عرض سلام دارم خدمت همه علاقمندان ، دوستان عزیز ، چهارشنبه ساعت 9:3 دقیقه هست با سه دقیقه تاخیر .. 23 شهریور 1401 در خدمتتون هستیم با یه جلسه دیگه بررسی کتاب که امیدوارم براتون قابل استفاده باشه. Moshe Hoffma و erez yoeli محققان جوانی هستند در زمینه ام ای تی هستند درزمینه اقتصاد و اقتصاد رفتاری مسئله نو دوستی و بخشندگی پژوهش کردند. توی هاروارد سخنرانیهای داشتن حتی تدریس داشتند و الان هم درچند institute علمی در کنار ام ای تی فعالیت میکنند Moshe Hoffman درمورد زندگی خودش خیلی جالب میگه و اسم به نظر میاد از یک خانواده ارتودوکس اومده که اینگونه است که از یک خانواده به شدت متعصب یهودی اومده بود که در واقع ساکن آمریکا بودند و جالبه میگه بعد از اینکه ۱۵سالم شد اومدم ریچارد دالکینگز خوندم که در من تحول ایجاد شد به زمینه خانوادگی پشت کردم و افتادم توی مطالعه در زمینه رفتار و تئوری تکامل واون یکیم در اصل متولد اسرائیل هست و خانواده ما هم همیشه منتقد بودن وبه خیلی از چیزهایی که در اسرائیل و اعتقادی نداشتند به همین دلیل او از اسرائیل خارج شد وبه حوزه تکامل و مطالعه در زمینه داروینیسم و همچنین روانشناسی تکاملی علاقمند شد وقتی مصابحه هاشون میبینی چند تا چیز به ذهنمون میاد اینکه خیلی منجسم مطلب رو نمیگن و در کتابشون منعکس هست به همین دلیل دوستانی که در کار ترجمه هستند با یه ذره خودشون هم به برآورد بکنند که آیا مخاطب با کتاب سریع جذب میشه یانه برای جذب شدن باید مطلب را عمقی نگاه کنی و سعی کنی روش فکر کنی که حرف حساب این آدم چیه اگر این اتفاق نیوفته وبخوای خیلی سطحی روش نگاه کنی میگی که نفهمیدم چی گفته آخرش واون لحظه ای که بفهمیم و تقی میکنه برای من که اینجوری بوده چه چیز جالبی توی ذهنش هست عجب نکته جالبی بهش اشاره کرده حس کردم این طفلکی ها چقدر اعتقاد به نفس شونم پایین بوده ینی هرجا تو سخنرانیها بود یه جوری با معذرت خواهی که بله بزرگانی مثل Esteven pinker اینا گفتن غولی مثل ریچتلد دالکینگز اینا گفته اگه اجازه میدین منم یه تفاوتی داشته باشم خیلی اون فرو افتادگی دارن اون تواضع دارن که آدم خوشش میاد از اون آدم های نیس که با قاطعیت یه حرفا بزنه به خصوص توی جوامع علمی که مقدار سخنرانی کردن با قاطعیت دان بودن جذب مخاطب کنه وقتی شما مصاحبه شا می بینی حس میکنی اعتماد به نفس پایین دارن یه جایی تویی کتابشون هم به این قضیه اشاره کرده بود که گفته بود یه بازی های کامپیوتری ساخته بودند که برای بچه ها که آواتار های مختلفی داشت یکی از آواتار ها خیلی خشن و پر قدرت و با اعتماد به نفس بود و آواتار دیگه بیشتر ترسو و ضعیف بودو زیرش نوشته بود فکر کنم اون آواتار از روی ما دوتا نویسنده ساخته بودن و خودش معترفه و چهره شونم ببینی از اون آدم های اعتماد به نفس بالای نیستن و خوبیش همینه و این باعث میشه تفکر افراد عمیق باشه من در اون مباحث خودشناسی هم گفتم این یه مقدار شاید فروختن اعتماد به نفس بالا فروختن همچنین با قاطعیت حرف زدن در آمریکا به خصوص خیلی مد هست ولی آدم به این آدما به شک نگاه میکنه خب اینقدر میدونه و جواب سوالات را داره و این میگه بیشتر چیزا نمیدونم و شایدم این باشه شایدم این نباشه از این سبکشون خوشم آمد برای همین با این دید به این دو نویسنده و کتابشون نگاه کنید و یه کتاب دیگه بهتون معرفی کردم کتاب روانشناسی تکاملی از David boss چرا این کتاب معرفی کردم این کتاب تقریبا کتاب استاندار و جا افتاده جامع آشنایی با روانشناسی تکاملی است. من این یکی با جرعت میگم یه ذره از رویکرد mooshe Hoffman عدور میکنه. الان تقریبا فلاسفه اندیشمندان خرد ورزان نیستند با مسئله روانشناسی تکاملی درگیر نشوند یه جوری شما نمیتونی ازش فرار کنی مثل اون بحث های فلسفه کلاسیک در یک قرن گذشته است ینی شما بخواهید یک فیلسوف یک اندیشمند یک متفکر تراز نوین باشی باید موضع خودتا راجب روانشناسی تکاملی روشن کنید ینی میشه گفت از حد تواترگذشته شما توی کتاب زیست شناسی معمولی وکتاب فیزیک کتاب جامعه شناسی و کتاب سیاست میبینی بهش اشاره کردن وسوال سر این که چقدر این علم ریشه هاش استواره چقدر بر یافته های مستند سواره چه مقدارش تفکر آرزومندانه است یا میشه گفت تفکر الهام گرفته سیاسی است من احتمال اینکه بخش هاش خیلی از یک جامعه خاص آمریکایی یا غربی الهام گرفته باشه ودر جهت تایید برخی باورها وسیاست باشه من یه مقدار شک دارم و فکر میکنم این گونه باشه پس حواستون باش اون کتاب با دید انتقادی نگاه کنیم ولی در عین حال نمیتونی ازش فرارکنی اگر میخوای به باشگاه در واقع اندیشمندان تراز نوین بپیوندی باید راجبش نظر داشته باشی چون ما الان اگه بخوایم روان پزشک یا روانشناس بشی حتی سوال میکنن ما رشته مون نیس ولی آره باید بدونیدچون سیاست اقتصاد است چون ببین حرف روانشناسی تکاملی اینه Hoffman یه مقدار زیادی با گردن گج و عذر خواهی میگه شاید این قسمت روانشناسی تکاملی بد فهمید باشم شایداین قسمت اشتباه ارائه شده باشه من یک رویکرد دیگه و یک نگرش دیگه میخوام ارائه بدم اون مدل کلاسیک روانشناسی تکاملی چیزی که درش هست اصطلاحا بهش خواهی میگه شاید این قسمت روانشناسی تکاملی بد فهمید باشم شایداین قسمت اشتباه ارائه شده باشه من یک رویکرد دیگه و یک نگرش دیگه میخوام ارائه بدم اون مدل کلاسیک روانشناسی تکاملی چیزی که درش هست اصطلاحا بهش میگن روایت ساوانا the Savannah respected ساوانا چیه اون دشت های آفریقا مراتع آفریقا مخلوطی از صحرا و بوته زار ایناست و اشاره شده که اون Homo sapiens اونجا تکامل پیدا کرده ینی از اون Australian petechia اون اول نخستین روی دوپا ایستادن و شروع کرد قدشون بزرگ شد و حجم مغزشون از ۴۰۰ سی سی افزایش پیدا کرد به حجم فعلی مغز ما رسید اونجا بیشترتکامل پیدا کردن ویک گستره یا حدود ۲ تا ۴ میلیون سال در بر میگیره اون هااشاره میکنند که بسیاری چیز های که در روان ما هست شامل گرایشات ما ذائقه ما رفتارمامحصول تکامل یافته های در اون دشت های آفریقاست و این چیز ها به صورت انتخاب در واقع طبیعی صورت گرفته و رفتارهای که بهتر بودن باقی ماندن و به نسل های بعد منتقل شدند پس لازمش اینه وقتی شما به دنیا میای با تابلو سفید به دنیا نیای با یک سری سو گیری به دنیا بیاید سوالات اینجاست شاید بتونیم سوال اصلی دوتا بکنیم در روانشناسی تکاملی یک آیا واقعا اون رفتارهای اون hominoid ها انسان نماها وموجودات ما قبل Homo sapiens و بعده Homo sapiens و درواقع به نوعی وارد Genetikk genome شد رفتار ما متاثر از چیزای هست که اونجا برامون فایده داشته یانه چون ممکن منتقل نشده وممکن مکانیزم های دیگه ای منتقل شده باشه توصیف های جایگزینی وجود داره میگه نه نیازی نیست با ژنتیک منتقل شده باشه میتونه با آموزش منتقل ینی یاد گرفتن که یک پدیده را ادامه بدن نسل های بعد تکرار کرد لزوما معنیش این نیست که در ژنتیک شماست میتواند از مادر به پدر و بچه منتقل شده باشه یا میتونه از محیط منتقل شده باشه پس به همان داستان برمیگیردیم که چرا اینها محیطی است چقدرش یادگیری هست چقدرش وراثتی و ذاتی است پس اصل اول این هست و سوال دوم این است که اگه به فرض ما با تابلو سفید به دنیا نیومده باشیم چه صفاتی را آوردم کدوم ها هستند که در ژنتیک ما وجود داره کتاب David boss یک کاتالوگ دفترچه راهنمای جامع از این صفات پیشنهادی است و شما میتونید راجب تک تک این ها فکر کنید ولی جالب بدونید تک تک اینها طبعات عجب وغریبی در زندگی فردی و اجتماعی وسیاسی ما داره مثلا یه بخش خیلی بزرگی که در کتاب های روانشناسی تکاملی وجود داره ذائقه و رفتارهای جنسی انسان است وشاید همین ان را خیلی جذاب کرده و پرفروش کرده چون میدونی معمولا به قول معروف sex selves در واقع بحث درباره مسائل جنسی فروش میکنه و وقتی شما این را مطرح میکنیدمثلا اینکه چرا مردها از زنانی خاصی خوششون میاد یا اینکه خانم ها از چه نوع مرد های خوششون میاد؟ آیا مثلا انسان تک گامی بوده monogamous بود یا انسان مثلاpolygamous بودتمایل به چند همسری داشته همه ی این بحث ها اونجا مطرح میشه و براش توصیفاتی میکنند که جنبه روانشناسی تکاملی داره یه بخشی زیادیش اتفاقا به رفتار های جنسی بر میکرده به همین دلیل که روانشناسی تکاملی شاید یکی از زیر ساخت های نظام جنسی متعارف جهان در حال حاضر هست به همین دلیل سو گیری های سیاسی داره مثلا خیلی از feminist هابهش اعتراض میکنند میگن این ساخته و پرداخته تفکر جامع مرد سالار است که معتقد که آره آقایون مثلا دنبال روابط کوتاه مدت هستند لذت طلبی جنسی بالاتری دارند واصولا خیلی علاقمند به رابطه ی پایدار نیستند و این توصیفی است که لاعقل در دنیا حاکم هست و میگن ریشه ی تکاملی داره میلیون ها سال تکامل اینا به همراه داره یا مثل دیگه ای که خیلی توش پررنگ هست اتفاقا همین David boss از مبتکران اون هست میگه از مبتکران اون هست همین مسئله در واقع تعصب و غیرتی شدن آقایون چون یه پدیده خیلی ساده میگن میگن وقتی بچه به دنیا میاد به صورت اوتوماتیک مادرمیدونه که مادرش هست چون از شکم او خارج شد ولی پدر نمیدونه مطمئنا بچه خودشه ممکن کار کسی دیگه باشه پس همواره مرد ها یک شکاکیت جنسی به خانم ها خواهند داشت برای این که در واقع اوتوماتیک نمیدونند و همیشه باید ته ذهنشون این باشه که نکنه این بچه ی من نباشه و نکنه اینکه من دارم تمام عمرم را برای یکی میزارم که ژن یکی دیگه را دارم بزرگ میکنم کسی که در واقع اومده بارداری را انجام داد و الان متواری که من دارم زحمت بزرگ کردن بچه اون را میکشم پس این داستان غیرتی شدن وتعصب داشتن اینکه داشتی باکی صحبت میکردی؟ کجا بودی؟ اون چرا آورد بهت نگاه کرد؟ در مرد ها خیلی شایع است که میگن این ریشه ی درهمون ساوانا داره یا مثلا قسمت دیگه که میگن این دوست داشتن های ذائقه های جنسی که چرا مثلا مردها باید چهار شانه باشن ومردها باید عضلانی باشن و خانم ها لگن بزرگ داشته باشن و سینه های برجسته داشته باشن برای اینکه آن ها احتمالاباروری بالاتری دارند که این ها تویی ذائقه افراد رفت ببین به قدری روانشناسی تکاملی پررنگ شده که شما حتی میبینی توی CNN اومده توی حتی talk show غیر علمی حتی پایین تر خیلی پررنگ است و من به جرعت میتونم بگم که باید شما مطالعه کنید وباید موضع خودت را روشن کنی و یادتون باشه بحث های که ما چهارشنبه ها میکنینم همیشه بر اینه که پاسخ های ساده وجود نداره ما به دنبال پیچیده سازی و به عمق رفتن هستیم.لایو هامونو تو ۵ دقیقه جمع نمیکنبم سعی میکنیم ١ ساعت و نیم صحبت کنیم. حالا یکی از دیدگاه هایی که در کنار روانشناسی تکاملی مطرح میشه, همین دیدگاه های کتاب Moshe Hoffman,erez yeoli هست . میگه بیا یه جور دیگه به مسئله نگاه کنیم مثال هایی میزنه خیلی قشنگه من در نظر خودم عمق میبخشه به مبحث روانشناسی تکاملی. برای همین این کتاب و گذاشتم تا شما ببینید توصیه هایی که می کنه پیچیده تر ولی شاید اون به زبان ساده تر باشه. بزارید یه مثال خیلی ساده بزنم و خودمونی بزنم در روانشناسی تکاملی که در کنارش دو خواهر دوقلوی دیگر هم داره که یکیش روانشناسی و روانپزشکی بیولوژیکه و یکی دیگه ژنتیک رفتاریه . یعنی اینا به هم وصل هستند و یه جور عجیبی در کنار هم هستند. فرص بر اینکه در صفات در بیولوژیک ما در زیست شناسی ما وجود داره و بعد به نسل های بعد منتقل میشه و این صفات ارزش دارن. مثلا شما در نظر بگیرید میگن صفات مهربانی ، نودوستی، کمک به خویشاوندان، ارزش تکاملی داره برا همین به زیست شناسی ما مربوطه وما نسبت به درد ورنج همنوعامون حساسیم. یا حتی اگه یادتون باشه میگم نمیتونیم ازش فرار کنیم ، داشتیم راجع به ریشه درواقع باور های راز الود ، مذاهب و ادیان صحبت میکردیم.کتاب robin Dunbar رو خدمتتون معرفی کردم که در واقع تکامل مذهب روبحثکرده بود که اونم گفته بود که احساسات راز الود ارزش تکاملی و بقا داشته ، برای همین به نسل های بعد منتقل شده چون کمک میکردیم این ها با هم اتصالات عمیق برقرار کنند وما بتونیم از دسته های ۵۰ تا ۱۵۰ نفری بزرگ تر بشیم و دسته های ملیون نفرس تشکیل بدیم ، پس ببینین همه جا به این علم اشاره میشه. چون خیلیی کاربرد داره. مثلا پرخاشگری ، صداقت ، نودوستی ، اروم بودن این ها همه چیز هاییه که منتقل میشه دیگه. چون تو ژنتیک رفتاری به این شاره میشه.کدوماش خوبن ؟ کدوماشون ارزش دارن؟ ایا مثلا نو دوستی خوبه ؟ یا پرخاشگری؟ جوابی که روانشناسی تکاملی روایت David bossو toby, and cosmedes این ها هم جزو کسایی بودن که کتابشون خیلی پر فروش بوده و اشاره میکنند که بنظر میاد ما هم جمعیت های قاطع داریم مثلاً مردانی که از همسر خودشون حفاظت می کنند و بچه شون حفاظت می کند این یک مزیت تکاملی است. و به همین دلیل بچه دوستی همسر دوستی و اتصالات عشقی و اینها به صورت صفات خوب منتقل میشه اما بزارید یه روایت دیگه هم نگاه کنیم این روایت ساخته خودمه ولی ساده است. بعضیاتون فکر کنم بچه بودی البته سریال تون هنوزم که بزرگ شد این بازی رو میکنیم و بازی سنگ کاغذ قیچی رو میکنید. و حالا قیچی و اوردی یا کاغذ و یا سنگ و اون وسط یک نفر ممکن بود سوال کنه که قیچی بیارم بهتره یا سنگ بیارم یا کاغذ؟ و اونی که همش میبره بیشتر سنگ میاره یا قیچی یا کاغذ؟ این سوال خیلی بیخوده چون بستگی دارد طرف مقابل چی بیاره بستگی داره به ژن طرف که ممکن سنگ بیشتر بیاره یا قیچی بیشتره یا کاغذ. اثر هم چنین چیزی ممکن نیست و اینکه بیشتر می بره اصلاً نمی تونیم بگیم که سنگ بیشتر میاره قیچی بیشتر میاره یا کاغذ. مهم اینکه در رابطه با یکی دیگه کدومشا میاره پس اینی که ما تصور کنیم ژنی خواهیم داشت که کمکمون میکنه قیچی بیاریم بیشتر و بازیا ببریم اصلا بطلانه. گفتم یه مثال ساده من درآورد ولی حالا شما بیا همینا راجب مسائل ژنتیکی دیگه ی رفتار نگاه کن آیا اضطراب خوبه یا نه آیا پرخاشگری خوبه یا نه آیا نوع دوستی خوبه یانه و اون های که مثلا پرخاشگر هستند موفق ترن میشند یا نه یا اونایی که نوع دوست هستند موفق تر میشند آیا یه شباهتی بین این سوال و سنگ قیچی کاغذ میبینید که خب مثل اینکه اونی که سنگ بیشتر میاره موفق میشه یا اونی که قیچی بیشتر میاره خب بستگی داره شاید به صورت خلاصه بخوام بگم هیدیم گینزموشه هوفمان اینا میگه یعنی خیلی از صفاتی که ما میاریم بستگی داره دیگری چی میاره و در واقع به همین دلیل ما نمیتونیم بگم صفات خوب یا صفات بد من چند بارقبلا صحبت های در خدمتتون ارائه کرد که شما فکر نکن که من این صفت کم توجه چیز بدیه یا نمیدونم اضطرابم چیز بدیه غمگینم هم چیز بدیه نه هر کدوم از اینا مثل کارت های بازی یه جایی میتونه کارت برنده باشه پس یکی از ایراد ها که شاید ما به روانشناسی تکاملی پیدا کنیم به صورت قاطع میگه یه سری از ویژگی ها ارزش تکاملی بهتر دارند و منتقل شدن مثل اینکه توی همون انتخاب ها شما بگی مثلا در بازی شش خشت خیلی بهتر از چهار دل است به همین دلیل ژن انتقالش بیشتر شده درصورتی که نه در کدوم بازی دست طرف مقابل چی باشه کجا باشی کدوم کارت را لازم داشته باشی پس یه زره این جوری نگاه کنید و از نظر فردی بهتون میگم صفت های که از نظرخودتون ناپسنده به درد نخوره ای کاش اینارو نداشتم اینجوری دیگه بهش نگاه نکنید و جالبه روان درمانی معاصر هم داره اینجوری میگه نه شما اضطراب به دردت میخوره آخه من همش به گوشه میشینم و غمگینم خب شاید به دردت بخوره یه جایی این کارت به دردت میخوره دوبایکم تو تخته یه جای به دردت میخوره و دستا میبره درصورتی که به طور معمول همه مردم جفت شش وجفت پنچ را دوست دارن پس حواست باشه ماژن خوب یا ژن بد نداریم در رفتار یا صفت خوب یا صفت بد ندارندوتوی تئوری ها بازی هااین گونه است یه جایی اتفاقا سر سختی انعطاف ناپذیری در نظریه بازی هاش هموفمان اینا میگ لجاجت یه جوری که اصلاکینه ای عمیق بودن به نفع تموم میشع چون طرف مقابل ماست هاشا کیسه میکنه و هواسش هست که بااین شوخی نکن این تا آخرش وای میسته لجبازه اصلا زبون نفهمه غیر عقلانیه که باهاش چپ بیفتی رحم بهت نمیگه و این باعث میشه دست را ببری وطرف مقابل کوتاه بیاد در صورتی که در مقابل یه فرد دیگه همین رفتار راداره این به ضرورت تموم میشه و شما دوتا درگیر یه جنگ خانمان سوز استهلاک شدیده روانی خواهید شد خب مقدمه طولانی شد ولی فکر کردم شاید لازم باشه بیاید ببینیم هوفمان در کتابش به چه چیز های اشاره میکند اینم بگم تقصیر من نیست که یه جاهای ناهم خوان است فصل هاشا اینجور چیده کنار هم هر فصلیش یه چیزای جذابی داره برای هم دلم نمیاد که بعضی جاهاش حذف کنم بیاین ببینیم حوزه های کاری آن چیه من چند تا انتخاب کردم خدمتتون میکم و برای اینکه بعضی هاش خیلی جالبه سعی میکنم کیلیپ های کوتاهی هم درست کنم پا پاورپوینت براتون اپلود کنم اولین کار چیه اولین کار به پژوهش خود Hoffman بر میکرده پس بااین مقدمه که من گفتم شما کنار هم بچین ببینم اون تقهه برا شما میفته یا نه جا بیفته قضیه. مقاله ی داره در nature human behavior 2020 . من این مقاله را خلاصه کردم خلاصه شا به صورت یک فایل جدا گانه براتون آپلود میکنم نمیدونم چند دقیقه میشه ولی خواهش میکنم گوش بدید چیز های جالبه ی توش داره . داستان این چیه ،چند تا پژوهش کرده که البته میگم وقتی اینا دارم براتون معرفی میکنم در یه جای معتبری مثل nature human behavior, چاپ شده پس اینجوری هم نیس که همه میگن من درآوردی هست دوم اینکه یک عقبه خوب پژوهشی را هم داره این نیست که فقط من اینا متوجه شده باشم یه چیزی متوجه شدم همین الان فکر کنید وقتی انسان ها پاش به نوع دوستی و خیرات و کار خیر کردن میفته یه چیز جالب دیده خیلی عقلانی عمل نمیکنه و نتیجه عمل اون قدر براش مهم نیست حالا میگی نه شواهد .اومده خیلی از خیریه هارا نگاه کرده دیده اصلا کارشون یه جوری غیر عقلانه است که مثلا با در کتاب خودش با خیریه ی شروع کرد به نام habitat for humanity یه خیریه آمریکای است که دانشجویان آمریکا جوانان آمریکا ی مثل شما و خوش فکرا وروشن فکرا intellectual ها پا میشن سوار هواپیما میشن سوار اتوبوس میشن میرن Guatemala، Mexico, Honduras بیل و کلنگ وچکشبرای مردم خونه میسازن. یعنی کار خیر همین الان شما نگاه کن اولا شما کلی پول بلیت هواپیما میدی بعد عکساشا نگاه میکنی دانشجوی ام ای تی چه ساختمان سازی بلده میگه شما خیلی میتونستی عقلانی تر پولشان جمع کنی بدی کارگر محلی بگیری خیلی ساختمان ها سریع تر جلو تر میرفت و خیلی ارزون تر ولی همه دوست دارن این کارا بکنن شما تویی همین کارا خیر نگاه کن مثل اینکه مردم به راندمان کارایی امور خیر علاقه ندارن نفس عمل براشون مهمه نفس مهمه نه نتیجه ش و این یه بحث جدیه من فکر میکنم این داستان را ما باید جدی بگیرین که all tourism نوع دوستی به نظر میاد نا کارآمد است حتی ما یه کتاب داریم Peter Singer که در سال های اخیر در ایران خیلی مورد توجه قرار گرفته به نام نوع دوستیمؤثر که یه چیزی را متوجه شدن بیشتر نوع دوستی ها مؤثر نیست که ما مثلا فرض کنید فقط دوست داری یه غذایی داده باشی نمیدونم شکم چند نفر را سیر کرده باشی که البته خوبه که البته از درد ورنج افراد ولی تویی محاسباتت نمیشینی سبک و سنگین کنی کارآمد ترین روش کمک را انتخاب کنی. تویی این مقالاتش من خدمتتون خواهم گفت مثلاچیز های جالبی دیده آمده افراد را خیلی خب درافرادرا به صورت مجزا گفته فرض کن ما یه مقدار پول میدم ده دلار چقدرشا حاضری به خیریه بدی و افراد که آمدن به خیریه بدن درآزمایش های مختلف یه جا گفته به ازای هریه دلاری که به خیریه میدی اون خیریه یه دلار میزاره روش کمک میکنه به مستمندان یه جای دیگه بوده حتی در ازای هریه دلاری که میدین نه دلار اون میزاره روش خب پس شما باید فکر کنی که هرچه راندمان و کارایی میره بالاتر شما باید به اون خیریه علاقه مند تر بشی درصورتی که عکسش را حالا من در پاورپوینت براتون میزارم خط صافه یعنی اینی که من حس کنم درازای هریه دلار من یه دلار به نیاز مندان میرسه تا اینکه در ازای هر یه دلار من ده دلار به نیازمندان میرسه دیگه هیچ فرقی نیسن مردم یه حسو دارند .یعنی به طرز عجیبی به نتیجه عمل دقت نمیکنم. یا میاد یه چیز دیگه را بررسی میکنه میگه ممکن شما فکر کنید آدم ها خیلی ذهنیت اقتصادی ندارن حساب گر نیستند عین همون سوالات را درمورد پسنداز برای خودت میده میبینند نه اوه اوه شما الان نگاه کنی مردم خیلی دقیقا نمیدونم فلان جا سه درصد بیشتر سود میده فلان جا نمیدونم کارمزدش کمتره من برم پولما اونجا بزارم نهایتا سودش بیشتر میشه ولی وقتی میخوان بخشندگی بکنن خیلی حساب نمیکنن که این نتیجه چه جوری تمام خواهی شد حالا پس بزارید من اینا به صورت یه فایل جدا براتون آپلود کنم حتی یه مقاله ی دیگری هست که اینم جالبه من این راهم براش خلاصش را خواهم گفت چون یه تعدادی نمودار داره خواهش میکنم اونا متصل به این را برنامه دنبال بکنید تو دو سه روز آینده میدم خدمتتون . what you dont nowant here meآنچه تونمیدانی به من آسیبی نمیزند این درواقع تغییریافته اون جمله Margaret atboot شما نمیدانی اذیتت نمیکنه ولی میگه انچه شما نمیدونی منو اذیت میکنه داستان جالبی رو مشخص کرده خلاصشو این طوری براتون میگم گفتن یه مقدار پول به افراد میدیم دقت کنید بهش میگن بازی دیکتاتورحالااین سوتفاهم میشه اصلا ربطی به دیکتاتورنداره اسم بدی روش گذاشتن اصلا ربطی به دیکتاتورنداره ولی داستانش اینکه طرف هرچی دلش بخوادمیگن 10دلاربهت میدیم هرمقداریشو دلت خواست به یکی دیگه بده بقیشو بردارچیز جالبی که ما میدونیم اینکه به طور متوسط مردم 2تا4دلارشو میدن به یکی دیگه وحواستون باشه که دراین بخشندگی شماطرف مقابل رونمیبینی این گونه نیست که اوبه شمازل بزنه چشاتو نگاه کنه مثلا بگه خب سهم ماکو ? اصلا نمیبینیش توی یه پاکت میزاری میندازی ازاون صندوق داخل وبقیه پولتوبرمیداری دیدن بشر به طور متوسط 2تا4دلاریعنی 20تا40درصدآنچه رابه خیرات کند میده به یکی دیگه خب این یه نشان خوب تکاملی است روانشناسی تکاملی راجب این صحبت میکنه میگه این چیه؟این تکامل پیدا کرده چون نوع دوستیه وقتی خودت یه چیزی داشتی یه سری میرن شکار گوشتی داشتی داشتن میرفتن توی ساوان شکار یه گوشتی پیدا میکردن همشو خودشون نمیخوردن به هم نوعشون میدادن این فایدش چی بوده؟!که اونم این کارو تکرارمیکرده باعث میشده شما ازگرسنگی نمیری ارزش بقا داشته پس این توی ژنتیک مارفته که وقتی شمایه چیزی میرسه دستت تک خوری نمیکنی یه مقداریشوبه یکی دیگه میدی البته خیلی به ندرت بیشترافراد هستن حتی ۵۰بیشتر دادن یه مقدارمیگن غیر عقلانی دیگه نصفشو حالا این مقاله رو نگه داریداین مقاله جالبه Jason Donare نوشته. Organization, behavior, and human process 2006 که روش کلی نقد داره. پس به طور متوسط دیده افراد وقتی طرف رو نمیشناسن یه چیزی حدود ۲۰ تا ۴۰ پولشونو میدن، این اصلا لازم نیست چش تو چش بشه چون چشم تو چشم بشه اصلا ی جور دیگه میشه خجالتیه طرف، رودروایسی داره، امت یه کار جالب میکنه به همون ادمایی که پولشونو داده بودن به یکی دیگه میگه یه گزینه دیگه ام هست، یه دلارشو بزار کاناز و ۹ دلارشو بردار برای خودت و نمیگیم که یه همچین بازی بوده و فرد دیگه رو مطلع نمیکنیم و نمیگیم شما پولی گرفتی . what you don’t know won’t hurt you. اون نفر دوم در حالت دوم میدونه یه همچین بازی هست پشت دیوار نشسته. حتی جالبه اون ازمایشگرم میدونه شما چه قدر دادی ، میگه سهم اون طرف بنداز تو پاکت بنداز تو جعبه ، و وقتی پاکتا زیاد میشه نمیتونن بگن کی چه قدر در واقع نو دوستی یا خیرات کرده . منتها چیز عجیبی که هست تو بعضی مطالعات ۴۰ درصد افراد حاضر شدند اون گزینه ای رو انتخاب کنند ، که یه دلار میدیم که دیگه گفته نشه به طرف دیگه که من ۹ دلار بردم.حالا شما ی ذره فک کنین این یه ذره غیر عقلانی نیست؟ یا اصلا غیر نودوستانه ؟ تو از یه طرف نصف پولتو به ادمی که نمیشناسی میدی از یه طرف خدا خدا میکنی که کسی نفهمه شما ۱۰ دلار گرفتی که نصفشو بدی.همین کلی بحث توشه و اگه شما تیترکتاب نگاه کرده باشید میبینید استفاده از نظریه بازی ها برای توضیح رفتار های غیر عقلانی بشر . خب این چجور نو دوستیه ؟ حالا مثال ساده ترش اینه که ادم از یه جایی رد نشه که ادم نیازمند اونجا باشه که بخواد بهش کمک کنه البته این معادل این نمیشه چون شما ممکنه بگید تورودروایسی اون قرار گرفتم چون اون بچه مطلوم داشت به من نکاه میکرد دیگه من از رستوران اومدم بیرون یه پولی در اووردم دادم بهش ولی اون حتی اگه چهره شمارم نبینه شما طبعا یکم پول میدی ، وقتی ترجیح داری که از یه مسیری بری که اون بچه رونبینی که اون پول ندی، پس این اولا نودوستن نوع دوستن وقتی اسمش نوع دوستیه..ولی اگر اجازه بدی یه جوری از زیر نوع دوستی در برن، از سر اون دوگانه ی اخلاقیه نوع دوستی در برن، یه درصد خیلی زیادی در میرن و برای همینه یه عده میگن شاید جامعه رو نتوان روی نوع دوستی و خیرات اداره کرد… برای اینکه هم ناکارآمده و هم اینکه افراد دنبال روشی برای خودفریبی اند ، که اصلا من تو اون قضیه شرکت نکردم که بخوام به کسی چیزی داده باشم…حالا اینو من میگم جداگانه بحث کنیم ولی رو همین تو ذهنتون باشه… Hoffman کارش رو از همین جا شروع کرد و میگه چرا این جوریه؟ و در واقع پس اونجوری که روانشناسی تکاملی میگه ما نوع دوستی اونجوری منتقل نمیشه،. یه چیز دیگه منتقل میشه… یعنی اونی که میاد ، گوزن رو شکار کرده و میاد یه شقه رونش رو میده به یه خانواده ای که اونا چیزی ندارن که بخورن، این اونی نیست که دلش درد میگیره به هم نوع خودش،البته میگم بعضیا این خورده رو میگیرن، میگه چه اصراری داری میگی بشر سنگدله، چه اصراری داری بگی بشر اونقدرکه فکر میکنیم، نوع دوست نیست…نه اصرازی نیست، مهم اینه که ما رفتار بشر رو کشف کنیم و کمک کنیم که جهان بهتری ساخته بشه، یه پیام خوبی داره که میگه روی نوع دوستیه انسان ها نمیتوان حساب قاطع کرد چون خودفریبی خیلی قشنگ میتونه یه ملق بزنه و نوع دوستیشون رو خنثی کنه … حواسمون باید باشه…و شمام شاید این حس رو کرده باشید که خب آره درسته که ما چشممون به دست افراد خیرِ توانمندِ نیکوکار باشه ولی مملکت رو نمیشه با اون اداره کرد، در واقع مثله اینه که باید مالیات بزاری، قانون بزاری و به زور یه جاهایی رو انجام بدی والا نمیتونی با اون قضیه نگاه کنی ، آخرش میبینی یه چیزهای زوری اتفاق میوفته… پس بحث اولش مقوله ی نوع دوستی ناکارآمده…اینو ببندیم و بریم بخش دوم در کتاب ، خب ی کتاب من قبلا براتون معرفی کرده بودم.. هنوز ترجمه نشده متاسفانه… ولی فکر میکنم ازون کتاباییه که خیلی تامل برانگیزه و ازون کتاباییه که آدم حسرت خواهد خورد اگر با دیدگاه هاش آشنا نشه و اونم جوزف هنریک هست.. جوزف هنریک میدونید کتاب ۲۰۲۱ بود ، روانشناسیِ wierd که درواقع منظورش انسان غربیِ تحصیل کرده ی صنعتیِ پولدارِ دموکرات بود و معتقد بود این ذهنیتی که ما الان در روانشناسی مدرن داریم، ذهنیتِ wierdهستش که درصد کمی از بشر رو پوشش میده.. درصد زیادی از بشر با روانشناسیِ غیر wierd کار میکنه. پس این کتابهایی که شما میخونی به نام رفتار ، بخش زیادیش واقعا مصداق نداره برای بقیه ی دنیا و بیشتر برای اون طبقات سفید پوستِ پولدار آمریکای شمالیه که خویشتن رو چطور میبینن ،اعتمادبنفس از نظرشون چیه، صفتهای هیجانیشون رو چطور طبقه بندی میکنن..کتاب بسیار خوبی است ، کتاب قبل تر از او بنظر من عمیق تر هستش.. the secret of our success… رمز موفقیت ما…how culture is driving human evolution…the mistikating our spicies and making of smarter… چگونه فرهنگ در حال پیشبرد تکامل انسان است…ما را دارد اهلی میسازد و مارا هوشمند تر میسازد… جوزف هنریک ۲۰۱۶… هنوز ندیدم کسی به سمت ترجمه اش رفته باشه…دوستان و علاقمندان و متفکران، اگر میخوایید ترجمه اش کنید، بنظرم کتاب خیلی خوبیه… دو الی سه فصل از کتابِ بازی های پنهان به این موضوع میپردازد.. حالا من یکی دو قسمتش رو خیلی خلاصه میگم ، اون یک رو که نوع دوستیه غیرکارامد بود رو متوجه شدید… دو در مورد تکامل فرهنگی میگه… و مثالهای قشنگی میزنه… مثلا میگه وقتی شما میری بومیان امریکای شمالی رو نگاه میکنی، اینا ذرت رو که میخوان بپزن، قبل ازینکه تو آبجوش بندازن و بپزنش، توی خاکستر چوب یا بعضی قلیاها می غلطانندش… و وقتی ازشون میپرسی ، چرا اینکارو میکنی؟… میگن خوشمزه تر میشه… رنگش قشنگ تر میشه… اما یه کاربرد دیگه داره… به این پدیده در شیمی میگن، niksta malisation… که در واقع درت وقتی با قلیا مخلوط میشه ویتامین ب۳ از اون آزاد میشه… و اگر شما یک رژیم مستمر از غلات داشته باشید، دچار کمبود ویتامین ب۳ میشید… بیماری پلاگر ، در صورتیکه بومیان امریکای لاتین نمیشدند…حالا تئوریه تکامل فرهنگی یه چیزی داره میشه کنار روانشناسی تکاملی..او این رو میگه که ، نه در ژنتیک و دی ان اِی و ژنوم بلکه در عادتهای فرهنگی هم با مکانیزم های مشابه، افراد به روش ها یا ابداعاتی میرسند که ارزش بقا داره… یعنی مثلا یه قبیله متوجه شده وقتی ذرتی رو توی این قاطی میکنی، نمیمیری و پلاگر نمیگیری… و ازینا بسیار زیاده در کتاب the secret of our success… انبوه هستش که ۵ الی ۶ تاش رو Hoffman در کتاب خودش گذاشته و یکیش همین داستانِ ذرت هستش… یکی دیگش هم این چیزایی هستش که میگن زنان باردار نخورن، چون فهمیدن که جنین ناقص الخلقه میشه… یا مثلا طرز ساختن کلبه ی اسکیموها… که چرا باید زمین رو گود کنی که در بیاد پایین… دلیلش خیلی سادس..چون هوای سرد ۴رلر نکنه بره بیرون…وقتی شما ورودی رو گود میکنی، اون هوای سرد اونجا گیر میوفته و هوای گرم اون بالا رو میبنده و در نتیجه وقتی باد میاد، شما هوای گرمِ توی اون کلبه ی یخی یا ایگلوت فرار نمیکنه…در صورتی که وقتی از بومیان اینو پرسیدند، میگه این قشنگ تره و سنت اجداد ماست… پس یه چیزی که در روانشناسیِ تکاملیه ، فرهنگ است نه زیستی…یعنی تکامل فرهنگی هست و این ادعای حوزف هنریک هستش…Hoffman خیلی خوب به اون اشاره کرده و میگه ، بسیاری از کارها رو ما ، انجام میدیم و برای اونها دلایلی ارائه میدیم که اون دلایل، دلایل واقعی نیستند یعنی اونی که شما درت رو با خاکستر قاطی میکنی که خوشرنگ و خوشمزه بشه ، اصطلاحا بهش میگه دلایل یا توجیه proximal… یا از نظر انسان شناسی بهش میگن emic… مثلا شما میپرسی که چرا اینکارو میکنی، برای اینکه سنت ماست…برای اینکه آیین ماست… برای اینکه اجداد ما در افسانه ی فلان، اینکارو میکردند... ولی در اصل یک توجیه functional یا کارکردی دارد.. که اصطلاحا گفته میشه که بشر به آن ناآگاه است…اصطلاح جوزف هنریک هست که هوفمان در کتاب خودش به کار نبرده است…بهش میگن culturally opack…یعنی از نظر فرهنگی پنهان است…یعنی اون طرف نمیدونه برای چی این ذرت رو توی خاکستر می غلطاند، فکر میکنه چون خوشگل میشه در صورتی که برای ویتامین ب۳ آزاد شدنشه که باعث میشه بعدا نمیری..در صورتی که اینا ویتامین ب۳ نمی شناختند…چون اتفاق جالبی که افتاد اینه که اسپانیایی ها ذرت رو اوردن و شروع کردند انبوه در اروپا کاشتن و شما انبوه دچار بیماریه پلاگر شدی… مردم همشون پلاگر میگرفتن تا اینکه بعدا فهمیدن شما باید ب۳ به رژیم اضافه کنی… میگن اونا پس چرا نمیگرفتند؟ فهمیدن آهان اینا تو خاکستر ذرت رو میخوابوندند… پس بسیاری از چیزهایی که مردم از نظر فرهنگی انجام میدن، توجیهشون ممکنه این باشه که،برای اینکه جن داره ، میخواییم ارواح خبیث فرار کنند ، برای اینکه این از نظر شرعی حرامه ولی بعدا یک ارزشی داشته که اون ارزش منجر به بقای اون رفتار شده…و هوفمان میگه که این میتونه رقیبی جدی برای روانشناسی تکامل باشه… این شد بند دوم… پس با چند اصطلاح آشنا شدیم ، توجیه پراکسیما که در واقع توجیه مجاور در مقابل توجیه کارکردی که گفتیم بهش توجیه emicدر مقابل ethic هم گفته میشه… خب اینم میشه دومین مطلب… و جالبه توی کتابش اینطوری دسته بندی نشده و من اینو انقدر شخم زدم کتاب رو، دراوردم تا برای شما قابل لمس تر باشه… سوم، یه مبحث خیلی جالب و دوست داشتنی برای آنهایی که حیوان دوستند و گربه دارن و اینا… بنام territoriality .. اگه گربه داشته باشید، میبینید که یه حاهایی مال اونه و نمیتونید ازش بگیریدش… توی حیوانات هست.. مثلا این درخت منه، صندلی منه، باغ منه و حیوان دیگری که بیاد وقتی ببینه اونجا صاحب داره، جا میزنه و میره… یه کتاب تا نصفه خوندم… دوست داشتم معرفیش کنم، صقیله.. جا نمیوفته … Bruce hoodمتفکری جالب کتابی داشت درباره توهم خویشتن self illusionاین که ما حس میکنیم یک نفریم یک illusionپس شما میفهمید این ادم چه قدر کتاب هایش جنجالی ولی در عین حال یک neuroscientist قوی اسم کتاب هست possessed متصرف شده ،یا مالکیت دار whywe wants more when we need کتاب مال 2019کتاب علمی ولی شخصا بگم خسته شدم ،دلم زد این چی بود تا نصفه خوندم میخواستم معرفی کنم ولی شاید یکبار دوباره زندش کردم . داستان مالکیت یعنی مالکیت چه گونه شکل گرفته ایا حیوانات مالکیت دارند یا ندارند ،بچه ها دیدید همین territoriality دارم مهدکودک یک صندلی دارند و روی ان مینشینند بعد یه بچه قلدر تر سعی می کند او را از اون صندلی بلند کند بچه تسلیم نمیشه صندلی چسبیده و نمیده این مال من باز روانشناس های تکاملی فرهنگی اشاره می کنند که مالکیت اختراع جالب بوده که توی ذهن ما پیدا شده و معنی این مال من میدهد یعنی اگر چوب دست من پس مال منه اگر من رو اون صندلی نشستم پس مال منه اگر من اول یک چیز پیدا کردم پس مال منه و درواقع تکامل مالکیت یک چیز مثل این که در سخت افزار مغز من یعنی انچه که دست یک نفر پس مال اونه و حتی مثال های دیگر کتاب Hoffman است که چند کیس جالب وکالت بررسی کرده یعنی اگه تو این اتاق افراد دارند گوش می دهند از روی پیام هایی که می اید افرادی هستند رشته حقوق و وکالت میخوانند چند کیس جالب مطرح کرده که ملتی که هیچ حقوق نخوندن می گویند به نظر تو حق با کی ؟مثلا کیس های مشهور دادگاه های امریکا Bruce Hawkinsمغازه یک نفر یک کیف پول افتاده زمین من کیف پول برداشتم این مال من یا صاحب مغازه به شرطی که صاحب پول پیدا نشود در واقع داستان اینکه یکی یک چیزی را پیدا کرده بعد از صاحب اون کسی که پیدا کرده مال اون و مهم نیت در مغازه شما پیدا کردم مهم این که من پیدا کردم یعنی همان finders keepers, یعنی اون که پیدا کرده مال اون بعد کیس دیگه می گوید به نام mac medinaروی پیشخوان مغازه کیف پول جا مانده این مال من اگه صاحبش پیدا نشود یا مال صاحب مغازه این دو تا از کیس های مشهور آمریکا که کلی وکلا دعوا کردن در اولی گفتند که کسی که پیدا کرده مال اون ولی در دومی گفتند مال صاحب مغازست چرا ؟اینجا بحث عمیق Hoffman شروع می شود چرا روی پیشخوان مغازه کیف پول بوده من برداشتم و گفتم این صاحبش نیست پس مال منه طرف گفت نه این گم نشده جا مونده اون که رفتی اون لابه لا پیدا کردی گم شده فرقش چیه گم شده ،جا مونده بازی با لغات می کنی این جمله من یادت باشه بازی با لغات می کنی ? بازی با لغات یکی از پیچیده ترین مباحث علوم رفتاری و شناختی فرق گم شدن با جا موندن چیه حالا اگر حقوق دان اینجا هست من نمیدونم پیش خودم فکر می کردم تو تاکسی می نشینی و میبینی یه اسکناس اونجا افتاده این اسکناس مال شما یا راننده تاکسی اگر صاحبش قبلش پیدا نشود طبق اینBruce Hawkin اگر پایین افتاده و در معرض دید نیست یعنی گم شده مال شماست ولی اگر جا مونده رو کنسول ماشین مال راننده تاکسیه Mac Medina وقتی دادگاه این مطرح می کنند می گوید چرا میگه ببین یه تفاوت بین جا مانده و گم شده ممکنه شما بگید فرقش چیه اون صاحبش حالا افتاده زیر میز یا روی میز جا گذاشته چه فرقی دارد به این یه پدیده میگه categorytaly listing این داستان که داریم میگه چه قدر گیر لغاتی گیر تعریفی چرا این قدر سخت میگیری حالا فرقش چیه گم شده یا جا مونده میگه یک قسمت مهم در ذهن انسان ،این شما نگه داشته باش بازی با لغات یعنی category listing وقتی اینکارو می کنی دیگه جا مونده با گم شده معنیش فرق می کند حکم جا موندن گم شدن زمین تا اسمون فرق داره وقتی از افرادی که حقوق نخوندم قانون امریکا بلد نیستند می پرسند می پرسند اکثرا و قاطع انها درست مانند رای قاضی گفتند یعنی به این نتیچه رسیدن چیز جا مونده برای کسی که تو محلش جا مونده چیز گم شده برای کسی که پیدا کرده دیگه یه ذره داره دشوار میشه ولی بهتون واقعا قول می دهم که تا یاد بگیرید یک جهان براتون باز میشه که چرا بازی با لغات داریم ما چرا این قدر ما یک کتاب دیگه هم داریم که سعی می کنم یکجوری براتون معرفی کنم که چرا بازی با لغات برا وکلا خوبه ولی برای دانشمندان بده یعنی شما میتوانید یک مرض قاطع بکشی بین جا ماندن و گم شدن ولی از نظر علمی نمی توانی بگویی فرق جا ماندن و گم شدن در چی یک طیف تشکیل می دهد چرا بعضی از مفاهیم بشر بایستی یکسری اصطلاحات گیج کننده سنتی داشته باشد اینجاست که Hofmann قشنگ میزند به بزرگ شدنش فکر کنم ما هم میتوانیم تداعی کنیم اشاراتی از اورتودوکس یهودی می اورد که فرق بین نجس با تمیز چیه اقا چه فرقی داره چرا این قدر سخت میگیری اگه این جوری باشد حلال اگه این جوری باشه حرام با لغات داری بازی میکنی اقا شبیه این اون وری کنی همین میشه دیگه نمیدونم چرا باید اول دست این طوری بشوری نه عبادتت قبول این جوری نشوری عبادتت به کل باطل چرا این قدر گیر میدی به لغات پس این تو ذهنت باشه categorically listing یعنی از نظر دسته بندی اشکار یک دسته بنذی اشکار اهمیت جالب دیگه تکاملی دارد در تئوری بازی ها است. پس همین نگه دارید باز یه مطلب دیگه پس بر میگردیم عقب territoriality چی میگه،میگه territoriality این باز باید ترجمه کنیم یعنی حوضه شما زمینی که مال شماست قلمرو شما territoriality یعنی قلمرو گرایی یعنی وقتی تو قلمرو یک موجود دیگه ای هر چه قدرم زورت زیاد باشه احساس میکنی حق با اون و جا می زنی حالا شما گربه نگاه کن یک گربه کوچولو داری این مبل مال اون یک گربه قلچماق میاد نزدیک بشه یک ففففف می کند و اون جا میزند و شما پیش خودت فکر می کنی که ریزی اون یک تشر می رند جاش می گیره حتی اگه بخواهیم پیچیده تر نگاه کنیم ظاهرش این طوری که اون گربه دیگه درست که جثه اش ریزه ولی حق با اون از نظر تکاملی میشه این جوری گفت که در جریان بازی های تکاملی یکسری گرایش ها هست که وقتی شما در اون دسته بندی یا category هستید بقیه گونه ها به نفع شما رای می دهند یعنی شاید این صفت تکاملی متوجه می شویم به تکامل میرسیم با من باشید امیدوارم این تقه برای شما جا بیافتد ببین شما در نظر بگیر با همین داستان پیدا کردن شما تو خیابون یک چیزی پیدا می کنی ور می داری نفر مقابل میتواند بیاد یقه بگیرد و از دستت در بیاورد ولی این کار را نمیکند هر چه قدر قلدر باشد البته زورگیری اتفاق می افتد زورگیری داریم ولی زورگیری قالب بشر نیست یعنی حس میکند اون که اول رسید مال اون یعنی شما یکجا اول رسیدید تو صف شما نفر اولید پس اولویت با شماست پس یکسری چیز ها هستند که بنظر میاد در زیست شناسی ما در اون نهاد ما هست اون که پیدا کرده مال اون اون که اول یک چیزی گرفته دستش صاحب اون و جالبه در حیوانات این وجود دارد این سنگ مال من این میوه من اول پیدا کردم حالا چرا این وجود دارد پس territoriality می رویم جلو تر. ببین اینجاست که نظریه بازی ها مطرح میشه . ببین ما چند تا چیزو باید توضیح بدیم چرا بشر اینجوری به لغات و دسته بندی ها حساسه؟ چرا این قدر مرزهای تعریف و گم شدن در مقابل جا گذاشتن ، حالا چه اصراریه که بین این دوتا فرق بزاریم ؟ ولی وقتی گم شده همه افراد حتی بدون اینکه اخلاق و وکالت خونده باشن در میان میگن مال اونه. این تو ذهنت نگه داراینجوری نگاه کن . میگه یک سری چالش ها هست که هزینه بره یعنی مثلاً وقتی دو تا حیوان به هم میرسن شما میتونی بگی اون زورمند و میتونه جای اونو بگیره ولی فراموش نکن لازمش اینه بجنگه. و وقتی می جنگه یه هزینهای به هردو تحمیل میشه، شما هم میتونید بگید من رفتم تو مترو یارو نشسته بود هیکلم گنده بود زدم زمین بعد رفتم سر جاش نشستم حالا اون ممکنه پیراهن تو پاره کنه بزنتت و گرفتن اون صندلی به اون هزینه ممکنه نیرزد. و هم از نظر بازی تکاملی این رو میگه که بعضی از درگیری ها گونه ای هستند که ممکنه هزینهای اضافه ایجاد کنند پس به نفع اینه که شما بدون اینکه درگیری ایجاد بشه یکی از طرفین جا بزنه تو نظریه بازی ها به این میگن کبوتر در مقابل باز. وقتی دو تا حیوون به هم میرسند و میخوان بجنگن بیخودی نمیجنگن ، جالب فقط این بشر نیست که سعی میکنه پیشگیری کنه سعی میکنه سازمان ملل روبفرسته جلو چون جنگیدن هزینه داره و اگر شما یه احتمال معقول میدی جنگ میبازی وارد جنگ نمیشی این رو در نظریه بازی ها میگه. یکی جا میزنه در دیگری میبره و اون کسی که جا زده نباخته با خودش گفت که ضرری که جفتمون می کنیم توی این جنگ نمی ارزه به اون جنگ. چرا اون categoryمهمه؟ رسوا کنیم وقتی یه آدمی از روبرو میاد چی باعث میشه که شما به هم دیگه برخورد نکنید؟ معمولاً تو ماشین که میریم سمت راست من میرم سمت راست اونم میره سمت راست در در صورتی که اگر اون بیا بخواد بیاد سمت چپ شاخ به شاخ میشیم با هم و تصادف می کنیم. در سیستم تکاملی ماه یک سری آموزشهای وجود داره که مربوط به توافق بین طرفین شما میبازی یا میریم جلو بدون اینکه زخمی بشی یا درگیری پیش بیاد یا ضرر خاصی بخوای بدی. تلفات و زخمی شدن هزینه داره ، طرح برای همینه که وقتی دوتا گوزنه به همدیگه میرسن اون گوزنی که کوچیکتره حمله میکنه ولی همدیگر را تیکه پاره نمی کنند و در اکثریت موارد اونی که شاخه هاش کوچیکتره جا میزنه و میره. مگر اینکه حق باتو باشه یعنی اینجای منه, پس تو لااقل صورت باید سه برابر من باشه تا من جامو تحویل بدم. صورت باید ۵ برابر من باشد تا من جامو تحویل بدم. اون وقتی حس میکنه من قوی تر از اون هستم بازم نمیره اون یکی territory هست.در فرهنگ ها هم وجود دارد یعنی ما یه نشانه های داریم که اگه طرف از تو قویتره وارد جنگ باهاش نشو و حالا یه بحثی میکنه به عنوان تعادل نش که همون کار های معروف John Nash هست که فیلم beautiful mindرا از روش ساختند ولی اجازه بدید الان واردش نضم چون ی عده ازمخاطب هارو خسته میکنه.ولی داستانش است که ما یک سری تعادل پیدا میکنیم که این تعادل سودش ماکسیمم هست و اگه یکی از طرفین بخواد عدول بکنه از اون چیز بیشتری گیرش نمیاد مثال جالبی از کتاب نویسندش robert axelrad تکامل همکاری evolution of Cooperationببین در نظریه بازی ها میگه اگر شما بتونی همکاری کنی سود هر دد بالاست ولی برای اینکه بتونی همکاری کنی باید افراد هر دوطرف باید قدر و جایگاه خودشون را بدانند اگر شما حس کنی که نه همش ماله منه همکاری نمیتونید بکنید باید یه جای بفهمید که ببین من یک مقداری کوتاه میام شمام یه مقدار کوتاه میای به توافق میرسیم پس کمتر ضرر میکنیم و همه سود را برمیداریم باز مثال مشهور معمای زندانی را میزنیم در صورتی که اگر شما نتوانید توافق کنید که ۳۰ درصد به طور معمول مال شماست ۷۰ درصد ماله دیگر اگر شما در این فکر باشید که نه چرا ۵۰ درصد نباشه اون موقع جنگ شروع میشه و چیزی که گیر هر کدومتون میاد خیلی کمتر از چیزی میشه که اگر توافق کرده بودید این یه بخشی از نظریه بازی هاست حالا جالبه یک خاطره خیلی قشنگ میگه من اینو نمیدونستم میگه در اوج جنگ جهانی اول افراد میدند که بیخوری داریم کشته میشیم یک سری سیاست مدار دیوانه اونحا نشستن و میگن بجنگید تمام حیثت المان، فرانسه با جنگ شماست ولی ما بیخودی داریم کشته میشیم و هیچی هم بهمون نمیرسه یاد گرفته بودند هر دو طرف تیرشون را به خطا میزدندبدون اینکه اصلا باهم در ارتباط باشن مثلا یکی یک ناقوس کلیسا بود هی به ان شلیک میکرد ان طرف مقابلم فهمیده بود این عمدی داره خطا میزننه برای اینکه نمیخواد منا بزنه به این نیت که منم نزنمش اونم عمدی میزده مثلابه کوه جالبه کم کم بعضی های اون میدان نبرد انقدر تیر خورده بود سوراخ سوراخ شده بود وچرا این کارو میکردند ؟چرا اصلا شلیک نمیکردند ؟ چون اون فرمانده میگفت باید شلیک کنید مجازات میکرد اون court, martial میشد داداگاه نظامی میشد که از جنگ فرار کردی ولی هر دو وانمود میکردند دارن میجنگن ولی نمیجنگیدن این ها خیلی ساده به یک Cooperationبه یک همکاری رسیده بودن که جان همدیگه را نجات بدن بدون اینکه تونسته باشن باهم دیگه مکالمه کنند یعنی یه نفر نرفته اونجا بگه ببین قرار میزاریم شما تمام شلیک هاتون به این کوه باشه ما میریم اینور که هیشکی کشته نشه ادای جنگ در میاریم ولی هردو زنده میمونیم با اینکه هرکی از سیم خوار دار رد میشد یا جاسوس شناخته میشد یا فراری اما این ها تونسته بودن با هم دیگه coordinate کنند در واقع باهم دیگه هماهنگ بشن که ما یه جارو میزنیم شماهم یه جا رو بزنید و جالبه اولین کسی که از این هماهنگی عدول میکردبعد سریع بازی بهم میخورد این تعادل به هم میخورد و کم کم اون فرمانده هان شرور که تو سنگر های بتنیشون نشسته بودن و سربازا را بکشتن میدادن این را فهمیده بودن میرفتن خط مقدم یکی از سربازان دشمن را میکشتن و بازی به هم میخورد و قرارکنسل شد شما قرار بود ما رو نزنید ما هم شمارو و این جالبه پس تو رده هایی از حیوانات و انسان ها بهنظر میاد وارد یک تعادلی میشن که من شلیک نمیکنم یا به عمد پرت میزنم شما هم به عمد پرت بزن که جان هر دو مون نجات پیدا کنه این ها تعادل های خاصی بوده که تو نظریه بازی ها هست من خیانت نمیکنم شمام خیانت نکن من نارو نمیزنم شمام نارو نزن من ۳۰ درصد سهم شما رو میدم شمام دیگه جر نزن و جالبه میگه در زندگی روزمره ما مملو هستیم از این قرار های نا نوشته اون داستانی که اولش برگشتیم چی بود ؟گفتم طرف بهش پول میدن ۲۰ تا ۴۰ درصدشو میده یکی دیگه این همون قرار های نا نوشته که در افراد است و جالبه یادتوته گفتم دسته بندی گم کرده و جا مونده فرقش چیه وقتی category گم کرده است سریع میگن اها این صاحبشه ولی وقتی میگن جا مونده دیگه یه دفعه بازی بهم میخوره اون فرد هم اینجوری بوده که وقتی میونده ۲۰ تا ۴۰ درصدشو بدون اینکه طرفو بشناسه میداده داره بر اساس یک هنجار ذهنی ، فرهنگی یا بیولوژیک نمیدونیم کدامه بازی میکنه که وقتی یه چیزی رسید دستت ۲۰ تا ۴۰ درصدشو میدی یکی دیگه مگر اینکه قانون عوض بشه و قانون چی بود ؟گفتم وقتی یک دلارشو میداد میگن دیگه شما تو این بازی نیستی طرف مقابل نمیدونه به شما پول دادم همشو برمیدارم برای خودم یعنی هم نگاه کن نودوستی ما هم هماهنگی ما هم معرفت ما خیلی محکم و اهنینه به شرطی اینکه در تعریف قرار بگیره و وقتی تو تعریف قضیه خطشه میاری یک کلک لغوی میزنی همه چی میرو رو هوا این دیگه اسمش هماهنگی نیست من میتونم همه پولا برای خودم بردارم قرار نبود توزیع بشه قرار بود شما گفته بودی پول بهت میدم هرچه قدرشو خواستی بده یکی دیگه در یک بازی پخش کردنی که الان ما در اون بازی دیگه نیستم یک رقابته یا اسمش یه چیز دیگس برنده همه پول را می برده پس یک نکته مهمی که Hoffman میگه و yeoli میگن اسم یک چیزی رو چه بگذاری به شدت بر نتیجه عمل تاثیر گذار است و این اسم گذاری اتفاقا خیلی بهانه گیرانه یا به قول بعضیا اقا چراا مته به خش خاش میزارید مقلا حالا تعریفش چیه نه وقتی یه دفعه تعریفش عوض بشه کل یافته ها عوض میشه و برای همینه که شما میبینی طرف اصلا اسمشو پرخاشگری نمیزاره میزاره اجرای عدالت میتونی کلی ادم را بکشتن بدی مثلا اجرای قوانینمون ، انجام باور هامون ولی تا اسمش یه دفعه یه چیز دیگه میشه ویژگیش هم عوض میشه رفتار ما در خلع اتفاق نمیوفته و توی دسته بندی های لغوی قرار میگره اگر اسمش همکاریه یه دفعه شما بخشنده میشی ۲۰ تا ۴۰ درصد پولتو میدی ولی اگر اسمش رقابته ۱۰۰ درصو برمیداری با خشونت تمام مابقی اون هم میگیری درصورتی که اون نظام ساده انگارانه روانشناسی تکاملی David boss بیشتر یک تناظر بیولوژی یک به یک با رفتاره ولی شما اینجا ببین یک واسطه خیلی پر رنگ داری به نام زبان و فرهنگ یه جااسمش دفاع مقدس برای حفظ کیانته یه جای دیگه میشه خشونت کور و انسان ها خیلی راحت میتونن از این به اون برن همین که اسمشو عوض کنن در صورتی که اگر این یک صفت فراگیر زیستی بود شما همون گوشتی که به دست می اوردی ۲۰ تا ۴۰ درصو میدادی یکی دیگه درصورتی که اسمشو عوض کنی یه دفعه همه چیش عوض میشه پس صفات ما بشدت وابسته به چهارچوب های فرهنگی و category دسته بندی های زبانی هستند برای همینه شما میبینی مثلا یک ادمی جنگ جوی قصی القلبه چشمه دشمن را در میاره ولی تو خونش گربش که میو میو میکنه از شدت ناراحتی خوابش نمیبره و حالا سوال سر اینه که ایا این فرد ژن قصاوت دارد یا ندارد ؟ یا ان ژن ترهم دارد یا ندارد ؟ داستان اینه که اینجوری نیست خیلی پیچیده است باید از فیلتر دسته بندی های فرهنگی و زبانی رد شود و Hofmann اینجا اشاره خیلی قشنگی به این مطلب میکنه پس اینا را شما به عنوان مکمل، متمم یا ورژن بروز شده روانشناسی تکاملی باید ببینیم اون روانشناسی تکاملی ساده انگارانه که میگه خب ما یک سری ژن داریم ژن قصاوت یه ژن داریم ژن محبت یه ژن داریم ژن نودوستیه اصلا اینجوری نیست که این مثلا منتقل هم میشه بیشتر به نظر میاد بستگی داره که اونجا شما این را چی تعریف بکنی یه دفعه میتونی کل بازی را عوض کنی بین زرنگی ، رندی ،قصاوت و کلک زدن فقط یک سری مفاهیم فرهنگی و زبانی قرار داره و اون خیلی خوب این را در کمک و نودوستی نشان داده بود اسمشو که عوض میکنی دیگه افراد نو دوست نیستند دیگه کمک نمیکنند میگن پس بردنه پس میبیرم تا اونجایی هم که جا داره میکنم امیدوارم نمیدانم تقه هه افتاده یا نه حس میکنم این Josie FriendRick را که میزاری کنار David boss میزاری کنار دسته بندی های لغوی که چرا انقدر سخت میگیری رو تعریف ها میگه اونجاست که صفت عوض میشه پس شما میتونید صفت هارا خیلی ساده عوض کنید مثلا شما داری میگی من همش مضطربم ترسو ام میتونی اسمشو بزاریم گریزان از ریسک نا بخردانه هستی فقط چرا فک میکنی ترسویی یا چرا فکر میکنی مضطربی هوشیار و گوش به زنگ در مورد عوارض ناگهانی هستی معنیش عوض میشه ولی نماد فیزیولوژیکش نماد بیولوژیک یکیه خوب این یک انتقاد جدی به روانشناسی تکاملی نوع ساده انگارنه است که Toby and costmeDeas و ارائه دادن که یک سری ژن داریم که این ژن ها بعضی رفتار هارو دیکته میکنن و بعضی هاشون ارزش تکاملی دارن مثلا اضطراب این یه دفعه مفهومش عوض میشه حالا باز بزارید یک سری نکات دیگری هم در راستای کتاب بهتون بگم یه چیزی هست به نام Expensive messaging پیام دهی پرهزینه یعنی شما یک سری هزینه میکنی که یک پیامی را به طرف مقابل منتقل بکنی که در غالب نظریه بازی ها از یک جدال ناخواسته پر هزینه تر و مرگ بار تر جلوگیری کنید وقتی همان داستان مالکیت را گفتم پس ما باید یک سری علامت های بدیم که این علامت ها واضح و اشکار تره که ببین من زورم زیاد تره با من وارد جنگ نشو گرون برات تموم میشه و هر دو دوری میکنند پس اون هزینه ای که اونجا اون فرد داره میده ممکنه در نکاه اول یک عمل بیهوده و غیر عقلانی باشه ولی کاملا عقلانیه برای اینکه جلوگیری میکنه از یک هزینه بسیار شدید تر و ناخواسته تر از طریق دادن پیام اشکار مورد وفاق طرفین که ببین حق با اینه یا اجازه بده اولویت با این باشه اینجاست که شما متوجه میشید روانشناسی تکاملی روایت David boss نیازمند بروز شدن به قول کامپوتری ها upgrade باید شود چند تا مثال قشنگ : یکی از مثال هاش داستان وزنه شما فکر کن تو روایت David Bos در اون کتاب روانشناسی تکاملی مثلا میگه یکی از چیز های که جذابه مثلا شما هیکل خاصی داشته یاشی جذابیت جنسی داره مثلا در مورد اقایان چهارشونه باشند و در مورد خانم ها ناحیه لگن و سینه های برجسته داشته باشند و همینه میگه تو بیشتر فرهنگا که نگاه میکنی جذابتر Aérotique تر و جنسی تره حالت بیاین متفاوتتر فک کنیم میگه اون چهارشونه بودن شما یا وزن داشتن شما ایا به خودی خودی یا فی النفسه جذاب تر یاچون معرف ثانویه یک صفته و اون صفت چیه ؟یک پیام دهی گران قیمت مثال دیگر : در بعضی از فرهنگ های روستایی هند و اسیای جنوب شرقی اقایون ناخن هاشونا بلند میکنن چه فایده داره ؟ وقتی از افراد میپرسن چه فایده داره یا میگن جزء رسوم ماست یا یک افسانه اسطورای مطرح میکنن یا به نوعی میگن قشنگه شیکه ولی میگه این یک پیام دهی پرهزینه خیلی هم پرهیزینه نیس هزینس نگه داشتن یک ناخنه ولی چه پیامی میده ؟ پیام میده که من کشاورزی که کار یدی میکنم نیستم وگرنه این ناخن میشکست فایده این کار چیه ؟ فایدش اینه که نشون میدم در سلسله مراتب قدرت جایگاهم از ان کشاورز ضعیف که مجبوره کار یدی بکنه بالاتر است یعنی به عبارت دیگر یک سری صفت ها ما داریم که جذابتشون به این دلیل نیست که ارزش بقا داره بلکه به این دلیله که در اون نظام میگه شما نسبت به بقیه سر تری حالا این دوتا روایت را بزار کنار هم ایا مثلاا روایت costmedeis سادش اینکه این ویژگی ها همشون یک ارزش تکاملی دارند ولی این میگه که در بازی ها به طرف مقابل نشون میدی که من از تو امکاناتم بیشتره به عبارتی وارد جنگ با من نشو یک جنگ پر هزینه است پول ذخیره دارم من کار نمیکنم یکی مثال ناخن هاست یکی مثال رنگ پوسته میگه وقتی امدن دیدن تو اروپای شمالی انگلستان خانم ها چتر میگرفتن دستشون روزافتابی چتر کاغذی میگرفتن دستشون چرا اینکارو میکردن ؟چون پوستشون سفید بمونه چرا ؟چون میگفتن توی فرهنگ پوست سفید جذاب تره حالا یک روایت میتونه این باشه پوست سفید خانم ها بهتر است و از نظر تکاملی ما خانم های با پوست روشن تر را دوست داریم چون پوست سفید ویتامین d را راحتر جذب میکند ما تو هر نژدادی نگاا کنیم خانم ها پوستشون روشن تر از اقایونه یه دو سه تا سایه روشن تره ارزش بیولوژیک این چیه ؟ چون خانم ها حامله میشن و بچه باید بیارن ویتامین d و کلسیم بیشتری احتیاج دارند باید پوستشون روشن تر باشه تا افتاب بیشتری بگیرن و به همین دلیل شما تمایل خواهید داشت به خانم هایی که رنگشون از شما روشن تره این یک تفسیر بیولوژیک ساده Toby and David bus اما تفسیر نظریه بازی ها Huffman چی میتونه باشه ؟ میتونه این باشه خانمی که رنگ پوستش روشن یعنی از طبقه اجتماعی مرفه تره خانم های که تو زمین ها و زیر افتاب کار میکنه رنگش سوخته میشه پس وقتی طرف پوست روشن داره یعنی از خونه بیرون نمیام و وقتی از خونه بیرون نمیام یعنی انقدر دارم که من مجبور نیستم مثل بقیه برم سر زمین سر شالیزار سر جالیز کار کنم برای همین پوستم روشنه و سلسله مراتب بالا تری را دارم ببین تفاوت تفسیر چطوری میشه ؟ خیلی تفاوت داره یعنی پوست روشن را شما برا این ببینی که مزیت ویتامینd داره یا اینکه مزیت در واقع تکاملی حالا این چجوری میشه رد یا تاییدش کرد؟ خیلی سادس شما ببیند از لحاظ فرهنگی تحول پیدا میکنه امدن یه روندی دیدن الان ببینید در کتاب عصر اعتیاد ها David Cartra David میگه تمام اعتیاد ها و رفتار خود ازارانه در مرد ها شایع تر است مگر یک کار که در خانم ها شایع تر که اونم برنزه کردن پوسته میرن سولاریم برنزه کنن خب این در تعارض سال ها سعی بر سفید نگه داشتن خود نیست ؟ اینجا Hoffman میگه اره برای اینکه الان دیگه پوست سفید داشتن نشان دهنده اشرافیت نیست اکثریت نردم در ساختمان کار میکند اکثریت مردم سر جالیز نمیرن پس بررسی اماری شده که هرچه قدر فعلالیت بیرون خاته کمتر بشه و معنی طبقاتی اون کمتر بشه بازی بهم میخوره در نتیجه پوست تیره تر میتواند معنی طبقه اجتماعی پایین تر نداشته باشه الان تقریبا ۵۰ ۶۰ ساله که پوست روشن دیگه نشونه پولدار بودن نیست برای همینه که افراد شروع کردن برنزه کردن ولی باز طبق تعریف Joseph Hendrix بپرسی چرا برنزه میکنی میگه خب قشنگ تره یا چرا سفید ؟ میگن خب قشنگتر یعنی به عبارتی دیگر زائقه ما استتاریست برای یک کارکرد تکاملی منتهی کارکرد ساده تکاملش اینه که برای ویتامین d و کارکرد پیچیده تکاملی که در نظریه بازی ها مطرح میشه اینه که منی که پوست روشن تر پس بدون من خانوادم پولدار تره من اصلا افتاب ندیدم من همش تو خونم پس با من در نیوفتد یعنی در اون دعوا و شاخ به شاخ شدن عقب بشین حرف من درسته پس نظام طبقاتی در بیرون کار کردن رنگ پوست را توضیح میده طبقاتی در بیرون کار کردن رنگ پوست را توضیح میده همین امده راجع به وزن اتقاقا وقتی شما نگاه میکنی وزن ایده ال وزن خانم های به شدت تغییر کرده venose wilendorf برین ببینین تقریبا ۱۵هزار ۱۸ هزارسال پیش اطرافت وین در اتریش پیدا شده و به نظر میاد سمبل زیبایی خانم ها بوده در دوره ی که گرسنکی فراگیر بوده خب مسلما اینکه شما سه چهار لایه چربی داشته باشی نشان میدهد از طبقه بالا جامعه ای ولی الان که سیب زمینی سرخ کرده قیمت ارزونی داره اینکه شما شکم چند لایه داشته باشی اصلا به معنای طبقه بالاتر بودن نیست و برعکس میشه یکی از چیز های قشنگی که روانشناسان تکاملی با رویکرد فرهنگی میگن اینکه چقدر هنجار ها و زائقه ها چقدر سریع عوض میشه اگر اینا در خوردشما رفته بودو ژنتیکی بود به این راحتی نباید عوض میشد تمایل به پوست روشن ،تمایل به اندام خاص اینکه bmi چقدر باشه اینکه شما لاغر باشی، عضلانی باشی و الان جالبه یک روندجالب داره پیدا میشه که در مورد زائقه بحث میشه تمایل به میزان جرم عضلانی خانم ها یعنی خانم های که سرشانه دادن بازو دارن داره جایی اون حالت نحیف سیندرلایی هالیودی ۵۰ ۶۰ سال پیشو میگره در صورتی که اگر این بیولوژیک بود نباید انقدر سریع عوض میشد باز مثال دیگه میزنه از زائقه ما به ادویه در واقع ادویه برا جلوگیری از فساد غذا بوده و در این حال نشان از ثروتمند بودن یا یک جای دیگه جالبه میگه شما وقتی تجملات حمل میکنی همه تجملات چه نشانی داره میگه که یعنی من تواناییم از تو بالاتره وقتی من ساعت و ماشین گرون تر دارم پی در اون نزاع و سرشاخ شدن لطفا برو کنار حق با منه یعنی یهجوری اون سلطه خودش را نشون میده یه داستان عجیب هست مردم وقتی ماشین گرون میخرن ساعت گرون میخرن که توانایی بالاتر خودشون را نشون بدن به این میگن Expensive messagingیعنی پیام دهی پرهزینه چون ببین خیلی قشنگ مثال میزنه میگه ساعت های کاسیو ۳۰۰ دلاری از رولکس های ۳۰هزار دلاری هم دقیق ترن هم ضد ضربه ترن یعنی اگر شما هدفت داشتن ساعته برو کاسیو بخر هم در مقابل فشار اب مقاوم تر هم دقیق تره و خطاش در ۱۰ سال کمتر از رولکس است ولی پس چرا مردم به سمت رولکس میرن چون من انقدری پول دارم که میتونم بندازم دور میتونم یه ساعت بخرم زیاد به درد هم نمیخوره فقط برای اینکه نشون بدم من این هم دارم و این داشتن نشان دهنده بالاتر بودن پس هنگامی که وارد بازیه شاهین با کبوتر میشیم دست بالا ماله منه حتی باز یک مثال دیگه میزنه میگه حتی این های که شراب های خیلی گرون میخورن اسمشو اصطلاحا گذاشته wine connoisseur بعضی از شراب ها قیمت exorbitance داره در خارج که اصلا در تمسخر عقلانیت قرار گرفته در مطالعات قبلی خدمتتون گفتم مطلعاتی که در غرب صورت گرفته حتی اگر چشم افراد را ببندد بین ۲۰ دلاری و ۲۰ هزار دلاری نمیتونه تفاوت قائل بشن پس چرا ۲۰ هزار دلار پولشو میده به همچین چیزی خب جالبه این coustسیگنالی حتی دوطرفه اس وقتی این هارو نگاه میکنی میگه نه تنها من پولدارم بلکه تحصیل کرده ام هستم در فرانسه اصطلاحات هست که پولدار های تازه به دوران رسیده جا میمونن چون نمیتون اون اطلاعاتی که مثلا این ماله کدوم قلعه درفرانسه است را بلند باشن یعنی من هم میتونم پول بدم هم میتونم اصلاحات سخت ایتالیایی و فروانسوی را تلفظ کنم و میدونم تاریخ یک چیز چیه پس جالب بود دیده بود که این روند زمانی اتفاق میافتد که افراد وقتی پول هنگفت دارن تازه به دوران رسیده ها سعی میکنن سر چیز های ساده پولشنو نشون میدان جواهرات ، ساعت ولی دیگه نمیتونن راجع به فرانسه حرف زدن پولدار بونشو نشون بدن پی اون اصیل تره علاوه براینکه پولشو نشون میده بلکه میگه من یک اصالت فرهنگی دارم چند زبان بلدم و میتونم با این ها چند تلفظ خاص اون منطقه اسم این شراب هارو تلفظ کنم خلاصه این ها دیدگاه هایی که مطرح میکنه اما بیاین داستان را برگردانیم به همان بخشنگی و بعد مطلب را تا حدی به یک جمع بندی برسانیم داستان بخشنگی و نودوستی چیه ؟ او متعقده اینجاست که دیگه راست ک دروغش با اون گفتم این مطالب را از لحاظ فلسفی ، جامعه شناسی عام اخلاق شما دیگه باید نظر داشته باشید که ایا نودوستی ان گونه که روانشناسی ورژن اون روایت که خب ارزش بقا داشته چون شما یک گوشت میرسوندی به افردای که هم قبیله شما هست و این باعث میشده که در گرسنگی به داد هم برسید ایا اینه ؟ یا نودوستی و خیرات یک caused Lee, signaling یک پیام دهی پرهزینه است یعنی من انقدر دارم پولمو صرف مدرسه سازی خوابگاه سازی ؟ بیمارستان سازی میکنم کدومشه ؟ چون اونموقع ماهیت بشر عوض میشه این خیلی بحث فلاسفه هست که ایا انسان اصولا خودخواه است یا انسان چیزی بغیر از غیر خودخواهی است ؟مباحث روانشناسی به ریشه دار ترین مباحث فلسفی کشبده میشه اونی که مسره کار خیرات میکنه بیشتر داره میکنه بیشتر داره costless signaling میکنه یا واقعا یک قریضه ای داریم به نام نودوستی معتقده نوع costless signalingاست و با اون مطالعاتشو نشون داده چون دیده افراد به نتیجه عمل احساس نیستند و زمانی کار خیر میکنند که از نظر Category ها اشکار باشه یادتونه گفتم بازی با لغات یعن یوقتی از مردم میپرسی کار خیر مردم اتوماتیک چیزی از کار خیر تو ذهنشونه غذا دادن به فقرا ساختن مدرسه و بیمارستان و به همین دلیله که وقتی اون معنی category ازش میگری یه فعه اون اقدام کاهش پیدا میکنه یک مثال بزنم براتون ما بیماران زیادی در کشور داریم اینکه براشون بیمارستان بسازیم بسیار عمل انسان دوستانه ای و باید این افرادتشویق بشن ولی یک راه موثر تر اینه که جلوی فرار مغز های کشور را بگیریم انگیزه بهشون بدیم بیشتر کار کنن اگر چند دانشجوی نخبه به جای اینکه به فکر مهاجرت باشن به این فکر کنن که به کشورشون خدمت کنن اون دردمند ها بیشتر وعضشون خوب خواهد شد ولی لگر شما سعی کنی چند دانشجو را علاقمند کنی که در کشور طبابت کنند شما را به عنوان خیر نمیبینند در صورتی که از لحاظ اثربخشی به شما ثابت میشه که این خیلی بیشتر اثر داره یا اصلا به روحیه گروه های پزشکی کمک کنی دوتا عمل جراحی بیشتر انجام بدن یا ۵ ساعت بیشتر در هفته کار کنن بسیاری از بار نیازمندان برداشته خواهد شد درصورتی که شما معمولا این را به عنوان عمل خیر نمبیتی و اون را خیر نمیدانی درصورتی که اگر یک بیمارستان بسازی سریع شما را خیر میدونن پس یک چیزی که هست اینکه او معتقده این all Turismo یا نودوستی چرا باید در تعریف category call باشد چرا افراد به سمت کار کارامد تر نمیرین برای اینکه اونوقت تو معنی دسته بندیه نمیوفته داستان گم شده در مقابل جا مانده یادتونه وقنی جا مانده حکمش با گم شده فرق میکنه اسمش فرق میکنه در اینجاددیگه اسمش خیرات نیست این اسمش مدیرت کار امده یا اصلا ممکنه اسمش بر ضد خودش تبدیل شه مثلا میگن intrapreneurاز اونا که گوش مردم میخواد ببرهاز اونا که رادمان بالا میره درامد خودش را زیاد کنه این بیزینس منه خیر نیست در صورتی که ممکنه سود اون به جامعه بیشتر برسه میبیند چطور category داستان را عوض میکنه و سوال دیگر Moshe Hofmanایا امکان دارد ما نودوستی داشته باشیم با observability یعنی رویت صفر یه چیز را میدانیم وقتی رویتش، observability اشکاریش میاد پایین مبادرت بهش به شدت کاهش پیدا میکنه یعنی وقتی قابل دیدن نیست افراد اون کارو نمیکنند یعنی در همان مجموعه بازی هایی که او ابداع کرده بود وقتی یه نفر ناضر باشه که چقدر پولتو میدی به یکی دیگه ۵۰ درصد میدی وقتی چشم تاچشم طرف باشه مثلا ۴۰ درصد وقتی طرف را نبینه ۳۰ درصد ولی هنوز داره یه بخشیش را میده ولی وقتی که بهش یه گزینه بدن که اصلا میتونی وارد بازی پولمو تقسیم کنم نشی و یه بازی دیگه بری فقط ۰ درصد میدی پس میبینید چقدر دینامیک نودوستی پیچیده است یک بازی پیچیده ای از احساس خوب درونی تحت فشار دیگران بودن هنجار دیگران بودن و در عین حال یک پدیده مرموز پیام دهی هزینه بر است این دوتا کار های جالبی کردن اتفاقا در این زمینه که ما چگونه میتوانیم بخش خیرات را فعال کنیم کار میکنند بودجه هم گرفتن که چطور میتونیم مرفحین را تحت فشار بزاریم که به نیازمندان کمک کنند که یافته های قشنگی دارن که در کتابش و مصاحبه های یوتویوب اشاره کرده مثلاا همین که طرف باید احساس رودررو بکنه درصورتی که منطقا شما فکر میکنید که هیچ فرقی نداره اگر شما بخواید برای یک خیریه پول جمع کنید روشش اینه که بگی هیچ عمدی نیست شما میتوانید هیچ چیزی ندهید یا از ۱۰ تا ۵۰ درصد کمک کنید که البته اکثر مراجعان ما ۳۰ درصد کمک کردن این کار یه دفعه کارایی بخشش را چندین مضرب میبره بالا پس راهش اینه که به طرف بگی اصلا کمک شما اجباری نیست دیگران انقدر کمک کردن اگر شما کمک کنید تشکر میکنیم اگر نه که ما رامونا میکشیم میریم که به دفعه دیده افراد جواب میدن در صورتی که اگر صرفا نودوستی خالص بود نباید هیچ ربطی میداشت و جالبه توی اینکه من ۳۰ درصد کمک کنم یا ۵۰ درصد طرف ممکنه سوال خیلی جدی نداشته باشه که با این ۳۰ درصد شما چند نفرو پوشش میدید یک چیز عجیب کشف کردن دیده هر تفاوت ۱ به ۱۰۰ باشه در میزان کمک افراد تغییر نمیکنه یعنی اگر بگی اگر شما این کمک را بکنید ما ۱۰ کودک را تحت پوشش قرار میدیم یا اینکه بگید ۱۰۰۰ کودک را تحت پوشش قرار میدیم در میزان بخشندگی تغییری ایجاد نمیکنه پس نتیجه عمل براشون مهم نیست میخوام این را بگم که بشر خیلی پیچیده تر از چیز هست که فکر میکنیم و اینکه ما ادما را دسته بندی کنیم این ادمه خوبیه ، خیریه ، نودوسته انقدر راحت نیست پس انقدر راحت نمیتونیم رو همه تشخیص بزاریم این narcissist این اجتماعیه ، این بدجنسهه وقتی پیچیده به انسان نگاه میکنیم میبنیم خیلی چیز های دیگم هست مثلا بعضی ها هستن که رویت پذیری براشون خیلی مهمه باز یک پژوهش دیگه کرده میگه اخه من خیلیا رو دیدم که کمک میکنن و اصرار دارن کمکشون پنهان بمونه این را چطور میگید یک جمله قشنگ تو کتابش داره که دید یک نفر که تو اقتصاد رفتاری کار میکنه پنهان کردن چال کردن اون کم یعنی امد دیگه وقتی شما کمک میکنی و اصرار داری که علنی نشه این حتی قدرت signaling خیلی بیشتر از اینکه که کمک علنی بشه یعنی ببین چقدر داره و چقدر نیرومنده که حتی حاضره کمک کنه بدون اینکه علنی بشه و کسب بفهمه وقتی ازدید مخاطب نگاه میکنی جایگاه طرف را از لحاظ جایگاه اجتماعی خیلی بالا ترمیبره یعنی اون طرف داری روی ۲۰ شما ۲۱ میاره یعنی همون کمک را میکنه و اصرار داره که کسی نفهمه برخلاف تصور شما observability یا رویت پذیری نیازی نیست عام باشه هرچی جایگاه طرف بالاتر باشه خاص تره یعنی اون داره کمک میکنه که فقط یک نفر ببینه اون یک نفر ممکنه همسر ، خواهر ، دوست قدیمی مثلا نمیخوام اونا ببینن من میخوام به تو نشون بدم که من از تو بالاترم ،خیر ترم یا همان همسر ایده ال توام مثالی میزنه که طرف رفته موزه ساخته و هبچکس خبر نداشته جزء نامزدش و کل اون show off فقط برای نامزدش بوده حالا باز یه سوال اگر شما حس کنی رویت پذیری صفره یعنی حتی هیچ انسانی نخواهد دید ایا باز هم کمک خواهی کرد ؟ جوابش بله است این همان احساس mystique جلسات قبل صحبت کردم یعنی بصورت loser یک نفر را ناظر میدونه پس میبیند چقدر میره تو دل هم اون احساس جایگاه یا موقعیت راز الود که هیشکی نمیبینه ولی بازم من این کارو میکنم کمک میکنم باز من یه حسی دارم که اون اگر اینجا بود میدید و اون احساس خوب من هست. خیلی چیز قشنگی نشان میده میگه اگر در بازی دهندگی بخشندگی نندازیش با اون مثالی که تو اون مقاله زدم میتونه اصلا هیچی نده یعنی وقتی حس میکنه جا جای بخشندگیه حتی اگر ناضر هم نباشه کمک میکنه ولی یه جای این حس را خواهد داشت که اگر اسمش بخشندگی نیس این کارو نخواهد کرد یعنی شما میبینید انسان ها میتونن یه دفعه دنده عوض کنن یه دفعه category عوض کنن و اینجاست که زبان و فرهنگ تعیین میکنه یعنی همون ادمی که بسیار بخشنده و خیره یه جا حس میکنی که اصلا نمیشه باهاش حرف بزنی پوست ادم را میکنه از بس خسیسه و شما تعجب میکنی برای اینکه تو اون category یک مدول دیگش فعال میشه و در یکی دیگر یک مدول دیگه فعال میشه این هارو دارم میگم که شما ببینید جهان و روان خیلی پیچیده تر از اونیه که فکر میکنید که بگید رفتم تست دادم این ادم خیلی خودخواهه اون خودخواهش میتونه در یه جا برای یه نفر در یک موقعیت باشه و در یک تعریف خاص اتفاق بیوفته و دیگر جایی نباشه و وقتی شما این هارو بدونین پیچیده تر به جهان نگاه میکنید جمع بندی : یک نظریه خوب رقیب داریم برای روانشناسی تکاملی که نظریه بازی هاست که میگه رفتار شما بسته به اینه که تو چه تعریفی در چه دسته بندی در مقابل چه کسی قرار یگیره متفاوت خواهد بود پس اون تناظر ساده انگارانه که ما یک سری ژن داریم که رفتار مارو دیکته میکنه میتونه غلط باشه ۲. انسان ها بسیار پیچیده هستند در یک جا میتونن کاملا از خود گذشته و کمک کننده به دیگران باشند و یه جا دیگه برعکس ۳. افراد به انگیزه های خودشون خیلی مواقع وقوف ندارند چه چرا اینکارو میکنن و برای شما روایتی را تعریف میکنن که یک ناضر بیطرف سوم شخصدر جریان ازمایش چیز دیگری پیدا خواهد کرد همان مثال هایی که چقدر پولتو حاظری به افردا بدی اگر از نظر کاربردی میخواین فقط داستان بخشندگی اینا نیست مثلابررسی کردن تو همین داستانی که مثلا میری رستوران چقدر انعام بدی و کی انعام میده ؟ ایا انعام دادن یک costly, signaling است ؟ یعنی شما مثلا با اون دیتتون رفتی کافی شاپ داری سیگنال میدی ببین من چقدر بخشنده ام ۲۰ درصد گذاشتم برای گارسون یا داری تویه اون احساس category یا دسته بندی بخشندگی قرار میگری و بعد احساس بعدیت چیه چون میتونه روی احساس اثر بگذاره حس کنه پول زور دادم یا نه با اطمینان خاطر دادم و بعد این بعد باعث میشه که شما به اونجا مراجعه کنی یا نه مثلا خیلی ها معتقداند که شما اگر داری یک بیزینسی را اداره میکنی تاکید کن انعام ممنوعه و هرکس از شما انعام بگیره ما باهاش برخورد میکنیم دیدن این به افزایش مشتری منجر میشه کجاها ؟ جایی که انعام دادن costly signalingنیست یعنی شما وقتی costly signaling میکنی اتفاقا باید ترویج کنی که انعام بدید که افردا بیوفتن سر اینکه ببین من اومدم اینجا که پز بدم که نشون بدم من پول میدم و برا همین امدم این رستوران که این انعامه رو بدم به بقیه که ببین من اینم ولی اگر طرف به اون نیت نیومده اونجا در مقابل اون فشار دسته بندی موقعیتی قرار میگیره و ۲۰ تا ۳۰ درصد خواهد داد ولی بعدش احساس میکنه ای کاش اینجا نیومده بودم مثل اون داستانی که گفتم ۱ دلار بدم اصلا وارد این بازی نشم پس در واقع شما مشتری هات ریزش میکنه این برای بیزینس منا خیلی نهنه که دونن با این ها بازی کنن برای همینه وقتی شما نگاه میکنی در مقاله ای که خدمتتون عرض کردم مثلا در organization, human behavior, decision چاپ شده که ما اصلا اصرار کنیم افراد انعام بدن یا نه چون یه جاهایی به نفعه اصرار کنیم چون فرد فرصت خواهد داشت که علامت دهی مرهزینه خودش را به رخ بکشونه در نتیجه مشتری شما میشه ولی یه جایی دیگه کارو خراب میکنیم احساس خواهد کرد که ای کاش تو این بازی نیومده بودم و احساس میکنم که پول زور دادم در زمینه مدریت خیرات ، انعام ، بازاریابی این ها بسیار کاربرد داره اینم جنبه عملیش میتونه باشه خودم میگم اگه این هارو نمیخوندم حسرت میخوردم ، هفته دیگه باز یه کتاب دیگه رو خدمتتون معرفی خواهم کرد اون کتاب خیلی کاربردی تر هست اینکه من چجوری موفق میشم کجاها به حسم میتونم اعتماد کنم کجاها میتونم به امار نگاه کنم . خب امیدوارم خسته نشده باشید خیلی ممنون که تا اینجا با ما بودید تا هفته بعد خدانگهدار.