شه؟ یعنی من اون فعل رو انجام دادم و شما هم دقیقاً همون زمان همون حسو داشتید و وقتی دفترچه‌هاشونو می‌ذارن کنار هم وقتی برمی‌گردن پیش هم، چون اون زمان این وسایل ارتباط جمعی نبوده دیگه، دفترچه‌ها رو روبه‌رو میزارن می‌بینند هیچ معنی‌دار نیست و تو همچین ماتریسی بزاری صفر در میاد، متاآنالیزهای (meta-analysis)شدیدی هم که سال‌های قبل انجام شده از جمله سال ۲۰۱۲، یک متاآنالیز بسیار بزرگی انجام شده، نشون داده هیچ‌کدوم از اون موارد تله‌پاتی معنی‌دار نیستند و درواقع شما بیشتر این اثر خیالی رو می‌بینی و یک خطای ذهن هست ولی این اساس بحث ما نیست، بریم ادامه ببینیم نکته‌ای که توی این مقاله داره چیه؟ چون ما گفتیم درواقع جهت‌دار بودن ذهن. DAN KAHAN به یک انشقاق یا یک افتراق مهم در علوم شناختی و رفتاری اشاره می‌کنه، سوالش اینه شما تو اطراف خودت آدمای خرافی می‌بینی، آدمایی می‌بینی که دنبال ضد علم می‌رن، درگیر این مداخلاتی میشن که علم می‌گه بی‌ارزشه، میگه اون معنی‌دار نیست یعنی درواقع دلتای P (∆”P” )شو که محاسبه می‌کنه صفره ولی چی میشه یه عده بهش باور دارند؟ میگه الان بین متخصصین علوم رفتاری یک تمایز یا دوگانگی پیدا شده، یه عده به نظریه ICT معتقدند و یه عده به نظریه SCT، SCT چیه؟ Science comprehension thesis یا نظریه درک علمی، این نظریه این و میگه، میگه وقتی شما اطرافت آدمای خرافی می‌بینی، آدمایی می‌بینی که علم رو قبول نمی‌کنه، هر چقدر بهش میگی ببین واکسن معنی‌دار موثره، صاف برمی‌گرده می‌گه خب آره من، فلان‌کس نزده بود هیچیشم نشد در مقابل فلان‌کس زده بود و این گرفت و مبتلا شد، تازه خیلی هم بد مبتلا شد پس من نمی‌زنم. این شاید به این دلیله که این سواد یا توانایی بررسی دقیق این ماتریس دو در دو رو نداره یعنی از نظر علمی و شناختی از بقیه پایین‌تره، پس دلیل بروز ضد علم و خرافات، خطای شناختی افراد از ماهیت نداشتن مهارته، اینا همونایی هستند که میگن تو جامعه باید خطاهای شناختی آموزش داده بشه و مروجین تفکر نقاد هستند یعنی به آدما بیایم همینا رو آموزش بدیم، ببین شما ۱۰۰ دفعه یه کاری رو کردی، ۹۸ دفعه نتیجه گرفتی این معنیش نیست که این دو تا با هم علت دارن، باید ببینی چند بار انجام ندادی و باز نتیجه گرفتی یعنی خودش خوب شده، بسیاری از بیماری‌ها خودشون خوب میشن ولی شما تصور می‌کنید که اون اقدام شما بوده. این رو بگم این فقط در مورد علوم آلترناتیو نیستا، بخش زیادی از طب کلاسیک هم متهم هست که داره از این استفاده می‌کنه، مکمل‌ها، ویتامین‌ها، بسیاری از اونا دیدن هیچی نیست، بسیاری از بیماری‌هایی که مردم به خاطر مکمل می‌خورن ویتامین می‌خورند، بیماری‌هایی‌اند که خودش خوب میشه، از اون طرف چون ویتامین میشه گفت بی‌خطره، کم‌خطره و خیلی تبلیغات هست، انجام فعل یعنی خوردنش بسیار بیشتر از عدم انجامش اتفاق میفته، در نتیجه افراد به این نتیجه می‌رسند من هر دفعه ویتامین ث می‌خورم سرماخوردگیم خوب میشه یا سرما نمی‌خورم در صورتی که این دو تا پدیده شایع یعنی سرما نخوردن و ویتامین خوردن روزانه چون دو بال، شایع هست این خطای شناختی رو ایجاد می‌کنه. پس اینا معتقدند که دلیل رشد این قضیه اینه اما DAN KAHAN و گروه و اکیپ دیگه‌ای، یه نظریه دیگه مطرح کردند البته اینا نافی همدیگه نیستند یعنی این نیست که یا اینه یا اونه بلکه بحث بر اینه که سهم کدوم بیشتره؟ نظریه دوم اینو میگه Identity-protective cognition thesis (ICT) نظریه شناخت حمایت‌کننده از هویت. میگه ببین اینایی که درگیر این سوگیری‌های علم، شبه علم میشن، خرافات، غیر خرافات میشن، این نیست که اینا توانایی استدلالشون ضعیفه، یا اون داستان دلتای P (∆”P” ) مساویست با A بر روی A به اضافه B، منهای C بر روی C به اضافه D رو نمی‌دونن، یا درک نمی‌کنن یا بیش از من و شما کج درکش می‌کنن، خطای مولر لایر گونه دارند، نه اینا مجبورن اون باوره رو به خودشون بقبولونن چون اون باور با هویتشون و اهداف و ایده‌آل‌ها و ارزش‌هاشون هم‌جهته یعنی اصلاً به اینا تفکر نقاد یاد بدی، خطاهای شناختی یاد بدی، آره تو حوزه‌هایی که خنثیست، تو حوزه‌هایی که بار هیجانی، ارزشی، عقیدتی، ایدئولوژیک نداره، خیلی راحت مثل من و شما استدلال می‌کنند البته خب منم دارم خودم رو با این عذر می‌خوام این جمله‌ای که گفتم سوگیرانه بود، من و شما هم ممکنه داریم سوگیرانه قضاوت می‌کنیم، داریم خودمونو درست فرض می‌کنیم دیگران رو مشکل‌دار ولی می‌خوام بگم که دیدن با بقیه فرقی ندارند ولی تو چند حوزه خاص دچار این قضیه میشن، اون حوزه‌هایی که ایدئولوژیکه، اونجاست یه دفعه این ماتریسه به هم می‌ریزه هر چقدر هم بهش نشون میدی ماتریسه رو درک نمی‌کنه، این کار قشنگیست که DAN KAHAN استاد حقوق دانشگاه Yale انجام داده، کارهای دیگری رو هم از ایشون معرفی خواهم کرد و خوشبختانه یکی از کارهای اخیرش، راه‌حل برون‌رفت از این رو بحث کرده که بعداً بهش اشاره می‌کنم. تو این پژوهش چه کار کرده بود؟ یه عدد رنده، حالا آدم خرافی هم باشه یا بدبین باشه میگه چقدر رند درآورده، ۱۱۱۱ بزرگسال حجم نمونه‌اش بوده با میانگین سنی ۴۸ سال، ۷۳ درصد سفیدپوست، ۱۱ درصد آفریقایی‌تبار، بقیه از نژادهای مختلف از جمله اون نژاد درواقع آمریکای جنوبی و چینی و آسیایی، ۲۸ درصد جمهوری‌خواه واضح، ۳۸ دموکرات واضح، مابقی بین این دوتا و عدم سیاسی… گرایش خاص سیاسی، میانگین درآمد حدود ۴۰ تا ۴۹ هزار دلار در سال یعنی تقریباً میانگین بزرگسال ۵۰ ساله آمریکایی رو جدا کرده و اومده همین پژوهش رو انجام داده، قبلش اومده از افراد آزمون Numeracy گرفته، آزمون Numeracy چیه؟ دوستانی که علاقمند به پژوهش، پرسشنامه و سنجش هستند اخیراً دارن یه چیزی رو اندازه‌گیری می‌کنند به Numeracy، شاید بگیم سواد عددی، سواد عددی یعنی چی؟ ببینید یه نوع حساب ساده است دیگه مثلاً یک اسلاید من برم جلوتر این مقاله رو خدمتتون معرفی کنم، اونایی که یه ذره کار پژوهشی یا پرسشنامه‌ای دوست دارن، اونایی که اهل روانسنجی هستند، این مقاله، مقاله خوبیه براشون، ۲۰۱۳ هست، Journal of Behavioral Decision Making،Developement and Testing of an Abbreviated Numeracy Scale بررسی یک مقیاس Numeracy. JOSHUA A. WELLER انجام داده و توی همین مقاله اون مقیاسش هست، یه مقیاس ساده است که چند سوال داره، سوال‌هاش مثل ریاضی این پیک‌های تحصیلی بچه‌های دبستان و راهنماییه، مثلاً یک سیزدهم امکانش بیشتره یا مثلاً دو دهم عه دو بیستم؟ ببخشید، یعنی اون نسبت و تناسب رو می‌خواد، همین‌جور این سخت میشه، سوال‌هایی توش هست که ۹۰ درصد جمعیت جواب میدن همینی که من گفتم، ۹۰ درصد جمعیت تقریباً جواب میدن تا اینکه به سوالایی می‌رسه اون پایین که درصد کمتری جواب می‌تونن بدن، یه مقدار کسرهای پیچیده‌تر هست مثلاً همون سوال معروف که ۵ نفر کارگر در ۵ روز، ۵ تا اتاق رو رنگ می‌کنند پس ۱۰ نفر کارگر در ۱۰ روز، چند تا اتاق رو رنگ می‌کنند؟ که ببینن افراد چند درصد به اینا درست جواب میدن، این سوال آخر رو فقط ۳۰ درصد جامعه بزرگسال می‌تونن درست جواب بدن. سوال‌های دیگه‌ای این وسطش داره دیگه مثلاً اگر شما یک در هزار امکانش باشه که یه اتفاقی بیفته، به‌طور متوسط شما مثلاً ۵۰۰۰ بار انجام بدی، چند بار اون اتفاق برات می‌افته؟ یا اگر فرض کنید بگن احتمال یه قضیه دو درصده در سال برات اتفاق بیفته، پس تو ۱۰ سال چند درصد امکانش هست که برای شما این قضیه اتفاق بیفته؟ ازین سوالای آمار و احتمالات ساده هست که یه نمره به شما میده به نام نمره Numeracy و این نمره تو افراد توضیح متفاوت داره، با هوش ارتباط داره، با تحصیلات ارتباط داره ولی نه کاملاً. خب، در این مطالعه اومده اینکار رو کرده، نمره Numeracy افراد رو اول محاسبه کرده، دیده همچین الگوی تقریباً زنگوله‌مانندی پیدا می‌شه و یه یافته خیلی جالب و مهم داره، اومده بین جمهوری‌خواه‌های محافظه‌کار و دموکرات‌های لیبرال آمریکایی هم توی همون سمپل اون حجم نمونه ۱۱۰۰ نفریش این رو محاسبه کرده، ببینید دموکرات‌ها رو با رنگ آبی نشون میدن تو آمریکا و جمهوری‌خواه‌ها رو با رنگ قرمز، توزیع نمره Numeracy خیلی فرقی نداشته، پس یافته دیگرش اینه که اونایی که به سمت محافظه‌کار، حالا تو ایران باشه می‌شه گفت مثلاً اصولگرا، اون طرف لیبرال دموکرات‌ها که اون‌هایی هستند که مثلاً حالا رویکرد لیبرال اصلاح‌طلب، دیده توزیع نمره Numeracy یا این نمره حسا…عه سواد آمار و احتمالات می‌بینید شبیه همه، هیچ فرق زیادی با هم نداره، معنیش این نیست که یه گروه مثلاً اصلاً از نظر سیاسی وقتی یه‌جوری هستن اینا اصلاً آمار و احتمالات رو بد می‌فهمن، نه خیلی شبیه هم می‌فهمن، پس این توزیع هم یکسان بوده، بعد اومده بهشون این رو داده، از اون ماتریس‌های دو در دویی، میگه یه پمادی کشف شده که وقتی این پماد رو به افراد دادن، ببینید این چهارخونه‌اش به این صورته، ۲۲۳ تا از اونایی که این پماد رو زده بودن، اون خارش و علامت پوستیشون بهتر شده بود، ۷۵ تاشون که زده بودن علائمشون بدتر شده بود، در مقابل ۱۰۷ نفر که این پماد رو نزدن علائمشون بهتر شده بود و ۲۱ نفر بدتر شده بود، شما به من بگو این پماد اثر می‌کنه یا نه؟ یا پماد مفیدیه یا نه؟ اون پایین ببینید دو تا علامت داره، اینا رو کامپیوتری باید تیک می‌زدن،People who used the skin cream were more likley to get better، اونایی که از این پماد استفاده کردن احتمالاً بهتر می‌شدن بند، دوم که می‌تونی کلیک کنی اینه که نه بدتر می‌شدن، ببین جواب یه دونه است نمی‌تونی دیگه وسط بزاری، باید اینو شما نگاه کنی و شما می‌دونین راه درستش اینه که دیمی و چشمی نخوای بگی، همون فرمولیه که خدمتتون گفتم یعنی باید ۲۲۳ رو با ۷۵ جمع بزنیم میره مخرج کسر، ۲۲۳ رو بر اون تقسیم بکنی بعد از اون طرف ۱۰۷ رو تقسیم بکنی بر ۱۰۷ به اضافه ۲۱ که اگر شما این محاسبه رو انجام بدید متوجه می‌شید که این پماد با این شرایط اثربخش نیست یعنی نزنی، امکان اینکه بهتر بشی بیشتر هست. خب ببینیم نتایج چی بود؟ آهان، این رو، آزمون حالا قشنگیش چی بود قبل از اینکه نتایج رو ببینیم؟ این آزمون رو اونوریشم طراحی کرد چون ببینید اینجا شاید بعضیا سوگیری داشته باشند به سمت اینی که بهتر شدن، اومد جای بهتر شدنو بدتر شدنو عوض کرد یعنی از اونایی که زدن، ۷۵ تا درواقع بهتر شدند، ۲۲۳ تا بدتر شدن از اونایی که نزدند،، درواقع ۲۱ بهتر شدن، ۱۱۲ تا ۱۷۰ بدتر شدند که این درواقع عکس اون میشه که اونموقع اثربخش می‌شه. پس این دو حالت رو در اختیار افراد قرار داد منتها گروه‌های مختلف و جدا از هم، پس این نمونه‌اش رو میشه گفت به چهار تکه تقسیم کرده بود اما دو تیکه دیگه چی بودن؟ این راجع به پماد بود ببینید پماد ایدئولوژیک نیست، شما باید به همین عدد و اینا بسنده کنید ولی اون خط پایین یا ردیف پایین یعنی آزمون C و D با همین اعداد همونطور که شما در اسلاید ۴۵۵ می‌بینید، همون اعداد هست منتها تا یه مسئله ایدئولوژیک رو مطرح کرد که حالا می‌فهمید چرا عکس اول این مقاله اون بود، یک اسلحه‌ای بود که طرف تو شلوارش گذاشته بود زیر پلیورش، گفته بود بعضی از کشو…عه بعضی از ایالت‌ها یا شهرها اومدن حمل پنهان اسلحه رو ممنوع کردند چون می‌دونید در آمریکا اسلحه آزاده ولی بعضی از شهرها گفتن اگر پنهانش کنی ممنوعه، اگر اسلحه داری باید رو ببندی که معلوم باشه، دیگران اگه می‌خوای برای امنیتت باشی دیگران بدونن مسلحی، نمی‌تونی پنهان جایی بری و مسلح باشی، به چند دلیل برای اینکه یکی ممکنه با شما گلاویز بشه رو این حساب که نمی‌دونه شما اسلحه داری و بعد شما اسلحه بکشی و طرف رو بزنی، از یه طرف دیگه وقتی اسلحه رو داری خب نشونش میدی به دیگران یه عامل پیشگیرانه است، پس قرار نیست اسلحه‌اتو مخفی حمل بکنی، عده‌ای دارند با این قانون بررسی می‌کنند، بعد اومده اینو نشون داده، گفته در شهرهایی که این مورد C رو نگاه کنید، عین همون پماده بحث کرده، در شهرهایی که اومدن ممنوعیت گذاشتند که شما حق نداری اسلحهتو پنهان کنی اگر اسلحه داری باید از رو ببندی، توی ۲۲۳ مورد افزایش جرم دیده شده، تو ۷۵ مورد کاهش جرم دیده شده و برعکس تو اون شهرهایی که همچین قانونی نذاشتند، ۱۰۷ مورد افزایش جرم بوده یا ۲۱ مورد کاهش جرم، حالا شما بگید این قانون به کاهش جرم منجر شده یا افزایش جرم؟ ببینید عین همون داستان پماد است ولی یک بارِ معنی‌دار داره، جمهوری‌خواه‌ها و محافظه‌کاران در آمریکا به صورت سنتی به شدت طرفدار اسلحه هستند یعنی معتقدند هر کسی باید حق داشتن اسلحه داشته باشه، در مقابل دموکرات‌ها و لیبرال‌ها میگن نه اسلحه رو باید محدود کنیم و بحثشون هم هر دفعه میبینید توی مدرسه تیراندازی میشه و یکی میاد مردمو می‌بنده به گلوله دوباره داغ می‌شه، مثلاً ترامپ اگه یادتون باشه از این طرفدارهایی بود که می‌گفت خب آدما… آدمای روانی میرن مردمو با اسلحه می‌زنن، این دلیل نمی‌شه که ما اسلحه را از دست مردم جمع کنیم، ما باید بریم افراد روانی رو جمع کنیم یعنی رویکردش کاملاً اونوری بود، خب حالا همین رو به افراد نشون دادند، بیایم ببینیم چه چیزی بوده؟ خب، اینجای کار بحث جالب قضیه است، تأمل بفرمایید یعنی یه مقدار طول کشید ولی مجبور بودم این مقدمه رو بگم نگاه کنید، خب ببینیم اولاً، یه یکی دو تا اسلاید برم عقب برای اینکه شما اینو ببینید، این همون پماده است، ۲۲۳ در مقابل ۷۵، ۱۰۷ در مقابل ۲۱، چند درصد اینو درست فهمیدن؟ یعنی جوابشون درست بود، اینجا نگاه کنید، این جواب درست رو نشون میده، ۵۹ درصد نگرفتن قضیه رو، اشتباه فهمیدن، جالبه ۴۱ درصد فقط درست تیک زدند، پس در اسلاید ۴۵۶ میانگین اونایی که اون پماده رو درست زدن ۴۱ درصد بود، پس شما اگر غلط زدید به خودتون امیدوار باشید، شما هنوز در اکثریت هستید ۵۹ درصد، ستون افقی چیو نشون میده؟ این همون نمره Numeracy یا سواد حسابی افراده، ببینید هر چقدر سواد حسابیشون میره بالا، یعنی تو آمار و احتمالات پایه اون قدرت بیشتری دارند، پاسخ‌های بهتری میدن. ستون عمودی پاسخ درست و غلطه، صفر یعنی غلط، یک یعنی درست، ببینید درصد اینا یک ارتباط مستقیم داره با اون‌هایی که افزایش سواد دارند یعنی اگر شما جزء دهک بالای سواد ریاضی توی اون آزمون Numeracy باشید، تقریبا ۹۰درصد موارد درست میگی، در صورتی که اگر جزء اون دهک‌های پایین باشی، یک و دو باشی ببینید ۳۰، ۴۰درصد موارد فقط درست میگی، هر چقدر میریم بالاتر درست‌تره، به یک که می‌رسه درست نیست. این بالا هم که به صورت نقطه شما می‌بینید درواقع تعداد آدماییه که گفتن درسته، تعداد آدم‌هایی که غلط گفتند و تو دو ورژن مختلف ببینید خیلی با هم فرق نداشته، یه جورایی که عددها رو جابجا گذاشتند که درواقع اون وجه مثبت منفیش خنثی شده باشه. پس تا اینجای کار شما می‌بینید که هر چقدر سواد عددی شما میره بالا چون اون ماتریس رو بهتر درک می‌کنی تو اون آزمون کمتر می‌افتی ولی کماکان اکثریت افراد توی این خطا هستند اما این جالبه وقتی داستان Crime، داستان جرم و ارتباط اون با اسلحه رو می‌بینی، اون ارتباط خیلی پَخ می‌شه، خیلی پایین میاد یعنی نگاه کن وقتی همون عددهاست اسلاید ۴۵۶، باز یه صورت افزایش‌یابنده شما می‌بینید در صورتی که در اسلاید ۴۵۷، همون عددها رو در قالب حمل سلاح و افزایش جرم دادن، ببینید عوض شده اون عدد، اولاً یه جایی تا شماره ۵، ۶ یا دهک ۵ و ۶ سواد ریاضی، افزایشی شما نمی‌بینی و باز افزایش به صورت ملایم هست، حالا باز جالب‌تر اینجا می‌شه، اینجا رو نگاه کنید، یادتون هست گفتم رنگ قرمز جمهوری‌خواه، رنگ آبی دموکرات، بیایم ببینیم چه جوری میشه؟ گفتیم دموکرات‌ها چی معتقدند؟ دموکرات‌ها معتقدند که اگر شما سلاح رو ممنوع بکنی، حمل پنهان سلاح رو ممنوع بکنی به کاهش جرم منجر می‌شه، جمهوری‌خواه‌ها چی معتقدند؟ به افزایش جرم منجر می‌شه، نگاه کنید در حالت‌هایی که جواب قضیه، جواب درست این بوده که به کاهش جرم منجر می‌شه crime decrease منجر میشه، برای جمهوری‌خواه‌ها کاملاً غلط زدند و این نگاه کنید، این بند قرمز ممتد پایین هست یعنی هر چقدر هم سواد ریاضی طرف رفته بالا، اگر چهارخانه‌ها جواب درستش این بود که ممنوع کردن حمل سلاح به کاهش جرم منجر می‌شه و شما جمهوری‌خواه بودی، شما کماکان غلط اینو متوجه می‌شدی این خط پایین و برعکس این برای دموکرات‌هاست یعنی اگر جواب این بود که به افزایش جرم منجر می‌شه، شما ببینید که باز دموکرات‌ها اون رو غلط متوجه شدن، حالا خیلی شاید خودتونو خسته نکنین رو این، جواب خیلی ساده‌اش اینه همون اعداد وقتی در مورد Rash هست، اون ضایعه پوستی هست، نگاه کنید اسلاید بعدی رو ببینید، دموکرات، جمهوری‌خواه فرقی نمی‌کنه، اون چهارخانه با اون چهار عدد رو می‌بینند، هر چقدر سواد ریاضیشون بیشتره، درست‌تر جواب میدن تا اینکه نزدیک به ۱۰۰ درصد می‌رسه، صد درصد نمی‌رسند ولی اون دهک اول تقریباً ۹۰ درصد موارد درست تشخیص میدن بر اساس دخالت‌های اون اعداد اون تو، صرف‌نظر از اینکه جمهوری‌خواه باشند یا دموکرات اما وقتی همون عددها رو در قالب کاهش جرم می‌ذاری، می‌بینی یه دفعه اینا از هم باز میشه یعنی اون مواردی که یه جمهوری‌خواه باسواد داری، یه دموکرات باسواد داری، با شماره Numeray ۹ از ۱۰ یعنی اون بالا تاپ هستند، بازم ۳۰، ۴۰ درصد موارد بیشتر درست نمی‌گیره این ارتباط رو، غلط متوجه ارتباط می‌شه ولی اون جایی که همسو با باور خودش هست یعنی شما دموکراتی و معتقدی به کاهش منجر می‌شه، نزدیک ۱۰۰ درصد درست می‌گیره و اونجایی که اعداد جوری تعبیه شدند که جرم با افزایش، با افزایش جرم منجر می‌شه محدود کردن سلاح و شما جمهوری‌خواه هستید، شما هم باز ۱۰۰ درصد درست می‌گیری، به عبارت دیگر استدلال DAN KAHAN اینه و گروهی که پشت سر اون هستند، خطاهای اصلی شناختی بعضی از افراد که در لابه‌لای ما هستند، در مورد مواردی مثل گرم شدن کره زمین، اثربخشی واکسن و ماسک، اثربخشی طب سنتی و آلترناتیو، این به سواد عددی و هوش استدلال و قدرت تفکر نقاد افراد برنمی‌گرده، به گرایش ایدئولوژیکشون برمی‌گرده و به همین دلیل آموزش خطاهای شناختی در مواردی که اصطلاحا گفته می‌شه موارد مناقشه‌برانگیز جامعه هست Controversial کمکی نمی‌کنه، عین این مسئله رو ما در کشورهای غربی در مورد مقوله نمی‌دونم پوشش افراد و امکان تجاوز، مقوله محدود کردن حشیش و بیماری‌های روانی، محدود کردن سلاح ‌نمی‌دونم حقوق گروه‌های همجنسگرا و غیره میبینید، یعنی به نظر میاد اونجور جایی سواد ریاضی و آمار و احتمالات افراد هیچ نقشی توی سوگیریشون نداره، یه جور دیگه استدلال می‌کنن، حالا جالب‌تر این اسلاید بعدیست، این رو دقت کنید، اومد افراد رو دو دسته کرد، اونایی که حالا تو standard deviation، یه standard deviation بیرون از نظر پایین بودن سواد ریاضی و یکی دیگه اون‌هایی که بالا بودن سواد ریاضی، ببینین در مورد مسئله پماد و اثرات پوستی هیچ فرق زیادی بین اینا نبود فقط الگو قوی‌تر شده بود یعنی اونایی که سواد کمتر داشتند میزان خطاشون پایین‌تر بود و اونایی که سواد بیشتر داشتند میزان خطاشون کمتر ولی شما ببین گروه دموکرات و گروه لیبرال با هم همسو حرکت کردند ولی این پایین و نگاه کن، محدودیت اسلحه، یه دفعه این سه تا گروه یا چهار تا گروه از هم جدا شدند و این سناریو رو نگاه کن، نتیجه‌ای که در این سناریو و این اسلاید گرفته حتی فاجعه‌آمیزتره، دوستان این یه لحظه این جمله رو دقت کنید، دیده وقتی مورد ایدئولوژیک هست، خنثی نیست، پماد یه مسئله خنثیست ولی کنترل اسلحه در جامعه آمریکا ایدئولوژیکه، هر چقدر سواد ریاضی و درواقع هوش محاسباتی شما بیشتر باشه، میزان خطای شما نه‌تنها کمتر نمی‌‌شه بلکه بدتر می‌شه یعنی شما نگاه کن در سمت چپ رو ببینید در مورد کنترل سلاح این ۴ تا پیک با هم تقریبا نزدیکند، چهار تا قله بین جمهوری‌خواه و دموکرات در صورتی که توی این حالت حتی بدتر شده، شما می‌بینی گروه‌هایی که جمهوری‌خواه هستند و شواهد نشون میده به کاهش جرم منجر می‌شه، یا اون‌هایی که دموکراتند و شواهد نشون داده به افزایش جرم منجر می‌شه، حتی از اون کم سوادهای ریاضی بدتر عمل کردند و یه ذره پیام ترسناکیه، میگه هرچی باهوش‌تره، هرچی هوشمندتره، هرچی باسوادتره، وقتی پای استدلال ایدئولوژیک می‌شه، بدتر عمل می‌کنه از اونی که حتی اون سواد پایه رو نداره. خب پس اینجا شما یه چیزهای دیگه متوجه می‌شید، پس اون موارد خاص که ما تو جامعه داریم، تقصیر سواد ایدئولوژیک یا نداشتن توانایی استدلال نقادانه نیست، سوگیری ایدئولوژیک هیجانیست، این حرف DAN KAHAN هست و گروهی که، گروه وسیعی از روانشناسان و متخصصین علوم رفتاری که به او تعلق دارند، مثل فرض کنیدHugo Mercier ،Dan Sperber، یا Keith Stanovich با کارهای اون‌ها آشنا خواهیم شد، او میگه شما همین گروه‌ها رو نگاه کن همین گروه‌هایی که شما فکر می‌کنید از نظر روانی این‌ها قدرت استدلالشون ضعیفه، راجع به سود و بهره بانکی و اینکه حسابشونو کجا بزارن خیلی قشنگ محاسبه می‌کنند، تا پای گرم شدن زمین میاد، تا پای مسائل ایدئولوژیک میاد، آزادی‌های جنسی یا محدودیت‌های جنسی میاد، یه دفعه شما یک انشقاق می‌بینی و به نظر میاد اون قدرت ریاضی اثرش نه‌تنها ناپدید می‌شه بلکه عکس عمل می‌کنهKeith E. Stanovich تقریباً چند هفته قبل یک کتابی بیرون داده بسیار جالبه یعنی من فقط هیجان دارم و یه مقدار هول شدم که زودتر بتونم این رو بخونم، یه فصل‌هایش رو خوندم و توی فصل اولش به همین کارهای DAN KAHAN خیلی اشاره کرده THE BIAS DIVIDES US سوگیری‌ای که ما را دو دسته می‌کند THE SCIENCE AND POLITICS OF MYSIDE THINKING درواقع علم و سیاستِ، علم و Politic تفکر سوی من، KEITN E.STANOVICH، در این کتاب خیلی قشنگ نشون میده با پژوهش‌ها که خرابی کار اختلافاتی که بین افراد ایدئولوژی‌های مختلف هست از قدرت محاسباتیشون برنمی‌خیزه، این یک سوگیریِ درواقع ارزش‌مدار و غایت‌مدار هست، اصطلاحاً بهش میگه Distal Believes یعنی باورهای انتهایی، باور انتهایی شما اینه که اسلحه باید آزاد باشه، باور انتهایی شما اینه که هجنس‌گرایی باید آزاد باشه، باور انتهایی شما اینه که سقط جنین باید ممنوع باشه یا آزاد باشه، اعداد به این راحتی ذهن شما رو اصلاح نمی‌کنند حتی اگر شما علّامه باشی و قدرت محاسبات ریاضیت بالا باشه، قشنگ اینا رو جلوی شما می‌ذارم باز ببینید عکسش هست نشون میده، دیدید در مطالعات DAN KAHAN حتی اونایی که سواد ریاضی بالاتر داشتند، بدتر از اون کم‌سوادها دچار سوگیری شده بودند و فراموش نکنید این سوگیری در هر دو جبهه است یعنی هم در لیبرال‌ها دیده هم در اصولگراها، پس راه‌حلش چیه؟ باید چه کار کرد؟ گفتم آموزش دادن در مورد خطاهای شناختی برای افزایش قدرت تفکر انتقادی و نقاد Critical thinking، خیلی خوبه ولی اون گیرهای نهایی جامعه رو حل نمی‌کنه، تو هر جامعه‌ای ما چند تا گیر نهایی داریم، مثلاً جامعه غربی گیرهای نهاییش ایناست: مجازات اعدام در مقابل عدم اعدام، مقوله سقط جنین در مقابل آزاد بودن سقط جنین، مقوله کنترل اسلحه، مقوله آزادی گروه‌های همجنسگرا و ازدواج اون‌ها با هم و غیر از اون، اینا مواردیه که مردم می‌بینی ربطی به خطاهای شناختیشون نداره و خلاف اینه که اون جریان‌های قبلی مدعی بودند ک،ه نه اینا از سوگیری‌های آماری برمی‌خیزند، مثلاً در مورد واکسن اگر آمار دقیق رو به افراد نشون بدی متوجه میشن که ببین خطا کردی، شما اون باکس‌های دیگه رو ندیدی، این میگه نه حتی باکس‌هارو هم نشونش میدی می‌بینی که باز یه جور دیگه استدلال می‌کنه، چی تو مغز اونا می‌گذره؟ چی تو مغز این میشه گفت منتهاالیه‌ها می‌گذره؟ این یه بحثیست که با این کتاب درواقع Myside Bias، Myside Bias میشه گفت یک فرم قوی‌تر و اصلاح شده Confirmation Bias هست سوگیری تأیید، به بحث پرداخته و درواقع خواهیم دید که چگونه ایدئولوژی و چگونه ارزش‌های اخلاقی ما به شدت بر سوگیری ما در این حوزه‌ها اثر می‌ذاره؟ یک پدیده بسیار جالبه، این گروه وسیعی از روانشناس‌ها هستند از Ziva Kunda شروع میشه این گروه رو شما می‌بینید Dan Sperber، Hugo Mercier، Keith Stanovich اینا که معتقدند ذهن ما برای یافتن حقیقت تکامل پیدا نکرده، ذهن ما برای حفظ اندیشه‌هامون تکامل پیدا کرده، به همین دلیل ذهنه هرچقدر هم قوی‌تره، با قدرت بیشتری اون اندیشه رو محافظت می‌کنه. برای همین Myside Bias یعنی اینی که اون چیزی که فکر منه، سمت منه، به هر جوری شده مثل سیستم ایمنی بدن که وظیفه‌اش دفاع از کیان ایمنی شماست، وظیفه اون قدرت استدلالی هم دفاع از کیان باورهای شماست، ارزش‌های شماست، برای همینه که شما تو این حوزه‌های خاص انشقاق می‌بینی. حالا یه سوال دیگه هم هست، چرا این حوزه‌ها بعضیاش اومدن با هم لااقل در کشورهای غربی هم‌جهت شدن؟ یعنی اگر شما معتقدی سقط جنین باید ممنوع باشه، به احتمال زیاد شما معتقدی اسلحه باید آزاد باشه، به اعتقاد زیاد شما معتقدی که دستشویی سوم برای گروه‌های ترنس جندر نباید وجود داشته باشه، شما همزمان باید معتقدی که ازدواج همجنسگرا باید ممنوع باشه و معتقد خواهی بود که تجاوز یه پدید…عه اون اصل میتو و اینا، یه بخش زیادیش تقصیر خانم‌ها بوده. اینا چی میشه که همه اینا با هم میاد و جالبه شما احتمالاً با افزایش مالیات‌ها مخالفید و خواستار کوچک شدن دولت ولی افزایش بودجه نظامی خواهی بود، حالا سوال اینه که چرا اینا همشون با هم میان؟ یعنی چی اینا رو به هم وصل کرده؟ چرا این ارزش‌ها میان به همدیگه خوشه تشکیل می‌دهند؟ ولی هرچه هست، به نظر میاد خطاهای شناختی یا خطای آماری یا مسائل هوش ریاضی نیست، پدیده از اون پیچیده‌تره، به همین دلیله که بیای به افراد فقط عدد و اینا رو نشون بدی اون منتهاالیه‌های دو طیف، افراطی‌ها، اصلاح نخواهند شد. من خیلی راجع به این توی Liveهای قبلی هم صحبت کردم، پس در این مورد بیشتر صحبت خواهیم کرد، من خیلی امید دارم در مورد این کتاب فصل‌های دیگرش رو هم خدمتتون ارائه بدم، از توجه شما ممنونم.
Document