شماره 299: به وقت خودشناسی

جلسه نهم
دی 1400
تلاشگری

شماره 299: به وقت خودشناسی 9 تلاشگری

پادکست دکتر آذرخش مکری
شماره 299: به وقت خودشناسی 9 تلاشگری
Loading
/

متن پادکست

خوب عرض سلام دارم خدمت تمام علاقه مندان عزيز و يك جلسه ي ديگر خودشناسي را شروع مي كنيم ، در خدمتتون هستيم با مبحثي تحت عنوان تلاشگري من قبلش عذرخواهي مي كنم بابت 15 دقيقه دقيقاً تاخير داريم امروز، از جانب من بوده و من دير برنامه رو در واقع رسيدم و شروع كردم به همين دليل پوزش من رو بطلبيد عذر ميخوام پوزش ميخوام از شما معذرت ميخوام پوزش من رو بپذيريد. خوب بحثي كه امروز ميخوايم دنبال بكنيم مسئله ي تلاشگري است. ببينيد اين سوال خيلي مطرح ميشه ، چرا بعضي ها هميشه سرسختن ،تلاش مي كنند مثل اينكه براشون زندگي يك عرصه ي جدل ، جنگيدن ،رقابت ، پيروزي و موفقيت است. در مقابل ما خيلي ها رو مي بينيم كه بنظر مياد اين حس رو ندارن خيلي زندگي رو دارن راحت ميگيرن ، خانواده هاشونم حتي ميگن بخصوص براي اونايي كه جوون تر هستند ميگن احساس مي كنيم اون پشتكار رو نداره ، دنبال مسائل نيست، همه چيز رو آسون ميگيره ، سرسختي نشون نميده و يجوري به نظر مياد كه روحيه ي جنگندگي و رقابت رو نداره. مي خوايم راجب اين بحث كنيم.اين يكي از بحثامون باشه كه اصولا در واقع چه هست داستان…. آيا ما بايد با هرچيزي با Effort تلاش رو هم من ترجمه ي Effort گذاشتم چون اينا معادل هاي دقيق داره و در واقع بايد اين رو هم لحاظ بكنيم كه وقتي ما صحبت ازEffort مي كنيم منظورمون چه هست و در ضمن اين نكته رو هم در نظر بگيريد كه آيا اين تلاشگري ذاته ، خيليا اين سوالو مي كنن آيا اين تو ذاتشه بعضيا اصلا مثل اينكه اينجورين يا اكتسابيه؟ آيا كم و زياد ميشه ؟آيا انسان ها باهاش به دنيا ميان؟ آيا جنبه ژنتيكي و پايدار داره؟ و يه سوال حتي كليدي تر آيا اين واقعا يه صفت خوبه يا اينكه يه جاهايي براي شما يك ويژگي مضر و مخرب هست؟ يعني آيا لزوماً اين انساني كه سخت كوشه زندگي رو با تلاش و سختي دنبال مي كنه آيا اين فرد لزوماً ارزش بقا داره يا اينه كه نه اين در واقع داره انرژي بيخودي هدر ميده و باز يك سوال ديگه ميشه مطرح كرد آيا تلاشگري رو به نقصانه يا رو به افزايشه؟ ما از خيلي از خانواده ها اين جمله رو مي شنويم كه والله نسلهاي قديم چقدر پشتكار داشتن چقدر تلاش ميكردن ، اين جديديا رو كه نگاهشون مي كني بنظر مياد كه همه چيز رو ميخوان ساده به دست بيارن ميخوان هر چيزي رو بدون زحمت بدست بيارن اصطلاحاً ميخوان ره صد ساله رو يه شبه بپيمايند، علاقه ي وافري دارند كه كارهاي نازك رو دنبال بكنند با درآمد بالا و در مقابل اين جمله رو ميگن كه انسان جوهرش كاره انسان جوهرش تلاشه ، چرا اينقدر علاقه داري هر چيزي رو ساده به دست بياري چرا احساس مي كني كه جهان بايست در واقع يه چيزهايي رو بدون زحمت ارائه بده. ميخوايم راجب اين بحث بكنيم و اميدوارم بحث امروز براي شما قابل استفاده باشه. باز يادآوري مي كنم جلسات خودشناسي معمولاً من سعي مي كنم كاربردي تر باشه و كمتر به منابع و مطالب نظري به طور كامل بپردازم. شما در فواصل اين چهارشنبه هاي ديگه معمولا 9 شب كه من معرفي كتاب دارم بحث هاي تخصصي تر رو ميتونيم دنبال بكنيم اونجا ميتونيم در واقع در جزييات و پژوهش ها بصورت عمقي تر بپردازيم .اينجا سعي مي كنم يه ذره كاربردي ترش كنم و يه ذره مخاطب رو فراگير تر فرض بكنم. حالا پس اين يك سوال حالا چرا من اين بحث رو اينجا مطرح مي كنم ، ببينيد يه چيزي هست شايد من اسمش رو … اين ادعاي خودمه…گذاشتم روشنگريه تازه به دوران رسيده يا بگيمintellectualism abstract يعني روشنگري كه افراد سعي مي كنند حرفهاي مدرن بزنند حرفهايي بزنند كه به ظاهر قرن 21 اميست حرفهايي بزنند كه احساس مي كنند كه پشتوانه ي قوي علمي داره و به نوعي در تقابل با باورهاي كهن وسنتي و باستاني هست مثلا ميگن بابا خيلي از اين چيزا ديگه پوسيده است ديگه اينا رو تكرار نكن حرف جديد بزن مثلا از حرفهاي پوسيده ميگن يه جنبه هاي شعارگونه داره كه مثلاً انسان بايد كار كنه جوهر انسان كاره انسان براي لذت به دنيا نمياد انسان براي تلاش به دنيا مياد و در واقع خيليا در مقابل اين نوعي جبهه گيري رو پيدا ميكنن كه ميگن تفكر مدرن و علمي اينو نميگه تفكر مدرن و علمي سعي داره به انسان نشون بده كه انسان بايد از مواهب طبيعت بهره ببره لذت گرايي رو داشته باشه ، سود و منفعت رو دنبال بكنه . انسان اصولاً دنبال منفعت خودش و به حداكثر رسوندن سود خودش هست اينا حرفاي علميه اينو علم ثابت مي كنه . سنت در مقابل مياد ميگه كه نه شما در واقع بايستي ارزش ها رو رعايت بكنيد مسائل شرافت ، حيثيت ، باورهاي كهن رو بهش احترام بزاريد ولو اينكه به ضررت باشه منتها من ميخوام بگم كه اين مسيري است كه من طي اين جلسات خودشناسي و خيلي از جلسات معرفي كتاب دنبال كردم. ميخوام بگم اين شايد نوعي روشنگري يا مدرنيسم تازه به دوران رسيده باشه و خيلي از كتابها هم شما مي بينيد رمز موفقيت ، چگونه ديگران رو پشت سر بزاريم ، چگونه مثلاً در همه ي امور موفق باشيم چگونه در هر رقابتي در هر جدل و مجادله اي پيروز بيرون بيايم يا ايني كه مثلا اشاره مي كنه كه با بازنده ها و افراد منفي و افرادي كه حس مي كني تو اينا موفقيت نيست معاشرت نكنيد فقط برنده ها يه طرف . يه مفهومي الان خيلي مطرح شده آلفا ها ، ميگن سعي كنيد يك مرد يا زن آلفا باشيد ، در نوك هرم بايستيد و خيلي سريع از هرم بالا بريد. مي خوام خدمتتون بگم كه اين مطالب خيلياش يه مقدار شعارگونه است اتفاقا و علم مدرن علمي كه پيچيده است و عمق داره نه علم تازه به دوران رسيده نه روشنگري تازه به دوران رسيده ، مفاهيم رو به اين سادگي نگاه نمي كنه. مثلاً در مورد مقوله تلاش شما ممكنه اين فكر رو بكنيد كه يك انسان ، انسان موفق انسانيست كه سعي كنه با حداقل تلاش حداكثر سود رو بدست بياره اين بنظر مياد به قول بعضيا خرد گرايي مدرن و قرن بيستم هست و ميگن از عصر مدرنيسم اين كم كم شكل گرفت. من ميخوام تو اين 1 ساعت خدمتتون عرض كنم و بدون اينكه شعارگونه باشه و بدون توسل به رجعت به باورهاي قديم خدمتتون بگم كه علم مدرن اتفاقاً اينجوري حرف نمي زنه. علم عميق و مدرن و علم 21امي كه در واقع به عمق رفته به شما خواهد گفت كه خيلي از اين مفاهيم به اون سادگي كه شما فكر مي كنيد نيست. مثلا ما يك مفهوم خيلي ساده اي از تكامل تو ذهنمونه كه برنده هميشه ضعيف رو مي بلعه، جهان مال برنده هاست، جهان مال قويتر هاست و ضعيفتر ها بايد له بشن و اين رو خيلي ها دست آويز modernism و تفكر علمي ميدونن. من خدمت شما خواهم گفت كه تفكر علمي اينگونه نيست، خيلي پيچيده است. حتي شما خواهيد ديد كه عجب معنويت زيبايي در تفكر علمي وجود داره يعني اگر شما تفكر مدرن علمي تفكر تكامل مدرن رو درك كنيد خواهيد ديد عجب معنويتي داره عجب اخلاق گرايي توش هست . اصلا اينگونه نيست كه شما فكر كنيد داره ميگه كه شما همش بايد دنبال منافع خودت باشي شما بايد تا ميتوني از ديگران بهره ببري و برنده كسي هست كه حداكثر سود رو با حداقل زحمت و تلاش به دست بياره، اين رو تكامل نميگه خواهيم ديد و مي خوايم از اين بهره برداري كنيم براي خود شناسي و براي دنبال كردن مسير بهتر در زندگي. خوب قبل از اينكه بخوام بحث رو شروع كنم ببينيم مفهوم ما از Effort چيه ؟ مفهوم Effort در روانشناسي و علوم شناختي …تلاش يا Effort…. يك تعريف نسبتاً شسته رفته اي داره. يكي از اين تعاريف رو براتون مي خونم: Eisenberger 1992 اين رو در مقاله ي خودش ارائه داده . اصل نوشته اينه Effort refers to the subject is intensification of mental or physical activity in the service of some goal تلاش به احساس دروني تشديد فعاليت ذهني يا فيزيكي در جهت رسيدن به يك هدف اطلاق مي گردد ، يعني چي؟ يعني چه چيزي رو داره ميگه. ببينيد وقتي شما به يك هدف مي خواي برسي گاهي اوقات حس مي كني كه با داره شما رو مي ببره اصلاً داره جريان آب مي برتت احساس دروني فشار نمي كني subject is intensification اون احساس تشديد دروني… ولي وقتي احساس مي كني جايي باد مقاوم مي وزه باد مقابل مي وزه ببخشيد يا از پله ها داري ميري بالا يا بايد در گل و لاي حركت كني احساس شديد شدن فعاليت ذهني يا فيزيكيت رو داري ، به اين پديده ميگن تلاش يا Effort به خوبي قابل اندازه گيريست و حتي بچه هاي سه چهار ساله هم اينو تشخيص ميدن ، بچه ميدونه كه مثلا دوچرخه اگه داره براش پا ميزنه اون پيچ Ergometer دوچرخه رو اگر سفت كني خواهد گفت مثل اينكه بايد بيشتر تلاش كنم بيشتر زور بزنم يا نگاه كردن به كارتون مورد علاقه اش اونقدر تلاش نداره تا حل كردن مساله رياضي يا معما…يعني تشديد فعاليت ذهني يا فيزيكي هنگام رسيدن به هدف رو ما اصطلاحا بهش ميگيم تلاش يا Effort. حالا چرا اين بحث مهمه ؟ببينيد شايد از حدود 300 يا 400 سال پيش شكل گيري عصر روشنگري يا به نوعي وارد شدن ما به عصر صنعتي يا علم و مدرنيسم يك سري باورهايي شكل گرفت كه انسانه موجوداتي به شدت اقتصادي هستند مثلاً مفهوم Homo Economicus انسان اقتصادي يعني انسان ذاتاً به دنبال حداقل رساندن تلاش و حداكثر رساندن سود يا بهره يا فايده است و اين دست مايه خيلي از تفكرهاي ابتداي قرن بيستم شد ، مي گفتند هر كي ميتونه كمتر كار كنه و بيشتر سود ببره برنده است و اصولاً تلاش كردن يعني اون تشديد فعاليت ذهني با تكامل و بقا در تضاده . چرا بايد من خودم رو در دردسر بندازم چرا بايد من فعاليتم رو تشديدكنم وقتي مي تونم ساده تر همون پول يا همون چيز رو بدست بيارم.اين يك سوال جدي بود و معتقد بودن كه اگر شما رويكرد اون Homo Economicus رو در نظر بگيري امكان نداره شما بيخودي تلاش يا زحمتكشي رو بخواي انجام بدي ، اصولا زحمتكشي اونموقع با تكامل در تضاده. انسان زحمتكش يك انسان رو به انقراضه براي چي زحمت ميكشي اگه ميتوني يه راهي پيدا كني كه زودتر به نتيجه برسي و با درآمد بيشتر و زحمت كمتر سعادت خودت رو فراهم كني چرا اونكارو نمي كني؟ بعد اين مي دونيد كه خيلي روي روانشناسي اثر گذاشت ديگه يعني افراد احساس كردند كه بعضي انسانها مثل اينكه عذر ميخوام…كله شون خرابه… اينا همش خودشون كار سخت رو ميچسبن خوب چرا كاراي ساده رو نمي چسبن برو ببين پول كجا راحت در مياري برو زندگي اونجا بكن . ولي اگه يادتون باشه من الان چند جلسه اي هست كه دارم اينو دنبال مي كنم مثلا همون مبحث Hedonism يادتون هست هفته قبل بهش پرداختيم كه انسانها سعي مي كنند لذت رو در زندگي به حداكثر برسونن ولي لزوماً اينگونه نيست يه جاهايي خودشون رو ميندازن تو دردسر و يادتون باشه ما از چيزي به نام Masochismخوش خيم نام برديم ، چرا انسانها براي خودشون دردسري درست مي كنند كه بخوان از تو اون در بيان يا چند جلسه قبل تر يك مفهوم پيچيده رو از Steven Pinker خدمتتون گفتم rational Irrationality يعني عقلانيت غير عقلاني درواقع جالبه اون عقلانيتي كه ما تصور مي كنيم همه چيز بايد براساس حساب و كتاب و محاسبات اقتصادي و سود و زيان باشه يه جاهايي بشر ازش عدول مي كنه اتفاقاً اون رفتار عقلاني هست و من ديگه تكرار نمي كنم اون مباحث رو چون فرصت اين مبحث رو مي گيره ولي در واقع اون تصور ساده اي كه هر چيزي بايد با منطق بخونه اين عقلانيه و اگه نقطه مقابل منطق بود اين غير عقلانيه ديديم اينجور نيست گاهي اوقات سوگيري ها گاهي اوقات جهت گيري ها گاهي اوقات گزينه هايي كه خلاف منطق هستند گزينه درست هستند. حالا بياين در مورد مقوله ي تلاش اين رو ببينيد. آيا ما بايد اصولاً هميشه بگرديم كار ساده تر يعني اون كاري كه با تشديد فعاليت ذهني و رواني همراه نيست و پاداش بيشتررو ميده انتخاب بكنيم يا نه؟ اگر اينگونه باشه خوب بايستي كه يك ريشه عميق تكاملي داشته باشه بايد در جهان حيوانات به اين بر بخوريم. بياين كار رو با چند پژوهش قشنگ شروع كنيم .اينم خدمتتون بگم بازم گفتم و اينو تكرار مي كنم فكر ميكنم يكي از مهمترين درسهاييه كه لااقل خودم تو زندگي گرفتم اونم اينه كه اگر ما به عنوان نظريه ي تكاملي در زيست شناسي به عنوان يك نظريه خيلي مهم و تبيين كننده رفتار نگاه كنيم بايد حواسمون باشه كه گرفتار اون زيست شناسي تكاملي تازه به دوران رسيده نشيم كه همش ميگه قوي ضعيف رو مي بلعه خيلي پيچيده تر ازاينه. سوال : آيا حيوانات امكانش هست در شرايطي كار سخت رو انتخاب بكنند اگر اين باشه پس نشون ميده كه اين پديده ي سخت كوشي، زحمت كشي ، تلاشگري يك ريشه عميق در زيست شناسي ما داره در جهاني كه ما درا ون زندگي ميكنيم داره . آيا حيوانات هميشه دنبال پاداش حداكثر و زحمت حداقل هستن يا نه؟ مقالات جالبي هست كه ميگه نه اينگونه نيست. بيايد با مورچه زحمت كش شروع كنم . مورچه زحمت كش شايد ترجمه اي باشه از مقاله اي از Tomer czaczkes ازدانشگاه Regensburg آلمان Greater effort increases perceived value in an invertebrates تلاش بيشتر ارزش يك پاداش رو در يك بي مهره افزايش مي دهد 2018junalive comparative psychology خيلي ساده اين با مورچه شروع كرده ديگه شما از مورچه شايد تو مطالعات ساده تر خيلي كم پيدا بكنيد يعني تو مورچه معمولاً فرهنگ وجود نداره به اون معني زبان وجود نداره باورهاي سنتي و باورهاي نميدونم فرهنگي و اينا شكل نميگيره كه بگيم مورچه مثلاً از كودكي ياد گرفته كه ببين زحمت بكش عزيزم تلاش كن نون بازوي خودتو بخور سعي نكن عذر ميخوام مفت خوري كني از چيزاي مفت استفاده بكني هميشه فرزند تلاش و فعاليتهاي خودت باش دنبال پديده هاي همينجوري يهو نون بزارن تو دامانت نباش. و واقعاً مورچه زحمت كشه از اين جهت ولي اومدن كار به اين صورت بوده ، تو اين مقاله اين كارو كردن پژوهشي كه انجام دادن . مورچه ها ميگه وقتي غذاي خوب پيدا مي كنند شروع به دفع ترشحات بو داري از بدنشون مي كنن به نام pheromone ، pheromone رو ما داريم بر وزن هورمون … pheromone وقتي حيوانات ديگه اين بو رو احساس ميكنن رو رفتارشون تغيير ميكنه و اين pheromone يعني چي؟ به بقيه مورچه ها ميگه ببينيد اينجا غذاي خوب هست بيايد از اينا بيايد اينجا يعني راه اطلاع دادن يه مورچه به بقيه هم نوعاش از طريق ترشحات بودار خيلي كوچيكيست كه از اندامهاي مختلفش دفع ميشه و روي اون مسير هست كه به بقيه ميگه كه اينجا مسير غذاي خوبه . باز يه چيز ديگه رو فهميدن هر چي غذا شيرين تر و داراي ارزش كربوهيدرات بالاتر باشه قند بيشتري داشته باشه pheromone بيشتري دفع مي كنه يعني اينجا غذاي خوبه. اگه شما يه غذاي بي كيفيت بزاري مورچه برميداره اون رو ببره طرف لونه اش ولي تو اون يك متري كه داره بر ميگرده فرض كن 5 بار يا 6 بار pheromone گذاري مي كنه ولي اگر بزنه به يك مخزني كه خيلي شيرينه خيلي غلظت قند بالايي داره اونموقع مي بيني مرتب داره pheromone ميزاره كه بقيه مورچه ها بچه ها بياين اينجا غذاي خوب هست بريم از اينا استفاده بكنيم. منتها اومدن يه كار كردن يه غذا رو يعني كيفيت غذا يكي ، يكيش رو رو سطح شيب دار رو به بالا گذاشتن يكيشو رو سطح شيب دار در واقع مسطح گذاشتن ، يعني در نوع اول مورچه بايد زحمت بكشه بره بالا …اينم بهتون بگم مطالعات ديگه نشون داده مورچه ها بالا و پايين رفتن براشون فرق داره يعني وقتي بالا ميرن قشنگ تلاش مي كنن مثل هر انساني. شمام مي بينيد پله ها رو بريد بالا ميگن طبقه 5 پس برو نامه تو بگير با اينكه طبقه همكفه خوب خيلي فرق مي كنه. همون غذا رو طبقه پنجم گذاشتن همون غذا رو طبقه همكف گذاشتند .اتفاق جالبيه كه افتاده اينه وقتي ميره همون غذا رو بدست مياره pheromone خيلي بيشتري تو راه دفع مي كنه . يه پيام غير مستقيم يعني اينكه از اون غذا بيشتر لذت برده يا ارزش اونو بيشتر دونسته در صورتي كه از نظر تكاملي هيچ فرقي اونا نبايد داشته باشن فقط براي اون زحمت بيشتري كشيده . باز اومدن داستان مورچه رو يه جور ديگه هم كار كردن ، يه مسير صاف گذاشتند يه مسير ناهموار گذاشتند توش كلي ماسه و سنگ ريزه و اينا گذاشتند باز مورچه ها وقتي رو سطح صاف دارن راه ميرن اگر خيلي سطح نرم نباشه . اين قشنگ راه ميره اون سطح رو ترجيح ميده به اون سطحي كه خيلي پستي بلندي داره ولي اگه باز همون غذا روي سطحي كه مسيرش پستي بلندي داشته باز pheromone گذاري بيشتري انجام ميده. حالا تا اينجاي كار ممكنه بعضيا اينجوري بگن معذرت ميخوام عذر ميخوام اين مورچه اونقدر بهش فشار اومده ريقش دراومده هي pheromone دفع كرده سطح بالا مي رفته يا رو زمين ناهموار مي رفته خوب اذيت شده هر چي pheromone بوده ريخته بيرون. بياين ببينيد اگه مورچه رو وادارش كنيد كار فكري بكنه چي بازم بيشتر ميشه؟ 1 حالت گذاشتن ، يه دونه ماز گذاشتن كه به صورت ال هست يعني ميره توش ميرسه به سر چهار راه مي پيچه غذا رو پيدا مي كنه برميگرده ، توي اين مورچه زياد نبايد فكر كنه براي اينكه همين جوري دالانو ميگيره ميره ولي 1 حالت ديگه گذاشتن كه به صورتY انگليسي گذاشتن يعني دو تا كانال داره ، تو اون يكي بره به غذا نمي رسه تو اين يكي بره به غذا مي رسه يعني اينجا مورچه بايد كله شم به كار بندازه يعني ته دالان رفتي سمت چپ رفتي يا سمت راست رفتي يعني از مغزش استفاده كنه باز ديدن اگه غذا ته كانالY باشه به اون غذا بيشتر بها ميده و اينجا سوال هست چرا اينكارو مي كني؟ عزيزم چرا از چيز مفت استقبال نميكني ؟چرا نازكي كار و كلفتي نان رو نمي چسبي؟چرا اصرار داري اون سخته رو انتخاب بكني؟ اين تو ذهن يه عده موند نكنه تلاشگري در نظام مدرن علمي يك ارزش تكاملي داره؟ نكنه تلاشگري اونجوري كه ما فكر ميكرديم اونجوري كه بعضيا به صورت ساده انگارانه انسان روHomo Economicus انسان اقتصادي فرض مي كنند كه فقط به دنبال به حداكثر رسوندن سود خودشه ، ميليون ها سال عقب تر حتي در بي مهره گان …اسم مقاله يادتون هستinvertebrates در بي مهره ها اين رو بررسي كرده بود ، زحمت كشيدن يك ارزشه. ولي اينجا شما يه ذره فكر كن مورچه رو ما اسم زحمت كش روش بزاريم ولي مورچه معمولا صفات عالي اخلاقي و فرهنگي واينا نداره اين يك واكنش ساده فيزيولوژيكه ولي هر چي هست اون تو تعبيه شده.اينجا بزاريد يادي بكنم ازLeslie Orgel اينم از اون چيزايي كه تو زندگي من خيلي دوسش دارم بخصوص قانون دومش رو Leslie Orgel. يك بيو شيميسته سال 2007 از دنيا رفته و به شوخي و طنز دو قانون داره كه اين قانون دومش خيلي جذابه يعني يك روح معنوي زيستي درونش هست يعني اگر شما مي خواين جهان زيست رو درك كنين قانون دوم Orgel خيلي ازش مي شنويد. قانون اولش ميگه اگر هر فرآيند زيستي وجود داشته باشه دير يا زود براي اون يه آنزيمي پيدا ميشه كه اونو تسريع كنه ، اين خيلي معنوي نيست ولي براي شيميدان ها مهمه. يعني هر نوع فسفرلياسيوني هر نوع اكسيداسيوني هر نوع احيايي كه در واقع توي تركيبات عالي بدن اتفاق مي افته هميشه يك آنزيم بالاخره پيدا ميشه كه اين رو تسريعش كنه ، اين در طي تكامل اختراع خواهد شد ولي قانون دومش خيلي معنويه و من اين قانون دومش رو يه جوري دروني يه احساس جالبي بهم ميده. قانون دوم Leslie Orgel اينو ميگه هر چقدرباهوش باشي تكامل از تو باهوش تره ، يك مفهوم عميقي پشت اين هست يعني به عبارت ديگه هر چقدر فكر ميكني من با زرنگ بازي و نمي دونم خودكامگي و منفعت طلبي سود خودمو ميخوام به حداكثر برسونم اون نظام زيست شناسي كه وجود داره از تو هوشمندتره و كاراش بي حكمت نيست ، پس نمي توني با زرنگ بازي بگي ديدي من يه چيزي پيدا كردم مرتب دارم از يك مخزن بي دردسرSucrose برميدارم ، قند برميدارم و اين براي من عادت شده… حالا خواهم گفت كه چه نظرياتي پشت اين هست يعني چرا تكامل اين كارو كرده كه شما يه جاهايي زحمت كشي مثل اينكه ارزش و بها داره.آيا فقط مورچه هست ؟خير موجودات ديگه هم اينجوري هستن بزاريد مقاله ي ديگه خدمتتون ميگم… يكي از مقاله هايي كه فكر مي كنم بخونيد بسيار جذابه براي دانشجويان پزشكي روانشناسي و هر رشته اي دوست داره به اين مسائل رفتاري نگاه كند مقاله ي مروري هست (Thomas Zentall) اون رو نوشته (Thomas Zentall) استاد دانشگاه Kentucky هست و كارهاي خيلي جالبي راجع به عقلانيت در انسان و حيوان انجام داده به خصوص حيوان. اسم مقاله اش اينه ، يك مقاله ي مروري هست. behave irrational when humans and other animals وقتي انسانها و بقيه حيوانات غير عقلاني رفتار مي كنند. jurnalive comparative cognition and behaviour reviews مربوط به سال 2016 او ميگه بياين تو حيوانات ببينيم حيوانات كجاها غير عقلاني رفتار مي كنند به ظاهر ، يعني اون عقلانيت ساده انگارنه اي رو كه ما ميگيم ازش عدول مي كنند. يكي از اين موارد justification of effort هست يعني ايني كه توجيح مي كنند تلاششون رو يعني وقتي دو تا پاداش با هم برابرند اوني كه با دردسر بيشتر به دست آورده بيشتر اونو انتخاب مي كنند در صورتي كه قاعدتاً بايد عكسش باشه، شما بايد فكر كني كه اين سريع بايد بره سمت نازكي كار و مثال جالبي ميزنه . بخصوص حالا Thomas Zentall روي كبوترها كار كرده يعني از مورچه ها به مراتب بالاتر اينجا چه كاري كرده؟ به اين صورت هست : آزمايش رو تجسم كنيد . ممكنه شما بگيد اينا چه ربطي به كار فرديمون داره ولي حالا تجسمش رهگشاي درك رفتار انساني مي تونه باشه. دو تا دايره مياد براي كبوتر ، فكر كنيد دايره ي سمت راست دايره ي سمت چپ اينا مثلاً دكمه است . اگه اينو بزنه دو تا لامپ براش روشن ميشه يه لامپ سبز يه لامپ مثلاً بنفش اگر لامپ سبز رو بزنه هيچي گيرش نمياد اگر اون يكي لامپ رو فرض كنيد 10 باربزنه يه دونه گيرش مياد. لامپ سمت راستي چجوريه دكمه ي سمت راستي دوتا لامپ روشن ميشه از دوتا رنگ ديگه مثلاً نارنجي و قرمز اگه نارنجي رو بزنه هيچي دونه نمياد اين يكي رو بزنه 30 بار بزنه يه دونه مياد. يعني اين يكي بايد 10 بار بزني اون يكي بايد 30 بار بزني . حالا بعداً سوال اينه كه اگر دوتا رنگ رو يعني اوني كه پاداش داره تو يه آزمون جدا بزاري يعني آزمون سومي بزاري كه وقتي دكمه رو زدي مثلاً قرمزه بياد با سبزه كه تو هر آزموني اين پاداش داشت ، كدومو انتخاب مي كنه اوني كه تو خاطره اش هست با 10 بار نوك زدن دونه اومده يا اوني كه 30 بار؟ ديده بود تقريباً توي 68 تا 69 درصد موارد دو سوم موارد اوني رو انتخاب مي كنه بايد 30 بار دكمه بزني. آخه از اين دور از جون شما حماقت بيشتر خوب اون سادهه رو بچسب اون ساده رو 10 بار بزني چيز ميشه چرا اون تو ذهنت جذاب تر مونده؟ ديگه خيلي هم معنوي نيست كه بگي ياد مثلاً پدربزرگ مرحومم ميوفتم كه به من ميگفت بچه كار كن از كار گريزان نباش براي همين من اون 30 تا….يك reflux ساده تكاملي است ، چرا اون دشواره رو انتخاب مي كنه ؟ به اين در رفتارشناسي حيواني ميگن توجيح تلاش justification of effort يعني تو مغز اون چه اتفاقي ميوفته ؟ نمي دونيم ما هيچ وقت نمي تونيم باهاش صحبت كنيم ولي يافته هاي جالب به ما ميگه كه فقط كبوترا نيستن خيلي از حيوانات ديگه هم باز همين كار رو انجام ميدن. باز در موش ها هم همين مشاهده شده Emma S Lydall Rats place greater value on rewards produced by high effort موش ها هم در واقع ارزش بيشتري ميزارن براي پاداش هايي كه با تلاش بيشتر به دست اومده ، اين چي كار كرده ؟ اين اومده موش رو در شرايط مختلف گذاشته ، يه شرايطي كه وقتي اهرم رو فشار ميده فوراً غذا براش بياد در حالت ديگه اهرم رو كه فشار ميده يا علامتي رو فعال مي كنه با فاصله ي 8 ثانيه براش پاداش مياد بعد از يه مدت مي بينه اون اهرمه اي كه با تاخير پاداش ميومده رو بيشتر دوست داره ، حالا شما بيا اينو توجيح كن. حالا ما تو انسان ها ميگيم كار سخت شيرينه خاطره اش لذت بخشه انسان رو مي سازه جوهره يه انسانه ولي اون كه اين احساسو نداره اون چرا اين اتفاق توش ميوفته؟ تكاملي ها ميگن همونطور كه Leslie Orgel ياد بردم هر چقدرم باهوش باشي تكامل از تو باهوش تره يه قانوني براي چي اينكارو كرده براي چي تكامل اين رو گذاشته؟ يه دليل واضح داشته : هيچ چيز رايگاني بي حكمت نيست ، هر چيز رايگاني لزوماً چيز خوبي نيست ، داره اينا رو بر حذر ميداره كه هر جا ديدي يك چيزي به قول معروف يك اكازيون خيلي بزرگ هست به اين راحتي تو دام نيوفتي چون ممكنه تله باشه ، يعني شما حساب كن درسته كه ممكنه يك Sucrose رايگان يك دانه ي رايگان باشه از كجا معلوم يك دام نباشه چون در سيستم به اين پيچيده ي بيولوژيكي چيزي مفت به دست نمياد پس اينا خيليا باورشون بر اينه كه اين سيستم حالا مكانيزمش هر چي هست در حيوانات به گونه اي تعبيه شده كه اينها هنگامي كه يك پديده اي رو با زحمت به دست ميارن به اون وفادارتر بمونن تا چيزي رو راحت به دست بيارن چون اون راحته ممكنه تله باشه و در واقع تو دام بيوفته. پس اينجا شمايي كه دوست داري حكمت قديم رو زير سوال ببري اشكال نداره دوست داري سنت ها رو زير سوال ببري اشكال نداره ولي در نظر بگير كه علم جديدم داره اينو ميگه ، ميگه اينقدرم تو اين فكر نباش كه همش دنبال فرصت و اكازيون مفت باشي ، پشت اينا ميتونه دردسر باشه . تلاشگري يك ارزش بقاي تكاملي داشته. حالا باز مثالهاي ديگري رو باز اين Thomas Zentall در مقاله اش داره ، خوندنش خالي از لطف نيست حالا شايد تو فرصتهاي ديگه تو جزييات بيشتريش بگم. يكي ديگه شم باز تو كبوترا اينه، اينم خيلي كار جالبيه كه در واقع يكي ديگه از ويژگي هاييست كه نشون ميده ما مثل اينكه در مقابل تلاشي كه انجام ميديم در مقابل زحمتي كه مي كشيم به نوعي بهش وفادار مي مونيم. نمي دونم شما ديدين ، گاهي اوقات صف درست ميشه مثلا شما يه جا صف وايستادي مثلاً بانكه گذرنامه است وروديه جايي هست بعد يه دفعه يه باجه ي ديگه هم ميگه منم مي پذيرم سريع افراد از اين صف ميان ميرن تو اون صف درسته ؟ براي اينكه حس مي كنن اينجا 20 نفر جلوي منه اونجا 5 نفر جلوي منه ولي همه نميرن دقت كني يه عده مي مونن ميگه ببين اونجا 6 نفر مونده اينجا 10 نفر مونده. زماني نمي ره كه ميگه ببين من از زماني كه اين صف 40 نفر بود تو اين صف ايستادم الان 30 نفرش رفته 10 نفرش مونده ميگه خوب ببين اگه عوض كني بري تو اون صف كه 6 نفر جلوته به نفعته درسته كه شما ميگي 30 نفر تو اين صف جلوي شما بودن كه رفتن به اين صف زحمت كشيدي تو اين صف احساس دين مي كني ولي اون يكي رو عوض كني بهتره. در واقع اين نوعي فرصت طلبيه ديگه ، حالا با بار منفيش نميگم يعني شما ديدي تو يك حوزه اي زحمت كشيدي تلاش كردي ولي تو حوزه ي ديگه اگه سوئيچ كني اگه عوض كني پاداش بيشتري بهت ميده قاعدتاً با اون منطق Homo Economicus بايد سريع عوض كني . حالا بعضيا اين صف رو عوض نمي كنن ميگن نمي ريم ميگن وسايلمون سخته چمدون دستمونه رفتن به اون ور يه مقدار دشواره اون به كنار ولي ميشه اين رو خيلي ساده پياده اش كرد تو چي تو كبوترها . باز Thomas Zentall اينكارو كرده ببينيد چه كار هوشمند قشنگيه يه ذره راجب اين فكر كنيد چرا اينجوريه و قانون دوم Leslie Orgel هم تو ذهنتون باشه. شما به اين راحتي نمي تونيد به زيست شناسي رو دست بزنيد يك حكمتي توشه چرا اينجوريه. داستان به اين صورته كه يه لامپي هست ، كبوتر رو ميان شرطيش ميكنن كه مثلاً لامپ سبز اگه روشن شد شما 30 بار نوك بزني يه دونه بهت ميده از اون طرف يه لامپ قرمز هست با اونم ياد ميگيرن كه اگه نوك بزني 10 بار نوك بزني به شما يك دونه ميده .پس اين با 10 بار اين يكي با 30 بار ، حالا طرف شروع مي كنه رو سبزه نوك زدن … اينم بهتون بگم اون با قبليه فرق مي كنه اون قبليه تو مرحله ي دوم بود يعني تو مرحله ي اول اين كارو نكرده بودن اشتباه نكنيد كه يه دونه بزارن 30 تا يه دونه بزارن 10 تا گفتم يه دونه ميزدن دو تا گزينه باز ميشد يه دونه ميزدن دو تا گزينه باز ميشد بعد دو تا گزينه رو انتخاب ميكردن والا ممكنه يكي فكر كنه اين كه من امتحان كردم اينجوري نيست خوب اين مثلاً از مسير كوتاه مياد ، آره اونش اشتباه نكنيد اون تو دو پله اي بودن بود يك لايه ي پنهان داشت . حالا اين به اين صورته كه لامپ قرمز لامپ سبز ، حالا سوال قشنگ اينه كبوتر داره نوك ميزنه 5 تا 6 تا 7 تا 8 تا اگه 8 تا زدي 22 تا ديگه بزني دونه مياد بعد يه دفعه لامپ قرمز روشن شه شما اينجا بايد 22 تا بزني تا به دونه برسي ولي اگه سوييچ كني عوض كني 10 تا بزني به اون دونه مي رسي. ميدونيد كه Kahneman معتقده كه انسانها اينجا خيلي خطا مي كنن ميگه sunk cost fallacy يعني فرض كن اون 8 تا نوكي كه زده رو تو محاسباتش حساب مي كنه در صورتي كه شما اگر حساب كني اون هيچ ارزش منطقي نداره شما الان 22 تا دونه فاصله داري اينجا 10 تا فاصله داري درسته 8 تا نوك زدي ولي اون 8 تات به باد رفته ولي ظاهراً انسانها چون از به باد رفتن تلاششون بيزارن ادامه ميدن اونو يعني شروع ميكنن تا اون 22 تا تموم بشه يه جور وفادار ميمونن به اون كاري كه دارن انجام ميدن. اين توجيح مي كنه خيلي از رفتار ما رو به رشته مون به شغلمون به خانوادمون به مملكتمون به اينا وفادار بمونيم ما اينقدر اينجا زحمت كشيديم بقيه شم اينجا مي مونيم حتي اگه تو دوتا گزينه اون يكي جذاب تر باشه به اين ميگن sunk cost fallacy . حالا نكته ي جالب اينه كه فقط انسانها نيستند كه اونو با حب وطن و وفاداري به خانواده و شرافت شغلي ورشته اي توجيح كنيم ، كبوترها هم همين كارو ميكنن يعني ديدن تقريباً مگه تو آستانه عدد 30 و 10 با هم مقايسه كرد مگر اينكه طرف نزديكي هاي 25 يا 26 باشه 3 يا 4 تا دونه نوك زده باشه مياد سوييچ مي كنه مياد ميره اونور والا اگه مثلاً 10 تا نوك زده باشه و 20 تا نوك زدن ديگه مونده باشه همونو ادامه ميده و حاضر نيست بره اون نان كلفت تر و زحمت كمتر اون 10 تا نوك رو انتخاب بكنه ميگه من به همين وفادار موندم 10 تاشو زدم 20 تاي ديگه شم هم ميزنم ميرسم اونو نمي خوام ، باز اين يكي از معماهاست كه آخه چرا وقتي يه جا تلاش مي كني اينقدر به اون تلاشت وفادار مي موني. خسته تون نكنم ولي پيام ساده اش اينه، پيام ساده اش اينه كه موجودات از زحمت كشيدن و گاهي اوقات تلاشي كه نتيجه ي كمتر ميده استقبال مي كنند .پس اونايي كه گفتم با رويكرد تازه به دوران رسيده ي روشنگري ميخوان نگاه كنن كه آقا تا هرجا ديدي داري ضرر ميكني زود ول كن بچسب به يه چيز ديگه اينقدرم فكر نكنيد فكرشون علميه و وقتي ميان ميگن كه آقا اين چيزا رو بزار كنار نميدونم تعهد شغلي و من يه عمري اينجا زحمت كشيدم برو ببين بهترين فرصت چيه سريع اونو انتخاب كن حتي حيوانات هم اينكارو نمي كنند. يك سوال يعني تو رگه ي ما نوعي وفاداري به زحمت وجود داره.حالا كارهاي ديگه اي هم مثلاً صورت گرفته حالا لغتاشو بدونيد بد نيست مثلا يكي از اينها به نام IKEA effect معروفه IKEA از اون فروشگاه معروف IKEA اومده كه تو اروپا و اسكانديناوي هست و ميدونيد كه چه شكليه ؟ اينا مثلاً به شما يه دونه ميز يا صندلي ميدن چند تا پيچشم جدا گذاشتند يه آچارم گذاشتند كه خودت اينو اصطلاحاً نصب كني خودت سرهم كني assemble كني و راستشو بخواين يه عده ميگفتن كه اين براي اينكه بخشي از زحمت رو خود طرف تقبل كنه هزينه ها بياد پايين. شواهدي هست كه مديران زبل IKEA اينگونه فكر نكردند نه ديدن حتي تو همون كارخونه حتي ميتونستيم assemble كنيم . ديدن وقتي مردم براي اون وسيله زحمت ميكشن بيشتر دوسش دارن يعني در شرايط مشابهي به اين ميگن IKEA effect اگر نتيجه ي محصول يه چيز باشه ولي خودت چند تا پيچشو بسته باشي بيشتر بهش دلبسته ميشي تا زماني كه اونو كامل بهت تحويل بدن. حتي بريم عقب تر يك شاهكاري هست كه اونو Edward Bernays اون رو دنبال كرده Edward Bernays در واقع به نوعي فرويد ميشه شوهر خاله اش و مدتها پز اين رو ميداد كه من از افكار شوهر خاله ام استفاده كردم براي بازاريابي و تبليغ در صورتي كه اينگونه نبود ، از خودش يه چيزايي سرهم مي كرد نسبت مي داد به فرويد . او خيلي از بازريابان خوب آمريكا بود وثروت خوبي هم جمع كرد و با كمال تاسف از ثروتش زياد هم به فرويد كمك نكرد و با وجود اينكه همش پز شوهر خاله شو ميداد ولي عملاً دست شوهر خاله شو نگرفت و حالا بگذريم. و Edward Bernays يكي از كارهايي كه كرده بود اين بود كه گفت وقتي …شما ديدين وقتي غذاهايي كه درست مي كنن غذاي آماده مثلاً كيك آماده شما 1 تخم مرغ بهش ميزني يه قاشق شكر مي ريزي هم ميزني ميزاري تو فر ، بعضي پله هاش رو عمداً انجام نميدن در صورتي كه توي اون كارخونه ميتونستن خيلي ساده شكرش رو هم خودشون بزنن تخم مرغش هم خودشون بزنن بگن فقط درسته بزار تو فر ولي ديده بودن وقتي اون كدبانوي خانه خانم خانه يا آقاي خونه فرقي نداره ، بيايم به صورت جنسيت خنثي صحبت بكنيم اين غذا رو تهيه مي كنه اون زحمتي كه روش انجام ميده اون غذا بهش بيشتر ميچسبه يعني اين حسو داره كه خودم بابتش زحمت كشيدم حتي اگر حداكثر زحمت اين باشه كه 1 تخم مرغ توش شكست البته Edward Bernays يك تفسير خيلي فرويديم مي كرد و ميگفت خانم ها وقتي يك تخم مرغ اون تو ميشكنن تخم مرغ سمبل تخمك هست و تخمك سمبل مادري واين داره از فرزند پروري و فرزند آوريش در غذاي خانواده مايه ميزاره و ناخودآگاه reactive مي كنه و مردم اون غذا رو بيشتر دوست دارند و در صورتيكه اين نبود و خيلي ساده همين IKEA effect بود يعني چيزي كه شما ولو اينكه يك پيچ ساده زحمت كشيده باشي بيشتر بهش تعلق خاطر داري. خوب پس تا اينجاي كار اين رو به عنوان يك بند در نظر بگيرين كه اونايي كه ميگن بايد سعي كنيم تا ميتونيم كمتر تلاش كنيم اين شعار تكامل مدرنه اشتباه مي كنيد، بيولوژي در واقع اين طور رفتار نمي كنه، اين پيچيدگي جهان ماست. خوب باز حالا ممكنه يه چيز ديگه هم داشته باشيم كه بزاريد قبل از اينكه بحثو تموم كنم يك قسمت كوچيك ديگه از همون مقاله ي Thomas Zentall رو خدمتتون بگم. Thomas Zentall باز تو يه قسمت ديگه اش يه حالت ديگه رو هم تو كبوترها ديده ، همون كبوترهايي كه نوك ميزدن بود يه زماني اومده يه گزينه گذاشته يه گزينه اي كه وقتي شما نوك ميزني به احتمال 50 درصد به شما دانه ميده ولي يه خورده دانه اش بيشتره يه گزينه ي ديگه اينه كه به احتمال 75 درصد به شما دانه ميده ولي دانه اش كمتره از نظر عقلاني گزينه ي 75 درصد سود بيشتري داره ولي ديده باز كبوترها اوني كه زحمت مي كشن ولي پاداش كمتري ميده رو اون رو بيشتر انتخاب مي كنن.باز دوباره سوال اينه چرا؟ولي يه كشف قشنگ ديگه اي مي كنه كبوترهايي كه در تنهايي رشد كردند يا كبوترهايي كه در گرسنگي بودند اينكارو بيشتر مي كنند يعني نشون ميده خطر پذيري ريسك پذيري خود يك ارزش تكاملي است يعني يه جايي شما بايد ريسك بكني چون گزينه ديگر شما درسته كه يك پاداش خوب به شما ميده ولي ممكنه كافي نباشه پس بزاريد حالا مقوله ي ريسك كردن يا خطر پذيري رو من به يك بحث ديگري در يك جلسه ي ديگر اختصاص بدم چون يكي از سه گانه هايي كه او در حيوانات يافته در مقاله اي قشنگه خودش گفتم يكي توجيح كردن تلاش هست يكيش اون مقوله ي وفادار ماندن به زحمت هست و سومي خطر پذيريه يعني اينكه كبوترها ، موشها و حيوانات در شرايطي ديدن كه گزينه ي پرخطر ولي ريسكي رو ترجيح ميدن به گزينه ي امن چرا انسانها ريسك مي كنند؟اين خطر پذيري رو اجازه بديد به يك بحث ديگه محول كنم احتمالاً از هفته ي بعد شروع خواهم كرد ، خواهم گفت كتابي رو در اين زمينه خدمتتون معرفي مي كنم كه يه بحث جالبيه با بحث امروز ما هم مي خونه. خوب پس پيام تا به اينجاي كار اينه ما يك چيزي داريم به نام utilitarianism يا منفعت گرايي و اين تصور هست كه انسانها سعي مي كنند منفعت خودشونو به حداكثر برسونن تا اينجا نشون داديم كه اينگونه نيست و تلاشگري ارزش تكاملي داره . يه ارزش ديگه اي كه توش بعضي ديگه از زيست شناسا مطرح كردن اينه ميگن ببين ممكنه شما به گزينه هاي ساده عادت كني ولي اومديم قحطي شد اومديم يه دفعه منابع محيطي كم شد كي اونجا بقا پيدا مي كنه اوني كه به زحمت كشي عادت داشته به عبارت ديگر عادت كردن و خو گرفتن به تلاش بيشتر ميتونه مكانيزمي براي رد كردن دفع كردن و از ميدان به در كردن اونايي باشه كه گزينه ي كار كمتر و سود بيشتر رو هدف قرار ميدن ، پس اينم ميتونه يه ارزش داشته باشه شما تصور كن يك سري كبوترهايي هستن كه عادت كردن 30 بار نوك بزنن يه دونه گيرشون بياد و يك سري عادت كردن 5 بار نوك بزنن ، وقتي قحطي پيش بياد كي مي بره اوني كه به كار بيشتر تلاش داره و اون يكي ها سريع حذف ميشن پس شايد اين يك نوع رزروي است كه در وجود ما بايد وجود داشته باشه. اما بريم قسمت دوم بحث ، اين تلاشگريه از كجا مياد ؟ آيا بين انسانها تفاوت هست ؟شما همين جوري هم نگاه كني ميگي هست و احساس ميكنم كه بين انسانها تفاوت خيلي زيادي هست ، بعضيا به شدت سخت كوشن بعضيا كمتر بعضيا احساس مي كنيم كه همونهايي هستند كه حاضرند 30 بار نوك بزنند و يك دانه رو بدست بيارند و بعضيا اگر 2 بار نوك زدن و دونه نبود ول مي كنند ، اين صفت از كجا مياد؟ اين جا باز بيايم ادامه ي مبحث خود شناسي. تا چندي پيش كه به نظر مياد كه نقش خيلي مثبتي در اين زمينه نداشت باور براين بود كه سخت كوشي يك صفت پايدار و ثابت در انسانهاست كه سهم زيادي از آن ژنتيكي است و اون رو تحت عنوان Consciences يا وجدان كاري يا داشتن وجدان كار مطرح مي كردند . Conscience معتقد بودند كه يك سرشت است كه در انسانها كم و زياد ميشه ، تو بعضيا ممكنه خيلي زياد باشه. اجزاش جالبه من اجزاش رو براتون ميخونم ببينيد عجب صفت جالبيه و تو اطرافتون يك رادار بندازيد ببينيد بعضيا هستند كه خيلي اينو بالا دارند بعضيا هستند كه اينو خيلي پايين دارند. اجزاش ايناست من معادل انگليسيش رو هم ميگم براي اين كه بدونيد كه در واقع زيرگروه هاي اصليش چيا هستند، خواستيد توي منابع جستجو كنيد. Orderliness در واقع منظم بودن ، industriousness سخت كوش بودن ،self-control داشتن كنترل خويشتن ، responsibility مسئوليت پذيري ، conventionality در واقع وفاداري به سنت يا رسوم ، decisiveness افرادي كه قاطع تصميم ميگيرن ،formals اونهايي كه رسمي هستند ، punctuality اونايي كه سر وقت هستند. پس معتقد بودن Consciences يك صفتي هست كه اين به صورت ژنتيكي و پايدار در بعضي انسانها بيشتره و در بعضي انسانها كمتره و معتقد بودند از 3 يا 4 سالگي خودشو نشون ميده . شما هم ديدين بعضي از بچه ها تو 3 يا 4 سالگي منظم تره يه جوري همه كاراشو بهتر انجام ميده ، نقاشيشو تا آخر رنگ ميكنه، تميز نقاشي مي كنه ،آشغال نمي ريزه ، وقتي غذا ميخوره غذار و مرتب ميخوره و به اين ميگفتن اون پديده ي وجدان كار يا Consciences و معتقد بودن كه اين اثر بالايي در موفقيت داره .منتها اينجوري براتون بگم كه بعضيا اومدن گفتن ببين اين خيلي زيرگروهاش زياده ، يه مفهومي رو درست كردن كه شايد بگيم مفهوم بازاريه كه در واقع سرسختي اسمشم گذاشتن grit و وقتي اومدن نگاه كردن ديدن اون وجدان كاري Consciences رو شما خلاصه اش كنيد بچلونيش عصاره اش رو در بياري ميشه grit و اين grit معمولاً تو 2 محور خيلي پررنگه. من براتون پرسش نامه ي grit رو مي خونم براي اينكه مي خوايد خودشناسي كار كنيد.short grits girl اگرم ميخوايد reference اش رو بدونيد short grits girl journal personality assessment Angela Duckworth 2009 براي اينكه شما يك ايده اي گيرتون بياد كه اين صفتي كه ما ميگيم تو انسانها فرق مي كنه و تو بعضيا پر رنگه تو بعضيا كم رنگه چيه گفتن اون Consciences يه ذره سخته كاركردن باهاش بيايد با همين سماجت و سرسختي كاركنيد grit . سوالاشو براتون بخونم حالا اونايي كه بعضي سوالا نمره ي منفي داره ولي محتواش گيرتون مياد. 1. من معمولاً يك هدف انتخاب مي كنم اما بعداً تصميم مي گيرم مسير مختلفي را بروم…. اين نمره دهيش پس طبعاً منفيه يعني ببينيد اينايي كه يه هدف انتخاب مي كنند ولي زود هدفشون رو عوض مي كنند …. 2. ايده و پروژه هاي جديد گاهي مرا از اهداف قبليم منحرف مي كند ….اين پس نشون ميدهgrit يا سرسختي پاييني داره…. 3. من هر چند ماه يك بار علاقه مند به دنبال كردن مسيرهاي جديد مي شوم ….ببينيد هي ذهنش مي پره…4. علائق من سال به سال تغيير مي كند ، 5. من با فكر يا پروژه هايي مدت كوتاهي درگير و مشغول بودم اما بعد از زمان كوتاهي علاقه ام را از دست داده ام ، 6. من در حفظ تمركزم بر پروژه هايي كه جهت تكميل آنها بيش ار چند ماه طول مي كشند دشواري دارم ، اين شد 6 تا سوال ، اين 6 تا رو ميگن حفظ علاقه ، زيرگروه حفظ علاقه. ميگن بعضي از انسانها ديدي هي زود راي شون زده ميشه زود مسير عوض مي كنند ، حتماً شما تو اطرافيانتون ديديد مثلاً ميگه من رفتم ورزش دو سه هفته بعد نمي دونم چي شد رفتم مثلاً ماشين خريدم يه دفعه ورزشو ول كردم. يه عده ميرن زبان ياد ميگيرن بعد ول ميكنن زود ميرن يه رشته ي ديگه اين ميگن پايين بودن اون زيرمجموعه consistency of interests حالا دانشجويان عزيز دقت كنيد اين 6 تا سوالي كه من خدمتتون گفتم اگر شما نقطه ي مقابلش باشيد امكان نمرات بالاي شما بسيار افزايش پيدا مي كنه . باز 6 تا سوال ديگه هم داره كه بهش ميگن استمرار تلاش. 1.من به هدفي كه سالها كار لازم دارد دست يافته ام 2. براي پيروزي در يك چالش مهم بر بسياري دشواري ها غلبه كرده ام 3. من هر كاري را كه شروع مي كنم به پايان مي رسانم 4. ناملايمات من را نااميد نمي كنند 5. من سخت كوش هستم 6. من سمج هستم . مجموعه ي اينها رو اصطلاحاً ميگن grit و يك همبستگي سرسختي يا سماجت و يك همبستگي بالايي با اون عنصر Consciences دارند. حالا خانم Angela Duckworth راجب اين زياد صحبت كرده بود مثلاً نشون داده بود اونايي كه سرسختي و سماجت بالايي دارند نمرات بالاتري دارند تو شغلشون موفق ترن و درآمد بالاتري هم خواهند داشت .خوب ممكنه شما بگين كه اين خيلي بديهيه ولي نه اونقدر. همين جا اجازه بديد من يه چيزي رو براتون توضيح بدم خيليا اين سوال رو مي پرسن هوش تعيين كننده تره يا اين سرسختي كه گفتم ؟ و جالبه همين 12 تا سوالو ديدين با يك مجموعه ي شايد 140 50 سوالي شايد برابري مي كنه يعني اگر شما مي خوايد ببينيد مثلاً بچه تون دوستتون خودتون چقدر سماجت و سرسختي داريد همين 12 تا سوالو مي تونيد مرور كنيد ، ممكنه خيلي بالا باشه ممكنه خيلي پايين باشه. حالا سوال سر اينه استعداد و هوش تعيين كننده تره يا اين ؟ يك موجي در غرب وجود داره طي 20 سال اخير شايد ، اين مقاله ديدن مال 2009 بود اولين رگه هاش سال 2000 شكل گرفت كه اين از هوش تعيين كننده تره يعني وقتي اينو داري از هوش بيشتر مشخص مي كنه كه دانشگاه بري شاگرد اول بشي به مقامات بالا برسي يا در واقع بخصوص توي نظاميان اون آكادمي نظامي. west point آمريكا اينو بررسي كرده بود ، ول كني يا تا به انتهاي دوره بري و دوره رو تموم كني. منتها دوستان عزيز حواستون باشه اين رو توي پرانتز خدمتتون ميگم يه سوال كه هوش يا سرسختي بيشتر تعيين كننده است يه سوال درستي نيست شما بايد اين سوالو اين جوري بپرسي درچه جمعيتي ؟ اومدن اينجوري نگاه كردن اگر شما اون حجم نمونه ات رو همين جوري بري تو خيابون 50 نفر آدم جدا بكني برحسب كاملاً تصادفي و بياي هوششون رو بسنجي با تستهاي IQ و سماجت و سرسختيشون رو بسنجي با همين پرسشنامه در اونجا هوش بيشتر تعيين مي كنه چون نوسان هوش خيلي زياده تو اون جمعيت ولي اگر يك گروهي رو انتخاب كردي مثل دانشجويان دانشگاه تهران، دانشجويان دانشگاه شريف، ورودي هاي دانشكده افسري، مهندسين ارشد مثلاً وزارت نيرو اون موقع اينا از نظر هوشي يه مقداري به هم نزديك شدن اون موقع سرسختي تعيين كننده ي اصلي خواهد بود . پس حواستو باشه اين سوال يه سوال همچين پيچيده ايه به همين راحتي نمي توني بپرسي. تو گروه هايي كه همسان شدن تا حدي گزينش شده هستند ، سرسختي حرف آخر رو خواهد زد ولي همين جوري شما به صورت تصادفي بري يه جمعيت ناهمگون رو جدا بكني اونجا فعلاً يه عده هستند كه هوش بيشتري دارند IQ بالاتري دارند اونا جلو ميوفتند. پس اين داستانم ميتونه خيلي چيزا رو توضيح بده كه مثلاً بعضيا حس ميكنن كه ببين ما مثلاً IQ مون بالاست نياز نيست زحمت بكشيم نياز نيست زور بزنيم همين جوري خودش برامون مياد ، اره توي جمع بخواي در سر جمع در جمعيت عمومي بخواي نگاه كني اينگونه است ولي وقتي شماها جمع شديد و يه كار هدفمند و متراكم خواستي انجام بدي ديگه هوشت حرف آخر رو نميزنه اون سرسختي مي بره…. پس اينم يه نكته ي مهم ديگر خود شناسي…. خوب حالا سوال اينه 1.سرسختي ارزش تكاملي داره…. تا اينجا اينو متوجه شديم…. 2.بخش زياديش به صورت ذاتي در انسانها هست . اينجوري بخواي نگاه كني يه حس خوبي براي آدم پيدا نميشه ، اون طفلكي هايي كه حس مي كنن ببين ما اين نمره اي كه شما گفتي 12 تا من فكر كنم 9 تاشو همشو منفي زدم آخه من چيكار كنم ، پس من يعني اميدي به من نيست ؟ يك روند قشنگي باز در عمق رفتن علم پيدا شده ، خيليا اومدن گفتن نه اينجوريام كه فكر ميكني ذاتي نيست راجع به ذاتي بودنش اغراق شده انسانها مثل اينكه ميتونن سخت كوشي رو كسب بكنن يا يه سري فعاليت هايي هست كه سخت كوشي رو دامن ميزنه و شما ميتوني سخت كوشي خودت رو افزايش بدي. پس خوشبختانه چون راستشو بخوايد منم با اين مفهوم grit سخت كوشي ، سماجت و همچنين وجدان كاري Consciences يه ذره مشكل دارم ، ميدوني يك نوع جبر گرايي بيولوژيك خيلي همون مدل تازه به دوران رسيده توش هست كه بيان بچه هاي 5 ساله رو اندازه گيري كنن بيان ببينن بچه هاي 5 ساله مثلاً اوني كه بيشتر داره بهش بگن ببين تو زندگيت موفق ميشي اون طفلكيايي كه اينو ندارن موفق نميشن ، يك سري مفاهيم جالبي در كنار اون پيدا شده كه من ميخوام براتون يه ذره بگم يه پله بريم اونورتر ، پس بيايم نگاه كنيم علم عمقي تر اينو ميگه اونجوريم كه فكر كردي يه عنصر بسيط ذاتي هست، نيست . تازه فكر كنم شما يه چيزايي هم يادتون هست اگر عرائض بنده رو دنبال كردين كتاب David Ebstein يادتون هست ، گستره ، گفته بود اتفاقاً بعضي از اونايي كه از يه رشته به رشته ديگه ميپرن اونا موفق تر در ميان ، اينقدرم سرسختانه تو يه رشته خوب بموني هنر نيست اينكه با سخت كوشي تمام 30 ساله مسيرتو عوض نكردي ممكنه اتفاقاً 30 ساله خوب داري به بن بست ميرسي بازم با سرسختي داري ادامه ميدي اينو چي ؟ علم جديد اومد ديد نه داستان خوشبختانه قشنگ تر و پيچيده تر از اونيه كه فكر مي كنيم يه عده سخت كوش داريم يه عده تنبل داريم نه اينا خيلي با هم در تقابل جالبي هستند. كتابي كه هفته بعد معرفي خواهم كرد اميدوارم چهارشنبه بعد برنامه زنده رو به اون اختصاص ميدم همينجا ميخوام براش تبليغ كنم خيلي جالبه اونو با عرائض امروز من مخلوط كني چيز قشنگي توش درمياد. The wisdom of sociopath خرد جامعه ستيزان خرد sociopath ها. sociopath ميدونيد چيه ديگه؟ اين افراد ضد اجتماعي بيشتر مجرمين خلافكاران اينايي كه كارهاي مجرمانه انجام ميدن اين كتاب نوشته ي (Kevin Dutton) هست و تيترش عنوانش اينجوري ادامه پيدا مي كنه What saints’ spies and serial killers can teach us about success آن چيزي كه قديسين ، جاسوسان و قاتل هاي زنجيره اي مي توانند درباره موفقيت به ما ياد دهند اصلاً تيترش بدآموزي داره ولي نكته ي جالبش اينه ميگه فكر نكن اون صفت هايي كه به صورت سنتي يك اشراف گرايي ژنتيكي يك Aristocracy ژنتيكي داره مطرح مي كنه ، ببين تو سخت كوشي پس آينده ي درخشان داري لزوماً به آينده درخشان منجر نمي شه مثل اينكه بايد يه چيزهاي ديگه اي هم داشته باشي. اين داره ميگه sociopath ها ، antisocialها ، ضد اجتماعي ها ، جامعه ستيز ها ، از اونا هم ميتوني يه چيزايي ياد بگيري و وقتي اون عنصر رو قاطي مي كني يه دفعه مي بيني اون زمان موفقيت به دست مياد …. حالا هفته بعد راجع به اين صحبت خواهم كرد …مثلاً جالبه يكي از چيزهايي كه اونجا مطرح مي كنه اينه ميگه وقتي شما سخت كوش داري آدمهايي داري كه خيلي سماجت دارن گاهي اوقات رفتار تكانه ايت مياد پايين تصميم گيري هاي پرخطرت مياد پايين و تصميم گيري هاي پرخطر هست كه شما رو در بزنگاه هايي نجات ميده و جالبه ميگه كه شما وقتي نگاه مي كني مي بيني يه جاهايي هست كه حالا پيش پيش نگم راجع كتاب پيش داوري نشه ولي يه جاهايي هست كه بن بست ها رو فقط يك ذهن جامعه ستيز ميتونه حل كنه ، يعني اون جمله ي مشهوري كه ميگن بعضي از مشكلات پيچيده راه حل هاي ساده دارن يعني گاهي اوقات شما متوجه ميشي كه اون عنصر ضد اجتماعي هست كه ايده ي جالبي به ذهنش ميرسه چرا؟ چون ذهن تكانه اي داره ذهني داره كه خيلي وجدان نداره بدون وجدان ميتونه گزينه هاي مختلف رو رصد كنه .يعني جالبه پيام ساده اش اينه كه شما مثل يه آلياژ نگاه كن انسان رو درسته مثلاً آهن ارزش داره ، فولاد باعث سرسختي ميشه ولي گاهي اوقات لازمه شما يه فلز ديگه يا ذره كربن يه يه ذره سيليس به اين اضافه كني تا حتي كارآمد تر بشه.يه مثال قشنگي امروزه ميزنن دوستان ، براي خود شناسي اين مثال رو نگاه كنيد شما اين پنل بزرگ اكولايزرها رو ديديد توي تنظيم صدا ديدين همش پيچ داره همش يه سري ازاينا داره پايين بالا داره ميده ، ميگه شما روان انسان رو نگاه كن كه شايد 100 ، 100 و خورده اي از اينا پيچا داره و طبعاً اينكه همشو بدي بالا چيز جالبي در نمياد ، سوت ميزنه صدا نويز پيدا ميكنه ، باظرافت بايد بر اساس صحنه ي فيلم شما بايد اينا رو كم و زياد بكني ، گاهي اوقات بايد سرسختي رو ببري بالا تكانه اي بودن رو بياري پايين ، تو زندگي گاهي اوقات بايد تكانه اي بودن رو ببري بالا ، عدم احساس وجدان كاري رو ببري بالا، احساس بي تفاوتي رو ببري بالا، اون يكي رو بياري پايين تا بحرانت حل بشه و جالبه اين مفهوم اكولايزر رو خيلي قشنگ ميگه ، ميگه اون نوع نگرش سنتي روانشناسي فكر مي كرد يه سري صفات خوب داريم يه سري صفات بد داريم ، مثلاً سرسختي و سخت كوشي صفات خوبه ذاتاً ، در صورتي كه مثلاً تكانه اي بودن ، نداشتن احساس وجدان كاري ، احساس سنگدلي يه چيز ذاتاً بده ولي ديده نه يه جاهايي هست كه شما وقتي داري صدا رو خوب تنظيم مي كني بايد يه خورده اينو بدي بالا يه خورده اونو بدي پايين و توي اون كتاب من در ادامه صحبت خواهم كرد كه جالبه سخت كوشيه بايد با يه چيزاي ديگه اي قاطي بشه. به عنوان مثال ممكنه شما اين صفت سخت كوشي خيلي بالا داشته باشي گير يه چيز جالب ميوفتي ، اهمال كاري، همش منتظري به بهترين شرايط ممكن كار رو ارائه بدي، پايان نامه است ، امتحانه ، گزينشه و شما مي بيني اصطلاح امروزيا ميگن يارو مخش هنگ كرده ، كار نمي كنه ميگي چرا نمي تونه كار كنه ميگه آخه درست در نمياد ، يك كمال گرايي و كمال طلبي بيمار گونه اون تو شكل مي گيره ، پس شما بايد يه ذره اين پيچ ضد اجتماعيتو ببري بالا ، پيچ سمبل كاري رو ببري بالا ، چيزي كه Kevin Dutton بهش ميگه just duet mentality البته اون نميگه خيلي جاهاي ديگه ميگن ولي تو اين كتاب ازش ياد مي كنند. just do it mentality ذهنيتي كه بابا انجامش بده ديگه هر چي شد ديگه اينقدر نگران عوارض و وجدان كاري و … انجام بده ، زود باش بزن . حالا مي بيني اون just do it mentality وقتي نيست همون فردي كه سخت كوشي بسيار عمده داره گير مي كنه و جايي راه نجاتش اينه ، ببين عوارض رو فكر نمي كني ، اصلاً به اين فكر نيستي كه كار كيفيتش چيه فقط بپر وسط گود ، اين يه كاريه كه جامعه ستيز مي كنه يعني جامعه ستيز وقتي ديد عه مثلاً يه پولي اونجا هست …كيف پولي از بغل كتش زده بيرون اصلاً فكر اين يه لحظه ميره ، نميگم برين كيف مردم رو بزنيد منظور من اين نيست منظور من اينه كه شما از اين ذهنيت فقط انجامش بده وقتي قاطيش مي كني مي بيني درست در مياد . يا مثلاً در مورد همين مقوله سخت كوشي يه چيز جالب ديگه كشف كردند ، اگر موافقين يه پرسش نامه ي ديگه براتون بخونم ديدن عه وقتي اين پرسش نامه پيچ اكولايزر شما تو اين پرسش نامه بالاست هر چقدر سخت كوشي مي كني افسرده تر ميشي ، دچار سندرم فرسودگي شغلي ميشي ، جزو اونايي ميشي كه ميگي اينهمه جون كندم اينهمه تلاش كردم اينهمه زحمت كشيدم به هيچ جا نرسيدم خودتو سرزنش مي كني ، اينم پژوهش قشنگيه . بزاريد اين پرسش نامه رو براتون بخونم. پرسش نامه ي سرسختي رو ديديد…. اين اسمش هست personal jutes sensitivity يعني در واقع حساسيت عدالت فردي اينم پرسش نامه ي قشنگيه ، 10 تا سواله براي اينكه خودشناسي رو بريم جلو يه ذره به اين سوالات نگاه كنيد. ببين ديدي سخت كوشي ميره بالا زحمت كشي ميره بالا خيلي خوبه ، گفتيم ارزش تكاملي داره ولي بايد حواست باشه اين پيچا رو تا اون بالا ندي همشو بعضي اين پيچا رو مثل اكولايزر تنظيم كني. يكي از چيزايي كه ميتونه برات دردسر بشه اينه : personal jutes sensitivity 10 تا سوالشو براتون بخونم اگه حوصله داريد . 1.خيلي ناراحت مي شوم ديگران به چيزي ميرسند كه حق من است. 2.وقتي پاداش به كسي مي رسد كه من زحمت آن را كشيده ام من را بسيار عصباني مي كند. 3.براي من قابل تحمل نيست كه ديگران از قبل من يك طرفه سود ببرند. 4.وقتي مجبورم خرابكاري هاي ديگران را درست كنم مدت طولاني در ذهنم مي ماند و نمي توانم فراموش كنم. 5.وقتي در مقايسه با ديگران فرصتهاي كمتري براي توسعه شخصي پيدا مي كنم خيلي ناراحت مي شوم. 6.وقتي ديگران به ناحق وضع بهتري از من دارند خشمگين مي شوم. 7.وقتي مجبورم براي چيزي سخت كار كنم كه ديگران به راحتي به دست مي آورند بي قرار مي شوم. آشناست ؟ فكر كنم بعضياتون داريد چون احتمالاً شما كه اينجا نشستيد به احتمال زياد personal jutes sensitivity تون بالاست چون معمولاً anti social ها معمولاً نميشن اينجور برنامه ها رو گوش كنن ولي ارزش اين چيه اين پرسشنامه ؟ مي بيني يه جور همونجور كه سخت كوشي هست طرف به يك نوع ارتباط زحمت و عدالت و يك عدالت جهان شمول باور پيدا مي كنه . پس وقتي من احساس مي كنم به اون نتيجه اي كه زحمتشو كشيدم نرسيدم يك ضربه ي محكم بهم مي خوره و ريسك افسردگي و فرسودگي شغلي من رو ميبره بالا و شما براي همين مي بيني كه عه اون جامعه ستيزه اصلاً تو اين همه شرايط بد اصلاً ككشم نميگزه اصلاً افسرده هم نميشه داره ميخنده ولي شما حرصت مي گيره. 8.وقتي با ديگران خيلي بهتر ازمن برخورد مي شود مدتي به فكر مي روم و مرتب به آن مي انديشم. 9.وقتي به خاطر چيزي سرزنش مي شوم كه ديگران به راحتي از آن در مي روند خيلي فكرم مشغول مي شود.(چرا من يكي ، قانون بايد در مورد من اجرا بشه ، اينهمه مردم دارن از زير قانون در ميرن ) 10. وقتي در مقايسه با ديگران با من سختگيرانه تر برخورد مي شود عصباني مي شوم. personal jutes sensitivity حساسيت فردي به مقوله ي عدالت فردي مي بيني يعني ، اكولايزر رو ديدي سخت كوشي ولي عذر ميخوام اين پيچت بالا باشه حالت رو مي گيره ، چون سخت كوشي مي كني انتظار داري بين سخت كوشي به پاداش متناسب برسي و با بالا بودن اين پيچ سريعاً آسيب مي بيني ، در صورتي كه اوني كه اصلاً سخت كوشي نكرده ، شما اين جمله رو زياد شنيدي ميگه ببين فلان كس حالش خوبه درسم نخوند تمام مدتم به خوش گذروني و عيش و نوش و اينا گذروند آخرش خوب اون بيكاره منم بيكارم. بيكاربودن من خيلي بيشتر به من فشار مياره ، من اعصابم خورد ميشه ، ميدوني من چقدر درس خوندم ميدوني من چقدر زحمت كشيدم ؟ تمام اون شبايي كه بيدار موندم تمام اون صبح هايي كه بيدار موندم تمام اون روزايي كشيك دادم آخرش زندگيم شد اين . پس اگه خواستيد خودتونو يه جور مديريت كنيد به اين اكولايزره فكر كنيد و كم كم ببينيد كدوم پيچاتون بالا ست كدومش پايينه ، احتمالاً شمايي كه اينجا نشستيد و داريد گوش مي ديد پيچ سخت كوشيتون بالاست ، چرا بالاست براي اينكه الان يك ساعت خورده ايه نشستيد داريد اينو نگاه مي كنيد و تازه با يه ربع تاخيرم شروع شد بازم منتظر مونديد و هنوز هستيد پس من حدسم اينه بالاست و احتمالاً personal jutes sensitivity تون هم بالاست ، اين دو تا رو بزاري كنار هم ميتونه يك گزينه ي خيلي خوبي در نياد براي اينكه وقتي اومدند worn out شغلي استهلاك يا فرسودگي شغلي رو ديدن ، ديدن ابرعاملش دشواري كار نيست ، ابر عمالش سر و صداي زياد توي كار نيست ، ابر عاملش اينكه رئيسمون زياد غرغر مي كنه نيست ، ابر عاملش اينه : كه افرادي كه بخصوص اين گزينه ي personal jutes sensitivity شون بالاست در مقايسه با زحمتي كه كشيدن حس مي كنن اون چيزي كه گيرمون اومد ارزشش رو نداشت يعني يه جوري …يا ديگران بهشون بيشتر رسيد ، اجحاف مي بينند در صورتي كه جالب بود همين Kevin Dutton اشاره اي دارند اونايي كه ضد اجتماعين anti-social ان خيلي ككشون نمي گزه كه آقا اون يكي مثلاً چرا بيشتر گيرش اومد ، اصلاً كاري به اين صورت نداره ولي اينا خيلي حساسن به اين عدالت فردي. خوب پس عزيزان من مي بينيد كه داستان به اين سادگي ها هم نيست ، پس بياين قسمت سوم رو داريم باز مي كنيم قسمت سوم اينه كه بيايم تلاشگري رو اينجوري نگاه كنيم كه اولاً تلاشگري اونجوري كه قبلاً ميگفتن يه چيز ذاتيه نيست ، اجزاي خيلي زيادي داره ، اين اجزا لزوماً هميشه در بالاترين حد باشند چيز خوبي نيستند بايد گاهي اوقات امور خاصي هم در واقع قاطيش داشته باشه. يك كار جالبي همين Kevin Dutton كرده درمورد همين افرادي كه گفتم حساسيت بالا به پاداش دارند ، ….Bruck basjens…. physical pain and guilty pleasuresدر واقع يك پژوهشي انجام داده كه اون اين پژوهش رو انجام داده كه توش اين بوده كه افرادي كه حساسيت بالا به عدالت دارند زماني ميتونن لذت بيشتر ببرند كه بتونن از اين احساس گناه خودشون دور بشن ، پس ببينيد يه عنصر ديگه هم اينجا اضافه شد ، احساس گناه يعني درسته سخت كوشي ولي ممكنه احساس گناه از لذت بردن هم برات مانع بشه ، وقتي اينو ميزاري كنار سخت كوشيت دردسر بشه برات و به نوعي شما رو به سمت افسردگي بكشونه. خلاصه كلام صفت هاي موجود در خودتون رو به صورت بسيط نبينيد اينا اجزا داره و سعي كنيدحتي صفت هايي كه به ظاهر خوب نيستند رو هم بها بديد، اون تكانه اي بودنه اون نداشتن وجدان كاري اون يه دفعه پريدن تو گود بي محابا پريدن تو گود لزوماً چيز خوبي نيست ولي گاهي اوقات وقتي يه ذره پيچشو ميدي بالا با اون يكي ها كه بالا هستند صداي قشنگتري براي شما ايجاد مي كنه ، تا آخر ببري بالا سوت ميكشه بياري پايين پايين ايندفعه مي بيني خش خش اتفاق ميوفته پس تقريباً اينجوري نگاه كنيد ما صفت خوب يا بد نداريم بيشتر به نظر مياد تركيب مناسب از صفت ها داريم و اگر شما حس مي كني كه آره من يه آدم خيلي جدي هستم اين خيلي حساسيت خيلي بالايي به عدالت دارم وقتي اين چيزا رو مي بينم تمام فيوزام مي پره اين 10 تا سوالو من همشو تمام و كمال دارم بايد يكي از اون پيچاي اكولايزرت ديگه ات رو ببري بالا يا بياري پايين والا دچار آسيب خواهي شد. باز بريم جلوتر يه چند دقيقه ي ديگه اي در خدمتتون هستم وبحث رو تموم مي كنم. حالا يه عده ي ديگه اومدن اين جوري گفتند ، گفتند درسته پس ما چيزي به نام انسان سخت كوش به اون صورت تعريف نكنيم . درسته كه ميگيم سخت كوشي يك صفت خوب تكامليه ولي اينكه انساني ذاتاً سخت كوشه نيست و تازه اگرم ذاتاً سخت كوش باشه لزوماً چيز خوبي نيست بايستي شما اين پيچا رو به صورت متناسب داشته باشيد و هر كسي پيچاي خودشو بشناسه. بحث بعدي اين بود كه عه داستان سخت كوشي خيلياش تو ذات شما نيست توي نوع تعامليه كه با محيط بيرون انجام ميديد و من چند تا مثال خدمتتون بزنم ، همه فكر مي كرديم سخت كوشي ذاتيه ديگه وقتي اومدن ديدن نه يه بار ديگه معني تلاش رو بخونيم براتون ، خوب يه بار ديگه برگرديم به اون تعريف Eisenberger تلاش به احساس دروني تشديد فعاليت ذهني يا فيزيكي در جهت رسيدن به يك هدف اطلاق مي گردد. چرا همش فكر مي كنيم اون تو ماست چرا تو هدفه نيست شايد ذات هدف جوريه كه بعضيا رو ميكشونه فرق ميكنه اون موقع داستان. بياين ببينيم اينجا چه چيزي رو مطرح كرده ، جالبه ديدن اگر شما مي خواين ، سخت كوشي قابل يادگيري و افزايشه يك مفهوميست بهش ميگن learned indiscreetness’s سخت كوشي يا تلاشگري آموخته شده . داستانش چجوريه؟ باز به همون مثال عضله بر ميگرديم. ميگه اگر انسانها هدف هاي قابل رسيدن رو قرار بدن و بعد زيرهدف تعريف بكنند و در رسيدن به اون زير هدف ها احساس تسلط بكنن و حمايت اجتماعي ديگران رو جلب بكنن و بتونن همين جور كه ميرن جلو كلكسيوني از زير هدف ها جمع بكنند به تدريج تلاشگريشون افزايش پيدا مي كنه . يه ذره دشوار شد نه ؟ ببخشيد بزاريد 5 عبارتش رو براتون بخونم…. attainable goals، sub goals ،mastery ، social Contacted support، collections attainable goalsهدف هاي قابل دسترس ، شما بايد اون جلو هدف قابل دسترس تعريف بكني بعد به اجزاي خودش خردش كني sub goals ، وقتي تو sub goals ، mastery يا تسلط پيدا كردي يه پله بري جلو ، در حين اين كار social Contact و support فراهم كني حمايت اجتماعي و اتصال اجتماعي و بالاخره collection كلكسيوني از دست اوردهات رو جمع بكني. وقتي اينا رو ميچينن كنار هم ديدن به طرز عجيبي سخت كوشي آدمها ميره بالا ، به عبارت ديگر سخت كوشي در ذات انسانها نيست در نوع تعاملشون با هدف هاشونه اگر چينش هدف هات خوب باشه و قشنگ اين رو چيده باشي مي بيني مكش ايجاد ميشه و شما حركت مي كني يعني يه هدف اصلي قابل دسترس داشته باشي .يه ذره مثال براتون بزنم مثلاً شما ميگي دو سال آينده ميخوام برم ليسانسمو بگيرم در مقابل هدف يابي هدفي كه اصطلاحاً ميگن atelia اين اصطلاح فلسفيه كه يعني دور ميچرخي هدفي درش در كار نيست . شما مثلا ميگي كه من هر روز صبح ميرم پياده روي ، هر روز صبح من ميرم بدوم خوب هر روز صبح ميري بدوي كه چي بشه وزنت كم بشه ؟ ركورد بشكني؟عضله ات به حد كافي برسه ؟ ميگه نه همينجوري ميدوم ، ديدن كه اين به تنهايي نميتونه براي شما مكش خوب ايجاد كنه بايد هدف بزاري و هدف شدني باشه. 2- هدفت رو حتماً بايد به زير اجزا ئش تقسيم كني يه هدف واحد بهش نمي رسي بايد خرده اجزا داشته باشه 3-بايد احساس تسلط پيدا كني ، بگي هدف 1 رو با mastery تونستم طي كنم يعين از پسش براومدم تا بري هدف 2 و در عين اينكه داري اين هدف ها رو ايجاد مي كني تنها نباشي زود حمايت ديگران رو بسيج كني و شماره ي 5 اينه كه كلكسيوني از دست آوردات رو رديف كني رو ديوار ، ديدي خيلي از اين افراد لوحاي يادبودشون رو ميزنن به ديوار ، مدالاشون رو ميچينن رو ميز ؛ جاماي موفقيتشون رو ميزارن ، مي بيني وقتي اين 5 حركت رو انجام ميدي بنظر مياد يك مكش خيلي قوي ايجاد ميشه و تلاشگري شما افزايش پيدا مي كنه . پس خيليا معتقدند برخلاف آن گونه كه Angela Duckworth يا بسياري از روانشناسان سرشتي ميگن ، سهم اصلي به صورت ذاتي و بسيطه ، اينگونه نيست . اين يك تعامل پيچيده ي شما با محيط هست . كم كم داريم به انتهاي بحث امروز نزديك مي شيم ، يك جمع بندي مختصر خدمتتون بگم و ببينيم بحث رو به كجا ختم كنيم. ديديم در نظام انديشه ي عميق مدرن علمي سخت كوشي ، زحمت كشي به خودي خود ضد ارزش نيست و اصولاً موجودات با يك پيشينه ي چند صد ميليون ساله تكاملي ياد گرفتند كه هميشه دنبال پديده هاي مفت و مجاني نباشن جالبه حتي يه عده ميگه يه عده حتي عناد يا ضديت با امور مفت دارند ميترسن ازش دوري مي كنند ميگن چيز مفت دردسره پشتش يه تله اس هيچ چيزي رو به انسان رايگان نميده بيولوژي ، زيست ، جهان هستي پس اگر هست يك حكمتي توشه كه اينجوريه و بايد ازش اجتناب كرد . حالا اينكه فرآيندش چجوريه اين شرطي شدنه چه شكليه اينا مكانيزم هاي مختلفي براش توضيح دادن ناهمخواني نورونيش چي هست خيلي مثلاً يه نظريه ي عمده اش اينه كه contrast ايجاد ميشه ، ميگه وقتي شما داري زحمت زياد ميكشي چون احساس خستگي مي كني، خستگي هيجان منفي داره ، هيجان منفي وقتي به پاداش ميرسي چون contrast زيادي داره اون پاداش در حافظه ات بهتر هك ميشه ، شمام به ياد داريد كه كارهايي رو كه با زحمت به دست آورديد خيلي برات عزيزتره اون پديده Ikea و مثالهاي ديگري كه خدمتتون گفتم . پس 1- هر جا ديدن يه عده دارن شما رو تشويق مي كنن تا ميتوني حداكثر سود رو دنبال كن و از تلاش بي مورد اجتناب كن بهشون بگو جهان زيست جهان هستي اينو نميگه ، اين فقط اين نيست كه حالا بعضيا ميگن اخه يك سري شعراي قديمي ، نمي دونم پيشكسوتان سنتي و باستاني اينا رو گفتن اينا رو بريزيم دور بيايد تو عصر مدرن زندگي كنيد عصر مدرن اتفاقاً صحه ميزاره بر بخشي از اين حكمت باستاني منتها با يافته هاي علمي نه با صرفاً اشاره به اونها . 2- بخشي از در واقع تلاشگري ما ذاتيست نميشه كاريش كرد ولي در مورد سهم اون اغراق شده ، بخش قابل توجهي از اون اكتسابيست ، ما پديده ي سخت كوشي اكتسابي رو داريم Eisenberger ميگه learned indiscreetness’s پس مي توان آن را تغيير داد. 3- بخش قابل توجهي از سخت كوشي ما نه درذات ما بلكه با شيوه ي تعامليست كه با اهداف بيروني برقرار مي كنيم و در واقع وقتي اهداف بيرونيمون رو خوب مي چينيم مي بينيم همون انسان كم تلاش به ظاهر تنبلي كه پرسش نامه ي grit رو نمره ي پايين آورده يه مكشي ايجاد ميشه و شروع مي كنه تلاش كردن…پس به خودتون اينجوري القا نكنيد كه توي ذات من نيست ….4- همه ي اين صفت هاي مثبتي كه تا اينجا گفتيم همواره جهان شمول مثبت نيستند. هفته بعد راجب جهان ضد اجتماعي ها صحبت خواهيم كرد و خواهيم ديد كه بعضي مواقع جالبه مثل اينكه بعضي صفت هاي رذيله وقتي كمش رو قاطي مي كني مثل بعضي ادويه ها هست بعضي اسانس هاي هستند ف همينجوري شما ميخوري ميسوزونتت ولي وقتي به يه غذا ميزني خيلي احساس خوبي هست اينها هم اينگونه نيست كه خير مطلق يا شر مطلق باشد و اين كمك مي كنه شما استفاده ي بهينه از صفت هايي بكني كه ممكنه اين صفت ها رو در نگاه اول خيلي منفي مي بيني ، من آدم عجوليم ، من آدم فراموشكاريم ، من آدم بي توجهيم ، من آدم تنبليم ، فراموش نكن اون پيچه يه جايي كاربرد داره و اينگونه نيست كه اون كاملاً مضر باشه ولي مهم اينه كه ياد بگيريم اونا رو با هم قاطي كنيم. ديديم وقتي شما سخت كوش هستي و در عين حال به يك اراده ي آهنين باور داري كه جهان بايستي همه چيز با عدالت ارائه بشه شايد تركيب قشنگي درست نشه و بعدش ممكنه سرخوردگي خيلي زيادي پيدا كني يا بايد از سخت كوشيت بكاهي يا اين personal jutes sensitivity ايت رو كم كني . Steven pinker يك كتاب جالبي كه داشت همون Better angel of our timesيه جمله ي قشنگي ميگه ، ميگه يكي از درسهاي مهمي كه در زندگي هست… يه ذره بي ادبيه ببخشيد… ميگه ولي اينيه كه انسانها به اين مرحله رسيدن كه sheet happens واقعاً چيزاييه كه بايد اتفاق بيوفته كاريشم نميشه كرد يعني اينجوريم نيست كه هر چقدر زحمت ميكشي معادلش رو به دست مياري و وقتي افراد به اين پذيرشsheet happens ميرسن خيلي از تغييرات مدرنيسم قابل فهم براشون ميشه .قبلاً هم همين اتفاق بوده ولي قبلاً شايد اينگونه باور به يك عدالت آهنين نبوده ميگفتن هميني كه هست ديگه پذيرفتيم و اين پذيرش sheet happens شايد يك دست آورد مهم بشريت بوده كه خيلي از امور دست ما نيست اتفاق ميوفته يعني personal justice sensitivity مون ولومشو اونقدر نبريم بالا به يك كمال گرايي خاص برسه يه ذره ولومش رو مياريم پايين ، وقتي ولوم رو آورديم پايين مي بينيم عه اون موقع تلاشگريمون خيلي بيشتر مزه ميده ، سرخورده نمي شيم چون ديدن خيلي از افرادي كه تلاشگر نيستن اونايين كه احساس حساسيت عدالتيشون بالا بوده ، ميگه من 6 ماه رفتم يه جا كار كردم آخرش از فلان كس تقدير كردن منم خورد تو ذوقم ديگه كار نكردم نشستم خونه يعني مي بيني پس تلاشگري ذاتي نيست اين پيچا بايد با هم تنظيم بشه و در واقع اگر همون فرد اگر يه ذره تلاشگريش كمتر بود يا اين احساس عدالت فردي جهان شمولش كمتر بود مي بيني اون فرد شايد راحت تر ميتونست با جهان بيرون در واقع كنار بياد. و سوال آخر آيا با اين اوصافي كه گفتم تلاشگري رو به كاهشه و مردم دارن به سمت جامعه ستيزي ميرن ؟ آيا همه دارن دنبال منفعت كوتاه مدتشون ميرن ؟ همه دوست دارن بي زحمت يه چيزي رو به دست بيارن؟ اينم چالش جالبيست . pinker كه از روشنفكراني هست كه خيلي جهان رو مثبت مي بينه ، ميگه اگرم باشه يك نوسانات گذرا و موقته يعني شرايط جوري شده كه يه عده به اين فكر افتادن كه عه از راه هاي ساده هم ميشه پول درآورد چرا اينقدرزحمت مي كشي برو مثلاً تو يك بازار نو ظهور خاصي پول بادآورده گيرت بياد زحمت خاصي هم نمي خواد بكشي، ميگه اين يك نوسان گذراست. Robert hare كه در واقع يكي از تئوريسين هاي عمده ي رفتار جامعه ستيزان است ميگه نه متاسفانه جامعه ستيزي و ضد اجتماعي رو به افزايشه يعني مردم دارن مرتب به اين باور ميرسن كه زحمت كشيدن فايده نداره و بايستي سريع دنبال حداكثر سود در حداقل زمان باشيد. اين بحث ادامه خواهد داشت ولي من راستشو بخواين يه مقداري با Robert hare موافق نيستم فقط مختصر بگم اينگونه نيست كه ممكنه اين از همون خطاهاي شناختيه كه آدم نگاه مي كنه ميگه اين نسل جديد همشون ميخوان زود به نتيجه برسن همش ميخوان يه شبه زحمت نكشيده به جايي برسن ، اينا ميتونه خطاهاي شناختي باشه حواسمون باشه ، حتي بعضي از شواهد داره ميگه كه زحمت كشي و تلاشگري در بشر به شدت رو به افزايشه و توي اين 100 سال اخير به خصوص تو 50 سال اخير خيلي بيشتر شده ، اينجوري نگاه نكن مثلاً يه تعداد آدمو مي بيني كه كار خاصي نمي كنند اصطلاحاً عذر ميخوام الافن و بيكارن ودارن پول در ميارن درسته كه يه درصدي هستند ولي اصولاً بشر خيلي تلاشگر تر شده . فكر مي كنم اين بحث رو بايستي ادامه بديم ولي اميدوارم تا اينجاي كار براتون قابل استفاده بوده باشه بخصوص يكي از چيزهايي كه به افزايش تلاشگري كمك مي كنه نفي اون مفهوم روشنگريه تازه به دوران رسيده است كه چرا آخه زحمت بيخود مي كشي ؟چرا تلاش بيخود مي كني؟ اون مال سنت هاي قديمه ، قديميا اينو ميگفتن ولي ديديم يك حكمت عجيب بيولوژي و زيستي در اون هست و به قول Leslie Orgel ميگم خيلي جمله اش قشنگه … هر چقدر حس زرنگ بازي ميكني هر چقدر حس مي كني باهوشي ميتوني سر همه رو كلاه بزاري تكامل از تو يكي باهوش تره. تا هفته ي بعد خدا نگهدار همگي.
Document