شماره 329: مسئله کمبود توجه و تمرکز

پادکست دکتر مکری
اردیبهشت 1402

شماره 329: مسئله کمبود توجه و تمرکز بخش اول

پادکست دکتر آذرخش مکری
شماره 329: مسئله کمبود توجه و تمرکز بخش اول
Loading
/

متن پادکست

خب عرض سلام دارم خدمت شما دوستان و علاقه مندان عزیز یک برنامه دیگر رو به صورت ضبط شده خدمتتون ارائه میدم امیدوارم مورد توجه شما قرار بگیره و کمکی باشه در راه حل بعضی مشکلات و پاسخ دادن به بعضی سوالات اونم مسئله کمبود توجه و تمرکزه چیزی که حتی درمیان افراد غیر متخصص هم بهAHDشهرت پیدا کرده و من جمعیت بسیار زیادی رو میبینم که سوال دارند و برای مشاوره مراجعه می‌کنند و این صحبت رو دنبال می‌کنند که من آیا AHD دارم یا اصلا ادعا میکنم که AHDدارم و سوال نشون میده من با اون چه کار کنم به جرئت میتونم بگم یکی ازسوالات و شکایات بسیار عمده توی جمعیت دانش اموزی توی جمعیت دانشجویان هست و حتی بعضیا احساس می‌کنند که این تمام زندگیشون دور ور سوال درمورد این که من با مسئله کمبود توجه و تمرکزم چه باید بکنم میچرخه خب یه بحثی رو دنبال کنیم امیدوارم بتونم این بحث رو در سه بخش خدمتتون ارائه بدم که خیلی فایل ها سنگین نباشه و برای دوستان قابل استفاده باشه خب اگر خاطرتون باشه توی مبحث قبلی که سلامت روان در شرایط پراسترس بود اسلاید نهاییش یکی مونده به آخر در اسلاید57خدمتتون گفتم و قول دادم که مباحث دیگری رو مثل عدم تمرکز، تعلل درکارها، اضطراب و بیقراری، بیخوابی، بی انگیزگی و عدم علاقه به انجام اون و خستگی و کاهش انرژی روهم به صورت یک مجموعه آموزشی خدمتتون ارائه بدم خب این اولین بخش هست و خدمتتون هستم میخوایم این مسئله عدم تمرکز رو دنبال کنیم ببینید یک راه میتونه این باشه که بیایم به اون رویکرد سنتی و کلاسیک بپردازیم که من البته پیشاپیش این هشدارو بدم این شیوه مورد علاقه‌ی من نیست و اگر شما فایل های قبلی بنده رو دنبال کرده باشید خیلی علاقه ای ندارم اینگونه رویکرد هارو دنبال کنم ولی برای اینکه یک مقدمه ای باشه و درواقع باهم یک جوری هم جهت بشیم یک مقدار اون رویکرد کلاسیک رو خدمتتون ارائه میدم بعد شروع میکنیم یه مقدار بحث های روانشناسی و بالاخره در قسمت های آخر بحث های کاربردی که من چیکار بکنم اگر این علائم رو دارم و اگر دچار این مشکلات هستم خب یک تشخیصی مطرح شده که ابتدا د کودکان بود و این روهم یادم رفت بگم خدمتتون بحثی که من الان میخوام خدمتتون ارائه بدم برای بزرگسالان برای کودکان نیست یعنی تقریبا شما در رده مثلا15.16سال به بالا درنظر بگیرید تا بزرگسالان که در تحت عنوان ADHD بزرگسال مطرحه یک مجموعه تشخیص هایی در کودکان مطرح شد که بعدا سرایت پیدا کرد به بزرگسالان و این مجموعه تشخیص ها به جرئت میتونم بگم از کشور های اروپای غربی، آمریکای شمالی شکل گرفت و. به شیوه خیلی فراگیری به بقیه کشورها سرایت کرد و خیلی از خانواده ها الان نگرانه این علائم هستند این مجموعه تحت عنوان ADHD یا *3مطرح شد یعنی اختلال نقص توجه و بیش فعالی پس اگر دقت کنید این اختلال دوتا بازو داره یکیش اختلال در توجه و دیگریش پرتحرکی و بیش فعالیه کودکان این علائم رو داشتند و بنظر میومد در عده ای وقتی پا به سن میذارن این علائم برطرف نمیشه و درواقع علائم کماکان میمانه و باعث مشکل و دردسر برای ما میشه. این علائم هم معمولا توی کتابچه های روانشناسی به خصوص درواقع راهنمای DSMوجود داره و من این فهرست رو خدمتتون ارائه میدم ولی گفتم این رویکرد من در این سلسله بحث ها نیست ولی برای اینکه شما آشنا باشید ببینید چی هست براساس کتاب DSM و معیارهای تشخیص او ما دودسته علائم داریم یک سلسله علائم هست که به مسئله کم. توجهی برمیگرده یک سلسله علائم هست که به مقوله بیش فعالی برمیگرده که من اینارو در اسلاید3و4 خدمتتون درواقع ارائه دادم در اسلاید3باهم بیایم کم توجهی رو یه مرور اجمالی بکنیم میگن عدم توجه به جزئیات داره یه اشتباه های ناشی از بی دقتی داره خانواده ها خیلی از این مسئله شاکی هستند میگن ببین خیلی خوب درس میخونه ها ولی اصلا حواسش نیست اینجا گفته نیمی است اینجا فکر کرده است و سوال رو غلط جواب داده یا آدرس رو پلاک رو اشتباه کرده دشواری در حفظ توجه درکارها مثلا وقتی داره درس میخونه، وقتی داره مطالعه میکنه، وقتی داره یک مجموعه ای رو تمیز میکنه حواسش پرت میشه و نمیتونه پرواقع تمرکزشو حفظ بکنه وقتی باهاش صحبت میکنی حواسش پرت میشه مثل اینکه به شما گوش نمیده یدفعه میبینی کجایی حواست نیست مثل اینکه، ها چی گفتی ببخشید حواسم پرت شد مثلا یه چیزی داشت رد میشد یه مثلا یه ماشینی اونجا بود داشتم به اون نگاه میکردم چی داشتی میگفتی دستورات رو دنبال نمیکنه البته این به معنی نافرمانی نیست ها این به این معنی که حواسش نیست دقت نمیکنه و وقتی یه چیزی بهش میگی یادش میره دشواری در سازمان دهی کارها و فعالیت ها میخواد برنامه بریزه که مثلا فردا بره چندتا کارو انجام بده اصلا شما میبینید ساعت هارو قاطی کرده اول مثلا فرار بود بره پایین شهر بعد اشتباهی رفته غرب شهر، مدارک با خودش نبرده رفته اونجا یدفعه یادش اومده اصلا باید قبلش مراجعه میکرده به جای دیگه اصلا نمیتونه برنامه ریزی درستی داشته باشه از کارهایی که دقت ممتد میخواهند اجتناب میکنه یعنی حواسش هست ببین مثلا این کتاب رو بهت میدیم شما ویراستاری کن میگه نه نه نه من نمیتونم من حواسم پرت میشه دوصفحه اش رو که بخوام مطالعه بکنم اصلا گم میشم توش قاطی میکنم نمیتونم ادامه بدم اشیارو گم میکند یا در جاهای نادرست جا میگذارد به راحتی حواس وی پرت میشود، درامور روزمره فراموش کار است پس شما میبینید مه یک سلسله علائمی وجود داره که اینهارو در این کتابچه های درواقع روان پزشکی فهرست میکنن و میگن اگر تعداد قابل توجهی از اینا رو اونچه که خدمتتون عرض کردم داشته باشه فرد مبتلا به ADHD هست خب یه بخشیش کم توجهیه و درواقع یه بخشیش اون جنبه بیش فعالی حالا تو بعضیا این کم توجهی پررنگه تو بعضیا بیش فعالی پررنگه تو بعضیا هردوتاش هست، بیش فعالی چیه یه بیقراری داره در صندلی وول میخوره یه جا نمیتونه بشینه به نظر میاد مثل اینکه اون تحرکش خیلی بالاست، مکرر صندلی خود را ترک میکند یه احساسی هست مثل اینکه حتی بعضیا تمسخرش میکنند میگن چیه صندلیت میخ داره چرا نمیتونی آروم بشینی احساس بیقراری دارد، ببینید این خیلی مواقع با اضطراب مخلوط میشه و شما نمیدونی کدومشه یه جا نمیتونم بشینم، ایا این به دلیل دلشوره اس یا به دلیل اون بیش فعالی، نمیتواند بی سروصدا درسرگرمی هاش شرکت کند، همواره در حرکت هست و به مدت طولانی نمیتواند ارام باشد، زیاد خرف میزند وقتی بهش میگی خب سکوت کن یه لحظه دقت کن میبینی هعی میپره وسط کلامی هعی حرف میزنه نمیتونه خودشو خوب کنترل کنه پاسخ ها را ناگهان و بدون صبر ادا میکند، میپره وسط حرف، نمیذاره سوال شما تموم بشه و خیلی از مواقع هم میگن نمره امون کم میشه یا آسیب میبینیم همینه سوال رو تا آخر نمیخونه یا گوش نمیده بعد متوجه میشه آخرش یه چیزی گفته بود، دشواری در حفظ نوبت، کلام دیگران را قطع میکند یا مداخله، خب پس شما میبینید که ما با یک مجموعه ای مواجه هستیم که این مجموعه درواقع تحت عنوانADHD در این کتاب های درواقع روان پزشکی به خصوص DSMارائه شده فهرست رو شما در اسلاید شماره 5شما میبینید قسمت انگلیسی رو خدمتتون گذاشتم و اگرم دقت کنیم معمولا این کتابچه ها اینارو میگن که مثلا باید از هرکدوم از اونا 5تا علامت داشته باشه این علائم باید6ماه طول بکشه در بیش از دو موقعیت این اتفاق بیوفته یعنی همش تو خونه فقط نباشه یا همش تو مدرسه نباشه و قبل از12سالگی ظاهر شده باشد این برای تشخیص ADHD در بزرگسالان کفایت میکنه خب خیلی از افراد به روان پزشک مراجعه میکنند به روانشناس مراجعه میکنند خیلی از افراد هستن که خودشون میرن توی اینترنت جستجو میکنن و. بعضیا همین کتاب رو که ترجمه ام شده حتی انگلیسیش رو میخونن و میگن این علائم در من هست حالا من چیکار کنم و اگر دقت کنید خیلی علائم شایعی ام هست یعنی شما یه جا ننشتن و پریدن تو حرف دیگران و نتونستن در کنترل کردنه خود یک پدیده ای است که خیلیا از اون رنج میبرن اما تکلیف چیه و من به عنوان یک فایل آموزشی چه کمکی میتوانم به افراد بکنم خب اینجا بنظر من بحث از اون بحث کلاسیک دور میشه، بحث کلاسیک اینجوریه شما علائم رو فهرست میکنید وقتی 5تا از هرکدوم داشتید براش شما تشخیص ADHD و به شما میگنADHD بزرگسالان دارید و حالا برو دنبال درمونش ولی همونگونه که خدمتتون خواهم گفت خب شاید این یه رویکرد خیلی جذابی نباشه و درعین حال من میخوام کمک کنم که شما بخشی از مشکلاتتون رو بتونید مدیریت کنید. بیاین ببینیم چه چیزهایی وجود داره میخوام یه بحثی رو شروع کنم قبل از اینکه ادامه بدم و اونم اینکه تشخیص من چیست، من اینو در مراجعان خیلی میشنوم خیلی از افراد این سوال رو دارند دقت کنید این فقط درمورد ADHD نیست درمورد بسیاری از بیماری های روان پزشکی هست میگن ما پیش چندنفر رفتیم یکی گفت شما دوقطبی هستی یکی گفت شما مسئله اختلال شخصیت دارید یکی دیگه مطرح کرد که درواقع ممکنه ADHD باشی یکی گفت اختلال اضطرابی هستی بعضی افراد کلافه میشن میگن چرا روان پزشک ها نمیتونن به تشخیص برسن یا حتی نگران این هستن که من الان تحت نظر یک نفر قرار میگیرم نکنه اشتباه تشخیص داده باشه، این سوال خیلی مشهوری است و بنظر من یک نگرانی موجهی است و بنظر من میشه فهمید چرا افراد این نگرانی رو دارن این نگرانی رو دارن که تشخیص من چی میگه و آیا درست تشخیص دادم یا نه اما من گفتم خدمتتون که من میخوام از اون رویکرد کلاسیک دور بشم ببینید شاید در بقیه پزشکی اینه که تشخیص من چیه و درواقع آیا دکتر، پزشک، روان پزشک درست تشخیص داده خیلی تعیین کننده باشه مثلا شما در طب داخلی نگاه کنید ممکنه یه جایی تشریف برید میگن مثلا شما تب مالت داری و اون تشخص رو براتون گذاشتن و یک سلسله درمان هایی رو شروع کردن ولی بعد میرید پیش یک پزشک دیگه میگه نه نه تب مالت نیست این اصلا عفونی نیست شما دچار یه بیماری رماتیسمی شدید و درمان زمین تا آسمون خواهد کرد به همین دلیل به نظر من خیلی درسته که شما نگران این باشید که تشخیص من چیه و مبادا دکتر خوب تشخیص نداده باشه این کاملا قابل فهمه اما میخوام یه چیزی رو خدمتتون بگم، وقتی به حوزه روان وارد میشید توصیه من به شما اینه خیلی درگیر این نباشید که تشخیص من چیست یا اینکه آیا روان پزشک، روانشناس درست تشخیص داده یا نه چرا در اسلاید 7من به چند دلیل اشاره کردم یکی اینه که فراموش نکنید در خیلی از بخش های دیگر پزشکی اصطلاحا میگن ماهیت بیماری شناسی مسجله شما وقتی میگی تب مالت درواقع اون عامل بیماری زاییش شناسایی شده، از بدن افراد جدا شده، شاخص ها و در اصطلاح مارکر های بیولوژیکش وجود داره و تشخیص میشه گفت براساس آسیب شناسی، میکروب شناسی، سرم شناسی، کامله و خیلی از مواقع رد خور نداره میگن پاتولوژی فرستادیم لامپ تشخیص داده و درواقع توش اشتباه نیست اما فراموش نکنید وقتی وارد حوزه روان میشیم از نظر بیماری شناسی ماهیت خیلی از این بیماری ها بیشتر میشه گفت هنوز فرضی است یعنی به درستی ما نمیدونیم که آیا آنچه که ما با این علائمی که خدمتتون گفتم ADHD داریم تشخیص میدیم واقعا یک بیماریه یا ده ها بیماری مختلفه پس فراموش نکنید اصطلاحا ما میگن Ontology of disease یا وجود شناسی بیماری در بیماری های روان خیلی پررنگ نیست پس همونگونه که شما ممکنه فکر کنید ما در طب داخل سل داریم عفونت انگلی داریم نوع خاصی از کانسر ریه داریم همین جوری هم با همین مرز های مشخص در روان پزشکی بیماری داریم این گونه نیست پس اولین توصیه ای که من به شما دارم خیلی درگیر این نباشید تشخیص من چیه و از این دکتر به اون دکتر برید ببینید هرکدوم چی میگن 2.مرزها بسیار مبهمه یعنی شما همین علائمی که الان دیدید خیلیاش رو میتونید جور دیگه ام ببینید، بیقراری، بیقراری میتونه از اضطراب باشه، بیقراری میتونه مثلا از یک فکر نوشخوار شونده باشه خیلی از این علائمی که شما میبینید ما به ازای دقیق با مرزهای مشخص نداره، اینا خیلیاش درهم تنیده شده و به هم دیگه تبدیل میشه 3.کمبودی فراوان به ندرت هست که این تشخیص هایی که خدمت شما ارائه میدن به تنهایی دیده بشه یعنی شما میبینی همون آدمی که ADHD داره افسردگی هم داره، وسواس هم داره، مسائل شخصیتی هم داره، حالت هایی شبیه شیدایی و مانیا هم داره، بعضی از این بیماری ها کمبودیشون حتی 90درصده یعنی وقتی شما اون معیارهارو نگاه میکنی میگی ها این تشخیص منه، این بیماری منه، نگاه میکنی یه بیماری دیگه روهم میخونی میبینی عه اینم هست یا نصف علائم اینم که هست، اصطلاحا میگن کمبودیش بالاست پس به همین دلیل شما خیلی نگران نباش که نکنه تشخیص درست ندادن و من جیز دیگه باشم، نه خیلی از مواقع مرزها مبهمه و خودبیماری ها ماهیتشون هنوز به اون صورت شناخته شده نیست و درواقع باهم دیگه خیلی دیده میشن و شماره4که میتونه دلگرم کننده برای شما باشه. تو بقیه پزشکی اگر تشخیص عوض بشه خیلی مواقع درمان زمین تا آسمون عوض میشه وقتی به شما بگن ببین اشتباه نکن این بیماری میکروبی نیست که که آنتی بیوتیک بگیری این یه بیماری خود ایمنیه شما برعکس باید داروهای مهارکننده ای مثل کورتون بگیری اصلا زمین تا آسمون همه چی عوض میشه ولی در روان پزشکی خبر خوب برای شما اینه با عوض شدن تشخیص ها درمان ها خیلی عوض نمیشه درمان ها بیشتر وابسته به شکایات افراده وابسته به مشکلاتیه که داره پس به همین دلیل ممکنه خیلیا این سوالم براشون پیش اومده باشه عجیبه من رفتم یه جا گفتن افسردگی داری و اینم داروی ضد افسردگی رو دادن رفتم یه جا دیگه گفتن نه بیشتر مشکل تو وسواسه باز همون دارو رو دادن باز رفتن یه جای دیگه گفتن مشکل تو بیماری اضطرابیه بازم دیدم همون داروهارو دادن این چجوری ممکنه، آره برای اینکه به نظر میاد هم داروشناسی هم بیماری شناسی و هم مرز هایی که ما دراینجا دارین خیلی درهم تنیده است و تغییری نخواهد کرد بحث کوتاه کنم خستتون نکنم راهنمایی که جسارتا خدمتتون میخوام بکنم همینه خیلی درگیر تشخیص نباشید بیشتر ببینید از چه چیزهایی رنج میبرید و سعی کنید اونارو درست کنید و خیلی ام نگران نباشید دیگه رفتیم یه دکتر گفت که نه به این نتیجه رسیدم شما دوقطبی هستی ولی یه نفر دیگه گفته بود ایADHD یه نفر دیگه گفته بود این اختلال شخصیته خیلی جا به جا نمیشه مسائل درواقع از نظر علمی اینگونه نوشته میشه اگر میخواید علمیش رو بدونید میگن Latent model of pathology نداریم یعنی مدل پنهان بیماری شناسی نداریم و در واقع با عوض شدن تشخیص خیلی مدیریت عوض نخواهد شد پس این قدم اول برای راهنماییتون پس من‌ چه بکنم اگر من اون علائمی که گفتم دارم اون علائمی که نمیتونم تمرکز کنم همش حواسم پرت میشه یه جوری وقتی مثلا کار میکنم هعی از این شاخه به اون شاخه میپرم من توصیه میکنم به شما تشخیص رو به دانشمندان به بیماری شناسان به روانشناسان به متخصصین آمار و بهداشت واگذار کنید و خیلی خودتون رو درگیر اون نکنید پس این تشخیص ها برای چیه بیشتر به نظر میاد ارزش آمار داره ارزش Epidemiclogicداره ارزش این هست که ما ببینیم در جامعه چهخبره یا سیر این هارو یا اونایی مدل های پیچیده شدنه فراگیر شده بیماری ها یا ژنتیک اونارو بررسی کنیم به درد بالین شما نخواهد خورد پس من چگونه فکر کنم یه راه خیلی خوب اینه به جای تشخیص به فرآیند فکر کنید پس اینجا قدم دوم به عنوان راهکار و یک.کمک برای اونایی که این فایل رو دنبال میکنند، دنبال این نباشید من ADHD دارم، دوقطبی ام، اختلال شخصیت ام بیشتر ببینید چه فرآیندهایی در بدن شما هست، در روان شما هست، که نیاز به اصلاح داره، مثال بزنم اسلاید شماره9رو نگاه کنید در سمت چپ شما یک بدن thinnessیک بدن لاغر رو دارید و همینطور که به سمت راست میرید بدن عضلانی تر میشه ما یک فرآیند داریم این طرف فرآیندAtrophy تحیلیل رفتن عضلاته این طرف یه فرآیندHypertrophyیا درواقع میشه گفت عضلانی شدن و پر شدن عضلات رو داریم شما در اینجا تشخیص نمیذارید مثلا اصرار نمیکنی که اون آدمکی که در قسمت2هست فرقش با اون یکی چیه خب اینا به تدریج کم کم عضلانی تر میشن و شما یه جایی هست که کاملا عضلانی میشی، یه جایی هست که Asthenic هستی بیا توجه رو هم اینگونه ببین بعضی افراد هستن فرآیند توجه شون خیلی خوبه میتونن به شدت تمرکز کنند مثل یه آدم عضلانی، یه عده ام هستند که عضلانی نیستند ضعیف هستند و نیاز دارند عضلانی تر بشن اینجوری بخوای نگاش کنی خیلی دنبال این نیستی که بخوای پاشی بری دکتر مرتب بگی ببین من به کدوم یک از این چهارتا نزدیکم میگی خب چه فایده ای داره که بدونی یا مثلا چه اصراری هست مثلا بعضیا رفتن گفتن شما به 2نزدیکی، بعضیا گفتن به این آدمک 3نزدیکی، خب درواقع چه چیزی رو میخوای اینجا مشخص کنی شما بیاید اینو یک طیف ببینید یا من اینجا9مورد رو براتون گذاشتم شاید باید گویاتر باشه یعنی من اصرار کنم من شمارو که من شماره 5یا6ام خیلی برای شما سرنوشت ساز نخواهد بود شما فقط فرآیند میبینی یک فرآیندی که از لاغر بودن شروع میکنه حرکت میکنه به سمت عضلانی شدن و درواقع این چیزی است مه در این اختلالات شاید راحت تر برای تعبیرش داشته باشه خب پس بخوایم اینجوری نگاش کنیم دیگه دنبال این نیستیم که من معیارهام رو بشمارم یا اینکه بیام هعی 6ماه بسنجم 9ماه بسنجم شما فکر کن همونطو که یکی میگه ببین بدنت بنظر من ضعیفه یا بدنت خوبه قوی هست همینجوری فکر کن که مقوله تمرکز و تفکرت هم همچین طیفی رو میتونه دنبال کنه برای همینه که بعضیا فرآیند محور رو نگاه میکنند به جای تشخیص محور میگن ADHD یک اختلال عصبی تکاملی در خودتنظیمی است اسلاید11رو نگاه کنید ADHDیا Neurodevelopmental عصبی تکاملی یعنی چی یعنی اینکه هم بخشیش زیستی است و به سلول های مغز و ژنتیک شما برمیگرده، تکاملی یعنی چی، این منظورDarwinismنیست ها این منظور مقوله رشد هست که ازکودکی از جنین هست تا بزرگسالی پس درواقع یک اختلالی هست که بخشیش در زیست شناسی مغز هست، بخش دیگریش در اون فرآیند رشد کودکی است و این اختلال در کجاست در مقوله خودتنظیمیlSelf-regulatory پس همونطور که ما تو اسلاید های قبل دیدیدم به جای اینکه بیای بگی من شماره3اختلال فلان رو دارم میتونی بیای بگی ما فرآیندی داریم تحت عنوان عضلانی شدن یا در اسلاید شماره10بگی فرآیندی داریم تحت عنوان حجیم شدن بالکی شدن، این رو بدن سازها خیلی خوب میشناسن و بیایم بگیم که یه طیف رو تشکیل میده همین گونه هم مادر ADHD یک فرآیند داریم اون فرآیند در چیه گفته میشه در خودتنظیمی self-regulatory اینجوری بخوای بهش نگاه کنی بنظر من خیلی گویاتر میشه و درواقع خیلی برای شما سوالات رو پاسخ میده همه ما روی یک طیف قرار داریم بعضیا در فرآیند خودتنظیمی مثل اون هیکل عضلانی خیلی پیش رفتند بعضیا نه متاسفانه عقب تر هستند و درواقع بنظر میاد نیاز به رشد بیشتری دارند اما این فرآیند درواقع خودتنظیمی اساسش چیه اون عضلانی بودن فکر کنم شما همه تون میتونید راحت بفهمید دست میزنید میفهمید که آقا این Atrophy یا hypertrophyاما فرآیند خودتنظیمی چیه شاید خیلی ساده بهتون بگم اسلاید شماره12داره انجام کار دشوارتر وقتی که کارت درست تر است Maxio hard Racing انجام کار دشوارتر وقتی که کاری درست تر است خیلی از افراد وقتی اومدن راجب خودتنظیمی درواقع توضیح دادن این رو مطرح کردند این یه رویکردیه که در علوم شناختی و روانشناسی مدرن خیلی پررنگ شده اصلا ریشه عمیقی پیدا کرده یک دوگانه ای وجود داره میگن انسان ها مرتب سر یه دوگانه ای قرار میگیرند یه مسیر ساده هست که لذت بخشه و سود کوتاه داره یک مسیری هم هست که دشواره تاحدی دردناکه ولی سود خوب دراز مدت داره این حالا درست یا غلطش بماند من توی معرفی کتاب ها و بحث های نظری تر به این بیشتر اشاره خواهم کرد ولی چون میخوام بیشتر این فایل رو براتون کاربردی درست کنم شما اینجوری فکر کن که شما لحظه لحظه زندگیت براساس یک تفکر و رویه قالب در علوم شناختی و روانشناسی مدرن اینکه شما مرتب سر یه دوراهی هایی قرار میگیرید یه مسیر هست، ساده است اما سودش کمه یه مسیر هست دشواره اما سودش زیاده هرموقع شما مسیر دشوار با سود بیشتر انتخاب کردید میگن خودتنظیمیش بیشتره همونطور که وقتی شما عضله هستید یعنی چی یعنی درمقایسه با بافت چربی بافت عضلانی بیشتری داری قدرت بیشتری داری، شبیه همین استعاره رو در مورد روان انسان اومدن نهادینه کردن مثالاش فراوانه یعنی من فکر میکنم که شما درواقع مثال های خیلی زیادی میتونید تجسم کنید و باز اسلاید قبلی برگردم شاید براتون روشن تر بشه انجام کار دشوارتر وقتی که درست تر است، شما فکر میکنی که خب من دانشجو هستم کار دشوارتر چیه اینیه که بشینم درس بخونم این تنهایی رو تحمل بکنم، دوری از خانواده رو تحمل کنم و درس بخونم جون کار درست تریه و اینکه میخوام در امتحانات قبول بشم میخوام در رشته ام موفق بشم این کار دشوارتره اما یه جایی هست که شما کار ساده تر رو انتخاب میکنی الان با دوستان بریم بیرون بگردیم، بریم تفریح کنیم، بشینیم فیلم نگاه کنیم، فیلم نگاه کردن تنقلات خوردن طبعا راحت تره ولی لذتی که به شما میده یک لذت کوتاه مدته هم اون لحظه فیلم رو میبینی و شاد میشی ولی بعدا در زندگی باعث درآمد شدن شما در کارو تحصیل و اقتصاد و ثروت نمیشه. پس هروقت شما اومدی مسیر کوتاه رو مسیر ساده رو رها کردی مسیر دشوار رو انتخاب کردی اصطلاحا میگن self-regulationبالاتری داره و درواقع اینجوری نگاه کنید ADHD کاهش توان طرف در اون مقوله self-regulationهست و یک طیف رو تشکیل میده این افراد همش ترجیح میدن مسیر های ساده تر رو برن مسیرهای ساده تر میتونه چی باشه الان یه چیز جالب دیدم برم ببینم چیه، الان خوابم میاد، الان یه چیزی توجه ام رو جلب کرد گفتم برم ببینم چیه کار رو ول کردم، ببین به کارت بچسب آره خب کارت خسته کننده است حوصلمو سرمیبره بذار ببینم اون چیزی که الان جلب توجه ام کرده چیه به سمت اون حرکت کنم یه هشدار بهتون بدم چون تا این تثبیت نشده تو ذهنتون تو ادامه این فایلم خواهم گفت بعضیا میگن این یه استعاره است این وجود خارجی نداره ولی درهرحال این استعاره خیلی جا افتاده که خویشتن ما، مغزما، روان ما هرکدوم رو دوست دارید سر دوراهی هایی قرار میگیره و وقتی اومد کار دشوار انتخاب کرد self-regulationبالاتری داره این self-regulationتو دلش چند پدیده دیگه ام میگنجه یکیش مهار رفتاریه، یعنی این اصطلاح هایی که کنارش وجود داره مهار رفتاری ترجمه Behavioral controlationمهار رفتاری یعنی چی وقتی شما کار دشوار رو ادامه میدی پس باید مهار کنی وسوسه یا هوس انجام کار ساده تر پس وقتی اون کار رو مهار میکنی اصطلاحا میگنBehavioral controlationپس یک بخش مهمی از self-regulationیا اون خودتنظیمی یا اون خویشتن داری مهار رفتاری مثال میزنم براتون شما مثلا الان داری کتاب میخونی راه دشوار تر رو انتخاب کردی که در امتحانات موفق بشی بعد یدفعه میبینی یه پیامک میاد رو گوشیت از یکی. از دوستانت یه جوک برات فرستاده خب راه آسان تر و لذت بخش تر اینه که اون جوک رو بخونی و چنددقیقه بخندی ولی اون چند دقیقه خندیدن یک خوشحالی یک لذت کوتاه مدت هست برای شما وقتی شما نه گفتی به اون و گفتی نه من اجازه نمیدم اون مسیر من رو قیچی کنه اصطلاحا میگن شما مهار رفتاری داری مثال دیگه، شما داری ورزش میکنی، رژیم میگیری میخوای بدنت فیت باشه در مسابقات رتبه خوبی بیاری یا درواقع از ظاهر جذاب خودت لذت ببری مسیر کوتاه اینه که تنقلات بخوری، تنقلات که میخوری خیلی احساس خوبی میده احساس لذت بهت میده ولی فراموش نکن همون لحظه اس و تازه فرداش احساس بدی میکنی که بیخود ورم کردم، وزنم رفت بالا دارم دوباره چاق میشم، از ظاهر خودم خوشم نمیاد اگر شما به اون تنقلات اون فکر خوشایند وسوسه کننده، اون لحظه ای که تمرکزم رو رها بکنم و یه پدیده جذاب ور نگاه بکنم نه بگی اصطلاحا میگن شما مهار رفتاری داری. پس یکی از ارکان خودتنظیمی داشتن مهار رفتاری است من حالا به زودی یک کتابی رو هم خدمتتون معرفی خواهم کرد، که شاید این شکل گیری دوگانه رو در تمدن و تفکر مدرن بهش میپردازهEmili stanنوشته یک فیلسوف هست در انتشارات آکسفوردچاپ کرده میگه karen Lives for pleasurزندگی کردن برای لذت An epicurean guide to lifeیک راهنمای اپیکوری برای زندگی توی این شما متوجه خواهید شد که این یه پدیده مدرن نیست از یونان باستان به این فکر میکردند و اصلا بنظر میاد تمدن بشر روی این ساخته شده که ما دونوع لذت داریم لذت های گذرائه کوتاه مدت، که ساده هستند درمقابل لذت های دراز مدت، با ارزش و ماندگار که به دشواری بدست میاد و هرموقع شما لذت کوتاه رو ول کردی رفتی سراغ لذت دراز مدت شما از نظر فلاسفه دارای نوعی خرد دارای نوعی خویشتن داری هستی و در علوم شناختی مدرن دارای مهار رفتاری و خودتنظیمی هستی گاهی اوقات میان این پدیده خودتنظیمی رو تحت عنوان یک اسم بزرگ‌تر ‌فراگیرتر معرفی می‌کنند پس شما تا اینجا با چندتا اسم آشنا شدید خودتنظیمی self-regulation مهار رفتاری Behavior controlation ولی یه چتر بزرگ‌تری داره که گاهی بهش میگن کارکرد اجرایی یعنی Executive function یا EF معنی کارکرد اجرایی به توانایی باقی ماندن بر روی برنامه های هدفمند که در آن فرد منابع عالی تر شناختی مانند برنامه ریزی حل مسئله مدیریت اطلاعات و افکار هیجانات و رفتار را در جهت میل و هدف هماهنگ میسازند خسته تون‌ نکنم ولی به این میگن کارکرد اجرایی اگه شما نگاه کنید بعضیا میگنExecutive function تقریبا یعنی حکمت زندگیه حالا ممکنه علوم‌شناختی داره اونو یک توانمندی مغز به خصوص قسمت پیشانی مغز مطرح میکنه ولی وقتی شما اون‌ کتاب های فلسفی رو نگاه میکنید به عنوان مثال همینLiving your pleasure زندگی کردن برای لذت و میای فلسفه رو خیلی خوب تو این کتاب توضیح داده مطالعه می‌کنیم میبینی اساسش برمیگرده به همین کارکرد اجرایی یعنی بنظر میاد بشر مدرن به این نتیجه رسیده ما یه چیزی داریم به نام کارکرد اجرایی EFکه درواقع در این کارکرد اجرایی شما میتونید حافظه ات رو تلاشت رو برنامه ریزیتو مهارت های حل مسئله ات رو اینارو بسیج میکنی درجهت اون هدفی که دشواره ولی لذت ماندگار ولی طولانی تر داره درمقابل اینکه خودتو ول کنی و دنبال لذت های آنی و ساده و سهل اصول باشی خب این رویکردی این تحت عنوان Executive function اکتفا میشه اگر میخواید بیشترهم مطالعه بکنید کتابRussel barclay هست What are these Executive function این کارکرد اجرایی چه هستند، چگونه عمل میکنند و چرا تو تکامل نقش گرفتند. خب تا حالا ما داریم کارکرد اجرایی رو به عنوان یکی از قسمت های مهم ذهن بررسی میکنیم حالا اینجوری بیا نگاه کن باز برگردم، گفتم به جای اینکه بیای مرب بگی ببین من به نظر شما ADHD دارم رفتم چند نفر گفته ADHD داری یکی گفته نه خیالت راحت نداری اینجوری به مسئله نگاه نکنید فکر کنید ما یه چیزی داریم به نام کارکرد اجرایی بعضی مواقع خیلی قوی و مثل اون عضلانی hypotheseتو بعضیا یه مقدار ضعیف تره و حالا شما فکر کن کجای این طیف قرار گرفته مثل این بدن هایی که دیدی1تا9شماره زده بود و طرف یه چیزم خدمتتون بگم برگردیم به این وقتی شما اینجوری نگاه میکنی با مدل اسلاید 10نگاه میکنی اینجا خیلی درست و غلط، بیمار و سالم نداریم بیشتر بنظر میاد کدامش رو نیاز داریم مثلا اگر شما میخوای یه کار اداری ساده پشت میزنشینی بکنی، هیکل های 1و2برات ایرادی نداره پس خیلی مشکل ساز نیست ولی اگه شما مثلا میخوای بری نبرد تن به تن بکنی یا اینکه توی معدن سنگ کار بکنی احتمالا این برات دردسر میشه بهتره هیکل 5.6یا 8رو داشته باشی ولی اگر میخوای شما بری بزن بهادر محل بشی احتمالاشماره1و2بدردت نمیخوره شماره8و9بدردت میخوره تا گردن کلفت محل بشی مشابه همین رو ما در کارکرد اجرایی داریم یعنی میخوایم ببینیم چقپر لازم داریم آیا میخوای محاسبات بسیار پیچیده آماری و حسابرسی یک شرکت بزرگ رو انجام بدی احتمالا باید شماره9باشی نه اینکه نه من خیلی کار دشواری ندارم بیشتر میخوام خوش بگذرونم منابع مالیش رو دارم خیلی نیاز ندارم 1و2برام کافیه پس اینجوری بهش نگاه کنی مفهوم کدومش مریضه کدومش سالمه رو نداریم اینکه کدومش رو دوست داری کدومش رو نیاز داری حس میکنی شماره4دوست داری شماره6باشی پس اونموقع سعی میکنی این مهارت هارو افزایش بدی پس دیگه هعی نگو من رفتم این دکتر اون دکتر گفت مریضی، سالمی اینا، اینشکلی بهش نگاه نکن یه نمود دیگه ام داره همین کارکرد اجرایی بهش میگن Stimulus-department response اینم یاد بگیرید اصطلاح قشنگیه پاسخ وابسته به محرکStimulus-dependent response یعنی چی پاسخ وابسته به محرک یعنی چی یه وقتی شما کارکرد اجراییت ضعیف باشه پاسخ هات همش وابسته به محرکه باید یه مشکلی پیش بیاد یه چیزی از بیرون پیش بیاد تا شما واکنش نشون بدی تا یه چیزی خراب نشه نمیری درستش کنی تا ازت یه سوالی نکنن جوابشو نمیدی تا یک اتفاقی نیوفتاده واکنش نشون نمیدی یعنی درآن هستی و خیلیا میگن بعضی مدیریت هامون اینجوریه، وایمیسن تا یه بحران درست بسه بعد میرن جواب میدن وایمیسن تا یه کالایی نایاب بشه بعد میدن اونو تامین میکنن این میگن Stimulate-dependent response یا پاسخ وابسته به محرک درمقابل ما دوراندیشی رو داریم مقوله برنامه ریزی رو داریم واینمیسی تا یه اتفاقی بیوفته بعد به اون پاسخ بدیداز قبل به اون فکر میکنی اگر درآینده این اتفاق افتاد من چیکار کنم و سعی میکنی راه حلش رو پیدا بکنی پس یکی از نمود های خیلی خوبه کارکرد اجرایی درکنار اون مهار رقتاری که خدمتتون گفتم همین عدم پاسخ وابسته به محرک حالا شما میتونی بعضی جاها متوجه بشی کارکرد اجرایی ضعیفه چرا گاهی اوقات با او صحبت کردن، جدل کردن، مناظره کردن، ایفا میشه اصلا به حای اینکه به اصل مطلب بپردازه به جای اینکه آینده نگری بکنه که اصلا چه میخواهی بگویی و پاسخی در خور اون برای شما طراحی بکنه وایمیسه به اصطلاح معروف از شما بل بگیره یه جا شما یه لغزش کلامی بکنید به اون میپردازه بابا اینو ول کن به اصل مطلب بپرداز چرا به جزئیات میپردازی من یه عدد رو اشتباه گفتم یه چیزی رو اشتباه تلفظ کردم چرا به اون اصطلاحا گیر دادی اینم نوعی stimulus-dependent response پس شما متوجه میشی اونایی که کارکرد اجرایی دارن حتی تعامل باهاشون خیلی جذاب تره تا اونی که نداره اون stimulus-dependent response تا شما یه چیزی میگی درپاسخ شما میخواد یه چیزی رو علم بکنه درصورتی که از قبل ایده یا طراحی نداره، جهانstimulus-dependent response جهان ناامید کننده است حالا بیا یه سناریو بدتر رو تجسم کن فکر کن شما هر اتفاقی میوفته فورا میخوای به اون واکنش نشون بدی بدون برنامه ریزی قبلی و وقتی ام واکنش نشون دادی اون نوشخواری رو که در فایل قبلی هم گفتم تجربه میکنی مخلوط این دوتا دیگه چه چیزی برای شما میشه وایمیسی یه اتفاق میوفته به صورت لحظه ای به اون پاسخ میدی و بعدم همش ذهنتو درگیر میکنه یعنی نمیتونی از پاسخی که دادی یا پاسخی که ندادی خودتو خلاص کنی یعنیstimulus-dependent response باRuminationیه چیز دردناک میشه برای افراد این همون چیزیه که خیلیا رو آزار میده میگن مثلا من خیلی حساسم رفتم یه جا یه چیزی به من گفتن خیلی بهم برخورد و همه اش هم الان دارم اون مسئله فکر میکنم پس شما میبینید به جای تشخیص محور، فرآیند محور روان نگاه کردند چقدر جذاب تره و چقدر کارآمد تره وقتی از طرف میپرسی که خب اصلا بحث دیگری بود شما قرار بود یه مسئله دیگه رو دنبال کنی یه کلمه از دهنش در رفت یه خاطره ای رو به شما یادآوری کرد یه چیزی گفت که درست بود یا نبود یا جاش اونجا نبود شما چرا آنقدر به اون واکنش نشون دادی چون stimulus-dependent response داری و بعد حالا که اومدی بیرون چرا آروم نمیگیری چون نوشخوار داری من به جرئت میتونم بگم خیلی از رنج هایی که افراد میبرند مخلوطی است ازstimulus-dependent response باRuminationیک بحث خیلی جامع داریم یک کلمه حالا طرف یه درست یا غلط یا لغزش کلامی بوده یا عمد بوده، شیطنت بوده، چی بوده یه چیزی انداخته وسط اونو چسبیدی خب چرا نتونستی از کنار اون بیخیال رد شی و هدف خودت رو دنبال بکنی اون بحث رو درست دنبال بکنی چرا یدفعه روی اون زوم کردی جون کارکرد اجراییت ضعیفه و چون کارکرد اجراییت ضعیفه وقتی یه محرکی میاد خیلی جذب توجه میکنه این همونیه که تو کودکان هم گفته میشه دیگه داره مشق مینویسه یدفعه یه صدایی میاد مثل تق میاد میگه کی بود، بابا مشقتو ادامه بده چی بود، چی بود، ول نمیکنه و بعد مسیر قیچی میشه تو خودتون بگردید این مخلوط این کوکتل دردناک رو اگر شناسایی کردید یه چاره ای براش بیندیشید یه اتقاقی میوفته اتفاق میدونم فرعیه اصلیه نیست ولی من مجبور میشم به اون رجوع کنم خیلی از مواقع درسم که میخونم داری درس میخونی به جای اینکه اصل مطلب رو متوجه بشی یه جا سر این میمونی که حالا این لغت باید اینو میگفت یا نه این تلفظش این بود یا دیکته اش این بود و بعد اونجا گیر میکنی و نوشخوارم میاد روش سوار میشه و خیلی از اینها میگن نمیتونم درس بخونم وقتی نگاه میکنی گیرت یه stimulus dependent response پاسخ وابسته به محرک +نوشخوار فکری است خب یه بحثی رو داشتیم که حالا این مهار رفتاری چه فایده ای داره میگن یه فایده هایی ام داره علاوه بر اون مثال هایی که گفتم مثلا یکیش باعث میشه retlection شما زیاد بشه اگر مهار رفتاری دارید وprevention اینا چیا هستن تو اسلاید21ترجمه اش رو براتون گذاشتم تامل و آینده نگری وقتی شما مهار رفتاری نداری تا یه محرکی هست یه محرک خوشایند، ساده، غیرمفید در دراز مدت به اون واکنش نشون میدی و از مسیر خودت دور میشی این تو کلامم ممکنه اتفاق بیوفته وقتی یه بحثی هست، تفکری هست، یدفعه یک تفکر بی خاصیت میاد تو ذهنت و اجازه نمیده که مسیر رو دنبال کنی اگر مهار رفتاریت خوب باشه میتونی ترمز کنی یادتون باشه من تو خیلی از سخنرانی ها گفتم، گفتم یکی از مهم رفتاری ترمز های ذهنیه تا یه چیزی شنیدی باور نکنی تا یه چیزی گفتن ذهنت تماما نره اونجا وایسی و یک دوراندیشی بکنی یه آینده نگری بکنی این از کجا بدست میاد از همون مهار رفتاری بدست میاد مرور ذهنی عواقب این میشه retlection آینده‌نگری‌یاprevention میشه تجسم کردن سناریوهای مختلف پیش رو وقتی شما مهار ذهنی خوبی داری فورا تو دام نمیوفتی یذره فکر میکنی خب صبر کن ببینم من اگر این کارو بکنم بعد اون میشه بعد اون اتفاق میوفته بعد نه این خوب نیست من اینکارو نمیکنم درصورتی که اون که مهار رفتاری نداره تا یه محرکی میاد سریع جواب میده خب پس وقتی میبینیم کارکرد اجرایی وقتی خراب میشه شما مهار رفتاری نداری تاملت ضعیف میشه تصمیم گیری هات با اینده نگری کم همراه هست یه فایده دیگه ام داره تنظیم هیجان این اصلا یه انبوهی از حوزه روان و سلامت روان هست، تنظیم هیجان وقتی شما کارکرد اجراییت اشکال داره تنظیم هیجانیت هم اشکال داره توی تنظیم هیجانی اشکال دار چجوری میشی بیش پاسخ دهی داری به استرس های کوچیک همونطور که گفتم پاسخ زیاد میدی به محرک های نامربوط همینجورم پاسخ زیاد میدی به هیجانات نامربوط یا استرس های کوچیک برای همینه افراد این شکایت هارو دارن من زودرنجم، خیلی حساسم، زود فکرم بهم میریزه وقتی یکی یه چی میگه نمیتونم جوابش رو ندم از کارو زندگیم میزنم میرم جواب اونو بدم نوشخوارم رو اون سوار میشه خراب میشه پس شما دجار یه بیش پاسخ دهی به استرس های کوچیک میشی 2.ایجاد هیجان لازم برای انجام یک عمل هنگام نبود پاداش آنی رو نخواهی داشت ببین بعضی کارهایی که شما میکنی ممکنه الان که دارم درس میخونم هیچ پاداشی بهم نمیده الان که دارم ورزش میکنم هیچ پاداشی بهم نمیده پاداشش رو دوسال دیگه میگیرم وقتی قهرمان شدم وقتی فارغ التحصیل شدم پس سوال من الان پاداش نمیگیرم پس برای چی باید کار کنم وقتی الان چیز خوشایندی برای من اتفاق نمیوفته من چرا باید ادامه بدم مبگن وقتی شما کارکرد اجرایی خوبی داشته باشی منتظر این. نیستی که هرچیزی پاداش فوری به شما بده و درواقع تنظیم هیجانی که یک زیر شاخه ای از کارکرد اجرایی است به شما اون هیجان لازم رو فراهم میکنه که مدتها بدون پاداش کارت رو ادامه بدی پس اگر شما تونستی مدتها بدون پاداش بدون احساس خوب یه کار رو دنبال کنی بدون تنظیم هیجانی خوبی داری و کارکرد اجراییت خیلی درسته خب این بخش اول تقریبا داره به انتها میرسه تو بخش اول جمع بندی که بخوام بکنم گفتم یه سری علائم هست که تو کتابهایی مثل DSMوجود داره ازتون خواهش میکنم اونجوری بهش نگاه نکنید من 5تا علامت دارم 3تا دارم یدونه دارم دکتر یهم گفته ADHD داری یکی گفته نداری بیشتر یه چیزی هست به نام کارکرد اجرایی این وقتی ضعیف میشه شما چه حالت هایی پیدا میکنی وقتی قوی میشه چه حالت هایی رو پیدا میکنی اما دلم نمیاد بخش اول رو تموم کنم بدون اینکه به این شبهه بپردازم این کارکرد اجرایی خیلی قشنگه یک استعاره خیلی زیباست ولی ایا واقعا وجود خارجی داره آیا ما چیزی به نام کارکرد اجرایی داریم یک عده تو علوم اعصاب، علوم شناختی پیدا شدن میگن نداره Mif of the retiection و درواقع اشاره ای که میکنند اینه میگن ببین شما نیروی گریز از مرکز رو تجربه کردی دیگه خیلیاتون میدونید چیه دیگه مثلا وقتی داری توی یک چرخ و فلک میچرخید احساس میکنید یه چیزی دلره شمارو به سمت بیرون هل میده به این میگن نیروی گریز از مرکز مثلا وقتی شما یه سطحی رو میچرخونید متوجه میشید سطح میره رو به بالا و اب توی سطل میمونه و بیرون نمیریزه ولی فیزیک دان ها به شما میگن نیروی گریز از مرکز یک نیروی خیالی است چیزی به نام گریز از مرکز وجود نداره این درواقع همون حرکت مستقیمه درواقع با inertial و قوانین نیوتن قابل توضیحه یک استعاره است و وجود خارجی نداره یا یک نیروی دیگه رو نگاه کنید نیروی کوریولیس اینم یک نیروی مجازی است میدونید وقتی زمین میچرخه به دلیل اینکه سرعت چرخیدن زمین دراستوا خیلی بیشتر از سرعت چرخیدن زمین در قطب هست که عملا درقطب خیلی کم. میشه و عملا به صفر خیلی نزدیک میشه درمحورهاش وقتی شما از جانب استوا به سمت قططب حرکت میکنید به صورت عمود حرکت میکنی چون سرعت حرکتی شما در استوا بیشتر هست و دارید به جایی میرید که سرعت گردش کمتره شما دچار انحراف از مسیرت میشی و به همین دلیل هست که طوفان ها و گردباد ها شبیه یک مارپیچ میشن و به این میگفتن نیروی کوریولیس معلوم شد که اصلا ما چیزی به اسم نیروی کوریولیس نداریم نیروی کوریولیس درواقع برآیند همون برآیند نیروهای شناخته شده نیوتونی هستند که درواقع باعث میشه شما به سمت جایی بپیچی پس بعضیا میگن ما کارکرد اجرایی هم نداریم این مثل نیروی گریز از مرکز یا نیروی کوریولیس یک استعاره است اصلا هیچوقت روان سر این دوشاخه ها قرار نمیگیره و اینکه شما نگاه کن این استعاره که شما یه جیزی داری به اسم قوه تصمیم گیرنده به نام خویشتن واحد به نام سلف بسیط که سر دوراهی قرار میگیره و اینو انتخاب میکنه یا اونو انتخاب میکنه و اگر فرض کن دشوار رو انتخاب کرد میگی کارکرد اجرایی قوی تر داره عده ای اومدن میگن نه ما حتی باور داریم اینم نداریم و سعی میکنیم با عناصر دیگری این رو توضیح بدیم از دور که نگاه میکنیم فکر میکنی یه چیزی داری به نام کارکرد اجرایی ولی درعمل اون هم مثل نیروی کوریولیس یا نیروی گریز از مرکز تعامل چند پدیده ساده تره مثلا انگیزه، لذت، پاداش، افق زمانی، نظام ارزشی، مثال براتون بزنم خیلی از اونایی که میگن مثلا من درس نمیتونم بخونم تا میام کتاب بخونم حواسم به چیزهای ساده پرت میشه دوست دارم جوک بخونم توی اینستاگرام، دوست دارم فیلم نگاه کنم خب شما میگی کارکرد اجرایی نداری ولی بیا با عنصر دیگری با چیز دیگری غیر از نیروی گریز از مرکز توضیحش بده مثلا انگیزه حس میکنم این مطلب انگیزه ای براش نیست لذت نمیده بهمون، بعضیا یادگیری براشون لذت بخشه، بعضیا حس میکنند که انگیزه بیشتری دارند برای اینکه فارغ التحصیل بشن به همین دلیل روش تمرکز میکنند همون آدم هایی که از ADHD رنج میبرند یه چیزای جالب میگن میگن اون جاهایی که انگیزه داره اون جاهایی که خوشش میاد اشکال تمرکز نداره الان ببین رو اون کاردستیه آنچنان تمرکز کرده آنچنان داره وقت میذاره که حتی توپم درمیکنی حتی حواسش پرت نمیشه پس به اون سادگی هام نیست شاید این ابراد این مشکل رو دارن که اون لذتی رو که بقیه میبرند یا اون. پاداشی که بقیه از اون کار میبرند نمیبرند، یا مسئله افق زمانی این خیلی جالبه بعضیا قدرت تجسم بهتری دارند میتونند آینده رو راحت تر تجسم کنند درنتیجه پاداش های خیالی اون رو بگیرند مثلا طرف تجسم میکنه که دوسال دیگه بدن خیلی ورزشی داره به یک تناسب اندام رسیده و چون این میتونه افق زمانیش رو بیشتر جلو ببره میتونه اونجا یه پاداش فرضی بگیره و به اون کارش ادامه بده درصورتی که بعضیا اون افق رو ندارند نمیتونن آینده رو خوب تجسم کنند در نتیجه چون اونجا خوب پاداش نمیگیرند دنبال چیزهایی هستند که فورا بهشون پاداش بده یا نظام ارزشی انسان ها فرق میکنه بعضی ها معتقدند که زندگی در غنیمته، بعضیا معتقدند که الان خوشی نکنی، الان لذت نبری از کیسه خودت رفته آینده رو چه دیدی، دیدی فردا افتادیم مردیم پس چرا همین لحظه در غنیمت نیستیم و ما از دور که نگاه میکنیم فکر میکنیم کارکرد اجرایی نداره، فکر میکنیم خویشتن داری نداره فکر میکنیم ADHD نداره پس میبینید من همیشه تاکید دارم بر پیچیده سازی بر روان انسان که به سادگی نیست که یه نفرکه روبه روتون نشسته، قدرتی داره به نام قدرت اجرایی و سعی میکنه مرتب بین گزینه AوBانتخاب کنه اینا یک تعامل پیچیده است اینکه گزینه B چقدر اذت بخشه میتونیم آینده رو تجسم کنیم اینه که در گذشته خودش چگونه بار آمده و چگونه به او یاد دادند که آیا کار ارزش هست، نیست، لذت ارزش هست نیست، دم غنیمتی ارزش هست نیست همه ایما در نهایت به صورت چیزی درمیاد که ما استعاره گونه به اون میگیم مشکل اجرایی و نمود ییرونیش میشه نقص توجه خب اینجا تقریبا پایان بخش اول ماست یه مقدار بحث شاید مبهم بود، بحث شاید یه مقدار انتظائی بود ولی خواستم ذهنتون رو آماده کنم در قسمت دوم به این میپردازیم که ببین خیلی از اونایی که به درستی یا غلط برای خودشون تشخیص ADHD میذارن یا باور دارند ADHD دارند مشکلشون فقط کمبود توجه نیست علاوه بر کمبود توجه که بوده اول اشکال در کارکرد اجرایی بوده ولی بعدا چیزهای دیگری به آن اضافه شده است ممکنه بکید که هرکی کارهارو عقب میندازه، هرکسی که نمیتونه سرکلاس خوب بشینه، نظام ارزشیش مختله، مغزش اشکال داره، کارکرد اجراییش مشکل داره، نه مطلقا اینگونه نیست فرآیند هایی به صورت ثانویه دقت بفرمایید به صورت ثانویه بر روی نقص اون کارکرد اجرایی سوار میشند و چه بسا بعدها حتی با درست شدن کارکرد اجرایی با اصطلاح شدن نقص توجه فرد کماکان در زندگی خودش رنج میبره و آسیب تجربه میکنه این از کجا میاد در بخش دوم به اون اشاره خواهم کرد، پس منتظر بخش دوم باشید، هنوز نتیجه گیری نکنید، هنوز پیش داوری نکنید چون ممکنه بعضیا میگن پس من کارکرد اجرایی ضعیف دارم آتروفی دارم همه بدبختی های من مال اونه پس باید اونو درست کنم راهی ام برای اصلاح اون نیست الان 30سالم شده و مدتها این حالت رو داشتم و تمام مشکلات من از اونه، نه نه قسمت دوم رو حتما دنبال کنید. تا قسمت بعدخدانگهدار
Document