باسلام خدمت شما دوستان و علاقهمندان عزیز اگه موافق باشید قسمت دوم کمبود توجه رو پی میگیریم و حالا میخوایم به جنبه های پیچیده تره این قضیه بپردازیم، اگر خاطرتون باشه تو قسمت اول من اشاره کردم که هسته آنچه ما به اسم ADHD یا کمبود توجه و تمرکز میدونیم نوعی اختلال در کارکرد اجرایی است و درواقع کارکرد اجرایی وظیفهی این رو داره که هنگامی که موجود زنده درمقابل دوراهی هایی قرار میگیره که یکی از گزینه ها یکی از انتخاب ها، انتخابی است ساده و لذت بخش ولی کم اثرتر در مقابل انتخابی دشوارتر کمتر لذت بخش ولی در دراز مدت مفیدتر، متوصل بشه به نوعی خویشتن داری و گزینه دوم رو انتخاب بکنه گفتیم این یه صفتی است که میتونیم در بین انسان ها یه توضیح زنگوله ای داره بعضیا خیلی خوبن توش که بعضیا خیلی عضلانی ان بعضیا به نظر میاد خیلی راحت میتونن تلاش رو خط مقدم قرار بدن و تسلیم نیازهای فوریشون نشن و باز اشاره کردیم که این مسئله به نوعی یک استعاره است و نباید اونو به صورت تحت الفظی ترجمه کرد، یا درنظر گرفت خاطرتون باشه مثالی از نیروی گریز از مرکز و نیروی کوریولیس زدیم که در نگاه اول بنظر میاد که نیرویی وجود داره که اشیا رو به دور از مرکز هدایت میکنه درصورتی که این همون حرکت مستقیم الخط که وقتی در مسیر قوسی قرار میگیره درواقع میخواد به مسیر خودش ادامه بده و این احساس ایجاد میشه که میخواد شمارو از مرکز دایره دور کنه حالا شاید این مسئله در ADHD اینگونه باشه اما بذارید این نکته درواقع خویشتن داری و درواقع کارکرد اجرایی رو پشت سر بگذاریم و بیایم به یک جنبه پیچیده تر ADHD یا این اختلال کمبود توجه دقت کنیم. اساس صحبت من اینه یادتون باشه هفته قبل هم گفتم یک کودک 5 ساله که اختلال کمبود توجه و تمرکز داره با یک بالغ25 ساله خیلی فرق داره درنگاه اول ممکنه بگید هردوشون دارن از یک آسیب شناسی رنج میبرند، هردوشون از یک نقص رنج میبرند ولی حواستون باشه اینگونه نیست و این بحث بسیار مهمی است که احتمال زیاد شما افراد بزرگسال هستی و دارید این برنامه رو دنبال میکنید به اون دقت کنید شما مشابه یک 5ساله نیستید که در 25سالگی قرار باشید این اختلالی که در5سالگی وجود داشت و کارکرد اجرایی ضعیف ترداشت بعدا اتفاق های دیگه ای روی اون سوار میشه و باعث میشه اون تابلو اون نمایی رو ببینید که بزرگسالان هست، و چه بسا این خیلی از سوالات رو پاسخ میده خیلی از سوالات افراد رو روشن میکنه به عنوان مثال در کودکان خیلی تاکید بر این هست که اگر ADHDخیلی شدیده به فرد نوعی محرک بدن مثلا همین ریتالین معروف یا Motions به همون قیاس و به همون تفکر بزرگسالان هم همین باور رو دارن که وقتی برای کودکان این شاید معجزه بکنه و میگن این یک درمان قاطع هست خب چرا من از اون استفاده نکنم و بعد میاد این سوال پیش میاد که من از ریتالین استفاده کردم دگزال ویتامین استفاده کردم ترکیبات مختلف این رو امتحان کردم ولی مثل اینکه بهمن اثر نمیکنه مشکلات من برطرف نمیشه. اینو میخورم فقط بیخوابی میگیرم قضیه کجاست معما کجاست، چگونه میتونیم این تناقض یا چالش رو حل بکنیم چگونه هست که برای یک کودک خیلی مواقع به راحتی این داروها تجویز میشه و اثرات خوبی میبینیم درصورتی که در یک بزرگسال با انواع عوارض و ناکامی ها و سرخوردگی ها مواجه میشیم فرد میگه اینو میخورم ولی تنها اتفاقی که میوفته اینکه یه خورده بیدارترم، شبا خوابم کمتر میشه و گاهی اوقات تمرکزم بهتر میشه ولی زندگیم بهتر نشده چرا، چون پدیده های دیگری روی اون هسته مرکزی سوار شدند پس بیاین باهم این پدیده هارو مرور کنیم یعنی اون هسته اختلال کارکرد اجرایی وجود داشته و بعدا براساس یادگیری و اتفاقات بعدی که در زندگی میوفته آسیب شناسی های ثانویه ای به اون اضافه میشه و دوست عزیز اگر شما احساس میکنی مبتلا به اختلال کمبود توجه هستی بدون که فقط این نیست که اون کارکرد اجراییت در کودکی اشکال داشته بدون به صورت ثانویه آسیب های دیگری روی اون سوار شده و بیشتر اون آسیب ها هستند که شمارو رنج میدن چرا، چون کارکرد اجرایی به تدریج بالغ میشه یعنی خیلی از مواقع اینگونه گفته میشه میگه افرادی که ADHD دارند اینگونه نیست که کارکرد اجراییشون معیوب باشه بنظر میاد از نظر زمانی نسبت به هم سن هاشون عقب تره، شما قضیه قد کشیدن رو درنظر بگیر یه نفر هست که مثلا توی 15سالگی قد میکشه یه نفر هست توی18سالگی قد میکشه این لزوما به معنی این نیست که این کارکرد در این ها معیوبه دیرتر اون کارکرد تکامل پیدا کرده اون مقوله خوشیتن داری یا تنظیم خود یا کارکرد اجرایی اما خب وقتی این مختله و در کودکی درواقع مشکل ساز میشه چه اتفاق هایی میوفته که باعث میشه فرد از آسیب شناسی زیادی رنج ببره و دیگه دارو بهش اثر نکنه چون هیلیا این سوال رو میکنند میگن هعی دوز دارو رو میبریم بالا زندگیمون بهتر نمیشه، دوز دارو رو میبریم بالا کیفیت زندگیمون خوب نمیشه حالمون خوب نمیشه، مشکل کجاست، آیا دارو ایراد داره، آیا چجوره که چندسال پیش میخوردم بهم کمک میکرد الان کمک نمیکنه، جواب اصطلاحی است که نا در اسلاید شماره34داریم، یادگیری های بعدی اینم خدمتتون عرض کنم که من اسلاید هارو هم در تلگرام خدمتتون میذارم بذارید دوره تموم بشه که یکپارچه و شکل نهاییش رو خدمتتون ارائه بدم. یادگیری های بعدی یعنی چی یعنی فرض کنیم فرد یک اختلال توجه د دوران کودکی و نوجوانی داره ولی به واسطه اون اختلال که اتفاقا ممکنه سه چهارسال بعد برطرف هم بشه یه سری عوارضی به جا میذاره که الان داره اذیتش میکنه، مثل چی من مثال هایی براتون بزنم احساس متفاوت بودن، فرد سرکلاس هست بقیه خیلی سریع تر درس یاد میگیرند، بقیه خیلی سریع مشقشونو تموم میکنند، بقیه نمره انضباط خوبی میگیرند ولی اون خس میکنه من نسبت به بقیه ناکارآمدترم، مشکل دارترم، درواقع میشه اینجوری گفت نسبت به بقیه نارس تری و این نارسی باعث این آسیب ها میشه، احساس شرم میکنند شکا تصور کن وقتی همه تکالیفشون رو آوردند و این همش یادش میاد صبح یادم رفت بذارم تو کیفم و این هرهفته داره تکرار میشه، و وقتی اومدن نگاه کردن اون بزرگساله اختلال توجه و تمرکزش دیگه خیلی شدید نباشه ولی اون احساس شرم، احساس متفاوت بودنه باقی مونده یا چیزی که ما خیلی به اون برمیخوریم و بنظر میاد یه مسئله خیلی جدی هست تعلل در انجام کارها Procrastination چند دقیقه ای هم درباره این صحبت خواهم کرد یا احساس بدهکاری راجب این هم صحبت خواهم کرد و شما خواهید دید که ملقمه ای از مثال عای شماره35هست که بخش عمده ای از مشکلات شمای بزرگسال رو ایجاد میکنه و برای همینه که دیگه مصرف یک محرک براتون معجزه نمیکنه و دوست عزیز از این دکتر به اون دکتر رفتن، از این محرک به اون محرک رفتن، دوزش رو بالا پایین کردن هیچ کمکی بهت نمیکنه، پس بیایم چند دقیقه ای درباره این عوارض ثانویه صحبت بکنیم ببینید چقدر درخود شما هست و در قسمت سوم ببینیم برای اینا چه راهکارهایی توصیه میشه یک یافته جدید در افراد مبتلا به کمبود توجه و تمرکز بزرگسال هست بهش میگن بدهی اجتماعی Social debt و جالبه وقتی اومدن بررسی کردن دیدن که خب شما اینجوری فکر کن بیشتر موارد من در کودکیم تکلیفم جا میمونده یا دیرتر از بقیه امتحانم رو تموم میکردم یا بالاخره میومدم اونجا خودکارم جا موند پاک کنم گم شد پولم برای اتوبوس نیاوردم، پول غذا نیاوردم یه چیزای خیلی ساده که برمیگرده یه اون کمبود توجه ولی کم کم این احساس رو در افراد ایجاد میکنه که من بدهکار بقیه ام چون وقتی شما دیر میرسی، وقتی میرسی اونحا میبینی خودکار نیاوردی، همین چیزای ساده، وقتی میای مخل کار میبینی که ای وای باز مثلا شارژرم جا موند یه اتفاقات دیگه افتاد همش از دیگران داری کمک میخوای و دیگران به نوعی به دادت میرسند حتی در امور خیلی سطحی و ساده و بعد کم کم شما احساس میکنی که من بدهکار دیگرانم دیگران دیدی اون روز به دادم رسید، سوئیچم تو ماشین جا موند اومد اهرم انداخت در ماشین رو باز کرد نمیدونم داشتم میرفتم یهو متوجه شدم بنزین یادم رفته بزنم اون اومد خیلی زود کمکم کرد ولی همین اتفاق ساده و تجمع تدریجی اون یک نوع روحیه بدهکار معابی رو در افراد ایجاد میکنه حالا چرا من دارم رو این تاکید میکنم برای انگه اومدن دیدن یکی از سنگ بناها در بزرگسالان اینه به خودت این جمله رو بگو، آره درسته من اختلال توجه و تمرکز دارم ولی بدهکار بقیه نیستم این احساس بدهکار بقیه بودن خودش یه چرخه ای از عوارض عجیب غریب ایجاد میکنه مثل چی خب شما فرض کن وقتی دیر میرسی وقتی یک قرار مقرر داشتی یادت میره شما شروع میکنی جبران بیش از حد کردن اینOvercompensationرو میخوای برگردونی و درواقع در ازای یک کمک ساده، خودکار امانت گرفتن، پول تاکسی جا مونده گرفتن، مجبور میشی یه مهمانی مفصل بدی چون حس میکنی شرمنده بقیه هستی احساس میکنی اون لحظه رسید به دادم و من باید یه جوری جبران کنم و این جبران کردنه شمارو مرتب بدهکارو بدهکار تر میکنه حالا ما در روابط اجتماعی این مسئله رو داریم احساس بدهکاری اجتماعی یکی از آسیب شناسی های جالبه و دیدن مثلا گاهی بعضی اقلیت ها اتفاق میوفته در گروه هایی اتفاق میوفته که احساس اند دارند درگروه هایی که احساس میکنند که خب دیگران دارند بهشون لطف میکنند و این احساس در بسیاری از افراد ADHD هست من یه جوری مخل آرامش، مخل نظم دیگران شدم شرمنده پس همتون شام مهمون من، شرمنده بده من اون کارت رو انجام میدم و گاهی اوقات میبینی اینا اون معاوضه ای که انجام میدن واقعا نابرابره در ازای یک کمک چنددقیقه ای که بهش کرده و اون رو از مخمصه درآورده بدهکاری بالا آورده و داره کلی برای طرف مقابل کار انجام میده و همزمان این افراد چون این قضیه براشون تکرار شده چون دقت کن باز برگردیم اون چیزی که هفته قبل گفتم، گفتم شما وقتی تمرکزت خوب نیست یه اشتباهاتی میکنی یه لغتی از دهنت درمیره، یه جا یه بی ادبی میکنی، یه حا ممکنه هیجان خودتو کنترل نکنی یک کلمه بدی به یکی بدی فحش بدی، خب این فحشه ممکنه بگی آسیبی به اون طرف زد ولی گاهی اوقات تکرار این قضیه شما میبینی داری جبران های خیلی عجیب غریب میکنه تا از دل طرف دربیاره و این داستان توی تعادل های اجتماعی بررسی شده، اگر شما یک احساس مزمن بدهکار شدن رو داشته باشید مرتب قسط هات سنگین تر میشه و گاهی اوقات میبینی یک ناتوانی از امتناع هم شکل میگیره این ناتوانی در امتناع در دو جا میاد یکی اینکه خب توجه و تمرکزت پایینه دیگر احساس میکنی که چون قبلا اون طرف به من یه لطفی کرده و اون لطف همچین شاهکاری ام نبوده، بنزین یادم رفته اومده کمک کرده بنزین زده خب حالا زحمت افتاده ولی دیگه از حان خودش مایه نذاشته که ولی خب شما حس میکنی که من اون روز شرمنده اش شدم پس حالا که میگه بیا قبول کن 50صفحه کتاب برای من ترجمه کن من بپذیرم یعنی یه جوری سریع میبینی و اینا خیلیاشون اینو میگن، میگن ما همش گیر میکنیم همش تو مخمصه میوفتیم یعنی اون مخمصه افتادنه بیشتر از اون کاهش توجه و تمرکز است که زندگی اینارو مختل کرده، هعی تلبار میشه، به این قول دادم به اون قول دادم، برای اون میخوام کادو بگیرم و بعد چرا نمیتونی نه بگی میگه همش حس میکنم بدهکارم فلانی به داد من رسید یا من نسبت به بقیه متفاوتم من چندتا اینجا مثال قبل تر براتون گفتم برای متفاوت بودن خب همه مرتب اونجا نشسته بودن من وسیله ام یادم رفته بود یا اینکه نمیتونستم یه جا بشینم وول میخوردم و بعد همه توجه میکردند و چون همه توجه کردند یه جور احساس کردم که من آدم بدم یا آدم آسیب دیده ام و این توی درمان خیلی مهمه ها یعنی افراد حس کنند که متفاوتی ولی پایین تر از بقیه ای پس اکر قرار باشه که شما همش توی جلسه نشستی و قراره سکوت رو سرکلاس رعایت کنی اونی که خودکار از دستش میوفته چاییشو میریزه رو میز حس کردی چقدر احساس دستپاچگی داره حس کردی چقدر احساس شرمندگی داره درصورتی که حالا همچین فاجعه ای ام شکل نگرفته و بابت اون ناتوان میشه در امتناع و تازه بعد از اون ناتوانی در امتناع بخشیش هم میتونه باز به همون کارکرد اجرایی برگرده که گفتیم تکانه ای یه چیزی رو آره میگه پس ببینید به جای اینکه ویتامین بخوره، به جای اینکه تمرکزش رو. درست کنه اومدن دیدن تو درمان یه مهارتی رو کسب بکنه که ببین تا میتونی به دیکران نه بگو یا تو جوابی که میخوای به دیگران بدی توش عمدا وقفه بنداز یعنی یکی الان زنگ میزنه الان میتونی اینکارو برام انجام بدی میتونی این قول رو ازت بگیریم اجازه بده فردا بهت زنگ میزنم خدافظ اینو میذاره و باعث میشه اون لحظه اون تکانه ای بودن به اضافه اون احساس دین باعث نشه یه بدهی پیدا کنید و جالبه این بدهی ها درواقع بهره شون هم روی هم سوار میشه و حالا دوست عزیز شما میگی من هرچقدرم ریتالین میخورم خوب نمیشم خب ریتالین که بدهی اجتماعی شما رو درست نمیکنه این جبران بیش از حد شمارو درست نمیکنه ناتوانی در امتناع شمارو نمیاد اصلاح کنه، اونا کار روان شناختی میخواد اونا تغییر سبک زندگی میخواد که این افراد از اون غفلت میکنند و بعد تعجب میکنند که چرا خوب نمیشن و گاهی اوقات میگن نکنه تشخیص اشتباهه یا همون بحثیه که جلسه قبل داشتم خدمتتون میگفتم تشخیص اینجا دیگه خیلی مهم نیست آسیب شناسی و فرآیند های بعدی توش سوار شده حالا یه آسیب شناسی دیگه ام روی همون نقص توجه سوار میشه اونم پدیده تعلل در اموره حالا میگم این مبحث رو بیشتر برای کاربردیش انتخاب کردم خیلس نمیخوام به اون مکانیسم هاش بپردازم که چرا اینایی که ADHD دارند همه کارهاشونو میذارن دقیقه آخر، چرا همه کارهاشون با تاخیر انجام میشه چه اتفاقی میوفته بنظر میاد که این آسیب شناسی ها رو هم سوار میشن و دچار سندرومی میشن که میگن پایان نامم همیشه آخرین لحظه است تحویل اون مسئولیتم همیشه آخرین لحظه است تو دقیقه 90همیشه همه چیو انجام میدم و درواقع خیلی از اونا بیش از اونی که عملا از اون کاهش توجه به معنی کلاسیک و آناتومیک و Neuroanatomic تو علوم اعصاب رنج ببرند تو عوارض ثانویه اش رنج میبرند که شایع ترین عوارضش همین پدیده تعلل یا Procrastination که همه چی میوفته عقب همه چی میوفته عقب و شما میتونی فکر کنی که بدهی اجتماعی به اضافه تعلل چه جهنمی برای شما درست میکنه طرف زنگ میزنه از شما درخواست داره احساس بدهکاری میکنی سریع میگی باشه انجام میدم بعد از اونور اونم عقب میوفته وقتی عقب افتاد شما حس میکنی پس چرا من قول دادم، چرا من به این فرد قول دادم خودمو انداختم تو مخمصه که جبران بیش از حد کنی جبران بیش از حد شما اونم عقب میوفته و چه بسا میبینی اصلا یه منجلابی میری توش که اون هست که اذیتت میکنه وقتی میایم چرخه تعلل رو تفسیر میکنیم بذارید راجب این تعلل یکم صحبت کنیم حالا فرصت شد در جلسات آینده به صورت مستقل بهش میپردازیم دیدن این چرخه معمولا این اجزا رو داره اسلاید شماره38 هستیم با یک اجتناب شروع میشه حالا این احتناب از نقص کارکرد یا این کارکرد اجرایی چگونه نشات میگیره تئوری های مختلفی ازش هست ولی اساس تئوری اجتناب اینه میگه وقتی شما یه کاری نکردی و ازش اجتناب کردی و اضطرابتو کاهش داد این سرمنشا یکی از مشکلات جدی روان انسانه اگر شما یکیداز فرآیندهای مشکل ساز و معیوب روان رو میخوای شناسایی کنی یا اصلا بگیم ابر فرآیند در اضطراب اجتماعی دیده میشه در تعلل دیده میشه در انواع ترس های مرضی دیده میشه در وسواس ها دیده میشه برای همینه من میگم خیلی دنبال این نباشید بگید تشخیصم چیه ببینید این آسیب شناسی کجاست میگن یک ابر آسیب شناسی اینو رفتارگراها کشف کردند و بنظر میاد یکی ازنقاط بسیار مهم اشکال در رفتار ماست میگه من از یه کاری اجتناب میکنم که اون کار سریع اضطراب منو کم بکنه ولی این اضطراب در دراز مدت به افزایش اضطرابم منجر میشه مثال شما فرض کن تقویم رو نگاه میکنی میبینی او امروز اول آذر هست و بعد شما برمیگردی میگی امتحان چقدره ولش کن ولش کن فکر نمیکنم خب برو نگاه کن ببین امتحان چندمه تقویم ولش کن اصلا میرم سراغ تقویم اضطراب میگیرم بذار بی تفاوت بشم بیخیال بشم شروع میکنه یه کار دیگه کردن شروع میکنی بازی کردن، شروع میکنی بازی کامپیوتری کردن، شروع میکنی با دوستات چت کردن و سرگرم شدن میگه چرا اینکارو میکنی میگه اون لحظه فکرش میاد تو سرم اضطراب میگیره پس این اسلاید39نگاه کنید این خیلی جاهای زندگی به دردتون میخوره هرحا حس کردید دارید از یه چیزی اجتناب میکنید که اضطرابتونو موقت کم کنه بدونید که دارید یه چاله برای خودتون میکنید و احتنال داره این چاله رو هعی عمیق تر کنید و تو تله اش بیوفتید مثال واضحش رو من در قضیه اضطراب اجتماعی خواهم گفت خیلیا میگن ما نمیتونیم تو جمع صحبت کنیم سخنرانی نمیتونیم بکنیم تو کلاس از ما سوال میکنند ما یدفعه بهم میریزیم بعد ازش میپرسیم که خب تو کلاس بهم نریزی چیکار میکنی میگه میرم اون ته میشینم یا وقتی استاد داره سوال میکنه من سرمو میندازم پایین و خودکارو میندازم زمین که دولاشم اونو بردارم که نگه آقا شما بگو این یعنی چی این یعنی من یه اجتناب میکنم که اضطرابم کم بشه و احساس یه ارامشی ام میگنه میگه آخیش بخیر گذشت، آخیش تا اومد سوال کنه من یه لحظه رفتم عقب دوستام اومدن جلو منو ندید ولی غافل از این هستی که این فرآیند در کوتاه مدت اضطرابتو کم میکنه ثلی در دراز مدت بدتر میشه پس ما آسیب داریم این ابر آسیب چگونه درست میشه اینه که شما برعکس مواجه بشید یعنی عمدا یه کاری بکنی که اون لحظه اضطرابت زیادبشه خیلی از اینایی که تعلل دارند میکن ببین امتحان داریم و این متن هست و شما فرض کن متن کتاب رو بخونم اصلا کتاب رو ورقم نمیزنی میگه ببین بازش میکنم یه جوری میشم این کتاب رو باز میکنه احساس اضطراب میگیره یا اصلا فکرشو میکنم یه جوری میشم خب پس نگاش نمیکنم این میشه اجتناب و این اجتناب افزایش میده در دراز مدت تعلل رو پس من باید چیکار کنم باید خودش را مواجه کند میگه آخه سخته یه جوری میشم اصلا عرق سرد میکنم وقتی میبینم حجم کارایی که مونده میگه آره ولی سخته تودلش و به همین دلیل هست که هر مداخله درمانی اینه که بری تو دلش و مواجه بشی حالا به دلایلی افراد ADHD بنظرم میاد بیشتر دچار این تله میشن اجتناب میکنند و وقتی اجتناب کردند اضطرابشون کم میشه پس اضطراب میاد پایین اما مشکل که حل نشد شما الان تقویم رو نکاه نمیکنی که امتحان کیه ولی امتحان که ناپدید نمیشه امتحان سرجای خودشه پس هرچی میری جلوتر اجتنابت بیشتر میشه ولی اضطراب دیگه پاک نمیشه شما میدونی مثلا 15.20امتحان هست الان اول ماهه ولی هفته روز دیگه، دیگه نمیتونی خودتو انقدر گول بزنی که حالا یه کاریش میکنم حالا یه کاریش میکنم اضطراب شما بیشتر میشه پس همینطثر که میریم جلو شما اضطراب بیشتری رو تجربه میکنی از حجم کارهایی که مونده و چه بسا به اجتناب خودت می افزایی در مرحله بعد چیکار میکنی همینطور که نزدیک میشی به عامل اضطراب زا گاهی اوقات یدفعه وحشت میکنی روزی ساعت4صبح با احساس خفگی از خواب میپری بدفعه حس میکنی آی قلبم حمله پانیک میکنی ببین چقدر بیماری ها تو دل هم هستن و میبینی جرا میگم اصرار نکن که تشخیص من چیه، آیا من دوقطبی ام، اختلال شخصیت ام، آیا من ADHD ام، آیا من اضطرابم، آیا من پانیکم اینا همه به هم دیگه تبدیل میشه یعنی ADHD تبدیل به حمله پانیک میشه به یکی اینو بگیم میگه آخه چه ربطی دارن اصلا به هم ربطش اینجوریه که با اون لحظه ای که نمیتونی تمرکز کنی کار رو میندازی عقب یه لحظه حس میکنی ولش کن از ذهنم بیرونش کردم به یه چی دیگه دقت کردم و حواسمو جمع نکردم یعنی شاید یکی باید شمارو بگیره بگه نگاه کن میگه آخه دلشوره دارم بذار یه جای دیگه رو نکاه کنم میگه نه نگاه کن تا با اون اضطراب مواجه بشی و اون کار رو جلو ببری ولی هعی اجتناب میکنی تا اینکه اجتناب به حد خیلی زیاد رسید اونجاست که وحشت میکنی حالا بعدش چی میشه بعد از پانیک جالبه ADHD ها به یه اشتباه دیگه دامن میزنند اونم یه دوره بشدت پرکار درست میکنند حالا تو زندگیتون دقت کنید لازم نیست حتما ADHD باشه گفتم من با تشخیص رابطه خوبی ندارم کارت نباشه فرآیند رو نگاه کن این فرآیند تو همه ما هست وقتی پانیک کردی شروع میکنی چایی اماده میکنی صبح زود بیدار میشی میگی نه دیگه باید بشینم سریع تمومش کنم و آنچنان تلاش میکنی که افرادی که هیچوقت شما رو اینگونه ندیدن میبینن میگن اصلا پلک نمیزنه از جلوی کامپیوتر نمیره کنار داره تند تند تایپ میکنه نشسته تند تند داره اون تکالیف عقب مونده رو مینویسه یک دوره بیش تمرکز شکل میگیره حالا بعضیا میگن این آسیب شناسی رو نمیخوایم بحث کنی کلی راهکارهای مختلف هست میگن این شاید توان ایجادHyper focus هست که اونو درست میکنه چون نگاه کن شاید اینجوری براتون بگم اگر شما تو این چرخه هستید اسلاید40رو دارم میگم بعد از حمله پانیک نتونی کاری بکنی و افتضاح بشه رد بشی آزمون رو از دست بدی به اون Deadlineبه قول معروف خط پایان نرسی به ضرب العجل نرسی دفعه بعد درس عبرتی برات میشه که شاید اینکارو نکنی ولی اگر شما این توانمندی رو داشته باشید که بتونی تو لحظات آخر به هر زوری شده بشینی و سنگین کار کنی درسته به ظاهر خلاص میشی ولی یه جوری اینو یاد میگیری که لحظه90هم میشه از مخمصه دراومد و خیلیا میگن اون Hyperfocus اون توان بیش تمرکز در افراد به ضررشون تموم میشه در دراز مدت به ضررشون تموم میشه چون یاد میگیرند که بببین عیب نداره اون لحظه آخر به هرجون کندنی هست من اون قضیه رو حل میکنم درصورتی که اگر شما این توانمندی رو نداشتی اینکه من بتونم48ساعت نخوابم و بشینم تایپ کنم یا کتاب بخونم خب یه توانمندی دیگه ولی این توانمندی به ضررت تموم میشه پس چه بسا آنچه که باعث میشه شما تو این چرخه گیر کتی اون توانمندی است اگر این چرخه رو نداشتی دوسه بار نقره داغ میشدی قشنگ احساس میکردی که ضرر کردم، پرید فرصتم ازدستم و توبیخ شدم و دفعه بعد قول میدم از همون روز اول شروع کنم کارکردن ولی شما دیدی بعضی از دانش آموزا و دانشجویان اون لحظه آخر میگه این همه جزوه رو خوندی تو یه شب نشستم تا صبح بیدار بودم و چه بسا اینجا ریتالینم به دادش میرسه ولی فراموش نکن اون دوره بیش تمرکز یا پر کاری که بنظر میاد افراد ADHD این توانمندی رو دارند بهتر از بقیه که باعث میشه از این مخمصه موقتا دربیان خب حالا این چه ایرادی داره تو چند دقیقه اینده میگم بهتون یکی از ایراداش اینه خستگی بعد از تلاش پیدا میکنه، یعنی بعد از اینکه اون 4.5روز حسابی جون کندیم 5روز تمام میوفتی تو رختخواب این سناریو امتحان که گذشت میکه اصلا حس میکنم باتری خالی خالی شده افتادم اصلا نمیتونم تکون بخورم این آیا خوبه یا نه، بنظر میاد این دردسر ساز میشه شما حتی تو اتومبیلتم اینکارو نمیکنی مثلا انقدر گاز بدی که عقربه بره رو خط قرمز و بعدش بگی که حالا بعدش چند روز میخوابم به این میگن چرخه مشکل ساز فراز و نشیب یا فراز و فرود Boom bast Activities یعنی من یه چند روزی حسابی جون میکنم تمرکز عجیب غریب، البته بیش تمرکز تعریفش در ADHD چیز دیگری است این است که اینا خیلی از مواقع میتونن ساعت های روی پدیده هایی که خیلی علاقه دارند یا خیلی انگیزه دارند تمرکز کنند و بیش از من و شما تمرکز کنند ولی این پدیده بیش فعالیتی اون حالت بوم باعث میشه که یه لحظه بعدش تخلیه بشن و بعد چند روز بیوفتند پس شما اگر در زندگیتون دارید اینجوری کار میکنید که چند روز حسابی عین چی جون میکنم تلاش میکنم بعدش چند روز دیگه اصلا ولو میشم دست به سیاه سفید نمیزنم داری خودتو مستعد یک نوسان خطرساز میکنی و مثل یک پاندول کم کم دور ور میداره و همینجور که میره جلو میبینی این داره یک سبک میشه یک سبکی که چهار پنج روز حسابی جان میکند و چهار پنج روز حسابی افتاده است و هرچی میرم جلوتر این فعالیت ها بیشتر شده مثلا من یادمه نزدیک امتحانا مثلا سه ساعت درس میخوندم اما روزای عادی یک ساعت درس میخوندم کم کم داره اینجوری میشه روزای عادی هیچی نمیخونم همش به بطالت میگذره و بعد نزدیک امتحان از بیست و چهار ساعت بیست و دو ساعتشو دارم درس میخونم این لنگر برداشته این پاندول داره نوسان میکنه این چی هست این عادت ثانویه هست پس به نظر میاد بوم در قالب یک عادت ثانویه کم کم شمارو دچار این آسیب جدی میکنه و افراد اینجوری تلقی میشن که این بیشتر اوقاتشون رو با شاید لغت خوشایندی نباشه ول میگرده و بعد اون چند روز حسابی داره مایه میذاره و این عادت ثانویه کم کم داره روی روانش اثرات مخرب میذاره یعنی چه بسا اگر شما میتونستی تو فعالیت های روزمره ات که این نوسان رو داشته نوسان کم داشته باشی مثلا بگی شب امتحان من نیم ساعت یا یه ساعت بیشتر درس میخونم وقتی به اون Deadline یا خط پایان دارم میرسم دوساعت بیشتر گذاشتم تمومش کردم ولی اینجوری نیست که بیست و چهار ساعت تمام کار کردم و چند روزه الان هیچ کاری نمیکنم دست به سیاه سفید نمیزنم این عادت ثانویه است و دوست عزیز این عادت ثانویه رو دیگه ریتالین نمیتونه درست کنه و آنچه که شمارو زمین میزنه اینه نه اون عدم توجه مختصری که شاید تو اون سن بزرگسال خیلی با دیگران تفاوت نداشته باشه پس حواستون باشه این چرخه شکل نگیره این چرخه مثل همون Mental groove این شیارهای روانی که تو بخش نوشخوار راجبش صحبت کردم کم کم عمیق تر میشه و همه سبک زندگیمون میشه 5.6روز حسابی کار میکنم 10روز افتادم اینجاست که به غلط میگن شما دوقطبی هستی میبینی چجوری شبیه هم میشن و به خاطر همینه که میگم شما خیلی به تشخیص کار نداشته باش یه جوری احساس میکنی که من چندین روزه اصلا حال ندارم، دمغ، کسل یه جا افتادم حتی فنجون چایی دو روزه نیمه کاره رو میز مونده ولی درعوض چند روز قبلش حسابی 5تا پروژه رو تموم کردم و یه نفر ممکنه بگه اها این دوقطبیه میگم باید حواستون باشه فرآیند رو بشناسید حالا به غیر از اینا یک عنصر دیگه ام شکل میگیره، این چندتا اسلاید برگردم عقب اسلاید اصلی ما در چرخه تعلل شماره40هست بهش میگن خوش بینی غیر محتاطانه، و جالبه تو افراد ADHD خیلی زیاد میشه بازم حالا من دارم تشخیص رو به کار میبرم منظور من بها دادن به تشخیص نیست شما به اون فرآیندی نگاه کنید از بیرون که نگاه میکنید مثل اون نیروی گریز از مرکز به صورت ADHD در میاد خوش بینی غیر محتاطانه یاReckless optimismاین چیه،Reckless optimismخوش بینی غیر محتاطانه ببین وقتی این پاندول گفتن خیلی نوسان کرد خب این از نظر عادتی و رفتاری برات مشکل ایجاد میکنه به غیر از عادتی و رفتاری از نظر باورها و شناختی ام برات مشکل ایجاد میکنه کم کم شما اینجوری میشی نگران نباش میرسم، خدا بزرگه، من همیشه تونستم کارهارو تو لحظه آخر برسونم، میلی متری رد کنم و روزای دیگه حالا وقت زیاده میدونی من تو اون 24ساعت آخر میتونم همه اینارو انجام یدم پس وقت زیاده پس چند دقیقه رو الان دارم ضرر میدم پس نگران نیستم وس میبینی این باور اینجوری میشه که وقتی شما یه فعالیت مهم داری قبلش احساس میکنی هیچ اشکالی نیست میرسم اوو وقت عین چی ارزونه میتونم چند دقیقه از دست بدم، بابا یه بار دیگه بازی میکنم یه بار دیگه میشینم این فیلم رو نگاه میکنم کوتا امتحان، بذار یه چند دقیقه مشغول بشم بعد سریع برمیگردم نگران نباش، غصه نخور یه کاریش میکنم و روزای اخر بالاخره یه راهی پیدا میکنم خودمو از این منجلاب و مخمصه نجات میدم به این میگن خوش بینی غیر محتاطانه Reckless optimism افراد ADHD یکی از آسیب شناسی های اصلیه همونطور که ما میگیم اینایی که تک چرخ میزنن رو موتور یک آسیب اصلی دیگه یعنی احساسش اینه که چیزی نمیشه یا چندین بار تا حالا این کارو کردم هیچی نشده و چندبارم از روی ترک موتور افتادم خداروشکر هیچیم نشده پس احتمالا من خیلی مهارتم زیاده اینام یه احساسی دارن که همیشه در اون لحظات نهایی اون مهارت عجیب غریبشون رو، رو خواهند کرد و مشکلی براشون پیش نخواهد آمد.این حتی به تشدید تعلل منجر میشه به تشدید چرخه فراز و فرود منجر میشه و خیلی از روان درمانی های ADHD روی این سواره چرا الان داری اینقدر اصراف گونه وقتتو هدر میدی خیلیاشون میگن تو اون 10روز برفرض 8ساعت گذشته و درصورتی که اون روزای آخر یه15دقیقه ای که میخوام برم توالت یا دستشویی عذر میخوام اونجام با خودم یه جزوه میبرم یه قسمتی رو پوشش بدم درصورتی که اونجا8ساعت 8ساعت به باد دادم این ازReckless optimism باز آسیب شناسی های دیگه حالا اینارو چرا دارم میگم که بگم همه چی اون اختلال لب پیشانی و اشکال کارکردی نیست و قطعا یه چیزایی روش سوار شده و برای همینم هست که درمانش خیلی پیچیده میشه، درکش پیچیده میشه و با یدونه قرصم به این راحتی درست نمیشه دیگه چه اتفاقی میوفته میگن نوعی کمالگرایی در شروع دراین افراد شکل میگیره اصطلاحا میگن Front in perfection ما اگر بخوایم توصیف زمانیه کمالگرایی رو بکنیم دونوع کمالگرایی یا کمال طلبی رو داریم کمالگرایی در شروع یاFront in perfection و دیگری کمالگرایی در انتها یا Back in perfection بذارید از اون انتهاییه توضیح بدم شما یه متنی رو نوشتی میگن خب متن رو بفرست دیگه پایان نامه هست اثر هنری هست میگی بذار یکبار دیگه نگاش کنم بذار یکبار دیگه بخونم بذار یکبار دیگه مطمئن بشم غلط نداره این بیشتر به شخصیت های وسواسی و کمال طلب برمیگرده اما ما یه نوع کمال طلبی دیگه ام داریم، کمال طلبی در شروع درواقع Front in perfection این چیه، تا زمان مناسب تا لحظه موعود پیدا نشه کار رو شروع نمیکنم مثلا امروز نگاه کن من میخوام فردا شروع کنم مطالعه، غردا که بیدار میشه میگه ببین امروز من مجبور شدم برای صبحانه برم شیر و نون و اینا بگیرم بعد امروزم رفت دیگه خب امروزت رفت دیگه یعنی چی تازه 9صبحه میگه نه دیگه نه میخواستم از 7صبح شروع کنم به عبارت دیگر کمالگرایی در شروع معنیش اینه بایستی یک لحظه بسیار خاص و مناسب وجود داشته باشه که من از اون لحظه استارت رو بزنم وخیلی از مواقع این تعلل ها مال اینه باز امروز روز خوبی نیست، امروز سردردم امروز نه میدونی چیه بعد از ظهر باید چیز برم، امروز حموم خراب بود نتونستم حموم برم یعنی اون لحظه موعود باید ابرو باد و مه و خورشید و فلک یه نوعی همه در یک جهت قرار بگیرند تا اون روز موعود برسه تا من اون کار رو استارت بزنم بنظر میاد این در ADHD شروع میکنه پررنگ شدن باز حالا مکانیسم هایی که روانشناسا و علوم شناختیا دارند بحث نکنیم بذاریم یه ذره کاربردی باشه مبحث ولی شما دچار این حالت میشی ولی درصورتی که نقطه مقابل این اصطلاحا میگن بپر تو گودJust to mentality فقط انجامش بده کارت نباشه بابا همین الان که هست همین الان که مثلا منتظر اسنپی منتظر آژانسی الان کتابو باز کن چند صفحه بخون همین الان وقت دارم تو همین 10دقیقه یه ربع یه پاراگراف دو پاراگراف میتونی بخونی میتونی خط بکشی بنویسی نه بذار قشنگ برم اون کارو انجام بدم بیام حمومو برم ناهارمو بخورم شامم رو بخورم خونه رو مرتب کنم اونموقع سرساعت5شروع میکنم بعد که میشه 5:10دقیقه میگه ولش کن امروز خراب شد دوباره فردا یعنی روز اول پس میبینی به دلایلی دچار کمال گرایی در شروع میشوند کمالگرایی در شروع یکی از بهترین پاسخ هارو به just to mentality یدفعه بپر تو گودال پس شما اگر تو کارت عقب افتادی احساس میکنی فس فس میکنی دچار این چرخه فراز و فرود شدی باید به خودت تنبیه بدی که همین الان مثلا فرص کن شما همین الان اینجا هستی ده دقیقه وقت داری بیا چندتا بشین پاشو انجام بده یه چندتا حرکت ورزشی انجام بده میگه الان؟! من میخوام برم بیرون بعدش باید برم حموم بعدش باید برم غذا بخورم حالا چه اشکال داره شما که میگی اضافه وزن دارم چرا نمیری بلندشو ده تا بشین پاشو همین الان انجام بده میگه الان که وقتش نیست بذار برم گرمکنمو بپوشم، صبحانه ام رو بخورم کارامو انجام بدم سروقت بیام عملا این هیچوقت انجام نمیشه چه شده که این یک ارتباط تنگاتنگ با ADHD پیدا کرده یکی از مکانیسم های جالبه و افراد میبینی که هرلحظه که دلشون میخواد بپرن تو گود هعی دارن فس فس میکنند هعی دارن من من میکنم و انقدر اون فشار زیاد میشه که بعد از حمله پانیک تو هر شرایطی شروع خواهند کرد پس یکی از آسیب شناسی هایی که شما بتونی حل کنی کلی از مشکلاتت حل میشه*یعنی یاد بگیرید در لحظه به البداهه حتی کارهای جدی رو شروع کنید خوندن این مبحث یا تایپ کردن پایان نامه خب همین الان دوخطشو بزن مقدمشو بزن آخه خوب درنمیاد الان ذهنم آماده نیست یکی از امادگی هایی که اینا میگن از نظر ذهنیه بذار کامل ریلکس باشم بذار کامل آروم شده باشم الان فکرم درگیر اونه الان منتظر تلفنم بذار این تلفنشو بزنه ببینم حرف حسابش چیه انجام دادم بعدش چشم خیالت راحت شد شروع میکنم حالا اونجا ایستادی دم پیشخوان همین الان شروع کن یه ذره خوندن این اون مکانیزمیه که میتونه اون چرخه رو خراب کنه و طبعا میدونید دیگه این با دارو درست نمیشه باز یه چیز دیگه که دیدن توی افراد مبتلا به ADHD که اینارو خیلی آزار میده اینه Parents prophecies پیش گویی های والدین و یه اصطلاح قشنگ دیگه ام داره این بر وزن Ruminationنوشخوار ولی Revinationهست به معنی ضایع کردن دیدن یه بخش عمده ای از آسیب در افراد مبتلا به ADHD فقط این نیست که حواسش پرت میشه خودکارش جا میمونه وقتی داره پاسخ میده نیست رو است میبینه سوال رو اشتباه جواب میده نمره اش میوفته کم کم والدین شروع میکنند پیشگویی کردن و افراد ضایع ساز Revination تو خانواده رشد میکنه Revination ضایع کننده مثلا میبینی متلک هایی که مادر میگه مواظب باش خودتو گم نکنی، جانمونی حالا که داری مدرسه خودتو جا نذاری، میبینی اینا کم کم هست بعد اینکه مردم مطمئن بشه که اینجا خونه رو میتونه پیدا بکنه لابد مارم گم میکنه جنازه مارم گم میکنه میبنی درواقع یک نوع پیش بینی تمسخر آمیز بخاطر اون حواس پرتی هایی که شاید اون قدر هم جدی نیست یا بخاطر اون تکانه بودن هایی که حالا درسته نسبت به بقیه شما رو یه ذره میندازه عقب ولی اونقدر نیست که تمام زندگی شما رو داغون کنه چی زندگی شمارو داغون میکنه این پیشگویی هایی است که روی اون سوار میشه این Revination سازهایی است که بهش اضافه میشه این هیچی نمیشه، این اگه تونست من الان میدونم حوزه کنکورم گم میکنه، مطمئن باش میره اونحا این اصلا جا میمونه اون فکر کنم اصلا یادش میره ساعت کوک کنه و بعد کم کم توی یک طرحواره معیوب افراد قرار میگیرند که من ضایع کننده هستم، آبرو ریزی میکنم، همیشه خراب میکنم و خانواده ام میگن این آخرش هیچی نمیشه اگه شد من اسممو عوض میکنم و این رو درواقع میشه گفت به نوعی دامن میزنند. من قبل تر ها از پدیده Matthew صحبت کرده بودمMatthew Effect یادتون هست چی بود.Matthew effect این بود که شما یذره توی یه چیزی جلویی اون یه چرخه ایجاد میکنه، مثلا شما زبانت نسبت به همکلاسیات بهتره و وقتی شما در کلاس هستی معلم خیلی به شما پاسخ خوب میده بازخورد خوب میده مرتب از شما میخواد سوال و جواب بدی اون جلو میشینی اعتماد به نفست میاد جلو، بیشتر مشارکت میکنی هسته توجه قرار میگیری و بیشتر رشد میکنی اون کسی که یذره از شما عقب تره به فراموشی سپرده میشه نا اینو تو ورزشکارام داریم دیگه اونی که یک دهم ثانیه که چه عرض کنم گاهی یک صدم ثانیه زودتر به خط پایان میرسه مدال طلا میگیره مشهور میشه رو جلد مجلات عکسش میره و وقتی رفت امکانات بیشتری براش سرازیر میشه شهرت پیدا میکنه و رشد میکنه و نفر دوم احتمالا میبینی خیلی از مواقع یه کارگر ساده مغازه یا کارخونه شده به این میگن Matthew effect یعنی یه مقدار اندکی جلو بودن برای شما معجزه میکنه من این رو تو مباحث قبلی تو اینستاگرام خیلی توضیح دادم مقوله موفقیت وشانس و غیره اینه حالا شما فکر کن این عکس اونه یعنی شما فکر کن یه کوچیک عقب تری نسبت به بقیه و اون یه کوچیک عقب تر بودن چگونه به کمک این افکار Revination شمارو عقب تر میندازه پس میبینید داستان این نیست که اگر عجیبه من قدرت تمرکز و توجه ام اونقدری ام که حساب میکنم پایین تر نیست و تازه دارو بخورم جبران میشه پس چرا دیگه خوب نمیشم برای اینکه این چرخه ها وارد عمل شده شما الان تو25سالگی دیگه کسی کار جدی بهت نمیسپاره میگه مواظب باش گم میکنه مواظب باش این مدرک میبره گم میکنه عملا میبینی شما پایین و پایین تر میری پس ببین دشمن شما فقط اون تفاوت اندک کارکرد اجرایی نیست چرخه های دیگری است که روی اون سوار میشن این افراد خیلی سریع شروع میکنند مقایسه غیر کارآمد با دیگران، مقایسه غیر کارآمد با دیگران یکی دیگه از آسیب شناسی های جدیه و جالبه این امور روی اتفاقات ساده اتفاق میوفته ببین مثلا دیگران چقدر حواسشون جمعه داریم میریم مسافرت اونو درست جمع نکردند من مسواک یادم رفت بیارم خب مسواک جا مونده یه Mattheweffectهم شاید برات ایجاد نکنه ولی اون مقایسه کارآمد یا پیشگویی ها میتونه تاثیر گذار باشه همین باعث مشاجره با همرشون میشه و این قضیه رو ادامه داد. پس میبینی وقتی درمان میخوای بکنی چه بسا دیگه اون اصلاح عدم توجه و تمرکز اولویت نیست پس این دکتر اون دکتر برم من ده درصد شاید پنج درصد توجه و تمرکزم بره بالا اون نیست آنچه که هست اینه که اون مقایسه غیر کارآمد با دیگران رو تمام کنی و میدونی مردم بسیاری از مواقع اینجور مواقع چقدر دست مایه طنز و تمسخر قرار میگیرند و چقدر تو جمع نیست آدمایی که تو یه جاهایی از دهنشون درمیره یه اشتباهی میکنند میگه او حواسم یه لحظه رفت اینو گفتم در صورتی که این روان درمانش چیه این افراد علامت خودشون رو بپذیرند احساس کنند که همچین فاجعه ام نیست آره حتی گاهی اوقات شما دیدین مثلا اون طرحواره دانشمند فراموشکار خیلی ام اتفاقا جالبه موهای ژولیده ای داره و بعد بیاد سالن کلاس رو اشتباه رفته یا کتاب رو اشتباه آورده ولی نه تنها اونو نقطه ضعف خودش نمیدونه بلکه اونو نقطه قوت خودش میدونه که میگه ببین من انقدر ذهنم پر مشغله است که اصلا یادم نمیمونه شمارو با اون اشتباه میگیره یا گوشیشو جا میذاره و اینا این رو مقایسه کارآمد با دیگران میکنید درصورتی که اون ADHD میبینی بخاطر اون Revination افکار ضایع کننده برعکس میشه خب باز اتفاق های دیگه میوفته مثلا آگاه بودن به زمان به همین سادگی این میتونه تاثیر گذار باشه تخمین درستی از زمان بردن وقایع شکل نمیگیره اینم باز یه آسیب شناسی ثانویه هست یعنی وقتی از افراد میپرسند که خب خوندن200صفحه چقدر زمان میبره تخمینش معمولا درست نیست چرا درست نیست اون افکار غیر محتاطانه خوش بینانه توش شکل گرفته و یکی از حوزه هایی که شما اگر بخوای درواقع به جاده موفقیت برگردی اینه که بتونی دوباره تخمین درست از زمان رو بدست بیاری یعنی یه جوری متوجه بشی که مثلا 50صفحه درس خوندن چقدر تایم میبره اون خوش بینی غیر محتاطانه اینو خراب میکنه و چه بسا که یکی از بهترین درمان ها برای افراد مبتلا به ADHD این نیست که من برم دارو بخورم ریتالین بخورم چجور تو 5ساله کمک میکنه تو 5ساله اینا شکل نگرفته تو 5ساله این باور های ثانویه شکل نگرفته چرخه تعلل شکل نگرفته مقوله بررسی ناکارآمد شکل نگرفته هنوز اون Revination سازها افکار ضایع کننده نهادینه نشده چه بسا اینو درست کنند تخمین درستی از زمان بردن وقایع فکر میکنی نوشتن این پایان نامه چقدر وقت میبره فکر میکنی امروز بری بانک کار بانکیتو انجام بدی بعد بری پیش پلیس +10کارتو انجام بدی این چندساعت وقت میبره خیلی از مواقع دیدن اینا بخاطر اون خوش بینی درواقع اکتسابی غیر محتاطانه تو این تخمین ها خطا میکنند و مثلا برای برنامه فرداش نوشته این کارارو و میخوام انجام بدم به خیال خودشم برنامه ریزی کرده ولی نکاه میکنی میبینی هرکدوم از اینا دوساعت کار میبره میدونی از اینجا تا رفتن شهرک غرب سعادت آباد چقدر وقت میبره از اینجا رفتن تا میدون کارگر یا میدون انقلاب چقدر زمان خواهد برد تخمین ها همش خوش بینانه است چون یه جوری این تو زندگیش نهادینه شده که باید هرجوری شده خودمو از این لا به لاها میرسونم و این پدیده هست که الان براش مشکل سازه نه ADHD ولی چون یه تشخیصی شنیدی یا توکودکی بهش گفته فکر میکنن باید بره اونو درست کنه چه بسا الان باید time owens آگاه بودن به زمان و تخمین درست زمان رو بتونه اصلاح بکنه پس ببینید چقدر مداخلات درمانی متفاوت میشه و در عین حال افراد ممکنه ساده انگارانه فکر کنند که اگر پیچ تمرکزشونو یکم ببرن بالا همه چی حل میشه دروصورتی که این دیگه درست نمیشه شما متالینم بخوری تو آزمون های تمرکز مستمر بتونی خوبم جواب بدی بازم این تخمین ها جاش مونده دیگه باز یه یادگیریه و این باعث میشه این تو برنامه ریزی هات خطا بکنی یه خوش بینی داری که فردا به همه کارام میرسم بعد فردا ساعت 12که به همه کارها نمیرسی میبینی تو ترافیک گیر کردی عصبی میشی، بهم میریزی، تنظیم هیجانیت بهم میریزه و بعد احساس میکنی دیدی من مریضم من چقدر مشکل جدی دارم. میگم در قسمت درمان اشاره خواهم کرد که یکی از بهترین مداخلاتی است که شما میتونی انجام بدی یا دیگه چه چیزهایی اتفاق میوفته همینا که کم کم روی هم سوار میشه یک سری تحرک ها های ناکارآمد شکل میگیره من مغزم معیوبه، من یک تشخیص عمده پزشکی دارم این ژنتیکیه، میگن این از کودکی بوده و چون الان تشخیص دادیم مغز دیگه آسیب دیده و الان باید فقط دارو بخورم هیچ راه دیگه ای ندارم، داروهام اثر نمیکنه و به قول خارجی ها New wonder عجب نیست اثر نمیکنه ولی اون دارو تنها کاری که میکنه اون گستره تمرکز شمارو یه مقدار اضافه میکنه ولی دیگه با اون طرحواره های ناکارآمد احساس سربار بودن احساس بدهکار بودن احساس شرمگین بودن اون یادگیری که همیشه تو دقیقه90کارهارو انجام بدم اون پاندول رو الان دیگه نمیتونی الان نگهش داری یعنی یادمیگیره که اون لحظه آخر بذار به هر زوری به هر جان کندنی که هست مسائل رو حل کنم اونا دیگه درمان نمیشه و شما میبینی که یه تشخیص ساده چقدر میتونه جوانب داشته باشه و چقدر فرصت مداخله هست که افراد از اونا اگاه نیستند فقط فکر میکنند باید اون هسته رو درست کنند چه بسا اون هسته خودش حل شده باشه یعنی وقتی در سن20سالگی نگاش میکنی تمرکز و توجه اش با بقیه زیاد فرقی نداره اون مسئله هیکل نحیف رو زدم مه عضلانی نیست الان تو 20سالگی عضلانی شده انقدر کارکرده ورزش کرده مثل بقیه اس پس چرا مثل بقیه شاد نیست پس چرا مثل بقیه موفق نیست پس چرا مثل بقیه احساس خوب نداره برای اینکه این طرحواره ها این فرآیندهای ثانویه این مکانیزم ها و عادت های بعدی این چرخه فراز و فرود خیلی نهادینه شده، یک کتابی هست که بخش قابل توجهی از عرایضم رو از اون استفاده کردم بازاندیشی درباره ADHD بزرگسالانRethinking Adult ADHDنوشته Rasal Ramzi یکی از صاحب نظران و برجستگان این حوزه هست توصیه میکنم این کتاب رو بخونید Helping clients to transform their intentions and desires کمک کردن به مراجعان برای تبدیل نیات و خواسته هاشون به عمل در مبحث روان در شرایط پر استرس به این اشاره کردم جمله معروف گوته بود که میگفت افکار زیادند راحتند اصل اینه که افکارت را به عمل درآری یعنی درواقع اون دنده ها بهم وصل بشه و قدرت محرکه از موتور به چرخ ها منتقل بشه اینم درواقع این بحث رو کرده و در جلسه بعد یه مقدار راهکار خدمتتون ارائه خواهم داد ولی فراموش نکنید برای اینکه اون راهکارها رو بتونید به مار ببندید و ازش استفاده بکنید باید این فرآیندهارو درخودتون شناسایی بکنید و در صدد اصطلاح اونا باشید مثلا همون Boim bast activities میتونم اصطلاح کنم یعنی فعالیت هاتو پخش کن خیلی ساده، شروع کن فعالیت هارو پخش کردن نزدیک امتحان میشه اجازه نده ساعت بیشتری کار کنی ولا حس کنی که ضرر خواهم کرد و بعد کم کم پخششون کن این نوسان رو آروم آروم بگیرش و این در دراز مدت و میان مدت برای شما تفاوت اصلی رو ایجاد خواهد کرد خب تا جلسه بعد.