شماره 332: کتاب فوق جامعه

پادکست دکتر مکری
دی 1401
بخش دوم

شماره 332: کتاب فوق جامعه نوشته پیتر تورچین

پادکست دکتر آذرخش مکری
شماره 332: کتاب فوق جامعه نوشته پیتر تورچین
Loading
/

متن پادکست

خب عرض سلام مجدد دارم خدمت دوستان و علاقمندان عزیز بخش دوم و پایانی در واقع بررسی کتاب فوق جامعه Peter Valentinovich Turchin رو دنبال میکنیم اگه خاطرتون باشه تو بخش یک تاکید بر این داشتم که turchin بخش مهمی از کتابش رو به این اختصاص میده که بررسی کنه که آیا خشونت، پرخاشگری، ستیزه‌جویی در طی تاریخ بشر، حالا تاریخ که عرض میکنم منظورم از زمان شکل‌گیری homosapiens حدود سیصد هزار سال پیش یا حتی عقب‌تر به ریشه هایی مثل australopithecus africanus که شاید دو میلیون سال پیش باشه آیا این موجودات خشن بودن، پرخاشگر بودن، همدیگر رو میکشتن یا اینی که نه، در واقع یک موجوداتی صلح‌طلب و آرام بودن و جنگ، خشونت و پرخاشگری محصول پدیده های معاصر هست، مثل شهرنشینی، مثل کشاورزی، مثل مالکیت خصوصی، مثل شکل‌گیری دولت های بزرگ، و اشاره کردم که turchin به همراه steven pinker، azar gat و خیلی از متفکرین و نظریه پردازهای دیگه بیشتر به این اعتقاد داره که بشر به قول thomas hobbes، گرگ آدمی‌ست، Homo homini lupus و این روند خشونت‌بار در طی تاریخ وجود داشته و فقط در سالهای اخیر، به خصوص بعد شکل‌گیری دولت های مدرن و در واقع وارد شدن به عصر روشنگری، یک مقدار قابل توجهی کنترل شده، اما گفتیم یک دیدگاه مقابل هم هست که به دیدگاه روسویی معروفه، بذارید یک چند دقیقه‌ای هم راجع به این دیدگاه صحبت کنم، و در کتاب های بعدی که معرفی خواهم کرد به صورت عمقی تر به اون بپردازم. turchin یک نقل قولی، یک quotation از Margaret Mead داره میدونید Margaret Mead یکی از انسان‌های بسیار تأثیر گذار در روند تفکر قرن بیستم بود و بسیاری از جنبش های صلح‌طلبی، جنبش های دانشجویی الهام گرفته از کارهای Margaret Mead بود، Margaret Mead میگه Warfare is only an invention, not a biological necessity جنگ فقط یک اختراع هست، نه یک ضرورت بیولوژیک و زیست شناختی، به عبارت دیگر جنگ پدیده ایست معاصر در نهاد، در ذات، در سرشت و در بیولوژی ما نیست، و یک پدیده ایست که قابل اجتنابه نیازی نیست که ما همواره از اون در واقع بترسیم، Margaret Mead متولد 1901 هست و به سال 1978 از دنیا رفته هست این ۷۷ سال میشه گفت که تاثیر بسیار برجسته‌ای بر جوانان غربی و بعد به طریق اولی بر جهان داشت، میدونید کتاب معروف او Coming of Age in Samoa هست در واقع پا به سن گذاشتن در ساموعا، این کتاب رو 1928 نوشته و خلاصه ایست از اقامت او در جزیره ساموعا در منطقه ساموها در اقیانوس آرام، بهتون توصیه میکنم این کتاب رو حتما بخونید یکی از شاهکارهای انسانشناختی هست منتهی نکته‌ای که Margaret Mead در این کتاب به اون اشاره داره که بررسی اون در واقع قبائل میشه گفت خیلی ابتدائی ساموعا که در واقع در اونها حاکمیت وجود نداره حکومت وجود نداره اینه که اینا چقدر صلح‌طلب هستن اینا چقدر آشتی‌جو هستن و اینا چرا در واقع از جنگ و خشونت و اینا گریزان هستن و حتی اگر جلد روی کتاب رو ببینید اینم بگم در ضمن کتاب یکی از انتقادهایی که بهش شده گفتن این یک کار علمیه ولی در قالب بیشتر به نظر میاد یک داستان نوشته و نثر قوی Margaret Mead یه جوری به جا انداختن اون کمک کرده، ابتدای کتاب رو که شما شروع کنید میبینید یه جوری داره توصیف میکنه از اون جزایر و اون منطقه و حتی روی جلد رو نگاه کنید ببینید یک دختر و پسر هستن که دست همدیگر رو گرفتن و ظاهرا دارن میرن به قول خارجی ها یک date، یک ملاقات در زیر نور مهتاب در اون جزایر زیبا و Margaret Mead بررسی که میکنه میگه در اون جزایر چند تا چیز هست یکی اینی که به نظر میاد در واقع پرخاشگری و خشونت مقدار خیلی کمیست، جنگ وجود نداره در عین حال روابط عاشقانه خیلی فراگیره و به طرز عجیبی مردم مثل این که همه‌ش دارن به همدیگه دل میدن و خیلی هم جامعه نسبت به این قضیه تحمل و مدارا داره و حتی اشاره‌ای که داره اینی که در این منطقه وقتی افراد به سن بلوغ میرسن با اون بحرانهای بلوغی که ما امروزه میشناسیم، و اون رو لازمه ی دوره جوانی میدونیم خبری ازش نیست و اتفاق نمیفته اجازه بدید من نقد این کتاب و کارهای دیگر Margaret Mead رو در قالب چند کتاب دیگه که در جلسات بعدی خدمتتون جداگانه معرفی خواهم کرد ارائه بدم، این کتاب ها نقطه مقابل دیدگاه Hobbes، steven pinker، تا حدی turchin و azar gat هستن و چند نفر توی این قضیه خیلی برجسته هستن، یکی از این افراد douglas fry هست douglas fry کتاب مشهورش هست War, Peace and Human Nature جنگ، صلح و در واقع نهاد آدمی و به نوعی به نظر میاد که تعدادی زیادی مولف عصب‌شناش، انسان‌شناس، جامعه شناس و دانشمند رو جمع کرده و در این کتاب که به صورت در واقع ویراستاری هست مقالات خیلی جالبی داره که اینا دیدگاه متقابل دارن میگن نه خشونت اینقدر هم تو ذات بشر نیست بشر لزوما اینقدر خشن نیست و به نوعی بیش از اونی که بخواد همدیگر رو بکشه دوست داره با همدیگه همکاری بکنه و مشارکت بکنه و به همدیگه کمک کنه، باز کتاب دیگری هست که در جلسات بعدی خدمتتون معرفی خواهم کرد این یه مقدار عصب‌شناختی تر، روانشناسی تره به سال 2019 چاپ شده Nurturing Our Humanity در واقع میشه به نوعی بال و پر دادن و رشد دادن نمو دادن انسانیت ما که douglas fry یکی از نویسنده هاست و نویسنده دیگه Riane Eisler هست، که مفهوم سلطه طلبی رو در مقابل همکاری به بحث میذاره، اجازه بدید این بحث رو زمانی دیگه مطرح کنم از کتاب turchin دور نشیم، ولی turchin به این کتاب 2019 که نبوده اون زمان، به کتاب جنگ و صلح douglas fry و همچنین کارهای margaret mead اشاره ای داره ولی مشخصه که به اردوگاه مقابل تعلق داره، خب یادتون باشه گفتم این نظر من بود که کتاب turchin چهار محور عمده داره محور دومش ببینیم چیه؟ مسئله انتخاب گروهی یا group selection این هم یکی از اون مطالب جالبه و اگر شما در زمینه روانشناسی تکاملی رفتارشناسی انسان انسان‌شناسی جامعه شناسی و مقولات مشابه که به نوعی به رفتار بشر میپردازه کار کرده باشید باید تکلیف خودتون رو با مقوله انتخاب گروهی هم روشن کنید، حالا انتخاب گروهی از کجا میاد؟ بس این لغت تو ذهنتون باشه group selection و در واقع این گونه هست که آیا ما در زیست‌شناسی آیا در تکامل آیا در روانشناسی تکاملی مقوله‌ای به نام انتخاب گروهی وجود داره یا یک افسانه هست و اتفاق نمیفته، بیایم ببینیم مقوله چیه، خب اگه یادتون باشه اشاره کردم که بر اساس کتاب ژن خودخواه richard dawkins و کارهای دیگری که روانشناسی تکاملی و مقوله‌ی sociobilogy, Edward Osborne Wilson در واقع به اون اشاره داره به نوعی موجودات در رقابت تنگاتنگ و گریز ناپذیر با هم هستند و هر کسی خودخواهانه سعی میکنه منافع خودش رو دنبال بکنه، خیلی ها به این میگن روایت gordon gekko که turchin هم به این اشاره کرده و دقت کردین تو خیلی از این کتاب ها برای اینکه ارتباط با مخاطب برقرار بشه نوعی داستان سرایی هم در کتاب صورت بگیره به فیلم به رمان به آثار ادبی هم اشاره میشه که بهتر در ذهن بمونه، من این مسئله رو در کتاب دیگری به بحث خواهم گذاشت که یکی از کتاب های بسیار جذابه اجازه بدید الان بحثش رو نکنم ولی داستان اینه که مثل این که حتی علم هم باید تو داش داستان پردازی باشه، باید شما داستان رو نه اینکه داستان خیالی باشه ولی در قالب داستان به مخاطب منتقل بکنی تا گیرایی داشته باشه و اثر بکنه، مثلا در کتاب turchin به gordon gekko اشاره میکنه gordon gekko یک فیلمی بوده یک کاراکتری بوده یک نقشی بوده در فیلم معروف wall street به سال 1987 michael douglas این رو بازی میکرده و در واقع این سمبل اون حرص، طمع و خودخواهی و سلطه طلبی بشره، او یک میشه گفت دلال یک بازاریاب و یک bussinessman وال استریته که به صورت بیرحمانه‌ای در واقع سعی داره به دیگران تسلط پیدا بکنه و اصلا یه جمله‌ای از زبان او هست که خیلی جاها به صورت نقل قول در اومده که greed is good، حرص خوب است، معتقده انسانها اگر حرص نداشتن اگر رقابت نداشتن اگر سلطه طلبی به همدیگه نداشتن اصلا جامعه پیشرفت نمیکرد و اون انسان‌های آلفا این اصطلاح رو هم تو ذهنتون نگه دارید به این برخواهیم گشت اون آلفا که معمولا گفته میشه alfa male مردان آلفا در مقابل beta gamma اینا که درجات پایین تر هستن اون آلفا ها هستن که تمدن رو میسازن، افرادی که خودکامه هستن خیلی سعی میکنن دیگران رو استثمار کنن یه جوری بسیج میکنن منابع جامعه رو برای پیشرفت و ثروت اندوزی، جمله معروفش این بود greed is good حرص خوب هست اتفاقا حرص بورزید حرص یورزید که تولید کنید درامد به خرج بدید و این درامد بعدا خب جانبیش اثرات جانبیش به بقیه هم میرسه، خب سؤال سر اینه که حالا میریم جلوتر اجازه بدید مفهوم turchin رو در مورد انتخاب گروهی مطرح کنم یا مثال دیگری میزنه از یک شخصیت واقعی برخلاف gordon gekko که یک شخصیت خیالیست Jeffry skilling Jeffry skilling در واقع ceo میشه گفت یه جوری رئیس یا مدیر عامل enron بود این شرکت enron یکی از شرکت های بسیار بزرگ و ثروتمند امریکایی بود که بعدا اختلاس های خیلی شدیدی توش اتفاق افتاد یکی از افتضاح‌های تاریخ معاصر بود و در واقع خیلی از آدم ها ورشکست شدن، چون سهامشو خریده بودن توش سرمایه گذاری کرده بودن حالا نکته بدش چیه؟ اینه که Jeffrey Skilling وقتی ازش پرسیدن چه کتابی خیلی برات الهام بخشه و در واقع یادم رفت بگم که این بیشتر اختلاس ها و کلاه‌برداری ها و خلافکاری ها زیر سر Jeffrey Skilling بوده و به زندان محکوم شد و فکر کنم الان زندان باشه، Jeffrey Skilling اشاره‌ای که کرده بود این بود که در واقع کتابی که خیلی به من الهام بخش بود و خیلی بهم راه نشون داد کتاب همون selfish gene یا ژن خودخواه richard dawkins بود که حتی بعدا richard dawkins اشاره‌ای میکنه که من خیلی متاسفم خیلی ناراحتم که این کتاب من که بیشتر دارم تبیین داروینیستی و بیولوژیک از تکامل میکنم دستمایه بدفهمی و کج‌فهمی افرادی امثال Jeffrey Skilling شده که دستمایه اختلاس های کلان سلطه طلبی خودخواهی عنان گسیخته و رفتارهای ضد اجتماعی او بشه، خب میبینیم که پس یه جوری اون نظریه hobbesی، اون نظریه انسان گرگ آدمی‌ست اگه بخوای نگاش کنی باید یه جور تلفیقش بدی با یک جامعه‌ای که توش مدارا هست از خودگذشتگی هست همکاری هست یک نوع مشارکت هست، اینو چجوری ما میخوایم در واقع به همدیگه وصل کنیم، Turchin یک مسئله جالب دیگه ای رو هم مطرح میکنه میگه که شما اگر به صورت فردگرایی بخواید نگاه کنید حتی خیلی از صفات ما در طی تاریخ باید به سمت اضمحلال بره یک نقل قول یا یک میشه گفت عبارتی من زیاد دیدم امروزه توی تلگرام و اینستاگرام هم برید هست که یک دید بدبینانه به بشره و بسیار دست به دست میچرخه معلوم نیست اول بار کی اینو گفته ولی خودم تو همین فارسیش رو در خیلی از صفحه ها و استوری ها به قول معروف استوری های اینستاگرامی دیدم که داستان اینو میگه میگه در طی تاریخ بشر اونایی که شجاع بودن قهرمان بودن رفتن جنگ و کشته شدن و بشر، ما در واقع بازمانده‌ی ترسوها و بزدلها و خائنین هستیم این نگاه بدبینانه turchin همین حکایت رو هم مطرح میکنه میگه اگه بخوایم اینجوری نگاه کنیم معنیش اینه که هرچی بریم جلو، تو تکامل افراد خودخواه خودشیفته، از زیر کار دررو، فریبکار بهره کش استثمارگر اونا میمونن اونایی که ایثارگرن شجاعن قهرمانن میخوان نوع دوست باشن خب منقرض میشن دیگه میرن کشته میشن میرن بلا میاد سرشون اون یکی فرصت طلبا میگیرن اینو چجوری میخوای حلش کنی این به صورت یه سؤال مطرح میکنه شما هم به این فکر کنید حالا داستان group selection یا انتخاب گروهی چی میگه، باز بد نیست بعضی کتاب ها یه نکاتی داره که آدم حیفش میاد که بهش اشاره نکنه یه ذره از مسیر اصلی بحث دور میشیم ولی اشکال نداره فکر میکنم یه ذره نگاه کنیم، مثلا turchin میگه خیلی از این موسساتی که امثال Jeffrey Skilling راه انداختن اینا خیلی تاکید دارن بر پدیده‌ای به نام PRC یا کمیته بررسی کارکرد من از این خیلی خوشم اومد چون احساس کردم متاسفانه بعضی از شاید بگیم مدیران یا مدیریت های تازه به دوران رسیده هم خیلی از اینا خوششون میاد آقا همه رو ارزیابی کنید ارزیایی کنید هی فرم بدید کارمند ها از همدیگه ارزیابی کنن اونی که خیلی ارزشیابیش خوبه نمراتش خوبه امتیاز بالا میاره اونو استخدام کنیم اونو نگه داریم بقیه رو اخراج کنیم و در واقع یک نگاه به خیال خودشون داروینیستی به مدیریت سازمانی دارن و متاسفانه من باید بگم در خیلی از سازمان ها چه دولتی حتی دانشگاهی داره این مد میشه که هی بیایم ارزشیابی کنیم ارزشیابی کنیم ارزشیابی کنیم بدیم همکارا به همدیگه نمره بدن نمیدونم رئیس به مرئوس نمره بده مرئوس به رئیس نمره بده حالا همش رو زیر سوال نمیبرم ولی به نظر میاد این فرهنگ یکی از اون فرهنگ هاییه که enron خیلی دوست داشت turchin میگه در سیستم اون مؤسسه enron همه در حال ارزیابی همدیگه بودن امروز فلانی چجور بود امروز کار کرده فلانی چجور بود مدیرت چی گفت همکارت چی گفت امروز کاراییش چقدره هی نمودار بکش هی منحنی بکش و در واقع اونایی که هی همش خوبن اونا رو ارتقا بده و بقیه رو اخراج کن به خیال خودشون داروینیستی به قضیه نگاه میکردن، حتی یک چیزی میگه من حس کردم عجب محیط ترسناکی بوده میگه همه کارمندان enron روی در واقع لپتاپ هاشون پسورد داشتن و یه لحظه میخواستن برن چای بخورن برن دستشویی حتما لپتاپ رو قفل میکردن، که چی؟ مبادا یکی دیگه بیاد کاراشون رو بدزده مبادا یکی دیگه بیاد از ایده هاشون الهام بگیره به اسم خودش قالب کنه، چون یه جو خیلی شدید رقابتیه، که همه هم دیگر رو میبلعیدند و آخرش اون شد، اینو نگه دارید یه جوری ازتون خواهش میکنم این بحث رو تا آخر بیاین چون اون لحظه‌ای که تقه میخوره تو ذهنتون احساس میکنید که آه گرفتم نکته رو، واقعا یه چیز قشنگیه و بسیار انسانیه و بسیار برای مدیریت سازمانی برای کل مملکت برای کشور رهگشا هست، که این مدل رشد اتفاق نمیفته، رشد یه جور دیگه هست، اون زمانی رشد اتفاق میفته که افراد با هم همکاری میکنن به هم اعتماد میکنن شروع میکنن به همدیگه کمک کردن و هدفشون این نیست که سر بقیه رو بکنن زیر آب و برن بالا، این یک فرهنگ غلط و یک استنتاج غلط از نظریه‌ تکامله که حالا خود richard dawkins که نویسنده‌ی کتاب ژن خودخواه به سال ۱۹۷۶ هست به اون اعتراف داره تا richard تا peter, turchin و خیلی از افراد دیگه حالا چجوری این رو میخوان با همدیگه آشتی بدن اون یه مبحث دیگه هست، خب پس دیدیم که اون رویکرد ساده انگارانه این که آلفاها ضعیفترها رو باید له کنن و برن بالا یک کج‌فهمی لااقل از بخش عمده‌ای از تکامله، باز turchin کتاب جالب دیگری رو معرفی میکنه راستشو بخواید نرسیدم این کتاب رو بخونم فقط بخش‌هاییش رو ورق زدم یک کتاب کلاسیک قدیمیه تقریبا پنجاه شصت سال ازش میگذره edward banfield این رو نوشته به نام montegrano و میتونی حدس بزنی که این کتاب مال خیلی وقت پیشه برای این که حتی عنوان کتاب رو نگاه کنی تحقیرامیزه و امروزه شما نمیتونی همچین عنوانی روی کتاب بذاری، یک بررسی انسان‌شناسی از یک روستاییست در ایتالیا بعد از جنگ جهانی دوم که زیر تیترش میشه در واقع The moral basis of a backward society مبانی اخلاقی یک جامعه‌ی عقب مانده که یک شهری رو با اسم مستعار یک میشه گفت دهکده حالا بین شهر و دهکده‌ش احساس هست یه منطقه هست دیگه حالا فکر کن یه بخشه به نام montegrano البته montegrano اسم واقعیش نیست edward banfield نوشته‌تش اسم واقعیش chiaro monte هست که بعدا رفتن استخراج کردن دیدن اینه حالا این منطقه هست که این رفته به عنوان یک انسانشناس یک امریکایی از ملل فاتح جنگ جهانی رفته این شهر رو بررسی کنه ببینه که رفتار مردم چیه چرا اینقدر اینها عقب مونده‌ان چرا اینقدر فقیرن چرا اینقدر اینها در واقع آسیب دیدن برای چی میگم این ترجمه بشه برای اینکه بسیار اهمیت داره برای پیشرفت جامعه ما یعنی هرچه شما در montegrano میبینی این از نشانه هاییست که یه جامعه رو عقب نگه میداره. چرا اینا نتونستن خیلی مدرن بشن چرا نتونستن به ثروت برسن چیزی که توش دیده کاملا اینه که رویکردی که هستی که رویکردی خود محور عدم مشارکت عدم اعتماد به همدیگه و هر کی برای خودش که سعی میکنه در واقع کلاه خودشو بچسبه و در واقع اون گلیم خودش رو از آب در بیاره، یه بخشی رو نوشته خیلی قشنگه میگه این یک نقل قول بوده در اون شهر chiaromonte یا همونطور که گفتم montegrano که پدری کلاهشو میندازه زمین، از بچش میپرسه من چه کار کردم بچش میگه پدر شما کلاهتونو انداختی زمین شروع میکنه چند تا کشیده زدن به بچه، بچه هم گریه میکنه خب چرا من رو میزنی خب همین کار رو کردی دیگه با تحکم و فحش از خودش دور میکنه، کلاهشو برمیداره میذاره سرش از بچه دوم میپرسه من چه کار کردم؟ بچه میگه خب پدر شما کلاهتونو برداشتی گذاشتی سرت این دوباره شروع میکنه زدن بچه دوم، و فحش دادن بهش رو به بچه سوم میکنه میگه من چه کار کردم میگه من هیچی ندیدم من نمیدونم، میگه آفرین اینه هرکی ازت پرسید پدرت چه کار میکنه من نمیدونم، چند تا بز دارید نمیدونم، چند تا گوسفند دارید نمیدونم، دیشب شام چی خوردید نمیدونم، یعنی میبینی اون جو بدبینی اون جو بی اعتمادی اون جو اینی که به هیچکی اعتماد نکن همیشه کلاه خودتو بچه هست مردم همه میخوان سرت کلاه بذارنه و این میره میبینه این فرهنگی چقدر اینجا نهادینه هست یعنی یک فرهنگیه که قوی ضعیف رو میبلعه و هیچکی به هیچکی اعتماد نمی کنه، و turchin این رو برای ادامه بحثش سند میاره میگه مثل اینکه اینجوری بشر رشد نمی کنه اینی که gordon gekkoیی نگاه کنیم jeffrey skilling enron نگاه کنیم برداشت ساده انگارانه از کتاب richard dawkins داشته باشیم ژن خودخواه اونجوری نه اونجوری بشر رشد نکرد بشر با یه مکانیزم پیچیده رشد کرده اون مکانیزم رو تبیین می کنه یعنی راهش این نبوده ادامه مبحث، میگه در نوشته های افرادی مثل charles darwin Kennard lawrence که میدونید برنده جایزه نوبل هست و کتاب معروف او تهاجم که ترجمه آقای دکتر دولت آبادی‌ست خیلی کتاب خواندنی‌ست اینا باورشون به پدیده‌ای بود که turchin به اون میگه انتخاب گروهی ساده لوحانه پس با این اصطلاح آشنا بشید naive group selection, naive group selection انتخاب گروهی ساده لوحانه، خب داروین هم همین رو متوجه شده بود که اگر هر کی قراره قوی ضعیف رو ببلعه به هیشکی اعتماد نکن هر کی رو دیدی سریع نفله‌ش کن و ازش بهره ببر، جامعه‌ی بشر اینجوری نیست شما یه چیزای پیچیده میبینی اون همون در واقع notre dame d’amiens اینجوری ساخته نشده الان جوامع جهان اینجوری نمیچرخن و بالاخره افراد به هم اعتماد دارن به داد هم میرسن به همدیگه کمک میکنن در لحظه بحران کنار هم وایمیستن خب این که نمیشه این چجوری شکل گرفته؟ میگه داروین متوجه این شده بود ولی توصیفی که براش میکنه انتخاب گروهی ساده‌لوحانه‌ست، یعنی چی؟ یعنی میگه دو تا گروه با هم میجنگن اونی که صفات خوب داره همون چالش بزدل‌ها میمونن در واقع شجاع‌ها و نترس ها کشته میشن تو تاریخ، پس هرچی بریم جلو بزدل تر میشیم و اینجوری رد میکنه، میگه وقتی دو گروه با هم میجنگن گروه الف با گروه ب، اونی که خودخواهانه است اونی که مدل chiaromonte اونی که به هیچکس اعتماد نداره اونی که با همدیگه مشارکت و همکاری ندارن مقهور اون گروهی میشه که در واقع اون رو توش مشارکت بوده به داد هم میرسیدن پشت هم وایسادن برای همدیگه ایثار کردن و به همین دلیل این صفات رشد کرده، پس این یه تعبیره که پس صفات مثبت ما صفات اخلاقی ما از کجا اومده میگه اون گروه هایی که اخلاق مدار بودن از خودگذشتگی داشتن اینا بودن اینا در واقع بقا یافتن و اون یکی گروه ها رو نفله کردن پس در واقع ژنهای اون یکی گروه ها از بین رفته و ژنهای از خودگذشتگی ایثار و کمک به هم‌نوع و همکاری بوده، پس یه رگه‌ای هست که اگر ذات بشر شروره ذات بشر گرگ معابه ولی یه نیروهایی هم تو تکامل هست که ذات روسویی ما رو باید تقویت کنه. حالا چرا میگه انتخاب گروهی ساده لوحانه، میگه برای اینکه ریاضیدان ها در اواسط قرن بیستم genetician ها نشون دادن همچین چیزی نمیشه گروه ها اینجور عایق نیستند بینشون تبادل هست اینجوری نیست که ژن این کاملا از ژن اون جدا باشه، مهاجرت وجود داره با همدیگه قاطی میشن و در واقع مدل هایی که مطرح کردن اینجوریه که یه گروه هیچوقت مقهور یه گروه دیگه کامل نمیشه اینکه صد درصد اعضای این از بین برن نفله بشن و در واقع اعضای اون یکی گروه باقی بمونن، بلاخره ملل فاتح بخش زیادی از ملل مقهور رو به بردگی در میارن، به کنیزی میگیرن با اونها ازدواج میکنن، مخلوط میشن و ژن‌های اون‌ها هم رشد پیدا میکنه اینگونه نیست که فقط ملت‌های فاتح ژنشون رشد پیدا کنه و میگه در اواسط قرن بیستم این رد شد گفتن همچین چیزی در تکامل ما نداریم پس ما انتخاب گروه ساده لوحانه نداریم، پس این از خودگذشتگی ما ایثارگری ما نوع‌دوستی ما اگر وجود داره از کجا اومده؟ چهار مکانیزم رو نئوداروینین ها مطرح میکنن که به صورت خلاصه turchin به اونا اشاره میکنه منتهی اینا جالبه تو هر کتابی نگاه میکنی این چهارتا رو تقریبا اشاره کردن من یه دور برای یاداوری برای که حافظه‌تون تازه بشه این چهارتا رو نام میبرم که نئوداروینین‌ها اینو میگن میگن صفت هایی مثل شجاعت از خودگذشتگی اینی که اعتماد کن به بقیه اینا هم تو ما هست و اینا هم بخشیش ژنتیکیه، اینا چرا ژنش منقرض نشده، خب اگر شما همش از خودگذشتگی داشته باشی این ژن به ضررت تموم میشه دیگه براساس اون قضیه میمیری نفله میشی اونی که این ژن رو نداره بقا پیدا میکنه چهار مکانیزم رو براش مطرح کردن این چهارتا رو بلد باشید خوبه این تقریبا یه چیز درسیه دیگه اصلا درسی شده اینقدر، یک selection and inclusive fitness این پدیده‌ای که hamilton میگه. دو reciprocal altruism پدیده‌ای که robert rivers میگه سه مسئله advertising و چهار محصول جانبی اخلاقی by product abnormality اگر ترجمه‌ش رو میخواین این هست انتخاب خویشاوندان، از خودگذشتگی متقابل، تبلیغ فردی و محصول جانبی، یه کوچولو توضیح بدم اینا چیه یعنی اگر شما بخواید بگید یک نئوداروینین صفات مثبت ما را اون صفاتی که توی اون شهر محروم و عقب مانده ایتالیا باید کمتر زیاد کمتر هست و توی مناطق پیشرفته بیشتر هست اینا از کجا اومده این چهار مکانیزم رو میگ، اولیش میگن انتخاب خویشاوندان یا kin selection میگه ببین وقتی شما میای از جان‌گذشتگی میکنی شجاعت به خرج میدی و با دشمن سرشاخ میشی و جانت رو از دست میدی این به نفع بستگان درجه یکت احتمالا تموم میشه مثلا من از خانه‌ی خودم دفاع میکنم فرزندان من زنده میمونن خب فرزندان من بخشی از ژن من رو دارن دیگه پس درسته من میمیرم و ژنم از بین میره، ولی ژن اونها در واقع قسمتی از ژنهای من در وجود اونها هست ادامه پیدا میکنه و این به نفع ما تموم میشه، این جمله رو خیلی قشنگ john burdon sanderson haldane در واقع اشاره کرده john burdon sanderson haldane این یکی از اون شخصیت های خیلی پر سر و صدای زیست‌شناسی ژنتیک علوم و اصلا از ایناییه که تو چندین حوضه فعالیت کرده و منشا حیات منشا خیلی از جانوران اصلا جملات نغز داره راجب سوسک‌ها پژوهش کرده این که چگونه در واقع اولین تک سلولی‌ها به وجود اومدن و خلاصه یکی از شخصیت های تاثیر گذار زیست‌شناسی بوده این جمله معروف haldane هست میگه خب ببینم از نظر تکاملی تو حاضری جانتو برای کسی فدا کنی میگه برای دوتا برادر یا هشت تا پسرعمو آره و اشاره‌ش به این بوده که دوتا برادر مجموعه‌شون معادل ژن‌های من رو دارن و پسرعمو ها یا حالا cousin گفته دیگه میتونه دخترعمو هم ترجمه بشه هشت‌هاشون با هم سرجمع هر کدوم یک هشتم ژنهای من رو دارن پس من اگر جانم رو فدا کنم و هشت‌تای اونا نجات پیدا کنن یعنی مثل اینه که ژنهای من نجات پیدا کرده پس این جمله میشه در واقع kin selection یا انتخاب خویشاوندان، traverse مسئله دیگری رو مطرح میکنه میگه ازخودگذشتگی متقابل میگه حیوانات وارد موجودات وارد یک تعامل میشن من به شما ایثار میکنم تو به من ایثار میکنی من پشت تو رو میخارونم تو پشت من رو میخارونی، من وقتی غذا اضافه دارم به شما میدم به این امید که شما هم یادت باشه وقتی غذا اضافه داشتی من گرسنه بودم به من غذات رو پخش کنی در واقع تقسیم کنی و در واقع این اتحادهای متقابل tit for tat همون کاری که شما برای من میکنی من هم برای شما انجام میدم اینا با هم گروه های دوگانه مزدوج تشکیل میدن و این گروه ها دسته ها تشکیل رشد میکنه، شماره سه تبلیغ فردیست advertising این رو من تو مسئله در واقع انفاق و کارهای خیریه و بررسی کتاب های قبلی بهش اشاره کردم که وقتی شما داری یک کاری میکنی و از ذخایرت میبخشی به صورت خیریه انفاق میکنی داری یک تبلیغ برای خودت میکنی، این همون جمله هست که میگه پشت این نوع دوستی ها یک نوع نفاقه یعنی در واقع دارم تبلیغ خودم رو میکنم و یادتون باشه در یکی از برنامه‌های زنده اشاره کردم که هیچ در واقع عمل خیرخواهانه‌ای وجود نداره مگر اینکه طرف امید داشته باشه که دیگران متوجهش بشن، و در واقع هدفش اینه که دیگران حالا گروه خاص یا عام متوجه بشن و براش تبلیغ باشه و اون تبلیغ باعث رشدش میشه پس اگر من دارم نوع دوستی میکنم، من دارم شجاعت به خرج میدم این نوعی تبلیغ خودمه که من آدم شجاعی هستم آدم نترسی هستم آدم ایثارگری هستم یا اینقدر منابعم زیاده که میتوانم بخشی از آن رو به شما ببخشم، پس باز تبلیغ به نفع خود منه و یک عمل خودخواهانه هست، پس بند سوم این رو داره میگه اون پدیده هایی که ما تحت عنوان اعمال نوع دوستانه میبینیم در واقع خودخواهی محضه، و آخرین مطلب by product abnormality این رو میگه میگه شما وقتی اون چندتای قبلی رو میبینید خب مثلا انتخاب خویشاوندان برای گروه های نزدیک شماست شما جانت رو برای برادر و هشت تا پسرعمو میدی برای غریبه نمیدی ولی میگه خب دیگه این یکی از اون چیزاییه که تو تکامل اتفاق میفته سرایت میکنه یعنی یک سرایت ناخواسته است، شما در اصل وقتی برای هموطنت داری جان خودت رو میدی یک اصلش این بوده باید برادر و خواهر و مادر و پدر و فرزندات جان خودت رو بدی ولی دیگه این سیستم تکاملی سیستم شناختی شما اینا رو قاطی کرده و به صورت یه محصول ناخواسته داره خیرت به غریبه ها هم میرسه این چهار دیدگاهیست که turchin به او اشاره میکنه. خب اما turchin به نوعی حالا اشاره خواهم کرد که سعی داره که یک روایت مدرن‌تری از انتخاب گروهی رو به عنوان بند پنجم اضافه کنه پس اشاره‌ش بر اینه که میگه برخلاف richard dawkins برخلاف seteven pinker که اینا بزرگان شاید تکامل و نظریات داروینیستی نئو داروینیستی معاصر باشن، او میگه من به نوعی از انتخاب گروهی اعتقاد دارم و میدونی متخصص سیستم های پیچیده است یعنی یه سری محاسبات کرده یه سری تغییرات یک سری معادلات ریاضی رو در ذهن داره که به کمک این ها میتوان فرض کرد که آره گروه ها میتونن بخشی از ژن‌هاشون از بین بره یا در واقع باقی بمونه و نوعی group selection رو به عنوان بند پنجم اضافه میکنه، پس یه قسمت از کتاب اینه که بیایم انتخاب گروهی رو به رسمیت بشناسیم منتهی نه روایت ساده‌لوحانه kennard lawrence یا داروینیش بلکه روایت جدیدش به این اشاره خواهم کرد، خب اینجا حیفم اومد چند تا مقاله ای رو که در واقع turchin تو کتاب به اونا استناد میکنه رو یاد آوی نکنم مثلا این مقاله جالبیه، Team Payroll and T oll and Team Performance in major league baseball در واقع میشه گفت عملکرد این به درد بحث‌های امروزی میخوره در مورد تیم‌های ورزشی اومده عملکرد تیم‌های بیسبال رو از نظر تعداد بردها تعداد موفقیت ها تعداد اون هیت هایی که داشتن با پرداخت بازیکناش بررسی کرده خب در نگاه اول اینه که هر تیمی که بیشتر پول میگیرن بازیشون بهتره ولی این نیست، چیز جالبی که در این مقاله نشون داده اینه اون تیم‌هایی که پرداخت ها همگنتره بردای بیشتری دارن، نکته رو متوجه شدین؟ یعنی اونی که ستاره‌ی تیم با عضو معمولی تیم پرداختشون خیلی شبیهه ولی دیده تو اون تیمهایی که خودخواهانه یکی خیلی دارن بهش پول میدن به بقیه پله‌ی دوم سوم خیلی پایین پول میدن اینا معمولا نمیبرن و منقرض میشن، این حالا باز میگم از اون کارهای میشه گفت شاید یک نوعی برای این که ذهن مخاطب رو درگیر کنه چون میدونی خیلی از مردم با پول گرفتن فوتبالیست‌ها و تیمها و اینا درگیرن صحبتش سر اینه هرچی پرداخت ها عادلانه تر و مساواتی تر باشه اون تیم کارکردش بهتره، یعنی میخواد بگه در جامعه‌ای که همکاری هست و آلفا بتا نداریم کل سیستم بهتر میبره این تیم میبره و اون تیمی که نظام سلطه‌ای داره آلفا بتا داره منقرض میشه، اینو حتی توی تیم‌های ورزشی هم به نوعی نشون داده، مقاله جالبی‌ست منتهی جای بحث داره. حالا انتخاب گروهی او چگونه است، ببینید اشاره‌ای که داره این هست شاید حالا خسته‌تون نکنم با جزئیات اسلاید شماره 68 ولی این رو داره میگه میگه فرض کنید مثلا شما یک گروهی دارید، این گروه پنج تا عضو داشته باشه و این مشکی ها در واقع چیزی باشه که یک سری صفات مثلا مثبت باشه، صفات از خودگذشتگی باشه، همکاری باشه، ایثار باشه و اون سفید ها به نوعی صفات خودخواهی خواهانه باشه خب همینطور که میریم جلو اونایی که درون گروه هستند اونایی که دایره های مثبت دارن منقرض میشن دیگه چون هی انفاق میکنن از شکارشون به دیگران میبخشن موقعی گرسنگی سعی میکنن اون خوراکی رو دارن با بقیه تقسیم کنن شجاعانه به جنگ دشمن میرن کشته میشن و ژنشون کمیاب میشه و اون سفید ها که ترسوها و بزدلها و همکاری نکن‌ها و از زیر کار درروها و میشه گفت فرصت‌طلب‌ها هستن به تدریج بیشتر میشن. خب این میشه within group selection یعنی درون گروه منتهی اگر اون گروه با یه گروه دیگه‌ای به تقابل بپردازه، یعنی اون گروهی که چهار تا دایره مثبت توشه با یه گروهی که اصلا دایره مثبت نداره دایره سیاه نداره سرجمع به جنگن و اون گروه دایره سفیده منقرض بشه در نتیجه در نهایت اگر شما نگاه کنید تعداد دایره های مشکی بیشتر میشه یعنی شما اگر این منحنی‌ها رو نگاه کنید ببینید اگر فقط تو درون خودش باشه یعنی به عبارت دیگر نتیجه‌ش یه ذره ترسناکه ها میگه اگه شما همین جور جامعه رو ول کنی و جامعه خودش با خودش تعامل کنه به تدریج شیادها خودخواه‌ها فریبکارها فرصت طلب‌ها ریاکارها میان بالا و اون افراد ایثارگر و از خود گذشته و شجاع و اینا منقرض میشن زمانی اون ژن یا اون رفتار تقویت میشه که این سیستم a این polity حالا میفهمی چرا لغت polity رو در ابتدایی کتاب آورد، اون سیستمی که در مورد جنگ و صلح تصمیم میگیره با یه polity دیگه دعوا کنه بجنگه و به عبارت دیگر وقتیpolity a پیروز شد polity a چرا پیروز میشه این باعث میشه که اون ژن در این محاسبه که این نشون داده نسبت به حالت اول بیشتر بشه یعنی اون حالت ده تا دایره مثبت داشتیم ده تا دایره منفی داشتیم در جمعش، در صورتی که در سمت راست تصویر میبینی یازده به نه شده یعنی سیاه‌ها بیشتر شدن یعنی در دراز مدت صفت‌های همکاری کردن از خودگذشتگی ایثار و اینا زمانی رشد پیدا میکنه که اون سیستم با یک سیستم دیگه وارد جنگ بشه، گفتم نتیجه ترسناک داره اینه، به عبارت دیگر اگه جنگ بین گروه ها نزاع بین گروه ها نباشه صفات رذیله رشد میکنن و فضیلت ها افت میکنن، چون در واقع در نبرد بین اون دوتا هست که اون ملت اون polity اون دسته‌ای که فضایل بیشتر دارن غلبه میکنن و اون قوم ملت گروهی که رذایل بیشتری دارن مقهور میشن و منقرض میشن. گفتم قبلا به این میگفت group selection ساده‌لوحانه ولی اومده با محاسبات ریاضی اینا نشون داده که نه بخشی از این امکان پذیره و بخشی از زنتیک رو میتوان برش توضیح داد حالا شما ممکنه این اعتراض رو کنین که خب این چرا به اون میگی ساده‌لوحانه به روایت خودت میگی در واقع مترقیانه یا پیشرفتانه پیشرفته خب این یه ذره جای بحث داره ولی خلاصه‌ش اینه که دوباره داره مفهوم انتخاب گروهی رو زنده میکنه و اینم باز یاداوری کنم که این فقط peter turchin نیست خیلی ها الان دارن دوباره به این قضیه فکر میکنن میگن چرا امکان پذیره اگر گروه ها با هم وارد منازعه بشن البته فراموش نکنین نیاز نیست حتما جنگ باشه یه گروه همدیگه رو بکشه میتونه یه گروه منقرض بشه دیگه فرزند آوریش کم بشه در واقع اعضای جامعه‌ش به خاطر عدم رفاه و اینا رشد نکنن گرسنه بمونن اینا منقرض بشن اون فرهنگی که توش همکاری میکنن، برخلاف اون روستای ایتالیا دارن به همدیگه اعتماد میکنن همش دنبال این نیستن که همه چی رو از دیگری پنهان بکنن همش نگران این نیستن که اون یکی داره سر من کلاه میذاره اونا میتونن به رشد بیشتر منجر بشن و سلطه پیدا بکنن به این یکی گروه خب پس میبینیم مکانیزم پنجم رو این مطرح میکنه و در واقع چیزی رو میگه به نام رقابت بین گروهی و رقابت درون گروهی، به عبارت دیگه رقابت درون گروهی به ضرر فضایل اخلاقیست یعنی همینجور راست میگه اگر شما درون گروه باشی آخر سر بازنده میشی اونی که همش داره درستکارانه عمل میکنه، ولی اگر اون گروهت با یه گروه دیگه وارد بشه یعنی رقابت بین گروهی شکل بگیره اون موقع به نفعت میشه البته فراموش نکن برخلاف اون نظریه ساده لوحانه اون مفت‌خورها اون گیرندگان سواری مجانی هم اونا هم رشد پیدا میکنن چون گروه که برد این نیست که وقتی یه ملتی برد یه گروهی برد فقط اونایی که شجاعت به خرج دادن به در واقع آب و نان برسن یا فرصت براشون.. اون پنهانکارها و فرصت طلب‌ها هم به نوایی میرسن پس اینجای کار هست که یک مطلب جالب دیگر رو مطرح میکنه میگه از نظر تکاملی برای همینه ما نسبت به خائنین نسبت به افرادی که از زیر کار در میرن افرادی که نارو میزنن خیلی حس بدی داریم چون که یکی از نکات مهم پیروز شدن اون دایره های مثبت با فضایل اخلاقی اینه که حواسشون باشه و اون دایره منفی ها اون زیرابی برو ها رو مهار کنند و در واقع بر اونها کنترل داشته باشند، پس نگاه کنی مفهوم رقابت بین گروهی محصول دوتا چیزه، یک سری افرادی که با صفات مثبت هستن و ویژگی هایی که مواظب افراد با صفات منفیه یعنی جالبه میگه در هر نزاع بین گروهی شما فقط دنبال آدم های شجاع نیستی از یه طرف دنبال گرفتن حال آدم های ناروبزن هم هستی و تا زمانی که خیالت از اون ناروبزن ها راحت نشه اون یکی گروه نمیبره اون گروه پیشرو نمیبره حالا بحثش قشنگه تو مباحث دیگه بهش اشاره خواهم کرد پس میگه ریشه‌های coopration مشارکت همکاری اخلاق از اینجا میاد و اینها یک خواستگاه تکاملی داره پس تکامل اینجوری نیست که فقط gordon gekko بپرورانه تکامل انسانهای شجاع و از خود گذشته می‌پرورانه به خاطر پدیده چی؟ انتخاب گروه حالا باید انتخاب گروهی در اون گونه وجود داشته باشه اگر اون گونه انتخاب گروهی نداشته باشه polity تشکیل نداشته باشه اینجوری نیست نه اونایی که تکی دارن هرکی برای خودشه یه گوزنه یه گرگه نمیدونم یه فکه اون پدیده توش دیده نمیشه، حالا جالبه کل اینا رو گفت و اسم این رو گذاشته چی؟ اسمش رو گذاشته رقابت multi level، رقابت در چندین لول، یعنی ما درون گروه با هم یه رقابت داریم گروه ما با یه گروه دیگه رقابت داره بعد گروه ما با یه گروه دیگه ائتلاف تشکیل میده و این دو گروه با گروه سه وارد رقابت میشن، یعنی اینا رو بخوای حساب کنی در واقع برایند ژنتیکی اینا دیده دیده که به نفع ژنهای از خودگذشتگی و همکاری میشه، حالا جالبه یه نقل قولی در کتاب azar gat من پیدا کردم و متاسفانه turchin مثل این که به این دقت نکرده اگر این نقل قول رو میدید نظریه‌ش رو خیلی جالب در قالب یک ضرب‌المثل اعراب بادیه نشین میگن azar gat در کتاب خودش یک ضرب‌المثل از اعراب bedouin بادیه نشین داره من علیه I against my brother I and my brother against my cousin I and my brother and my cousin against the world یعنی چی؟ من علیه برادرم من و برادرم علیه پسرعموهام و من و برادر و پسرعمو بر علیه جهان ببینی این رقابت multi level رو داره میگه turchin میگه در سیستم هایی که گروه وجود داره ما یک رقابت multi level چندین لایه‌ای داریم اینو دقت کنید این برای اندیشه معاصر ما بسیار مهمه یه ذره فکر کنید اون دیدگاه naive دیدگاه ساده لوحانه اینو میگفت میگفت گروه A با گروه B رقابت میکنه یکی منقرض میشه ولی این داره اینو میگه میگه گروه A با گروه B رقابت میکنه همزمان باهاش ائتلاف تشکیل میده علیه گروه C و بعد تازه گروه A و B و C با هم ائتلاف میکنن رقابت درون‌گروهی دارن یه رقابت بیرون‌گروهی میکنن با گروه D و اینها به صورت اون عروسک های روسی که درون همدیگه قرار میگیرن رقابت های تکاملی ما هم همین هست عزیزان من این یکی از نکات بسیار مهمه برای درک جهان و رقابت ها من این گشتم اتفاقا ترجمه عربیش هم پیدا کردم امیدوارم درست بخونمش انا علی‌ خوی و انا و اخوی علی ابن امی و انا و ابن امی علی الغریب یعنی فکر کردم شاید این اشتباه فهمیده ولی درسته این منتهی غریب که میگه یعنی غریب دیگه بقیه جاها، نکته جالبیه حالا چرا میگم جالبه نگاه کن همزمان شما با دوست عزیزتون خویشاوندانتون یک رقابت دارید و شما سعی دارید ژن خودت رو جلو بندازید و اون رو مغرور کنید ولی همزمان که با اون یک رقابت دارید با هم متحدم هستید علیه یک سومی و شما و اون سومی علیه یک چهارمی و همین جور بالاتر این معنیش اینه که نزاع و همکاری جهان شموله نزاع و همکاری همون لحظه‌ای که شما دارید با یکی صمیمی ترین ارتباطات رو برقرار می کنید در عین حال سعی دارید به اونم مسلط بشید و در عین حال که هر دو شما صمیمانه با هم خوبید سعی دارید علیه یه سومی توطئه کنید پس این جوری نیست که A با B میجنگه تماما با هم متحد علیه او، اون دیدگاه اشتباه ساده لوحانه بود به صورت لایه های درون هم با هم رقابت میکنن، حتی شاید بگین مکری داره چه میگه، این خیلی دیگه ادعاست ولی زیست‌شناسی جدید اینا رو داره نشون میده که فقط شما نیستی که با پسرعموت با برادرت هم متحد می شی هم رقابت می کنی درون وجود شما هم این اتفاق داره میفته بخشی از سلولای شما دارن برای بخشی دیگه از سلولاتون می زنند سلولای کلیه شما دارن سر همه کلاه میذارن دارن برای هم دیگه سوسه میان دارن برای هم دیگه سم ترشح می کنند کبد شما سعی داره حال قلبتو بگیره این دیگه خیلی حرفه من تصور می کردم کل بدنم متحده علیه جهان بیرون، نخیر سلولای شما با هم رقابت دارن زیرآب هم رو می زنند، نارو می زنند به همدیگه و در عین حال در مقابل عنصر بیرونی متحد می شند به صورت concentric حلقه های درون هم دیگه این رقابت و همکاری وجود داره یکی از دلائلی که من نقد دارم انتقاد دارم به تئوری توطئه اینه تئوری توطئه این رو نمی بینه تصور می کنه گروه A با گروه B در جداله در صورتی که گروه B درون خودش باید در جدال باشه یعنی نمی توان شما یک گروه یک دشمن واحد پیدا کرد که اصلاً با همدیگه اختلاف نداشته باشند یعنی دشمنان شما در حال دسیسه با همدیگه هستن در عین حال که متحد هستن برای همدیگه هم دارن می زنند یعنی به قول معروف عجب دنیاییه هم درون بدن من هم بیرون ما هی داریم اتحاد تشکیل میدیم و زیرآب همدیگه رو می زنیم یعنی یک دینامیک بسیار در حال چرخش هست خب یه ذره وقتمون محدوده من تندتر صحبت بکنم امیدوارم تو همین بخش تمومش کنم تخمین من این بود که دو قسمت بیشتر نباشه قسمت سوم کتاب چی می شه؟ پس turchin به نوعی از multi level group selection اعتقاد داره که طفلکی اگر این جمله‌ی همین بادیه نشین اعراب رو آورده بود کلی از کتابش رو میتونست ساده تر توضیح بده ولی کلی اومده ریاضی گفته این با اون اتحاد تشکیل می ده اون یکی علیه اون میزنه ولی خب خلاصش هم اینه که می بینید اینجوری درون هم شما هم همکاری می بینید هم دشمنی بند سوم دلیل همکاری در بشر، باز به نوشته هایی اشاره می کنه به افرادی اشاره می کنه که فکر میکنم باهاش آشنا بشید خوبه قبلا صحبت کردم مثل یکی از این افراد Richard Wrangham هست استاد دانشگاه هاروارد انسان‌شناسی و در دپارتمان تکاملی زیستی انسانی Richard Wrangham را اگر خاطرتون باشه من قبلا کتاب در واقع پارادوکس خوبیش رو خدمتتون معرفی کردم بهش می رسیم مثلا Wrangham صحبت بر سر همینه ببین بذار بحث رو اینجوری بگم براتون یه لحظه توقف کنید یه ذهنتون رو چیز شفاف کنید ببین صحبت سر اینه که تو رده های حیوانی تا حد زیادی قوی ضعیف رو میخورد بوده ژن‌های خودخواه بوده سؤال سر اینه همکاری کجا وارد بشر میشه آیا معاصره آیا دو میلیون سال قبل در australopithecus آیا ویژگی homosapiens آیا ویژگی تمدنه آیا ویژگی مذاهبه کجا هست که رویه بیا با هم همکاری کنیم شروع میکنه پررنگ شدن به نفع حذف اون آلفاها و خودخواه‌ها چون ما هنوز میبینیم خودخواه‌ها هستن و گفتیم در درون رقابت درون گروهی اون ژن برنده است ولی کجا ها هست که به نظر میاد سنبه وزنه شروع میکنه به نفع این حرکت کردن که مثل اینکه اگه همکاری کنیم اگه به هم اعتماد کنیم به همدیگه ایثار کنیم جلو میفتیم و میتونیم از پس اونی که خودخواهانه میجنگه بر بیایم کجا این اتفاق میفته، این یکی از شیرین ترین مباحث روانشناسی روانشناسی تکاملی و انسا‌نشناسی و حتی تاریخ سیاست هست تاریخ و سیاست هست، کجا هست که بشر به این نتیجه میرسه که ببین اگه همکاری کنیم امکان بردمون بالاتره و شروع میکنه اون سیاست رو در پیش گرفتن، چون نگاه کن خیلی از نخستی ها به این مرحله نرسیدند گوریل ها رو نگاه کنید گوریل ها تا حد زیادی نظام خودخواهانه دارن، یک رویکرد کلاسیک داروینی دارن، گوریل در واقع پشت نقره‌ای اون silver back اون درشته، همه ی ماده ها رو تصاحب میکنه و به هر نری که نزدیک بشه با خشونت حمله میکنه هیکلش درشته خوب میکوبه به سینه‌ش و تا زمانی که زور داره قدرت داره دندون‌هاش قویه و تیزه و میتونه دیگران رو تکه پاره کنه سردسته هست و بعد که ضعیف میشه یه قوی تری که تازه به دوران رسیده تازه داره تستستورون‌هاش میره بالا تازه عضلانی شده میاد نفله‌ش میکنه قبیله رو تصاحب میکنه ماده ها رو صاحب میشه و شروع میکنه ژن خودش رو رشد دادن و میدونید این در گربه ها هست در سگ ها هست در گرگ ها هست شما نمیدونم یه چیزی رو دیدید؟ یه حالت خیلی ناراحت کننده یه گربه داشته باشید یه دفعه گربه نری پیدا میشه همه بچه ها رو میکشه با قساوت تمام اون بچه گربه های بامزه‌‌ی شما که دارن میو میو میکنن یه دفعه میبینید صبح همه‌شون خفه شده یه نر قلدر همه‌شون رو کشته برای چی این کار رو کرده؟ چون داره ژنهای رقیب خودش رو نفله میکنه احتمالا پدرش رو از منطقه دور کرده پدرشون رو دور کرده و تو جنگ تن به تن برنده شده دندان تیزتر چنگ تیزتر داشته او رو فراری داده و حالا ژنهای اونم داره نفله میکنه حالا جالبه مشابه همین رو ما در سلاطین عثمانی هم داریم که وقتی به سلطنت میرسن همه برادرها رو میکشتن برای این که در واقع ژن خودشون باشه ولی به نظر میاد این رویه به بن بست رفته گوریل ها نتونستن تمدن ایجاد کنند homosapiens تمدن ایجاد کرده و صحبت بر سر اینه که چرا تمدن ایجاد کرده برای این که تونسته همکاری کنه یعنی به نتیجه رسیده ببین اون سیاست گوریلی که من بچه های تو رو میکشم ژن‌های تو رو از بین میبرم نه، من به ژن‌های تو کمک کنم تو به ژن‌های من کمک کن با هم متحد میشیم میریم جلو و اینجوری به جهان سلطه پیدا میکنیم همون ضرب‌المثل عربی حالا سؤال سر اینه که با چه مکانیزمی اینا گفتن صبر کن دیگه همدیگر رو گاز نمیگیریم دیگه همدیگر رو با سنگ نمیزنیم شروع میکنیم با همدیگه پیمان تشکیل دادن متحد شدن، مکانیزمش از کجا آمده ولی تقریبا تمام روانشناسان تکاملی انسان‌شناسان معتقدن اگر این مسیر cooperation همکاری رو نمیرفتیم به اینجا نمیرسیدیم یعنی شما الان که اینجا نشستید دارید تو لپتاپتون تو گوشیتون صدای من رو میشنوید محصول اینه که یه جایی از دو سه میلیون سال قبل گرفته تا سیصد سال قبل به قول بعضی از در واقع روشنگران نئولیبرالی با اومدن نئولیبرالیسم بوده آیا اومدن تمدن امپراتورهای ابر امپراتوری بوده آیا تغییرات و جهش‌های ژنتیک کجا بوده که بشر دیپلماسی و سیاست به نفع همکاری عوض شده و میبینیم هر جا صحبت همکاری نیست اون مدل gordon gekko که نگاه میکنی با سر میخوری زمین نمیتونی در دراز مدت ببرید اون نیرویی که این مسیر رو ایجاد کرده چی بوده در ادامه turchin یه چشمه هایی ازش رو میاد حیفم میاد اشاره نکنم چون ببین ممکنه اینا غلط باشه هیچ تعصبی ندارم اینا درسته ولی ذهن خلاق شما رو رشد میده که پس شاید اینه شاید یه چیزهای ساده در مسیر تکامل اتفاق افتاده که ما دیپلماسیمون رو از تک‌گرایی خودگرایی خودخواهی به همکاری عوض کردیم و این باعث شده که به کل جهان سلطه پیدا بکنیم، و این جهش کجا اتفاق افتاده نیازم نیست فقط یه جا باشه ولی بیایم بعضی از این مکانیزم ها رو ببینیم Richard Wrangham یکی از مکانیزم هایی که میگه اینه، کشف آتش، میگه وقتی شما آتش پیدا کردی یه دفعه تونستی سبک غذا خوردن خودت رو عوض بکنی دیگه دندان های تیز نیاز نداشتی میتونستی با دندان های ضعیف‌تر با آرواره ضعیف‌تر با جثه کوچکتر غذای زیادی داشته باشی و در واقع تونستی از بقیه حیوانات خرجت رو جدا کنی، حیوانات داشتن می جنگیدن دندان تیزتر چنگ قویتر این یکی فهمید آقا چرا اذیت میکنی میتونیم کالری بیشتر از طریق پختن غذا catching fire اما فقط این نیست، Turchin به این کتاب اشاره میکنه ولی خب کتاب تورچین 2015 بوده بعدا Richard Wrangham کتاب goodness paradox رو مینویسه این کتاب رو من در اینستاگرام در تلگرام یوتیوب توضیح دادم حالا یه مختصری هم به این اشاره خواهم کرد حیفم میاد یعنی ای کاش turchin به این هم اشاره میکرد یکی از چیزهای قشنگی که turchin بهش اشاره میکنه اینه باز یه چیز دیگه‌ای که باعث شد بشر بتونه خرجشو از بقیه حیوانات جدا کنه و شروع کنه دیپلماسی یا سیاست همکاری رو در پیش بگیره همین این اسلاید هفتاد و شیش یه قلم حالا میگن ممکنه غلط باشه دوستان ولی همینی که به ذهن یکی رسیده و شواهدی پیدا کرده جذابه یه جور تفکر آدم رو به تفکر میکنه این چی میگه میگه ببین وقتی شیر میومده گاومیش رو میکشته نمیدونم یه دونه یوز پلنگ حمله میکرده یک غزال رو میکشته یا هرچی دیگه بوده همه گوشتش رو میخورده ولی مغز استخوانش رو نمیتونسته بخوره من فکر میکردم شیر باید بتونه استخوان گاو میش رو خورد کنه ولی ظاهرا zoologist ها جانور شناس ها میگن فکشون انقدر قوی نیست راست میگه گربه سانان اونقدر فکر قوی ندارن چنگشون قویه یعنی استخوان های گنده رو نمیتونسته خورد کنه اینجوری ول میکرده میرفته یه آدمی اون کنار بوده حالا اون اجداد ما فهمیده که همه که اینا رفتن به جای این که بره شکار کنه scavenger بوده scavenger یعنی ساده‌ش میشه آشغال جمع کن میرفته اینو برمیداشته با سنگ میزده و میشکستتش و مغز اون رو میخورده فکر کنم همتون این تجربه نوستالژیک خوردن مغز قلم رو دارید چقدر خوشمزه است ظاهرا تو تکامل رقیب نداشتیم از این بابت بعضی از استخوان‌های کوچیک رو کفتار ها میتونستن بشکنن چون سگ سانان فک قوی تری دارن در مقایسه با سلطان جنگل ولی باز این استخوان گنده ها رو نمیتونستن یه مثال دیگر هم turchin میزنه میگه یکی این در واقع hyena کفتار ها و دیگری کرکس ها کرکس هم این کار رو میکرده این استخوان رو میبرده بالا از ارتفاع خیلی بالا ولش کرده پایین به این امید که بخوره بشکنه ولی بشر چون از اون سنگ های در واقع اشولین داشته سنگ تراش داده داشته با سنگ میزده رو این خوردش میکرده و مغز این رو در میورده تازه آتش هم داشته میتونسته استخوان رو بپزه بذاره کنار آتش استخوان بپزه راحت تر خورد بشه و این مغزش رو بخوره پس از این به بعد هر موقع سر سفره اون قلم رو دیدید که دارن میزنن روش اون مغز قلم رو بخورید یه لحظه به عرایض من فکر کن ها یعنی ممکنه همین این بوده که باعث شده مغز ما اینقدر گنده شده و اینجا دور هم نشستیم داریم با اینترنت با همدیگه در تماسیم یعنی اگه این نبود خب همیشه باید وارد رقابت ببینید وقتی یه شرکتی هست میگن یه دفعه یه محصول جدیدی میسازه ثروتمند میشه از بقیه جلو میفته اینم یه جهش خوب بوده که جلو انداخته Turchin به یکی از چیزهایی که اعتقاد داره اینه بریم جلوتر کتاب goodness paradox چی میگه؟ یک برای اینکه خاطرتون زنده بشه میگم این کتاب جدیدتر Richard Wrangham هست حالا برید توضیحات بنده رو اونجا ببینید Richard Wrangham به فردی اشاره میکنه به نام Dmitry Belyayev، Dmitry Belyayev متولد 1917 از جهان رفته 1985 belyayev به همراه دستیارش Lyudmila Trut که هنوز زنده است شروع میکنن ببینن روباه رو میشه اهلی کرد این کتاب راجع به اهلی شدنه چون ببین برگردم به این جمله در واقع turchin همکاری یه تعبیر دیگرش میتونه این باشه اهلی شدن، بشر چجوری اهلی شد، از اون وحشی‌گریش کم شد چون گفتیم قبلا باورش اینه وحشی بوده دیگه پس این چجوری اهلی شده میگه wrangham میگه ما یه نمونه‌ی حی و حاضر داریم از این که روباه چجوری اهلی شده belyayev که الان مجسمه‌ش همینجا هست و خانوم Lyudmila Trut یه روباه در بغلش میبینی اینا شروع کردن این کارو کردن روباه هایی که گاز میگرفتن روباه هایی که خشن بودن روباه هایی که اهل خشونت بودن اینا رو جدا کردن اونایی که میومدن بغل کمتر گاز میگرفتن اونا رو هی رشد دادن هر نسل همینجور رفتن جلو و اتفاقی که افتاد اینه که بعد از مثلا ده دوازده نسل پونزده بیست نسل دیدن روباه ها چقدر ملایم شدن دیگه خشونت به خرج نمیدن همدیگه رو گاز نمیگیرن میزان خشونت و مرگ هم‌نوع توشون پایین اومده، و wrangham میگه نکنه همچین چیزی در مورد بشر هم اتفاق افتاده یعنی بشر تونسته اون خشن ها از بین رفتن حالا یه نکات جالبی در واقع Belyayev در مورد روباه ها داره که حیفم میاد اینجا بهش اشاره نکنم قبلا اشاره کردم بهش میگه خب روباه هایی که شروع کردن اهلی شدن من یه چیز عجیب دیدم توشون اونایی که کمتر گاز میگرفتن کمتر خشونت داشتن کمتر همدیگر رو میکشتن بچه های هم رو نمیکشتن یعنی همون همکاری که گفتم پوزه هاشون کوچکتر شد، دمشون کوچکتر شد و حتی توزیع ملانوسیت رنگدانه‌های پوستی هم به انتهاها کمتر رسید یعنی دیدم دستاشون هم شروع کرده سفیدتر شدن، کمرنگ‌تر شدن و این رو اینجوری توضیح داده که گفته ببین اگر ما مهاجرت سلول های عصبی و چون میدونید پوست و بخشی از سیستم عصبی از نظر جنین شناسی با هم حرکت میکنن، در افرادی که رام شدن اهلی شدن به نظر میاد با شدت کمتر اون سلول ها فعالیت دارن که چند تا ویژگی ایجاد میکنه یکی به آدرنالشون کمتر میرسه پس در واقع موجود کمتر هیجانیه آرومتره به آمیگدالشون کمتر میرسه پس کمتر میترسه و کمتر گاز میگیره به صورت و پوزه‌شون کمتر میرسه در نتیجه پوزه‌شون شروع میکنه کوچک شدن دندان‌های نیش تحلیل رفتن و اندامها سفید شدن و در واقع چهره رو نگاه کنید چهره اهلی شدن شبیه کودکان میشه هر چه چهره‌ت کودکانه تر باشه خشونتت کمتره و در واقع این مثال رو راجع به انسانم میزنند که انسان چهره‌ش اهلیه دندون‌های تیز نداره پوزه نداره صورت پخه البته دستامون سفید نشده دمم نداریم و نکنه یه فرایند اهلی شدن هم در انسان اتفاق افتاده، یعنی homosapiens ورژن یا چاپ یا انتشارات اهلی شده اون قبلی هاست اون قبلی هایی که دیدین در واقع raymond dart میگفت اینا همش با سنگ میزدن تو سر و کله هم که الهام بخش اودیسه 2001 stanely kubrick بود شروع کرده اینجوری شدن، به قول خارجی ها by the way هر وقت گربه اینجوری دیدی از این ملوسک ها که به اینا اصطلاحا این دستای سفید دارن اینایی که شکمشون سفیده دستاشون سفید شده دیدین یاد عرایض من بیفتین پس الان قرار شد دو جا یاد عرایض من بیفتین یکی وقتی استخون در واقع مغز قلم نوش جان میکنید یکی وقتی اینا رو دیدید عه دستای سفیده این چه جالبه چون موجودات وحشی خیلی کم دستای سفید دارند دیدن توی انواع پستانداران اونایی که فرم وحشی هستن حالا اسب نمیدونم گرگ گربه سانان وحشی هست چرندگان وحشی هست چهارپایان وحشی هست اندامای انتهاییشون سفید نیست اونایی که اهلی شدن سفیدی توش پیدا میشه چه توی اسب چه توی گاو و چه توی این گربه ها اینا پس یه فرایندی از رام شدن یا اهلی شدن توشون بوده اون خیلی خطری هاشون کم کم شدن رفتن پس یاد حرف من بیفتین اینم گربه‌ی بیمارستان روزبه، خب اگر این ادعا درست باشه شواهدی ازش وجود داره یا نه، یه مرور سریع بکنم مثلا اومدن دیدن که خب اگر بگیم این پوزه کوچیک میشه چهره نازک میشه به سمت چهره کودکانه میره چیزی که ما بهش میگیم عرض چهره به ارتفاع چهره یا FWHR ناشی از فرایند اهلی شدن در نخستی ها باید باشه لااقل ادعای wrangham اینه که در گونه انسان حالا این رو دستمایه انگ و در واقع به قول معروف تبعیض تو انسان ها قرار ندید این یک گرایش آماریست دلیل نمیشه شما انتخاب های زندگیتون رو بر این مبنا بذارید ولی اونایی که چهره های باریکتر دارن که در واقع به سمت چهره کودکانه میره پوزه های کوچک‌تر دارن اومده بررسی کرده مثلا تو کیا توی بازیکنان تیم هاکی در بازیکنان تیم هاکی دیده هر چقدر چهره شون پهن‌تره یعنی اون ویژگی‌های اهلی شدن کمتره تعداد فول های بیشتری رو مرتکب میشن تو بازی امکان خشونتشون بیشتره شما ضریب زاویه فک رو ببینید یه همبستگی داره در تیم هاکی کانادا با پهن بودن چهره شون، Edmonton montreal calgary vancouver و تیم‌های مختلف رو بررسی کرده دیده اونایی که پنالتی مرتکب میشن عصبانی میشن چوب رو میزنن چهره های پهن‌تری دارن نشون میده پس یه روندی وجود داره که مثل اینکه هرچی چهره‌مون باریکتر میشه و اون به سمت آنچه که belyayev اهلی شدن چهره مینامه میریم خشونتمون کمتره حالا دیگه نمیدونم این چقدر صحت داشته باشه بعضی ها ممکنه بگن این خطای آماریه ولی در هر حال ارزش بالینی نداره یعنی اگر خواستید با یکی دوست بشید خیلی عرض چهره‌ش نگرانتون نکنه ولی یه روندی یه ترندی اینجا ما میبینیم باز مشابه این رو در بین دانشجویان دانشگاه wolfgang goethe در این مقاله personality and individual differences به سال دو هزار و شونزده میبینیم که نود و شیش دانشجو و همچنین چهل و یک زندانی در ابراخ در واقع مرکز اقامتگاه بازداشتگاه ابراخ رو بررسی کرده و باز متوجه شده که هرچی چهره نسبت به عرض چهره نسبت به ارتفاع صورت بیشتر هست رفتارهای ضد اجتماعی و پرخاشگرانه بیشتره که شما ضریب زاویه رو البته با شیب ملایم در این اسلاید میبینید، میگم حالا انتخاب با شما میخواین بپذیرین یا نه، خب حالا richard wrangham چی میگفت بشر رو کی اهلی کرده یعنی اونایی که اهل همکاری نبودن اونایی که اهل مشارکت نبودن اونایی که خودخواه بودن خشونت طلب بودن با قلدری میخواستن بزنن تو سر و کله اون یکی ها و خوراکیشون رو از چنگشون درآرن اینا توسط اون گروهی که اهلی بودن از بین رفتن این ادعای در واقع goodness paradox، richard wrangham هست و حالا میفهمید چرا اسم کتاب رو گذاشته تناقض خوبی، معنیش اینه آدم ملایم‌ها آدم خوب‌ها آدم های اهل ایثارگری و از خودگذشتگی اونایی که قراره همکاری کنن Coopration کنن با خشونت خشن‌ها و خودخواه‌ ها رو نفله کردن و از بین بردن این نظریه goodness paradox richard wrangham هست، برای همین بهش میگه تناقض خوبی میگه در طی تاریخ بشر خودش خودش رو اهلی کرده چجوری خودش رو اهلی کرده؟ اونایی که اهلی بودن ببین هم‌نوعتو نکش عصبانی نباش یه ذره خودتو کنترل کن چرا همش به این و اون حمله میکنی؟ خوراکیتو با بقیه تقسیم کن اونا با هم دسته تشکیل دادن اونی که این کار رو نمی کرده توسط این آدم خوب‌ها با خشونت از بین رفته یعنی با هم قرار گذاشتن ببین اون داره خیلی اذیت میکنه خیلی قلدری میکنه خیلی پررویی میکنه نه خوراکیشو تقسیم میکنه خیلی بددهنه با همه دعوا میکنه همه‌ش همه رو میزنه خب یه شب که خوابه با هم میریم با سنگ میزنیم تو سرش میکشیمش ظاهرا این ادعاست حالا با سنگ میزنیم میکشیمش روایت افراطیشه میتونه خیلی ساده باشه، باهاش معاشرت نمی کنیم از دسته میندازیمش بیرون دیگه بهش غذا نمیدیم بذار تنهایی هر کاری میخواد بکنه اونم نفله شده در صورتی که اون یکی ها با هم دسته تشکیل دادن پس ادعای richard wrangham اینه همکاری کننده ها هی گروه تشکیل دادن با هم همکاری کردن غیر همکاری کننده ها رو نفله کردن رد کردن انداختن بیرون و اینجوری بشر ترویج خود اهلی سازی توش اتفاق افتاده خود اهلی سازی باید شده دندوناش کوچیک بشه صورتش به نوعی نازک بشه پوزه‌ش تحلیل بره چنگش ضعیف بشه ناخوناش ضعیف بشه ولی در عین حال پس چجوری اینا از پس اون قلدره بر اومدن اون قلدره که باید بتونه اینا رو بکشه میگه نه اینا دست به یکی میکردن دیگه چون اهل همکاری بودن پنج به یک شیش به یک ده به یک اونو گیر می آوردن می زدنش و شواهدی هست توی حیواناتی مثل شامپانزه و به خصوص بونوبو که این اتفاق می افته یعنی ملایم‌ها اون آدم آروم‌ها مثل این که وقتی به هم می افتن خیلی هم آروم نیستن با هم متحد می شن اون در واقع شروره رو نفله‌ش می کنند این یه فرایندی‌ست که richard wrangham به اون اشاره داره و می تونه مکمل دیدگاه turchin باشه خب تقریبا یک ساعت و هشت دقیقه شد ولی فکر میکنم تو ده دقیقه آینده یک ربع آینده اگر تامل کنید بخش چهارم رو بگم خدمتتون و بحث رو تموم کنم، خب wrangham اونجوری می گفت turchin چی میگه؟ Turchin باز یه نظر جالبه دیگه مطرح میکنه ببین شما باید اینو توضیح بدی که آدم ملایما اون ملوسا اون نازنازیا اونهایی که اهل خشونت نبودن و دیدیم آمار خشونت به گفته‌ی اینا کم شده دیگه اونایی که ژنشون کمتر خشن بوده بیشتر نوع دوست بوده چجوری تونستن از پس اون خشنه بر بیان و اونو حذفش کنند wrangham میگه با هم متحد می شدن می کشتنش حالا ببین اینا نفی کننده همدیگه نیست‌ها به نوعی شاید تکمیل کننده همدیگه باشه turchin در کتاب خودش دیدگاه خودش رو مطرح می کنه به عنوان نقش نقش سلاح پرتابه‌ای، نمی دونم قطعش کنم بذارم یه جلسه دیگه یا ادامه‌ش رو بگم بگم فکر کنم بگم ولی حیفم میاد اگر تا اینجا اومدید لااقل اینجا فریز کنید بقیه‌ش رو توی زمان مقرر گوش بدید چون قشنگی کتاب تازه اینجا شروع می شه. نقش سلاح پرتابه‌ای چیه؟ ببین شما باید این چالش رو جواب بدید اون خودخواهه اون آلفائه اون پشت نقره‌ایه اون قلدره اون خشنه که همه رو میزنه توسط اون ضعیفتره از بین رفته چجور ممکنه؟ اون چنگ‌های قوی تر داشته میگه زمانی این اتفاق افتاده که بشر به سلاح پرتابه‌ای رسیده به سلاح پرتابه‌ای مرگبار می گه Great Equalizer برابری کن اعظم، برابری کن اعظم چیه؟ به مقاله‌ای از nature اشاره می کنه می گه قدرت پرتاب در شانه انسان از هر موجود دیگری بیشتره شما پرتاب چکش داری پرتاب دیسک داری پرتاب گوی داری پرتاب سنگ داری مثل این که اصلا این شونه برای پرتاب کردن ساخته شده می تونی نیزه رو خیلی پرت کنی می توانی سنگ رو خیلی پرت کنی شامپانزه گوریل با وجود این که دست های خیلی قوی داره قدرت پرتاب نداره و حتی به این مقاله اشاره کرده که این مقاله اشاره‌ش بر اینه که محور شانه ما به نوعی مثل یک فنر عمل می کنه، این کپسول بندی، عضله بندی، مفصل بندیش جوریه که می تونه انرژی رو ذخیره کنه و شما پرت کنی و یه چیزی تا مقدار زیادی جلو بره اساس نظریه ی turchin در مورد این برابرساز اینه میگه زمانی که اون گنده‌هه با اون ضعیفه وارد نزاع تن به تن می شده، خب اون ملوسه ضعیفتره همیشه از بین می رفته دیگه، پس تو رقابت در اون گروهی باید به حساب اون برسی باید اول بتونی اون گروه ها هسته های اولیه همکاری رو تشکیل بدن که بعد بتونن بزرگتر شن دیگه اون هسته اولیه به میمنت و به یمن سلاح پرتابه‌ای بوده وقتی شما سلاح پرتابه‌ای داری ناگهان قدرت و هیکلت دیگه بی ارزش میشه راست میگه شما کافیه یک نیزه داشته باشی خیلی هم نحیف باشی فکر کن شما چهل کیلویی، پنجا کیلویی یه آدم صد کیلویی، قلچماق سنگین لحظه‌ای که حواسش نیست رفته سر چشمه آب بخوره یه نیزه بهش می زنی کارشو تموم میکنی پس این باعث شده که ناگهان مزیت هیکل مزیت تستسترون بالا ناپدید می شه و به همین دلیل میگه این باعث تکامل شده و طی تاریخ اشاره‌ش مثلا اینه مثلا شروع می کنه یه ذره راجع به ابزارالات جنگی بحث کردن مثلا مجموعه جنگی آسیایی که دیگه اوج تکامل کمان بوده، اینو نمی دونستم میگه این تیر کمانهایی که هخامنشی ها داشتن بعد پارتی ها داشتن، اشکانیان داشتن و همینجور اومده به سمت اینایی که به خصوص تو منطقه آسیایی میانه شکل گرفته، یک کمان مرکب بوده توش استخوان بوده، توش اون پی تاندونهای حیوانات بوده روده‌شون بوده، چرم بوده همه اینا رو با هم مخلوط می کردن، یک قاب خیلی قوی می ساختن یک زه خیلی قوی می ساختن که می تونسته تیر رو چهارصد متر پرتاب کنه حتی آهن رو سوراخ کنه و بره تو، میگه وقتی این ساخته می شه ناگهان مزیت هیکل و فیزیولوژی آسیب میبینه و بشر می تونسته با جثه ضعیفتر با شجاعت کمتر چون از راه دور تیر مینداختی بحثاش حالا قشنگه ممکنه شما بگین دیگه قسمت هاییش دیگه داستان سراییه چون یه سری شواهد پیدا کرده که آره وقتی کمان اختراع می شه برابری تو جوامع بیشتر می شه جوامعی که کماندار داشتن بیشتر برابر بودن و کمتر خشن بودن و تیر و کمان و اینا یه چیزیه که از حدود در واقع چند هزار سال پیش پیدا می شه پس وقتی می تونه سلاح مرگبار پیدا بکنه سلاح مرگبار و پرتابه‌ای این دوتا کنار همه مرگبارش چیه؟ چندی پیش اگه شما یادتون باشه یکی از قهرمانان و غولهای بدنسازی توسط یه نوجوان شاید ۱۶ ۱۷ ساله با چاقو کشته شد یادمه حتی دستمایه‌ی تعجب خیلی‌ها شده بود آخه چطور تو با اون هیکل گنده‌ت یه شونزده ساله تو رو کشته؟ سلاح مرگبار داشته دیگه یه چاقو زده بهش turchin اومده دیده سلاح های مرگبار تقریبا از هفتاد هزار سال پیش پیدا شدن حتی یه عدد دقیق میگه هفتاد و یک هزار سال پیش یعنی یک چاقویی پیدا شده که دنده‌ی اره ای داشته که اگه اینو تو پهلوی یکی فرو میکردی میکشیدی بیرون احتمالا طرف رو میکشته یعنی با یه ضرب میکشتدش شما در نظر بگیر با دست خالی خیلی سخته یکی رو با یه ضرب بکشید و کافیه هیکلش به شما برجسته باشه شما با سنگ بزنید با چوب بزنید تو سرش و نمیره کارت تمومه چون برمیگرده تلافی در میاره پس شما فقط یه ضرب فرصت دارید پس باید سلاحی داشته باشه که یه بار غافل یا به قول بعضی ها ناغافل بزنیش و همون ضربه مرگبار باشه میگه تقریبا یه چیزی حدود هفتاد هزار سال پیش سلاح هایی پیدا میشه که با یه ضرب میتونسته طرف رو بکشه چه پرتابه‌ای چه چاقوی تیز، سنگ تراش داده شده چون فلز که نبوده سنگ دندانه‌دار که تو گردنش فرو میکردن و میوردن بیرون‌. بازم نکته جالبی میگه راست میگه این توی این فیلم های هالیوود شما خیلی باور نکنید دیدین یه هیکلی هست همه رو میزنه در عمل اون اتفاق نمیفته یه تک‌تیرانداز نحیف از پشت یکی از ستون ها میتونه دخل اون آدم رو بیاره اون بیشتر رامبو بازی هالیووده یعنی هیکل شما در مقابل سلاح‌های پرتابه‌ای دیگه هیچ فایده‌ای نداره نه شجاعتت نه قلدریت نه نترسیت از دور اصلا حواست نیست از راه دور یکی میزنتت و میگه این دوتا باعث شد که ناگهان ما به سمت برابری بریم و این برابری هر چقدر سلاح مرگبار و پرتابه‌ای بیشتر بوده اون جامعه خشونت بین گروهیش کم شده همبستگیش بیشتر شده و همکاری بالاتر رفته این رو دیگه از شواهد انسان‌شناسی و تاریخی اشاره می کنه، فصل پنجمش جالبه اصلا عنوان فصل رو نگاه کنید اشاره به این دیدگاه داره God made men خداوند انسان را آفرید and Sam Colt made them equal و Sam Colt منظور Samuel Colt آنها را برابر کرد خداوند انسان را آفرید و Samuel Colt آنها را برابر کرد عنوان فصل پنجمشه نکته‌ی قابل تامله فکر می کنم بهش بیاندیشید How early humans suppressed alpha males چگونه انسانهای اولیه اون نرهای آلفا را مهار کردن، Samuel Colt می دونین دیگه Samuel Colt سازنده کلت این اسلحه‌ کمری این تو قرن هیجدهم کلت رو میسازه و همونجا جالبه به خانوم‌ها به افرادی که جثه‌ی ضعیف‌تر داشته میگه اصلا نگران جثه‌ی طرف نباش من کلتی برات میدم میذاری تو جیبت میذاری اون پشت پات قایم کنی یه لحظه در میاری هرچقدر هم اون هارت و پورت کرد و گردن کلفتی کرد یه تیر خلاصش می کنی کارش تمومه و خیالت راحت باشه با یه تیر سریع می زنیش و این ضرب‌المثل امریکایی ها بود که دیگه نگران هیکل و نترسی و قلدری طرف نباش هرچقدر هم ترسو و نحیف و ریز باشی با یه دونه اسلحه می زنیش کافیه فقط غافلگیرش کنی پس برخلاف این فیلم های وسترن که شما می بینید مثلا خیلی چیزه نه یارو داره آب می خوره یارو خوابه یارو داره غذا می خوره دیگه پشت سرش رو که نمیبینه یه لحظه ترورش می کنید و با اون سلاح مرگبار می زنیش خب پس داستان Samuel Coltش این شد که این رو می گه میگه از حدود پس برگردیم به داستان بشر اولیه خشن بوده گرگ آدمی بوده از حدود 70 هزار سال پیش سلاح های مرگبار پیدا می شه سرنیزه‌ای که با یه بار زدن طرف کارش تمومه با اون دنده هایی که روش گذاشتن و بعد سلاح پرتابه‌ای پیدا می شه نیزه تیر و کمان و بعد هر چی اینا میره جلوتر مثل این که برابری بیشتر می شه و همکاری افزایش پیدا می کنه حتی اشاراتی داره به این مسئله طی تاریخ البته میگم من اصراری ندارم اینا رو بپذیرید فقط برای الهام گرفتن خوبه مثلا اشاره می کنه که اگر شما تمدن آسوری رو نگاه کنید چیزی حدود دو سه مثلا سه هزار تا سه هزار و پونصد سال پیش بوده تو این تمدن از پادشاهانش یاد می کنه مثلا Tiglath-Pileser آشور نصیر پال و جالبه میگه سرنوشته‌های اینا رو که می بینیم چقدر خشنند چقدر این پادشاه اهل قتل و کشتاره مثلا Tiglath ببخشید Tiglath-Pileser 17 بار در اون ستون نوشته‌ش منشورش از لغت یوق به کار می بره دشمنانم رو گرفتم پوستشان رو کندم کله‌هایشان رو بریدم نمی دونم تکه تکه شون کردم بر سر نیزه گذاشتم یا مثلا شهرهایشان رو سوزندم به تلی از خاک تبدیل کردم پوست آنها رو کندم پاهاشون رو قطع کردم یا آشور نصیر پال 25 بار در اون منشور حکومتیش از لغت یوق به کار می بره همه رو به یوق کنترل درآوردم اما جالبه می گه وقتی کار به حکومت هخامنشی میرسه یه دفعه یک زمزمه هایی از صلح‌طلبی عدالت‌طلبی پیدا می شه حالا شاید هم یه مقدار چون این حس ایران دوستی ما رو زنده می کنه به این turchin آدم نگاه مثبت داره turchin میگه مزیت دولت هخامنشی که تونست یک mega empire یک ابر امپراتوری تشکیل بده در صورتی که تمدن آسور سومر و بابل نتونسته بود این کار رو بکنه و به دلیل اینی که رویکردش همکاری کن بوده اقوام رو با هم متحدتر کرده برابری تو اون امپراتور امپراتوری در مقایسه با امپراتوری آسوری خیلی بیشتر بوده خشونت درون گروهی کمتر بوده و چرا کمتر بوده اون مدعیه برای اینکه اینها استادان استفاده از سلاح‌های پرتابه‌ای بودن کماندار بیشتر داشتن حالا وارد یه سری داستانهای قشنگ می شه مثلا آسوری ها اونقدر خوب نمی تونستن با تیر و کمان کار کنن اولا دو نفری سوار اسب می شدن یکی اسب رو هدایت می کرد یکی هم از اون پشت تیر مینداخت و بیشتر مواقع هم چون نمی تونستن با هم هماهنگ باشن اونی که می خواست تیر بندازه می افتاد از رو اسب می افتاد در صورتی که سواران هخامنشی هم خودشون اسب رو هدایت می کردن هم کمان های بهتری داشتن همین کمانی که اینجا نام می بره asian war complex میگم ممکنه شما بگین این خیلی داستان سراییه ولی خب یه سری شواهد پیدا کرده و بعد اومده نشون داده طی تکامل هرچی سلاح پرتابه‌ای بیشتر شده اون قوم ها با هم همکاری کن بیشتری شدن با هم دوستانه تر شدن و به نظر میاد این شکل گرفته حالا این بخشی از نظریه او هست. باز در انتهای مبحث به چند تا کتاب و اثرهایی که تو کتابش اشاره کرده اشاره کنم که همسو با این هست پس داستانی که ضعفا با هم بسیج می شدند و دخل اون قلدرهارو می آوردن یکی از نظریاتی‌ست که turchin به او اشاره داره منتهی نقش خیلی پررنگی رو به حدود مثلا 70 هزار سال تا 50 هزار سال پیش میده یعنی زمان تکامل سلاح‌های پرتابه‌ای اما معترفه که این روند از خیلی وقت پیش شروع شده که بچه ها قلدری نکن داد نزن هم نوعتو نکش بیا با هم قرار بذاریم من شما رو نمی کشم تو من رو نمی کشی به بچه های هم آسیب نمیزنیم با هم متحد می شیم اون قوی هیکل رو نفله‌ش می کنیم این فرایند فقط مال سی هزار سال پیش نبوده یه شمه‌هایی میاد که از خیلی قبل شروع شده و این بوده که تمدن بشر رو ساخته، همکاری کردن در مقابل خشونت کور و البته ژن با مفهوم ژنتیکی دیگه نه آگاهانه، یعنی اونی که ژن همکاری کنندگی داشته اونا بقا پیدا کردن، به کتاب قشنگی اشاره می کنه Christopher boehm hierarchy in the forest سلسله مراتب در جنگل The Evolution of Egalitarian Behavior تکامل رفتار برابری طلبانه christopher boehm از اون نظریه پردازهای تقریبا شاید بگم روسوییست یعنی hobbesی نیست میگه از خیلی وقت پیش از دو سه میلیون سال پیش بشر شروع کرده هم‌نوعت رو نکش باهاش متحد شو باهاش متحد شو خونشو نریز خون اون قلدره رو بریز میگه در شامپانزه ها و بونوبوها این رویه پیدا میشه اینا دسته هایی تشکیل میدن که ضعفا ضعیف تر ها از نظر جثه با هم متحد میشدند علیه اون قلدره، و تا یکی میخواسته قلدری کنه میکشتنش پایین غذا بهش نمیدادن از قبیله مینداختنش بیرون و نهایتا اگه دیگه خیلی داشت شلوغ کاری میکرد هفت هشت‌ تایی میریختن سرش و ادبش میکردن میگه در طبیعت یک روندی از دو سه میلیون سال پیش شکل میگیره و این معما رو حل میکنه، که ما چگونه به سمت یک برابری میریم برابری صلح میاره صلح و برابری و همکاری قدرت میاره، و این باعث میشه که اون گونه رشد کنه، پس کتاب christopher boehm هم می‌ارزه نگاه کنید turchin میگه آره حتی اون hunter gatherer ها اون شکارچیان و در واقع جمع کنندگان اولیه هم اینو داشتن یکی میخواسته قلدری کنه سریع بقیه متحد میشدند نمیذاشتن پررویی کنه نمیذاشتن سلطه طلبی کنه نمیذاشتن از بقیه بره بالا میکشیدنش پایین ببین مثل بقیه زور نمیگی ممکنه شما بگین تو گوریل ها خب اون زورگوئه میاد همه چیز رو میگیره از بقیه میگه آره تو گوریل ها نتونستن به این تکنولوژی برسن که ضعیفتر ها با هم متحد شن ولی به نظر میاد این رگه از بونوبوها از شامپانزه ها از australopithecus شروع میشه و با کشف سلاح پرتابه‌ای و نفله کردن اون قلدارها به گفته richard wrangham سرعت میگیره و برای همینه که ما بخشی از ژنتیک و بیولوژی ما همکاری کنه و خشن نیست برای همینه ما به هر چی رفتیم تو تکامل جلوتر خشونت کم شده این حرف steven pinker هست، خب باز یک چند تا چیز بگم براتون زیگزاگ christopher boehm این چیه christopher boehm گفتیم همینه ببین اصلا عنوان کتاب خیلی قشنگه، The Evolution of Egalitarian Behavior تکامل رفتار برابری طلبانه مساوات طلبانه میگه در طی تاریخ تکامل طبیعی بشر، ما یک زیگزاگ داریم که خشونت و برابری به صورت یک Z انگلیسی طی کرده، تو دسته های نخستی های اولیه australopithecus ها شبیه گوریل ها بوده برابری اینقدر نبوده سلسله مراتب بوده قلدرها به پایینی ها زور میگفتن چند همسری بوده، اونی که اون بالا بوده همه ماده ها رو جمع میکرده اون پایینی ها هیچی بهشون نمیرسیده به واسطه این مکانیزم‌هایی که گفتم حالا میخواد کشف آتش باشه goodness paradox تناقض طبیعی richard wrangham باشه تکامل پرتابه‌ای باشه بشر از حدود ده میلیون سال پیش که به سمت صد هزار سال پیش حرکت میکنیم به سمت مساوات، برابری و کاهش خشونت میره، این به زیگزاگ cristopher boehm معروفه از این میبینیم روسویی‌ست یعنی معتقده هزار سال پیش ما برابر بودیم خشونتمون هم کم بوده اما یه چیزی حدود ده هزار سال پیش دوباره جاده معکوس میشه که بهش میگه دولت‌های باستانی دولت‌های باستانی مثل سومر مثل آشور اینا شروع میکنن سلطه طلبی شدید پیدا میشه و دوباره خشونت زیاد میشه همون نوشته هایی که turchin به او اشاره داره پادشاهانی مثل آشور نصیر پال که پوست همدیگه رو پوست میکندن جالبه یه جمله داره his favorite trick was impaling enemies on sticks به تمسخر میگه به مزاح میگه نکته قابل مزاحی نیست میگه مثل اینکه حقه مورد علاقه‌ش یا سرگرمی مورد علاقه‌ش این بوده که دشمناش رو سر سیخ بزنه یعنی اینقدر این کار رو میکرده هم با آب و تاب تعریف میکرده پنج هزار نفر رو سر سیخ زدم نمیدونم سیخ فرو کردم تو بدنشون همینجوری اینا رو مثل کباب درست کردم یعنی اینقدر خشن بوده پس این archaic state دوباره به سمت خشونت میره نابرابری زیاد میشه و دوباره ما بر اساس پیدایش اون مفاهیم steven pinker Leviathans رشد کاهش مرد سالاری افزایش تجارت افزایش بازار آزاد افزایش ارتباطات و عصر خرد و روشنگری و دمکراسی های لیبرالی دوباره باعث کاهش خشونت و نابرابری میشه این به زیگزاگ christopher boehm معروفه، خب تقریبا دیگه اینجا نکات اصلی کتاب تموم میشه و این نکاتی بود که من فکر می کنم ممکنه حالا بگین به یک همبستگی نهایی یا نتیجه نهایی نرسیدیم ولی اشکال نداره با کلی مفهوم آشنا شدید من فکر میکنم مثلا زیگزاگ christopher boehm من خیلی فکر می کنم نکته جالبیه یا اون مکانیزم پرتابه‌ اون مغز استخوان اون کارهای richard wrangham اما چی شده که اون دسته های اولیه برابری طلب صلح‌دوست به اعتقاد christopher boehm به سمت دسته های خشن و نابرابر میرن، خب اینجا دیگه دیدگاه های خیلی متعددی مطرحه، turchin به چند تاشون فهرستگونه اشاره می کنه که من باز حیفم میاد به شما منتقلش نکنم مثلا این یک کتاب خیلی جالبه karl august wittfogel Oriental Despotism 1957 نوشته و به فارسی هم ترجمه شده karl august wittfogel استبداد شرقی اسمشو گذاشته یا به نظریه هیدرولیکی تمدن معتقده، او اینجوری استدلال می کنه میگه خب جامعه برابر بودن دیگه درسته ولی وقتی کار به کشاورزی میرسه چون دیدین این فتنه ها از اون گور شروع کشاورزی برمیخیزه وقتی کشاورزی شکل میگیره خب توی کشاورزی چی مهمه؟ آب خب توی اون مناطقی که آب کمه یه رودخانه هست اونی که رودخانه دستشه قدرت دستشه دیگه wittfogel به همین دلیل میگه اونی که به سر رود مسلطه شعبه‌ی رود دستشه چشمه دستشه یه دفعه قدرت پیدا میکنه و استبداد توش شکل می گیره و باز به همین دلیل اسمشو چرا گذاشته استبداد شرقی، برای این که در کشورهای مشرق زمین شرق آسیا خاورمیانه هست که آب کمه تو جاهایی که بارندگی زیاده این اتفاق نمیفته هرکی زمین خودشو داره نیازی نداره به اونی که صاحب رود هست اون آبراه دستشه باج بده ولی در اینا هست که این حکومت ها این تمدن های خیلی سلسله مراتبی نابرابر شکل می گیره پس این کتاب خوندن داره و هست یا مثلا Franz Oppenheimer ازش یاد می کنه Conquest Theory The State اینم باز کتاب کلاسیک که می گه اونایی که قوی تر بودن در همین دولت های archaic دولت های باستانی شروع کردن کوچولوها رو بلعیدن، یعنی اینم به نظر میاد یه کشف دیگه‌ای بوده مثل همون خوردن مغز استخوان یک کشفی بوده که وقتی کشاورزی اومد دستت ثروت اضافه شد ثروت اضافه شد تونستی دسته‌ های قوی تر تشکیل بدی دسته‌ های هزار نفره پنج هزار نفره ده هزار نفره و طبیعیست که دسته‌ ده هزار نفره می تونه خیلی راحت‌تر از پس یه دسته‌ی پنج هزار نفره بر بیاد و در واقع به سرعت ما شاهد ابر امپراتوری ها بودیم، حالا می گم turchin اینا رو فهرست‌وار اشاره داره یادتون هست یک کتابی خدمتتون معرفی کرده بودم از Dacher Keltner The Power Paradox تناقض قدرت Turchin به keltner هم اشاره می کنه و جالبه این کتاب هم که من لایوش رو براتون برگزار کردم همسو و همراستا هست با عرایضم تا اینجا Keltner هم همینو می گه یه جایی در تکامل اینجوری می شه که اونی که سردسته بوده حاکم بوده قدرتمند بوده به واسطه زور و عربده‌کشی و دندون تیزش نبوده بلکه به واسطه‌ی توان متحد کردن بقیه بوده این جای قشنگیه یعنی این یک دور یا یک چرخش تکاملیست keltnerی بخوایم نگاه کنیم این عکس از کتاب keltner این عکسیه که در لایو بهش اشاره کردم yearone, yearone داستان چیه؟ اون نیکی این وسطی اسلاید ۱۰۴ هستیم این وسطی یک میمون یک شامپانزه ‌جوان هست ببین عصبانیه عضلانی‌تره جوانه خیلی پر انرژیه ولی چگونه مقهور ملتمسانه و ترسیده در مقابل yearone نشسته که یک شامپانزه‌ی پیر و سالخورده است و از او حساب میبره این طرز نشستن شامپانزه ها به اعتقاد Frans de Waal نشانه تسلیمه نشانه این که آقا شما هرچی بگیه آقا ما ترسیدیم نوکرتیم مخلصتیم و چرا باید این اتفاق بیفته؟ تو که هیکلت بیشتره؟ تو که زورت بیشتره؟ تو که دندونات تیزتره؟ چرا از این میترسی این پیره؟ میگه برای اینی که این yearone قدرت ایجاد همکاری داره یعنی یه جایی تو تکامل این اتفاق میفته که از زور پنجه دندانهای تیز و نترس بودن قدرت دست کسی میفته که قدرت دیپلوماسی داره قدرت چانه‌زنی داره به قول امروزی ها میتونه لابی کنه میتونه بقیه رو متحد کنه yearone که در این دسته در این قبیله ازش عین چی؟ جوونترها نرهای گنده حساب میبرن بیشتر هوشمنده تا قوی پنجه و هوشمندیش در چیه؟ درد بقیه رو میفهمه دیگران رو به همکاری و مشارکت دعوت میکنه به ضعیفترها کمک میکنه نقش یک رهبر کاریزماتیک رو بازی میکنه به نوعی چون درد ضعفا رو میفهمه دستگیری میکنه از شامپانزه های مقهور و آسیب دیده بقیه باهاش متحدن پشتش وایستادن دوستش دارن در نتیجه اون نرها زورشون نمیرسه کله پاش کنند نرهای جوان پرخاشگر پس یه رگه ای ما می‌بینیم که از دو سه میلیون سال پیش پیدا شده و از همین دو سه میلیون سال پیش به نوعی همدلی، همکاری، درک، سیاست بر زور پنجه شروع میکنه جلو افتادن اگر Frans de Waal و روسویی ها رو نگاه کنیم اینا ادعا میکنن از دو سه میلیون سال پیش این اتفاق افتاده ولی hobbes ها مثل steven pinker میگن نه این یه پدیده جدیده حالا turchin رفته اون وسط چسبیده از زمان پرتابه‌ای رو میگه شاید هفتاد هزار سال رو میگه، پنجاه هزار سال رو میگه در مقابل افرادی مثل steven pinker میگن بعد از نئولیبرالیسم اومده بعد از لیبرالیسم، تجارت آزاد، قوانین Adam Smith در واقع Stuart Mill، John Locke اینا بودن که بشر رو به سمت تلطیف برداشتن و حالا ذات بیولوژی که بشر شروره ما هنوزم شروریم اینه که شر نداریم به خاطر leviathan به خاطر نئولیبرالیسمه به خاطر افزایش سرمایه به خاطر کاپیتالیسم مدرنه در صورتی که turchin یه ذره زمان رو میبره عقبتر و روسویی ها دیگه میبرن به دو میلیون سال پیش میگن این رو نگاه کن البته به عکس استناد نمی کنن این تو رفتار اینا هست و راست میگه این yearone ببین چه هوشمند نشسته حتی اینجوری نشسته داره تامل میکنه، داره فکر میکنه من جواب اینو چی بدم؟ و اگه اون بخواد به این حمله بکنه یارکشی میشه درسته ممکنه اون قوی ترین نر دسته باشه ولی اون مظلوم ها ساکت نمیمونند بسیج میشن، حالشو میگیرن پس این تغییر تکاملی بوده حالا keltner یه مفهوم دیگه رو نم مطرح میکنه آو، که اگر یادتون باشه گفتم Robin Dunbar به اون مفهوم جایگاه رازالود اشاره میکنه اینگه شاید یه بخشیش هم این بوده یک رازالودگی پیدا میشه یک نوع حس معنوی پیدا میشه یعنی اون قدرتمنده فقط بسیج نمیکرده بقیه رو در دل اونها آو ایجاد میکرده واله میشدن، سرگشته میشدن به عبارت دیگر ما در جوامع بشری یک transition یک انتقال قدرت داریم از زور بازو و سرپنجه و دندان تیز به کسی که میتواند انسان‌ها رو بسیج کنه، متحد کنه و در دل اونها آو بیافرینه، و گروه هایی که آو بیشتر ایجاد میکنند گروه های آو کمتر رو نفله میکنند و این توانایی در ژنتیک نشون میده، امیدوارم گرفته باشیم، قشنگه نظریه پس بحث داره اینه که کجا این اتفاق افتاده و چقدر تو ژن ما رفته روسویی ها میگن دو میلیون سال پیش بوده این یکی ها میگن تو ژن ما نرفته و به دلیل همین وقایع دویست سیصد سال گذشته است بعد از عصر روشنگری، بعد از عصر انقلاب فرانسه هست چیزی که steven pinker میگه خب، قول چند تا کتاب بهتون دادم اینو به زودی خدمتتون معرفی میکنم به خصوص که یه فصلی داره آه اینم یادم رفت تو این کتاب جالبه، مقدمه‌ش رو تقدیم کرده به بونوبوهای ماده چون میگه به نظر میاد شروع این مسئله که ببین بیا همکاری کنیم همدیگر رو نکشیم و اگرم قراره کسی رو بکشیم، حال کسی رو بگیریم اون قلدره باشه، اون بی‌ادبه باشه، اون خشنه باشه این سیاست در بونوبوهای ماده ظاهر میشه و به نظر میاد در رگه‌ ما وجود داره یه فصل خیلی قشنگ داره Sapolsky اونو نوشته اینو جداگانه به صورت یه فایل تقدیم میکنه روسو با دم، که یک جهش ناگهانی در بابون‌های یه منطقه رو اشاره میکنه که به دلیلی به دلیل یک سطل آشقغل و بعد شیوع سل گاوی یه تعداد از نرهای خشن کشته میشن میمیرن و بعد قدرت دست ماده ها و ضعفا میافته و اون ضعفا و کمتر جنگجو ها یه دفعه یک سیستم مشارکتی درست میکنن و ناگهان اهلی میشن این رو هم خدمتتون خواهم کنم، کتاب بسیار بحث انگیز douglas fry و Riane Eisler رو معرفی خواهم کرد خدمتتون Riane Eisler یک روشن فکر تاثیر گذار روسویی‌ست که کتاب معروفی داره The Chalice and the Blade جام و تیغ اصلا فکر کنم اسمش گویاست، تیغ سمبل اون جنگ و مرسالاری خشنه و جام اون chalice محصول همکاری و نوعی رفاقت و همبستگی مادرانه است Beyond War کتاب douglas fry هست ورای جنگ و او یک کتابی که اینم حرف نداره، دارم تقریبا تمومش میکنم اینم خدمتتون معرفی خواهم کرد از azar gat آخرین اثر azar gat Ideological Fixation اصلا جلد روی کتاب خیلی گویاست، ببین یه پیچیه تو کله‌ی طرف رفته سفت شده که میگه شکل‌گیری ایدئولوژی از عصر حجر تا جهان معاصر و او بخش زیادی از خشونت رو گردن ایدئولوژی میندازه، اینم قشنگه و ایدئولوژی ها چگونه ما رو مسخر میکنند و باعث میشن دست به هر کاری بزنیم، به این کتاب اشاره کمی شد، فکر کنم تموم شد این آخرین کتابیه که خدمتتون معرفی میکنم تو این مجموعه پس چند تا کتاب خدمتتون معرفی خواهم کرد کتاب آماده باشید اگر خواستید حتی به نظرم کتاب های خوبی برای ترجمه هم هستن Nurturing Our Humanity کتاب خیلی خوبیه برای ترجمه که چگونه سلطه طلبی و همکاری این دوتا دو تا ریخت مختلف بشر هستن که رو مغز ما اثر میذارن این خیلی شاید به درد ترجمه نخوره چون فصل فصله و هر فصلش گاهی خیلی تخصصیه کتاب آو که هنوز چاپ نشده کتاب chalice and the Blade کتاب قدیمیست مال 1987 ولی نزدیک یه میلیون نسخه فروش رفته و به شصت زبان ترجمه شده ولی دیدم به فارسی ترجمه نشده ظاهرا کتاب Ideologic Fixation کتاب خوبیست شروع کنید و این کتاب 2017 فردی به نام Kevin Lalande Darwin’s Unfinished Symphony سمفونی ناتمام داروین تا اینجای کار ببین از turchin بگیر تا douglas fry تا riane eisler steven pinker همه‌ی اینا بحثشون سر اینه که بیولوژی ما کدوم وریه و از کی بیولوژی ما ملایم شده douglas fry riane eisler میگه از دو میلیون سال پیش شروع شده Frans de Waal همینو میگه Sapolsky همینو میگه در صورتی که steven pinker و richard dawkins اگه یادتون باشین یه متنی ازش خوندم که به هوش باشید که اگر شما هم مانند من آرزو دارید که جامعه‌ای بسازید که در آن انسان ها به صورت غیر خودخواهانه و بخشنده به سوی یک فضیلت یا منفعت عام همکاری و مشارکت میکنند از ذات زیستی و بیولوژیک انسانها انتظار کمک زیادی نداشته باشید که زیرا ما خودخواه به دنیا می‌آییم یعنی ژن ما ذات و سرشت ما کاملا خودخواهه. Lalande یک عدول از این جریانه که چرا ما اصلا اصرار داریم ببینیم ریشه زیست‌شناسی مون چیه بحث قشنگی میکنه سمفونی ناتمام داروین چرا ما نمیایم میگم اصلا زیست‌شناسی رو فراموش کن به فرهنگ بپرداز به یادگیری بپرداز چرا همش دنبال اینی که ببینیی ژن ما چی میگه ببین یادگیری فرهنگ و آموزش ما چی میگه به اینم خواهیم پرداخت. خب یک ساعت و چهل و دو دقیقه شد امیدوارم خسته نشده باشید اگر هم خسته شدید خب این ضبطه یه سیاست میتونست این بوده که تکه تکه گوش بدید و اینم اون forest troop ما هست همون گروهی از اون بابون ها که گفتم ناگهان ملایم شدن و یه دفعه دیپلماسیشون از جنگ و گاز گرفتن تبدیل شد با هم بیا مشارکت کنیم با همدیگه غذامون رو تقسیم کنیم و همدیگر رو نکشیم و جالبه به نظر میاد تو تاریخ ما تو برهه‌ هایی این اتفاق افتاده و در واقع کارت اصلی که برنده است همکاری و مشارکتع نه خشونت کور، اون داستان gordon gekko و سلطه طلبی پاسخ نخواهد داد این کتاب ها رو هم به زودی خدمتتون معرفی خواهم کرد از توجهتون سپاس گزارم اینم لینک تلگرام، اینستا و یوتیوب هست به غیر از این جای دیگری ندارم اگر مشاهده کردید ساختگی فیکه و به من مربوط نیست تا جلسه بعد خدا نگهدار.
Document