عرض سلام دارم خدمت شما علاقهمندان عزیز سال نو رو خدمت همه ی عزیزان و علاقهمندان تبریک عرض میکنم امیدوارم سال خوبی در پیش رو داشته باشی سال آرامش و موفقیت و به شخصه برای خود من احساس خوب و شیرینی هست که دوباره در سال جدید مرور کتاب ها خودشناسی و بحث های تخصصی خودم رو شروع کنم و به سال قبل امیدوارم بتونم این ها رو بتونم به صورت هفتگی چهارشنبه ها معمولا ادامه بدم و سعی کنم تقریبا هر چهارشنبه در خدمتتون باشم با یک مبحثی که بنظرم اهمیت دارد از نظر رفتار روان ذهن و مغز خب دوستان عزیز اولین جلسه ی سال نو رو که در 17 فروردین هستیم ساعت نه و دو دقیقه است شروع میکنیم. به بحثی میخوام بپردازم درمورد کتابی به نام ” The psychology of extremism” “روانشناسی افراطی گری” یا “رفتار افراطی” از نظر دیدگاه ارزش یک کتاب جالبی هست ذهن رو خیلی درگیر میکنه و البته مباحث متعددی دارد یک مسیر واحد رو دنبال نمیکنه ویراستار اون Ari Polastaki هست که شناس معروف و برجستهی اجتماعیست و این کتاب جدیده مال سال 2022 و کتابیست که فصل های مختللفی داره و و در این فصول اشاره ای داره به جنبه هایی از رفتار افراطی من فکر میکنم برای ادامه مبحاث برای آشنایی ما مقوله ی ذهن و رفتار متاب خوبیست و من این رو اگر توجه فرموده باشین اینو در قبل تر معرفی کردم. ولی تو همین هستم سه کتاب دیگه معرفی کردم پدیدهی Secularization of stress کتاب دیگری هست پیروزی ایمان و بالاخره resident secret مال Peter Terin باز چند کتاب دیگه رو در کنارش معرفی کردم کتاب حرص و تمام سال و همچنین کتاب مبانی فلسفی حسادت انتخاب این چند تا کتاب در کنار هم تصادفی نبوده البته یه کتاب دیگر هم این هفته معرفی خواهم کرد و سعی میکنیم با اینها یک حرکت در واقع همزمان داشته باشیم و مباحثشون رو شروع کنیم حالا امیدوارم اگه این چند تا رو تو سال جدید دنبال بکنید براتون یک قضیه جا بیفته که چرا اینا رو با هم انتخاب کردی مثلا در اون مجموعه کتابهایی که راجب secularisme هست در مورد سکولار شدن یا عرفی شدن رفتار بشر و همچنین اون کتاب پیتر که البته اون کتاب بیشتر جنبهی تاریخی داره جنبهی رفتارشناسی یا علوم رفتاری نداره اشاره کرده که به نظر میاد بشر مرتب در حال نفسست یه زمانی خیلی ضمیمه میشه خیلی دنیوی میشه خیلی علاقهمند به مسائل لذتی و Hedonism میشه و یه زمانی میره به سمت ایمان میره به سمت Metaphysics میره به سمت آخرت و پایبندی شدید مسن و باورهای دینی و ما و ما این Pendulum رو داریم. Pendulum چرا مطرح کردم و باز هم بهش اشاره خواهم کرد چون که اون Pendulum یه جوری به بحث امروز ما هست به نظر میاد وقتی این Pendulum رو نوسان میکند و اطعام بشه یعنی شما میتونید در یه زمانی خیلی افراطی به صورت امور دنیوی بپردازیم که سمبل وم حالتهایی میشه مثل حسادت و طمع اونها رو بحث و در مقابل میتونه به سمت حالتهای کاملا پیروزی ایمان بره اون جوری که در واقع Rosn Stark در کتاب خودش ادعا میکنه و این نوسان حالا چرا اهمیت داره برای اینکه کمک بکنه ما درک کنیم رفتار بشر چگونه شکل میگیره و اصولا اون رفتار بهینهای که شادکامی ما رو که ما بتونیم در جهان بیشترین احساس رضایت و آرامش داشته باشیم رو هم بتونیم بهش برسونیم. پس امیدوارم این چند جلسه رو به صورت متصل به هم ببینید و بحث رو من سعیم و بکنم مطمئن نیستم یه جوری خدمتتون ارائه بدم که براتون به صحبتی قابل قبول و مفید و کاربردی هم جا بیافتد. باز میگم هدفی که من دارم دنبال میکنم اینه که با هم بیشتر مطالعه بکنیم بیشتر بیندیشیم و جهان رو ساده نبینیم پیچیده ببینی و این کمک میکنه ذهنمون پرورش پیدا بکنه همون طور که بگیرن باشگاه و کلیپها و بذارن که داریم بحث میکنیم فیت میشین کمک کنیم به درد آیندهی همه خواهد. خب حالا این مبحث در واقع امروز رو من فکر کردم گفتم کتاب ویراستار هستند نویسندهی واحد نداره بذارید از فصل پنجم شروع کنیم به فصلهای بعدش میرسیم فصل پنجم هست Mastery in both در واقع میشه “استاد شدن یا مسلط شدن به هر دو” tight Loose are also dirty این اسم فصل پنجم هست که من میخوام بحث رو با این شروع کنم چون برای شما شاید با این شروع راحتتر بتونم توضیح بدم پس میشه در واقع سعی کنیم که مسلط بشیم به هر دو خب اینجا ما سه تا لغت داریم که من رو راجبش توضیح دم tight یعنی چی تو رو داره که انسانهایی هستند که رفتارهاشون خیلی عالیه خیلی فیکسه خیلی ثابت از نوآوری گریزانن به شدت به گذشته باورها و سنتها پایبندم و معتقدن که اگه ما بخوایم مرتب به گذشته پشت پا بزنیم سنگ رو سنگ بند نمیشه. جامعه دیگه قوام نخواهد داشت میپاشه و ما وظیفه داریم حتی اگه شده به صورت افراطی و کورکورانه به گذشتگانمون احترام بذاریم و باورهای اون هارو دنبال بکنیم این میشه قسمت “tight” “بسته” و قسمت دیگر Loose هست این Loose لغت انگلیسی به معنی آزاد یعنی اینکه ما احساس بکنیم که خیلی هم نیاز به پایبندی نداریم میتونیم که اون طرف باشیم چیزهای جدیدی رو تجربه بکنیم چیزهای جدید رو امتحان کنیم چرا خودمون رو پایبند به سنت کردیم چرا خودمون رو پاینده به باورهای گذشتگان کردیم و درواقع لغت سوم که توی تیتر عنوان این فثل هست میشه دو دست راست داشتن اینایی که با هردو تا دستشون میتونن بنویسن بهشون میگن. در واقع میشه کسی که هردوی اینارو باهم داره. فکر میکنم شروع خوبی برای بحثه من میخوام از اونجا بحث و باز رو از اینجا شروع میکنه دو تا لغت دیگه هم باهات مطرح باز من تاکید میکنم من اصرار دارم لغتهای انگلیسی لا به لای متن ارائه مشه برای اینکه معادلهای اینها دقیق نیست باید اصل لغت رو بدونیم و در عین حال خب اونهاییم که این دوقطر هاشون ندارن کمکی باشه به یادگیری زبان بحث رو از اینجا شروع کن میگه ما دو نوع رفتار داریم که دو لغت مال Exploration و Exploitation این اصطلاح در اصل این قلم نشستن رو اولین بار ادعا میکنه که مهندسین نفت را و Exploration یعنی جستجو Exploitation یعنی استفاده حالا استثمار میشه بهرهوری بهرهبرداری میگه مهندسی نفت این و میگفتن که ما وقتی دنبال بعدا میگردیم دنبال مخزن نفت میگردیم دنبال منابع گاز میگردیم یه فرایند هست بهش میگن جستجو اینجا رو سوراخ میکنیم اونجا رو سوراخ میکنیم اون مته میزنیم این و دینامیک موجه میکنیم ببینیم این زیر چه خبر و وقتی یه جایی احساس کردیم که ارزش داره یه جایی احساس کردیم یه مخزن به درد بخور توش هست دیگه فرایند جستجوگری رو متوقف کن اونجا شروع میکنیم عمیقتر کندن دکل میسازیم تاسیسات میسازیم جاهای اطراف میسازیم و سعی میکنیم از اون بهرهبرداری البته ممکنه که اشتباه کرده باشیم ممکنه وقتی چاه رو عمیقتر میکنم اون همه خرجش میکنم ببینم جای بدی بوده ولی ما اصلا مسئله درخوری نبود یعنی اون بهرهوری شما ممکنه پس ما دو تا حالت داریم Exploration و Exploitation حالا این چیزی که ما تو Exploration و Exploitation داریم درسته که گفتیم مهندسین نفت این رو مطرح کرد ولی در اصل یک پدیدهی بسیار دیرینه در زیست شناسیست در جهان حیوانات و موجودات زنده است یه موجود مرتب جستجوگره میدان خودش رو جستجو میکنه که یک طعمهای رو به ابدا کنه مثلا ممکنه اگر یک گوشت خوار باشه یک خرگوش میبینه یک سمور میبینه یک موش میبینه یک بره میبینه و این رو مرتب scan میکنه و بعد یکیش رو که حس کرد خوبه آها این خوبه میفته دنبالش و وقت انرژی میذاره که به دست بیاره پس شما ببینید ما یه تعادلی داریم بین Exploration و Exploitation باید بین Exploration و Exploitation من یه کسی هم دارم خیلی عذر میخوام من متوجه نبودم من فکر کنم این نور اینجا سایه میندازه و شاید شما رو حواستون و پر کنه یک هفته اگه اجازه بدید من شاید اینجوری بهتر باشه که ساز خیلی نوشته میشه خیلی روشن نباشه ولی بدون ساده ممکنه حواس ها پرت شه. پس موجودات زنده دو حالت دارن و در واقع تو دو حالت نوسان اینم ساعت مبلغه من خیلی دوسش دارم سال را دارم و این نوسان زبان استفاده کند ولی نه دیگه ولی ببینید این نوسان پاندولی رو شما Exploration است یعنی یه زمانی میره جستجو میکنه یه زمانی اون جستجو میگه بسه دیگه یکیش و انتخاب میکنم بهش خیم سعی میکنم این فقط توی صید نیست توی جفت گیری هم هست یه جفت رو نگاه میکنه این و برانداز میکنه راجب اون فکر میکنه بعد رو یکیش رو میکنه و سعی میکنه دل اون و به دست بیاره و در واقع فیبی انجام بشه و صاحب فرزند پس شما میبینید ذهن ما مثل این که مرتب دو محور حرکت میکنه یه محور اینه که برو بگرد شاید بهترش باشه وقت نذار نمیدونم حالا خیلی خودت و پایبند نکن سعی کن از این به شاخه اون شاخه بپری و بعد یه جا حس میکنن دیگه باید سر و سامون بگیرن. دیگه باید کسی بشی و این نبسان رو ما داریم. حالا این کتاب فصل پنجش این بحث رو جالب ارائه داده یه چیزی هم یادم رفت بگم نویسندهی فصل 5 میشه Michelle Gelfand شما ازش یه کتاب من معرفی کرده بودم توی همین صفحهی اینستاگرام که در واقع who make laws and who break laws اونهایی که قانون میسازن و اونهایی که قانون میشکنن یه کتاب 2018 بود قبلا راجبش صحبت کردم و Michelle Gelfand اینجا همین رو میگه. میگه پس یکی از نوساناتی که ما داریم جامعه داره به سمت جامعه ی tight و Loose و به سمت جامعه ی جستجو گر جامعه ی بهره بدارند و درواقع ما مرتب این نوسان رو داریم حالا ممکنه که عده ای بگن خب حالت ایده آل برای یک جامعه حالت بهتر برای جامعه همون جواب کلیشه ایست که میدن خب معتدل باشه دیگه حالا چرا نوسان میکنی همون وسط وایستا همین رو داشته باشن همین رو داشته باشن حالا چه اسراریه که شما جستجو گری افراطی داشته باشید یا بهره وری افراطی داشته باشی توی جتسجو گری افراطی اتفاق هایی که میافته جالبه تقریبا فرد به تمامی سنت باورهای سنتی و مسحبیش پشت پا میزنه معتقد من همهی جهان و جستجو کنم و سرک بکشم و در مقابل این طرف کاملا جامعه بسته میشه در حالت اون حالت برتری که اون رو تعبیر میکنه ازش به جامعهی tight یا جامعهی بسته و آدمها هم میتونن تو دو تا منتهی چیزی که امروزه به صورت داره توی روانشناسی اجتماع اقتصاد جامعه شناسی خودش و نشون میده میگه اون جواب دیپلماتیک و کلیشهای که کدومش خوبه میگه خب طبیعیست که اون وسط باشه میگن ایستاده نمیشه یه استاس ذهن انسان جامعه همهی اینها باید رویا باشه یعنی شما باید نوسان کنید نمیتونید تمام عمرت خط وسط و بگیری بدی اصلا اون جوامعی که خط وسط رو گرفتن رفتن جلو به جایی نرسی شمام خوب خودت فکر کن ببین اونایی که مثلا جستجوگران حرفهای بودن بسیاری از نوع آورا مخترعین کشورگشایان جهان گشاین دریانوردان که رفتن کرهی زمین و دور بزنن تمام اون اسامی که شما به عنوان قد نورد و گم نورد و قاره نورد و اینا میشنوید خب اینا همهی اونایی بودن که جستجوگری بالا داشتن دیگه اگه همش میخواستن یه خط صاف و بگیرن یه مسیر رو بدن برگردن که به جایی نمیرسیدن بدی. پس همین که شما متوجه میشید که کم کم بینش بر اینه که ببین ما نمیتونیم بگیم افراطگری چیز افراطیگری یه جاهایی باعث رشد میشه ما نگاه کنید خیلی افراطی و اونی که تمام رفتی تو آزمایشگاه در و بسته یه چیزی ساخته یا اون کسی که تمام تمام عمرش سعی کرده یک صنعت یک اختراع یک پدیدهی جدید رو به جامعه ارائه بده اون موتور محرک و اگه همهی مردم بخوان اون خط وسط و به حرکت کنن که تا تو بیولوژی دیدن حیوانات افراطی گری میکنن. سعی میکنه که تمام اون میدان رو جز جو کنه که شاید رفتی یه جا یک گلهی جدید پیدا کردی یه کندوی خوبه سم پیدا کردیم یک چشمهی زلال آب پیدا کردی یه برکهای پیدا کردی اگه همش میخوای همکار هر روز انجام بدی که نمیشه ولی از اونور اگه جستجو گرش خیلی زیاد باشه و فرصت بهرهبری نداشته باشه منقرض میشه حالا اگر خوب داستان رو دنبال کرده باشید فکر کنم اون داستان چند کتاب دیگه خود به خود حل میشه مثل این جدول کلمات متقاطع هست که شما چند تیکه درمیاری چند تاشم نمیخوای در و خود به خود در بیاید مثلا او Secular psychosis چرخههای Secular Peter Porch یه زمانی جوامع خیلی زمینی میشن خیلی به بهره برداری از عذر میخوام به نوآوری رو بیارم چون من هر چیز جدیدی رو تجربه بکنه از هر فکر جدیدی استفاده میکنم خیلی اصرار ندارن بچههاشون شبیه خودشون دان و بعد یه زمانی مینویسد بسته میشه سید و حالت رو گرفتی خب پس تا اینجای کار بیایم راجب این توافق کنیم که از افراطیگری گریزی نیست و اون شعاری که آقا هم میشه اعتدال و رعایت کن خط وسط رو دنبال بکن درسته قشنگه ولی در عمل حیوانات جهان زیست جوامع انسانها این کار و نمیکنن ما نمیتونیم باید یه دورههایی دل به دریا بزنیم به بخاد منتها بحث رو اینجا ناتمام نذارید تیم باید بگیم موقع قاطی خود کدوم افراطی پا به با صحبت کنیم پس این خط وسط این پالون جای خوبی نیست و ما مجبوریم یک نوسان اینجا داشته بشیم بذارید تا زمان که از کتاب از فصل مشگل فان یاد کردم به دو مقالهی جالبی که کار کرده بود هم اشاره کنم چون تو خود همین کتاب به این دو تا کار اشاره کرده من رفتم مقالهش و استخراج یکیش مقالهای هست جکسون گوسان نوشتن هر دو به نام دوسی در واقع میشه باز شدن جامعهی آمریکا در 200 سال گذشته همراه یا توهم هست با افزایش سلمانم در نی چون بی هیت چاپ مجلهی معتبریست از این مجموعهای ژورنال پیکر هست و اون قسمت رفتار انسان است مربوط به سال 2019 این چه کار کرد البته میگم باید یه ذره با حالا خیلی سریع نپذیریم دید شک نگاه کنیم باید شما کم کم متخصص بشین که روی بعضی پژوهش ها بگین شاید بشه یه تعبیر دیگه هم داشته باشه یا آیا این روشش درست بوده یا نه ولی کاری که کردهم یه چیزی هست توی گوگل داریم به نام Google Books Porks حدود دو سه میلیون کتابش حالا بسته به این که کدام زبان یا نه این این کتابها رو جستجو کنیم و 200 میلیارد لغت رو بر این اومده گوگل مرور کرده از نظر یک مجموعهای از نقات سال 1800 تا 2000 و بیشتر مقاله مالکی 2000 این همون 200 ساله که میگه یعنی میشه در ملا 218 سال 200 و هیجده سال اومده تو این و همین کار و میکنه شما یه لغتی رو میخواید بگید میتونی هر نوبتی رو تایپ بکنید و به شما میگه در سالهای مختلف این مخزن عظیم دو مزنم کتابی ما چند بار استفاده پس شما یک بسامد یا فرکانس لغتها رو میتونید حالا اومده دو دسته لغت رو جستجو کرده حالا به کمک داوران به کمک زبانشناسان به کمک افرادی که در واقع یک اجماع ایجاد کردن گفته یه سری الغت ها هستن که دال بر سنت بسته بودن و پایبندی و بهرهوریست مثالهایی رو براتون بزنم حالا مثال ها انگلیسیست “restrict” “محدود کردن” ” prevent” “پیش گیری کردن” ” consonant” ” همخوانی” ” adhere” “چسبیدن” ” Inforest” “تقویت کردن” ” Dictate” “دیکته کردن” ” deliver” “تحویل کردن” ” prevent” “جلوگیری کردن” لیست بلند بالاست من فقط چندتاشو گرفتم.حالا لغت های دیگه ای هم هست که بوی آزادی میده ” permit” “اجازه دادن” ” create” “خلق کردن” ” Autonomous” “خود مختار” ” being open” “باز بودن” ” flexibility” ” انعطاف پذیری” ” Without Borders” ” بدون مرز” ” Prolallism” ” پرولالیزم” ” slice” ” شریح کردن” ” numerous” ” متعدد” ” Personal” “شخصی” حالا فقط میان بعد خیلی ساده است شما تو 200 سال ببینی اینا بس آمدشون اولا دیده تقریبا بسامدها به نفع افزایش غروب دوم است یعنی توی کل این دو یک میلیون کتاب و 200 یک میلیون 20 میلیارد لغت فرکانس اینا داره به تدریج افزایش پیدا میکنه و فرکانس اونها داره اشمی به عبارت دیگه جوامع لااقل جامعهی آمریکا تو 200 سال اخیر به سمت باز شدن یعنی اگه پانتون رو بخوایم نگاه کنیم همین باد و دوباره بگیریم و اینجا قسمت سنتی و مذهبی باشه به سمت سکولار باز و تضا و چیزی که متوجه شده اینه قسمت دیگرش اینه چون این 200 سال رو اومده ریز ریز همبستگیها و اصطلاحا رگرسیون رو با چند شاخص دیگه گرفته اینا خط مستقیمی که تبدیل نکرده اندولی بوده سینوسی بوده یعنی ما سینوسهای ریزم داریم مثلا تو 5 6 سال دوباره میبینیم فرکانس نقاط بسته افزایش پیدا میکنه دوباره رانا دیدی تو اون سالهایی فرکانس لغتهای باز بیشتر شده تعداد فیلمهای تولید شد تعداد در واقع حق حقوق مختلف پتنت تعداد حق تعلیف و تعداد کتابها بیشتر و همچنین متوجه شده که در اون سالها اسمهای بچهها هم تنوع بیشتری یعنی یافته جالبه یعنی یکی از نشانههایی که Pendulum داره به سمت سکولا آن دور داره به سمت باز و مسافه حرکت میکنه میگه تنوع اسم زیاد میشه یعنی اگر شما نگاه کنید تو جوامعی که سنتی ترن معمولا دور و بر چند تا اسم سنتی یا مذهبی هست یعنی کودکان میچرخ ولی بعد شما میبینی اسامی هی شروع میکنه متنفر من جالبه و به صورت Pendulum حرکت میکنه اون زمانی که اسمها بازتر بوده حق تعریفها بیشتر بوده حقه اختراعها بشر که تعداد فیلمهایی که به اونجا داشتن یه نوآوریها شیوانا و دایر کردن شرکتها میشن از این نظر میان دورهای بوده از جستجوگری اما یه چیزایی هم بدتر بوده تو همون نوسانات نیز مثلا این که افراد از دبیرستان بیرون بیفتن و نتونن دبیرستانتو ما با یه جامعهی مصاحبه مضمر آزاد سکولار مواجه میشه مردم کمتر درس میخونن برای این که معتقدن خب من حالا دوس ندارم ولم نمیکشه بخونم یه چه اصراری کار کنم پشت کارشونم و حتی موارد حاملگیهای ناخواسته هم ازاش میبینی مثل اینکه خویشتنداری حالا این یه جوری به یک کتاب دیگهای که من خدمتتون گفتم برمیگرده من تو اون سه تا کتابی که راجب کولین بود این کتاب رو معرفی نکردم ولی اینم کتاب جالبیه در واقع این کتاب اشارهای که داره به این هست اریک کافمن بدون اتکاس ای کتاب تعقل برعکس 2010 تام شده و میگه شاد رو جز این رادیس آیا اینگونه خواهد و افراد پایبند به مذهب زمین رو به ارث خواهد کرد وارثین زمینها صحبتی که میکنه هم سو با شکنها یادتون هست من یه کتاب چند وقت پیش معرفی کرده بودم All the fun and no taste تمامی لذت و بدون هیچ مزه جز جالبه که متوجه شدن جوامع وقتی به سمت سکولار خلاقیت افزایش پیدا اون رفتار جست و جو کردیم افزار در واقع میشه گفت تنوع طلبی میره بالا از خلق به کار میندازن هی میخوان ببینن این چطوره اون چطور اون چطوره اوچ ولی یه اتفاق 20 فرزند آوری جمع میشه چون برای فرزندآوری افراد باید سرمایهگذاری بکنن این همون قسمت اس فویت یه نفر و میری میگردی تو جمع کنی با این یک خانوادهی تشکیل میدید یک ارتباط عمیق برقرار میکنه و شروع میکنی بچهها بودن مثل همون کاری که گفتم شرکت نفت میکنه میره میگرده چند تا جواب پیدا میکنه اینجا نه اون دور و برش این کتاب ارک کارمند یرش وقتی پاندو رو میده به سر مره سکولار میره به سمت رفتار آزاد و اصلا و مصاحبهگر فرزند آوری در مقایسه با این د یا این گونه بگم اونایی که میبرن کمتر از اینبا حتی این ثابت نشون داده که در یک گسترهی 200 300 ساله به طور متوسط یک و نیم تا دو فرزند کردم یعنی وقتی شما بیشتر به سمت خلاقیت فکر میکنید بیشتر به سمت رفتار جستجو کردی میرید بفهم دیگه یه جا مستقر شدن کمتر میشه بچه کمتر و شاید این حتی مدعی هست که این نوسان باندو گونه که پیت تورچ بهش اشاره میکنه یکی از دلایلش نه همش میتونه این باشه یعنی وقتی جوامع به سمت باز بودن حرکت میکنند مردم سرمایهگذاری عمری برای نسل بعدیشون کمتر میکنن حتی جالبه همین خانوم دلفان نشون داده بود پس انداز پولی از آدم جمش و جالبه راست میگه تو جوامعی که خلاقیت بالاست مردم حسابهای بانکی چاق ندارن پسانداز نمیکنن این مال جوامع بستهس تمامی افراد تس میکنن باید ذخیره داشته باشن باید جمع کنم باید هی انوار کنم هم باش کنم و در واقع برای آیندهها بذارم و حتی یک کافمن یه ادعای و تحمل برانگیزن میگه هیچ جامعهای نمیتونهصد سال بیشتر در حالت س Secola یا باز نمیمونه به خاطر این که افراد پریشان میشن نه به خاطر این که تو افکارشون شک کنیم بلکه به این دلیل که منقرض میشه حالا منقرض میگن به صورت نسبی دیگه یعنی به طور متوسط شما برای اینکه منقرض نشی باید دو ممیز یک فرزند داشته باشی یک اگه پایینتر از این بیفته اون رگ منقرض بشه و میدونید یک اصل حفظ بقای در واقع باروری ست. و گفتم که اون نشون داده وقتی پانتون طرفه به طور متوسط یک و نیم تا دو فرزند بیشتر حالا این میخواد 6 باشه در مقابل 8 میخواد یک باشه در مقابل س این یه مطالعهی خیلی سنگینی بود اصل و شنود جالبه ماهی حضور جست و جو در بهرهوری یکی از دلایلش میتونی باشه وقتی شما خیلی جزو ترید کا جدید صلاحیت میریم نواوری رشد علمی میاریم ولی از اون طرف هم شروع میکنیم باورشون اون طرف که هستی پس انداز میاری جمع کردن ثروت میارید پاش میارید که دیگه افراد برای آیندشون میذارن و در واقع حالت باعث باهشون میشه ولی اورشن و میاره پایین تعداد اختراعات کم میشه تعداد کتابهایی که نوشته میشه کم میشه تعداد فیلمهایی که در واقع تولید میشه کم حالا جالب توجه مقالهی دومشه ولی قشنگی توصیه میکنم دوستان این رو بخوام به مقالات شیرینی نیستن اینا مقالات مقالههای فنی قالی که فنی باشه شما به بخش آمارشون بشینید فکر کنین جولا فکر کنید و خلاصه کلامش رو باید با خوندن چندبار استنتاج کنید این هم باز نوشتهی جکسون و گلفاند هست این جالبه گوا یک بررسی جهانی از بسته بودن فرهنگها نام اسکیو پوسیدس و ریاسی تی پی 2020 این چه کارتر این اومده 86 تا جامعه در سطح جهان و براستی از نظر شاخصهای بسته بودن و باز بودن و ببین کدومها با هم همبست هی میگن که این اعتقاد و وارد میکنن میگن درسته همبستگی به معنی علی و معلولی نیست ولی وقتی شما ریش میکنی میتونی یه حدسی بزنی که اینا با هم نزدیکن ببینیم چه چیزهایی با هم نزدیک در اومدن یعنی وقتی پاندول این طرف به سمت جوامع بسته هست و تاکید بر بهرهوریست به جای اینکه باتون این طرف باشه یعنی تاکید بر جستجوگری با چه ویژگیهایی همراه چه چیزهایی رو تو این 86 جامعه در آورده یه نکتهی جالب یه روان افراد خیلی اب مثلا دیده کمبود غضا زیاد بودن عوامل بیماریزا بلایای طبیع فشار جمعیت چ و بسته بودن و از نظر جغرافیایی و عدم ارتباط با ملتهای دیگه کندور رو به سمت بسته بودن و غیر سکولار بودن میگیر در این سیستم حکومتها اقتدار گراتر هستند کمتر انتخابیت They teach moral lessons یعنی درس اخلاقی میدن هی خداباوری رو درویش نمیکنه زشته گناه این ابن یگم یک سال این اینجا ما بار این سود داره پیچک نداره در نه در اون جواب بیشتر پس ببینید اینا با هم و حتی جالبه دیده که بقای مراسم ازدواج و مراسم ختم این دو تا توش فورت یعنی الگوی ثابتتری از دو پدیده دارن چگونه مردم با هم ازدواج میکنند چگونه عزاداری یعنی شما در جامعهی بستهای که بیشتر تاکیدش بر بهرهوری هست و گفتیم فرزندآوری بالاتر داره حکومتها اقتدارگرا هستند مردم مذهبیتر هستن جستجوگری پایینتره و اون صفات جستجوگری رو خیلی افراد تشویق نمیکند و جالب الگوی ازدواج و خطشون تو نراد تصدی ناپذیر تر مثلا شما ببین این دوتا خیلی جالبه مثل الگو ازدواج که میتونه بگه ما اینجوری ازدواج کردیم خودمون نمیدونم جشنمون اینجوری بود این خواستگاری بود اینجوری بود قول و قرارمون اینجوری بود که نه نه نه خب دقیق مراض فراسی یا راجب خط نگاه کنی حتما باید یه شب 7 بگیریم یه جلو بگیریم بهشت زهرا رو اینجوری بدیم اینا رو یه نه دیگه هم دور هم جمع شدیم مثلا یه یادبودی گذاشتیمش پس ببینید اینها به او حرکت بکنن و این همبستگیها رو این تونسته بود نشون پس ببینیم عواملی که پابلو رو به یک سمت میبره عوامل رو به سمت دیگر میبره داره کم کم توسط بشر استخراج میشه یعنی ما متوجه میشیم که وقتی جستجوگری بالاست حتی مناسک ازدواج هم لن میشه سک ازدواج تنوع اسم بچهها هنت. 2000 سال سید لااقل در اروپا به این صورت یا اسم 4 موج اصلی رو در جامعهی آمریکا بدان جالبه وقتی کتاب را تاپ رو نگاه میکنی یکی از شاخصهایی که سعی کرده اندازهگیری کنه خیلی جالبه نسبت میکده به کلیساس یعنی این و جالبه هر دوی اینا دقیقا ثبت شده این 400 سال هست یه دورهای بوده که همه پاتوقشون تو میکرده بوده مست لایعقل میشستن و به حجم زیادی تا 50 گالن که 200 لیتر و مشروب در سال میخوردن و دو نفر توی کلیسا دعا میکردن بعد 50 سال بعد اونوری میشه همه رفتن و ملکهها ورشکست شد یعنی حتی برای ادعای خودش و مستند گردنش رو آورده به این سه پس ما میبینیم ما یک نوسانی داریم در حرکت افراد به سمت ای خب پس تا اینجای کار نمیدونم تونستم مفهوم رو منتقل کنم ولی ممکنه شما بگید که خب چه خوبه اینجوری باشه افراط و تفریط نباشه ولی گفتیم که به نظر میاد افراط تفریط یه جواب نمیده. در جای دیگر در همین فصل پنجم اومدی دیگه اونایی که خط وسطن سیری جوامع رشد ن مثل اینکه از نظر زمانی نگاه میکنی یعنی این که خب این 50 سال این حرکت میکنه و رفت و برگشت ولی لااقل حکمتی که در حال حاضر در جهان در این روانشناسی اجتماعی وجود داره میگه که از این پاندول گریز نیست و اتفاقا افراط گرایی رو شما نمیتون ولی این فقط لوسان این سه و چ تو البته اینم بگیم یه ذره میشن جنسان داره سر و صداها رو زیاد میکنه چند وقتش دیدم توی 30 ان ان باهاش مشاده یه چیزش طرفدار پیدا کرده این حرفا که میزنه به خصوص سر کمیته مژده چون همین بحث مطرح کرده بود که اونایی که جوامع بسته هستن گفتی 19 رو راحتتر تونستن مردم و باسن و از بالا دست بود میاد اینی که من حالا میخوام فکر کنم ببینم قابلمه نداریم سریع دستور میداد که باهات این کار بکن در مقابل این جواب و باز تا میخواستن یابود ندارم منبری میرم نوری میرم و در واقع کمیت و نمیتونستم به این راحتی کن سر این نظریش چی طرفدار پیدا کرده چند بار دیدم سنان آوردنش مشمشه میکنن و ادعا میکرد که آرزوم جواب بده بسته درسته که دموکراتیک ستا بیشتر اقتدارگرایی هستن ولی یه جاهایی هم کار آمدن که مثلا دو هم فردا واسه بشن یا بافت بزنن سریع میتن زن باید فک کن ولی راجب این که این نوسان اجتنابناپذیره ای این شاید واقعا تا یک نوع جامعهی آمریکایی باشه که افراطیها ببین الان مثلا این عقب بذار راهاک ستهای هو دارن رو در رادیو احیا بشه که کنم لوله درست کنم و خودم اگه شما خسته نباشید واشو ببینید همونطور که وقتی بشر وارد اسبه صنعتی ایشون تنوع مشاد و اونم اینه که پس ما به جای این که بگیم صفات مردم صفات بیمار نه بهتره بگیم ستاد ماجا یعنی ببین اگر داستان این بود برگردیم به همت عالی اگر این بود که این وسط شرایط ایدهآل هر کی که در دو مطا علی بود و شما میتونستید محکوم کنید ان هارلم را به انجام ولی وقتی شما اجازه میدید قالوری نفسات باشه در اون صورت اونا دیگه به این راحتی نمیتونید نگیم بشن اگه دور بودن از اونام یه جایی به درد میخورن ما بهش میگی ای دی اچ ورین تعریف عیدی اچ دی یه جایی میشه همون جست و جو کری که اصلا یه لحظه هم بهرهبرداری نمیکنه فقط تو هر چیز تنگی یا شما اونوریه میگی وسواسی ولی اون 30 سال تمام نشسته یه کاری رو من دنبال میکنه گوشه گیرم هست معاشرتم نمیکنه پس فکر خودشم کوتاه نمیشه تا اونم به درد میخوره اگر این دو تا ر نداشته باشه نمیتونه این نوسان ر دامن بزنیم و گفتیم نوسانساز این دیگه 30 قاطی کرد خیلی عصبانی این بزار در واقع وقتی جنگ شده میگفتن خودیها هم از برادرا دوری کنن چون اینا هر چی در اطرافشون بوده میزنن گرفتن دست و پا رو میکندن یعنی میشه گفت به طرز عجیبی خشن میگن و کی دات بررسی که کرد از توصیفاتی که پروتور و داره خب این همون اختلال شخصیت داره به این که چاقو میکشن تو بدن خالکوبی بدن پیرسینگ خوشگل شدید دارن نگاشون و میزننو یعنی گفته شبیه ما نشون میده که بسیاری از این افراطیها یه جایی تو این سیستم کاربرد داشتن و در واقع آنچه که ما امروز به عنوان بیمار روانی صحبت میکنیم بیش از این که به این دلیل بیمار باشه که از هنجار دنیا یکی تو جای نا به جا قرار گرفته اگه ما مثل عصر بانکیها میجنگیدیم اونایی رو که امروز ما به عنوان سیک و پات با اختلال مرزی میشناسیم اونا جز یگان رژت بودن اهل میکردن ن اصلا ترس ندارن از مردن رو اول جنگ رنگ خودش و میزنه که طرف مقابل رو بترسونه ببین من دست خودم اینجوری کیفته اگه میگی سربازای خودی رو گاز میگرفتن کلشون و میگن و بگه وقتی هیجانشون زیاد بوده اصلا گوش دشمن شد پس به عبارت دیگر آنچه که مطرح میشه اینه که ما غیر هنجار رو رزش اول میگفتن نابجا بیمار کسیکه از میان ولی الان بیشتر فکر میکنی کسی که در جهت بد آب بسیار درواقع نمیتونیم حذفش م بکنیم که جایی نفر کن تا یه جایی مفید تا باید جاش پیدا بشه یا یه زمان خب اون فصل 5 با طولانی شماست برم اسلای بعد ای خب ما گفتیم پس افراطیون رو به صورت اتوماتیک ما محکوم نکنی عجیب نیما شادکامی که بیشتر باشه هم تو زندگی یک احساس رضایت دی وصل یک مثل یک یعنی تو مقدمش مثل یک مقدم بر کوبلنس که یک خود ویراستار اسنا مفهومی یاد میکنه به نام تاشای و نابرابری یا عدم تعادل یعنی ببینید من میخوام این و بگم باز ماندن رو نگاه کنیم که شما اینجا هستید منتها الیه جستجوگری است گفتن منتهی علیه بهرهوری و اکس روتیشن یا بسته بودن چه ویژگیهایی داشته باشه اینجا بهتر یعنی اینی که افراطی هستش مهم نیست مهم اینه که اون افراطی بودنت با چه چیزایی همراه باشه به زندگیت مخرب نشه و کمتر به خودت و دیگر مقدمهی بحث رو با عدم تعادل انگیزش دیگه افراطی خوب یه کیشید اشارش به ماس لوس میگه ما یک سلسلهی نیازهام نیاز به تعلق نیاز به امنیت را به خویشتن شکوفایی خود نیاز به عشق عزی نیاز به بی نیازهای فیزیولوژیک پایه چیزی که این میگه متوجه شدم افراطیون دردسرساز تقریبا فقط یه نیست این جملهی قشنگی من این رو خیلی از ما موقع ذ مریضو میگم اگر این انگیزهای که تو داری یه کاری که داری این نباشه دیگه چی تو زندگی دیگه برای چه چیزی تویی که بگم این یعنی موجب شنای هیچ این ادارش سوال اینه الا این یکی رو بذار کنار یه وقت تو برای چه چیزایی بذاری باید یه چند تا شماره دزد هم داشت بی خوب خانوادهما ارزشن طبیعتگر شعرم هنز موسیقی هم هست ولی اومده دیده اون افراطیون دردسرساز اون افراطیونی که آخر سر به دیگر کشی خودکشی انتحار اینا بودن یا زندگیشون ناشاد وقتی ازشون میپرسی همش داره غر میزنه یه ویژگیشون موجب شده ودی مثل سه فصلس همون مبحثی که قبلا توی برنامهی زندهی قبل از ای اچ پی در مقابل قم افراطیون مشکلساز مکس پشن یا اشتیاق وسواس در صورتی که افراطیون مفید افراطیون سازنده هار مالی از پش حالا ما از این افراطیون جستجوگر یه عده رو داریم دیگه هنرمند وادار سبک جدید داره ایجاد میکنه نقاش آوانگارد هست همه چی و داره انتخاب میکنه و اینا ولی باید جیباش رمانی است شی در این فصل مروری بهم و جالبه نویسندهش هم همون نویسندهی کتاب روانشناسی پشه کنی باران میریم تو کتاب خیلی به هم وصلک پس به همین دلیل اجازه بدین من دیگه راجع به این توضیح ندم این رو باور کنم به همون بعلاوهی لایو که قبل از فصل یک یه مفهوم دیگر متما که باز اون افراطی دردسرساز یه کتاب اون صخره نوردی که تمام عمرش در این فکر بود از اونس بره بالا آیا ازش بپرسن زندگی رو خب پیکل آیا راضی هستی آیا در این لحظه احساس شادگان یکیش گفتیم اگر اپی باشه میگه نه و فولانی گفته بود اگر نابرابری یا عدم تعادل انگیزشی داشته باشه فصل یک یه مفهوم دیگهش این مفهوم اصلا میطلبه من جدا یه دونه من میزنه اشوین فردا برجسته نیست و سالیان سال تو نظریهی غیر دیوان بش میگه این شورا نیست باند و ققن این رو شنا اسما خواهی کج خاک این یه بعضی افراطی اگر کجایی چادگان شما بفهمید ایمار اگر از این رو تخم از این نوع اسرای پس شما تا اینجا دارین میگین افراطی پاشی نوش جونت فقط حواست باشه تو زمان درشت و کانتور باشی که حتی درست پاندولی کنه حواست باشه که اچ پی باشی و همچنین تعادل انگیزش داشته باشه و کج خواهی غیراراد این اشا اجازه بده چند 2030 اسا یه مقالهی خیلی خوب هست شنی الو و ریفرنس منبع همینس و روز و بیسار اسمش یه ذره پیچیده شد و در واقع غذایی میثم از یک رستوران ضاد یه وقتی شما این تصمیم رو میگیری یا تو خاطرت این هست که سابقا من بچه بودم پارسال عید گذشته رفت اونجا غذا خوردیم میشه رو با برد اسم نیست یه جای دیگه هست که اکسپریا یا تجربه کرد که الان میخورم خوشمزهس یکی دیگه هم اینه که من فکرش رو زیاد شنیدم تبلیغش رو شنیدم بعد میگه گفتم بخوری تکف مث انتظارش پس خیلی سادست که ینی شما ممکنه عقلا بهش فکر کنی که من یا دارم لذت میبرم یا گذشته لذت بردم به انتظار برس برای همین این کارو کنت بریج میگه که جالبه شما میتونید یه زمانی هیچ کدوم از اون سه تا رو نداشته باشه و اون کار رو بیام به این قضیه میگه ایشون و میسپرد و در مدلهای حیوانی از طریق دستکاری کردن ابدان این زبان خیلی قشنگشون داده فقط این به مقاله نیستا کیت بری حدود 30 ساله داره به این قضیه میگه بشر میتواند تشکر حیوانات میتونن یه کاری رو با شدت تمام دنبال بکنن ولی نه خاطرهی خوبی ازش داشته باشن نه لذت ببرن نه انتظار لذت شما ممکنه برگردی از این که بین شکت میشه ینی شما برا همین کار و داد میکنید یا لذت میبری یا انتظار داری که خب یه نازو لذت ای برد یا گذشته لذت پرت سگ داری تکرار کنیم که همون لذت رو به دست ما در مدل موشها مدل آزمایشگاهی از طریق دستکاری کردن آمیتا موشها رو به یه حالتایی میندازه که در اوجش اینه یک سیم که جریان اینترست بهش فصله میرن این و گاز میون بعد که گاز میگیرم پرت میشه اون رو به همین شور بسوزه بدم ممکنه شما در ساندین به شرایطی انداخت که طرف یه چیزی رو به عنوان کنه میگه والا از این دو ما کردن نلت من میدونم آخرش خوب میشه نه قبلا از بوده بازارم دوبا یک نوع اتوماتیک شدن از کار عکسمو حالا من تو مبحث این این سال مشابه این رو یک اصطلاح خیلی قشنگ دارن Mine glass and gilding پیش درآمد ناخوداگاه یه ذهن بشناسیم افراد رو در شرایط آزمایشگاهی میندازن به کار بد منتها شرایط آزمایشگاه جوری طراحی شده درآمدشان را نمیتوانند استفاده ن چون وقتی آزمایش تموم میشه میگن شما 5 دقیقه فرصت دارید و تو با 5 دقیقه فرصت نمیکنی اون در مدت رو لذت ببرید و Mine glass and gilding آشناست نه؟ یا دارن جون میکنن کار میکنم میگه بنده خدا دوتا عمرت نمیرسه از این به مالی که انداختی شنیدی دیگه میگن این همه انداخت میشن اصلا فرصتم نکرد استفاده کنی که شما بگی آخه مرگش ناگهانی بود غیر مترقبه بود نه دیگه تو شرایط آزمایشگاهی رو اومدن دیدن گفتم 5 دو که فرصت کار اینا رو که استقرار کردی تبدیل به شکلات کنید که کلامی کنیاو ما دیدن افراد تا 10 برابر اونی که میتونن بخورن هی کار میکنن با این کار چی دارم دیگه نمیدونم دیگه همین جوری افتادم به کار مایل رو پس یه مفهوم قشنگی در کناین خب بسیاری از طمع شناسان وارد علم کردن این افراد میتونن اتوماتیک بدون این که امری برایشان لذت داشته باشد گل ام را دنبال و در حین تکرار و دنبال کردن آن هم بر هم بزند این و کنکوری از رو کرهی حیوانات یعنی وقتی داره کار میکنه رم شاه یا توی طبل ویدو صورتش نشون نمیده خوشش میاد جد مث اینا که به زور وادارشون کردی کارخونه خون کار نکن انقد جون نکن برای چی داری این کار و میکنی یه لحظه بایلس این بار اسم رو بدیم درست قشنگ با کجای اگه که وقتی جواب دارن تبسم به سمت secular میرن دچار بانک دست باز بیاز یک Mindless میشه در واقع چیزی که ذهن آگاه نیست Overing هم یعنی بیشتر آورد تابش و حفظ پول ولی فقط ارثیست مدت هست آخه برای چی در میاره دیگه به دردت نمیخوره چرا داری ادامه میدی چرا استراحت نمیکنی چرا ول نمیدی اینا دیگه با هم هم گوشا میداد پیش در آورد به غیر ذهنآگاه با اوپی با حالتی که جن به ریچ در موشها پیدا کرده و اون حالت داورا کشی که داری کند که نان وقت جوان به سر استار شکستی در هیجران با اون تو ماه ندارم بسیاره و استاد که میرسن اون بخشه افراطی دچار این حالت میشه اون طرف میگه من نمیدونم برای چی نمیدونم برای چی هی من دارم همش پژوهش میکنم نمیدونم برای چی همش دارم از این سه بارم میدم از اون کوه اصن خوشم آمد میاد دیگر یک نو وانگلیس غیر ذهن آگاه اتوماتیکست. پس حواستون باشه خلاصه بحث تا اینجا منتهی علیه ایراد نداره ولی وقتی به یه جایی برسی که دچار Mindless غیر ذهن آگاه کج خواهی غیر عقلانی شدیدچار او پی شدی دچار اون مفهومی شدی که بهتره پاتو اونجا نذاری. و یه جوری وسط کار گنش راجب جوامع امیتاز یه خیلی شورش و برآورده چقده که سنت چی شدی چقدر بسته شدی فایدش چیه این همه پایبندی یا از اون طرف قاعانی داری احترام میکنی احترام میکنی احترام کنی صبر کنی این همه چیز در آوردی یکی میخوای استفاده کنی ازش تو زندگی و از تولید پس در واقع برای همینه میفهمید که چرا کتاب تبع ر و چه جوری با چرخههای سکولار و این دو تا به هم ترسن. خب 5 دقیقه ی دیگهای داریم اگه بذارید بحث رو ادامه میدیم. خب اگه اینجوری باشه کی دستور رفتارشه توسلات خود دارید هوس اگه توی بدی خوب باشه آسونه نباشه رشد من کرد میشی نباید افراط و غیر خواهی این سطح وسط گرفتم معجزه نمیکنید یعنی حواسمون باشه متای فصل 4 چه جوریه و فصل یک بود فصل سه بود فصل 5 رو خدمتتون توضیح دادم جالب فصل هشتش هم به نام سری فکر کردم دیگه اون فصل رو توضیح نمیدم میذارم با همون کتاب همکاری ولی حواستون باشه وقتی به منتها لی رسیدید ممکنه به شوت غیر ذهن آگاه تک فوجی و در حالتی که حتی لذت بر این اصا رزش اصرار داره بره و من با کی و کلت میزم که حالش بده انتظار با ترسیدم نابی چی بهت نشون فقط جالبه تمام میدونی با همین مکانیز راجب همه چیز رف فقط درآمد نیست خوردن هم هست در منتهی غلیه و به من لاقل به صورت اجبار گونه میخوریم از لذت ببری بریتون چگونهی اصن نمیجوشه اصلا لذت نمیره میگه نمیدونم دست خودم نیست فادخ رفتارهای جنسی هم اونجا اشه جستجوگری فرض کن جنسی میجوشه یک دیگری طبیعتی جستجوگری موادم اینجوری میشه دیگر به هر مادهای پیدا شد اینم امتحان کنم اینم امتحان کنم اینم امتحان کن یعنی شما میفرمایید به متاهلی افراطیگری ماینس تولید و ذهنآگاه و دیدیم تو آزمایشگاه با شاشی کارکنم که شما خودتون و تو جای سیم بردار و بری گاز بگیری پرت بشه دهنت بسوزه باید دوباره بگی اون کار و انجام بدی وقتی این هست دیگه بقیش قابل فهم دیگه چرا تو این هوای بعد باز داری اضافه کاری میکنی که پول جمع کنی که پولدارم هیچ وقت استفاده نکن یکی از بچگیم نداری براش بذاری اصلا بچت به ناز کافی داره بازم داری ادا بیاین ببینیم فصل چهارش مثل 4 را باز الکورس نیکی نوشته اصل خودشه احساس کردم که این فصل خودش یک بعد جدید یه ذره رو سیاسی در اصل همپوشانی با یه کتاب دیگه داره یه اعتراف کنم خدمتتون اول بد اون کتابر میخواستم اون و معرفی کنم من دیدم این یکی روانشناسی در بهش بگه روانپزشکی نزدیک بر به کار من اون یکی که تابع اسمش بود کسی مثلا ساف کمپوس افراطیگری یک تحلیل فصل تو اگه کتاب رو ببینید اصلا روی جلد کتاب عکس یه نارنجک فکر کردم عکس نارنجک و بذاریم خیلی به علوم رفتاری و اینا شاید مربوط نباشه ولی جالبه یه فصل هم داره روانشناسی وقتی اون فصل رو خوندم این کتاب ذهنم اومد اونم مال 2022 هست اون بحث حالبی رو میگه میگه افراد افراطی کیا هستن تو یکی از وصولش روانشناسی این گروههای افراطی بود اون همپوشانی و زیادی با فصل 4 این چه کتاب هوان تک بعدی وقتی از همون تکفیری پرسیدن که خب به غیر از این هدفت مثلا برقراری این سیستم یا انتظام هست یکی هست دیگه چه چیزی تو زندگی برای من کاملا میاد به نظر میاد یعنی ما مشخص کرد منتها چیز جالبی که توش در آورده و تو فصل 4 هست که ما فقط افراطگری ر قالب روانشناسی نباید در واقع افراطگری سه تا پایه عرب سه تا رو اکستری یه پری کوب لاس که تو فصل چهارم نوشته اشارهایست به یک کتاب دیگر خود کبراست اون لاس که یه کتاب جالب دیگه داره به نام تریلر آورد کازی سه ستون رفتار رادیکال متری آب رد کاسش چه ستون رفتاری ر نیست نرمهای تفس نیازها روایتها و شبده هی یعنی یه ذره اشتباش میگه ما یه نیاز روانی داریم به اینکه متاعم این نیاز بایستی توسط یک روایت تقویت بشه روایتی که بین اونایی که تو مطالعه هستن دست به دست و دهن به دهن از یه شبکهی ما یعنی برای اینکه شما یه افراطی درست حسابی بشی فقط اون نوکی بودنت حج خواهی کن برجی کافی نیست باید بتونی یه سری روایت این روایتها رو با یه شبکهای از هم فکرای خودت مرتب به هم بدهند تکرار قبل از اینکه راجع به اون روایتها صحبت کنم خیلی قشنگه می راجب نیازشون این رو میتونید اضافه و ادامهی همون سای روانشناسی ما گفتیم افراطیگری خوب داریم اساری دیده بود تو افراطیگری بعد یه ویژگی دیگه هم هست علاوه بر اینکه بالسو بیش درآمده غیر ذهن علاوه بر این که قوطی داره علاوه بر این که عدم تعادل انگیزشی داره نیاز به اهمیت همیا نظریهای رو درست کرده تو کتاب ازش ما بوده است سگس و کسی رو سکنت میگه اون افراطی سوالش چرا میخوای تک اگه گفت برای این که دیده بشم برای این که یه عمر لگد شدم برای این که یه عمر کسی من و آدم حساب نکرده برای این که یه عمر من رو تحویل نگرفتن حالا من تو اون منت علی وایمیستم و بقیه نشون میدم من کیم میشه و ابدیت بسیاری از گروههای زیستی اسکیتی روی افراطیهای ناشاد استی و اونایی که دردسر ساز میشن گروههای و تکثیری و با دست اون بستی یک کنس جان وقتی را زندگیشونو سیم گفتم پس نیاز روانی هست و باید یه سری نقولا رو با همدیگه تکرار کنن که اون نیاز روانیشون رنگ میشه اون اولا چیاست خب اگه تو اگه از این نقل و بالا که خودتون دیدید میبینید ای دل غافل من دارم به سمت افراط گرایی بیمارگونه میرم این افراط گرایی سازنده نیست نوسان طبیعی پاندول نیست دیگه دارم شروع شدم این یه جایی داره به سمت کج خالی 16 صفت رو تو اینا پیدا کرد 15 دیقه چندبا بهتون بر میخوره ببخشید که با بعضیا تو هر دو طرف یک تروایس با هم با زور درسیش با زور نداشته باشی جهانه از اون به حرف خوش برنده یعنی تقدیس ادیسون و نرخای پست گذشتهی عظمت داد و حسرت برند ما چی بودیم حالا چه یعنی دست مایه و موتور حرکتش گذشته علاقه میگی این رگههایی از افراط کردی مشکل ن منتها جالبه که میگه این گذشتهای که چی بودیم که شده بیشترش خیالی نبوداین یه دعایی که کنی خیلی بزرگ و این قدم نبوده دیگه مگه نگفتم مثلا خاندان ما این بوده قم ماهی بوده خانوادهی ما این بوده محلهی ما این بوده شهر با این بوده کشور ما این بوده حالا انقدرم نبودی سه کت سفید نهان به مرحلهی غیر قابل تحملی ست فساد همه جا را گرفت همه جا آمد همه جا فساد همه جا از مهناز دیگه هیچ چیز خوبی تو این دنیا پیدا میشه پسر فایزه میکنن یه چیزی تو این دنیا خراب هی کلام اون رویکرد افراطی رو زن میندازیمش به سمت افراطیگری سر جالبه آخرین تعریف آخرین ویژگی اسام آسیب و اشتات بمرح اکس تی موزام این سه تا 5 روی مای بی خیلیش باد گرایی منظورشون افراط گرایی آسیب دیده است ذهنیت ذهنهای عصبانیست یه شاه علامت افراط طری آسیا عصبانیت واسشون من در صب آب و دعواتو ما همین رو گفتیم توی مثلا طرفداران نظریهی توطئه یا شه علم جالب میبینیم خب حرف شما درست رو من یه دعوا بین جریان همه م گرفتیم این از همه نفرت دادیم یعنی یه ویژگی قشنگی یعنی نفرت این و با عصبانیت قاطی نکنید شما تو ترافیک میمونی یا زن تا خودت و بکن عصبانی میشه یه نگینا خیلی آسون ست که چی داری نسبت میدی از نگاهت از قیافت به خدا بده یادر سر به تنش باشه اونا ر من فاز ورزش بسازن یه شاه علامت زمانیکه به چه هدفی میخوایم بریم اون رفتار رو ادامه میدیم یه اصطلاحی دارن اینو Cand Breach مگیه یعنی شما هدف رو دنبال میکنین میخوای به یه هدفی برسی ولی اون میگه من هرکاری رو اتوماتیک شروع میکنم مثال براتون بزنم شما مثلا فرض کن هدفت اینکه زمین رو گود کنی این میشه گولد مثلا اگه دومتر زمین رو گولد کردی دیگه متوفش کن ولی اینکه هرجا زمین دیدیم میکنم یعنی به مخض اینکه بیل میبینم زمین کندن رو شروع میکنم از ویژگی اون کج خواهی غیر عقلانی اینکه بیشتر وابسته به دیدن محرک مسیر دست های شما میبینم میشه پول دراورد پول درمیارم هیچ اسو اگه تو دیدم میشه رابطهی عاشق و بغل کرد برقرار میکنن تا دیدم یه جا میشه خورد میخورم هدفی که تا دیدم وسایل ورزشی هست من ورزش میکنم یعنی یک اتوماتیکی بین وسیله و اون رفتار شد این هدفش چیه خب میخوای چیکار کنی به کجا برسی دیگه برای من پس اینا جنبههایی از رفتار بیمار بوده رو در ما میتونست شو اون مبحث نسبت خیلی جالب و الان وقتی اومدن دیدن یکی از نیکیهای اصلی اختلالاتی در نفرت بنام این نیست که مثلا افکار عجیبغریب این نیست که از نظر روحی گاهی افسرده میشه گاهی دل خر اینه که توش یک رنگ یه خش خونشون حالا شما به اطرافت نگاه کن این خیلی از اصلا شخصیان اون چیزی که اختلال شخصیتش میکنه این نیست که مثلا یه مدت دنبال مواد ترخون یه مدتی میدونم این را سنتی میشه این که وقتی تو هر کدوم از اونهاست غیر دیگری نفرت دارن اینم قشنگ روانشناسان اجتماعی. خب من اگه اجازه بفرمایید بحث رو اینجا تموم کنم در مورد طمع صحبت خواهم کرد هفته صحبت میکنیم چجوری میتونیم اون جستجوی غیر ذهن آگاه رو چکار کنیم که طمع چون وقتی طمع هست یه چیز جالب هیف وقتی طمع زیاد میشه افراد دچار همون و ای و شاد کامشون پس پاندول رو تا کجا بتونیم ببریم که وارد حوزهی آسیب گونه نشه چند تاش و تا حالا دیدیم راجب نفرت خواهیم گفت جالبه نفرت یه همبستگی عجیبی هم با و سادست یعنی وقتی عنصر نفرت رو از تو حسادت در میاری میبینه کاملا چیز ارزشمندی میشه یعنی من هر چی و بودم دوست دارم چیزایی که اون داره منم داشته باشم این و خیلیا حسودی نمیبینن یا بیمارگونه نمی ولی وقتی که چشم دارم با اون زنها چرا باید بش چرا باید صاحب این باشه که همونطور که بارش بودم اون زمانی که حسودی مشکل و باز راجب همین چرخهها خواهیم گفت که آیا میتونیم نوسان رو در آستانهی نگهم که به سمت ایدئولوژی نفرت ایدئولوژی افراط گرمی با این ویژگیهایی که خدمتتون گفتم فاجعه پنداری جهان هی نمیدونم خصلت خیلی رویا گونهی گذشته تلاش برای انهدام دیگران از اینها دورش کنیم و توی یک محدودهی معقول ونی بحث ناتمام بودن قبول دار اومد اون مبحث اصالت تبر رو دنبال بکنیم یه مبحث دیگه هم با با اینها مخفیکا این اصل کتابشون وقتی که تاریکتری است اجازه بدید بیشتر راجبش صحبت نکنم چون جالبه وقتی مباحث تموم میشه اون سوال تهش خب اومدیم با نوسان منطقی کردم اومدیم افراطی نشد اومدیم حسن داشیم در این صورت باید شادکامی حداکثر داشته باشه آیا اون موقع میل به جاودانگی هم آیا اون موقع باز که صحبت خواهیم کرد که باز بالاخره یکی از طمعه ما تموم رو جاداده تمام اینه که تا میتونم زندگین اون و چطور میخوره. باز یک عذرخواهی از دوستان میکنم یادآوری کنم من حتمی ندارم خودم نمیرسم و با مسیرهای شما کامنتهای شما رو پاسخ بدم عذرخواهی میکنم حمل بر بیادبی نباشه من این از تکرار میکنم از خوندنشون دست میبرم بعضیا حالشونم نمیرسن بخونم ولی اگر قاچاق نمیدم اجر من رو بپذیرید واقعا نمیرسم کسی رو هم نیست که کمک کنه و بیشترم مشغولم تا هفته بعد خدا نگه دار.