شماره 302: بحثی در باره کتاب باور های بد

پادکست دکتر مکری
بهمن 1400
چرا افراد خوب به آنها گرفتار میشوند

شماره 302: بحثی در باره کتاب باور های بد… چرا افراد خوب به آنها گرفتار میشوند

پادکست دکتر آذرخش مکری
شماره 302: بحثی در باره کتاب باور های بد... چرا افراد خوب به آنها گرفتار میشوند
Loading
/

متن پادکست

بله بسیار خب… ارتباط برقرار شده. 27 بهمن ماه هست ساعت نه و سی دقیقه‌ی شب و یک برنامه‌ی زنده‌ی دیگر رو خدمت دوستان و علاقه‌مندان هستم و قراره کتابی رو براتون خلاصه ارائه کنم و یه مقداری بحث و نقدش رو در خدمتتون باشم به نام “bad beliefs” “باورهای بد” ؟Why do they happen to good people” “چرا آنها سر افراد خوب می‌آید؟” نوشته‌ی Neil Levin کتاب جالبیست من خوندن این کتاب رو قویا توصیه می‌کنم کتابیست رو ان خیلی میشه گفت که آموزنده ست و متراکمه یعنی هر فصلی رو که شما می‌خونید یک جمع‌بندی خیلی خوب از نظریات معاصر رو داره از نظریات جدید در مورد شکل گیری افکار و باورهای نادرست رو در افراد برسی میکنه و برای همین فکر میکنم خیلی باب رو زه بخصوص که این رو زها همش صحبت سر این میشه که “چی میشه افراد به افکار غیر معقول، غیر عادی، چیزهای د رو اقع غیر علمی، ضد علمی باور پیدا میکنند؟” من فکر میکنم بحث قشنگی کرده و بخصوص اینکه دیدگاه نسبتا نویی رو در انتهای مبحث ارائه میده که من فکر میکنم اون دیدگاه رو باید جدی گرفت نمیشه ساده از رو ش گذشت یعنی حرف ها قشنگی میزنه که علاوه بر اینکه جدیده بنظر میاد تا حد زیادی هم رخت گشاست برای اینکه با این افکار غلط و نادرست جباهت میکنه. راجب Neil Levin بگم خدمتتون متولد آفریقای جنوبی هست سال یک967 پنجاه و چهار سالشه و در حال حاضر در انگلستان هست رشتش فلسفه هست و مسئول ” Oxford Center for Neuro ethics”هست در واقع رئیس مرکز پژوهشی دانشگاه آکسفرد برای ” Neuro ethics” که میشه گفت اخلاق عصبی یا عصب اخلاقی. و Neil Levin دوتا کتاب خوب دیگه هم داره قبل از اینکه بحث رو ش رو ع کنم میخوام راجبه اون دو کتابش مختصر بگم یکیش hard luck هست “اقبال سخت” من قبل تر راجبه این کتاب در مبحث جبر و اختیار و آزادی اراده صحبت کردم اسم اون کتاب هست چگونه در واقع اقبال سخت اراده‌ی آزاد و مسئولیت اخلاقی را زیر سوال یک این کتاب مال 2011 گفتم دستاورد خورد به ضعف خودمون دست خودت نبوده توی دیدی به دنیا اومدیم به یعنی خودمون یک شانس حالا بعضیاشون ازشون خوب کتاب دیگری سال 2013 اینم کتاب جالبیه addiction on self control بله Neil Levin یک متخصص در مسئله addiction هست یعنی اعتیاد د رو اقع اعتیاد و خویش پنداری Perspectives from philosophy of psychology and” neuroscience” “دیدگاه هایی از فلسفه رو انشناسی و علوم اعصاب” که به سال 2013 هست گفتن در Neil Levin وقتی تو مبحث اراده‌ی آزاد جبر و اختیار نظر میده یکی از حوزه‌هایی که خوب رو ش تمرکز می‌کنه مسئله‌ی تخصصی حرفه‌ای رو انپزشکی نباید از مسئله‌ی مصرف آیا معتادان واقعا نمی‌تونن از این که بگیم دست خودش نیست این یعنی چی و یک مقاله‌ی خیلی جالبی داره که در پاسخ به دیدگاه رایج آمریکاییست میدونید دیدگاه آمریکایی خیلی ساده‌انگارانه به تسی از علل رئیس ناید و نور رئیس فعلی ایدا یه جمله‌ای رو تکرار می‌کنن اعتیاد یک بیماری مغزش اعتیاد یک بیماری مغزی است و حالا نشن یه مقاله‌ی هم داره که Addiction is a brain disease که اعتیاد یک بیماری مغزیه و این مهم یعنی یه چیزایی تو ناقل‌های شیمیایی خراب شده و شما معتاد میشید حالا درسته که ما میگیم بیماری مغزی ولی خیلی پیچیدست اصلا بیماری چیه مغزی چیه رفتار چیه و به همین دلیل به نظر میاد اون یه خیلی ساده‌انگاری مسئله است به همین دلیل Neil Levinیک مقاله داره عکس این داره “Addiction is not a brain disease” “اعتیاد یک بیماری مغزی نیست” و این مهمه یعنی میخواد بگه این خیلی پیچیده تر از اونیه که شما فکر میکنین اینکه طرف دست خودشه و خودش تصمیم میگیره استفاده کنه اصلا تصمیم چیه اراده چیه آزادی عمل چیه اینا کتاب های قبلی هستند اما کتاب جدیدشراجب این بحث میکنه که باورهای غلط ما از کجا میاد؟ این مربوط به سال 2022 هست یعنی عملا یکی دو ماه از چاپش میگذره و به طرز جالبیه خود موسسه‌ی آکسفورد تکس تمام محتوای اون رو به صورت پی دی ام رایگان در اختیارگذاشته آره یعنی نیازی نیست به این سایت‌هایی که هک میکنن یا در واقع غیر مجاز دیده فراهم میکنن مراجعه کنید وسط خود گوگل جستجو کنید بزنید این کتاب رو با Playoff میخوان برای شما میاد و میشه گفت هدیه‌ی آب خورده حالا چرا این کار و کرد و نمیدونم باز راجب کتاب خدمتتون بگم یکی از چیزایی هم که سوال میشه اینه که این طرح رو ی جلدش چیه والا طرف رو ی جنش من خودمم موندم میدونم که این یک نقاشیت به سال 1490 تا 1510 دقیقا تاریخش نمیدونم چه ولی حدودا 500 سال پیش به کار نقاشی به نام Hieronymus Bosch که یک نقاش هلندی هست و اسم نقاشی هست “The garden of worldly pleasures” ” باغ لذت‌های دنیوی” ویک trip tick یعنی این نقاشی هایی است که لت داره وسط هم هست و خیلی بزرگه و در سه متره و این لت بسته میشه یعنی باز میشه مثل یک کمد و سه تا نقاشی هست نقاشی وسط این منظره متعددی است از خلقت آدم و حوا و بشر اولیه برای همین تعداد زیادی تصاویر برهنه داره و در واقع بشر رو در زمانی که در حال رسیدن به آزادی هست و مغوله اختیار براش فراهم میشه رو ترسیم کرده الهام گرفته از متون کلیسایست و یک نقاشی مذهبی میشه و این نقاشی آدم و حواست حالا چی شد که این رو انتخاب کرده با توجه به علاقه Neil Levin یه مسائله جبر و اختیار و اینکه انسان رو در مثلا در اون تابلو نشون میده که در اون لحظه در اون زمان صاحب اراده و اختیار و اگاهی شده. اما چی شده این کتاب رو نوشته من خدمتتون بگم طی تا سه 4 سال اخیر ما با افزایش شدیدی از کتاب‌های شبیه این باجا که چند تاش رو من قبلا تو همین صفحه‌ی دوستان را معرفی کردم در مورد مقوله‌ی شیرتان عقلانیت باورای و نمیشه نادیده گرفت و به نظر میاد که یکی از دلایل عودش 4 سال ریاست جمهوری دونا تا بوده و هیچ ابایی ندارن که این و بگن این با وجود انگلیسی ولی من شمردم با این جستجوگر 49 بار در کتابش از ترامپ نابود و این جلو نبار اصلا نبود یعنی به نظر میاد بین اندیشمندان که یوفا و رو انشناسا از زمان رو ی کار اومدن ترامپ یک شکیات که اونم اینه که این چه جوره بعضی حرفا رو میزنه عشانه نداره ولی عده‌ای اون رو باور کنین من نمی‌خوام وارد جهت‌گیری سیاسی بشم که آیا تاپ درست میگه حالا فقط میخوام بگم یک موج وسیعی اکید اینا بر سر این در واقع پدیده‌ایست که تو سال‌های اخیر شکل گفته باورهایی که خیلیا واضحا میگن بابا این غلطه آقا مار علم یه چیز دیگه میگه یافته‌های علمی یک مطلب دیگه رو دارن مدام کنن و بعد به عنوان ترانا شایدم این نکته‌ی باشه چون کتاب رو یه مقدار سیاسی می‌کنه ولی هیچ یعنی هیچ بحث سیاسی نمی‌کنه فقط هر جا که خواسته بگه سمپل فکر غلط یا باور غلط رو ما یه نکته‌ای که الان داره هنجار شه توی نویسنده‌های ما در همون کار در واقع استانی رو در کارایی رو دیدیم در کارهای حکومتی این می‌بینیم مثل اینکه دیگه باب رو شده حالا ازش کاری نشه ولی توی بحث که داره ش رو ع میشه چندتا مقوله رو پر رنگ بکنه یکیش مقوله‌ی گرم شدن زمین یا دقیق‌تر بگیم آنت رو ژنی قائم چک این آنتریک منها کنی یعنی انسان ساخته میگه شواهد علمی خیلی الان پررنگ هستن که کره‌ی زمین به دلایل انسان ساخته در قالب در شدن در صورتی که یه عده این شواهد رو نمی‌پذیرند و این عده کم نیستن در کشور آمریکا گاهی اوقات از 40 و 50 درصد هم بالاتر سوالش این از کجا مچ مقوله‌ی دیگر این که رو ش تاکید داره مقوله‌ی تکامل‌ها علیه مثال‌های دیگه‌ای هم میزنه حالا در کتاب بیشتر رو این دو تا تماش کرده بعد مثال‌های دیگه‌ای هم هست در مورد همین مقولات نمی‌دونم نی رو ی ذهن و تلفاتی و باورهای غیر با این حال میگه که چرا یه میپذیرن یا اون‌هایی که در خیلی از دستاوردهای مهم شاید 100 سال ایر پزشکی مدرن شک ایجاد کنه و میگه نه اصلا کی گفته که گفته اصلا مثلا بیماری عفونی اینجوری ایجاد میشن که گفته که مثلا فشار خون همچین مکانیزم داره و شما اینه که این ک از کجا قبل از اینکه بریم جلو یک تعریفی از افکار بد ارائه میده باورهای من ببخش باورهای بعد ارائه میگه منظور من از باورهای بد اخلاقی نیست یعنی این نیست که این‌ها از نظر اخلاقی بد هستن بلکه از نظر معرفت شناسی بلدهستند و در عین حال غلط بودنش رو هم اینجوری میگه تعریفی که از غلط بودن یا نادرست بودن اینا ارائه میده. میگه اگر شما در نظر بگیرید که تو هر حوزه‌ای از علم ما یک سلسله relevant epistemic cathartic داریم این لغت رو دقت کنید این یکی از لغت‌های مهم کتاب هست relevant epistemic cathartic یعنی صاحب نظران معرفتی مربوطه مثلا شما وقتی مسئله‌ی زلزله شناسی داری اونهایی که دکترای زمین‌شناسی دارن مراکز ژئوفیزیک گ رو ه‌های دانشگاه‌های معتبر در زمینه‌ی زمین‌شناسی اونا میشن صاحب نظران معرفتی مربوطه یا وقتی شما در مورد گرم شدن زمین دارید اونایی که تو رشته‌ی هواشناسی هستن تو رشته‌ی محیط زیست هستند و در واقع از دانشگاه‌های معتبر میان و درجه‌ی علمی بالا دارن میشن relevant epistemic cathartic میگه باور های بد رو من اینجوری تعریف میکنم. باورهایی که با وجود آن صاحب نظران معرفتی مربوطه اکثریت قاطع شما علیه اون نظر میدن باز طرف اون رو میپذیره. و حتی دقیق‌تر توضیح میده میگه باورهای بد مخالفه اجماع صاحب نظران معرفتی مربوطه هستند در حالی که صاحب نظران معرفتی مربوطه نظریات بهتر و جامع‌تری رو ارائه میدن ولی میرن اونا رو قبول نمی‌کنن یا نظریه‌ی خودشون و عمل کنن به عوال میگه وقتی شما بری سرشماری بکنید از افرادی که دارای درجه‌ی عالی در رشته‌ی در واقع زمین شناسی محیط زیست و هواشناسی هستن اونایی که پی اچ دی دارن دانشگاه هستن پژوهشگر هستن اسمشون توین منهای علمی هست 97 درصدشون معتقدن ما چیزی داریم به نام گرمایش انسان ساز زمین پس وقتی میگه باور بد منظورش اینه که باوری که به صورتی توجیه ناپذیر با جریان اصلی علمی در غذا جریان علمی حاکم و چیز جالبی که در اینجا هستین میگی ممکنه این باور غلط باشه د رو غ غلطم نباشه یعنی ممکنه جریان علمی حاکم تحول پیدا بکنه و بعد از یه مدتی به این نتیجه برسه که نه ما اشتباه کردیم ولی اون فرد بر اساس شواهدی که در تضاد با جریان علمی حاکم هست مخالفت می‌کنه و سوال اینه که چرا چرا این اتفاق میفته میگه ببین زیست‌شناسان قدر اونایی که اسمشون توی مقالات هست خنک و انجمنهای علمی هستن بالای 90 و خرده‌ای درصدشون میگن ما تحول انواع داشتیم گونه‌ها تحول پیدا کردن ما تکامل داریم بازگشتیم 40 50 یا همین گرمایش زمین مثال‌های دیگه‌ای هم داره در مورد اثر بخشی دا رو ها اثر بخشی واکسن‌ها منتها مشکوک سابقه رو داره میگه خیلیا الان انکار میکنن میگن واکسن دیفتری و این سی نداشت مگه بابا جان دیگه تمامی بدنه‌ی اصلی پزشکی دیگه اون سه گانه‌ای که به حرار می‌زدیم با تنهایی که برای شهر میزدی اینا کلی از کنندها جلوگیری کردن کسی که در این مراکز prestigious و مراکز اصلی باشه خیلی کم پیدا می‌کنیم مخالف این باشن باز یک عده با این جریان مخالف هستن این از کجا میاد؟ چه مسیری رو میخواد دنبال کنه. و فکر میکنم بحث شیرینی هست بحث قشنگی هست اگه بخوام کتابش رو یه جوری راحت‌تر براتون توضیح بدم دو بخش یا دو محور عمده توش یعنی ما دو محور عمده یا دو تیکه‌ی حد اتام که من این دو تا رو سعی می‌کنم در این زمان به صورت شاید مساوی براتون تی افسارش میاد خیلی سریع‌تر میشه میگه دوستانه عزیز جریانی الان هست خیلی هم پررنگ و جریان الی جریان ضد ایست که مدعی این گونه باورهای بعد از خطاهای شناختی و نداشتن اطلاعات بود اونی که راجب انواع خطاهای شناختی میگفت یادتون هست من یه چند مبحث هم درست کردم خدمتتون خطاهای شناختی اونایی که به شیوع پایه بی توجه هستند اون‌هایی که همش دنبال خطاهای تایید اونایی که خطای عط به عبارت دیگر یه جریان میگه میگه انسان توانایی که شناختی خوبی ندارن چه از نظر آمار چه از نظر قدرت استدلال منطقی اینا تو تله‌ی این باورهای بدیت مثلا فرض کنید وقتی 5 نمونه رو می‌بینن فراموش می‌کنن که ده‌ها 1000 نمونه هم متهم هست شما باید این رو بکنیم در واقع یک جور با هم برابر سازی بکنیم توی محاسبات لحاظ بکنیم اینا رو راز نمی‌کنن یا همون سایتی که من به صورت مکتوب توضیح دادم دیگه دو نیم خود اینم زیاد توضیح نداده خیلی سریع رد شده و گفتن اینا معتقدن که این افراد تفکر نقاد ندارن قدرت تفکر انتقادی تفکری که بتونه بررسی دقیق بکنه از نظر امراتین خب میگه که این دیدگاه دیدگاه قشنگیه بخشی از ما ولی میللی منتقد بخش روده‌ی حقیقت نیست و به نظر من کباب دیگه راه میده اولا اومدن در همین اموری که خدمتتون عرض می‌کنم اثر بخشی از کن داروها قبله‌ی تکام مقوله‌ی گرمایش زمین اون‌هایی که تحصیل اونا که مخالفش هست و توی اون اقلیت مخالف قرار می‌گیرن دیدن اونایی که خوش بیشتر قدرت استدلال بیشتر سواد بیشتر دارن بیشتر مخالفن یادتون هست من بعضی از این کارها رو توی اینستاگرام خدمتتون معرفی کرد به خصوص کارهای درها اگه یادتون باشه چند تا در واقع مبحث کانتر را دادم که افراد وقتی اومده بودن راجب اثربخشی یک پماد نظر داده بودن هیچ مشکلی نداره ولی وقتی اومدن راجب اثر بخشی تکنیک‌های کنترل سلاح در کاهش جرم در مدارس و جاهای دیگه آمار و نگاه کرده بودن یادتون باشه من این رو توی پژوهش‌های تحمل برانگیز خدمتتون ارائه دادم و چه جالب که در اومده بود و اونا که تحصیلات بیشتر داشت اونایی که آی کیو به بالاتر داشتن اونایی که خوش ریاضی بالاتر داشتن بر غلط خودشون از باور بد خودشون بیشتر باقیشو به عبارت دیگر یه شک پیدا شد که ببین این چیزایی که شما تو خیلیا می‌بینید به باورهای ضد علمی خرافی اینا اعتقاد دارند این تاثیر سرخوشی قدرت استدلال پایین یا نداشتن تفکر انتقادی شون نیست ایراد جای دیگه ست و این یه درصد کمی از این خطاها رو و اینجا باهاش پس جوادت اگه بخوام کتابش رو نگاه کنم دو تا دیدگاه قدر مطرح میشه دیدگاه اطور دیدگاهی است که Neil Levin به توضیح اون می‌ماند. برای همین گفتم کی کتاب خوبیه چون خیلی ما وقتی این کتاب رو می‌خونیم اون دیدگاه رو هم به صورت خیلی خلاصه شده میگی اون دیدگاه چیه شاید چیزی باشه که ما بهش بگیم مکتب پاریس افراد برجسته‌ی اون کیا هستن Constantin ، Marc Chagall و چند نفر دیگه که به تدریج خدمتتون یادتون باشه یه کتابی من معرفی کردم و خلاصه‌ای از اون رو هم توی تلگرام خدمتتون ارائه دادم به نام “دیروز که به دنیا نیومد” نوشته‌ی هوگو مر سیه و او مشکی در اون اینجور و استدلال می‌کرد گفت خیلی از این مر که این باورهای بد رو دارن باورهای نادرست رو دارن این رو کلامی میگن ولی در عمل اونقدر هم به اون باور بد اعتقاد ندارن و روش عمل نمی‌کنن و هو مرسی در واقع ادعای اصلیش این بود اونجوری که شما خیال می‌کنی مردم نا آگاهن و درگیر خرافات و شبه علم و ضد علم و خردگرا هستن در عمل وقتی پای منافعشون میفته اتفاقا حسابگر عمل می‌کند و تو خطاها در راستای پس با مکتب پاریس آشنا بشید مرطب پاریس برادرانش یا افراد برجسته‌ش همین کسی هست و در کورا حالا مثال‌های دیگه‌ای میزنه که این مثال‌ها رو توی اون کتابی که خدمتتون گفتم دیروز که به دنیا نیامده هم که خوشبختانه به فارسی هم ترجمه شده تو اونم اشاره کرده مثلا یادتون باشه من گفتم یک شایعه‌ای شکل داره به نام در واقع رومو درنها شایعه‌ی العال که در واقع داستان به این صورت بود که یه دفعه شیوع پیدا کرد شایع شد که یهودیا توی شهر هولا اینا اومدن توی اتاق پرو افراد رو می‌دزدن و می‌برن و این‌ها رو به سو استفاده‌ی جنسی قرار میدن یادتون باشه همچین شایعه‌ای اونایی که سنشون یه ذره بالا باشه یادشون هست یه زمان در واقع یه مار دسرای توی 7 تیر بوده یه کار بوده و چیزی که راجب الان هست این رومون هست اینه که هیچ وقت تایید نمیشه هیچ وقت پلیس نمیگم که شبکه‌ی منسجمی بوده که خانوم‌ها رو می‌دزدید و استفاده جنسی می‌کرده و بعد اینا رو قاچاق میکرده به کشورهای ولی اکثریت ساکنان اولاد و فرانسه این رو باور کرد حتی انگار من یه کتابی می‌نویسه به همین ما را دلها در واقع شایعه‌ی الا منتهی چیز جالبی که کرسی راجع به این میگه میشه فیب خیلی از مردم نظرسنجی‌ها گفته بودن آره این وجود داشته و یه همین کار کردن و با وجود این که مقامات محلی پلیس مقامات اجتماعی همه این رو نسکار کردن با مردش گفته ببینید درسته این باور غلط رو نگه داشته ولی خودت فکر کن اگر شما فکر می‌کردی که همچین چیزی در جریانی مردم رو به این راحتی میدزدیده سو استفاده می‌کنه آیا هنو وحشت نمی‌کرد آیا از رفتن به این فروشگاه‌ها خودداری نمی‌کردن آیا به این بویکا نمی‌رفتن اگر واقعا شما باور داری همچین چیزی هست شما باید خیلی جدی تمت کنید در صورتی که بیشتر به نظرم اومد یک چیزی که تو مهمانی‌ها میگن و مطرح ن و همین کم کم مکتب فرانسه این باور رو داره که خیلی از اون چیزایی که شما به عنوان افکار میبینی نه جدی ندونیم یه چیزی میگم ولی اون یه چیزی که میگن رو بیشتر در واقع هدفشون اون نیست که به ذهنشون بهش باور دارن و در واقع روش عمل بخون. مثال دیگه‌ای که میزنه جالبه شبیه همونم توی آمریکا شکل در واقع بعضیا بهش میگن Pizza Gate در وزن Watergate که یک پیتزا فروشی هست به نام Comet ping رستوران کامنت فیلم‌ها یک کتابفروشی تو ماشین در شایعه شده بود که این پیتزافروشی محل تجمع سران حزب دموکرات توسط سران حزب دمکرات اداره میشه دیدار کانتنتش نقش دانه و در واقع اون افراد خیلی برجسته‌ای حزب دورات میرن اونجا برای به دست آوردن توده‌های جنسی خرسان و در اونجا کاری که می‌کنه اینه که دختران کم سن و سال رو برای رابطه‌ی جنسی اون پاتوقشون و در واقع یک جنجال شک درصد زیادی از آمریکایی‌های جمهوری خواه باورشون اینه که این صحت داره همچین جایی وجود داشت در صورت پلیس رو چیزی ندیدیم با این حال تو بین میلیون‌ها باور دارند به این قضیه فقط یک نفر شده رفتیم که دعوا راه بندازه و تو اونجا شکست و کتک کاری کرده که من میخوام اینجا تعی یعنی بقیه افراد اگه شما واقعا این قد ادم که توی زیرزمین یک بیتا فروشی همچین روابط جنسی با خردسالان در جریان و چرا کم‌کردن پس چرا هجوم نمی‌بریم اونجا جارو آتیش بزنت ای اف ها وا نیستم شبه بابا خب پس مکتب در واقع پاریس باورش بر اینه که خیلی از اروپا باورها به ظاهر به شما فک با مردم صحبت کن ته دلشون به این چیزا اعتقاد ندارن و اینا چه ارزشی مثلا دام کاهان یک بنام قشنگی به کار I agree with you دیگه اینا برای تصمیم گیری نیست اینا برای حفظ هویت وقتی شما معتقدید در پیتزافروشی با این قضیه در جریانه یعنی داری هویت خودت رو به بقیه معرفی کنی یعنی من مخالف مورات هستم من به مردا لجن میدونم و من طرافدارا در واقع بسیاری از باورهایی که شما ممکنه تو مردم ببینید در مخالفت با پزشکی مادر در طرفداری از که در مخالفت با کم شدن زمین نیست که طرف نشسته خطاهای شناختی داشته آمار و شاهب یا هوش خوبی نداره و دچار ادا شده بلکه داره هویت قاطی خودش رو جا فریاد میزنه I agree with you یعنی ببین رفیق منم هم فکر توام منم به هیچ کاد منم همش و باتوم و ما توی جبهه یعنی دارن یارکشی جبهه‌ای میکنن. یادتون باشه commerce در کتاب خودش راجب اینایی که راجع به توانایی‌های عجیب غریب رهبر کره‌ی شمالی اغراق میکردن هم همین و میگفت میدونین که سران کشور گفت نمیدونم ذاتا چندین زبان بلده نمی‌دونم تمام ورزش‌ها رو استاد همه چی بلده هر چیزی ازش بپرسی اطلاع داره حتی بعضیاشون گفته بودن ما دیدیم که این می‌تونه هی عرض بکنم یعنی ناپدید میشه میره یه جای دیگه هلپ قورت بشه شما تلفن یعنی چی یعنی مث این فیلم و پیشوایان خدا قدیم بود انرژی میشه بعد میره یه جای دیگه اها رو باور دارید مثلا فرض کن یکی از مقامات نه یعنی این که ببینید دارم یه چیزی میگم که بگم منم با شما دیگه خودیم و انسان‌ها رقابت می‌کنن در نشون دادن هویت طبقاتی و گفت از طریق اعلان افکار غام پس اگر بخوای نگاه کنی به نظر میاد حکومتی یک دید خیلی داره و اینکه داستان اونجوری که شما شعور می‌بینیش نیست بشر بشار و حتی در کتابش که باز مورد استناد دلوی قرار گرفته تو این مرور اجمالی که گفتم پدیده‌ی جالب دیگه این هم مطرح میکنه میگه که ببین حکومتی اینجوری میگه میگه ما به صورت سنتی اینجوری فکر می‌کنیم که یه سری افکار غلط توسط فریب‌کاران و شدیدا به خورد مردم داده میشه که اون‌ها رو فریب بده و ازشون سو استفاده بشه یا اونا رو در جهت اهداف خودشون هدایت کنند و اینجا اشاره‌ای می‌کنه به اون جمله‌ی قشنگ Muhtar میگه Those who” “can force you to accept stupid things can force you to do violent things “اونایی که میتوانند شمارو وادار کنند مسائل ابلهانه را نپذیرید میتوانند شمارو وادار کنند که کارهای خشونت بار انجام دهید” ممکنه مثلا بگه خونمون جن داره و هر چقدر هم شما باهاش استلا کن خودم روح داره اشباح تو خونم و رفت و آماد اگه مثلا نمیشه دید بش دیگه درسته این باور رو داره ولی در عمل اگه مثلا شما پولش گم بشه نمیاد بگه که جدی ما رو برداشتی یکی دزدیده و اگه شما برگردی بگید که خب کار جنا بوده قبول کن یعنی وقتی پای عمل و منافع میوفته اونجا هست که اون تفکر در واقع به ظاهر غیر علمی عمل نمی‌کنه یا مثالای دیگه‌ای میزنه مثلا از Manifesto میگه راجب این قبایل اولیه که مثلا اینا من از این میدونم ضد چشم زهر و این چیزا چشم بخت بشه چشم دست و اینا آویزون میکنن روی قایق‌هاشون روی وسایلشون ترسم میذارن که دزد نیاد و اینا و شما میگی خرافی و همون آدم همزمان که اون رو میندازه حواسش رو اموالش هست اینجوری نیست که به عمدا رهاش کردی یا خیلی از افراد ببینید از این گزینه‌های به ظاهر ترافیک استفاده میکنن حواسشون هست یعنی اینجوری نیست که همه چی و به عنوان گذار به نظر میاد یک علتش یرا همین مین قندون یک نظریه‌ای رو مطرح می‌کنه که به نظر من جنیه و بهش میگه چون این ست یعنی ساختار شناختی دو نقشه‌ای اون معتقده که با باورهای موازی داریم. بر خیلی سعی می‌کنه منطقی باشه خیلی سعی می‌کنه علمی باشه بسیار از خطاهای شناختی پرواز یه باور دیگه داریم که بیشتر عقیدتی به یک چیزایی اعتقاد ولی جالبه این دوتا مثل اینکه موازی هم حرکت میکنن و تو کار هم خیلی دخالت نمی‌کنن مثالش همون آدمایی مثلا میگی خیلی از بنیادگرایان مثلا مسیحی در میرن مثلا دعا میخرن برای سلامتشون ولی غافل نمیشن و معتبرترین بیمه‌ی پزشکی هم انجام مید یا می‌بینی مثلا میرن در مناسک خاصی شرکت می‌کنن برای اینکه بیماریشون خوب بشه ولی ایسنای آخرین امکانات پزشکی هم قال یعنی میگه شما اگر واقعا باورت اینه که اونجوری می‌تونه حاجت بده پس چرا با پول خرج یکی میکنه میگه برای اینکه سیستم شناختی ما بهشون که ما می‌تونیم دو تا سیستم یا دو تا نقشه داریم یکیش هدفش حل مسئله است تو اون قسمت واقع بینانه است خیلی به البهی که سعی می‌کنه از خطاهای شناختی دور کنن یکی دیگش مسئله‌ی هویته و اون سیستم هویتی هم برای خودش باور درست میکنه ولی این دو تا موازی و در واقع وقتی شما نگاه می‌کنید این موازات تو کار هم دخالت نمی‌کنه من کنم شما الان خودت گذاشتی که متوجه میشی. مثلا حالا برگردیم به کتاب تانیا رما تنیا رمان مثلا قسمتای جالبی رو بررسی کرده مثلا فرض کنید یک فرقه‌ی بسیار ارتودکس میشه گفت متعصب یهودی خود تانیا رمان یهودی هست و این ساده توی اسرائیل مدرسشون و در واقع رهبرشون فردی بوده به نام منادیان Benas Mendel Shir که تقریبا طرفدارانش باور داشتن که اوبه اپک و جالبه اشاره می‌کنه که اگر این وسیله‌ی بعد از این که 100 شد در سال 1900 و ن و چه رفتاراش باید شکن پس یه پس این چجور که فوت شد این قرار بود که جاودان داشته باشه دعا می‌کنن که این گروه شما با راوی پیک‌ها یک 1 میلیون از یهودیان اردک در درست خب اگر این همون مسیر ما بوده پس چه جور فوت کرد باید خیلی سریع به یک تناقض شناختی برسیم یعنی بعد از خود تو چه اتفاقی افتاد همه همون فکر و ادامه دادن گفتن اینجوری فرض کنید که هنوزم زندست به گروه های خاص است و اون سیستم دیگری هست که برای اینکه من چجوری به اهداف من برسم و این دوتا کاملا جدا حرکت میکنه ما وقتی یافته های سیستم دوم رو میبینیم شروع میکنیم به مناظره دعوت کردن یا من مثلا با شما جدل کنم هر چقدر هم تلاش کنی درست نمیشه چون برای اینکه اون سیستم اصلا تو این نیست و در واقع جدا هست حتی جالب هست که یک روانشناس برجسته‌ی کودک پژوهش‌هایی داره که میگه حتی وقتی افراد میخوان از این دو سیستم داد کنن لغتایی که به کار می‌برن مثلا من فکر می‌کنم این فنجان از ساساک این یکسان شما نیست یک باور مستند بر فکر هست ولی در اون یکیا میگن من باور دارم ای دو سیر یعنی این که فکر کردن و این به نظر میاد دو جور جدا کدگذاری میشه در ذهن این افراد و به همین دلیل هست که این‌ها می‌تونن این دو تا فکر و کنار هم نگه دارن یک تو همین مکتب من این مقالات جالبی هست با اینکه با این دیدگاه این مکتب آشنا بشید یه مقاله‌ی هست و به نام چاوی به ما مجوز نداره 2010 در دستان ستادی را اسم مقاله هست Rain dance in the dry season ینی رقص باران در فصل خشکسالی فکر کنم فهمیدم چیه میگه رفتن تو قبایل فعلی ابتدایی دیدن اینا رقص باران مکن یه بار این انسان شناسان غربی گفتن دیدی باور خرافی باور دور از منطقه یا چون فیزیک نمی‌دونن اینا کن ما نمیتونن فکر میکنن با رسیدن به بعد که از افراد گفتن خب بیا الان برقص یه بارونی بیاد اتفاق عجیبی که افتاده اینکه افراد گفتن آخه الان فصل خشکسالی الان که کار برقصا یعنی می‌بینید در واقع حواسشون هست و اون هوشمندی رو دارن که ببین این فک درسته که ممکنه به نظر شما خرافی بیاد ولی من میدونم کجا باید به کار ببرش به صورت کد همه جا به کار نمی‌برم یعنی حواسش از سیستم دو سیستم یک روداره در واقع افراد وقتی بین این دو تا سیستم دنده عوض میکنن حواسشون هست که آورده‌های سیتم نو رو یکیشون ندارن یعنی کارش محاسباتشون برنامه‌ریزی ازشون سر جاشون به صورت موازی باوریم نه خیلی هم خوشتون نمیاد کسی به اون باورشون حمله بکنه باز شبیه که این کتاب دیگری رو خدمتتون معرفی میکنم این یه کتاب کلاسیک هست Did the ancient Greeks believe their masters اسمش خیلی قشنگه Did the ancient Greeks believe their masters آیا یونان باستانی‌ها اون اسطوره‌ها شد و اساتیدشون باور داشت صحبت سر اینه که میگه ببین این همه اینا رو گفتن که نمی‌دونم اینا حسین کار کردن آپلو کار کرده کار کنه ولی در عمل یه مسیر موازی تجارت مسیر موازی خرد وزیرای برنامه‌ریزی دقیق منطقی رو دنبال می‌کردن در کنارش به صورت یک جهان مقاس نقشه‌ی دو راه اون یکی دیدگاه رو هم داشتند خب پس این دیدگاهی که گفتم مکتب پاریس همین آقای در واقع قوی راجب اساتید یونان میگه کورسی میگه نیم بند و ون میگه و تاریانا میگه اینا یک دید قدر هستن که رقیب ملهبین و معتقدند که خب آره افکار در واقع این باورهای توجیه‌ناپذیر اونقدم باور نیستن اینا باور درستش و کنارش دارن عمل وقتی پای منافع باشه باور درست در انتها میشه ولی این بیشتر برای مسائل امنتی فردی هویتی و احساس هدفمندی جهانه و شما باید این دو تا رو از هم جدا بکنید توصیه می‌کنم اگر می‌خواین کار بند و ون رو ببینید مقالی اصلیش که در رونال کانتاس چاپ شد سال 2018 فکریس میگه این باورها فکشو یعنی باور توی مدتی برنس این یک باور متفاوت و سیستم مغزی ما میتونه دو نوع این‌ها رو کدگذار و این دو تا می‌تونن موازی هم حرکت خب این تقریبا اون دیدگاه بود تو دیگا حیفم میاد که از یه مقاله‌ی جالب دیگه هم یاد نکنن که این خیلی بهش اعتماد شده ولی همچین مقاله‌ی استخون دار خود منم دو بار توی این سخنرانی قبلی به این کار آقای اردوان اشاره کردم Is it a call for prayer or a call for cooperation آیا ندا برای دعا ندا برای همکاری ست که در والنتین 2015 چاپ شده و این جز حالاتی که خیلی تنها و بیشتر این کتاب‌هایی که الان گفتم بهش استناد شده داستانش همینه که نشون داده افرادی که توی مراکش بودن توی کسبه‌ی مراکز که هنگام پخش عذاب و 20 دقیقه بعد از اون پولی رو که به اون‌ها داده بودن حاضر شده بودن کمک کنند به صورت اعانه و خیریه ببخشند در صورتی که وقتی از اون پنجره‌ی 20 دقیقه بعد از اذان رد میشه این کار و نمی‌کنن و بیشترشون ترجیح میدن یا بخش عده‌ ایشون هم بیشتر بخش عمده‌ی ایشون پول رو دادن به خیریه. اسم مقاله هست “Self-signaling and the costs and benefits of seduction in consumer choices”. این مقاله در یولان “Market Research” سال 2012 چاپ شده “Ravi Barman” از این کارها زیاد انجام داده و این رو به عنوان نمونه خدمتتون رائه میدم. ترجمه‌اش رو باید بگیم “علامت‌دهی به خود و هزینه‌ها و فایده‌های اغوا و وسوسه در انتخاب‌های مصرف‌کننده” توی اقتصاد وقتی شما داری گزینه‌های بد به مردم قالب می‌کنی و می‌فروشی حواست باشه مطلقا گزینه خوب اون تو نداری و یه جوری بود انتخاب اون‌ها رو تحت تاثیر قرار میده و احساس سرزنش توشون افزایش میده پس برای همینه که فروشگاه‌هایی که فست فود دارن در واقع نمیان کنارش گزینه‌های سالم بذارن اگر یک منطقه‌ای هست که همش برای خوش گذرونی و تفریحه وسطش نمیاد کتابخونه بذارن، باشگاه ورزشی بذارن، چون شما خودت و سرزنش می‌کنی من و صبح تا شب توی کازینو نشستم دارم خوش بگذرونم، اون بغل کتابخونه بود، اون بغل باشگاه ورزشی بود، می‌تونستم برم اون کارا رو بکنم اون Self-signal، اون پیامی که به خودت میدی خیلی منفی میشه. عکس این هم درسته. اگر شما دارید گزینه‌های خوب به مردم عرضه میکنی گزینه های مطلوب عرضه می‌کنی کنارش چند تا گزینه‌ی بد هم بذار، چون وقتی مردم میان گزینه خوب و انتخاب میکنن احساس لذت مزاحف میکنن که ببین چیزای بدم بود ولی من اراده به خرج دادم من آدم خوبیم، من آدم با پشت کاریم و رفتم خوب هاش رو انتخاب کردم و در واقع تصمیم شما عوض میشه حالا این اوناییم که خدمات عرضه میدن اونی که فست فست فود میکنه اونی که مرکز تفریحی دایر میکنه. خود ماها چی؟ نکنه خود ماها هم این حالت رو داریم؟ وقتی داریم انتخابای بد می‌کنیم از این که اون لابلا یه چیز خوب باشه خشم میگیریم احساس منفی می‌کنیم و خودمون ناخودآگاه در جهت حذف اون خوبه هم تلاش می‌کنیم چون اون خوبه یه جور موی دماغمون میشه، و یه جور مرتب به ما سیگنال میده، پیام میده، که ببین تو می‌تونستی من رو انتخاب کنی و نکردی حالا ممکنه شما یه اعتراض بکنی بگی خب اونی که می‌خواد مثلا انتخاب خوب بکنه اصلا چه اصرار داره بیاد بره فروشگاه فست‌فود بره یه جای دیگه خب این همون مسئله‌ای که ما تو این تصویر دیدیم. یک قدم که شما برداری قدم‌های بعدی خود به خود اتوماتیک صورت می‌گیره نیاز نیست شما نیت کنید برم غذای خیلی بد بخورم فقط کافیه نید کنی، بریم بیرون ببینیم چه خبره بقیش رو خود سیستم می‌کشه. میرن اینایی که نمی‌دونم فکر کن مثلا سعی دارن مثلا خودشون و از تفاوت نگه دارن و شنا شکن چرا این کار میکنن؟ شروع بحث رو با این میذاره که مازوخیسم خوشخیم از کجا چرا ما مازوخیسم مشوی رو تجربه میکنیم چند تا نظریه مثلا به George Sonny روانپزشک مشهور اشاره میکنه خیلی از این مازوخیسم در نگاه بازستا پس این‌ها لذت طلبی شدید. این رو می‌گفت، می‌گفت حس و در در واقع ذخیره و میشه گفت پشتوانه‌ای برای لذت شدیدی به عنوان مثال شما اگه تو سرما باشه بعد که میای میری تو سونا یا استخر بگم خیلی بهت یا نمیدونم فرض کن شما دریک حالت خیلی خسته باشید مثلا یک فرضش که کرده باشه و بدشون روش گرفتن یون باشه خیلی برای شما بزنم و در واقع یه بخشی از ایمان شکل شما یا عمدا رنج ایجاد می‌کنی بعد که این و ولش می‌کنی مقدار زیادی شما لذت خیلی شبیه‌تر مضاعفه خب این میتونه یه دیدگاه توی مازوخیسم اما دیدگاه‌های دیگه‌ای رو هم مطرح کنه مثلا میگه انتظار داشتن دیگه خیلی از موارد شما وقتی داری رنج می‌کشی احساس انتظاری که وقتی تموم میشه هی چه لذتی داره است مثلا اینایی که میرن تو ارتفاع اینایی که میرن چش بازی اینایی که میرن با این کشو از کل می‌پرن که او وحشت اون لحظه‌ای که میرسی زمین و میگی آخش زنده موندم آخیش نجات پیدا کردم اینقدر به شما لذت میده که شما این کار و تکرار می‌کنید در واقع میشه گفت انتظار لذت یه مثال دیگه براش میزاریم میگه در واقع علامت‌دهی پرهزینه اینم ما توی زیست‌شناسی داریم میگه همه‌ی موجودات دوست دارن نشون بدن کیفیت خوب یعنی ژن‌های خوب دارن توانمندی‌های خوب دارن هوش بالا دارن امکانات بالا نکته‌ش اینه که همه‌ی این‌ها رو شما می‌تونی ساختگی رو ارائه بده به قول امروزیا فیکش و ارائه بده وانمود کنی فیلسوفی وانمود کنی اخلاقی هستی وانمود کنی قوی هستی میگه یکی از چیزهای مازوخیسم اینه که در واقع یک نشان دهی پر هزینه ست. علم طلب در مقابل ال گریز این نیست که اولی‌ها به محتوا نگاه می‌کند و دومی‌ها به منبع نگاه می‌کنن بلکه تفاوتشون در گروه مرجع اینه که من به کی منبع هم هست اون وش یعنی شما یک منبع غیر معتبر داری یه منبع متبر ولی هر دو این کار و می‌کنم حالا من نمی‌خوام بگم گروه ما ممکنه من و ضد دین فرقی نمی‌کنه ولی داستانش اینه که هممون در واقع کار می‌کنیم که دیگه وشت در واقع پس است مک دیفر دیشب یعنی چی یعنی تمکین کردن یعنی تفویض کردن آقا هر چی شما بگید من دیشا رو کردم به شما واگذار کرد ایستم یک یعنی چی یعنی معرفتی میگه انسان‌ها دچار ایست مک دیزان هست این از کجا میاد این برمی‌گرده به کارهای جوزی رگی یادتون باشه دو کتاب از او مهند هواشناسی ویرد همچنین ریشه‌های موفقیت و او اشاره می‌کرد که انسان موجودیست بیشترین گرد و فوق تقی یعنی یکی از چیزهایی که کودک انسان رو از شامپانزه جدا می‌کنه برخلاف تصور این نیست که شما با همش تبریک بکنم اتفاقا کودک انسان که به شدت تیل یعنی ما در باورها در رفتارتو بیش از اونی که تصور کنیم پیرو دیگران ست و در واقع بخش عمده‌ای از استدلا پس سرد خودمون گ واگذار می‌کنیم به چیزی که دیگران خیلی ساده بخوان خودمونی بدیم چشم هم بین‌تر از اونیم که فکر این دیگه خیلی با سادش یعنی منتها دهم بینیمون اینه که همه چی و می‌بینیم فق در واقع با یه معرفتی اون دویست و یک آسر یا دانشگاه هاروارد یا گروه و فرقه‌ی فلان مثلا در یه شهری بر خودش بهدا ولی در همان وقتی شما نگاه می‌کنید مثلا در همین داستان همین و نگاه میگیم مستن یعنی ما یه باوری داریم که سائو چی اتماد احتمالا مدیر در دانشگاه و از برای باشیم در مقابل یکی دیگه هست که گروه به هرجهت و در واقع معرفتیش بش پس می‌دوی خلاصه یه توضیحی که میده میگه وقتی شما با افراد به چالشی می‌رسید ببینید استاد هر روز این نیست که او خطاش این نیست که اون باورش خیالی و ورویه البته بخشش هست بخشش هم فدای شناسی بخشش هم میگه که اون راور نوع دوم نقشه‌ی دوم گندش کنیم اینه که شما این داور تو اصلیتری این منبعی که ازش میگیری که نشد که همه برمیگردن میگن ما اون جور نیست با خودمون ساکنم در صورتی که میگه این یکی از بر خطاهای شناخت بیشتر معرفتمون را از طریق اندیشه و استلا نخیر به صورت کور از دیگران کپی میکنیم و حواسمونم نیست و البته نمیگه این چیز بدی‌ها یا اصلا رشد و تمدن بشر مالی چون یادتون باشه جوزف فریک میگفت مغز بشر نسبت به مغز اون نخستی‌ها شامپانزه‌ها سیلی قدرت پردازش قوی‌تری نداره چند تا فیلم نشونتون دادم چند تا کلیپ درست کردم تو استلام هست اون چیزی که ما رو از اون‌ها متمایز می‌کنه قدرت اینه که بحث‌های به صورت بازی به هم بسته بشه دیگه کلاس بگیرن و به دیگری بدن یعنی در واقع ما یک سیستم یا یک شبکه‌ای به شدت تبدیل نداریم که اینا میتونن به صورت موازی مدارهاشون و به هم ببندن. اگه راست و پردازش کن بیدن اس مرزهای ما این و بخش عمده‌ای از پردازش رو شما تاسیس کردید واگذار کردید بیس کردی به دیگر مثلا تو همین داستان در واقع همین پدیده‌های علمی رو که شما اگر مثلا پزشک هستید ممکنه شما بگین آره ثابت شده که ماسک جلوی کوبید و آمارشون قسمت تبریز که اصلا اون آمار رو قبول داریم یعنی شما متخصص آمار آیا اون آمار و به دقیق می‌دونی چجوری این محاسبات و میگن چون دی ان ای شناسان اصلا داسو شناساییش به چه تکتیکی آیا تکنیک‌ها به نظرت مورد دیده دیگه نمی‌دونم من با جزوات اطلاع ندارم ما فقط یه بخش کوچیکی از قضا مید بقیش رو فرضم بد اینه که همکاران درست بله یعنی اونی که ادعا می‌کنیم دینشون پیدا کردم آمارش و عرض کردم اون که من یوشیکو کردم کدوم داره حوزه‌ی خودش و میده ولی ما به صورت یک پردازشگر مواظب هم هسیم و این پردازشگر موازی فرضش بر اینه که اون یکیا دارن درست عملین و افرادی که دیدگاه‌های علمی دارن و غیر علمی دارن اینه که پردازشگر شون و موازی به کی بستند یعنی از کی دارند ابهام می‌گید و تفویض با تاکید پس در واقع می‌تونیم بگیم که کاری رو که مطرح مکنه آخرش اینی و ما یه چند تا چند تا نکته جالبی کدا کار جاست که به کانال بگیر داستان اینه که وقتی افراد چن تا چیستا یکی این که ما فکر می‌کنیم خیلی از چیزها رو بگیم فهمیدیم که دست خودمون استفاد کردیم خودمون سبک سنتی از 5 دادیم بیشترش و تبرید و این تقلید نسبین این تبریک شدم چیز بدی نیست اگر ما اینجا توی میگم پریز نمی‌کردیم خواستن سیستم شنای در رشدک در واقع آنچه که رشد علم هست بسته شدن به حیرت موازی مرزهای بسیارزی این یه یافتی دیگرد هیچ مغزی در صلح و تنهایی رو در واقع آنچه که شما رو رشد میده محیطی و اون هایی هست که شما در واقع به صورت موازی خودتون و بهش برای همین میگه اگه میخوای اندیشه‌ات رشد کنه اینجا به جای اینکه بیشتر هم روغن بدیم باش من سیستم شناختی خودم و اتمام بدم ببین با کیا موازی بستشو محیط معرفتیست در همین که نمی‌تواند گل‌هایی در جهنم نمیشه شما در یک محیط معرفتی کشک زمینه دیدگاه‌های خیلی عجیب غریب داشت و شی با بخشی از اطوا بسیار در محاسبات سهم اطراف رو جمعند پس دوستان عزیز قسمت کاربردش من می‌خوام ذهن خودم ارتقا بدا شکلی خودت نمی‌تونی نداری بدنت آره من می‌خوام هیکلی شم میرم ورزش میکنم یکم بزرگ میشن آره خوبه ولی اگه من میخوام بحثم هیکل شه علاوه بر اینکه به برت خودم کار میکنم که خیلی مقدس بعد ببینم با کدوم بخش‌های دیگه هم توی یک شبکه موازی ینی در واقع رشد هم شده ماشین بشست در نمی‌کنی شما یه جوری میدونه شبکه‌ای که بازگشت شد تا زیادی نابغه‌ای بود که نمیدونم این وسط تاریکی دارن یک نوع فروش بازار گونه‌ی وسط اتاق ن اتفاقا کلی و بدون اونا نمی‌تونستیم بخش عمده‌ای هستنی بخش ناش از بیرون بسیاری از خودت تست نکردی فرض کن من که تست کردن درست سته و داری به ما تمسی میکنی من فکر کنم بی پس چند تا چیز است از اگه میخوای انتقادا پایی رو که به صورت موازی پسما هر گرسی هینتون برا همین باشه که داریم توان سری میان اگر که با باشه و می‌تونیم با بدنسازی وض خودتون کنیدا. قبل از اینکه تموم کنم بذارید یک آزمایش ب این و اگر کسی معلم هست دانشجو هست بره توی کلاسش انجام بدی سرگرمی قشنگ ما در درک این قضیه تا هلی و فکر کنید یه دونه ظرف به شما دن سه تا تیله بندازی سه دان دو تا عبی یه دونه سبز یا دو تا سبز ییب پس تو یه حالت آبی در اکثریت یه حالت و سای بعد به افراد بگید بیاین کار یکی یکی دانش‌آموزا بیان تو چشمشون و ببندن دست بکنن این تو یه تیله دن من تیره‌ی سبتم این بازی قشنگیه دوست داشتید تو محل کارتون تو محیط جمعی انجام بدید ما تعداد زیاد باشه تا این تحول اکش یه چیزی سبزر از طرف بپرس فکر می‌کنی این اونیه که دو تا سبز داره یه هالی یا یه دونه سبز داره دوتا کدوم یکی هست شما اگر یه دونه رو برداشته باشید و یه دونه سبز اومده باشه از نظر احتمالات بهتره که بگی یه فکر بکنم همون یکی دو تا سمت و بایستی خیلی ساده ست و اینا قبلنم راجبش صحبت هی دیگه بگیری محله‌ی اونی که دولا خب حالا میتونی حتی بارنا دیگه هم انجام بدی مثلا سه تا چهارتا تیکه بندازی سه تا سبز یه دونه و 5 تا تیله بندازید چهارتا سبزی دون آبی و بعد برگردیم بگیم خب حدست و بنویس اینجا برو یکی دیگه میتونی اینجوری بشه مثلا دو تا سبز نوشتم ما یه دونه آبدر من چی نویسم یه سبزیایی از یه جهت آن چه خودم امتحان کردم داره به من الهام می‌کنه داره از نظر مقیمی باید بگی که در واقع سبز اکثریت و یه دونه ثبت ومن یعنی دو نفر قبل از من گفتن آمید حرف اونا رو بگیرن به حرف خودم اگر حرف اونا رو بگیرم خود به اون قضیه کمک کرد تا نفری که بعد از من میاد میبینه سه نفر قبل از اون گفتن سبز کرم کاملا غیر از عقلانیت یالیت چون سه نفر قبل از او ولی از یه جهت شاید است نولان از کجا مری جی یه بخشی هست خودت سعی می‌کنی از یه بخش نگاه کنی یگه خدا شاس و در واقع یه زنجیره درست میشه ممکنه زنجیره بعد از یه مدت به یک رشته‌هایی برسه همه اصلا دستم نکنن و میگن 20 نفر قبل از من گفتن آبی این آبی خب 20 ای قبل من اشتباه کردم ولی بیشتر قبل تو ممکنه همون اشتباه کنندو آیا آنچه که خود تجربه می‌کند یا آنچه که جریان اصلی به من می‌گوید پس می‌بینیم در واقع بسیاری از یافته‌های علمی ما یک برایندی بین دو تا آنچه خودم احساس می‌کنم آنچه خودم از طریق تفکر عقلانی خودم سرمنشا آنچه انبوهی از دیگران می‌گوید اما دیگران می‌تونه کاملا ساخته شده بر روی همون خطاهایی باشه که خود من دارم ولی از یه جهت دیگه هم ممکنه کاملا فضلت باشن اینکه 200 نفر گفتن یه احتمال زیاد کن تو بیا اکثریت و من اصرار دارم سبتام آیا این غیر عقلانی نیست با وجود این که خودم سر ز پس اینجاست که شما می‌بینید ما به یک تعادل خیلی پیچیده می‌رسن و این تعادل میشه. این میشه قسمتش ست برگش که بشر اونجوریا چیز ناپذیراست رو گرانیست تابش و میندازه یکی یکی و باور می‌کنه و شروع میکنه منتها آیا این رو باید نفیش کرد آیا این و باید به صفر برسونه نه اتفاقا علم اینجوری رش ما باورهای خودتون معرفت خودتون بخش زیادیش و به یکی دیگه میدید شما یه خط کوچیک انجام بدی مثل یه خط بزرگ محتاج هست شما باید یه پیو رز در این اونی که موتور رو خونده کرده بود که 20 تن و گذاشته اون که تصور گذاشته درست باشه شما فقط تو درسته یعنی آنچه که شما می‌توانید ارتقا بدی اینه که من پیش خودم و درست ولی در انتخاب خط تولید خط تولید رو درست کنم که اون کسی که بالای خط تولید نشسته داره اینا رو درست کنه یا داره چیزه‌ها رو میشمره اون کارش و درست پس ما این نگار یکی تو یه رگه دیگه افتاده رگش با ما نمی‌خونه شما نمی‌تونی با استدلال بیاریش تو این یکی نه برای اینکه اون از خط تولید تا ب بالا به یکی دیگه این خلاصه‌ای بود پس کتاب مدلیش می‌خوام نظر خودم رو بگم احساس می‌کنم هنگام تقابلی که ما با مسئله‌ی خطاهای شناختی کاملا درست میم مدت‌هاست به این باورم که افرادی که شما می‌بینید دیدگاه‌هایی دارن که با شما تضاد زیاد داره این است خطای شنوای یسان گوششون خیلیم خوبه و اتفاقا دیدیم نگاها نشون داده بود با هشتشون جدا در مخالفت باشون در واقع اون کفترا شاید به این دلیل که خیلی اون اتصال حمید رو یا باور همین رو خط تولیدشون ندارن شاید راحت‌تر بتونن خط عوض بکنن و اونی که خیلی توی اون خط تولیدش لی آیا دیدگاه میزان لوور و اون سیستم دوگانه منطقیه من یذره شک ن حس میکنم که نیست بیشتر شناخت. هی بیشتر شناختمون وابسته بود محیط و ما بسیاری از شناخت‌ها رو روش عمل می‌کن این نقطه‌ی کجد و بالاخره ثبت سومی که داره شکل میگیره این داستان مرجع ما ورش قبل از اینکه بحث و تموم کنیم یه قدسی و تو این کتاب نیست ولی ارجاع داده حالا می‌تونی بری از تو مقاله‌ی دیگه ترشیی یکی از مقالاتی که ما این رو بررسی کرده اینه Actions speak louder than dots اعمال بلندتر از نقاط صحبت می‌کن یک مفهومی است به نام CRED سی آر یی دی تکرار میکنم سی آر یی دی این لغت رو جز بره همون که تابش کردی Believability-enhancing shows یعنی نمایش‌های افزایش‌دهنده‌ی باورپذیری رد یکی از مباحث جالب اگه شما یه باور و اذیتی بخواید بگیرین میخوای تشخیص کنی گه قول میروی برون سپاری معرفتی کد یعنی ببینید اون حرفش می‌پذیری یا نه گفتم قدرت دیالکتیک هست تیپش هست نیازش هست نمیدونم این که چقدر به شما از نظر فرهنگی نزدیک باشه همه‌ی اینا هست ولی دیدم سه ددار چه در شکل گیری ماورا می‌زنیم چه در شکل گیری را برای بیرون میشد چه در شکنی بسیاری از این باورهای به اصطلاح برنامه نوع دوم اینا با ارتکا تبلتی این هر زمین اسپریس فردها چیا هست فردها اعمال پرهزینه‌ای هستند که تایید باورمندی انجام دهنده‌ی انست کاری بگم فردا اعمال پرهزینه‌ای هستند که تایید باور داشتن صاحبان عیال دسم اگر شما مثلا به طب جایگزین رو مثلا طب سنتی با طب سوزنی و ببینید که طرف پول هنگفتی داده بابت خرید مامها یا از گرفتن درمان‌های مدرن امتناع کرده و از اونا استفاده کرده این بیشترین اثر رو در شما داره در پذیرش باوراندن اینه که از نظر معرفتی خودت رو به او دقی به عبارت دیگر اگر من ادعا می‌کنم یه عقیده‌ای دارم بابت اون عقیده هم حاضرم هزینه‌ی بالا بدم مشاهده‌ی شما از اینی که من حاضرم بابت اون عقیده‌م هزینه بدم سرایت کنندگی اون عقیده رو چندین برابر یعنی مثلا شما خواست کن اصلا دیدن که مثلا توی شکل گیری باورهای چه سنتی چه مذهبی که میشه آقا طرفدارا از جون خودش برای باورش می‌گذره اونجاست که قبول بکنیم آقا این که اومدن دیدن توی خانواده‌ها چه باورتون میشه چه باور ایدئولوژیک که واق تو کدوم خانواده‌ها به نسل بعدی آیا اون‌هایی که والدینشون خوب اون باور رو استدلال می‌کنند ض آیا اونجایی که این باورشون رو به صورت قاطع بیان تا اونجایی که به بچه میگن که استدلال کن فکر کن و این باور رو انتخاب کن جایی که بچه‌ها شاهد ردس در اعتقاد داشت جانش سر قضیه در ادعا داشت والشد به عنوان مثال حتی شما طب مدرن رو نگاهکنید وقتی شما میری مثلا وسیله ت رو می‌فروشی و داروی طب مدرن بخری این یک کرد هست کلی این هستی. از توجهشون با ما تشکر می‌کنم این کتاب رو توصیه می‌کنم بخونید کتاب روانی هست به صورت رایگان هم بیشترش قابل خوندن یعنی بحث‌های نامرد تو خیلی پیچیده‌ی فنود سعی می‌کنم تو همین مسیر کتاب‌های دیگه‌ای رو هم خدمتتون معرفی بکنم و بحث اون رو ادامه بدیم واقعا این باورها چگونه شکل می‌گیرند و چگونه بشه احساس کرد پس اگر شما بخواید اصلا کنی با کردها رو طریان در قوق این گفتگوی منطقی مناظره‌ای که بقیه‌ی بناست تا زمانی که از کرتها شنکر بی راحتی بین ولی باز هم میگم اینا هیچ کدوم صد در صد و باطنیست سیستم مغزی ما من عمدا دارم کش میدم برای اینکه این رو یاداوری بکنم و سیستم ورزی ما بسیار سگد از سیستم مغزی ما واقعا استثنا پذیری بالا داره حالا همین شما ممکنه بگی یه نفر هست تمام کردهایی که داشت به کد مقابل ولی اون جبهه‌ی مقابلم اونم با کردشنی باورهای باغ ستون یک آرماتور خیلی قوی دارن لینس و اون رو مشاهدش مهمتر از اینکه خودت انجام بده یعنی فکر نکنی چون خودش انجام داده خودش و پایدار کرده خودش و مجروح کرده همین جور که دیده باور پذیریشون بحثمون رو اینجا تموم بکنم تا هفته بعد در خدمتتون باشم این هفته استثنائا بازتاب داشتیم امیدوارم هفته بعد به صورت کارشناسی داشته باشیم تا جلسه‌ی بعد خدانگه دار.
Document