عرض سلام دارم خدمت همه علاقمندان ، دوستان عزیز ، چهارشنبه ساعت ۹:۴ دقیقه هست با سه ، چهار ، دقیقه تاخیر .. ۱۲ ابان ۱۴۰۰ در خدمتتون هستیم با یه جلسه دیگه بررسی کتاب که امیدوارم براتون قابل استفاده باشه. امروز خدمتتون خواهیم بود با بررسی کتاب rationality کتاب عقلانیت در واقع Steven Pinker کتابی است که میشه بگیم شاید یکی دوماه از چاپش میگذره، کتابی بود که مدت ها افراد منتظرش بودند، کتابی بود ک خیلی تبلیغ براش شده بود و Steven Pinker هم فرد شناخته شده ای هست از کتاب های خیلیی مشهوری داره ، استقبال از اثارش زیاد بوده و میشه گفت بعضی ازکتاب هاش تبدیل به فروش واقعا best seller ها و پر فروش های خیلی زیاد شدند. چند تا دیگه از او موجود هست the language instinct(غریضه زبان ) the blank slate ( لوح سپید ) که در واقع مال سال the modern denial of human nature2002 هست ، اون غریضه زبانش 1994 هست ( better angels of are nature) مال 2011 هست که در واثع میشه فرشته های بهتر ذات ما و کتاب 2018 که اون هم کتابی بسیار جنجالی و چالش بر انگیز بود به نام (enlighte nment now) در واقع روشن گری at now یا روشن گری حالا ( reason, science, humanism, and progress) عقل، علم، انسان گرایی و پیشرفت. Steven Pinker چهره پر چالشیه و اثارش خیلی مورد توجه قرار گرفته ، چند تا ویژگی داره و اون ویژگی از سال های 1990 و کار کردنش با Noam Chomsky شکل نممیگره . اون وقتی که کتاب غریضه زبان رو مینویسه اشارش بر اینه که اکتساب زبان با در واثع تاثیر و الهام گرفتن از Noam Chomsky در کودکان خیلی غریضی است و در واثع نیازی نیست که فرهنگ اون رو به انسان منتقل بکنه کودکان رو که رها کنی خود به خود زبان رو کسب میکنند . میگه وقتی اون رو نوشتم جالب بود خیلی جنبه های زبان شناسی کتاب مورد توجه قرار نگرفت این رو هم بگم او استاد روان شناسی شناختی Psycholinguistic هست در واثع جنبه های روانی زبان در دانشگاه هاروارد خودش هم کانادایی الصل هست متولد 1954 هم هست یعنی الان تقریبا 66 سالشه. وقتی کتاب اون زبان رو نوشتم جنبه های زبان شناختیش خیلی مورد توجه قرار نگرفت اون جنبه ای که مورد توجه قرار گرفت غریضی بودنشه و در واثع سال های 1990 زمانی است که ما موجی مواجهیم در علوم شناختی ، روانشناسی ، روانپزشکی که خیلی تاکید داره بسیاری از چیز ها در سخت افزار مغز ما وجود داره و ما با اون ها به دنیا میایم در صورتی که قبل تر حاکمیت خیلی شدید رفتارگرایان اینگونه باور داشت که ما خیلی شبیه یک تابلوی سفید هستیم .کودک یک لوح سفیده وقتی به دنیا میاد هر چی رو میشه روی اون نوشت و در واقع بیشتر چیز ها برنامه هایی است که به واسطه شرطی شدن یاد میگیرن و در واثع غول علوم مثل Bruce Fredrike Skinner باورشون این بود که انسان رو به هر شکلی میتونیم با شرطی شدن در بیاریم و حتی این قضیه به هنر هم کشیده بود مثلا شما اگه اون فیلم مشهور پرتغال پوکی رو نگاه کنید همه رو شرطی میکردند که رفتار های خشونت بارشون ، رفتار های زده اجتماعیشون کنترل بشه . یعنی معتقد بودند رو انسان هر چی بخوایم شما میتونید برنامه نویسی کنید یاد داشت کنید و بگید . این رویکردی بود که Tabara, Laza یا blank slate یا لوح سفید مشهوره.اما با سال های 1990 چند تا اتفاق میوفته ، مسئله ژنتیک هست ، مسئله کشف ناقل های شیمیایی هست ، بررسی تصویر سازی از متن هست ، کم کم روان پزشک ها روان شناسا به این باور میرسند نخیر اینجوری نیست که همه با تابلو ی سفید به دنیا بیان و برمیگردند، رجعت میکنند به مقوله هایی مثل ذات ، سرشت و در واقع ان چه که ما محصول ملیون ها سال تحول و تکامل هستیم به همین دلیل اینگونه نیست که انسان بگه خب انسان خردمنده ، خب بستگی داره اگه تو جامعه خردمند رشد کنه خردمنده، انسان مثلا مهربانه ، انسان به همنوع خودش کمک میکنه یا انسان ذاتا گرگه ادمی است اونگونه که Tomas habs میگه ، میگه بحث که میشه بنظر میاد انسان با گرایشاتی به دنیا میاد برا همین کتاب blank slate فروش میکنه و اون تیتر دوم یا فرصت دومش اینه : the در واقع میشه انکار مدرن از ذات بشر ، پس پینکر به شدت طرفدار اینی که ما با گرایشات خاصی به دنیا میایم و این در سخت افزار مغز ما وجود داره modern denial of human nature و عین حال وقتی شما به این مقوله معتقد باشی یعنی با گرایشاتی به دنیا میایم احتمالا به مقوله دیگری به نام روانشناسی تکاملی هم خیلی اعتقاد داری یعنی معتقدی این گرایش ها از کجا اومده میگه این ها به واسطه چند ملیون سال تکامل بشر در اون زیست گاه های اولیه بر اساس بقا و داروینیسم شکل گرفته و توی سخت افزار رفته ، پس اگر شما میبینید تفاوت هایی بین زن و مرد داریم ، تفاوت هایی داریم ، خطا های خاص شناختی داریم ، اینا تصادفی نیست و برمیگرده به اون زیر ساخت ها . خب تا اینجای کار بحث یه ذره علمیه یه ذره میریم جلوتر pinker وارد یک سری چالش های سیاسی ام میشه مثلا در اون better angels of are nature اون در واقع فرشتگان بهتر ذات ما ، میگه درسته بشر یک ذات خشن داشته ، یک ذات بسیار شرور داشته و نشانه هایی میاره که بشر چند ده هزار سال پیش کشتن همنوع بالا بوده ، خیلی خشن بوده ، خیلی درگیر جنگ میشده به راحتی پرخاش گر میشده و به تدریج که ما به سمت عصر مدرن اومدیم و سال های اخیر خشونت ذاتی بشر کم شده یعنی بشر یه جوری مهار شد و بعدش در اون کتاب 2018 میگه اینا محصول روشن گری یعنی محصول رشد علم هست ، محصول رشد خرد هست ، محصول انسان گرایی است و ما صاحب پیشرفت هستیم اینگونه نیست که درجا زدیم چون شما الان افرادی میشناسید که میگه بشر بعد چند هزار سال هنوز داره درجا میزنه همون موجود وحشیه که توی غار بوده در صورتی که این میگه نخیر ما خیلی تغییر کردیم . خب وقتی راجع به پرخاشگری ، راجع به مسائل دیگه صحبت میکنه یه سوال هم پیش میاد تو همون 2018مطرح میکنه ، ایا بشر ذاتا خرد گراس ؟ ایا ذاتا به دنبال کشف حقایقه ؟ ایا دوست داره واقعیت هارو پیدا بکنه یا نه توی همون حالات خودش سیر میکنه هر چی که خوشش بیاد همونو جذب میکنه ؟ یه فکر اگه بهش مزه میده احساس خوبی بهش میده اونو میپذیره ؟ اینم بهتون بگم کتاب فشرده ایه بسیاری از مطالب روانشناسی معاصر در زمینه rationality را بهش یه ناخونکی زده . حدود 260 صفحه مطلب داره جمعا نزدیک 280 صفحس ولی به هر کدوم از اینا یه اشاره ای کرده برای همین اونایی که میخوان بفهمن در 2021 چه چیز هایی باب هست ؟ چه دیدگاه هایی مطرح هست به فهرستش نگاه کنند به لیست منابعش نگاه کنند خیلی چیزا دستگیرشون میشه . در عین حال یکی از نکاتی که تو سبک pinker هست سبک فشرده اس یعنی هر صفحه ای رو که شما میخونین اشاره به یک حکایت به یک شخصیت به یک یافته علمی داره به همین دلیل خیلی کند میشه خوندش ، کتاب خیلی روونی نیست و البته یک طنز داره یک سری شیطنت ها تو کتابش هست ، کاریکاتورم توش داره مثلا یکی از کاریکاتور های قشنگی این بود که یکی از بچه ها پای تابلو هست و یک ضربی رو غلط انجام داده معلم میگه اینو غلط انجام دادی ، میگه اره ولی اینجوری بهم بیشتر مزه میده ، من دوست دارم این باشه جواب و در واقع بحث را شاید به این صورت شروع کنیم که ایا بشر واثعا به دنبال کشف حقیقت؟ ذهن علمی داره ؟ یا اینی که یک پدیده کاملا فرعیس. خیلی ها میگن نهاد این موجود همون غار نشین وحشی هست خیلی براش شما باور نکنید. خب گفتم که کتاب خوبیه از این جهت که شمارو تقریبا با علوم زمان در حوزه ی مقوله ی خطاهای شناختی ، تصمیم گیری عقلانی ، تفکر نقاد اشنا میکنه . من سعی میکنم توی این یک ساعت وقتی که دارم یه جوری دیدگاه روشن کنم و اون جاهای کلیدی رو براتون مطرح کنم. چون وقتی این کتاب رو نگاه میکنم ، این کتاب یه ایراد داره معلومنیست خواسته یه کتاب جامع بنویسه دربارهی همه خطاهای شناختی ، یعنی مثلا به شورت یک دایرت المعارف خطاهای شناختی به زبان سادا در بیاد یا دوس داره یک کتاب جهت دار بنویسه ، یک دیدگاهی رو روشن کنه چون این دوتارو سعی کرده مخلوط کنه یه ذره دشوار شده از یه طرف شما نگاه میکنی شبیه کتاب درسیه مثلا شبیه کتاب اصول امار ، اصول احتمالات هست از یه طرف دارع دیدگاه ها و رویکر های خاصی رو توش مطرح میکنه یه مقدار این ابهام داره وخوندن کتاب یه ذره بعضی جاهاش رو ، حس میکنی عوض میشه مثلا یه جاش داره درس میده یه جاهایش رو از جانب خودش میگه ، شما انگار داری امار و احتمالات پایه میخونید. خب بحثش قشنگ از یه جایی شروع میشه ، اینم بهتون بگم یک هنری توی این نویسنده های پر فروش هست ، شروع داستان رو با یک پدیده واقعا تامل برانگیز اغاز میکنند و ذهن ادم میفرستند به یک حالتی که شما توش غرق میشی و دوست داری فکر کنی و بحثی که شروع کرده با پدیده است به اسم persistence hunting ( شکار استقامتی ) شکار استقامتی چیه ؟ شکار استقامتی یکی از اون چیز هایی که علوم تکامل و علوم شناختی داره به عنوان منشأ یکی از دقت کنید یکی از دلایل رشد cortex نگاه میکنه و یکی از کسایی که کتابی در این زمینه داره ، کتابشم من همینجا براتون معرفی میکنم (Luis Liebenberg) هست the original off science 2013 منتها این چاپ دوم هست ، چاپ اولش برای 1990 هست (the Art of tracking the origin of science) این کتاب خود pinker روش حاشیه نوشته ، گفته یکی از بهترین کتاب ها و تأمل برانگیز ترین کتاب ها است . اما داستان شکار استقامتی چیه ؟ بحث با این شروع کنم ببینید بشر عضلاتش ضعیفه ، نسبت به نخستی های دیگه من هیچ وقت نتونستم به یه شامپانزه دست بزنم ولی اونایی که دست زدن میگن اصلا قدرت این موجود باورنکردنیه به اون جثه کوچیکش نگاه نکنید ، حتی تقریبا صد سال پیش مسابقاتی بود که قهرمان های کشتی و بدن سازی با شامپانزه ها کشتی میگرقتن و همیشه شامپانزه میبرد و حتی اشاره هست که میگه شامپانزه اگه دست بگیره ، شما تفاوت قدرت را حس خواهید کرد که انجنان این فشار میده و دست شما اصلا حس میکنید داره له میشه و مثالشم هست میبینید شامپانزه بارداره ، یه بچه هم بغلشه شامپانزه ماده و یه دستی از درخت اویزونه و خودشو میکشه بالا در صورتی که یه دستی بارفیکس رفتن یکی از ارزو های من بود هیچ وقت نتونستم انجامش بدم و اصلا تو مخیل ادم نمیگنجه و قدرت بدنی بالایی میخواد . عضلات ما ضعیفه و در مقایسه با همنوع ها قدرت کمی داریم اما یه چیز جالبی هست در مورد انسان ، انسان قدرت دو استقامتش تقریبا بدیل نداره بین حیوانات جزو بسیار معدود حیواناتی است که میتونه ماراتن بدوعه و حتی بعضی از قبایل هست . تو افزیقا و امریکای جنوبی اینارو دیده روزی تا ۱۰۰ کیلومتر میدوئن ، دقت بفرمایید دوتا ماراتن میدوئند ، هیچ حیوانی به غیر از اسب این توانایی رو نداره و فقط انسان هست که میتونه این مسافت های طولانی رو بدوعه ولی چرا میتونه بدوئه ؟ به یه دلیل سیستم خنک کنندگی بسیار قوی داره ، همین عرقی که میبینید ، بقیه حیوانات این نیست که عضلاتشون ضعیفه اینه که یه ذره که میدوئن دچار hyperthermia میشن داغ میکنند اون یوزپلنگ نگاه نکن میتونه تا ۱۰۰ کیلومتر در ساعت بدوعه ، اون فقط چند ثانیه میتونه بدوئه اگه دنبالش بری شوک گرما پیدا میکنه ، میوفته و میمیره در صورتی که انسان میتونه تو صحرای Kalahari بدوعه به دلیل این کله ای که خنک میکنه بدنی که مرتب عرق میکنه و جالبه اسبم این توانایی داره ، این ذاتی توی اون دسته نبوده ، بشر این رو انتخاب کرده یعنی اونم محصول همزیستی با بشره یعنی اونم عرق میکنه و میتونه مسافت های طولانی بدوئه ولی توی شب و هوای خنک و هوای سرد ، توی Kalahari صحرای افریقا نمیتونه بدوعه خیلیی سریع داغ میکنه شروع میکنه له له زدن . حالا این داستان پس چیه ؟ یه ذره بیایم برای خودمون یه دید عرفانی – معنوی راجع به انسان پیدا کنیم . وقتی Liebenberg نگاه کرده دیده خیلی از این قبایل اولیه با چوب و سنگ و نیز راه می افتند دنبال یک حیوان اکثر حیوانات از انسان تندتر می دوند ولی انسان سمجه ، ول نمیکنه ، و حالا شما آن صحنه را تجسم کن که حالا اون گاومیش هست , اون غزال هست ، اون یوز پلنگ ، مواردی هست که انسان میوفته دنبال یوز پلنگ و یوزپلنگ رو میگیره، داره با سرعت می دود و با خیال خودش اون رو جا گذاشته ۱۰۰ کیلومتر میدئم اون فوقش ۶ کیلومتر بر ساعت می دود. اما یوزپلنگ به گرما می افته به له له می افتد دما ۴۰ درجه است و بعد برمیگرده و از اون دور چند تا ادم توی اون صحرا که داره این حرارت داره از زمین بلند میشه ول کن نیستن ، دارن دنبالش میان. این قدر این کارمیکنن که بعد از ۷ یا ۸ ساعت گیرش میارن و میکشنش و به این میگن شکار استقامتی. حالا این شکار استقامتی گفتیم که محصول این بدنی است که عرق میکنه و فکر کنم یه چیز معنوی که شما از این به بعد میتونید ببینید اینه که کله های عرقوی این بچه ها رو که دیدین دارند بازی می کند خیلی به دید منفی و چندش بهش نگاه نکنید اینی که ما الان داریم در در موردش صحبت می کنیم یک تکنولوژی رشد کرده شما همچین نرم افزار پیچیده، سخت افزار پیچیده ای رو میبینید وبشر این قدر جلو رفته بخشیش محصول این کله بوده که میتونست عرق کنه و توی اون دما بدوعه و خودش و خنک نگه داره، بقیه حیوانات نمیتونستد اما این چگونه به شکل گیری خرد و علم کمک کرده ؟ Liebenberg میگه خیلی ساده اس وقتی شما دنبال یوزپلنگ میدویی دنبال غذا میدوی اون چند کیلومتر یا ۵۰ کیلومتر میدوعه و سریع از دید شما خارج میشه. ولی بشرم رد شو میگیره اسم کتابش هست the art of tracking ردگیری رو پیدا میکنه و جالبی که که که هست میگه این قبایل اولیه آفریقایی باور دارند که روح خورشید داره با روح باد صحبت میکنه ولی وقتی به ردگیری میرسه عین یه دانشمند که فلسفه صفحه خونده داوری میکنه. میگه ببین این رد پاها اینجا کن شدن پس این خسته شده ببین فاصله ادرار کردنا داره زیاد میشه. یعنی اب بهش نرسیده ، ببین از طرز راه رفتنش این ماده است، برای همین من ماده را دنبال نمیکنم چون ماده به این زودی داغ نمیکنه ، نر هایی رو دنبال می کنم که شاخ های بلندی دارد از کجا میفهمیم شاخ هاشون بلندن؟ میگه نگاه کن وقتی رو سطح شیبدار داره راه میره جاهای پاهاش فرق کرد این نگاه میکنه میبینه عجب استدلال هایی دارند اینا میکنن استدلال هایی که شما کتاب های شرلوک هلمز میخونید حتی یه سری جاها شاهکاره مثلاً میگه ببین اینجا یک غزال ماده بوده سنش اینقدر بوده چهار ساعت از گذشتنش میگذره آب نخورده و گرسنه هم هست و خیلی هم خسته است اینو من برم دنبالش تا عصر میرسم بهش ولی اینو دنبالش نمیرم این یکی نوجوان سرعتش بالاست همین الان آب خورده و میشینه یکی یکی از اینا میپرسه و می بینه استدلال هاش درسته . روش علمی داره اونجا پیاده میکنه و حتی جالب قبل از اینکه منطق ارسطویی خونده باشه این متوجه میشه که از روی طرز رد پاها حتی میگه از روی طرز پاشیدن ادرار میفهمه که در چه وضعیتی قرار دارد. این ها را میزاره کنار هم و میگه جهت باد این بوده سرعت اینجوری بوده و احتمالاً این یه فرسخ اونور تره آن تشنه است و وزنش آن احتمالاً دو برابر ماست تصمیم میگیرد برود به دنبالش یا نه چون خطای اون ممکنه به قیمت جانش تمام بشه. شما بزنید وسط صحرا ۴۰ کیلومتر دنبال یه موجود بریم و بهش نرسید اون روز تو از دست دادی کلی آفتاب بهت خورده, کلی انرژی سوزاندی, کالری تو از دست دادی و به اون موجود نرسیدی. رو کتاب ششم عکس خیلی قشنگی داره یک یا کدوم غزال بسیار درشت که افتاده و این اصلاً با تیره هم نزدتش ، گرما زده شده و اون انسان رسیده بالا سرش یعنی موجودی که شما میبینید ترسناکیش ، ناخن های قوی اون نیست دندان های قوی و پنجه قوی نیست, که اصلا قوی نیست، سماجت شه. با چه سماجتی میوفته دنبال بقیه و ول کن نیست ، این شاید درسی برای نوجوانان باشه. persistence. مغز ما برای استقامت طراحی شده این موتور بدن ما استقامت ایه رو دوی سرعت کار نمیکنه وقتی یه چیزی رو کلیک میکنه روش , به قول این تکنولوژی موشک روی چیزی قفل میشه تا به این هدف نرسه ول نمیکنه ودر عین حال اینها باعث رشد تفکر عقلانی شد. چند صفحه اول کتاب این و خیلی قشنگ توضیح میده و آدم رو میبره توی اون صحرا طرفی که داره فکر میکنه ، حتی میگه این ها تفکر احتمالات دارن میگه یه ردپا میبینند یعنی میگن یا یک گاو میشه ماده نوجوان یا یک غزاله نره بزرگ ساله. اگه نه بزرگسال باشه میرم دنبالش ولی اون یکی رو نمیتونم بگیرم اون سرعت رفتنش توی چند ساعت مثلاً من بهش نمیرسم و بعد Pablo Bostick میاد فرضیه میسازه میگه خب حالا ببین این چون از توی آب رد شده رد دومی که گذاشته این ریختی پس عضله است میرم دنبالش. و این باعث رشد تفکر شده اماچرا pinker از این بحث و شروع میکنه؟ میگه همون بادیه نشین صحرایی که اصلا شما حس می کنی هیچ عقلانیتی نداره, اصلا جادوگر محل و شمن و اینا هست ، اینجا که میرسه کاملاً عقلانی فکر میکنه میگه این گونه نیست بشر را دست کم نگیرید نکنید چقدر تفکر خرافی داره چقدر فکر خیالی داره ، پشت همه ما یک سری تواناییهای در واقع هوشی و عقلانی داره و یه چیز دیگه هم یادم رفت بگم اینکه pinker خیلی سیاسی و بیشتر کتابش بر خلاف استاناویچ که میگفتم منصف تره، یک ریز به جمهوری خواه ها و محافظه کار ها حمله میکنه و تقریباً هر دو صفحه یک بار یه متلکی به اونها میندازه, آنها را تمسخر نکنه انگار آروم نمیگیره. مثلاً همین جا میگه به قول George Bush (miss underestimate ) در زبان انگلیسی یه همچین کلمهای نداریم اینه که از اون نئولوژیسم هاهای من در اووردی بوده که جورج بوش خیال میکرده تو ادبیات هست ، یعنی مخاوطی از underestimate و miss estimate و میگه که قدرت ذهنی بشر رو ما miss underestimate نکنیم . جمله قشنگی داره براتون ترجمه اش کردم گروهی از نمایش های خرد ستیزی رفتار و افکار غیر عقلانی را میتوان در غالب پیگیری و جستجوی اهدافی غیر از درک عینی از جهان فهمید و تعبیر کرد یعنی فکر نکنید چون بعضیها جهان هستی را مثل یک فیزیکدان مثل یک علوم شناختی درس نویسنده سوگیری دارن و خرافی دارند عقلانی نیستند. عقلانیت عبارت است از: the ability to use knowledge to attain goals نیت یعنی توانایی استفاده از دانایی , استفاده از دانش برای رسیدن به اهداف نه کشف حقیقت. به همین دلیل یه عده و میبینی که در جهان خیالی خودشون هستند این همه درگیر خرافی هستند خیلی سریع خیلی سریع نباید بگی اینها اقلا نیستند نیازی نیست که ما کشف حقایق جهان را به صورت یک طرفه داشته باشیم عقلانیت یعنی ما بتونیم از اون چیزایی که داریم در جهت رسیدن به اهدافمون درست استفاده کنیم. اون بومی صحرای کالاهاری همش خرافه است مثلاً میگن با ارواح مردگان حرف میزنه، باد الان دنبالمونه ولی وقتی میره اونجا و میبینی هدف سیر کردن شکم خودشه کاملاً rational, فکر میکنه. این تقریبا فصل های اول و دوم این مسئله رو روشن میکنه در ادامه چیکار میکنه؟ ببین چینش کتاب اینجوری هست, دیدگاهی داریم اگر شما دیدگاه و اینجا فرض کنید Danielle و Teverski و میدونی یک کتاب مشهور تفکر سریع و آهسته (thinking fast and slow ) 2011 فارسی هم چاپ شده این دو نویسنده در این باور هستند: بشر پر و آکنده است از خطاهای شناختی ، ما باید این خطاهای شناختی را استخراج کنیم و به افراد بگین اینجوری شما داری دچار خطا میشی. ادامه کتاب چندین صاف را به این اختصاص داده و شما میتونید بقیه کتاب را یک خلاصهای از این دو نویسنده ببینید. فارسی هم چاپ شده این دو نویسنده در این باور هستند: بشر پر و آکنده است از خطاهای شناختی ، ما باید این خطاهای شناختی را استخراج کنیم و به افراد بگین اینجوری شما داری دچار خطا میشی. در ادامه کتاب چندین صفحه را به این اختصاص داده و شما میتونید بقیه کتاب را یک خلاصهای از این دونویسنده ببینید. مثلاً میادخطای تایید ( confirmation bias) (framing) (conjunction, phallus) بحث میکنه ، برای همین گفتم که از یه طرف دایرت المعارف و یا میخواد دیدگاه مطرح کنه. حالا من برای اینکه یه قسمتیش هم از اون قسمت بهره ببریم و فقط من دیدگاه pinker رو نگم مثال هایی میزنه مثلاً به عنوان مثال یکی از غیر عقلانی ترین کار های بشر را بهش میگن خطای تایید اینم یادآوری کنم خدمتتون که من حدود ۶ و فایل ۱ ساعته دارم که توی تلگرام هست میتونید دانلود کنید و من اون ها را به تفکیک توضیح دادم هم از نظر مقالات اولیه و همین که چه کاربردهایی داره مثلاً conformation bias هر موقع اسمش میاد تست Wason میدرخشه و این نوع از افراد میگیرن و میگن دیدی بشر غیرعقلانیه دیدی بشر سؤگیر داره تست Wason میدونید اینه ؛ من اینو براتون درست کردم شما ببینید ؛ تست Wason اینو میگه : به یک عده میگن ببین یه قانون داریم قانون اینه ؛ هر وقت حرف صدادار روی یک کارت بود ؛ پشتش باید عدد زوج باشه این یه قانون حالا شما برای اینکه این رو تایید کنید و ببینی در مورد این ها صحت داره کدوم یکی از این کارها را برمیگردونید این مثال کلاسیک Pieter هست و راجع به این قشقرق راه انداختند. بنابراین شما هرجا بری ببینی این تست و سریع روی می آورند میگن بشر عقلانی نیست ؛ ببینین تست و غلط جواب میده الان خودتون یه لحظه فکر کنید قاعده اینه هر وقت حرف صدادار یعنی a’ o ‘ u ‘e’ i هست پشتش باید عدد زوج باشه ۲؛۴؛۶؛۸ کدوم یکی ازاینارو برمیگردونی ببینی این قاعده درسته یا نه ؛ اینم q هست اینم ۷ اینم ۴. اینو اگر برمیگردونی درسته باید ببینی پشتش بایستی اگه این قائده درسته ؛ تقریبا همه اینا درست بودند. اکثریت افراد دومین چیزی که میگن برگردونیم اینه: میگن ۴ رو برمیگردونیم اونورش اون موقع باید حرف صدادار باشه در صورتی که این کاملا غلطه شما باید این رو برگردونیی و اگر پشت این حرف صدادار بود میگه قاعده اشتباهه این نقص میکنه در صورتی که این چیزی را تایید نمیکنه یعنی فکر کن پشت این مثلاً. b باشه قاعده نگفته که اگر حرف غیر صدادار بود هم باید حرف عدد فرد باشه اون نگفته ؛ فقط گفته اگر صدادار بود باید زوج باشد در مورد اینکه اگر غیر صدادار بود چیزی نظر نداده و به همین دلیل این نمیتونه روشنگر باشه ولی این میتونه یعنی شما اگر ۷ رو برگردونی و دیدی مثلاً پشتش o هست قائد غلط و این صحت نداره؛ تقریبا هر کی دانشجوی رشته روانشناسی دانشگاه ام آی تی رشته های دیگه غلط جواب میده ؛ و این یکی میشه گفت دادار دودوری هست از اینکه دیدی بشر غیرعقلانی دیدی نمیتونه خوب استدلال بکنه. یادتون هست گفتیم استفاده از عقلانیت برای رسیدن به هدف ؛ pinker میگه. یه عده سریع اومدم به کانومال این اعتراض و کردند که نه اونقدری که شما میگید و مثل جرج بوش دارین عقلانیت بشر میس اندرمیست میکنید فکر کنم اگر شما این را غلط جواب داد این دلیل بر این نیست که آدم عقلانی نیستین ؛ دیگه عرفش اینجوریه ؛ یکی از اعتراض هایی که به این تست wason می کنند میگند مردم عرفاً اگر pانگاه q عکس این هم باید درست باشه یعنی شما توش مستتره به قول این دبیر های ادبیات اون قاعده توش مستتره اگر مثلاً حرف غیر صدادار هم هست باید عدد فرد باشه در صورتی که این یک استتار نداره. ولی این تست اومدنی یه جور دیگه پیاده کردن من اینو براتون درست کردم میگه از یه پست چی می پرسند یا از هرکی می پرسند قانون اینه اگر نامه اکسپرسه باید ۵ هزار تومان همبرگر روش باشه و اگر نامه درجه سه باشه باید هزار تومان تمبر روش باشه. حالا شما یه تعداد نامه اونجا ریخته شما کدومش رو چک میکنید؟ اونی که اکسپرس باید پشتشو نگاه کنی باید ۵۰۰۰تومان روش نوشته باشه حالا دیگه کدوم و چک می کنی؟ اونی که ۵ هزار تومان روش نوشته شما چک می کنی حالا هرچی میخواد باشه پنج هزار تومن روش نوشته مامان و جدا نمیکنی اینکه هزار تومن زده رو جدا میکنیم چون اکسپرس نیست اگر پشت زده باشه اکسپرس جون تمبر کم زده جداش میکنیم ولی اگه نزده باشه اکسپرس جداشون نمیکنیم . این همون تستwason که به زبان قابل فهم نوشتن یه دفعه دیدم که همه دارن درست میگن ؛ یه دفعه همون آدمی که همتون مسخره میکردی و میگفتین مردم پر از خطاهای شناختی اند دارند درست میگن . این یه نمونه بود. پس اینجا ببینید احساس من یک کاری میکنه و احساس هم این بوده سعی داره connemonو tavaresky به عنوان مراجعه اعظم و مقدس خطاهای شناختی و تفکر نقاد حفظ بکنه بدون اینکه اونا رو خراب کنه ولی در عینش بگه که همش اون نیست و آنگونه که connemon و teversky میگن بشر غیر عقلانی نیست. مثال های دیگر براتون بزنم؛ این مثال ها رو میذارم که بیشتر با محتوای کتاب آشنا بشید ولی یا فایل هایی که توی کانال تلگرام هست بخونید یا کتاب. خطای پیوندی یا conjunction, phallus اینم از اون چیزاییه که شما اگر تو خطای شناختی باشید به کررات اینو میبینید این به همون کیس معروف لینداست ، اینم باز از همون کار های Teversky هست ، لیندا خانمی ۳۱ ساله ، مجرد، رک وصریح و بسیار باهوش هست در دانشگاه فلسفه خوانده است, در دوره دانشجوی درگیره مطالبی چون تبعیض، عدالت اجتماعی بوده و در تظاهرات علیه جنگ افزار های هسته ای شرکت می کرده است. بعد میگه بیاین تخمین بزنید کدام یک از اینها احتمالش بیشتر است؟ لیندا در جنبش فمینیستی فعال است ؟ لیندا صندوقدار بانک است ؟ لیندا صندوقدار بانک است و در جنبش فمینیستی فعال است . خب شما میدونین بر اساس قانون احتمالات این بند سوم احتمالش از اون دوتای دیگه کم تره دیگه یعنی در اینجا هم لازمه که لیندا فعال باشه درواقع فمینیست باشه و هم صندوقدار باشه و طبق قانون احتمالات اینکه دوتا گزینه با هم جمع بشه و عبارت سوم رو درست بکنه لیندا صندوقدار بانک است و در جنبش فمینیستی فعال است ، احتمالش از اون دوتای دیگه کم تره در صورتی که خیلی ها تو ازمون های tevesky اون وری بوده و این رو بالاتر قید کردن . خب این یه مثال دیگه ای میزنه که در واقع چگونه مردم خطا میکنند ؟ یا Baserate fallacy یک دیگه از هموناس که مردم در واقع مردم اون q پایه رو در نظر نمیگیرند . باز این رو من توی اون سی دی دارم ، کیس مشهور Poule گفته که ما یک گروهی داریم توی این ها 995 تا پرستار هستند و 5 تا پزشک اون یک زندگی مرفه داره به چند زبان صحبت میکنه ، سفرهای متعدد خارج میره ، به نظر شما او بیشتر پرستاره یا پزشک ؟ که 76 دصد گفتن که پزشکه . در صورتی که این رو در نظر نگرفتن که هر چه قدرم اون تعریف و صفت ها به مثلا در امد بیشتر او به عنوان پزشک بخوره ما از میان 995 تا پرستار و 5 تا پزشک انتخاب میکنیم . یعنی اون خطا پایه داره و اون Baserate ندیده . خب تا اینجای کار داره صحبت میکنه که ببین teversky خیلی چیزای خوبی میگه ما مثال های دیگه ای ام از او داریم که بشر چگونه مثلا خردستیزه ، اینا همش مشهوره به این دلیل دارم بهتون میگم که شاید این کتاب هایلایت بکنید تقریبا بیشتر کتاب های خطاهای شناختی رو میبینید . توی یک جمعی هستید ، توی یک کلاس 23 نفر تو اون کلاسن انکان اینکه دوتاشون یه روز با هم تولد داشته باشند چه قدره؟ شما میگید 23 نفر اووو خیلییی کمه ، ولی بالای 5 درصده. توی یک کلاس 57 نفر هستند چه قدر امکانش هست که در واقع دو نفر تو یه تاریخ تولدشون باشه؟ 99 درصد هست . پس شما میبینید این از اون خطاهای شناختی دیگری است که ما داریم . یا مثال های دیگه ای میزنه مثلا شما فرض کنید وقت در داخل سفر های هوایی رو نگاه میکنید امکان این که شما در سقوط هواپیما کشته بشید یک هزارم کشته شدنتون در تصادف رانندگی است در صورتی که اکثر مردم از اتوموبیل میترسند. این ها همش مثال های در واقع خطاهای شناختی هست. یا یک خطای شناختی مشهور دیگه که بیشتر یونگ اون رو مطرح کرده بود البته یونگ اون رو به عنوان خطا مطرح نکرده به عنوان یک ایده اون رو مطرح کرده . به نام Synchronicity که چگونه اعداد با هم میخونند و راضی در کیهان وجود داره. به عنوان مثال, همه جا اینو مثال می زنند. هر کیلو میخونه میگه عهه چه حکمتیه ببین! اونوقت مگه میشه کائنات حتما یه شعوری داره. چرا این عدد ها با هم میخونند؟ مثالی میزنه میگهKennedy و Lincoln هر دو رییس جمهور امریکا بودند، هر دو در سال ۴۶ اون در سال ۱۸۴۶ و دیگری در سال ۱۹۴۶ وارد کنگره شدند هر دو در سال ۶۰ در سال ۱۹۶۰ و دیگری در سال ۱۸۶۰ رییس جمهور شدند. Kennedy یک منشی داشت به نام Lincon و Lincoln یک منشی داشت به اسم Kennedy. هر دو تیر میخوره تو سرشون جلوی همسرشون, هر دو در روز جمعه کشته می شوند, ضارب هردوی آنها متولد ۳۹ بود, ضارب Lincoln متولد ۱۸۳۹ و ضارب Kennedy متولد ۱۹۳۹ بود. حروف اسم هر دوی این ها ۱۵ حرف داره ، ضارب Kennedy از انبار فرار میکنه و میره توی تئاتر دستگیر میشه ، ضارب Lincoln تئاتر فرار میکنه و در انبار دستگیر میشه. اینها حکمت نیست، اینها چیز معنی داری نیست به نظرت؟ البته یه جمله ای میگه by the way قسمت اینکه Lincoln یک معاون به نام Kennedy داشته ساختگیه، صحت ندارد. دستکاری کردن بعضی عدد ها رو. برای شما نشون میده که این میتونه کاملا تصادفی اتفاق بیوفته وارجاع میده مارو به کنای بسیار خواندنی و من توصیه میکنم که اون رو بخونید Leonard beladinof نوشته راه رفتن در مستی مثال در کتاب عقلانیت : فردی به نام Bill Miller سرمایه گذار بازار بورس که ۱۵ ساله هر دفعه سود کرده و این احتمال ۱ در ۳۲ هزار پس ایشون یک نابغه هست در اینجا Paladinoph نابغه بودن را رد میکند و بیان میکند در چندهزار سرمایه گذار بورس و ۶۰۰۰ مدیر فانت داری که در چهل سال اخیر فعالیت کرده اند و احتمال اینکه کسی مثل این پیدا شود حدودا ۳/۴ است و این اتفاق کاملا تصادفی است . دوسال بعد ورشکست میشود ونشان میدهد که حرف Paladinoph درست است . یعنی زمانی که ما انبوهی از اعداد و شرکت کننده را داریم ما این تمایل را داریم که در بین انها الگو های معنی دار و هدفدار ببینیم درصورتی که اینها یک سری drunker walk یا راه رفتن مستانه است . در اینجا ببینیم کتاب چی میگه یک سری علوم پایه امارو احتمالات ، تفکر نقاد و خطاهای شناختی را بسیار شیرین همراه با شیطنت ها و تابلو های خاص خود درس میدهد او از conemon و Teverski دور میشه و به نوعی یک عقلانیت جدید و مطرح میکنه . فرض کنید دوتا شئ رنگی داریم و انها میگذاریم در یک جعبه با چشم بسته یکی از انها رابیرون می اوریم رنگ زرد بیرون میاید دوباره تکرار میکنیم به نظر شما چند درصد احتمالش هست دوباره زرد باشد ؟ ۵۰ درصد دو باره و دوباره تکرار میکنیم و هر بار احتمال اینکه زردبیاید ۵۰ درصد است اصطلاحا میگوییم شانس حافظه ندارد و اگر فکر میکنید ۵ بار رنگ زرد امد دفعه بعدی زرد نمیاد شما داری یک تفکر خرافی یا فلسی و یا خطای شناختی قمار باز ها را دارید این نوعی عقلانیت کلاسیک است که بعضی از ان رنج میبرند و تفکر نقاد کمکشان میکند که از این رنج نبرند اماا pinker یه ذره داستان را پیچیده تر میکند و به Monty Hall اشاره میکند . مثال : تصور کنید دو جعبه شبیه به هم داریم در یکی از جعبه ها دوتا ابی هست و در دیگری یک ابی هست و یک زرد با چشمان بسته از جعبه اول یکی بیرون میاوریم رنگ ابی است امکان اینکه از ان جعبه ابی بیرون بیاید چقدر است ؟ اکثرا جواب این سوال را غلط می دهند ما قبلا گفتیم شانش حافظه نداره اما اینجا داره دوباره از جعبه اول شئ را بیرون میاوریم و دوباره رن. ابی دوباره و دوباره تکرار میکنیم ایا هرسری که ابی میاد امکان اینکه سری بعد هم ابی بیاد افزایش پیدا میکند ؟ بله مرتب رو به افزایش است زیرا این را به ما میگوید که احتمالا در جعبه شما دوتا ابی وجود دارد. تعداد شئ ها رو زیاد تر میکنیم این بار در جعبه اول ۵ تا زرد داریم ۱ ابی و درجعبه بعدی ۵تا ابی داریم ۱ زرد فرض کنید هرسری رنگ ابی بیرون میاید چه نتیجه ای میگیرید ؟ احتمالا این جعبه اونی هست که ۵ تا ابی در و ۱ زرد دارد وگرنه چرا هر سری ابی میاید ویا زرد هم میاد اما به نسبت کمتر در اینجا اکثر به سوال احتمال اینکه دفعه بعد چه رنگی بیرون بیاید اشتباه جواب میدهند و میگویند تفاوتی ندارد چون شانس حافظه ندارد اما این جواب غلط است چون شانس حافظه ندارد در صورتی که ان فرم ساده باشه در این مثال هرسری به یک رنگ گرایش داره چرا ؟ و دلیل اینکه این پدیده اهمیت دارد چیست ؟ یکی از داستان هایی که علم را از شبه علم جدا میکنه میگویند علم تجمعی است یعنی هر چی جلوتر میریم احتمال اینکه یافته هامون درست باشه افزایش پیدا میکنه وقتی که ما داریم هر سری از این جعبه ابی بیرون میاوریم احتمال اینکه این جعبه جعبه ای باشه که ۵ تا ابی داره ۱ زرد افزایش پیدا میکنه هیچ زمان مطلق نمیشه ولی افزایش پیدا میکند. زیر تیتر در کتاب روشنگری progress این است که اندیشهی بشر رو به رشد است و علم افزایش پیدا میکند زمانی که با مخالفان علم ، خرد ستیزان صحبت میکنیم چند تا جمله میشنویم یکیش این است که علم هم میتواند رد شود بله ممکنه رد شود و من خطا کرده باشم و ان جعبه ۵تا ابی ۱ زرد نباشد اما زمانی که من در ۱۰بار امتحان میکنم و ۸ بار ابی میاید احتمال اینکه جعبه ۵تا ابی ۱ زرد باشد را بیشتر میکند پس علم تجمعی است زمانی علم زیر سوال میرود که با احتمالات بیشتر مقهور شود.با افزایش یافته ها احتمال اینکه ان رد بشه مرتب کمتر و کمتر میشود. چرا اهمیت دارد ؟ مثلا شما چند بار در زندگیتان به اشیاء نگاه کردید و اشیاءحرکت کردند؟ هیچوقت پس احتمال اینکه همچین پدیده ای نباشد درسته که رد نمیشود اما کمترو کمتر میشود. David Humeمطرح میکند فرض کنید یک پدیده ای که خیلی نادر است مثلا همان تکان دادن شی با ذهن توسط یک نفر اداعا میشه که من نگاه کردم شی حرکت کرد در اینجا ما باور خود را عوض میکنیم ؟ خیر باید احتمالات دیگری را در نظر بگیریم ۱. ۳ تا ۵ درصد مردم دورغ گویی قهارند ۲. ۳ درصد مردم متوهم اند. پس شما اگر باید پدیده ای مواجه اید که احتمالش خیلی کمه نیازمند شواهد خیلی قاطع هستید تا ان را رد کنید نمیتوان با حرف یک نفر ان را رد کنید این اساس جمله ایست که خیلی از روشن فکر های علمی بهش اشاره میکنند “Extraordinary claims require extraordinary evidence” ادعاهای غیر عادی و خارق العاده نیازمند شواهد خارق العاده هستند پس شما اگرمیخواهید ثابت کنید که تله پاتی وجود داره یا با ذهن میتوان اشیاء را حرکت دهید بایستی شواهد بسیار سنگینی که خیلی بیشترشواهد جمع شده طی ده ها سال پژوهش های علمی ارائه دهید در صورتی که افراد گمان میکنند که باید اصل برابری را نگاه کنید و اگر یک نفر هم این ادعا را کرد به ان فرصت مساوی دهید مناطره بین علم و شبه علم ،علم و ضد علم باطل است از نظر عقلانی باطل است مثلا کسی که درمان یک بیماری را ارائه میدهد متکی برصد سال و صدها پژوهش و هزاران مقاله علم مدرن است بعد زمانی که یک نفر ادعا میکند که با یک حرکت یا یک جوشانده بیماری را درمان میکند یعنی ادعا میکند در این جعبه ۶ تا زرد نیست ۱ دونه ابیه من یدونه کشیدم بیرون و ابی در اومدوبعد ادعا دارد که باید به من فرصت مساوی برای مناظره داده شود خیر این تجمع پدیده هاست. این در مورد غد بود هم هست مثلا میگویند اقای مکری شما ادم غدی هستی چرا روی حرف خودت پافشاری میکنی من میگم پافشاری نمیکنم غد نیستم من شواهد دیگرهم میبینم اما شواهد در احتمالات است وقتی من یک هزار بار سعی کردم با ذهنم چیزی را حرکت دهم حرکت نکرده برای اینکه من متقاعدبشم که این قابل حرکت است باید شواهد بیشتری ببینم نه اینکه یک نفر پیدا شود من یکبار این کارو کردم شد و یا یک مقاله پیدا کنم راجع به این در شبه علم میگوند درصد زیادی از مقالات تصادفی است مثل همین synchronicity, که الان راجع به Kennedy گفتم پس شما باید در نظر بگیری احتمال اینکه این درست باشه چقدر است ما انبوهی از شواهد داریم که پزشکی مدرن موثر اند حالا اگر کسی میاد این هارو زیر سوال ببره و بگه من یک بار اینکارک کردم نشد یا دونفر انجام دادن نشد او باید شواهدی به قول poul sagan شما اگر ادعا میکنی که پزشکی مدرن ایراد داره و خرابه نمیتونید با دوتا مثال و یک بیمار این رو زیر سوال ببرید باید تجمع مشابهی از اون باشد ذهن من باید اینگونه مجاب شود فرض کنید من در مورد این قضیه ۵۰ تا کتاب خوندم داخلش دیدم ۱۰۰۰ نوع پژوهش هست باید یه چیزی حدود ۱۵۰۰ تا پژوهش از ان طرف بیاد تا این را نفی کند . مس یک نفر یکجا ادعا کرد و یک چیزی چاپ کرد بر اساس همین ادعای poul sagan میتوانید alternative محتمل تر را نگاه کنیAlternative محتمل تر چیست ؟۱. درصد زیادی از این مقالات جعلیو ساختگی است ۲.فرد خطای ازمایشی کرده ۳. ممکنه تصادفی رخ داده فرض کنید ادعا میکنند که داستان پیداشدن روی کره ماه ساختگی بوده ممکنه ساختگی بوده باشه من انکار نمیکنم حتی اگر ۱۰۰۰ بار هم از تو جعبه رنگی ابی بیاد بیرون بازم ممکنه اون جعبه ای باشه که ۵ تا زرد داره ۱ ابی نمیتوان قاطع گفت ولی هر دفعه احتمالش کمتر میشه ۴۰۰ هزار دانشمند ، فیزیکدان و منجم پدیده ماه نورد را دنبال کردند و ۵ ،۶ پیدا شدند که گفتند ساختگی است و شما باید فکر کنید که ان ۵،۶ نفر باید extraordinary evidence بیارند یک چیزی بیارند و بعدان ۴۰۰ هزار نفر مجاب شوند این نوع از عقلانیت است که pinker میگه و ما باید حواسمون باشه باید با یک نسل پیچیده تری از عقلانیت مواجه باشیم . در ادامه بحث باز داستان پیچیده میکند یعنی از ان عقلانیت conemon Teverskiداریم به سمت پیچیدگی میاییم یکیش ان داستان احتمالات که باید همیشه در نظر بگیریم و مثالی که میزنه Monty Hall و جالبه خیلی ها Monty hall نمیتواند درک کنند حتی Paul Erdos نام میبرد ریاضی دان برجسته که تا اخر قبول نمیکرد. میگفت نه حالا شما برید اون Monty Hall را ببینید وقتتون رو نمیگیرم. ادامه ی بحث چیزای جالب دیگ ای میگه. میگه ببین پس عقلانیت نیس ک اون خطا های connemonو teversky نداشته باشیم شاید ما با یک عصلانیت پیچیده تر مواجهیم .چند تا مثال دیگ میزنه rational incapacity ، rational ignores, ، rational irrationality, یعنی ریشه ی نادانی ناتوانی عقلانی و خرد ستیزی عقلانی این ها یعنی چی؟ چجور ممکن که شما خرد ستیزی عقلانی داشته باشید مثال هایی میزنه بیاین نگاه کنین مثلا شما دانایی همیشه به نفع انسان تموم میشه ولی یه جایی یه چیزایی رو ندونی بنفعته مثال: اگر شما راننده ی ماشین پول هستید اون رمز گاو صندوق رو ندونی به نفعته احتمال اینک بگیرنت و اسلحه رو بزارن رو شقیقت و بگن میکشیمت رمز رو بگو خیلی بیشتر میشه چون میدونن رمز رو داری پس بهتر که رمز رو ندونی خیلی از اون هایی ک صندق دار بانک هسن یا راننده ی این ماشین ها هستن هیچوقت رمز رو نمیدونن یا مثلا incapacity اینکه شما نتونی کاری رو انجام بدی شمارو در این بازیه چند نفره برتر میکنه فراموش نکنید هدف عقلانیت بردن است نه رسیدن به حقیقت پس شما میتونید یه جاهایی غیر عقلانی باشید و ببرین این ی بحث پیچیده ای داره مثالی ک شروع میکنه به شورش بی دلیل “Rebel Without a Cause” مال James Dean ۱۹۵۷ . این مثال رو شما زیاد شنیدین یه بازی میکنن اینا دو نفر با هم رانندگی میکنن از مقابل میان و در واقع بازی اینه که کی زودتر میترسه فرمونو میچرخونه که نخوره به اون یکی . شما رمز بردنت اینه رفتار عقلانیت اینجور جایی چیه ؟ سوال اینه خطا های connemonو teversky آمارو احتمالات پایه هیچ کمکی بهت نمیکنه در این رفتار عقلانیت شما در اینه ک به طرف مقابل ثابت کنی یا وانمود کنی که من غیر عقلانی تا اخرش وایمیسم و خودمو ب کشتن میدم ولیکن احتمال برد تو افزایش پیدا میکنه او دیده در سیستم های تکاملی یک جایی هست ک معروف بشی کمن بی کَلم و عقل ندارم و ادم خرد ستیزی هسم باعث بردت میشه . پس ما یک قاعده ی کلی نداریم که انسان های عاقل همیشه میبرن و در واقع در این کتاب حدود ۱۲ بار ترامپ رو مسخره میکنن یه جا هست که به ترامپ اعتبار میده اون جایی ک اون وانمود میکنه که من ادم بی کله ای هسم با من شوخی نکنید و درنتیجه خیلی افراد جا میزنن این مثالی که میزنه rational irrationality یک پدیده ای است ک ما خیلی نمیشناسیم و داستان اینه ک اگر دیگران عقلانی رفتار می کنن این که ب شما منتقل بکنین ک من عقلانی رفتار نمیکنم میتونه برای تو نوعی راحل رسیدن به هدف باشه برای همینه ک میگن ۱ درصدی تو هر برنامه ای antisocial یکی از بحث های جالبیه این متخصصین عقلانی میکنن . درعقلانیت کلاسیک هر نوع خرد ستیزی محکوم به فنا است و هر نوع رفتار ضد اجتماعی با شکست مواجه میشه ولی نه این میگه در یک محدوده ای این رفتار به نفع تو تموم میشه به شرط اینک بقیه از ترسشون از ما شروع کنن به عقلانی رفتار کردن مثلا دقت کردی بعضیا در اطراف شما با اینا باید چجور برخورد بکنیم اینو نگفته ها من باید فرصت های دیگ ای بگم این بحث ناتمام میمونه بیین شما دقت کردی ی نفر هس ادم بد بینیه شما هر کاری میکنی بد بینه معتقده ک شما داری بهش کلک میزنی و عقلانیت شما میگه که من تماما سعی کنم اعتماد اینو جلب کنم سعی کنم بهش نارو نزنم ولی میبینی هر چی اینکارو میکنی بیشتر بدبین میشه و بدتر میشه مثال قشنگی ک میزنه میگه اره دیگه rational irrational Aliti یه زمان هایی جواب میده . او وقتی اینگونه ب شما منعکس میکنه که من بد بینم پس درواقع داری ب شمانوعی پیام میده کمن غیر عقلانی هسم . پس شما مجبوری عقلانی باشی تنها راه شما ک بتونی اونو ازین داستان خارج کنی اینه ک بهش بفهمونی ک من از تو غیر عقلانی ترم باشم و اون بازی رو ببازه این در فصل های بعدیش چیزی زیبا به game theory نظریه بازی ها در واقع در بازی ها رفتار عقلانی چجوریه حتی سنگ کاغذ قیچی رو مثال میزنه. کدام یکی ازینارو بیاری بهتره سنگ بیاری اون طرف اگ مرتب سنگ بیاره اون شروع میکنه به کاغذ اوردن و شما میبره. یا هر دفعه قیچی بیاری اون سنگ میاره . یه راهش اینه ک کاملا غیر قابل پیش بینی باشه اون کسی تو سنگ کاغذ قیچی موفق میشه ک کاملا بگه من رندومم ، غیر قابل پیشنی هسم هر کاری ممکنه ازم سر بزنه و در واقع در دراز مدت اون برندس حالا براتون بد اموزی نداشته باشه به ترویج به خرد ستیزی نیانجامه میخوام بگم فقط که به این راحتی ها نیس و او درواقع به نوعی دور میشه از دیدگاه های connemon teverskyکه شما هر چی مشاهده کردین تست wason خرابه یا محاسبات رو غلط انجام دادی توش میتونه ی پیچیدگی هایی باشه. شانس میتونه حافظه داشته باشه به خاطر اینک گفتم سو گیری های ما میتونه بای استار باشه سو گیری و عمدا خیلی عقلانی باشه و ب نفع ماس پس شما اگر دیدی ی سری جاهایی ادما با خرافاتشون با حماقت هاشون فقر میشن فقان ب راه نندازین و پیچیدگی جهان رو نکنید میگم شعار ما همیشه تو این جلسات این بود ک ب عمق بریم () پس اینی ک میبینی رفتار عقلانی بدراحتی نمیتونی مشخص کنی ی جایی دیدن وقتی شما زور گیری های غلط دارین ب نفعتون تموم میشه باز مثال های دیگری رو میزنه مقاله ای از تتلاک استخراج کرده تتلاک مقاله ی سال ۲۰۰۳ هست فک کنم بسناسین از داستان خارپپشت و روباه قبلا ازش صحبت میکردیم () فکر کردن چرا ما از بعضی فکرا اجتناب میکنیم شاید در نگاه اول شما بگین غیر عقلانیه و چند تا مثال میزنه مثلا () تو این مقاله چند تا فکر تابوع رو مطرح میکنه ک با منطق عقلانیت کلاستیک کاملا غیر عقلانیه خب براچی به اینا فکر میکنی نباید اینجوری فک کنی عقلانی فکر کن بشر ب اونا پایدار میموند و اون تابوع ها هستن اون سعی میکنه )( در تابوع های غیر عقلانی نوعی عقلانیت پیدا کن مثال زده مثلا گشتع چندتا رو پیدا کرده فهرست درست کرده () ک مثلا برای جان من چقدر پول میدی. یا یک مثالی بود که فککنم چند پیش شما شنیدین وزرات بهداشت یکی از مسعولین اینو مطرح کرد که ما مثلا این دارو رو وارد نمیکنیم چون خیلی گرونه و اون افرادی که لین دارو رو مصرف بکنن مگه چقدر زنده میمونن ۱ سال عمر افراد نمی صرفه ک ۱۰ هزار دلار یا ۰ ۵ هزار دولار وارد بکنیم خب این یک دید عقلانیه ینی راست میگه شما این ۵۰ هزار دلار بدی عمر یکی دیگ رو خیلی زیاد کنی ولی این تابوع شما وقتی پایه عزیزانتون میوفته نمیگین خرجش چقدر میشه مثلا اینو جراحی کنم میشه ۱۰۰ میلیون خب این چقدر عمر میکنه مثلا ۳ ماه ب عمرش اضافه میشه ۳ ماه ۱۰۰ میلیون نمی ارزه اگر ۶ ماه عمر میکنه اینکارو انجام بدین. این میگه تابوع بنظر میاد این ها با همون عقلانیت یا غیر عقلانی یکی دیگ هم هس خیلی قشنگه () این حالت های خیالیه فرضی مثلا اگر قرار باشه بین پدر و مادرت یکی رو انتخاب کنی کدومو انتخاب میکنی اگر قرار باشه یکی از بچه هاتو نحات بدی کدومو نجات میدی اگر قرار باشه بین همسرت و مادرت یکیو انتخاب کنی کدومو انتخاب میکنی چرا ما عِبا داریم که ب این ها ب اندیشیم چرا این ها تابوع هستن در نگاه اول میگیم غیر عقلانیه ببین تو کتاب اینو میگه اینقدرم ک فکر میکنی بشر غیر عقلانی نیس یا سما ببین این سوالاتی کع ما ممکنه از همسرمون بپرسیم ببین من بمیرم دوباره میری ازدواج کنی یا این جکه ک براش غذا هم درست میکنی. شانس میتونه حافظه داشته باشه به خاطر اینک گفتم سو گیری های ما میتونه buy a star باشه سو گیری و عمدا غیر عقلانی باشه و ب نفع ماس . پس شما اگر دیدی یه سری جاهایی ادما با خرافاتشون با حماقت هاشون موفق میشند خیلی فقان ب راه نندازین و پیچیدگی جهان رو درک کنید، میگم برداشت سریع از صحبت های من نکنید که مکری گفته برید غیر عقلانی باشید میبریم ، نه میخوامبگم که داشتان اونجوریه که پیچیدگی های خاص خودشو داره ، شعار ما همیشه تو این جلسات این بود ک ب عمق بریم complexy fay پس اینی ک میبینی رفتار عقلانی به راحتی نمیتونی مشخص کنی یه جایی دیدن وقتی شما سوگیری های غلط دارین به نفعتون تموم میشه باز مثال های دیگری رو میزنه مقاله ای از Philip Tetlak استخراج کرده Tetlak مقاله ی سال ۲۰۰۳ هست فک کنم بشناسین از داستان خارپپشت و روباه قبلا ازش صحبت میکردیم Thinking the unthinkable فکر کردن به غیر قابل فکر کردنی. Secret values and taboo cognitions چرا بعضی فک را با وجود اینکه اغلب ایرادی نداره ما ازشون اجتناب میکنیم ؟ شاید در نگاه اول شما بگین غیر عقلانیه و چند تا مثال میزنه مثلا Tobu trade-off تو این مقاله چند تا فکر تابو رو مطرح میکنه ک با منطق عقلانیت کلاستیک کاملا غیر عقلانیه خب براچی به اینا فکر میکنی نباید اینجوری فک کنی عقلانی فکر کن ولی بشر ب اونا پایدار میموند و اون تابو ها هستن اون سعی میکنه به سان Steven Pinker در تابو های غیر عقلانی نوعی عقلانیت پیدا کن مثال زده مثلا گشته چندتا رو پیدا کرده فهرست درست کرده مثلا Tabo trade off برای جان من چقدر پول میدی ؟ یا یک مثالی بود که فککنم چند پیش شما شنیدین وزرات بهداشت یکی از مسعولین اینو مطرح کرد که ما مثلا این دارو رو وارد نمیکنیم چون خیلی گرونه و اون افرادی که این دارو رو مصرف بکنن مگه چقدر زنده میمونن ۱ سال عمر افراد نمی صرفه ک ۱۰ هزار دلار یا ۰ ۵ هزار دلار وارد بکنیم . خب این یک دید عقلانیه ینی راست میگه شما این ۵۰ هزار دلار بدی عمر یکی دیگ رو خیلی زیاد کنی ولی این تابوعه شما وقتی پایه عزیزانتون میوفته نمیگین خرجش چقدر میشه. مثلا اینو جراحی کنم میشه ۱۰۰ میلیون خب این چقدر عمر میکنه مثلا ۳ ماه به عمرش اضافه میشه ۳ ماه ۱۰۰ میلیون نمی ارزه اگر ۶ ماه عمر میکنه اینکارو انجام بدین. این میگن Taboo trade-of بنظر میاد این ها با همون عقلانیت , غیر عقلانی هست. یکی دیگش هم هست اونم قشنگه این حالت های خیالیه فرضی مثلا اگر قرار باشه بین پدر و مادرت یکی رو انتخاب کنی کدومو انتخاب میکنی؟ اگر قرار باشه یکی از بچه هاتو نحات بدی کدومو نجات میدی؟ اگر قرار باشه بین همسرت و مادرت یکیو انتخاب کنی کدومو انتخاب میکنی؟ چرا ما إبا داریم که به این ها بیاندیشیم؟ چرا این ها تابو هستن؟ در نگاه اول میگیم غیر عقلانیه دیگه ببین تو کتاب اینو میگه اینقدرم ک فکر میکنی بشر غیر عقلانی نیست. یا شما ببین این سوالاتی که ما ممکنه از همسرمون بپرسیم، ببین من بمیرم دوباره میری ازدواج کنی؟ یا این جکه ک ازدواج کردی ، براش غذا هم درست میکنی؟ این چرا Cantral factual ها تابو هست ؟ در صورتی که عقلانی هست ک فک کنی ی روزی میمیری و این سوال ی جواب داره آره یا ن؟ چرا ب اینها نباید فکر کنیم ما خیلی سریع میگن بشر غیر عقلانی هست بعد مثالی میزنه ک میگه اون سمبل عقلانیت فک میکنه ی سوال مشروعه دیگ یا مثلا مثال عقلانی فک کن یه روزی فرزند والدینت نیستی اون موقع چیکار میکنی؟ یا فک کن فرزندت فرزند شما نیست اون موقع چیکار میکنی ؟ چرا افراد ابا دارن از جواب دادن این با همون rational irrationality چرا عصبانی میشی؟ خب سوال فرضیه سوال فرضی که نباید عصبانیت کنه جواب قشنگی که میده اینه برگرفته از کارهای tetlak … میگه که اینجا عصبانی بشی، باید بهم بریزی، باید بگی آقا من فرض کردم نگفتم که شما حتما فرزند پدر و مادرت نیستی گفتم مثال میزنم . اگه این اتفاق افتاد شما عکس العملت چیه اصلا چرا بهم ریختی؟ اگر ی روزی بفهمی من اینجوریم چی کار میکنی من ک نگفتم اینجوریم فقط فرض میکنم چرا بشر اینجور جاها امپرش داغ میکنه جواب قشنگی داره ” Someone who is able to imagine such hypothetical situations, even if she has loved and supported us in the past, is capable of betraying us and selling us on the way” کسی ک قادر است چنین حالات فرضی را تجسم کند حتی اگر در گذشته به ما محبت داشته و از ما حمایت کرده است قادر است به ما خیانت کند و مارا در مسیر بفروشد. یعنی شما ی جا میبینی لجاجت، خوشکه مقدسی و این احساسی که بابا من مثال زدم حالا فرض کن دروغ باشه چرا اینقد عصبانی میشی من ک نگفتم دروغه فقط گفتم فرض کن اینجوری باشه حالا فرض کن اینجوری نباشه چرا بهم میریزی چرا بشر تابو های غیرعقلانی داره میگ اتفاقا خیلی از این تابو ها عقلانیه چون همدیگر را اینطور ارزیابی میکنند یک مثالی از یکی از امپراطوران روم یکی از نزدیکانش میگه خواب دیدم امپراطور مرده میگن دست و گردنش و بزنید میگه آخه برا چی این ک خواب دیده میگ کسی ک خواب دیده تو عملم ممکنه همچین فکری داشته باشه . اینم داستانش اینه شما اگر به صورت فرضیم رو من قیمت بزاری و من و حاضر باشی با پول عوض کنی رو این قیمت بزاری ک بین مادر و پدرت کدوم و انتخاب میکنی اینم در عمل میتونی این کار و بکنی. خیلی از عدم عقلانیت های بشر به نگاه او ارزش بقا دارد نه اینکه بخاطر پیدا کردن حقیقت بخاطر اتصال بین فرد. یعنی ببین من اینقد عقلانیم که فرضش عصبانیم میکنه و بهمم میریزه پس ببین من چقدر دوست دارم پس ببین من تحت هر شرایطی بهت خیانت نخواهم کرد از پشت بهت خنجر نمیزنم پس در واقع اساس صحبت او اینه که ما در وراء غیر عقلانیت ها عقلانیت هایی داریم که به راحتی تخته اش نکنیم. باز یه عقلانیت دیگ که مطرح میکنه اینه میگه که اگر شما یک غیر عقلانیت را دارید داری به طرف مقابل پیام میدی که من حاضرم با اون باور تو هرچقدر هم با اندیشه و خرد منافات داره کنار بیام اینقدر که بهت وفادارم اینقد من بهت اتصال دارم. این مثل بازیه نظریه ی بازی ها این پیام را سریع میدن ک ما بهم دیگه نارو نخواهیم زد و در واقع این عین عقلانیت است میگه در سیستم هایی که شما راهی برای تنظیم اون بازی نداری مث سنگ قیچی کاغذ هست باید یه جوری ذهن طرف و بخونی و درست بیای جلو یکی از راه ها اینه ک این پیام را بدی که ما دقیقا عین همیم به یک قماش به یک گروه تعلق داریم پس شما خیلی از اینهارا میبینید طرفداران فرقه ای، ضد علم فک میکنی اینقد ابلهه. این داره این پیام و میده ک ببین من اینقد با توام که حاضرم احمقانه ترین چیزها را بخاطر تو باور کنم و بهت نارو نزنم عین عقلانیت در یک شرایطی ک شما نیاز دارین که اعتماد محض به همدیگر داشته باشید این پیام ها میتونه اثر کنه. اینو اگر خاطرتون باشه تفکر pinker شبیه میشه به hogomers دیروز متولد نشدم . کتابی بود چندی پیش معرفی کردم خدمتتون یا “Eatanovich” my side biased. پس در ادامه کتاب اینگونه میگه من اگ بخوام خلاصه کنم چون وقتمون داره تموم میشه او اشارش بر اینا ک عقلانیت برای رسیدن به حقیقت نیست برای موفق کردن شما در زندگیست. پس یه جاهایی باید شما را غیر مستقیم به هدف نزدیک کند در دیدگاه سنتی Teverski یک حکایت قشنگ هست که چقدر به این داستان اعتقاد داره میگن در کنگره هوش مصنوعی دعوت کرده بودند گفتند شماهم یه صحبتی بکن گفته والا من راجع به هوش مصنوعی چیزی نمیدونم راجع به artificial intelligence چیزی نمیدونم من در تمام عمرم به بررسی natural stupidity, گذشته یعنی بلاهت طبیعی در مقابل هوش مصنوعی این باور به اینکه یک سری انسان ها ابله اند خطاهای شدید شناختی دارند با تفکر نقاد و اموزش خطاهای شناختی اون هارو به راه بیاریم تا حدی pinker میگه درسته و اینجا teveraky و conemon این دو قول اندیشه بشری به نوعی می توانیم بگوییم اعتبار بده اما اشاره اش این است که نه عصبی نشید اگر teveraky و conemon ، تفکر نقاد ، امار و احتمالات پایه و خطا های شناختی را کنار گذاشتی تهش یک سری باور میماند که سریع شما قضاوت نکنید این دیگه چه ادم نادانی است اون هنوز کارکرددهای دیگشو داره مثل اون تابو هایی که Tetlak میگه irrational, rational خرد ستیزی عقلانی یعنی به طرف مقابلت میگی ببین تو باید خودتو اصلاح کنی من اصلاح بشو نیستم. اون جاهایی از کتاب گفتم که به ترامپ تیکه میندازه الان دوباره میتونید این رو ببینید. برای موقعی هست که با رهبر کره شمالی درگیر شد و به اون گفت تو اگر دیوونه ای من از تو و دیوونه ترم. همینجا هست که باز اشارت قشنگ تری میکنه که پس عقلانیت مارو انقدر ساده ارزیابی نکن حکایت شیرینی در کتاب مثالی است به نام odysseus south control خیشتن داری اودیسه ای پدیده ای به ظاهر غیر عقلانی من این را بسیار در کلاس های اعتیاد مثال میزنم می دونید داستان اودیسه این بوده میگن اودیسه میخواسته با sailor ملوان هایش از تنگه رد شود و ان پریان دریایی siren که یک اواز محصور کننده دارند و هیچ ملوانی قادر نبود از ان تنگه رد شود میخواستن اودیسه به دام بیاندازند اودیسه میداند که باید از تنگه رد شود و در دام این پریان دریایی که اواز انها اغوا کننده بود نیافتد خودش را به دکل میبندد و به ملوان هایی که پارو میزدند میگه مهر و موم میکنید گوشتان را که صدا را نشنوید و ما اینجوری از تنگه رد میشیم این در ادبیات عادت ها روانشناسی اعتیاد و خویشتن داری بهش میگن audition, self control یعنی خودم را خودم محدود کنم در نگاه اول این کاملا غیر عقلانی است خب اگر میخواد خودت خودت را ببندی و خودت خوت را باز کنی این چه کاریه به siren توجه نکن. مثل اینکه من بگم برا اینکه غدا زیاد نخورم (عجیبه ولی یک تکنیک بسیار موثر است ) در یخچال قفل میکنم و کلید ان را در ماشین میزارم خب تو کهکلید ماشین داری میتونی بری هر موقع خواستی درشوباز کنی بخوری. ولی audition, self control یکی از پدیده های به ظاهر غیر عقلانیست ولی عمل میکند این حکمتش چیست ؟ بحث پیچیده تر شد و میگه خویشتن ما کدام خویشتن است یکی از چیز هایی که باعث میشه ما تصور کنیم انسان ها غیر عقلانی اند به ان بحثی برمیگرده کهBruce hood گفته که ما خویشتن خود را ثابت فرض میکنیم و واحد فرض میکنیم یعنی من فک میکنم من همان ادمم و یک نفرم پس اگر خودم تصمیم میگیرم که یک کاری رو نکنم نمیکنم و نیازی نیست خودم را محدود کنم ولی ازاینجا من خودم تنها نیستم و در گذر زمان هم عوض میشم مثال:فرض کنید منحنی های self یک گونگی هست اینو بهش میگن delay, this county در این مورد خیلی صحبت کردیم. مثال براتون میزنم میگه که خب شما الان100هزارتومن میخوای یا پس فردا500هزارتومن یک تنافر هست و الان شما تصمیم میگیری،همین الان میتونی تصمیم بگیری خب هرچقدر شما اون عقبیه رو بیشتر بخواید اصطلاحامیگن پاداش دهی تاخیری بیشتری اما یک جور دیگه مثال رو نگاه کن . آخر آذر یک میلیون تومن میخوای یا آخردی ماه دو میلیون تومن؟ الان شما از دور داری این دوتارو بافاصله میبینی یک ماه به هر کدومش مونده ولی وقتی بهش نزدیک میشی ببین فاصله ی این داره نزدیک میشه و این فاصله درسته یکسان میشه ولی این کماکان فاصله داره به این که نزدیک میشی منحنی ها چون جنبه ی hyperbolic دارن میل شما افزایش پیدا میکنه یعنی اون ادمی که وقتی میگن دی ماه دو میلیون میخوای یا آذر یک میلیون تومن وقتی همینجور زمان میادجلو و میشه فردا یک میلیون تومن میخوای یا یک ماه دیگه دو میلیون تومن اونموقع دینامیکش کاملا عوض میشه پس rationality ما در بستر زمان قابل تغییر است به این میگن در واقع پدیده یdilate discountingوodision self control پس شما ممکنه الان نسبت به سه ماه دیگه عقلانی بیندیشید ولی وقتی دوماه گذشت عوض شه و بعد یک هفته مونده کاملاعوض شه شما به خیال خودت همون ادمی که داری همون تصمیمومیگیری خب پس من حالااینجاخیلی صحبت نکنم اینو محولش میکنم به یک کتاب جالب دیگه ای که بعداصحبت خواهم کرد میگن به همین دلیل شما شایدبادستکاری خودت میتونی آگاهانه و بااختیارمحیط خودت رو جوری دستکاری بکنی که تصمیم خودت عوض شه یکی از تناقض های مغز هست و کتاب بسیار جالبی هست دو سه هفته ی آینده خدمتتون معرفی خواهم کرد نوشته ی دو نویسنده هست به نام behavioural insightsنوشته ی Michael Hallsworthو Elspeth Kirkman که اشارش بر اینه که خود انسان میتواندآگاهانه و با اراده محیط خودش را به گونه ای تغییربدهدکه تصمیم خودش عوض شود ممکنه شما بگین همه ی تغییراخه از خودم بوده من چطور میتونم کاری بکنم که خودم نظر خودم بعدا برگرده به نظرمیاد این رو میشه کرد پس این اصطلاح odision self control و درواقعbehavioural insights ویک اصطلاح قشنگ دیگری که به کارمیبره Libertarian paternalism Libertarian میدونی یعنی شما ازادی وpaternalismیعنی شما مدعی داری یعنی مثل اینه که یک نفر بدون اینکه ازادی شمارو محدود بکنه برای شما تصمیم بگیره وخود شما حس کنی کاملا ازادی این کاملا شدنیه یکی از تناقض های مغزهست اجازه بدید من سری بعدراجع به این بیشتر صحبت کنم آخرین نکته ای که شاید بخوام بگم اینه که درواقع میتونم بگم که خواست های مامتفاوته و اون تصوری رو که ماداریم اینه که همه یه چیز رو میخوایم واگرهمه به یک سو حرکت نمیکنن غیرعقلانی اند درست نیست یک جمله ی طنزالود قیدمیکنه که جمله ی قشنگیست جملش اینه مابه صورت سنتی همیشه میگیم بامردم کاری بکن که دوست داری اونا باشما انجام بدن میگه رواین خیلی اعتبار نداشته باش چون ذائقه هافرق میکنه بعضی مردم یک چیزدیگه دوست دارن شما یک چیزدیگه دوست دارین این اساس یک کتاب بسیار جالب که اون روامیدوارم دوسه هفته ی دیگه خدمتتون معرفی کنم کتاب Paul bloomهست به نام sweet spot چرابعضی ها ازخود آزاری لذت میبرند چرابعضی ها وقتی دردشون میگیره خودشون و توهچل میندازن احساس خوب دارن چرابعضی هاخیلی رفاه زده اند بعضی ها همش دنبال دردسرندچرا بعضی ها خود آزارند ممکنه شمادر نگاه اول بگی غیرعقلانی اند ولی این بهش میگه Multiple motivation یعنی انگیزش چندگونه ای وپیام سادش اینه تصور نکن همه ی مردم اهداف مشترکی دارند واینه که شما بعضی از انسان هارو خرد ستیزمیبینی Keith Stanovich هم اگه یادتون باشه همینو میگفت به این برمیگرده که اهداف اون ها فرق میکنه و شمابه صورت خطاگونه فکرمیکنی که اهداف اونهاباشمایکیست یک کاریکاتور خیلی قشنگ داره این کاریکاتور ادمو به تامل وا میداره یک ادمیه که بادوستش نشسته تو بار مشروب جلوشه و دارن سیگارمیکشنواینا میگه میدونی ایراد این رفتارهای سالم بهداشتی چیه اینیه که عمرت ازاونور زیادمیشه بخوای منظورش رو بگیری یعنی چی یعنی سادش اینه که میگه اگه قراره مثلا۸۰سال عمر کنی ۹۰سال عمرمیکنی از اونورش خیلی به دردمن نمیخوره ۸۰ تا۹۰ سال نمیتونم خوش بگذرونم من الان که۳۰سالمه میخوام خوش بگذرونم اگه راست میگی عمر ۳۰ سالموزیادکن حالااین یه ذره طنزه ولی نشون میده که اهداف و انگیزش های افراد متفاوت Multiple motivation واین خطاییست که ما داریم فکرمیکنیم که همه یک چیزومیخوایم پس اون اگریک مسیر دیگه داره میره اون خردستیزهست درصورتی که اگرفرض کنیم اون فرد اصل داستانش اینه اتصال های (بین افردیش تقویت)بشه هدفش این نیست که پی اچ دی بگیره هدفش این نیست مقاله بنویسه هدفش اینه که تواون گروهی که هستم جز محبوبا باشم پس ممکنه رفتارهای خرد ستیزانه ی اون گروه رو عینا تکراربکنه یادتون باشه من این رو توی دیروزکه یه دنیانیومدم اشاره کردم hugo mercier هم اینومیگفت، میگفت فکرنکنین ایناکه جز جریانات،فرقه های خاص اینا هستن ایناخیلی کلشون خرابه واین حرفاروتکرارمیکنن اون حرف هدفش رسیدن به حقیقت نیست،هدفش اثبات تعلق به اون گروهه وهنگامی که شما اون حرفارو اغراق شده میزنی به اون گروه داری خیلی تعلق خودت رونشون میدی نیاز این افراد شاید بانیاز شما فرق بکنه نیاز شما ممکنه این باشه که مثلا من یک دارویی پیدابکنم دردم کم بشه ولی نیاز یک فرد دیگه ممکنه که من یک گروهی رو پیدابکنم توش خیلی احساس خودی بودن بکنم پس اینی که من باکارازمایی بالینی ثابت کردم این دارواثرمیکنه یانمیکنه برای هدف من مهمه برای هدف اون مهم نیست هدف اون اینه که حرفی روکه دیگران میزنن عینا تکرارمیکنه که اون داستان تابوهاکه Philip Tetlak گفت اتفاق نیوفته حالابحثش به نظرمن قشنگه ولی اجازه بدین توفرصت های بعدی بیشتربه این بپردازیم خب چند فصل دیگه کتاب داره به نظرم مثه همون امار پایه میشه مثلایه جا اومده گفته که فصل نهم هست این که همبستگی به معنیه علیت نیست یکی ازاون چیزهاییه که شما اگر کتاب های پایه رو بخونین دارید یامثلا rational choice theory, که اقتصاد دانان میگن،میگن انسان هاهمیشه دنبال انتخاب عقلانی هستن ولی این نشون میده که نخیر یک جاهایی انتخاب های غیر عقلانی مطلوبه یعنی شما بااعداد ریاضی نمیتونی اون رو درواقع نشون بدی یک مثال براتون بزنم یک حالت فرضی به عنوان اخری بگم خدمتتون و تمومش کنم میگه دوتابلیط داری،بلیط بخت ازماییه یکیش صد درصد یک میلیون دلار میبری و دیگری ده درصدیک میلیون دلارمیبری ۸۹درصد دو ونیم میلیون دلار میبری وطبیعیست که یک درصدهیچی نمیبری کدوم روانتخاب ؟میکنی خب اگرشما امارو احتملاتو ریاضیات بخونید دومی رو انتخاب میکنید چون امید ریاضی برد در دومی یک میلیونو صدو چهل هزار دلاره درصورتی که اکثریت اولی رو انتخاب میکنن چرا؟ چون میگه که خب اره ولی اون یک درصده رو اگرمن نبرم خیلی اذیت میشم یعنی اون باخت خیلی برای من عذابش بیشتر از یک برد بیشتر است the power of bad قبلا خدمتتون گفته بودم که باختن گاهی اوقات دردش چندبرابربردن یک مقدارمساوی هست به همین دلیل اون یک درصده خیلی افرادروبه سمت اولی میبره درصورتی که شماممکنه بگی یک انتخاب غیر عقلانیه اون یکیوانتخاب کن اون یکی به طور متوسط بازدهش ۱.۱۴ صدم ملیون دلار هست درصورتی که این یک میلیون دلاره درصورتی که اکثریت این یکیوانتخاب میکنن میگه اومدیمواون یک درصده گرفت میدونی چقدراونموقع غصه خواهم خورد میدونی چقدراذیت خواهم شد درسته این یکی بردش بیشتره پس خیلی ازاین عناصر ممکنه به ظاهرعقلانی نباشند ولی عاطفی وهیجانی هستند خب بحث رواجازه بفرماییدتموم بکنم یک مقدارکتاب دشواربود اگرهم حس کردید عرایض من یک مقدار چیزه بذاریدمن یک ذره برون فکنی کنم خودموخلاص کنم خود کتاب پیچیده بود و واقعا گفتم اشکالش اینه که یک ملقمه ای بود ازاینی که هم میخواسته دایرة المعارف بنویسه هم اینکه سعی کرده اون دیدگاه خودش رومطرح کنه ولی تو دیدگاهش اینه غیرعقلانی بودن روخیلی ساده به عنوان خطاهای conemon Teverski نبینید یک پیچیدگی ای در غیر عقلانیت هست شب همگی بخیر و ممنون از توجهی که داشتید من اون کتاب هارو درهفته های بعدخدمتتون معرفی خواهم کرد وبیشتر بااین دیدگاه اشناخواهیم شد از توجه شما سپاس گزارم.