شماره 305: کتاب روانشناسی حرص و طمع

پادکست دکتر مکری
فروردین 1041

شماره 305: کتاب روانشناسی حرص و طمع

پادکست دکتر آذرخش مکری
شماره 305: کتاب روانشناسی حرص و طمع
Loading
/

متن پادکست

فکر کنم “connection” ارتباط برقرار باید شده باشد. بله “connection” برقرار است. جلسه‌ی بحثی خواهیم داشت درباره‌ی مقوله‌ی طمع ، من ببینم این تصویر مناسب هست؟ بله بسیار عالی خوب عرض سلام دارم خدمت همه‌ی علاقه‌مندان عزیز « 24/01/1401» هست ساعت «9:02» جلسه‌ای را خواهیم داشت درباره‌ی مقوله‌ی طمع و حرص، حرص و طمع‌کاری با تأکید بر روی کتاب خانم ” Terri G.Seuntjens” از دانشگاه “Tilburg” تحت عنوان «روانشناسی حرص». این‌یک کتاب میشه گفت پژوهشی هست و بسیاری از کارهای پژوهشی خودش را در آن منتشر کرد و خانم “Tilburg” درواقع اگر بخواهیم در نظر بگیریم عذرمی خوام خانم “Terri G.Seuntjens” اگر اسمش را درست تلفظ کرده باشم این‌رو من چند جا تو “Google” و “Youtube” سرچ کردم ظاهراً این‌جوری تلفظ می شه “Seuntjens” هلندی هست و از دانشگاه ” Tilburg” است و مجموعه‌ی پژوهش‌های خودش و پژوهش‌های چند سال اخیر را درزمینهٔ مسئله‌ی «طمع‌کاری، حرص» و رفتار درواقع حریصانه به‌صورت یک کتاب درآورد همین‌الان یادآوری کنم کتاب مال سال «2016» هست تا اونجایی که من می دونم ترجمه نشده و اگر کسایی هم در فکر ترجمه‌ی کتاب هستند به نظر من صبر کنند شاید آثار بهتری پیدا بشه چون این کتاب بیشتر مجموعه‌ای از مقالات پژوهشی است و اونچه که من می خوام بگم برگرفته از این کتاب مقالات دیگری که درش استناد شده همچنین مقالات دیگری که من در اینترنت جستجو کردم و اونچه که من میگم خیلی دقیقاً با محتوای کتاب منطبق نیست ولی شبیه اون هست و به کارهای اساسی او اشاره کردم. خوب خلاصه بگم یعنی اینکه اگر می خواین ترجمش کنید فکر نمی‌کنم خیلی خریدار داشته باشِ چون یک قسمت زیادش روش‌های آماریشه تعداد زیادی از یافته‌های مقاله را به‌صورت مبسوط اشاره‌کرده و بیشتر یک کار پژوهشی است ولی مقوله‌ی جالبی رو مطرح کرد چون در این سال‌های اخیر خیلی دارند به این مسئله‌ی حرص و طمع بها میدن مثلاً خیلی‌ها معتقدند این فروپاشی‌های اقتصادی، فساد گسترده‌ای که در جهان هست به‌نوعی برمی‌کرده به طمع‌کاری و خیلی‌ها الآن مدعی هستند که طمع‌کاری بشر اون حالت حریص بودنش رو به افزایشِ و معتقدند این می تونه دامن بزنِ به بحران‌های اقتصادی مثلاً ما مقالات زیادی داریم که اشاره داره که اون بحران معروف سال «2008» اون درواقع ترکیدن حباب وام‌های مسکن به حد زیادی برمی‌گشت به رفتار حریصانه‌ی کسایی که تو حوضه‌ی بانکداری بودند می‌خواستند وام‌های زیادی بدند و این وام‌ها رو به‌صورت حریصانه به همه می‌دادند که سود خودشون رو به حداکثر برسونن و جهان را به آن بن‌بست کشوندند یا مسئله‌ی گرمایش زمین رو هم به مقوله‌ی حریص بودن افراد اشاره می کنه حریص بودن هم تعریفش واضحِ یعنی افراد مرتب بیشتر و بیشترمی خوان و با به دست آوردن مقداری که برای رفع نیازهاشون باشِ راضی نمیشن پس همواره یک حس عدم رضایت دارند، بیشتر خواهی دارند، زیاده‌خواهی دارند و در جریان این زیاده‌خواهی ممکنه مرزهای اخلاقی رو زیر پا بگذارند و به دیگران آسیب وارد کنند حالا این‌رو به‌صورت یک صفت یک ویژگی در نظر بگیریم می‌خواهیم بحثمون و امروز روی این متمرکز کنیم «آیا این در حال افزایشِ؟ اصلاً چی میشه افراد حریص میشن؟ و ما چگونه می‌توانیم جلوی حرص افراد رو بگیریم چه کار بکنیم که رفتار حریصانه افراد کاهش پیدا کند» پس من امیدوارم در این ساعت در این ساعتی که در خدمتتون هستم روی این مسئله تأکید کنم و ببینم آیا میتونیم به یک جمع‌بندی برسیم؟ منتهی دوستان عزیز داستان حرص و طمع فقط به پول و مال و اموال برنمی گرده میگن رفتار طمع‌کارانه تو هر چیزی میتونه اتفاق بیفته و مکانیزم هاش مشابهِ میخواد این مسئله مقام باشِ، میخواد کسب اشتهار و شهرت باشِ، میخواد انواع لذت‌های بشری باشِ مثلاً پرخوری، رفتارهای جنسی، نمی‌دو نم استفاده از کالاهای تجملی و سؤال آخرش که فکر می‌کنم شاید برای خیلی از شما سؤال باشِ اصلاً اصولاً زیستن آیا انسان به زیستن حریصِ؟ آیا ممکنه اگر ما حرص رو ریشه‌کن کنیم اصلاً این سؤال هست که اصلاً حرص رو می تونیم ریشه‌کن کنیم اون موقع انسان‌ها هم به‌نوعی اعلام کنند که خیل خوب زندگی کردیم بسه مونه دیگه عمر جاویدان نمی خوایم یه مراحلی رو طی کردیم و بعدش به این نتیجه رسیدیم که لذت‌های زندگیمون و بردیم استفاده هاش و کردیم و بعد الانم دیگه وقت تموم شدن زندگیِ دیگه جر نمی‌زنم و بازی در نمیارم آیا اینا شدنیِ؟ و اگر همچین مدینه‌ی فاضله‌ای رو میتونیم تجسم کنیم چه شکلی میتونیم به اون برسیم و در این مدینه فاضله قاعدتاً افراد وقتی به یک سنی می‌رسند احساس می‌کنند که جاه طلبیامون تموم شده رقابت هامون تموم شده مال و اموال دیگه نمیخوایم بی اَندوزیم حتی زندگی بسه یعنی چرا دیگه انقدر احساس کنم عمر جاودان میخوام تموم شد دیگه مثل یک سریال به آخرش نزدیک شدیم ببینیم این‌ها ازنظر علوم رفتاری ازنظر علوم تجربی شدنیِ و شواهد چی میگه به‌شخصه من فکر می‌کنم مقوله‌ی حرص خیلی مهمِ این سؤالات هستی شناختی “Existential” بشر رو مطرح می‌کند چون می دونید همیشه افراد این سؤال و دارند که این چه دنیاییِ؟ آخرش چی؟ این‌همه تلاش می‌کنیم این‌همه جون می‌کنی بعدش میمیری آیا شما احساس پوچی نمی‌کنید؟ آیا شما احساس بی‌معنی بودن زندگی نمی‌کنی؟ آخه اصلاً برای چی به دنیا میایم؟ هدف از زندگی چیه؟ من همش این احساس و دارم همش این سؤال و از خودم می‌پرسم باید بتونیم برای این جوابی پیدا کنیم و اونچه که من می خوام بگم با احترام کامل به فلاسفه و فلاسفه‌ی اخلاق می خوام بگم علوم رفتاری، روانشناسی تجربی، روانپزشکی داره جواب های قشنگی براش پیدا می کنه یعنی از فیلسوفان از متفکرین اجتماعی میخوام یک نیم‌نگاهی هم به این‌ور داشته باشند که اصلاً این سؤال برای کیا پیدا میشه؟ و اصولاً آدم‌هایی رو میتونی پیدا بکنی که بگه والا من هیچ‌وقت این سؤال برام پیدا نشده من تمام زندگی زندگیم و کردم نه حسرت دارم پس مقوله‌ی حسرت را هم حواستون باشِ به‌زودی راجع به اون هم‌صحبت خواهیم کرد “rigret” روانشناسی حسرت نه حسرت چیزی و می‌خورم نه غبطه می‌خورم به گذشته‌ی خودم احساس می‌کنم درست زندگی کردم بسمه هر چیزی رو به‌جای خودشم انجام دادم و میخوام تمومش کنم این‌یک سلامت روانه آیا این شدنیِ؟ آیا در عمل میتونی همچین چیزی به دست بیاری یا نه؟ اینا همش آرزومندی و خوش‌خیالی بشر هست برای اون مدینه فاضله. گوش بدین ببینیم یافته‌های تجربی چی رو میگن خیلی الآن نمیخوایم رو مقالات فلسفی و “Existential” صحبت کنیم میخوایم ببینیم تو آزمایشگاه چی؟ از مردم بپرسیم چندتاتون حس می‌کنید بسه دیگه؟ سیر شدم، اقناع شدم، راضی شدم یا یه عدّه میگن والا همش چشمون به دنیاست حس می‌کنیم به‌اندازه کافی لذّت نبردیم به‌اندازه کافی خوش نگذروندیم عمرمون کوتاه شد خیلی کارهای ناتمام داریم بس نیست یکی از مقالاتی که من اشاره خواهم کرد اسم قشنگی داره “When enough is not enough” وقتی بسه بس نیست آیا ما به اون بسه می تونیم برسیم؟ آیا علم میتونه بشر رو هدایت کنه به یه جایی برسه که به بسه ها برسه بسه دیگه به‌اندازه کافی خوردم به‌اندازه کافی گشتم به‌اندازه کافی روابط عاشقانه داشتم به‌اندازه کافی نمیدونم جهانگردی کردم و دیگه حالا آخرشِ. خوب بیاین ببینید ما چه کار میخوایم بکنیم خوب عزیزان من تعجبِ تلفن زنگ میزنه عذر میخوام ولی ادامه بدیم. خوب بیاین بحثمون رو ازاینجا شروع کنیم: مقوله‌ی “Existential” و “Essential” میخوایم سؤال اول رو این‌جوری مطرح کنیم » آیا بشر ذاتاً و به‌صورت سرشتی می‌تواند حریص باشد یا اینکه درواقع این حرص و عاز و طمع به‌صورت پدیده‌ای موضعی است این‌یک سؤال جدی است. البته من تلفن رو قطع کردم من نمی‌دو نم شاید اتصالی پیداکرده من خیلی عذر میخوام فکر کنم… یک‌لحظه من رو ببخشید… عذر میخوام خیلی عذر میخوام دوستان عزیز تلفن قطع بود ولی نمی‌دو نم چرا بوق می‌زد ظاهراً باطریش تموم شده بود و زنگ باطریش بود. خوب بحث و این‌طوری شروع کنیم ازاینجا شروع کنیم آیا ما به‌صورت سرشتی پدیده‌ای به نام طمع‌کاری داریم یا اینکه طمع‌کاری پدیده‌ای موضعی است این‌یکی از سؤالات خیلی مهم روانشناسی و علوم رفتاری معاصر است به‌عبارت‌دیگر با چند تا لغت آشنا بشیم “Disposition” و “Tried”، “Disposition” یعنی استعداد یعنی سرشت “Tried” هم همونه یعنی صفت آیا انسان‌هایی هستند که ذاتاً به‌صورت سرشتی به‌صورت فراگیر حالت طمع‌کار و عازمند داشته باشند یا اینکه این پدیده‌یک پدیده‌ی موضعی است؟ این‌یکی از سؤالات جدییِ که علوم رفتاری طی سال‌های اخیر خیلی به اون می پردازه اصولاً درباره طمعم نیست هر پدیده‌ای. میگن آیا این پدیده “Dispositional” یعنی سرشتی و ذاتی است یا اینکه “situational” یعنی موقعیتی است یعنی همه‌ی ما در یکسری موقعیت‌های خاص می تونیم آدم‌های حریص بشیم این میشه دیدگاه موقعیتی عده‌ای از متخصصین علوم رفتاری باورشون بر این‌که ما در انسان‌ها صفت‌های پایدار، فراگیر و نهادینه‌شده نداریم می دونم به نظر شما خیلی عجیبِ میگید نه بابا! این‌که دیگه خیلی اغراقِ یعنی شما می خواید بگید چیزهایی به نام مهربانی، قساوت، خشونت، دست‌ودل‌بازی نمی دونم بخشندگی، خسیسی ما این‌ها رو به‌صورت ذاتی تو افراد نداریم؟ ذاتی منظورم مادرزادی نیستا! یعنی اینکه این آدم در بیشتر شرایط و بیشتر محیط‌ها این صفت‌ها رو از خودش نشون بده. آیا ما همچین چیزی داریم یا نداریم؟ عده‌ای از افراد معتقدند که بشر هیچ ذات ثابتی ندارد و اگر شرایط محیطی رو به‌اندازه کافی تغییر بدی می تونی همه‌ی حالت‌ها رو تو تک‌تک افراد ببینی؛ یعنی همون شمایی که معروف به دست‌ودل‌بازی هستی یه جایی آن‌چنان خسیسی آن‌چنان طمع‌کار و آن‌چنان حریص میشی که خودتم تعجب می‌کنی و برعکس، ممکنه که یه آدم حریص ببینه عه! عجیبِ این اصلاً یه دفعه حرصش و گذاشت کنار پس این بهش میگن وابسته به محیط. ما یه گروهی از رفتارگرایان، گروهی از متخصصین علوم رفتاری و روانشناسی رو داریم که میگن بیشتر اون چیزهایی که شما با عنوان صفات پایدار در افراد می‌بینیند این‌ها خطاهای آماری و سوگیری‌های ماست مثلاً شما وقتی احساس می‌کنی یه نفر خسیسِ همه‌جا با اون خطاهای شناختی بود خدمتتون گفتم! خطای تأیید، عدم توجه به داده‌های پایه و درواقع اون سوگیری‌های خاص که جداگانه وضع کردم با اون نیت میری نگاه می‌کنی ببین دیدی خسیسِ ولی نگاه می‌کنی یه جاهای دیگه کاملاً بخشندست. خوب سؤال اول و ازاینجا شروع می‌کنیم: آیا علم امروزی معتقدِ ما ذاتاً افرادی رو داریم که در بیشتر امور حریص باشند یا اینکه حرص یک پدیده لحظه‌ای و موضعی و اختصاصی است. اونهایی که معتقدند نه ما یک حالت فراگرد داریم اصطلاحاً میگن حرص میتونه “Dispositional” باشِ و براش پرسشنامه‌هایی ابداع کردن، یکی از اون افراد خود خانم ” Terri G.Seuntjens” است. خوب بیایم شروع بکنیم از مقالات اگر موافقین یک مقاله خدمتتون معرفی کنم اونهایی که می‌خوان کار پژوهشی بکنن اونهایی که می‌خوان پایان‌نامه دنبال بکنن مقاله مال سال «2022» هست خیلی جدیدِ تازه از تنور دراومده تحت عنوان ” Dispositional Greed Scales ” درواقع مقدار قیاس‌ها یا معیارهای حرص، حرص سرشتی یعنی ذاتش حریصِ این آدم اصلاً ذاتش حریص‌چشم و دلش سیر نمیشه مال افرادی هست نویسنده هاش “Marcel Zeilenberg” و خود خانم ” Terri G.Seuntjens” در “European Journal of Psychological Assessment” سال «2022» چاپ‌شده مقاله خیلی روان و قشنگیِ، مقیاس‌های سنجش حرص و گفته من چند تا از این‌ها رو براتون می خونم برای اینکه ذهنتون، گوشتون یه ذره آشنا بشه که تو این مقیاس‌ها چیا15:18 اولاً مقیاس‌هاش خیلی جالبِ شش ، هفتا گزینه بیشتر نداره و من مثلاً مقیاس “DGS” رو براتون بخونم ” Dispositional Greed Scales ” مال خانم ” Terri G.Seuntjens ” هست هفتا مورد داره من همیشه بیشتر می‌خواهم درواقع من حریص هستم به‌محض آنکه به چیزی دست‌یافتم سریع چیز دیگری می‌خواهم، مهم نیست چقدر داشته باشم هیچ‌وقت راضی نیستم آدم هیچ‌وقت نمی‌تواند بیش‌ازحد پول داشته باشد هرچه بیشتر داشته باشی بهتر، این ترجمه‌ی این‌که “Never have to much money” شعار من در زندگی این است: «هرچقدر بیشتر بهتر» و شماره هفت نمی‌توانم تجسم کنم که به مرحله‌ای برسم که بیش‌ازحد چیزی داشته باشم “I can’t imagine having to many things” این به‌عنوان شاخص‌های اصلی حرص هست. می‌بینی؟ یعنی اینکه چشم و دلم سیر نمیشه تا یه چیزی رو به دست آوردم بیشترش و میخوام و نمی تونم اصلاً تجسم کنم اصلاً بسه یعنی بسه تو زندگی من وجود نداره؛ و دیده آره یه عده‌ای هستند نمرات بالاتر میارن این از 0 تا 5 نمره میدی حالا خواهم گفت جمعش گفته میشه سه پنج تا سی و پنج تا میتونه نمره “Maximum” شما باشِ. یه مقیاس دیگه هست ” Dispositional Greed Scales” مال “kerkels”: «مهم نیست چقدر از چیزی داشته باشم بازهم بیشتر می‌خواهم» نمی‌توان هیچ‌وقت به‌اندازه کافی داشت حتی وقتی تأمین شدم بازم دنبال بیشتر هستم. جستجوی بیشتر و بهتر هدف مهم زندگی من است. دو سؤال بعدی نمره دهیش معکوسِ. یک زندگی ساده پایه برای من کافی است من با آنچه دارم به‌راحتی ارضاء و اقناع می‌شوم. دیدید پرسشنامه‌ی خیلی ساده‌ای و وقتی اومدن این پرسشنامه رو دادن دیدن عه! یه سری افراد نمرات خیلی بالاتری را میارن میگه نه والا من اصلاً چشم‌سیر نمیشه من همش میخوام میخوام میخوام نمی‌دو نم و جالبِ که تصور نکنید این خواستن فقط پول‌ها به نظر میاد هر چیز ارزشمندی است: مقام، شهرت، توجه، روابط لذت‌بخش عه نمی‌دونم رفاه، خوش گذرونی و قدرت و طبعاً عمر، عمر بیشتر. یا یک پرسشنامه دیگه داریم “Greed Trade Majors” مال “Mosel” هست همه‌ی اینارو تو اون مقاله اصلاً اصل پرسشنامه‌هارم گذاشته بعضی سؤالات و براتون می خونم یک‌ذره سوالاش بیشتره: کارهای من بر تأمین امور مادی استوار هست یعنی همش باید یه چیزهای مادی به دست بیارم وقتی یه چیزهایی را تقسیم می‌کنند من اصرار دارم سهم بیشتری به دست بیارم دیدی وقتی یه جایی تقسیم می‌کنند میگی من بیشتر می خوام من بیشتر می خوام همیشه بیشتره رو می خوام بزرگ‌تر رو می خوام اونی که درواقع سهم بیشتری هست می خوام من از خرید انواع اجسام و چیزها بسیار لذت می‌برم و همین‌جور ادامه داده که مثلاً من وقتی یه چیزی می‌خرم باز می خوام همش و داشته باشم نمی تونم یه چیز کم داشته باشم یا ناقص داشته باشم. خوب وقتی پرسشنامه‌ها رو بین افراد زیادی تقسیم کردن یه چیزی پیدا کردن که آره واقعاً وقتی انسان‌ها بزرگ‌سال هستند یه تفاوت معنی دارن پس ما آدم‌های حریص داریم ، آدم‌های غیر حریص داریم و علم امروزی تقریباً معتقدِ که حرص فقط محیطی و موقعیتی نیست بلکه تو یه عده تو خوردشون رفته تو جانشون رفته مثل این‌که این آدم و ولش کنی تمومی نداره خواست ها و نیازهاش. تا اینجای کار ببینیم دیگه چه چیزهایی پیدا کردیم و چی میشه بعضی‌ها این جورین اون ذات حریص از کجا میاد. قسمت دوم مقالات خوب پس تا اینجا به نظر میاد که ما یه توزیع زنگوله‌ای از حرص و طمع تو بین انسان‌ها داریم تقریباً به خوردشون رفته به این راحتی هم قابل پاک شدن نیست. این خوبه یا بده؟ ما هفته قبل راجع به شور و اشتیاق و اون پَشِن ها صحبت کردیم جمع‌بندی علوم رفتاری چیه؟ آدم‌های حریص آدم‌های مثبتی‌اند یا آدم‌های دردسرساز این هم یک سؤال. باز نگاهی کردم به مقالاتی که سال‌های اخیر چاپ‌شده اگر حاضرید یه مقاله دیگه «2019» باز از خانم ” Terri G.Seuntjens ” که این‌ها همش ادامه کاره‌ای است که او انجام داده تو کتابش مقدماتش و گفته و بعد به‌صورت مقالات چاپ‌شده “Greedy Bastards” عذر میخوام حرامزاده‌های حریص، تیتر چیز هست اینم بهتون بگم تازگی‌ها مد شده برای اینکه مقاله توجه جلب کنه توی تیترش باید یه عنوان‌های هیجان‌انگیز بکار ببره مثلاً این مقاله مال “Journal of Personality and Individual Differences2019” یعنی این مقاله‌ی بازاری نیست یک ژورنال آکادمیک حرفه‌ای، ولی از این تیترها میذارن دیگه درواقع حرامزاده‌های حریص نچ البته “Bastard” بیشتر سبک‌تر از حرامزاده تو فارسیِ بیشتر یعنی آدمی که خیلی بدجنسِ دیگه کلکِ، حقه بازه. “Testing the relationship between wanting more and unethical behavior” ، «بررسی ارتباط بین زیاده‌خواهی و رفتار غیراخلاقی» یه عده‌ای و می‌گفتن خوب شما زیاده‌خواهی حریصی ولی لزوماً غیراخلاقی نیستی که معنیش این نیست که من چشم و دلم سیر نمیشه معنیش این نیست که من زیاد می خوام پس آدم غیراخلاقی هستم این دوتا باهم همبستگی دارند یا ندارند؟ یه عده می‌گفتند ندارند خوب نوش جونت هرچی میخوای بیشتر بخواه ولی لزوماً شما اخلاق را زیر پا نخواهیم داشت به‌خصوص می دونید که در بعضی جوامع، جوامعی که بر تولید حداکثر استوارِ معتقدند حرص اتفاقاً چیز خوبیِ اگر حرص نزنی اصلاً رشد نمی‌کنی باید هی همین‌جور راضی نباشی به اون داشته‌های بسنده نکن بیشتر بخواه هی سقف خودتو محدود نکن می‌بینی الانم تو خیلی از روانشناسی‌های انگیزشی شما در این موارد این و دارید خوب لااقل حوضه آکادمی، دانشگاهی ها، اونهایی که تو کارهای پژوهشی هستند میگن والا بیشتر پژوهش‌هایی که ما کردیم نشون داده اونایی که زیاده خواهند و توی این مقیاس‌هایی که من گفتم نمرات بالاتری میارن ازنظر اخلاقی می‌لنگند و پا روی اصول میذارن توی همین مقاله اومده این کار و کرده تو حوضه‌های مختلف اومده چند آزمایش مختلف انجام داده چند نظرسنجی مختلف انجام داده و دیده اونایی که نمرات بالاتری توی اون مقیاس “GPS” به دست میارن ، اون درواقع دید عذر میخوام “DGP”، «Dispositional Greed Scales» به دست میارن اونها توی حوضه‌های دیگه، البته حوضه‌های سبک اخلاقی رو پرسیده بیشتر خطا مرتکب میشن مثال براتون بزنم: رد شدن از چراغ‌قرمز، دانلود کردن غیرمجاز فیلم، تقلب در امتحان، ندادن بلیط در وسیله‌ی نقلیه عمومی، برنگرداندن کیف یا پولی که در خیابون پیدا می‌کنند و گزارشات نادرست مالیاتی و و و و غیره و غیره؛ یعنی لااقل دیده که یک همبستگی وجود داره بین آدم‌های حریص و آدم‌هایی که قانون رو می‌شکنند پس خرد آکادمیک این‌رو میگه، میگه اون زیاده‌خواه‌ها معمولاً آدم‌های اخلاقی درنمیاد، حتی یه پژوهش دیگه، این چند تا پژوهش هست توی همون حرامزاده‌های حریص، یک پژوهش دیگه یک سناریوی خیالی درست کرده در مورد رشوه گرفتن که شما مسئول تأسیسات یک مؤسسه هستید میخوای زنگ بزنید لوله‌کش بیاد لوله‌کش از شما 20 یورو طلب می کنه ولی شما تا 200 یورو پول‌داری و اگر پول بیشتری بتونی باهم ساخت‌وپاخت کنیم پول بیشتری بدی سهم شما رو برمی گردونه شما چقدر به یارو پول میدی سناریوی قشنگیِ، از 20 یورو گرفته اگر 20 یورو بهش بدی هیچی بهت رشوه نمیده برای اینکه حقش و گرفته ولی برداری مثلاً 200 یورو و بهش صورتحساب کنی فاکتور کنی بدی 100 یوروش و بهت برمی گردونه دیده یه همبستگی خیلی خوبی هست بین احتمال رشوه گرفتن و نمره‌ای که شما روی مقیاس درواقع حرص سرشتی داری حتی جالبِ گفتم این مقیاس 0 تا 5 دیگه درسته؟ شما اون سوال ها هم براتون خوندم 7 تا سؤال، اگر شما 2 هست نمره میانگینتون اگر از 2 به 3 بری یعنی هر 1 شماره‌ای که افزایش پیدا کنی احتمال رشوه گرفتنتون دو برابر میشه یعنی شما اگر حساب کن یه نفری که روی اون سؤال دو جواب میده در مقابل اونی که پنج جواب میده این هر سری به‌اندازه هر یه دونه دو برابر میشه دو برابر دو برابر دو برابر؛ یعنی هشت برابر «2*2*2» هشت برابر امکانش هست که بیشتر بهش فکر کنی پس یه عده اومدن میگن آره فساد مدرن اصولاً فساد بشری بخشیش به این حرصِ و این ادیان و سنت‌ها و فرهنگ‌های خرد محور درست میگن که آقا حرص و طمعت و کنترل کن انقدر حریص نباش این تو رو به فساد میندازد جالب بود دیدید؟ هر یک شماره افزایش در پرسشنامه‌ی “DGS” با دو برابر شدن امکان رشوه دادن و رشوه گرفتن همراه میشه پس یه سری آدم‌ها حریص میشن و وقتی حریص شدن کارهای غیراخلاقی می‌کنند. قشنگِ پس تا اینجا لااقل … حالا ممکنه خطا باشِ میدونی اینها پژوهش‌هایی‌اند که خوب حالا باید تکرار بشن که البته یه تعدادی تکرار شدن توی همون کتاب به مقالات دیگه ای اشاره‌کرده و جالبِ اینم بهتون بگم یه قسمت زیادی از این پژوهش‌ها رو از این چینی‌ها تکرار کردن به نظر میاد یه مسئله‌ای تو کشور چین داره بحران میشه مردم دارن ازون رویکرد سنتی کنفسیوسی قانع محور درمیان و هرکسی داره رقابت می کنه بعد اونایی که افتادن به این داستان که باید بیشتر گیر بیاری نمی‌دو نم از فرصت‌ها استفاده کن برای خودت سقف نذار هیچ‌وقت راضی نباش اونها شروع کردن قانون شکستن و خیلی از مقالات چینی هستند خوب بیاین ببینیم پس تا اینجای کار بعضی‌ها ذاتاً حریص‌ترن ذاتاً به معنی نه مادرزادی ها یعنی اینکه تو گوشت و پوستشونه و این چیز جالبی نیست مشکل اخلاقی رو بالا این از کجا میاد؟ قسمت دومش: پژوهش‌هایی که هم خانم ” Seuntjens ” انجام داده هم به افراد دیگه اشاره خواهم کرد اون ذات حریص از کجا میاد من تعدادی مقاله پیدا کردم چه تو کتاب اشاره‌شده چه تو جاهای دیگه بیایم نگاه کنیم اینها چیا هست؟ ” Calculative Mindset” مقاله بعدی گفتم چینی‌ها کار کردن “Lung Wrong the Social and Ethical Consequences” آقا ” Calculative Mindset” «2014»، “Organizational Behavior and Human Decision Prosses”، ” Calculative Mindset” چیه؟ خیلی ساده «ذهن حسابگر» حسابگر به معنی علمی‌اش ها آدم‌هایی که معنای سود و می‌فهمند معنی بهره رو می‌فهمند معنی تورم و می‌فهمند معنی خواب پول و می‌فهمند اونایی که ذهن اقتصادی دارند و تو کتاب‌های اقتصادی مشورت می‌گیرند دیدند متأسفانه وقتی شما ذهن اقتصادی داری یعنی می‌فهمی بهره چیه؟ سود چیه؟ تورم چیه؟ در مقابل یه عده دیگه اصلاً دقت نمی‌کنند اونها آدم‌های حریص‌تری میشن با عذرخواهی از دوستان عزیز چون من یکی از رشته‌هایی که خیلی دوست دارم و جزء حسرت‌های زندگیمه که کاش خونده بودم اقتصادِ. خیلی دوست داشتم اقتصاد می خوندم این “Economics” و اقتصاد رفتاری ولی به نظر میاد وقتی اقتصاد می خونی مفاهیم رشد و تورم و ارزش‌افزوده و این چیزها رو آشنا میشی ذهنت حریص‌تر میشه چون این مفاهیم بهت منتقل میشه توی این مقاله این کارها رو کرده اومده از افراد خواسته که مثلاً یک صفحه اطلاعات راجع به انقلاب صنعتی بخونن و یه عده دیگه یه صفحه راجع به اقتصاد می خونن، ارزش‌افزوده و مقوله سود و اینها بعد در قسمت دوم اونهارو گذاشته توی یک بازی به ظاهر نامربوط اصلاً ربطی به قسمت اول نداره که در یک بازی هست که حالا من تو مقوله‌ی اعتماد اجتماعی از این بازی ها زیاد مثال زدم که مثلاً یه سهمی از پول رو می گیری چقدرشو حاضری به یکی دیگه بدی چقدرشو برای خودت برمیداری؟ اینا شاخص‌های آزمایشگاهی سنجش حرص است و دیده اونایی که ذهنشون قبلاً زمینه سازی شده با مفاهیم اقتصادی بیشتر حریص هستند و حریصانه تر عمل می‌کنند پس هرچی بیشتر ازین چیزا بخونی بدونی تورم چیه؟ بدونی اقتصاد چیه؟ ذهنت به اون سو خواهد رفت و حریص‌تر خواهی شد و متأسفانه دیدن در بازی ها دروغ هم بیشتر میگن پس اون داستان اخلاقی رو هم یه جور تأیید می کنه ولی این اصل کار نیست این سهم زیادی رو توضیح نمیده بیاین ببینیم توضیحات دیگه چیا هست؟ چه چیزهایی رو در اینجا ما توضیح میدیم؟ یه چیزی هم براتون بگم دوستان عزیز در علوم رفتاری ما یک بحران یا یک مشکل داریم اونم اینی هست که عوامل ایجاد کننده ممکنه سی، چهل سال پیش اثر کردن و شما الان دارین ما این رو در خیلی چیزها داریم مثلاً شما ممکنه بگین مردم چرا مثلاً حریص شدن؟ مردم چرا عصبی شدن؟ به‌راحتی نمی تونی دنبال عوامل یه هفته پیش، یه ماه پیش، دو ماه پیش بگردی. خیلیا معتقدند اثرات مال سی، چهل سال پیشه و این اثرات در دوره ی کودکی روی افراد اثر کرده و شما الان در بزرگسالی داری اون حالت رو می‌بینی پس نمی‌دو نم شما یه چیزی بود اون قدیم حالا مثال میزنم زمانی که این سیستم گردش آب گرم و سرد و خیلی خوب نبود شما مثلاً یادتون باشِ اگر حموم تشت می بردید دوش و باز می کردید اولش سرد بود بعد هی زیادش می کردی بعد یه دفعه داغ داغ می شد بعد دوباره دوش و سعی می کردی کم کنی بعد یه دفعه سردسرد میشد این چرا؟ برای این‌که یه تأخیر داشت اون اقدام شما با اون اتفاقی که میفتاد الان لااقل خرد موجود در علوم رفتاری این و میگه، میگه خیلی از چیزها در گذشته اتفاق میفتند و شما الان داری نتیجش و می‌بینی یعنی چه بسا مثلاً الان افزایش جرم یا کاهش جرم شما به غلط ممکنه فکر کنید به سیاست های دولت، سیاست های پلیس یا چیز برمیگرده در صورتی که یکی به شما خواهد گفت به سی سال قبل به بیست سال قبل و وقایعی که در کودکی یا رشد و تکوین افراد اتفاق افتاده برمیگرده خیلی از این‌ها فقط از طریق مطالعات آینده نگر و به اصطلاح کُهورت امکان پذیره. خوب اومدن ببینن چه چیزهایی رو پیدا کردن که کودکان اگر تو چه محیط‌هایی رشد کرده باشن وقتی به بزرگسالی می رسند حریص‌تر خواهند بود یکی از یافته ها کمبود است “Scarcity” اونایی که در محیط‌های کمبود و فقیرانه رشد کردند، این‌یک هشدار اساسیه که این میتونه جوامع رو ببین چطور میندازد به دردسر، شما یه کودکی آسیب دیده داری محرومیت زیاد کشیدی در نتیجه احساس حرص گونه داری و میشه فهمید برای این‌که ناامنی داشتی برای این‌که ناملایمات کودکی تجربه کردی و این باعث میشه شما در بزرگسالی حریصانه رفتار بکنی و وقتی حریصانه رفتار کردی خود به استمرار این قضیه دامن میزنی اون هایی که معتقدند بشر میتونه به مدینه فاضله برسه میگن اگر شما امروز بیای و به گونه ای محرومیت زدایی بکنی از زندگی کودکان سی، چهل سال بعد شما جمعیت هایی رو خواهی داشت که خیلی طمع‌کار نیستندخیلی حریص نیستند و درواقع خواهم گفت اون هایی که به بشر نوید آینده ای بهتر رو میدن میگن زود قضاوت نکن ممکنه خیلی از این اقدامات به بار بشینه حالا به این اشاره خواهم کرد مثلاً وقتی کودکان دبستان خوبی دارند در دوره ی دبستان احساس نابرابری و محرومیت شدید نمی‌کنند اتفاق جالبی میافته وقتی اینا چهل، پنجاه سالشون میشه کمتر حریصند. کمتر حریص به پول، کمتر حریص به خوردن، کمتر حریص به مسائل جنسی، کمتر حریص به قدرت طلبی و برای همین یه سری فیلسوف و دانشمند پیدا شدند که میگن ما میتونیم یه آینده ای درخشانی برای بشر درست کنیم این‌ها رو بیایم بِسُتانیم. حالا بحث و دنبال کنید نمیخوام بازارگرمی کنم ولی به نظر من جالبِ من خودم برام خیلی جالب بود پس “Scarcity” «کمبود». دو: “Inequality” دیدن کودکان و نوجوانانی که در محیط‌های نابرابر رشد کردند این‌ها بعداً حریص‌تر میشن یعنی وقتی احساس می‌کنند اختلاف طبقاتی زیاده و این رو تو مطالعات آینده نگر دیدن که اگر شما بیاید اختلاف طبقاتی ادراک شده جالبِ نیاز قطعیش نیستا ادراک شدشه یعنی تو کلاس حس می‌کنی من هیچی ندارم اون خیلی داره خیلی فاصلمون زیاده ممکنه واقعاً هم اونقد نباشه یا برعکس ممکنه واقعا فاصلتون زیاد باشِ ولی شما فکر کنی که ما در یک رده ایم میگه نه اِستوا می‌کنی اون حساب بانکی پدر اون با تو خیلی فرق داره فقط به ماشین های همدیگه نگاه نکنید ولی همون ادراک شدش و که تنظیم کردن دیدن حرص تو سال‌های بعد کاهش پیدا می کنه پس یکیش “Inequality” حالا همین جا میگم علم واقعاً اگر بهش اعتماد کنیم منتهی نه اعتماد کورها من مطلقاً مخالف اعتماد کورم و شما متوجه شدین که همیشه نقادانه نگاه می کنم میگه همیشه شک کنید همیشه تفکر کنید ساده انگاری نکنید خیلی با یه جمله نمیشه بشر رو به سعادت رسوند ولی اگر به این علم بها بدیم می تونیم فکر کنیم که اگر ما بیایم نابرابری رو در کودکان و نوجوانان کاهش بدیم اینا کمتر آدم‌های حریصی در سن بزرگسالی خواهند بود. یه خبر خوب براتون دارم یه خبر خیلی خوب. قبلنا بدون این‌که مطالعه شده باشِ افراد حس می کردند باید نابرابری رو باید کامل از بین ببره این همون سوسیال ایده آلیست ها بودند سوسیالیست های ایده آلیست که می رفتند به سمت نوعی کمونیسم که برابری مطلق باید باشِ ولی خبر خوب! دیدن برابری مطلق لازم نیست و روان بشر میتونه مضرب 5 تا 10 برابر را بدون آسیب جدی تا حدی هضم بکنه به شرطی اون پایینه نیازهای اولیه اش فراهم باشِ یعنی مسکن داشته باشِ، بهداشت داشته باشِ، آموزش داشته باشِ، خورد و خوراک داشته باشِ تا ده برابر نابرابری رو خیلی آسیب زا نیست یعنی میتونه بگه من تو آپارتمان صد متری ام و افرادی رو دیدم تو هزار متری زندگی می‌کنند ولی باز نشر کردندش یعنی بازم به سمت آسیب شناسی نره پس اون مدینه فاضله ای که عده تجسم می کردند که بخوای حرص و درش ریشه کن کنی بایستی همه‌ی خونه ها یه اندازه ماشینش یه اندازه درآمد یه اندازه داشته باشند اینا خلاصی پیداکرده لغو شده گفتن تا ده برابرهم میشه تا پنج برابرش راحت میشه یعنی شما می توانی مثلا بگی حقوق من مثلاً ماهی ده میلیون تومنه به شرطی که اون ده میلیون تومن نیازهای پایه شما رو تأمین بکنه و بعضی‌ها هستند پنجاه میلیون درمیارن اون نمیتونه خیلی برات استرس زا باشِ و خیلی جالبِ مکانیزم های جبرانی سریعا میتونه اون رو خنثی کنه مثلاً دیدم اون افراد حس می کنن که درسته من یک پنجم درمیارم ولی من ساعت دو میام خونه پیش خانوادمم اون تا نه شب کار می کنه یا نمی‌دو نم کار من بدون مسئولیته من توش مرگ و میر ندارم توش نمی‌دو نم دردسر جدی ندارم بیشتر فانه ولی کار اون همش جنگ اعصاب پس این به اون در ولی وقتی بیشتر از اون میشه پدیده‌ی حرص شکل میگیره و متأسفانه خبر بد اینِ از 1960 تا کنون به نظر میاد این فاصله داره زیاد میشه حتی دیدن مثلاً یه ضریبی هست این ضریب رو خیلی بهش اشاره می‌کنند درآمد مدیرعامل به میانگین درآمد یعنی اون سی و تقریباً زمان “Jimmy Karter”هزار و نهصد و هفتاد و خورده ای یه چیزی حدود بیست و چهار به یک بود یعنی اونی که مدیرعامل مثلاً کارخونه فولاد بوده، مدیرعامل کارخونه هواپیمایی بوده بیست و چهار برابر میانگین کارمنداش درمیاره الان متأسفانه چهارصد و پنجاه برابر. این چیزیه که من بارها بهش اشاره کردم پس این میتونه تو سی، چهل سال آینده به طمع دامن بزنه متأسفانه و یه نسل حریص به بار بیاره. خوب پس یکی شد “Inequality” دو “Scarcity” سه: این‌یکیش جالبِ ببین باز چینی‌ها این کار و کردن مقاله براتون بدم “Scarcity or Luxury” «کمبود یا تجمل» “Which leads to adolescent greed” کدام به حرص نوجوانان منجر می شود؟ “Gen Gen Liu Journal of Adolescents 2019 Avedance from Lar skill Chinese Adolescent Sample” یک آقای “Gen Gen Liu”در ژورنال نوجوانی «2019» مقاله‌ی قشنگی چاپ کرده که پشت بندش مقالات زیادیه. دیدن فقط محرومیت نیست که منجر به حریص شدن میشه تجمل هم هست و این مقیاس بزرگش و این‌جوری دنبال کرده اومده دیده خانواده هایی که در چین درآمد مشابه دارند ولی یه فرزند دارند درمقابل خانواده هایی که درآمد همون قدر دارند اما دو فرزند دارند او اشاره‌کرده بود که اگر محرومیت باعث رشد حرص در نوجوانی بشه اونایی که دوتا فرزند دارند چون همون حقوق و می گرفتند خیلی سازمانیه خونه یه اندازس ماشین یه اندازس نظام کمونیستی بسته ای داشته دیگه و قبلنا اونا باید حریص‌تر باشند چون میگن کمتر بهمون میرسه و با کمال تعجب نخیر اونوری اونایی که تک فرزند بودن تک فرزندا حریص‌تر دراومدن با وجود اینکه امکاناتی که اونا داشتن دوبرابر امکاناتی بوده که اونایی که دوتا فرزند داشتن و باز این مطالعات دنبال شده و یه چیزی رو پیداکرده که تو خرد امروزی داره پررنگ میشه سابقاً می‌گفتن محرومیت، فقر ریشه ی آسیب روانیست شخصیت های خودشیفته میگفتن اینا به‌صورت جبرانی می‌گفتن شخصیت های ضد اجتماعی به‌صورت جبرانی و یه چیز جالبی که این درآورده این‌که لاکچری، تجملم اونوری کار کرده یعنی زیاد داشتن هم آدم‌ها رو حریص می کنه پس باز حواستون باشِ اون محرومه نیست در یک جامعه نابرابر لزوماً حریص میشه اون مرفه خیلی بالاهم اونم حریص میشه این یافته قشنگیِ خیلی یافته انسانیه یعنی میگم علم آخرش به انسانیت منجر میشه برخلاف دشمناش که مرتب میگن نخیر این انسان رو به کور راهه میکشونه انسان رو بدبخت می کنه این‌رو شما بهش گوش بدید داره میگه که شما ببین وقتی تو دوره کودکی نوجوانی هستی این‌جوری الاکلنگ داشته باشی یکی ده برابر اون یکی دربیاره همون ده برابره هم اون یک دهمیه هردو بزرگ شدن احساس حرص دارن حرص جنسی دارن حرص به خوردن دارن حرص به مال اندوزی دارن حرص به قدرت دارن ولی وقتی شما این‌رو کمش میکنی اون یک به ده و میانگین میکنی نه اونی که تو رفاهه نه اونی که تو فقره درواقع حرص کمتری تجربه خواهد کرد یافته خیلی قشنگیِ پس اینم یک یافته دیگر باز یه پدیده دیگه میگفتن شاید اینِ یه افرادی که حرص می زنند ما خیال می‌کنیم که حرص می زنند اونا دراصل از کار دارن لذت می برند یعنی داستان به این صورته که نه بابا من اصلاً حرص نمیزنم پول همین جور میاد من پول رو نمیخوام من کاررو می خوام چرا تا این سن بالا مقامتو ول نمیکنی کارتو ول نمیکنی میگی من از کار لذت می برم جوهر انسانه زحمت کشیدنش و دوست دارم حالا پولش اصلاً برام مهم نیست لااقل مطالعاتی که هست خدمتتون خواهم گفت یکی دیگه «2020» در ژورنال ” Journal of Personality and Individual Differences ” باز خانم ” Terri G.Seuntjens” همونی که کتاب رو معرفی کردیم و “Marcel zilenberg” “When enough is not enough over earning as manifestation of Dispositional” یک مطالعه ی قشنگی کرده در پدیده‌ای به نام “Over earning” یعنی بیش از این‌که نیاز داری دربیاری آدم‌هایی که کار می کنن ولی میگی این پول دیگه به دردت نمی خوره یا عمرت نمی کشه بستگانت لازم ندارن برای چی داری جمع میکنی جمع میکنی این تحلیل کرده از عمر تحلیل و تو مطالعات رد کرده که این داستان این‌که اینا از کار لذت می برن تو مدل های آزمایشگاهی دیده نخیر وقتی پاداش رو میبری افراد دیگه کار نمی‌کنند یعنی همونی که ادعا می کنه که در سن خیلی بالا کار می کنه که صرفاً چون کار دوست داره نمی‌دو نم خدمت به مردم رو دوست داره اگر بگی رایگان کار کن یه دفعه می‌بینی42:09 کلی میاد پایین. نخیر اون پوله هست که داره میاد پایین قسمت زیادیش پوله البته همه این‌جوری نیستنا میگن هیچ چیزی ما تو علم روان به‌صورت همه رایج نداریم ولی بخش زیادیش اینِ پس “Enjoy inglaber” لذت بردن از کار تقریباً علت حرص نیست تو بیشتر محیطا دیده افراد تا پاداشش رو قطع می‌کنی دیگه کار نمی‌کنند اگر لذت می بردند باید ادامه میدادن اصلاً می‌گفتن من خودم حاضرم پول بدم سرکار بمونم ولی اون ویژگی البته ممکنه بعضی‌ها بگی کاملاً حاضره ولی اون یه مزایای فرعی داره: مثلاً حالا قدرته، نفوذه، شهرته ولی اینارو اون پاداشاش و بگیری افراد از کار لذت نمی برند پس یکیش اونه. در همین مقاله به کارهای یه فردی اشاره کرد به نام باز چینیه مثل “Chung” ” Psychological sciences 2013″ اسم مقالش هست “Over earning” بیش درآوردن، درآوردن بیش‌ازحد و این مقاله برخلاف بعضی از کارها آزمایشگاهیه. تو این مقاله‌یه عده رو نشون میده توی آزمایشگاه کارش این بوده یه سری کارهای آزمایشگاهی سخت مثلاً یه صدای دردناک “Noise” گوش بدن به ازای هر 20 ثانیه ای که گوش میدن یه بار کلیک کنند مثلاً یه شکلات پاداش بگیرند منتهی کار قشنگی که این “Hessel gang” انجام داده این بود که گفته بعد پنج دقیقه فرصت داری که این شکلاتا رو بخوری و اکثریت افراد تعداد شکلاتایی که درآوردن سود بردن اصلاً تو اون پنج دقیقه فرصت نکردن برای همین بهش میگه “Over Earn” بیش درآوردن یا یه آزمون مشابه انجام داده و گفته شما اینقدر مثلاً مطلب یا کلیپ یا جوک می تونید جمع کنید به‌عنوان پاداش منتهی فقط پنج دقیقه فرصت دارید این‌ها را نگاه کنید افراد خیلی بیشتر از پنج دقیقه جمع کردند برای همین او معتقدِ که اگر انسان‌ها رو ولشون کنی و بهشون پاداش بدی به‌صورت ناخودآگاه یا “Mindless” غیر ذهن آگاه شروع می‌کننده کار کردن و پول درآوردن به‌عبارت‌دیگر حرص می تونه اتوماتیک باشِ و ما افرادی رو داریم که حرص توشون اتوماتیک شد کیا بیشتر توشون حرص اتوماتیک میشه؟ اونایی که در رفاه خیلی زیاد رشد کردند، اونایی که در کودکی ناملایمات رشد کردند، اونایی که در دوران کودکی ناملایمات شامل نابرابری زیاد رو تجربه کردند پس ببین تقریباً داره داستان حل میشه شما کودکی داری که خیلی خوب نیست، آسیب دیده ای یا از اون ور تجمل زیاد داری اون تجمل زیاد و اون مقاله “Scarcity or Luxury” اونو بهش توجه کنید برای خیلی از خانواده ها می تونه معنی دار باشِ خیلیل ها این و میگن، میگن ما در نوجوانی خیلی محرومیت می کشیدیم حالا کاملاً داریم برای بچه اون ورین. اون محرومیت و اینا رو نداشتن براساس این گفته بازم فرقی نمی کنه او هم مثل شما حس خواهد کرد که کم داره و به دلیلی زیاد داشتن شروع خواهد کرد کرد حریصانه عمل کند پس ببینید این پاندولی که گفتم خدمتون هی میتونه اینور اونور نوسان کند یه طرفش محرومیته یه طرفش خیلی داشتن هردوش منجر به حریص شدن میشه وقتی افراد حریص میشن به‌صورت ” Mindless” غیرخودآگاه شروع می‌کنند جون کندن هی جمع می‌کنند هی جمع می‌کنند. مقاله‌ی “Over earning Hessel Gung” چند تا کار قشنگم کرده کجا می تونیم اون غیر ذهن آگاه بودن رو ترمز بزن دیده میشه ترمز کرد تو چند بخش دیگه مقاله اومده این کار: 1- یکی از این کاراش این بوده گفته این شکلاتایی که داری جمع می کنه حواست باشِ پنج دقیقه داری خوردن شکلات انقدر طول می کشه وزنش چقدره حالا خود دادنی. دیده آگاهی دادن و خودآگاه کردن فرد به اینی که این پولایی که جمع می‌کنی به دردت نخواهد خوردا بیا من یه تقسیم و ساده برات انجام بدم فکر میکنی چقدر از عمرت باقی مونده؟ انقدر. فکر می‌کنی انقدری که تو مصرف کنی مگه میخوای در ماه چقدرشو مصرف کنی؟ انقدر. پس بیشترش و مصرف نخواهی کرد به گور خواهی برد و پولات میمونه دیده اون سریعاً رفتار افراد را کم خواهد بود پس یه کار می تونه این باشِ اگر شما می خواین حرص و طمع و کم بکنید لااقل اگر کودکی مشکل دار داشتید و در میانسالی خیلی حریص هستید یه محاسبه ساده بشینید بکنید چقدر من دارم و این چقدر تا کی من را خواهد داشت. 2- کاردیگه ای که تو پژوهشش کرده اینِ: سقف بذارید رو درآمد مثلاً اگر بالای ده تا شکلات جمع کردی دیگه کارت شروع می کنه تصاعدی کم شدن به سرعت رفتار افراد کم شده و کمتر تلاش کرده این باز تأییدی بر همون نکته است که اینا از کار لذت نمی برند پاداش رو می خوان و وقتی پاداشش و کم می‌کنی حرص طرف شروع می کنه کم شدن این شاید توضیح بده این داستان مالیات های پلکانی که بر افراد می ذاره اصطلاحاً میگن “Capping on income” سرگذاشتن در گذاشتن برروی درآمد سریع حرص افراد رو کم می کنه و اگر شما بیای پلکانی نذاری افراد درآمدشون بره بالا احساس رضایت مندیشونم بیشتر میشه چون تو همین مقاله‌یه چیز جالب دیگه هم دیده افراد تشکر می‌کنند میگن ممنون آقا سقف گذاشتی و اینکه من هی داشتن جون می کندم “Mindless Over earning” به‌صورت غیر ذهن آگاه می دوییدم و وقتی به‌صورت غیر ذهن آگاه می دویدم خسته هم می شدن چون تو تموم پژوهش‌ها این‌رو نشان داده وقتی شما حرص داری شادکامیت پایینه هفته قبل یادتون هست صحبتی کردم کج خواهی غیرعقلانی “Irrational Miswanting” ، ” Irrational Miswanting ” صحبتش بر این بود که شما اتوماتیک شروع می‌کنی حتی سیم برق دار و هم گاز می گیری دردش و تحمل می‌کنی ولی با یه افراطی ادامه میدید اینم دیده آدم‌ها رو اگر ترمز نذاری شروع می کنه جون کندن و این جون کندن رو ادامه میدن مگر این‌که ترمز بزنی به غیر از ترمز گذاشتن اینی که خودآگاهش کنی که ببینی این همه داری درمیاری آخرش چی؟ یه لحظه ترمز کن فکر کن فکر کنم باز کمک می کنه پس دوتا مکانیزم رو برای کنترل حرص افرادتوضیح داده: – سقف گذاشتن روی اون مقداری که می تونن درارن و در عین حال آگاهی دادن لحظه‌ای به اونها که ببینی اینایی که داری درمیاری فرصت استفاده اش رو نخواهی داشت به نظر من مقاله‌ی قشنگیست البته من حواسم هست اینا تو محیط‌های آزمایشگاهیه خودشم میگه، میگه من “Minimal Stick” دارم نگاه می کنم توی یک محیط آزمایشگاهی است کاری که انجام میدید شنیدن اصوات گوش خراشه و چیزی که درمیاری شکلاته و اون شکلاتارو میتونی بخوری یا نه ولی خیلیا دیدن که در محیط‌های واقعی هم این اتفاق ها میفته باز خدمتتون بگم که یافته ی جلب دیگری که اینجا وجود داره اینِ تقریباً تو تمامی این مقالات اشاره‌شده هر چقدر احساس حرص سرشتی یا موقعیتی بالاتر باشد رضایت مندی افراد پایینتره یعنی افراد کمتر از زندگی راضی هستند حالا یه نگرانی پیدا کردم خواهش می کنم بحث و دنبال کنید نگرانی من این‌که الان بگید آقا این داره شعار میده از این شعاردهی های اخلاقی حرص نداشته باشی زندگیه خوشبخت بشین نه نه نه اتفاقا میخوام بگم علم شعار نمیده علم داره راه واقعی رو به شما نشون میده میگه شما کودکان را در محیط‌ها برابر نگه دار سعی کن ناملایمات کودکی رو کم کنی روی یه سری افراد تو جامعه ترمز بذار و به افراد مرتب آگاهی بده که این همه تو داری جمع می‌کنی کجا می بری این تا حدی حرص و تو جامعه کم می کنه حرص و که کم می کنه شادکامی زیاد میشه شادکامی که زیاد میشه حرص کم میشه فساد کم میشه یعنی علم میتونه برای شما یک جهان خوبی را نوید ببخشه اما هنوز داستان ادامه داره به نظر میاد پژوهش‌های دیگری رو هم ما می تونیم دنبال کنیم ببینینم دیگه چی هست؟ خوب یک نکته ی دیگم بهتون بگم این‌رو یادم رفت بگم این رو تو مبحث حسادت گفته بودم ولی دوست دارم یه بار دیگه بهش اشاره کنم وقتی صحبت از برابری میشد صحبت این بود که باید برابری مطلق داشته باشیم در صورتی که من گفتم نه این‌جوری نیست شما می تونی مقدار زیادی حتی ده برابر خلافی داشته باشی، خودرو این آقا ده برابر خودرو ماشین من می ارزه ولی با این حال اون فشار روانی و تشویق به حرص رو تو من دامن نزنه خیلی بیشتر که میشه افراد شروع می‌کنند به دویدن و تو ذاتشون میره تو خوردشون میره بعد که به خوردشون رفت دردسر میشه. این برمی گرده به اون رمان جالبی که من توی مبحث حسادت بهش اشاره کردم “Leslie Hartley” نوشته بود تحت عنوان “Facial Justus” «1960» نوشته بودش 1960 گفتیم کی بود؟ یکی از بهترین دوره های بشر ازنظر نابرابری و دوره ای بود که افراد میگفتن مدینه فاضله نزدیکه افراد درآمدشون شبیه همه، همه طبقه متوسطن وقتی همه تو طبقه متوسط رشد کنند طبعاً حرص توشون کم میشه و آسیب روانی کم میشه منتهی اون زمان یه عده دیگه خیلی افراط کرده بودن توی این رمان ” Leslie Hartley” معتقد بود خوب ما جامعه مدینه فاضله ای رو تجسم کرده که در اون همه برابرند ازنظر امکانات ازنظر قدرت ازنظر کارایی ولی یه چیز مونده بعضی‌ها خوشگل تر از بعضیان دیگه اسمش و گذاشته ” Facial Justus” برابری یا عدالت چهره ای خوب اونایی که خوشتیپ ترن اونا چی اون از بقیه جلو میفتن دیگه اونا احساس بقیه احساس حرص می‌کنند منم هیکلم مثل اون باشِ قیافم مثل اون بشه و در اون جامعه به این نتیجه میرسه که دولت مردا برای اینکه برابری مطلق را فراهم کنند خیلی خوشگلا رو نفله می کردند یه جا گیرشون مینداختن یه بلایی می اوردن سرشون که افراد احساس بی عدالتی و نابرابری نکنند حالا من نمی‌دو نم این در انتقاد از اون سوسیالیسم افراطی بوده که تو مدینه های فاضله تجسم میشده یا می خواسته بگه که امکان پذیر نیست بشر تو جامعه ی خیلی برابر باشِ بالاخره یه عده خوشتیپ ترند یه عده باهوش ترند یه عده رنگ پوستشون بهتره و اون غبطه برانگیز میشه برای بقیه و همون غبطه برانگیز افراد و به این مکانیزم میندازد که من از زندگیم ناراضیم ” enough is not enough” و شروع کنم حریص شدن خوب خبر خوب بهتون گفتم. بشر قدرت کنترل بخش قابل توجهی از اون رو داره مکانیزم های دفاعی ما می تونه تا حد قابل توجهی از نابرابری و عدم عدالت رو هضم بکنه بدون این‌که منجر به آسیب روانی بشه ولی نه این حدی که امروز داریم میبینیم این نه این‌رو نمی تونه هضم کنه اون مکانیزم های رواقی، مکانیزم های ” Epictetus”، جهان رو سعی کن از منظر دیگه دیدن، دیدن توی یک گستره ی کوچیکی عمل می کنه ولی تو گستره ی دیگه نابرابری افراطی عمل نمی تونه بکنه دیگع آقا چیو من هی سعی کن قسمت مثبتش و ببینی من چیه مثبتش و ببینم همه‌ی بدبختیا مال منه همه خوشبختیا مال یه عده دیگس اون و دیگه نمی تونه ولی به نظر میاد اون ده به یک اینی که صورت اون فرد خیلی از من زیباتره هیکل خیلی بهتری داره قامت رعنا داره اون رو مکانیزم هایی که رواقیون میگند جهان را از درون ببینید. “Epictetus” میگه “Albert Ellis” میگه جهان رو تو تفسیر می‌کنی نه اون چه که بیرونه اون میتونه جبران کنه ولی همش رو نمی تونه پس می‌بینی من اینجا شعار نمیدم علم میگه که خوشبختی، شادکامی و حذف حرص لوازمی داره که باید فراهم بشه شما باید ناملایمات کودکی رو برطرف کنی برابری، عدالت بیاری چهل سال بعد مردمانی خواهی داشت که خیلی کمتر حرص می خورند حرص دارند حرص مال دنیا رو دارند حرص می خورم نه اشتباه گفتم حرص انجام میدن طمع‌کارند و او باعث رشد اخلاقیات تو جامعه خواهد شد دیگه چه چیزهایی است باز یه مورد دیگه دیدن رشد تو شرایط عدم قطعیت “Uncertainty” زلزله ی ناگهانی، مرگ ناگهانی، بیماری های ناگهانی وقایع غیرمترقبه میزنه و افراد رو لغو می کنه و اون ها رو به سمت حریص شدن ادامه میده خیلیا میگن خوب راست میگن دیگه باید حرص بخورم معلوم نیست، میگی برای چی داری بیش‌ازحد جمع می‌کنی میگی خوب برای اینکه مملکت حساب نداره یه دفعه دیدی مثلاً یه چیز شد پولمون ورشکست شد نمی‌دو نم چی شد جنگ شد چی شد؟ من لااقل باید پنج تا خونه اضافه تر داشته باشم برای اون لحظه ی مبادا اینم کاملاً دیدم رشد در شرایط ” Uncertainty” باعث افزایش حرص و اون حرص سرشتی و ذاتی در بزرگسالی میشه پس اگر ما به سمت جامعه ای بریم که بیمه ها رشد کنند بیماری ها به حداقل برسند فراموش نکنید یکی از کسایی که حرص بشری رو میتونه کاهش بده پزشکی انسان گرایی مدرنه نه پزشکی “Market business” پزشکی انسان گرایی، یه دوره ای ضریب مرگ و میر مادران هنگام زایمان قبل از “Zamal Wise” بیست درصد بوده یعنی از هر پنجا زایمان یکی سر زایمان می رفت خوب این خیلی نابرابریه ” Uncertainty” عدم قطعیتیه اگر شما این رو شما بتونی به مقدار قابل توجهی کاهش بدی مرگ ناگهانی، فلج اطفال، ناگهان سالم سالم بود افتاد مرد، اینارو کاهش بدی دیدن در بزرگسالی آرماتور طرف محکم بار میاد و کمتر حریص میشه اینا باز خردیست که امروزه روی اون داریم باز خبر خوب مثل همون خبری که در مورد عدالت گفتم یکی ممکنه بگه که خوب ببین ما مرگ و میر مادران رو کم کردیم، فلج اطفال رو ریشه کن کردیم ولی باز بالاخره بیماری هست افراد تو کودکی میمیرند طرف حالش خیلی خوبه درسته میگی آنژیو کرده پیش بینی پذیری و برده بالا قطعیت و برده بالا تصادفات جاده ای رو کم کنیم سقوط هواپیما رو کم کنیم همه‌ی این‌ها رو کم کنیم بازم هست صفر نمیشه که، خبر خیلی خوب این و من قبلاً بحث کردم مقالش رو هم اگر یادتون باشِ صحبت کردم و درواقع بحث بر سر این بود که “The Upside of Adversity” همونطور که گفتم ده به یک قابل هضمه دیدن صفر رسوندن قطعیت، عدم قطعیت هم چیز خوبی نیست من قبلاً این و بحث کردم گفتم که برای افراد که سالم و شادکام بار بیان نیازی نیست که تو زندگیشون هیچ ترومایی تجربه نکنند اتفاقاً برعکس دیدن چهار تا پنج تا تروما لازمه ولی وقتی به سمت ده تا پونزده تا بیست تا میره اون موقع وباره حرص شکل می گیره پس نیازی نیست شما جامعه ای درست کنید که توش بیماری صفر بشه تصادف صفر بشه ورشکستگی صفر بشه آتش سوزی منزل صفر بشه تو یه حد معقولی نگهش داری افراد به خوبی می تونن با اون انطباق پیدا بکنند نه تنها میتونن انطباق پیدا کند بلکه به نفعشونه ” The Upside of Adversity” قسمت خوب ناملایمات و دیدیم تو اون مقاله زندگی افراد رو بررسی کرد اونایی که حدود چهار تا پنج تا تو کل زندگیشون داشتند مثلاً از دادن عزیزان در سن کودکی، ورشکست شدن پدر، بیکاری چندتاشو هضم کرده بودن و نسبت به اون که هیچی ناملایمات نداشت یا اونی که بالای ده تا داشت از همه سالم تر بار اومده بود و کمتر دچار حالت‌های حرص و زیاده‌خواهی بود خوب پس خبر خوبیِ اون هایی که می‌خوان مدینه فاضله ی خوبی بسازند نسبت به اونایی که تو دهه پنجاه، دهه ی شصت میلادی می خواستن مدینه فاضله بسازند کارشون راحت تره اولاً نیاز نیست سوسیالیست مطلق برقرار کنی ده به یک داشته باشی کافیه نیاز نیست بیماری ها رو به صفر برسونی ناملایمات رو به صفر برسونی سرخوردگی ها رو به صفر برسونی بالاخره بخشیش حذف میشه و باعث رشد روان افراد میشه ولی خواهش میکنم تا چند دقیقه بعد بحث رو دنبال کنید. خوب تا اینجای کار مسئله ی سرشتی بود یه مقاله دیگه خدمتون معرفی کنم گفتن خوب سرشتیش و بذاریم کنار درسته بخشی سرشتیه و ما می تونیم جامعه ای رو تجسم کنیم که در اون حرص درافراد پایین باشِ بخشیش هم موقعیتیه و “Is Greed Contagious” آیا حرص مسریست؟ “For Experimental Studies Journal of Behavior and Decision Making 2019 Awake Cardella” و “Tamar Crookler” و “Jennifer Anderson” اینا در مقالات جالبی نشون دادن که حرص مسریه. آزمونشون هم چجور بوده؟ آزمونشون خیلی ساده بوده شما با یک نفر میشینی یک بازی انجام میدی “Common pool Resources” بازی “CPR” از این بازی ها من توی مبحث اعتماد اجتماعی زیاد معرفی کردم مثلا تو این بازی این‌جوری بوده شما با یه نفر میشینی و هرکدوم از شما یعنی عذر می خوام اون وسط دوازده تا دو دلاری میذارند شش تاش مال شماست شش تاش مال طرف مقابل پس دقت کنید شما شش تا دو دلاری داری چیپ ژتون دلاری داری اون طرف مقابل هم شش تا دو دلاری داره قانون بازی اینِ شما میتونی شش تای خودتو برداری دوازده دلار گیرت میاد ولی اگر شش تا تو بذاری وسط ری می کنه به قول معروف یک و نیم برابرش می کنم و یک ونیم برابر اون چه که وسط به شما و طرف مقابل میدم به‌عبارت‌دیگر اگر شما برنداری ژتون تو یک و نیم برابر می گیری اون طرف مقابل هم همین جوریه منتهی جمعتون دیگه. خوب حالت حریصانش اینِ من شش تای خودمو بردارم و اون طرف مقابل برنداره من توی یک و نیم برابر سود اون هم شریک باشم یعنی شش تای خودم و برداشتم دوازده دلار یک و نیم ضرب شده مال اون هم گرفتم بهترین حالتش این‌که هردو پولامون و برنداریم یک و نیم برابر بشه و افراد درواقع سود بیشتری ببرن. از این بازی ها زیاد هست مثلاً خیلی از این‌ها اساسش بر اینِ اگر شما با طرف مقابل همکاری کنی حرص نزنی، سود هر دوتون زیاد میشه ولی اگر شما یه طرفه بخوای حرص بزنی سود تو زیاد میشه دو طرفه حرص بزنی نسبت به اون حالت اول خیلی کمتر گیرتون میاد. چیز قشنگی که متوجه شده اینِ اگر یکی از اون ها شروع کنه حریصانه رفتار کردن اون طرف مقابل به سرعت رفتارش عوض میشه به‌عبارت‌دیگر شما در جامعه حرص زدن ببینی سریع حرص زدن پیدا می‌کنی. این همون دیدگاه هایی هست که موقعیت گران میگن حرص تو ذات مردم نیست وقتی شما می‌بینی بقیه دارن حرص می زنن منم حرص میزنم و یه چرخه ی متقابل ایجاد می کنه و درواقع اساس مقاله و این تفکر این است که حرص زدن مسریست و ” Greed Is Contagious ” خوب پس اونایی که می‌خوان مدینه فاضله بسازن احتمالا باید اینم یه جوری حلش کنند نذار بقیه حرص بزنن تا بقیه هم حریص نشن و تا اینجای کار درواقع شکل می گیره. خوب حالا داریم میرسیم به اون بحث شادکامی، فلسفیش. بخشی از حرص ذاتی است “Dispositional” «سرشت»، بخشی از حرص مسریست تو شکل گیریش عواملش و گفتیم: عدم قطعیت، نابرابری، ناملایمات و تجمل زیاد تو بزرگسالیش هم گفتیم مسری بودنه تو جامعه. حالا سؤال! آیا می توان این حرص را ریشه کن کرد؟ سؤال قشنگیِ. آیا بشر پیروز خواهد شد؟ آیا به کمک علم می تونه جامعه ای و طراحی کنه که مردم در آن حرص نداشته باشند؟ جوابی که می خوام بدم اینِ: یافته های سرشکن شده میگه آره یعنی چی؟ مثلاً اومدن تو بعضی ک… ببینید برای اینکه اون شرایط ایده آلی که خدمتتون گفتم ناملایمات کودکی نباشه، نابرابری نباشه، عدم قطعیت خیلی حداقل باشِ، نابرابری ده به یک کمتر باشِ عدم قطعیت و ناملایمات پنج تا تو زندگی باشِ بیشتر نباشه همه‌جا تو یکجا جمع نشده شما نمیتونی بگی تو فنلاند جمع شده، تو دانمارک جمع شده ولی مطالعات آماری این و میگه: میگه هرجا شما این و زیاد کردی حرصِ کم شده و شادکامیه بیشتر شده ولی هنوز نتوستیم همش و یه جا جمع کنیم. ازنظر تئوری و نظری میگه اگر همه‌ی این شاخص ها رو یه جا جمع می کردی جمع جبری این یافته ها به این منجر می شد که آره به بشری می رسیدی که حرص نداره ولی متأسفانه نتونستیم جای این و هنوز پیاده کنیم ولی برای همین یه عده خوش بینن. یه عده دیگه میگن نه خیر شما همه‌ی این‌ها رو جمع می‌کنی نهایتاً این عناصر خوب درسته هر کدوم سی درصد حرص و کم می کنه سی درصد ولی جمع جبری انا به صفر نمی رسه اون سی درصدی که این کم می کنه اگر یکی دیگه اومد دیگه سی درصد اون کم نمی کنه اون خنثی میشه بشر همیشه حریص خواهد بود و همیشه این حرص و خواهد داشت. نظر شخصی من، من بیشتر با اون ور موافقم درسته ما هیچ مدینه فاضله ای نداریم دچار این توهم نشین که مثلاً اسکاندیناوی ها به اونجا رسیدن، نه نابرابری هست، ناملایمات هست ولی لااقل روند این و نشون میده هرجا اومدین شاخص‌هایی که گفتم کنترل کردی حرص افراد کم شد و میشه فرض کرد که اگر همه‌ی اینا رو بتونی یه جا یه کاسه بکنی به اون مطلوب خودت خواهی رسید. حالا اگر حرص کم بشه چه اتفاقی میفته؟ شما به یک مقوله‌ی هستی شناسی میرسی ببین یه چیز جالبم دیدن اینم باز تجربی دیدن ها که وقتی افراد حرص ندارن سؤالات اگزیستانسیال کمتر براشون پیدا میشه سؤال اگزیستانسیال چیه؟ من برای چی به دنیا اومدم؟ اگر آخرش مردنه پس چه خوشبختیه؟ به قول “Cicerone” خطیب و سخنور مشهور روم باستان، سیاست مدار روم باستان اگر انسان موجود میرنده است پس انسان موجود بهروزی نیست اگر قراره آخرش بمیریم نمی تونی خوشبخت بشیم چون بالاخره با حسرت میمیری و ناکام از دنیا میری. “Balzak” تو اون کتاب “Eugenie Grandet” آخرش خیلی دردناکه مادره به دخترش میگه “Eugenie” دخترم، تو هم خواهی فهمید که خوشبختی نیست مگر در آسمان بشر نمی تونه خوشبخت بشه. شما هام میگی والا من هرچی اطراف خودم و نگاه می کنم این و می بینم آقا چیه؟ همه ناکامن همه احساس نارضایتی دارند ولی سؤال من اینِ اگر ما، چون گفتم داستان مثل همون شیر آب گرمست شما الان نمی تونی قضاوت کنی شما با بغل دستیت داری قضاوت می‌کنی میگی این حس می کنه به‌اندازه کافی از دنیا لذت نبردم عمر جاودان می خوام اگر قراره آدم بمیره که دیگه چه خوشبختی هست اصلاً زندگی پوچه اون سوالای اگزیستانسیاله. ولی سؤال من اینِ اگر اون فرد در یک جامعه ای رشد می کرد ناملایمات حداقل، نابرابری زیر یک به ده، “Adversity” اون بد بودن ها حدود پنج تا و در عین حال عدم قطعیت کاهش یافته نه فقر خیلی زیاد نه لاکچری خیلی زیاد آیا اون فرد این حس و می داشت؟ که نه اتفاقا خوشبختی در همین دنیا هست و من چشم به راه چیز دیگری نیستم راضیم آیا این اتفاق میفته؟ آیا این پدیده رو شما می تونستی ببینی و برخلاف گفته های ” Eugenie Grandet” ، ” Cicerone” و خیلی افراد دیگه از متفکران بشری، اتفاقا نه حس خواهی کرد و این سؤالات اگزیستانسیال هم برات پیش نمیومد تجربیا این و میگن ببین شما در اون مقوله‌ی اگزیستانسیال و داری که این سؤال و باید فلاسفه جواب بدن من اولش عذرخواهی کردم از فلاسفه ولی الان فلاسفه ی تجربی، روانشناسان تجربی، روانشناسان بالینی و پزشکان دارن میگن اگر شما این‌هایی که من خدمتتون گفتم رعایت بکنید سؤال اگزیستانسیال پیش نمیاد یعنی طرف این سؤال و نمی کنه که خوب آخر زندگی چی؟ آخرش که قراره بمیرم پس پوچه. اگر انسان موجود میرنده است پس انسان موجود بهروزی نیست این پیش تر خواهد آمد شواهد نشون میده این گونه است مثلاً دیدن این سؤال اگزیستانسیال که من فکر می کنم هدف از زندگی چیه و اصلاً چرا به دنیا اومدیم و احساس پوچی می کنم تو سی سال اخیر ر جوامع مرفه نصف شده یعنی تعداد اونایی که این سؤال و … نوجوانایی که این سؤال و می‌کنند حالا شما ممکنه منفی نگاش کنی اَه ببین انقدر درگیر خوشگذرانی و عیاشی و نمی‌دو نم اینترنت و اینان که این سؤال و فکر نمی‌کنند ولی می تونیم مثبت فکر کنیم این سوالای اگزیستانسیال زمانی پیدا میشن که شما حسرت داری شما حرص اقناع نشده داری و شما تجسم کن مثالی که من میزنم این مثال ازنظر روانی خیلی مهمه دوستان به‌عنوان یک روانپزشک این سؤال برا من مطرحه آیا انسان‌ها می تونن به مرحله‌ای برسن اصلاً “Erikson” معتقد میشه که اگر این مراحل رو خوب طی بکنی به وقتش ثبات داشته باشی، به وقتش لذت برده باشی، به وقتش رُمانس داشته باشی، به وقتش خوشگذرانی کرده باشی، به وقتش اِدونیزمت رو اقناع کرده باشی، به وقتش تلاش کرده باشی رشد کرده باشی پله ها طی بشه و بعدش که به آخر مسیر برسی بگی حسرت چیزی رو ندارم و حرصم نمی خورم و زندگی بسه مثل اینکه شما فکر کن مهمونی رفتی و توی این مهمونی یه غذا خیلی عالی بود دسر خیلی عالی بود صاحب خونه موزیک خیلی خوبی اجرا کرد خیلی خوش گذشت خیلی باهم حرف زدیم ولی دیگه الان ساعت دوازدهه بریم دیگه خسته شدم می خوام جلسه رو ترک کنم یا اینکه نه شما می خوای بشنینی و هی ادامه بدی لااقل بخش زیادی از متفکرین روان میگن خیلیا خواهند گفت که خانم دیروقته پاشو بریم بسه دیگه خیلی خوش گذشت تشکر می کنم از شما ممنونم بعد میذاری میری. ولی یه عده دیگه میگن نه خیر بشر همیشه چشم به راه خواهد بود ممکنه شما قضاوت کنی بگی نه من هرچی اطرافم دیدم هیچ کی راضی نیست خوب آره درسته خوب طفلکی نگاه کنی همه‌ی این شاخص هاش هیچ کدوم نبود تو کودکی ناملایمات بوده بعد به جنگ برخورده بعد نمی دونم به تعطیلی دانشگاه خورده به تحریما خورده به تورم خورده موقعی که می خواسته ماشین بخره اونجا حسرت خورده می خواسته ازدواج کنه حسرت خورده می خواسته نمی‌دو نم ارتباط جنسی داشته باشِ حسرت خورده همه‌ی اینا بوده اینا تجمع پیداکرده حرص و طمعی براش باقی مونده و به همین دلیل هم ناراضیه هم دچار بحران شده و سوالای اگزیستانسیال براش پیدا شده ولی آیا می توان افرادی را تربیت کرد اینگونه که این سوالام براش پیدا نشه “Eric Erikson” میگه میشه خیلی از روانکاو ها میگفتن میشه منتهی جواب اون ها بیشتر این بود که روانت رو تغییر بده، رواقی نگاه کن ” Epictetus” نگاه کن ” Albert Ellis” نگاه کن ولی من میخوام بگم نه این علمش وجود داره. میگه این شاخص ها رو فراهم کن خود به خود این یه جوری ساخته میشه که وقتی به اون سن می رسه قضیه اغناء شدست و حل میشه حالا می فهمید این کتاب‌هایی که من دارم معرفی می کنم همش یه جور به هم وصله تصادفی نیست همون کتاب «سکولاریزیشِن» در مقابل “71:30The train of face???” خوب اگر این جوری باشِ این پاندول بالاخره یه جا می تونه درست بشه یعنی اساس این سه تا کتاب که خدمتتون معرفی کردم یه چیز جالبِ! میگه کم یا زیاد شدن باور های معنوی و مذهبی در جامعه برخلاف تصور شما به کارهای گالیله و کوپرنیک برنمی گرده افراد این تصور و داشتن که آره گالیله اومد گفت مثلاً کتاب مقدس اشتباه کرده مردم سکولار شدند اصلاً این گونه نیست به نظر میاد این پاندول اون حرصِ که کنترل میشه یا نمیشه؟ وقتی که کنترل نمی شده افراد به این نتیجه می رسند که باید به سمت یه چیز دیگه حرکت کنند و وقتی که کنترل می شده افراد حس می کردند که از جهان خودمون راضی هست و درواقع می تونیم دنیوی نگاه کنیم پس پاسخ معمای این‌که جهان به کدام سو خواهد رفت؟ «سکولاریزیشن یا “? ??72:29″» تسلط ایمان به همین سؤال “Greed” حرص برمیگرده. آیا بشر را می توان جوری تربیت که لحظه مرگش بگه آره راضیم. چیز بیشتری نمی خوام درست زندگی کردم و حسرت به دل نیستم و حرص چیزی رو ندارم اگر آن گونه بشه درست کرد آره انسان می تونه بر این جهان معنویت خودش و تأمین بکنه و خوشبختی خودش رو هم تأمین کنه و اون سؤال اگزیستانسیال مطرح میشه ولی یه عده خواهند گفت نه نمی تونی هرچقدر هم این کار بکنی باز تهش یه عده می مونن یه عده‌ای سؤال و خواهند داشت نه بسه به‌اندازه کافی ندیدم هنوز خیلی کارها هست که باید انجام میدادم خیلی کارها هست که دلم میخواد انجام بدم برای همین نمی خوام بمیرم چهارچنگولی باید به دنیا بچسبم تا آخرین لحظه باید حرص ادادمه داشته باشِ این به نظر من یک سؤال مهمه. میگم بخشی از مطالعات تجربی میگه شدنیست ولی هنوز به‌صورت قاطع … مثل این فیزیکدان ها بود که می‌گفتن آره میشه ازنظر تئوری مثلاً میشه روی کره زمین درواقع هلیوم، هیدروژن ها رو به هم وصل کرد و یک خورشید درست کرد انرژی تأمین شه ولی هنوز نتونستیم این کار و بکنیم یه عده هم میگن آره ازنظر روان میشه این کار و کرد ولی هنوز نتونستیم اون رو فراهم بکنیم باز میگم اصلاً خواهش می کنم چون خیلی از شما ها این سؤال های اگزیستانسیال و مطرح می‌کنید و میگید این سؤال چگونه جواب داده میشه جواب و که من براش دارم اینِ اصلاً سؤال نباید مطرح شه اگر شما درست اون مراحل و طی می کردید این سؤال مطرح نمی شد وقتی شما از یه فیلمی داری لذت میبری، خیلی خوشت میاد بیشتر این سؤال رو ما اثر نمی کنه خوب آخرش چی؟ برای چی رفتم سینما؟ این فیلم که بالاخره تموم میشه بالاخره من باید ازینجا برم بیرون پس من این فیلم و نمی خوام من اصلاً حالم بده اصلاً نمی خوام ادامه بدم جواب این‌که نه اگر درست همه‌ی مراحل طی شده باشِ سالن سینما خوب باشِ فیلمش خوب باشِ شما راحت باشی لباست راحت باشِ نشسته باشی هیچ‌وقت نباید این سؤال قاعدتاً پیدا بشه پس به نوعی باز جسارتاً میگم شاید اون جهان به نوعی انتهای فلسفه ی اگزیستانسیال هم مطرح کنه بشر اصلاً سؤال نکنه که هدف از بودنم چیه؟ دارم زندگی می کنم و آخرش هم احساس خواهم کرد که همه‌ی مراحل و طی کردم خوب بسه اینجا هنوز یدونه از کلید های اصلی حل نمیشه باز میگم کتاب‌هایی که من معرفی کردم تصادفی نیست “When it is darkest” این آخرین کتابه که معرفی می کنم «خودکشی» یه عده‌ای سؤال و مطرح خواهند کرد که خوب اون شاخص‌هایی که الان گفتی «رفاه اجتماعی، برابری، عدم قطعیت، کاهش عدم قطعیت در زندگی، ناملایمات کودکی» اینا رو اصلاح کنی باز روند و که نگاه کنی پس چرا خودکشی توی اون جاهایی که این روند داره بهتر میشه کمتر شده؟ این همیشه یه سواله شما تا این و میگی مثلاً میگی که اگر برای بشر بیمه تأمین کنیم، برای بشر شغل تأمین کنیم، برای بشر ثبات فراهم کنیم، برابری تأمین کنیم احساس خوشبختی خواهد داشت اون میگه نخیر پس نگاه کن اون کشورهایی که اینا رو دارند چرا خودکشی توشون بیشتره؟ اون بحثیه که من می خوام دنبال کنم و اون یکی از سؤالات جدی منم بود که اَ درسته راست میگن هرچی اون شاخص ها رو میبری بالا به نظر میاد آمار این و میگه که خودکشی افزایش پیدا می کنه خوب این چه چیزیه اگر شما داری این و میگی پس بشر باید به سمت سعادت بره دیگه چرا داره اونوری میره؟ جوابش رو من خدمتتون خواهم گفت ولی الان خلاصه خواهم گفت، علم جدید داره راجع به خودکشی هم چیزای جالی میفهمه عه! خودکشی اونجوری که ما فکر می کردیم نیست که بشر احساس پوچی می کنه، به یک تردید اگزیستانسیال میرسه، در مقابل این سؤال که برای چی به وجود آمدم؟ هدف از زندگی چیه؟ آخرش مرگه پس پوچیه من خودم و بکشم اکثریت خودکشیامون اینجوریه. برای همین شاید اینگونه بگم خودکشی در جامعه شاخص خوبی نه اینکه اصلاً ربط نداره شاخص خوبی برای این مطالبی که گفتم نیست به نظر میاد که خودکشی تصادفی تر، موضعی تر و لحظه‌ای تره و اگر شما می خوای یه جامعه سعادتمند درست کنی نیازم نیست که خوشگلا رو حذف بکنی ” Facial Justus” داشته باشی یا 100% برابری داشته باشی یا شاخص‌های ناملایمات. ولی به‌اندازه کافی این‌رو کاهش بدی هنوز یه بخشی از خودکشی می مونه و اون به نظر میاد که خیلی به این شاخص ربط نداره. خوب این‌یک بحثی بود در مورد حرص من بحث رو با مقوله‌ی «حسادت و حسرت» دنبال خواهم کرد و اگر شما حس می‌کنی که من الان دارم نگاه می کنم به سن من رسیدید یه احساس اگزیستانسیالی دارید که هدف از زندگی چی بود؟ آقا پس این سؤال ها رو کی جواب میده؟ یه دلیلش این‌که خوب، خوب تا اینجا ساخته نشده دیگه وقتی داشتن ساختمون و می ساختن با ایراد ساختنش در نتیجه الان این سوالا مطرح شده آیا راهی داره این سؤالات و من اصلاحش کنم خوب حالا من ناملایماتی کشیدم، کودکی نابرابر داشتم، سختی کشیدم یا خیلی برعکس، تو ناز و نعمت بودم، میزان ناملایماتم پنج نبود 0 بود یا 20 بود حالا من چیکار کنم؟ خوب اون یه بخشی هست که ما الان می‌بینیم تو روانشناسی خیلی توجه شده این‌که نگاهت رو به جهان عوض کنی و بیشتر برمیگرده به باز تعبیر جهان ولی میخوام بگم اون بازتعبیر ظرفیتش محدوده اگر خیلی بخوای استفادش کنی میغلطی در روانشناسی غیر علمی. میگه سعی کن جهان و خیلی زیبا ببینی سعی کن … نه باید اون مایه خمیر مایه اش را داشته باشی اون خمیرمایه اون هاییه که خدمتتون الان گفتم و متأسفانه ما الان شروع کنیم سی، چهل سال دیگه اتفاق خواهد افتاد یعنی افراد باید تو این ساخته شن بیان بالا وقتی ساخته شدن دیگه به سن من که رسیدن این سؤالات براشون شکل نخواهد گرفت این باور منه. جریانی از علم هم این و میگه ولی همیشه باید ذهنمون باز باشِ هشیار نگاه کنیم ممکنه باز این‌جوری نشه یعنی شما ببینی همه‌ی اون شاخص‌های مدینه فاضله رو فراهم کردیم باز افراد رسیدن به پنجاه سالگی، هدف از زندگی چیه؟ من حس می‌کنم به‌اندازه کافی خوش نگذروندم و حس می‌کنم که آینده مرگ نزدیکِ و اصلاً به یک پوچی رسیدم، افکار ناامیدی پیدا کردم و … بحث قشنگیِ بذاری بحث و من با حسادت و حسرت تکمیل کنم در هفته‌های آینده و به اون مسئله خودکشی هم باهم می‌رسیم چون جالبِ که افراد فکر می‌کنند که خودکشی یک شاخصی از به پوچی رسیدن بشریت هست. این نیست یک‌چیز خیلی موضعی تره لااقل علم جدید داره. ممنون از توجه شما تا جلسه‌ی بعد خداحافظ.
Document