شماره 297: کتاب موقعیت شیرین

پادکست دکتر مکری
دی 1400

شماره 297: موقعیت شیرین

پادکست دکتر آذرخش مکری
شماره 297: موقعیت شیرین
Loading
/

متن پادکست

بسیار خب، یک چهارشنبه‌ی دیگه در خدمتتون هستم. چهارشنبه پانزدهم دی ماه است. عرض سلام دارم خدمت همه‌ی شما علاقه‌مندان عزیز، امروز می‌خوایم کتاب “Sweet Spot” از پل بلوم “Paul Bloom” رو بررسی کنیم. کتاب بسیار جالبی ست به نظر من واقعا چند بار آدم باید بخونه تا نکتش رو بگیره و حس می‌کنم که واقعا نکات بسیار عمیق، تامل برانگیزی داره. هم نکات فلسفی داره، هم نکات عملی و کاربردی. می‌دونید که Paul Bloom در واقع استاد روانشناسی دانشگاه ییل هست. قبلا از اون کتاب” against empathy”رو معرفی کردیم که در واقع این کتاب الان ترجمه شده و به عنوان مخالف همدلی چاپ شده و دیدگاه اون رو به صورت مختصر من در اون کتاب توضیح دادم که یه مقداری دید انتقادی به مقوله‌ی همدلی داریم چون می‌دونی امروز همدلی خیلی فراگیر شده یک مفهوم خیلی میشه گفت مصطلح و پرکاربرد فلسفه‌ی روانشناختی و اجتماعی شده و خیلی‌ها باور دارن که ریشه‌ی بسیاری از مشکلات ما عدم وجود همدلی هست. Paul Bloom به اردوگاه‌ای تعلق داره که در این قضیه یه مقدار شک داره. یعنی میگه که اولا همدلی کافی نیست، ثانیا خیلی موارد می‌تونه همدلی اتفاقات مخربه دربیاد. او بیش از اینی که همدلی رو در واقع موثر بدونه این احساسی که ما خودمون رو بذاریم جای طرف یک نوعی از میشه گفت هم حسی یا همدردی عقلانی Rational Compassion رو مطرح میکنه. اشاره داره که خیلی از موارد همدلی کمک نمی‌کنه شما باید از قانون پیروی کنید باید قانون وضع کنی. باید یک اصولی بر رفتار ما حاکم باشه که مانع تعرض ما به دیگران بشه و به نوعی حق همه رومفهوم بداره. چون همدلی بسیار قابل دستکاری کردنه و افراد میتونن در جهت مجامع خودشون، باورهای خودشون، پیش داوری‌های خودشون، همدلی رو دست کاری کنن. به نظر من متفکر قابل توجهی هست اصلش کانادایی است. و طی سال‌های اخیر کارهای خوبی ازش چاپ شده به نوعی مقوله‌ی اخلاقیات در کودکان و همچنین مسائلی اینه که آیا انسان‌ها با یک حس اخلاقی به دنیا میاد و اخلاقیات ذاتی هست یا این که کاملا اکتسابی او رو می‌شناسیم. اون از اون‌هایی هست که باور داره کودکان یک گرایش‌های اخلاقی دارند و کتاب دیگری داره “just babies” که در واقع این just یک ایهام توش وجود داره. فقط بچه‌ها یا بچه‌های عادل که در ان اشاره داره که کودکان از سنین خیلی کم نوعی مفهوم عدالت و برابری طلبی و حق نخوردن رو رعایت میکنند. کتاب جدیدش نوامبر 202یک چاپ شده و واقعا کتاب جذابی هست نام “the sweet spot” من فکر کردم این رو به “موقعیت شیرین‌” ترجمه کنم یا “موقعیت دقیق” حالا بیشتر توضیح بدم دوستان میتونند براش یک ترجمه‌ای انتخاب بکنند. در اصل “sweet spot” به اصطلاح به اون جایی از چوپ که بیسبال یا چوپ گلف گفته میشه که توپ بهش اصابت میکنه. ولی بیشتر منظور جایی است که خیلی دقیق است. یعنی خیلی دقیق یه چیزی رو تعیین میکنه. و حالا خواهم گفت که اشاره اش بر اینه که اگر ما در اون جایگاه درست، دقیق، و متعادل واقع بشیم خوشبختی حداکثر رو داریم و اخلاقیات رو میتونیم خیلی خوب رعایت بکنیم. عنوان دیگرش “the pleasures of suffering and the search for meaning” میشه لذت رنج کشیدن و جستجو برای معنا. و فکر میکنم از این بابت، کتاب بسیار خواندنی هست و توصیه‌‌اش می‌کنم. همین چند وقت پیش پیام‌های دریافت داشتم که گروهی در صدد ترجمه هستن چقدر عالی و هر چه زودتر امیدوارم ترجمه بشه و در اختیار علاقمندان قرار بگیره. اما بحثش چیه؟ ببین رو چند تا محور تو این کتاب بحث میکنه یکیش مسئله‌ی رج کشیدن، عذاب کشیدن، خود را به دردسر انداختن، از آن طرف مقوله‌ی معنای زندگی و احساس شادکامی اون می‌خواد بگه که واقعا آیا باید رنج بکشه تا خوشبخت بشه؟ آیا به نوعی عذاب کشیدن جزیی از وجود ماست. آیا برای این که ما بتونیم در زندگی معنی پیدا بذاریم زندگی رو معنادار ببینیم زندگی رو پوچ نبینیم حتما نوعی یک رنج یک تلاش توش باشه. حتی فراتر میره این سوال رو مطرح می‌کنه که اصلا اگه لازمه تو زندگی معنا داشته باشه یا صرفا می‌تونه خوش باشه پا می‌شیم در رفاه زندگی می‌کنیم اگر داشته باشیم یعنی اگر انسان‌هایی با رفاه و فراهم باشه احساس لذت‌هاشون فراهم باشه آیا اصلا نیازی هست به معنای زندگی فکر کنن؟ میتونن تمام عمرشون رو خب خوش باشن دیگه، به امور روز مرشون بپردازن، زندگی رو اونجوری که دوست دارن تجربه بکنن و خب یه عمر معقولی هم بکنن و آخرشم خسته شده دیگه انقدرتجربیات جذابیت شیرین داشتیم دیگه اصلا احساسی هم نمی‌کنیم که حس کنیم این که آخرش چی؟ چرا به دنیا اومدیم؟ اصلا این سوالها برای این مطرح میشه که نمی‌تونیم خوش بگذرونیم درنتیجه همش مشکلات ما فکر می‌کنیم به بدبختیامون فکر می‌کنیم و درنتیجه این نیاز رو داریم که باید معنی تو زندگیمون پیدا کنیم میگم خیلی کتاب عمیقیست منتها جز اون کتاب‌هایی که شاید حس کنی یه مقدار شاخه به شاخه پریده و یک محور منسجم رو دنبال نکرده برای همین میگم آدم باید حداقل دوبار بخونتش تا ببینه منظورش چیه. و البته نویسنده هایی مثل Paul Bloom کتاب هاشون یک ارزش ثانوی هم داره. پر از آزمایش های جالب، مثال های جالب، حکایت های جالب و حتی میتونیم بگیم نقل قول های بسیار جالب هست که من توصیه میکنم اصلا اون هارو جدا کنید و تو امور زندگی به کار ببرید. یکی از نقل قول هاش خیلی قشنگ بود و من واقعا خوشم اومد از Paul Bloom فزیکدان معروف که میدونید اون درمورد ارپیتال ها و مدارهای الکترونیک و اینا صحبت کرده. درمورد یک نفر که یک نظریه خیلی غیر علمی داده بود، جواب داده بود he is not right “درست نمیگه” he is not even wrong “حتی غلط هم نمیگه” و من حس کردم چقدر اصطلاح قشنگی هست، یعنی یک نفر درست نمیگه، حتی غلط هم نمیگه چون انسانی که غلط میگه یعنی با یک استدلال به یک نتیجه غلط رسیده ولی اون که اصلا توی باغ نیست، اصلا خیلی پرت ئه حتی غلط هم نمیگه یعنی بعضی از افکار رو شما میبینی که نه تنها درست نیستند حتی غلط هم نیستند، یعنی نه اینکه نه درسته نه غلطه حتی غلط هم نیستند. نقل قول های قشنگی لابه لاش گذاشته و معمولا این نویسنده های توانمند، البته من نمیدونم شگردشون چیه، آیا اینا دستیار دارن، میگردند این ها رو پیدا میکنند یا خودشون انقدر مطالعه دارند، معمولا این کتاب ها پروژه است مثلا از چند ماه پیش تبلیغش میشه و پر فروش هست برای همین میشه فرض کرد که احتمالا یک همکار هایی توی نگارش دارن که حتی میره چک میکنه که این ادعا هایی که کرده این تاریخ ها و حتی مطالبی که گفته و بعد این منبع نداشته باشه. بر همین اینا معمولا تبدیل به پور فروش ترین میشه. خب بحث رو شروع کنه من میخوام یه ذره برای این که گفتم متجر نیست فصل فصل بریم جلو که ببینیم چی میگه از فصل اولش شروع کنه یه مقدار من فصل اولش و در خودشناسی 2 هفته پیش به بحث گذاشتم میگه ما 3 تا مقوله تو زندگیمون یکی ساید جوادی و خوش گذرانید شادید حرف بزنیم خوشحالیم داریم می‌خندیم غذای خوب بخوریم داره سفر بهمون خوش می‌گذره که همه دوستانه یا خانوادگی بهمون خوش میگذره به اینا میگن هیجانات و در واقع این محوریست از وزن علوی و لذت بی نیاز شاید بهش بگیم انام و در واقع میگه بخش زیادی از روانشناسی و فلسفه بر این باوری که انسان جا‌تر از رنج عذاب گریزان و سعی داره پاداش لذت و خوشی خودش رو به هدر بده این میشه رویکرد منتها میگه خب یه چیزای دیگه هم هست بعضی چیزا رو چجور توضیح بدی همه‌ی مردم دنبال خشونت یه جاهایی می‌بینید عجیب میان از خوشی خودشون میزنن و نشون دردسر شاید اصلا اگر یک اصطلاح عامیانه برای این کتاب خواستیم اعتماد کنیم این که چه می‌شود بعضیا خود رو تو هچل می‌ندازن آخه این کار چی بود برای خودت درست کردی اصلا فایدش چیه چرا خودت و میندازی توی دردسر چرا دنبال چالشی چرا دنبال جواب سختی هستید و چرا نمی‌تونی آروم بگیریو این از کجا میاد آیا این تو نهاده بشه آیا به ناچاره آیا بدون این شما نمی‌تونیم چیکارکنیم و بعد مفهوم معنای زندگی آیا واقعا باید فکر کنید زندگی معنی داره آیا همیشه باید به این را جواب بدیم که زندگی پوچه یا معنا داره و معنیش چیه؟ نه این خوش بگذرونی دیگه از سرت تو زندگیت باشه یه سوالای فلسفی رو برای چی مطرح می‌کنی این خودش یه نوع رو عجل انداختن داری زندگی خوش می‌گذره برای اونایی که شیر و اگرم خوش نمی‌گذره شاید اونا ناچارن برای خودشون معنای زندگی هست تو فصل اول یه جمله‌ی قشنگی داره من بعضی از این قول‌ها و میگم خدمتتون میگم وقتی که کتاب رو میخونید می‌تونه آدم زیرش خط بکشه nobody is immune to the law of sovereign هیچ کسی میشه گفت به اون طلسم جادو یا جذابیت عذاب کشیدن مسو نیست یعنی همه‌ی ما سرمون میخاره یه جای خودمون و بندازیم تو دردسر همیشه این نیست که از دردسر به وجود بیاد هر کسی این و داره و می‌خواد بگه چه راهکاری ولی ارزش نمود آیا علامتی آیا میراث گذشته است و قابل درست شدنه؟ اگر کتاب‌های دیگه‌ای رو هم خدمتتون معرفی کنم که بعضی سایت ها و گذاشتن همونطور که درد کشیدن تو پزشکی میراث گذشته‌ست. چون ما الان بیهوشی داریم بی حسی موضعی دارید مخدرهای قوی داریم و عملا توی بیشتر فرایندهای جراحی درد نمی‌کشیم و در صورتی که 200 سال پیش همه فرقشون برا اون بوده که اصلا پزشکی با درد زاده شد و میریم درد میکشیم برای اینکه بیهوشی نداریم زایمان بدون درد نداریم دندون پزشکی باید نه 4 نفر شما رو بگیرن که با دندون بکشن الان شما اصلا اصلا نفهمیدم چی میگه آیا واقعا ترک شدن لازمه‌ی بشر یا خب میتونه به یک مرحله‌ای برسه که دیگه بیخودی چراندن و در واقع تو فصل اول باید یه نکته‌ی دیگه رو هم تمایز خواهم که هر دوی اینا نیاز به توضی رنج کشیدن انتخابی و گزینشی در مقابل رنج کشیدن ناخواسته میگه این دو موهای کفشش نره ناخواسته این انسان نداره این که دی محروم یه عده بلا میادبه مصیبت میگیر این خودش یه مقوله‌ی بررسیه ولی بیشتر مقوله‌ای که در این کتاب میخواد دنبال بکنه رنج کشیدن گزینشی و انتخابیست Chosen of the ring خودت چرا انتخاب می‌کنی خب مگه کسی مثلا واردارت کرده بود بری توی این ورزش سنگین یا بری تو این مسابقه یا بری تو این چالش و شب بیخوابی بکشی به خودت فشار بیاری که چی؟ مثلا من میخوام توی مسابقه شرکت کنم یا میخوام مثلا برنده بشم و در مقایسه با بقیه جلو بیافتم. Chosen of the ring یعنی حتی معمای کتاب اینه که رنج بکشیم. توفصل دومش من از فصل فصل میخوام یه ذره روز مطالب رو بگم این فصل اول با این مقدمه شروع میشه فصل دوم به یه مفهوم جالب می‌پردازه از ساده شروع کرده و به پیچیده میره فصل‌های اول یه ذره پیش پاس داده تره بعد که میره جلوتر و تابه عمیق‌تر فصل دوم اسمش هست مازوخیسم خوشخیم بنایم یه مازوخیسم خوشخیم شد ما بعضی موقع‌ها به خودتون درد میدیم عذاب میدیم برای کارهای خیلی سختی مثلا یه عده می‌شینن مسابقه‌ی فلفل خوری انجام میدن یه عده مثلا مسابقه دارن از بارفیکس آویزون بشن ببینید تمام چهرش رنج کشیده در رو تو چهرش می‌بینی گرفت یا مثلا همین مچ انداختن و اینا اون چهره‌ی طرف رو ببین چه انقباض عضله‌ای داره چه چیزی داره اینا مازوخیسم و خوشخیم یعنی اصلا وادارت نکردم تهدید جانی نداره خودت خودت و انداختی تو هچل و خوشخیم یعنی به کش نمیدم معمولا اتفاقی که میفته اینه که فقط رنج می‌کشید درد می‌کشید از لذت شما کاسته میشه این اصطلاح یه گفته روانشناس مشو و در زمینه‌ی ممولا مثل چندش و این شما یه سالهای خیلی جدیده می‌بینی از مسابقات کشیده زنی تو اینستاگرام فراوونه دیدی این که کشیده میزنن به یا چالش آب سرد آب سد ری بود یا اینا که دیگه یه و می‌شکنن توی زمستون میرن توی آب سرد یا نمیدونم اینایی که روی زغال دارا میرن اینایی که نمی‌دونم فکر کن مثلا سعی دارن مثلا خودشون و از تفاوت نگه دارن و شنا شکن چرا این کار میکنن؟ شروع بحث رو با این میذاره که مازوخیسم خوشخیم از کجا چرا ما مازوخیسم مشوی رو تجربه میکنیم چند تا نظریه مثلا به George Sonny روانپزشک مشهور اشاره میکنه خیلی از این مازوخیسم در نگاه بازستا پس این‌ها لذت طلبی شدید. این رو می‌گفت، می‌گفت حس و در در واقع ذخیره و میشه گفت پشتوانه‌ای برای لذت شدیدی به عنوان مثال شما اگه تو سرما باشه بعد که میای میری تو سونا یا استخر بگم خیلی بهت یا نمیدونم فرض کن شما دریک حالت خیلی خسته باشید مثلا یک فرضش که کرده باشه و بدشون روش گرفتن یون باشه خیلی برای شما بزنم و در واقع یه بخشی از ایمان شکل شما یا عمدا رنج ایجاد می‌کنی بعد که این و ولش می‌کنی مقدار زیادی شما لذت خیلی شبیه‌تر مضاعفه خب این میتونه یه دیدگاه توی مازوخیسم اما دیدگاه‌های دیگه‌ای رو هم مطرح کنه مثلا میگه انتظار داشتن دیگه خیلی از موارد شما وقتی داری رنج می‌کشی احساس انتظاری که وقتی تموم میشه هی چه لذتی داره است مثلا اینایی که میرن تو ارتفاع اینایی که میرن چش بازی اینایی که میرن با این کشو از کل می‌پرن که او وحشت اون لحظه‌ای که میرسی زمین و میگی آخش زنده موندم آخیش نجات پیدا کردم اینقدر به شما لذت میده که شما این کار و تکرار می‌کنید در واقع میشه گفت انتظار لذت یه مثال دیگه براش میزاریم میگه در واقع علامت‌دهی پرهزینه اینم ما توی زیست‌شناسی داریم میگه همه‌ی موجودات دوست دارن نشون بدن کیفیت خوب یعنی ژن‌های خوب دارن توانمندی‌های خوب دارن هوش بالا دارن امکانات بالا نکته‌ش اینه که همه‌ی این‌ها رو شما می‌تونی ساختگی رو ارائه بده به قول امروزیا فیکش و ارائه بده وانمود کنی فیلسوفی وانمود کنی اخلاقی هستی وانمود کنی قوی هستی میگه یکی از چیزهای مازوخیسم اینه که در واقع یک نشان دهی پر هزینه ست. ببین من چقدر قویم که می‌تونم دست خودم و بسوزونم ببین من چقدر قویم که می‌تونم یخ و بشکنم برم تو آب در واقع نشان دهی به بقیه هست در واقع یک هدف و من فقیرانه در ظاهر به نظر میاد غیر عقلانی ست ولی در باطن یک هدف بسیار عقلانی رو دنبال می‌کنه یعنی شما وقتی نگاه کنی اونی که بیش از همه عذاب کشیده رو انتخاب میکنه میگه اون ببین صادقه یا اون جدیه می‌دونی کیه اون آدمی که مثلا می‌تونه 20 ساعت تمام مثلا یه ریز ادو اون می‌دونی کیه اون آدمی که می‌تونسته روش غذا نخوره پس این نشون میده که اون آدم قویست بینی که costly signal و میگه costly signal یک ریشه‌ی عمیقی توی تکامل داره اونجا سعی دارند به بقیه به خصوص هنگام جفت‌یابی نشون بدن که ببین من چقد اوضاع خوبه که می‌تونم بخش زیادی به خودم رنج وارد کنم و بازم هیچی نشد پس ببین من چه ژن خوبی دارم یا چه بدن یا مثال جالبی می‌زنی به نظر من جالب بود میگه پولدارها بچه‌هاشون و میذاشتن لاتین یاد بگیرن که تهش کاربرد نداره یه جای دنیا مردم لاتین حرف نزن در صورتی که فقیرتر‌ها باز بچه‌هاشون و میذاشتن صنعتگری یاد بگیرن ایشون و میذاشتن طب یاد بگیرن یه چیزی یاد بگیره که به دردت بخوره شمام الان دیدی مثلا بیا برو یه رشته‌ای بخون که به دردت خب اگر شما داری یه رشته‌ای می‌خونی که به دردت نمی‌خوره و هیچ بازار کاری نداره لزوما کار غیر عقلانی نیست می‌تونی به بقیه این پیام رو بدی ببین منابع من اینقدر زیاده من کتاب خوندن الهام و در واقع تلاشم در جهت یه چیزیه که هیچ کاربردی ندارم یعنی من منابع زیاد بلدم و در واقع لاتین یاد گرفتم یک نشانی بوده که ببین من انقدر وقت زیاد دارم پول زیاد دارم ولی نیاز ندارم که کار کنم که می‌شینم ماتیکا در واقع این هم همون کاس لیسینا بوده و در واقع شما یک اشراف‌زاده یا یک نفر بین قله‌ی را بدون در رو از روی چیزهای به درد نخوری که بلد بود میشناختی الان فرض کن زبان‌های مرده یاد گرفته راه رفته در مورد مثلا یه چیزهای به قول امروزیا exotic به چیزهای عجیب غریب و این نشون میده که نیازی نداشته که مثل من و شما شاید یه چیزی یاد بگیره که بتونه از اون راه در اینا همش در واقع می‌تونه دلایل مازوخیسم خوش‌خیم باشه باز و خیزهای ساده ولی فراموش نکنید تمام مازوخیزم‌های مشکل این ویژگی رو دارن که خود خواستن یعنی چون صاف رنگ کسی وادارش نکرده که بره تو مسابقه‌ی چالش آب یخ شرکت کنه و… خب اینجا کم کم بریم سراغ معرفی‌ها رو شروع کنیم و به مقالاتم اشاره کنیم. یه چیز دیگه رو میگه تو Asus in از اونایی که بین تا اینایی که الان گفتم شاید یه ذره خود توضیحات خوش‌خیم بود یعنی اینکه خب جالبیه یعنی طرف حضور داره نگران نیست داره علامت میده انتظار میخواد لذت خودش و بیشتر کنه یکی از حوزه‌های تاریک مازوخیسم رو خود خواسته‌ی خوشخیم یه مقوله‌ی جبران اگه اون باشه اینم یه نگه بشی این رو که خوب مطرح می‌کنه یه نویسنده‌ی خوب دیگه که فکر می‌کنم امیدوارم که کتابش و شروع کردم به خوندن 2 3 هفته‌ی آینده اگر که تاب مناسبی بود خدمتتون معرفی کنم به نام پاک بسین یا بر باستیان. این استاد روانشناسی دانشگاه ملبورن و یک کتاب 20یک8 داره که این کتاب رو امیدوارم براتون معرفی کنم چیزای جالبی توشه. the other side of happiness embracing a more fearless approach to living “سوی دیگر شادکامی اتخاذ رویه‌ای بی‌باکانه به زندگی” 20یک8 راک پرچینس the other side of happiness آن سوی شادکامی… حالا مقاله‌ای که به چند مقاله ارجاع داده توی کتاب یکی از مقالاتش اینه که گفتم یه ذره من و نگران می‌کنه این مازوخیسم خوشخیم درسته بی‌آزار ولی توش ممکنه یک شیطنت و سونیتی باشه. چرا؟ داستانش اینه میگه نکنه اینایی که به خودشون رنج میدن برای جبران گناهانشون هست؟ و این می‌تونه برای بقیه دردسر باشه اونا یه مقاله‌ی مثلا به عنوان نمونه از راه بزن یاد کرده داستانش اینه فیزیک و انگلیس که میشه درد چیزی و لذت‌های گناه‌آلود “to social psychological personality sciences” 20یک2 چاپ شده. کارش خیلی ساده است یکی از اون تست‌های مازوخیسم خوش خیم که شما می‌تونید تو خودت پیاده کنی اینه هم فرصت کردین تو این هفته برین انجام بدین “cold pressure test C P T” C P T بسیار تو روانپزشکی و روانشناسی کاربرد داره و خیلی چیزا رو از توی و سعی می‌کنن در واقع استرار و در واقع داستان C P T به این صورت هست کارهای سفید این شکلی که شما می‌تونید در واقع به انسان‌ها دردهای کم یک درد بی‌خطر وارد کنیم که می‌تونه خیلی شدید بشه اونم داستانش اینه آب 4 درجه تو آب تهران تو این فشار اتمسفر شما یه ذره یخ بریزید روش نمک میزنید و دست و بکنید تا اینجا توش این تقریبا میشه تست سیبی و تقریبا 30 ثانیه 35 ثانیه که میگذره شما شروع می‌کنی درد و تقریبا بعد 60 ثانیه دیگه خیلی درمان میشه تا نه0 ثانیه عکس را دستور می‌کشن بیرون و حس میکنن که یخزده بی خطر البته اگر 2 دیقه بیشتر شد که دست اون و در بیاریم اون خطر داره و اگر از اینایی هستین که سندرم ریو دارین نمیدونم نوک انگشتاتون سیاه میشه اشکال عروقی داره دیابتی داره این کار و نکنه ولی بر بقیه یک تست یخ بابا این چه چیزایی رو اومده توی این مجموعه‌ی پژوهش‌هاش و پاک کارش ساده بوده باز گفتم توی پژوهش‌ها چیکار می‌کنن نمیگن اصل پژوهش چیه و لا به لاش اینا رو می‌جون مثلا داستان این بوده که از یه عده گفته بیاین راجب مسائل مثلا گناه‌آلود تون مطلب بنویسید. در مورد مطالب خوبی که انجام دادید یعنی یه عده ازشون خواست که یه کار زشتی که کردی یه کاری که اسم کردن داشتی گناه کردی اون و راجبش مطلب بنویس یه دیگم گفتم یه حکایتی بنویس از کار خوبی که کردی و مثلا بگه کی خیرت رسیده یه کار جوان معنون کرده یه کار مردم پسند کردی و در کنارش خب از اینا خواست تست C P T هم انجام بدم. گفت می‌خوایم مثلا این تست رو یم منتها اون گزینه پارامتر اون عامل اصلی که مورد سنجش قرار گرفته و اصلا هیشکی ازش قابل بود اینه که وقتی داری میری یه سری شکلات رو میزه و می‌گفتش که خب حالا از این شکلاتا م اگه خواستید بر یکی میرن چند تا به میداد و در واقع یه جور ساختن که مثلا یه دونه برداری یه ولی ببینم مثلا رشد می‌کنه بنده و کسی هم نمی‌دیدمش و بعد شکلات می‌شمردن ببینم کی حس می‌کنه حق به جانب بابا اومدن انقدر با ما کردن و با پنج تا یه مشت وردارم چه جالبی که در آورده بود حق اونایی که احساس گناه توشون القا کرده بودن به طور متوسط سه تا اونایی که باز نشا بودن اون مش بدترین افراد اونایی بودن که هم رنج کشیده بودن. یعنی دستشون و دو سر کرده بودن هم بهشون احساس مفید بودن و کارآمدن این یعنی اگر شما حس کنی من آدم خوبیم من رنج هم کشیدم جمع اینا لزوما چیز خوبی در نمیاد ممکنه خیلی حق به جانب بشی حق بقیه و این بهش میگه نیمه ی تاریکه مازوخیسم. یعنی به خاطر رنجی که من به خودم وارد کردم از بقیه طلبکار بشم به نظرم میاد نکته‌ی قشنگی و می‌تونه دردسرساز بشه و در واقع پیامش اینه که مردم وقتی رنج می‌کشن در ازای رنجی که می‌کشن خودشون و از بقیه طلبان نکنه اینایی که تو این چالش‌ها شرکت می‌کنن عمدا خب فرض کن چرا خب اون تخته دیدی بعضیا میگن مثلا آب یک00 در فرشتم چرا همینجور بود نمیدونم دستکش را نکرده دستت همینجور بود یعنی دقت می‌کنی یه چیزایی اطرافیانت ببینی میتونستی راحت‌تر چیز کنی خب مثلا چرا با یه کفش دیگه روی کفش راحت می‌پوشیدی یه چرا مثلا یه 2 تا تشک زیر خودت اضافه ننداختی که مثلا جات نرم باشه چرا مثلا همچین میگی من رو کاراهای خوابیدم با خود سختی دادی که نکنه بعدا اینا این رو دست مایه‌ی جبران طلبکارش در واقع جبران در در واقع این فیزیک و این که انسان‌ها وقتی حس می‌کنن لذت بردن بار داره یا باید یه بدهکار دیگران بشن میگن یه دردی به خودشون میدن که بعدا بتونن از اون لذت رو جبن اونا چرا بشر اینجوریه خب که اصرار داری خب برو صاف لذتت و ببر صاف من 5 تا شکلات و بردار به خودت خوش بگذرون چرا باید قبلش خودت و اذیت کنی که راحت از گلو پایین بره یا راحت این احساس و داشته باشی این خودش یه معماست و اجازه بدید وقتی کتاب در سایت تمرینات رو تموم کردم بگم برات مثل اینکه خب همون نوشتن نویسندش همون کسی که این مشارکت پس چرا مردم خودشون و میندازن تو هچل که بعدا شاید بری حس خوب داشته باشن که بعدا به خاطر این حس خوب بتونن کارای مثلا به خیال خودشون ناپسندتر یا زوتر و بالاخره مبحثش باز ادامه پیدا می‌کنه و تو همون مبحث مازوخیسم خوشخیم مازوخیسم جنسیشو که المس اینایی که این در واقع علاقه به رفتارهای مازوخیسم جنس خودآزاری جنسی اینایی که درب خودشون وارد میکنن یا میتونه امروزه به نام BDSM مربوط بریک موژان از رفتارهای جنس خب اینم میگه تو همین قالبا شاید ما بتونیم این و توضیح بدیم شاید مثلا داره دری رو زیاد می‌کنه لذت بیشتر شه شاید برای احساس گناهش شاید انتظار داره شاید باید حواسش و پرت کنه نمی‌دونم وقتی درد می‌کشی ذهنت میره جای دیگه و به مسائل وگناه آلود فکر نمی‌کنی و اینا اینجا به نظر میاد خب تاثیری هم نداره برن چون مازوخیسم جنسی یکی از اون سوالاتیه که ما هنوز براش در واقع پاسخی نداریم که چرا این رفتار رو داره ولی به نظر من تو کتاب مقاله‌ی خیلی خوب اشاره کرده که برای دوستانی که سوالات در مورد مقوله‌های جنسی دارن داشتن این مبالغ بسیار خوب هنجار نشده. مقاله جز نوشته و اونم این داستان “what exactly is an un usual sexual fantasy” “دقیقا چه چیزی یک فانتزی غیر عادی جنسه؟” چون یه اشاره‌ای میکنه دیگه فکر نکنی این فانتزی سادمازوخیستیمی نایابه 60 درصد مردم اون رو دارن. در صورتی که در عمل یک تا دو درصد وارد اون رفتارها میشن که خودشون رو بزنن، شریکشون رو بزنن. ولی 60 درصد منتظر شونی اینجا یه چالشی رو مطرح میکنه که چرا کجا داری این مقاله مال 20یک5 هست نفسش من جورنال در واقع طب جنسی و جالب یک کاتالوگی از فانتزی‌هایی که مردم دارن منتها چیز عجیبش اینه که بسیار بیش از اونی که شما فکر می‌کنید چی داره برای همین اگر کسی اینجا مشاور روابط جنسی یا زناش هست به نظر من مواردی بسیار مهمه باید کنی “what exactly is an un usual sexual fantasy” “دقیقا چه چیزی یک فانتزی غیر عادی جنسه؟”و این سوال رو آبروم و مطرح که میگه چرا فانتزی‌های ما بسیار بیشتر از عملکرد یعنی وقتی اون رو نگاه کنید البته میگم دوستان شاید شبیه یک کاتالوگ پورنوگرافی باشه که انواع کارهای جنسی رو نوشته چند درصد مردم گفتن آره تو دلمون این فکر و ذهنمون این فکر رو داریم یا فانتزیش و داشتیم خوشمون میومد و شما می‌بینید که بسیاری از این پردیس‌ها داری از کارها شاید 60 70 80 درصد شیو داشته باشن این چرا میگم اهمیت داره به خصوص من دیدم توی مشاوره با بیماران یا با یه مقدار اساس بر دارا دارن سود بسیاری از درمانگران بین این یک انحراف جنسی داره ولی پیام سادش این فانتزی خیلی بیشتر از اونی که یاد می‌کنید در واقع 60 درصد گزارش داده است حتی ممکنه شما بگید این نمونه مال کشور آمریکاست ولی اینم فراموش نکنید که کشور آموزان بیشتر محافظه‌کاری بسیاری از افراد محافظه‌کار و سنتی هم توش هست پس می‌تونه فانتزی بالایی باشه و همینجور تا کم میشه تا 5 درصد اینا خیلی کمش دیگه مثلا 4 5 درصدشون که فانتزی‌های خیلی کارهای جنسی عجیب غریب داشتن بزارن مثلا رابطه به حیوان و… خب اینا فکر کنم باید ربطش بدیم به فصل 4 بریم فصل 4 فصل 4 پدیده‌ی تلاش چاکو اینم یکی از اون چالشهاست چرا زحمت میکشی چرا تلاش میکنی چرا جا میگه ممکنه شما بگین که خب لازمه برای اینکه آره ولی همه‌ی جان کندن‌ها به خاطر بزرگی نیست به خاطر نداشتن نیست شما تلاش می‌کنید بهترین باشی تلاش میکنی شما یک باشه به خود سسته بودیم و باز حتی یک یافته‌های ست بسیاری از افراد در واقع میشه گفت این گونه براتون بگم که تلاش‌هاشون خود خواسته است بدون اون تلاشم می‌تونستن او رو به دست بیرن و اجازه بفرمایید من فصل 4 در قالب یک سخنرانی دیگه خدمتتون اسم هم که براش گفتم میخوام انتخاب کنم مورچه‌ای زحمت کشیدم که دیدن از حیوانات شروع شده تا انسان‌ها به نظر میاد وقتی چیزی براش زحمت نکشید چیزی براش جا نکردن و دوستدار و یه سوالی که چرا یعنی چرا شما باید چیزهایی رو که با جون کردن به دست میاری خیلی بیشتر دوست داشته باشی آزمایشات بسیار زیادی هست حتی کبوترا هم اونجایی که زیاد نوک زدن و یه دونه گرفتن لونه رو خیلی بیشتر دوست دارم و بعدا از اون جنس دونه می‌خورن. یعنی چرا ما دوست داریم رنج می‌کشیم زحمت بکشیم مفهوم اسرار این چند کتاب خوب اشاره داره به در واقع پدیده‌ی قشنگ اشاره داریم ولی اجازه بدید که من فرصت دیگه رو به صورت مجزا بحث جالبیه که چرا اصولا ما زحمت کشید و چرا بعضیا زحمت نمی‌کشن شما دقت کردی بعضیا رو کم پرور کیا هستن همش دوست داره کار سادگی بهش یاد یه عذر می‌خوام یه اصطلاح به کار می‌برم ولی یک بار خب برم خرید یا بعضیا میزان این فریدی بهش میگن و جالب اینه که فرید ما کمتری یعنی ضد و بسیاری از حیوانات انسان‌ها وقتی حس می‌کنن یه چیز مفت دچار احساس گناه میشن بساز بی‌قراری میشن و به نظر میاد حتی بعضیا میگن تکامل سیستمی در مغز ما تعبیه شده که اگه یه چیزی مث ازش قراره چون احتمالا در ر با هیچ چیزی تو دنیا مفت و مجانی بدست اصن اگه دیدی یه چیزی براش زحمت نکشید و را از آسمون اومد بدون یه چیزی پشتش پس موجود ازش فراری و این شاید اصلا ریشه‌ی تکاملی داشته حالا میگم یک بحث خودش قشنگه شاید این و اصلا در جریان خودشناسی مطرح کنه که چرا بعضیا زحمتکشن و بعضیا تا ولشون می‌کنی دوست دارن سریع اون نازکی کار و بچسب بریم فصل 5 که به نظر من شاهکارش تو اون فصل 5 هست. و مفهوم معنا اون وصل می‌کنه به فصل 4 و چرا ما در گیر کارهای سخت میشی آیا برای این که معنا تو زندگیون آیا ما علاقه داریم خودمون رو درگیر چالش‌های مازوخوش ببین اونجا گفتیم مازوخیسم خوشخیم و خب شاید بشه توضیح داد خطر نداره لذت بعدیش زیاد ولی بعضی کار‌ها کارهای خود اعدامی هست شوخی نداره شما رو می‌کشه جونت و سرش میذاری ولی بازم یه عده از اون استقبا و واقعی برخلاف فصل 3 که میگه فیلم وحشت شما نگاه می‌کنی کشته نمیشه ولی بعضیا خودشون و تو هچل مینداه اون هچل می‌تونه جدی باشه و چی شد با چند گزینه تو فصل 5 بحث رو دنبال یکی از چیزایی که خیلی بهش قشنگ پرداخته مفهوم کوهنورد و نمادهای حرفه‌ای که به قله‌های بالای 7 ابشار این کار پرخطر چون ما احتمال هست که جانب رو از دست بده بهمن گیر خیلی از اینا انگشتاشون تو یخ می‌مونه بعد میشه خیلی از اینا باهاشون قطع میشه و همچنین ورزش لوکسی نیست یا یک رفتار حساب ما کیستی اداش و در بیاریم برای اینکه یه مقدار جذاب‌تر بشه واقعا اونجا میریم و چ و بیشتر کار رو روی یک مقاله‌ی خیلی قشنگی گذاشته از باز یک روانشناس برجسته توصیه می‌کنم این رو بخونم یعنی بحث رو اینجوری بازکرد جورج لوسان جرج لکستان در ژورنال کی و نوشته که درست یک یونانی هست در مورد اقتصاد سیاسی مال یک3نهنه ولی اسم کتاب هست “because it’s there” “برای اینکه اونجاست” حالا این چی از کجا اومده این عنوان قشنگ از کجا اومده تر مالوری اورست نبند ابتدای قرن 20 او 240 متر مونده بوده به قله برسه جونش و از دست قبل از این که بره میگفت یا چه اصراری داری از ارس بری بالا این همه زت هست یه چی سندی از کوه بری بالا جوابش این بوده “because it’s there” “برای اینکه اونجاست” خیلی مفهوم عمیق این صف که اونجاست من باید ازش بگم صرف این که یه چیز چالش وجود داره من ازش باید سرشار صرف این که یه مانع وجود داره من باید از کوه برم بالا “because it’s there”جالب جونش و سر این گذاشته چرا آیا ما به صرف این که یک چالش می‌تونه وجود داشته باشه خودمون رو باهاش سرشاخ کنیم خودمون رو باهاش تیف این سوال قشنگی که قبل و عجرم و میگه اگر این چالش نباشه اون موقع دیگه زندگی می‌کنه فایده ناره اون کوه اونجاست من باید برم این مشکل وجود داره من باید حل شنم آیا این یک انحراف آیا یک عرضه‌ی مخربه می‌دونید در ابتدای قرن بیستم باور بر این که پریم و در واقع همونطور که با او سمت لذت و در واقع همونطور که ما به سمت لذت زندگی خوش گذرانی روابط جنسی علاقه داریم مرگ اندامم شواهد توش آدمایی که لذت می‌برن این که وارد چالش باشه حتی اگه توش ما می‌بینی همه‌ی اون بازو خیسم ما مشکل تمام نمیشه و رو با جرج وول ادامه داده دربر راجب هیتلر اینو میگه گفتم قانون گودوین رو داریم اصلا امکان نداره شما یه مبحث روانشناسی راجع به خشونت و پرخاشگری و رنج و عذاب داشته باشن اسم هیتلر نپره بیرون… این بهش میگن قانون بوتی یعنی امکان نداره هیتلر هر طریقی اونجا هست و رول این و میگه میگه سیاستمداران قاعدتا باید به شما لذت رو نوید بدم “offer you good time” به شما بگن “دوران خوشبختی و خوبی بیاد” ولی هیتلر به شما “تلاش خطر و مرگ رو میاد” ولی مردم سونست چرا آیا هممون یه خود هدار آیا نمی‌تونیم خوش بگذرونیم این نور طلسم جادوی عذاب کشیدن خطر کردن تو همه‌ی ما حضرات پریدی هست یعنی اگه شما اگه همش خوش بگذرونی اون وسط خسته میشید اگه باید اون با ازش حتی اگر به قیمت جان از استر باید بجنگیم باید سرشمار آیا ما این رو داریم سوال مهمی میدونی اگه داشته باشه مثل رفتار باشه. یعنی آیا همه‌ی ما مثل جرگه جرج مالونی تو خودمون داریم گفت مریم می‌میریم یعنی یکنه24 میکنم یانوس بد یعنی با اون تکنولوژی نمی‌تونستن و بر بکنمو این قول نبردها اونایی که سعی می‌کنن غیر ممکن ان این رو تو کتاب اشاره نکرد من جای دیگه خوندم و نظرم جالب بود بدونید که وقتی جنگ جهانی دوم شروع میشه در واقع هرمان گورینگ به قدری خوشحال میشه که جنگ شروع شد آخ جون یا جنگ میشه میزنی می‌کشیم خودمون کشته میشیم با اون هیکل جسمش بسیار چاق بود مثل 40 50 کیلو بوده می‌پره روی نمی‌دونم دقیقا یادم نیست روی میز هیتلر یا روی میز اس شروع می‌کنه یک نفس خیلی غذا مانند میکنه اونی که اصلا هیتلر تعجب می‌کنی با این یکی از داره رو میز میرف و اینقدر خوشحال بوده که میدونه جنگ شده کشت و کشتار چالش جایی که ما می‌تونیم مردانگی مون رو نشون بدیم یا می‌دونید تو اساطیر تویت ونیک خاطیر ژرمانی بهشت جای آرومی نیست. اصلا اینم یه سوال “آیا بهشت خوبه؟” این میگه که یه آلبوم با یه شیطنتی میگه والا اگه من بشر و می‌شناسم آروم نمی‌گیره این بشری که من می‌شناسم با یک شارمین حالا چیزی که در اساطیر نری بهش نسبیه خوشی و خوش گذرونی هم داره ولی جای قتال و جالب واکنی عریان نژاد نوردیک اونا فقط زنان آرام و عشوه‌گر و خوش گذران نیستند زنان جنگجو شمشیر می‌کشن و ممکنه بزنن کوریا و این داستانی که چیه انسان‌ها خودشون رو تو یعنی جلد میگه میگن خب اگه نباشه منین در واقع ممکن من خش نگذرونه ولی معنی از گوش ادراری برای من و چه باز یه مثال توی مزج این یکی مثال آمادگیش و داره بیاد یه ذره چالشی حالا یه ذره نا دیگه اتفاقا یکی دیگه از همون چالش‌هایی که خوش نمی‌گذره ولی معنا داره بچه‌دار شد به کتاب قشنگی اشاره می‌کنه نمی‌دونم این کتاب رو بتونم معرفی کنم یا بنایی رو کافی هست ینی هست ولی آیا مطالب جالبی دارین جنیفر سینیور نوشتن 20یک4 آجانا میشه گفت “تماما نشاط بدون لذت” یعنی به عنوان کتاب یه زنه نشدنی جان تماما نشاط و بدون لذت فرداکه مادرک تناقض فرزندآوری مادر نترساند اگر زوج‌های جوان که هست افراد نزدیک به فرزند دار 30 گفته بین شاخص‌های مختلفی که تضاد زناشویی رو دامن میزنه و هیجانات رجا میگیره ولی مردم با شدت بهش یا بخش ازین وقتی ازشون سوال می‌کنی که همش دردسره و جالبه مثلا این جلوی پرسیدی رو نشون داده بود که در کشورهایی که به خصوص ما کمک هزینه‌ی بزن نمیدیم اون مرخصی سنگین زایمان رو ندارید. اتفاقی که میفته اینه که به شدت خلق زیاد می‌شود می‌خواد آبی نگرفتنش یه انسان هاش در اینا رو دنبال می‌کنه این چالش رو در واقع مطرح میکنه یه ذره نمی‌دونم شاید افراطیه ارشاد پس بود یک جامعه‌ی فردگرا نگاه کرده حتی جمله‌ای از دریا گیلبرت مشهور میگه می‌دونی دنیا گیلبرت واقعا جوز روانشناسان برجسته‌ی هست گفته این سندروم نامه‌ی خالی هست امتیس میگه وقتی بچه‌ها دیگه ازدواج می‌کنن یا میرن دانشگاه دیگه خونه رو ترک می‌کنن دوباره پدر مادر تنها میشن گفته مهمترین علامتش لبخند زدن یعنی برخلاف که میگن افسرده میشی و میدونم احساس چیز می‌کنیم که نه خیلی اتفاقا دیده و تازه این رژ‌های محسن شروع می‌کنن خیلی خوش بودن و تازه شروع کنن دوباره شترانی سفر به مسافرت به من لذت بدن از غذا بیرون یعنی به عبارت دیگه اینم یکی از اون کوهنوردی هاست اینم مثل جرج مبری خب چرا بچه‌دار میشه باید و روی جلد کتاب هم اگر شد میگم. ما دقت کرده باشید این فردی که داره این زنگ رو به بالا می‌بره همون سیزیفوس افسانه‌ایست یعنی این معمای سیزیف با اسطوره‌ی سیزیف افسانه‌ی سیسی و اشاره می‌کنه به کتاب‌ها این تلاش روز زندگی این جان کندن باید یه معنایی داشته باشن اگر نباشه ما نمی‌تونیم حیات رابه م زندگی الان زندگی از کجا و چرا می‌تونه هیجان رو و اشاره‌ی جالبی داره به چند نویسنده اشاره می‌کنه از جمله همین جرج و خدمتتون گفتم راجبت اینم بگم چون فرزین ساین تو نوشتش خیلی از اسطوره‌ها رو رد کرده مثلا تو کوهنوردای که به اورست میرن جای خیلی بالا میرن که نقش من باد خنک خیلی لذت من آنچنان می‌سوزونه اونجا همه با هم دوست میشن صمیمی میشن یه لحظاتی هست که فقط به خودت یه لحظاتی هست که اصلا هیچ چیز دیگری جز نجات خودت به ذهنت نمیاد. یا مثلا اونجا به من داری میکنی میگه نه فقط اونجا به این فکر میکنی چی بندوی غذا بخورن یعنی اصلا اون حالت رمانتیکی که شما تصور نیست اگه شد یه لحظه مواظب نباشید قطع میشه یه لحظه یکی بیفته با این کارش تمومه و اون اصلا فکر نکنم یک رومانسی روش مثل جنگ دیدیم هر جا جنگ رو خیلی رمانتیک میخواد بگشا شل کن خب اینجا میاد میگه که خب بیایم ببینیم که در واقع این مقوله‌ی معنی چه ویژگی یعنی چی میشه ما احساس معنی تو زندگیمون می کنیم؟ گفت می‌خوایم مثلا این تست رو یم منتها اون گزینه پارامتر اون عامل اصلی که مورد سنجش قرار گرفته و اصلا هیشکی ازش قابل بود اینه که وقتی داری میری یه سری شکلات رو میزه و می‌گفتش که خب حالا از این شکلاتا م اگه خواستید بر یکی میرن چند تا به میداد و در واقع یه جور ساختن که مثلا یه دونه برداری یه ولی ببینم مثلا رشد می‌کنه بنده و کسی هم نمی‌دیدمش و بعد شکلات می‌شمردن ببینم کی حس می‌کنه حق به جانب بابا اومدن انقدر با ما کردن و با پنج تا یه مشت وردارم چه جالبی که در آورده بود حق اونایی که احساس گناه توشون القا کرده بودن به طور متوسط سه تا اونایی که باز نشا بودن اون مش بدترین افراد اونایی بودن که هم رنج کشیده بودن. که چرا لذت رو ول می‌کنی؟ می‌چسبه سوال و این سوال رو در لابلای یک سوال اصلی‌تر آیا همه‌ی ما در جستجوی ماوا است به ویکتور فرانکل خیلی اشاره انسان بشر ترکش توی من ولی یه جوری Paul brown دوست داره این و بگه که اونقدریم که میگن نه خیلی از انسان‌ها هم واقعا چالش Panیعنی یه چیز شما داری میگی حالا من اصلا هیچوقت فکر نکردم چطور زندگی کنم در میمانم همه به دنبال تنها نیستن حالا این و شما به عنوان یک سوال شش خودم بپرس آیا فکر می‌کنیم با خوشگذرانی و یک لذت خدا می‌تونی سر کنید یا این که باید به چالش با یه پژوهش جالب دیگه رو نام می‌بره آنات کین و رام گیوت تا توی جون آقا فسون ریسک 20یکیک داستانش چی بود داستانش این بوده اومدن از یه عده سوال کرد ببین یه سوال قشنگیه همین الان از خودتون بپرسید گفته شما الان تعطیلات دوست داری بری Marriott Bonvoy یا بریم هتل یخی کبک در تله Marriott Bonvoy اینجوری میشه از صبح که بلند میشه میره تو استخر رجبی و ساحل دریا و حسابی غذا می‌خوری و جابزی گوش میدی و ماساژ و ایناست یعنی ببین همش و نی هتل یخی کبک یا یخ سرباز و باید بلرزید و با هیزم نمیدونم خودت و گم کنی لباس چیز بپوشی ولی خب هیجان کدومشا باز سوال کرده بود 8 ساعت توی فرودگاه بداق مدش میزنی بری رودا هست و بگردی یا می‌شینی اونجا، هروز میری یه جا ریلکس میخوابی، بخوری، استراحت کنید، دمای معتدل، تکون نخورید، تنبل برو به سایه، سایه خودش می آیه. دیگه الانم توریزمه دوحالت داره، یه عده میرن توی طبیعت، یه عده سخت میگذرونن، یه عده نخیرمیمونن و خیلی خوش میگذرونن. پس ما میتونیم این دوتا گزینه رو در ذهن خودمون مطرح کنیم. چقدر جالبه که میشه متوجه شد اینه، لاعقل توی جمع غربی اکثربیت اومدن توی هتل یخی و وقتی ازشون پرسیدن کدوم هتل بهتره؟ گفته ماریوت یعنی اونجا لذتش بیشتره میگه خب پس چرا هتل یخی رو انتخاب کی دیگه خاطرش نمیخوام مثل جان اتفاق خاطره‌ی کار خشن ما در شادابی میده یا خود لس ببین اینیم که میره مثلا توی طبیعت پی که میره اورس میاد این خاطره دیگه تا آخر عمر و خاطره براشی جمله‌ی قشنگی از ویکتور فرانکل داره ” no power on earth take from you” همون ویکتور فرانکل معروف آنچه که تجربه کردی رو هیچکی نمیتونه ازت بگیره این بزرگت ترین دارای ته و اشاره ش بر اینه که برخی از آنها خاطره جمع میکنند و خاطره جمع کردن از خلق مثبت بسیار تعیین کننده تره. نکته جالبی هست. یعنی آیا ما باید تعدادی خاطره جمع بکنیم تا احساس خوشبختی بکنیم؟ و خاطرات بسیار باید جمع کنیم. که معنی به شکل بگیره اگر خاطرات افراطی نداشته باشی هویت شکل نمیگیره و احساس رضایت مندی از زندگی نداریم. این در فصل معنای زندگی دنبالشیم. از خانوم یاد می‌کنه فکر کنم کتاب انگری باشه ولی به سبک ژورنالیستی هست هموطن خود خانم امیلی اصفهانی اسمیت میشه فرض کرده همسرشون آقای اسمیت اصفهانی بررسی کرده که وقتی که سالها به قول پریسا اصلا یک اتفاقا 4 گزینه رو تو معنی یکی از این 4 تا هدف منی و چهارپاه احساس تعلق یعنی اگه من حس کنم دیگه جای تعلق دارم این به من احساس من دیگه میده به جبران اون هزینه‌ی دردو پس من میتونم دنبالد بیاک تو پس هدف که اگر یه هدفی رو دنبال بکنیم این برا همین اورس بالا رفتن د اینی که من بتونم مثلا 500 تا شنو بگم برم در و در واقع هدف هستکه چه روایت طوریت می‌تونی ما رو توی یک قالب نقل قول از زندگی خودت انجام این و اجازه بدین سوی باز بریم یعنی در واقع اون ابریه میاد بعدا زندگی خودش رو بر اساس اون وارده‌ی شدید تفسیر تعریف شما ازتون بپرسن کی هستین جالبه اونایی که نگاه کردن اگرم می‌خوای بدونی کی خیلی خوبی رو مطرح کرد یک روان توانگر مدرسه به نام دم مکاس در ادامه زندگی شما و نقل قولی که از وقایع مهمه ینی یه سری بقای ما باید درست کنیم که بعد بتونی اونا رو تو نبلغ می‌دونی من کی هستم من همونی هستم. و وس و هفته‌ی قبل یادتون هست واجبه تو دانی دهت گفتم یه جا هست ذهن از ارتش نبکی گفتم گوی کردی تو و که درسته با عوامل جبر گونه در نسل ولی بعدا اینها به یک انصافی برسن شما یک استرییس دیگر وقت شما هم روانس ااز روایت زندگی صرف نظر از بیولوژی صرف نظر از گرایشات ژنتیک اثرشان مثلا یه چند تا روایت در واقع خودت من کسی از یک2 ساعت درس خوندم نفر و ششمی هویت میده هایت هایاشی برا همینه که با لذت خالی نمی‌تونی. درواقع باز به مواد دیگری ایمنی استرییس و تجارب بسیار افراطی هیجانی هستند رک مسکن و پاز تسالی 20یکنه چیزی که برآورده اینه اونچه که به شما معنای زندگی به هدف زندگی و وبای انتهایی و بسیار افراطی یت منتها نکته‌ی قشنگی که داره این و نگه دارید و فصل بعدی این که مقوله اینه که مثبتش همه به صورت خاص فکر می‌کنن فقط منفی‌اش هست. این اجازه من یه چند صدم چه احساس روحانی بی خب اینجا آلگرو مقالات دیگری رو دنبال می‌کنه ضربه‌ی قشنگش میگه وقتی میایم نگاه می‌کنیم برای این که تو زندگی معنی داشته باشیم تعلق این رمانس دید بسیاری از افراد این که مثال می‌زنه انتوا ریاضیدانی که نشسته مسئله‌ی آخر فرما رو حل کرد سالیان زیاد فقط تو اتاق پناه با هم نداره این آدمایی که در میون از معنا براش لازمش تلق با دیگران ست لازمش حس معنوی و اتانس تپان چیزی باز نشه هدف بودیم هدفی که مه بداست اگه نسر یعنی اگر شما می‌خوای احساسشان باید یک چیز هدفمند و مهم را دنبال بکنیم که بهش برسی که نرسی اینش قشنگه چون توی داستان قبلی گفته بود که فیلم‌های وحشت نیازی نیست همیشه خوب تموم بشه آنچه که مهم تلاشه یعنی صرف تلاش برای کار مهم و تی و این رو وارد معنای زندگیتن اون موقع احساس شادکامی و خوشبختی شما ولی با یک شیطنتی داستان رو هم روستو خانوم اصفهانی میگه تو سال 2000 از دانش ببخشید سال یک360و از جوونا و دانشجوها پرسیدن چقدر معنای زندگی مهمه 86 درصد گفتن مهمه بدون اون عصر زندگی فایده دیگه برای خوشبختی با تکثرگرا اندازشد. بعضیا با هدونیزم خالص خوشبخت بعضیا با هدف برای تلاش برای رسیدن به یک امر مهم و تاثیرگذار معنا پیدا می‌کنند هر چند هیجانات مفی ولی در فصل آخر این رو میگه میگه ضروری نیست که اگه میخوای به معنا برسی حتما باید از خود گذشتگی و یا در واقع قربانی دادن سر پای باشهباشه یک مثال جالب میزنه به نظرم میگم از اون نقل قول‌های قشنگش یکیی از طنز نویس آمریکایی هورکه پرسیدن آخه این جهان مدرن چه خوبی داره چیه جهان مدرن خوبه یعنی آخه چه ویژگی داره همش که بدبختی و عشق بوده تلاوتش جواب از این جوابهای قشنگی مثل همون ارگانای گفته بود و حتی درسته در غلطم نمی‌گه این ش یعنی با این همه جاها بوده چیز دنا بشه یه ذره تو عمق مطلب گیری قشنگ یک00 سال پیش یه دندون پر کردن از یه درد دندونش تا میکد اگه می‌خواستم اون و بکشن تا شما رو نگه می‌داشتن از بومی کشیدن و الان تقریبا به غیر از اونایی که وحشت از دندان دارن کاملا بدون یه وقتی بی‌حسی موضعی میاد برای اولین بار تو دندانپزشکی هنری آتکینسون اولین رئیس انجمن دندانپزشکی آمریکا از نمیشه پژو در رو از بیمار بگیریم معنای بیماری معنای زندگی میره مخالفت می‌کرد یا میدونی اول بار بیش همین استفاده نکردم زایمان بدون درد استقبال نکردن گفتن خب معنای زندگی اینه اگه شما درد نکشه که زندگی معنا نداره زندگی پش میشه رم میخواد بگه آره بدون در کشیدنم می‌تونیم زندگی رو بوش نبینی. یه کار بزرگ دنبال کنید هدف کوتاه دنبال کنی که البته بعضیا او را هم قابله می‌کنم چرا چون ما جوشن لورال یا تکثرگرایی انگیزه شده و یکی 2 تا آزمایش قشنگ دیگه رو نام می‌بره اجازه بدید اینا رو بگم و بحث امشب رو به انتها بگیریم سوال سر اینه باید راهگاه آیا هنوز بحث ادامه داره آیا اینی که من تو زندگیم ملازی اومد بسرم باید تلاش کنیم بشر هیچ بلایی سرش نیومده کتاب رک بس کن فصل اولش از یک فیلسوف این بد از نام غیر و مکتبی رو نام می‌بریم اگر خیلی نظر مصفی دانشگاهی نیست ولی مطلب قشنگیه چشون تر و بشنیم چون صبا نیستا این و میگن میگن ببین همونطور که تو دندون پزشکی در دست میگیرم بسیاری از فرایندهای پزشکی درد از بین رفت می‌تونیم عذاب بشن را بندید می‌تونیم به رفاه برسیم و هیچ انسانی رنج و بنده نگی شدنیست گیر شناختی و فلسفی نداره حالا بعضیاشون می‌گن بیولوژیک شدنیست اون خیلی فانتزی که نمی‌دونم شک دارم که همونطور که شما ضد دتا و بیهوشی و سر موضعی رو داشتید می‌تونید داروهایی بسازید از اب رو از شما بگید شما هسین پرچم و جالبه یک هم بدن دیگرون هم هست در واقع فریدون اسفندیاری که ایشون اونم کتاب‌های به نوعی آینده‌نگری می‌نوشته سال 2000 از دنیا رفته و جالب خودش و به 2020 و 30 تغییر داده و مثلا اسی اسم یک چیز نژادی و این حالا به اوایل شون نداره ولی جالب بود. که چند سان به گانش بود این 7 و نیم درصد به اینا لاکی 2 خوش شانس یه تعدادی هم بودن که بالای 20 تا داشت او چقدر به چاره‌ی بابا طفلک این پرسش نامه‌ای به نظر میاد سنجش ناملایمات زندگی حالا داستان چی بوده تست یادتونه تو میکنی تبعی اومدن آدما رو بر این حساس رده بندی کردن از اونایی که یه دوتا داشتن، دوتا چهارتا داشتن، هشتا داشتن ده تا داشتن یک2 داشتن و همینجوری تا ادامه اش تعداد بالاهایی که تو زندگیشون اومده بعد گفتن دست و پاتون رو بذارین توی آب یخ ببینیم یک چقدر تحمل داری دو وقتی اینکارو کردی چقدر حس کنی واقعا دردت اومد سه چقدر احساس بد پیدا کردی روحیت کسل شده اوضاعت بهم ریخت. یعنی چقدر این آزمون آب سرد یعنی به عنوان یک مصیبت مازوخیستیک خوشخیم ببینن عکس العملش چیه چیز قشنگی که اونایی که بین چهار تا شیش تا هفت تا مصیبت سرشون اومده بود بیشترین دستشون رو اون تو نگه داشتن و کمترین شکایت رو کردن و کمترین حس بد رو داشتن میگفتن آزمونه خیلی اذیتمون کرده اونایی که طفلکیا بالای ده دوازده تا داشتن حالا اگه عکس رو توی مقاله نگاه کنین هست فاجعه پنداری کردن این چی بود وسطش به خودم فحش دادم دستمو کشیدم عصبانی شدم اصلا بهم ریختم پس پیامش اینه مصیبت زیاد معنا برات اینجاد نمیکنه بدبختی به وجود میاره. ولی اونور قضیه اون هفت و نیم درصد lucky devil ها “خوش شانس ها” خیلی شیطانی هیچی بلا سرت نیومده اونا هم همین شد. عمارت دیگر این میگه مقدار بدبختی یه دزد کنترل شده‌ای از بدبختی برای احساس معنا تو زندگی براساس این موارد نازنین سایده و اگر شما هیچی بلا سرت نیومده در مقابل ناملایمات بعدی خیلی شکننده میشه خب پس پابلو داره کم کم داستان رو اینگونه به انتها می‌رسونده بخوام یه جمع‌بندی بکنم به نظر من قشنگ ما چیزی داریم به نام تکثرگرایی یزش عده‌ای هستن دوست دارن بدون این که عذر بخوام هیچگونه شائبه‌ی قضاوت یا تحقیر میشه او که استوارت میل داش خوک پیران هم داریم پراکسی اخوی سستی بود اون سرزنش می‌کرد فلاسفه یونان باستان سرزنش تو نمی‌تونی همش و بی ولی یه عده پیداشون میگه چرا همون جا که بشر به بی دردی رسید شب خوشی ما بود ان یه دسته دیگه نه ماهی چالش آردهای تو زندگیم نداشتیم بلای دنیا نیومد و الحمدالله خودش خوشم است مثال خوبی هم میزنه اینجا بارون میگه شما نگاه نکن خیلیا رو میان تو زندگیشون از مصیبتش میگن که چگونه بهشون معنا داد اصطلاح قشنگی داره نرم و اثر متحول کننده‌ی بقای و چی امروزه خیلی این توی روانشناسی پررنگ شده که مصیبت که برا میاد باعث رشتت میشه آمل قشنگ میگه میگه نه این حجم نمونه تو ایران است اونایی که بلا اومده سرشون و رشد کردن میان این و میگن در اینکه شما اینا رو تو تلویزیون می‌بینید توی برنامه‌ی مستند میارن خیلیا هستن طفلکیا بلا زیاد اومده سرشون رشد زیادی هم نگرن از این طرف خیلیا بسیار رشد کردن یک بلایی سد ایشون پس بیا اینجوری نگاه کنیم ما یک تکثرگرایی انگیزشی داشتیم که نیازی نیست که حتما شما به و بیده نیازی نیست که حتما شما به جستوجوی من یه عده دیگه پیدا میشن الان تو زندگی خیلی بد شد اون معنا از طریق خوش گذرانی به دست بیشترین چیزی که معنا ایجاد می‌کنه هدف پرس حالا من تو اون قضیه‌ی مورچه‌ی زحمتکش می‌خوام راجع به هدف صحبت وقتی هدفی سر راهت و با اون گلاویز میشی این بدن و جالبه توی اون چهارگانه‌ی خانومش نمیری اصفهانی اسمیت منتقد این اثر گش این که پروستود بقیش می‌تونه نباشه یعنی نیازی نیست حتما آدم معنوی باشه نیازی نیست حتما آدم اجتماعی باشه یا خیلی این و تو زندگیت یون همین که تلاش می‌کنی یعنی تلاش و ولی یه ذره که میاد اینورتر میگه اما شواهد داره یه ونشون که نیازی نیست حتما بدبختی باشه یه دوز بالای من با استناد این مقاله‌ی برزیلی سایت دوستی 20یک3 جورنال سیاسین دز کمش کافیه دوز کم بدبختی برات بیاد یه ذره مقاوم میکنه و معنای زندگی رو برات ایجان و بالاخره ما اون انتها رو داریم کسایی که میگه بدبختی ناخواسته‌ی شدیدن میگه وظیفه‌ی بقیه‌ی انسانی رو جمع کن بر خلاف اون داستانی که هرمان گورینگ ذوق می‌کرد با تلاش و خون ریزی و اینا معنی تو زندگی ساخته ممکنه بشه ولی راه‌های شادتری برای صحت مردم هست تلاش کنه که سبزی تلاش کنی یه کش خوب داشته باشه تنشهای بدی این تلاش میتونه در جهت و به که یک ساز خوب بسازی تلاش کنید یه کش و خوب داشته باشه تلاش کنی رفاه افزایش بده این تلاش میتونه در جهت غیر سرنگ غیر عذاب باشه و بتونه خوشبختی رو برای دیگران تامین کنه پس می‌بینیم که به نوعی این ر اشاره داره این داستان رو با همون اسم کتابش انتها می‌بره موقعیت شیرین به یه جایی شما یه موقعیتی پیدا کن بین خوشگذرانی بین اندکی ادور سیتی ناملایمات و تازه بهتره اون ناملایمات خود خواسته باشه نه این که سرت اومده باشه آره خودم و تو این چالش انداختم چالش ورزشی انداخت که هدف برای خودم تعریف بکنم هدف که تعریف کردم دنبال هدف رفتن بعدی به زندگیم پس اون نقطه‌ی خوب رو برو پیدا بکن و اون بهتره بتونه و نیازی نیست که همیشه متوسل بشی تیله‌ی دولت سفر. خب این یک خلاصه‌ای بود از این کتاب در یه لحظ قشنگ دیگه هم داره که راجب فکر کردم این و نوشته باشم خب از نام Wallis نویسنده‌ی آفریقایی مطرح می‌کنه میگه همونطور که ما با شهان هارت می‌گفت به تیاتر یا پیش پا افتاده که کنارت می‌تونیم پیش پا افتادگی هملته باشیم که برم میدونی با کودکان کار عکس میگیرن با بدبخت میگیرن و قشون میذارن که پیش پا افتاده و کاری براش نمی‌کنی فقط مثلا داری اهدای ندگی میکنی این لزوما نمی‌تونه هدف در زندگی باشه هدف در زندگی بیشتر یک اهمیت و تاثیر ولی البته چون که شد اگه یاد دادی باشه قهرمان سروانتس میگه درسته تو زندگیم کارای مهمی نکردم و لااقل انتونیا شاید فانتزیش هم همون کار رو بکنه مثل همون فانتزی‌های خاصی که پس مقوله‌ی زحمتکشی رو اجازه بدید من در فرصت جداگانه دعا کنم کتاب رو با استناد به رماند ری نیوو دنیای قشنگ نو میگه تو اون رمان اینا سعی داشتن صبا بسازن شما یعنی خوشبختی یعنی دارویی که خوشبختی میاره این همونیه که دیوید پرش میگه میگه ما به شما میرسیم پزشکی و علم میرسه این دارو به شما میده که دیگه علاقه یه یادآورم نبش نمی‌دونم من شک دارم فکر کرد فکر می‌کنم حرف بلوغ درست‌تره میگه که نه برا همه اون اثر نمی‌کنه یه عده باید واقعا تلاش سرسختی زحمت‌کشی رو تجربه بکنن ولی چه خوبه عذاب نباشه که خوبه خود خواسته باشه و چه خوب معروف به هدف‌های کمک کننده باشه تا دم. کتاب قشنگی بود توصیه می‌کنم حتما اون رو بخونید به خصوص اون نقل قول‌های قشنگی که داره مقالاتی که گفتم اون مقاله‌ی ویکاس است خیلی قشنگه برای اینکه اونجاست یا همین چند تا مقاله‌ای که از راک بین خدمتتون گفتم و کتابشون امیدوارم این رو معرفی کنم چون در کتاب اشارات بدی هم داره که که تازه خود هدونیزم خودش قابل در واقع تفسیر یعنی چی کار کنیم که لذت حداکثر بشه چون میدونید که اینجوریم نیست که شما جمع جبری لذت ات باشه و تو خیلی اثرش بیشتر می‌مونه از جا زود اثرش و شما مضمحل می‌کنید برای همین خود لذتش دینامیزم خیلی پیچیده‌ای داشته باشه که به این راحتی هم نیست که شما بگی مثلا من 50 بار غذای خوشمزه خوردم پس یه مقدار احساس خوشبختی کنم نه اینکه اینا چجوری توانشون اومده اون اول اومده تو چه محیطی بوده تو چه چیزی بوده خودش یک تئوری خیلی یچی قبل از اینکه پایان برسه من از توجه شما واقعا ممنونم تشکر می‌کنم ولی یه نکته رو خدمتتون عرض میکنم قوا من پذیرش مراجعه ندارم ادب ندارم و شرمنده‌ی افرادی میشم که پیام میدن و راهنگ سان می‌دونید درمان بایستی در محیط درشت باشه یعنی درمان نمی‌دونم همین گذری و حالا لابه‌لای کلاس یکی رو ببینیم اینا این اصلا در چارچوب مهمترین ویژگی درمان و مشاوره است و چارچوب دست از عضه بنده رو بپذیرید و در عین حا دوستان زیادی محبت می‌کنن پیام میدن تا اونجا که برسم جواب میدم ولی نمیرسم واقعا درصد زیادیش می‌مونه نمی‌تونم این پیام‌های خصوصی رو پاسخ بدم حمل بر بی‌ادبی نزارید واقعا نمی‌رسم و اگرم این کارها رو می‌خوام تموم کنم یعنی مثلا اگر من هفته‌ی بعد بخوام کتاب رو آماده کنم به شدت ادامه بدم و وقت متمرکز کنم که هفته‌ی بعد هم بتونم کتاب رو بیم از توجهتون سپاسگذارم تا انشاالله هفته بعد.
Document